|
«وطنامروز» گزارش میدهد؛ پیروزیهای مقاومت در منطقه به برگ برنده ایران برای عبور از تحریمها تبدیل شده است
کانال مقاومت
در آستانه سفر حسن روحانی، رئیسجمهور به عراق، رهبر معظم انقلاب مدال «ذوالفقار» را بر سینه سردار سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران نصب کردند. نشان ذوالفقار عالیترین نشان نظامی است و پس از انقلاب اسلامی ایران، برای نخستینبار بر سینه سردار قاسم سلیمانی نشانده شد. ارسال به دوستان
حسن روحانی در دومین روز از سفر خود به عراق با شخصیتهای سیاسی برجسته این کشور و همچنین نخبگان عراقی دیدار و گفتوگو کرد
توافقات مهم در بغداد
گروه سیاسی: حسن روحانی در جریان دومین روز از سفر خود به عراق ضمن ملاقات با برخی مسؤولان ارشد و شخصیتهای سیاسی این کشور، با نخبگان عراقی هم دیدار و بر نزدیکی و روابط خوب دولت و ملت 2 کشور تاکید کرد.
روحانی امروز با آیتالله سیستانی دیدار میکند ارسال به دوستان
بحران در میان رهبران قاره سبز
صدراعظم اتریش: رنسانس مکرون تخیلی است
گروه بینالملل: صدراعظم جوان اتریش نتوانست بیشتر از چند روز وسوسه دست انداختن همتای فرانسویاش را تحمل کند و او را به خیالبافی متهم کرد. «سباستین کورتس» طرح اصلاحات پرطمطراق «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه موسوم به «رنسانس اروپایی» را که هفته پیش در قالب مقالهای در روزنامههای 28 کشور عضو اتحادیه اروپا منتشر شده بود زیر سوال برد و آن را تخیلی دانست. او به رادیوی دولتی آلمان گفت: «اگرچه دولت او (مکرون) به حفاظت از مرزها، مشارکت با آفریقا یا مالیات گرفتن از شرکتهای اینترنتی به شیوه مثبتی توجه دارد اما در عین حال، بسیاری از پیشنهادها تخیلی است». ارسال به دوستان
نگاهی به 6 کتاب با موضوع شهدا که امسال در کانون توجه بودهاند
یک عاشقانه بیقرار!
محسن شهمیرزادی: اگرچه سالهاست ادبیات داستانی و صنعت نشر ایران با بحران مخاطب و همچنین سوژههای جذاب داستانی مواجه است اما در همین سالها گونهای از ادبیات مستند و داستانی در عرصه مکتوبات رشد پیدا کرده است که توانسته بازار کتاب را با تحول بسیاری همراه کند. گشت و گذاری در بازار کتاب نشان میدهد که پرمخاطبترین آثار مرتبط با شهدا درباره شهدای نسل جدید و مدافعان حرم هستند. جذابیت قصه و بهروز بودن سوژهها توانسته است خیل زیادی از مخاطبان را با خود همراه کند. در این میان، روایت عاشقانه و عمدتا از زبان همسر شهید بیش از سایر زوایای پرداختها، مورد اقبال قرار گرفته و عاشقانههای مدافعان حرم، جذابترین کتابهای حوزه دفاعمقدس را در سال 97 رقم زده است. اگرچه کتابهای پیشنهادی ما صرفا با محوریت شهدا بوده و آزادگان و جانبازان از این حوزه مستثنا بودهاند اما با این وجود به نظر میرسد در میان ناشران فعال در این حوزه همچنان انتشارات روایت فتح و انتشارات شهید کاظمی در زمره موفقترین ناشران فعال با محوریت زندگی شهدا و خاطرات آنها بودهاند. در ادامه نگاهی اجمالی به 6 کتاب برجسته و مهم در حوزه ادبیات دفاعمقدس با محوریت زندگی شهدا خواهیم انداخت.
یادت باشد/ رسول ملاحسنی/ انتشارات شهید کاظمی
سربلند/ محمدعلی جعفری/ انتشارات شهید کاظمی
قصه دلبری/ محمدعلی جعفری/ انتشارات روایت فتح
اسم تو مصطفاست/ راضیه تجار/ انتشارات روایت فتح
خط مقدم/ فائزه غفارحدادی/ انتشارات شهید کاظمی
شاهین بر آفتاب/ گلعلی بابایی/ نشر 27 ارسال به دوستان
انگلیس و آمریکا چگونه از ملی شدن صنعت نفت انتقام گرفتند؟
ماجرای آن 29 ماه
گروه یادآور: در ایام ملی شدن صنعت نفت وقتی دیپلماتهای انگلیس و آمریکا برای مذاکرات نفت به ایران میآمدند، دیدن فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» را به هم توصیه میکردند. برای خارجیها دیدن «آلیس در سرزمین عجایب» بهترین راه شناخت ایران و دولتمردانش بود اما یک نفر؛ یعنی مصدق، بیشتر از همه دولتمردان آن روزگار برای غربیها معما بود.
پایان خونبارترین جنگ دنیا اعلام میشود. میهمانان ناخوانده جنگ دوم جهانی باید ایران را ترک کنند اما هنوز ثروت زیادی در ایران هست که باید تکلیفش روشن شود. حقوق انحصاری کشف، استخراج و صادرات نفت ایران در اختیار انگلیسیهاست و منابع نفتی ایران توسط آنها به غارت میرود و برای هر بشکه نفت مقدار اندکی به ایران پرداخت میشود. حقوق کارکنان ایرانی شرکت نفت از هزینه نگهداری سگهای شرکت کمتر است و ایرانیان خود را مردمی تحقیر شده میدانند. رفته رفته، اعتصاب و اعتراض مردم شروع میشود. گویا سالها ظلم و چپاول ملت را بیدار کرده است. نمایندگان مردم در مجلس قانونی تصویب میکنند که دولت را مجبور به گرفتن حقوق ایران از بیگانگان میکند اما قبل از انجام هر اقدامی از سوی دولت، انگلیس ایران را دعوت به مذاکره میکند تا همچنان سلطه خود را بر نفت جنوب حفظ کند. مذاکرات ایران و انگلیس (شرکت نفت) جریان پیدا میکند. طرف ایرانی معتقد است با توجه به الگوی جدیدی که آمده، باید تجدیدنظری اتفاق بیفتد ولی شرکت نفت حاضر نمیشود. به موجب عهدنامه 1933 برای هر تن نفت 4 شیلینگ برای ایران در نظر گرفته شده بود که بر اساس قرارداد «گس-گلشاییان» انگلیسیها موافقت کردند شرکت نفت تنها 2 شیلینگ برای هر تن اضافه پرداخت کند. قرارداد امضا میشود و باید به تصویب مجلس برسد اما نمایندگان مجلس بشدت با اقدام دولت مخالفند و به امضای قراردادی که 33 سال دیگر نفت ایران را به انگلیسیها میدهد اعتراض میکنند. محمدمهدی عبدخدایی این اعتراض را اینطور روایت میکند: اواخر دوره پانزدهم بود، چند روزی بیشتر نمانده بود که دوره مجلس تمام شود. دکتر بقایی و حسین مکی سخنرانی طول و درازی علیه قرارداد گس- گلشاییان کردند. اینها از حزب دموکرات وکیل بودند. دوره مجلس تمام شد و قرارداد افتاد به دوره شانزدهم».
شاه که مایل به مقابله با انگلیس نیست، بهوسیله «عبدالحسین هژیر» وزیر دربار، در انتخابات دوره شانزدهم دخالت میکند. همین موضوع باعث میشود تحصنی به رهبری دکتر مصدق شکل بگیرد. محمدمهدی عبدخدایی، نوجوان دستفروش آن روزگار و عضو فداییان اسلام، درباره جزئیات این تحصن اینطور توضیح میدهد: «شاه، عبدالحسین هژیر را فرستاد با متحصنان صحبت کند. وقتی عبدالحسین هژیر میآید جلوی مرحوم دکتر مصدق، آقای دکتر مصدق میگه عبدالحسین خان! وجدانا این انتخابات آزاده؟ سیدحسین امامی که زیر بغل دکتر مصدق رو گرفته بود برمیگرده به هژیر میگه تو اجیری! تو هژیر نیستی!» از دل این تحصن، جبهه ملی زاده میشود و به مرور با حمایت گسترده افکار عمومی، نشریات، روزنامهها، اصناف و بازار و البته فداییان اسلام قدرت پیدا میکند. فداییان اسلام گروهی مذهبی و موثر هستند که ملی شدن نفت را اولین قدم برای استقلال ایران میدانند. فداییان اسلام که تنها راه چاره را برای انتخابات آزاد، برکناری هژیر میدانند، بعد از هشدارهای فراوان، او را با شلیک گلوله از سر راه برمیدارند. انتخابات تهران دوباره برگزار میشود. «ابراهیم یزدی» عضو نهضت آزادی در شرح شرایط و تحولات پیرامونی انتخابات مجلس شانزدهم میگوید: «حالا یک مبارزه انتخاباتی بسیار گستردهای شد و در نتیجه دکتر مصدق و همکارانش، عده قابل توجهی به مجلس شانزدهم راه پیدا کردند. در مجلس شانزدهم استیفای حقوق ملت ایران از شرکت نفت به کمیسیون نفت واگذار شد که دکتر مصدق مسؤولش بود». شاه که نمیخواهد حمایت انگلیس و آمریکا را از دست بدهد برای جلوگیری از ملی شدن نفت، به یک نظامی برجسته برای نخستوزیری روی میآورد. «رزمآرا» با جسارت تمام جملهای را در مجلس مطرح میکند که بشدت باعث عصبانیت ملیگرایان و مذهبیون میشود. رزمآرا در مجلس در مخالفت با ملی شدن نفت جمله خیلی معروفی دارد. او میگوید: «ماها یک لولهنگ (آفتابه) هم نمیتوانیم بسازیم، حالا چطوری میخواهیم نفت را اداره کنیم؟» نتیجه این تحقیر ملی به دچار شدن رزمآرا به سرنوشت هژیر منجر میشود. با قتل رزمآرا موانع برداشته میشود و در عرض یک هفته، با پیشنهاد دکتر مصدق و اکثریت آرا در مجلس، نفت ایران در سراسر کشور ملی اعلام میشود. تصویب این قانون، موجی از شادی را در مردم ایجاد میکند. شاه که نگران است جبههملی قدرت بیشتری بگیرد، «حسین علاء» را که سیاستمداری علاقهمند به انگلیس است، برای نخستوزیری معرفی میکند. در مقابل نواب صفوی، رهبر فداییان اسلام با صدور اعلامیهای به علاء هشدار میدهد استعفا کند. متن اعلامیه که در روزنامه با دستخط نواب صفوی چاپ میشود، به این شرح است: «هوالعزیز، حسین علاء، زمامداری ملت مسلمان ایران در خور صلاحیت تو و امثال تو و حکومت غاصب کنونی نیست، فورا برکناری خود را اعلام کن. به یاری خدای توانا، سیدمجتبی نوابصفوی» علاء هم که نمیخواهد به سرنوشت هژیر و رزمآرا دچار شود استعفا میکند. این مردم خواهان نخستوزیری هستند که سرمایه کشور را به صاحب اصلیاش برگرداند اما چه کسی شایسته تشکیل چنین دولتی است؟ نخستوزیر جدید باید در اولین فرصت انتخاب شود. فضای مجلس پرهیجان است. میدان بهارستان لبریز از مردمی است که منتظرند ببینند بحران به نفع کدام طرف تمام میشود؟ در شرایط جدید، هر کسی نمیتواند مسؤولیت دولت را برعهده بگیرد، چرا که این مردم، دیگر براحتی از حق خود نمیگذرند اما دربار، «جمال امامی» را مأمور میکند تا نقشهای جدید پیاده کند. ابراهیم یزدی در اینباره میگوید: جمال امامی خواست در واقع یک، نعل وارونه بزند؛ پیشنهاد کرد که خود مصدق نخستوزیر شود. تصور عمومی این بود که مصدق منفیباف است و نه گفتن و مبارزه را خوب بلد است اما حرکت ایجابی ندارد. بنابراین اگر بگوییم مصدق خودش بیاید یا نمیپذیرد که آن وقت آلترناتیو «سیدضیاءالدین طباطبایی» بود یا اگر چنانچه بپذیرد، کاری از پیش نمیبرد. اما مصدق نخستوزیری را قبول کرد. همه متعجب شده بودند که امامی پیشنهاددهنده بوده و مصدق مورد تایید قرار گرفت. محمد مصدق، برنامه خود را اعلام میکند و با شروطی نخستوزیری ایران را میپذیرد: «برنامه دولت اینجانب روی 2 اصل تنظیم شده بود؛ یکی مساله نفت و دیگری موضوع انتخابات». مصدق بخوبی میداند برای رسیدن به آرمانها با مشکلاتی فراوان و البته مخالفانی هوشمند روبهرو است؛ مخالفانی که معتقدند مصدق پیرمردی تهدیدگر و عوامفریب و شبیه شخصیتهای داستان آلیس در سرزمین عجایب است. انگلیس و آمریکا خطر ملی شدن نفت ایران را به یکدیگر گوشزد میکنند و نگران الگو شدن این حرکت ایران برای دیگر کشورهای جهان سوم هستند. «بازیل جکسون» از مدیران شرکت نفت انگلیس، برای منصرف کردن مصدق از ملی کردن صنعت نفت راهی ایران میشود. جکسون در مصاحبهای مطبوعاتی میگوید: «صادرات 95 درصد از نفت، با این وسعت بایستی از زمین استخراج شود. من هیچ کشوری را نمیشناسم که برای صادرات 95 درصد از محصولات خود آن را ملی اعلام کند. ایران فکر میکند با ملی کردن نفت میتواند ثروتمند شود ولی متاسفانه این کار نتیجه معکوس خواهد داشت». گزینههای پیشنهادی جکسون که ملی شدن نفت ایران را به رسمیت نمیشناسد خیلی زود رد میشود. با شکست مذاکرات، مصدق دستور اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت را صادر میکند. مجلس شورای ملی 5 نماینده و مجلس سنا هم 6 نماینده را معرفی میکنند تا با مدیریت مهندس مهدی بازرگان اداره پالایشگاه نفت را به عهده بگیرند.30 هزار نفر در خرمشهر جمع شدهاند و مکی که سخنرانی کاربلد است برای آنها نطقی پیروزمندانه سر میدهد. در یک مراسم نمادین و مشابه کشورهای تازه مستقل شده نشانههای شرکت قبلی پایین میآید و پرچم ایران بالا میرود. این اتفاق برای دنیا یک معنی دارد؛ کنترل ایران برمنابع نفتی خودش. خوشحالی مردم از مراسم با شکوه خلع ید از انگلیس فقط 5 روز دوام دارد. صبح روز پنجم، وزیر خارجه انگلستان از گزینههای روی میز خود تهدید نظامی را انتخاب میکند. ناوهای جنگی انگلیس در آبادان پهلو میگیرند و 4 هزار چترباز در اطراف خلیجفارس به حالت آمادهباش درمیآیند. آنها در تدارک عملیات برای اشغال آبادان هستند. همزمان با تحرکات نظامی، انگلیس به دادگاه بینالمللی لاهه شکایت میبرد. دادگاه از ایران میخواهد تا هنگام صدور رأی همچنان نفت خود را در اختیار انگلیس قرار دهد؛ خواستهای که خیلی قاطع از طرف ایران رد میشود. در انبوه مشکلات، مصدق دست به کار میشود و نامهای به «هری ترومن» رئیسجمهور آمریکا مینویسد و از آمریکا درخواست کمک میکند. مصدق برای اینکه آمریکاییها را از انگلیسها جدا کند، از آنها کمک میخواهد. به گمان مصدق آمریکاییها برای جلوگیری از نفوذ تفکرات کمونیستی در ایران، از او حمایت میکنند و قید روابط قدیمیشان با انگلیس را خواهند زد اما آمریکا چرا باید از منافع ملی ایران حمایت میکرد، بدون اینکه خود بهرهای ببرد؟! اقدام بعدی انگلیسیها، تحریم اقتصادی ایران است. ایران نمیتواند نفت بفروشد. عبدخدایی روایت قابل تاملی از این تحریم دارد: «کشتی رزماری از ایتالیا میاد از ایران نفت میخره. وقتی میره به عدن، عدن مستعمره انگلیس بود، دادگاه عدن نفت کشتی رزماری رو به نفع شرکت نفت انگلیس بریتیش پترولیوم مصادره میکنه».
اما دولت ملی چگونه با تحریمها مقابله میکند؟ صفحه تازهای در اقتصاد ایران باز میشود که همان 28 ماه اقتصاد بدون نفت است. «سیدحسین موسویان» که بعدها عضو تاثیرگذار جبههملی میشود، آن روزها را خوب به خاطر دارد: «یک اوراقی چاپ کردند به نام قرضه ملی و مردم استقبال کردند از خرید این اوراق قرضه ملی. حتی بچههای دبستانی که قلکهاشون رو شکستند، پول خردهاشو رو آوردن و قرضه ملی خریدن و یکی از اون بچههای اون روز خود من هستم». بازاریان در واقع این قرضالحسنه را به صورت هبه به دولت ملی و ملت ایران و نهضت ملی ایران دادند و دنبال سود نبودند. عبدخدایی میگوید: «هرکاری که آقای دکتر مصدق در اقتصاد داخلی میکرد، مورد حمایت هم فداییان اسلام بود و هم آیتالله کاشانی. کسی به اقتصاد ملی دکتر مصدق اعتراضی نداره، به سیاست خارجی آقای دکتر مصدق اعتراض داره».
رئیسجمهور آمریکا به نامه نخستوزیر ایران پاسخ و از فرستادن نماینده ویژهاش به ایران خبر میدهد. دکتر مصدق هم در پاسخ از آمدن این نماینده اظهار خوشحالی میکند. «اورل هریمن» نماینده ویژه آمریکا با همراهان خود وارد تهران میشود. ورود هریمن با سالگرد اعتصاب حزب توده همزمان شده است. این راهپیمایی با ورود مأموران دولتی، به آشوب کشیده میشود و 16 نفر جان خود را از دست میدهند. مصدق، «فضلالله زاهدی» وزیر کشور را مسؤول این خونریزیها میداند و او را برکنار میکند. با اینکه این تجمع ارتباطی به ورود هریمن ندارد اما روزنامههای آمریکایی و انگلیسی آن را برنامهای برای جلوگیری از توافق عنوان میکنند. هریمن میخواهد به مصدق بقبولاند ملی کردن نفت به همین راحتی نیست و به دانش و تخصص صادرات نیاز دارد، بنابراین ایران نباید بر کنترل نفت تاکید کند و بهتر است با انگلیسیها کنار بیاید. مصدق که روی تخت فلزیاش دراز کشیده است با قهقهه به هریمن میگوید: «شما نمیدانید انگلیسیها چقدر موذی هستند. نمیدانید چه شیاطینی هستند. به هر چه دست میزنند آن را آلوده و کثیف میکنند». هریمن که از رفتار مصدق ناامید شده، به دیدار شاه میرود تا شاید راهحلی پیدا کند. شاه هم به هریمن میگوید اگر نتوانند با مصدق توافق کنند، کار بیخ پیدا میکند و تا زمانی که مردم از مصدق حمایت میکنند او تنها گزینه است. هریمن که نتوانسته است مصدق را قانع کند با مهمترین حامی او یعنی آیتالله کاشانی ملاقات و تلاش میکند غیرمستقیم بر تصمیم مصدق تأثیر بگذارد اما کاشانی خوب میداند هدف آمریکا از این میانجیگری چیست و به هریمن میگوید ملت ایران به آمریکا بدبین است. کاشانی ملی کردن نفت را وظیفهای شرعی میداند و با تسلط بیگانه بشدت مبارزه میکند. او در بیانیهای رادیویی اینطور اعلام میکند: «اینک که انگلیس که طی 50 سال خون ملت مظلوم ایران را مکیده و در تمام امور و شئون اجتماعی و سیاسی ما مداخلات ناروا کرده، چون دوران ستمکاری و غارتگری خود را خاتمه یافته میبیند، علیه ما در دنیا تبلیغات میکند و از همه مضحکتر ملت مسلمان ما را که سرمشق شهامت و شجاعت و از خود گذشتگی است به حرفهای پوچ تهدید مینماید».
ابراهیم یزدی درباره مذاکرات هریمن میگوید: «اینهایی که اومدن برای مذاکره، موفق نشدن، چون انگلیسها حاضر نشدن اصل ملی شدن نفت، یعنی حق ایران را در ملی کردن صنایع خودش، بپذیرن. دو. حاضر نشدن مطالبات ایران را هم جزء مذاکره قرار بدن. ایران میگفت بله! ما غرامت بابت ملی شدن را میپذیریم. برای اینکه ملی شدن همراه با پذیرش غرامته ولی شما هم باید بابت اون بدهیهایی که به ما دارید و نپرداختین، اونارم باید تسویه کنید که انگلیسها نمیپذیرفتن». مأموریت هریمن در ایران 40 روز طول میکشد و بعد از کشوقوس فراوان بالاخره مصدق راضی میشود به شرط پذیرش ملی شدن نفت ایران با انگلیس مذاکره کند. با راضی شدن مصدق به مذاکره، امیدهای آمریکا و انگلیس برای رسیدن به توافق بیشتر میشود. پیشنهاد جکسون دوباره پذیرش ایران قرار نمیگیرد. در مجلس دکتر مصدق دلایل را ذکر میکند. گروه دومی میآیند: گروه «استوکس» (وزیر مُهردار سلطنتی). انگلیس استوکس را به همراه بسته پیشنهادی محرمانهاش برای مذاکره به ایران میفرستد. استوکس همراه خودش سرهنگی از «امآی سیکس» را به عنوان مترجم آورده است. مأموریت این فرد در اولین جلسه با مصدق لو میرود و میان طرفهای مذاکرهکننده کدورت ایجاد میشود. به نظر میرسد جمعبندی آمریکا و انگلیس، پذیرفتن ظاهری ملی شدن صنعت نفت است تا بتوانند همچنان کنترل خود را بر نفت ایران حفظ کنند. یکی از بخشهای خبری یک شبکه خارجی درباره این مذاکرات اینطور خبر میدهد: در پی بینتیجه بودن تلاشها در حل مسأله نفت، آقای ریچارد استوکس به دکتر مصدق پیشنهاد کرد کنترل شرکت نفت در ایران باشد اما این پیشنهاد رد شد. به دلیل اینکه استوکس روی یک مدیرکل انگلیسی اصرار دارد و میگوید کارکنان انگلیسی حاضر به کار کردن تحت مدیریت ایرانیها نیستند. دستاورد استوکس از ملاقات و مذاکره با مصدق، تفاوتی با هریمن ندارد و او هم دستخالی بازمیگردد. مصدق بعد از رد پیشنهاد استوکس، دستور اخراج کارمندان انگلیسی از آبادان را صادر میکند. یک هفته از انتشار اخطاریه اخراج نمیگذرد که همه کارکنان انگلیسی شرکت نفت از ایران خارج میشوند. متن گفتوگو با یکی از کارمندان انگلیسی اخراج شده از شرکت نفت، به وضوح از روحیه برتریجویی انگلیسیها حکایت میکند: با شدت گرفتن بحران، مدیر انگلیسی شرکت نفت گزارش میکند: تا وقتی دولت مصدق بر سر کار است، هیچ توافقی به دست نمیآید. سفیر آمریکا نیز به صورت محرمانه به دیدار شاه میرود و از او برکناری مصدق را میخواهد. شاه هم با برکناری مصدق موافق است اما به دلیل همراهی مردم با مصدق، فعلاً امکان عزل او وجود ندارد. با قطعی شدن شکست مذاکرات، انگلیس رسماً به سازمان ملل علیه ایران شکایت میکند. اتهام ایران تهدید امنیت جهانی است. هیاتی از ایران به رهبری مصدق، عازم نیویورک شد و سعی کرد از این کرسی شورای امنیت استفاده بهینه بکند. ورود مصدق به نیویورک با استقبال گرم شهروندان همراه میشود. مصدق در سازمان ملل با بیان ظلمهایی که به ملت ایران شده است، انگلیس را به ایجاد بحران به وسیله تحریم و تهدید نظامی متهم میکند و میگوید بررسی پرونده نفت ایران در صلاحیت شورای امنیت و دادگاه لاهه نیست. در پایان، شورای امنیت بعد از چند روز مذاکره، قطعنامهای صادر میکند که به نوبه خود یک پیروزی برای مصدق و ایران است. شورای امنیت پرونده را از دستور کار خارج میکند تا نتیجه دادگاه لاهه مشخص شود. مصدق که از تشدید اقدامات انگلیس نگران است، بعد از اتمام کار شورای امنیت به واشنگتن میرود تا مقامات آمریکایی را برای کمک همهجانبه به ایران متقاعد کند. مصدق با ترومن دیدار میکند و از او درخواست کمک برای خروج از فشار تحریم و گرفتن جانب ایران در مقابله با انگلیس را دارد اما دور از چشم مصدق، آمریکا و انگلیس مشغول هماهنگی با یکدیگر هستند. انگلیس تاکید میکند توافق نکردن با مصدق بهتر از توافق بد است و باید منتظر جانشین مصدق بود. نماینده آمریکاییها که مسؤول اعلام پایان مذاکرات بدون رسیدن به نتیجه به مصدق است، در خاطرات خود میگوید: همین که وارد اتاق مصدق شدم، با صدای بسیار ناامید گفت: «آمدهای مرا به خانه بفرستی؟» نخستوزیر ایران که حالا شرایطش سختتر هم شده است از آمریکا میخواهد حداقل با کمک مالی از دولتش حمایت کند. ترومن به عنوان هدیه خداحافظی و بر اساس برنامه معروف به اصل 4، وعده وامی 23 میلیون دلاری را به مصدق میدهد اما این صرفاً یک وعده است و هرگز پولی وارد ایران نمیشود. تحت نام اصل 4 ترومن چند رأس گاو و جوجه و مرغ وارد ایران میشود و دیگر هیچ. عبدخدایی این شرایط را اینطور توضیح میدهد: «شما این جور فرض کنید که آقای دکتر مصدق در عین حال که آدم ملی بود گمان میکرد در درون سرمایهداری اختلاف هست، میتونه از این اختلاف استفاده کنه پای انگلستان رو از کشور ببره». در حالی که انگلیسها به نفت ایران نیاز داشتند، صنایع بازسازی شده آمریکا، به نفت ارزان احتیاج داشتند. لاید هیدن، مسؤول برنامه کشاورزی اصل 4 ترومن در خاورمیانه در پاسخ به این سوال که «به نظر شما ایران چقدر برای غرب مهم است؟» میگوید: «به نظر من خیلی اهمیت دارد، زیرا ایران دارای ذخایر فراوان نفت است و ما به این ذخایر نفت نیاز داریم. اگر با تغییراتی در حکومت ایران از طریق بعضی از قدرتهای جهانی بتوان روی ایران و نفت آن کنترل داشت، میتوان براحتی کل منطقه پیرامون خلیجفارس را که حدود 60 الی 70 درصد نفت جهان را ذخیره کرده است، تحت کنترل قرار داد. بعضی مواقع این کارها لازم است». نخستوزیر به ایران بازمیگردد و دستور اجرای دومین مأموریت دولت خود را صادر میکند: برگزاری انتخابات آزاد. انتخابات دوره هفدهم مجلس آغاز میشود. مردم از انتخابات استقبال میکنند و انتظار دارند مجلسی متفاوت را تجربه کنند؛ مجلسی که دیگر تحت نفوذ دربار و بیگانگان نیست اما هنوز رأیگیری تمام نشده است که فرمان نخستوزیری برای توقف انتخابات صادر میشود. بهخاطر دخالت ژاندارمری و ارتش و دربار، مصدق انتخابات را متوقف کرد تا بعد از برگشت از لاهه انتخابات به تعبیر خودش سالمی برگزار کند. ادامه انتخابات مجلس هفدهم که مصدق وعدهاش را داد هیچوقت برگزار نمیشود.
خبرهایی از گوشه و کنار شنیده میشود که در بین نمایندگان انتخاب شده، تعداد حامیان مصدق زیاد نیست. اختلاف نظر کاشانی و مصدق درباره نحوه برگزاری انتخابات، شعلههای اختلاف را روشن میکند. بعد از افتتاح مجلس بلافاصله رفت و آمد و جلسه با آمریکاییها و انگلیسیها شروع میشود. رئیس مجلس جدید که عامل دربار است، قوام را به عنوان حلال بحران نفتی به آمریکا پیشنهاد میدهد. سفیر آمریکا نیز بعد از ملاقات با قوام او را بهترین گزینه برای جایگزینی مصدق مییابد. انگلیس با این انتخاب موافق است و سفیر خود را برای متقاعد کردن شاه درباره عزل مصدق مأمور میکند. حالا فقط یک بهانه لازم است تا مصدق برکنار شود و این بهانه خیلی زود به دست شاه میافتد. مصدق میخواهد فرماندهی ارتش و قوای نظامی در اختیار دولت باشد و نه شاه اما نیروهای نظامی منبع اساسی اعمال قدرت شاه در کشور هستند. شاه بدون درنگ با درخواست مصدق مخالفت میکند. مصدق استعفا میکند. کسی نمیداند بعد از این استعفا اتفاقاتی در ایران میافتد که به رویدادی بزرگ منتهی میشود. وقتی مصدق استعفا کرد، مجلس به گزینه شاه یعنی قوامالسلطنه رای اعتماد داد. قوام بلافاصله پیشنهاد از سرگیری مجدد مذاکرات نفتی را مطرح میکند و آمریکا و انگلیس از این پیشنهاد استقبال میکنند اما این هدفی نیست که ملت ایران برای آن سالها رنج کشیده و خون دل خورده است. عبدخدایی درباره تصور قوام میگوید: «قوامالسلطنه فکر میکرد که همان قهرمان سال 26-25 است، نمیدانست که وضع عوض شده. حالا سال 31 است؛ آیتالله کاشانی رای آورده و رهبری مذهبی جامعه را دارد».
«کرمیت روزولت» مأمور CIA، از آمریکا به ایران میآید و رسماً فرماندهی کودتا را به عهده میگیرد. او با شاه دیدار میکند و قرار عملیات را با او در میان میگذارد. محمدرضا شاه بعدها در گفتوگویی در توضیح شرایط پیش از کودتا میگوید: «پس از تفکر زیاد، نقشهای کشیدیم اون موقع که اگر فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران را دولت وقت اجرا نکند، با ترک کشور، مردم ایران را مختار به رویه مطابق میلشون بکنیم». روز 25 مرداد شاه از ایران خارج میشود و قبل از رفتنش فرمان عزل مصدق و نصب نخستوزیر جدید را به روزولت میرساند. جزئیات این فرار را ثریا همسر دوم شاه، در «کاخ تنهایی» نوشته است:«حتی من فرصت نکردم جوراب پایم بکنم. شاه با عجله من را سوار هواپیمای اختصاصی کرد و رفتیم بغداد». اما قضایا آنگونه که برنامهریزی شده بود پیش نمیرود. ابراهیم یزدی در توضیح شب 25 مرداد میگوید: «ساعت 11 شب نصیری با تانکها میره به خانه دکتر مصدق که اینو ابلاغ بکنن، خب معلومه شما ابلاغ عزل نخستوزیر را ساعت 11 شب با تانک بخواید بدید معلومه. دکتر مصدق نپذیرفت». عبدخدایی ماجرای آن شب را اینطور ادامه میدهد: «همون جا سرهنگ نصیری را دستگیر میکنن و نیروهای گارد رو که دو تا کامیون بودند خلع سلاح میکنن. صبح اعلام میکنن دیشب میخواسته کودتا بشه». مصدق برای جلوگیری از هرج و مرج، رسما انجام هرگونه تظاهرات را ممنوع اعلام میکند. پولهایی که وارد شده بود بین ارتشیها و چماقداران پخش میشود و با فرمان روزولت، از صبح روز 28 مرداد تظاهرات ضد مصدق آغاز میشود. کرمیت روزولت، فرمانده عملیات کودتا، سالها بعد میگوید: «درباره تعداد مامورین مطمئن نیستم 6 نفر بودند یا 8 نفر ولی پول گمان میکنم حدود 700 یا 800 هزار دلار موجود داشتیم که از این مبلغ در تمام دوره اجرای عملیات حدود 10 هزار دلار خرج شد». خبرنگار از او میپرسد: «میخواید بگید برای اجرای عملیات در این سطح فقط 6 یا 8 مامور و 10 هزار دلار کافی بوده؟» و روزولت اینطور پاسخ میدهد: «خب! عدهای از مردم ایران کار را انجام دادند و تنها چیزی که احتیاج داشتند حمایت و تا حدی راهنماییهای حرفهای بود». تظاهرکنندگان به خانه نخستوزیر حمله میکنند و مصدق پس از چند ساعت مقاومت، مجبور به ترک خانه میشود. سیایاِی فرد جایگزین مصدق را هم انتخاب کرده است. فضلالله زاهدی، وزیر سابق کشور که 2 سال قبل و همزمان با ورود هریمن به تهران، به دلیل آشوبهای ایجاد شده با حکم مصدق عزل شده بود، با فرار مصدق از خانه خود، زاهدی که در سفارت آمریکا پنهان شده بود رسماً اعلام نخستوزیری میکند. کمی بعد صدایی از رادیو اعلام میکند: «الو الو این جا تهران. الو الو این جا تهران. مردم! خبر بشارتآمیز. خبر بشارتآمیز. چند دقیقه دیگر. سرلشکر زاهدی. نخستوزیر. پیام شاهنشاه را برای شما قرائت میکند. مردم شهرستانهای ایران بیدار و هوشیار باشید. مصدق خائن فرار کرده است. هزاران نفر را در تهران امروز مصدق خائن به مسلسل بسته است». عبدخدایی در توضیح شرایطی که کودتا در آن اتفاق افتاده میگوید: «این ملت 30 تیر نیستند که بریزند در خیابان بگن «از جان خود گذشتیم با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق». «بیهوده مزن داد، مصدق پدر ماست. این فرد مبارز، پدر و تاج سر ماست». این ملت اون ملت نیست دیگه. به خیلی از بزرگان گفتم اشتباه دکتر مصدق را نمیشود کتمان کرد ولی اشتباه یک نخستوزیر به چه قیمتی تمام شد؟ به قیمت 25 سال دیکتاتوری محمدرضا شاه». پایان این اتفاقات بیشتر از همه کام مردمی را تلخ کرد که از ابتدای نهضت ملی با امیدهای فراوان به مقابله با تمام مشکلات رفته بودند؛ مردمی که در صحنههای مختلف خلعید، مقابله با تحریم و از همه مهمتر قیام ملی 30 تیر حاضر شده بودند. مردمی که خون داده بودند، داغ جوان دیده بودند و مبارزه کرده بودند تا نخستوزیرشان را یاری کنند؛ مردمی که نخستوزیرشان را در قامتی میدیدند که تحقق آرزوهایشان با او گره خورده است. فاصله گرفتن رهبر سیاسی جبهه ملی از رهبر مذهبی مردم و خوشبینی در سیاست خارجی باعث میشود تاریخ به صورتی ورق بخورد که استبداد و استعمار تا 25 سال بعد از کودتا جان خسته ایران را آزار دهند. ارسال به دوستان
سخنرانی آیتالله جنتی در اجلاسیه جدید مجلس خبرگان باز هم فضای این مجلس را به سمت توجه به مشکلات اقتصادی مردم برد
روحانی برای حل مشکلات برنامه بدهد
رئیسی نایبرئیس مجلس خبرگان شد
گروه سیاسی: ششمین اجلاسیه دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری صبح دیروز سهشنبه 21 اسفند در محل قدیم مجلس شورای اسلامی برگزار شد. این اجلاسیه با سخنرانی آیتالله احمد جنتی، رئیس مجلس خبرگان رهبری به صورت رسمی آغاز شد. آیتالله جنتی در سخنرانی خود که به نوعی به عنوان سخنرانی رسمی اجلاسیه ششم دوره پنجم ایراد شد، به مهمترین مسائل روز پرداخت. به گزارش «وطنامروز»، آیتالله جنتی در سخنان خود به وضعیت نابسامان اقتصادی پرداخت. یکی از مطالبی که آیتالله جنتی در این بخش از سخنان خود به آن پرداخت، موضوع نابسامانیهای ارزی بود که آیتالله از آن به «آشوب ارزی» تعبیر کرد. بر همین اساس، رئیس مجلس خبرگان رهبری که در اجلاسیه پنجم از دوره پنجم، انتقادات صریحی از ناکارآمدی دولت مطرح کرده بود، اینبار از رئیسجمهور خواست برنامههای خود را برای حل این مشکلات ارائه کند. آیتالله جنتی همچنین به بیانیه گام دوم رهبر انقلاب اشاره و تصریح کرد که همه مسؤولان از جمله مجلس خبرگان رهبری باید ابعاد مختلف این بیانیه را نشر داده و در تحقق اهداف آن بکوشند. آیتالله جنتی همچنین به سفر مهم بشار اسد به تهران اشاره و از سردار سلیمانی بهخاطر به پیروزی رساندن جبهه مقاومت در منطقه قدردانی کرد. آیتالله جنتی در سخنان خود همچنین با اشاره به انتصاب رئیس جدید قوهقضائیه، از سیدابراهیم رئیسی تعریف کرد و گفت ضدانقلاب از حضور رئیسی در قوهقضائیه نگران شده است. او همچنین از خدمات ریاست قبلی قوهقضائیه، آیتالله آملیلاریجانی تمجید کرد. بر اساس این گزارش، آیتالله احمد جنتی، رئیس مجلس خبرگان رهبری در سخنان خود در اجلاسیه ششم دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: یکی از سنتهای الهی این است که اگر کسانی از اهل حق در صف اول همچون انبیا در برابر دشمنان خدا استقامت کنند، دشمنان را شکست میدهند. این سنتی است که هیچگاه قابل تغییر نیست و از ابتدای خلق بشریت بوده است. این سنت، مژده پیروزی نهایی را به ما میدهد؛ البته معنای آن این نیست که بدون دادن بها به این پیروزی برسیم. به گزارش تسنیم، وی با اشاره به اهدای نشان ذوالفقار از سوی رهبر انقلاب به سردار سلیمانی گفت: سردار سلیمانی در این سالها اقداماتی انجام داده است که بسیاریها خبر ندارند. در روزهایی که در سوریه و عراق حاضر میشد با طرحهایش توانست پیروزیهای متعددی را در منطقه برای جبهه مقاومت بهدست آورد. وی با اشاره به سفر ترامپ به عراق یادآور شد: شاهد بودیم که رئیسجمهور آمریکا در تاریکی شب و آن هم بهصورت مخفیانه وارد عراق شد و حتی هیچ کدام از مقامات عراقی به استقبال وی نیامدند. امروز رئیسجمهوری اسلامی ایران با اعلام قبلی وارد عراق میشود و حتی مقامات این کشور به استقبال وی میآیند؛ تمام این اتفاقات نشانگر افول آمریکاست. آیتالله جنتی با توجه به سفر مهم بشار اسد به تهران تصریح کرد: سفر بشار اسد به تهران یک پیام بزرگ برای دنیا داشت و آن هم این بود که استکبار و قدرتها تلاش کردند بشار اسد را از سوریه کنار بزنند اما این ایران بود که با پشتیبانی از وی، سوریه را نجات داد. رئیس مجلس خبرگان رهبری همچنین با اشاره به انتصاب آیتالله رئیسی به سمت ریاست قوهقضائیه اظهار داشت: کفار و ضدانقلاب امروز از انتصاب آقای رئیسی عصبانی هستند و این علامتی است از اینکه این انتصاب مناسب بوده و نشان میدهد قدرتی در قوهقضائیه بهروی کار آمده که میتواند با مفسدان و گروههای ضدانقلاب مبارزه کند. آیتالله جنتی خطاب به رئیس جدید قوهقضائیه گفت: مطالبی را که رهبر انقلاب در حکم انتصاب به شما گوشزد کردند سرلوحه کار خود قرار دهید. از مدیران و معاونان قوهقضائیه نیز این اجرای توصیههای رهبری را بخواهید و وعدههایی را که خودتان در مراسم معارفه به مردم دادید همیشه جلوی چشم خود قرار دهید و بدانید که در قبال این وعدهها باید به مردم گزارش کار بدهید. آیتالله جنتی همچنین با تأکید بر توجه ویژه به بیانیه مهم «گام دوم انقلاب» خاطرنشان کرد: مردم و سایر اقشار جامعه باید به بیانیه مهم رهبر انقلاب که نام آن گام دوم است، توجه ویژه نشان دهند. در کنار مردم، مسؤولان نیز موظف هستند ابعاد مختلف این بیانیه را مورد ارزیابی قرار دهند. وی اضافه کرد: اعضای مجلس خبرگان رهبری نیز در کنار سایر مسؤولان باید بیانیه گام دوم انقلاب را مطالعه کرده و در نشر آن کوشا باشند.
رئیسی نایبرئیس مجلس خبرگان شد ارسال به دوستان
«وطنامروز» از واکنش نمایندگان و کارشناسان به مصوبه عجیب شورای شهر پایتخت گزارش میدهد
بریدن نفس 62 باغ!
گروه اجتماعی: در روزهای گذشته خبری در حوزه شهری و محیطزیست از داخل صحن شورای شهر منتشر شد که هر چند در هیاهوی اخبار آخر سال و رویدادهای گوناگون این روزها چندان بازتابی در بین رسانهها نداشت اما به نظر میرسد موافقت شورای شهر با انجام ساخت و ساز در 62باغ تهران، سرآغاز تخریب گسترده محیطزیست در پایتخت باشد؛ مصوبهای که تا امروز کمتر شاهد نمونهای مشابه آن در حوزه شهر و شورای شهر بودهایم. مصوبهای که تخریب فضای سبز آن هم در کلانشهر تهران را به دنبال دارد!
اقدام مدیریت شهری پسندیده نیست
مرگ محیطزیست پایتخت
مجلس ساخت برج- باغ را ممنوع اعلام کند
راههای گوناگون برای حفظ باغات
پرسش مهم از اعضای شورا
تذکر برای مجوز ساختوساز
عدم درک از مدیریت شهری
بزرگترین تصمیم اشتباه ارسال به دوستان
روزنامه ترکیهای «ینیشفق» گزارش داد
اختفای البغدادی نزد آمریکاییها
گروه بینالملل: ابعاد جدیدی از سرنوشت رهبران ارشد و برخی عناصر گروه تروریستی داعش که هماینک داخل منطقهای کموسعت به مساحت 10 کیلومتر در استان دیرالزور در شرق سوریه حضور دارند، منتشر شده است. چند روز پیش «حاکم الزاملی» از رهبران جریان صدر عراق فاش کرد ابوبکر البغدادی، رهبر ارشد داعش در الباغوز سوریه در محاصره نیروهای آمریکایی است. در تایید اظهارات الزاملی، یک روزنامه ترکیهای گزارش داد سرکرده اصلی داعش در چنگ نیروهای آمریکایی است و برای وی گذرنامه و شناسنامه جعلی صادر کردهاند. روزنامه ینیشفق تصویری منتشر کرد که در آن البغدادی داخل یک نفربر زرهی آمریکایی حضور دارد. بنا بر این گزارش، سرویس جاسوسی آمریکا (سیا) بر مکان حضور البغدادی و تحرکات وی نظارت دارد و در حال حاضر نیروهای آمریکایی به البغدادی و بیش از 140 عنصر داعش، شناسنامه جعلی داده و نامهای جدیدی برای آنان انتخاب کردهاند. ینیشفق مینویسد اعطای این مدارک جعلی، بخشی از عملیات محرمانهای است که آمریکا برای قاچاق تروریستها از منطقه و از طریق عراق در حال انجام آن است. به گزارش این روزنامه، سیا در حال بازجویی از 2 هزار نیروی داعش در داخل اردوگاههای وابسته به حزب کارگران کردستان (پکک) است تا به آنان شناسنامه جعلی جدید بدهد. بنا بر این گزارش، فرآیند بازجویی در «مراکز ویژهای انجام میشود که آمریکا در سوریه و عراق ایجاد کرده است و فرانسویها، اسرائیلیها و انگلیسیها به صورت منظم به مجرمان داعش سر میزنند». در پایان این گزارش آمده است «این مراکز تحت نظارت شدید نیروهای آمریکایی قرار دارد و در خلال بازجویی، به غیرنظامیان اجازه داده نمیشود وارد آن شوند». پیشتر نیز خبرها و شایعات بسیاری درباره البغدادی و فرار وی از سوریه و همچنین محل اختفای وی منتشر میشد. ارسال به دوستان
وزیر اقتصاد: اختصاص ارز دولتی نتیجه نداد و احتمالا سیاست ارزی را تغییر میدهیم
دولت در ایستگاه خودانتقادی ارزی
گروه اقتصادی: اظهارات دیروز وزیر اقتصاد در مذمت دلار 4200 تومانی نشان میدهد دولت برای تغییر سیاست ارزی وارد فاز جدیدی شده است.
وزیر اقتصاد در مجلس خبرگان چه گفت؟ ارسال به دوستان
بیانات رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه درباره صفتهای برجسته اخلاقی
با مردم صادق باشید
حضرت آیتالله خامنهای صبح دوشنبه در ابتدای جلسه درس خارج فقه، به شرح حدیثی از حضرت امام صادق علیهالسلام درباره «صفتهای برجسته اخلاقی» پرداختند؛ صفاتی که جلوههای درخشان و لب اسلام است. خصوصیاتی که انسانهای برجسته میسازد و به برکت وجود انسانهای برجسته در یک اجتماع، در یک جامعه بشری، نظام اجتماعی برجسته بهوجود میآورد. ارسال به دوستان
خداقوت صاحب نشان ذوالفقار!
محمد صدری: از انتخابات 24 خرداد 92 تاکنون، نزدیک 6 سال میگذرد؛ انتخاباتی که طی آن حسن روحانی با 7/50 درصد آرا توانست بر مسند ریاستجمهوری ایران تکیه بزند. از آن زمان تاکنون تحولات بسیار زیادی در منطقه، جهان و داخل کشور رخ داده است. تغییر در دیدگاههای شخص رئیسجمهور هم کم نبوده است. آقای روحانی که زمانی میگفت «بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپاییها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند» حالا دقیقا در نقطهای معکوس ایستاده و میگوید اروپاییها کنار ما و در مقابل آمریکاییها هستند! پاسخ به این سوال که آیا واقعا چنین است یا نه، چندان پیچیده نیست. اروپاییها 10 ماه است ما را برای راهاندازی چیزی که معاون وزیر خارجهمان هم هنوز نمیداند چیست، سرکار گذاشتهاند. عراقچی اخیرا پیرامون سازوکار مالی اروپا گفته است: «این سازوکار در ابتدای راه خود است که ما هنوز نمیدانیم چطور میخواهد کار کند و مشکلگشا باشد!» ارسال به دوستان
به مناسبت روز شهید
سرمه شهادت بر چشمان همت
حسین قدیانی: مالدینی، بارهسی، آلبرتینی، دونادونی و البته باجو و صدالبته مارادونا تصاویر دیوار اتاقم بودند در دوره تخس نوجوانی که به هیچ صراطی مستقیم نبودم! این مال ایامی است که همه عشقم فوتبال بود! کم هم شر نبودم! از پیچاندن مدرسه به نفع فوتبال بگیر تا نق و نوقهای فرزند شهیدانه در نخستین سالهای عصر جوانی که تازه داشت پشت لبم سبز میشد! بعضا سر هیچ و پوچ به زمین و زمان گیر میدادم! کافی بود توپم عوض گل، بخورد تیر دروازه تا خون «بابااکبر» را بیثمر بخوانم! روزهایی هم میآمد که از همه مقدسات میبریدم و بنا میکردم به کفریات! بیشترین جنگم با این جمله امام بود که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! واقعا معتقد بودم کار پدرم بود! پدرم و فرماندهانش! اینقدر احساساتی! اینقدر خل! سن و سال یورش همین افکار بود دیگر! تازه داشتم با زخمزبان سهمیه آشنا میشدم و خب! هر جا که کم میآوردم، حتی از پدر هم میبریدم! و اباطیلی مثل «اصلا جنگ به تو چه؟!» ورد زبانم میشد! باری پدربزرگم که هیچ با این احوالات من حال نمیکرد، عکسهای جبههاش را درآورد و نشانم داد! نگو چند ماه بعد از شهادت پدر، خودش هم چند ماهی عازم منطقه شده! ولو به سبب پیری، پشت خط! و حالا نشان آن یادها و یادگاریها به پسر پسرش! و توضیح تصاویر؛ «این منم با عباس کریمی! عجیب محجوب و باحیا بود! همین که فهمید پدر شهیدم، دستم را بوسید و اجازه نداد از آشپزخانه، قدمی جلوتر بردارم! فوق فوقش تا ایستگاه صلواتی! از بس خاکی و سربهزیر و متواضع بود که هیچ نشانی از فرماندهی بروز نمیداد! جوری بود که انگار همه مافوقش هستند! این عکس اما مال چند ماه قبل است! اینجا همت فرمانده بود! همان دفعه اول که دیدمش عاشقش شدم! خیلی مرد بود! خیلی آقا بود! سر اسمش قسم میخوردند! از چشمانش نور میبارید! اصلا نمیشد او را دوست نداشت! همه دنبال همت بودند! همه با همت کار داشتند! هر که هر مشکلی داشت، راهحلش همت بود! عجیب هوای بچههایش را داشت! تکیهگاه رزمندهها بود! کافی بود بفهمد نیرویی به هر دلیل، مشکلی دارد! تا مشکل او را حل نمیکرد، آرام نمیگرفت! بیخود نبود آنقدر محبوب بود! یک بار در دوکوهه، به او گفتم: انگشتت را چرا بستی؟! خندید و گفت: این پدرصلواتیها از بس محکم به من دست میدهند و از بس مرا سفت بغل میکنند و حالاحالا هم ول نمیکنند که همیشه باید از محبتشان یک جای بدنم مو برداشته باشد! نگاه کن! اینجا هم شستش باندپیچی دارد!» نگاه من اما نه به دست همت، که به چشمش بود! چشمهایش! دیوانهکننده بود چشمهایش! آنقدر دیوانهکننده که رفتم از «مهستان» که تازه داشت راه میافتاد و هنوز کلی مغازه خالی داشت، یک پوستر بزرگ همت خریدم و به تصاویر روی اتاق اضافه کردم! مالدینی و بارهسی و آلبرتینی و دونادونی و باجو و حتی مارادونا جملگی دنبال توپ بودند اما همت با چشمهایش داشت مرا میپایید! از میان آن همه ستاره، فقط همت نور داشت! از میان آن همه ستاره، فقط چشم همت به من بود! مالدینی در حال تکل بود؛ بارهسی داشت بازوبندش را درست میکرد؛ آلبرتینی در لباس آث میلان در حال شادی بعد از گل به یوونتوس بود؛ دونادونی در حال ور رفتن با موهای فرش بود؛ باجو چشم به زمین سبز دوخته بود و مارادونا هم همچنان داشت همه را دریبل میزد اما حواس همت دقیقا به خود من بود! و به هر آنکه او را میدید! رسما داشتم از دست میرفتم، اگر نور علی نور دیدگان همت، مرا دیدهبانی نمیکرد! و آن مژههای باشکوه، تنها ریسمانی بود که دل مرا در خط نگه داشت! گاه روزها و شبهایی میآمد که از همه میبریدم ولی «سردار خیبر» باز مرا به خط میکرد! با چشمهایش! چشمهایی که کیلومتری بسته میشد! چرا که حاجهمت، کیلومتری میخوابید! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|