|
گزارش «وطن امروز» از بیتوجهی دولت به مسائل ناباروری، سقط جنین و بالا رفتن سن ازدواج که به بحران جمعیت میانجامد
مثلث شوم پیری
اسدالله خسروی*: ایران در یک برهه حساس قرار گرفته است؛ دورانی که میتواند تثبیتکننده اقتدار کشور باشد و مولفههای قدرت تقویت شود یا این مولفهها با کمتوجهی به شاخصهای راهبردی تضعیف شود که یکی از مهمترین آنها طبق نظر استراتژیستهای جهان «جمعیت» است. بیتوجهی دولت به مقوله افزایش نرخ رشد جمعیت کشور، به همراه وجود مثلت مشکلات «ناباروری زوجهای جوان»، «پدیده شوم سقط جنین» و «افزایش سن ازدواج» باعث شده است طی 30 سال اخیر نرخ باروری در کشور 70 درصد کاهش یابد.
به گزارش «وطن امروز»، با وجود هشدار کارشناسان و تاکیدات مقام معظم رهبری بر توجه به افزایش نرخ رشد جمعیت کشور و حمایت از زوجهای نابارور اما همچنان شاهد آمار نگرانکننده سقط جنین از یک سو و وجود افراد زیادی که از بیماری ناباروری به دلیل هزینه بالای درمان رنج میبرند از سوی دیگر هستیم. از طرفی بیم از آینده شغلی فرزندان در پی وضعیت نامناسب اقتصادی نیز دلیلی است تا خیلیها به تکفرزندی اکتفا کنند. افزایش سن ازدواج نیز معضل دیگری است که بر کاهش نرخ جمعیت کشور تاثیرگذار است. در این میان طبق آمار رسمی وزارت بهداشت، هر روز ۱۰۰۰ جنین در کشور سقط میشود که کمتر از ۱۰ مورد آن قانونی است. از سویی سیدجلیل حسینی، رئیس مرکز تحقیقات ناباروری نیز میگوید که بیش از 3 میلیون زوج نابارور در ایران وجود دارد. در چنین شرایطی وزیر بهداشت بر تقویت مراکز درمان ناباروری در کشور تاکید کرده و معتقد است، سالمند شدن جمعیت و نیل جمعیت به نرخ رشد منفی، نگرانی جدی برای کشور است و مقام معظم رهبری دستور فرمودند که این مقوله بشدت پیگیری شود.
محمدرضا محبوبفر، جامعهشناس در گفتوگو با «وطن امروز»، درباره کاهش نرخ جمعیت کشور گفت: متاسفانه کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور با سرعت غیرقابل تصوری اتفاق افتاده و این مساله با تداوم سیاستهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دولتها از زمان دولت هاشمی استارت خورد و در جریان است.
وی با بیان اینکه رشد نرخ جمعیت در کشور اکنون به زیر حد جانشینی رسیده است، گفت: اکنون آمار میزان موالید به نسبت مرگومیر در حال سر به سر و بعضا کاهشی است. این جامعهشناس خاطرنشان کرد: با توجه به کاهش میزان زاد و ولد در کشور، ایران در حال رسیدن به کشورهایی است که در زمره کشورهای دارای کاهش موالید شناخته میشوند.
محبوبفر افزود: طبق پیشبینی کارشناسان جمعیتشناس و وزارت بهداشت، ایران تا 30 سال آینده به دلیل کاهش میزان فرزندآوری به جرگه پیرترین کشورهای دنیا میپیوندد که این موضوع از حیث توسعه و امنیت میتواند برای کشور نگرانکننده باشد.
وی با بیان اینکه در صورت تداوم بیتوجهی به موضوع فرزندآوری و درمان ناباروری در کشور و نیز بیتوجهی به اصلاح ساختارهای اقتصادی برای ایجاد رفاه نسبی، بیشک طی 3-2 دهه آینده ایران به کشوری مهاجرپذیر تبدیل خواهد شد، اظهار داشت: اکنون بیش از 70 درصد ایرانیان زیر خط فقر زندگی میکنند و محدودیتهای اقتصادی موجب شده است تا انگیزه آنچنانی برای فرزندآوری نداشته باشد.
عضو انجمن علمی آموزش بهداشت و ارتقای سلامت ایران به هزینههای کمرشکن درمان ناباروری در کشور اشاره کرد و اظهار داشت: هزاران بیمار نابارور در کشور با وجود اینکه خواهان فرزندآوری هستند اما هزینه درمان سنگین درمان باعث شده است تا همچنان بدون فرزند بمانند. در چنین شرایطی دولت باید به این مساله مهم توجه ویژه کند.
کاهش جمعیت؛ سیاست به جامانده کارگزاران
روند رشد جمعیت ایران در دهه 60 با شیبی بالا در حرکت بود اما پایان جنگ و روی کارآمدن دولت سازندگی همراه بود با توصیههای سازمانهای جهانی مانند «بانک تجارت جهانی» و «صندوق بینالمللی پول» برای کاهش جمعیت. «فرزند کمتر زندگی بهتر» به صورت فزاینده ادامه یافت و حالا شاخص رشد جمعیت کشور به کمتر از یک درصد رسیده و این فاجعه محصول اجرای دقیق و مهندسیشده طرحی کلان و ملی است که طی سالهای ۷۰ تا ۹۰ برای کاهش جمعیت کشور به نام تنظیم خانواده به اجرا درآمد!
بر اساس قانون تنظیم خانواده مصوب سال 1372 مجلس شورای اسلامی، وزارت علوم و وزارت بهداشت موظف شدند واحدی به نام تنظیم خانواده در کل رشتههای دانشگاهی ایجاد کنند؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز موظف شد زمینه جلب مشارکت فعال و مؤثر روزنامهها، فیلمها و انواع دیگر هنر را فراهم آورد.
از مشوقهای سازمان تنظیم خانواده، میتوان به ارائه برگ تنظیم خانواده اشاره کرد که شرط اصلی جلب کمک کمیته امداد بود! به این معنی که اگر کسی مایل بود از کمیته امداد کمک دریافت کند، بعد از اینکه وزارت بهداشت عمل «وازکتومی و توبکتومی» او را تأیید میکرد به این سازمان معرفی میشد! همچنین خانوادههای کمبضاعت و متقاضی دریافت خدمات از کمیته امداد که 3 فرزند یا بیشتر داشتند و در ضمن از قدرت باروری برخوردار بودند، باید به مراکز بهداشت معرفی میشدند تا خارج از نوبت وازکتومی یا توبکتومی شوند.
* پرداخت هدیه نقدی در دوران سازندگی به زوجینی که اقدام به «عقیمسازی» خود میکردند!
بر این اساس انجام اقدامات بازدارنده بارداری برای آقایان و خانمها خارج از نوبت انجام میشد، در این مسیر اگر خانوادههای زیرپوشش دارای قدرت باروری، از باروری خود جلوگیری میکردند (اقدام داوطلبانه برای عقیمسازی از سوی زوجین) 5000 ریال به عنوان پاداش به آنها تعلق میگرفت! در اولویت قرار دادن این افراد در واگذاری مسکن، وام و هزینه درمانی نیز از جمله مشوقها برای کاهش تعداد فرزند بود.
برای تشویق مردم به کاهش موالید، از روحانیون و کارشناسان بهداشت نیز درخواست شد خانوادهها را به اقدامات لازم ترغیب کنند؛ صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز موظف شد جهت ارتقای آگاهیهای مردمی و تأمین سلامت کودکان و کل جمعیت، برنامههای آموزشی مناسبی را تهیه و پخش کند.
این قانون بهقدری دقیق و مهندسیشده به اجرا درآمد که براساس نتایج بررسیهای نمونه وزارت بهداشت در سال 1373، رشد جمعیت ایران 8/1 محاسبه شد و در حالی که نرخ باروری کشور پس از انقلاب اسلامی بیش از 6 فرزند بود، این سرعت کاهش رشد جمعیت در جهان امری بیسابقه محسوب میشد.
قانون اصلاح قوانین تنظیم جمعیت و خانواده در سال 1392 به تصویب مجلس رسید اما آثار و تبعات قانون تنظیم خانواده دامن جمعیت ایران را گرفت و کاهش جمعیت به روند بحرانی خود ادامه داد به طوری که اکنون نرخ باروری کشورمان به کمتر از 8/1 فرزند تقلیل پیدا کرده است.
* کاهش جمعیت، فرزندآوری، سقط جنین و ازدواج
جدول زیر روند تغییرات کاهشی نرخ رشد جمعیت کشور را از سال 1365 تا 1385 نشان میدهد؛ این شاخصه جمعیتی در فاصله دهه 1365 تا 1375 از 91/3 به 47/1 کاهش پیدا کرده است و کماکان ادامه دارد؛ این به معنی نزدیک شدن به رکود جمعیت و آغاز یک فاجعه است.
وقتی حتی پژوهشهای بینالمللی خبر از کاهش و سالمندی جمعیت در کمتر از 30 سال آینده میدهد، سوالاتی پیش میآید که قسمت عمده آن متوجه مسؤولان و سازمانهای ذیربط است؛ چرا سیاستهای لازم در مسیر افزایش جمعیت در کشور به اجرا در نمیآید؟! چرا قانون تسهیل ازدواج جوانان از سال 1384 تاکنون خاک میخورد؟! چرا طرح جمعیت و تعالی خانواده در هفتخان مجلس گرفتار شده است؟! و... .
* کاهش ۷۰ درصدی «نرخ باروری ایران» در ۳۰ سال گذشته!
برآوردها نشان میدهد میزان باروری کل در کشور از حدود ۷/7 فرزند برای هر زن در سال ۱۳۴۵ به سطح باروری حدود 8/1 فرزند به ازای هر زن در سال ۱۳۹۰ رسیده است و بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، نرخ باروری کل ما در ۳۰ سال گذشته حدود ۷۰ درصد کاهش داشته است! به گزارش تسنیم، روند تحولات باروری در ایران بر اساس برآوردهای صورتگرفته حاکی از تغییرات و نوساناتی قابل ملاحظه است؛ شاخص مرسوم برای بررسی روند تغییرات باروری در پیشینه جمعیتشناسی، «نرخ باروری کل» یا l(TFR) Total Fertility Rateاست که نشاندهنده متوسط تعداد فرزندان به دنیا آمده برای یک زن در طول دوره باروری اوست. برآوردهای انجامشده نشان میدهد میزان باروری کل کشورمان از حدود 7/7 فرزند برای هر زن در سال 1345، به 3/6 فرزند در سال 1355 کاهش یافته است؛ بعد از این کاهش اولیه موقتا وقفهای در گذار جمعیتی ایران پدید میآید و تحت تأثیر شرایط متأثر از رویداد انقلاب اسلامی، باروری بین سالهای 135۸ - 135۶ افزایش مییابد و سپس تا حوالی سال 1363 روند نسبتا ثابتی را ادامه میدهد. از سال 1363 به بعد مجددا بتدریج روند کاهش باروری آغاز میشود و از 9/6 فرزند برای هر زن در این سال به 5/5 فرزند در سال 1367 که زمان راهاندازی مجدد برنامههای تنظیم خانواده است، میرسد؛ از این زمان به بعد کاهش باروری بهسرعت روند انتقالی خود را طی میکند و میزان باروری کل به حدود 17/2 فرزند در سال 1379 میرسد. برآوردهای اخیر نشان میدهد سطح باروری از حدود 8/1 فرزند به ازای هر زن در سال 1390 با افزایش جزئی به حدود 2 فرزند برای هر زن در سال منتهی به سال سرشماری 1395 رسیده است.
گزارش سازمان ملل متحد در سال 2017 به عنوان چشمانداز جمعیت جهان نیز نشان میدهد نرخ باروری کل در طول 30 سال گذشته (به فاصله 1980- 1975 تا 2015- 2010) حدود 70 درصد کاهش داشته است. روند نزولی میزان باروری در کشور و کاهش نرخ رشد جمعیت، باعث شده است وضعیت جمعیتی کشور در آینده نزدیک به مرز هشدار برسد.
* خبرنگار ارسال به دوستان
این هم کره!
«وطنامروز» گزارشمیدهد دلایل کمیاب شدن و افزایش 90 درصدی قیمت کره در بازار چیست؟
گروه اقتصادی: از ابتدای هفته جاری خبرهایی درباره افزایش قیمت کره و کمیاب شدن آن در فضای مجازی منتشر شد که با گذشت زمان این موضوع شکل حقیقت به خود گرفت. گزارشهای میدانی نیز این موضوع را تایید میکند. بررسیها نشان میدهد قیمت کره 100 گرمی که پیش از این 4500 تومان و کره 50 گرمی که 2300 تومان بود به ترتیب به 8000 و 4100 تومان رسیده است. حالا اخبار جدیدی درباره سهمیهبندی کره توسط برخی فروشگاههای زنجیرهای توسط رئیس اتحادیه سوپرمارکتها و مواد پروتئینی مطرح شده است. به گزارش «وطن امروز»، سعید درخشانی، رئیس اتحادیه سوپرمارکتها در این باره، گفت: در چند ماه گذشته کره در بازار نایاب بود و حالا طی ۲ روز گذشته قیمت کره 100 گرمی به ۸ هزار تومان رسیده است. علت سهمیهبندی کره در فروشگاههای زنجیرهای نیز این است که برخی فروشگاهها کره را با قیمت قبل عرضه میکنند و همین موضوع باعث هجوم مردم به فروشگاههای زنجیرهای شده است. قیمت کره 100 گرمی پیش از این ۴ هزار و 500 تومان بود. حالا با افزایش قیمتها ممکن است در این فروشگاههای زنجیرهای به هر فرد تنها یک کره 100 گرمی بدهند. البته این خبر چندی بعد تکذیب شد اما آنچه پیداست کره در بازار به وفور وجود ندارد و کمیاببودن آن هنوز ادامه دارد.
* واردات بیمحابا
بنا بر این گزارش، دولت در زمان شروع زمزمههای تحریم (سال 97) اقدام به تامین ارز 4200 تومانی برای واردات انبوه کره کرد تا جایی که برای تامین این کالا در سال 98 هیچ مشکلی وجود نداشت. این یعنی به صورت کلی مردم در سال 98 از ظرفیت کره وارداتی استفاده کردند. با پایان این ذخیره که 45 هزار تن بود و عدم تامین دوباره ارز دولتی شرایط خاصی برای تامینکنندگان کره در بازار رخ داد. از سویی کره از گروه یک کالایی به گروه ۲ منتقل شد و دیگر ارز 4200 تومانی به آن اختصاص نیافت و واردکنندگان باید با قیمت ارز نیمایی آن را وارد میکردند که در این صورت قیمت کره بیش از 5 برابر افزایش پیدا میکرد.
از سوی دیگر به دلیل اینکه قیمت کره به شکل دستوری از سوی سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان تعیین میشد تولید این کالا هم با قیمتهای کنونی سودده نبوده است. در این شرایط که اساسا واردات دیگر هیچ توجیه اقتصادی نداشت بخشی از تولیدکنندگان این کالا دوباره دست به تولید زدند اما با توجه به اینکه نمیتوانستند با قیمت قبلی کالا تولید کنند قیمتهای خود را افزایش دادند و شرایط کنونی به وجود آمد.
نکته قابل توجه در این رابطه واردات انبوهی است که در برههای رخ داد و اساسا برخی شرکتهای لبنی را ناامید از تولید کرد به طوری که اساسا خط تولید کره خود را جمع کردند و در شرایط کنونی تولیدکنندگان آن محدود هستند. بررسی این موضوع نشان میدهد تصمیمات خلقالساعه تجاری توسط دولت هزینهای اینچنینی هم برای تولیدکنندگان و هم برای مصرفکنندگان به وجود آورده است.
* اگر بخواهیم قید تولید را بزنیم چه اتفاقی رخ میدهد؟
مسلما با توجه به شرایط سخت ارزی کشور امکان بازگشت کره به گروه اول کالایی واردات و تخصیص ارز 4200 تومانی وجود ندارد، شاید بتوان گفت اساسا این اقدام امر پسندیدهای هم نیست. از سوی دیگر اگر دوباره بخواهیم برای تامین این محصول دست به دامان واردات شویم قیمت محصول وارداتی بسیار گران میشود. شاید با این دستفرمان قیمت هر قالب کره 100 گرمی به نزدیک 20 هزار تومان یا بیشتر برسد.
در همین باره علیاحسان ظفری، رئیس هیأتمدیره اتحادیه تعاونیهای فرآوردههای لبنی کشور گفت: نیاز سالانه ایران به کره اگر بخواهد از طریق واردات تامین شود بین 40 تا 45 هزار تن است. اکنون اگر واردات 45 هزار تن با ارز آزاد را در نظر بگیرم، با این قیمت گزاف طبیعی است که مصرف هم به همان تناسب کاهش پیدا میکند و به نظر میرسد در سال جاری بیش از 30 هزار تن کره وارداتی نداشته باشیم. شاید دولت راهکارهای جدیدی را در نظر بگیرد و تولید داخل را تغییر دهیم و از محصولات کمچرب یا محصولات دیگر استفاده شود تا از این طریق ذخیرهسازی شود یا تولید شیر خشک تغییر کند تا تامین کره داشته باشیم.
وی افزود: اکنون باید برای تامین نیاز سالانه 45 هزار تن کره تدبیری اندیشیده شود، زیرا اگر کل این مقدار وارداتی باشد، آن هم با ارز آزاد، امری دشوار برای مردم خواهد بود. در صورتی که دولت سیاست تولید شیر خشک را نداشته باشد یا محصولات بدون چربی و کمچرب را بیشتر در سبد غذایی قرار دهیم، مازاد این چربی جایگزین چربی وارداتی میشود.
وی ادامه داد: مطمئنا اگر دولتمردان دلسوزی بیشتری داشته باشند، میتوانیم در بازه زمانی 2 تا 3 ساله کاری کنیم که دیگر نیازی به کره وارداتی نداشته باشیم و صنعت این آمادگی را دارد. در گذشته پنیر و بسیاری از محصولات وارداتی بود اما صنعت کمر همت را بست و در این راستا پیشرفت کردیم. کره هم موضوعی نیست که قابل تولید نباشد و نتوانیم نیاز کشور را تامین کنیم اما بحثی که وجود دارد آن است که حمایت دولت کجای این کار قرار دارد؟ آیا دولت صنعت را مورد حمایت خود قرار میدهد یا رها میکند؟ بر این اساس بهترین سناریوی ممکن این است که اولا دولت قیمت کره را اصلاح کند و ثانیا تولیدکنندگان ملزم به تولید شوند؛ امری که با توجه به اظهار نظر مسؤولان غیرممکن نیست و میتوانند پس از چند ماه ایران را به کلی از واردکننده کره به تولیدکننده آن تبدیل کنند.
***
[کره جهانگیری]
شاید هیچکس فکرش را هم نمیکرد که بحرانهای اقتصادی دستپرورده دولت به «کره» هم برسد و شاهد اخباری مانند سهمیهبندی کره باشیم؛ اتفاقی که نشان از ناکارآمدی و ضعف سیاستگذار دارد. هر میزان شرایط اقتصادی کشور وخیمتر میشود خاطره اظهارات حسن روحانی و اسحاق جهانگیری در انتخابات سال 96 دوباره زنده میشود؛ روزهایی که این دو هیچ ابایی نداشتند تا شرایط اقتصادی و معیشتی دولتهای پیش از خود را سیاه جلوه دهند. اسحاق جهانگیری در مناظرات آن سال گفت: «مردم عزیز یادتان میآید وضع اقتصادی ما چه بود؟ دارو پیدا نمیشد؟ بیماران سرطانی و بیماران خاص چه عذابی میکشیدند از بیدارویی؟ کره، شیر و شیرخشک پیدا نمیشد؟ سیلوهای گندم خالی بود؟ یادتان میآید؟ مردم عزیز یادتان میآید مردم هر شب در صف بانکها میخوابیدند تا صبح چند سکه بتوانند خرید کنند؟» وی افزود: «یک مقطعی از تاریخ مسائل کشور رفت به سمت شعار دادن، مشکلات بزرگی را حل کردیم، ثبات را به اقتصاد ایران بازگرداندیم، مگر یادتان رفت لحظهای نرخ ارز عوض میشد، لحظهای قیمت کالاها عوض میشد. اصلا مگر سرمایهگذار میتوانست برای تولید فکر کند؟» جهانگیری در تمجید عملکرد دولت در دوره اول اظهار داشت: «منابع را به سمت تولید بردیم. فضایی درست کردیم با بینالملل میشود کار کرد. مردم باید دقت کنند که چقدر حرفهایی که کاندیدا برای حل مسائل کشور میزند حرفهای واقعی است و چقدر شعارهای فریبنده است؟ ما راه انداختیم ماشین اقتصاد کشور را، سرعتش کم است انشاءالله سرعتش هم افزایش پیدا میکند. یکی از اقدامات بدی که در دولت اتفاق افتاد سفره مردم کوچک شد». با درنگی کوتاه نسبت به اظهارات جهانگیری و مقایسه آن با شرایط کنونی میتوان دریافت که تمام این اتفاقات در حال رخ دادن است.
قیمت هر دلار آمریکا تنها در هفته جاری نزدیک به 3 هزار تومان افزایش داشت، سکه 11 میلیونی تبدیل به حقیقی تلخ شده و از سوی دیگر قیمت خانه در شهر تهران تنها در 5 ماه بیش از 50 درصد رشد کرده است. تورم محصولات خوراکی و تجربه تورم 41 درصدی سال گذشته، بخش کوچکی از کارنامه اقتصادی دولت است. شرایط اقتصادی کشور به گونهای است که فضای روانی ترسیم شده و رعب و وحشت ایجاد شده توسط دولتیها نسبت به رقبایشان در انتخابات، در حال تجربهشدن است.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
بررسی جزئیات طرح انتخابات ریاستجمهوری در کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس ادامه دارد
عجولانه
گام مجلس برای اصلاح قانون انتخابات هر چند مثبت است اما نمایندگان با دقت در تدوین جزئیات و بهرهگیری از نظرات متخصصان در تدقیق این طرح بیشتر بکوشند
گروه سیاسی: بررسی طرح اصلاح قانون انتخابات ریاستجمهوری در کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس ادامه دارد. به گزارش «وطن امروز»، کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس در حال بررسی طرح قانون انتخابات ریاستجمهوری است. اخبار منتشر شده توسط برخی اعضای کمیسیون جزئیاتی از این طرح را عیان کرده و همین امر موجب بروز دیدگاههای متفاوتی شده است.
یکی از اهداف طرح اصلاح قانون انتخابات ریاستجمهوری ایجاد ضابطه در تعریف رجل سیاسی و جلوگیری از ثبتنامهای بیمورد و نمایشی در انتخابات است. حضور افراد فاقد صلاحیت به منظور ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری یا انتخابات مجلس شورای اسلامی موضوعی است که به یک رویه در انتخابات تبدیل شده است.
ثبتنام افرادی که صلاحیت علمی یا تخصص لازم برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری را ندارند سبب شده در ایام ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری، اظهارنظر یا وضعیت ظاهری این افراد به عنوان یک سرگرمی در شبکههای مجازی و حتی صداوسیما به نمایش درآید اما همین موضوع ضمن خدشه وارد کردن به اعتبار انتخابات ریاستجمهوری، یکی از دلایل هجمه کشورهای غربی به انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی است.
یک گزاره ثابت مقامات و رسانههای کشورهای غربی برای خدشه وارد کردن به آزادی انتخاب در ایران رد صلاحیت گسترده عنوان میشود. این رسانهها و مقامات بدون اشاره به اینکه بسیاری از افراد برای سرگرمی در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام میکنند، با ارائه آمار رد صلاحیت همین افراد مدعی میشوند سیستم نظارتی در ایران یا همان شورای نگهبان بیش از 99 درصد ثبتنامکنندگان را رد صلاحیت کرده است و اینگونه به دنبال القای این گزاره هستند که چند کاندیدای باقیمانده «نمایش» حکومت برای رقابتی نشان دادن انتخابات است.
نامشخص بودن برنامههای کاندیداهای ریاستجمهوری یکی دیگر از ضعفهای سیستم انتخاباتی در ایران است. هر چند مناظرات و برنامههای تلویزیونی انتخاباتی برای این در نظر گرفته شده است که برنامههای کاندیداها توسط خود آنان به مردم ارائه شود اما این برنامهها به نوعی پیش میرود که عملا صحنه جدل و مچگیری کاندیداها از یکدیگر میشود و هدف اصلی در لابهلای اظهارات مردمپسند کاندیداها مغفول میماند. علاوه بر این کاندیداها از تریبونهای تبلیغاتی استفاده کرده و چون به دنبال جذب رای هستند اظهاراتی را برای عموم مردم بیان میکنند که مردم به دلیل عدم ورود تخصصی به برخی مسائل، صرفا جذب وعدههای غیرعملی میشوند، مثل وعده حل 100 روزه مشکلات بزرگ که دولت هنوز با گذشت 7 سال و 100 روز! نتوانسته یکی از این مشکلات را حل کند.
بنابراین اصلاح قانون انتخابات ریاستجمهوری به منظور رفع این نواقض یا ضعفها، اقدام پسندیده و رو به جلویی به حساب میآید. تمرکز طرح مجلس نیز بر حل این موارد است. در همین راستا در این طرح بازتعریف رجل سیاسی و ایجاد ضابطهای برای تعیین رجلیت، اقدامی برای فیلتر کردن عقلانی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری در همان مرحله اول ثبتنام انتخابات است. در این طرح کسی رجل سیاسی است که از شأنیت و جایگاه اجتماعی برخوردار بوده و از مدیران ارشد کشوری، لشکری یا نمایندگان مجلس باشد. در واقع معنی رجل سیاسی در طرح جدید نسبت به قانون قبلی گستره وسیعتری دارد. روسای جمهور سابق، وزرا، معاونان آنها، شخصی که حداقل ۲ دوره نمایندگی مجلس را تجربه کرده باشد، فرماندهان کل سابق و کنونی نیروهای مسلح و افرادی که از طرف احزاب سیاسی معرفی شده باشند، در زمره رجال سیاسی محسوب میشوند. همچنین دبیران کل احزاب به شرطی به عنوان رجل سیاسی شناسایی میشوند که دارای سابقه اجرایی در سطح بالا باشند. شرط مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد هم از دیگر شروط به حساب میآید.
علاوه بر این ارائه برنامه توسط نامزدها اتفاق مثبت دیگر این طرح است. هر چند درباره جزئیات اینکه نامزدها باید طرح و برنامه خود را به چه مرجعی ارائه کنند نظر کارشناسان متفاوت است اما به صورت کلی ملزم شدن کاندیداها به ارائه برنامه مدون یکی از نقاط قوت طرح به حساب میآید.
بهکارگیری برخی از شروطی که تعریف مشخصی ندارند یکی دیگر از نقاط ضعف اساسی این طرح به حساب میآید.
ذیل ماده ۶ این طرح و برای احراز مدیر بودن نامزد انتخابات ریاستجمهوری قید شده که او باید آرمانخواه باشد و در عین حال واقعیتها را هم در نظر بگیرد یا اینکه او باید به تواناییها و ظرفیتهای داخلی و ملی و استفاده بهینه از آنها و عدم تاثیرپذیری از فشارهای داخلی و خارجی توجه داشته باشد، همچنین در طرح مذکور آمده است که نامزد انتخابات باید استقلال شخصیت و استقلال در تصمیمگیری داشته باشد و در انجام وظایف و مسؤولیتهایش مشورتپذیر و نقدپذیر باشد.
در همین بند اشاره شده است کاندیدای ریاستجمهوری باید فردی سادهزیست باشد و از اشرافیگری پرهیز کند. در بند بعدی که ناظر به احراز شروط مدبر بودن نامزد ریاستجمهوری است، آمده است که این کاندیدا باید مسائل و ضرورتهای مورد نیاز کشور و اولویتبندیهای امور را بموقع شناسایی کند و همچنین توانایی تحلیلی مناسبی برای وضعیت موجود و برنامهریزی جهت آینده داشته باشد. هر چند مفاهیم و صفتهایی چون مدبر بودن، آرمانخواه بودن، عدم تاثیرپذیری از فشارهای داخلی و خارجی و... مولفهها و شروط مناسبی است اما باید در این طرح سازوکار احراز این شروط به صورت عینی و مشخص نیز در نظر گرفته شود.
آنچه به نظر میرسد هر چند تلاش نمایندگان مجلس برای اصلاح قانون انتخابات قابل تقدیر است اما با توجه به اینکه این طرح مبنای تمام انتخابات ریاستجمهوری قرار میگیرد باید توجه بیشتری به جزئیات آن شود. طبیعتا ایرادات طرح سبب میشود شورای نگهبان بار دیگر طرح را به مجلس شورای اسلامی ارجاع دهد، بنابراین شایسته است نمایندگان در بررسی جزئیات این طرح از نظرات مشورتی حقوقدانان و متخصصان بیشتر بهره ببرند.
* بهانه جدید برای حمله به شورای نگهبان!
انتشار برخی جزئیات طرح اصلاح قانون انتخابات ریاستجمهوری سبب شده رسانهها و چهرههای دوم خردادی هجمه جدیدی علیه شورای نگهبان آغاز کنند. روزنامه اعتماد در شماره دیروز 19 شهریورماه خود نوشت: شاید نخستین نکتهای که با مرور طرح نمایندگان مجلس برای اصلاح قانون انتخابات ریاستجمهوری به چشم بخورد، افزایش چشمگیر نقش و وظایف شورای نگهبان در جریان انتخاب یکی از عالیترین نهادهای انتخابی جمهوری اسلامی است. در طرح نمایندگان مجلس ۱۹ مرتبه نام شورای نگهبان آمده ولی هرگز حد و حدودی برای اقدامات این نهاد و ۶ فقیه و ۶ حقوقدانش تعیین نشده است.
روزنامه اعتماد هر چند به بهانه گسترده شدن اختیارات شورای نگهبان از نمایندگان و طرح اصلاح قانون انتخابات انتقاد کرده است اما نسخه اینترنتی روزنامه اعتماد یعنی اعتماد آنلاین روز گذشته 19 شهریور در گفتوگو با عباس عبدی این گزاره را مطرح کرده که چون احراز صلاحیت داوطلبان در طرح مجلس ضابطهمند و نقش شورای نگهبان محدود شده است، بنابراین این شورا اصلا نمیگذارد این طرح به نتیجه برسد: «آنها (نمایندگان) با این حال توجه ندارند که شورای نگهبان، اینها (شروط مجلس برای کاندیداتوری) را قبول ندارد و رد میکند، زیرا شرایط رئیسجمهور بر خلاف شرایط نمایندگان در قانون اساسی احصا شده و شورای نگهبان تطبیق آن شرایط را با نامزدها و احراز آن، از اختیارات خود میداند و اجازه نمیدهد مجلس این اختیار را محدود کند.
علی ربیعی، سخنگوی دولت همین چندی پیش ضمن اعلام نارضایتی دولت از طرح تهیه شده، خواستار توجه نمایندگان به لایحه جامع اصلاح قانون انتخابات شد؛ لایحهای که عملا نقش نظارتی شورای نگهبان را نادیده میگیرد! این در حالی است که قانون اساسی لازم دیده است برای برگزاری صحیح انتخابات و صیانت از آرای مردم، بر امر برگزاری انتخابات نظارت شود و مرجع این نظارت شورای نگهبان باشد. در این باره اصل ۹۹ قانون اساسی میگوید:
«شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاستجمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همهپرسی را بر عهده دارد». با توجه به این اصل، نظارت بر انتخابات به طور کلی در صلاحیت شورای نگهبان است، جز درباره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا که قانون اساسی نظارت بر آن را به شورای نگهبان محول نکرده است. اصل ۱۰۰ قانون اساسی در رابطه با انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا میگوید:«... شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و حدود وظایف و اختیارات و نحوه انتخاب و نظارت شوراهای مذکور و سلسله مراتب آنها را ... قانون معین میکند». مقصود از قانون در این اصل، قانون عادی مصوب مجلس شورای اسلامی است.
ارسال به دوستان
سرزنش سلبریتیها
سخنگوی قوهقضائیه در واکنش به موجسواری سلبریتیها درباره حکم قصاص نوید افکاری: مقتول هم خانواده داغداری دارد
گروه سیاسی: «برخی قسم خوردهاند بدون آنکه تخصصی داشته باشند در تمام موضوعات کشور اظهارنظر کنند. آنها نه قاتل را میشناسند و نه مقتول را، نه پرونده را خواندهاند و نه از اصل جریان اطلاع دارند». این واکنشی بود که سخنگوی قوهقضائیه نسبت به فعالیت سلبریتیها در مواجهه با حکم قصاص نوید افکاری از خود نشان داد. در طول هفته گذشته بسیاری از چهرههای شناختهشده و سلبریتیها در فضای مجازی سعی کردند با تشکیک در حکم نوید افکاری و بازی با احساسات عمومی جامعه، مانع اجرایی شدن حکم این قاتل شوند.
به گزارش «وطن امروز»، غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوهقضائیه صبح روز گذشته در گفتوگو با رادیو تهران در پاسخ به سوالی پیرامون آخرین وضعیت حکم پدر رومینا اشرفی گفت: حکم صادر شده قابل تجدیدنظر و فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است و بعد از قطعیت رسیدگی دیوان عالی کشور مشخص خواهد شد. وی درباره آخرین وضعیت برگزاری دادگاه وحید خزائی نیز گفت: تشخیص علنی یا غیرعلنی بودن دادگاه با قاضی است و معمولا دادگاه پروندههای منافی عفت و اخلاق عمومی به صورت غیرعلنی برگزار میشود.
اما حکم نوید افکاری که در هفتههای گذشته با موجسواری گسترده شبکههای ضدانقلاب در شبکههای فارسیزبان تلویزیونی و شبکههای اجتماعی همراه شده بود، موضوع بخش بعدی توضیحات سخنگوی قوهقضائیه در این گفتوگو بود. اسماعیلی در این زمینه با اشاره به اینکه حکم صادر شده برای افکاری «قصاص» است و نه «اعدام»، گفت: گرچه ماهیت و نتیجه قصاص و اعدام یکی است اما از منظر قانون میان این ۲ تفاوت وجود دارد، زیرا یک فرد را به قتل رسانده است. سخنگوی دستگاه قضا ادامه داد: آدم بیگناهی توسط افکاری کشته شده است و اگر افراد به دنبال اقدامی انسانی هستند، چرا کسی نمیگوید فردی که به قتل رسیده بیگناه بوده و مقابل خانهاش به قتل رسیده است. مقتول که هیچ خطایی از سوی وی سر نزده یک پرسنل ساده اداره آب شیراز بوده است اما این افراد هیچ کدام به این نکته که این فرد نیز خانواده دارد و خانواده او نیز داغدارند اشاره نمیکنند. اسماعیلی ادامه داد: حکم قصاص صادر شده و حق اولیای دم است و خود فرد صحنه را بازسازی کرده و دادگاه او علنی بوده و وکیل داشته است و خودش اقرار کرده و اکنون بر مبنای جنبه حقالناس، دادگاه حکم قصاص داده است، البته این حکم قابل فرجامخواهی بوده و در دیوان عالی کشور مورد رسیدگی مجدد قرار گرفته است و قضات دیوان حکم را بررسی کردند.
سخنگوی قوهقضائیه با اشاره به اینکه دشمن در هفتههای اخیر تلاش زیادی برای فضاسازی در چنین فضایی کرده است، گفت: ما به ناچار مستندی از اقرار خود افکاری و بازسازی صحنه قتل توسط او را منتشر کردیم که در آن خودش توضیح داد چگونه مقتول را به قتل رسانده است. وی با بیان اینکه ما برای دشمن در این زمینه شأنی قائل نیستیم، گفت: به احترام شهروندان خودمان تاکنون بخشی از مستندات پرونده را منتشر کردهایم و مستندات دیگری هم در اختیارمان است.
مواجهه برخی سلبریتیها با مساله حکم قصاص نوید افکاری و فضای ایجادشده در این مورد، موضوع بخش دیگری از گفتوگوی سخنگوی قوهقضائیه بود. اسماعیلی با بیان اینکه برخی چهرههای مشهور بدون آنکه هیچ اطلاعی از اصل امر داشته باشند به موضوعات اینچنینی ورود میکنند، گفت: گویا برخی قسم خوردهاند بدون آنکه تخصصی داشته باشند در تمام موضوعات کشور اظهارنظر کنند. آنها نه قاتل را میشناسند و نه مقتول را، نه پرونده را خواندهاند و نه از اصل جریان اطلاع دارند. اسماعیلی با ابراز تاسف از فراگیری این رویه گفت: امیدوارم با توضیحاتی که در این مورد داده شد، آنان نیز در رفتار خود تجدیدنظر کنند و بیجهت باعث آزرده شدن خانواده مقتول و افکار عمومی جامعه نشوند.
ارسال به دوستان
تحقیر و توهین پیشنیاز سلطهگری است
دکتر عباس سلیمینمین*: اسائه ادب به مقدسات ملتها بویژه ملل اسلامی مسبوق به سابقه است. ریشه در یک دوران طولانی دارد؛ از ابتدای پیدایش سلطه بر کشورهای اسلامی ما شاهد تحقیر یعنی در واقع تلاش برای تغییر دادن ملل اسلامی برای پذیرش سلطه بودیم.
۱ـ اصولا بدون تحقیر، سلطه امکانپذیر نیست یعنی به صورت عادی انسان حاضر نخواهد بود بپذیرد یکی بر دیگران برتر است و باید سلطه و استیلای او را بر خود بپذیرند. این فقط در شرایطی است که شما به این باور برسید- یا شما را به این باور برسانند- شما در همه زمینهها پستتر از آن قوم مهاجم که میخواهد بر شما تسلط پیدا کند، هستید. بنابراین تحقیر مقدسات و اعتقادات یکی از پیشقراولها یا پیشنیازهای سلطه است و این عامل مربوط به استعمار است، یعنی سلطه مستقیم.
۲ـ عامل دیگری هم وجود دارد که به نظام سرمایهداری برمیگردد و عمدتا تحت سلطه صهیونیستهاست. صهیونیستها هر نوع اعتقاد و باوری را مانع رشد نظام سرمایهداری میدانند، زیرا مصرف تا حد زیادی با باورها و اعتقادات ارتباط دارد. لذا سرمایهداران و در رأس آنها صهیونیستها، تلاش میکنند باورها را تخریب کرده تا یگانگی در مصرف ایجاد کرده و یکسانسازی کنند؛ همه یک مصرف داشته باشند و آن مصرف کالاهای تولیدی آنهاست.
نظام سرمایهداری تلاش میکند هر اعتقادی را که سد راهش میشود کنار زده و تخریب کند.
قطعا همه ملتهایی که میخواهند شأن و منزلت خود را حفظ کنند باید با این هجمهها مقابله کنند و نمیبایست پذیرای این نوع هجمهها باشند.
3- توجیهات بسیار سادهلوحانه امثال رئیسجمهور فرانسه که «به خاطر آزادی بیان جلوی این توهینها را نمیگیریم» از سوی ملل اسلامی و حتی انسانهای غیرمسلمان ولی آزادیخواه قابل قبول نیست. در فرانسه شما نمیتوانید علیه صهیونیسم سخن بگویید، زیرا بلافاصله تحت لوای آنتیسمیتیزم با شما برخورد میشود و میگویند شما ضدیهود هستید و ضدیهودیت را دامن میزنید.
اگر علیه صهیونیسم صحبت کرده و صهیونیسم را بهدرستی یک تفکر نژادپرستانه قلمداد کنید، با شما برخورد خواهد شد که ضدیهود هستید. این اگر چه دروغی بیش نیست چنانکه سازمان ملل متحد هم این را پذیرفت اما با فشار آمریکا مصوبه این سازمان درباره اینکه صهیونیسم برابر با نژادپرستی است را لغو کردند و با آنکه سازمان ملل ابتدا این مسأله را رسما در مجمع عمومی پذیرفت اما آنقدر فشار آوردند تا این مصوبه را پس گرفت.
همین مسألهای که سازمان ملل درباره رژیم مجعول صهیونیستی طرح کرد را نمیتوان در اروپا مطرح کرد و حول آن به بحث نشست حتی در دانشگاهها.
۴ـ واکنش رهبر بزرگوار انقلاب در این قضیه میتواند انسجامی در مخالفتها ایجاد کرده و هزینه کسانی را که میخواهند اعتقادات مسلمانان را به سخره گرفته و از این طریق نهضت رو به رشد اسلامی را تحقیر و تخریب کنند، با سختیهایی مواجه سازد. قطعا پیام حضرت معظمله باید مورد توجه همگان قرار گیرد و شیعه و سنی و سایر فرق اسلامی در این زمینه وحدت داشته باشیم تا بتوانیم ایستادگی لازم را در برابر این هجمهها داشته باشیم.
*پژوهشگر/ کارشناس سیاسی- فرهنگی
ارسال به دوستان
پروتکلهای جدید اسکار محدودیتهای فنی و محتوایی برای سینما ایجاد کرده است
فیلترینگ بیسابقه اسکار
احسان سالمی: اسکار استانداردهای جدیدی را برای صلاحیت نامزدی بهترین فیلم معرفی کرده است؛ استانداردهایی که باعث ایجاد قضاوتهایی متفاوت درباره این رویداد در ظاهر هنری شده است؛ رویدادی که سالها به عنوان یکی از هنریترین رویدادهای سینمایی جهان معرفی شده اما حالا در روزگاری که کرونا فاصله میان همه ابنای بشر را حداقل در یک موضوع یعنی خطر ابتلای به آن، به کمترین میزان خود رسانده است، تصویری متفاوت از جشن سینمایی را در اذهان ساخته است.
نکته اینجاست که این تصویر جدید برخلاف همیشه دیگر با روتوش هنر قابل ترمیم نیست و حالا به قول معروف لخت بودن پادشاه بیشتر از همیشه عیان شده است؛ پادشاهی که سالها متر و معیار روشنفکری بود اما گویا دیگر علاقهای به این ظاهرسازیها و اداهای روشنفکرانه ندارد.
* هنر علیه هنر!
بر اساس آنچه از سوی آکادمی اسکار اعلام شده، برای نودوچهارمین و نودوپنجمین دوره جوایز اسکار که در 2022 و 2023 برگزار خواهد شد، یک فیلم برای اینکه در رقابت بخش اسکار بهترین فیلم واجد شرایط شناخته شود، باید فرم محرمانه استانداردهای آکادمی را ارائه دهد. از سال 2024 برای جوایز اسکار نود و ششم، فیلم ارائهشده برای بخش اسکار بهترین فیلم باید حداقل 2 مورد از 4 استاندارد اعلامشده را داشته باشد. هر چند که دیگر شاخههای اسکار (مثل بهترین فیلم بینالمللی، بهترین انیمیشن و بهترین مستند) همچنان به روال قدیم بررسی میشوند اما استانداردهای تعریفشده برای حضور یک اثر در جمع مدعیان گرفتن اسکار بهترین فیلم، ملاکهایی است که از اساس با آنچه ما به عنوان شاخصههای هنری میشناسیم، در تناقض است و این بزرگترین نکتهای است که در ارتباط با این تغییرات میتوان به آن اشاره کرد.
برای نمونه استاندارد اول که به عنوان استاندارد A معرفی شده، شامل سرفصلی با عنوان «ارائه روی پرده، مضامین و روایتها» است که خود چند زیرمجموعه را دربر میگیرد. یکی از آنها حضور الزامی یک بازیگر (حداقل یکی از نقشهای اصلی یا بازیگران مکمل نقشهای مهم) از نژاد یا قومیتی است که تاکنون کمتر روی پرده تصویر شده است. جالب اینکه آکادمی در اوج صراحت قومیت این افراد را هم مشخص کرده است و از این گفته که فیلمهای متقاضی در بخش بهترین فیلم اسکار برای برخورداری از این شاخص باید از بین آسیاییها، لاتینها، سیاهپوستان، بومیهای آمریکا، آلاسکا یا اهالی خاورمیانه به انتخاب یکی از بازیگران خود بپردازند. این شاید در ظاهر امر تلاش برای برابری قومیتی در هالیوود باشد ولی در باطن امر با شاخصههای هنری یک اثر در تناقض است. اساسا آثار هنری براساس آنچه تاکنون خود هالیوود مدعی آن بوده، با اینگونه تحمیلها قابل جمع شدن نبوده که حالا با یک دستور بتوان این مسیر را تغییر داد.
* با افتخار حامی همجنسگرایان هستیم!
چند سال پیش که بهروز افخمی، کارگردان سینمای ایران در گفتوگو با «وطن امروز» از این گفته بود که «کن» جشنواره دگرباشهاست، بسیاری به این حرف انتقاد کردند که مگر جایزه دادن به چند اثر مرتبط با این موضوع، لزوما به معنی حمایت از آن است؟ اما حالا اسکار که از منظر اعتبار بینالمللی همرده «کن» به عنوان هنریترین رویداد سینمایی جهان است، با صراحت اعلام میکند اصلا شرط حضور در جمع مدعیان رسیدن به اسکار بهترین فیلم، توجه به همجنسگرایان است! بر اساس آنچه در یکی دیگر از سرفصلهای موردنظر برای حضور یک اثر در جمع آثار مدعی بهترین فیلم اسکار ذکر شده، حداقل 30 درصد از بازیگرانی با نقش فرعی باید از 2 گروه یا بیشتر از این گروهها باشند: «زنان، نژادها و قومیتهای کمنماینده، افراد معلول یا دارای مشکل شنوایی و گرایشهای جنسی جز دگرجنسگرایی». حالا دیگر برگزارکنندگان این رویداد تعارف را کنار گذاشتهاند و صراحتا از این میگویند که میخواهند از همجنسگرایان حمایت کنند. این موضوع صرفا مربوط به بازیگران نیست و در حوزه رهبری خلاقانه و تیم پروژه که در شاخصی با عنوان B»» ذکر شده، یک بار دیگر تکرار شده است، به این معنا که برای به دست آوردن استاندارد B فیلم باید حداقل 2 نفر از سمتهای رهبری خلاقانه (نویسنده، بازیگردان، فیلمبردار و...) یک اثر باید از میان «زنان، نژادها و قومیتهای کمنماینده، افراد معلول یا دارای مشکل شنوایی و گرایشهای جنسی جز دگرجنسگرایی» باشند.
*دخالت آشکار در حوزه محتوایی به سبک آکادمی هنری اسکار!
ماجرای دخالت آشکار آکادمی اسکار در روند ساخت آثاری که قرار است در هالیوود تولید شوند، صرفا محدود به مسائل فنی نمیشود بلکه این آکادمی تصمیم گرفته رسما اعلام کند که میخواهد در محتوای آثار متقاضی حضور در این رویداد نیز دست ببرد! در یکی دیگر از شاخصههای مربوط به فیلمهای مدعی حضور در جمع بهترین فیلم، به محورهای داستانی این آثار اشاره شده است. بر این اساس محوریت داستان باید درباره یکی از شاخههای زیر باشد؛ «زنان، نژادها و قومیتهای کمنماینده، افراد معلول یا دارای مشکل شنوایی و گرایشهای جنسی جز دگرجنسگرایی». یعنی نهتنها حداقل یکی از عوامل این آثار باید از میان همجنسگرایان انتخاب شود بلکه یکی از شاخصههای قبولی در اسکار، پرداختن به موضوع همجنسگرایی خواهد بود!
* ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟
آکادمی اسکار در شرایطی در 4 شاخص A و B و C و D سعی کرده به بهانه اعتراضات چند سال اخیر به عدم تنوع نژادی و جنسیتی در آثار هالیوودی به نوعی با برقراری این نظم جدید شرایط را به سمت شرایط ایدهآل ببرد که اولا تعیین همین شرایط جدید خود مهر تاییدی بر همه اعتراضاتی است که در چند سال اخیر درباره نابرابری شدید موجود در هالیوود مطرح شده بود. از سوی دیگر این سیاستهای اعلامی تازه، پرده از ماهیت در ظاهر هنری این آکادمی و جوایز آن برداشت. اگر تا دیروز گروهی از شبهروشنفکران ایرانی مدعی فعالیت رویدادی همچون اسکار فقط در چارچوب مسائل هنری بودند، حالا دیگر رسما باید برای همیشه با طرح چنین استدلالهایی خداحافظی کنند. اسکار ناگهان پرده برانداخته و رویی متفاوت از خود نشان داده است. حالا دیگر بهانهای دست شبهروشنفکران وطنی نیست برای آنکه هر بار که در مقام مقایسه رویدادهای سینمایی داخل ایران با رویدادهای خارج از ایران از منظر ایدئولوژیک میرویم، رویکردهای کاملا هنری اسکار را به رخ مخالفان بکشند!
* آیا ما هم میتوانیم مسیر اسکار را برویم؟
اما فارغ از تغییر و تحولات صورتگرفته در مسیر فعالیت آکادمی اسکار در سالهای آینده، یکی از سوالات جدی پس از انتشار خبر این تغییرات، مقایسه این شرایط با شرایط حاکم بر سینمای ایران است. در شرایطی که بسیاری از سینماگران ایرانی در همه این سالها با متهم کردن جشنواره فیلم فجر به داشتن رویکردهای ایدئولوژیک، سعی در تحقیر این رویداد داشتهاند، حالا اسکار زمین این بازی را از اساس تغییر داده است. سوال جدی این روزها از سینماگران ایرانی میتواند این باشد که آیا میشود سال آینده، جشنواره فیلم فجر نیز همچون اسکار با صدور یک بیانیه اعلام کند که مثلا از این به بعد باید حتما 50 درصد از آثار حاضر در جشنواره فیلم فجر، رویکردهایی مطابق با انقلاب اسلامی، دفاعمقدس، زندگی نیروهای انقلاب و حوادث مهم تاریخ انقلاب اسلامی داشته باشد؟ آیا اتخاذ چنین تصمیمی باز هم از سوی برخی اهالی سینما با برچسبهایی همچون «جشنواره دولتی» روبهرو میشود؟ پس در این شرایط نظر این گروه در ارتباط با تصمیمات اخیر اسکار به عنوان معتبرترین رویداد سینمایی جهان چیست؟ سوالاتی که پاسخ به آنها قطعا شما را با ابعاد وسیعتری از تناقضات جریان شبهروشنفکری سینمای ایران آشنا خواهد کرد.
ارسال به دوستان
فقط 4 روز تا بازی استقلال در آسیا باقی مانده اما اوضاع باشگاه نگرانکننده است
وضعیت قرمز مدیریت آبی
مهمترین سوالی که هواداران آبیهای پایتخت این روزها از خود میپرسند این است: در باشگاه استقلال چه خبر است؟ برای نخستینبار در تاریخ لیگ برتر مدیریت یک تیم عوض ساختمان 5 طبقه و شیک باشگاه، قرار دیدار با بازیکنان را در هتل میگذارد. برای نخستینبار در طول همه این سالها تنها 4 روز مانده به بازی آبیها در آسیا، این تیم نه سرمربی دارد و نه تکلیف چند ستارهاش مشخص است. برای نخستینبار در طول لیگ برتر همه حریفان خریدهای خود را انجام دادهاند اما معلوم نیست نقشه احمد سعادتمند برای آینده استقلال چیست. مشکلات سریالوار پشت سر یکدیگر قطار شدهاند اما هیچ خبری از متولی اصلی باشگاه که همان وزارت ورزش است، نیست. گویی وزیر تنها برای دادن جام به تیم قهرمان حاضر است مقابل دوربینها حاضر شود و در مواقع حساس و بحرانی به سان امروز، هیچ خبری از رئیس مجمع باشگاه نیست. منهای تمام مشکلاتی که این روزها استقلال با آن دست به گریبان است، موضوعی قابل توجه درباره محل مذاکرات مسؤولان این باشگاه با بازیکنان جدید و تمدیدیهای این تیم وجود دارد که پرداختن به آن خالی از لطف نیست. سوال این است: مگر ساختمان باشگاه چه اشکالی دارد که مدیران این تیم یک هتل را محل قرارهای خود و بستن قرارداد با بازیکنان در نظر گرفتهاند؟ آیا غیر از این است که محل باشگاه دولتی و البته مردمی استقلال بخشی از هویت آن است و بیتوجهی به دفتر اصلی برای مذاکرات به نوعی دهنکجی به مکانی است که مدیرانش احترام آن را حفظ نمیکنند؟ اگر مساله مدیران استقلال تجمع خبرنگاران است، اکنون در هتل آزادی هم این مذاکرات با حضور خبرنگاران انجام میشود. نکته قابل توجه دیگر در برگزاری این نشستها وجود برخی چهرهها و افراد مسألهدار است، افرادی که مشخص نیست چه سمتی در این باشگاه دارند. این افراد تنها در تصاویر کنار مدیرعامل استقلال پررنگ هستند و مشخص نیست به چه دلیل در مذاکرات رسمی یک باشگاه با بازیکنان از آنها عکس و فیلم میگیرند و در فضای مجازی منتشر میکنند. همین باعث شده بازیکنان درجه چند که سال قبل در تیمهای معمولی بازی میکردند، به جای اینکه از پیشنهاد استقلال خوشحال باشند، بیشتر به فکر بازارگرمی بیفتند و بعضا شاهدیم این بازیکنان چند بار مذاکرات را به دور دوم و سوم کشاندهاند! برگزاری جلسات استقلال با بازیکنان در یکی از هتلهای تهران باعث شده شاهد حضور پررنگ برخی افراد معلومالحال در این محل باشیم. حال سوال اینجاست: نقش وزارت ورزش در این میان چیست؟ آیا حواس وزارت ورزش و جوانان هست که چرا مدیریت این باشگاه قرارهای مذاکره با بازیکنان را در ساختمان این باشگاه برگزار نمیکند؟ وزارت ورزش آیا نباید به صورت میدانی وارد این موضوع شده و مانع این مدیریت شائبهبرانگیز شود؟ سوال دیگری که برای همه و حتی طرفداران استقلال پیش میآید، این است: چه کسی فهرست این بازیکنان را به باشگاه داده تا با آنها قرارداد بسته شود؟ بابک مرادی، سیداحمد موسوی، متین کریمزاده و حتی فرشاد احمدزاده که به خاطر فشار هواداران مذاکره با او تکذیب شد، با نظر چه کسانی با استقلال وارد مذاکره شدند؟ آیا سرمربی بعدی استقلال که هدایت این تیم را قبول میکند، فردا بابت این خریدها بهانه نمیآورد؟
تمرینات چند روز گذشته استقلال با غیبت نیمی از بازیکنان اصلی برگزار شده است و مجید نامجومطلق، سرمربی موقت این تیم نیز ساز جدایی میزند. کلیدواژه استراماچونی تا الان برای استقلال باعث از دست رفتن جام حذفی شده است و در آستانه لیگ قهرمانان آسیا نیز نمیتوان روزهای خوبی را برای این تیم پیشبینی کرد. ماجرای مذاکره با استراماچونی از مدتها قبل در ذهن مدیران استقلال کلید خورده بود، آن هم زمانی که استقلال برای کسب سهمیه لیگ قهرمانان آسیا و قهرمانی در جام حذفی میجنگید. مدیران این باشگاه با وجود اطلاع از منع به کارگیری مربی و بازیکن خارجی در لیگ ایران به ایتالیا سفر کردند. در ابتدا آنها منکر هر گونه مذاکره برای بازگشت مربی ایتالیایی به استقلال شدند اما گزارش رسانههای ایتالیایی نشان داد این مذاکرات صرفا برای گرفتن تخفیف از این مربی نبوده، بلکه بحث بازگشت او مطرح بوده است. اولین ترکش اقدام مدیران استقلال این بود که با بیتدبیری باعث شدند ذهن فرهاد مجیدی و بازیکنان تحت تأثیر این مساله قرار بگیرد و نتیجهاش از دست دادن جام حذفی بود. دومین موضوع، مذاکره با مربی خارجی با علم به این موضوع بود که میدانستند قانون منع به کارگیری بازیکن یا مربی خارجی در سازمان لیگ مصوب شده است. مدیران استقلال در حالی دنبال بازگشت استراماچونی هستند که چند نکته ابهامآمیز در اقدام آنها وجود دارد. وقتی فصل گذشته استراماچونی شب بازی حساس با پیکان، استقلال را به بهانه عدم پرداخت پولش ترک کرد، مدیران وقت باشگاه حقوق عقبافتاده او را پرداخت و تلاش کردند وی را بازگردانند اما مربی ایتالیایی شروط دیگری را برای بازگشت مطرح کرد. اکنون پرسش این است: امسال شرایط چه فرقی با سال گذشته کرده است؟ چه تضمینی وجود دارد که پول این مربی که زود از کوره در میرود، بموقع پرداخت شود؟ تحریمها همچنان سر جای خود باقی مانده و فرقی با گذشته نکرده است. با این وضعیت چه تضمینی وجود دارد اتفاقات گذشته تکرار نشود؟ بر فرض تأمین پول این مربی، چرا باید مدیریت باشگاه قراردادی با استراماچونی ببندد که چند برابر قرارداد فصل گذشته او با آبیپوشان است؟ اگر استدلال مدیریت باشگاه این است که میخواهند جلوی غرامت را بگیرند و با هزینه کمتر از غرامت، استراماچونی را بازگردانند، باز هم چند نکته غیر از تضمین پرداخت پول مرد ایتالیایی وجود دارد. برای بستن قرارداد جدید با استراماچونی، مدیران فعلی با مبلغ یک میلیون و 800 هزار یورو موافقت کردهاند، در حالی که قرارداد او فصل گذشته برای 2 فصل یک میلیون و 500 هزار یورو بود که بخشی از این مبلغ نیز پرداخت شده است. ضمنا این نکته در نظر گرفته نشده است که اگر استراماچونی که با پیشنهاد اغواکننده باشگاه استقلال روبهرو شده است، این فصل با تیمی قرارداد میبست، نمیتوانست قرارداد سال دومش را بگیرد یا حداقل وکلای باشگاه میتوانستند اثبات کنند با وجود فسخ قرارداد، نیت خود را برای پرداخت حقوق عقبافتاده این مربی ایتالیایی نشان دادهاند. به نظر میرسد استفاده از نام استراماچونی بازی با احساسات هواداران است و مدیران باشگاه به جای احترام به قوانین وضع شده، با نامهنگاری عجیب پای رئیس قوهقضائیه و دادستان کل کشور را به ماجرای استراماچونی باز کردهاند.
* قطع همکاری بیدلیل با مجیدی
مدیریت باشگاه استقلال کادر فنی قبلی را کنار گذاشت و برای توجیه ناکامی و سوءمدیریت خود و برای سوءاستفاده از احساسات هواداران، سراغ استراماچونی رفت و با اقدامات خود سعی بر آن دارد وانمود کند نهایت توانش را برای بازگشت مربی محبوب هواداران استقلال به کار گرفته است، حتی با نامهنگاری به رئیس قوهقضائیه، در حالی که این مدیران باشگاه استقلال هستند که باید دلایل رفتار نسنجیده خود بابت کنار گذاشتن فرهاد مجیدی و از دست دادن قهرمانی جام حذفی را توضیح دهند، نه اینکه با اسم رمز استراماچونی از واقعیت فرار کنند. علاوه بر تمام مسائل یادشده، بحث بازگشت استراماچونی آنقدر ذهن مدیران استقلال را درگیر کرده است که نتوانستهاند قرارداد بازیکنان را تمدید کنند و با پرداخت نکردن پول وینفرد شفر و بسته شدن پنجره نقل و انتقالاتی باشگاه، مانع اضافه شدن نفرات جدید شدند. وقتی باشگاه پولی برای پرداخت مطالبات 550 هزار دلاری شفر ندارد که نتیجهاش بسته شدن پنجره نقلوانتقالاتی است، چطور میتواند 3 برابر این رقم را- به اضافه اینکه یورو جای دلار را میگیرد- به استراماچونی بدهد؟ آیا وقت آن نرسیده مدیران باشگاه استقلال با واقعیت زندگی کنند و رؤیاپردازی نکرده و با اقدامات عجیب آرامش تیم را به هم نریزند؛ دقیقا همان کاری که در آستانه فینال جام حذفی انجام دادند؟ آیا وزارت ورزش به عنوان متولی باشگاه استقلال اتفاقات اخیر این باشگاه را رصد میکند؟ آیا وزارت ورزش در جریان هست برخی مسؤولان استقلال دست به چه اقداماتی میزنند و با عوامفریبی چگونه هواداران را بازی میدهند؟
ارسال به دوستان
باز شدن پای جادو به انتخابات آمریکا
کری: پوتین ترامپ را طلسم کرده است!
گروه بینالملل: ۵۴ روز مانده تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، اعتماد رأیدهندگان آمریکایی و جریانهای سیاسی این کشور به سلامت انتخابات بیشترین میزان کاهش را نسبت به دورههای قبل انتخابات داشته است. در شرایطی که هر دو جناح دموکرات و جمهوریخواه از احتمال بروز تقلب از سوی طرف مقابل صحبت میکنند، تحولات جاری آمریکا نشان میدهد در روزهای پس از انتخابات اتفاقاتی رخ خواهد داد که در تاریخ انتخابات این کشور بیسابقه خواهد بود. در حالی که بایدن و دموکراتها با استفاده از ۲ موضوع روسیه و شیوع روزافزون کرونا به تشدید نگرانیهای جامعه برای حفظ سلامتی و لزوم برگزاری انتخابات پستی دامن میزنند، ترامپ و حامیانش با تاکید بر اینکه انتخابات پستی منجر به تقلب خواهد شد و اینکه صراحتا خواهان ارائه نتایج در فردای رایگیری هستند، از هم اکنون با لشکرکشی خیابانی به تمرین مقابله با تظاهرات پس از انتخابات مبادرت کردهاند، چرا که دموکراتها پیش از این هشدار دادهاند احتمالا در روز اول شمارش آرا ترامپ به عنوان پیروز انتخابات معرفی شود و این به معنای تقلب است. نکته قابل توجه اینکه در اردوگاه دموکراتها از هماکنون زمزمه باخت در انتخابات و تکرار تجربه کمپین 2016 هیلاری کلینتون مطرح شده است.
* پوتین، ترامپ را طلسم کرده است
به گزارش «وطن امروز»، «جانکری» وزیر خارجه اسبق آمریکا مدعی شده «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه، «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا را ترسانده است. کری در پاسخ به سوال مجری «اماسانبیسی» درباره رویکرد ترامپ به مساله روسیه در مسائلی مانند «الکسی ناوالنی» منتقد سیاستهای روسیه و تنشها میان نیروهای آمریکا و روسیه در سوریه گفت: «ما رئیسجمهوری داریم که بنا به هر دلیلی کاملا توسط پوتین هراسانده شده، مورد ارعاب قرار گرفته و تحت طلسم او قرار گرفته است». وزیر خارجه اسبق آمریکا همچنین با اشاره به گزارشهای ادعایی که میگویند نیروهای روسیه از طالبان خواستهاند به نیروهای آمریکایی در افغانستان حمله کنند، گفت: «با توجه به این واقعیتها ما رئیسجمهوری داریم که از نظامیان ما محافظت نمیکند، منافع ایالات متحده را حفظ نمیکند و مفاد قانون اساسی را رعایت نمیکند».
* سابقه انتقاد دموکراتها از ترامپ در موضوع روسیه
انتقاد جان کری از ترامپ درباره ارتباطش با روسیه تنها موضع دموکراتها در این باره نیست و پیش از این هم قانونگذاران و کارشناسان آمریکایی دموکرات بارها از ترامپ به دلیل مواضعش در موضوع روسیه انتقاد کردهاند. اخیرا «جو بایدن» نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ هم ترامپ را متهم کرده بود رئیسجمهور آمریکا ارائه گزارش درباره مسائل امنیتی انتخابات را به کنگره متوقف کرد تا اطلاعات مربوط به تلاشهای ادعا شده روسیه برای کمک به او در انتخابات نوامبر را مخفی کند. نامزد حزب دموکرات برای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا همچنین اوایل تابستان ترامپ را به تولهسگی تشبیه کرده بود که توسط رئیسجمهور روسیه به این سو و آن سو کشیده میشود. بایدن که به صورت ویدیوئی با هواداران خود گفتوگو میکرد، با اشاره به اینکه دونالد ترامپ در عرصه سیاست خارجی از جمله در رابطه با روسیه شکستهای آشکاری داشته است، اظهار داشت: «او [ترامپ] مانند یک تولهسگ تحت کنترل ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه است. پوتین او را مانند تولهسگی در یکی از آن قفسهای کوچک به این طرف و آن طرف میبرد».
دونالد ترامپ از ابتدای دوران ریاستجمهوری خود بارها از سوی دموکراتها به ارتباط نزدیک با روسیه و تأثیر پذیرفتن از ولادیمیر پوتین متهم شده است. اوج این انتقادها سال ۲۰۱۸ و بعد از دیدار دونالد ترامپ با ولادیمیر پوتین در شهر هلسینکی، پایتخت فنلاند مطرح شد. در کنفرانس خبری بعد از آن جلسه بسیاری از خبرنگاران از ترامپ درباره دخالت ادعایی روسیه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ سوال پرسیده و از او خواستند در حضور پوتین او را بابت این موضوع شماتت کند. ترامپ در پاسخ هر گونه دخالت روسیه در انتخابات آمریکا را رد کرد و گفت پوتین در جلسه خصوصی با او دخالت در انتخابات آمریکا را رد کرده است. او همچنین تصریح کرد دلیلی وجود ندارد روسیه این کار را «انجام داده باشد». بلافاصله بعد از این نشست خبری، سیلی از حملات، از سیاستمداران همحزبی ترامپ تا دموکراتها و رسانهها و کارشناسان روانه ترامپ شد و او به تضعیف نهادهای اطلاعاتی آمریکا در حضور رهبر یک کشور متخاصم متهم شد.
برخی مخالفان ترامپ ادعا میکنند دولت روسیه برای پیروزی او در انتخابات سال 2016 آمریکا مداخله کرده است؛ ادعایی که با وجود تحقیقات گسترده نهادهای مربوط در آمریکا به رهبری «رابرت مولر» بازرس ویژه این پرونده هرگز به اثبات نرسید. روسیه بارها اتهامات مداخله در سیستم سیاسی آمریکا را رد کرده و تاکید دارد چنین اقداماتی مغایر با اصول سیاست خارجه مسکو است.
* نگرانیها از تأثیر اعتراضات بر انتخابات
در فاصله کمتر از 2 ماه مانده تا انتخابات آمریکا، ایالت «اورگن» به میدان اصلی ناآرامیها و درگیریهای خشونتآمیز میان گروههای راستگرا و چپگرا تبدیل شده است. خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داد در شهر پورتلند گروهی از طرفداران ترامپ با تظاهراتکنندگان گروههای مخالف تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان درگیر شده و با اسپری فلفل به آنها حمله کردهاند. در فیلمی که کاربران فضای مجازی منتشر کردهاند یک مرد سفیدپوست یکی از تظاهراتکنندگان گروه «زندگی سیاهپوستان مهم است» را روی زمین خوابانده است. یک زن به فرد سیاهپوست نزدیک شده و به چشم او اسپری میپاشد. شهر «سیلم» هم دومین شهر ایالت اورگن است که صحنه درگیری بین مخالفان و موافقان تظاهرات ضدنژادپرستی است. به نوشته روزنامه «ایندیپندنت»، کارشناسان با مشاهده این خشونتها هشدار دادهاند ابهامهای مربوط به برگزاری انتخابات پستی ممکن است به ایجاد ناآرامیهای اجتماعی منجر شود. در همین حال کارشناسان درباره احتمال تشدید ناآرامیهای اجتماعی در این کشور در کوران رقابتهای انتخاباتی میان «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا و «جو بایدن» نامزد حزب دموکرات هشدار دادهاند. در این میان برخی ایالتهای چرخشی (ایالتهایی که نتیجه رأی در آنها گاه به نفع جمهوریخواهان و گاه به نفع دموکراتهاست) مانند میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین شمارش آرا را تا روز بعد از برگزاری انتخابات ممنوع کردهاند. «ریک هیسین» کارشناس مسائل انتخابات و استاد حقوق در دانشگاه کالیفرنیا میگوید: «اگر نتیجه انتخابات به این ایالتها بکشد و همه منتظر نتیجه باشند، نگرانم ناآرامیهای اجتماعی بروز کند. این مساله بویژه اگر ترامپ در روز انتخابات جلو باشد، صدق میکند».
* حمایت پلیس از نژادپرستان
درگیریهای مستقیم بین طرفداران جنبش «جان سیاهپوستان مهم» است با حامیان ترامپ در ایالت اورگن در حالی ادامه دارد که پلیس این ایالت حمایت آشکاری از افراطیون و نژادپرستان سفیدپوست دارد. در همین ارتباط خبرگزاری رویترز اعلام کرد بیش از ۱۰۰ هوادار ترامپ شامل اعضای یک گروه نژادپرست، به صورت کاروان خودرویی و در حالی که نشانهها و پلاکاردهای ستاد مبارزاتی ترامپ برای انتخابات ریاستجمهوری و پرچمهای ایالاتمتحده را در دست داشتند و برخی نیز مسلح بودند، در برابر ساختمان کنگره ایالتی که در فاصله ۷۲ کیلومتری پورتلند قرار دارد، با حدود ۲۰ تظاهرات کننده مدافع سیاهپوستان درگیر شدند. سپس اعضای ۲ گروه اقدام به پاشیدن اسپری فلفل به سوی یکدیگر کرده و دستکم یکی از حامیان ترامپ با چوب بیسبال به یک تظاهرات کننده گروه مقابل حمله کرد و یک حامی دیگر ترامپ نیز محتویات کپسول آتشنشانی را به سوی گروه مقابل پاشید. این در حالی بود که بیش از ۲۰ مامور پلیس حاضر در صحنه این درگیری از حامیان ترامپ که به سوی تظاهراتکنندگان حمله کرده بودند، حفاظت میکردند. ماموران سپس ۲ فردی را که به سوی تظاهراتکنندگان مقابل حمله کرده بودند، بازداشت اما پس از مدتی آزاد کردند.
* استعفای کادر فرماندهی پلیس شهر راچستر
در پی اعتراضات گسترده به قتل یک شهروند سیاهپوست توسط مأموران پلیس شهر راچستر آمریکا، کادر فرماندهی پلیس این شهر استعفای خود را اعلام کردند. فرمانده و چند مقام ارشد اداره پلیس شهر راچستر در ایالت نیویورک آمریکا در پی شدت گرفتن اعتراضات به قتل یک شهروند سیاهپوست استعفا کردند. «لاولی وارن» شهردار راچستر در خلال جلسه شورای شهر اعلام کرد «تمام اعضای کادر فرماندهی» پلیس این شهر کنارهگیری کردهاند. استعفای مقامات ارشد پلیس راچستر پس از آن اتفاق افتاد که دادستان ایالت نیویورک دستور داد تحقیقاتی درباره قتل «دانیل پرود» توسط مأموران پلیس انجام شود. دونالد ترامپ، رئیسجمهورآمریکا در واکنش به این استعفا گفت: استعفای نیروهای پلیس در شهر راچستر ایالت نیویورک بدین معناست که مقامهای این ایالت نمیدانند باید چه کاری انجام دهند. ترامپ در پیامی توئیتری نوشت: رئیس پلیس و بیشتر نیروهای پلیس در راچستر ایالت نیویورک استعفا کردهاند. شهردار دموکرات آنجا و البته فرماندارش اندرو کومو هیچ ایدهای ندارند که چه کار کنند. ایالت نیویورک در آشوب به سر میبرد؛ پول نیست، مالیات و جرایم بالاست و همه این را حس میکنند. سوم نوامبر، ما میتوانیم این وضعیت را درست کنیم!
* افزایش نگرانیها از تنشآفرینی ترامپ در میشیگان
در حالی که جو بایدن، نامزد دموکراتها دیروز به میشیگان سفر کرد، دونالد ترامپ هم قرار است امروز به این ایالت کلیدی و مهم در انتخابات برود. درهمین حال «گرچن ویتمر» فرماندار این ایالت با نگرانی از تبعات سفر ترامپ به این ایالت گفت: درباره هواداران ترامپ اطمینان ندارد که آنها حتی اصول اولیه مانند زدن ماسک را رعایت کنند و چنین چیزی میتواند موجب افزایش شیوع ویروس کرونا در این ایالت شود. ویتمر در حالی این سخنان را بیان کرد که ترامپ در تجمع حامیانش در ایالت کارولینای شمالی حضور یافت و در این مراسم، خود وی و اکثر هوادارانش از ماسک استفاده نکرده بودند. نکته جالب توجه اینکه میشیگان تنها ایالتی نیست که فرماندار آن خواهان جلوگیری از سفر تبلیغاتی ترامپ شده است، چندی پیش هنگامی که ترامپ اعلام کرد قصد دارد به شهر کنوشا سفر کند، فرماندار ویسکانسین و شهردار کنوشا از وی درخواست کردند از این سفر صرفنظر کند.
* نگرانی دموکراتها از تکرار تاریخ
با وجود مخالفت و کارشکنی فرمانداران برخی ایالتها با برگزاری کمپین انتخاباتی ترامپ و کاهش اقبال عمومی به رئیسجمهور آمریکا در بیشتر نظرسنجیها، کمپین جو بایدن شدیدا نگران تکرار تجربه تلخی است که سال 2016 برای آنها رقم خورد. در همین ارتباط وبگاه هیل در گزارشی با اشاره به پیشتازی هیلاری کلینتون، نامزد دموکرات انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ از دونالد ترامپ در نظرسنجیهای انتخاباتی و شکست نهایی او در این انتخابات نوشت: «نظرسنجیهای انتخاباتی نشان میدهد جو بایدن، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا با برتری قابل توجه بر رئیسجمهور ترامپ (در نظرسنجیها) وارد دوره پس از روز کارگر (اولین دوشنبه ماه سپتامبر در آمریکا) پیش از ماه نوامبر شده است اما تمام چیزی که کنشگران و فعالان حزب دموکرات به آن میتوانند فکر کنند، حس فراگیر آشناپنداری موجود در اذهانشان است». در گزارش پایگاه هیل آمده است: «آنهایی که در مبارزات انتخاباتی حزب دموکرات فعالیت دارند، در مصاحبههای خودشان درباره پیشتازی بایدن ابراز تردید کردند و با اطمینان گفتند اتفاق بدی همانند 4 سال قبل و زمانی که برتری هیلاری کلینتون در هفتههای منتهی به روز انتخابات به یکباره محو شد، حادث خواهد شد. بسیاری از آنها هم تا آنجا پیش میروند که تردیدهایشان را با استرس پس از سانحه قیاس میکنند».
ارسال به دوستان
راز بیشفعالی مکرون!
نوید مؤمن: رئیسجمهور فرانسه تور سیاسی خود در غرب آسیا را فعلا به پایان رسانده و اکنون مشغول ارائه گزارش سفرهای خود به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکاست! امانوئل مکرون در سفر به بیروت، تاکید کرد که اگر مقامات لبنانی از الگوهای ارائهشده فرانسویها در بازسازی ساختار اقتصادی و سیاسی این کشور پیروی نکنند، تحریم آنها را در دستور کار قرار خواهد داد! در عراق نیز مکرون تلاش کرد تا مثلا با یک تیر، 2 نشان بزند: از یک سو مناسبات «پاریس- بغداد» را از موضع «بازیگر غالب» بازتعریف کرده و از سوی دیگر، از عراقیها بخواهد تا در ازای دریافت امتیازاتی از سوی کاخ الیزه، طرح پیشنهادی پاریس در سوریه را بپذیرند! پس در اینجا نام «سوریه» نیز به میان آمده است.
«عامر الفایز» عضو کمیسیون روابط خارجی پارلمان عراق در این باره تاکید کرده است: «امانوئل مکرون طرحی را در ارتباط با صلح در سوریه مطرح کرده و خواهان همکاری عراق در این زمینه شده است. طرح رئیسجمهور فرانسه ممکن است نقشه راهی برای صلح در خاورمیانه و حل بحران سوریه با همکاری عراق باشد».
بنابراین مکرون در سفر اخیر خود به منطقه غرب آسیا، عملا 3 کشور «سوریه»، «عراق» و «لبنان» را در حوزه سیاست خارجی کشورش دخیل کرده است! کشورهایی که هر یک از آنها، مهد مقاومت در برابر دشمنان قسمخورده منطقه، از جمله خود فرانسویها محسوب میشوند! آری: فرانسویها!
باید اذعان کنیم که بازی فرانسویها پیچیده است! برخی تحلیلگران و رسانههای غربی «مکرون» را به «ژنرال دوگل» تشبیه میکنند. آنها معتقدند که ژنرال دوگل به واسطه اتخاذ سیاست خارجی مستقل از آمریکا (پس از پایان جنگ دوم جهانی)، پاریس را به نقطهای کانونی و مستقل در نظام بینالملل تبدیل کرد! آنها به استقلال 12 کشور آفریقایی از فرانسه در دوران حضور ژنرال دوگل در قدرت استناد کرده و معتقدند که رئیسجمهور جوان فرانسه نیز دقیقا در حال طی کردن همان مسیر است! مسیری که فرجام آن، عظمت فرانسه! در جهان امروز خواهد بود.
مورخین و مردمانی که پس از استقلال مستعمرههای قبلی فرانسه از این کشور، شاهد تحولات جدید در آنها بودند، شهادت داده و میدهند که فرانسویها چگونه «استعمار کهن» را در شمال آفریقا و دیگر مناطق این قاره تبدیل به «استعمار نوین» کرده و به تاراج منابع متعلق به مردم فقیر این مناطق ادامه دادند! اگر چه این اوج بیانصافی و بیعدالتی است که «ژنرال دوگل» را مصداق عقلانیت و آزادیخواهی! در سیاست خارجی فرانسه تلقی کنیم اما در عین حال باید تاکید کنیم که میزان «عقلانیت دوگل» به مراتب از امثال «مکرون»، «اولاند» و «سارکوزی» بیشتر است! ژنرال دوگل حداقل توانست «پروسه تبدیل استعمار کهن به فرانو» را با اتخاذ ژستهای دروغین طی کند اما مکرون همین ژستگیری ساده را نیز یاد نگرفته است!
زمانی که مکرون از «صلح در سوریه» سخن میگوید، حتی سران اتحادیه اروپایی از جمله آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان نیز از خنده رودهبر میشوند! آنها خود بخوبی میدانند که فرانسه در دوران ریاستجمهوری مکرون، تنها کشور اروپایی بود که به دولت ترامپ درباره همکاری با آمریکا در موشکباران سوریه تضمین داد! فراتر از آن، مکرون به گونهای برای لبنان تعیینتکلیف میکند که گویا به مانند «پدری خیرخواه» در داخل گود تحولات سیاسی و امنیتی لبنان آمده و با صورتی آغشته به غبار ناشی از انفجار نیترات آمونیوم در بندر بیروت، قصد دارد تمام توان خود را برای ایجاد صلح و ثبات دائمی در «سرزمین سروها» در سبد اخلاص بگذارد!!
ممکن است این نمایشها برای برخی شهروندان فرانسوی که هنوز ذهنشان در حد فاصل بین 3 مفهوم «سوسیال- دموکراسی تقلبی»، «جمهوریخواهی بیدردسر»و «ملیگرایی افراطی» سیر میکند، جذاب باشد و تا حدودی فاجعه سوءمدیریت غیرقابل توجیه مکرون در دوران شیوع کرونا در ذهن آنها را کمرنگ کند اما لبنانیها، سوریها و عراقیها هرگز جنایات فرانسویها در کشورهایشان را از یاد نمیبرند! بهتر است قبل از اینکه مکرون از «همدردی با عراق در دوران سخت» سخن بگوید، به مردم این کشور پاسخ دهد که چه بازیگرانی این «دوران سخت» را برای عراقیها رقم زدهاند! بهتر است رئیسجمهور فرانسه به همگان پاسخ دهد که سلاحهای ساخت فرانسویها که قرار بود مقصد آنها کشورهای عربی حوزه خلیجفارس از جمله عربستان و امارات باشد، در دستان اعضای گروه تروریستی- تکفیری داعش و جبهه النصره چه میکند؟! البته مکرون شانس آورد که سال 2003 میلادی، یعنی زمان اشغال عراق، هنوز وارد دنیای سیاست نشده بود، زیرا در آن صورت، از شوق کشتار مستقیم مردم عراق و تسلط بر منابع این کشور، برخلاف «ژاک شیراک» به مباشر و همراه «جورج واکر بوش» و «تونی بلر» تبدیل میشد! بدون شک در آیندهای نزدیک، مکرون بخوبی متوجه خواهد شد که منطقه غرب آسیا، زمینی برای انجام بازیهای کودکانه وی نخواهد بود! شاید بهترین تصمیم مکرون، میتواند بازگشت به خیابانهای پاریس و زانو زدن در مقابل جلیقهزردهای معترض به نظام ظالم و طبقاتی فرانسه باشد....
ارسال به دوستان
حزبالله و حماس؛ ترکیبی برای تجزیه دشمن!
اسدالله رمضانزاده: دیدار اخیر دبیرکل حزبالله لبنان و رئیس دفتر سیاسی حماس در بیروت، مولد تحلیلهای جدیدی در معادلات منطقه و جبهه مقاومت شده است. «اسماعیل هنیه»، نخستوزیر سابق فلسطین و رئیس دفتر سیاسی حماس برای نخستینبار از سال ۱۹۹۳ میلادی/ 1372 خورشیدی تاکنون، وارد بیروت شد تا با مقامات این کشور درباره شرایط حاکم بر منطقه و فلسطین دیدارهایی داشته باشد. بر اساس بیانیه منتشرشده از سوی حزبالله، در این دیدار بر محکم بودن رابطه میان حزبالله و حماس که بر اساس ایمان، برادری، جهاد، سرنوشت مشترک، توسعه سازوکارهای همکاری و هماهنگی میان طرفین بنا شده، تاکید شد.
واقعیت امر این است که به برکت خون پاک شهدایی مانند «حاجقاسم، ابومهدیالمهندس و حاجرضوان»، فصل جدیدی در «حیات جبهه مقاومت» رقم خورده است. در این معادله، «پراکندگی اجزای جبهه مقاومت» به حداقل رسیده و در مقابل، «همپوشانی» آنها به «همافزایی» تبدیل شده است! شاید سوال شود تفاوت این دو (همپوشانی و همافزایی) چیست و مصداقیابی آنها، خصوصا در برهه حساس و سرنوشتساز فعلی چگونه قابل ارزیابی است. پاسخ این سوال چندان پیچیده نیست: در «همپوشانی» ۲ پدیده، لزوما آنها با یکدیگر در صدد تکمیل یک نقشه یا رسیدن به یک هدف برمیآیند، بدون آنکه تغییری در «قدرتذاتی یا اکتسابی» آنها ایجاد شود. با این حال، «همافزایی» مرحلهای بالاتر از «همپوشانی» محسوب میشود! در همافزایی ۲ پدیده، استراتژیها و تاکتیکهای آنها با یکدیگر «تطبیق» داده نمیشود، بلکه در هم «ادغام» میشود. این همان نقطهای است که دشمنان آمریکایی و صهیونیستی بشدت از آن هراسانند.
«حماس» و «حزبالله» نقاط اشتراک زیادی با یکدیگر دارند. هر دو آنها در صدد آزادی فلسطین و نابودی دشمن متجاوز صهیونیستی هستند. هر دو آنها آزادی «بیتالمقدس» را هدف و ماموریت خود میدانند و هر دو، قدرتمندانه در مقابل توطئههای دشمنان و تهدیدها و تحریمهای اعمالشده از سوی آنها ایستادهاند. با این حال، حماس و حزبالله هر ۲ ویژگی بارز دیگری دارند که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت: اینکه هر ۲ دشمن صهیونیستی را در نبرد مستقیم زمینگیر کردهاند. تابستان سال 2006 میلادی، حزبالله با قدرتنمایی فوقالعاده خود، تانکهای مرکاوای صهیونیستها را یکی پس از دیگری منهدم ساخت و ناوچه فوقمدرن «ساعر» را در مقابل نگاههای بهتزده فرماندهان صهیونیست با موشک ۲ نیم کرد! حماس نیز از سال 2009 میلادی تاکنون، ۴ بار در مقابل دشمن صهیونیست قرار گرفته و هر بار، با مقاومتی حسابشده و واکنشی عزتمندانه، دژ صهیونیستها را در شهرکهای اشغالی و حتی تلآویو و حیفا در هم شکسته است.
حماس و حزبالله، نقطه اشتراک ارزشمند دیگری نیز دارند! اینکه هر ۲ «بازیگر سیاسی» تحولات کشورهای خود نیز محسوب میشوند. حزبالله، محور و شالوده اصلی جریان 8 مارس را تشکیل میدهد. حزبالله، در دولتهای مختلف دارای وزیر و در پارلمان لبنان دارای نماینده است. در حال حاضر نیز حزبالله و طرفداران آن، اکثریت پارلمان لبنان را تشکیل میدهند. حماس نیز در فلسطین تشکیل دولت داده و اسماعیل هنیه، به عنوان نخستوزیری محبوب، در غزه حضوری موثر داشته است.
رژیم صهیونیستی با ادغام و همافزایی ۲ جنبشی روبهرو است که هر یک از آنها، نماد پیروزی نظامی بر تلآویو محسوب میشوند. فراتر از آن، صهیونیستها با ۲ جریانی روبهرو هستند که علاوه بر توان نظامی، ورود هوشمندانهای به معادلات سیاسی کشورهایشان داشتهاند. بیدلیل نبود که طی سالهای اخیر، سازمان جاسوسی موساد، دستگاه امنیتی عربستان را مامور کرد پروژه «تفکیک حماس و حزبالله» و «چندتکهسازی محور مقاومت» را کلید بزند. البته سعودیها نیز در خوشخدمتی به اربابان صهیونیست خود در شکلدهی این پروژه سنگتمام گذاشتند اما فرجام این بازی، عرق ترس بنسلمان و نتانیاهو را بر پیشانی آنها جاری کرد!
درست زمانی که ترامپ و نتانیاهو سودای تحقق معامله قرن را در سر میپرورانند و کشورهای مرتجع عربی نیز ذلیلانه رو به عادیسازی روابط با تلآویو آوردهاند، «همافزایی حماس و حزبالله» بدترین خبر ممکن برای آنها محسوب میشود. اگرچه اخبار چندانی از جزئیات دیدار علامه سیدحسن نصرالله و اسماعیل هنیه منتشر نشده است، اما تبسم «سید مقاومت» از یک سو و چهره مصمم «هنیه» پس از این دیدار، پالسهای شوکآوری را به تلآویو، واشنگتن و ریاض مخابره کرد. این دیدار، تبلوری از «یکپارچگی جبهه مقاومت» بود؛ جبههای که اعضا و اجزای آن، امروز بیش از هر زمان دیگری تحرکات و اقدامات دشمنان منطقه و مهرهها و مزدوران آنها را مورد رصد و تحلیل قرار میدهند. آری! تحقق کابوس صهیونیستها و حامیان آنها نزدیک است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|