08/خرداد/1404
|
00:11
۲۲:۲۱
۱۴۰۴/۰۳/۰۶
یادداشت

خردادی برای ورق‌ خوردن تاریخ

محمدعلی صمدی: حوادث جاری در لبنان، طی یک سال پایانی هزاره دوم میلادی، منطقه غرب آسیا را دچار تکانه شدیدی کرد. عقب‌نشینی سریع ارتش اشغالگر «دولت یهود» از جنوب لبنان، پس از 18 سال، گزاره بسیار واضح و روشنی در تاریخ ثبت کرد: «اسرائیل در آستانه ورود به 53 سالگی، پس از ۴ نبرد پیروز با چندین کشور عرب، برای نخستین‌بار، منطقه‌ای را که با قدرت نظامی اشغال کرده بود، بدون گرفتن امتیاز و به صورت یک‌جانبه تخلیه کرد». 
در واقع جایگزینی واژه «تخلیه» با «فرار» آخرین و تنها تدبیر آرامش‌بخشی بود که رسانه‌های گروهی تحت آمریکا علاقه‌مند به «رژیم تل‌آویو» اتخاذ کردند اما تحلیل‌ها در هر حالت یکسان بود: «پروژه تاریخی اسرائیل در لبنان، به‌رغم ۲ دهه پافشاری و هزینه‌های هنگفت، شکست خورد». با زبان‌های مختلف و کلیدواژه‌های متفاوت، یک مفهوم تکرار می‌شد: «اسرائیل بنا داشت در جنوب لبنان بماند، همه تلاشش را هم کرد اما نتوانست». 
نظامیان اشغالگر عقب نشستند، در حصار مرزی را بستند و قفل کردند و کلید آن را هم شکستند و با رقص و پایکوبی، مقابل دوربین‌های تلویزیونی، جان به در بردن از «جهنم لبنان» را جشن گرفتند.  
در سوی دیگر مرز هم دست‌افشانی و پاشیدن برنج بر سر جوانانی که در میان مردم به «شباب» شهرت داشتند (کوتاه شده و صمیمانه عنوان «شباب‌المقاومه») نشان می‌داد حادثه بزرگی رخ داده است. آن روزها تلاش زیادی شد با کوچک‌نمایی آنچه روی داده، سنگینی مصائب صهیونیست‌ها انکار شود اما کار از کار گذشته و تاریخ منطقه موسوم به «خاورمیانه» وارد مرحله جدیدی شده بود. «عملیات صلح برای الجلیل» در خرداد 1361 خورشیدی، با اعتماد به نفسی کامل آغاز شد تا دولت مهاجران 72 ملت یهودی را به یک پیروزی تاریخ‌ساز رسانده و تاریخ را ورق بزند. البته هیچ‌کس ورق‌خوردن تاریخ را انکار نمی‌کرد اما نه به دست اسرائیل و نه در سال 1361، بلکه به دست «حزب‌الله» و در سال 1379 خورشیدی/ ۲۰۰۰ میلادی. حزب‌الله در آن سال تنها 15 سال داشت و رهبری آن به دست جوانی 39 ساله (آیت‌الله شهید سیدحسن نصرالله) بود و میانگین سنی اصلی‌ترین فرماندهان شاخه نظامی حزب هم از همین حدود بالاتر نبود.  
اینک ربع قرن از آن فتح‌المبین خیره‌کننده می‌گذرد و به‌رغم حوادث کوچک و بزرگی که طی این سال‌ها عرصه سیاسی لبنان و منطقه را درنوردیده، هنوز تجربه‌ای در مقیاس آن واقعه تکرار نشده است. حزب‌الله ۲ جنگ تمام‌عیار با رژیم تل‌آویو و یک جنگ طولانی و فرساینده با تروریست‌های چندملیتی در سوریه را تجربه کرد، ترور رفیق حریری، کشور را تا لبه پرتگاه جنگ داخلی پیش برد، عقب‌نشینی سوریه از لبنان، تعادل قوای سیاسی و نظامی را به شکل رعب‌انگیزی بر هم زد، بحران اقتصادی، نظام سیاسی لبنان را تا حد مرگ از نفس انداخت، انفجار مرموز بندر بیروت، جراحتی دردناک بر پیکره اقتصاد لبنان انداخت و خرده اتفاقات دیگری که هر کدام در بستر مستعد لبنان، ظرفیت توسعه در قواره‌های یک چالش بنیان‌برافکن را داشتند... اما با همه اینها تاریخ ورق دیگری نخورد. 
این اعتقاد وجود دارد که «عملیات توفان الاقصی» و در پی آن «نبرد پشتیبانی غزه» (عنوان عملیاتی که حزب‌الله لبنان از فردای شروع «توفان الاقصی» کلید زد) برگ جدیدی از تاریخ را عوض کرد اما شواهد و نتایجی که تا امروز دیده شده است، چنین برداشتی را تایید نمی‌کند یا حداقل می‌توان اینطور بیان کرد که لازم است زمان بگذرد تا با تکیه بر نتایجی دیگر، به قضاوت تاریخی نشست. نباید بالا رفتن سطح درگیری‌ها و افزایش خسارات در میادین جنگ یا شهادت شخصیت‌های بزرگی از «محور مقاومت» را دلیل ورود به مرحله تاریخی جدید تلقی کرد. به عنوان یک مثال تاریخی، ۲ جنگ جهانی در قرن بیستم، تجارب واضحی هستند. جنگ اول جهانی، در مقایسه با جنگ دوم جهانی، ابعاد و خسارات کمتری داشت اما آنچه زمانه را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد، جنگ نخست جهانی بود و جنگ جهانی بعدی، یکی از نتایج آن بود، هرچند بزرگ‌تر، خونبارتر و طولانی‌تر بود. حتی با وجود گذشت بیش از یک قرن از جنگ اول جهانی، هنوز می‌توان روزگار را بر مبنای قواعد آن جنگ تفسیر و تاویل کرد.
پیروزی تاریخی سال 2000 میلادی حزب‌الله لبنان، چنان تعاریف متعارف و جاافتاده سیاسی در منطقه و جهان را تحت تاثیر قرار داد که حتی امروز، به‌رغم شهادت تقریبا همه خالقانش، کسی یارای نادیده گرفتن تاثیرات بلندمدت آن را ندارد؛ به این معنا که تمام اتفاقات خیره‌کننده ۲۰ ماه گذشته در غزه و لبنان، تنها بخشی از دامنه تاثیرات وقایع خرداد 1379 در عمق تاریخ است و چنین به نظر می‌آید که تداوم خواهد داشت.

ارسال نظر
پربیننده