|
آیا جهان به سوی دینی شدن پیش میرود؟
دوگانه دینی و سکولار ساخته سکولارهاست
الیزابت شیکمنهرد*: تابستان پیش کتاب «همه را میتوان نجات داد» نوشته «استوارت شوارتز»، تاریخدان برجسته استعمار آمریکای لاتین را خواندم. این کتاب سرگذشت جالبی است از تساهل میاندینی و همزیستی فرامرزی جهان اسپانیاییزبان از سده شانزدهم تا نوزدهم. در اواخر کتاب، شوارتز دیدگاه خود را چنین جمعبندی میکند: «باید در تواریخ سیاستهای دولتی و باورهایی دینی که بر تاریخنگاری سایه افکندهاند غور کرد. نباید عمدتاً به گفتمان فاضلانه [و غالبا کنترلشده] و سیاست حکومت و پادشاهان نگریست، بلکه باید متوجه اعمال و گفتار مردمانی بود که کوشیدند از جانب خود بیندیشند». کتاب «فراسوی آزادی دینی» به دغدغههایی مشابه در یک زمینه متفاوت میپردازد. این کتاب از حقوقدانان، دینپژوهان و محققان سیاست جهانی میخواهد نهفقط تاریخ گفتمان فاضلانه (یا همان دین متخصصان) و سیاستهای حکومتها و پادشاهان (دین رسمی یا حکومتی) را لحاظ کنند، بلکه متوجه اعمال و گفتارهای مردمان عادی نیز (دینزیسته یا روزمره) باشند. در یک سطح، موضوع کتاب تعاملات این حوزههای همپوشان است و سازوکارهای قدرتی که با استفاده از آن بر هم تأثیر میگذارند و پیوند عمیق و روابط سیال این گفتمانها با محیط اجتماعی- فرهنگی، حقوقی، اقتصادی و سیاسیشان. دین نمیتواند جدا شود از حوزههای اجتماعی و سیاسی وسیعتری که در درونشان جاگیر میشود. علاوهبراین، نمیتوان دین را متغیری منفک از دیگر ابعاد تاریخی و اجتماعی بودن بشر دانست. هیچ دین بکری وجود ندارد؛ بهترین رویکرد به دین آن است که همچون دیگر مقولات عمیقاً چندوجهی نظیر جنسیت، نژاد، قومیت و طبقه بدان بپردازیم. این کتاب به مجموعهای از مباحثات معاصر درباره سیاست جهانی، دین و حقوق میپردازد و مجموعهای از پروژهها و گفتمانهای بینالمللی اصلاح دینی را بررسی میکند که بویژه در 2 دهه گذشته تأثیرگذار شدهاند. ضمانتهای قانونی برای آزادی دینی، تقویت رهبران و نمایندگان بردبار دینی و حمایتهایی از حقوق اقلیتهای دینی از طریق رژیمهای حقوقی داخلی و فراملی بهمثابه اموری تلقی میشود که از طریق قانون به حمایت از حقوق، جماعتها و افرادی میپردازد که «دینی» وصف میشوند. من در کتاب پیشین خود، «سیاست سکولاریسم در روابط بینالملل»، نشان دادم این موضع قابل دفاع نیست، زیرا همان فرآیندهایی که از طریقشان رفتارهای مختلف بشر ذیل دوگانه «سکولار» یا «دینی» دستهبندی میشوند بسیار سیاستزده، آمیخته به روابط قدرت و تاریخمندند. این کتاب نکته کتاب پیشین را جلوتر میبرد تا کشف کند با این تمهیدات قانونی، مشخصا کدام دین یا موضوعات دینی تولید و محافظت و کدام دینها یا موضوعات دینی طرد میشوند.تحت هر شرایطی، ایجاد و تثبیت هر نوع دوگانه «دینی/ سکولار» متأثر از نیروها، رفتارهای اجتماعی و نهادهایی است که نمیتوان آنها را به هیچ یک از این دو قطب فروکاست. با این حال، بسیاری از مساعی اخیر حکومتی بر توجیهی خاص از دوگانه دینی/ سکولار متکی است تا بتواند چالشهای سیاسی را «حل» کند، چالشهایی که از یکسو ملازم بهاصطلاح سرچشمههای دینی خشونت است و از سوی دیگر نیازمند خصلتهای بهاصطلاح صلحجویانه دین بهعنوان سرچشمه جماعت و اخلاق. در واقع، نشان میدهم که این تمهیدات به ایجاد شکافهایی کاملا «دینی» مدد میرساند که هدف، رفع یا گذر از آنها بوده است. با التفات بدین مسیر، فراسوی آزادی دینی این فرض را وارونه میکند که قانونیکردن آزادی دین از بالا به پایین، همکاری حمایتشده دولتی با جماعتهای ایمانی، و حراستهای قانونی از اقلیتهای دینی کلید رهایی جامعه از آزار و تبعیض است. برعکس، این تلاشها، با تبدیل تفاوت دینی به امری قانونی و ایجاد شکاف بین دین کسانی که در قدرت هستند و دین کسانی که صاحب قدرت نیستند، باعث تنشهای اجتماعی میشود.فراسوی آزادی دینی زمانی شکل گرفت که کوشیدم از ناتوانیام در سازگارکردن 2 مقوله گرهگشایی کنم: یکی آنچه در رشته مطالعات دینی درباره دین زیسته خوانده بودم؛ و دیگری شیوههایی که رشته تخصصیام، روابط بینالملل، و بحثهای سیاستی پیرامون آن، به دین و امور جهانی میپرداخت. ظاهراً حوزه مطالعات دینی دیگر گفتمان ادیان جهانی را کنار گذاشته است یا لااقل آن را، براساس اثر «توموکو ماسوزاوا» و دیگران، سیاسی یا تاریخی میکند. همزمان، محققان اجتماعی و سیاستگذاران به استقبال این پارادایم ادیان جهانی میشتافتند و برای توجیه برتری بهاصطلاح عمومی و سیاسی ادیان مختلف جهان و ادغام دین در سیاست و حیات عمومی در همه سطوح، سنجهها و الگوهایی پیچیده طراحی میکردند.این گسست برایم عجیب بود و به یک سری پرسش انجامید. در تلاش برای پیشبرد و حراست از آزادی دینی بینالمللی، دین چه کسانی انتخاب و حمایت میشود و با چه اهداف سیاسیای؟ چگونه میتوان آن اشکالی از دین را که متمایز و حمایت میشوند به حوزههای کنشی و تجربی وسیعتر و نامنظمی مرتبط کرد که پروژههای آزادی دینی در آنها دخیلند؟ چه کسی انتخاب میشود تا از جانب «ادیان» و امر «دینی»- که اکنون چشمانداز سیاست ایمانمحور بینالمللی را گرفتهاند- صحبت کند؟ این نمایندگان دقیقا نماینده چه کسانی هستند؟ چه اتفاقی برای دین در معنای عام- آن حوزه وسیع، نامشخص، متغیر و نامعینی که ظاهراً جزو همیشگی تجربه بشر است- میافتد؛ وقتی دین در معنای خاص، در قوانین اساسی و ابزارهای قانونی بینالمللی و... محافظت میشود، و در ادامه، همین دین در معنای خاص، بهعنوان مقولهای مرجح در دانش و کنش تقدیس میشود و مورد حمایت قانونی و حکومتی قرار میگیرد؟فراسوی آزادی دینی از این مجموعهدغدغهها بهره میبرد تا روی یک لحظه خاص در تاریخ بینالمللی خود ما، که در آن چنین تصور میشود که دین به حیات عمومی و بینالمللی «بازگشته» است، تمرکز کند. در این کتاب، این تقسیمکار جدید دینی با عبارت «دو چهره ایمان» شناخته میشود. کتاب توصیف میکند چگونه در این گفتمان «دین خوب» به روابط بینالملل بازگردانده میشود و «دین بد» با مشارکتهای جدید برای مصلحت عموم، اصلاح یا حذف میشود. این گفتمان اکنون تا حد زیادی جانشین نظریه سکولارسازی شده است که تحت نام شخصیسازی، منزویسازی یا امحای دین در مدرنیته تفسیر میشد. این جانشینی نسبی نتیجه تغییر جهت گفتمان عمومی و دانشگاهی از فهم دین بهمثابه امری شخصی و عمدتا نامرتبط با حکومت جهانی به دیدگاهی است که مطابق آن، دین، با تمام مستلزمات سیاسیاش، به نوعی خیر عمومی یا نوعی عامل تغییر یا یک سرچشمه بالقوه خشونت تبدیل میشود که باید آن را رام و اهلی کرد.کتاب، سرگذشت کاملی از این فرآیند ارائه نمیدهد- هیچ داستان خطیای وجود ندارد که دقیقا بگوید چه زمانی نقطه اوج فرارسید و شیوه جدید بحث درباره دین و سیاست جهانی هنجارین شد- بلکه با کشف مراحل مهمی که این تغییر را در اپیستمه جمعی نشان میدهند، تأثیرات آن بر دین و سیاست را آشکار میکند. میتوان صفت «سکولار» را برای هر دو رویکرد قدیمتر و جدیدتر به کار برد. به گفته کیسی ادکاک، «تعریفکردن و مجادله بر سر آنچه دینی است، از جمله فعالیتهای ذاتی سیاستورزی سکولار است». در این کتاب، هدفم بررسی این نکته بود که چگونه همه آن چیزهایی که به عنوان دین تعریف میشوند به موضوعی برای حکومتهای سکولار تبدیل میشوند و چگونه این اشکال قانون و حکومت، وقتی تثبیت شدند، با عوالم سیاسی، اجتماعی و دینی وسیعتری که با آنها در تعاملند پیوند مییابند. ایده کتاب آن بوده است که در مقایسه با تمرکز انحصاری قدرتهای سکولار بر دین، راه را برای فهم میدان اجتماعی و تفسیر فراگیرتری از دین فراهم کند. 3 فصل اصلی کتاب به تحلیل پروژههای بینالمللی اصلاح دینیای میپردازد که سیاست جدید جهانی دین آنها را میسر کرد. هریک به شکافها و تنشهایی توجه میکنند که بین صورتهایی از دین که از طریق این پروژهها تولید و حمایت میشوند و حوزههای وسیعتری از کنش و تجربه دینی که در آنها دخیل هستند وجود دارد. 3 تعبیری که پیشتر به آنها اشاره کردم، شاخصه بحث بودهاند. ارسال به دوستان
شناخت معیشت نوپدید کارگران، ضرورت تحقق اقتصاد مقاومتی
عبدالصمد دادگر: تغییر در سبک زندگی افراد و تأثیر آن بر سطح انتظارات، علایق و احساس رضایت اعضای جامعه یک رابطه دیالکتیکی است؛ بدین معنا که هرگونه تغییر در هر یک میتواند دامنه وسیعی از تغییرات را در دیگری ایجاد کند. افزایش نسبی سطح درآمدها، رویکرد بیشتر به کسب تحصیلات دانشگاهی، ورود مفاهیم جدیدی چون توسعه، ارزش و کیفیت زندگی به دایره لغات جوامع، هجمه بیشائبه دنیای مجازی به دنیای واقعی افراد که حتی تحرکات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در آن سوی مرزها را درمینوردد و گاه تأثیری مستقیم بر فرسنگها دورتر از مولد خود میگذارد، همه و همه میتواند سبک جدیدی از زندگی را بیافریند و به همان اندازه بر دنیای جسم و روح افراد تأثیر گذارد. معیشتهای نوپدید نیروی انسانی در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... از نکاتی است که ضرورت دارد ضمن شناخت آنها راهکارهای عملیاتی برای تحققشان برنامهریزی شود تا زیرساختهای اهداف کلانی همچون اقتصاد مقاومتی محقق شود. بیشک زندگی قشر کارگران جامعه، از این فرآیند مستثنا نیست. بسیاری از کارگران کشور ما که تحصیلات تکمیلی را طی کردهاند یا صاحب فرزندان دانشگاهی هستند و در جامعه باز ایران، لاجرم همگامی با ارتقای سطح معیشت زندگی دیگر افراد جامعه را خواهانند، دستخوش تغییرات وسیعی در سبک زندگی خود شدهاند. کارگران امروز ما، فقط گذران زندگی ساده دهههای گذشته بیتوجه به اهمیت جایگاه اجتماعی، داشتن اوقات فراغت، داشتن فرزندانی با آینده درخشان، تحصیلات تکمیلی و زندگی مرفه را نمیطلبند. مقام معظم رهبری در دیدار کارگران به این نکته اشاره کردند که کارفرما و کارگر مکمل یکدیگرند نه معارض یکدیگر، لذا باید با هم همکاری صمیمانه بکنند. ارتباط صمیمیکارفرما و توجه ویژه به نیازهای نوپدید کارگران (بخش اعظم آن معنوی است) و راهبری خدمات رفاهی که بعضا در کارگاهها نیز به نیروی انسانی ارائه میشود به سوی نیازهای جدید آنان، موجب میشود کارگران هم در انجام فعالیتهای خود در واحد اقتصادی احساس مسؤولیت کنند که در نهایت منجر به افزایش کیفیت کار و بهرهوری میشود. قشر ساعی کارگر امروز، از جان خود مایه میگذارد ولی نمیپسندد فرزندش از کلاسهای تقویتی و فوقبرنامه، پوشش مناسب و بسیاری از موقعیتهای اجتماعی دیگر فرزندان ایرانزمین، محروم باشد. بنابراین یکی از مفاهیم کلیدی در تبیین معیشت نوپدید کارگران، رویکرد جدیدی است که در سبک زندگی ایشان ایجاد شده و بازخورد وسیعی از مجموعه در هم تنیده مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. هرگونه تحلیلی از سبک زندگی افراد در جامعه امروز ایران و به دنبال آن تغییر در معیشت کارگران با تمام ابعاد خود، نمیتواند از پرداختن به مفهوم اقتصاد مقاومتی و ارتباط آن با مجموعه این تغییرات چشمپوشی کند. «آنتونی گیدنز» از جامعهشناسان مشهور، سبک زندگی را مجموعهای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعالیتهای یک فرد معین در جریان زندگی روزمره خود میداند که مستلزم مجموعهای از عادتها و جهتگیریهاست و بر همین اساس از نوعی از وحدت برخوردار است. همچنین بر این اساس عباسی و مهدیپور در مقالهای با عنوان «اقتصاد مقاومتی و سبک زندگی» اشاره به این نکته دارند که با تمام اوصاف، بر هیچیک از تحلیلگران اجتماعی و اقتصادی پوشیده نیست که اقتصاد مقاومتی به عنوان راهبردی خاص در مدیریت اقتصاد ملی، مستلزم تغییر در سبک زندگی اقتصادی مردم و مسؤولان است. با شناخت وضعیت موجود فرهنگ و سبک زندگی کارگران در طبقات مختلف اجتماعی به همراه شاخصهای توسعه اقتصادی است که میتوان برنامههای فرهنگی- اقتصادی لازم را برای تحقق اقتصاد مقاومتی تهیه کرد و اقتصاد مقاومتی با سرعت قابل قبولی را با حل دغدغههای نوپدید کارگران در محیطهای اقتصادی محقق کرد و درست به همین دلایل نباید تغییرات در ابعاد ذهنی، روحی، اجتماعی و فرهنگی معیشت کارگران را از نظر دور داشت، چرا که هرگونه فاصله از واقعیات زندگی نیروی کار به عنوان موتور محرک اقتصاد مقاومتی میتواند سیاستگذاران و برنامهریزان اقتصادی و فرهنگی را تا فرسنگها از اهداف خود دور و ضربه سنگینی را نیز به جامعه هدف وارد کند. در این میان شاید مسالهای که با تمام اهمیت خود عموماً از نگاه مدیران نیروی کار و کارفرمایان بازار کار مغفول مانده، میزان سطح رضایتمندی کارگران از شغل و شرایط کاری و به تبع آن موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود است. امروز بسیاری از کارگران علاوه بر آینده شغلی مبهم خود، مجبورند تحت هر شرایطی به ادامه فعالیت بپردازند، با اینکه سبک جدید زندگی امروز افراد جامعه، علاوه بر تغییر انتظارات ایشان نسبت به ارتقای سطح کمی و کیفی معیشت خود، میزان رضایتمندی کارگران از زندگی و امید به آینده را بشدت کاهش میدهد و بسیاری از مؤلفههای روانشناختی و اجتماعی و علیالخصوص اقتصادی را دستخوش آسیب میکند. یکی از شاخصهای قابل تأمل، نشاط اجتماعی است و عدم رضایت شغلی و اجتماعی در محیط کار، علاوه بر تهدید نشاط اجتماعی، دلیل عمده بروز استرس و نگرانی اجتماعی است. این نگرانیها در صورتی که انباشته شود، میتواند اثرات بسیار مخرب فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی داشته و بهرهوری نیروی کار را به میزان قابل توجهی کاهش دهد که خود به تنهایی سم مهلکی در گردش خون جاری توسعه و پیشرفت در جامعه است. لذا هیچ دولت، کارفرما یا نهادی نمیتواند تأثیر عمیقی را که سبک زندگی نوپدید کارگران بر انتظارات، احساسات، علایق و نیازهای ایشان گذاشته است در سیاستگذاری و برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت خود نادیده بگیرد. بیتوجهی به نیازهای اجتماعی کارگران علاوه بر اینکه بر کیفیت زندگی ایشان تاثیر گذاشته و منجر به خستگی شدید، ترس، اضطراب، رنج و نارضایتی آنها میشود، موجب سستی و ضعف اعتماد به نفس در آنها شده و توان انجام کارهای خلاق را که مستلزم ابتکار است از آنها خواهد گرفت. بنابراین برآوردن نیازهای معنوی، علمی، آموزشی و روحی ایشان باید از مهمترین دغدغههای مسؤولان جامعه بویژه کارفرمایانی باشد که بیش از دیگران متکفل امور کارگران هستند. ارسال به دوستان
خاطرات جبهه 31
برو بالا باز هم بالاتر ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|