|
گفتوگوی «وطنامروز» با مهندس ناصر نوبری درباره تبعات پیروزی ترامپ بر برجام و تحولات منطقه
روحانی فریب خورد
حسین علوی: مهندس ناصر نوبری از ابتدای مذاکرات هستهای در دولت روحانی بارها نسبت به تبعات این نوع مذاکره هشدار داده بود. او نخستین دیپلمات ارشد ایرانی بود که درباره ماهیت مذاکرات هستهای دولت روحانی و 1+5 انتقاداتی جدی مطرح کرد و نامههایی سرگشاده به حسن روحانی نوشت. عمده انتقادات نوبری به مذاکرات تیم روحانی این بود که ایران تعهدات خود را به صورت نقد خواهد پرداخت اما در مقابل وعده نسیه دریافت کرده است. حالا پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا، نوبری مطالب مهمی مطرح کرده است. او میگوید روحانی فریب دستکش مخملی نظام آمریکا (اوباما) را خورد و حالا با آمدن ترامپ، پنجه چدنی نظام آمریکا عیان شده است. او تصریح کرد این وضعیت در حالی است که سرمایه هستهای ایران از بین رفته و در مقابل تقریبا هیچ چیزی عاید ایران نشده است. سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی سابق درباره وضعیت نزدیکی ترامپ و پوتین و تاثیر آن بر تحولات منطقهای نیز اظهارات قابل تاملی مطرح کرده است. گفتوگوی «وطنامروز» با مهندس ناصر نوبری را در ادامه میخوانید. ارسال به دوستان
کلید حل مشکل دست «کدخدا» نیست
امید گراوند: بدون تردید یکی از مصادیق بهرهمندی از ظرفیتهای ممکن برای پیشرفت هر کشور، استفاده از سرمایه خارجی در مسیر توسعه است بهطوریکه امروز استفاده از این نوع منابع سرمایهای بهعنوان یکی از سیاستهای اصلی در بین کشورهای مختلف جهان، بخش مهمی از مبادلات اقتصادی کشورها را تشکیل میدهد. اما پیش از جذب سرمایه خارجی باید به این نکات توجه کرد؛ نخست آنکه، تکیه بر توان داخلی و استفاده از ظرفیتهای موجود در داخل بر جذب سرمایه خارجی تقدم دارد. دوم ضروری است به واقعیتهای تاریخی در نقش و تاثیر این سرمایهها و صاحبان آنها در اقتصاد کشور توجه جدی شود. سوم سرمایهگذاری خارجی نباید موجب تهدید امنیت ملی و منافع عمومی، اخلال در اقتصاد کشور و تضییع تولیدات مبتنی بر سرمایهگذاری داخلی شود و همچنین نباید متضمن اعطای امتیاز توسط دولت به سرمایهگذار خارجی باشد.حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب در نامه ابلاغ سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه به رئیسجمهور، اتکا بر تواناییهای انسانی و طبیعی و امکانات داخلی و فرصتهای وسیع برآمده از زیرساختهای موجود در کشور و بهرهگیری از مدیریت جهادی و روحیه انقلابی را مقدم دانستهاند و مکرر بر اصول اقتصاد مقاومتی تاکید فرمودهاند. اما با این وجود، اصرار دولت یازدهم به جذب سرمایهگذاری خارجی کماکان ادامه دارد و دولتمردان بابت سفر هیأتهای خارجی به کشور بسیار شادمان و مشعوف هستند و از آمادگی همهجانبه ایران برای میزبانی شرکتهای خارجی و نبود محدودیت برای ورود این شرکتها سخن میگویند. بهعنوان نمونه میتوان به مصاحبه سال گذشته «رکنالدین جوادی» معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران با رویترز اشاره کرد که گفت: «ایران برای شرکتهای غربی خواهان ورود به پروژههای نفت و گاز ایران از جمله شرکتهای آمریکایی که شروط لازم را داشته باشند، محدودیتی ندارد». همچنین رئیسجمهور نیز در دیداری که طی سفر پارسال به نیویورک با مدیران شرکتهای تجاری، اقتصادی و صنعتی آمریکا داشت، ضمن دعوت از شرکتهای آمریکایی به حضور در اقتصاد ایران گفت: «تهران برای حضور شرکتهای آمریکایی منعی قائل نیست و این شرکتها نیز میتوانند در فضایی رقابتی، از شرایط پساتحریم برای سرمایهگذاری و انتقال فناوری به ایران بهره بگیرند». این در حالی است که یک نگاه گذرا به وقایع تاریخی و تجربیات گذشته، هزاران نکته باریکتر از مو را آشکار میکند و بخوبی میتوان دریافت اروپاییها هیچ وقت شرکایی قابل اعتماد و پایدار برای جمهوری اسلامی ایران نبودهاند و دولت نیز نباید خیلی چشم امید به آنها داشته باشد و از باز شدن دروازههای اروپا به روی اقتصاد ایران ذوقزده شود. اما در این بین اساسا تکلیف ما با آمریکا باید روشنتر باشد، چراکه قصه دشمنی و عناد ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران سر درازی دارد -که بیان آن خود یک مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد- خباثتهای یانکیها پس از انقلاب شکوهمند اسلامی کاملا بر همگان آشکار شده است و سابقه اقدامات رذیلانه آنها حتی به قبل از انقلاب نیز بازمیگردد که مهندسی مرموزانه آمریکا در بحث ملی شدن صنعت نفت، خود سندی است بر این مدعا. اما آنچه مایه تاسف است «کلید» حل مشکلات را در دست «کدخدا» دیدن و به نوعی خواهش دولت از شرکتهای آمریکایی برای ورود به اقتصاد ایران است. این تاسف آنجا صدچندان میشود که با وجود تمام چراغ سبز نشان دادنها و فرش قرمز پهنکردنهای دولتمردان تدبیر و امید، «باراک اوباما» به همه شرکتها یادآور میشود تحریمهای ایران همچنان پابرجاست و برای ورود به بازار ایران دست نگه دارند. همچنین بررسیها نشان میدهد اساسا طبق فرمان اجرایی 12959 کشور آمریکا -که سال جاری میلادی نیز توسط اوباما تمدید شد - هرگونه سرمایهگذاری جدید توسط هر فرد آمریکایی در ایران ممنوع است. با این اوصاف حضور شرکتهای آمریکا در ایران تقریبا در حد یک رویا و آرزو است و دولت نباید چشم به راه این شرکتها باشد. البته بیان این نکته نیز خالی از لطف نیست که به هیچ عنوان نمیتوان گفت دولت، ایالات متحده و پیشینه و خباثتها و خیانتهای او را نمیشناسد که اگر چنین فکر کنیم قطعا سادهاندیشی است و برای همگان واضح و مبرهن است که این گرگ سالهاست با گله آشناست و باید مراقب دست دادن با او بود. به هر حال دولت تدبیر و امید تمرکز خود را بر جذب سرمایهگذاری خارجی گذاشته و ظرفیتهای داخل کشور را نادیده گرفته و چشم امید خود را به آن سوی مرزها دوخته است، بنابراین با توجه به ابهاماتی که در متن برجام وجود دارد و بویژه آنچه از آن بهعنوان «مکانیزم ماشه» یاد میشود و نیز با در نظر گرفتن سابقه بدعهدی طرف مقابل، و همینطور روی کار آمدن «دونالد ترامپ» رئیسجمهور برگزیده ایالات متحده طی 2 ماه آینده، ضروری است در انعقاد قراردادهای جدید و جذب سرمایهگذاران خارجی تمهیداتی اندیشیده شود تا این بار فرصت عهدشکنی از شریک خارجی سلب شود؛ البته گویا طرف مقابل بسیار چارهاندیشتر و هوشمندتر از طرف ایرانی است. در همین باره روزنامه «گاردین» با اشاره به حضور شرکتهای خارجی انرژی در ایران نوشت: «تحریمها هنوز پابرجاست و قوانین محدودکننده میتواند سریع بازگردد (مکانیزم ماشه). این احتمال وجود دارد که تجار، محتاطانه با ایران تجارت کنند یا در قراردادهای خود شرایط محکمتری در صورت بازگشت تحریمها لحاظ کنند». در ادامه این گزارش از قول سخنگوی شرکت «بریتیش پترولیوم» آمده است: «بیپی با مقامات صنعت نفت ایران ملاقات کرده است. جزئیات این مذاکرات محرمانه است. ما بارها گفتهایم به بررسی فرصتها در ایران به محض برداشته شدن تحریمها علاقهمندیم اما کاملا به رژیم تحریمهای کنونی پایبندیم».در نهایت با در نظر گرفتن جمیع جهات، پرواضح است کلید حل مشکلات اقتصادی در دست «کدخدا» نیست و از دولت انتظار میرود با تکیه بر منویات رهبر بزرگوار انقلاب و اتخاذ تصمیمهای مناسب و کارآمد به اقتصاد درونزا توجه جدی کند و از توان داخلی برای حل مشکلات اقتصادی حداکثر استفاده را ببرد و گشایش اقتصادی را در «اقتصاد مقاومتی» ببیند، نه اقتصاد عاریتی(!) ارسال به دوستان
مقایسه تطبیقی آرای فقهی و رفتار سیاسی آیتالله منتظری
تضاد با خویش
حسن رحیمپور ازغدی: اگر هر کس بر اساس تحلیل شخصی یا جناحی خود، حکومت را نامشروع شمرده و دستور قیام و مخالفت و عزل رهبری بدهد، باعث هرج و مرج و اختلال در نظام اجتماعی و بیقانونی شده و وحدت اجتماعی را به خصومتهای متعدد تبدیل میکند و باعث درگیری و خونریزی در هر روز - بلکه هر ساعت - و هر منطقه از کشور میشود زیرا هر آن و در هر نقطه ممکن است مسؤولی خطا یا گناه کوچکی کند یا جناح و فردی او را به خطا و فساد، متهم کند و... . وی ادامه میدهد که اساسا حتی اگر فساد یا ظلمی احیانا اتفاق افتد، با صرف یکی، دو تخلف، مسؤولان، فاسق و ظالم و نامشروع نمیشوند و ملکه «فساد» و وصف ثبوتی «ظلم» ایجاد نمیشود: «فالظاهر فی هذه الموارد، بقاء المنصوب... و وجوب النُصح و الارشاد و وجوب اطاعتهم فیما یرتبط بشئون الامه من التکالیف و ان لم تجز اطاعتهم فی الجور و المعصیه». یعنی در صورتی که فساد جزئی از مسؤولی سر زد، باید او را نصیحت و ارشاد کرد و در عین حال، در امور صحیح حکومتی، اطاعت کرد و مشروعیت حکومت به قوت خود باقی است. البته در صورتی که تخلفات، دیگر جزئی و موردی نبوده بلکه اصولی و غالب شود، باید با رعایت مراتب، نهی از منکر کرده و در اصلاح آن حکومت نیز کوشید ولی اگر نظام دچار انحراف اساسی از موازین اسلام و عدل شده و بنیان حکومت را بر استبداد و فسق و ظلم به مردم نهاده یا به استعمارگران وابستگی یابد و با نصیحت و انتقاد اصلاح نشود، آنگاه است که میتوان در جهت تعویض حاکم، تلاش (از مسالمتآمیز تا مسلحانه) صورت داد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|