|
درباره « کویرس؛ وطن کوچک من» که در میان داوریهای شگفتانگیز جشنواره سیوپنجم دیده نشد
مستند داستانی در اوج حادثه
گروه فرهنگ و هنر: «کویرس؛ وطن کوچک من» یکی از بهترین مستندهای جشنواره سیوپنجم فیلم فجر بود که مورد پسند مخاطبان بسیاری قرار گرفت؛ اگرچه داوران بخش مستند همانند اتفاقاتی که در بخش سودای سیمرغ برای برخی فیلمها به وجود آوردند، این مستند را نادیده گرفتند. این مستند درباره یک دانشکده نیروی هوایی است که توسط گروههای مختلف تروریستی در سوریه محاصره شده بود. دانشکدهای که هر چه گروههای تروریستی از جمله داعش طی 3 سال و نیم تلاش کردند نتوانستند آن را تصرف کنند. داستان این فیلم محاصره طولانی این دانشکده است. در این فیلم کارهای فنی و استفاده از پهپاد و تصاویر هوایی به صورت عجیب و برای نخستینبار در یک مستند صورت گرفته است. این مستند به کارگردانی سعید صادقی و تهیهکنندگی مرتضی شعبانی ساخته شده است. در زیر 2 یادداشت کوتاه درباره «کویرس؛ وطن کوچک من» را میخوانیم: ارسال به دوستان
در میزگرد بررسی جشنواره سی و پنجم فیلم فجر مطرح شد
بی ریختترین داوری در بلاتکلیفترین جشنواره
برنامه هفت بامداد شنبه روی آنتن رفت. به گزارش «وطنامروز» بهروز افخمی در ابتدای برنامه گفت: ارزیابی ما از جشنواره امسال نه براساس معیارهای شخصی و فردی بلکه براساس خود فیلمها بود و محال است تا زمانی که من در هفت هستم، فیلمها را براساس معیاری غیر از خود فیلمها نقد و ارزیابی کنیم. من همچنان بر نظر خودم هستم و بهنظرم این داوری نه تنها در 35 سال گذشته بیریختترین، غلطترین و بدترین داوری بوده، بلکه آنقدر بد است که در 35 سال آینده خاطرهاش باقی خواهد ماند. برنامه هفت در بخش اول خود میهمان کارگردان فیلم تحسین شده «او» بود. اصغر یوسفینژاد در ابتدای گفتوگو گفت: فیلمنامه بدون صفحات آخر و پایانبندی در اختیار بازیگران قرار داده شد و 3 بازیگر اصلی ما تا دقایق پایانی بازی نمیدانستند پایان فیلم چه خواهد بود. همین موضوع سبب غافلگیری آنها شده بود. وی با انتقاد از تهرانیزه شدن سینما گفت: سینمای ایران اگر یک روز سینمای «ایران» بشود، در جهان شکوفاتر میشود. امروز ظرفیتهای بزرگی در زبان بکر، لوکیشنهای جدید و تازه و بازیگران تازه وجود دارد که کمتر بدان توجه میشود. بهروز افخمی در ادامه با بیان اینکه بخشی از آیتم ویژه هفت به دلیل فشار وزارت ارشاد حذف شده است، گفت: اما ما سخنان منتقدان خود را سانسور نمیکنیم و حرفهای همه مخالفانمان از جمله آقای جلیلوند را پخش کردیم؛ حتی فیلمهایی که لایق کاندیدا شدن نبودند و همه معتقدند جایشان در میان کاندیدا نبود و اشتباه فاحش هیات داوران محسوب میشوند. افخمی همچنین با انتقاد از رفتار برخی از برگزیدگان جشنواره گفت: ما از آقای جلیلوند هم دعوت کردیم تا به برنامه هفت بیایند و نقدهایشان را طرح کنند ولی ایشان ترجیح میدهند در رسانههای دیگر بر ما بتازند و با فشارهایی که وارد میکنند، موفق شوند بخشهایی از میان برنامه ما را کوتاه کنند. بخش بعدی برنامه میزگرد بررسی جشنواره فجر بود، در ابتدای این بخش مازیار فکری ارشاد با انتقاد از تعدد فیلمها و جوایز در جشنواره گفت: اهدای جایزه به رشتههای فنی با یک بار دیدن و بدون تامل ممکن نیست. آن هم توسط گروه کوچکی که در همه رشتهها متخصص نیستند. جشنواره فجر طی این 30 سال از این قواعد غلط پیروی نمیکند و در عین حال قواعد عرفی جشنوارهها را هم رعایت نمیکند. غلامعباس فاضلی نیز با تایید شیوه برگزاری جشنواره فجر گفت: پدرسالاری در جشنواره فجر باید از بین برود. جشنواره فجر از دهه 70 به این سو هر سال پدرسالارتر شده است. و سعی کرده جوایز اصلی خود را به پیشکسوتان بدهد و به نوعی سهمخواهی است. هر کدام هم همه سهم را میخواهند. برخی هم در جشنواره شرکت نمیکنند چون گمان میکنند باید حتما جایزه بهترین کارگردانی و فیلم را به ایشان بدهند. ارسال به دوستان
نگاهی به مجموعهداستان «ریحانهایی که مادرم دوست داشت»؛ اثر سیداکبر میرجعفری
روی دیگر جنگ
پرستو علیعسگرنجاد: «چشمانتان را ببندید و باند فرودگاهی را تصور کنید؛ باند خالی خالی است و تا دورترها هیچ جنبندهای جز باد در حرکت نیست. شب است. زمستان است. باد سردی میوزد. دقیق که میشوی، انگار چیزی در میانه باند است. زیر نور کمرمق چراغهای فرودگاه، یک برانکارد دیده میشود. برانکارد خالی است؟ نه! انگار پیکری نحیف و لاغر روی آن افتاده است...». «ریحانهایی که مادرم دوست داشت» اینگونه شروع میشود. سیداکبر میرجعفری از همان نخستین کلمهای که میگوید، دست خواننده را میگیرد و او را به قدم زدن در خاطراتش دعوت میکند. گفتم خاطرات. بله! این کتاب که او، آن را «جنگنوشت» نامیده، یک مجموعهداستان تخیلی نیست بلکه مستندوارهای داستانی است از آنچه طی روزهای جنگ بر او گذشته است. برگ برنده کتابش هم همین است؛ اینکه او نامی از خودش نمیبرد، موقعیت زمانی و حتی مکانی بسیاری از خاطرات را مشخص نمیکند و در هیچ صفحهای بهطور مستقیم اشاره نمیکند همه این رخدادها، روزی بر او گذشتهاند بلکه در قامت یک رزمنده گمنام، پشتسر خاطراتش میایستد و تنها آنها را روایت میکند. همین است که این روایت خالصانه و متواضعانه را بر مخاطبش شیرین میکند. سیداکبر میرجعفری در زمستان 94، دو اثر موفق را با یاری انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسانده است؛ یکی همین کتاب «ریحانها...» که مورد بحث ماست و دیگری «ریختن نور روی شاخههای پایین». هر دوی این کتابها «زندگینوشت» او هستند؛ مستند و بیدخالت خیال. گاهگداری حتی بخشهای مشابه در آنها دیده میشود، اما تفاوت آنجاست که نویسنده، خاطرات جنگ خود را که فصل سوم کتاب «ریختن نور...» را اشغال کرده بودند در کتاب مستقلی با حوصله و بسط بیشتر شرح داده است. احتمالاً آنان که هر دوی این آثار را مطالعه کرده باشند، مانند نگارنده این یادداشت بر این باورند که «ریحانها...» بسیار خواندنیتر از آن دیگری است چراکه الک نویسنده در این اثر، ریزتر بوده! به این معنا که او در این کتاب با دقت و سختگیری بیشتری خاطرات خود را غربال کرده و به حضور هر خاطره سادهای در کتابش رضایت نداده است. علاوه بر این، لحن و زبان میرجعفری در این کتاب بشدت صمیمی و گیراست و همین لحن است که اجازه نمیدهد خواننده خسته شود. مثلاً آنجا که از پیرزنی مینویسد که مقابل اتوبوس رزمندهها با یک شامپوی شبنم در دست ایستاده بوده تا خود، آن را به رسم هدیه تقدیمشان کند، آنقدر روان و صمیمی این اتفاق کوچک دلنشین را روایت میکند که وقتی میگوید شامپو را از پیرزن نگرفته و غمگینانه از او گذشته است، مخاطب نیز دلگیر میشود و حسرت میخورد و در انتها وقتی میفهمد هدیه سهم رزمندهای دیگر شده، نفسی از سر آسودگی میکشد و لبخندی بر لب مینشاند و با نویسنده تکرار میکند: «پیرزن آن روز دلگیر به خانهاش بازنگشته بود».(ص 89) روایتهای میرجعفری در این کتاب که در 4 فصل خلاصه شده است، هر یک تصویر دقیقی از جنگ و حوالی آن نشان میدهد. این تصاویر که گاه بسیار ظریف و هنرمندانه توصیف شده، نگاهی تازه به مخاطب میدهد و او را با ابعاد کمتردیدهشدهای از جنگ آشنا میکند. ضمن آنکه این صداقت باعث میشود مخاطب، راحتتر با نویسنده ارتباط برقرار کند؛ مثلا آنجا که میگوید اسکندری، فرماندهاش، چنان پاک و زلال میزیسته که او دلش میخواسته مرگ زیبایش را شاهد باشد و خواننده، صداقتش را میفهمد و خاطرهاش را با تمام وجود درک میکند و حتی به او، بهخاطر خواسته عجیبش حق میدهد!(ص 99) در پایان باید گفت کتاب «ریحانهایی که مادرم دوست داشت» در 144 صفحه و با قیمت 10 هزار تومان به چاپ رسیده است و خواندنش به کسانی که به دنبال لحظههای ناب و کمترنشاندادهشدهای از جنگ میگردند، بشدت توصیه میشود! ارسال به دوستان
اخبار
تولید کلاه قرمزی شروع شد بدون دنیا فنیزاده ارسال به دوستان
رویدادها
«برج میلاد» سوژه کتاب جدید شکارسری ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|