سقوط در خط استارت
یک مسابقه اتومبیلرانی در پیست آزادی، یک عکاس جانباخته، چند قانون نادیده گرفتهشده و سکوتی که حالا بیش از هر زمان دیگری آزاردهنده است. این ماجرای یک حادثه نیست؛ ماجرای سیستم معیوبی است که سالهاست با چسب زخمهای ظاهری به کار خود ادامه میدهد تا یک روز بالاخره فاجعه از دلش سر برآورد؛ مثل همین اتفاق تلخی که چند روز پیش رخ داد.
آنچه در خط استارت آزادی اتفاق افتاد، فقط یک سانحه نبود. مجموعهای از خطاهای ریز و درشت، بیتوجهی به ایمنی و نادیده گرفتن اصول اولیه یک مسابقه حرفهای باعث شد خانوادهای عزادار شود و یک نفر، در حالی که مشغول انجام وظیفهاش بود، جانش را از دست بدهد. حالا صدای کارشناسان بلند شده. یکی از باتجربههای این حوزه، با جزئیاتی تازه از ماجرا پرده برداشته و پرسشهای مهمی را روی میز گذاشته است؛ پرسشهایی که جوابشان از جنس سکوت نیست.
* وقتی خط استارت موجب مرگ میشود
بهرام زارع، کارشناس قدیمی حوزه اتومبیلرانی، انگشت اتهام را نه فقط به سمت یک راننده، بلکه به سوی تمام بدنه تصمیمگیر و برگزارکننده مسابقه گرفته است. به گفته او، ماجرا از جایی شروع شد که مسیر پیست، اصول ایمنی اولیه را نداشت. درحالی که در استاندارد جهانی باید نیوجرسی، چند ردیف لاستیک سواری و تشک ضربهگیر نصب شود، در پیست آزادی خبری از اینها نبود. تنها یک گاردریل بیجان، آخرین سد میان اتومبیل منحرفشده و جان یک انسان بود.
زارع با صراحت میگوید میشد با تنها ۵۰۰ میلیون تومان بخشهای خطرناک پیست را ایمن کرد. تشکهایی که خودش طراحی کرده بود و سال ۹۴ روی گاردریلها نصب شده بودند، بعدها بدون هیچ دلیل منطقی برداشته شدند. حالا باید پرسید چه کسی دستور برداشتن این سپرهای نجات را داده؟ و چه کسی مسؤول است وقتی نبود آنها جان یک انسان را گرفت؟
* قهرمان بدون تعیین خط؛ تخلفی با بهای سنگین
اما فاجعه فقط به دلیل نقص ایمنی رخ نداد. بخش مهمتری از داستان، تخلفی بود که پیش از شروع مسابقه شکل گرفت. به ادعای زارع، یکی از قهرمانان نامآشنای کشور بدون شرکت در مرحله تعیین خط وارد مسابقه شد؛ موضوعی که با استانداردهای فدراسیون جهانی مغایرت کامل دارد. طبق قانون معروف ۱۰۷ درصد، فقط رانندگانی که در تعیین خط تایمی زیر ۱۰۷ درصد نفر اول باشند، اجازه حضور در مسابقه اصلی را دارند. این قهرمان اما بدون ثبت تایم و با چراغ سبز ناظران، در خط آخر استارت ایستاد.
همه چیز به ظاهر قانونی جلوه داده شده، آن هم با تکیه بر آییننامهای داخلی که به برخی قهرمانان اجازه میدهد بدون تعیین خط، مسابقه را از انتها شروع کنند اما سؤال اصلی این است: مگر فدراسیون ایران جزئی از ساختار جهانی اتومبیلرانی نیست؟ و مگر قانون، برای همه یکسان نوشته نشده؟
* برخورد در خط اول؛ ضربهای که قابل پیشبینی بود
همین قهرمان مورد بحث، طبق عادت همیشه، مسابقه را از انتها آغاز کرد و با همان هجومی که از او سراغ داریم، تلاش کرد در همان پیچ اول چند خودرو را رد کند اما این بار یکی از رانندگان کمتجربه که در کنار او قرار داشت، کنترل خودرویش را از دست داد، به گاردریل برخورد کرد و همین انحراف کافی بود تا حادثهای تلخ رقم بخورد.
راننده حادثهساز، طبق گفته زارع، خودش هم در تعیین خط نتوانسته بود حد نصاب قانونی را کسب کند. این یعنی ۲ خودرو در انتهای خط استارت، نهتنها از نظر قانونی شرایط مسابقه را نداشتند، بلکه از منظر فنی نیز آماده نبودند. همین ترکیب اشتباه و عجله بیمورد، نقطه شروع یک تصادف مرگبار شد.
* پیستی که برعکس طراحی شده
نکته عجیبتر ماجرا، طراحی نادرست خود پیست آزادی است. به گفته زارع، در اکثر پیستهای استاندارد جهان، پیچ اول به سمت راست طراحی میشود اما در پیست آزادی، پیچ اول به سمت چپ است؛ آن هم در فاصلهای کوتاه از خط استارت. این یعنی رانندگان، بلافاصله پس از آغاز مسابقه مجبورند در حالی که هنوز به سرعت نهایی نرسیدهاند، در زاویهای خطرناک فرمان بچرخانند؛ ترکیبی خطرناک از عجله، بیتجربگی و طراحی غلط.
* وقتی قوانین نادیده گرفته میشود
شاید برای برخی عجیب باشد که چرا یک راننده میتواند بدون حضور در دور تعیین خط، وارد مسابقه شود اما این فقط یکی از چند قانون نادیده گرفته شده در این حادثه است. زارع میگوید برخی افراد صاحب سمت در فدراسیون، خودشان در مسابقات شرکت میکنند؛ موضوعی که در فدراسیونهای حرفهای دنیا بهشدت ممنوع است. او هشدار میدهد چنین رانندگانی، حتی اگر نخبه باشند، باید بدانند الگوی دیگرانند و مسؤولیتشان دوچندان است.
* تعطیلی پیستها؛ تلنگری دیرهنگام
پس از این حادثه، دستور تعطیلی پیستها صادر شد. اتفاقی که هرچند تلخ اما شاید تنها نقطه روشن این قصه باشد.
زارع میگوید مناطق خطرناک پیست، بهخصوص ۵۰ متر ابتدایی و جزایر بین مسیر، باید فوراً ایمنسازی شوند. «با هزینهای اندک میشد جان یک انسان را نجات داد»؛ جملهای که تلخ است اما واقعیتر از هر آمار و گزارش رسمی.
* چه باید کرد؟
شاید مهمترین پرسش این باشد: بعد از این همه اتفاق، قرار است چه شود؟ آیا قرار است باز هم با یک بیانیه، همه چیز فراموش شود؟ یا نهادهای نظارتی بالاخره یک بار برای همیشه تکلیف اجرای قانون را روشن میکنند؟ آیا قهرمانانی که خلاف قانون وارد مسابقه میشوند، توبیخ میشوند؟ آیا مسؤولانی که گاردریل را بدون تشک رها کردند، پاسخگو خواهند بود؟
حادثه پیست آزادی، زنگ خطری بود که خیلی دیر به صدا درآمد. اگر این فاجعه، نقطه آغاز اصلاح نباشد، بعید نیست در آینده نه چندان دور، دوباره از خط استارت خبرهای سیاه بشنویم.