|
چرا عامل کودتای سوم اسفند پس از چند دهه به ایران بازگشت؟
گوش به فرمان ملکه
محمدرضا تبریزیشیرازی: بعد از شهریور 1320 و سقوط دیکتاتوری «رضاشاه» و تبعید او به جزیره موریس، تلاشهای گستردهای بهمنظور بازگرداندن «سیدضیاءالدین» از فلسطین به ایران از سوی امپریالیسم انگلستان صورت گرفت. سال 1322 شمسی مقدمات بازگشت وی به ایران توسط انگلیسها فراهم شد و با وجودی که تعدادی از نمایندگان مجلس و دولت شوروی و خصوصا سفیر آن کشور در تهران و شخص شاه با بازگشت «سیدضیاء» مخالف بودند، معهذا انگلیسیها موفق به بازگرداندن وی به ایران شدند. اعتقاد عموم هم بر آن بود که همانگونه که حزب توده مورد حمایت دولت شوروی قرار دارد، «سیدضیاء» نیز از طرف انگلیسیها حمایت میشود و بنابراین او ابزار سیاست امپریالیستی انگلستان در ایران است. مورخین تاریخ ایران نیز در این موضوع متفقالقولند که «سیدضیاء» تنها حامی قرارداد معروف 1919 ایران و انگلیس، برگزیده سیاست بریتانیا در ایران بوده است. اسناد منتشرنشده وزارت خارجه انگلستان نیز پرده از مساله بازگشت دادن «ضیاء» به ایران برمیدارد و روشن میکند بازگشت «سیدضیاء» به ایران، به خواست و با حمایت دولت انگلیس صورت گرفته و هدف از آن نیز چنین بود که «سیدضیاء» با تشکیل حزبی، به مقابله با حزب توده که نفوذی فوقالعاده پیدا کرده بود، بپردازد. اوایل ماه آگوست 1941 (مرداد 20) طبق دستورالعمل دولت انگلستان کلنل «تیگ» (Teague) یک مقام نظامی انگلیس در فلسطین، «سیدضیاءالدین طباطبایی» را در مزرعهاش واقع در نزدیکی غزه ملاقات کرد و نظر وی را در مورد بازگشت به ایران جویا شد. کلنل «تیگ» پس از این ملاقات چندساعته در گزارشی برای کمیسر عالی انگلیس در فلسطین خاطرنشان میکند چنانچه از «سیدضیاء» خواسته شود تا بهعنوان نخستوزیر به ایران بازگردد، او با اکراه آن را قبول کرده و حاضر به ترک مزرعه خود و بازگشت به ایران است. از همین جا معلوم میشود انگلیسیها حتی قبل از هجوم به ایران و اشغال کشور در شهریور 1320 درصدد بودند «سیدضیاء» را به ایران بازگردانده و به قدرت برسانند. 14 آوریل 1942 سر«ریدر بولارد» وزیرمختار انگلیس در ایران به وزیر کشور دولت بریتانیا مقیم قاهره، نامهای درباره بازگشت «سیدضیاء» نوشته و از او خواسته است در این باره اقدامات لازم را به عمل آورد. در تعقیب نامه بولارد، «آدریان هولمن» (Adrian Holman) کاردار سفارت انگلیس در تهران طی نامهای خطاب به آقای «هاپکینسون» (H. Hopkinson) رئیس دفتر وزیر مقیم قاهره مینویسد: «من احساس میکنم ما باید نزدیکترین تماس ممکن را درباره مساله سیدضیاء با هم داشته باشیم زیرا ممکن است او در آیندهای نزدیک ارزش زیادی برای ما پیدا کند. نظر من این است که فعلا منتظر بمانیم تا موقعیت کابینه فعلی کمی بیشتر متزلزل شود. آنگاه خیلی محتاطانه ببینیم که آیا نمیتوانیم مشکلاتی را که اکنون بر سر راه بازگشت «سیدضیاء» موجود است برطرف کنیم». ژوئیه 1942 کلنل «تیگ» ملاقات دیگری با سیدضیاء به عمل آورد. سیدضیاء مدعی بود قادر است با تشکیل سازمانهای چریکی در نقاطی که تحت اشغال قوای متفقین نیست و او در آن مناطق نفوذی دارد به مبارزه با عوامل نازی در ایران پرداخته و از این طریق خدمات مفیدی انجام دهد. سیدضیاء به کلنل تیگ پیشنهاد کرد حاضر است برای بحث و بررسی این موضوع به قاهره رفته و با مقامات انگلیسی درباره طرح خود گفتوگو کند. وزیر مقیم قاهره پس از مطالعه گزارش کلنل تیگ و اطلاع از نظریات و طرحهای سیدضیاء ضمن منعکس کردن جریان ملاقات تیگ و ضیاء و موضوع گفتوگوهای آنها برای بولارد در گزارش خود مینویسد: «در حال حاضر S.O.E طرحهایی برای سازمان دادن دستههای چریکی در میان ایل قشقایی و بختیاری در دست اجرا دارد البته S.O.E مایل است از خدمات «طباطبایی» (سیدضیاء) بهعنوان یک رهبر و عامل تشکیلاتی استفاده نماید به شرط آنکه این مساله اثر بدی نداشته و شاه و دولت فعلی ایران و روسها را ناراحت نکند همچنین ممکن است او بتواند فعالیت خود را از فلسطین هدایت کند و نیز ما هم میتوانیم در صورتی که آلمانها موفق به اشغال ایران شدند از او بهعنوان رهبر جنبش ایران آزاد (Free Persian Movement) استفاده کنیم». «بولارد» با وزیر مقیم قاهره که معتقد بود سیدضیاء دارای ارزش زیادی بهعنوان رهبر جنبش ایران آزاد است موافق بود، مضاف بر اینکه به وزیر مقیم قاهره پیشنهاد کرد چنانچه دولت ایران وظیفه خود را سنگین یافت و استعفا کرد، باید «سیدضیاءالدین طباطبایی» به ایران فراخوانده شود. در این صورت نباید «سیدضیاء» یا امور و طرحهای S.O.E در ایران درآمیختگی پیدا کرده باشد. «بولارد» در ضمن تأکید کرده بود «سیدضیاء» فعلا باید کاملا ساکت و منتظر بماند. در حالی که علائم و نشانههای امیدوارکنندهای دال بر اینکه دولت ایران قادر است موقعیت و وضعیت باثباتی را در ایران برقرار کرده و با متفقین همکاری کند، وجود داشت، «بولارد» وزیرمختار انگلیس در تهران نگرانی خود را پنهان نداشته و امیدوار بود «ضیاءالدین طباطبایی» بهعنوان کسی که میتواند جانشین رئیس دولت فعلی ایران شود در دسترس انگلیسها باشد. «بولارد» میدانست «شاه» نظر خوبی نسبت به «سیدضیاء» ندارد و روسها نیز شدیدا با او مخالف هستند ولی عقیده داشت با وجود این مخالفتها لازم است با خود «سیدضیاء» مذاکراتی صورت گیرد و با یادآوری مخالفت شاه و روسها به وی، نظر «سیدضیاء» را درباره اینکه چگونه و از چه طریقی میتواند با انگلیسیها همکاری کند، استفسار کرد. «بولارد» پیشنهاد کرد «ترات» (Trott) دبیر قسمت شرقی سفارت انگلیس در تهران با «سیدضیاء» در فلسطین ملاقات کند و برای «سیدضیاء» مساله همکاری او را با دولت انگلیس تشریح کرده و عقیده وی را جویا شود. در لندن مقامات وزارت خارجه انگلیس با توجه به اینکه «سیدضیاء» مدت مدیدی خارج از ایران بوده و از اعتبار و شهرت زیادی در ایران برخوردار نیست نسبت به موفقیت طرح بازگرداندن وی به ایران با شک و تردید بسیار مینگریستند ولی بالاخره آنها نیز با پیشنهاد «بولارد» و ملاقات «ترات» و «سیدضیاء» موافقت کردند. «ترات» 24 سپتامبر 1942 تهران را به قصد اورشلیم برای دیدن «سیدضیاء» و اطلاع از نظریات وی درباره ایران ترک کرد، کمیسر عالی انگلیس در فلسطین دستور داشت ترتیب ملاقات «ترات» و «سیدضیاء» را به طور خیلی محرمانه بدهد، قبلا هم انگلیسیها سر و صدای زیادی درباره تشکیل «کنفرانس تبلیغات جنگ» در اورشلیم به راه انداخته بودند و این مساله پوششی بود تا هدف اصلی مسافرت «ترات» به اورشلیم را مخفی داشته و این سفر را صرفا برای شرکت «ترات» در آن کنفرانس قلمداد کنند. «ترات» بعد از ملاقات با «سیدضیاء» و گفتوگو با وی به این نتیجه رسید که «سیدضیاء» هنوز هم ایرانی وطنپرست است(!) و مشتاق انجام خدماتی برای کشور خود است و شدیدا به اینکه کشورش باید با انگلیسیها به هر نحو ممکن همکاری کند معتقد است. «بولارد» پس از دریافت گزارش «ترات» درباره ملاقاتش با «ضیاء» به «ایدن» نوشت: «این ملاقات برای مقصود بسیار مفید و قابل استفاده بوده و باعث شده درباره استفاده از وجود «سیدضیاء» در صورتی که موقعیت ایجاب کند، تصمیم روشن و قاطعی بگیریم». بولارد در ادامه گزارش، نظر خود را درباره «سیدضیاء» و مشکلات موجود درباره بازگشت وی به ایران مینویسد: ارسال به دوستان
رشوهای که باعث عقد قرارداد 1919 شد
از همان آغاز کار بسیاری بر این باور بودند که طرف ایرانی قرارداد انگلیس - ایران، یعنی «وثوقالدوله»، «نصرتالدوله فیروز» و «صارمالدوله»، همگی رشوه گرفتهاند. در گزارش 13 دسامبر 1924، «والاس اسمیتموری»، کاردار سفارت آمریکا، گزارش کرد در تاریخ 28 اکتبر 1924 یکی از نمایندگان مجلس به نام «شریعتزاده» حمله سختی به فیروز کرد. موری در این گزارش چنین مینویسد: ارسال به دوستان
آبروریزی اعلیحضرت!
«علیقلی اردلان» از رجال سیاسی عصر پهلوی اول و دوم بود. او از دی 1334 تا فروردین 1337 وزیر امور خارجه بود و سپس در اردیبهشت این سال به سمت سفیرکبیر ایران در واشنگتن تعیین شد و به واشنگتن رفت. هنگامی که اردلان سفیرکبیر ایران در واشنگتن بود، «محمدرضا پهلوی» یک سفر غیررسمی به آمریکا کرد و در یکی از هتلهای بزرگ آن کشور مسکن گزید و یک میهمانی خصوصی دائر کرد که فقط جمعی از رجال آمریکا در آن شرکت داشتند. در همان روز شاه به هنگام خرید در یکی از مغازههای هتل، با فروشنده آن که زنی زیبارو و خوشاندام بود آشنا شد و پس از معرفی خود، از وی دعوت کرد در میهمانی او در همان هتل شرکت کند. این دعوت مورد قبول فروشنده قرار میگیرد و وی در این میهمانی که عدهای از رجال آمریکا شرکت داشتند، مشارکت کرد. به محض ورود فروشنده، شاه به استقبال دختر رفته و او را به محل سالن میآورد و در تمام مدت از آن دختر جدا نشده و با یکدیگر میرقصند. این برنامه مورد تعجب میهمانها واقع شده و هر کدام، از دکتر اردلان سفیرکبیر ایران هویت این دختر را میپرسند ولی او از شناسایی وی اظهار بیاطلاعی میکند. به هر کیفیت آن شب به پایان میرسد و فردای آن روز روزنامههای بزرگ واشنگتن عکس شاه ایران و دخترک فروشنده را با تفصیلات در صفحه اول روزنامههای خود منتشر میسازند و هر کدام پیرایهای بر آن میافزایند. روز بعد اردلان تمام روزنامهها را در پوشهای قرار داده برای دیدار شاه به هتل میرود. حدود ساعت 11 صبح شاه در حالی که صبحانه میخورد اردلان را احضار کرده و میگوید: «دیشب به ما خیلی خوش گذشت؛ شما چطور؟» اردلان میگوید به چاکر و سایر میهمانها فوقالعاده بد گذشت، چون همه با تعجب از من هویت آن دختر را میپرسیدند و من از همه جا بیخبر بودم. بعد با عصبانیت پوشه را که در دست داشت و پر از روزنامههای مختلف بود به شاه میدهد و میگوید: «واقعاً آبروریزی شده است». شاه نظری به روزنامهها انداخته از اردلان میپرسد: «تو هم ناراحت شدی؟» او پاسخ میدهد: «فوقالعاده ناراحت شدم». شاه با ملایمت میگوید: «گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را» و بعد اضافه میکند یک روز بعد از حرکت من به تهران، وظایف سفارت را به ارشد اعضا تحویل داده به تهران حرکت کنید و در این چند روزی هم که من در اینجا هستم ملاقات نیایید. اردلان بلافاصله به تهران آمده و حضور و برکناری خود را اعلام میدارد و بلافاصله حکم بازنشستگی خود را دریافت میدارد. «اردشیر زاهدی» به جای وی به سفارت ایران در واشنگتن منصوب میشود. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|