|
نگاهی به فیلم زبان مادری به بهانه عرضه در شبکه نمایش خانگی
اگر دست هالیوودیها میافتاد...
فیلم زبان مادری، ایدهای بسیار جذاب و نو در سینمای ایران دارد، سینمایی که معروف به ایدهکشی است. فیلم زبان مادری با رویهای غلط در امر نگارش فیلمنامه، ایدهای که مبتنی بر قصهای بکر خلق شده است را نابود میکند و خلق ایدهای بکر، سهلانگارانه به فیلمی ضعیف و درجه چندم بدل میشود. زبان مادری بر اساس روایت تاریخی برج بابل بنا شده است. منطبق بر آنچه در کتب ادیان ابراهیمی آمده است در آغاز زبان تمام مردم زمین یکی بود. داستان برج بابل و نمرود در بسیاری از متون تمدنهای کهن از جمله کتب عبری، اسلامی، یونانی و کابالا آمده است. بنابر توصیفات کتاب مقدس، بابل شهری بود که مردم آن به یک زبان واحد سخن میگفتند و همگی از شرق به آنجا مهاجرت کرده بودند. بابل زادگاه نمرود بود. گفته شده نمرود بنیانگذار و پادشاه اولین امپراتوری پس از فروکش کردن توفان نوح بود. قلمروی حکومت وی شامل شهرهای بابل، ورکا، اکاد و کالنه (بخشهایی از عراق و سوریه کنونی) میشد. او فرزندزاده هام، پسر نوح، مردی جسور و دارای بازوانی نیرومند بود. او پادشاهی مستبد و ستمگر بود و اطاعت از خداوند را نوعی بزدلی به شمار میآورد لذا درصدد حذف کامل اعتقادات مذهبی برآمد و برای بازداشتن مردم از تقوای الهی راهی جز وابسته کردن مردم به قدرت خود نمیدید. نمرود تصمیم گرفت تا برجی بسیار بلند را در شهر بابل بنا کند. «آنقدر بلند که نوک آن در آسمانها باشد.» در نسخه دیگری از داستان که در کتاب مقدس یهود آمده، جملات زیر از زبان سازندگان برج اضافه شده است: خداوند چنین حقی ندارد که دنیای بالاتر را برای خود انتخاب کرده و جهان پایین را به ما واگذارد. بنابراین ما برای خود برجی ساخته و بر فراز آن بتی با شمشیری در دست قرار میدهیم تا چنین به نظر آید که گویی ما قصد داریم با خداوند بجنگیم. در حقیقت نمرود برج بابل را با هدف ضدیت با خدا و نماد حاکمیت انسان بر زمین (همان هدف شیطان) بنیاد کرد. خداوند پس از مشاهده ماهیت کفرآمیز آن برج، به هر شخص زبانی متفاوت داد تا آنها به اشتباه افتاده و سردرگم شده و در نهایت از ادامه ساخت برج عاجز شوند. سپس این مردم در سراسر دنیا پراکنده شدند. نقل است که برج بابل هرگز کامل نشد. روایت فیلم زبان مادری از آنجایی آغاز میشود که رویا و ناصر، زن و شوهری که صاحب 2 فرزند به نامهای محمود و شادی هستند تصمیم میگیرند تالار پذیرایی خود را به فروش برسانند. البته رویا - مادر- با این تصمیم مخالف است و ناصر - پدر خانواده - است که تصمیم دارد این تالار پذیرایی را به فروش برساند. محمود، فرزند ارشد خانواده با دختر عمویش که قادر به تکلم نیست نامزد است اما سودای مهاجرت دارد. پدرش- ناصر - به او اجازه نمیدهد که در مدیریت تالار نقش داشته باشد و از طرفی مادر هم تلاش میکند برای ماندن محمود در ایران پدر را از فروش تالار منصرف کند. ناصر تصمیم دارد با فروش تالار با همسر دومش ایران را ترک کند. پس از گذران یک نیمه شب تا صبح و خروش پدر نسبت به خانوادهاش و تصمیم قاطعانهاش، صبح هنگام که اعضای خانواده برمیخیزند هر کدام به زبانهای مختلفی صحبت میکنند؛ مادر اسپانیایی، پدر عربی، پسر هندی و تنها دختر خانواده فارسی اما مشکل اصلی فیلم فارغ از میزانسنهای تلویزیونی این است که از دریچه فیلمنامه از استاندارد سینمایی خارج است. هیچ چیز فیلم از همان ابتدای شروع به سایر عناصر روایی ربطی ندارد. مثلا نریشین ابتدایی فیلم با این مضمون «انسان موجود پیچیدهای که آهنگی است که خداوند آفریده است...» و موسیقی چند زبانه پایانی هیچ ربطی به متن فیلم ندارد. همانطور که اشاره شد ایده اصلی شکلگیری فیلم فوقالعاده است اما با این وجود در کلیت اثر اصراری به ایجاد موقعیتهای متناوب نمایشی برای دامنه داستانپردازی در بدنه فیلم وجود ندارد. سازنده به هیچ موقعیت نمایشی وفادارنه نمینگرد و از همه مصدایقی که به موقعیت نمایشی فیلم کمک میکند سهلانگارانه میگذرد. در بدنه فیلم نزاع از طریق مترجمان خیلی دیر صورت میگیرد و خانواده در آستانه فروپاشی با اتفاق محیرالعقولی که افتاده، به سادگی به یک پایان خوش بدون منطق میرسد. حتی خود شخصیتهای متوجه نمیشوند که زبانشان متفاوت است و زبان طرف مقابل را درک نمیکنند. این عدم توجه دیر اتفاق میافتد و شعور نسبی کاراکترها مضحک جلوه میکند و تماشاگر با این کاراکترهای کندذهن و منگول به هیچ وجه نمیتواند ارتباط برقرار کند. این شخصیتها و اتفاقات پیوست به دامنه درام در فضای خوبی متجلی نمیشود و مخاطب قطعا آنها را باور نخواهد کرد. ضمن اینکه فیلمنامه میطلبید پس از رویداد تغییر زبان، کمدی چاشنی فیلم شود اما کمدی فیلم کاملا اخته است و گویی کارگردان با ترس و لرز به خلق موقعیتهای طنز مینگرد. فیلم از ایده فوقالعاده خوبی برخوردار است اما مشخص است که فیلمنامه فیلم با دقت به نگارش درنیامده است. کافی است فیلمنامهنویسان هالیوودی چنین ایده جهانی که قصهای بینالادیانی و جهانشمول به شمار میرود را کشف میکردند آنوقت برای چنین ایدهای حداقل 5 یا 6 نویسنده حرفهای استخدام میکردند تا ایده در مسیر روایی جذابی به نگارش درآید اما کارگردان که اتفاقا فیلمنامهنویس خوبی بهشمار میرود و در کارنامهاش ملودرام فوقالعاده خروسجنگی را دارد تسلطی در اجرای همان فیلمنامه نصفه و نیمه خود ندارد. متاسفانه زبان مادری به خوبی مشخص است که قواعد ملودرام با چاشنی کمدی را رعایت نمیکند. بهترین مسیر این فیلمنامه این بود که فیلم از نقطه نظر هر کدام از این شخصیتها پیش برود یا ایده مرکزی دعوای زناشویی برای فروش تالاری که متعلق به این زن و شوهر است جنبه کمدی به خود میگرفت تا موقعیت بکری مثل خروسجنگی حادث شود. فردیت کاراکترهای فیلم به طرز ابلهانهای از پرداخت مناسبی برخودار نیست. شخصیتی مثل سارا که کر و لال است پتانسیل خوبی دارد که تعادل دراماتیکی جذابی به فیلمنامه ببخشد تا مفاهیم مدنظر کارگردان به خوبی القا شود اما همه مفاهیم به دلیل سادهانگاری جاری در بدنه فیلمنامه از دست میرود. اگر فیلمنامه را به درستی بررسی کنیم درخواهیم یافت اساس این چالشها ریشههای باورپذیری برای مخاطب ندارد و عدم قاعدهپذیری ملودرام سبب میشود خاستگاه شخصیتها در یک دامنه داستانی مستقل قرار نگیرد و ابهامات بیشماری درباره فیلم وجود داشته باشد. در سطور پیشین به نوع اجرای صحنهها اشاره شد که برای روشنتر شدن عدم تسلط کارگردان میتوانیم به صحنه رعد و برق هنگام جملههای پرخاشگرانه کاراکتر ناصر اشاره کنیم که جلوه خندهدار و مضحکی دارد. کلیشه همیشه کلیشه است و کارگردان در این صحنه سعی میکند خشم خدا را با رعد و برق نشان دهد در صورتی که خشم الهی تجلی در تغییر زبانهای کاراکترهایی است که در یک خانه با هم زندگی میکنند و نیازی به این اجراهای کلیشهای نیست. پایان فیلم بد از بدتر است و پس یک مشاجره بسیار حاد ناگهان همه شخصیتها فرشته وار زندگی در صلح خود را ادامه میدهند. ارسال به دوستان
عناوین تازه در شبکه نمایش خانگی
فیلم سینمایی «نازنین» که موضوعی اجتماعی دارد به کارگردانی مهدی گلستانه و نویسندگی حسن انصاریان و تهیهکنندگی حسین فرحبخش و عبدالله علیخانی در شبکه نمایش خانگی توزیع شد. در خلاصه داستان فیلم آمده است: تصویری از یک نسل با کوله باری از غربت در دیاری آشنا. در این فیلم بازیگرانی چون سحر قریشی، پژمان بازغی و آتیلا پسیانی به ایفای نقش میپردازند. این فیلم در ماه پاییز در سالن سینماها به نمایش درآمد و فروش میلیاردی را برای خود دست و پا کرد. گلستانه در دومین ساخته خود به سراغ موضوعی اجتماعی و ژانر ملودرام رفته است. ارسال به دوستان
گزارشی از سوءاستفاده از چهره بازیگران در آثار شبکه نمایش خانگی
بیتوجهی مسؤولان و سلب اعتماد مخاطب
زهرا قزیلی: بر کسی پوشیده نیست که شبکه نمایش خانگی این روزها رونق زیادی دارد. در شرایطی که سینما نمیتواند آنگونه که شایسته است مخاطبان را با خود همراه کند، توجه اکثر سازندگان و صاحبان آثار به این شبکه و ارائه مناسب فیلمها و آثار در این شبکه است. وضع این فیلمهای سینمایی در توزیع شبکه نمایش خانگی بهتر از اکران سینمایی است و تماشاگران برای پرکردن بخشی از اوقات فراغت خود و ساعتی دورهم بودن دستکم یکبار آنها را میبینند و آن را از مراکز مختلف از جمله سوپرمارکتها خرید میکنند. رونق این شبکه متاسفانه باعث شده بازار سوءاستفادهگران نیز رونق پیدا کرده و از تصاویر بازیگران محبوب تلویزیون برای فروش محصولات بهره ببرند که واکنشهای بسیاری را به همراه داشته و با گذشت زمان و فریبدادن مخاطبان اعتماد آنها از این شبکه سلب خواهد شد. چندی پیش شاهد سوءاستفاده از تصویر مهران غفوریان برای یک فیلم بودیم. توزیع فیلمی به نام «سرپیری و معرکهگیری» در شبکه نمایش خانگی صدای مهران غفوریان را درآورد. در هر دو سوی جلد این فیلم عکس مهران غفوریان نقش بسته و بیننده را به این یقین میرساند که با فیلمی طنز و با محوریت همین بازیگر روبهرو خواهد بود اما واقعیت چیز دیگری است. با چاپ تصویر این بازیگر محبوب تلویزیونی تنها قصد دارند با فریب مخاطب هزینه تولید فیلم را بازگردانند، غافل از آنکه این کار دیر یا زود اعتماد مخاطب را سلب میکند. فیلم «سر پیری و معرکهگیری» به کارگردانی راهب قاسمیان و تهیهکنندگی احسان تبریزی است که توسط موسسه «رودکی» و «سیما شهر» در شبکه نمایش خانگی توزیع شد. رو و پشت جلد این فیلم فقط تصویر مهران غفوریان دیده میشود و انگار میخواهد به مخاطب بفهماند که نقش اصلی فیلم را چه کسی بازی میکند، این در حالی است که مخاطب پس از مشاهده فیلم متوجه میشود غفوریان تنها یک حضور کوتاه چند دقیقهای در ابتدای این اثر ویدئویی دارد.این اولین نمونه از چنین اقداماتی برای فریب مخاطب نیست، چندی قبل هم فیلمهای دیگری که به نوعی با طرح جلد خود مخاطب را فریب میدادند، توزیع شده بودند که یکی از آنها «درخشش پنهان» بود. این فیلم به دلیل اشکالات فراوانی که داشت از مراکز فروش جمعآوری شد، چون نام یک کارگردان دیگر و یک داستان اشتباه روی جلد فیلم درج شده بود. در اینباره فیلم مستند «بهانهای برای بودن» هم وضعیت مشابهی داشت و از تصویر بازیگران برای جذب مخاطب به گونهای سوءاستفاده شده بود که گفته میشود اعتراض شدید رضا کیانیان و باران کوثری را درپی داشته است. سوءاستفاده از چهره بازیگران و هنرمندان به نوعی دیگر در شبکه نمایش خانگی رواج یافت و تیترهای جذاب هم به آن اضافه شد. احتمالا برای بسیاری از شما دیدن تیتر خبر همکاری فراستی و عطاران در فیلمی یا کار مشترکی در کنار هم جذاب است، در حالی که عطاران انتقاداتی را به مسعود فراستی در یکی از مجلات مطرح کرد اما واقعیت چیز دیگری است. این عنوان، فقط برای بازکردن و دیدهشدن این خبر استفاده شده است، درست همانند کاری که این روزها شبکه نمایش خانگی به وفور آن را انجام میدهد. فیلم ویدئویی «شهر بزرگ» در شبکه نمایش خانگی توزیع شده است که رضا عطاران و بهنوش بختیاری از بازیگران آن هستند. همچنین یکی از نویسندگان برخی سریالهای مهران مدیری، نویسندگی و کارگردانی این فیلم را برعهده دارد. این فیلم که مضمونی انتقادی به زندگی شهری دارد، فقط با عکس روی جلد مخاطب را فریب نمیدهد بلکه داستان و نوع روایت هم، با آنچه مخاطب هنگام خرید تصور میکند، تفاوت فاحشی دارد. واقعیت این است که آنچه در فیلم میبینیم، اصلا به این شکل نیست و عطاران چنین شخصیت محوریای ندارد، در حالی که روی جلد، به وضوح و درشتی هر چه تمامتر، رضا عطاران به عنوان نقش اصلی، آن هم در یک فیلم کمدی معرفی میشود! برخلاف تصور ابتدایی، فیلم به هیچ وجه یک فیلم طنز نیست؛ به طوری که در پایان آن بدون نتیجهگیری مشخص، مسعود فراستی (منتقد سینما) و سعید ابوطالب (نماینده سابق کمیسیون فرهنگی مجلس) ناگهان وارد ماجرا شده، به نقد این اثر و آنچه قصد داشته مطرح کند، میپردازند. بنابراین اگر به عنوان یک اثر اجتماعی به این اثر نگاه کنیم، با یک فیلم معمولی روبهرو خواهیم بود اما اگر براساس تصویر روی جلد، آن را تماشا کنیم، جز حیرت چیزی عاید مخاطب نمیشود. سوءاستفاده از چهره بازیگران در شبکه نمایش خانگی ادامه دارد، بهتازگی فیلم «چهارباغ» با تصویری از اکبر عبدی و دیگر بازیگران مطرح سینما و تلویزیون خبر از فیلم طنز میدهد اما فیلم، حکایتی دیگر دارد؛ اثری که روی پوستر و جلد دیویدی آن تصویری از رضا شفیعیجم به چشم میخورد بهگونهای که مخاطب فکر میکند شفیعیجم به عنوان بازیگر در این فیلم حضور دارد اما در نهایت مخاطب به این نتیجه میرسد که این بازیگر کمدی فقط به عنوان یک میهمان در برنامهای ویژه شبکه استانی اصفهان حضور داشته و حضور او و سایر بازیگران میهمان مثل اکبر عبدی، فتحعلی اویسی، نسرین مقانلو و مهران رجبی کنار هم چسبانده شده و اثری به نام «چهارباغ» روانه شبکه نمایش خانگی شده است. توزیع این اثر واکنش هنرمندان این فیلم از جمله شفیعیجم را در پی داشت اما نکته اینجاست چگونه وزارت ارشاد به این آثار مجوز توزیع در شبکه میدهد، در شرایطی که فیلمها باید مجوز توزیع دریافت کنند و در شورا مطرح میشوند؛ اعضای شورا چگونه کیفیت آثار را بررسی میکنند. فضای تاسفباری در شبکه نمایش خانگی وجود دارد و تصمیمگیریهای نادرست باعث سلب اعتماد مردم به این شبکه شده است، نظارت دقیقی بر آنچه به عنوان محصول نهایی توزیع میشود وجود ندارد و تهیهکننده و توزیعکننده هر تصویری را برای جلد فیلمها انتخاب و آن را چاپ و توزیع میکنند. بیتوجهی مسؤولان، اعتماد مخاطبان را به سینمای ایران نشانه رفته است. در این شرایط بهتر است مخاطبان با دقت فیلمهای شبکه نمایش خانگی را انتخاب و بعد خریداری کنند تا در دام سوءاستفادهگران شبکه نمایش خانگی نیفتند و برنامه تلویزیونی را به عنوان یک اثر سینمایی و فیلم اجتماعی را به عنوان فیلم کمدی نخرند. ارسال به دوستان
اخبار
بازی سریالی «کلاهقرمزی» به پایان رسید ارسال به دوستان
غرق شدن شاکردوست شایعه یا واقعیت
چندی پیش یکی از روزنامه صبح خبر غرق شدن الناز شاکردوست سر صحنه آخرین ساخته خسرو معصومی را منتشر کرد. این خبر به نقل از جانشین تولید پروژه، امیر گرجی منتشر شد. او در گفتوگویی تاکید کرد: در این سکانس بهار بعد از دعوا با پدرش به دریا میزند اما از آنجا که این صحنه خیلی ناگهانی به ذهن خسرو معصومی میرسد، گروه پیشگیریهای لازم را انجام نداده بودند. پس از انتشار این خبر الناز شاکردوست هم در برنامه رادیویی پرانتز باز درباره چگونگی این حادثه صحبت کرد. پس از رسانهای شدن گفتوگوی این بازیگر با رادیو، روز گذشته خسرو معصومی، کارگردان فیلم سینمایی «تابو» این خبر را یک شایعه دانست و آن را سناریو خواند. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|