08/خرداد/1404
|
00:55
۲۲:۱۷
۱۴۰۴/۰۳/۰۶
چرا ایران بر حق غنی‌سازی خود پافشاری می‌کند؟

تقابل اراده‌ها

ایلیا داوودی: مخالفت مستمر و سازماندهی شده کشورهای غربی بویژه ایالات متحده آمریکا با دستیابی ایران به فناوری غنی‌سازی اورانیوم، پرسش‌های مهمی را مطرح می‌کند. ادعای اصلی این کشورها نگرانی از گسترش تسلیحات هسته‌ای است. با این حال، به نظر می‌رسد دلایل عمیق‌تری با ماهیت استراتژیک، منطقه‌ای و ایدئولوژیک در پس این مخالفت‌ها وجود دارد. این اصرار مداوم، نشان‌دهنده تلاش قدرت‌های جهانی برای کنترل ایران به عنوان یک کشور مستقل و در حال توسعه و جلوگیری از تبدیل شدن آن به یک الگو برای دیگر کشورهاست. در داخل ایران نیز برخی افراد با طرح این پرسش که «غنی‌سازی در شرایط تحریم و مشکلات اقتصادی چه سودی دارد؟» آگاهانه یا ناآگاهانه، با اهداف کشورهای غربی برای توقف برنامه غنی‌سازی ایران همراستا  و موجب ایجاد تردید در افکار عمومی می‌شوند. هدف این تحلیل، ارائه توضیحاتی درباره ضرورت راهبردی حفظ توانایی غنی‌سازی ایران از زوایای کمتر دیده‌ شده است.
* اهمیت راهبردی و فنی فناوری غنی‌سازی برای ایران
فناوری غنی‌سازی اورانیوم فراتر از مجموعه‌ای از دانش نظری یا فرمول‌های علمی است. این فناوری در عمل، نشان‌دهنده توانایی یک کشور در تجمیع و هماهنگ‌سازی حوزه‌های متعدد علمی و مهندسی، از جمله فیزیک و شیمی هسته‌ای، مهندسی مواد، مکانیک دقیق و سیستم‌های کنترل پیشرفته برای دستیابی به یک هدف صنعتی پیچیده است. کسب این سطح از فناوری، بیانگر بلوغ علمی و صنعتی کشور است که منجر به افزایش اعتمادبه‌نفس ملی برای ورود به سایر عرصه‌های فناوری‌های پیشرفته (های‌تک) و ارتقای ظرفیت حل مسائل پیچیده داخلی می‌شود.
از این دیدگاه، غنی‌سازی به عنوان یک عامل کلیدی در توسعه عمل می‌کند، زیرا به ‌طور مستقیم مسیر استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای را فراهم می‌کند. انرژی هسته‌ای نه‌تنها به تنوع‌بخشی به منابع انرژی و کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی کمک، بلکه امنیت انرژی پایدار را در بلندمدت تضمین می‌کند. این عامل برای رشد اقتصادی و صنعتی مستمر، حیاتی است. علاوه بر تولید برق، دانش هسته‌ای و زیرساخت‌های مرتبط با چرخه سوخت هسته‌ای، در حوزه‌های دیگر نیز کاربرد دارد؛ از جمله در پزشکی هسته‌ای (تولید رادیوداروها برای تشخیص و درمان بیماری‌ها)، صنعت (کاربردهایی مانند آزمایش‌های غیرمخرب)، کشاورزی پیشرفته (بهبود محصولات و کنترل آفات) و شیرین‌سازی آب (در مقیاس وسیع). بنابراین توانایی غنی‌سازی تنها یک دستاورد فنی نیست، بلکه یک سرمایه‌گذاری راهبردی برای توسعه پایدار، استقلال اقتصادی و تضمین آینده‌ای است که در آن، کشور بتواند بر اساس دانش بومی مسیر پیشرفت خود را تعیین کند.
* اهداف پنهان غرب از اصرار بر توقف غنی‌سازی ایران
دلایل اصرار شدید کشورهای غربی بر عدم غنی‌سازی توسط ایران را می‌توان در چند هدف راهبردی خلاصه کرد. 
1- جلوگیری از استقلال فناورانه ایران: قدرت‌های بزرگ، خصوصاً اعضای دائم شورای امنیت که خود دارای توان هسته‌ای هستند، تمایل دارند برتری و انحصار خود را در حوزه‌های راهبردی علم و فناوری حفظ کنند. ورود یک بازیگر جدید بویژه کشوری با اهداف مستقل و خارج از کنترل آنها به فناوری‌های حساس مانند چرخه کامل سوخت هسته‌ای، به منزله تضعیف این انحصار تلقی می‌شود. آنها نمی‌خواهند ایران که نظام سیاسی آن مبانی قدرت جهانی را به چالش کشیده، به این سطح از دانش پیشرفته دست یابد. تسلط بر فناوری، ابزاری برای اعمال قدرت، حفظ برتری اقتصادی و تضمین تفوق نظامی است. خودکفایی ایران در انرژی هسته‌ای به معنای کاهش وابستگی و خروج از حوزه نفوذ آنهاست. این رویکرد، منطبق بر تفکیکی است که هدف آن حفظ شکاف بین کشورهای دارای فناوری و فاقد فناوری است تا گروه دوم همواره وابسته باقی بمانند.
2- ملاحظات ژئوپلیتیک و حفظ موازنه قدرت به نفع متحدان غرب: یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی قدرت‌های غربی در غرب آسیا، تضمین امنیت و برتری رژیم صهیونیستی است؛ رژیمی که خود دارای تسلیحات اتمی اعلام‌‌نشده و خارج از نظارت‌های بین‌المللی است. در این شرایط، تسلط ایران بر چرخه کامل سوخت هسته‌ای و توان غنی‌سازی - حتی اگر کاملاً صلح‌آمیز و تحت نظارت باشد - یک عامل موازنه‌بخش و نوعی بازدارندگی فناورانه ایجاد می‌کند. این توانمندی، هرچند نظامی نیست اما سطحی از پیچیدگی علمی و صنعتی را نشان می‌دهد که محاسبات یک‌جانبه و اقدامات تهاجمی را برای مخالفان دشوار می‌کند. ایران پس از انقلاب اسلامی به یک بازیگر مهم منطقه‌ای با سیاست‌های مستقل تبدیل شده است. توانمندی هسته‌ای بومی، بخشی از قدرت هوشمند ایران است که موقعیت منطقه‌ای آن را تقویت می‌کند. هدف سلب توان غنی‌سازی از ایران، تضعیف این مولفه قدرت و تسهیل کنترل نفوذ منطقه‌ای ایران است.
۳- تضعیف جریان‌های منتقد نظم موجود و جلوگیری از ظهور الگوی «قدرت مستقل»: موفقیت ایران در دستیابی به استقلال سیاسی و پیشرفت‌های علمی و فناوری قابل توجه با وجود 4 دهه تحریم و فشار؛ همچنین مقاومت در برابر نظام سلطه، این پتانسیل را دارد که به یک مدل الهام‌بخش برای سایر ملت‌های مستقل، بویژه در جهان اسلام تبدیل شود. تسلط بر چرخه سوخت هسته‌ای و توان غنی‌سازی، نماد برجسته‌ای از این موفقیت و شاهدی بر توانایی یک ملت برای شکستن انحصارهای علمی غرب است. قدرت‌های مسلط از گسترش این الگو و ظهور قدرت‌های مستقل جدید که هژمونی آنها را به چالش بکشند نگرانند، لذا تلاش می‌کنند این نماد موفقیت را از ایران بگیرند و آن را ناکارآمد جلوه دهند. ایران همواره منتقد ساختار ناعادلانه فعلی نظام بین‌الملل بوده است. داشتن توانمندی‌های راهبردی مانند فناوری هسته‌ای، به این دیدگاه انتقادی اعتبار بیشتری می‌بخشد. با محروم کردن ایران از این توان، تلاش می‌کنند این صدای مستقل را تضعیف کنند.
4- تضعیف بنیه علمی و دفاعی بالقوه ایران (خلع سلاح تدریجی): با وجود فتوای رهبر معظم انقلاب مبنی بر حرمت شرعی ساخت سلاح‌های کشتار جمعی و همکاری‌های گسترده ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (که گاهی فراتر از تعهدات پروتکل الحاقی بوده)، غرب همچنان بر نگرانی از انحراف احتمالی به سمت سلاح هسته‌ای تأکید می‌کند. این امر نشان می‌دهد که اشاعه تنها یک پوشش است. هدف واقعی فراتر از تعداد سانتریفیوژها یا میزان اورانیوم غنی‌شده است. آنها به دنبال خلع سلاح ماهوی ایران هستند؛ از بین بردن اعتماد به نفس ملی و علمی، تضعیف اراده برای پیشرفت مستقل و در نهایت، تحمیل وابستگی فناورانه. اگر امروز در موضوع غنی‌سازی عقب‌نشینی شود، فردا نوبت برنامه موشکی، سپس نفوذ منطقه‌ای و در نهایت هویت و استقلال سیاسی خواهد رسید. مساله هسته‌ای، بخشی از زنجیره فشارهای مستمر برای محدود کردن ایرانی است که از دیدگاه دانش و توانمندی بالقوه نیز نباید چالشی برای منافع آنها باشد. استاندارد دوگانه غرب در قبال برنامه صلح‌آمیز ایران و چشم‌پوشی - و حتی حمایت پنهان - از فعالیت‌های هسته‌ای نظامی رژیم صهیونیستی و برخی دیگر از متحدانش، این عدم صداقت را آشکار می‌کند.
5- حفظ انحصار در بازار جهانی فناوری هسته‌ای: کشورهای پیشرو در صنعت هسته‌ای از فروش سوخت، ساخت نیروگاه و ارائه خدمات فنی مرتبط، درآمدهای قابل توجهی کسب می‌کنند. خودکفایی کشورهایی مانند ایران در چرخه سوخت و توان غنی‌سازی، به معنای از دست رفتن بخشی از این بازار سودآور برای آنهاست. هر چند این عامل به تنهایی دلیل اصلی نیست اما در کنار سایر اهداف راهبردی، یکی از ملاحظات اقتصادی آنها نیز محسوب می‌شود. با توجه به پیشرفت‌های علمی ایران، این نگرانی نیز وجود دارد که ایران در آینده نه‌تنها نیازهای داخلی خود را تأمین کند، بلکه به یک صادرکننده دانش و خدمات فنی هسته‌ای صلح‌آمیز به سایر کشورهای در حال توسعه تبدیل شود؛ موضوعی که نفوذ سیاسی و اقتصادی ایران را افزایش می‌دهد که مطلوب غرب نیست.
6- تضعیف گفتمان مقاومت و استقلال‌طلبی: در یک تحلیل وسیع‌تر، اصرار بر توقف غنی‌سازی در ایران، بخشی از پروژه بزرگ‌تر مقابله با گفتمان انقلاب اسلامی است؛ گفتمانی که بر پایه‌های استقلال، عدالت‌خواهی و مقاومت در برابر سلطه جهانی استوار است. فناوری هسته‌ای در اختیار ایران مستقل، نمادی از «ما می‌توانیم» است که این گفتمان را تقویت می‌کند. غرب با هدف قرار دادن این نماد، در واقع به دنبال تضعیف روحیه مقاومت و القای ناامیدی و ناتوانی در ملت ایران و سایر ملت‌های الهام‌گرفته از آن است. آنها نمی‌خواهند دستاوردی که با تلاش و در شرایط تحریم‌ به دست آمده، به الگویی برای غلبه بر سایر چالش‌ها تبدیل شود.
اصرار غرب و مشخصاً آمریکا بر عدم توانمندی غنی‌سازی در ایران، فراتر از یک بحث فنی یا اختلاف حقوقی، نشان‌دهنده یک تقابل جدی اراده‌هاست. این پافشاری بیانگر تلاش نظام سلطه برای حفظ برتری خود و جلوگیری از رشد یک قدرت مستقل و تأثیرگذار در یک منطقه استراتژیک است. آنها غنی‌سازی ایران را نه صرفاً یک فعالیت علمی - صنعتی، بلکه به عنوان یک نماد راهبردی از مقاومت، خودباوری و پیشرفت مستقل از اراده آنها تلقی می‌کنند.
از این منظر، دفاع از حق مسلم غنی‌سازی و حفظ این دستاورد ملی، تنها دفاع از یک فناوری پیشرفته نیست، بلکه دفاع از استقلال، عزت و آینده ایران است. این عرصه‌ای است که در آن، عقب‌نشینی به معنای افزایش فشار در سایر حوزه‌ها خواهد بود. ایستادگی مبتنی بر هوشمندی و حفظ منافع ملی، تنها مسیر حفظ این توانمندی علمی و تضمین منافع ملی در برابر فشارهای خارجی است؛ توانمندی‌ای که نه‌تنها مسیر توسعه ایران است، بلکه می‌تواند راهنمای دیگر ملت‌های جویای استقلال نیز باشد.
هرچند فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها، واقعی و طاقت‌فرساست اما فروکاستن مساله راهبردی غنی‌سازی به یک محاسبه اقتصادی ساده‌انگارانه و کوتاه‌مدت مبنی بر اینکه در برابر هزینه‌ها، برق هسته‌ای یا وفور کالاهای اساسی مانند شیرخشک حاصل نشده، نگرشی ناقص است. بحران در تأمین اقلامی چون شیرخشک و دارو، بیش از آنکه پیامد ذاتی فناوری هسته‌ای باشد، ریشه در بی‌اخلاقی تحریم‌کنندگان و موانع بانکی ایجادشده توسط آنها دارد که حتی شامل اقلام بشردوستانه نیز می‌شود. استفاده ابزاری از غنی‌سازی به‌ عنوان بهانه‌ای برای این فشارها از اهمیت راهبردی آن نمی‌کاهد. راه‌حل، نه عقب‌نشینی و حذف صورت مساله، بلکه تقویت دیپلماسی عزتمندانه، اتکا به توان داخلی و یافتن مسیرهایی برای خنثی‌سازی تحریم‌هاست. تجربه تاریخی، از جمله عدم تعلیق کامل تحریم‌ها پس از برجام، نشان می‌دهد تسلیم در برابر خواسته‌های کنونی، تضمینی برای عدم طرح مطالبات جدیدتر (در حوزه‌های موشکی، منطقه‌ای یا حقوق بشر) و تشدید فشارها نیست، بلکه چنین عقب‌نشینی‌هایی، طرف مقابل را به پیشروی بیشتر ترغیب کرده و در درازمدت، هزینه‌ای گزاف‌تر از منظر استقلال و مؤلفه‌های قدرت ملی بر کشور تحمیل خواهد کرد.

ارسال نظر
پربیننده