|
7 توصیه خارقالعاده درباره عید
همه چیزهایی که باید درباره آداب عیددیدنی بدانید
* آداب رفتن به میهمانی و پذیرفتن میهمان
حتما قبل از اقدام به حرکت، با میزبان تماس بگیرید. اگر پاسخی دریافت نکردید، ناامید نشوید و حداقل ۲۳ بار تماس خود را تکرار کنید. مطمئن شوید همه هجده شمارهای که از ایشان دارید را امتحان کردهاید. اگر میزبان هستید، تا بیست و سومین تماس، مقاومت کنید و در صورت ادامه روند تماسها، جواب دهید؛ شاید بنده خدا در آتش دست و پا میزند یا در حال غرق شدن است.
* آداب پذیرایی
میزان مکثکردن هنگام پذیرایی را بین اقلام مختلف، تقسیم کنید. در این میان بیشترین میزان را به چای اختصاص دهید، تا فرصت کمتری برای شیرینی، میوه و در آخر آجیل باقی بماند. به خاطر داشته باشید یک ثانیه هم برای آجیل نه تنها کافی، بلکه حتی وافی هم هست. اگر میهمان هستید، برای خریدن وقت هنگام پذیرایی، سوالات ویژه خود از فرد پذیراییکننده را آماده داشته باشید. برای مثال، سوالاتی چون «امسال معدلت چند شد؟»، «کنکور رو چطور دادی؟»، «نمیخوای ازدواج کنی؟» مناسبترین سوالات برای این برهههای حساس است. دلیل پرسش خود را فراموش نکنید و پس از مشاهده نتیجه موفقیتآمیز این تکنیک، به جای لبخند پیروزمندانه، بلافاصله مشت خود را با اقلام مورد پذیرایی آشنا کنید.
* آداب برخورد با بچه تخس میهمان
توجه کنید که ۲۰ ثانیه ابتدایی ورود میهمان، حیاتی است. در همین ابتدای کار باید با تکنیک بغل زدن بچه، در حال بیان جمله «من این گلپسر / دختر رو ببرم تا بازی کنه» کار را تمام کنید. در این مرحله کودک را به محل عایق صدایی که از قبل آماده کردید، برده و با تجهیزاتی که پیشبینی کردهاید، به بستن دست و پا و دهان او اقدام کنید. توجه به این نکته ضروری است که فراموشکردن تزریق داروی بیهوشی پس از مرحله بغل زدن، یک عمر پشیمانی را در پی خواهد داشت.
* آداب آجیل خوردن
پسته، بادام هندی، بادام یا فندق را ابتدا با دقت نگاه کنید (تا قیافهشان را فراموش نکنید) سپس از عمق مخاط بینی خود بو بکشید و سپس با گازهای کوچک بخورید. در یک کلام، آنها را بلافاصله با لوزالمعده خود آشنا نکنید. توجه داشته باشید که آجیلها به طور متوسط (با توجه به مظنه بازار)، کیلویی هفتصد هشتصدهزار تومان، برای صاحبخانه آب خورده است. بنابراین خوردن آنها مثل شترِ رمکرده، خنجری بر قلب او خواهد بود.
* آداب روبوسی
اگر میزبان هستید، از موضع بالا وارد عمل شوید. بعد از بوس اول، لپ خود را کنار بکشید. جوری برنامهریزی کنید که اگر قرار است کسی ضایع شود، آن یک نفر شما نباشید. اما اگر میهمان هستید، در قبال پستهها و موزی که قرار است بخورید، حق انتخاب در حوزه بوس را به میزبان بدهید.
* آداب صحبت و انتخاب موضوع
اگر در فامیل شما اشکالی ندارد که تا ۲۵ دقیقه از شروع یک میهمانی، سکوت برقرار باشد، از این فرصت برای استفاده از نعمات خوراکی موجود در منزل میزبان استفاده و پس از اتمام نعمات، با گفتن جمله «خب دیگه ما رفع زحمت کنیم» غائله را ختم کنید. اما اگر این اتفاق در فامیل سختگیر شما بیاحترامی تلقی میشود، برای گرمشدن تنور صحبت، به موضوع دلار، قیمت دو تا دونه تخممرغ، یا روشهای تربیت تضمینی فرزند بپردازید. در صورت نیاز به تلطیف فضای خشک میهمانی، از موضوع براندازی استفاده کنید. به یاد داشته باشید که برای خاموش کردن تنور، همیشه میتوانید بحث معدل، رتبه کنکور، علت عدم ازدواج، عدم فرزندآوری و از پوشک نگرفتن فرزندان میزبان یا خودتان را وسط بکشید.
* آداب انتخاب زمان عیددیدنی
برای انتخاب زمان مناسب عیددیدنی، تنها به این نکته توجه کنید که فاصله زمانی بین ۷ تا ۹ صبح را برای پذیرفتن میهمان اعلام کنید، اما خودتان ساعت ۱ بعد ازظهر به صرف ناهار و خواب عصر، یا ساعت ۹شب به صرف شام و خواب شبانه، چتر مردم شوید. اما امسال خدا خاطرتان را خواسته و از روز سوم عید نوروز، وارد ماه مبارک رمضان میشوید. بنابراین ساعات روزهداری را به میزبانی اختصاص دهید که با زبان روزه استراحت کنید و در فواصل بین افطار تا سحر میهمان شوید؛ چون همه میدانند خروج از خانه هنگام روزهداری انرژی زیادی از شما میگیرد.
ارسال به دوستان
طالع بینی ایام هفته
بادا بادا مبارک بادا
شنبه: این آخرین شنبه امسال است. تمام شنبهها گذشت و شما هنوز کاری را که با خود قول و قرار گذاشته بودید شروع نکردهاید. این شنبه هم که دیگر فایدهای ندارد؛ روی شنبه سال جدید سرمایهگذاری کنید.
یکشنبه: سفری کوتاه اما دلچسب که موجب از هم گسیختگی سلولهای عصبیتان خواهد شد را پیشرو دارید. مجبور میشوید با تاکسی، آن هم دربست جابهجا شوید. از بختی که خودتان بهتر میدانید از چه کسی به ارث بردهاید، راننده پول خرد ندارد تا مابقی پولتان را بدهد. به جایش قسمتی از زه ماشین که جزئی از آپشنش محسوب میشود را جدا کنید تا بفهمد حق با کیست.
دوشنبه: فردا عید است و شما هنوز شیرینیخوری مسی طبقه پنجم ویترین را گردگیری نکردهاید! اگر میهمان ببیند و آبرویتان برود چه؟ اگر حواستان را جمع کنید امروز در حراجی آخر سال لباس خوبی با قیمت مفت میخرید! مراقب باشید سوراخ نباشد.
سه شنبه: بادا بادا مبارک بادا سال نو مبارک بادا. با توجه به طالعی که از شما دیدهایم فراموش نکنید قبل از خواندن دعای تحویل سال با تمام وجود این شعر را نعره بزنید: ای سال برنگردی، بری دیگه برنگردی.
چهارشنبه: در چهره شما خوشحالی دیده میشود. احتمالا آثار عیدیهایی است که دیشب جمع کردهاید. اگر مراقب نباشید در یک رودربایستی مجبور میشوید به فرزند تخس یکی از بستگان، تمام آنها را عیدی بدهید.
پنجشنبه: یک میهمان سرزده دارید. ممکن است همان خرگوش سال درونتان باشد که تازه از خواب زمستانی بیدار شده است. متاسفانه خرگوش شما مثل خودتان یک کوآلای درون فعال دارد.
جمعه: امروز در حالت عادی که تعطیل است اما یکی از ایام تعطیلات نوروز هم سوخت میشود. برای اینکه زیاد دردش را احساس نکنید پیشنهاد میکنیم تا میتوانید بخوابید. خواب روزهدار عبادت است.
ارسال به دوستان
همکاسه
نوروز که همکاسه ماه رمضان است
انفاس خوشش از پس افطار عیان است
تمرین جهاد است سحر تا دم افطار
هنگام اذان قوم مغول در کفمان است
یک باک درون من اگر تعبیه کردی
خوردیم به قدری که امید فوران است
اذکار رکوعم همه در معرض آروغ
این معده چطور آمده و توی دهان است
غش کردهام و خواب مرا هم تو خریدی
تسبیح تو با هر نفسم در جریان است
صد رحمت تو بر من رسوای شکم پر
انقلت نیارد که چنین است و چنان است
آمد رمضان معده همسایه دوباره
شد زخمی و یک ماه پی وصله آن است
ما را چه به اینقدر سوسولیت معده
رودل ته بیماری ما و اخوان است
از چشمک آجیل به صد حیله گذشتیم
این چشم به فضل تو خدایا نگران است
ما اهل مناجات نبودیم ولیکن
بیدار که هستیم همان قد توان است
عید و رمضان خورده گره با هم و امسال
تحویل همان لحظه افطار و اذان است
اینها که چرند است و تو آگاهترینی
پایان خوش قصه موسی و شبان است
ارسال به دوستان
نوع بشر را بتکانیم
گفتند بیا خانه، مقر را بتکانیم
آن سوسک که خوابیده دمر را بتکانیم
از تلویزیون، درز کمد، میله پرده
تا کل «خیابان ظفر» را بتکانیم
معنای ظفر، البته «پیروزی» ما هست!
پس چشم بشوییم و نظر را بتکانیم
گفتند بیا خانهتکانی! ولی آخر...
عید است! روا نیست کمر را بتکانیم؟!
عیدی به چه ترکیب؟ چونان قیمه در ماست
برخیز! بیا قرص قمر را بتکانیم!
گر «داغ مرا تازه.» کند درد گرانی
پس تا رمضان، «مرغ سحر» را بتکانیم
در خانهتکانی بشود گمشده پیدا
پس کو چمدان؟ شاهپسر را بتکانیم؟!
با یک خبر سمیِ از راه رسیده
مسموم که شد قافیه، خر را بتکانیم!
خر دید نشد دیده، لذا رفت و خبر ساخت!
باید روش پخت خبر را بتکانیم
میگفت کسی: «جون تو کار خودشونه»
یک لحظه سکوت و همه سر را بتکانیم
حالا که تکاندیم، شود طنز چه جدی!
وقتش شده شمشیر و سپر را بتکانیم
باشد که شود سال جدید آخر قصه!
با شخمزدن عامل شر را بتکانیم
خوب است بدانیم کمی قدر زمان را
پس لکن و اما و اگر را بتکانیم
در آخر این جاده کسی منتظر ماست
وقتش نشده نوع بشر را بتکانیم؟!
ارسال به دوستان
اگر بار گران بودیم مقصر خودتی
اینجانب «سال ۱۴۰۱» ملقب به «سال ببر»، اکنون که گذر ایام و تقدیر فلک چنین مقدر شده که اینطور غریبانه بروم و جای خود را به «سال ۱۴۰۲» بدهم، بر خود لازم میدانم جهت خنکشدن دل و زدودن کینه و دلخوری نکاتی را یادآور شوم.
روزی که قرار بود بیایم خیلی من را تحویل گرفتند؛ بالاخره اولین سال از قرن جدید بودم. چه جشنهایی که برای آمدنم گرفتند. همین رادیو آوا نمیدانید چه آهنگهای شاد و هیجانانگیزی از مجید اخشابی و امیر تاجیک پخش میکرد و مضمون همه این آهنگها هم قربان صدقه من بود.
آن روز «سال ۱۴۰۰» مفلوک و فرتوت به من «۱۴۰۱» جوان و خام گفت که اسیر این صحنهآراییهای خطرناک نشوم و گول این قر و قنبیلها را نخورم، چرا که وقتی نوبت رفتنم برسد همین آقای اخشابی میرود و آهنگهایش را برای سال «۱۴۰۲» میخواند و در خلال آهنگهایش چهارتا درشت هم بارت میکند ولی من گوش نکردم و چنان به خود غره شدم که غرهدانم به فارسی سخت از هم گسسته شد، تا جایی که فکر کردم هیچوقت نوبت رفتنم نخواهد رسید. اما این روزها که رادیو آوا آهنگ «بهارخانوم» را از قاسم افشار پخش میکند، میبینم که آن «۱۴۰۰» سینهسوخته چقدر راست میگفت.
قاسم افشار مذکور در آن آهنگ کذایی صراحتاً میگوید که: «بهار خانوم یه ساله چشم به راهتم، که رنگ شادی همهجا بپاشی». خب تا اینجایش را مشکلی ندارم، اما وی در ادامه میافزاید: «زمستون آی زمستون غریبه، بری که صد سال دیگه نباشی». آیا این رفتار درست است که سال گذشته را مجازاً زمستان بخوانید و آرزو کنید که برود و صدسال دیگه نباشد؟ من همینجا از قوه محترم قضائیه خواهشمندم این اهانت علنی را پیگیری کند و حق این جگر سوخته حقیر را از رادیو آوا بستاند.
میخواهم عرض کنم که ما «سالها» حاصل چرخش طبیعی زمین و ماه و سایر ستارگان به دور خورشید هستیم و از خودمان شخصیت حقوقی مستقل نداریم؛ حتی سرکار خانم مادر طبیعت هنوز با درخواست ما مبنی بر تشکیل یک اتحادیه مستقل نیز موافقت ننموده است. پس هر اتفاقی که در طول یک سال برایتان میافتد، نتیجه تصمیمات و اقدامات خودتان است و هیچ ربطی به سال مربوط ندارد؛ چرا فحشش را به من میدهید؟ آیا این رفتار با یک موجود رو به موت کار خوبی است؟ از ما که گذشت ولی بیایید و خودتان را تغییر دهید و همه روزها و سالهای عمرتان را هدیه خدا بدانید.
در پایان میخواهم به «سال ۱۴۰۲» بگویم، داداش به این تعریف و تمجیدهایی که الان میشنوی مغرور نشو و در روزگار مجید اخشابیها و قاسم افشارها، تو گوش به مرحوم ایرج بسطامی فرا ده که میگفت: «مبارک بادت این سال و همه سال، همایون بادت این روز و همه روز». من که سال ببر بودم اینطوری با من برخورد میکنند، تو که سال خرگوشی بیش نیستی.
به امید سالهایی خوش و شاد برای همه شما عزیزان:
ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظیاش را بفشارم
ارسال به دوستان
غائله تهاجم فرنگی
شعرائیل از حلقه دوم مخلوقات مجرد، کارشناس نزول اشعار بر اذهان و رئیس بخش خیال، ملَک الشعرای تمام فصول، در کتاب خاطراتش در فصل «آنچه از عالم ماده که هضمش مشکل بود»، در حاشیه مبحث عین و همعینی خریدات اسفندانه نگاشته است:
امروز عرش آرام بود. برادران حامل عرش از کنارمان رد شدند و سلام آمنین دادیم. حتی دلمان خواست از نهر شیر و عسل جنت، تهجامی بنوشیم. لیکن چون ملائک را خوردن و نوشیدن محال است، به تنفس در نسیم الهی مشغول شدیم. خیلی هم عالی است! بعدش از اخویان مدبرات امور خبر رسید که در درباری از عالم فنا، امورات اندرونی به انبیرونی رسیده و حرمسرا را روی سر گذاشتهاند؛ طوری که سور برادرم اسرافیل فریاد زد یا بوق خاور! اونجا چه خبرتونه، چه خبرتونه؟
از این بالا همهچیز آرام بود اما آنجا «مهدسفلی» از همسران عقدیاشرافی و سوگلچه شاه که فرنگدوست بود، معرکه گرفته بود که ای فدای سبیلهای در گرمابه چیدهشدهات، خدمتکارانمان دیدهاند در کاخ زنبرادرت چروکالسلطنه، از فرنگ پیانو آوردهاند. ما نیز میخواهیم. بهعلاوه کاخی تازه. ناسلامتی شما شاهید. خودتان برایمان بخرید تا ابروانش بچسبد به فلک و چشمانش به افق. ضعیفه ناحرمسرا!
شاه پرسید: فیانو دیگر کدام ملعونی است؟ چه بلغور میکنی دلبندم؟ مهدسفلی هم نیرنگ کرد که اگر شاه چنین نکند، برایش کانگورو نخواهد شد، و شاه هم سخت کانگورو دوست.
به غایت موجودات شوتی هستند این حیوانات ناطق. شاهشان را دیدیم که حیران گشته از این سخنان و فازها. تدبیر آن بود که میرزاسُرایشالدوله دوبیتی در کند و غائله تهاجم فرنگی جمع گردد. با رمز «یا حجرالأسود» وارد بر ماده فنا گشتیم و این ابیات در کاسهاش نهادیم تا فیالمجلس بخواند خطاب به مهدسفلی:
عید نزدیک است و ماندی کنج چار دیواریات
کارت از همسر بخواهی با شگرد کاریات
نو بکن دیزاین منزل کلهم حتی خلا
تا که یکجا در بیاید چشمهای جاریات
خواند و مهدسفلی که از اهالی طرب بود، به دالان ششم طبع لطیفش گرفت (به قول شاه: خر شد!) پذیرفت فهمیده رفتار کند و تمام. سگ شاه را نگرفت؛ اما جو چرا. مهدسفلی نرفته بود که مردک یَکهو امر کرد بهخاطر این ابتکار، به خانه میرزاسرایش فیانوی صورتی مزین به نقش سبیلش صله دهند.
چندی نگذشت که برادرمان عزرائیل را خواستند برای اخذ وجه... چیز... اخذ روح. پس از صلهدهی شاه، مهدسفلی و دورقابچینهایش توطئه کردند بر قتل میرزا در حمام جین خاشان. او به دست دلاک آنقدر ساییده شد تا در آب استحمامش حل گردید بدبخت رشوهگیر.
آخر دعوانا، ان الحمدلله رب العالمین
شعرائیل، فلک هفتم
ارسال به دوستان
نوروز شده همقدم ماه خدا
تبریک فراوان من از آن شما
هر شب برسم خدمتتان تا به سحر
از صبح الی اول شب خانه ما
نپرس از مرد خانه هیچ حالش
ندارد امنیت، نه جان نه مالش
به بازار است یا خانه تکانی
خوشا نوروز و وضع بیمثالش
آنکه مانند کوزت مظلوم در رنج و سکوت
میتکاند این خانه را از خاک و تار عنکبوت
نیست خوشبختانه دیگر تحت فرمان کسی
آری آری نرخ سکه کرده بدجوری سقوط
نه به تن جانی و نه در جان رمق
نصف وزنم ریخت همراه عرق
شستم از قلبم هرآنچه عشق بود
قل اعوذ من جفاء ما خَلَق
خانه را زن میتکاند با هـزاران قال و قیل
میبرد فرمان او را لحظه لحظه مش سبیل
گر چه وی باشد تنومند و قوی مانند فیل
زن ذلیـلٌ زن ذلیـلٌ زن ذلیـلٌ زن ذلیـل
ارسال به دوستان
شیرینی ایام وصال
از آمدنت شادم و از نو شدنت شاد
ای تازه شدن، سبز شدن ای گل اعیاد
از هول حلولت، دل هر خانه تکان خورد
با دست زن و شوهر و با سایر افراد
از جا نکن این سقف و ستون را سر جدت
ویران مکن از فونداسیون، خانهات آباد
با شستن سی درصدِ فرش و در و دیوار
خوشحالیِ من میشود از صد خود هفتاد
جمع سی و هفتاد چو صد شد، همه راضی
هم خانه و هم خانهتکان از دل رخ داد
ای کاش شود خانه تکانیِ شب عید
در ماهِ دگر، مهر و دِی و آخر مرداد
کافیاست دگر شستن و روبیدن و چیدن
ای خانهتکانها همگی دست مریزاد
در سفره بچین تنگِپر از آب که سیر است
از باله ماهی دل و هم دیده صیاد
مگذار که سیب و سمنو، سنجد و سبزه
از سکه بیفتند و رود آینه بر باد
در شیر و خط سکه به حالم نظری کن
شیر آید و سکه بشود صنعت فولاد
چون قافیه با صنعت فولاد نشسته
آوردهامش تا نشود واژه مازاد
من کارگر دولت و بنگاه و مغازه
من را چه به صنعت، چه به سکه، چه به فولاد
شیرینی ایام وصال تو ردیف است
مانند همان جعبه شیرینیِ قناد
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|