|
ارسال به دوستان
یادداشتی درباره مجموعه شعر «دریاچهای در استکان» هادی خورشاهیان
پابه پای نوجوان تا دریاچه استکان
سودابه امینی: شعر شباب چهارده، به «دریاچهای در استکان» اختصاص دارد. این کتاب برای نوجوانان بالاتر از 14 سال سروده شده است. نشر گویا سال 1399 مجموعه 20 جلدی شعر شباب را با مدیریت هنری سعید باباوند و دبیری سودابه امینی و پیوند فرهادی به بازار شعر نوجوان روانه کرد. ویراستار این مجموعه حمیدرضا داداشی، طراح متن و جلد شکوفه معینی و صفحهآرا مرمر قاسمیرفیع است. برخی کتابهای شعر شباب تاکنون نامزد جوایز مهم ادبی ایران نیز شدهاند.
هادی خورشاهیان در زندگینامه خود مینویسد: اصالتا خراسانیام و کودکی و نوجوانیام در نیشابور سپری شده است.
او که دارای گواهینامه درجه ۲ هنری در رشته شعر است، مینویسد: «تاکنون بیش از 100 عنوان کتاب در حوزه شعر و داستان کودک و نوجوان و بزرگسال چاپ کردهام که نیمی از آنها برای کودکان و نوجوانان به شمار میآید».
«دریاچهای در استکان» شامل 77 قطعه شعر است که در قالبهای کلاسیک و نو به مخاطبان هدیه شده است. آنچه در این دفتر شعر مشهود است تنوع درونمایه و نزدیکی به زندگی روزمره نوجوانان است. شاعر از موضوعات ساده ولی مهم زندگی نوجوان امروز برای سرودن الهام میگیرد. کنکور، جزوه، امتحان، آشپزی، کلاس، نمره و... دستمایه سرودن شعر برای خورشاهیان است. یکی از ویژگیهای مهم این مجموعه نشاطآفرینی در مخاطب است.
طنز: «طنز» واژهای عربی است به معنی تمسخر و استهزا و در اصطلاح ادبی به آن دسته آثار ادبی اطلاق میشود که با دستمایه آیرونی و تهکم و طعنه و استهزا به نشان دادن عیبها، زشتیها، نادرستیها و مفاسد فرد و جامعه میپردازد. اگر چه طبیعت طنز بر خنده استوار است اما برخلاف کمدی که در آن خنده غایت و هدف است، در طنز خنده وسیلهای برای بیان معایب و آگاه کردن اذهان نسبت به عمق رذالتها و خبایث است. طنزنویس به ظاهر میخنداند اما در باطن انسان را به تفکر وادار میکند. او بدیها را به شکلی اغراقآمیز بزرگ جلوه میدهد تا کماهمیتی آنها از بین برود و مرکز توجه و اصلاح قرار گیرند، زیرا تا انسان به زشتی اعمال خود پی نبرد اصلاح نمیشود. طنز، اشاره و تنبیهی اجتماعی است که عزلت و غفلت را مجازات میکند و هدف آن اصلاح و تزکیه است نه ذم و مردمآزاری. این نوع خنده، خنده علاقه و دلسوزی است؛ ناراحت میکند اما ممنون میسازد و کسانی را که معروض آن هستند به اندیشه و تفکر وا میدارد.1
آنچه در بحث «طنز» دارای اهمیت است ارزش هنری آن است، چرا که طنز در بالاترین کارکرد خود نوعی بیان هنری است؛ و از آنجا که به طور غیرمستقیم، «مقصود و منظور حقیقی» را میرساند، گونهای مجاز به شمار میرود که با نقل و انتقال در محور همنشینی و جانشینی کلام سروکار دارد.
خورشاهیان در «شعر شباب چهارده» از آرایه طنز استفاده میکند. او سراغ مصداقهای زندگی روزمره نوجوانان میرود و با بیان شاعرانه رخدادهای عادی زندگی نوجوانی را پیش چشم مخاطب میگذارد.
قصد خورشاهیان از بهکارگیری طنز در اشعارش اصلاح نگاه مخاطب است. او به نوجوان یادآوری میکند که نیمه پر لیوان را ببینند. خوشبینانه به تلخیهای زندگی نگاه کنند. تفاوت دیدگاه و شکاف نسلی را بپذیرند و از موقعیتی که در آنها حس منفی ایجاد میکند بهسرعت عبور کنند. شاعر «دریاچهای در استکان» با روایت اکنون زندگی نوجوان، احساسات واقعی او را پیش چشم مینهد و به این ترتیب با مخاطب خود همحسی کرده و به او یادآور میشود که او را درک کرده است:
کنکور خواهم داد امسال / روز و شبم شد درس خواندن/ اصلا ندارم طاقتش را/ در پشت این کنکور ماندن/ «کاری ندارد درس خواندن»/ این جمله مادربزرگ است/ تا سال پنجم درس خواندهست / پروندهاش در خاطرم هست/ مادربزرگم گفت دیشب:/ «دختر نگیر امشب بهانه/ من مطمئنم درس خواندن/ سادهتر است از کار خانه «/مادربزرگ نازنینم!/ هر کار خوبی سخت هم هست/ باید برای درس خواندن/ یک لحظه هم از پای ننشست/ حرف شما خوب و درست است/ مادربزرگ بینظیرم/ باید در این ایام حتما / کنکور را جدی بگیرم. (صص 16 و 17)
به این ترتیب برخلاف برخی شاعران شعر نوجوان که به خاطر فقر مضمون سراغ مضامین و درونمایههایی دور از ذهن و زندگی نوجوان میروند، خورشاهیان با «من نویسی» در شعر نوجوان، زندگی واقعی را پیش چشم مخاطب مینهد.
از رؤیانگاری تا واقعیت: شعرهای کتاب «دریاچهای در استکان» گاه روایت رؤیای نوجوانی است و گاه طرح شکواییهای از زندگی در مدرسه و خانه، در این ۲ کانون، زاویه دید شاعر متمرکز بر زندگی نوجوانانه و محدودیتهای آن است. در شعر «رؤیای تاریخی»، با نوجوان رؤیاپردازی روبهرو هستیم که خود را در لباس پزشکی میبیند؛ رؤیای نوجوانی گاه با شوخیها و طنازیهایی همراه میشود و شعری چون «دریاچه را در استکان کردم» به دست میدهد. این شعر برای مخاطب بسیار دلنشین است:
من کارهایی جاودان کردم/ دریاچه را در استکان کردم / یک شیر را در بیشه بوسیدم / یک اژدها را مهربان کردم/ رؤیای من دندانپزشکی بود/ هر کار دیگر جز همان کردم / وقتی پلنگ از روی کوه افتاد/ زخم تنش را پانسمان کردم/ با رنگ موی مادرم گاهی/ مادربزرگم را جوان کردم/ وقتی تقلب راه خوبی داشت/ آن راه را هم امتحان کردم / آدم شدم افسوس ناظم را / در این میانه نصف جان کردم. (صص 20 و 21)
در جهان واقعیت اما نوجوان شعر شباب میداند که معیارهای مادربزرگش با معیارهای او فرق دارد. او متعلق به دهکده جهانی است و محدوده جغرافیایی دهکدهای که مادربزرگش به آن تعلق دارد را میشناسد. تفاوتها از نگاه این نوجوان پذیرفته است؛ مادر بزرگ نازنینم/ تو بهترینی، مهربانی/ اما جهان ما یکی نیست/ این نکته را باید بدانی/ معیارهایت فرق دارد/ با شور و شوق نوجوانی/ من دهکده را دوست دارم / یک دهکده اما جهانی/... (ص 35، شعر عتیقه و سلیقه)
سادهسازی مفاهیم: خورشاهیان شاعری است که خود را به مخاطب شعرش نزدیک میکند و از پیش پا افتادهترین اتفاقات زندگی بچهها برای سرودن استفاده میکند.
در شعر «دروغ مصلحتی» روایتی از دلخوری میان مادر و دختر را میخوانیم: توی اتاقم گریه کردم/ مامان به من بیاعتماد است/ میگوید: «این دامن قشنگ است/ اما برای تو گشاد است»/... مامان به من شک کرده انگار/ چون گفتهام گاهی دروغی/ اما دقیقا مصلحت بود/ یک مصلحت در آن شلوغی/... توی اتاقش گریه کرده/ مامان دلش یک کم شکسته/ در میزنم، مامان دوباره/ در را به روی عشق بسته/ مامان نترس از کارهایم/ من دختر خوب تو هستم/ دیگر نمیگویم دروغی/ من باز «محبوب» تو هستم. (صص 36 و 37)
یکی از تکنیکهایی که هادی خورشاهیان برای ارتباطگیری بهتر با مخاطبان شعرش دارد سادهسازی مفاهیم است. علاوه بر سادهسازی مفاهیم، او به مخاطب شعرش یادآوری میکند که بسادگی به جهان پیرامون خود نگاه کنند و مصداق مفاهیم پیچیده را در عناصر زندگی خود به تماشا بمانند. شعر «در بهار صلح» از این دسته اشعار است:
صلح/ واژهای است در کتابهای درسی تمام بچهها/ واژهای میان جملههای خوب/ جملههای خوب ناتمام / صلح / چیزهای ساده کنار ماست/ گاه یک پرنده است /یک پرنده در تراس/ در هراس/... (صص 86 و 87)
او در این شعر از کودکان غزه، اتیوپی، هرات، یمن و اورشلیم یاد میکند و در پایان شعر به مخاطب امید میبخشد:
صلح /یک پرنده است/ میرود به سمتوسوی دور قصهها/ عاقبت به انتهای قصه میرسد/ عاقبت تمام جنگها تمام میشود. (ص 88)
شعرهای دخترانه و شعرهای پسرانه: یکی از ویژگیهای شعر شباب چهارده ارائه نمای نزدیک از زندگی نوجوان است. شاعر دخترانهها و پسرانههایی را روایت میکند که برای مخاطب دلنشین است. از شعرهای دخترانه این مجموعه میتوان به عناوینی چون کنکور جدی، فیلم هندی، دروغ مصلحتی، دختر آفریده، دردانه دختر، بهشت بابا، عصای دست، دو تا شد آشپزی و... اشاره کرد.
شعر «دختر آفریده» را باهم میخوانیم: خدا کبک و کبوتر آفریده/ برای جوجه مادر آفریده/ شنیده خانواده نقص دارد/ چه استادانه دختر آفریده. (ص 48)
در کنار شعرهای دخترانه در شعر شباب چهارده، روحیه پسرانه و مردانهای را شاهد هستیم. با هم شعر «رؤیای تاریخی» را مرور میکنیم:
گاهی به میدان میروم با اسب / یک جنگجو در جنگهای صدر تاریخ/ گاهی صدایم میکند خانم پرستار:/«آقای دکتر!/ بیمارتان دیشب مرخص شد گمانم / یا رفت خانه/ یا سردخانه»/ این چیزها در حرفه ما / امری بدیهی است/ هر روز و هر شب/ در یک لباس فرم تازه/ در گوشهای در خدمت اقشار مردم / مامان صدایم میزند / یک بار دیگر/ خوابیدهام بر روی مبلم/ یک بار دیگر یک کتاب درسی سخت/ من را به رؤیا برده در هر صفحه خود /خوابیدهام در لابهلای درس تاریخ / در لابهلای چند مجهول/ در لابهلای چند فرمول قدیمی. (صص 96 و 97)
در میان شعرهای دخترانه و پسرانه کتاب «دریاچهای در استکان» شعرهایی هم هست که برای هر ۲ گروه سروده شده و موضوع آن عمومی است. شعر «اسیر میبرند»، «من فقط کمی بزرگتر شدم»، «در بهار صلح» و... از این دسته اشعار هستند.
گسترش جهان نوجوان: شعر «دریاچهای در استکان» همانگونه که از نامش پیداست، مجموعهای است که از سادهترین و پیش پا افتادهترین مضامین تا بزرگترین مفاهیم را در خود جا داده است. به شعر «پاره کرده جزوهام را» نگاه کنید که حاوی مضمون ساده و بسیار عادی است:
دو ساعت مانده توی خانه تنها/ نکرده گریه آرام است حالا/ ملیکا با خودش مشغول بازی است/ نشسته پاره کرده جزوهام را. (ص67)
در شعر «مصطفی چمران» که در صفحه 85 کتاب آمده میخوانیم:
در آخر این کوچه دبیرستان است/ این کوچه که در حوالی میدان است/ تاریخ پر از چریک پیر است ببین/ این کوچه به نام «مصطفی چمران» است
هادی خورشاهیان شاعری است که تجربیات نوشتاری فراوان دارد. تنوع مضمون، لحظهنگاری، استفاده از طنز، «من نویسی» نوجوانانه، استفاده از اشیا و عناصر مادی زندگی نوجوانانه، پرداختن به مضامین محیطزیست، بهکارگیری مفاهیمی چون جنگ و خشونت در زندگی کودکان جهان، توجه به شکاف نسلی میان والدین و فرزندان و نکاتی از این دست، نشاندهنده آن است که عنوان «دریاچه در استکان» عنوان با مسمایی برای این دفتر شعر شباب است.
در برخی اشعار بویژه شعرهایی که در قالب چهارپاره سروده شدهاند، تاثیرپذیری خورشاهیان از محمود کیانوش مشهود است.
هوش اخلاقی و شعر: آخرین و شاید مهمترین اشاره در این نگاه توجه دادن شاعران شعر نوجوان و بویژه خورشاهیان به پرورش هوش اخلاقی نوجوانان به واسطه شعر است.
میلکه بوربا در کتاب «پرورش هوش اخلاقی» مینویسد: اساس هوش اخلاقی «همدلی» است و همدلی یعنی توانایی همدردی و درک نگرانیهای دیگران. این نخستین فضیلت اخلاقی همان چیزی است که کودکان ما را نسبت به دیدگاههای دیگران حساس میکند وآگاهی آنها را افزایش میدهد. همدلی، عاملی است که باعث ارتقای انسانیت، تمدن و اخلاقیات میشود. همدلی احساسی است که کودک را به تعهدات خود در مقابل دیگران هوشیار میسازد و وجدانش را تحریک میکند؛ همان چیزی است که کودکان را به سوی شکیبایی و دلسوزی، درک نیازهای دیگران، مراقبت کافی از کسانی که آسیب دیدهاند یا دچار مشکل شدهاند سوق میدهد. کودکی که همدلی را بیاموزد، فهمیدهتر و دلسوزتر است و معمولا توانایی بیشتری در مهار کردن خشمش دارد.
خورشاهیان در فرازهای مختلفی از کتاب «دریاچهای در استکان» با ارائه تصویری آگاه از نوجوان، میزان آگاهی مخاطبان اشعارش را نسبت به خویشتن و اطرافیان گسترش میدهد. نوجوان این دفتر هم خود را میشناسد و هم خود را بخوبی روایت میکند. وی در نسبت با اطرافیان نیز به تعریفی قانعکننده از ارتباطات خود با دیگران میرسد. گاه این تفاوت نگاهها باعث رنجش او از دیگران یا رنجش دیگران از وی میشود ولی در نهایت - نوجوانی که پرسوناژی شعر خورشاهیان است- به سازگاری با محیط زندگی خود میرسد.
احساس همدلی با دیگران در شعر «بر روی نقشه صلح میکارم» به اوج خود میرسد:
در اتیوپی امسال قحطی بود / در سوریه هر روز جنگیدند/ در ازبکستان زلزله آمد /در غزه بذر مرگ پاشیدند /در گوشهای یک فیل را کشتند/ جنگل چهل شب توی آتش سوخت/ یک کودک کار آن طرف لرزید/ یک تاجر اما پول میاندوخت/ دنیا کمی این روزها گیج است/ امروز دنیا توی تب میگفت/ ذهنش پر از تکرار هذیان بود/ از جنگ و قحطی زیر لب میگفت/ میآورم از دورها یک ابر/ میآورم از آسمان باران/ دنیا دوباره سبز خواهد شد/ در اتیوپی در مصر در ایران/ میآورم باران و میبینم /خاموش شد شب آتش یک جنگ / بر روی نقشه صلح میکارم/ فرسنگ در فرسنگ در فرسنگ. (صص40 و 41)
در شعر «بر روی نقشه صلح میکارم» شاعر با نگاهی کلی به تمام کشورهای آسیبدیده از جنگ و خشونت و با استفاده از بیانی هنری، آرزویی را به شعر تبدیل کرده است و این آرزو یعنی آرزوی صلح جهانی پس از همدلی با مردم تمام جهان در شعر روییده است. نقش شعر و هنر در پرورش هوش اخلاقی کودکان و نوجوانان نقشی جدی است که شاعرانی چون خورشاهیان باید بیش از پیش به آن بپردازند.
--------------------------------------
پینوشت
1- فرهنگ اصطلاحات ادبی. سیما داد (صص 208 و 209)
ارسال به دوستان
نگاهی به «نامههای ننوشته» سروده عباس چشامی
نامههای شاعرانه
حمیدرضا شکارسری: «نامههای ننوشته» برگههای شناسایی شاعری است که بر کلمه و زوایای آن اشراف کامل دارد؛ زوایایی معنایی و موسیقایی که در غزلسرایی، او را به تصویرگر و مضمونسازی ستودنی تبدیل میکند و در دیگر قوالب چون شعر نو نیمایی نیز کار او را قابل اعتنا میسازد.
«عباس چشامی» در غزلهای این مجموعه شعر، شاعری نوسنتی است؛ شیوهای که در آن ابیات، هر کدام ارزشی مستقل از بقیه ابیات دارند و این بیتمحوری دست شاعر را برای خلق مضامین بکر بازتر میکند.
غزلهای «چشامی» چندان توجهی به پیشنهادات غزلهای مدرن و پسامدرن ندارند اما گاهی در استفاده از دایره واژگانی نو و در نتیجه بهرهمندی از فضاهای روزمره، حتی ذرهای از نوترین غزلهای این ۲ دهه اخیر کم نمیآورند. هر چند به هر حال محور عمودی و انسجام طولی غزلها چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و ساختار غزلها در کل ساختاری عرضیاند.
صدایت از تلفن میرسد، فقط گوشم
تو حرف میزنی و جرعهجرعه مینوشم
واژهها در شعرهای «چشامی» بر طیفی از کلمات کهن تا کلمات روزمره امروز قرار میگیرد ولی در هر صورت، تازگی و طراوت حاصل از بداعت را با خود دارد. چشامی بداعت را با نوعی ملاحت همراه میکند تا نتیجه کار شاهبیتهایی پیاپی باشد. ملاحت آن ظرافتی است که شاعر در بهکارگیری کلمات به کار میبرد تا در آن واحد، از ابعاد مختلف آنها سود ببرد و متن را چندوجهی کند؛ عاطفه سرشار هم میتواند بر این ملاحت بیفزاید.
چون سکوتی خسته تاب آه خود را هم ندارم
چاه تاریکم غریبی میکنم با روشنایی
افزون بر این همه، صمیمیت بیان نیز که حاصل نزدیکی کلام به دکلماسیون طبیعی است، موجب دلچسبی بیشتر شعرها میشود.
تو نامه ننوشته ولی کم ننوشتی
آنقدر که ماندم چه جوابی بنویسم
آنقدر که گاهی به سرم میزند: ای کاش
یکباره جواب تو کتابی بنویسم
و این ابیات و فراوان ابیات دیگر، کارکردی سعدیوار از زبان در غزل است، آنجا که همراهی کاملی با اصول دستور زبان نمیبینی اما بیان را کاملا طبیعی و رسا مییابی آن هم در چارچوب اوزان عروضی و قوافی و ردیفهای نو.
آخر به بام ماهربای تو میخورد
این کفتر رهاشده هر جور میپرد!
44 غزل از 54 غزل این مجموعه مردف است. این یعنی «چشامی» بیش از 80 درصد از غزلهایش را با ردیف سروده است تا به موسیقی غنیتری دست یابد. بخش قابل توجهی از اشعار او با اوزان دوری هم سروده شده است که خلق مضمون را امکانپذیرتر میکند و برای تصویرپردازی فضایی وسیعتر و زمانی بیشتر فراهم میسازد.
رسم و خطهای ملالآور خطخطی کردند روحم را
در دبستان مرا بنشان با نخواندن آشنایم کن
سر مرا جز بار گردن نیست دست و پا مرد رسیدن نیست
ای رسیدن تا تو مقصودم بیسر و بیدست و پایم کن
«عباس چشامی» همین روال را در اشعار نیمایی خود نیز پی میگیرد و ادامه میدهد؛ اشعاری با بیان طبیعی که وزن عروضی چون رشتهای نامرئی، سطرهای آن را به هم متصل میکند.
ای کوه روبهرو! / دست سیاه دود / آن دامن بلند پر از برف را چه زود / از چشم من زدود! / از آن همه بهانه زیبایی / از آن همه تماشا / از آن همه سفید / یک چشمه / تا بلکه سوت و کور نمانم / یک جرعه / تا بلکه داغدار نمیرم / آیا / خود سهم من نبود؟!
البته چنانکه دیده میشود، «چشامی» در نیماییسرایی به تبعیت از شیوه «قیصر امینپور» بشدت و به کرات قافیهپردازی میکند و متن را کموبیش از طبیعت کلام دور میسازد.
ارسال به دوستان
درباره مجموعه شعر«دعوتنامه» سروده مریم کرباسی
صداقت و ادب در شعر آیینی
سیدهفرشته حسینی: یکی از روشهای سرودن شعر، روش سهل و ممتنع است، در واقع شعر سهل و ممتنع، شعری است که در نگاه نخست ساده و آسان به نظر میرسد و شاعر خیال میکند اینگونه سرودن کاری ندارد و میتواند شبیه آن را بنویسد اما در حقیقت، اینگونه نیست و مانند آن سرودن غیرممکن است. سخن سهل و ممتنع یا سهل ممتنع سخنی روشن، روان و شیواست. در این نوع نوشتن مسائلی مانند کراهت استعمال، تنافر حروف، تضاهم خیال یا هر نوع پیچیدگی اصلا به چشم نمیخورد و اصل بر سادگی است و همه چیز به صورت متداول به کار برده میشود.
کلام «مریم کرباسی» در مجموعه شعر «دعوتنامه»، رساست و ابهامی ندارد و در واقع کمتر از آرایههای ادبی استفاده میشود و همچنین در کلام اندک معنای زیاد بیان میشود؛ اگر شعری چنین ویژگیهایی داشته باشد سهل و ممتنع است و نوشتن مانند آن ناممکن است، سادهتر بگوییم سهل و ممتنع یعنی آسان غیرممکن.
وقتی از شعر سهل و ممتنع سخن به میان میآید، نخستین شاعری که به ذهن ما میرسد سعدی شیرازی است. سعدی شیرازی تقلیدناپذیرترین شاعر ایرانی است، شعر سعدی شعری بیسانسور و وقایعنگار است. از آنجا که در شعر سهل و ممتنع کمتر از تصویرگری استفاده میشود باید عاطفه، وزن و موسیقی قدرت بیشتری داشته باشد. تمام خصلتهای شعر سهل و ممتنع در شعر سعدی دیده میشود که باعث ماندگاری آن در اعصار مختلف شده است.
این نکتهها را بیان کردیم تا مقدمهای باشد برای اینکه بگوییم شعر خانم مریم کرباسی شعر سهل و ممتنع است.
از این شاعر نجفآبادی- که غالبا غزل میسراید و گونه اشعار او عاشقانه و آیینی است -۲ مجموعه غزل به نامهای «خبرهای خوب» و «دعوتنامه» به چاپ رسیده که هر ۲ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. به نظر میرسد مقدمهگویی کافی است و بهتر است برویم سراغ اشعار خانم مریم کرباسی در مجموعه شعر دعوتنامه.
در بیشتر اشعار ابتدا وقتی شعر را میخوانیم در عین زیبایی به نظر ساده میرسد اما بیشتر که مرور میکنیم میبینیم این نوشته تازه و اختصاصی است. به نمونه زیر دقت کنید:
«هر روز بیرون میزنیم از خانه با هم
عالیست حال ما دو تا دیوانه با هم»
عنصر برجسته شعر مریم کرباسی، عنصر عاطفه و احساس و همچنین صداقت است که در اشعار او موج میزند. او خودش است، نقاب ندارد؛ از زندگیاش میگوید، از خانوادهاش، از اعتقادات و...
احساس سرشار او در اشعار آیینی هم موج میزند، ارادت ویژهای که به امام هشتم دارد هم را میتوان از اشعار او دریافت.
شعر پشت جلد کتاب یکی از اشعار شاخص رضوی این مجموعه است که اتفاقا اسم کتاب نیز از همین شعر انتخاب شده است. با لحنی صمیمی و بسیار عاطفی که در همه اشعار خانم کرباسی دیده میشود به درد دل با امام رئوف میپردازد و مخاطب به سادگی با این شعر ارتباط برقرار میکند، در حالی که بعضی ابیات آن کاملا شخصی است و من شخصی غالب است اما شاعر با شجاعت من شخصی خود را سروده و مخاطب نیز به او اعتماد کرده و تا پایان شعر را میخواند و لذت میبرد.
مثلا آنجا که میگوید:
«عاقبت این سطرها با خط نستعلیق من
خواندنیتر میکند تا بینهایت نامه را»
خانم کرباسی دستی بر آتش خطاطی هم دارد و این بیت دلالت بر آن دارد، یا آنجا که میگوید شهر من از مشهدت دور است، شاعر فاصله محل زندگی خود را از مشهد بیان میکند. این صمیمیت در همه اشعار مجموعه به چشم میخورد تا آنجا که حتی وقتی در سوگ و فراق مادرش هم مینویسد باز مخاطب تحت تاثیر قرار میگیرد.
تضادهای شیرینی هم در کتاب وجود دارد که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
«غم را خلاصه کرد تا شادتر نوشت
با همتی بلند، کوتاه نامه را»
یا در شعر شماره ۲۹ در بیشتر ابیات تضاد به کار برده شده است:
تو شاد بودی و من آمدم غمت باشم
و در مصراعهای دیگر کلمات زخم و مرهم / خوب و بد نمونههای دیگری است که البته این تضادها اصلا تصنعی نبودهاند.
نکته زیبایی که در اشعار آیینی خانم کرباسی دیده میشود، حسنطلب یا ادب سوال است. متاسفانه گاهی میبینم بعضی شاعران در شعر اهلبیت این ملاحظه را ندارند، نمونههای زیادی در ذهن دارم که بیان نشود بهتر است اما در شعر خانم کرباسی این نکته رعایت شده است. حسنطلب آن است که شاعر در ضمن مدح خود به نحوی ظریف و زیرکانه و غیرمستقیم از ممدوح تقاضای خواسته یا صله میکند:
غصههای کوچکم را هم برایت گفتهام
خاطرم جمع است میخوانی به دقت نامه را
یا در نمونهای دیگر در شعری که برای اربعین سروده شده است:
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
اینها نشأت گرفته از جهانبینی خاص شاعر و صداقتی است که در عرض ارادتهای وی به ذوات مقدسه وجود دارد، در واقع یکی از زیباترین و بارزترین خصلتها در سرودههای مریم کرباسی همین صداقت اوست.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|