سیدهآزاده امامی: بحث توافق هستهای که میشود، جریانی که در عرصه استدلال برای دفاع از محتوای این توافق بشدت معیوب چنتهاش تهی است، برای سرِ پا نگاه داشتن خویش زمین دیگری طراحی میکند تا مگر در آن میدان خودساخته بتواند پیروز از معرکه بیرون آید و آنگاه سرمست از این فتح پوشالی به خودش دستمریزاد هم بگوید و بسا برای خودش تحفهای هم به پاداش این پیروزی تدارک ببیند، غافل از آنکه به همان «مرد هنرمند»ی میماند که «خود گوید و خود خندد»! این طراحی خودساخته را علمای «منطق» افتادن در وادی مغالطه «پهلوانپنبه» نامیدهاند و آن هنگامی است که کسی در عالم واقع از رویارویی با مدعای محکم و مستدلی درمانده است و روی به ترسیم صورتی سست و نحیف از ادعای مزبور میآورد، آنگاه به عوض رد مدعای (پهلوان) اصلی، آن صورت بدلی ضعیف را زمین میزند و مسرور از چیرگی بر «پهلوانپنبه» برای خود کف میزند و هورا میکشد! حال حکایت مدافعان توافق هستهای است که در میدان منطق حرفی برای گفتن ندارند و در برابر نقدهای «نقد» و قوی و مستند به روند بالفعل ماجرا، دفاعیاتشان «نسیه» و مبتنی بر اوهام و آرزوهایی است که امید دارند در آینده و در توافقی که شکل خواهند داد محقق شود. از اینرو مدعایی کذب و خلاف به منتقدان نسبت میدهند تا در جدال با آن «پهلوان بدلی» مدعای خودشان منطقی و مُحق جلوه کند. لیکن این رویکرد عوامفریبانه در چشم آنان که میاندیشند و از حقیقت ماجرا باخبرند تنها نشان عجز و استیصال آنها در نبرد منطقهاست.
اینان از یکسو اصرار افراطی و نامعقولی در بزرگنمایی میزان تأثیرگذاری تحریمها و ارتباط آن با همه معضلات ریز و درشت کشور دارند، از سوی دیگر سعی دارند به ناروا القا کنند منتقدان با توافق مخالفند و نارواتر نتیجه بگیرند بنابراین منتقدان با لغو تحریمها مخالفند و خواهان تداوم تحریمها هستند تا بعد به مدد این ادعای خلاف در هیبت مشفقانی دلسوز برای معیشت و معضلات ملت جلوه کرده و خود را یگانه منجی جامعه از این شرایط سخت و صعب بنمایانند!
حال آنکه چنین ادعایی دروغی محض است که تنها گواه بیصداقتی و بداخلاقی مدعیان آن است که منتقدان اگر هم نقدی دارند نه ناظر به «اصل» توافق که معطوف به «رویکرد» و «افق»ی است که در فرآیند فعلی توافق پی گرفته میشود. انتقادها متوجه «محتوا»ی توافق و «عدم توازن» دادهها و ستاندههای آن است که با این روند بیم آن میرود سرمایهای عظیم به ثمنبخس معامله شود و جز آن مختصات امنیت و اقتدار کشور بر دشمن شمشیر از رو بسته فاش شود و خدایناکرده برود بر سر ملت آنچه نباید! در یک کلام منتقدان شدیدا مخالف «توافق بد» هستند و مصرانه هشدار میدهند از «هر توافقی» نمیتوان مؤلفههای یک «توافق خوب» را بیرون کشید و تأمین «منافع ملی» را از آن چشم داشت، ورنه ایشان هرگز با «اصل» توافق مشکلی نداشتهاند چونان که این راه پیش از اینها آغاز شده بود. این ترفند اما از آنرو مصداق مغالطه «پهلوانپنبه» است که گویای هراس این جریان از اذعان به حقیقت مخالفت منتقدان است! چه اینکه اگر صادقانه با ملت بگویند منتقدان مخالف تحقق «توافق بد» هستند، بیدرنگ با این پرسش افکار عمومی مواجه میشوند که مگر شما در پی شکل دادن به «توافق بد»ی هستید که نقدهای منتقدان را به خود گرفته و اینگونه از آن برآشفتهاید؟! آنجاست که پاسخ به افکار عمومی ضرورت تشریح مؤلفههای یک «توافق خوب» و نیز افشای مفاد «توافق در حال انجام» را اقتضا میکند و آنگاه ملت در قیاس این مؤلفهها با «مدعای منتقدان» و نیز «محتوای توافق» به فراست درخواهد یافت کدامیک از ایندو نشان از یک «توافق خوب» دارند اما ظاهراً مصلحت بر آن است که بر این حقیقت لب فروبسته شود تا هم مجبور نباشند با برشمردن ویژگیهای «توافق خوب» بر سر نسبت یا عدم نسبت توافقِ درحال انجام با «توافق خوب» و «خطوط قرمز» با منتقدان در برابر دیدگان ملت گفتوگو کنند، هم با ترسیم چهرهای مخدوش از طرف مقابل، رقیب را از میدان به در کنند، خصوصاً که در پایان سال واقعهای به نام «انتخابات» هم در پیش باشد! ناگفته پیداست که این گفتوگوها عیاری نیز میشد برای تمیز «باسواد» از «کمسواد» و «قدرت منطق» از «هیاهوی بیمنطق»، و مسلماً معلومِ ملت است آنکه از این معرکه پا پس میکشد در عِداد کدامیک از این دو طیف است! که اگر جز این بود، بنا به توصیه سید بزرگوار «همدلانه» با منتقدان مینشستند و نکات ایشان را به کار میبستند و امروز هم گرفتار آن دامی نبودند که منتقدان هشدار دادند.
تحریمها نیز موضوع دیگری است که به همین سیاق دستاویز بازی ناجوانمردانه این جماعت شده است؛ از سویی ارائه آدرس غلط درباره وضع تحریمها و از سوی دیگر سرنوشت تحریمها در توافق احتمالی و انتساب نسبتهای بداخلاقانه به منتقدان در این باره قطعات پازل بازی دوم این جریان را تکمیل میکند.
حالا بعد از 2 سال اعتماد صادقانه- و بسا سادهلوحانه- به وعدههای دشمن و حتی «راه آمدن» با شیطان، دیگر کمتر کسی است که اندک تردیدی در این حقیقت داشته باشد که تحریمها تاوان طغیان تاریخی ملت برابر طاغوت است و بهایی است که ملت برای سرافراز زیستنش میپردازد که گفتهاند زندگی با شرافت هزینه دارد و بهشت را به بها دهند نه به بهانه! بویژه که به لطف هوشیاری مردم، مزدوران همسو با دشمن از راه یافتن به قدرت بازمانده باشند و امید دشمن در به انحراف کشاندن این انقلاب ناامید شده باشد. این بود که دشمن بر آن شد ضربتی کاری به ملت وارد آورد، بویژه که در سایه خیانت انقلابیهای پشیمان که به تلافیِ داغیِ دستِ ردِّ ملت بر سینه فتنهگران، عزم جزم کرده بودند از «انتخاب» ملت «انتقام» بستانند، گرای نقاط ضعف اقتصادی کشور را نیز در کف داشت! ما گفتیم تصور اینکه تحریمها دلیلی جز ماهیت استکبارستیزانه و آرمانگرایانه انقلاب دارد بنابراین با مذاکره و معامله بر سر فلان دانش و بهمان فناوری میتوان از شر آنها آسوده شد، خیال خام و اندیشه کودکانهای است. آقایان اما میگفتند میشود و ما میتوانیم به اعجاز «دیپلماسی لبخند» شاخ غول تحریم را بشکنیم. مذاکره را که آغاز کردند و توافق معیوب «ژنو» که رونمایی شد و هنوز جوهر آن خشک نشده طرفهای بهزعم آقایان «باهوش و مؤدب» مذاکره، بدعهدی از سر گرفتند و حقانیت هشدارهای ناصحانه منتقدان مسجل شد، به عوض اعتراض به دشمنان پیمانشکن، متعرّض دوستان دلسوز شدند و بداخلاقانه و غیرمنصفانه منتقدان را آماج تیرهای توهین و اتهام کردند و ناجوانمردانه گفتند مخالفت منتقدان ناشی از «دلالی» و «کاسبی» آنها از تحریمهاست! این ادعا به قدری در قیاس با دلایل نقد منتقدان مضحک است که در برابر آن تنها میتوان سری به تأسف تکان داد و گذشت.
حرف ما این بوده و هست که تحریمها نه عامل «همه» معضلات کشور است، نه با لغو آنها همه مشکلات رفع خواهد شد اما حال که سرمایهای به این عظمت را وجهالمصالحه کردهاند بدان وعده که بار تحریمهای ظالمانه را از گرده این ملت و مملکت بردارند، پس رضایت دادن به چیزی کمتر از «لغو» یکباره «همه» تحریمها کملطفی، بدعهدی و بیصداقتی با مردم است. میگوییم ظاهراً آقایان فراموش کردهاند برای چه با شیطان سر میز مذاکره نشستهاند، انگار صورتمسأله عوض شده که در توافقات انجامگرفته از «همه چیز» و «همهکس» سخن رفته است، الا «لغو» تحریمها! پای میز مذاکره نرفتیم و بر آن سرمایه عظیم چشم نبستیم که تن به محدودیتهای چندین ساله بدهیم و آمار تانک و موشک و زرهی و زیردریایی را دودستی تقدیم دشمن کنیم و مشخصات دانشمندان را تقدیم جاسوسان آژانس؛ تحریمها هم دستنخورده باقی بماند! به قول آن زعیم بزرگ، بنا بود تحریمها بماند، پس اصلاً برای چه مذاکره میکردیم؟! این دستاورد شگرف را ندادیم که لبخند کدخدا را بگیریم و احیاناً رخصت بودن در رکابش را، آنهم برای آنکه خردهفرمایشات تا امروز بر زمین ماندهاش را پی بگیرد و دولت هم برای رفع تحریمها «تدبیر» دیگری بیندیشد! میگوییم «تعلیق» و «تخفیف» معدودی تحریمهای کماهمیت که در مقیاس مناسبات عظیم اقتصادی این مملکت اصلاً به حساب نمیآید، آن چیزی نبود که در ابتدا به مردم وعده دادید و در ازای آن از ملت رأی «کاسبی» کردید!
منتقدان را «دلال تحریم» میخوانند!
در میان این جماعت آیا اندیشمند آزادهای هست که بپرسد منتقدان چگونه دلالانی هستند که بر «لغو» یکباره «همه» تحریمها اصرار دارند و به «تعلیق» و «تخفیف» آنها رضا نمیدهند؟!