|
نگاهی به رمان «هر صبح میمیریم» اثر سید احمد بطحایی
یک تجربه متفاوت در خواندن
فهیمه اسماعیلی: «راوی رمان که عکاس مجله بوده، در بند اعدامیها زندانی و در انتظار اجرای حکم است اما پیش از آن در محکمه خیالی خود را داوری میکند، هر چند در هولناکترین موقعیت زندگی خود نیز عاشق است.» این توضیحی است که ناشر در پشت جلد رمان «هر صبح میمیریم» اثر سیداحمد بطحایی نوشته است. رمان «هر صبح میمیریم» اولین کار سیداحمد بطحایی است که در آن نویسنده به رابطه میان عشق، گناه، عقوبت و رستگاری انسان پرداخته است. راوی در این رمان پیوسته در رفت و آمد ذهنی میان خاطرات و موقعیت فعلیاش قرار دارد و خواننده را میبرد و میآورد. هر چند این رفت و برگشتها گاهی تکراری و خستهکننده است و خواننده را ملول میکند اما در نهایت نویسنده بخوبی توانسته از پس این رفت و آمدها برآید و خواننده را تا پایان کار با خود همراه کند. حدیث نفس نحوه روایتی است که بطحایی برای اولین رمان خود برگزیده که این نوع روایت اگر در پرداخت خوب از آب در بیاید خواننده را راضی خواهد کرد و در «هر صبح میمیریم» نیز این نوع روایت خوب از کار درآمده و خواننده از خواندن آن لذت خواهد برد. این تکگوییها در دل کار نشسته و خواننده با آن ارتباط برقرار میکند. یکی از نقاط ضعف رمان اول سیداحمد بطحایی شخصیتپردازی آن است. نویسنده در نوشتن رمان و نحوه روایت هر قدر موفق بوده اما در باورپذیر کردن و عمقبخشی به شخصیتها موفق بیرون نیامده و نتوانسته موفق شود. شخصیتهای رمان «هر صبح میمیریم» جز چند تکیه کلام یا خاطره در ذهن شخصیت اصلی چیز دیگری نیستند و فاقد ابعاد شخصیتی هستند و خواننده نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. این رمان که ۲۰۰ صفحه است با توجه به حجمش دیر راه میافتد و خواننده باید بیش از ۶۰ صفحه از کتاب را بخواند تا گرم شود. این میزان ممکن است خواننده را خسته کند و از ادامه مطالعه رمان صرفنظر کند و کتاب را ببندد. یکسوم کتاب حجم قابل توجهی است و نویسنده میتوانست برای این موضوع تمهیدی دست و پا کند تا خواننده از این اتفاق خسته نشود. البته نحوه روایت نویسنده عاملی است که خواننده را تحریک میکند تا کتاب را پیش ببرد در غیر این صورت ۶۰ صفحه ابتدایی کتاب قلابی برای گیر انداختن مخاطب ندارد. ویژگی قابل توجه در رمان «هر صبح میمیریم» وجود شخصیتهای متاله و خداباور است. شخصیتهایی که با وجود علم بر اینکه حکم اعدامشان قطعی است اما ناامید نشدهاند و این برای خواننده جالب توجه است و از آن حس یأس و سرخوردگی در رمانهای دیگر خبری نیست، هر چند گاهی شخصیت اصلی ناامید میشود ولی در مجموع خداباوری در شخصیتهایی که شخصیت نیستند(!) موج میزند و این نکته برجسته رمان است.نویسنده از آنجا که در تجربه اول نویسندگی قرار دارد، در این کار دمدستیترین پایانبندی را برای داستان خود برگزیده است. پایان شگفتانگیز، رایج و راحتترین نوع پایانبندی است که در این اثر شاهد بودیم و این برای خواننده کمی حس سرخوردگی ایجاد میکند. خواننده با خود میگوید اگر پیش از آغاز کتاب، به پایان آن نگاهی انداخته بودم، لازم نبود ۲۰۰ صفحه را بخوانم. در مجموع رمان «هر صبح میمیریم» اثر سید احمد بطحایی با توجه به قلم اولی بودن وی اثری درخور توجه و خواندنی است که یک تجربه متفاوت را به خواننده پیشنهاد کرده و اگر در یک برآیند کلی بخواهیم نظر بدهیم باید گفت «هر صبح میمیریم» دارای معایب و محاسنی است که با چشمپوشی از برخی از آنها با یک رمان سرپا روبهرو هستیم. ارسال به دوستان
سبک زندگی بزرگترین بانوی اسلام در کتابی دخترانه
کتاب «عروس و کاروانش» سبک زندگی حضرت خدیجه(س) بهعنوان یکی از برجستهترین بانوان اسلام را روایت کرده است. به گزارش فارس، عنوانی که روی جلد کتاب درج شده میتواند موجب ایجاد انگیزه برای دست گرفتن کتاب باشد. «قصههای دخترانه» میتواند بهعنوان یک نشان برای یک مجموعه یا در حکم یک نخ تسبیح برای چند کتاب ایفای نقش کند و انتشارات قدیانی از این امکان استفاده کرده است. «عروس و کاروانش» عنوان یکی از کتب این مجموعه است که به فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه(س) پرداخته است. این کتاب بخش ازدواج از زندگی حضرت خدیجه(س) را روایت کرده و خواننده را با آن برش از زندگی این بانوی بزرگ اسلام آشنا کرده است. زهرا زواریان، نویسنده اثر سعی کرده 2 بخش را در روایت خود برجسته کند؛ یکی نحوه ازدواج بانوی بزرگ اسلام که سادگی در آن بروز دارد و دیگری سبک زندگی حضرت خدیجه(س) بهعنوان یکی از برجستهترین بانوان تاریخ. کتاب حاضر برای گروه سنی نوجوان اثری ارزشمند است که نحوه بیان و روایت و در کنار آنها تصویرگری کتاب بر جذابیت آن افزوده و خواننده نوجوان با مطالعه آن به تجربهای متفاوت از یک اثر دینی دست پیدا میکند. کتاب «عروس و کاروانش» اثر زهرا زواریان با تصویرگری سمیه صالح شوشتری در قالب مجموعه «قصههای دخترانه» فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه(س) را که انتشارات قدیانی آن را منتشر کرده بیان کرده است. ارسال به دوستان
معرفی رمان «هزار و یک جشن»
شاهی رو به زوال!
رمان «هزار و یک جشن» اثر محمد محمودینورآبادی اشاره به جشن عروسی دوم محمدرضا پهلوی دارد که انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است. «اتفاقات از همان روز اول و به خاطر دعوت از من شروع شد؛ دعوتی که خیلیها را عصبی کرد، بویژه کدخدا و ریشسفیدها را که به خواب هم نمیدیدند رعیتزادهای را پیش از آنها دعوت کنند...» این ورودی رمانی است که محمد محمودینورآبادی نوشته و انتشارات شهرستان ادب نیز راهی بازار کتاب کرده است. به گزارش فارس، کتاب «هزار و یک جشن» عنوان این رمان است که نویسنده در آن به بهانه پرداختن به برشی از تاریخ معاصر پرده از ظلم و جور خانهای وابسته به دربار پهلوی برداشته و به خواننده که آن روزها را ندیده نشان داده چگونه بر مردم مظلوم تحت عنوان رعیت ظلم میشده است. عنوان کتاب اشاره به جشنهایی دارد که به مناسبت وصلت محمدرضا پهلوی با ثریا به عنوان همسر دوم در سراسر کشور برگزار شده بود. جشنی که در آن به نوعی سراسر مردم ایران در آن شرکت کرده بودند و با شاه و ملکه خود شادمانی کردند. اما این تنها یک روی سکه بود و سوی دیگر آن این بود که دربار پهلوی برای برگزار کردن این جشن به خانهای مناطق مختلف مبلغ هنگفتی هدیه داده بوده تا با خرج کردن آن، تنور این جشن را گرم نگه دارند؛ در حالی که در همان دوران مردم مختلف در فقر و نداری میسوختند. علاوه بر ارسال کمکهای غیرمادی چون گندم، تخممرغ و... به پرداخت مبلغ 40 هزار تومان (این مبلغ در سال 1329 مبلغ قابلتوجهی به شمار میرفته است) به خان منطقه اشاره شده در شرایطی که مردم روستاهای منطقه نورآباد ممسنی مدتها بود نان گرم نخورده بودند و خواب خوردن نان گندم را میدیدند و با نانی که از میوه درخت بلوط درست میکردند روزگار میگذراندند. این رمان در نظر دارد به گوشهای از ظلم وابستگان پاییندستی حکومت اشاره کند و ذهن خواننده را به رأس هرم حکومت یعنی دربار پهلوی و شاه پهلوی بکشاند. راوی اصلی «هزار و یک جشن»، «نوروز» معلم روستا است که بیشتر اتفاقات را او روایت کرده اما به نظر میرسد او قهرمان کتاب نیست و «برات» دوست قدیمی او قهرمان رمان محمودینورآبادی است. برات نماد فردی آزاده است که زیر بار ظلم و حرف زور نمیرود در حالی که نوروز گاهی برای رسیدن به هدف خود حاضر میشود دست قاتل پدر خود را نیز ببوسد. شخصیتپردازیهای این رمان باورپذیر بوده و خواننده احساس بیگانگی با آنها نمیکند. نویسنده با استفاده از یک زبان ساده و روان، قصه خود را روایت کرده و در یک زمان خطی داستان خود را پیش برده است. «هزار و یک جشن» یک اثر در دایره ادبیات عشایری نیز به حساب میآید و نویسنده از آنجا که نسبت به رسومات محلی اطلاعات دارد بخوبی توانسته مکان داستانش را پیش چشم خواننده به تصویر بکشد. نوروز، راوی و شخصیت اصلی داستان یک شخصیت فاقد اراده است و این بخوبی در قصه نشسته و خواننده این نکته را در جایجای کتاب حس و با آن ارتباط برقرار میکند. او که دلباخته دختر خان «چشمه سیبی» است در شرایطی که برادرش در رودخانه مفقود شده اما فکرش پی «زیبا» است. حتی وقتی تصمیم به قتل مصطفی قلیخان میگیرد و آن را با برات در میان میگذارد در میانه راه پشیمان میشود ولی جرات بازگو کردن پشیمانی خود را ندارد و برات در کشتن خان «چشمه سیبی» مصمم است. در مجموع رمان «هزار و یک جشن» اثر محمد محمودینورآبادی که از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده یک اثر خواندنی و روان است که خواننده را خسته نمیکند و مخاطب برای رسیدن به پایان قصه مشتاق است. ارسال به دوستان
نگاهی به اشعار سپید و کوتاه در کتاب «من یک دوزیستم»
به خیال واژههایی رها در باد
کتاب «من یک دوزیستم» کتاب شعری است با اشعار سپید و کوتاه. اگر به کتابهای شعر و بویژه اشعار سپید یا کوتاه علاقهمندید این کتاب را نیز مطالعه کنید. ارسال به دوستان
اخبار
ترجمه «خاطرات حاج قاسم» به زبان عربی ارسال به دوستان
رویدادها
ضبط خاطرات همسر شهید همدانی از دوران زندگی با حبیب سپاه ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|