|
انتشار متن توافق عادیسازی روابط آل نهیان و نتانیاهو امارات چه توافقی را با رژیم صهیونیستی امضا کرده است؟
متعلقه اسرائیل
گروه بینالملل: وزرای خارجه امارات و بحرین سهشنبهشب در حالی توافق عادیسازی رابطه با رژیم صهیونیستی را در چارچوب توافق عادیسازی روابط امضا کردند که جز 2 کشور عمان و مصر هیچکدام از کشورهای منطقه رویکرد مثبتی نسبت به این توافق نداشتند و اکثر کشورهای منطقه پیش از امضای توافق مخالفت جدی خود را با این عادیسازی اعلام کردند و آن دسته از کشورهای جهان اسلام که رویکرد مبهمی نسبت به این توافق داشتند نیز پس از امضای توافق عادیسازی روابط از اظهارنظر پیرامون آن خودداری کردند. کارشناسان معتقدند سکوت سنگین کشورهای عربی علاوه بر اینکه نشانه شرمساری گسترده آنها از توافق امضا شده است، حاکی از ناامیدی آنها به آینده این توافق است. نگاهی به متن این توافق نشان از دلیل این ناامیدی دارد.
***
متن کامل توافق صلح امارات و رژیم صهیونیستی
۱- برقراری صلح و روابط دیپلماتیک و عادیسازی کامل روابط دوجانبه
۲- طرفین در روابطشان به منشور مللمتحد و اصول قوانین بینالمللی تکیه میکنند و هر کدام حاکمیت دیگری و حق زیستن در صلح و امنیت را به رسمیت میشناسد و 2 طرف روابط دوستانه بین خود و شهروندانشان برقرار کرده و تمام اختلافات را به روش مسالمتآمیز حل میکنند.
۳- افتتاح سفارتخانهها و کنسولگریها و تبادل سفرای دائم در سریعترین زمان ممکن بعد از امضای معاهده
۴- طرفین به اهمیت تفاهم و همکاری و هماهنگی در زمینههای صلح و ثبات به عنوان پایه و اصل روابطشان و ابزاری برای تقویت صلح و ثبات در خاورمیانه توجه میکنند.
2 طرف متعهد میشوند اقدامات لازم را برای ممانعت از هرگونه فعالیتهای تروریستی و خصمانه علیه یکدیگر اتخاذ کرده و اجازه حمایت از چنین فعالیتهایی را در داخل یا خارج ندهند.
۵- به خاطر پیشبرد روند صلح و ثبات و شکوفایی در تمام خاورمیانه 2 طرف توافقهای دوجانبهای را در زمینههای نظارت پزشکی، علوم و تکنولوژی، گردشگری، فرهنگ، ورزش، انرژی، محیطزیست، آموزش، دریایی، ارتباطات، پست، کشاورزی، امنیت غذایی و آب امضا میکنند. 2 طرف میتوانند توافقهایی در زمینههای دیگر از جمله حمایت مالی و سرمایهگذاری، هواپیمایی، ویزا و خدمات کنسولگری، اختراع، تجارت و روابط اقتصادی داشته باشند.
۶- تقویت فرهنگ همزیستی بین شهروندان امارات و اسرائیل از طریق ایجاد برنامهها و مذاکرات ادیان و تبادلات فرهنگی و آکادمیک و علمی و اتخاذ تدابیر درباره ویزا برای تسهیل سفر امن شهروندان. 2 طرف برای مقابله با افراطگرایی که به انزجار، دودستگی و تروریسم دعوت میکند و مقابله با تبعیض و عضوگیری و ایجاد همایش مشترک صلح و همزیستی تلاش میکنند.
۷- طرفین آماده پیوستن به آمریکا برای ارتقا و ایجاد دستورکارهای استراتژیک خاورمیانه برای گسترش روابط دیپلماتیک و تجاری و ثبات منطقه هستند.
۸- این معاهده بر وظایف و حقوق 2 طرف به موجب منشور ملل متحد و اجرای احکام توافقهای چندجانبه که هر کدام از امارات و اسرائیل در آن شرکت دارند، تاثیری ندارد.
۹- طرفین برای عمل به تعهداتشان صرف نظر از هرگونه اقدام یا سستی طرف مقابل و صرفنظر از هرگونه سندی که با این معاهده همسو نباشد، حسننیت داشته باشند. هر طرفی به دیگری توضیح میدهد که مغایرتی بین تعهداتش در این معاهده وجود ندارد. 2 طرف متعهد میشوند وارد هیچگونه تعهد و توافقی که مغایر با این معاهده باشد، نشوند.
۱۰- طرفین در سریعترین زمان ممکن این معاهده را تصویب میکنند و بعد از تبادل اسناد وارد مرحله اجرایی میشوند.
۱۱- نزاعهایی که بر سر اجرا یا تفسیر این معاهده به وجود میآید از طریق مذاکره حل میشود. هر نزاعی از این قبیل که نتوان از طریق مذاکره آن را حل کرد، به داوری گذاشته میشود.
۱۲- این معاهده برای دبیرکل سازمان ملل فرستاده میشود تا طبق احکام ماده ۱۰۲ منشور سازمان ملل آن را ثبت کند.
* پیوستها
بر اساس بند پنجم که به آن اشاره شد 2 طرف توافقهای دوجانبهای در زمینههایی امضا خواهند کرد و این احکام همراه معاهده و بخش جداییناپذیر آن هستند. این زمینهها عبارتند از:
* حمایت مالی و سرمایهگذاری
طرفین فورا برای گسترش روابط سرمایهگذاری و دادن اولویت به امضای توافقهایی در زمینه حمایت مالی و سرمایهگذاری و اهمیت دادن به نقش اصلی این توافقها در توسعه اقتصادی 2 طرف و خاورمیانه تلاش خواهند کرد.
* هواپیمایی
2 طرف اهمیت انجام پروازهای مستقیم و منظم میان اسرائیل و امارات به عنوان ابزار اصلی برای ارتقای روابط را به رسمیت شناخته و برای ایجاد گذرگاه بینالمللی هوایی و اجرای توافقهای لازم درباره ویزا و خدمات کنسولگری برای تسهیل سفر شهروندان تلاش خواهند کرد.
* گردشگری
امارات و اسرائیل بر تمایلشان برای تقویت همکاری در زمینه گردشگری به عنوان عنصر اصلی توسعه اقتصادی و تقویت روابط مردمی و فرهنگی تاکید دارند. برای تحقق این هدف طرفین برای تسهیل تبادل اطلاعات و شرکت در نمایشگاههای گردشگری و تبلیغ پروژههای گردشگری مشترک و برنامهها تلاش میکنند.
* اختراع و روابط تجاری و اقتصادی
همکاری در زمینه اختراع و روابط تجاری و اقتصادی افزایش مییابد تا مردم از فایده صلح بهره ببرند.
* علوم و تکنولوژی
2 طرف به نقش مهم علوم و تکنولوژی و اختراع در رشد بخشهای اصلی اذعان دارند و تلاش مشترک و همکاری در زمینه پیشرفت علمی و تکنولوژی را تقویت میکنند.
* محیطزیست
طرفین به اهمیت حفاظت محیطزیست و بهبود آن و تشویق ابتکار در این زمینه برای توسعه پایدار در منطقه و خارج آن اذعان دارند.
* ارتباطات و پست
2 طرف برای ارتقای مستمر ارتباطات و تکنولوژی اطلاعاتی و خدمات پست تلاش میکنند. همچنین به ایجاد خدمات ارتباطی مستقیم از جمله خطوط تلفن و تقویت تبادلات پست و کابل دریایی و استفاده از ماهواره میپردازند.
* پزشکی و بهداشتی
امارات و اسرائیل برای مقابله با کرونا و در زمینه آموزش پزشکی و اختراع در زمینه هوش مصنوعی و مدیریت شرایط فوقالعاده و موارد دیگر همکاری میکنند.
* کشاورزی و امنیت غذایی
طرفین برای توسعه کشاورزی پایدار و نقش آن در حل دغدغههای امنیت غذایی و حفظ محیطزیست اهمیت قائلند و درباره تبادل و ارتقای تکنولوژیها و اختراع در زمینه کشاورزی و آبیاری و زمینههای دیگر تلاش میکنند.
* آب
امارات و اسرائیل اهمیت زیادی برای استفاده پایدار از آب قائلند و برای حل مسائل در این زمینه و مدیریت منابع آبی و امنیت آبی و حفظ و تصفیه همکاری میکنند.
* انرژی
2 طرف در زمینه نیازشان برای تقویت انرژی و گاز طبیعی و شبکههای منطقهای و انرژیهای جایگزین و امنیت انرژی همکاری میکنند.
* اقدامات دریایی
هر کدام از 2 طرف حق کشتیهای طرف مقابل برای عبور از آبهای منطقهای را بر اساس قوانین بینالمللی به رسمیت میشناسد و به دیگری حق ورود کشتیها و محمولهها به بنادر خود را میدهد.
* همکاری حقوقی
با توجه به اهمیت وجود چارچوب قانونی و حقوقی برای حمایت از اشخاص و کالاها و تقویت محیط کاری دوستانه باید 2 طرف نهایت تلاششان را برای همکاری در این زمینه و کمک حقوقی متقابل در امور مدنی و تجاری به کار گیرند.
*** ملاحظاتی پیرامون متن توافق عادیسازی روابط حسین آجورلو*: مراسم توافق
• فضای حاکم بر جلسه توافق یک فضای صهیونیستی بود تا عربی و میهمانان عرب کمتر بودند.
• مشارکت امارات و بحرین در سطح وزیر خارجه علاوه بر اینکه عدم تراز دیپلماتیک را نشان میداد، به این دلیل که وزیر خارجه بحرین از خاندان سلطنتی این کشور نیست، میتوان تردیدهای هیات حاکمه امارات و بحرین درباره آینده توافق را هم مدنظر داشت.
• ترامپ به دنبال این بود مراسم توافق باشکوه و با مشارکتهایی باشد و پیش از این زمینهچینی زیادی کرده بود اما مقاومت برخی کشورهای منطقه و مخالفت جامعه جهانی با آن نشان داد این طرح شکست خورده است.
کلیت توافق
• آنچه از متن منتشرشده توافق عادیسازی روابط قابل ارزیابی است اینکه این توافقنامه یک توافق سیاسی است و بار حقوقی چندانی ندارد.
• توافق عادیسازی روابط در قبال منطقه غرب آسیا ناظر بر راهبرد برتری رژیم صهیونیستی و تضعیف امارات است تا جایی که استقلال رای آن را تحت تاثیر قرار داده است.
• این توافق در پشتپرده حتما ملاحظات امنیتی و نظامی دارد که علاوه بر جریان مقاومت منافع ترکیه، مصر، اردن و حتی عربستان را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.
• بندهای توافق نشان میدهد ۲ طرف بهره چندانی از یکدیگر نخواهند برد و در عمل امارات در نقطه ضعف این توافق قرار دارد.
• از آنجا که امارات پیش از این توانایی تامین نیازهای تکنولوژیک خود از اروپا، آمریکا و برخی دیگر از کشورها را داشته است، تاکید بر همکاری تکنولوژیک با رژیم صهیونیستی آورده قابل توجهی برای اماراتیها ندارد.
• مهمترین عایدی رژیم صهیونیستی در این توافق شناسایی آن از سوی امارات است.
• کلی بودن بندهای توافق و اینکه در آن مساله لغو الحاق و آینده فلسطین مطرح نشده و بحث شهرکسازی نیز به میان نیامده، نشان دهنده این است که بندهای توافق بدون ملاحظات کارشناسی و با سرعت تهیه شده است که همین نشان از استفاده ابزاری ترامپ از امارات و بحرین برای انتخابات دارد.
• در تمام توافقات قبلی بین کشورهای عربی (مصر و اردن) با رژیم صهیونیستی موضوع اراضی اشغالی و فلسطین درج شده و اینکه یک کشور عربی (امارات) تن به این ذلت داده، نشاندهنده استیصال امارات در برابر آمریکاست.
بررسی برخی بندهای توافق
• در بند 6 بحث همزیستی مسالمتآمیز مطرح شده که نشاندهنده عدم اعتماد صد درصدی رژیم صهیونیستی به این توافق است. صهیونیستها با عبرت گرفتن از توافق قبلی با اردن، مصر و رژیم پهلوی که پشتوانه مردمی نداشت با مطرح کردن این بند به دنبال نفوذ در بدنه اجتماعی هستند .
• در بند 7 طرفین نقش خود را در راهبرد منطقهای آمریکا در خاورمیانه تعریف کردهاند و این یعنی آنها در بلندمدت به دنبال نظم آمریکایی در غرب آسیا هستند. «جرد کوشنر» هم پس از توافق بر این مساله تاکید داشت و از خاورمیانه جدید صحبت کرد؛ روندی که نه تنها در تضاد با منافع مقاومت قلمداد میشود که حتی منافع ترکیه و عربستان را هم به خطر میاندازد.
• بند 9 توافق حاکی از فشار حداکثری آمریکا و تحقیر امارات است. این بند که در صدد محدود کردن امارات و به نوعی تحقیر جهان اسلام است، تلویحا بحث برتری این توافق نسبت به توافقهای دیگر را مطرح میکند که در پی آن تعهدات پیشین امارات در قبال فلسطین بویژه تعهدات مربوط به اتحادیه عرب را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
• در پیوست توافق مسأله مربوط به توافقات دریایی و همکاری در بخش بنادر هم موضوع مهمی است که حساسیتهای امنیتی و نظامی خاص خود را دارد.
***
[بیمحلی رسانههای آمریکایی به توافق عادیسازی امارات و بحرین با اسرائیل]
یکی از مهمترین اتفاقات در رابطه با توافق امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی که با نظارت دونالد ترامپ منعقد شد، این بود که رسانههای مطرح آمریکایی توجه چندانی به این توافق نشان ندادند. سایت عربی ۲۱ در رصد برجستهترین سایتها و روزنامههای آمریکایی دریافت که روزنامههای واشنگتنپست، نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال و یواسایتودی، این توافق را نادیده گرفته و این مساله را در عناوین اصلی خود قرار ندادند و صرفا برخی از آنها به خبری کوچک در حاشیه بسنده کردند. رسانههای آمریکایی به توافقهای عادیسازی میان کشورهای عربی و اسرائیل به عنوان یک هدیه انتخاباتی برای دونالد ترامپ طی کمپینش برای پیروزی بر جو بایدن، رقیب دموکرات وی مینگرند. روزنامه نیویورکتایمز گزارشی را روز سهشنبه منتشر و در آن اعلام کرد بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل بشدت مدیون ترامپ است، چرا که ترامپ از دادن هدایای دیپلماتیک به وی دست برنداشته و این هدایا در زمان مناسب به دست وی رسیده و او را در عرصه سیاسی نجات داده است. این روزنامه نوشت، این 2 توافق آنطور که ترامپ مدعی است، برای «صلح» نیستند، چرا که درگیریهای حقیقی را متوقف نخواهند کرد، بلکه مرحلهای از عادیسازی از جمله روابط دیپلماتیک و سفرهای متقابل را میان اسرائیل و این 2 کشور عربی آغاز میکنند. این طرفها هیچگاه جنگی با یکدیگر نداشتهاند و طی سالهای مدید روابط محرمانه داشتند.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
تلویزیون خاموش در صلح با جنگ
* گزارشی دربارهتلاشهای فرهنگی و رسانهای برخی کشورهای عربی برای عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی و انفعال رسانه ملی در این ماجرا
گروه فرهنگ و هنر: هنر معمولا در مناقشههای سیاسی جاده صافکن بوده است. این مربوط به امروز و دیروز نمیشود و تاریخ هنر بویژه سینما پر است از آثاری که پیش از وقوع تنشها یا اتفاقات سیاسی به استقبال آن رفتند یا حین به واقعیت پیوستن آنها با تکمیل پازل فرهنگی در کنار پازل نظامی یا دیپلماتیک، به نوعی تکمیلکننده یک بازی بزرگ سیاسی شدند. ماجرای توافق اخیر ۲ کشور عربی با رژیم غاصب صهیونیستی برای عادیسازی روابط هم اتفاقی از همین دست است؛ ماجرایی که مدتها قبل از رسمی شدن آن، با پخش آثار نمایشی در این زمینه برای آن مقدمهچینی شد.
***
* جریان تحریف در کنار عادیسازی!
اولین نمونه در این زمینه برای مقدمهچینی را باید گروه تلویزیونی «MBC» عربستان سعودی دانست. این گروه در مدت اخیر تمرکزش را بر پخش سریالهایی گذاشت که در آنها به عادیسازی روابط آشکار با رژیم اشغالگر در مقابل تحریف قضیه فلسطین میپرداخت. در واقع جریان رسانهای جدید که برای رنگ کردن این کلاغ و قالب کردن آن به مخاطب به عنوان طوطی به وجود آمده بود، ۲ جریان عادیسازی و تحریف را به شکل همزمان و در کنار هم پیش میبرد. نکته آنجاست که این جریان تحریف با تبلیغ روایتهای تاریخی جعلی مثل زندگی یهودیان در جزیره عربی یا روایتهایی مشابه این سعی کرده جریان تحریف را همزمان با جریان عادیسازی پیش ببرد. اتفاقا همین موضوع هم باعث شد خشم برخی محافل عربی نسبت به این تحریفهای تاریخی آشکار برانگیخته شود.
* بهانه جدید: همزیستی با ادیان و تسامح انسانی
اعتراضات به این سریالها باعث شد کاربران فراوانی در شبکههای اجتماعی با ساختن تعابیر و هشتگهای متفاوت، واکنشهای اعتراضی خود را ابراز کنند. «ام شارون» یکی از این هشتگها بود که در واکنش به پخش سریالی با عنوان «ام هارون» ساخته شد. کاربران حتی پوستری مشابه پوستر سریال با تصویری از شارون تولید کرده و در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتند. عمده کسانی هم که نسبت به پخش این سریال اعتراض کردند عربزبانان کشورهای حاشیه خلیجفارس بودند. حتی آن زمان جمعی از مردم کویت با به راه انداختن کمپینی توئیتری در مخالفت با پخش سریال «ام هارون» اعلام کردند: «مردم کویت از دوستداران واقعی فلسطین هستند و فیلمهایی مانند ام هارون باید توقیف شوند. اگر چه تلاشهایی که توسط رژیم سعودی میشود، نمیتواند روابط ما را با فلسطینیان با چالش مواجه کند».
در همان زمان گزارشهای متعددی در ارتباط با این سریال منتشر شد که به گزارههای مهمی درباره چگونگی عادیسازی روابط از طریق آثار هنری اشاره میکرد. بر این اساس، این سریال با داستانهای جعلی و دروغین، از ابزار «انسانیت، همزیستی با ادیان و تسامح انسانی» برای توجیه اشغالگری صهیونیستها استفاده میکرد. این گزاره موضوعی بود که کاربران شبکههای اجتماعی نیز آن را تصدیق میکردند. برای مثال یک کاربر زن عرب با به اشتراک گذاشتن یک سکانس از «ام هارون» نوشته بود: «ام هارون، چهره بد و خشنی از زنان حاشیه خلیجفارس به نمایش میگذارد و در مقابل زن یهودی را به عنوان نماد مهر و عاطفه معرفی میکند. ما اینگونه نیستیم».
* پروژه مظلومنمایی به سبک اعراب خائن
«ام هارون» تنها نمونه تلاشهای مذبوحانه برای عادیسازی روابط میان کشورهای عربی با اسرائیل نبود؛ سریال طنز موسوم به «مخرج ۷» هم از جمله نمونههای پر سروصدای این مدت اخیر بود که در آن به شکلی آشکارا، عادیسازی روابط با اسرائیل تبلیغ میشد. در گزارشی که الجزیره درباره این سریال رفته بود، به یکی از سکانسهای جنجالی آن اشاره میشود. در این سکانس، «ناصر القصبی» کمدین معروف سعودی در کنار «راشد الشمرانی» دیده میشود که درباره رژیم اشغالگر قدس و قضیه فلسطین با یکدیگر گفتوگو میکنند؛ الشمرانی در جملهای در این سکانس میگوید: «همکاریهای تجاری در اسرائیل بزودی آغاز خواهد شد.» اما القصبی در برابر او، ضمن مخالفت با این اقدام میگوید: «آنها به فرزندان خود میگویند که اسرائیل دشمن است، پس چگونه او به فرزندانش میگوید که با اسرائیلیها تجارت خواهد کرد». الشمرانی نیز در پاسخ میگوید: «دشمن، اسرائیل نیست بلکه آن فردی است که قدر ایستادن تو در کنارش را نمیداند و شب و روز بیشتر از اسرائیلیها تو را نفرین میکند. سعودیها به خاطر فلسطین تن به جنگ دادند و هزینههایی را اعم از پول و نفت به عنوان حقوق و مزایا به دولت فلسطین دادند، در حالی که خودشان مستحقتر از آنها بودند و سر آخر هم از هر فرصتی برای حمله به عربستان استفاده میکنند». روایت دیالوگهای این سریال همان حکایت مظلومنمایی کشورهای عربی است که مدعی هستند ما در تمام در این سالها حامی آرمان فلسطین بودیم و بابت آن هزینههای زیادی را متحمل شدیم اما فلسطینیها قدردان این موضوع نبودند! بهانهای که گویا قرار است از این به بعد بارها برای توجیه خیانت متحدان تازه رژیم صهیونیستی به آرمان فلسطین مورد استفاده قرار گیرد.
* خطر بزرگ غفلت از رسانه
این بیآبرویی تازه در جامعه عربی که با همنشینی وزرای خارجه بحرین و امارات با نخستوزیر رژیم کودککش اسرائیل و امضای تفاهمنامه میان آنها ایجاد شده، در شرایطی است که بخش عمدهای از جامعه اعراب، حتی آن دستهای که در زمره مسلمانان نیستند نیز با این موضوع مخالف هستند. برای نمونه در همان زمان پخش این آثار، اتحادیه کل تولیدکنندگان برنامههای تلویزیونی جهان عرب به ریاست ابراهیم ابوذکری بیانیهای را به احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه عرب فرستاد و خواهان توقف پخش فعالیتهای هنریای شد که علیه پرونده فلسطین هستند و میخواهند وجهه اعراب را به نفع مستند کردن برخی افکار پخش شده توسط رسانهها و ابزارهای صهیونیستی در راستای تلاشهای ناکام برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بد جلوه دهند.
قطعا در ادامه با ورود هنرمندانی از حوزههای مختلف به این موضوع شاهد تولید آثاری متفاوت در این زمینه خواهیم بود. با این همه آنچه جامعه هنری نباید نسبت به آن غافل شود، بیعملی و انفعال در این حوزه است. وقتی جامعه هنری و رسانهای به عنوان چشم بینای جامعه نسبت به این موضوع بیتفاوت باشند، طبعا بخشهای دیگر جامعه نیز واکنشی در این زمینه نخواهند داشت. همچنان که جریان خائن در کشورهای عربی با ابزار رسانه به دنبال توجیه رفتار خائنانه خود هستند، این ابزار رسانه و هنر است که میتواند وسیلهای برای افشاگری در این حوزه و عیان کردن ماهیت جریانهایی باشد که به دنبال عادیسازی روابط با رژیم کودککش صهیونیستی هستند.
***
[سیما! کو روایت شما؟]
در روزهای اخیر اتفاقات مهمی در حوزه بینالملل بویژه پیرامون مساله قدس در جریان است. شبکههای بینالمللی به طور ویژه به این موضوع پرداختهاند. رسانههای معارض فلسطین و جریان رسانهای مقابل جمهوری اسلامی، با انواع پرداختها، روایت خودشان از توافقی که توسط ترامپ به «آبراهام» موسوم شده است را مطرح کردهاند؛ توافقی که میان برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس با اسرائیل و در کاخ سفید امضا شد، ماجرایی است که نمیتوان و نباید پیرامون آن سکوت کرد، آن هم در شرایطی که همه این اتفاقها و قراردادها و توافقها ارتباطی جدی با عمده مسائل و سیاستهای جمهوری اسلامی دارد. تقریبا هیچ برنامه تلویزیونی پیرامون این موضوع روی آنتن نرفت. شاید به خاطر بیتوجهی رسانه ملی است که رسانههای رسمی از جمله روزنامهها و خبرگزاریها نیز تحرکی جدی پیرامون این ماجرا نداشتند.
زیاد دور نیست زمانی که تلویزیون ولو با داشتن شبکههایی محدودتر از امروز برنامههای تحلیلی و روایتهای قابل توجهی پیرامون مسائل داخلی ارائه میداد اما حالا با داشتن شبکه خبر و ۲۰ شبکه اصلی و فرعی، یک برنامه وجود ندارد که از توافقی اینچنین مهم روایتی قابل توجه ارائه دهد. اما این اتفاق چرا میافتد؟ براستی کارویژه معاونت سیاسی تلویزیون اگر پرداختن به ماجرایی شبیه توافق اخیر نیست، پس چیست؟ وقتی ما در طول سال معنا و مفهوم پرداخت ظریف رسانهای به مساله فلسطین را درک نمیکنیم، طبیعی است که شبهای روز قدس هم هیچ تولید رسانهای جز پخش سخنرانی ۵۰ سال پیش شهید مطهری پیرامون فلسطین نخواهیم داشت و هیچ تولید اقناعکنندهای در این باره پخش نخواهد شد.
به نظر میرسد یکی از دلایل این اتفاق و خاموشی اصلیترین رسانه جمهوری اسلامی یعنی صداوسیما، رویکرد محافظهکارانهای است که اخیرا نیز موجب تعطیلی برنامههای سیاسی و گفتوگومحور شده است.
باید از آقای سیما پرسید، این سکوت به نفع چه کسی است؟
ارسال به دوستان
نمایش متفاوت پرسپولیس و سپاهان مقابل نمایندگان عربستان
راه صعود باز است
امیر کریمی: سهشنبهشب ۲ نماینده کشورمان برابر تیمهای سعودی صفآرایی کردند. پرسپولیس موفق به شکست یک بر صفر التعاون شد اما سپاهان که کادر فنی خودش را تغییر داده است، با ۲ گل از النصر عربستان شکست خورد. نمایندگان کشورمان فردا باز هم مقابل این ۲ تیم سعودی صفآرایی میکنند و میتوان به صعود هر دو تیم امیدوار بود.
پرسپولیس تنها نماینده ایران در آغاز دوباره لیگ قهرمانان آسیا- که به شکل متمرکز در قطر در جریان است- بود که موفق به شکست حریف خود شد. اگر کسی در جریان نقل و انتقالات پرسپولیس قرار نداشت و بازی با التعاون را میدید، کمی سردرگم میشد، چرا که پرسپولیس با انبوهی از تغییرات در ترکیب خود پا به میدان گذاشته بود که صد البته این تغییرات صرفا دلیلش ورود بازیکنان جدید و خروج برخیها نبود و مصدومیتها نیز کم و بیش ترکیب اصلی را تغییر داده بود. در هر صورت قهرمان لیگ برتر ایران ۳ امتیاز شیرین از تیم اول گروه خود در آسیا کسب کرد که در ادامه راه قطعا برای این تیم کارساز خواهد بود و به کمک تیم خواهد آمد. اگر باور کنیم ۲ دانگ قهرمانی پرسپولیس را باید به نام گلمحمدی نوشت، به این نکته خواهیم رسید که پرسپولیس برای پیادهسازی ایدههای گلمحمدی و کادرش نیاز به تغییر و تحولات اساسی داشت؛ موردی که کادر فنی با هوشیاری به آن واقف بودند و اتفاقا کادر فنی تمایل داشتند خیلی نرم و زیرپوستی به سرانجام برسد و بدون تلفات انجام شود. با توجه به بالا رفتن سن بعضی بازیکنان سابقهدار و اشباع روانی برخی دیگر و همچنین نداشتن رقیب در بعضی پستها، انگیزههای تیمی کمی در این پرسپولیس سیر نزولی گرفته بود. پس بهترین زمان برای تغییر و تحولات و دمیدن خون جدید به رگهای پرسپولیس بود. این اتفاق اگرچه در جذب بازیکن به نسبت درست انجام شد اما رفتن ۲ بازیکن اصلی و موثر تیم دردسرها و حاشیههایی را برای سرخها به دنبال داشت. به آمار کلی علیپور و ترابی توجه کنید: جمعا حدود 24 گل و 20 پاس گل. این یعنی یک تغییر اساسی در فضای جلوی تیم در زمین، و همین نکته عامل نگرانی گلمحمدی قبل آغاز بازیهای آسیایی بود که حتی او را وادار به تهدید به استعفا کرد. در هر حال این پوستاندازی دیر یا زود یقه پرسپولیس را میگرفت و چه بهتر که گلمحمدی این کار را انجام داد. حالا در گام اول نیز موفق بوده و باید نشست و دید در ادامه پرسپولیس یحیی چه میکند.
* پرسپولیس دندان نداشت
قدم اول بازی آسیایی در شرایط پساکرونا را پرسپولیس با موفقیت برداشت ولی خالی از لطف نیست که بگوییم اگرچه پرسپولیس برد، ۳ امتیاز حساس کسب کرد، محاسبات گروه را به هم زد، امیدوار به آینده شد و دل میلیونها هوادار خود را شاد کرد اما این تیم آن شادابی گذشته را نداشت. این تکرار مکررات است که تغییرات عمده در ترکیب و نبود هماهنگی از دلایل این عدم شادابی است اما گل محمدی و کادرش باید به یک جمعبندی برسند که 2-4-4 لوزی مدنظرشان باید با ۲ مهاجم صرف شکل بگیرد یا با یک مهاجم کاذب به نام امیری. سبک بازی امیری به شکلی است که از عقب با اضافه شدن میتواند گرهگشای تیم باشد و بستن و حصر او در قالب مهاجم، او را به بیکارهای حصر در زمین تبدیل خواهد کرد. از طرفی تداخل شرح وظایف او با رسن و حتی پهلوان در دقایقی از بازی کاملا مشهود و آشکار بود که برای بر طرف کردن آن شاید گلمحمدی زمان کوتاهی را در اختیار داشته باشد. نکته بارز در بازیهای پرسپولیس اینکه این تیم نیمه دومهای بسیار بهتری را در کل نسبت به نیمههای اول دارد. در بازی با التعاون هم پس از شروع نیمه دوم هر چه به پایان بازی نزدیکتر شدیم، سبک بازی پرسپولیس بهتر شد؛ موردی که در بازیهای داخلی هم از این تیم سراغ داریم. مالکیت توپ و تعداد پاس بالا و با طمأنینه بازی کردن در زمین حریف از نکات بارز این پرسپولیس است اما این مالکیت توپ باید به ایجاد موقعیتهای خطرناک تبدیل شود؛ مسالهای که در بازی با التعاون کمتر دیده شد. با توجه به بالا بازی کردن پرسپولیس در زمان حمله و تعداد بالای پاس، نکتهای که یحیی و تیمش باید حواسشان به آن باشد، مراقبت از دور خوردنهای دفاع چپ و راستشان در این شرایط و ضدحملههای حریف است؛ اتفاقی که چند بار از پشت آقایی و نعمتی در طول همین بازی رخ داد و یکی دو بار دروازه پرسپولیس را تا مرز فروپاشی برد.
پرسپولیس در بازی با التعاون یک اشکال بسیار بزرگ در پیاده کردن فوتبال خود بویژه در فاز حمله داشت، آن هم عدم انتقال مناسب و سالم توپ از فاز دفاع به حمله بود که در پارهای از دقایق با بیدقتی محض و از دست دادن توپ بسادگی هرچه تمامتر همراه بود. شاید بتوان این مساله را به نبود علیپور و بویژه ترابی نسبت داد. ترابی جزو آن دسته از بازیکنانی بود که با طول گام بالا و تکنیک فوقالعاده، در حال حرکت قدرت برداشتن یک در برابر یک را داشت و توپ را در جریان بازی براحتی به فاز حمله انتقال میداد. بودن چنین بازیکنانی در هر تیمی غنیمت است و تا وقتی هستند نعمت است اما زمانی که تیم آنها را از دست بدهد، پر کردن جایشان مشکلساز است. مشکل اصلی عادت کردن تیم به وجود امثال ترابی است که در طول زمان یک تیم را به نوعی دچار تنبلی تاکتیکی خواهند کرد؛ موضوعی که در پرسپولیس کاملا محسوس است، اگرچه با حضور بشار رسن و وحید امیری و حتی امید عالیشاه به شرطی که در پازل تاکتیکی و پستهایشان درست به کار گرفته شوند، میتوان این مورد را حل کرد اما قطعا فعلا پرسپولیس در این مساله نیاز به گذر زمان دارد و هماهنگی بیشتر بین بازیکنان خود.
***
[تغییرات فراوان برای نمایندگان ایران]
هفته سوم لیگ قهرمانان فوتبال آسیا برای تیمهای ایرانی چندان خوشایند نبود و ۲ باخت و یک پیروزی به نام ۳ نماینده کشورمان سند خورد. در این هفته پرسپولیس التعاون را در لحظات پایانی شکست داد اما شهرخودرو و سپاهان برابر نمایندگان امارات و عربستان ناکام بودند. نکته حائز اهمیت در این هفته تغییرات بسیار تیمهای ایرانی نسبت به ماههای گذشته و همینطور بازی قبل این ۳ تیم در لیگ قهرمانان آسیا بود. این تیمها در شرایطی این هفته به میدان رفتند که ناهماهنگی در بازیشان مشهود بود که علت این اتفاق میتواند در تغییر کادرفنی و بازیکنان آنها در ماههای گذشته بویژه در ۲ هفته اخیر به علت آغاز نقل و انتقالات باشد. شرایط به گونهای بود که پرسپولیس از ۶ بازیکن جدیدش در طول بازی بهره برد و به طور کلی نسبت بازی با شارجه امارات که حدود 7 ماه قبل برگزار شده بود، تغییرات بسیاری را تجربه کرد. گلمحمدی نسبت به بازی با شارجه که با تساوی ۲ - ۲ تمام شده بود، 8 تغییر در ترکیب تیمش ایجاد کرد. جز پرسپولیس، سپاهان هم با رفتن امیر قلعهنویی پوست انداخته و بازیکنانی که تاکنون به نیمکت ذخیرهها میخ شده بودند، در نخستین حضور نویدکیا به ترکیب اصلی رسیدند تا بازی متفاوتی را ارائه کنند. در این هفته سپاهان نسبت به ۷ ماه قبل و بازی با السد قطر ۶ تغییر در زمین داشت و کادرفنی هم تغییرات بسیاری کرده بود. شهرخودرو هم چنین وضعیتی دارد؛ علاوه بر اینکه دروازهبان شهرخودرو به سرمربی این تیم تبدیل شده است، قرمزپوشان مشهد در برابر الاهلی نسبت به بازی 7 ماه قبل مقابل پاختاکور ۶ تغییر در زمین داشتند. این تغییرات در ترکیب اصلی تیمها به معنی تغییر ۷۲ درصدی در پرسپولیس و ۵۴ درصدی در سپاهان و شهرخودرو است که حاصل تغییر تفکرات کادرفنی این 3 تیم است که طی یک سال گذشته حداقل یک بار تغییر کرده است. تحولات ماههای اخیر فقط به سود پرسپولیس تمام شد که توانست با ترکیب فعلی خود برابر صدرنشین گروه به پیروزی برسد اما درباره شهرخودرو و سپاهان صادق نبود و به ۲ شکست در قطر انجامید.
ارسال به دوستان
تهدید دموکراتیک با چاشنی لبخند!
نوید مؤمن: جو بایدن، نامزد حزب دموکرات آمریکا در یادداشت اخیر خود در شبکه «سیانان» رسما مواضع خود را درباره ایران و برجام مشخص کرد. معاون رئیسجمهور سابق آمریکا تاکید کرده است: «استراتژی فشار حداکثری ترامپ» در قبال ایران کارآمد نبوده و منجر به افزایش 10 برابری ذخایر اورانیوم غنیشده در کشورمان شده است. بر اساس تحلیل اخیر بایدن، ترامپ با تکرویهای خود در قبال ایران و خروج یکجانبه از برجام، انزوای واشنگتن در نظام بینالملل را رقم زده است. اما جان کلام بایدن آنجاست که تصریح میکند: «استراتژی فشار حداکثری ترامپ علیه ایران» باید با «استراتژی فشار هوشمند دموکراتها» جایگزین شود.
شاید بزککنندگان دارای شناسنامه ایرانی نامزد حزب دموکرات آمریکا و کسانی که «آمریکای ترامپ» را «آمریکای بد» و «آمریکای اوباما و بایدن» را «آمریکای خوب» میدانستند، هرگز تصور نمیکردند بایدن تا این اندازه فوری و صریح، چارچوب استراتژیک خود برای تقابل با ایران را اعلام کند. ترسیم مختصات و قواعد بازی بایدن در قبال ایران و توافق هستهای، میتواند جهت درک این استراتژی کلان (استراتژی فشار هوشمند) موثر باشد.
نخست اینکه بایدن (اگر در انتخابات پیروز شود) جهت استفاده از ظرفیتهای نهفته و آشکار برجام علیه ایران، حضور در کمیته مشترک برجام و ایجاد اجماع میان واشنگتن و دیگر اعضای باقیمانده در توافق هستهای (اعضای 1+4)، به صورت ظاهری به توافق هستهای بازمیگردد.
دوم اینکه دولت احتمالی بایدن تعلیق حداقلی و محدود تحریمهای ایران را منوط به «کسب امتیاز» از کشورمان خواهد کرد. او از ایران خواهد خواست بر سر بند غروب آفتاب (Sun set) در برجام با واشنگتن مذاکره کرده و دائمی شدن محدودیتهای هستهای خود را بپذیرد! به عبارت بهتر، بایدن و مشاورانش مانند «جیک سولیوان» و «ریچارد نفیو» طی ماههای اخیر بارها به صورت مستقیم و غیرمستقیم، «دائمی شدن محدودیتهای هستهای ایران» را شرطی مهم و اساسی در «اعلام جدیتر تعلیق بخشی از تحریمها» تلقی کردهاند.
در گام سوم، خزانهداری و وزارت خارجه آمریکا مامور میشوند به بانکها، شرکتها و بازرگانانی که قصد دارند حتی به صورت حداقلی، رابطهای با ایران برقرار کنند، بابت آثار و عواقب این تصمیم خود هشدار دهند. این وضعیت، بین سالهای 2015 تا 2016 میلادی و در دوران ریاستجمهوری اوباما نیز رخ داد. آن زمان، «جان کری» وزیر اسبق خارجه آمریکا که امروز سینه خود را اینچنین در دفاع از برجام سپر کرده است، به همراه «جک لو» وزیر سابق خزانهداری این کشور به شرکتها و بانکهای اروپایی و دیگر نقاط جهان هشدار دادند در عین «تعلیق تحریمهای ایران»، هنوز ایران مکانی قابل اطمینان برای مراودات بانکی، اعتباری و تجاری محسوب نمیشود! «تاثیر عملیاتی» این رویکرد، همان تاثیری است که تحریمهای یکجانبه آمریکا بر شرکتها و موسسات اعتباری دارد. به عبارت بهتر، در «استراتژی فشار هوشمند»، «هشدار به شرکتها» جای «تنبیه شرکتها» را میگیرد اما اثر وضعی و عملیاتی این دو با یکدیگر تفاوتی ندارد. همگان به یاد دارند در دوران ریاستجمهوری اوباما و پس از امضای برجام، هزاران شرکت و موسسهای که تصور میشد پس از امضای برجام، وارد معامله تجاری با کشورمان شوند، مقهور «هشدارهای آمریکا» شدند و اساسا تصمیم گرفتند در این باره ریسک نکنند. مقامات آمریکایی در دوران ریاستجمهوری احتمالی بایدن نیز در صدد افزایش میزان و ضریب «ریسکپذیری تجارت با ایران» هستند. در اینجا، ایران روی کاغذ تحریم نخواهد بود اما در عمل تحریم است!
در گام چهارم و پس از طی شدن مرحله قبل (ممانعت از تعلیق واقعی تحریمها)، مقامات کاخ سفید خواستار چیده شدن میز مذاکره بر اساس «مطالبات ثابت آمریکا» خواهند شد.
آنها قصد دارند «مطالبات چهارگانه ترامپ از ایران» را در این مرحله، با چاشنی لبخند و ژستهای دیپلماتیک روی میز مذاکره قرار دهند! این مطالبات چهارگانه عبارتند از: دائمی شدن محدودیتهای هستهای ایران در برجام (که به آن اشاره شد)، اعمال محدودیتهای موشکی علیه ایران درباره تعداد موشکها، برد موشکها و ممنوعیت آزمایشهای پیشرفته موشکی و بویژه موشکهای بالستیک، اعمال محدودیتهای منطقهای علیه ایران از طریق کنترل و رصد مناسبات مالی ایران با گروههای مقاومت در منطقه (خصوصا 4 گروه حماس، حزبالله، انصارالله و حشدالشعبی) و در نهایت، ایجاد دسترسی دائمی بازرسان [جاسوسان] آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تاسیسات نظامی ایران به بهانه راستیآزمایی تعهدات تهران در برجام!
دموکراتها قصد دارند این 4 مرحله را در پیوستگی با یکدیگر و با ایجاد «اجماع مطلق و آشکار» میان واشنگتن و متحدان آن طی کنند. بدیهی است اگر از اکنون رصد هوشمندانهای درباره بازی دولت بعدی آمریکا [اگر بایدن پیروز شود] صورت نگیرد و دستگاه دیپلماسی ما بار دیگر «فریب لبخند دموکراتها» را بخورد، جبران این مساله هرگز آسان نخواهد بود.
ارسال به دوستان
فریب هواداران استقلال با کلیدواژه «استراماچونی»
پایان یک نمایش
مهدی طاهرخانی: شاید برای مدتی قادر به فریب خیلیها باشید اما برای همیشه نمیتوانید همه را فریب دهید. این داستان مدیریت امروز استقلال است که چندین ماه متوالی در خفا، پروژهای را دنبال کرد و برای همراه ساختن اکثریت هواداران، از یک نام قدیمی اما موثر استفاده کرد؛ بازگرداندن «استراماچونی».
احمد سعادتمند هیچگاه رابطه خوبی با فرهاد مجیدی نداشت. خبرنگاران نزدیک به استقلال که اخبار روزانه این باشگاه را رصد میکنند، گواهی میدهند بعد از انتصاب سعادتمند به عنوان مدیرعامل تا مدتها هیچ دیدار رسمیای بین او و کادرفنی انجام نشد. اگرچه بعدها برای نمایش عمومی، آنها مقابل دوربین لبخند میزدند اما دامنه اختلافات وسیع بود و نزدیکان باشگاه میدانستند تنها در صورت قهرمانی در لیگ نوزدهم، فرهاد قادر به حفظ صندلیاش است. هر چند مجیدی پس از شکست پرسپولیس تیمش را به فینال جام حذفی برد اما دامنه اختلافات آنقدر بالا گرفت که حتی آن جام هم تضمینی بر ادامه حضور مجیدی در استقلال نبود. مطابق آنچه مدیریت استقلال برنامهریزی کرده بود، مجیدی بعد از ناکامی در فینال حذفی رفت و متاسفانه جریان تاثیرگذار باشگاه استقلال که همان هواداران میلیونی این تیم هستند، در بزنگاه حساس از سرمربی جوان خود حمایت نکرد. نه آنکه آنها مشکلی با فرهاد داشته باشند، بلکه احمد سعادتمند دست روی نقطه حساسی گذاشته بود: «من استراماچونی را بازمیگردانم».
او در حالی سراغ این پروژه تقریبا غیرممکن رفت که طبق قانون مصوب هیأترئیسه فدراسیون فوتبال و همچنین سازمان لیگ، هیچ تیم ایرانی حق استفاده از مربی و بازیکن خارجی جدید را برای لیگ بیستم نداشت. اما سکوت آندرهآ استراماچونی از یک سو و بازی ادامهدار سعادتمند با برگ این مربی از سوی دیگر، موجب شد هواداران در یک فضای دوگانه قرار بگیرند. آنها که با شنیدن نام استرا، قید مجیدی را زده بودند حالا در یک خلأ واقعی سرگردان بودند؛ از یک طرف قانون صریحا بازگشت این گزینه ایتالیایی را ممنوع میکرد، از سوی دیگر اصلا هیچ توافقی بین طرفین انجام نشده بود که منجر به حضور استراماچونی شود.
این بازی خستهکننده سرانجام شامگاه سهشنبه به پایان رسید. استراماچونی در متنی به صورت شفاف و روشن گفت هیچ پیشنهادی به او نشده است که وی بخواهد با آن موافقت یا مخالفت کند. این حرف تنها یک معنی داشت؛ احمد سعادتمند میدانست به واسطه قانون وضعشده قادر به ارائه پیشنهاد رسمی به استراماچونی نیست اما عامدانه سکوت کرد تا پروژه خروج مجیدی را تسریع بخشد. البته مجیدی در نامهای که هنگام خداحافظیاش با هواداران استقلال رسانهای کرد به صورت روشن گفت اگر نتوانید استراماچونی را بازگردانید شما بازنده این بازی هستید و خیانت کردهاید. حالا ابرها یک به یک کنار میرود. هوادار استقلال متوجه میشود چگونه وارد بازی فردی شده که انتخاب وزیر ورزش برای مدیریت آبیها بوده است. از این رو روز گذشته شاهد حضور عدهای از هواداران استقلال، مقابل فدراسیون فوتبال و سپس ساختمان باشگاه استقلال بودیم تا صدای اعتراض خود را به گوش مسؤولان برسانند. اما سوال اصلی این است: چرا وزارت ورزش و شخص وزیر که به صورت قانونی رئیس مجمع و همهکاره این باشگاه به حساب میآید، به موضوع به این مهمی ورود نکرد؟ اخبار تایید نشدهای از وزارت ورزش به گوش میرسد که گویا عمر مدیریت احمد سعادتمند به پایان رسیده است و او باید جای خود را به شخص دیگری بدهد. در آینده نهچندان دور واقعیت این موضوع (ماندن یا رفتن سعادتمند) برملا خواهد شد و لازم به صدور تاییدیه یا تکذیبیه افراد نزدیک به طرفین نیست اما باید پذیرفت وزارت ورزش نتوانست درباره مسائل استقلال بهموقع عمل کند.
آنها که محدودیتهای قانونی را میدانستند و از سوی دیگر حدسش سخت نبود در صورت نیامدن استراماچونی چه فضای منفیای بین هواداران میلیونی استقلال حادث میشود، چرا همان یک ماه قبل وارد کارزار نشدند؟ حالا که خبرنگار پارلمانی یک خبرگزاری در خبری اختصاصی افشا کرده سعادتمند برای جارو کردن زیر پای وزیر ورزش با چند نماینده صحبت کرده، باید وزارتخانه به فکر تغییر این مدیر بیفتد؟ 8 فصل دوری از جام تنها به مسائل فنی و مستطیل سبز مربوط نمیشود. همیشه این تصمیمات مدیریتی است که مقدمات قهرمانی یک تیم را پایهریزی میکند. پس چگونه میشود ناکامی همه این سالهای استقلال را دید و به مدیران منتخب این تیم که توسط وزارت ورزش گمارده شدند، نمره قبولی داد؟!
ارسال به دوستان
ایرادات سرمایهگذاری بانکها در بازار سرمایه
میثم مهرپور: بر اساس تصمیم شورای عالی بورس در هفته گذشته، قرار شده است علاوه بر تخصیص یک درصد از ورودی سالانه صندوق توسعه ملی به بازار سرمایه (صندوق تثبیت بازار)، ممنوعیت سرمایهگذاری بانکها در بورس نیز لغو شود. در واقع از این ۲ اقدام میتوان به عنوان آخرین تصمیمات و مصوبات دولتیها در راستای حمایت از بازار سرمایه نام برد. در این نوشته سعی دارم صرفا به دلایل غیرقانونی بودن اقدام دولت مبنی بر لغو ممنوعیت سرمایهگذاری بانکها در بورس بپردازم. به نظر میرسد این اقدام نهتنها دارای تبعاتی برای اقتصاد ایران خواهد بود، بلکه اصولا و ماهیتا اقدامی خلاف قانون بوده و دلیل ممنوعیت آن در گذشته نیز همین موضوع- یعنی غیرقانونی بودن سرمایهگذاری بانکها در بازار سرمایه- بوده است.
1) منابع بانکها ناشی از سپردههای افراد (حقیقی و حقوقی) در بانک است که یا به صورت قرضالحسنه و یا حساب جاری (بلندمدت و کوتاهمدت) در بانک سپردهگذاری شده است. در حالت اول (قرضالحسنه) مالکیت منابع سپردهگذاران به بانکها واگذار شده و بانک مجاز است سپردههای قرضالحسنه را طبق عقد قرض به افراد متقاضی پرداخت کند. در حالت دوم نیز بانک به عنوان وکیل سپردهگذاران به موضوع ورود کرده و این سپردهها را تحت یکی از عقود شرعی از جمله مشارکت، مرابحه، خرید اقساطی و... با در نظر گرفتن منافع سپردهگذاران به افراد متقاضی دریافت این منابع پرداخت میکند. در این شرایط این سوال وجود دارد: آنچه تحت عنوان سرمایهگذاری بانکها در بازار سرمایه مطرح شده، قرار است با کدام منابع بانکی و طی چه عقدی صورت گیرد؟
2) طبیعتا بانک در قبال بازپرداخت منابع سپردهگذاریشده مردم مکلف و موظف است. در نظام بانکی ما نیز تقریبا ارقام مشخصی (فارغ از درست و غلط آن) تحت عنوان سود علیالحساب به این سپردهها پرداخت میشود. حال سوال این است: اگر بانک قرار است منابع سپردهگذاران بانکی را در بورس سرمایهگذاری کند، در صورت از دست رفتن این منابع به دلیل ذات نوسانی بازار سرمایه، چه کسی ریسک حضور منابع بانکی در بازار سرمایه را تضمین خواهد کرد؟ ضمن اینکه بانکها صراحتا از سوی بانک مرکزی از بنگاهداری منع شدهاند اما عملا حضور بانکها در بازار سرمایه و سهامداری آنها به معنای افزایش بنگاهداری بانکهاست، چرا که با خرید سهام شرکتها عملا منابع بانکها به صورت مستقیم درگیر این موضوع خواهد شد که هیچ تناسبی با اهداف نظام بانکی ندارد.
3) یکی از انتقادات درباره رشد شاخص بورس در ماههای گذشته، عدم هدایت نقدینگی واردشده به بورس به سمت تولید و ایجاد اشتغال در کشور بوده است، به طوری که گفته میشد رشد شاخص بورس تا تیرماه سال جاری هیچ تناسبی با وضعیت اقتصادی کشور نداشته و بالا رفتن قیمت سهام صرفا میان خریدار و فروشنده آن سهم اتفاق میافتد. در واقع بازار سرمایه فعلی هیچ ارتباط معناداری با تولید و بخش واقعی اقتصاد ایران ندارد که اگر غیر از این بود، با رشد 4 برابری شاخص بورس طی فروردین تا تیرماه سال جاری باید شاهد یک تحول اقتصادی یا حداقل مشاهده نشانههایی از وقوع یک تحول در بخش واقعی اقتصاد بودیم. این در حالی است که با رفع ممنوعیت بانکها برای سرمایهگذاری در بازار سرمایه، منابع بانکی که موظف به حمایت از تولید ملی و تخصیص تسهیلات به فعالیتهای مولد اقتصادی است، ممکن است با بازگشت رونق به بازار سرمایه، با طمع کسب سود بیشتر به سمت بازار سرمایه سوق یابد. ضمن اینکه هیچ محدودیتی نیز برای این موضوع و میزان سرمایهگذاری بانکها در بازار سرمایه مشخص نشده است که این موضوع در زمان رونق بازار سرمایه و رشد شاخص میتواند موجب گرفتاریهای جدیدی برای نظام اقتصادی کشور شود. چنانکه ممکن است منابع موجود در بانکها به یکی از بازیگران اصلی بازار سرمایه تبدیل شود.
4) اگر چه استدلال شورای عالی بورس برای اخذ چنین تصمیمی شرایط فعلی بازار سرمایه بوده و رفع این ممنوعیت با استدلال جلوگیری از کاهش شاخص بورس صورت گرفته است اما سوال اینجاست: در شرایطی که هزاران پروژه عمرانی و توسعهای کشور نیازمند تامین مالی از سوی نظام بانکی است و بانکها در ارائه تسهیلات به بنگاههای اقتصادی با وسواس عمل میکنند، چرا باید بخشی از منابع عمومی کشور در بانکها صرف این امر شود؟ بدون شک این اقدام [یعنی حرکت منابع بانکی از تسهیلاتدهی به امر تولید به سرمایهگذاری در بورس] منجر به تشدید رکود اقتصادی خواهد شد. در واقع فارغ از ایرادات قانونی سرمایهگذاری بانکها در بازار سرمایه، تشدید رکود و به تبع آن افزایش تورم را میتوان یکی از تبعات اجرایی شدن این اقدام دانست.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از تبعات پیروی قیمت ارز نیمایی از بازار آزاد و ادامه سیاست رهاسازی بازار
بازارسازی «سبزهمیدان»
* رئیسکل بانک مرکزی: صادرکنندگان میتوانند ارز خود را مستقیم به صرافیهای مجاز بفروشند
گروه اقتصادی: در حالی دیروز قیمت هر دلار آمریکا وارد کانال ۲۷ هزار تومان شد که به همان نسبت قیمت دلار نیمایی هم در حال رشد است. به نظر میرسد بازارساز این اقدام را در راستای جذب ارزهای صادراتی انجام میدهد اما همین اقدام میتواند باعث افزایش قیمت کالاهای مصرفی در آینده نزدیک شود.
به گزارش «وطن امروز»، این روزها میدان فردوسی و سبزه میدان روزهای شلوغی را سپری میکنند، آنچه مشهود است بازیگر اصلی کنونی این بازار فروشندگان غیررسمی هستند و صرافیها با تصمیمی خودخواسته ترجیح دادهاند فعالیتی در بازار نداشته باشند. به طوری که اغلب صرافیها صرفا دایر هستند و از خرید و فروش اجتناب میکنند. عنان مدیریت قیمت ارز در بازار ارز آزاد در حالی در اختیار فروشندگان غیررسمی قرار گرفته که قیمت ارز نیما هم روند صعودی به خود گرفته است. اصطلاحا نیما دنبالهرو فردوسی شده است؛ اتفاقی خطرناک که نشان میدهد بانک مرکزی هم مشکلی با شرایط کنونی ندارد یا حداقل تصمیمی برای مدیریت آن ندارد. باید توجه داشت که اگر رشد قیمت ارز در بازار آزاد سیگنالی برای رشد قیمت کالاهای مصرفی نباشد مسلما قیمت ارز نیمایی به صورت مستقیم در آن تاثیرگذار است. در حال حاضر قیمت دلار نیمایی در کانال 21هزار تومان قرار دارد، این در حالی است که تا ابتدای مردادماه سال جاری قیمت ارز نیمایی در کانال 17 هزار تومان بود. با توجه به اینکه 85 درصد واردات کشور، کالاهای واسطه، اولیه و اساسی است، رشد قیمت 20 درصدی ارز نیمایی طی یک ماه به معنای تورم 20 درصدی است. این افزایش قیمت تنها مربوط به کالاهای وارداتی نیست، بلکه اکثر کالاهای تولیدی کشور با توجه به اینکه جزئی از آنها وارداتی است رشد قیمت خواهند داشت. البته مسلما تورم حاصل از این رشد قیمت ارز نیما بیش از 20 درصد خواهد بود به دلیل اینکه شروع روند رشد قیمت خود میتواند محرکی برای انتظار تورمی و افزایش تقاضا و ایجاد فضایی برای رشدهای فزاینده قیمتها شود. البته در خوشبینانهترین حالت بانک مرکزی در حال تحریک صادرکنندگان برای بازگرداندن ارزهای صادراتی است که باید پرسید تا چه زمان میخواهد با این دستفرمان ادامه دهد. بیش از 70 روز است قیمت دلار از مرز 20 هزار تومان عبور کرده و این موضوع تبعات بسیار زیادی بر معیشت مردم داشته است. اما ارقام در بازار آزاد بسیار عجیب است؛ ارقامی که برای نخستین بار در تاریخ کشور رخ میدهد. بر این اساس، دیروز هر دلار آمریکا در بازار آزاد به طور رسمی وارد کانال 27 هزار تومان و یورو وارد کانال 32 هزار تومان شد؛ افزایش قیمتی به ترتیب۵۰۰ و 400تومان نسبت به روز پیش از آن. بخشی از این افزایش قیمت مربوط به برخی مسائل سیاسی است که سوداگران به آنها دامن میزنند. در حالی فروشندگان غیررسمی ارز سعی دارند به بهانه فعالشدن مکانیسم ماشه فضای بازار ارز را بیش از این متشنج کنند که حتی اگر این مکانیسم فعال هم شود، اتفاق جدیدی رخ نخواهد داد، چرا که در گذشته مشمول تمام تحریمها شدهایم. بر این اساس راهکاری که برای این روزهای بازار ارز وجود دارد مداخلههای هوشمند بانک مرکزی در بازار آزاد در کنار کاهش دستوری قیمت ارز نیمایی است به طوری که این نوسانات ارزی بیش از این بر معیشت مردم تاثیرگذار نباشد. اشتباه پیروی نیما از فردوسی در صورت امتداد مشخص نیست تا چه میزان میتواند باعث افزایش قیمت کالاهای مصرفی شود. نباید فراموش کنیم در روزهای اخیر قیمت کره به دلیل حذف ارز دولتی نزدیک به 100 درصد و کودهای شیمیایی قریب به 500 درصد رشد داشته است. تحمیل و تسری افزایش قیمت ارز به دیگر بازارها میتواند در شرایط کنونی یک شوک بزرگ بر مایحتاج مردم باشد. در این شرایط برخی مداخله و مدیریت بانک مرکزی بر بازار ارز یا حداقل بازار نیمایی را رانتزا و باعث فساد میدانند و استدلال آنها اتفاقات رخ داده در زمینه ارز 4200 تومانی است. باید توجه داشت که در کنار تعدیل نرخ نیمایی باید اصلاحات مناسب در زمینه تخصیص آن هم صورت گیرد. برای مثال اگر کشور در شرایط تنگنای ارزی قرار دارد هیچ تاکیدی وجود ندارد که کالاهای لوکس حتی به شکل بدون انتقال ارز وارد کشور شود یا بخشی از کالاها باید از دایره حمایتی دولت خارج شوند. در کنار این، رصد جدی بر نحوه عملکرد کسانی که به آنها ارز تخصیص داده میشود وجود داشته باشد. سیاست ارز 4200 تومانی هیچکدام از این ویژگیها را نداشت و اساسا به گونهای طراحی شده بود که تمام ویژگیهای یک سیاست حمایتی شکستخورده را داشته باشد.
* ریشه گرانیها را باید در نرخ ارز جستوجو کرد
در همین باره رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه خوارزمی گفت: به کلی اقتصاد مقاومتی نوشته شد برای اینکه آسیبپذیریهای اقتصاد را کاهش دهد اما متأسفانه دولت توجهی به این موضوع نکرد و هیچگاه گام بلندی برای اجرای درست آن برنداشت. وحید شقاقیشهری اظهار داشت: بر اساس برآوردها ٧٠ درصد هزینههای تولید در ایران ارزبری دارد، یعنی وابسته به قیمت ارز است! وقتی٧٠ درصد هزینههای تولید ارزبری داشته باشد طبیعتا بازار دارایی و بویژه بازار کالا و خدمات نیز با تنشها و نوسانات ارز دچار التهاب و فراز و فرودهای مختلفی میشوند و این مساله بشدت روی قیمتها، عرضه و تقاضا و در نهایت قدرت خرید مردم و معیشت اکثریت مردم تاثیر عمیقی بر جا میگذارد. وی افزود: این موضوع خبر خوبی نیست که ٧٠ درصد هزینههای تولید بویژه کالاهای اساسی و ضروری وابسته به نرخ ارز است، چرا که نشان میدهد ما بهرغم شعارهایی که دادیم برای قطع وابستگی و تکیه بر تواناییهای داخلی و استفاده از مواد اولیه داخلی و تبدیل آن به مواد مورد نیاز تولید، کار چندان مهمی انجام ندادهایم، لذا واضح است چنین اقتصاد وابسته به ارزی با گران شدن نرخ دلار همه کالاها و خدماتش نیز روزبهروز گرانتر میشود و منشأ و ریشه همه گرانیها را باید در نرخ ارز جستوجو کرد. شقاقی گفت: وقتی ریشه تمام گرانیها در نرخ ارز نهفته باشد، برای کنترل آن هم باید تلاش کنیم نوسانات و افزایش نرخ را مهار کنیم؛ مسائل به این صورت باید تحلیل شود، یعنی تلاش برای تثبیت نرخ دلار و کاهش قیمتها به مرور زمان. وی افزود: با توجه به اینکه در اقتصاد ایران کسریهای تجاری و ناترازی ارزی بالایی داریم، ضمن اینکه متاسفانه رشد نقدینگی بالا و رشد اقتصادی نیز پایین است، حتما تورم در اقتصاد ما رقم بسیار بالایی است. طبیعتا وقتی تورم ما ۴۰ درصد و میانگین تورم جهانی زیر ۵ درصد است، یعنی سالانه به میزان ۳۵ درصد باید به نرخ ارز افزوده شود. تفاوت قیمت داخل و خارج هم روی نرخ ارز تاثیر میگذارد. حذف کسریهای تجاری بالا، ناترازی فراوان، رشد نقدینگی و به تبع آن رشد تورم در اقتصاد 3 عامل اصلی هستند که دستبهدست هم میدهند تا نرخ ارز در اقتصاد ایران روند افزایشی به خود بگیرد. وقتی نرخ ارز روند افزایشی دارد و ۷۰ درصد هزینههای تولید هم وابسته به نرخ ارز است، شاهد نوسانات و افزایش قیمت هم در بازار دارایی و هم بازار کالا و خدمات خواهیم بود.
* روسیاهی اقتصاد آزاد
بانک مرکزی چندی پیش برای مدتی محدود (نزدیک به ۲ هفته) اقدام به مداخله در بازار ارز کرد؛ مداخلهای که تمام ویژگیهای یک مداخله اشتباه را در خود داشت و در آن به هر شهروندی با ارائه کارت شناسایی تا سقف 2200 دلار، ارز رانتی و پورسانتی که به صورت میانگین 2000 تومان قیمت (برای هر دلار) آن پایینتر از بازار بود عرضه کرد؛ اقدامی که باعث تشکیل صفهای طویل در برابر صرافیهای امین بانک مرکزی شد و اسباب سوداگری و دلالی را افزایش داد تا حدی که در میدان فردوسی اسناد هویتی تا 500 هزار تومان توسط سوداگران ارز اجاره میشد. اساسا دولت روحانی ثابت کرده حتی اگر ماشین اقتصاد کشور را در بهترین مسیر اقتصادی قرار دهد یک دره برای سقوط پیدا خواهد کرد. با وجود اینکه مسلما بازار ارز نیاز به مداخله شفاف بانک مرکزی دارد ولی زمانی که این سیاست به بدترین شکل اجرایی میشود و اسباب زیادهخواری یک عده قلیل منتفع از رانت را حاصل میکند هیچ فایدهای ندارد. درست مانند همان اقدامی که در رابطه با ارز 4200 تومانی رخ داد. به زبان سادهتر دولتیها که با شعار عدم مداخله در بازار روی کار آمدند، در 4 سال اول با اشتباهاتی که در این رابطه انجام دادند این تفکر را رو سیاه کردند و در 4 سال دوم با مداخلههای اشتباه در حال نابود کردن آنچه در ذهن درباره نهادگرایی داریم، هستند.
گفتنی است پس از پایان یافتن مداخله بانک مرکزی در بازار ارز پس از 2 هفته، قیمت ارز برای چند ساعت در ۲۳شهریور کاهشی و باعث شد رسانههای طرفدار اقتصاد آزاد با تیتر «رانتزدایی از بازار دلار»، این اتفاق را حاصل نزدیک شدن نیما و فردوسی بدانند، البته دیری نپایید که دوباره قیمت ارز روند افزایشی پیدا کرد.
***
[رئیسکل بانک مرکزی: نرخهای کنونی ارز دوام نخواهد داشت]
رئیسکل بانک مرکزی روز گذشته با انتشار یادداشتی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی، جوسازی رسانهای را آخرین ابزار آمریکا برای ایجاد التهاب در بازار ارز دانست و بر بازارسازی بانک مرکزی در بازار ارز و جلوگیری از نوسان در این بازار تاکید کرد. عبدالناصر همتی با اشاره به راهاندازی ماشین تبلیغاتی دولت آمریکا در زمینه طرح لغو تمام معافیتهای تحریمی، این اقدام را آخرین تلاش برای ایجاد التهاب در بازار ارز دانست و به مردم توصیه کرد سرمایه خود را در معرض این بازار پرریسک قرار ندهند. همتی در این یادداشت که در صفحه اینستاگرامش منتشر شده است، نوشت: به نظر نمیرسد برای آمریکاییها اقدام دیگری جهت اعمال فشار حداکثری باقی مانده باشد. آمریکاییها از این کار بیشتر هدف تبلیغاتی دارند و طبیعی است که نوسانگیران و سودجویان نیز در بازار ارز برای بهرهگیری از فضای تبلیغاتی، تلاش لازم را به عمل آورند.
وی ضمن تاکید بر اولویت ثبات در بازار برای بانک مرکزی، افزود: این بانک در حاشیه نرخ بازار نسبت به عرضه سنگین اقدام و اجازه آربیتراژ (فاصله قیمتی بازار رسمی و غیررسمی) و نوسانگیری نخواهد داد. همچنین بانک مرکزی ضمن افزایش عرضه در بازار ثانویه (نیما)، در چارچوب تسهیل و تسریع تامین ارز واردکنندگان در این بازار به پتروشیمیها، فولادیها و معدنیها اعلام کرد آنها نیز میتوانند ارز حاصل از صادرات خود را علاوه بر صرافیهای بانکی، مستقیم به صرافیهای مجاز برای واردات کالاهای دارای تخصیص ارز بفروشند. رئیسکل بانک مرکزی در پایان خاطرنشان کرد: نرخهای ارز در بازار، نرخهای اقتصادی نیست و دوام نخواهند داشت. امیدوارم مردم دارایی خود را در معرض ریسک بازار ارز قرار ندهند.
ارسال به دوستان
گزارش تحلیلی «وطنامروز» ازگزینههای ایران برای پاسخ به اقدام آمریکا در بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت
ضربت متقابل
* اروپا باید در مقابل اقدام آمریکا واکنش عملی نشان دهد
گروه سیاسی: روز موعود مقامات آمریکا برای آنچه آنان زمان بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران میخوانند، 20 سپتامبر (یکشنبه هفته آتی) فرامیرسد؛ موضوعی که البته واکنشهای گسترده و متفاوت مقامات ایرانی و مقامات سایر کشورها بویژه کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل را به دنبال داشته است.
به گزارش «وطن امروز»، ماجرا از این قرار است که ایالات متحده آمریکا طی نامه مورخ 30 مرداد 1399 (20 آگوست 2020) به رئیس شورای امنیت اعلام کرد مطابق با ماده 11 قطعنامه 2231 شورای امنیت، ایران نسبت به اجرای تعهدات برجامی خود عدم پایبندی عمده (Significant non performance) داشته و از همین رو مکانیزم حل و فصل اختلافات موجود در برجام را فعال میکند. طبق ادعای آمریکا، پس از اعلام شکایت این کشور به رئیس شورای امنیت، قطعنامههای گذشته علیه ایران ظرف مدت زمانی 30 روز در مورخ 30 شهریور 1399 (20 سپتامبر 2020) به طور خودکار باز خواهد گشت و تحریمهای پیشین علیه ایران مجددا اعمال خواهد شد.
اما ادعای یادشده مطابق با شرایط حقوقی، عملیاتی و رویههای شورای امنیت صحیح نیست؛ چنانکه از لحاظ حقوقی:
1) مطابق با روال حقوقی طبق ماده 11 قطعنامه 2231 پس از وصول اخطاریه یا به اصطلاح اعلام شکایت(Notification) آمریکا درباره عدم پایبندی عمده یکی از اعضا توسط رئیس شورای امنیت، ظرف مدت 10 روز یکی از اعضای شورای امنیت میتواند پیشنویس قطعنامهای جهت تداوم تعلیق تحریمهای موجود در قطعنامههای گذشته علیه ایران ارائه دهد تا در صورت مخالفت یکی از اعضای دائمی شورا با آن، قطعنامههای گذشته علیه ایران بازگردد اما با وجود گذشت 10 روز هیچکدام از اعضای شورای امنیت به علت مخالفت با اقدام آمریکا حاضر به ارائه پیشنویس قطعنامهای در این موضوع نشدهاند.
2) مطابق با روال حقوقی طبق ماده 11 قطعنامه 2231 پس از وصول اعلام شکایت آمریکا توسط رئیس شورای امنیت، اگر اعضای شورای امنیت پیشنویس قطعنامهای جهت تداوم تعلیق تحریمهای موجود در قطعنامههای گذشته علیه ایران ارائه ندهند، رئیس شورای امنیت میتواند پیشنویس قطعنامهای در این باره ارائه دهد تا در صورت مخالفت یکی از اعضای دائمی شورا با آن، قطعنامههای گذشته علیه ایران بازگردد. اما رئیس شورای امنیت نیز تاکنون حاضر به ارائه پیشنویس قطعنامهای در این موضوع نشده و اعلام کرده به علت مخالفت 13 عضو شورای امنیت با اقدام آمریکا، هیچ اقدامی درباره اعلام شکایت آمریکا انجام نمیدهد و نهتنها آن را رسما وصول نمیکند (به اصطلاح برگشت میدهد)، بلکه از ارائه پیشنویس قطعنامه نیز خودداری خواهد کرد.
3) استناد رئیس شورای امنیت برای عدم وصول اعلام شکایت آمریکا و ارائه نکردن پیشنویس قطعنامهای در این باره، ماده 11 قطعنامه 2231 است که مطابق آن رئیس شورا «قصد خود را برای در نظر گرفتن دیدگاههای کشورهای دخیل در موضوع و هر نظری درباره موضوع از سوی هیأت مشاور شکلگرفته در برجام، ابراز میدارد».
4) با توجه به وضعیت پیشآمده و مخالفت حداقل 13 کشور عضو شورای امنیت با اقدام آمریکا، رئیس شورای امنیت وصول هر گونه اعلام شکایت از جانب آمریکا را به طور کلی رد میکند، چرا که این اقدام از اساس اشتباه است. بنابراین از آنجا که با شرایط پیشآمده از نگاه شورای امنیت اعلام شکایتی به این شورا نشده، از همین رو دیگر بحث پیرامون مدت زمان 30 یا 10 روز برای بازگرداندن تحریمهای موجود در قطعنامههای گذشته علیه ایران از اساس منتفی است، چرا که مکانیزم ماشه بنا بر نظر شورای امنیت فعال نشده که بخواهد به سرمنزل مقصود برسد یا نرسد.
5) اما با این حال فرض را بر این میگذاریم که در 30 شهریور 1399 (20 سپتامبر 2020) آمریکا مطابق با تفسیر غیرقانونی خود به شکل یکجانبه اعلام کند با توجه به گذشت 30 روز، تحریمهای مندرج در قطعنامههای گذشته علیه ایران بازگشته است. در این صورت چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟ در این شرایط 13 عضو شورای امنیت سازمان ملل با تاکید بر اینکه آمریکا از برجام خارج شده و عضوی از این توافق به حساب نمیآید این ادعا را رد خواهند کرد و به همین خاطر در سازمان ملل نوعی بنبست ایجاد خواهد شد. اقدام آمریکا برای نخستینبار در تاریخ سازمان ملل رخ میدهد و برخلاف قوانین حقوق بینالملل و معاهدات است، بنابراین از آنجا که بازگشت قطعنامهها موضوعی مربوط به سازمان ملل است از لحاظ حقوقی آمریکا توان و صلاحیت اعمال و اجرای تحریمها را نخواهد داشت و نظر شورای امنیت اجرا میشود و در تاریخ مذکور تفاوتی در وضعیت حقوقی تحریمها علیه ایران حاصل نخواهد شد.
6) اما در صورتی که فرض را بر آن بگذاریم شکایت آمریکا از لحاظ حقوقی مورد تایید قرار بگیرد چه وضعیتی پدید خواهد آمد؟ آیا تحریمها علیه ایران باز خواهد گشت؟ در این صورت باید نگاهی به رویههای شورای امنیت کرد و چگونگی بازگشت قطعنامهها علیه ایران را مورد بررسی قرار داد. رویههای شورای امنیت نشان میدهد حتی در صورت مورد تایید واقع شدن اقدام آمریکا نیز تحریمها علیه ایران باز نخواهد گشت، چنانکه برای اجرا شدن تحریمها علیه ایران ابتدا باید کمیته تحریمها متشکل از اعضای شورای امنیت علیه ایران مطابق قطعنامه 1737 شورای امنیت فعال شود. رئیس این کمیته نیز توسط شورای امنیت انتخاب میشود. اما اولا 13 عضو شورای امنیت به علت مخالفت با اقدام آمریکا، موافق بازگشت قطعنامهها و تشکیل مجدد کمیته تحریم علیه ایران نیستند؛ از همین رو در گام اول کمیته تحریمی ایجاد نخواهد شد. ثانیا شورای امنیت به علت مخالفت با اقدام آمریکا با فعال شدن مجدد کمیته تحریم مخالف است و به همین خاطر از انتصاب رئیس این کمیته خودداری خواهد کرد. ثالثا تصمیمات کمیته تحریمها در قطعنامه 1737 باید با اجماع صورت پذیرد. از همین رو حتی اگر فرض را بر آن بگذاریم که کمیته تحریمها علیه ایران مجددا تشکیل شود، در صورت رای مخالف حتی یکی از اعضا تحریمها علیه ایران اجرا نخواهد شد و در نطفه عقیم میماند.
بنابراین اقدام آمریکا از لحاظ رویههای شورای امنیت نیز امکان عملیاتی شدن ندارد، البته این مساله دلیل نمیشود که مقامات کشور نسبت به این اقدام آمریکا واکنش متناسب نداشته باشند.
* باز هم بردنمایی!
حسن روحانی روز گذشته با اشاره به تلاش آمریکا برای بازگرداندن تحریمها علیه ایران گفت: آمریکا که بسیار روشن آمده و از برجام خارج شده، هرچه فحش عالم بوده نثار برجام کرده، بقیه کشورها را به خروج از آن تشویق کرده و به دنبال تهدید کشورهایی رفته که با ایران ارتباط اقتصادی داشتند و حال میخواهد از مکانیسم درون برجام استفاده کند و دیدیم که یک قدم هم نتوانست بردارد.
وی تصریح کرد: در دنیا دو، سه تا دولت هستند که به آمریکا چسبیدهاند، یکی رژیم نامشروع صهیونیستی است، و جز آن، یکی، دو کشور کوچک. جز این کسی آمریکا را همراهی نکرده و از الان پیروزی ملت ایران در روزهای شنبه و یکشنبه هفته بعد را تبریک میگویم.
حسن روحانی در حالی بر شیپور پیروزی میدمد که به جای نادیده گرفتن صورت مساله، باید به مقامات اروپایی تاکید کند برای حفظ محدودیتهای برجامی علیه برنامه هستهای ایران باید واکنش قاطعانه به اقدام آمریکا برای بازگرداندن تمام تحریمهای شورای امنیت علیه ایران داشته باشند.
علاوه بر این دولت روحانی خود باید واکنش متناسب به این اقدام آمریکا داشته باشد که با بهرهگیری از ظرفیتهای قانونی کشور بویژه قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام، پاسخ ایران قابل طراحی است.
در بند 3 این قانون آمده است:
دولت موظف است هر گونه عدم پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریمها یا بازگرداندن تحریمهای لغو شده یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را به دقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد به طوری که ظرف مدت 2 سال ظرفیت غنیسازی کشور به یکصد و نود هزار سو افزایش یابد. شورای عالی امنیت ملی مرجع رسیدگی به این موضوع میباشد. دولت باید ظرف مدت 4 ماه برنامه خود را برای این منظور جهت تصویب به شورای عالی امنیت ملی ارائه نماید.
دولت حسن روحانی در سالهای گذشته بهرغم خلف وعده اروپاییها و آمریکا، به اجرای بندهای این قانون بیتوجه بود و در برابر اقدامات مقابلهای کشورهای غربی، سیاست تساهل را در پیش گرفت و هر گونه فشار و مزاحمتی از سوی این کشورها از سوی مقامات دولت ایران به منظور حفظ توافق هستهای توجیه میشد.
دولت روحانی میتواند ـ و در شرایط حاضر باید ـ این رویکرد خود را بر مبنای بند 3 این قانون تغییر دهد.
مثلا راهاندازی نسل جدید سانتریفیوژها و افزایش حداکثری ظرفیت غنیسازی در کنار افزایش غنیسازی اورانیوم از 5/3 به 20 درصد با استناد به بند 3 قانون مذکور یا گامهای کاهش تعهدات هستهای میتواند در دستور کار قرار بگیرد.
موضوع نظارتها و بازرسیها نیز باید مورد بازبینی جدی قرار گیرد. تعلیق پروتکل الحاقی، تعلیق نظارتهای فراتر از پروتکل که ایران در نتیجه برجام پذیرفته است و محدود کردن نظارتها به نظارتهای پادمان (سیستم نظارتی آژانس بر مبنای انپیتی) نیز یک اقدام متناسب دیگر در برابر رفتار تخاصمی آمریکاست.
* شکست یا پیروزی؟
نکته بعدی آنکه آنچه حسن روحانی از آن به عنوان پیروزی یاد میکند درواقع یک شکست فنی و حقوقی برای تیم مذاکرهکننده ایران در زمان توافق هستهای به حساب میآید.
اینکه یک کشور عضو توافق هستهای بدون انجام تعهداتش در مدت 3 سال حضور در برجام، به یکباره از برجام خارج میشود و 2 سال بعد از خروج برجام با استناد به بندهای تفسیرپذیر برجام و ضمایم مربوط به آن به فکر فشار بیشتر بر ایران میافتد و این فکر خود را عملیاتی میکند بیانگر متن بشدت ضعیف و غیرمنصفانه برجام بویژه بندهای مربوط به سازوکار حل اختلافات یا مکانیسم ماشه است.
مکانیزم عجیب و غریب حلوفصل اختلافات که به علت ضعف تیم مذاکرهکننده هستهای در متن قرار گرفته و از لحاظ حقوقی دست طرف مقابل را بالا نگه میدارد یکی از اصلیترین نقدهای منتقدان برجام بود، چرا که طبق مکانیزم حل اختلاف توافق هستهای- بندهای 36 و 37- اگر آمریکا یا هر کشور دیگری به تعهداتش عمل نکند، ایران حتی نمیتواند نسبت به این مسأله شکایت کند، چون در نهایت تحریمها علیه خود ایران برمیگردد(!)
***
[مکانیسم ماشه را فعال کنند ایران همه تعهدات خود را تعلیق میکند]
نماینده مجلس خطاب به غربیها بویژه آمریکا هشدار داد اگر مکانیسم ماشه فعال شود مجلس، دولت ایران را موظف میکند همه تعهدات خود در برجام از جمله پروتکل الحاقی را به حالت تعلیق در آورد. سیدجلیل میرمحمدیمیبدی، نماینده مردم تفت و میبد در نشست روز گذشته مجلس در نطق میان دستور خود، اظهار داشت: مذاکرهکنندگان ما در برجام غفلت کردند و مکانیسم ماشه را به دشمن دادند. وی افزود: به دشمن اخطار میدهیم که اگر بخواهد این سیستم را فعال کند حتما مجلس انقلابی، دولت ایران را موظف خواهد کرد همه تعهدات خود در برجام از جمله پروتکل الحاقی را به حالت تعلیق درآورد. نماینده مردم تفت و میبد در مجلس همچنین از نمایندگان مجلس خواست در زمینه تهیه طرح سهفوریتی مقابله با مکانیسم ماشه اهتمام جدیتری صورت دهند. میرمحمدیمیبدی از افزایش نرخ ارز و سکه و وضعیت بازار سرمایه و گرانیها انتقاد کرد و خطاب به حسن روحانی، رئیسجمهور، گفت: آقای رئیسجمهور چه میکنید؟ در دفترتان نشستهاید و فکر میکنید مملکت گل و بلبل است؟ وی خاطرنشان کرد: هر روز مردم گریبان نمایندگان را میگیرند و درباره گرانیها سوال میکنند، چون سفره مردم هر روز کوچکتر میشود. نماینده مردم تفت و میبد در بخش دیگری از سخنان خود از وضعیت کمآبی استان یزد انتقاد کرد و با تاکید بر اینکه یزد تشنهترین منطقه کشور است، گفت: امیدواریم بزودی شاهد جدیتر شدن طرح خط انتقال آب به استان یزد باشیم، چراکه در برخی شهرستانها و روستاهای این استان با تانکر آب آشامیدنی میان مردم توزیع میشود. میرمحمدیمیبدی از بیبرنامگی در این استان انتقاد و تاکید کرد: استان یزد وقفیات زیادی دارد اما هیچ برنامهریزیای از سوی مسؤولان در این زمینه صورت نمیگیرد، به گونهای که ۳۰ سال است در یک شهرستان ۹۰۰ میلیارد تومان وقف بیبرنامه رها و تبدیل به محل آشغال شده است.
ارسال به دوستان
نقدی بر نارضایتی رئیسجمهور از وضعیت فعلی کشور در حوزههای اقتصاد و سیاست خارجی
خودکرده را تدبیر نیست
گروه سیاسی: روحانی از شرایط کشور ناراضی است! رد این گزاره را میتوان در سخنرانی دیروز رئیسجمهور مشاهده کرد. البته این نخستینبار نیست که روحانی نسبت به شرایط تحت مدیریت خود ابراز نارضایتی میکند و خطاب به مخاطب مجهولی دستور به رسیدگی و اصلاح امور میدهد! پیش از این وزرای کابینه روحانی نیز بارها اعلام کرده بودند رئیس دولت و عالیترین مقام اجرایی کشور از شرایط اقتصادی کشور رضایت ندارد و خاطرش مکدر(!) است.
روحانی روز گذشته در جلسه هیأت دولت با اشاره به وجود دلالها در بازار گفت: «باید تمام مراحل تولید تا توزیع پایش شود. امروز اعتراف میکنم مردم عزیز ایران! مواد غذایی تولید شده اما قیمت ناعادلانه و غیرمنصفانه و نادرست است. چرا مردم در فشار قرار میگیرند؟ باید پایش و نظارت کنیم و باید تعزیرات حکومتی با همه توان در بازار حضور داشته باشد، قوهقضائیه هم که اعلام آمادگی کرده است. همه باید کمک و یاری کنیم. وی با بیان اینکه معاون اول بیشتر در موضوع کنترل بازار وقت میگذارد، تاکید کرد: مطمئنم همه وزیران، مسؤولان تعزیرات حکومتی و قوهقضائیه، همه در تلاش هستند اما این تلاشها را باید مضاعف کنیم و نباید اجازه دهیم مردم در رنج و فشار قرار بگیرند». گلایه روحانی از مدیریت بازار و وضعیت نامطلوبی که این روزها مشاهده میشود در حالی است که در سالهای گذشته برخی وزرای دولت هم از بیتوجهی رئیسجمهور به درخواستهای آنان و عدم امکان تشکیل جلسه با وی گلایه کرده بودند، تا جایی که سال 94 نامه مشترک وزرای اقتصاد، صنعت، کار و دفاع به رئیسجمهور خبرساز شد. از سوی دیگر روحانی در شرایطی خود را در جایگاه گلایه داشتن قرار داده است که در تمام 7 سال گذشته هیچ اعتنایی نسبت به نقدها و هشدارهای منتقدان خود که این روزها را پیشبینی کرده بودند نکرد و حتی اسفند سال 96 در مجمع سالانه بانک مرکزی، منتقدان اقتصادی دولت خود را «کمعقل» خوانده و گفته بود: بیخبر نیستم از افرادی که تلاش میکنند این دستاورد صدمه ببیند. البته این از روی کمعقلی است. وقتی حساب میکنم، میبینم کسانی که با دولت مخالفت میکنند، بیشتر بر مبنای کمبود عقل است. مبارزه با دولت معنی ندارد، مبارزه با دولت یعنی مبارزه با منافع ملی و منافع یک ملت؛ ضربه زدن به امید یک ملت و به اعتماد مردم است. روحانی در شرایطی سال پایانی دولت خود را سپری میکند که اساس رایآوری خود را بر پایه وعدههای گشایش اقتصادی در سایه مذاکرات خارجی تعریف کرده بود، با این حال سخنان روز گذشته وی نشان از آن داشت که گویا او از ثمره مذاکراتی که خود نیز روزگاری نهچندان دور سنگش را به سینه میزد رضایت ندارد. کلیدواژه «دولت قبل» که گفتار ثابت دولت نخست روحانی را تشکیل میداد، روز گذشته بار دیگر تکرار شد اما این بار برای ارجاع به شرایطی مطلوبتر! رئیسجمهور در سخنرانی روز گذشته خود با اشاره به فشارهای خارجی، مدعی شرایطی سختتر از دولت قبل شد و گفت: ما اکنون در شرایط جنگ هستیم. برخی میگویند ما در شرایط تحریم هستیم، این حرف دقیق نیست ما در شرایط تحریم نیستیم، در دولت قبلی تحریم بودیم اما حالا در جنگ اقتصادی هستیم. شاید نارضایتی روحانی از شرایطی که خودش آن را فراتحریمی و جنگی میخواند بیش از نارضایتیاش از شرایط اقتصادی محل سوال باشد. او در حالی در پایان دولت دوم خود از وضعیت حاصل از فشار خارجی گلایه دارد که اساس مسؤولیت خود را از میان برداشتن این شرایط تعریف کرده بود. شرایط نامطلوب این روزها را میتوان نتیجه عینیتیافته مدیریت روحانی دانست. جنگ اقتصادی این روزها ماحصل سیاست خارجی دولتی است که رئیس آن در میدان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری، منتقدان خود را به «نفهمیدن زبان دنیا» محکوم میکرد. شخصی که پس از برجام، از میان برداشته شدن سایه جنگ از سر کشور را نتیجه برجام میدانست، نمیتواند نقش برجام را از لوح این روزهای کشور پاک کند. با تمام این اوصاف و در شرایطی که آخرین ماههای دولت روحانی در حال سپری شدن است، شاید بهتر باشد آقای رئیسجمهور حداقل در این روزها کمی مخاطب نارضایتیهایش را تغییر دهد، شاید بهتر باشد زمانی که به دنبال مخاطب نارضایتیهای خویش میگردد، کمی آرامتر خود را مورد خطاب قرار دهد و پیش از آنکه وضعیت این روزهای کشور را برای خود واگویی کند به عواملی که کشور را به این شرایط نزدیک کرد نیز اشارهای کند.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|