|
امروز چقدر به سیدمرتضی نیاز داریم!
میکائیل دیانی: 21سال از شهادت سید شهیدان اهل قلم گذشت اما همچنان این یادگارش باقی است که «در جمهوری اسلامی همه آزادند بهجز حزباللهیها»؛ روزهایی که آوینی اینگونه سخن میگفت روزی نبود که جماعت سکولارمنش سینمای ایران قبل از صرف صبحانهشان چند فحش آبدار به سید عزیزمان نگویند و جریان آوینی و همفکرانش را به دلیل اعتقاد به مبانی دینی ملامت نکنند و متحجر نخوانند. آوینی که در نقد محمد خاتمی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد «تجدد یا تحجر؟» را نگاشت و در آن گفت: «تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سوی صراط عدل دهان باز کردهاند: زاهدان متنسک و عالمان متهتک؛ آنان فلسفه و عرفان و شعر و موسیقی را تکفیر میکنند و اینان فقه را از پاسخگویی به مسائل روز عاجز میدانند، و صراط عدل از میانه این دو پرتگاه و از بطن آن میگذرد». ارسال به دوستان
سلام وطن
وقتی معاون وزیر امور خارجه که مسؤول ارشد هستهای در مذاکرات ژنو بود و اکنون هم مذاکرهکننده ارشد کشور در وین است، صراحتا میگوید رئیسجمهور محترم اشتباه کردند که مطرح کردند حق غنیسازی ایران از سوی آمریکا بهرسمیت شناخته شد، چرا همچنان روزنامههای زنجیرهای از این توافق که باید نهایی نشده، متوقف شود دفاع میکنند؟! آیا اینها دیگر اینقدر صریح علیه منافع ملی عمل میکنند؟ پذیرش اشتباه، نیمی از راه جبران آن است وملت اکنون خواستار تصحیح توافق ژنو است. ارسال به دوستان
قدرتطلبی و فتنهگری
حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی: «شهرتطلبی» از مهلکات نفسانی است که حقیقت آن کمالاتی است که انسان برای خود میپندارد تا برمبنای آن کمالات، دیگران او را بزرگ بشمارند؛ چه این کمال، عبادت و زهد و پارسایی باشد، چه علم و دانش، چه منصب و قدرت و ریاست، چه مال و ثروت و مکنت، چه زیبایی و چه امور دیگر. در حالی که حقیقت کمال خداست و انسان تنها در صورتی به کمال میرسد که از خود دربگذرد و به خدا برسد و همه کارها و تلاش او تنها برای خدا باشد. یعنی انسان کمال را در جایی میجوید که وجود ندارد. پس حقیقت «شهرتطلبی» فریب و سرابی است که نفس و شیطان سر راه انسان پهن کردهاند تا او را به هلاکت برسانند و روشن است که انسانی که خود را عابد، عالم یا قدرتمند و امثال آن میپندارد، در حقیقت نه عابد است، نه عالم و نه قدرتمند بلکه او تلاش دارد خود را به کمالی بیاراید که در چشم- حداقل برخی از- مردم کمال است. تا دلهای مردم رام او شود و او را بزرگ شمرد. روشن است که چنین فردی به حقیقت کمال نمیرسد بلکه کمالی خیالی دارد که حقیقت آن بیماری درونی و قلبی است و آن بیماریای است که رهایی از آن بسیار سخت است. چه بسا بتوانیم خود را از شر ظهورات مختلف نفس رهایی بخشیم اما نتوانیم خود را از این بیماری خطرناک خلاص کنیم، بیماریای که همانند سرطانی است که اگر ریشه بدواند، همه وجود انسان را دربرمیگیرد. یادآور میشوم که ما نمیتوانیم خود را از این بیماری درونی مصون بدانیم و اشتباه بزرگی است که خود را از آن مصون بدانیم. حتی کسی که دارای شغلی عادی و معمولی است که مردم به آن اعتنایی ندارند نیز در عالم خود به این بیماری مبتلاست و در عالم خود گرفتار «شهرتطلبی» است. ارسال به دوستان
تقویم امروز
قتل «گریبایدوف» سفیر کبیر روسیه تزاری در ایران بهدست مردم معترض تهران (1207 ش) ارسال به دوستان
اینجا سیستان... همه آمده بودند...
اینجا همه برای آمدنش منتظر... انتظار... توقع... انتظار و توقع... توقعی که از دل صندوقهای رای بیرون آمد، روزی که سیستان بیشترین رای را به آن مرد داد... هامون چشم انتظار آن مرد بود... و مرز برای آزادیاش منتظر بود. مردمی که با دستهای پینهبستهشان اسمش را نوشتند تا روزی دست یکی از آنها را لمس کند و دردشان را درک کند. التهاب و شوق سیطره کرده بود. او خواهد آمد و فرزندان هامون را میبوسد. او میآید و دست هامونیها را میبوسد که در اوج فقر و محرومیت همچنان دارالولایه ماندند. او میآید و از سبد تدبیرش دریاچه بیآب هامون را پر خواهد کرد و امواج امید را در سیستان رها میکند. پس میارزد که مردم ساعاتی را در زیر آفتاب داغ بایستند. 3 یا 4 ساعت... ارسال به دوستان
اینها همه در روزگار صلح شما بود!
حسین قدیانی: جمعه صبح زود، خیلی زود رفته بودم بهشت زهرا(س) و در آن خلوت رؤیایی، همینطور که میان قبور منور شهدا راه میرفتم و به سنگ مزارشان نگاه میکردم، دریافتم که عجیب سن و سال ما از اغلب شهدا پیشیگرفته! از بعضی شهدا یکی، دو سال، از بعضی دیگر دو، سه سال اما از بیشترشان، بیش از پنج، شش سال! در هر قطعهای، از هر 15 بلکه 20 شهیدی که نگاه میکردم، فقط یکی را در سن و سالی بیشتر از خود مییافتم! از این وضعیت، خندهام گرفته بود، شاید هم گریهام، اصلا فکر کنم هر دو باهم! اعتراف میکنم هیچوقت تا این حد دچار حس خنده و حس گریه توأمان نشده بودم! این همزمانی اشک در چشم و خنده بر لب، بهترین همزمانیهاست، نیکوترین همزبانیهاست اما یادش بخیر! روزگاری به مخیلهمان خطور هم نمیکرد که از شهدا ولو در سن و سال پیشی بگیریم! و فقط هم در سن و سال! داور دهر، تنها یکجا دست ما را از شهدا بالاتر برده، آنهم شگفتا که در سن و سال بوده است! لاکردار طعم شکست دارد این پیروزی! چه کردهای با ما، تو ای روزگار؟ بچگیها در قطعه 26 حساب میکردم از هر کدام از برادران دستواره چقدر کوچکترم، حالا... حالا باید حساب کنم از هر کدامشان چقدر بیشتر در این دنیا عمر کردهام! اینک در کمال شگفتی، میبینم که حتی از محمدرضا دستواره هم چند سالی بزرگترم، لیکن اصلش را بخواهی هرگز این همه در برابر سن و سال این شهید دوستداشتنی، دچار حس کوچکی و حقارت نشده بودم! و هر چه بر من عمر بگذرد، این حس، تشدید خواهد شد! آدمی همینطور هم احساس شرم در برابر شهدا میکرد، اینک بیشتر شده و بیشتر هم میشود! جمعه صبح به تصویر محمدرضا دستواره بالای سنگ مزارش خیره شدم و گفتم؛ «ما کوچک شماییم ای برادر شهید، این بار جدیتر! تو اما حق داری حتی اگر خندهات به ما و این حال و روز ما باشد!» راستی که برد را شهدا کردهاند، دیگر جای شک و شبهه نیست! جمعه صبح اما میان آن همه شهید دهه شصتی، دلم خوش بود به شهید حسین غلامکبیری! از تنگنای سن و سال رها شدم و از نسل خود شهیدی یافتم که از دل صلح برآمده بود! صلح مسلح! صلح آماده به شلیک! صلح تهدید و تحقیر! صلح فتنه! صلح 88! صلح ظهر عاشورا! صلح تقلب! صلح آشوب! و دیدم که بعد از جنگ، جنگیتر شده روزگار! و دندان دشمن به هم فشردهتر! و خشمش از ما بیشتر! و کینهاش نیز! بعد از جنگ، جنگهایی دیدهایم که گویی هنوز کربلای 5 تمام نشده! به قول امیر کاروان عشق؛ «ما چه کنیم اگر عدهای صحنه را نمیبینند؟!» همین توافق ژنو را نگاه کنید! آیا جز این است که به جای بند و مفاد، گلوله و زخم دارد؟! دولتیها با ما از کدام صلح سخن میگویند در حالی که خنده دشمن آلوده به خنجر است؟! صلح، صلح، صلح... همین صلح بود که احمدیروشن را از ما گرفت! روزگار صلح شما بود! در روزگار صلح شما بود! اینک از شیپور صلح، صدای جنگ میآید، حتی بیشتر از زمان جنگ! و بخواهی یا نخواهی، مرد از نامرد تشخیص داده شده است! نامرد است آنکه «شیپور صلح» را میبیند اما «صدای جنگ» را نمیشنود! نامرد است آنکه با وجود این همه شهید از نسلهای مختلف، از فصلهای مختلف بلکه از فصل صلح، ما را به جای فهم خون شهدا، دعوت به درک اسلحه دشمن میکند! جمعه صبح... آری، همین دیروز بود که فهمیدم خدا با سن و سال ما کار دارد، برای سن و سال ما برنامه دارد. ما باید چیزهایی را ببینیم، ما باید چیزهایی را بشنویم، ما باید آمادهتر باشیم. اگر شهادت در روزگار جنگ، سن و سالی بس کمتر از عمر ما را کفایت میکرد، شهادت در این عصر پیچیده، تجارب مضاعفی میخواهد. ما ابتدا باید «شاهد» باشیم، آنگاه از خداوند تمنای «شهادت» کنیم! ما قبل از شهادت- انشاءالله- شهادتهای بسیاری است که باید بدهیم بازهم انشاءالله. ما ابتدا باید با قلم خود شهادت بدهیم به حقانیت انقلاب اسلامی و بعد قدم در وادی شهادت بگذاریم که خدا از ما دو شهادت خواسته است. بدین تقدیر، تو بگذار دور و دراز باشد قصه شهادت نسل ما، باکی نیست! گمانم خدا، ابتدا با خود ما کار دارد، بعد با خون ما. ابتدا با شاهد بودن ما، بعد با شهادت ما. ابتدا با شهادت دادن ما، بعد با به شهادت رساندن ما. از این شهادت دوگانه-انشاءالله- حق است که در برابر خداوند، شکر بیشتری بهجای آوریم. امروز فرداست که بهار دست میدهد به اردیبهشت. و «الی بیتالمقدس» هنوز تمام نشده. خدایا! ما شهادت میدهیم که به یمن خون مطهر شهدای عملیات الی بیتالمقدس و به برکت خون شهیدان نسلهای بعد از جنگ 8 ساله، کاخ آرزوهای صهیونیسم ویران است. خدایا! این اعتراف دشمنترین دشمنان راه تو یعنی رئیس رژیم جعلی اسرائیل است که گفت؛ «با روی کار آمدن دولت جدید در ایران، کمی امیدواری پیدا کردیم اما رهبر جمهوری اسلامی، همه امیدهای ما را ویران کرده است». خدایا! شاهدپیشگی از ما، رزق شهادت از تو. استواری در راه انقلاب از ما، نعمت شهادت از تو. خدایا! ما به قبله اول مسلمین، 2 رکعت نماز به امامت آفتاب بدهکاریم که «الی بیتالمقدس» هنوز هم نام عملیات ما است. خدایا! ما شهادت میدهیم که صلح در جهان، فقط و فقط از راه توافق با تو، یعنی جنگ و جهاد با کفار میگذرد. جز این، پایه هر توافقی ذاتا سست و بینتیجه است... اما خدایا! جمعه صبح احساس خجالت کردم در برابر شهدا. سن و سال ما محل بحث شده است. اغیار به ما طعنه میزنند و میگویند؛ «جنگ ندیده»، ما که حتی فریب شیپور صلح را هم نخوردهایم! افق برای ما کربلاست. با خامنهای، هر افقی در دسترس است. ارسال به دوستان
احتمال افزایش 15درصدی قیمت محصولات نساجی
دبیر انجمن صنایع نساجی ایران از احتمال افزایش 15 تا 20 درصدی قیمت محصولات نساجی پس از اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها خبر داد. علیرضا حائری در گفتوگو با فارس، اظهار داشت: افزایش قیمت حاملهای انرژی، حقوق و دستمزد، سود تسهیلات بانک و مالیات بر ارزش افزوده باعث بالا رفتن قیمت تمام شده محصولات نساجی میشود به طوری که رشد 15 تا 20 درصدی قیمتها اجتنابناپذیر خواهد بود. وی در عین حال با اشاره به رکود بازار، گفت: میزان عرضه و تقاضا، قیمت محصولات را تعیین میکند و اگر رکود بازار ادامه داشته باشد، امکان افزایش قیمت وجود نخواهد داشت. حائری تصریح کرد: طبق برنامه پنجم، دولت فقط باید قیمت کالاهای اساسی را تعیین کند و نباید در تعیین قیمت محصولات صنعتی دخالت کند، بلکه فقط میتواند بر قیمتها نظارت داشته باشد. وی گفت: بحثهایی در مورد عدم محدودیت صادرات کالاها مطرح است که در این باره نگران هستیم که رشد صادرات محصولات پتروشیمی به صنعت نساجی داخل ضربه بزند. تأمین گرانول پلیپروپیلن به عنوان ماده اولیه صنعت نساجی از اواخر سال گذشته با مشکل روبهرو شده بود که در حال حاضر نیز عرضه این ماده محدود است. ارسال به دوستان
ته دیگ
تجربه ثابت کرده، اگه بالای سر کتری وایستی آبش دیرتر جوش میاد ... ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|