|
یادداشتی بر مجموعه شعر «بیستوپنج دقیقه پیادهروی» سروده سیدحبیب نظاری
خوب و بدشان کنار هم ساختهاند
وارش گیلانی: مجموعهشعر «بیستوپنج دقیقه پیادهروی» سیدحبیب نظاری در 135 صفحه، با بیش از 200 دوبیتی، همراه یک مقدمه 2 صفحهای و یک مقدمه یک صفحهای از ناشر که کل اطلاعات مفیدش این است که این مجموعه را از آن یکی از طلبههای قم میداند و ناشرش را نیز وابسته به یکی از نهادی وابسته به حوزه. ارسال به دوستان
آقاسی؛ شاعری دردمند
پویا مشهدی: «شاید این جمعه بیاید... شاید...». محبوبیت یافتن یک شعر آیینی در میان همه آحاد جامعه، توفیقی است که شامل حال هر شاعری نمیشود. برای این منظور شاعر آیینی باید قابلیتهای فراوانی داشته باشد تا بتواند شعرش را در تنه اصلی جامعه تزریق کند و همه آن را بپذیرند. باید حقیقتا عارف به اصول و فروع و وقایع و حقایق دین باشد و تار و پود فرهنگ اسلامی عمیقا در تمام عرصههای زندگیاش تنیده شده باشد؛ باید بتواند حس و روح پاک و معظم شرع مقدس را دریابد و دریافت خود را به شعرش انتقال دهد، بهگونهای که از اصل فاصله نگرفته باشد. همچنین باید سیرت، منش و کردار اهل بیت عصمت و طهارت را به زیبایی هرچه تمامتر بر تابلوی شعرش تصویر کند و همچنین باید کلامش دارای بلاغت و فصاحت مناسب باشد تا سخنش هم مقبول طبع ارباب سخن و هم مورد پسند مخاطب عام قرار بگیرد. سوای از مهارت پروراندن محتوا و مغز مطلب، شاعر باید از جنس مردم باشد یا به قولی شاعری مردمی باشد. باید هدفش از سرودن اشعار آیینی بیان دردمندی دینی خود برای تأثیرگذاری بر جامعه باشد. باید بپوید تا بارش روح ناآرامش را در جوی شعر جاری کند تا زلال احساس و عواطفش به سمع و نظر همگان برسد. محمدرضا آقاسی، شاعر پرآوازه معاصر را میتوان در زمره شاعران مردمی و محبوب قرار داد که اشعارشان در ذهن ادبی مردم عامه جای گرفته است. او بهار سال 1338 در خانوادهای مذهبی در محله امامزاده سیدنصرالدین تهران چشم به جهان گشود. پدر او معلم و قاری قرآن بود و مادرش نیز سابقهای طولانی در مداحی اهل بیت بویژه حضرت اباالفضلالعباس(ع) داشت. قبل از انقلاب اسلامی به مدت 2 سال هنرجوی هنرستان هنرهای زیبای تهران بود اما از آنجا که بر سر مسائل آموزشی و روشهای تدریس آنها با مسؤولان هنرستان اختلاف پیدا کرد، موفق به اتمام تحصیل نشد. پس از انقلاب به عنوان پاسدار به دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی پرداخت و در دوران جنگ تحمیلی نیز با کار روی ماشینآلات سنگین به جبهههای نبرد حق علیه باطل خدمت کرد. ورود جدی او به وادی شعر بازمیگردد به دوران آشناییاش با یوسفعلی میرشکاک و شاگردی در محضر این شاعر و استاد بزرگ انقلاب. مهارت اصلی آقاسی سرودن مثنوی است؛ همانطور که خود او در ابتدای مجموعه شعر «بر مدار عشق» خاطرنشان میکند: «انتخاب قالب شعری مثنوی برای بیان ادراکات و احساسات شاعرانهام، یحتمل به این خاطر بوده که در این قالب، برای فوران شور درونی شاعر به نسبت دیگر قالبهای شعری، میدان به مراتب وسیعتری وجود دارد. مثنوی دریاست، مثنوی اقیانوس است.». یکی از مشتهرترین مثنویهای آقاسی «وعده دیدار» است که با افزودن ابیاتی چند با صدای خود او، شبهای جمعه شیعیان را شور و حالی دیگر میبخشد و انتظار برای ظهور منجی عالم بشریت را در ذهن مسلمین میپروراند: «خبر آمد خبری در راه است/ سر خوش آن دل که از آن آگاه است/ شاید این جمعه بیاید شاید/ پرده از چهره گشاید شاید/ دست افشان پای کوبان میروم/ بر دل سلطان خوبان میروم/ میروم بار دگر مستم کند/ بیسر و بیپا و بیدستم کند/ میروم کز خویشتن بیرون شوم/ در پی لیلا رخی مجنون شوم/ هرکه نشناسد امام خویش را/ بر که بسپارد زمام خویش را/ با همه لحن خوشآواییام/ در به در کوچه تنهاییام/ ای دو، سه تا کوچه ز ما دورتر/ نغمه تو از همه پر شورتر/ شهر پر از زمزمه نام توست/ کوچه دل منتظر گام توست/ کاش که این فاصله را کم کنی/ محنت این قافله را کم کنی/ کاش که همسایه ما میشدی/ مایه آسایه ما میشدی/ هر که به دیدار تو نائل شود/ یک شبه حلال مسائل شود/ دوش مرا حال خوشی دست داد/ سینه ما را عطشی دست داد/ نام تو بردم لبم آتش گرفت/ شعله به دامان سیاوش گرفت/ نامه تو آرام جان من است/ نامه تو خط امان من است/ ای نگهت خاستگه آفتاب/ بر من ظلمتزده یک شب بتاب/ پرده برانداز ز چشم ترم/ تا بتوانم به رخت بنگرم/ ای نفست یار و مدد کار ما/ کی و کجا وعده دیدار ما/ دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد/ به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد/ به مکه آمدم ای عشق تا تو را ببینم/ تویی که نقطه عطفی به اوج آیینهام/ کدام گوشه مشعر کدام کنج منا/ به شوق وصل تو در انتظار بنشینم/ ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش/ تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد/ ببوسم خاک پاک جمکران را/ تجلی خانه پیغمبران را/ خبر آمد خبری در راه است/ سرخوش آن دل که از آن آگاه است/ شاید این جمعه بیاید...شاید...». فراگیری و استقبال از این سروده آقاسی به حدی است که شاید گزاف نباشد اگر آن را همسطح با محبوبیت و شهرت ترکیببند معروف محتشم دانست و این حقیقتا جایگاهی شامخ و والا برای زندهیاد محمدرضا آقاسی به شمار میآید. او شاعری دردمند بود و در تمام اشعارش احساسات و عقاید تند او نمایان بود: «وقتی نسبت شعر را با شعور بخواهی پیدا کنی، میبینی حلقه رابط در این نسبت درد است و دردمندی. منتها هر دردی فینفسه موجب شرافت صاحب آن نمیشود. خیلی شاعرنما داریم که دم به دقیقه از درد شکم و اسافل اعضا مینالند. اما آیا این دردها ارزشی دارند؟ درد اگر درد غربت از جوار قرب حضرت حق نباشد، اگر این درد، درد دین نباشد، درد بیدردی است؛ که گفت: نیست دردی ز بیدردی بتر!» نمونه بارز دردمندی و سخن گفتن صریح او را میتوانیم در مثنوی بلند «شیعه نامه» که معروفترین اثر او است شاهد باشیم؛ مثنویای سراسر شور و شوق شیعی و بیانگر اندیشهها و باورهای شاعر گرانقدر محمدرضا آقاسی. «... شیعه یعنی عدل و احسان و وقار/ شیعه یعنی انحنای ذوالفقار/ از عدالت گر تو میخواهی دلیل/ یاد کن از آتش و دست عقیل/ جان مولا حرف حق را گوش کن/ شمع بیتالمال را خاموش کن/ این تجملها که بر خوان شماست/ زنگ مرگ و قاتل جان شماست...». آقاسی هیچگاه از گفتن حرف حق پرهیز نمیکرد و همواره سخنش، سخن مردم بود. زبان اشعار او سهل ممتنع است و این به زیبایی آثار او میافزاید. از ایشان 3 مجموعه شعر «شیعه نامه»، «بر مدار عشق» و «حق نمک» انتشار یافته است. ارسال به دوستان
نگاهی به شعر سعید بیابانکی
رضا شیبانی: شعر سعید بیابانکی شعری نوقدمایی است که در میان نمونههایی از این دست شعرها در 50 سال اخیر، میتواند یکی از جایگاههای برتر را کسب کند. من البته در مقام رتبهبندی و تعیین مقام نیستم اما با مددگیری از شاخصههایی که بزرگان در تعیین آثار ادبی شاخص به کار میبرند، طبیعی است که این نتیجهگیری را داشته باشیم. شعر این شاعر اصفهانی به لحاظ معیارهای فنی شعر، سلیم و فاقد ایرادات آشکار است و از سوی دیگر مردمی است و فراگیر. این توفیق فراگیر شدن البته با عنایت به امتیازهایی نظیر حضور در حوزه هنری، ارتباط با رسانههایی مثل صدا و سیما و حسن خلق ویژه حاصل شده است. صد البته هیچکدام از این امتیازات، از ارزشهای ادبی نهان در شعر بیابانکی نمیکاهد. آنچه حرف نهایی را درباره یک شعر میزند، خود شعر است. بسیار بودهاند شاعرانی که بیشتر و طولانیتر از بیابانکی به تلویزیون دسترسی داشتهاند اما یک بیت از شعرهایشان در حافظه عامه مردم نیست؛ مانند همین خیل کثیری از همدورهایهای او. شعر و طبع سعید بیابانکی، در میان مردم قبول خاطر دارد. از آن دسته شعرهایی است که هر جا خوانده میشود گل میکند و همه را به وجد میآورد. در نظر داشته باشید که بسیاری از شعرهای برجسته نیز چنین موفقیتی نداشتهاند. قصد مقایسه ندارم و قیاس معالفارق است اما مثلا شعر اخوان که از بهترین نمونههای شعر معاصر است، چنین خصلتی ندارد، چون پر است از اسطورهها و نشانگانی که درک آنها نیازمند سواد شنیداری و حتی بصری است. فیالمثل اخوان در آثار خود از پهلوانیها و نقالیها سخن میگوید. حتی در دوران حیات اخوان، نقالی رو به پایان بوده و درصد عظیمی از ملت ایران تجربه دیدار بصری از مراسم نقالی نداشتهاند. کسی باید چنین تجربهای داشته باشد تا با ذوق اخوان همزادپنداری کند. شعرهای بیابانکی سادهترند و فضای ذوقیشان سهلالوصولتر است: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|