|
گفتوگوی «وطن امروز» با نجمالدین شریعتی مجری برنامه تلویزیونی ماه من
ماه من علی است
عباس اسماعیل گل: این شبها از ساعت 3 صبح تا اذان صبح مخاطبان شبکه سوم سیما میهمان برنامه «ماه من» با اجرای نجمالدین شریعتی هستند؛ برنامهای که در نظرسنجی اخیر مرکز تحقیقات صداوسیما توانسته در جلب رضایت مخاطبان نمره قبولی دریافت کند و پخش آیتمهای مختلف و جذاب از تفاوتهای اصلی این برنامه با سایر برنامههای روتین سحرگاهی تلویزیون طی سالهای اخیر است که آیتمهایی چون «گفتوگو با حجتالاسلام کاشانی»، «پخش دعاها و مناجات اقوام»، «روایتگری بهروز شعیبی»، «روایتی از زندگی شهدا» و «سخنرانی حجتالاسلام سیدحسین هاشمینژاد» بسیار مورد توجه مخاطبان این برنامه قرار گرفته است. به همین بهانه گروه فرهنگی «وطن امروز» با نجمالدین شریعتی، مجری موفق این برنامه تلویزیونی گفتوگویی کرده است.
***
* ابتدا درباره حضورتان برای دومین سال متوالی در برنامه سحرگاهی «ماه من» صحبت کنید.
اگر صادقانه بخواهم بگویم بنده از ابتدا خیلی برای حضور و اجرای «ماه من» راغب نبودم که این موضوع دلایل مختلفی دارد؛ از ریسک بالای حضور در این پروژه سخت و نفسگیر گرفته تا مشقتهایی که به لحاظ شخصی برای حضور در برنامه 100 دقیقهای سحرگاهی داشتم اما سال گذشته با تاکید علی فروغی (رئیس شبکه 3 سیما) انجام این مسؤولیت را پذیرفتم که تنها پس از سپری شدن چند شب از آغاز برنامه بخوبی متوجه شدم اصرار مدیر شبکه برای حضورم در برنامه «ماه من» تصمیم درستی بود و خوشبختانه مخاطبان شبکه 3 بخوبی با حال و هوای «ماه من» مانوس شده و نجمالدین شریعتی را در قالب یک برنامه متفاوت سحرگاهی بخوبی پذیرفته بودند.
* از آنجا که سالهاست اغلب مردم اوقات سحرگاهی خود را با برنامههای رادیو سپری میکنند، حضور در یک برنامه سحرگاهی یک کار ریسکپذیر برای عوامل برنامه به شمار میآید؛ خود شما نگران دیده نشدن برنامه سحرگاهی «ماه من» نبودید؟
اینکه بسیاری از مردم طی سالها با برنامههای رادیویی در اوقات سحرگاهی انس گرفتهاند، حرف درستی است اما چند سالی بود فرزاد جمشیدی با برنامه سحرگاهیاش در شبکه یک سیما، پای بخش عمدهای از مردم را به برنامه سحرگاهی تلویزیون باز کرده بود که این مسأله راه را برای سایر برنامههای سحرگاهی تلویزیون هموار کرده اما متاسفانه جای فرزاد جمشیدی با لحن دلنشینش طی چند سال اخیر در قاب تلویزیون خالی است که امیدوارم دوباره شاهد حضورش در برنامههای سحرگاهی تلویزیون باشیم.
اما برنامه «ماه من» به لحاظ ساختاری کاملا فضای متفاوتی با برنامه پرمخاطب «ماه خدا»ی فرزاد جمشیدی دارد؛ از آیتمهای پرتعداد و متنوع گرفته تا مدت زمان بیشتر برنامه به تفاوتها و سختیهای تولید «ماه من» اضافه کرده است.
* معمولا برنامههای سحرگاهی تلویزیون در سالهای اخیر بدون آیتمهای مختلف روی آنتن میرفته است اما طی 2 سال اخیر «ماه من» با اجرای شما در این باره ساختارشکنی کرده است که این موضوع با توجه به ساعت پخش برنامه کمی پرریسک محسوب میشود.
سازندگان برنامه «ماه من» برای لحظه لحظه برنامه در 100 دقیقهای که زنده روی آنتن هستیم، برنامهریزی میکنند؛ از شروع تیتراژ پرشور برنامه گرفته تا آیتمهای پایانی برنامه، همگی با یک ریتم مشخص و منظم طراحی شده است. زیرا مخاطب برنامه سحرگاهی تلویزیون دنبال آرامش، مناجات، معرفت و حس معنوی متفاوتی است و تمام آیتمهای برنامه بر همین اساس روی آنتن میرود.
* به نظر شما کدامیک از آیتمهای برنامه، مخاطبان بیشتری جذب کرده است؟
مخاطبان برنامه سحرگاهی یک تفاوت عمدهای با مخاطبان سایر برنامههای تلویزیون دارند و آن اینکه معمولا در طول روز تلویزیون منازل روشن است و مردم کانالها را بالا پایین میکنند تا برنامه مورد علاقه خود را تماشا کنند اما در مواقع سحرگاهی اینچنین نیست و مخاطبی که در آن وقت نیمهشب پای تلویزیون مینشیند، به دنبال تماشای برنامه ضعیف یا متوسط نیست که این موضوع کار ما را به مراتب سخت کرده است و بر همین اساس چندین آیتم مختلف طراحی شده که هر کدام یک ذائقه خاصی از مردم را جذب برنامه کند که در مجموع باید گفت همه آیتمهای برنامه «ماه من» مخاطبان خاص خود را دارد.
* این سخن شما درست و منطقی است اما به هر حال چند آیتم برنامه نسبت به سایر آیتمها سروصدای بیشتر به پا کرده است.
به هر حال برخی آیتمهای برنامه «ماه من» شاید بیشتر مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد، به عنوان مثال آیتمهای ذکر فضائل امیرالمونین(ع) از زبان حجتالاسلام کاشانی، خواندن روایتهای ادعیه با لحن دلنشین بهروز شعیبی و متن امیرعلی نبویان و سخنرانی حجتالاسلام سیدحسین هاشمینژاد در برنامه «ماه من» مخاطبان را با چالشهای ذهنی خوبی مواجه کرده است.
اما بخش دیگری از برنامه که مورد توجه قرار گرفته؛ آیتم «مناجاتهای نواحی» است که به موسیقی نواحی اختصاص دادهایم که در ایام نوروز و روزهای کرونایی به شهرهای مختلفی همچون تربت جام، شمال کشورمان سمت کیاسر و مازندران، بوشهر، سیستانوبلوچستان و کردستان رفتیم و مناجاتهایی را با اساتید محلی و نغمههای محلی ضبط کردیم.
البته بخش «معرفی شهدا» هم از آن دسته آیتمهاست که شخصا خیلی برایم جذاب است، زیرا بخشی است که نیاز به روایتگری داشت که مردم با خاطراتشان مأنوس شوند؛ آدمهایی که مثل خودمانند و آسمانی شدند، مثل شهدای مقاومت، دفاعمقدس و مدافع حرم. بخشی که به برنامهمان اضافه کردیم روایتگری جبهه و جنگ است. روایتگری میآید که ما را به جنگ با حال و هوای رمضانی میبرد که به نظرم برای مخاطبان جذابیت خاص خود را دارد. اما متاسفانه به رغم حضور برخی روایتگرهای حرفهای همچنان در اینباره با ضعف مواجهیم و همانطور که چند روز پیش مقام معظم رهبری درباره نقش شهید آوینی در روایتگری فرمودند، در این حوزه هم نیاز به وجود روایتگرهای حرفهای به چشم میخورد.
* البته برخی آیتمها با حاشیه هم مواجه شده است؛ مثل آیتم سخنرانی حجتالاسلام حامد کاشانی درباره فضائل امام علی(ع).
در ابتدا باید نکته مهمی درباره الزامات آیتم ذکر فضائل حضرت علی(ع) توسط حجتالاسلام حامد کاشانی عرض کنم؛ امیرالمؤمنینی که مظلومیتش تمام عالم را فراگرفته است و این فضائل بحمدالله کام ما را در سحرها شیرین میکند. توجه به این مباحث، امسال «ماه من» را علوی کرده است و مردم هم از آن استقبال کردهاند. حجتالاسلام کاشانی به اعتقاد بنده از نخبگان جامعه علمی امروز محسوب میشود که با بیانی محترمانه معارف ناب شیعه را از دریچه جدیدی بیان میکند و اینکه معرفت به مولا علی(ع) در حین تولید این آیتم بر جذابیتهای آن افزوده است.
در واقع هدف اصلی حجتالاسلام کاشانی در این آیتم تلنگری بر همه شیعیان محسوب میشود که از منابع زیبایی چون نهجالبلاغه دور نمانیم و فضائل امیرالمومنین را با رنگ و بوی «علیوار» بشناسیم.
* به هر حال آیتم سخنرانی حجتالاسلام کاشانی با برخی حواشی در فضای مجازی مواجه شد.
متاسفانه برخیها در این باره بیمعرفتی میکنند و با تقطیع صحبتهای حجتالاسلام کاشانی در فضای مجازی شیطنت میکنند اما حامد کاشانی مباحث را طوری هوشمندانه هدایت میکند که به اهلسنت و گروههای دینی برنخورد و شائبهای ایجاد نکند. خوشبختانه ایشان در کارشان عالمند و با تدبیر و توانمندی، مباحث را بخوبی پیش میبرند.
اما اگر قرار باشد از عرفانهای کاذب فاصله بگیریم باید با معرفت به شناخت راهی دست یابیم که مولا علی(ع) با تمام سختیهای دورانشان پیمودهاند و ما در «ماه من» از حکمتهای نهجالبلاغه بهره میبریم که در نهایت به این نتیجه برسیم هر کدام از ما میتواند یاور واقعی علی(ع) باشد.
از سوی دیگر برخیها شاید بگویند طرح این مباحث در این آیتم چه ضرورتی دارد که در پاسخ به این عده باید گفت کسب شناخت حقیقی از امیرالمومنین موضوعی بسیار پیچیده است که برای این موضوع باید با تمام رویدادهای تاریخی مربوط به حضرت علی(ع) همراه شویم و آنگاه است که متوجه میشویم سلمانها و ابوذرها چه حس و حال زیبایی از درک محضر مولا داشتهاند.
البته توجه داشته باشید ما در این برنامه نوایی از استاد کریمخانی پخش میکنیم که در تصویرها حرم امام رضا(ع) را نشان میدهد؛ زائرانی که اهل تسنناند و با دست بسته نماز میخوانند. اهل تسننی که به امام علی(ع) نیز ارادت دارند. اهلتسنن را نباید خدای ناکرده با برخی گروههای تندرو یکی بدانیم. بحثهایی که در برنامه «ماه من» مطرح میشود در تمام مسلمانان واقعی مشترک است که امیرالمومنین(ع) چنین خصلتها و ویژگیهایی داشتند. این بحثی نیست که به افتراق بینجامد، بلکه ایجاد وحدت میان شیعه و اهل سنت بر محور مولا علی(ع) از مهمترین اهداف این آیتم است.
* به عنوان سوال پایانی درباره عنوان «ماه من» برای این برنامه و استعارههایی که در ذهن مخاطب ایجاد میکند توضیح میدهید؟
از آنجا که ماه رمضان، ماه عاشقی بندگان به خداوند، پیامبر اسلام و اهل بیت(ع) است، عنوان «ماه من» یک اسم چندوجهی برای برنامه است که هر مخاطب پس از دیدن برنامه تفسیر خاص خود را از عنوان «ماه من» دارد به طوری «ماه من» برای برخیها «ماه علی (ع)» تلقی میشود، برای عدهای «ماه امام زمان» محسوب میشود و حتی بنده در یکی از برنامهها از اسم «خدای ماه من» استفاده کردم. به هر حال «ماه من» برای هر کسی با توجه به حس و حال آن لحظه، خود یک استعاره جداگانه دارد.
ارسال به دوستان
روایت رئیس بنیاد مستضعفان از نقلقول رهبر انقلاب: هیچ حد و مرزی برای کمک به اقشار ضعیف وجود ندارد
کمک بدون مرز به مردم
رهبر انقلاب تاکید کردند هیچ حد و مرزی برای کمک به آسیبدیدگان از کرونا توسط بنیاد مستضعفان وجود ندارد. به گزارش «وطن امروز»، سید پرویز فتاح گفت: من از رهبر انقلاب درباره حد و حدود کمکهای بنیاد مستضعفان برای حمایت از اقشار آسیبدیده از کرونا سوال کردم و ایشان فرمودند که هیچ حدی برای کمک کردن وجود ندارد. وی با اشاره به هدیه ۵۰۰ هزار تومانی بنیاد مستضعفان به تمام ایتام و کودکان دارای سرپرست ناتوان تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی در سراسر کشور اظهار کرد: در مسیر رسیدگی به اقشار آسیبدیده از کرونا، با همکاری کمیته امداد امام خمینی(ره) و سازمان بهزیستی، در این شبهایی که مصادف است با لیالی قدر و شهادت امیرالمومنین(ع)، بنیاد مستضعفان هدیهای ۵۰۰ هزار تومانی به ۱۶۶ هزار فرزند یتیم دختر و پسر سراسر کشور که تحت پوشش این 2 نهاد هستند، پرداخت کرد. رئیس بنیاد مستضعفان افزود: بنیاد مستضعفان مجموعا مبلغ ۸۳ میلیارد تومان را برای این موضوع به حساب کمیته امداد و سازمان بهزیستی واریز کرده و بر اساس آماری که شب گذشته از استانهای مختلف گرفتم، این مبلغ به حساب همه این عزیزان واریز شده است. وی خاطرنشان کرد: خدا را شاکریم که در ادامه خدمترسانی به مردم توانستیم این خدمت را در ایام شهادت ابوالایتام انجام دهیم. فتاح با اشاره به تسهیلات ۳۲۵ میلیارد تومانی بنیاد مستضعفان که به صورت قرضالحسنه در اختیار اقشار آسیبدیده از کرونا قرار خواهد گرفت، گفت: بنیاد مستضعفان در بانک سینا، بانک رسالت و صندوق قرضالحسنه امداد ولایت، این مبلغ را سپردهگذاری کرده و قرار است این مبلغ برای جبران بخشی از خسارت وارد شده به اقشار آسیبدیده از کرونا، به صورت قرضالحسنه در اختیار این اقشار قرار گیرد. وی با تاکید بر اینکه برای هر یک از اقشار مورد نظر، سهمیه خاصی از این تسهیلات قرضالحسنه در نظر گرفته شده است، افزود: بر اساس سهمیه در نظر گرفته شده، افراد معرفیشده از سوی دستگاههای مرتبط، وام قرضالحسنه بدون کارمزد و تا سقف ۵ میلیون تومان دریافت خواهند کرد که بازپرداخت آن نیز پس از چند ماه تنفس، طی مدت ۲۴ ماه خواهد بود. به گفته رئیس بنیاد مستضعفان، مددجویان کمیته امداد و بهزیستی، بخشی از تاکسیرانان و تعداد قابل توجهی از زندانیان نیازمند، از جمله این اقشار هستند. فتاح در ادامه با تاکید بر اینکه اقدامات حمایتی بنیاد مستضعفان در پساکرونا نیز ادامه خواهد داشت، گفت: ما تصور میکنیم تبعات اقتصادی شیوع کرونا، پس از فروکش کردن این بیماری خودش را به طور کامل نشان خواهد داد لذا با توجه به اینکه اقشار ضعیف جامعه بیش از دیگر اقشار از این تبعات اقتصادی نامطلوب آسیب میبینند، بنیاد مستضعفان در دوران پساکرونا نیز اقدامات حمایتی خود از اقشار آسیبپذیر را ادامه خواهد داد. وی با اشاره به واکنش رهبر انقلاب درباره تعیین حد و مرز کمکهای بنیاد مستضعفان برای حمایت از اقشار آسیبدیده از شیوع کرونا گفت: من از رهبر انقلاب درباره حد و حدود کمکهای بنیاد مستضعفان سوال کردم و ایشان به من فرمودند هیچ حدی برای کمک کردن وجود ندارد و هر چقدر که توان دارید، برای امدادرسانی به اقشار ضعیف کمک کنید. وی گفت: بر همین اساس ما اعلام میکنیم هیچ حد و مرزی برای کمکهایمان به اقشار ضعیف و آسیبدیده وجود ندارد و هرچقدر که وسعمان باشد، البته با اطلاع دولت و هماهنگی با مسؤولان اجرایی کشور، به این اقشار کمک خواهیم کرد. ارسال به دوستان
رفتار دوگانه آمریکا با دولت کابل و طالبان سبب افزایش هرج و مرج در افغانستان شد
خونبهای اشغال
تحولات هفته گذشته در افغانستان نشان داد روند صلح در این کشور با مشکلات متعددی مواجه است که اختلاف بین دولت مرکزی و طالبان تنها بخشی از آن است و در این بین نقش دخالت آمریکا در ناامن جلوه دادن افغانستان بیش از هر جریان دیگری است. طی 4 روز گذشته و در پی سلسله حوادث تروریستی از سهشنبه گذشته تاکنون بالغ بر 100 نفر از غیرنظامیان افغان کشته شدهاند. بر اساس برخی گزارش ها عصر دیروز داعش مسؤولیت حمله به بیمارستان کابل و مراسم تشییع جنازه در ننگرهار را قبول کرده است.
به گزارش «وطن امروز»، نوزدهمین روز ماه مبارک رمضان برای افغانستان روزی دردناک و جانگداز بود. با گذشت چند روز از این حملات، تحلیلها همچنان پیرامون ابعاد مختلف این حوادث ادامه دارد. ساعت 10 صبح روز سهشنبه 23 اردیبهشت 4 مرد مسلح با حمله به بیمارستان صد تختخوابی «دشت برچی» در منطقه «تانک تیل» در غرب کابل علاوه بر کادر درمان، تعدادی از مادران باردار و نوزادان تازه متولد شده را کشتند. تصاویر منتشر شده در صفحات اجتماعی نشان میدهد کودکان تازه متولد شده با مادران خود که گلوله به آنها اصابت کرده بود، از بیمارستان با پتوهای خونین توسط سربازان پلیس به بیرون کشیده میشدند. وزارت بهداشت افغانستان در آخرین آمار ارائه شده شمار جانباختگان را 24 نفر و مجروحان این حادثه دردناک را 16 نفر اعلام کرده است. منطقه مورد حمله در کابل از جمله محلههای شیعهنشین پایتخت است که بارها مورد حمله داعش قرار گرفته بود. همزمان با این حمله تروریستی، یک انفجار انتحاری در مراسم تشییع پیکر یک فرمانده پلیس در ایالات ننگرهار در شرق افغانستان منجر به کشته و زخمی شدن حدود 90 نفر شد. به گفته مسؤولان محلی این حمله انتحاری توسط فردی پیاده حوالی ساعت 11 ظهر روز سهشنبه 23 اردیبهشت هنگامی که مردم برای ادای نماز بر جنازه شیخ اکرم، یکی از فرماندهان سابق پلیس محلی تجمع کرده بودند، رخ داد. شاهدان شدت حمله را قوی توصیف کرده و گفتهاند ساکنان محلی، قربانیان را با دهها خودرو به مراکز درمانی ننگرهار منتقل کردند. عصر دیروز برخی رسانه ها ازقبول مسؤولیت حمله به بیمارستان کابل و مراسم تشییع جنازه در ننگرهار توسط داعش خبردادند.
* تصمیم اشرف غنی برای حمله به مواضع طالبان
محمد اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان در واکنش به حملات انتحاری روز سهشنبه به نیروهای امنیتی دستور داد وضعیت خود را از حالت دفاعی به تهاجمی تبدیل کنند و مواضع طالبان و سایر گروههای تروریستی را مورد حمله قرار دهند. وی با اشاره به اینکه طالبان ارادهای برای کاهش خشونت و جنگ ندارند، گفت به همین دلیل نیروهای ارتش باید از حالت دفاعی خارج شده و حملات تهاجمی خود را از سر بگیرند. دولت افغانستان پس از امضای توافقنامه صلح آمریکا و طالبان در دهم اسفندماه سال گذشته، نیروهای دولتی را از حالت تهاجمی خارج کرده و دستور دفاعی داده بود. این در حالی است که طالبان اعلام کرده آنان در این حملات دخالتی نداشتهاند و اشرف غنی را به حکومت، در سایه ناامن کردن افغانستان متهم کردهاند. طالبان همچنین اعلام کرد آماده هرگونه مقابله با اقدام علیه مواضع نیروهایش است.
* واکنش طالبان به اظهارات غنی
پس از اعلام موضع طرفین درباره حوادث روز سهشنبه، گروه طالبان روز پنجشنبه طی عملیاتی انتحاری به وسیله یک خودروی بمبگذاری شده به یک مرکز وابسته به نیروهای امنیتی دولت افغانستان در شهر گردیز در مرکز ولایت پکتیا حمله کرد. وزارت دفاع افغانستان اعلام کرده است این حمله منجر به کشته و زخمی شدن 30 نفر از جمله 20 غیر نظامی شده است. پس از این تحولات ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان بار دیگر دست داشتن این گروه در حمله خونین روز سهشنبه را رد کرد و گفت طالبان خواهان بررسی بیطرفانه این حادثه است. او در اعلامیهای گفته است: «ما میخواهیم درباره این حملات (حمله به بیمارستان و حمله به مراسم تشییع جنازه در ننگرهار)، بررسی جدی، شفاف و بیطرفانه شود تا از چهرههای سیاه عاملان این جنایتها پرده برداشته شود و آنها به جدیت مجازات شوند». طالبان در این اعلامیه تأکید کرده است: «برخی حلقهها در حکومت افغانستان در این حملات دست داشتهاند و این جنایت را با اهداف مشترک برای بدنام کردن ما انجام دادهاند».
* پشت پرده بزرگنمایی داعش
دیروز زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا در افغانستان و مسؤول مذاکرات صلح آمریکا و طالبان با نادیده گرفتن نقش آمریکا در یک دهه خشونت و تداوم جنگ در افغانستان، داعش را مسؤول حملات خونین هفته گذشته افغانستان معرفی کرد. وی در پیام توئیتری نوشت: دولت اسلامی خراسان (شاخهای از گروه تروریستی داعش) این هفته 2 حمله در افغانستان از جمله حمله به بیمارستانی در کابل که در آن 2 نوزاد تازهمتولد شده کشته شدند، انجام داد. وی افزود: به جای افتادن در دام داعش و به تأخیر انداختن صلح یا ایجاد موانع در این مسیر، افغانها باید جمع شوند تا این تهدید را از بین برده و یک فرصت صلح تاریخی را دنبال کنند. این اظهار نظر خلیلزاد در حالی است که حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین افغانستان در پیامی متفاوت نسبت به حوادث هفته گذشته گفت: این حمله دسیسه بیگانگان علیه مردم افغانستان است. وی افزود: مردم افغانستان زمانی از دسایس بیگانگان و درد و رنجی که همه روزه گریبانگیر ما است، نجات مییابند که با اتحاد، اتفاق و هوشیاری کامل سرنوشت خود را به دست گیرند.
عبدالکریم خرم، وزیر اطلاعات و فرهنگ اسبق افغانستان نیز با طعنه به خلیلزاد در گفتوگو با آوای افغانستان گفت: آمریکا در حال تبلیغ و بزرگنمایی داعش در افغانستان است و به نظر میرسد باید منتظر حملات بیشتری در افغانستان باشیم. این شکل جدیدی از جنگ آمریکا در افغانستان است. عبدالشکور دادرس، کارشناس مسائل سیاسی افغانستان نیز معتقد است آمریکا بر اساس منافع خود در افغانستان عمل میکند. دادرس افزود: آمریکا امروز نیز بر اساس منافع خود عمل میکند؛ اگر منفعتش در جنگ باشد، جنگ را تشدید میکند و اگر در صلح باشد، تلاشهایی را در این راستا انجام میدهد. او خاطرنشان کرد: این اواخر آمریکا دائم نام داعش را برجسته میکند و بتازگی خلیلزاد نیز اعلام کرده حملات روز سهشنبه در کابل و ننگرهار از سوی داعش بوده است و اگر صلح حاصل نشود، ممکن است این گروه به یک خطر جدی تبدیل شود. این کارشناس سیاسی بیان کرد: تبلیغ و بزرگنمایی یگ گروه که در افغانستان در حال نابودی کامل قرار داشت و دولت بارها اعلام کرد خطر داعش نزدیک به صفر رسیده، خود بیانگر این است که سناریوی دیگری در کشور در حال شکلگیری است. به اعتقاد او بعد از صلح طالبان با حکومت افغانستان، طالبان دیگر برای آمریکا قابل استفاده نخواهد بود، بنابراین ممکن است از طریق داعش، برنامههای خود را پیش ببرد و بر بنیاد هدفی استراتژیک، جنگ مذهبی را در کشور راهاندازی کند.
ماه گذشته دستگاه امنیتی افغانستان «اسلم فاروقی» رهبر شاخه خراسان داعش را به همراه 2 نفر از اعضای کلیدی این گروه دستگیر کرد. فاروقی در اعترافات اولیه خود از ارتباطات گسترده سازمانهای استخباراتی منطقهای با گروه داعش شاخه خراسان پرده برداشته است.
***
صلح در دسترس نیست
پیرمحمد ملازهی*: کمتر از 3 ماه قبل و پس از توافق پرسروصدای ایالات متحده با طالبان، دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا گفت: وقت آن است که مردم افغانستان صلح را در آغوش بگیرند. این اظهارنظر در حالی مطرح شد که همان زمان بسیاری از کارشناسان این توافق را یک اقدام تبلیغاتی برای انتخابات نوامبر 2020 آمریکا و موافقتنامهای ضعیف قلمداد کردند که با دور زدن دولت مرکزی افغانستان به دنبال تضعیف یکپارچگی افغانستان است. رمضان خونین و آغاز درگیریهای جدید در افغانستان نشان داد که آینده پرتنش مدنظر کارشناسان برای این کشور خیلی زودتر از آنچه در تحلیلها مطرح میشد رقم خورده است. هرچند به دلیل اینکه بیمارستانی که روز سهشنبه هدف حمله قرار گرفته است مربوط به منطقه شیعیان افغان بوده و با توجه به بازداشت سرکرده شاخه خراسان داعش از سوی دولت مرکزی و همچنین دشمنی داعش با شیعیان میتوان احتمال داد که این حمله از سوی گروه تروریستی داعش رقم خورده است اما نمیتوان از نقش آمریکا در ایجاد فضای امنیتی شکننده در افغانستان چشمپوشی کرد. دولت آمریکا در حالی از توافق با طالبان به عنوان پایان دوران جنگ در این کشور یاد کرد که از همان ابتدای مذاکرات، شاخه نظامی این گروه با تصمیمات شورای کویته که مسؤول مذاکره با آمریکا بود مخالف بود. به عبارت دیگر منطق آمریکا در مذاکرات نشان داد که آنها به دنبال صلح در افغانستان نبودند، چراکه این جریان سیاسی – نظامی شامل 23 شاخه است که شورای کویته مقبولیت 100 درصدی در این گروهها ندارد و هرکدام داعیه رهبری طالبان و حکومت در افغانستان را دارد. به نظر میرسد نباید انتظار داشت که با تداوم این روند، صلح در افغانستان برقرار شود.
* کارشناس مسائل افغانستان ارسال به دوستان
چین هم با پیوستن به روسیه مخالفت خود را با برنامه آمریکاییها برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران رسماً اعلام کرد
سناریوی 2- 5
* نماینده چین در سازمان ملل: آمریکا حق ندارد تحریمهای تسلیحاتی ایران را تمدید کند
گروه سیاسی: حساب توئیتری نمایندگی چین در سازمان ملل متحد در پیامی علیه اقدامات اخیر آمریکا اعلام کرد: آمریکا حق ندارد تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران را تمدید کند، چه رسد به فعال کردن مکانیسم بازگشت! راه درست پیش رو، حفظ برجام است.
به گزارش «وطن امروز»، مدتی است که بحث تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران به یکی از موضوعات مورد علاقه مقامات آمریکایی تبدیل شده است. تحریمهای تسلیحاتی ایران طبق توافقنامه برجام باید ماه اکتبر (مهرماه سال جاری) لغو شود اما آمریکاییها اخیرا اعلام کردهاند از هیچ تلاشی برای برهم زدن این موضوع فروگذار نمیکنند. در همین راستا برایان هوک، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران طی یادداشتی در روزنامه «وال استریت ژورنال» تلاش کرد نشان دهد که واشنگتن قادر به بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه تهران در صورت عدم تمدید تحریم تسلیحاتی ایران است.
وی آشکارا در این یادداشت تهدید کرد اگر شورای امنیت سازمان ملل تحریم تسلیحاتی ایران را که در ماه اکتبر (مهرماه سال جاری) منقضی میشود تمدید نکند، آمریکا برای بازگرداندن تمام تحریمهای سازمان ملل علیه ایران دست به اقدام خواهد زد.
برایان هوک در حالی این اظهارات را مطرح کرده است که 2 هفته پیش یک مقام آمریکایی که خواست نامش فاش نشود، گفته بود واشنگتن طرح خود برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران را به انگلیس، فرانسه و آلمان ارائه داده است. نماینده ویژه آمریکا در امور ایران همچنین در یادداشت خود در وال استریت ژورنال مدعی شد واشنگتن «در هر صورت» تضمین میکند تحریم تسلیحاتی ایران به قوت خود باقی بماند. وی در ادامه افزود آمریکا پیشنویس یک قطعنامه برای ارائه در شورای امنیت را تهیه کرده است و «با دیپلماسی پیش میرود و حمایت کسب میکند».
هوک تهدید کرد اگر دیپلماسی آمریکایی با وتو شکست بخورد، آمریکا حق تمدید تحریمهای تسلیحاتی به روشهای دیگر را کماکان حفظ خواهد کرد.
* دست و پا زدن برای فشار حداکثری بر ایران
2 سال پیش، دونالد ترامپ هنگام خروج از برجام، وعده داد که فشار حداکثری بر ایران به نتیجهای بهتر از ماندن در توافق هستهای میانجامد. در این مدت دولت ترامپ از هیچ تلاشی برای پیشبرد راهبرد فشار حداکثری بر ایران فروگذار نکرده است؛ راهبردی که در نهایت به دنبال تغییر رفتار ایران در منطقه و جهان و کشاندن جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره و تسلیم شدن درباره قواعد موردپسند آمریکاییهاست. در همین راستا دولت آمریکا سخت در تلاش است تا به هر شکل ممکن از برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی ایران در چند ماه آینده جلوگیری کند. آمریکاییها در بخشی از تلاشهای خود برای تحقق این هدف سعی دارند ایران را به نقض قطعنامه 2231 متهم کنند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس در خبری گزارش داد نمایندگی آمریکا در سازمان ملل در نشست غیررسمی کارشناسان و متخصصان کمیته نظارت بر اجرای قطعنامه 2231 در شورای امنیت ادعا کرده ایران ماه گذشته با پرتاب ماهواره این قطعنامه را زیر پا گذاشته است و همچنان به نقض تحریمهای تسلیحاتی ادامه میدهد. این نشست ساعاتی پس از دیدار مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی و رایزنی درباره ایران برگزار شد.
هیأت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل در بیانیهای درباره این نشست تصریح کرد موضوع پرتاب ماهواره توسط سپاه پاسداران ایران را مورد بررسی قرار داده و آن را نقض قطعنامه شورای امنیت در تایید توافق هستهای دانسته است، چراکه این قطعنامه از ایران میخواهد هیچ فعالیت مرتبط با موشکهای بالستیک دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای انجام ندهد.
در ادامه این ادعاهای بیاساس، هیأت نمایندگی آمریکا در بیانیه خود سپاه پاسداران را یک سازمان تروریستی خوانده و مدعی شده است نقش سپاه در برنامه فضایی ایران، ادعای پوچ این کشور درباره ماهیت صلحآمیز برنامه فضاییاش را به پایان رساند. این برنامه صلحآمیز نیست.
نمایندگی آمریکا همچنین در این نشست با تکرار ادعاهای نخنما و واهی خود مبنی بر ارسال تسلیحات از سوی ایران به یمن، لبنان، سوریه، عراق و بحرین، تهران را به نقض تحریم تسلیحاتی سازمان ملل متهم کرد.
این ادعاها در حالی مطرح میشود که آمریکا خود با خروج یکجانبه از برجام در مه 2018 تعهدات خود ذیل این توافق را نقض کرده است و دیگر جایگاهی برای بررسی پایبندی یا عدم پایبندی ایران به قطعنامه 2231 ندارد.
آمریکا در بخش دیگری از تلاشهای خود برای جلوگیری از لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران، مانور رسانهای و تبلیغاتی را در دستور کار خود قرار داده است. در همین راستا وزارت خارجه آمریکا در بیانیهای که روی وبسایت این وزارتخانه قرار گرفته، ادعا کرد طبق بند 40 قانون کنترل صادرات تسلیحات، ایران، ونزوئلا، کوبا، سوریه و کرهشمالی کشورهایی هستند که در سال 2019 به طور کامل با تلاشهای واشنگتن برای مقابله با تروریسم همکاری نکردهاند و این موضوع را به اطلاع کنگره نیز رسانده است.
بنا بر گزارش پایگاه اینترنتی وزارت خارجه آمریکا، در ادامه این بیانیه آمده است: این گواهی، فروش یا اعطای مجوز صادرات کالاها و خدمات دفاعی را (به این کشورها) ممنوع میکند و به جامعه آمریکا و بینالملل اطلاع میدهد که کشورهای نامبرده به طور کامل با تلاشهای واشنگتن در مقابله با تروریسم همکاری نمیکنند.
همچنین در این بیانیه ادعا شده است ایران با حمایت از حزبالله لبنان و سایر گروههای مقاومت در خاورمیانه در سال 2019 نیز بزرگترین حامی تروریسم بوده است. نام کوبا برای اولین بار است که به این فهرست اضافه شده است.
این اقدام آمریکاییها که به نظر میرسد برای تکمیل پازل اقدامات خود برای جلوگیری از لغو تحریم تسلیحاتی ایران صورت گرفته است، با واکنش سیدعباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه روبهرو شد.
وی در توئیتر خود در این باره نوشت: ایالاتمتحده با آن سابقه ایجاد، تامین مالی و تسلیحاتی گروههای تروریستی مختلف، اِعمال تروریسم دولتی و نیز حمایت آشکار از یک رژیم تروریستی دیگر، سنجه خوبی برای ارزیابی تلاشهای ضدتروریستی نیست. آمریکا باید به تروریسم دولتی خود پایان دهد.
* دستورالعمل آمریکا برای جلوگیری از دور زدن تحریم ایران
از طرف دیگر آمریکاییها برای تنگتر کردن حلقه تحریمها علیه ایران دست به اقدام تازهای زدند. وزارت خارجه و دفتر کنترل داراییهای وزارت خزانهداری ایالاتمتحده آمریکا پنجشنبه گذشته دستورالعملی را برای سختتر کردن تحریمهای اعمالی علیه ایران، کرهشمالی و سوریه وضع کرد.
این وزارتخانه مدعی شده این بیانیه برای کمک به صنعت دریانوردی و فعالان بخش انرژی و فلزات برای مقابله با فعالیتهای فریبکارانه کشتیرانی صادر شده تا اشخاص و نهادهایی که در این صنایع فعالیت دارند از خطر تحریمهای آمریکا محفوظ بمانند.
همچنین در این بیانیه آمده است این دستورالعمل، دستورالعملهای گذشته دولت آمریکا را بهروزرسانی کرده و آنها را توسعه میدهد. همچنین از «ارائه اطلاعات و ابزار لازم به فعالان صنایع دریانوردی برای مقابله با روشهای نوین و جدید گریز از تحریمها» به عنوان هدف صدور این دستورالعمل یاد شده است.
آمریکاییها همچنین در سناریوی دیگری با متهم کردن ایران به ارسال محمولههای نفتی به ونزوئلا، دستاویز جدیدی برای اعمال فشار بیشتر بر ایران فراهم میکنند.
در همین راستا روزنامه «نشنال» خبر داد یک مقام آمریکایی مدعی شده آمریکا «تا حد زیادی اطمینان دارد» که دولت نیکولاس مادورو رئیسجمهور ونزوئلا در ازای دریافت سوخت چندین تن طلا به ایران میدهد.
او در ادامه اظهار کرد: این [اقدام] نهتنها برای آمریکا غیرقابل پذیرش است، بلکه در منطقه نیز پذیرفتنی نیست و ما دنبال اقداماتی هستیم که انجام دهیم.
این مقام آمریکایی همچنین گفت گزینههای متعدد برای واکنش به این اقدام به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا ارائه خواهد شد.
ادعاهای اخیر مقامات آمریکایی درباره روابط ایران و ونزوئلا در حالی مطرح میشود که حجتالله سلطانی، سفیر ایران در کاراکاس مدتی پیش در گفتوگویی درباره اینکه آیا ایران به ونزوئلا بنزین فرستاده است، توضیح داد: تا به امروز، از ایران بنزین به ونزوئلا انتقال داده نشده است. دولت 2 کشور مذاکراتی در زمینه همکاریهای تجاری دارند اما تا به امروز سوخت ایران به ونزوئلا نرسیده است.
سفیر ایران در کاراکاس همچنین با رد ادعاها مبنی بر انتقال طلا از ونزوئلا به ایران گفت: ارسال مقدار عنوان شده ۹ تن طلا توسط دولت ونزوئلا را تکذیب میکنم. این یک شایعه بیاساس و محصول دامهای رسانهای بوده و کاملا نادرست است.
* چین هم به روسیه پیوست!
آمریکاییها در حالی اقدامات خود برای جلوگیری از لغو تحریم تسلیحاتی ایران را پیگیری میکنند که چین و روسیه آشکارا در برابر این اقدامات موضع گرفتهاند.
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه پنجشنبه گذشته گفت تلاش آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی و آغاز روند بازگشت تحریمها علیه ایران بدبینانه بوده و میتواند به یک بحران در شورای امنیت سازمان ملل منجر شود.
ریابکوف در این باره گفت: هیچ کس حق ندارد به طور گزینشی و بشدت ناقص، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را اجرا کند.
او خاطرنشان کرد این آمریکا بود که برجام [توافق هستهای] را 2 سال پیش ترک کرد و اکنون در موقعیت نقض فاحش قطعنامه [۲۲۳۱] شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد.
معاون وزیر خارجه روسیه درباره این اقدام آمریکا بیان کرد: در این وضعیت، فعال کردن مکانیسم ماشه برای بازگرداندن تحریمها که در قطعنامه وجود دارد بدبینانه است.
ریابکوف ادامه داد: واشنگتن در این زمینه مسیر آسانی در پیش نخواهد داشت، اگر چه نتیجه این است که با توجه به این لجاجت آمریکا بحرانی دیگر در شورای امنیت سازمان ملل و خود سازمان ملل به طور کلی قریبالوقوع است.
میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین نیز در پیامی توئیتری در واکنش به تلاشهای اخیر دولت آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران گفت: آمریکا مدعی است از وضعیت اعضای برجام و همچنین از حقوق آن برخوردار است. [این] توهم است. دیدگاه مشورتی دادگاه بینالمللی لاهه (در سال ۱۹۷۱) در اینجا کاربرد دارد: «نمیتوان گفت عضوی که تعهدات خود را انکار کرده یا آنها را اجرا نکرده است برخورداری از حقوقش را حفظ کرده است...».
حساب توئیتری نمایندگی چین در سازمان ملل متحد نیز در پیامی علیه اقدامات اخیر آمریکا اعلام کرد آمریکا با خروج از برجام نتوانست به تعهداتش ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل عمل کند. این کشور حق ندارد تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران را تمدید کند، چه رسد به فعال کردن مکانیسم بازگشت! راه درست پیش رو، حفظ برجام است.
تصویب یک قطعنامه در شورای امنیت نیازمند ۹ رأی مثبت است و هیچ یک از 5 عضو دائم شورا، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین نباید آن را وتو کنند تا در نهایت شورای امنیت بتواند با 15 عضو خود، قطعنامهای را به تصویب برساند. به این ترتیب باید اذعان داشت با مخالفت آشکار چین و روسیه با تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران، سناریوی جدید آمریکاییها علیه ایران با شکست مواجه خواهد شد.
ارسال به دوستان
چرا در سیاستگذاریها و تصمیمات درباره جمعیت، درمان «ناباروری» جدی گرفته نمیشود؟
رؤیای مادری طرحی ناتمام!
امیرحسین فداکاری: موضوع جمعیت برای ایران اگر اساسیترین مساله اجتماعی نباشد، حداقل یکی از مسائل اساسی ایران اسلامی است. تاکیدات مکرر رهبر انقلاب بر افزایش فرزندآوری که با تایید نگاه کارشناسان حوزه جمعیت همراه بوده است، به منظور پیشرفت و ادامه حیات ایران و جامعه ایران است تا آنجا که جمعیت را در منابع قدرت کشورها، مهمترین عامل میدانند. اما راههای افزایش جمعیت و مسائل آن چیست؟ شاید یکی از راههایی که کمتر به آن توجه شده و اتفاقا عامل مهمی است، درمان ناباروری است.
* ناباروری، عامل فروپاشی خانوادهها
وقتی صحبت از ناباروری میکنیم، دقیقا از چه حرف میزنیم؟ یک تعریف ساده از ناباروری وجود دارد: به زوجینی نابارور گفته میشود که متقاضی و متمایل به آوردن فرزند هستند و با وجود تلاش برای آن، در مدت زمانی معین مانند 6 ماه تا یک سال، صاحب فرزند نمیشوند. روشن است که ناباروری تبعات فردی و اجتماعی زیادی را به دنبال میآورد. جدا از آسیبهای روانی افرادی که از آوردن فرزند محروم میشوند، این موضوع تأثیر زیادی بر روابط بین زوجین داشته و در بسیاری موارد بقای یک زندگی را تحتالشعاع قرار میدهد. طبق پژوهشی که توسط مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری به انجام رسید، ایرانیان افرادی دوستدار فرزند به شمار میآیند، طوری که همه آنها حداقل مایل به دارا بودن یک فرزند هستند. دلیل این موضوع را میتوان رؤیای مادر و پدر شدن در تخیلات هر انسانی دانست که او را به تنفس در دنیایی سوق میدهد که در آن، بچهها به عنوان یک موهبت، صمیمیت و لذت متفاوتی را برای زندگی زوجین به ارمغان آورده و لحظات شادی را به ایشان هدیه میکنند.
* درمان ناباروری، راهحلی برای خروج از بحران جمعیت
جدا از تأثیرات شگرف فرزندآوری بر ثبات زندگی زوجین و نشاط و پویایی آن، میتوان به آثار مهم دیگری نیز اشاره کرد. مسأله «جمعیت»، به عنوان موضوعی استراتژیک، یکی از مهمترین نقاط قوت کشورها برای رشد و توسعه به حساب میآید. در همین راستا، میتوان به درمان ناباروری از زاویه افزایش جمعیت نیز نگریست؛ امری که میتواند تأثیر مهم و قابل توجهی بر بحران جمعیت بگذارد.
در میان آمارهای مختلف کشور مانند ازدواج و طلاق و...، آمار «زوجین نابارور» یکی از عجیبترین آنهاست. در حال حاضر بیش از 5/3 میلیون زوج نابارور در ایران هستند که این یعنی 25 درصد زوجهای حال حاضر در کشور! بنا به گفته وزارت بهداشت به طور سالانه 88 هزار زوج دیگر هم به تعداد ناباروران اضافه میشود. نکته مسلم این است که این آمار و ارقام به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست و این یعنی کشور ما از بخش قابل توجهی از ظرفیت افزایش جمعیت به وسیله یک عامل ناخواسته و خارج از اراده افراد محروم شده است. اما زمانی این موضوع بحرانیتر جلوه میکند که تحلیلی از وضعیت حال حاضر و آینده جمعیتی ایران داشته باشیم. بنا به گفته وزارت بهداشت و درمان، نرخ فرزندآوری در میان زوجین ایرانی بسیار پایین آمده به طوری که این نرخ به عدد 8/1 رسیده که جمعیتشناسان آن را اصطلاحا «زیر نرخ جانشینی» مینامند؛ حد جایگزینی جمعیت بر اساس نرخ باروری کلی، 1/2 درصد است، بدین معنا که متوسط فرزندان هر خانوار باید حداقل 1/2 فرزند باشد؛ این یک گزاره معمولی نیست، چرا که بانک جهانی به خاطر این مسأله، به ما هشدار جدی داده است که اگر میزان فرزندآوری زنان ایرانی به صورت کنونی ادامه پیدا کند، جامعه ایرانی تا سال 1430 دیگر هرگز نمیتواند نرخ باروری بالاتر از جانشینی را تجربه کند. البته طبق همین گزارش، بسیار زودتر از این و در همان اوایل 1420، بیش از 32 درصد جمعیت جامعه ایران را سالمندان، یعنی افراد بالای 60 سال تشکیل میدهند که طبیعتا مسائل عدیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به همراه خواهد داشت.
* دولت تا چه میزان از زوجین نابارور حمایت میکند؟
واقعا باید گفت هزینههای انجام درمان ناباروری، امان زوجین را میبرد به طوری که هزینه هر سیکل در مراکز درمانی دولتی 7 تا 8 میلیون تومان و دوره کامل آن (3 سیکل در سال) بین 21 تا 24 میلیون تومان برآورد میشود. البته در مراکز خصوصی هزینه هر سیکل، 18 میلیون تومان و هزینه دوره کامل درمانی، 49 تا 54 میلیون تومان برآورد میشود. این نکته را هم باید در نظر داشت که این مبلغ بدون احتساب هزینه داروهای جانبی، هزینه رفت و آمد از شهری به شهر دیگر، هزینه اقامت و خوراک و دیگر هزینههاست. به عبارتی با توجه به آمار رسمی میانگین درآمد هر خانوار ایرانی، آنها باید مخارج نزدیک به یک سال از زندگیشان را کنار بگذارند تا بتوانند یک دوره درمانی پیشرفته کامل در سال را طی کنند. قطعا این هزینه برای اقشار متوسط و پایین جامعه، هزینه سنگینی محسوب میشود و بسیاری از زوجین به دلیل مسائل مالی، مجبورند فکر فرزنددار شدن را از سر بیرون کنند. خوب است نگاهی به کمیت و کیفیت مراکز درمانی هم داشته باشیم. مراکز درمان ناباروری حال حاضر در کشور تنها ظرفیت ارائه خدمات برای 33 هزار سیکل در سال را دارند، یعنی ظرفیت درمان 10 هزار زوج متقاضی! البته مهمتر از کمبود مراکز، کمبود متخصص است که جای خالی آن بیشتر احساس میشود و قطعاً اضافه شدن این متخصصان به مراکز حال حاضر در کشور میتواند ظرفیت خدمات درمانی موجود ارائه شده به زوجین را بسیار بالاتر ببرد. به نظر میرسد علیالحساب بهتر است نقد را بچسبیم؛ آیا دولت پولی برای کمک به زوجین نابارور پرداخت میکند؟ برای پاسخ به این سؤال، برآوردها و بررسیها، نظرات متفاوتی را روایت میکند. داستان از این قرار است که وزارت بهداشت سالانه 200 میلیارد تومان، برای کمک به هزینه درمان ناباروران بودجه دریافت میکند اما در فرآیند اجرایی تخصیص بودجه، این اعتبارات به دست مصرفکننده نهایی که همان زوجین نابارور متقاضی درمان هستند، نمیرسد. همین مسأله، موضوع کمکهای مالی دولت به زوجین را به یک چالش بزرگ بدل کرده است. در این میان دستگاهها و نهادهای مجری با توجیهات مختلف، بخش قابل توجهی از بودجهای را که باید صرف درمان ناباروری شود، صرف موارد نامشخص کردهاند. اینجا 2 مسأله مهم وجود دارد؛ یکی عدم شفافیت و پاسخگویی از طرف مسؤولان وزارت بهداشت است و دیگری، بلاتکلیفی زوجین ناباروری که به دلیل مشکلات مالی و عدم حمایت دولت، از فرزندآوری صرف نظر میکنند.
* دروغ ممنوع!
بنا بر اظهار نظر معاون وزیر بهداشت، آقای جانبابایی، دولت 85 درصد هزینههای درمان ناباروری را تأمین میکند اما سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس این ادعا را نادرست میداند. بررسیهای میدانی نیز نشان میدهد عدد اعلام شده از سوی وزارت بهداشت، قابل دفاع نیست. بررسیهای مرکز پژوهشهای مجلس میگوید دولت تنها 30 درصد هزینه مورد نیاز را برای طی دوره درمانی پرداخت میکند، آن هم تنها در مراکز درمان ناباروری دولتی! بگذریم از اینکه انجام درمانهای ناباروری تنها در برخی شهرها قابل دسترسی است. درباره تعداد مراکز درمان ناباروری نیز اختلاف نظر بین اظهارات مقامات در وزارت بهداشت و کارشناسان مستقل وجود دارد. در واقع طبق نظر مسؤولان وزارت بهداشت، 88 مرکز درمان ناباروری در کشور وجود دارد، در حالی که بررسیهای مستقل از سوی مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد 75 مرکز درمان ناباروری در کشور فعال و مابقی غیرفعال هستند و طبیعتا کسی به ساختمان خالی از سکنه برای درمان مراجعه نمیکند!
نکته مهمتر اینکه در همان تعداد مراکزی هم که وجود دارد، تعادل بین مراکز دولتی و خصوصی رعایت نشده و سهم پولدارها اینجا هم بیشتر است، چرا که عمده این مراکز خصوصی هستند؛ بگذریم از اینکه حتی عدد دقیقی درباره تعداد این مراکز هم وجود ندارد و توزیع و آمایش مراکز درمان ناباروری بسیار نامتوازن و ناعادلانه است به طوری که برخی استانها فاقد مرکز درمان ناباروری هستند و در برخی استانها تنها یک مرکز دولتی وجود دارد و پایتختنشینان مانند بسیاری دیگر از موارد که بخش قابل توجهی از امکانات را در اختیار دارند، سعی کردهاند بخش عمده مراکز درمان ناباروری را هم در دسترس داشته باشند.
* باز هم اختلاف نظر!
درباره اینکه این مراکز چه میزان از جمعیت متقاضیان و نیازمندان به درمان را پوشش میدهند نیز اختلاف نظر وجود دارد که مربوط به برآورد تعداد افرادی است که به درمانهای پیشرفته نیازمندند. مسؤولان وزارت بهداشت میگویند تعداد مراکز درمانی کنونی کفایت میکند و میتواند کل جمعیت نابارور نیازمند به عملهای پیشرفته را پوشش دهد اما با توجه به تعداد 5/3 میلیونی زوجهای نابارور، ارزیابیها نشان میدهد تعداد این مراکز، نسبت به تعداد افرادی که دارای شرایط استفاده هستند، بسیار کمتر از حد کفایت است. آنچه میتوان به طور قطعی اعلام کرد این است که تعداد مراکز و متخصصان ناباروری بسیار کم و توزیع آنها در کشور بسیار نامتناسب است و عملا بخش زیادی از اقشار جامعه امکان استفاده از مراکز درمان ناباروری دولتی را ندارند.
* هزینه درمان ناباروری؛ 200 یا 5000 میلیارد تومان!
برخی بیمهها همچون بیمه سلامت میگویند برای آنکه حامی ناباروران باشند 5000 میلیارد تومان اعتبار نیاز دارند؛ با شنیدن این مطلب نخستین چیزی که به ذهن انسان میرسد این است که 200 میلیارد تومان کجا و 5000 میلیارد تومان کجا؟ ماجرا از چه قرار است؟ در واقع اگر همه 5/3 میلیون نابارور حاضر در کشور در یک سال اقدام به حل مشکلشان و انجام عملهای پیشرفته کنند، چنین رقمی درست خواهد بود. نکته اینجاست که بروز چنین اتفاقی ناممکن است، چرا که مراکز درمان ناباروری حاضر در کشور، تنها توانایی ارائه خدمات به 10 هزار زوج را دارند، این مراکز چطور میتوانند به 5/3 میلیون زوج، خدمات یکجا ارائه کنند؟! یک حساب و کتاب ساده نشان میدهد رقم درمان مراجعهکنندگان در سال با توجه به ظرفیت کنونی مراکز درمانی کشور، نزدیک به 200 میلیارد تومان میشود. پس به نظر میرسد زرنگی بیمهها در اعلام عدد 5000 میلیارد تومانی، چیزی جز راهی برای خلاص شدن و شانه خالی کردن از پذیرش مسؤولیت پرداخت هزینههای ناباروری نیست.
* نه به مادری در جلسه کمیسیون تلفیق بودجه مجلس
آیا این بار هم مسأله دستهای پشت پرده است؟ درباره آسیبشناسی مشکلات مربوط به درمان ناباروری، آنچه مسلم است، فقدان نظارت صحیح دولت بر مصرف صحیح بودجه درمان ناباروری است که نقش مهمی در این مسأله داشته است اما به منظور حل این مسأله، پس از ارائه لایحه بودجه سال 99 به مجلس شورای اسلامی، بیش از 30 نماینده مجلس از جمله نصرالله پژمانفر، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، حاضر به ارائه پیشنهادی درباره بیمه درمان ناباروری به کمیسیون تلفیق بودجه شدند. پیشنهاد چه بود؟ انتقال همان اعتبار 200 میلیاردی وزارت بهداشت- که به طور سالانه از دولت دریافت میکرد- به «بیمههای پایه» تا آنها ملزم به پرداخت 90 درصد هزینههای درمان ناباروری شوند.
این پیشنهاد با توجه به پشتوانه کارشناسی که از سوی مرکز پژوهشهای مجلس داشت، توانست موافقت بسیاری از نهادها از جمله کمیسیون بهداشت مجلس، تمام نمایندگان عضو کمیسیون تلفیق و حتی سازمانهای بیمه سلامت و تأمین اجتماعی را جلب کند. در این میان یک نفر نظر دیگری داشت، آقای رئیس! داستان از چه قرار بود؟ در آخرین جلسه کمیسیون تلفیق در تاریخ 7 بهمنماه 1398 و هنگام طرح این پیشنهاد، وقایعی رخ میدهد که شرح آن را از زبان یکی از افراد حاضر در جلسه میخوانیم:
دقیقا پیش از طرح پیشنهاد در کمیسیون تلفیق، آقای جانبابایی، معاون درمان وزارت بهداشت با ارسال نامهای، مخالفت خود را با این طرح به غلامرضا تاجگردون، رئیس کمیسیون تلفیق اعلام میکند و همین موضوع، سد راه تصویب طرح پیشنهاد بیمه ناباروری میشود.
در آن نامه معاون وزیر بهداشت، اطلاعات نادرستی را درباره هزینههای درمان ناباروری و جزئیات نحوه هزینهکرد اعتبار درمان ناباروری بیان میکند. ایشان در نامه ادعا کرده بودند اعتبار مورد نظر در این پیشنهاد، بسیار کمتر از مقدار مورد نیاز بوده و کمیسیون تلفیق بودجه، لازم است مقدار آن را بیشتر کند! در اینجا معاون وزیر بهداشت با کنایهفهمانی به غلامرضا تاجگردون، خواستار رد و عدم اجازه تصویب پیشنهاد بیمه درمان ناباروری در قانون بودجه شده است.
غلامرضا تاجگردون در جلسه هفتم بهمنماه کمیسیون تلفیق بودجه، به منظور بررسی پیشنهادات لایحه بودجه 99، در زمان مطرح شدن پیشنهاد بیمه درمان ناباروری، تنها به صدای مخالف تصویب طرح پیشنهادی، یعنی نماینده دولت، تریبون میدهد و با وجود درخواست چندباره نماینده مرکز پژوهشها، حتی برای یک اظهارنظر کوتاه راجع به پیشنهاد، اجازه صحبت را به وی نمیدهد. ماجرا جایی جالبتر میشود که در اقدامی عجیب، حتی اجازه رأیگیری از نمایندگان حاضر در جلسه کمیسیون، برای تصویب یا عدم تصویب رأی نیز داده نمیشود!
علیایحال، همچنان نبض رؤیای مادری میزند و مجلس یازدهم فرصت دارد در سیاستگذاریهای خود مسأله درمان ناباروری را که میتواند کمک مهمی به رشد جمعیت ایران بکند در اولویت کار خود قرار دهد.
همچنان فرصت باقی است، فرصتی که 5/3 میلیون زوج چشم انتظار به ثمر نشستن آن هستند. امید است تا نمایندگان مردم در راستای انجام وظیفهشان نسبت به سیاستهای کلی جمعیت که بیش از 5 سال از ابلاغ آن میگذرد و به صراحت در آن از تسهیلات مناسب برای پوشش بیمهای هزینههای زایمان و درمان ناباروری گفته شده، عمل کنند و دستانشان را به نشانه مهر تأییدی بر تأمین بودجه بیمه درمان ناباروری بالا برند.
***
[از درمان ناباروری چه میدانیم؟]
روشهای درمان ناباروری بهطور کلی به 2 دسته تقسیم میشود: دسته اول، اقدامات مشاورهای و دارویی است که به درمانهای اولیه ناباروری شناخته میشود. مشکل ناباروری بخشی از زوجین نابارور با همین اقدامات مرتفع میشود.
دسته دوم، درمانهای پیشرفته است که انواع مختلفی دارد اما رایجترین شیوههایی که در درمان پیشرفته در ایران مانند دیگر کشورهای پیشرفته استفاده میشود، عمل پیشرفته تلقیح آزمایشگاهی (ICSI) و لقاح خارج از رحم (IVF) است.
در روشهای پیشرفته، تعدادی سیکل درمانی در نظر گرفته میشود تا در نهایت منجر به دنیا آمدن یک فرزند شود. هر زوج به طور میانگین باید تا 3 بار در سال، این عمل را انجام دهد. البته باید گفت احتمال موفقیت این سه سیکل، بین 30 تا 40 درصد است، یعنی ممکن است یک زوج مجبور باشد مجددا این تعداد سیکل را تکرار کند.
ارسال به دوستان
درخواست بنسلمان از نخست وزیر عراق برای میانجیگری با ایران
صدامک عقب نشست؟
گروه سیاسی: محمد بنسلمان از مصطفی الکاظمی درخواست میانجیگری برای بهبود روابطش با ایران را داشته است. این خبری بود که روزنامه انگلیسی «میدل ایست آی» در گزارش روز پنجشنبه خود آن را منتشر کرد. به گزارش «وطنامروز»، این روزنامه انگلیسی در گزارشی که «المعلومه» منتشر کرد، نوشت: نخستین تماسی که الکاظمی پس از نخست وزیری دریافت کرد از محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی بود که از وی خواسته بود میانجیگری با ایران را از سر بگیرد. به ادعای میدل ایست آی، اگر چه بنسلمان، الکاظمی را از همه گزینههای دیگر نزدیکتر به خود میداند اما ازسرگیری گفتوگو بین واشنگتن و تهران خبر راهبردی خوبی برای عربستان سعودی نیست. به نوشته این نشریه، ولیعهد عربستان برای پایان دادن به تحریمهای قطر به مدت 3 سال تحت فشارهای شدید آمریکا قرار دارد و به این منظور امیر کویت وزیری را برای آغاز میانجیگری به قطر اعزام کرد. این روزنامه به نقل از یک مسؤول عراقی با بیان اینکه ترامپ تا زمانی که به نام خود تمام شود مانع گفتوگو درباره توافق هستهای جدیدی با ایران نمیشود، تاکید کرد که این میتواند به مذاکراتی منجر شود که به توافقهای بیشتر میان واشنگتن و تهران بینجامد. محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی اوایل هفته جاری در تماس تلفنی با الکاظمی، انتخاب وی را به عنوان نخستوزیر عراق تبریک گفت. بنسلمان در این تماس تلفنی از مصطفی الکاظمی برای انجام دیدار رسمی به ریاض دعوت کرد.
تلاش عربستان برای بهبود مناسبات سیاسی خود با ایران که در سالهای اخیر و با همراهی گسترده آمریکا به تیرهترین سطح خود رسیده، در حالی است که پیش از این نیز در مهرماه سال گذشته و پس از عزیمت عمران خان، نخستوزیر پاکستان به تهران، رسانههای مختلف از این سفر بهعنوان تلاش پاکستان برای ایفای نقش میانجی در جهت بهبود روابط میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی یاد کرده بودند؛ مسألهای که محمد فیصل، سخنگوی وزارت خارجه پاکستان نیز بر آن مهر تایید زده و هدف سفر مورد نظر را کاهش تنش در منطقه عنوان کرده بود.
در این میان در کنار پاکستان میتوان به روسیه نیز به عنوان یکی دیگر از کشورهایی اشاره داشت که در یک سال اخیر تلاش کرده خود را به عنوان بخشی از پروژه میانجیگری میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی تعریف کند؛ مسألهای که بهمن سال 98 الکساندر ماریاسوف، سفیر سابق روسیه در ایران نیز به آن اقرار کرد و در گفتوگویی با اینترفکس ضمن اعلام علاقه روسیه برای انجام چنین کارویژهای، گفت اگر در این باره مسکو به عنوان واسطه دعوت شود، به این درخواست پاسخ مثبت خواهد داد. اما نباید انتظار داشت که روسیه میانجیگری خود را تحمیل کند. ماریاسوف در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به اعلام آمادگی ایران برای انجام چنین مذاکراتی، گفته بود عمان و قطر که بتدریج روابط خود با ایران را بهبود میبخشند، میتوانند آغازگر روند مذاکرات باشند.
به نظر میرسد که برای پیدا کردن جعبه سیاهی که باعث شتابزدگی عربستان برای تبدیل کردن الکاظمی به یک میانجی برای آغاز گفتوگوها با ایران شده است، باید کمی به معادلات داخلی عربستان نگاه انداخت. دولت سعودی که تا پیش از این در مقابل پیشنهادهای مذاکره با دولت ایران تلاش میکرد با اتخاذ مواضعی خارج از عرف و بعضا هتاکانه، خود را بهعنوان طرفی که دست بالا را دارد معرفی کند، در شرایطی که به دنبال یک میانجی برای بهبود روابط خود با ایران میگردد که مناسبات داخلی این کشور، سقوط قیمت نفت و همچنین ناکامیهایش در موقعیتهایی همچون جنگ با نیروهای یمنی نشان از نیاز مبرم آنها برای کاهش تنشها دارد.
تلاش برای حل مسأله جانشینی بنسلمان و بیم از تاثیرگذاری شرایط نابسامان بر روند این انتقال قدرت میتواند یکی از متغیرهایی باشد که منتج به تلاش عربستان سعودی برای ترمیم روابطش با ایران به عنوان یکی از مهمترین قطبهای تاثیرگذار قدرت در منطقه شده است. به گونهای که رسیدن به توافقی مقطعی با جمهوری اسلامی و آسودگی خاطر نسبت به ادامه رویه مداراجویانه از سوی ایران میتواند برای عربستان متضمن پروسه راحتتری در مقوله انتقال قدرت باشد.
با این اوصاف میتوان ناکامی دولت سعودی در تحقق اهداف خود در یمن را یکی دیگر از این متغیرها به شمار آورد؛ متغیری که خود تاثیر بالایی از چالش فروش نفت میپذیرد. 2 هفته پیش بود که پایگاه «میدل ایست مانیتور» در گزارشی با اشاره به کاهش تاریخی قیمت نفت و اقتصاد تکمحصولی عربستان نوشت: «عربستان سعودی در داخل نیز به دلیل سیاست این کشور مبنی بر اشباع بازار نفت با نفت خام بسیار ارزانقیمت آسیب دید؛ شرکت آرامکو که پیش از این از سوی فوربس، به عنوان سودآورترین شرکت نفتی جهان توصیف شده بود، چند روز پس از طغیان بازار نفت و روانه شدن حجم انبوه نفت خام، ارزش این شرکت حدود 55/1 تریلیون دلار کاهش یافت». هفته گذشته «شبکه الجزیره» نیز با اشاره به عملی شدن تهدید آمریکا درباره خروج بخشی از نیروهایش از عربستان سعودی و تاثیر آن بر سناریوهای عربستان نوشت موانع زیادی بر سر راه رؤیاهای عربستان وجود دارد. برای نمونه موسسه اعتبارسنجی مودیز، چشمانداز شماری از ارکان اقتصاد عربستان را منفی اعلام کرده است. این موسسه یک هفته پیش، چشمانداز کلی عربستان را از وضع باثبات به منفی تغییر داده بود و اکنون چشمانداز شرکت ملی نفت عربستان «آرامکو»، شرکت صنایع اساسی عربستان «سابک»، شرکت مخابرات عربستان معروف به «استیسی» و شرکت برق عربستان را هم منفی اعلام کرده است. از یک سو بحران کرونا و از سوی دیگر، شوک سقوط بهای نفت، اقتصاد عربستان را ضعیف کرده است.
در چنین شرایطی آغاز گفتوگوها با ایران و پایان بخشیدن به نبرد یمن که عملا مدتهاست تبدیل به باتلاقی برای دولت عربستان شده است میتواند از عواقب سیاسی این آتشبس بکاهد. بنسلمان که در 5 سال گذشته عمده تلاش خود را معطوف به جنگ یمن برای اثبات وجهه مقتدرانه خود کرده بود، میداند که پایان پذیرفتن این جنگ در چنین موقعیتی تاثیر منفی زیادی بر آینده سیاسی او خواهد گذاشت و تلاش برای پایان بخشیدن به آن در سایه آغاز گفتوگوها با ایران میتواند از نتایج منفی آن بکاهد.
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» درباره سیاستهای دولت روحانی در حوزه مسکن طی 7 سال گذشته به بهانه جهش قیمتی اخیر
گسلمسکن
* سرمایهگذاری بخش خصوصی، صدور پروانه ساختمان، تعداد تسهیلات خرید مسکن و تعداد ساختمانهای شروع شده برای احداث در دولت روحانی کاهش یافته و قیمت مسکن حداقل 4 برابر شده است!
محمد نجارصادقی - حمید کمار*: قیمت مسکن طبق گزارش بانک مرکزی با شروع دولت تدبیر و امید تا پایان فروردین ماه سال 99 بیش از 300 درصد رشد داشته است. البته آمارهای غیررسمی و شواهد میدانی حاکی از 5 برابر شدن قیمت مسکن در سرتاسر کشور دارد. این رشد افسارگسیخته اول به دلیل نامتوازن بودن عرضه و تقاضا و دوم به دلیل عدم اجرای سیاستهای بازدارنده یعنی تنظیم مالیاتهای جدید در این زمینه بوده است.
به گزارش «وطن امروز»، بررسیهای میدانی حاکی از آن است قیمت مسکن در تهران و دیگر شهرها با روند شدیدی در حال افزایش است. با خلاصی از موج اولیه شیوع کرونا حالا بازارهای مختلف در حال احیای خود هستند و بازار مسکن که به صورت تقویمی در انتهای سال شمسی و شروع فصل تابستان شاهد افزایش تقاضا و به دنبال آن افزایش قیمت بوده، در روزهای اخیر شاهد افزایش قیمتهایی بدون منطق اقتصادی شده است. بر این اساس قیمت هر متر آپارتمان نوساز در محله خانیآبادنو در مناطق جنوبی تهران به 14 میلیون تومان، محله تهراننو در مناطق مرکزی تهران 25 میلیون تومان و محمدیه در مناطق شمال تهران 50 میلیون تومان است. قیمت این مناطق تا پیش از نیمه دوم اردیبهشتماه به ترتیب 10 میلیون، 20 میلیون و 45 میلیون تومان بوده است. باید در نظر داشت که در آخرین آمار منتشر شده توسط بانک مرکزی و وزارت راه و شهرسازی، میانگین قیمت در فروردینماه سال جاری 15 میلیون تومان بود.
این روند افزایشی بهانهای شد که به بررسی سیاستهای حوزه مسکن در دولت تدبیر و امید بپردازیم. حسن روحانی سال 92 در حالی به قدرت رسید که میراث نسبتا مناسبی را در تامین مسکن از دولت پیشین خود داشت و مسکن مهر توانسته بود تناسب مناسبی را در زمینه عرضه و تقاضای مسکن به وجود بیاورد.
عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی در دولت تدبیر هنگام گرفتن رای اعتماد از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال 92 به حمایت از این طرح پرداخت اما دیری نپایید که هم در عمل و هم در سخن به تقبیح مسکن مهر پرداخت. در دوره آخوندی مسکن مهر میراث مزخرفی بود که هیچگاه هم تکمیل نشد، تدبیریها نهتنها نفس خود مسکن مهر را قوطی کبریتسازی میدانستند، بلکه آن را عاملی برای افزایش نقدینگی معرفی میکردند. این نگاه تا جایی پیش رفت که در نهایت وزیر راه و شهرسازی وقت به کلی وظیفه ساخت مسکن را جزو وظایف دولت ندانست.
این روند تا سال پنجم دولت ادامه داشت، افزایش 83 درصدی قیمت مسکن شرایط بسیار بحرانی را به وجود آورده بود. نمایندگان مجلس آماده استیضاح عباس آخوندی برای چندمین بار بودند و آخوندی با علم بر اینکه این استیضاح میتواند سرانجام تلخ دوره صدارت او باشد پیشدستی کرد و استعفا داد.
محمد اسلامی پس از وی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت. اسلامی هم در ادبیات و هم در نحوه مدیریت برعکس آخوندی بود. انتخاب وی را میتوان دوربرگردان دولت در سیاستهای حوزه مسکن دانست؛ دوربرگردانی که خوب بود اما هزینههای آن توسط مردم و با گرانی مسکن در حال پرداخت شدن است، یعنی تاکنون دولت اعتراف به اشتباههای خود نکرده و تنها متضررین سیاستهای عباس آخوندی، مردم بودند. دولت نهتنها در عرضه مسکن ناتوان بوده است، بلکه از روشهای بازدارنده سوداگری بازار مسکن هم استفاده نکرد.
سهگانه مالیاتی از مسکن یعنی مالیات از خانههای خالی، مالیات از خانههای لوکس و مالیات از عایدی سرمایه خانه هیچگاه توسط دولت روحانی اجرایی نشد. جالب اینجاست که مبانی قانونی بخشی از این اقدامات در سالهای گذشته ایجاد شده بود. برای مثال قانون اخذ مالیات از خانههای خالی مصوب سال 94 بهارستاننشینان بوده اما وزارت راهوشهرسازی با پشت گوش انداختن وظیفه طراحی سامانه شناسایی خانههای خالی، این مهم را به تعویق میانداخته است.
یکی از شاخصهای نشاندهنده افزایش تولید مسکن میزان سرمایهگذاری بخش خصوصی در ساختمانهای جدید است. بر اساس آمار بانک مرکزی در سال 90 میزان این سرمایهگذاری 7988 میلیارد تومان بوده که با رشد خیرهکننده در سال 92 به 18301 میلیارد تومان میرسد، این یعنی 129 درصد رشد طی 2 سال. این روند تا پایان سال 93 هم ادامه داشت اما ناگهان با شروع نتیجه دادن سیاستهای مسکن روحانی در سال 94 به 17890 میلیارد تومان میرسد و در سالهای اخیر با وجود افزایش میزان تورم به نقطه قبلی بازنگشته است.
* گروه اقتصادی
***
افشین پروینپور، عضو سابق شورای عالی مسکن:
تا 10 سال آینده اگر سالی 2 میلیون خانه بسازیم به تعادل بین عرضه و تقاضا میرسیم
عضو سابق شورای عالی مسکن در گفتوگو با «وطن امروز»، علت اصلی گرانیهای اخیر در بازار مسکن را نبود توازن بین عرضه و تقاضا میداند. افشین پروینپور در این باره اظهار داشت: در شرایطی که اقتصاد کشور با چالشهای جدی روبهرو است و تورم افسارگسیخته در اکثر بازارها رخ داده، دولت هیچ برنامه حمایتی در بخش مسکن بویژه در زمینه اجارهها ندارد. وی افزود: دولت آقای روحانی در 7سال گذشته تولید مسکن را که یکی از نیازهای اصلی مردم است مورد بیاعتنایی قرار داد. نبود توازن بین عرضه و تقاضا مشکلزاست، پیامدهای این مسأله در بخش مسکن بار خود را بر دوش مستاجران و متقاضیان واقعی مسکن گذاشته است. رئیس سابق مرکز مطالعات تکنولوژی دانشگاه علم و صنعت با بیان اینکه کرونا بخش عظیمی از کسبوکارها را تحت تاثیر قرار داده و با توجه به اینکه سهم مسکن در هزینههای خانواده بسیار جدی است، اظهار داشت: انتظار میرفت دولت در کنار بستههای حمایتی که در راستای کمک به تولید در نظر گرفته- بماند که همین هم چند عملیاتی نشده- در ظاهر بستهای برای حمایت از مستاجران در ایامی که بخش بزرگی از کارگران بیکار شده یا با کمترین درآمد امرار معاش میکنند، در نظر بگیرد. قطعا اگر دولت تمایلی برای خانهدار کردم مردم میداشت این رویه را با تولید و حمایت از انبوهسازی و اعطای زمین ارزان به مردم به منصه ظهور میرساند. پروینپور طرح ملی اقدام مسکن را ناکارآمد نامید و بیان داشت: آنچه به عنوان طرح اقدام ملی مسکن از سوی دولت برای خانهدار کردن مردم عنوان شده است و هنوز هم اطلاعات دقیقی از چگونگی مراحل تولید آن نیست، به طور قطع نمیتواند پاسخگوی نیاز مردم به مسکن باشد. دلالی در بازار مسکن با کمترین برخورد دولت مواجه است و دلالان با سوءاستفاده از بیاعتنایی دولت، سودهای کلان به جیب میزنند، آن هم در حالی که مردم هر روز در حسرت خانهدار شدن دست و پا میزنند. وی در این باره بیان داشت: تولید مسکن ملی با توجه به نیاز واقعی بازار به هیچوجه کمکی به حل مشکل خانهدار شدن مردم نمیکند، چرا که سالهاست بخش مهمی از تقاضای مردم به دلیل نبود تولید و عرضه کافی بدون پاسخ مانده و روند قیمت مسکن را به نفع سوداگران و به ضرر مردم تمام کرده است.
افشین پروینپور خاطرنشان کرد: وضعیت تولید مسکن به قدری رقتبار است که اگر تا 10 سال آینده سالی 2 میلیون خانه تولید شود، همچنان مصرفکننده واقعی از این تولید بهرهمند نخواهد شد؛ مقصود این است که بازار اشباع نمیشود و تنها میتوان امیدوار بود شرایط به یک ثبات نسبی برسد. بنابراین در چنین شرایطی افزایش قیمت مسکن و به تبع آن افزایش اجارهبها دور از انتظار نیست. کارشناس حوزه مسکن در پایان اظهار کرد: تولید سالانه 300 تا 400 هزار مسکن در سال در دولت آقای روحانی به هیچوجه پاسخگوی نیاز بازار نیست و عطش تقاضا را از بازار نمیگیرد. کاهش چشمگیر تولید مسکن در 2 دولت آقای روحانی ضربه سختی به اشتغال و معیشت مردم وارد کرده است، چرا که مشاغل متعددی وابسته به بخش مسکن هستند و اجارهبهای بالا ضربات سختی به معیشت مردمی وارد کرده که بخش اعظمی از آنها بنا به سیاستهای اقتصادی دولت زیر خط فقر زندگی میکنند. تغییر سیاستها در بخش مسکن با طرحهای مجلس یازدهم میتواند رافع بخش قابل توجهی از مشکلاتی باشد که حاصل سیاستها و عملکرد دولت آقای روحانی بوده است.
***
حسام عقبایی، نایبرئیس اتحادیه املاک استان تهران:
ماحصل سیاستهای مسکن دولت تدبیر افزایش حاشیهنشینی بود
نایبرئیس اتحادیه املاک کشور در گفتوگو با «وطن امروز» با بیان اینکه قیمت مسکن همواره در فصل تعطیلی مدارس افزایش پیدا میکند، اظهار داشت: بخش مسکن همانند سایر حوزههای اقتصادی امسال درگیر حاشیههایی بود که بخش مهمی از آن ناشی از تاثیرگذاری شیوع ویروس کروناست. هر چند ویروس کرونا در 2 ماه گذشته مانع بزرگی در نقل و انتقالات و اجاره مسکن شد اما با عادیتر شدن شرایط شاهد حرکتها و جهشهایی در این بازار هستیم. افزایش قیمت مسکن همواره بعد از سال نو همزمان با گرم شدن هوا و تعطیلی مدارس شتاب بیشتری میگیرد. آنچه را تاکنون در بازار مسکن دیده شده نمیتوان با سونامی جهشی قیمت مسکن در سال گذشته مقایسه کرد، لذا رشد قیمت مسکن در سال جاری تاکنون نامتعارف و جهشی نبوده است.
وی با بیان اینکه میزان افزایش نرخ تورم در بالا رفتن قیمت مسکن و اجارهبها تاثیرگذار است، اظهار داشت: رشد خرید و فروش مسکن با میزان تورم اندازهگیری میشود. این میزان در شهرهای بزرگی که نرخ تورم در آنها بالاتر است بیشتر بوده و در شهرهایی که نرخ تورم کمتری دارند نیز به نسبت دخل و خرجها تعیین میشود. کارشناس بازار مسکن با بیان اینکه یقین داریم قیمت مسکن رشد انفجاری یا 100 درصدی در سال 99 نخواهد داشت، اظهار داشت: رشد قابل پیشبینی در بازار مسکن به میزان رشد تورم در تمام کالاها و خدمات است و قیمت مسکن طبق این تابع حرکت خواهد کرد. عقبایی با بیان اینکه معیشت بسیاری از صاحبان خانه از طریق اجاره دادن منازل دوم خود تامین میشود، گفت: در حوزه اجارهنشینی پیشبینیها حاکی از آن است که مستاجران با افزایش رشد قیمت اجارهبها مواجه میشوند. متاسفانه این امر غیرقابل اجتناب است. خوشبختانه یا متاسفانه یکی از شاخصهای اصلی و اساسی تعیین قیمت اجارهبها نهتنها در ایران، بلکه در تمام دنیا، قیمت مسکن است. افزایش قیمت مسکن منجر به افزایش اجارهبها میشود، چرا که اجارهبها تابعی از آن به شمار میرود. از سوی دیگر عامل تورم عمومی اقتصاد کشور منجر به آن شده عمده موجران در ایران که مشمول صنعت اجارهداری یا اجارهداران حرفهای نمیشوند و بیشتر غیرحرفهای و آماتور هستند و از راه اجاره ملک خود تامین معاش میکنند، نرخ تورم را اساس تعیین اجارهبها قرار دهند. وی با توضیح اینکه افزایش حقوق و دستمزدها نسبتی با افزایش اجارهبها ندارد، تصریح کرد: افزایش قیمت کالاها و خدمات در فضای تورمی کشور و در این مدل اجارهداری به معنای تحمیل افزایش اجارهبها بر مستاجران است، در حالی که افزایش دستمزدها با نرخ تورم همخوانی ندارد. افزایش اجارهبها و قیمت مسکن تا زمانی که تولید مسکن افزایش نیابد و بین عرضه و تقاضا توازنی ایجاد نشود یک امر عادی در بخش مسکن کشور به شمار میرود. عقبایی در پایان ماحصل سیاستهای مسکن دولت آقای روحانی را افزایش حاشیهنشینی عنوان کرد و بیان داشت: امروز مردمی که از بیکاری و تنگناهای معیشتی رنج میبرند، مردمی که زیر خط فقر زندگی میکنند، قطعا توان پرداخت اجارههای بالا بویژه در شهرهای بزرگ و کلانشهرها را ندارند. مهاجرت مستاجران شمال شهرنشین به مرکز شهر، مستاجران مرکز شهر به جنوب شهر و مستاجران جنوب شهری به حاشیههای شهر گواه این موضوع مهم است که مردم توان پرداخت اجارهبها را در شرایطی که حقوق و دستمزد تناسبی با نرخ تورم ندارد، از دست دادهاند.
حمایت نکردن دولت از مستاجران و بیتوجهی دولت آقای روحانی به امر تولید مسکن این روزها بخش بزرگی از جمعیت کشور را که مستاجران هستند، نهتنها از خانهدار شدن، بلکه از اجاره کردن مسکنی در شأن خود نیز ناامید کرده است.
***
مصطفی قلیخسروی، رئیس اتحادیه مسکن تهران:
ارز، طلا، بورس و حاملهای انرژی بر قیمت مسکن تأثیرگذارند
رئیس اتحادیه مسکن تهران در گفتوگو با «وطن امروز» درباره عوامل افزایش قیمت مسکن و اجارهبها اظهار داشت: 4 عامل اساسی در ایران بر قیمت مسکن تاثیرگذارند؛ ارز، طلا، بورس و حاملهای انرژی، لذا زمانی قیمت مسکن به تعادل میرسد که همه بازارها در وضعیت ثبات و تعادل باشند و مسکن به اندازه تقاضای بازار تولید شود.
مصطفی قلیخسروی اظهار داشت: قطعا خریداران خانه نباید در چنین شرایطی بر اساس وعدههای دولتیها مبنی بر کاهش قیمت منتظر بمانند. توصیه میکنیم مردم هر زمان نیاز به خرید و امکان خرید مسکن داشتند، این کار را انجام دهند، چرا که سیاستگذاریهای اقتصادی در 4 سال گذشته منجر به معجزهای در بخش مسکن به نفع اقشار کمدرآمد جامعه نشده است.
وی با رد افزایش 38 درصدی اجارهبها گفت: از ابتدای همهگیری ویروس کرونا و ترس ناشی از ابتلای به بیماری، بسیاری از صاحبان و مالکان خانهها برای امضای قرارداد در بنگاههای املاک حاضر نمیشوند.
وی با بیان اینکه تعیین اجارهبها به صورت دستوری در کاهش نرخ مسکن تاثیرگذار نیست، اظهار داشت: قطعا صاحبان خانه اولین و آخرین تعیینکنندگان اجارهبهای منزل خود هستند و نه تنها دولت ایران، بلکه هیچ دولتی به صورت دستوری نمیتواند مانع افزایش یا کاهش اجارهبها و قیمت مسکن یا زمین شود.
تمدید 2 ماهه اجاره خانهها فرصت خوبی برای یافتن مسکن مورد نیاز مستاجران است، لذا با توجه به اینکه مستاجران در 2 ماه آتی به دنبال یافتن مسکن مورد نیاز خود خواهند بود، دچار تراکمی در این بخش نمیشویم.
وی در این باره تصریح کرد: افزایش نرخ مسکن بر اساس شاخص تورم است اما بنده معتقدم به هیچوجه درباره افزایش قیمت مسکن و اجارهبها نباید رقم و عددی عنوان شود، چرا که این مسأله به افزایش قیمتها و التهاب بازار بیش از پیش دامن میزند. به نظر میرسد طرحهای دستوری کاهش اجارهبها یا فشار بر مالکان به هیچوجه تاثیری بر روند بازار مسکن به جا نگذارد، چرا که مشکل مسکن به شکل دستوری و بگیر و ببندهای دولت حل نمیشود.
***
مهدی سلطانمحمدی، کارشناس بازار مسکن:
تولید خانه و ایجاد سامانههای شفافیتزا راهکار پایان کالای سرمایهای بودن مسکن است
مهدی سلطانمحمدی گرانیهای اخیر در بازار مسکن و ناتوانی دولت در مقابله با سوداگری را ناشی از نبود سامانه شفاف در حوزه مسکن میداند، البته وی معتقد است پیش از هر اقدامی باید تولید به یک نسبت قابل توجهی رشد داشته باشد تا مسکن از یک کالای سرمایهای تبدیل به کالایی مصرفی شود. وی در این باره به «وطن امروز» گفت: طراحی و راهاندازی سامانه شناسایی خانههای خالی که از 3 سال قبل باید جنبه اجرایی میگرفت، همچنان مسکوت مانده است. متاسفانه دولت تاکنون ساز و کار لازم را برای طراحی و اجرای این سامانه معرفی نکرده است. سلطانمحمدی با بیان اینکه با سیاستهای اتخاذ شده توسط دولت مالکان راهی برای فرار از پرداخت مالیات بر خانههای خالی پیدا میکنند، اظهار داشت: راهاندازی سامانه شناسایی خانههای خالی، سامانه اطلاعاتی کاملی در اختیار دولت قرار میدهد اما این موضوع بهرغم اهمیت آن از جهات مختلف تاکنون مورد بیاعتنایی دولت قرار گرفته است. ظاهرا مسؤولان وعده دادهاند تا پایان سال جاری سامانه طراحی و بهرهبرداری میشود. هر چند طراحی سامانه شناسایی خانههای خالی از جهات مختلفی قابل اعتناست اما تردیدهایی برای شناسایی خانههای خالی و چگونگی اخذ مالیات از آنها وجود دارد. معمولا صاحبان خانههای خالی با اجرای روشهای مختلفی از قبیل مصرف آب، برق و گاز یا مبلمان کردن خانه نشان دهند خانه خالی نیست و در حال بهرهبرداری است، لذا برای فرار از قانون و عدم پرداخت مالیات مسکن نمیتوان به این راهکار چندان امیدوار بود. کارشناس بازار مسکن با بیان اینکه دولت اطلاعات دقیقی از بخش مسکن و تعداد خانههای خالی ندارد، خاطرنشان کرد: متاسفانه دولت اطلاعات چندانی درباره تعداد خانههای خالی ندارد، تمام اطلاعات دولت بر اساس سرشماری سال 1395 است که با گذشت 4 سال از آن دادهها قدیمی شده است، ضمن اینکه سرشماری به صورت حرفهای دنبال نشده و هدف آن سرشماری لزوما شناسایی خانههای خالی نبوده، بلکه یکی از پرسشهایی که از خانوارها میشد، محل سکونت و برخورداری از مسکن دیگری بوده است. از سوی دیگر مجموعهای از عوامل ممکن است در خالی ماندن خانهها دخالت داشته باشد، این موضوع در 4 سال گذشته بستگی به میزان رونق یا رکود داشته و توام با نوساناتی بوده، لذا نمیتوان بدون شناسایی دقیق به دنبال اخذ مالیات از خانههایی بود که در سرشماری سال 95 آمده است. سلطانمحمدی اخذ مالیات از خانههای خالی را بدون ایجاد یک سامانه شفاف در روند کاهش قیمت مسکن بیتاثیر دانست و توضیح داد: بیتردید تا زمانی که سامانه طراحی و به بهرهبرداری نرسد، نمیتوان درباره تعداد خانههای خالی و امکان اخذ مالیات از آنها نظر قاطعی ارائه داد، هر چند که با توجه به دلایل اصلی و تاثیرگذار بر گرانی مسکن در کشور ما بعید به نظر میرسد تنها دریافت مالیات از خانههای خالی، تاثیر محسوس و ملموسی در وضعیت بازار مسکن بگذارد، بلکه باید سلسله اقداماتی برای تأمین مسکن و کنترل بازار صورت گیرد.
ارسال به دوستان
چند نکته درباره حکمرانی امام علی علیهالسلام
حجتالاسلام ماندگاری: در اندیشه دینی و نگاه الهی، نهتنها قدرت بلکه تمام نعمتها و امکانات، داراییها و فرصتها ابزاری هستند برای بندگی خدا. خداوند متعال در قرآن با تعابیر مختلفی میفرماید که همه آسمانها و زمین و هر آنچه در آن است را برای انسان آفریده است. بعد از تاکید مکرر بر این موضوع خطاب به انسان میفرماید «اصطنعتک لنفسی» یعنی تو را برای خودم خلق کردهام. همه عالم برای انسان خلق شده است و انسان برای خدا. کمال انسان در بندگی خدا است. قدرت، جمال، شهرت و همه امکانات دنیا وقتی ارزشمند است که برای بندگی خدا به کار گرفته شود. ارزش تنها و تنها در بندگی خدا است.
نگاه وجود نازنین امیرالمومنین علی علیهاسلام به قدرت و سیاست نیز در همین چارچوب بوده است. امام علی قدرت و حکومت را برای بندگی خدا میخواستند. این همان درس بزرگی است که امام علی در پاسخ به ابن عباس تعلیم دادند. روزی امیرالمومنین در حال وصله زدن کفش کهنه و پارهای بودند که متعلق به ایشان بود. امیرالمومنین خطاب به ابن عباس که شاهد این صحنه بود، فرمودند که ای ابن عباس این کفش در نظر تو چقدر میارزد؟ ابن عباس پاسخ داد که ای امیرالمومنین این کفش هیچ قیمتی ندارد. به قول ما امروزیها اگر این کفش را توی کوچه هم بگذاری کسی حاضر نیست آن را ببرد. حضرت فرمودند: ای ابن عباس! تمام این حکومت و قدرت در نگاه من ارزشش از این لنگه کفش پاره کمتر است مگر آنکه بتوانم این قدرت را ابزار بندگی خدا کنم. مگر اینکه بتوانم با این قدرت حق مظلومی را از ظالمی بستانم. این نگاه امیرالمومنین به قدرت و سیاست است. دنیای امروز قدرت را برای قدرت میخواهد اما امیرالمومنین قدرت را برای خدا میخواهد. این وجه تمایز اصلی نگاه دین و نگاه الهی و نگاه علوی به سیاست با همه مکاتب و اندیشههای بشری است.
ما در ادعیه هم درباره حکومت امام زمان میخوانیم که اقامه حق و ابطال باطل از مهمترین ویژگیهای حکومت مهدوی خواهد بود. ارزش قدرت سیاسی و ارزش تشکیل حکومت و ارزش تلاش برای حفظ یک حکومت همگی در گرو این است که حکومت بتواند حق را در جامعه احقاق کند و به کرسی بنشاند و باطل را ابطال کند و چهره جامعه را از باطل بزداید. از این طریق است که سیاست ابزار بندگی خواهد شد.
این نکته را هم دوباره یادآور شوم که استخدام همه ابزارها در مسیر بندگی فقط محدود به قدرت نیست. اصولا هر نعمتی تنها زمانی ارزش دارد که در راه بندگی خدا به کار گرفته شود. به همین خاطر است که در اندیشه دینی هر چیزی زکات دارد. ثروت زکات دارد تا با رسیدگی به فقرا حق شکرگزاری آن انجام شود، علم زکات دارد و زکات علم نشر آن است. زیبایی زکات دارد و زکات آن حیا و عفت است. کسی که زیبا است نباید با خودخواهی خود جامعه را به انحراف بکشاند. حق ندارد بگوید این زیبایی من است و هرطور که بخواهم آن را به نمایش میگذارم. این خارج شدن از نظام بندگی است. بندگی یعنی نعمتها را در آنجایی خرج کنیم که خدا امر کرده است و خدا رضایت دارد. این قاعده عمومی درباره نعمتها شامل قدرت سیاسی هم میشود. زکات قدرت سیاسی، احقاق حق و ابطال باطل، اقامه و اجرای عدالت است. به تعبیر قرآن لیقوم الناس بالقسط.
* حکومت دینی کسی را به زور بهشتی نمیکند
درباره سیره حکومتداری امیرالمومنین باید به یک نکته اشاره کرد. عدهای معتقدند که حکومت وظیفهای درباره سعادت اخروی و اخلاقی شهروندانش ندارد و یک حکومت صرفا موظف به تامین نیازهای مادی شهروندانش است. اگرچه تامین نیازهای مادی قطعا از وظایف یک حکومت است اما تقلیل وظایف حکومت به این مساله امر صحیحی نیست. باید ابتدا به این موضوع بپردازم که در اندیشه دینی اصل بر این است که «لا اکراه فی الدین». نه خدا و نه هیچ کس دیگری نمیتواند مردم را به زور وادار به دینداری کند. اگر این امر ممکن بود اول از همه خود خدا که قدرت لایتناهی دارد به این امر اقدام میکرد. دینداری با اجبار و زور نمیشود. وظیفه دین تبیین راه رشد و راه گمراهی و غی است. خدا در قرآن خطاب به پیامبر میفرماید: انا ارسلناک بشیرا و نذیرا. کار پیامبر انذار و تبشیر است. دین راه بهشت را به مردم نشان میدهد. راه جهنم را نشان میدهد. این خود مردم هستند که باید انتخاب کنند و به تبیینهای دینی پایبند بشوند اما مسالهای که در اینجا حائز اهمیت است این است که عدهای در جامعه با بیان اینکه حکومت اسلامی میخواهد به زور مردم را بهشتی کند، خیانت میکنند. آنها به دنبال این هستند که بهشت خدا را جهنم معرفی کنند و جهنم خدا را بهشت معرفی کنند. عدهای میخواهند بیحیایی و حرامخواری را بهشت نشان دهند و عمل با احکام دینی را جهنم و عذاب معرفی کنند. اینجاست که حکومت وظیفه دارد مانند سیره همه انبیا و اولیا ورود کند و مسیر گناه را کور کند. راه جهنم را مسدود کند. بستر بهشتی شدن را فراهم کند. این رسالت یک حکومت اسلامی است که نمونههای آن در حکمرانی امیرالمومنین به وضوح آشکار است. پس باید در جمعبندی این موضوع گفت که هیچوقت حکومت اسلامی به دنبال این نیست که مردم را به زور و اجبار بهشتی کند اما با این وجود یک حکومت دینی رسالت دارد تا راه بهشتی شدن و سعادت اخروی را برای شهروندانش هموار کند و راه جهنمی شدن را ببندد و مسدود کند.
* خواص در زمان لازم به میدان نیامدند
نکته آخری که درباره حکمرانی امیرالمومنین لازم است به آن اشاره کنم دلایلی است که باعث شد در میدان سیاست، عرصه بر امام تنگ شود. در تحلیل اوضاع سیاسی- اجتماعی زمان امام علی باید بر 3 موضوع تاکید کرد. موضوع اول کوتاهی خواص در تبیین حق و باطل بود. موضوع دوم خباثتهای دشمن بود که تلاش میکرد حق را باطل جلوه دهد و باطل را به نام حق بر جامعه غالب کند. موضوع سوم هم دنیاگرایی مردم و ضعف تحلیل آنها بود. در تشریح این موضوع باید گفت که دشمن در زمان امام علی همه توان خود را به کار گرفته بود تا راه را راهزن معرفی کند. اینجا جایی بود که باید خواص به میدان میآمدند و مرز حق و باطل را نشان میدادند اما آنها هم کوتاهی کردند. مردم نیز با دنیاخواهی خود که طبق روایات راس کل خطیئه است، کار را دشوارتر کردند. این 3 عامل بود که عرصه را بر امیرالمومنین تنگ کرد. من بارها گفتهام که اگر امت با امام همراه باشد، دشمن عقبنشینی میکند حتی اگر رهبر آن امت غیرمعصوم باشد. ما در انقلاب اسلامی دیدیم که مردم امام روحالله و مقام معظم رهبری را همراهی کردند که نتیجه آن عقبنشینی دشمن بود اما متاسفانه این اتفاق در زندگی امیرالمومنین رخ نداد و باعث شد نهتنها دشمن عقبنشینی نکند بلکه تا داخل خانه فاطمه زهرا هم پیشروی کند.
ارسال به دوستان
3 استراتژی آمریکا در عراق
محمدحسین مهدویزادگان: دونالد ترامپ و همراهانش در حال تمرکز همزمان بر 3 استراتژی همارز در منطقه غرب آسیا هستند! این 3 استراتژی عبارتند از «ایجاد تعلقات امنیتی بازیگران منطقه به آمریکا»، «سلطه بر منابع اقتصادی و کانونهای قدرت در منطقه» و «تجزیه کشورهای مسلمان». همانگونه که اشاره شد، هیچ یک از این 3 استراتژی نسبت به موارد دیگر نزد مقامات 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه رجحان و اولویت نداشته و اساسا، هر 3 استراتژی ذیل یک راهبرد کلان تحت عنوان «سلطه همهجانبه بر غرب آسیا» گنجانده میشود.
یک- «بازتولید تروریسم تکفیری» در عراق و تحرکات اخیر تروریستهای تکفیری در مناطق مختلف این کشور، مصداق «ناامنسازی مزمن منطقه» برای تحمیل حضور بلندمدت نظامی و سیاسی واشنگتن در بغداد محسوب میشود. وقوع همزمان بحرانهای سیاسی و امنیتی در عراق بخوبی نشان میدهد ایالات متحده آمریکا قصد دارد هزینههای امنیتی خروج خود از این کشور را برای حاکمیت و ملت بغداد افزایش دهد. واشنگتن صراحتا به عراق هشدار داده در صورت اصرار بر اخراج نیروهای اشغالگر آمریکایی، بار دیگر مهرههای تکفیری خود را کوک خواهد کرد! این در حالی است که واشنگتن یک بار در این بازی چندلایه، مغلوب قدرت رزمندگان مقاومت اسلامی در عراق، سوریه و لبنان شده است. از سوی دیگر، واشنگتن، ریاض و تلآویو به عنوان مثلث حامی تروریسم تکفیری و بانیان ایجاد آشوب و جنگ در منطقه معتقدند حتی برقراری «ثبات نسبی» در غرب آسیا، بهانهای برای مانور نظامی و امنیتی آنها در این محدوده جغرافیایی باقی نخواهد گذاشت. تنفس مصنوعی غرب و متحدان منطقهای آن به داعش، در همین راستا صورت گرفته و در آینده نیز ادامه خواهد داشت. موضوع دیگر، به «تسلط بر کانونهای قدرت و منابع اقتصادی» کشورهای منطقه بازمیگردد.
دو- به نظر میآید آمریکا قصد دارد در تفکیک نسبت 2 کلیدواژه استراتژیک «حضور نظامی» و «سلطه سیاسی» در منطقه، بازنگری مجددی صورت دهد. بر همین اساس، برخی تئوریسینها و استراتژیستهای ارشد آمریکایی معتقدند میتوان در صورت هزینهسازی «حضور نیروهای اشغالگر» همه یا بخش اعظمی از آنها را از عراق خارج کرد و در عوض، مؤلفههای «سلطه بلندمدت سیاسی» بر این کشور را تقویت کرد. در این صورت، «حضور نظامی» جای خود را به «سلطه سیاسی» خواهد داد. به عبارت بهتر، افزایش تصاعدی هزینههای «حضور نظامی آمریکا» در منطقه، آنها را در آینده وادار خواهد کرد به گزینه بدتر [از نظر خودشان] یعنی «تسلط سیاسی» بر بغداد روی آورند. با همه این اوصاف، کاخ سفید در رسیدن به این هدف نیز ناکام خواهد ماند! جبهه مقاومت و مصادیق آن، از جنبش «نجبا» گرفته تا «کتائب حزبالله» و دیگر گروههای تعریفشده ذیل جریان مقاومت مردمی عراق، در طول سالهای اخیر قواعد بازی آمریکا در کشورشان را دریافتهاند و لحظهای از رصد هوشمندانه و قاطعانه تحرکات دشمن غافل نمیشوند. حضور پررنگ جبهه مقاومت عراق در 2 عرصه سیاسی و نظامی در بغداد، نشاندهنده ذکاوت ذاتی و در مواردی اکتسابی جریانهای مقاومت است. این ذکاوت، از سوی دستگاههای امنیتی و تصمیمگیر آمریکا قابل محاسبه نیست!
بیانات قاطعانه حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی پس از شهادت مظلومانه سردار سپهبد «حاج قاسم سلیمانی»، بخوبی نشان داد جمهوری اسلامی ایران و دیگر اضلاع محور مقاومت، اساسا سلطه آمریکا بر منطقه را برنمیتابند؛ چه این سلطه نظامی و چه سیاسی باشد: «باید حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه تمام شود. آنها در منطقه جنگ، فتنه، ویرانی و خراب شدن زیربناها آوردند».
حضور آمریکا در منطقه مولد فساد سیاسی، تاراج منابع و ذخایر اقتصادی و فراتر از آن، خلق فتنههای دائم در عراق و دیگر کشورهای مسلمان بوده است. بدیهی است جبهه مقاومت، با همه توان خود مانع استمرار حضور نظامی آمریکا در منطقه و سلطه سیاسی کاخ سفید بر کشورهای مسلمان خواهد شد.
سه- اما مهمترین نکتهای که نباید ذرهای از آن غافل شد، به استراتژی «تجزیه کشورهای منطقه» بازمیگردد. ایالات متحده و رژیم مجعول صهیونیستی به دنبال تحقق «کشورهای چندپاره» هستند؛ کشورهایی که «قومیت»، «ثروت» و «مذهب» به 3 مولفه «تجزیه» و «فروپاشی» حاکمیت واحد آنها تبدیل شود. نمونه بارز این مسأله را در ماجرای تقسیم سودان (به 2 کشور سودان و سودان جنوبی) مشاهده کردیم. نباید فراموش کرد هر 2 حزب سنتی آمریکا، اصرار زیادی بر تحقق «استراتژی تجزیه منطقه» بویژه «تجزبه عراق» دارند. جو بایدن، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 میلادی، صاحب اصلی تئوری تجزیه عراق به 3 قسمت شیعهنشین، سنینشین و کردنشین است! بنابراین نباید تصور کرد استمرار این استراتژیهای خطرناک، منوط به حضور یا عدم حضور ترامپ در راس معادلات قدرت است!
ارسال به دوستان
سیاهپوستان هنوز «رؤیایی» دارند
اسدالله رمضانزاده: این روزها با وجود شیوع کرونا، جنایات سازمانیافته علیه سیاهپوستان در آمریکا روندی افزایشی دارد. در ایالت جورجیا، «احمد آربری» نوجوان سیاهپوستی که در حال ورزش بود، پس از اصابت گلوله پدر و پسری سفیدپوست و نژادپرست، روی زمین افتاد و جان داد. پلیس این دو نفر را که «گرگوری مکمیشل» و «تراویس مکمیشل» نام دارند بازداشت کرده تا در حاشیه امنتری قرار گیرند! در مقابل، پلیس فرد سوم (فیلمبردار جنایت این دو سفیدپوست) را دستگیر نکرده و قصد دستگیری وی را نیز ندارد!
در موردی دیگر، 3 افسر پلیس از ایالت کنتاکی که به دنبال مظنونی در شهر «لوئیویل» این ایالت بودند، به اشتباه وارد خانهای شده و یک دختر سیاهپوست را به قتل رساندند! جرم این دختر سیاهپوست این بوده که در مقابل تلاش غیرقانونی افسران پلیس برای ورود به منزلش مقاومت کرده است!
سیاهپوستان آمریکا روزهای سختی را سپری میکنند! جمله دکتر «مارتین لوترکینگ» یعنی «من رؤیایی دارم» کماکان در ذهن آنها تکرار میشود. رؤیای برابری و عدالتی که لوترکینگ و سیاهپوستان آمریکا به دنبال آن بودند نهتنها تحقق نیافته، بلکه شاهد تبدیل آن به کابوسی دهشتناک هستیم. گویا تاریخ به بیرحمانهترین شکل ممکن در ایالات متحده تکرار میشود و صاحبان قدرت در کاخ سفید و سازمان سیا، در حال بازتولید خشنترین نوع تروریسم در قبال رنگینپوستان آمریکا هستند.
سیکل جنایات سازمانیافته علیه سیاهپوستان متوقف نشده است؛ چه از سوی پلیس و چه از سوی نژادپرستان! بدون شک هنوز صحنه قتل فاجعهآمیز «اریک گارنر» دستفروش آمریکایی در نیویورک که به دست پلیس خفه شد، خاطر سیاهپوستان آمریکایی را میآزارد. همچنین همه به یاد دارند سال گذشته (2019) چگونه افسر پلیس آمریکایی در شهر «بیتاون» تگزاس در اقدامی بیرحمانه یک زن ۴۴ ساله را که فریاد میزد «باردار هستم» به ضرب گلوله از پای درآورد! عمق فاجعه آنجا بود که اکثر رسانههای آمریکایی، از افشای نام این افسر قاتل خودداری کردند تا مبادا در عزم و انگیزه پلیس و نیروهای امنیتی آمریکا در سرکوب و کشتار سیاهپوستان خللی ایجاد شود!
سال 2008 میلادی، زمانی که اوباما برنده رقابت انتخابات درونحزبی با هیلاری کلینتون شد، سیاهپوستان، اسپانیولیتبارها و سایر رنگینپوستانی که در آمریکا ساکن بودند حمایت کاملی از وی به عمل آوردند.
آنها مشتاقانه در انتخابات شرکت کردند تا بلکه به واسطه حضور یک رئیسجمهور سیاهپوست به ترور هدفمندشان توسط پلیس و نژادپرستان پایان داده شود اما این اشتیاق واقعی، در کوتاهمدت به یک ناامیدی دائم تبدیل شد. حاشیه امنیتی که دستگاههای امنیتی و قضایی آمریکا برای عاملان قتل سیاهپوستان ایجاد کرده بودند، به اندازهای بود که هزینه قتل یک سیاهپوست را [حتی در صورت عامدانه بودن قتل] بسیار اندک میساخت.
کار به جایی رسید که اوباما سال 2015 میلادی و در حالی که مدت زمان زیادی تا پایان حضورش در کاخ سفید باقی نمانده بود، از نژادپرستی ذاتی و سیستماتیک در آمریکا سخن گفت: «ما نژادپرستی را درمان نکردهایم و موضوع فقط این نیست که دیگر در اماکن عمومی گفتن «کاکاسیاه» مودبانه تلقی نمیشود. این سنجشی برای اینکه بگوییم نژادپرستی وجود دارد یا نه، نیست. رویکردها و مواضع نسبت به نژاد در آمریکا به طور قابل ملاحظهای بهبود یافته(!) اما میراث بردهداری سایه ای طولانی افکنده و هنوز این میراث بخشی از DNA ما است».
اوباما جرات نکرد به سیاهپوستان آمریکایی بگوید آنها در نگاه کلان دستگاههای امنیتی و تصمیمساز این کشور، حتی به مثابه «شهروند درجه 3» نیز شناسایی نمیشوند. سیاهپوستان آمریکا، حکم جامعه هدف نامطلوبی را دارند که باید در طول دهههای آتی، اثری از آنها در این کشور باقی نماند.
اگر چه «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، «نژادپرستی سیستماتیک» در این کشور را به صورتی عریانتر در معرض دید جهانیان قرار داده است اما حضور یا عدم حضور وی در کاخ سفید، خللی در استمرار «آپارتاید آمریکایی» علیه سیاهپوستان ایجاد نمیکند. امروز زندانهای فدرال در ایالات متحده مملو از سیاهپوستانی است که جمعیت اصلی این مراکز را تشکیل میدهند. حتی در دوران شیوع ویروس کرونا نیز ضریب آسیبپذیری سیاهپوستان و رنگینپوستان، به مراتب نسبت به سفیدپوستان آمریکایی بیشتر بوده است. باید این حقیقت تلخ را پذیرفت که ترامپ و دیگر مقامات آمریکایی، ابایی از تصفیه نژادی در این کشور و حتی نسلکشی سیاهپوستان ندارند.
امروز دوباره «سیاهپوستان آمریکا» رویایی دارند! این رویای مقدس، یعنی لمس عدالت و حقوق یکسان با دیگر شهروندان، قطعا در سایه حاکمیت 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه بر کاخ سفید محقق نخواهد شد! اضمحلال نظام سرمایهداری، استعمار فرانو و انهدام «نولیبرالیسم» به عنوان خمیرمایه فکری حاکم بر نظام سیاسی و اجرایی آمریکا، این امکان را به سیاهپوستان آمریکایی خواهد داد تا به رویای دیرینه خود برسند. بدون شک، این رویا در نهایت روزی تحقق خواهد یافت.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|