|
یادداشتی بر دفتر شعر «در کوچههای کرایوا»ی جواد محقق
من از قونیه میآیم
وارش گیلانی
1- جواد محقق را همه به شاعری میشناسند، در صورتی که به گفته خودش، او در آغاز بیشتر تمایل به داستاننویسی داشت. محقق شاعری است بسیار فعال و خستگیناپذیر، با ظاهری از دور تنبل در تنظیم و تدوین اشعار و آثار خودش برای چاپ شدن اما گویا این ظاهر قضیه است، چرا که وسواس و شاید هم دقت بیش از حد او در کار سبب میشود که آمادهکردن هر کاری انجامش به طول بینجامد. ارسال به دوستان
درخواست عجیب کانون کارگردانان درباره هیأت انتخاب فیلم ایرانی برای اسکار
کارگردانی زیادهخواهی!
احسان سالمی: کانون کارگردانان سینمای ایران در حالی به بهانه عدم حضور چهرههای سینمایی در هیات انتخاب فیلم برای اسکار فیلم خارجی خواستار واگذاری این هیات به خانه سینما شده که در سالهای پیش ترکیب این هیات همواره شامل ترکیبی از هنرمندان بوده است. به گزارش «وطن امروز»، پس از آنکه سال گذشته ترکیب کانون کارگردانان سینمای ایران با حضور فیلمسازان پرحاشیهای همچون محسن امیریوسفی و رضا درمیشیان و تضعیف حضور چهرههای پیشکسوت در ترکیب تصمیمگیرنده این کانون تغییر کرد، اتفاقات عجیبی به نام این کانون در فضای سینمایی کشور رقم میخورد. همین چند ماه پیش بود که نامهای از سوی اعضای این کانون خطاب به رئیسجمهور منتشر شد که در آن از حسن روحانی خواسته بودند شرایط حضور جعفر پناهی را در جشنواره فیلم کن امسال فراهم کنند. این در حالی بود که پناهی طی دوران محکومیت قضایی خود که البته هنوز هم ادامه دارد، با دهنکجی به حکمی که بر اساس قانون برای او مشخص شده بود، اقدام به فیلمسازی کرده بود و حمایت کانون کارگردانان از چنین شخصیتی اتفاقی عجیب بود که باعث زیر سوال رفتن اعتبار و جایگاه این نهاد میان اهالی فرهنگ و هنر میشد. حالا اما در تازهترین حاشیه ایجاد شده توسط این نهاد، کانون کارگردانان در نامهای خطاب به محمدمهدی حیدریان، رئیس سازمان سینمایی وزارت ارشاد، خواهان واگذاری هیات انتخاب فیلم برای اسکار فیلم خارجی به خانه سینما شده است. در بخشی از این نامه آمده است: «همانگونه که مستحضرید مسؤولیت معرفی فیلم برای شرکت در اسکار فیلم خارجی بر اساس قوانین اسکار میبایست توسط هیات داوری یا کمیتهای متشکل از هنرمندان و دستاندرکاران صنعت سینما مانند کارگردان، تهیه کننده، بازیگر، فیلمبردار، فیلمنامهنویس، تدوینگر، سازنده موسیقی، صداگذار و... باشد و بر خلاف آنچه در سالهای قبل انجام شده به هیچوجه مدیر، مسؤول سینمایی و منتقد نمیتوانند در این کمیته عضویت داشته باشند. از این رو خواهشمند است ترتیبی اتخاذ فرمایید تا کمیته انتخاب در نهاد صنفی خانه سینما تشکیل شود». این درخواست در شرایطی مطرح شده که برای مثال در همین سال گذشته هیات معرفی فیلم ایرانی به مراسم اسکار شامل سیروس الوند (کارگردان)، مجید انتظامی (آهنگساز)، محمد بزرگنیا (کارگردان)، کمال تبریزی (کارگردان)، سیدجمال ساداتیان (تهیهکننده)، رسول صدرعاملی (کارگردان)، جواد طوسی (منتقد)، رضا کیانیان (بازیگر) و امیر اسفندیاری (معاون بینالملل بنیاد سینمایی فارابی) میشد با این تفاسیر مشخص نیست در شرایطی که فقط یک نفر از این هیات 9 نفره از مدیران سازمان سینمایی است، چگونه کانون کارگردانان مدعی شده چون کار این کمیته تاکنون در اختیار اهالی سینما نبوده، باید از این بعد در اختیار خانه سینما قرار بگیرد؟! ادعایی که به نظر میرسد شبیه همان بهانه همیشگی گروهی از اهالی سینما در ارتباط با دولتی بودن جشنواره فیلم فجر و لزوم توجه بیشتر اهالی سینما به جشن خانه سینما به جای جشنواره دولتی فیلم فجر است. تفکری که گویا این روزها با حضور چهرههای پرحاشیهای همچون امیریوسفی و درمیشیان در راس مدیریت کانون کارگردانان قرار است از این به بعد به شکل جدیتری دنبال شود. ارسال به دوستان
نقدی بر فیلم سینمایی «دارکوب» ساخته بهروز شعیبی
مادران در حاشیه
حسین ساعیمنش: 1- ارزیابی «دارکوب» پس از تماشای بار اول آن در روزهای جشنواره، از عوامل خارجی مهمی تاثیر میگرفت که مهمترینش فیلمهای ضعیف آن روزها بود که به یک فضای «مقایسهای» ناگزیر دامن میزد. بدیهی بود که «دارکوب» در قیاس با فیلمهایی مثل «هایلایت» و «جشن دلتنگی» و «کار کثیف» فیلم بسیار قابل قبولتری به نظر میرسید. حداقل مشخص بود عوامل وقتی سراغ ساخت این فیلم رفتهاند، حواسشان بوده که دارند چه کاری انجام میدهند و تصور قابل درکی از روند کارشان داشتهاند. لااقل «دارکوب» یک ایده محوری داشت که قابل تشخیص بود و از طرف تیم سازنده هم نسبتا جدی گرفته شده بود. البته در نهایت اثر مطلوبی نبود و به دام اجتماعی بودن بیش از حد میافتاد و محاسنش را به باد میداد و خیلی حسرتبرانگیز میشد ولی خب! وقتی در بین آن آثار عنوان شده صحبت از «حسرت» و «برباد دادن محاسن» میشد یعنی فیلم مورد بحث از حداقل قابل توجهی برخوردار بوده و این خودش به نوعی برگ برنده بود، هرچند رضایتبخشی خاصی در پی نداشت. 2- حالا در اکران عمومی فیلم، آن فضای مقایسهای نازل از بین رفته و جای خودش را به مقایسههای قابلتاملتری داده است. حالا میشود به «دارکوب» به عنوان فیلم بعدی بهروز شعیبی بعد از «دهلیز» و «سیانور» نگاه کرد، نه به عنوان چیزی که امید میرود اثرات نامطلوب «هایلایت» و «مصادره» را از بین ببرد. اما این شرایط را بهتر نمیکند چون اینجا «حواسشان بوده...» و «تصور قابل درکی...» و امثال این عبارات به قدری حداقلی هستند که دیگر نمیتوانند به عنوان ویژگی مثبت قلمداد شوند. به علاوه برای فیلمی مثل «دارکوب» که آشکارا نسبت به «دهلیز» و حتی «سیانور» قدم رو به عقب محسوب میشود، این موقعیت جدید، سختگیرانهتر و طبیعتا ناامیدکنندهتر هم میشود. وقتی در چنین وضعیتی دوباره دارکوب را میبینیم، متوجه میشویم همه چیز به همان ایدهمحوری محدود شده و هیچ پرداخت و دقت خاصی روی وجوه مختلف آن پیاده نشده است. صرفا با موقعیتی مواجهیم که قرار بوده انواع مختلف «مادر بودن» را نشان دهد (مادر دور از فرزند: سارا بهرامی، مادر وابسته به فرزند دروغین: مهناز افشار، زن در آستانه مادر شدن: شادی کرمرودی) و در وضعیتهای مختلف به آنها بپردازد. اما این نکته هم در فیلمنامه و هم در اجرا با بیتوجهی روبهرو شده است. در نتیجهای که روی پرده رفته انگار چیزهای دیگری وجود دارد که از اینها مهمتر بوده (مثل معتاد بودن مهسا، بدون اینکه تصویر فعلی او را برخلاف تصویر گذشتهاش از «مادر دلتنگ» به «مادر بیمسؤولیت» تغییر دهد یا مثل ایجاد سوال در بخش ابتدایی فیلم درباره صحت ادعای مهسا) ولی با توجه به کلیت فیلم و نشانههایی مثل دیالوگ «میذاری مامانش باشم؟» قرار نبوده تا این حد پررنگ شوند و باید بیش از اینها جا را برای نمایش آن وجه «مادرانه» باز میگذاشتند. در کنار این وقتی کار به طور مشخص به مادرها میرسد، بدون اینکه زمان لازم صرف شود تا تصمیماتی مثل اقدام به قتل یا آن تصمیم نهایی مهسا قابل درک شود، فیلم از یک موقعیت به موقعیت دیگری میپرد و اجازه نمیدهد مخاطب به شخصیتها و رفتارهای آنها به اندازه کافی نزدیک شود. در عین حال با تمهیداتی مثل تصمیم نیلوفر برای صحبت کردن دوباره با مهسا (آن هم در شرایطی که معلوم نیست این گفتوگوی مجدد میتواند چه تاثیر مثبتی داشته باشد که کارهای قبلی نداشته) عملا فیلم درگیر دور باطلی میشود که چون باز هم به آن وجه اشارهشده بیتوجه است (مثلا کیف نیلوفر را میدزدند که خب! اساسا ربطی به چیزی ندارد!) در لحظات نهچندان کمی باعث ملالآور شدن آن هم میشود. اینها یعنی فیلمی که قرار بوده درباره «انواع مختلف مادر بودن» باشد و به آنها «بپردازد» دقیقا همین مساله را نادیده گرفته و به هیچکدام از مادرانش نپرداخته است! 3- میشود در قبال «دارکوب» 2 نوع موضع گرفت: هم میتوانیم آن موتور تعریف و تمجید از فیلم «دغدغهمند» را روشن کنیم و مثل اغلب مواقع بدون هیچ فایدهای صفات تمامنشدنی مطلوب را به فیلم بچسبانیم، آن را برای بقیه تجویز کنیم و بعد خوشحال از انجام این رسالت فرهنگی سراغ کارهای بعدیمان برویم؛ هم میتوانیم نادیدهاش بگیریم و منتظر فیلم بعدی کارگردانش باشیم اما آنچه مسلم است این است که بهروز شعیبی با همین آثارش به جایی رسیده که نمیتوانیم با یک فیلم، به کلی قیدش را بزنیم، حتی اگر آن یک فیلم «دارکوب» باشد. ارسال به دوستان
اخبار
روز یکشنبه برگزار میشود ارسال به دوستان
امام زمان
فاطمه عبدالوند
ارسال به دوستان
اخبار
پایان فصل اول «360 درجه» با «قطع برق» ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|