|
چگونه بهداد سلیمی را از مدال دور کردند؟
ناداوری در حد المپیک
تالاخادزه رکورد مجموع المپیک را شکست
گروه ورزشی: در شبی که همه ایران منتظر بودند تا سومین مدال خوشرنگ کاروان ایران با دلاوری بهداد سلیمی صید شود، طی یک داوری کاملا مغرضانه و صد البته عجیب، وزنهبردار مازنی کشورمان در حرکات دوضرب با 2 خطا روبهرو شد و در مرحله سوم در بازه زمانی 3 دقیقه دیگر نایی برای بلند کردن وزنه 245 کیلیویی نداشت تا بدین ترتیب براحتی هر چه تمامتر حذف شود. حالا حرفهای شاهین نصیرینیا درباره مافیای فاسد در وزنهبرداری رنگ و بوی جدی به خودش میگیرد. نصیرینیا پیش از این گفته بود در المپیک سیدنی براحتی میتوانست سومین طلای وزنهبرداری ایران را بگیرد اما دار و دسته تاماش آیان او را مجبور به مصدومیت ساختگی کردند. شاید طلای بهداد سلیمی با زانوی دردآلود میتوانست خط بطلانی باشد بر این فرضیه نصیرینیا. اما ناداوری بهتآور هیات ژوری و همچنین داوران نشان داد که قهرمان سابق کشورمان عین حقیقت را بر زبان آورده بود. به هر دلیلی، فدراسیون وزنهبرداری علاقه ندارد همه مدالها به یک کشور خاص برسد و سیاست آنها پخش کردن مدالهای طلا بین همه کشورهاست تا این ورزش کماکان بین همه ملل محبوب باقی بماند. سلیمی قربانی این سیاست شد. ارسال به دوستان
اخبار
رضایی به مدال برنز رسید ارسال به دوستان
به بهانه اشکهای خردکننده قهرمان دیروز در ریو
عوض گریه یک بنای دیگر بساز
مهدی طاهرخانی: نه آن روزی که به اصطلاح هیات ژوری، حق عباس جدیدی را در آتلانتا، دولپی خورد و آنگل کورت آمریکایی را قهرمان المپیک 96 کرد و نه همین چند روز قبل که حمید سوریان، نگین بیبدیل انگشتر کشتی ایران با ضربه فنی با المپیک و دنیای کشتی وداع کرد، دل ایرانیها آنقدر نشکست که با رویت اشکهای محمد بنا، کنار نردههای سالن «کاری اوکای ریودوژانیرو» به درد آمد. فقط 4 سال زمان، یک المپیک فاصله، یک قاره مسافت لازم بود تا بنای فاخر کشتی فرنگی ایران با 3 ستون طلایی و تاریخی، اینچنین توسط معمار اصلیاش نابود شود. بدون تردید دهها عامل در این سقوط موثر بود که مهمترین دلیلش تصمیمات محمد بنا بود. همویی که 2 سال بیجهت قهر کرد و سپس از میانه راه بازگشت اما عوض تغییر نسل سراغ همان قدیمیها رفت. آنهایی که به خانواده وعده داده بودند با هر عنوانی که حاصل شود برای همیشه دوبنده را میبوسند و تمام. چه در سر محمد بنا گذشت که تصور کرد با مردان به آخر خط رسیده، با آنهایی که 4 سال قبل در لندن سقف آرزوهایشان را شکافتند و آنهایی که هیچ شباهتی به تشنه و گشنههای پیشین نداشتند میشود تاریخ را دوباره تکرار کرد؟ اینک کار با 2 برنز به پایان رسیده اما این تجربه گرانقدر و صدالبته تلخ تا ابد میماند برای محمد بنا و مدیران ورزش ایران. مدیرانی که از فردا میدانند نوع برخورد با مربیای که یکتنه 3 طلای المپیک آورده باید چگونه باشد. بالاتر از قانون نداریم، به صرف نابغه بودن حق نادیده گرفتن عرف را نداریم. اینکه تصور شود سوریان با یک دست و یک پا هم بوی طلا میدهد خروجیاش فاجعه ریوست. او با 2 دست و 2 پای سالم کشتی 7 بر صفر پیش را ضربه فنی شد، چون در دایره طلایی، به صرف گذشته و پیشینه رقیبی از پیش بازنده نیست. با رانت، کسی قهرمان المپیک نه شده و نه میشود. گریههای محمد بنا و ضربههای ممتد سرش به نرده فلزی سالن کاری اوکا، بهای اشتباهات خود اوست اما هنوز هیچ چیز به پایان نرسیده است. تا ابد بر تارک ورزش ایران مینویسند؛ محمد بنا مرد انقلابی و بزرگ فرنگی ایران، در لندن با 3 طلا، اعتباری به فرنگی داد که پیش از این نمونهاش را حتی در مخیلهمان هم نداشتیم. وقت بلند شدن است. با اینکه حافظه کوتاه و بلندمدت مردم ما به غایت ضعیف است اما دیر زمانی نبود که همیشه در جهانی و المپیک وقتی در فرنگی میباختیم و تحقیر میشدیم، مرتب به خود نهیب میزدیم که هنوز کار اصلی ما شروع نشده و ما مرد آزادیم. آزاد همان رشتهای است که آخرین بار 16 سال قبل علیرضا دبیر در سیدنی یک طلا در آن گرفت و دیگر فعلا هیچ! از آن زنگ تفریح دیروز، همین مرد انقلابی برای ما 3 طلای ناب المپیک ساخت. آنچه بنا در ریو کرد ظلم به خود و بنای فاخرش بود اما هنوز فرصت ساخت نسل جدید باقی مانده و میشود در 2020 عوض میدان دادن به پیرمردهای به آخر خط رسیده، همانند 2012 بچههایی را رو کرد که یک تنه جور یک کاروان را میکشند. مجازات بنا اشکهای خردکنندهاش در ریو بود. مبادا به بهانه این نتایج، به فکر تیشه زدن به ریشه مردی باشیم که اگر او نبود، فرنگی همان زنگ تفریح یک دهه قبل بود. حافظه ما ضعیف است اما نه آنقدر که فرق قبل و بعد بنا را بخوبی به یاد نداشته باشیم. ارسال به دوستان
چرا برانکو ناگهان اینچنین به کیروش میتازد؟
خودزنی ملی
محمد سررشتهداری: در حالی که 2 هفته بیشتر تا دیدار سرنوشتساز با قطر زمان نداریم، برانکو همان مسیری را میرود که قلعهنویی پیش از بازی تیمملی با عراق رفت. او حالا در حال متلکپرانی و حمله به کیروش است. چند روز پیش جملهای از برانکو ایوانکوویچ، سرمربی پرسپولیس منتشر شده بود مبنی بر اینکه چرا قرارداد کارلوس کیروش را منتشر نمیکنید. این جمله اگر چه غلط نیست و به نوعی اعتراض برانکو درباره افشای دستمزدش بود اما در لفافه آغاز دور جدید حملات برانکو به کیروش هم محسوب میشد. پروفسور- که اینگونه او را نمیشناختیم- مشخص است با مشاورانی مشورت میکند که نظراتشان با سبک مربیگری و زندگی برانکوی جنتلمن همخوانی ندارد. دور دوم کنایههای ایوانکوویچ مثل موج دوم حمله در فوتبال شروع شد و برانکو در حالی که عینکش را جابهجا میکرد، ابتدا از دعوت محمد انصاری به تیمملی تعجب کرد بعد دوباره انگشت گذاشت روی مرکز پزشکی فیفا که کیروش در چند ماه گذشته درگیری زیادی با مسؤولان فدراسیون در این باره داشت. بحث برانکو این بود که انصاری چون در ایفمارک تست پزشکی داده لابد نباید توسط کیروش به تیمملی دعوت شود. 3 حمله متلکی از برانکو به کیروش که هر سه هدفمند بود و برای ما که برانکو را بیحاشیه میشناسیم، عجیب به نظر میرسد. درخواست اعلام دستمزد کیروش برای مقایسه بود و تحمیل این ماجرا که این مربی حقوق بسیار بالایی میگیرد. تعجب از دعوت انصاری اشاره به آن داشت که بازیکن را من میسازم و کیروش استفاده میکند و در نهایت انگشت اشاره برانکو روی ایفمارک دوباره مخالفان کیروش را به صدر اخبار هدایت کرد. سوال این است که آیا برانکو در حال تلهگذاری برای کیروش است و میخواهد خندقی بکند و او را به آن خندق بکشاند؟ برانکو از منظر فنی، از نظر حقوق و دستمزد و از نظر مخالفان خیلی ریز کیروش را زده است. در واقع این یک محاصره مثلثی بود که توسط برانکو رخ داد، آن هم 2 هفته مانده به دیدار تیمملی فوتبال ایران با قطر! این اتفاق اصلا اتفاق مطلوبی نیست و میتواند جنگ دوبارهای درست و کیروش را وادار به پاسخگویی کند آن هم پس از اینکه با اعتراض همین برانکو و به دلیل اینکه پرسپولیس اردوی اوکراین را در پیش داشت، اردوی تیمملی ایران لغو شد و عملا کیروش زمان زیادی را از دست داد. کیروش حالا باید تمرکزش را روی تیمملی بگذارد و بدون هیچ حرفی کارش را انجام دهد. خود کیروش هم همین را گفت. او حتی غرولند هم نکرد چون فرصت نداشت، چون نمیتوانست وقتش را برای این مطالب تلف کند، چون طلای زمانش رو به پایان است. او 2 هفته زمان دارد و باید همه تاکتیکهایش را ملکه ذهن بازیکنانش کند. او باید همه چیز را به بهترین شکل ممکن ردیف کند. با این وجود برانکو حالا پرچمدار متلکپرانی به کیروش شده و پرچم را از امیر قلعهنویی و محمد مایلیکهن که پیش از او پرچم را در اختیار داشتند گرفته است. شاید هم مثل دوی امدادی، چوب را به یکدیگر قرض دادهاند. شاید بهتر است خود برانکو که باهوش است و جنتلمن، نه بهانه به دست کسی بدهد و نه عاملی باشد برای به هم خوردن تمرکز سرمربی تیمملی. ادبیات متلکپرانی هم چیز خوبی نیست که او آن را بهعنوان سوغات به کشور خودش از ایران ببرد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|