ظهور چین به عنوان یک قدرت خاورمیانهای و فرصتهای پیشروی اسرائیل
دیوید پی گلدمن: «جاده جدید ابریشم» چین، تازهترین پروژه پکن به منظور ایجاد کمربندی از خطوط راهآهن، بزرگراهها، خط لولهها و ارتباطات با پهنای باند بالا از چین گرفته تا غرب است؛ پروژه «جاده ابریشم دریایی» است که «مسیرهای دریایی» را با «زیرساخت بندرها» – از اقیانوس هند گرفته تا دریای مدیترانه – پیوند میدهد. این پروژه درست در زمانی در حال اتفاق افتادن است که «نقش ایالات متحده در خاورمیانه» در حال تنزل است و محتمل به نظر میرسد چین برای ایفای «نقش پررنگتری در این منطقه» اشتیاق داشته باشد. موقعیت جغرافیایی و پیشرفت فناوری اسرائیل این امکان را میدهد تا «نقش سرپل» را در این پروژه بازی کند و همچنین به «تفکر و راهبرد چین» در منطقه خاورمیانه برای دهههای آینده فرصت شکلدهی میدهد.
پروژه «جاده ابریشم جدید» چین ممکن است به بلندپروازانهترین «سرمایهگذاری تاریخ در تأسیسات زیربنایی» تبدیل شود. برخی استراتژیستهای چینی پیشبینی میکنند «نقش اسرائیل» در این پروژه با نقش ترکیه همتراز است- و حتی بیشتر از آن است- چین این پروژه را «یک کمربند و یک جاده» نامگذاری کرده است که به ایجاد کمربندی از خطوط راهآهن، بزرگراهها، خط لولهها و ارتباطات پهن باند از چین گرفته تا غرب اشاره دارد؛ همچنین به پروژه «جاده ابریشم دریایی» که «مسیرهای دریایی» را با «زیرساخت بندرها» – از اقیانوس هند گرفته تا دریای مدیترانه – پیوند میدهد. دکتر
«لو زون گی» در سمیناری در دانشگاه رمنین، در ماه نوامبر، اظهار داشت: «موقعیت اسرائیل» این امکان را برای دولت تلآویو پدید میآورد که بتواند «نقش سرپل» را در پروژه «یک کمربند و یک جاده» – پس از اتمام پروژه راهآهن «رد- مد» از دریای سرخ تا دریای مدیترانه- ایفا کند. دکتر لو، عضو «موسسه مطالعات بینالمللی شانگهای»، از پروژهای 2 میلیارد دلاری با ۳۰۰ کیلومتر خط راهآهن سخن میگوید که شهر «عسقلان» را به «دریای سرخ» متصل میکند. معمولاً برای توصیف پروژه «رد- مد» – به منظور جذب حجم ترافیک در کانال سوئز یا به عنوان مسیر جایگزینی در صورت وقوع ناآرامیهای سیاسی- از «واژگان متواضعانهتری» استفاده میشود. آنچه چین «یک کمربند و یک جاده» نامگذاری میکند، به این موضوع اشاره دارد که این کشور- با توجه به قرار گرفتن دریای مدیترانه بر سر محور شرق و غرب- فرصت ساخت «خطوط راهآهن با سرعت بالا» را در جنوب شرقی آسیا، هند و آفریقا به دست خواهد آورد. چین قصد دارد «خطوط راهآهن ۱۲۰۰۰ کیلومتریاش» را تا سال ۲۰۲۰ دو برابر کند و بخش زیادی از این برنامه توسعه به ایجاد «خطوط با سرعت بالا» مربوط میشود. چین در حال ساخت «شبکهای از خطوط راهآهن» به طرف جنوب است که از تایلند، لائوس و کامبوج عبور کرده و به سنگاپور میرسد و از طرف غرب هم به استانبول منتهی میشود.
برخی استراتژیستهای چینی به پروژه «رد- مد» به عنوان نمادی برای داشتن بلندپروازی بیشتر در طراحی در منطقه خاورمیانه، نگاه میکنند. برای نمونه، قرار است «همکاری اسرائیل- چین» شامل حوزههای ضدتروریسم، عملیات ضد دزدی دریایی و همچنین حمایت اقتصادی از کشورهای عربی شود. اسرائیل میتواند فناوریهای پیشرفته را – مانند فناوری مربوط به حوزه کشاورزی- در اختیار این کشورها قرار دهد تا بدینوسیله از «صنعتیشدن خاورمیانه» در چارچوب پروژه «یک کمربند و یک جاده» حمایت کند. چینیها حتی به اسرائیل خاطرنشان کردهاند «نیروی دریایی چین» در حال انجام «عملیات ضد دزدان دریایی» در اقیانوس هند و خلیج عدن است و اسرائیل هم میتواند در چنین عملیاتهایی شرکت کند. این پروژه از تغییری بنیادین در «نگرشهای امنیتی منطقهای چین» نسبت به خاورمیانه حکایت میکند. «واردات خالص نفتی چین» با افزایش 3 برابری، از ۱۰۰ میلیون تن در ماه در سال ۲۰۰۵ به ۳۰۰ میلیون تن در حال حاضر رسیده و بیشتر این افزایش واردات نیز از «حوزه خلیج فارس» بوده است، همچنین نیاز چین به «نفت خاورمیانه» افزایش پیدا خواهد کرد. چین تا اخیراً تمایل داشت از «رهبری آمریکا» در خصوص مسائل امنیتی خلیجفارس دنبالهروی کند. هرچند پس از فروپاشی سوریه و عراق، خشنودی چین به نگرانی تبدیل شد و این کشور بدون اینکه تلاش کند «نقش ابرقدرت» را در خاورمیانه بازی کند به دنبال راههایی برای تقویت «حضور امنیتی منطقهایاش» است. اجماع جدیدی در چین شکل گرفته مبنی بر اینکه «دومین ابرقدرت جهان» باید نقش محوریتری را در خاورمیانه ایفا کند اما «افول ناگهانی آمریکا» در منطقه خاورمیانه چین را در برداشتن گامهای بعدی دچار عدم آمادگی و تزلزل کرده است. چین به مذاکرات «گروه ۱+۵ و ایران» ملحق شد و پیشنهاد داد به عنوان «عضو پنجم» به گروه چهارگانه (سازمان ملل متحد، ایالات متحده، اتحادیه اروپایی و روسیه) بپیوندد، اما اینها به جای اینکه فینفسه نوعی سیاستگذاری باشد، تنها «پیشنهادهایی صوری» به منظور مورد تأکید قرار دادن منافع چین در منطقه خاورمیانه به شمار میرود. در گذشته «چین در سازمان ملل متحد» به نفع فلسطینیها رأی داده است و این موضوع تغییری در «موضع دیپلماتیک این کشور»، در آیندهای قابل پیشبینی، ایجاد نخواهد کرد.
هرچند «درونمایه غالبی در سیاستگذاری چین» دیده میشود که از «قدرت اقتصادی» این کشور ناشی میشود. چین معتقد است «ایجاد دگرگونی» در گستره اوراسیا – با بهکارگیری «حملونقل و ارتباطات با سرعت بالا» – بخش اعظمی از این قاره را از «عقبماندگی» نجات خواهد داد و «ثبات سیاسی طولانیمدت» را نیز میسر خواهد کرد. با وجود این، ساخت «جاده ابریشم جدید» به سرکوب تهدیدات امنیتی نیازمند است که ممکن است جریان تجارت را مختل کند. از هر دو لحاظ پکن در حال ارزیابی نگاه به اسرائیل به عنوان یک شریک راهبردی است.
چین در سال ۲۰۱۴ به این نتیجه رسید که ایالات متحده در جلوگیری از تلاش ایران برای «دستیابی به سلاح هستهای» شکست خواهد خورد. پکن تلاش کرد «توازن ظریفی» را در رابطه خود با عربستان سعودی و ایران حفظ کند. یک تحلیلگر چینی اظهار داشته که هرچند بدون هیچ قید و شرطی «تحویل سلاحهای چین» به ایران بسیار بیشتر از فروش سلاحهای این کشور به عربستان سعودی است اما چین بهترین «موشکهای میانبردش» را به سعودیها تحویل داده است که «عامل بازدارنده هولناکی» علیه ایران محسوب میشود. ممکن است عربستان سعودی بزرگترین تأمینکننده نفت چین باشد، اما عراق و عمان بیشترین سهم از «افزایش واردات نفت» را به خود اختصاص دادهاند. چین تمایلی ندارد به طرف هیچ «دشمن بالقوهای» سنگ بیندازد. این سیاست هنگامی که ایالات متحده «ضامن حفظ صلح» در خلیجفارس بود به خوبی جواب داد، اما با گذر زمان به منتهای کاربرد خود رسیده و پکن هنوز در حال ارزیابی اقدام بعدی خود است. از آنجا که «موضع خاورمیانهای چین» در میانه بازنگری گستردهای قرار گرفته، اسرائیل هم فرصت گرانبهایی برای «نفوذ در تفکرات چین» پیدا کرده است. در غیاب حضور سلطهجویانه آمریکا در خلیجفارس، خطرات بروز «جنگ منطقهای» و «اختلال در صادرات نفت» به چین افزایش خواهد یافت. مشخص نیست هند چگونه به پروژه «جاده ابریشم جدید» واکنش نشان خواهد داد، اما بسیار محتمل است هند و چین، به جای درگیری، با هم همکاری خواهند کرد. پس از «دیدار رسمی شی چینپینگ» از هند در سپتامبر سال ۲۰۱۴، «دولت جدید نارندرا مودی» برای تسهیل تنگناهای خطرناک مربوط به تأسیسات زیربنایی، ممکن است به «تخصص و منابع مالی چین» روی بیاورد. برای نمونه 2 کشور برای نهایی کردن طرح ساخت «خط راهآهن با سرعت بالا»، به ارزش ۳۳ میلیارد دلار، در حال مذاکره هستند؛ این طرح نخستین بهبود گسترده «سیستم راهآهنی» به شمار میرود که توسط بریتانیاییها در قرن نوزدهم ساخته شد. اقتصاددانان «نگرانیهای کوتهبینانهای» را درباره «نقاط مرزی واقع در زمینهای بایر کوهستانی» سرهم میکنند که 2 کشور را – با بیشترین جمعیت در جهان – از هم جدا میکند. همچنین یک بعد راهبردی در «افزایش احساس تفاهم» میان چین و هند وجود دارد. از دیدگاه هند «حمایت چین از ارتش پاکستان» مایه نگرانی است، اما این موضوع 2 جنبه عکس هم دارد. پاکستان همچنان در خطر دائمی وارونه شدن به طرف «شبهنظامیان اسلامگرا» قرار دارد و ارتش «ضامن اصلی ثبات» این کشور است. چین میخواهد از «ارتش پاکستان» به عنوان «یک سد دفاعی» علیه «افراطگرایان اسلامی» حمایت کند، کسانی که «استان شینجیانگ» چین را به اندازه هند تهدید میکنند و این حمایت – شاید همانند هرگونه سیاستگذاری دیگر چین- احتمالاً در جهت منافع هند قرار گرفته است. در عین حال افزایش «افراطگرایی اسلامی» باعث نگرانی پکن نیز میشود. طبق گزارشها دستکم «یکصد جنگجوی اویغور چینی»، و شاید هم تعداد بسیار بیشتری، «در کنار داعش» در حال جنگیدن هستند، احتمالاً به خاطر اینکه «مهارتهای تروریستی» را بیاموزند و به «داخل سرزمین چین» وارد کنند. تحلیلگران چینی درباره «رویکرد دولت اوباما» در مبارزه با داعش بسیار بدبین هستند، اما آنها سیاست جایگزینی را سراغ ندارند. نقش چین در مصر نمونهای است از اینکه پکن چگونه ممکن است از «بازوی اقتصادی» خود برای کمک به «ایجاد ثبات منطقهای» استفاده کند. «عبدالفتاح سیسی» رئیسجمهوری مصر، پیمان «همکاری راهبردی جامع» با چین را در سفر رسمی خود به پکن، در اواخر ماه دسامبر، به امضا رساند. شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، در دسامبر خاطرنشان کرد چین ساخت «کانال سوئز دوم» – که خط راهآهن با سرعت بالا در دو طرف آن قرار میگیرد – و همچنین «همکاری در زمینههای تأسیسات زیربنایی، انرژی هستهای، انرژی جدید، هوانوردی، مالی و دیگر بخشها را پیشبینی میکند».
اسرائیل ممکن است در همکاری «مصر- چین» نقش ایفا کند. آنگونه که قبلاً هم بدان اشاره شد، اسرائیل میتواند فناوریهای پیشرفته حوزه کشاورزی را در اختیار «کشورهای خاورمیانه» قرار دهد تا بدین وسیله از «صنعتی شدن این کشورها» در چارچوب پروژه «یک کمربند و یک جاده» حمایت کند. «سیاستگذاری چین» محتاطانه، محافظهکارانه و مبتنی بر اجماع است. نگرانی اصلی این کشور اقتصاد آن است. «سرعت دگرگونی خاورمیانه» باعث شگفتی چین شده و این کشور در حال تلاش برای انجام اقدام بعدیاش است. آنچه چین در آینده انجام خواهد داد، قابل پیشبینی نیست اما امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد که منافع اساسی چین، این کشور را به «مداخله بیشتر در منطقه خاورمیانه» – همه اینها همزمان با خروج ایالات متحده از آنجا- ترغیب خواهد کرد. اسرائیل متحد آمریکا باقی خواهد ماند و این اتحاد محدودیتهای دامنه همکاری «اسرائیل- چین» را تا حد زیادی تعیین میکند. هرچند اسرائیل، در چارچوب این محدودیتها، «فضای زیادی برای مانور» پیدا میکند و همچنین این کشور فرصت پیدا میکند به «تفکر و راهبرد چین» در منطقه خاورمیانه– برای دهههای آینده– شکل بدهد.
اندیشکده صهیونیستی مرکز مطالعات راهبردی بگین- سادات (بسا)