21/ارديبهشت/1404
|
02:21
۲۲:۴۴
۱۴۰۴/۰۲/۲۰
یادداشت

ابومازن؛ استفن فلسطینیان

مهدی بختیاری: «استفن» فیلم «جانگو» یکی از کثیف‌ترین شخصیت‌هایی است که در مدیوم سینما خلق شده است؛ برده سیاه‌پوستی که ارباب سفیدش او را به عنوان سرکارگر و آقابالاسر گذاشته‌ تا مراقب برده‌های دیگر باشد و او هم برای خوشایند ارباب، بیشترین سختگیری‌ها را درباره هم‌نژادهای خودش می‌کند تا جایی که گاهی ارباب آرامش می‌کند؛ رذالت محض.
«محمود عباس» در فلسطین همان کارکرد «استفن» فیلم جانگو را دارد و «تشکیلات خودگردان» هم چیزی بیشتر از پلیس اسرائیل در «کرانه باختری» نیست. کمتر مبارزی را در گروه‌های مقاومت فلسطینی پیدا می‌کنید که لااقل یک بار طعم تلخ زندان‌های تشکیلات جهنمی «ابومازن» را نچشیده باشد.
مواضع وقیح اخیر او علیه حماس را هم باید از همین جنس حساب کرد. در بهاری که موج جدیدی از درگیری‌ها در کرانه باختری آغاز شده، مواضع محمود عباس و توهین‌های او به مقاومت فلسطین تبدیل به نمادی برای وضعیت متناقض ساختاری تشکیلاتی شده که روزگاری برای ایجاد کشور فلسطینی تأسیس شد اما امروز به چشمان مراقب اسرائیل در مناطق اشغالی شباهت بیشتری دارد.
* اسلو تا رام‌الله
نهادسازی تحت نظارت اشغال تشکیلات خودگردان فلسطینی در سال 1994، بر پایه توافقنامه‌های اسلو میان سازمان آزادی‌بخش فلسطین و دولت اشغالگر صهیونیستی انجام شد و قرار بود این نهاد، مرحله‌ گذار به‌ احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطین باشد اما این ساختار اداری بتدریج تنها به کنترل مناطق «A» (تنها 18 درصد کرانه باختری که قرار است در اختیار فلسطینی‌ها باشد) محدود شد. البته محدودیتی که اسرائیل برای نقض آن، مبسوط‌الید است و هر آنچه را بخواهد، انجام می‌دهد و این ساختار از همان ابتدا، نه با حاکمیت که با محدودیت تعریف شد؛ تمام روابط خارجی، کنترل مرزها و حرکت افراد، تحت نظارت اسرائیل باقی ماند، اقتصاد بشدت وابسته به مالیات‌های انتقالی از سوی اسرائیل شد و  مهم‌تر از همه، دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان، نه برای دفاع از فلسطینی‌ها که برای حفظ «ثبات» طبق منافع اسرائیل طراحی شد.
* همکاری امنیتی؛ مقدس یا مسأله‌دار؟
تشکیلات خودگردان از اواخر دهه 90 میلادی تاکنون، دارای ساختارهای امنیتی مختلفی بوده است: پلیس فلسطینی، دستگاه امنیتی پیشگیرانه، نیروهای اطلاعات عمومی و... همه این دستگاه‌ها تحت نظارت محمود عباس، همکاری نزدیکی با ارتش اسرائیل و شاباک (سرویس امنیت قومی اسرائیل) دارند؛ همکاری‌ای که عباس به اندازه یک پیمان مقدس، خودش را به اجرای آن پایبند می‌داند.
همان‌طور که اشاره شد، این همکاری، در عمل در قالب بازداشت اعضای حماس، جهاد اسلامی و گاهی حتی فعالان مستقل ملی، سرکوب تظاهرات ضداسرائیلی در شهرهایی مانند نابلس و جنین و خنثی‌سازی برنامه‌های مقاومت محلی پیش از آنکه اسرائیل وارد عمل شود بروز و ظهور می‌یابد و همین رویکرد باعث شده بسیاری از فلسطینی‌ها تشکیلات خودگردان را نه نماد دولت آینده، بلکه «پلیس نیابتی اسرائیل» بنامند. دردآور اینکه عباس از نسل اولی‌های فتح است، یعنی همدوره «یاسر عرفات»، «خلیل وزیر» و «صلاح خلف» و چقدر زشت است اسم «ابومازن» در کنار نام «ابوجهاد» (شهید خلیل وزیر) نوشته شود.
ابومازن ۹۰ ساله، متولد 1935 در شهر صفد (شمال فلسطین اشغالی)، یکی از قدیمی‌ترین چهره‌های رهبری جریانات فلسطینی است. دکترای علوم سیاسی‌اش را از مسکو گرفت و از ابتدا هم با رویکرد مقاومت همدل نبود و بر مذاکره تاکید داشت و از همین جهت علاوه بر مخالفت با انتفاضه دوم، به عنوان یکی از افراد موثر در قرارداد اسلو نیز شناخته می‌شود.
عباس بر خلاف عرفات، چهره‌ای تکنوکرات و سرد است و شاید این ویژگی در کنار رویکرد سازشکارانه او، دلیل اصلی عدم محبوبیتش میان نسل جدید فلسطینی‌ها باشد. او اگرچه بر «واقع‌گرایی سیاسی» پافشاری می‌کند اما این واقع‌گرایی حالا به شکل انفعال و همدستی با رژیم اشغالگر تعبیر می‌شود.
تشکیلات تحت امر او که خود از دل مذاکرات آمد، رفته‌رفته در ساختارهای امنیتی اسرائیل تعریف شد؛ تشکیلاتی که رهبرانش بر سازش تأکید دارند اما تاکنون نه نتیجه‌ای از آن حاصل شده و نه توانسته اعتماد مردمی را به خود جلب کند، بلکه خود به مانعی بزرگ در مسیر احقاق حقوق ملت فلسطین تبدیل شده است و وقتی اولویت این نهاد «همکاری امنیتی» با اسرائیل باشد، نه دولت فلسطینی شکل می‌گیرد، نه آزادی به دست می‌آید و نه حتی مشروعیت.

ارسال نظر
پربیننده