جوانان روی نیمکت
مهدی مرسلی: وقتی قهرمان لیگ برتر هم نمیتواند جوان شود، از تیم ملی چه انتظاری دارید؟ امیر قلعهنویی با یک دوراهی عجیب مواجه شده؛ دوراهیای که مثل همیشه، نه به خاطر تاکتیک و فوتبال، بلکه زیر سایه رنکینگ فیفا، سیدبندی جامجهانی و ترس از قرعه سخت شکل گرفته. حالا تیم ملی ایران، در حالی که صعودش به جامجهانی ۲۰۲۶ را ۲ بازی زودتر قطعی کرده، باید در برابر قطر و کرهشمالی به میدان برود؛ ۲ بازی بیفایده از جنس همان بازیهایی که معمولا در دفترچه خاطرات فدراسیوننشینها جا نمیمانند اما ماجرا همین جا تمام نمیشود.
قرار بود این بازیها، فرصت میدان دادن به جوانها باشد؛ فرصت ریسک، ساختن، پوستاندازی و نگاه به آینده. اما قلعهنویی - مثل همیشه- آینده را گروگان «نتیجهگیری حال» کرده. درست همانطور که سالها در استقلال برای قهرمانی میجنگید و به نسل بعد حتی نگاه هم نمیکرد، حالا هم در تیم ملی با همان نسخه وارد میدان شده. جوانگرایی؟ باشد ولی نه حالا! شاید اردوی بعد، شاید فیفادی بعد، شاید جام ملتها یا شاید… هیچ وقت!
* فوتبال ما گروگان رنکینگ شده
جامجهانی ۲۰۲۶ با حضور ۴۸ تیم برگزار میشود؛ رقابتی بیسابقه که قرار بود برای آسیا فرصت باشد اما فعلا برای ایران به دغدغه تبدیل شده. چرا؟ چون ایران در رنکینگ فیفا فعلاً هجدهم است اما با توجه به اینکه 3 میزبان (آمریکا، کانادا و مکزیک) بدون نیاز به رنک بالا در سید اول قرار میگیرند، ما 3 پله سقوط میکنیم و این یعنی رسیدن به رتبه ۲۱ و نزدیک شدن به پرتگاه سقوط به سید سوم. قلعهنویی خوب میداند اگر ایران سید ۲ بیفتد، در جامجهانی ممکن است کنار یکی از غولها قرار گیرد. پس حالا آن ۲ بازی بیخاصیت، ناگهان تبدیل شدهاند به بازیهای حیاتی و از آنجا که نتیجه گرفتن با بازیکن جوان ریسک دارد، ژنرال ترجیح داده بار دیگر دست به دامن باتجربهها شود؛ همانهایی که دیگر باید کمکم جای خود را به نسل بعد بدهند اما هنوز در اردوها هستند!
* وعدههایی که تاریخ مصرف دارد
قلعهنویی بارها گفته بود «در صورت صعود، به جوانها میدان میدهم». این جمله شبیه همان وعدههایی است که مسؤولان در ابتدای دولتشان میدهند: قشنگ، مطبوع اما بیاثر. واقعیت این است که فوتبال ایران تا امروز هیچگاه برنامه بلندمدت نداشته. همه چیز وابسته به نتیجه است، به صعود، به جام، به رضایت موقت. حتی حالا هم که صعود قطعی شده، باز هم جرات جوانگرایی نیست. چون «رنکینگ» مهم است. چون «سید» مهم است. چون در نهایت، اگر قرعه آسانی بگیریم، فدراسیون میتواند خودش را پشت نتایج پنهان کند. سؤال این است: مگر نه اینکه بازی با کرهشمالی و قطر بهترین فرصت است برای آزمودن نسل جدید؟ اگر در این بازیها هم فرصت ندهیم، پس کی قرار است تیم ملی از نسل مسن خود عبور کند؟ آیا قرار است باز هم مثل همیشه، در آستانه جام جهانی، با اضطراب دست به تغییر بزنیم؟
* نقشه امیر: قهرمان بدون انقلاب
قلعهنویی آمده بود تا تیم ملی را نونوار کند. با سابقهای پر از قهرمانی در لیگ برتر و شخصیتی کاریزماتیک، خیال میکردیم او آمده تا تیم ملی را از رخوت نجات دهد اما حالا شواهد میگوید او هم در نهایت مثل همه مربیان پیش از خود، اسیر چرخه بیپایان نتیجهگرایی شده است؛ چرخهای که آینده را میبلعد تا امروز را حفظ کند. شاید اگر همین امروز از امیر بپرسید چرا بازیکنان ۳۳ یا ۳۶ ساله هنوز در اردو هستند، بگوید: «تجربه مهم است، فعلاً به اینها نیاز داریم». این «فعلاً» همان تلهای است که فوتبال ایران را سالها درجازده نگه داشته. ما همیشه در مرحله «فعلاً» هستیم. فعلاً برای جوانها زود است. فعلاً باید نتیجه بگیریم. فعلاً بگذارید از گروه صعود کنیم. فعلاً سیدبندی مهم است و این «فعلاً»ها، همیشه تبدیل میشوند به «هیچوقت!».
* آیندهای که به تعویق افتاد
واقعیت این است که فوتبال ایران اگر قرار است در جامجهانی حرف برای گفتن داشته باشد، باید همین حالا پوستاندازی کند. ما نه آنقدر تاکتیکمداریم که بتوانیم با همین مهرههای تکراری دوباره معجزه کنیم، نه آنقدر سیستم داریم که با تعویق، آینده را مدیریت کنیم. تنها راه نجات، جسارت است. تصمیمهای سخت و شجاعت میدان دادن به چهرههای جدید. امیر قلعهنویی اما فعلاً در حال حفظ وضع موجود است. نه از روی ترس که از روی احتیاط. و شاید همین احتیاط بیش از حد در نهایت کار دست تیم ملی بدهد. نه فقط در سیدبندی، بلکه در خود جام جهانی، جایی که برای پریدن باید قبلاً آماده شده باشی، نه اینکه در لحظه آخر یادت بیفتد بال نداری.