|
نگاهی به مجموعه شعر نیمایی «رضا احسانپور»
عطر گل روی جیب سمت چپ
سیفالله نجاریان: «امام را از نزدیک ندیدم اما امیدوارم او را بخوبی درک کرده باشم. این کتاب و تمام شعرهایش خلاصه میشود در: من امام را دوست دارم». این عبارتی که پشت جلد کتاب جمع و جور «روی جیب سمت چپ» نوشته شده، شاید بهترین معرفی برای این کتاب باشد؛ کتابی که از اسمش تا قطع و محتوای آن حرفهای بسیاری دارد، حتی خالق آن نیز در این کتاب چهره جدیدی از خود به خواننده نشان داده است. این کتاب مجموعه شعر نیمایی «رضا احسانپور» است که چهره طنزپرداز او بیشتر مشهور است و اغلب او را با همین وجه از شخصیت هنریاش میشناسند. شاعری که با کتاب «خندههای امپراتور» توانست سر و صدا درست کند، کتابی که نقیضهای بر اشعار کتاب «گریههای امپراتور» سروده فاضل نظری بود. او این بار سراغ یک موضوع بشدت مهم رفته و جدا از اینکه موفق از آن خارج شده اما باید این اثرش را یک اتفاق مهم در ادبیات انقلابی دانست. او کتابی با محوریت شخصیت حضرت امام خمینی(ره) و اتفاقاتی که به ایشان مربوط میشده نوشته است، اشعاری حسآمیز و مملو از تصاویر شاعرانه که هم حق مطلب را ادا کرده و هم توانایی شاعر را به رخ خواننده کشیده است. طی سالهایی که امام خمینی(ره) نهضت انقلابی خود را آغاز کرد تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی، چهرههای هنری بویژه شاعران بارها با زبان شعر، ارادت خود به این شخصیت بزرگ تاریخ را نشان دادهاند که در اینباره میتوان به شعر مشهور مرحوم دکتر قیصر امینپور که در مجموعه «تنفس صبح» منتشر شده اشاره کرد که با مطلع «لبخند تو خلاصه خوبیهاست/ لختی بخند، خنده گل زیباست» سروده شده است اما اینکه کتابی مستقل با محوریت این شخصیت بزرگ منتشر شود، آن هم نه به صورت مجموعهای از سرودههای شاعران مختلف، بلکه یک شاعر آن هم به صورت منظومهای به هم پیوسته که روایتی از زندگی و زمانه امام خمینی(ره) را در شعرش منعکس کند، سابقه نداشته است. گمان میکنم دیگر پیداست اشعار این مجموعه نیمایی در ارتباط با چیست. شاعر در این مجموعه از خرداد ۴۲ و آغاز نهضت امام خمینی(ره) آغاز کرده و چنین نوشته است: ارسال به دوستان
نگاهی به مستند «میکلآنژ افغانستان» به بهانه حضور در جشنواره سینما حقیقت
نمایش اراده، خواستن و توانستن
میلاد نجفی: مستند «میکلآنژ افغانستان» به کارگردانی محمد صفا و تهیهکنندگی سیدجمال عودسیمین، کاری از گروه مستند روایت فتح است که داستان زندگی مهاجری افغانستانی به نام علی را روایت میکند. علی سالها در ساختمانی واقع در خیابان کریمخان تهران مشغول سرایداری است اما موضوعی که او را به سوژه ساخت مستند تبدیل کرده، هنر مجسمهسازی اوست. هنرمندی علی تا حدی است که به میکلآنژ افغانستان ملقب شده و آثارش سر از کشورهایی همچون امارات و هلند درآورده است. به خودی خود نام اثر، گویای سوژهای است که فیلم به آن میپردازد و از همان ابتدا در ذهن مخاطب یک هنرمند مجسمهساز افغانستانی را به تصویر میکشد و این سوال را به طور مداوم در ذهن مخاطب ایجاد میکند که چرا میکلآنژ؟ آیا استعداد و هنر این فرد افغان میتواند تا این حد باشد؟ اما مسالهای که از همان ابتدا به چشم میآید این است که در طول روایت همه چیز در حد همان تیتر باقی میماند و اطلاعات بیشتر و خاصی از زندگی علی به مخاطب داده نمیشود، اساسا جدای نام مستند که حس کنجکاوی را در مخاطب بر میانگیزد، فقدان جذابیتی که مخاطب را مجاب کند تا به تماشای این مستند بنشیند، به وضوح حس میشود. یکی از اصلیترین ضربههایی که بر کار وارد شده این است که «میکلآنژ افغانستان»، ریتمی یکنواخت دارد و حتی در برخی از نقاط، ایستا میشود و داستان جلو نمیرود. پرداختن به زندگی «علی» سوای سادگی و بیآلایشی ذاتی که دارد نمیتواند خیلی هم بدون فراز و نشیب باشد. بالاخره علی سالها پیش از کشورش به سرزمینی دیگر مهاجرت کرده و با تحمل شرایط سخت دوری از وطن، بدون هیچگونه آموزشی و با اتکا بر نبوغ ذاتی خود دست به آفرینش آثاری زده که خیلیها را به تمجید از او واداشته به طوری که به سوژه خیلی از مجلات هنری و همین مستند بدل شده است. این طبیعی است که زوایای پنهان و جذابتری برای روایت از علی وجود داشته باشد که به نظر میرسد کارگردان اثر ترجیح داده کاری بیدردسر و از نظر زمانی سریع، تولید کند و به همین دلیل زیاد موضوع را بسط نداده است. با وجود تمام این بحثها نباید زحمات تیم سازنده را نادیده گرفت و منکر آن شد که دست روی موضوعی گذاشته که شاید به چشم خیلیها بویژه موسسات دولتی نیاید و در زندگی روزمره، مردم بارها از کنارش گذر کردهاند بدون اینکه کوچکترین توجهی به آن داشته باشند. گفتنی است بخشی از سادگی اثر، از شخصیت ساده و بیآلایش و همچنین فضای زندگی صمیمانه علی نشأت میگیرد، کاراکتری که دست از شغل سابق نکشیده و هر دو را پایاپای و با سختکوشی ادامه میدهد. این وجه تمایز علی با خیلی از انسانهای پیرامون خود است و همین امید به زندگی و خستگیناپذیری در قاب تصویر از اهمیت ویژهای برخوردار است. در بخش انتهایی مستند، سعی بر این شده که نگاهی به نقش ایران در ساماندهی مهاجران افغانی داشته باشد و کنار آن نقدی هم بر اوضاع کشور جنگزده افغانستان داشته باشد که آن هم در حد اشاره است و حتی شاید خیلی از مخاطبان متوجه آن نشوند. نکتهای که بیش از پیش به چشم میآید ورود گروه مستند روایت فتح به موضوعی است که در ابتدا متفاوت با چارچوبهای تعریف شده این مجموعه به نظر میرسد اما با نگاهی عمیقتر میتوان دریافت که پرداختن به موضوعات اینچنینی چقدر میتواند به بالا رفتن امید در سطح جامعه کمک کند و جامعه را به صرف فعل خواستن ترقیب کند. علی شخصیتی است که از دل جنگزدههای پناهنده بیرون آمده، علیهایی که کم نیستند اما فقط نتوانستهاند خودشان و تواناییهایشان را پیدا کنند. در پایان میتوان گفت لزوم ساخت چنین آثاری بشدت حس میشود و میتواند به بازگشت حس توجه به اقشار ضعیف جامعه کمک شایانی کند و زمینهساز نگاه مثبت به جای سیاهنمایی به پیرامونمان در آثار تولید شده باشد. ارسال به دوستان
سعید تشکری عنوان کرد
ادبیات نمایشی دفاعمقدس محروم از پژوهش دراماتیک
تشکری درباره ادبیات نمایشی دفاعمقدس گفت: ادبیات نمایشی دفاعمقدس کشور از پژوهش دراماتیک محروم است. جدای از نبود پژوهشگر اختصاصی در این زمینه، محلی هم برای ارائه پژوهشهای ادبیات نمایشی وجود ندارد. به گزارش فارس، سعید تشکری، نویسنده رمان و نمایشنامه درباره اهمیت و ضرورت پژوهش میان دنیای ادبیات نمایشی کشور گفت: عدم توجه کافی به پژوهش در ادبیات نمایشی کاملا مشهود است، چرا که اگر پژوهش در نظام ساختاری ادبیات نمایشی ما وجود داشت، جای خالی اقتباس در ادبیات نمایشی را حس نمیکردیم. هنگامی اقتباس در ادبیات نمایشی شکل میگیرد که پژوهش انجام شود، زیرا لازمه اقتباس انجام پژوهش است. این موضوع در چندین مقاله علمی حوزه ادبیات نمایشی عنوان شده است اما هیچکدام از متولیان آن تاکنون وقعی به این مقالات ننهادهاند. از جمله نویسندگان این مقالهها که به جای خالی اقتباس در ادبیات نمایشی اشاره کردهاند میتوان به مقالههای بنده، رضا کوچکزاده و دیگر دوستانی که در این راه گام نهادهاند اشاره کرد. وی در ادامه به بیان ویژگیهای پژوهشگر پرداخت و گفت: شناسایی پژوهشگر در حوزه ادبیات نمایشی خودش یکی از موضوعات قابل رسیدگی برای پژوهش است. آیا پژوهشگر ادبیات نمایشی همان هنرمند و نویسنده است؟ آیا پژوهشگر منتقد آثار ادبیات نمایشی است؟ باید ابتدا تعریف درستی از پژوهشگر ادبیات نمایشی داشته باشیم. پژوهشگر هیچکدام از عناوین گفته شده نیست. اما متاسفانه آنهایی که گاهی اوقات در حوزه ادبیات نمایشی به پژوهش میپردازند، همین هنرمندان، منتقدان و نویسندگان ادبیات نمایشی هستند. اگر میخواهیم ادبیات نمایشی کشورمان حفظ و به مردم ایران و دیگر کشورهای جهان معرفی شود باید پژوهش کنیم. اما باید برای آن، پژوهشگر اختصاصی در این زمینه داشته باشیم. وی در ادامه با اشاره به ضعف پژوهش دراماتیک در حوزه دفاعمقدس اظهار کرد: حوزه دفاعمقدس کشور از پژوهش دراماتیک محروم است. به این ترتیب اگر نویسندهای بر اساس پژوهشهای خود در این حوزه نمایشنامهای تولید کند، مسؤولان تصمیمگیرنده چگونه میخواهند اهمیت پژوهش در اثر تولیدی را درک کنند؟ تا زمانی که انتخاب مدیران بخشهای مختلف فرهنگی - هنری کشور به درستی انجام نشود، وضعیت تئاتر کشور ما بویژه در حوزه دفاعمقدس درست نخواهد شد. ارسال به دوستان
اخبار
«سختانه» آرشیوی نشد! ارسال به دوستان
اخبار
آغاز مجدد سلسلهجلسات انجمن شعر شهرستان ادب ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|