تبلور عمق دشمنی سیستم حاکمه آمریکا با ایران در خاطرات هیلاری کلینتون
انتخابهای سخت
احسان کرمی: کتاب «انتخابهای سخت» خاطرات خودنوشت «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه سابق آمریکا و همسر رئیسجمهور اسبق آمریکا، «بیل کلینتون» است. بازخوانی این کتاب که چندی پیش منتشر شده به این جهت ضروری است که نوشته یکی از سیاستمداران بزرگ آمریکاست، کسی که سالها زمام وزارت خارجه و سیاستهای آن در دوره ریاستجمهوری «باراک اوباما» را در اختیار داشته و همچنین بازتاب نوع نگاه سردمداران ایالات متحده به ایران است. کلینتون یکی از مهرههای اثرگذار در سپهر سیاست آمریکا و یکی از نامزدهای مطرح انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده است.
میتوان روال چاپ کتاب خاطرات سیاستمداران در آمریکا و انگلیس و نحوه ممیزی سازمانهای اطلاعاتی سیا و امای 6 را که نظارتهای سختگیرانه و محکمی نیز اعمال میکنند بررسی کرد اما این مقاله مجالی برای این موضوع نیست ولی اشارهای به این موضوع لازم است. چنین کتابهایی با هماهنگی کامل سازمانهای امنیتی و پس از ممیزی فراوان و روند مهندسی ذهن، اجازه چاپ و نشر میگیرند تا بیشترین تاثیر را در افکار عمومی داخل و خارج آمریکا، هماهنگ با منافع سیاستمداران آمریکایی و صهیونیسم داشته باشند. «عبدالله شهبازی» در یکی از مقالات خود به نام «اردشیر ریپورتر و کودتای 28 مرداد» به عدم اجازه سازمان جاسوسی انگلیس به چاپ کتاب خاطرات ریپورتر، جاسوس برجسته انگلیس در ایران پرداخته که در نهایت موفق به چاپ این کتاب نمیشود.
نکته دیگر حاکمیت تام و تمام سازمانهای اطلاعاتی در تدوین سیاست خارجی کشورهای غربی بویژه آمریکاست. سیاستهای سفرای آمریکا در صورتی میتواند مورد پذیرش مجموعه حاکمیتی آمریکا باشد که یا خود سفیر، مامور سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا» باشد یا گزارشات ماموران اطلاعاتی مستقر در کشور هدف، سیاستهای سفیر را تایید کند. «احمد ساجدی» در کتاب «سازمانهای جاسوسی دنیا» به شکل مبسوطی ساختار سازمانهای جاسوسی و نحوه عمل آنها در سفارتخانهها را تشریح کرده است. نگاهی به سفارتخانههای آمریکا در کشورهای جهان نشان میدهد این مراکز در واقع مراکز جاسوسی هستند بهعنوان مثال تنها در سفارت آمریکا در بغداد چندین هزار نفر مشغول به فعالیتند.
مطمئنا خاطرات خانم کلینتون نیز با گذر از همین روال منتشر شده است و قطعهای از پازل بزرگ سیاست آمریکا در جهان است. فصل هجدهم کتاب با نام «ایران: تحریمها و رازها» موضوعات مرتبط با ایران در زمان وزارت خارجه خانم کلینتون است که در این نوشتار به تحلیل و بررسی آن میپردازیم که نشانههای دشمنی عمیق آمریکا را بیان کنیم.
کلینتون در خاطرات خود به تلاش گسترده در سطح منطقه و جهان، جهت ایجاد اجماعی بینالمللی برای اعمال تحریم ضدایران سخن رانده و با اشاره به بحث مذاکرات هستهای مینویسد: «هر امتیازی که ما در مذاکرات پیشنهاد میدادیم، میتوانست سالها کار دقیق و تشکیل اجماع بینالمللی برای تحریمهای شدید و افزایش فشار علیه رژیم تهران را خنثی کند». وی میافزاید: «نادیده گرفتن روش دیپلماسی میتوانست ائتلاف گسترده بینالمللی را که برای اعمال و اجرای تحریمها علیه ایران ساخته بودیم، تضعیف کند».
کلینتون معترف میشود طرح آمریکا برای اعمال تحریمهای جهانی علیه ایران طرحی بلندمدت است که فارغ از دولتهای مختلف مدون شده و روش اجرای این سیاست، دیپلماسی است، چراکه ابزار نظامی این تلاشها را ناکام میکند.
وزیر سابق خارجه آمریکا در ادامه خاطرات خود با گذری به وقایع انقلاب ایران به بیان وقایع گروگانگیری در سفارت آمریکا پرداخته و مینویسد: «در ماه نوامبر سال 1979، رادیکالهای ایرانی به سفارت آمریکا در تهران یورش بردند و 52 آمریکایی را 444 روز به گروگان گرفتند. این کار نقض وحشتناک حقوق بینالملل و تجربهای دردناک برای کشور ما بود». اما خانم وزیر به دلایل این حمله و اسناد موجود در سفارت آمریکا، اقدام به جاسوسی، هدایت اغتشاشات، قانونشکنی و تلاش برای سرنگونی انقلاب مردمی ایران اشاره نمیکند(!)
در ادامه کلینتون به تصویب 5 قطعنامه برای توقف برنامههای ادعایی تسلیحاتی ایران اشاره میکند اما سوالی که باقی است اینکه با استناد به چه اسناد و مدارکی این انحراف تسلیحاتی و تلاش برای ساخت سلاح هستهای، اثبات شده است؟ دروغی که بالاخره آژانس بینالمللی انرژی اتمی آن را تایید نکرد. وی در ادامه به خلق نقشی منجیگونه برای آمریکا میپردازد و مدعی دریافت شواهدی از امکان دستیابی ایران به بمب اتم میشود که با اعمال موثر تحریمها علیه ایران این اقدام متوقف شده است. اما سوال این است: چگونه ایران پس از سالها و اعلام زمانهای متوالی از جانب غربیها برای دستیابی به سلاح هستهای، هنوز نتوانسته به این تسلیحات دست پیدا کند؟! تحریمها چگونه در ساختار علمی کشور ایران که در صنعت هستهای متکی به داخل است، میتواند کارگر باشد؟ آیا توان علمی ایران کمتر از کره شمالی است؟ جواب این سوالات تنها یک چیز است: «کینه و دروغپردازی آمریکا علیه ایران».
کلینتون سپس به استفاده از واژه «گزینهها» در سیاست خارجی آمریکا پرداخته و مینویسد: «واژه گزینهها بدون آنکه معنای خاص داشته باشد، این برداشت را ایجاد میکرد که گزینهها شامل اقدامات نظامی احتمالی نیز میشود». در واقع خانم کلینتون به بیان این موضوع میپردازد که آمریکا هیچگاه در خود توان تهاجم به ایران را نمیدیده اما تنها از این واژه برای فشار بر مردم ایران استفاده میکند.
وزیر سابق خارجه باراک اوباما، در ادامه به ارسال پیامهای تبریک مناسبتی اوباما برای مردم ایران و همچنین ارسال 2 نامه به رهبر ایران اشاره کرده و مینویسد: «هیچ یک از ما این توهم را نداشتیم که ایران قرار است رفتار خود را تنها به این دلیل که رئیسجمهور جدید آمریکا مایل به گفتوگو است، تغییر دهد اما معتقد بودیم تلاش برای تعامل میتواند موضع ما را در اعمال تحریمهای شدیدتر، در صورت رد پیشنهادهایمان توسط ایران، تقویت کند. بقیه جهان میدیدند ایرانیها، نه آمریکاییها، هستند که سرسختی میکنند. به این ترتیب احتمال آنکه از افزایش فشار بر تهران حمایت کنند، بیشتر میشد». خانم کلینتون اینجا بیان میکند هدف از نزدیکی و گفتوگو با ایران نه حل مشکل بلکه ایجاد وضعیتی برای جلب حمایت جامعه جهانی از اقدامات بعدی آمریکا علیه ایران است. یکی از نکتههای بارز و نقطه اوج خاطرات خانم کلینتون در بخشی که به انتخابات سال 88 ایران میپردازد، اعتراف به وجود مهرههای نفوذی در ایران است. طبیعتاً کسانی که بتوانند انقلابی مخملی به مانند فتنه سال 88 را برنامهریزی کنند، نمیتوانند افرادی عادی باشند بلکه همان نفراتی هستند که پروژه نفوذ در ایران را نیز پیگیری میکنند. شناخت و معرفی این دسته امری ضروری است که مشخص شود چه کسانی در پس پرده آشوبها، فتنهها، کودتاها و ترورهای 4 دهه اخیر ایران هستند، کسانی که هر بار با رنگ و طرحی جدید برای انحراف یا نابودی انقلاب اسلامی ایران پا به میدان میگذارند.
کلینتون در ادامه خاطرات خود به موضوع نیاز ایران به اورانیوم 20 درصد برای رآکتور تحقیقاتی تهران و تامین رادیودارو برای بیماران ایرانی میرسد و با یادآوری اعلام نیاز ایران به کشورهای غربی برای تامین این سوخت، تلاشهای «رابرت آینهورن» کارمند وزارت خارجه آمریکا که درصدد اجرای «طرحی خلاقانه» بوده را متذکر میشود. طرح خلاقانه آینهورن چیزی غیر از ارائه برنامهای برای خروج اورانیوم با غنای پایین از ایران نبود. آمریکا پیشنهاد میدهد ایران اورانیوم با غنای پایین خود را از کشور خارج و به کشور ثالثی که آمریکا موافقت میکند، تقدیم و در ازای آن میلههای سوخت 20 درصد دریافت کند. اگر ایران، این طرح را قبول میکرد، در واقع آمریکا موفق میشد بخشی از اورانیوم غنیشده ایران را به عنوان یک اهرم فشار از ایران خارج کند و در صورت عدم موافقت ایران با این طرح، آمریکاییها اقدام به شروع یک بازی دو سر برد و موج تبلیغاتی سنگینی میکردهاند که هدف ایران ساخت بمب اتم است به همین دلیل حاضر به خروج اورانیوم غنای پایین خود از کشور نیست: «... ما به شما اصرار میکنیم این گزینه را انتخاب کنید، به خاطر مردمتان، به خاطر منافعتان و به خاطر امنیت مشترک ما». اینها سخنانی است که کلینتون در نشست امنیت خلیجفارس سال 2010 در بحرین به هیات ایرانی حاضر در نشست به ریاست منوچهر متکی ابراز میکند. موضوعی که در این بخش از خاطرات خانم کلینتون بشدت آزاردهنده است و ماهیت واقعی آمریکا را نمایان میکند، این است که خانم کلینتون خود اعتراف میکند آمریکاییها بهخوبی میدانند تحریمها مردم را مورد فشار قرار میدهد اما ضروری است این فشار علیه مردم ایران اعمال شود و دیگر اینکه خلاف تمام ادعاهای آمریکا، مردم پشتوانه حکومت ایران هستند که برای تغییر رفتار نیاز به فشار به آنها الزامآور است.
وی در ادامه با اشاره به 3 بار تلاش برای ایجاد ارتباط با هیات ایرانی حاضر در بحرین مینویسد: «البته اگر انصاف بدهیم، همین چند وقت پیش بود که ما با موفقیت در سراسر جهان کمپینی را برای اعمال تحریمهای فلجکننده علیه کشور او به راه انداخته بودیم. تعامل و فشار. هویج و چماق. ماهیت دیپلماسی همین بود و ما درگیر یک بازی طولانی بودیم».
فشار، جنگ و دیپلماسی و جنگی طولانی با ایران کلیدواژه این بخش است. در ادامه خانم کلینتون میگوید: «سناتور کری با یکی از عمانیهای نزدیک به سلطان صحبت میکرد و ما را در جریان اتفاقات قرار میداد». سیاستمداران و سردمداران آمریکایی به صورت هماهنگ جهت پیشبرد منافعشان همکاری میکنند. همان سیاست طولانی که خانم کلینتون به آن اشاره و فارغ از دولتها و افراد همیشه در حال پیگیری است تا ایران اسلامی به زانو درآید:
«در طول این دوره، حتی زمانی که کانال مخفی را پیگیری میکردیم، همزمان دائماً برای افزایش فشارهای بینالمللی علیه حکومت ایران و مقابله با جاهطلبیهای تجاوزگرانه آن، کار میکردیم. یکی از اولویتهایمان گسترش همکاریهای نظامی در خلیجفارس و استقرار منابع نظامی جدید در سراسر منطقه برای اطمینان دادن به شرکایمان و جلوگیری از تجاوزگری ایران بود». این جملات عمق دشمنیهای آمریکا با ایران را نشان میدهد زیرا ایران در 200 سال گذشته به هیچ کشوری حمله نظامی نکرده و همین منابع امروز ابزار دست عربستانسعودی برای آتشافروزی در منطقه شده است.
تلاشهای آمریکا این بار علاوه بر نیروهای نظامی، بیمه و بانکها و دیگر بخشهای مهم تجاری، کاهش فروش نفت ایران را هدف میگیرد تا جایی که سال 2011 رئیسجمهور آمریکا با امضای سندی کشورهای خریدار نفت ایران را تهدید میکند در صورتی که خرید نفت خود از ایران را متوقف نکنند، تحریم خواهند شد: «هر جا ایران سعی میکرد نفت بفروشد، تیم ما هم آنجا حضور داشت، منابع جایگزین معرفی میکرد و خطرات مالی معامله با یک کشور منفور در جهان را توضیح میداد». عمق دشمنی و ضربات اقتصادی آمریکا به مردم ایران روشن است؛ در همین زمان آمریکاییها فشار برای جایگزینی نفت ایران را بیشتر کرده و کمبود نفت ایران در بازار جهانی را توسط آنگولا، نیجریه، سودان جنوبی و کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس تامین میکنند. همچنین با کشف روشهای جدید اکتشاف نفت، آمریکا در تولید نفت خودکفا شده و با عرضه نفت به بازار جهانی سعی میکند قیمت جهانی نفت را بشدت کاهش دهد؛ سیاستی که امروز نیز شاهد ادامه آن در بازار جهانی نفت هستیم: «تنها چیزی که برای ما مهم بود، نتیجه نهایی بود، نه اینکه مشت به سینه خودمان بزنیم...» این سخن خانم کلینتون درباره سختی کار راضی کردن هند در عدم خرید نفت ایران است و در آخر به هندیها تعهد میدهد تصمیم موافق سران هند را تصمیم خود آنها در جهان اعلام کنند نه اعمال فشار آمریکا؛ پیداست آمریکا تنها به دنبال نتیجه دلخواه خود بوده و ابایی ندارد حتی در ظاهر خود را شکستخورده نشان دهد.
خانم کلینتون به تورم بیش از 40 درصد در ایران، کاهش صادرات نفت ایران از 5/2 بشکه به یکمیلیون بشکه در روز، عدم بیمه نفتکشهای ایرانی و عدم سرمایهگذاری کشورها در ایران اشاره کرده و مینویسد: «ما همه تلاشمان را میکردیم تا مطمئن شویم تحریمها، مردم ایران را از غذا، دارو و سایر کمکهای بشردوستانه محروم نمیکند. من به دنبال فرصتهایی بودم تا تاکید کنم نزاع ما با دولت ایران است، نه شهروندان این کشور. از جمله مصاحبهای با برنامه «پارازیت» در شبکه فارسیزبان «صدای آمریکا»، معادل برنامه «دیلیشو» کردم. مردم ایران سزاوار آیندهای بهتر بودند اما این امکانپذیر نبود، مگر اینکه مقامات این کشور رویه خود را تغییر میدادند». این سخنان نشان میدهد سردمداران آمریکا خوب میدانستهاند تحریمها فشارهای فراوانی به مردم ایران وارد خواهد کرد و هدف آنها تفرقه در صفوف دولت و ملت ایران و تغییر رویکرد آنها بوده است. این دشمنی تا جایی ادامه پیدا میکند که حتی برخی اقلام دارویی در ایران نایاب میشود.
خانم کلینتون در ادامه خاطرات خود به انتخابات سال 92 میرسد و به نوع تفکری که مشکلی بزرگ برای آمریکا شده است یعنی توسعه اسلامی حمله میکند و بعدتر با اشاره به وضعیت اقتصادی ایران که آن را رو به سقوط بیان میکند به مخاطب خود القا میکند در واقع نوع تفکر توسعه اسلامی موجب شکست اقتصادی و سیاست خارجی ایران شده اما بهخوبی روشن است این امر به دلیل تحریمهای ظالمانه آمریکا و غرب و همچنین همدستی نفوذیهای غربگرای ایرانی است.
کلینتون سپس به ادامه تلاشها در زمان دولت یازدهم برای مذاکره با ایران رسیده و مینویسد: «ماه اکتبر، کمکم مذاکرات رسمی1+5 در ژنو آغاز شد، مذاکراتی که «وندی شرمن» ریاست هیات آمریکایی را در آن برعهده داشت. «برنز» و «سالیوان» هم شرکت داشتند اما اقدامات استادانهای برای دور ماندن از چشم رسانهها انجام میدادند، از جمله اقامت در هتلی جداگانه و ورود و خروج از درهای مخصوص خدمات». این بخش از خاطرات بهخوبی نشان میدهد «ویلیام برنز» و «جیک سولیوان» دستیاران خانم کلینتون در وزارت خارجه که طرحریز و پیگیر ارتباط مستقیم با ایران از طریق کشور عمان و فراهم کردن شرایطی برای تحریم شدیدتر ایران بودهاند حتی پس از رفتن خانم کلینتون از وزارت خارجه، در پس پرده به فعالیت وسیع و گسترده خود با وزیر جدید خارجه «جان کری» مشغول بودهاند.
هیلاری کلینتون در انتها با اشاره به توافق احتمالی در قالب برجام مینویسد: «همه مسائل دشواری که رابطه ایران با جامعه بینالمللی را آلوده کرده بود، هنوز حل نشده بود. حتی اگر مساله هستهای هم بعد از این همه مدت، به شکل رضایتبخش و با یک توافق قابل اجرا حل و فصل میشد، باز هم حمایت ایران از تروریسم و رفتار پرخاشگرانه این کشور در منطقه تهدیدی برای امنیت ملی ایالات متحده و متحدان ما محسوب میشد». این جمله بیانگر این واقعیت است که هیات حاکمه آمریکا توافق هستهای را تنها نقطه تقابل خود با ایران نمیداند و بدون شک پس از حل و فصل این مساله سراغ موضوعات جدیدی خواهد رفت و باز هم شاهد سیاست فشار و تحریم برای عقبنشینی ایران خواهیم بود.
خانم کلینتون در آخر بخش هشتم خاطرات خود بار دیگر به اقتصاد ایران پرداخته و میپرسد: «اگر ایران همین فردا به سلاح هستهای دست پیدا کند، آیا شغلی حتی برای یک نفر در کشوری ایجاد میشود که میلیونها جوان در آن بیکار هستند؟ آیا یک ایرانی را به دانشگاه میفرستد یا جادهها و بنادری را بازسازی میکند که هنوز از جنگ یک نسل پیش با عراق خراب هستند؟ هنگامی که ایرانیها به خارج از کشور خود نگاه میکنند آیا ترجیح میدهند مانند کره شمالی شوند یا کره جنوبی؟» اما خانم کلینتون بیان نمیکند عمده مشکلات مردم ایران به دلیل دشمنیها و ضربات پیدرپی آمریکا به پیکره مردم ایران است، از حمله نظامی به طبس و سازماندهی کودتاهای مختلف و جاسوسی برای نابودی انقلاب اسلامی ایران تا ترغیب عراق برای حمله نظامی به ایران و کمکهای بیدریغ به رژیم بعثی صدام و سپس تحریمهای کمرشکن هدفمند و دقیق با کمک عوامل نفوذی خود در داخل ایران؛ مرتبطانی که خانم کلینتون در خاطرات خود بارها از آنها نام میبرد ولی هویت واقعی آنها را فاش نمیکند. خانم کلینتون راهحل مشکلات اقتصاد ایران را گردن نهادن به روش بیمنطق و ظالمانه جاری در دنیا میداند.
آمریکا بنا به ذات سلطهگر خود تا نابودی و فروپاشی هر مقاومتی که در مقابل خود میبیند از پا نمینشیند؛ تاریخ جنگ سرد بهخوبی مؤید همین امر است. با نیمنگاهی به این خاطرات، تمام سازمانها و رویههای موجود در دنیا میتوانند تنها اهرمهایی برای سوءاستفاده سیستم حاکمه آمریکا باشند و از هیچ کاری برای پیشبرد منافع خود صرفنظر نمیکنند. هر روز بهانهای جدید و هر روز فشاری جدید در راه خواهد بود و تغییر در سیاستمداران آمریکایی تنها روشها را تغییر میدهد ولی در اراده کلی حاکم بر آمریکا تاثیری نخواهد داشت. در این میان تفاوت چندانی میان جمهوریخواهان و دموکراتها وجود ندارد چهبسا جمهوریخواهان، همیشه مشروعیت خود را با توسل به جنگ و خونریزی خدشهدار میکنند اما دموکراتها با روشهای موذیانه و با ظاهری آراسته ضرباتی به مراتب قویتر و جبرانناپذیرتر به کشورها وارد میکنند، ضرباتی مانند تحریمهای همهجانبه که در بلندمدت موجبات انشقاق، چنددستگی و تغییر رفتار را در مردم فراهم کند.
توافق با آمریکا در قالب برجام نباید ما را از کینه، دشمنی و پروژه نفوذ غافل کند و نباید اجازه بدهد این فکر شکل بگیرد که عقبنشینی از اصول میتواند رفتار دشمن را با ما نرمتر یا حداقل محترمانه کند. آمریکا تنها زمانی دست از کشورهای مخالف و دشمن خود برمیدارد که دیگر ماهیت اصلی و مستقل آنها را از داخل فروپاشانده و تهی کرده باشد. دشمنیها ادامه خواهد داشت تا ایران اسلامی به رهبری ولایت فقیه به چیزی غیر آن تبدیل شود که هست و آن روز، روز صلح با ایران است. نیت و هدف آمریکا از دادن امتیازات جزئی و ارتباط مستقیم هیچگاه نزدیکی واقعی و احترام به کشورهای دیگر نیست بلکه هدف آنها در نهایت تغییر رفتار یا به زبان دیگر تغییر نظام یا استحاله طرف مقابل است.