|
ارسال به دوستان
در تقدیر از اقدام داوطلبانه رئیسجمهور
بسیار «هفت ماه» باید...
رئیسجمهور عزیز، محبوب و مردمی گفتند: ما در این 7 ماه فهمیدیم باید روی پای خود بایستیم و همه امور را باید خودمان انجام دهیم. و حالا یک عده ایراد گرفتهاند که حالا دیگه؟!
واقعیت این است که دوستان منتقد به این نکته توجه نمیکنند که ایشان توانستند در این 7 ماه این را متوجه شوند. یعنی در واقع هیچ الزامی برای این قضیه نبوده. کما اینکه در 7 سال گذشته بزرگواران در دولت متوجه این قضیه نشدند. بنابراین بهجای اینکه ایراد بگیرید که «دیر است» و «فایده ندارد» و «نوموخوام!» و...، بیایید از این اقدام داوطلبانه رئیسجمهور محترم تقدیر و تشکر کرده و امیدوار باشیم که در ماههای آتی هم چیزهای دیگری را دولت متوجه شود. هر چند احتمالا فهمیدن یا نفهمیدن آنها در این ماههای پایانی خیری برای ملت ندارد اما حداقل برای خود دوستان مفید است.
در پایان جا دارد آن حکایت معروف را که «ابوریحان بیرونی گفت بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم» را نقل کنم که... خب دیگر، فهمیدید کدام را میگویم، پس نقل نمیکنم. کلا ممنون!
ارسال به دوستان
به فهم بشر!
بررسی نقطه بهینه فهمیدن
میگویند باید با چراغ پرسش، نور دانایی را بر تاریکی ندانستن سیطره داد. من تا امروز معنی این جمله را نفهمیده بودم. اما امروز فهمیدم. خودم هم میدانم که باید زودتر میفهمیدم. اما دیر فهمیدن به خودی خود اشکالی ندارد. لااقل همه میدانیم که «دیر فهمیدن بهتر از هرگز نفهمیدن است!» یعنی فهمیدن یک جورهایی مثل رسیدن میماند.
مثلا فرض کنید میخواهید بین مردم سبد کالا توزیع کنید ولی حساب این جایش را نکردید که ممکن است عدهای زیر دست و پا له شوند. حالا که فهمیدید جلوی این طرح را میگیرید و دیگر کسی کشته نمیشود. دیر فهمیدید اما اگر نفهمیده بودید تا امروز میلیونها نفر بر اثر سوءمصرف سبد کالا جانشان را از دست میدادند.
حتی گاهی دیر فهمیدن از زود فهمیدن هم بهتر است. مثلا فرض کنید عدهای میخواهند بنزین را گران کنند. خب! اگر شما زود بفهمید مسؤولیتش میافتد گردنتان. اما اگر جمعه صبحی بفهمید دیگر بر شما حرجی نیست.
گاهی هم ممکن است دیر بفهمید که باید روی پای چه کسی ایستاد! خب! این سوال سختی است! در زندگی هر کسی حداقل یک بار این سوال پیش میآید که «من باید روی پای چه کسی بایستم؟» حتی اگر 7 سال هم طول کشید! خب بکشد! مثل کسی که بعد از 7 سال یک پازل را درست میکند. کار بزرگی است چون روی بستهاش نوشته 3 تا 8 سال.
ارسال به دوستان
پادگان
از وضع جدید در شگفتی گل من
«سربازی زودرس» گرفتی گل من
با نظم شدید خو بگیر از امروز
پس ماسک بزن! مگر خرفتی گل من؟
فرشته پناهی
ارسال به دوستان
مدرسه مجازی
یک کیف پر از کتاب، بر دوش
ژل بر کف دست و ماسک و روپوش
تازان و نفسزنان رسیدم
گفتند: مجازی شده باهوش!
طاهره ابراهیم نژاد
ارسال به دوستان
کروناز
گرچه کرونا خر است، قند عسلم!
در مدرسه کمتر است، قند عسلم!
هرچند به دست توست آینده، ولی
جان تو چغندر است، قند عسلم!
فهیمه انوری
ارسال به دوستان
افتتاحیه مجازی
کلاهت را بکن یک لحظه قاضی
مجازی می شود درس ریاضی؟
حضورت را بگویم خیر مقدم
حضوری چون خطر دارد، مجازی
سارا رمضانی
ارسال به دوستان
صبح جمعهای
به پر و پای غرب پیچیدیم
فتنه کردند و ماست مالیدیم
گرچه دیر است و تپهها شد فتح
ما در این هفت ماه فهمیدیم؛
روی پا نه! که بر سر مردم
بنشستیم گیج و سر در گم
جای رفع و رجوع معضلها
توی پاستور چه دیدهایم؟ «om nom»
شدهام صبح جمعهای بیدار
چه شده؟ مملکت شده آوار!
تازه فهمیدهام که در پاستور
«کار» باید کنیم، قدری! «کار»
به من بینوا امان بدهید
جمع ما را دوباره نان بدهید
این مهم است: «ما چقد خوبیم!!»
گرچه زیر فشار جان بدهید
دور بعدی شبیه این دو سری
رام باشید و دور از چغری!
بهر تضمین، هنوز هم موجود
هست امضای نازنین کری
ارسال به دوستان
یک داستان آموزنده + سوسماز
حتما شنیدهاید داستان آن مرد خدانشناس را (زود قضاوت نکنید! واقعا خدانشناس بود. بقیه متن را بخوانید) که همیشه منکر وجود خدا میشد. و لابد میدانید که یکبار در خواب میبیند داشته با کسی در ساحلی قدم میزده و اتفاقات ریز و درشت زندگیاش هم مثل تلویزیون QLED روی آب دریا به نمایش در میآمده و با آن شخص، که ظاهرا خدا بوده، صحبت میکرده.
تا اینجایش را اگر نمیدانستید، پس بقیهاش را بدانید که بعد از قدم زدن، آن مرد خدانشناس بیدین و ایمان لامذهب (بابا به جان خودم فحش نیست اینها) با شکوه میپرسد: «خدایا دیدی با هم قدم میزدیم و ردپای جفتمان روی ساحل میماند، غیر از همان جاهایی که من در سختی بودم و فقط یک ردپا روی ساحل بود؟ چرا در کنارم نبودی و در آن موقعیتهای سخت مرا تنها گذاشتی؟»
اما جوابی میشنود به غایت تاثیرگذار و آموزنده. خدا- یا حالا هرکسی که در خواب وی ادعای خدایی کرده بوده- میگوید: «اتفاقا آن ردپاهای من بود و تو را در آغوش گرفته بودم تا از آن موقعیتها عبور دهم». آن مرد، در حالی که صحنه اسلوموشن سیاه و سفید شده بود و آهنگ سوسماز پخش میشد، از خواب پرید و سر به سجده گذاشت و توبه کرد.
البته او به خاطر ترشح بیش از حد اکسی توسین، دچار جوزدگی آنی شده بود. از این داستان نتیجه میگیریم که مبحث پا و قدم و رد پا خیلی چیز مهم و غلطاندازی است و مثلا ممکن است در حالی که شما فکر میکنید روی پای خودتان ایستادهاید، در واقع روی پای مردم ایستاده باشید، چون مردم از بس شما را دوست دارند، بغلتان کردهاند، یا شاید شما روی کولشان سوار شدهاید... نمیدانم، گفتم که مبحث دقیق و ظریفی است!
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
بازم باید غافلگیر بشیم که!
دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟
من دوست دارم در آینده مدیر شوم. من فکر میکردم کار مدیران سخت است اما شنبه که بعد از 7 ماه به مدرسه آمدم و مدیرمان با ویدئوکال گفت برگرد خانه و با رضایتنامه ولی بیا، فهمیدم مدیران کار خیلی راحتی دارند. مخصوصا که سرکار زیرشلواری و رکابی میپوشند. آنها با اینکه کار سختی دارند، همیشه میخندند و دستور میدهند. بابایمان میگوید مدیران همیشه غافلگیر میشوند حتی بعد از 7 ماه. اگر اینطور که بابایمان میگوید باشد، خیلی خوب است چون وقتی بزرگ شدم هرسال از گرفتن جوراب روز مرد غافلگیر میشوم و مثل پدرم قهر نمیکنم تا مادرم به ما شام ندهد.
بابایمان میگوید بعضی مدیران برخلاف مردم عادی فقط صبح جمعه کار میکنند. برای همین هم صبح جمعه به مدیر مدرسهمان زنگ زد که ببیند من باید شنبه به مدرسه بروم یا نه؟ اما یک خانمی گفت مشترک موردنظر در جلسه است و بوقهای ناجور زد. من اولش ترسیدم که اگر مدیر شدم مجبورم همه روزهای هفته ساعت 6 صبح با صدای جاروبرقی مادر بیدار شوم و باقیاش با زنگ تلفن مردم اما بابایمان گفت... آقا اجازه؟! بابایمان گفت هرچیز توی خانه میگویم ننویس، دوتاییمان را توی گونی میکنند.
دیروز مامانمان رفت توی گوشی و گفت تو روزهای فرد میتوانی بروی! بابایمان گفت پلاک من که زوج است. گفت تو را نمیگویم پسرمان (یعنی من) را میگویم. بابایمان گفت مدیران هم که فقط طرح زوج و فرد را بلدند. مامانمان گفت مدیران مگر کاری هم بلدند؟ مثلا همین رئیسجمهور... با اینکه بابایمان خودجوش توی گونی رفت ولی من فهمیدم استعداد مدیر یا رئیسجمهور شدن را خیلی دارم. آقا اجازه!؟ نت ما قطع شد. از کجاش دوباره باید بخونیم؟
ارسال به دوستان
روایت یک تقسیم کار عادلانه
خوردن با ما!
دولت در 7 سال گذشته اصرار زیادی بر مرد بار آوردن مردم داشته. در راستای همین سیاست سعی کرده به مردم بفهماند برای هیچ کار و مشکلی منتظر حرکتی از طرف دولت نباشند. مردم هم هرچند در اوایل در مقابل این مساله مقاومت میکردند و از دولت توقع داشتند اما کمکم فهمیدند باید هم قفلها را خودشان باز کنند هم حتی خودشان بمالند! دولت هم به هدفش رسید و جامعه را جوری مرد بار آورد که الان پارمیدا و ژینوس هم داداش ما حساب میشوند. البته در این بین مردهای زیادی هم زیر بار گرانی و مخارج زندگی بله! که خب این به اون در!
احتمالا از خودتان میپرسید پس دولت این وسط چکار کرده؟ نگران نباشید. این دولت به هیچ چیزی اعتقاد نداشته باشد، به تقسیم کار کاملا پایبند است. وقتی دید مردم دارند همه کار را میکنند و حتی خرجش را هم میدهند یک سری مسؤولیتهای سنگین مثل مجوز احداث صرافی، وامهای نجومی، تاسیس بانک و... را به دولتمردان و آشنایانشان واگذار کرد تا همه چیز هم روی دوش مردم نباشد. مثلا وزیر سابق مسکن با وجود وقت زیادی که نوشتن طرح مسکن اجتماعی و ویرایش آن از او میگرفت، در راستای همین تقسیم کار، یک لحظه هم بساز بفروشی را ول نکرد.
ارسال به دوستان
آزادی ستم
از محبت جهان شده گلشن
شده در وصف آن زبان الکن
شعلهور این میان کتاب خداست
چشم آزادی بیان روشن!
طاهره ابراهیمنژاد
ارسال به دوستان
تست شخصیتشناسی
با نگاه اول به تصویر بالا، چه چیزی را مشاهده میکنید؟
1- فردی که ماسک ندارد.
2- فردی که جلسه کاریاش را به صورت ویدئوکنفرانس برگزار میکند.
3- فردی که بدون در نظر گرفتن هشدارها، دستور بازگشایی مدارس را میدهد.
پاسخها
1- بسیار دلسوز و مهربان هستید و نسبت به سلامت خود و یکیک آحاد جامعه احساس مسؤولیت میکنید. همواره به دستورالعملهای V.Behdasht عمل کرده و هربار دستانتان را به مدت ۲۰ ثانیه با آب و صابون میشویید.
2- ویژگی شخصیتی شما این است که کار را عار نمیشمارید و از صبح خروس خون تا بوق سگ، کار میکنید اما باز هشتتان گرو نهتان است.
3- به نظر میرسد فردی بسیار نکتهبین و دقیق هستید اما به جای استفاده درست از این خصلت، دائما سرتان را میکنید در زندگی این و آن و خجالت هم نمیکشید، واقعا که... بیشناسنامه جهنمی.
ارسال به دوستان
برپا
طبق اعلام مرکز آمار
با توجه به آخرین اخبار
چونکه بودهست حاصل برجام
نوسانات دائم بازار
شد پس از 7 سال قحطی، حال
نوبت 7 ماه، استغفار
دود دولت به چشم اگر رفته
نشئه بودیم و گشتهایم خمار
هستهای را اگر بتن کردند
نکشیدند در عوض دیوار
پر شده میزهای خدمت، از
پیرمردان ناز بیآزار
خم به ابروی خود نیاوردیم
خم اگر شد کمر، به زیر فشار
یادتان هست، راستی مردم
ساعت چند، چند بود دلار؟
ساده بودیم و زود باور، حیف
حیف از آن وعدههای پر تکرار
هرکه پیچیده بود، چون شمران
شد گرفتار دولت مختار!
مگر این 7 ماهه دریابیم
گر در آمد به هفت سال دمار
الغرض نکتهای به محضرتان
حضرت مستطاب دولتدار
روی پای خودت بمان، اما
پاتو از روی کفش ما بردار!
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
سلاحهای اهدایی ارتش به پلیس آمریکا
ضدنژادپرستی ممنوع!
گاز اشکآور: این گاز اشک آدم را در میآورد و توسط پزشک ترامپ برای معترضانی که بیماری خشکی چشم دارند تجویز شده.
نارنجکانداز ۶ تیری: کاربرد خاصی ندارد و صرفا برای تمیز کردن مسیر عبور و مرور پرزیدنت استفاده میشود.
سلاحهای تهاجمی سری m16 و m4: این سلاحها بیآزار هستند و برای سوراخ کردن پلاکارد معترضان و گاهی هم خود معترضان استفاده میشود. گفتیم یک سوراخ نگفتیم آبکش میکند که قیافهتان را کج میکنید. معترضی که با یک سوراخ بمیرد که معترض نیست!
جلیقه ضدگلوله و کلاه کولار: بالاخره معترض هر چقدر هم که دست خالی باشد خطرناک است. ممکن است با دست خالی پلیس را آبکش کند.
دمپایی ابری: بسیار خطرناک بوده و پلیس فقط با نشان دادن از راه دور، جان چند تن از معترضان را گرفته است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|