|
نگاهی به جریان سینمای سیاسی در ایران و غرب
سیاست روی پرده
سیاست اگرچه در سینمای دنیا، بویژه در هالیوود به عنوان یکی از ژانرهای مستقل مضمونی و محتوایی حضور فعالی دارد اما در سینمای ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که فضای سیاسی و اجتماعی ایران، چه از منظر داخلی و چه از جهت سیاست بینالملل حائز توجه است اما کمتر به سوژههای سیاسی توجه شده است؛ سوژههایی که اتفاقا از فضای بشدت دراماتیک برخوردارند. وقایع سیاسیای که در طول یکصد سال گذشته در تاریخ ایران روی داده و بخشهای مهمی از زندگی اجتماعی ایرانیان را نیز تحتالشعاع خود قرار داده است، خیلی بیشتر از آنکه در صفحات تاریخ خواندنی باشد، امکان پرداخت سینمایی و دراماتیک دارد. به عبارت دیگر از «زبان سینما» برای آشنایی با تاریخ سیاسی ایران کمتر استفاده شده است؛ زبانی که قابلیت بیان بسیاری از حقایق را به شکلی که برای مخاطب عام قابل عرضه باشد، دارد. نمایش باورهای ملی که در دل این وقایع تاریخی ظهور و بروز داشته و خودی نشان داده است، یکی دیگر از ظرفیتهای اساسی سینماست؛ استقلالخواهی، استکبارستیزی، حمایت از مظلومان و مقابله با ظالمان که میتواند با استفاده از کهنالگوهای سینمایی مانند رقابت میان خیر و شر، نمایش داده شود. در حوزه نقد سیاست نیز سینما میتواند حضور فعالی داشته باشد. نقد مناسبات سیاسی و ساختارهای نادرست، نقد رفتار سیاسی، معرفی الگوی مناسب سیاسی و دیگر وجوه عالم سیاست حتما میتواند سوژههای درخوری برای ساختن فیلمهای سینمایی باشد. در این پرونده با اشاره به مثالهایی از فیلمهای سیاسی در سینمای ایران و جهان، نگاهی به فضای پیش روی این ژانر در آینده خواهیم داشت.
سیاست یکی از مهمترین جنبههای زندگی مردم در سراسر جهان است. سینما به عنوان یکی تاثیرگذارترین مدیومهای هنری- رسانهای و نیز فراگیرترین آنها از منظر فهم عمومی، نسبت به موضوع سیاست بیتوجه نبوده است، تا آنجا که غیر از فیلمهایی که مشخصا با عنوان سینمای سیاسی ساخته شدهاند و «سیاست» موضوع محوری آنهاست که در قالب درام قرار میگیرند، در بسیاری از فیلمهای دیگر، سیاست، درگیرکنندهترین مفهومی است که حتی اشارههای نمادین درباره آن مورد توجه قرار میگیرد. در گونههای مختلف سینمایی اعم از تاریخی، جاسوسی، جنایی، پلیسی، جنگی، کمدی و... فیلمهای زیادی تولید شده که با کارکردی سیاسی، اشارههایی دارند یا داستان آنها به شکلی رقم میخورد که در دل تحولاتی مانند انقلابها، کودتاها، شورشها، جنگها و امثال آن باشد؛ اتفاقاتی که طبعا سیاسی هستند. همین موضوع موجب شده است این ژانر، کارگردانان و فیلمسازان صاحب سبک خود را داشته باشد. همانطور که «ابراهیم حاتمیکیا» در ایران به ساختن فیلمهایی عمدتا با محتوای سیاست معروف شده است، «الیور استون» به عنوان یکی از مهمترین سینماگران سیاسی سینمای آمریکا و جهان شناخته میشود؛ فیلمسازی که تمرکز فراوانی بر رویدادها و شخصیتهای سیاسی و جنجالبرانگیز داشته و درباره آنها فیلم ساخته است. ارسال به دوستان
آمریکای لاتین علیه زور
بسیاری از فیلمهای سیاسی مهم تاریخ توسط سینماگرانی با تفکر چپ و علیه آمریکا تولید شده است. «کوستا گاوراس» فیلمساز یونانیالاصل که به دلیل داشتن تفکرات کمونیستی توسط حکومت سرهنگها از کشورش تبعید شد و به فرانسه رفت و بعدها تبدیل به یکی از مهمترین سازندگان آثار سیاسی سینمای جهان شد، یکی از این سینماگران است. مهمترین فیلم او یعنی «زد» که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان هم شد در سال 1969 ساخته شد؛ فیلمی بر اساس داستانی از «واسیلی واسیلیکوس» نویسنده یونانی که با بودجه فرانسوی در الجزایر جلوی دوربین رفت و روایتگر ترور «گریگوری لمبراکیس» نماینده دست چپی پارلمان یونان به دست نیروهای دست راستی و همچنین حوادث و اتفاقاتی که بعد از آن رخ داد تا یونان را به محلی برای حکومت سرهنگها تبدیل کند، است. «زد» هماکنون نیز در رده بهترین آثار سیاسی تاریخ سینما جا دارد؛ اثری که با همه انتقادات و مشکلاتی که در زمان اکرانش به آن نسبت داده شد، موفق بود، زیرا توانست به لحاظ تصویر صریحش از واقعیت، نگاه مردم را به خود جلب کند و همچنین اعتبار خاصی به فیلمهای سیاسی ساخته شده در زمانه خود بدهد و این نوع فیلمها را وارد مسیر تازهای کند. موسیقی این فیلم ساخته «میکیس تئودوراکیس» آهنگساز بزرگ یونانی و سازنده موسیقی فیلمهای «حکومت نظامی» و «زوربای یونانی» است، که بعدها الهامبخش بسیاری از موسیقیهای ضدامپریالیستی نیز شد. ارسال به دوستان
کمکاری در نقد پهلوی!
«سیاست»، بیتردید یکی از مهمترین وجوه زندگی ایرانیان است؛ بنا بر تعبیری معروف ما یک «ملت سیاسی» هستیم. با این همه، سینمای سیاسی آنچنان که باید نتوانسته در قالب ژانری مستقل معرفی شود. در واقع بهرغم تحولات متعدد سیاسی که قابلیتهای درام را نیز دارا هستند (که البته اخیرا توجه ویژهای نسبت به آنها میشود)، سیاست و امر سیاسی در محوریت درامهای سینمایی قرار نگرفتند و یک جریان سینمایی نساختند. به تعبیر دیگر، سینمای سیاسی در بیشتر موارد در ایران با چیزهای دیگر و بسیار محدود تعریف شد که «کنایههای سیاسی» برای دل بردن از جشنوارههای غربی، نشانهگذاریها، وجوه فرامتنی یا دستاویز شدن به چند دیالوگ محدود برای پرداختن به یک امر سیاسی از آن جمله بود. سالهای پیش از انقلاب بهخاطر تسلط کامل فیلمفارسی بر سینمای استبدادزده آن روز، ساخت آثاری با مضامین سیاسی نزدیک به 50 سال به تاخیر افتاد، چنانکه میتوان گفت اولین آثار جدی سیاسی در سینمای ایران در جریان فیلمهای موسوم به موجنو در دهه 50 ساخته شد. شاخصترین فیلم سیاسی دهه 50 «گوزنها» از مسعود کیمیایی بود که اتفاق به آتش کشیده شدن سینما رکس آبادان هنگام نمایشش نیز بر فرامتنهای سیاسیاش افزود. پس از انقلاب، جریان سینمای سیاسی با بغضهای فروخوردهای از دوران ستمشاهی در ساخت آثاری با محوریت انقلاب و نقد رژیم پهلوی آغاز شد. در سال 1358، «فریاد مجاهد» توسط مهدی معدنیان با موضوع حادثه مدرسه فیضیه قم ساخته شد. این شاید اولین فیلم تاریخ سینمای ایران است که با اشاره مستقیم به یک واقعه تاریخی و در ژانر سینمای سیاسی ساخته شده است. «جنگ اطهر» محمدعلی نجفی هم که در سالهای پایانی پیش از انقلاب ساخته شده بود و سازندگانش در جایگاه اولین مدیران سینمایی پس از انقلاب قرار گرفته بودند، در این سال به نمایش عمومی درآمد. «خونبارش» ساخته امیر قویدل حادثه 17 شهریور را به نمایش درآورد و «زنده باد» خسرو سینایی به مبارزات مردمی در جریان انقلاب پرداخت. آغاز جنگ اگرچه تمرکز را از جریان سینمای سیاسی برداشت و توجه سینماگران را به دفاعمقدس جلب کرد اما ساخت آثاری با محوریت انقلاب تا نیمههای دهه 60 ادامه پیدا کرد. در این بین مدیران سینمای وقت که دنبال ترویج سینمای شبهعرفانی و اروپای شرقی بودند، کمکی به پیشبرد سینمای سیاسی نکردند، اگر چه در بیشتر کشورها این ساحت از سینما که پیوندی عمیق با سینمای استراتژیک دارد، در ساخت حکومتها از اهمیت برخوردار است. با این همه آثار موفقی در نقد رژیم پهلوی و وقایع مربوط به انقلاب اسلامی تولید شد. «تشریفات» از مهدی فخیمزاده که داستان جالب و ایده قابل توجهی دارد، از آن جمله است: جوانی که مشهور به حسن مطرب است برای دزدی وارد خانهای میشود. در خانه مجاور روحانیای به نام توحید با موعظههای خود گروهی از اهالی محل را بر ضد نظام سلطنتی میشوراند. پلیس امنیتی برای دستگیری توحید به محله هجوم میآورد. در این میان حسن نیز بازداشت میشود و در زندان به دلیل شباهت به روحانی شکنجه میشود. بازجو پی میبرد که او توحید نیست اما با اجبار و شکنجه و تهدید به مرگ او را به هیات توحید درمیآورند و در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت میدهند. حسن مطرب که نقش خود را بخوبی بازی کرده است از زندگی مرفهی برخوردار میشود اما به دنبال برخوردهای مردم کوچه و بازار و پدر توحید، که در زندان با او آشنا شده، از کرده خود پشیمان میشود و علیه نظام سلطنتی سخنرانی میکند. ساواک او را دستگیر و اعدام میکند. در همین سالها آثار دیگری مانند «توجیه» منوچهر حقانیپرست، «رسول پسر ابوالقاسم» داریوش فرهنگ، «آفتابنشینها» مهدی صباغزاده، «برنج خونین» امیر قویدل، «خط قرمز» مسعود کیمیایی و «تاتوره» کیومرث پوراحمد- در واقع ورود پوراحمد به عرصه فیلمسازی حرفهای با اثری متعهد درباره ظلم و ستمی است که بیگانگان به بومیان جنوب روا میدارند- ساخته میشود. «دادشاه» حبیب کاوش هم که به یکی از مهمترین موضوعات سیاسی دوران شاه یعنی اصل 4 ترونمن میپردازد اثر قابل توجهی است. درباره واقعیت داستان «دادشاه» اینطور میخوانیم: دادشاه یا میر دادشاه، یک زمیندار بزرگ و کشاورز روستایی بلوچ، ساکن در منطقه کوهستانی (سفیدکوه) واقع در مرکز بلوچستان بود که اوایل دهه ۵۰ میلادی (اواسط دهه 30 خورشیدی) علیه رژیم شاه قیام میکند. علت قیام او را تعدی و ستمی دانستهاند که از جانب خوانین محلی به وی و خاندان و قبیلهاش روا داشته شده بود. در واقع قیام وی بهخاطر حمایت رژیم از خوانین زورگو بود. او کارمندان اصل 4 ترومن، را از میان برمی دارد و به همین دلیل حساسیت مطبوعات جهان به قیام او بیشتر میشود. بهگونهای که دولتهای بیگانه و بویژه دولت ایالات متحده آمریکا، حکومت پهلوی را برای دستگیری هر چه سریعتر دادشاه و سرکوب طغیان او تحت فشار گذاشتند. دادشاه درنهایت در کمین نیروهای رژیم به قتل میرسد. از جمله آثار دیگری که با محوریت سیاست ساخته شدهاند، میتوان به «شیلات» از رضا میرلوحی، «خانه عنکبوت» از علیرضا داوودنژاد، «ریشه در خون» از سیروس الوند، «تیرباران» از علیاصغر شادوران که زندگی و مبارزات شهید اندرزگو در سالهای پیش از انقلاب را به تصویر کشید و «گزارش یک قتل» از محمدعلی سجادی که وقایع 28 مرداد را با حوادث انقلاب گره میزد، اشاره کرد. «بایکوت» در این سالها یکی از شاخصترین نمونههای سیاسی به حساب میآید که به نقد تفکر و ایدئولوژی چپ میپرداخت و زندگی یک عضو از گروهکهای فعال در ابتدای انقلاب و چالش های او را دستمایه قرار داده بود. «روز شیطان» هم فیلمی است که اوایل دهه 70 ساخته شد که به یک حادثه بمبگذاری اشاره مستقیم دارد. با نام بردن از آثاری که در بالا به آنها اشاره شده میتوان پرونده سینمایی ایران در دهه پراتفاق و ملتهب 60 را بست در حالی که تعداد آثار تولید شده پیرامون این اتفاقات به اندازه انگشتان یکدست هم نبود و نتوانست جریانی از سینمای سیاسی بسازد. ارسال به دوستان
بازگشت استراتژی
اگرچه سطح تکنیکی و فنی آثاری که پس از دهه 60 شمسی ساخته شدند از شرایط مناسبتری نسبت به سینمای دهه ۶۰ برخوردارند اما نگاه فیلمسازان آن دهه حتما استراتژیکتر است. در دهههای بعد جز استثناهایی مثل حاتمیکیا و برخی از نسل تازه فیلمسازان، دغدغههای استراتژیک آنچنان که باید پیگیری نشد و افراط در سینمای اجتماعی از یکطرف و جریان سینمای شکاک اصغر فرهادی و کپیهای جوانترش از طرف دیگر پرداخت به موضوعات استراتژیک را به محاق برد. با این همه در میانه دهه ۷۰ «آژانس شیشهای» ساخته شد که تا همین امروز، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سیاسی - اجتماعی ایران است. با پررنگ شدن موضوعات سیاسی در اواخر دهه ۷۰، سویه این سینما به سمت نقد مناسبات داخلی رفت و طیفی از فیلمهای ضعیف تا متوسط ساخته شد. بهمن فرمانآرا پس از چندین سال غیبت در این دوره به عرصه فیلمسازی بازگشت و «بوی کافور عطر یاس» را با نشانههای پررنگ سیاسی ساخت. فیلم سرشار از بیانیههای سیاسی و حتی پخش سخنرانی جنجالبرانگیز رئیسجمهور وقت است و با اینکه در میان ضعیفترین آثار فرمانآراست، سیمرغ بهترین فیلم جشنواره فجر را دریافت کرد. مسعود کیمیایی در سال ۷۸ «اعتراض» را ساخت. در همین سال، احمدرضا درویش «متولد ماه مهر» را با تمرکز بر دانشگاه و مضامین سیاسی روز تولید کرد. ضیاءالدین دری نیز با «لژیون» و طرح داستانی درباره فراماسونری به موضوعات سیاسی پرداخت. تهمینه میلانی در سال ۷۹ فیلم جنجالی «نیمه پنهان» را با محوریت فعالیتهای سیاسی یک زن در ابتدای انقلاب ساخت که حاشیههای فراوانی را برای فیلمساز به وجود آورد. سامان مقدم هم «پارتی» را با طرح مسائل سیاسی با محوریت فعالیتهای یک روزنامهنگار ساخت. با غفلت از طرح مسائل استراتژیک با آغاز دهه 80 از میان فیلمسازان سینما، تنها ابراهیم حاتمیکیاست که دغدغههای سیاسی را به طور جدی و با طرح مضامین و انتخاب سوژههای سیاسی ادامه میدهد. او در «موج مرده» به رفتار دولتمردان پس از جنگ انتقاد میکند و در شکاف میان نسل جوان و نسل جنگ، دولتیان را مقصر میداند. حاشیههایی که برای این فیلم پیش آمد فضای حول آن را جنجالیتر کرد. اختلاف ابراهیم حاتمیکیا و تهیهکننده فیلم «موج مرده» باعث شد در جلسه مطبوعاتی، حاتمیکیا نگاتیوهای بریده شده را به دلیل اعتراض به سانسورهای فیلم توسط تهیهکننده به معرض نمایش بگذارد و از اتفاقی که از آن به یکسونگری تعبیر کرد، گله کند. او در «ارتفاع پست» نیز در بستر طرح معضلات اجتماعی به بیان مفاهیمی سیاسی نیز دست زد؛ اثری که با انتقادات جدی همراه شد. فیلمنامه این کار را اصغر فرهادی به نگارش درآورده بود. در نهایت در یکی از مهمترین آثارش، «به رنگ ارغوان» برای اولینبار سراغ به تصویر کشیدن فضاهای امنیتی و اطلاعاتی رفت و از این منظر نگاهی نیز به منافقین انداخت. نگاهی که با انتقادهای جدی همراه شد. فیلم از دوره اصلاحات به مدت6 سال در توقیف ماند و درنهایت پس از تغییر دولت در جشنواره بیست و هشتم فجر جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را نصیب خود کرد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|