|
نگاهی به فیلمهای اکران شده در روز هفتم جشنواره سیوپنجم فیلم فجر
تشنج«قاتل اهلی» در کاخ جشنواره
گروه فرهنگ و هنر: در شبی که «قاتل اهلی» با موج خنده و کنایه تماشاگران در سالن کاخ جشنواره همراه شد، دفاع برخی فیلمسازان و بازیگران کهنهکار از این کار عجیب به نظر میرسید. به گزارش «وطنامروز»، در جنجالیترین نشست خبری جشنواره سیوپنجم فیلم فجر که به محل منازعه تهیهکننده و کارگردان «قاتل اهلی» تبدیل شده بود، تشنج سالن نشست را فراگرفت و میان گروههای مختلف مجادلههای لفظی و تنشزا به وجود آمد، تا آنجا که به دعوای محمود گبرلو(مجری نشست) و یکی از حاضران هم منجر شد. حساسیت بالای نشست خبری قاتل اهلی باعث شد دبیر جشنواره فیلم فجر، سعید سهیلی و برخی دیگر هم از جمله مدیران و هنرمندان در نشست حاضر باشند. حضور سعید راد و فریدون جیرانی در نشست خبری مسعود کیمیایی که با عنوان حمایت از وی در سالن حاضر شده بودند، در شرایطی بود که پیشتر جواد طوسی و داریوش مهرجویی هم در خطابهای تندی به پرویز پرستویی از مسعود کیمیایی حمایت کرده بودند. در شبی که «قاتل اهلی» نتوانسته بود حداقل رضایت مخاطبان را به همراه داشته باشد و حتی تمسخر فیلم و خندههای کنایهدار برخی مخاطبان در برخی نقاط سالن اکران فیلم موجب بروز تشنج میان معدود طرفداران کیمیایی، پولاد فرزندش و منتقدان قاتل اهلی شده بود، مسعود کیمیایی در نشست خبری با تکیه بر حمایتهای افرادی چون داریوش مهرجویی و سعید راد، هرگونه انتقادی از فیلم را برنمیتابید. فریدون جیرانی نیز در میانه مجادله میان لشکریقوچانی و مسعود کیمیایی در نشست خبری با حمایت از کیمیایی اعلام کرد: «من متاسفم که این اتفاق افتاده و برای حمایت از کیمیایی آمدهام. آقای کیمیایی مولف این اثر است و کارگردان تصمیمگیرنده نهایی است. من از نامه پرستویی متاسفم. امروز که نامه مهرجویی را خواندم گریهام گرفت. من وارد بحث نمیشوم و به احترام کیمیایی تعظیم میکنم». تعظیم جیرانی به احترام کیمیایی اگرچه نمیتواند «قاتل اهلی» نسخه کیمیایی را که در آن حضور خارج از عرف «پولاد کیمیایی» محسوس است، به یک فیلم خوب تبدیل کند اما میتوانست در طول نشست از حجم انتقادها به کیمیایی بکاهد. اگرچه در هیچ جای دنیا مرسوم نیست که با ایجاد هالهای از تقدس حول فیلمسازان جلوی نقد به آنها گرفته شود اما جیرانی و مهرجویی در دفاع از یکی از کارگردانان همسن و سال خود این کار را کردند. در حالی که پس از تماشای فیلم بد «قاتل اهلی» دلیل انتقادهای پرویز پرستویی به فیلم و اعتراض وی به هیات داوران برای انتخاب این فیلم بد، برای مخاطبان قابل درک بود اما معدود طرفداران سینمای کهنه کیمیایی همه تلاش خود را برای ایجاد فضایی بسته درباره فیلم ایجاد کردند. رفتاری که بشدت مغایر با اولیهترین حقوق منتقدان و خبرنگاران بود. جیرانی البته بعد از نشست خبری به واقعیات مهمی درباره فیلم اشاره میکند. ارسال به دوستان
افراط در میان ساختار و عاملیت
رضا کردلو: «سد معبر» محسن قرایی با سناریویی از سعید روستایی روایتی از انواع روابط میان آدمهای شهر است. عامل انضباط شهری و دستفروشها، پدر و پسر، روابط زناشویی و... همه این روابط با عصبیت همراه است. در ابتدا عامل این عصبیت ساختار «اداره سدمعبر» و انضباط شهری است که به جان مردم میافتد و بساطشان را جمع میکند. البته با خشونتی اغراقآمیز و بدون میان آوردن صحبتی از چرایی این همه خشونت. گویی هیچ منطقی پشت رفتارهای عاملان سدمعبر نیست و تنها «ساختار» است که آنها را مجبور به خشونت میکند. نگاه تکبعدی نسبت به ساختار و فرد در جامعهشناسی سالهاست به عنوان سنتی کهنه مورد نقد است اما در «سد معبر» شاهد سیری از افراط در معرفی ساختار به عنوان عامل خشونت و در بخش دوم شاهد نمایشی از یک فرد «سراسر مقصر» هستیم. «سد معبر» که در قسمت ابتدایی فیلم از همه نمادهای ساختاری به عنوان عامل مشکلزا استفاده میکند اما از میانه فیلم به سمت معرفی فرد (عاملیت) به عنوان عامل عصبیت و مشکل میرود. تا جایی که در نمای پایانی دیالوگ منفی شخصیتی که از نظر مخاطب منفی است، فیلم را به تیتراژ وصل میکند. اگرچه نمایش برخی ارزشهای اخلاقی در بخشی از دیالوگهای فیلم وجود دارد اما صاحبان این ارزشهای اخلاقی مردم عادیاند نه ماموران دولتی. همسر قاسم (باران کوثری) به اینکه پولکهای خنچه عقد عروس و دامادها هم از پول حلال باشد حساس است. دستفروش نمیتواند حتی یک شب کیف و پول مردم را در خانه نگه دارد و عجله دارد آن را به صاحبانش برساند. اما ماموران شهرداری نه! آنها از ابتدا به دنبال بالا کشیدن پولهای بادآورده هستند؛ آن هم به این دلیل که «ساختار» راهی برای آنها نگذاشته است. در سکانس پایانی اما فرد و عاملیت خود این ماموران است که اجازه نمیدهد آنها راه درست را انتخاب کنند. قاسم (حامد بهداد) حتی به قسمی که خورده است وفادار نیست و همه چیز را فراموش میکند. این سیر اغراقآمیز از ساختار به عاملیت ترکیبی از افراط و تفریط در فیلمنامه سعید روستایی است که به مراتب ضعیفتر از «ابد و یک روز» است. اما با همه اینها قصه «سدمعبر» پرکشش است، فیلم مخاطب را خسته نمیکند. فیلمنامه سکوت ندارد و کمتر سکانس اضافه در فیلم وجود دارد. استفاده از صدا و ترکیبهای صوتی به حجم پر استرس فیلم کمک میکند. بازیها هم در حد قابل قبولی است و از سطح بازیهای موجود در عمده فیلمهای حاضر در جشنواره بالاتر است. ارسال به دوستان
داستانی تکراری درباره دره گرگها
وحید محرابیان: یکی از پرتکرارترین سوالهایی که اغلب تماشاگران سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر بعد از دیدن آثار این دوره با آن مواجهه میشوند، این است که «چه ضرورتی برای ساخت چنین فیلمی بود؟». «سارا و آیدا» مازیار میری هم یکی از پرچمداران اصلی این طیف از فیلمهاست. گذشته از ضعفهای بزرگ منطقی فیلمنامه «سارا و آیدا»، داستان فیلم به قدری تکراری و کسالتبار انتخاب شده که از نیمههای فیلم پایانبندی آن کاملا مشخص است. هرچند امیر عربی تلاش کرده است در این اثر به زمانبندی و قواعد تکنیکی فیلمنامه توجه زیادی داشته باشد و گرهها را بموقع در فیلم به کار ببرد اما این تلاش با سهلانگاری در انتخاب داستانی دمدستی ضایع شده و باعث شده است فیلم در لحظات پایانی با دیالوگهای طلاییاش تماشاگران به ستوه آمده را بخنداند. دیالوگهای گلدرشت و شعاری «در شهری که همه دستشان در جیب یکدیگر است، باید بدانی دستت را در جیب چهکسی کنی» و «در این شهر همه مثل گرگ منتظر هستند تا تکهپارهات کنند» نشان از اولویت ارائه پیام به جای داستانگویی برای فیلمساز برای مخاطبان دارد. بنابراین شخصیتهای داستان هم براساس همین پیام انتخاب شدهاند. شخصیتهایی مذبذب که گویا اصلا دلیلی برای تصمیمهای لحظهای خود ندارند. برادر «سارا»، «میثاق» که کارخانهداری ورشکسته است آنها را با بدهیهای سنگین در شهری پر از گرگ تنها گذاشته و دخترک معصوم برای رهایی از این بدهی مجبور است به خواسته نامشروع دیگران تن دهد و بیدلیل از عصبی بودن نامزدش بترسد و مشکلش را با او در میان نگذارد. جالب است که در انتهای فیلم مشخص میشود نامزد او هم مردی ذینفوذ است و حتی با مدیر شرکت بزرگی که سارا و جمیع کاراکترهای فیلم در آن کار میکنند، دوست است و براحتی میتوانسته مشکل او را برطرف کند. غیر از «سارا»ی معصوم، «آیدا» هم نقش مهمی در فیلم بازی میکند. دختری که رابطههای شلختهای با پسران دارد و حالا دوست پسری پولدار را گیر آورده که میخواهد با او ازدواج کند؛ قهرمان نیمبندی که خانهاش پر از عکسهای مرلین مونرو است، دختری شاد ولی ناکام. آوازخوانی گاه و بیگاه غزل شاکری، موسیقی فیلم و حضور مصطفی زمانی در جمع بازیگران اصلی «سارا و آیدا»، بیش از آنچه بتوان آن را تصادفی دانست یادآور سریال «شهرزاد» برای مخاطبان است. شاید اگر کمی فیلمنامه را کشدارتر مینوشتند، میری میتوانست سریال خوبی مناسب صداوسیما یا شبکه خانگی از «سارا و آیدا» بسازد که برعکس این اثر مورد توجه و رضایت قرار بگیرد. ارسال به دوستان
اخبار
اسعدیان خطاب به منتقدان: ارسال به دوستان
رویدادها
شمقدری کارگردان سریال «امام باقر (ع)» ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|