|
ارسال به دوستان
اخبار
رونمایی از خودروی شهید فخریزاده در موزه انقلاب اسلامی
موزه انقلاب اسلامی و دفاعمقدس در یک همایش ادبی از خودروی شهید فخریزاده رونمایی میکند.
چهارمین همایش ادبی فخر ایران همراه با آیین رونمایی از خودروی شهید فخریزاده در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار میشود. چهارمین همایش ادبی فخر ایران که با شعار «کابوس صهیون، فخر ایران است» همراه با آیین رونمایی از خودروی شهید فخریزاده همزمان با سومین سالگرد شهادت دانشمند برجسته هستهای و صنعت دفاعی کشورمان شهید دکتر محسن فخریزاده با حضور شاعران و ادیبان برجسته کشور، مسؤولان لشکری و کشوری، خانواده محترم شهید فخریزاده و خانوادههای معظم شهدای هستهای، نمایندگان جنبشهای مقاومتی، سفرای کشورهای اسلامی و فعالان حوزه فلسطین برگزار میشود. این مراسم با مشارکت موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، ستاد بزرگداشت شهید دکتر محسن فخریزاده، سازمان عقیدتی - سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و دبیرخانه دائمی کنفرانس بینالمللی حمایت از فلسطین برگزار میشود.
در این مراسم از خودروی این شهید والامقام در حادثه تروریستی آبسرد دماوند نیز رونمایی خواهد شد.
رونمایی از مجموعه اشعار «فخر ایران2» به کوشش شاعر و پژوهشگر شعر آیینی محمدمهدی عبداللهی و قطعه خواننده ارزشی، میلاد هارونی برای شهید فخریزاده از دیگر بخشهای این مراسم خواهد بود.
در این مراسم شاعران برجسته شعر مقاومت، اشعارشان را برای شهید فخریزاده و محکومیت جنایات رژیم منحوس صهیونیستی قرائت خواهند کرد.
این همایش ادبی ساعت ۹ صبح چهارشنبه هشتم آذر در مرکز همایشهای بینالمللی موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس واقع در میدان ونک، بزرگراه شهید حقانی، خیابان سرو برگزار میشود. حضور در این همایش برای همه علاقهمندان ادبیات و هنر مقاومت آزاد است.
***
«ناپلئون» گیشههای جهان را گرفت
«ناپلئون» حماسه تاریخی ریدلی اسکات اگرچه رتبه اول فروش در آمریکای شمالی را در افتتاحیه خود فتح نکرد اما گیشههای جهانی را به تصرف درآورد.
«ناپلئون» با بازی خواکین فینیکس در نقش فرمانروای فرانسوی به فروش 78.8 میلیون دلاری در روزهای افتتاحیه خود دست یافت که 46.3 میلیون دلار از این مبلغ از فروش در بازارهای بینالمللی به دست آمد. این فیلم در 5 روز اول اکرانش 33.1 میلیون دلار در آمریکا فروخت و پس از پیشدرآمد «بازیهای گرسنگی» یعنی «تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها» جایگاه دوم را از آن خود کرد.
«تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها» 26.2 میلیون دلار در باکسآفیس بینالمللی فروش کرد و مجموع فروش آخر هفتهاش را به 68.8 میلیون دلار رساند. این فیلم که با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری با بازی ریچل زگلر و تام بلیت ساخته شده، در مجموع 197.2 میلیون دلار در سطح جهان فروخته است.
بر مبنای آمار سونی، «ناپلئون» در گیشههای بینالمللی ۲ برابر افتتاحیه «قاتلان ماه کامل» و فیلم قبلی اسکات «خانه گوچی» فروخته است. بزرگترین بازار این فیلم بریتانیا بود که تماشاگران 6.6 میلیون دلار در طول ۵ روز برای آن پرداخت کردند و پس از آن فرانسه با وجود نقدهای تند منتقدان این کشور، با فروش 5.6 میلیون دلاری از آن استقبال کرد. آلمان با فروش 3.4 میلیون دلار، ایتالیا با 3.1 میلیون دلار و مکزیک با 2.9 میلیون دلار دیگر بازارهای بزرگ بینالمللی این فیلم بودند. این فیلم هنوز در چین، ژاپن و کرهجنوبی روی پرده نرفته است.
***
استقبال مردم از حکایت کلنل پسیان و تمدید کنسرت نمایش «کلنل»
کنسرت نمایش «کلنل» که قرار بود ۱۰ آذر به اجرای خود در تالار وحدت پایان دهد، به دلیل استقبال مخاطبان و علاقهمندان، تا ۱۷ آذر روی صحنه میرود.
کنسرت نمایش «کلنل» نوشته محمد نقایی و کارگردانی امیر بشیری که روایتی از زندگی و زمانه محمدتقی خان پسیان و عاشقانهای گمشده در تاریخ معاصر ایران است، از ۲۵ مهر در تالار وحدت روی صحنه رفت. در این نمایش از زاویهای دیگر به رشادتهای کلنل پسیان و مواجهه او با افراد مشهوری چون عارف قزوینی پرداخته شده است. «کلنل» که از پرمخاطبترین آثار نمایشی سال جاری با حدود ۳۰ هزار مخاطب تاکنون بوده است قرار بود جمعه ۱۰ آذر به اجرای عمومی خود پایان دهد اما به دلیل استقبال خوب مخاطبان از این نمایش، اجرای عمومی آن تمدید شد. بر این اساس کنسرت نمایش «کلنل» که در آن تعداد زیادی از بازیگران به ایفای نقش پرداختهاند به مدت یک هفته دیگر و تا ۱۷ آذر روی صحنه میرود. از جمله بازیگران این کنسرت نمایش میتوان به کاظم سیاحی، نازنین بیاتی، رحیم نوروزی، سیامک صفری، اتابک نادری، امیر محاسبتی، الهه شهپرست، مجید رحمتی، علی عطایی و سعید ملکنژاد اشاره کرد.
امین اشرفی تهیهکنندگی این کار را بر عهده دارد و حسن جودکی نیز مجری طرح و مدیر تولید این نمایش است. در کنار بازیهای خوب بازیگران در «کلنل» نباید از موسیقی و آهنگسازی قابل توجه آن غافل شد. در کنسرت نمایشها موسیقی نقش پررنگی دارد و در کلنل نیز این اصل روایت شده است؛ امیرحسین سمیعی آهنگساز «کلنل» موفق شده است با ساخت موسیقی مناسب این روایت، نقش درخوری در پیشبرد بار روایی آن ایفا کند.
ارسال به دوستان
پروانه معصومی در 79 سالگی درگذشت
سینما از مونیخ تا طاهرگوراب
گروه فرهنگ و هنر: این روزها روزهای خوبی برای سینمای ایران نیست. بعد از درگذشت بانو بیتا فرهی، آخرین بازمانده هامون، روز گذشته بانو پروانه معصومی، بازیگری که سالها بدون هیچ حاشیهای در سینما به ایفای نقش پرداخت، در 79 سالگی چشم از جهان فرو بست.
بعضیها وقتی در یک بستر نابسامان قرار میگیرند، اگرچه ممکن است در نقطه شروع بخشی از این جغرافیا باشند اما به قاعدهای شهامت دارند که در عوض همرنگ شدن بیشتر و بیشتر با افراد این بستر، اصول و قواعد خود را به آنها بقبولانند و به مرور در مسیر تعالی و بزرگ شدن روح و منش انسانی با شتاب هر چه بیشتر به پیش روند.
یکی از این افراد بانو معصومی بود که روز گذشته چشم از جهان فرو بست؛ در حالی که شمایلی زیبا و دلنشین از خود در سینمای ایران به یادگار گذاشت.
پروانه معصومی سال 1323 در یک خانواده مذهبی در تهران متولد شد. او بعد از گرفتن دیپلم رشته طبیعی در سال 42 وارد دانشگاه ملی شد و پس از پایان تحصیلاتش در رشته زبانهای خارجی، راهی آلمان شد.
پروانه معصومی سال 1349 زمانی که در کشور آلمان تحصیل میکرد، با همسرش مسعود معصومی ازدواج کرد که ثمره این زندگی یک فرزند پسر به نام نیماست.
همسر او دانشآموخته عکاسی از مدرسه دولتی مونیخ آلمان بود که اگرچه بنا داشت در آلمان بماند اما پس از ازدواج با پروانه متقاعد شد باید هنرش را در کشور خود ارائه دهد. آنها سال 1350 بعد از ازدواج به ایران بازگشتند و مسعود معصومی تا سال 95 که چشم از جهان فرو بست، به عنوان یکی از بهترین عکاسان صنعتی مشغول کار بود.
معصومی پس از ورود به دنیای سینما با ایفای نقش در فیلم کوتاه «سفر»، اگرچه درخواست زیادی برای اجرای نقشهای مختلف در سینما داشت اما ترجیح داد گزیدهکار باشد.
او که در کنار سواد و دانش آکادمیک و برخورداری از چهرهای فوتوژنیک بخوبی از پس ایفای نقشهایش بر میآمد، یکی از بازیگرانی بود که تهیهکنندگان و کارگردانهای زیادی از سینمای بدنه و فیلمفارسیسازان علاقهمند بودند رل اصلی فیلمهایشان را به او بدهند.
معصومی اما تنها در ۵ فیلمی که صرفا گمان داشت با فیلمفارسیها متفاوت هستند بازی کرد؛ فیلمهایی مثل رگبار، کلاغ و بیتا. او پس از آن، زمانی که بستر پر از فساد سینمای آن روزگار را دید، از سینما فاصله گرفت تا سال 1363 که رسول صدرعاملی برای ایفای نقش در «گلهای داوودی» سراغش رفت.
پس از آن زمانی که سینما به سوی موضوعات اخلاقیتر پیش رفت، پروانه معصومی نیز از حاشیه به متن آمد و خود را به عنوان یکی از مهمترین بانوان سینمای ایران به مخاطبان شناساند. معصومی پس از ایفای نقش در فیلمهای جهیزیهای برای رباب و شکوه زندگی (هر ۲ در ۱۳۶۶) و دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن در جشنواره فیلم فجر، برای ایفای نقش در سریال «کوچک جنگلی» برگزیده شد؛ سریالی که باعث شد او چنان شیفته شخصیت میرزا کوچکخان جنگلی شود که چند سال بعد از تهران و تمام دلبستگیهایش در پایتخت چشم بپوشد و راهی طاهر گوراب شود؛ منطقهای در صومعهسرا که یکی از نقاط مهم برای جنگلیها به شمار میرفت.
او همانجا ماند و از همان روستا و به نمایندگی از زنان طاهر گوراب به دیدار رهبر انقلاب رفت و حرفهایی زد که نشان میداد یک بازیگر خانم سینمای ایران تا چه اندازه میتواند به جایگاهی متعالی در تفکر و باور الهی دست یابد.
مرحوم معصومی در این دیدار اظهار داشت: امیدوارم کمی بیشتر مردمان روستا را از نزدیک بشناسیم. برای دل آنها که به شما علاقه دارند، کار کنیم، آنها فردا که مرا در خیابان ببینند نوع دیگری به من نگاه میکنند، برای اینکه خدمت شما بودم، برای اینکه من هم نیم ساعت، یک ساعت زیر سقفی نفس کشیدم که شما نفس کشیدید، برای آنها باید زحمت بکشیم.
وی در آن دیدار گفت: من به عنوان زنی که خارج از تهران در روستایی در استان گیلان زندگی میکنم، میتوانم بگویم تلویزیون برای مردم همان قشر برنامه میسازد، زیرا در تهران به اندازه کافی سرگرمی و تفریح وجود دارد که مردم از آن استفاده کنند اما در شهرستانها هنگام غروب که فعالیت روزانه مردم تمام میشود و به روستا بازمیگردند، دلشان میخواهد پای تلویزیون بنشینند، حتی زنهایی را دیدم که تلویزیون کوچکی دارند تا هنگامی که در آشپزخانه کار میکنند نگاهی به تلویزیون بیندازند، تا برنامهای را از دست ندهند، لذا تلویزیون تعهد زیادی نسبت به این بخش از جامعه دارد.
وی افزود: مردم روستاها و شهرستانها از برنامههایی که میسازیم خیلی بازخورد میگیرند، اگر به آنها امید بدهیم امید را میگیرند، اگر ناامیدی بدهیم ناامیدی میگیرند، اگر راستگویی بدهیم مسلما راستگویی را دریافت میکنند. زن دهقان روستایی از اول اسفندماه بیل روی کول دارد، به مزرعه میرود، بیل میزند، مرز میگذارد، نشا میکند؛ او دیروز قبل از آمدن من به تهران پیش من آمد، لباس مرتب پوشیده بود و با شادی غیرقابل وصفی به من گفت «برنجهای من شکم دادند» یعنی خوشه آوردند، او صبر میکند تا برنجها را درو کند، به خانه میآورد، اگر بتواند ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان از فروش برنج به دست بیاورد ثروت زیادی است، زیرا میتواند مقداری از مایحتاج خود را خریداری کند.
وی ادامه داد: چطور میتوان زن شهری را که میگوید «۱۰ میلیون تومان به ما میدهند اما بر سر ما میزنند»، با آن زن روستایی مقایسه کرد، سوال من این است: چطور ممکن است از زندگی آنها نتوان فیلم ساخت، معتقدم میتوان ساخت، به شرط آنکه نویسندگان و برنامهسازان ما اگر میخواهند یک فیلم درباره یک روستا در شمال بسازند، خوب تحقیق کنند؛ نه اینکه ۲ ساعت یا نهایت یک روز بیایند در این مناطق چرخی بزنند، ۴ تا جنگل و ۲ خیابان و ۳ تا کلبه را میبینند میگویند «تمام شد»؛ من ۱۵ سال در روستای گیلان زندگی میکنم، با روستایی، شهری و جانباز مردم سرکار دارم، آیا نمیشود از اینها و راجع به اینها فیلم ساخت؟
پس از سریال کوچک جنگلی میتوان ایفای نقش در سریال امام علی(ع) را نقطه عطفی در کارنامه بازیگری او دانست. از دیگر سریالهای مهم در کارنامه او میتوان به سریالهای یوسف پیامبر و مسافر ری اشاره کرد.
ایفای نقشهایی ماندگار در مجموعههایی چون مینو، تا صبح، نشانی، باران عشق، مثل هیچکس، پلیس جوان، دریاییها و ملکوت از دیگر یادگارهای کارنامه تلویزیونی مرحوم پروانه معصومی است.
از دیگر فیلمهای مهم کارنامه سینمایی او میتوان به ناخدا خورشید، معکوس، جانان، ترانه شرقی، شاهزاده ایرانی، وعده دیدار؛ سفر به هیدالو، تنگنا، ناصرالدین شاه آکتور سینما، تماس، سالهای خاکستری، طوبی، تحفهها، جهیزیهای برای رباب، خارج از محدوده، شکوه زندگی، شناسایی، ترنج، چمدان، ملاقات، جستوجو در شهر، آشیانه مهر، تاتوره و راه دوم اشاره کرد.
ارسال به دوستان
معرفی مستندهای بخش «غزه» در هفدهمین جشنواره سینماحقیقت
غزه در حقیقت هفدهم
امسال در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» بخشی به نام غزه تدارک دیده شده است. در بخش نمایش آثار این بخش، 5 مستند شاخص روی پرده میروند؛ فیلمهایی از نقاط مختلف دنیا که نگاهی متفاوت به حوادث و رویدادهای غزه و مصیبتهایی که بر مردم فلسطین رفته، خواهند داشت.
* آر 21؛ نامی مستعار برای همبستگی
مستند «آر 21 نامی مستعار برای همبستگی»، ساخته مهند یعقوبی 71 دقیقه زمان دارد و محصول سال 2022 فلسطین، بلژیک و قطر است. این مستند از ماجرایی در تاریخ ریشه میگیرد؛ مبارزههایی که بین سالهای 1960 تا 1980 برای تعیین سرنوشت مردم فلسطین انجام شد، توسط جنبشهای چپ رادیکال در سراسر جهان، همچنین در ژاپن مورد حمایت قرار گرفت. مجموعهای از فیلمهای 16 میلیمتری فیلمسازان مبارز از کشورهای مختلف به نمایش این اتفاقات پرداخت و بعدا در ژاپن دوبله و نمایش داده شد. مخاطبان ژاپنی این فیلمها به دلایل بمباران اتمی این کشور در جنگ جهانی دوم، نهتنها با فلسطینیها همدردی، بلکه با آنها همزادپنداری کردند. مهند یعقوبی در مستند خود از این مجموعه استفاده کرده و نشان میدهد چگونه مردم ژاپن و فلسطین با فرهنگهای بسیار متفاوت، میتوانند از طریق تصاویر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. «آر 21 نامی مستعار برای همبستگی» همچنین به این مساله میپردازد که مرز حمایت و تبلیغات کجاست؟ و تا چه حد میتوان یک مبارزه محلی را در سطح بینالمللی ترجمه کرد؟
* غزه
مستند «غزه» به کارگردانی اندرو مککانل و گری کین که 86 دقیقه زمان دارد، محصول سال 2019 ایرلند، کانادا و آلمان است. این مستند مخاطبش را به مکانی منحصربهفرد و فراتر از دسترس گزارشهای خبری تلویزیونی میبرد تا دنیایی غنی با شخصیتهای فصیح و انعطافپذیر را نشان دهد. «غزه» پرترهای سینمایی و غنی از مردمی را ارائه میدهد که تلاش میکنند در مقابل آوارهای درگیریهای همیشگی زندگی معناداری داشته باشند. سازندگان میگویند: «در این فیلم نشاطآور، ما پرترهای زیبا از شهروندان غزه را باز میکنیم که زندگی معناداری را فراتر از آوار درگیریهای همیشگی میگذرانند. فارغ از کلیشههای گزارشهای خبری، ما مکانی زیبا را در میان ویرانی، از طریق زندگی مردمان خارقالعادهاش نشان میدهیم. فیلم ما روی ۲ نوجوان از ۲ طرف شکاف اجتماعی غزه متمرکز است: کارما و احمد».
* اشکهای غزه
مستند «اشکهای غزه» ساخته ویبکه لوکهبرگ 80 دقیقه زمان دارد و محصول سال 2010 نروژ است. این مستند به بیان کارگردان آن یک فیلم ضدجنگ است که درباره جنگ غزه از نگاه گروهی از کودکان فلسطینی روایت میشود. این فیلم بر اساس تصاویری است که توسط خود مردم غزه در حالی که جنگ در سالهای 2008 و 2009 ادامه داشت، گرفته شده است اما ویبکه لوکهبرگ که خود در فلسطین حاضر نبود با بهره گرفتن از برخی مطالب اضافی توسط چند روزنامهنگار خارجی این مستند را ساخته است.
* نوار غزه
مستند «نوار غزه» به کارگردانی جیمز لانگلی 74 دقیقه زمان دارد و محصول کشور آمریکا و تولید سال 2002 است. لانگلی اوایل سال 2001، ۳ ماه را در غزه برای فیلمبرداری این مستند گذرانده است؛ روزهایی که دومین قیام فلسطینیها علیه اشغال نظامی اسرائیل در سپتامبر 2000 آغاز شده بود. تمرکز این فیلم بر محمد حجازی دانشآموز کلاس دومی و 13 ساله است که فیلمساز در گذرگاه کرنی در نوار غزه، جایی که کودکان فلسطینی اغلب برای پرتاب سنگ جمع میشوند، با او آشنا شده است.
* جاده سامونی
مستند «جاده سامونی» ساخته استفانو ساوونا 129 دقیقه و محصول سال 2018 ایتالیا و فرانسه است. این فیلم برای نمایش در بخش ۲ هفته کارگردانان در جشنواره فیلم کن 2018 انتخاب شد و برنده جایزه نخل طلای بهترین فیلم مستند شد. در حومه روستایی در شهر غزه، جامعه کوچکی از کشاورزان، خانواده بزرگ سامونی، در آستانه برگزاری جشن عروسی هستند. این نخستین جشن بعد از جنگ اخیر خواهد بود. امل، فواد، برادران و پسرعموهایشان پدر و مادر، خانه و درختان زیتون خود را از دست دادهاند. محلهای که آنها در آن زندگی میکنند در حال بازسازی است. در حالی که درختان را دوباره میکارند و مزارع را شخم میزنند، با سختترین کار خود روبهرو میشوند: جمع کردن خاطرات. «جاده سامونی» از طریق خاطرات این بازماندگان جوان تصویری عمیق و چندوجهی از یک خانواده را قبل، حین و بعد از حادثه غمانگیزی که زندگی آن را برای همیشه تغییر داد، نشان میدهد.
هفدهمین جشنواره سینماحقیقت از 27 آذر تا 2 دی به دبیری محمد حمیدیمقدم در پردیس چارسو برگزار میشود.
ارسال به دوستان
نگاهی به ابزار جدید باجگیری رسانهای در هنر
نیوزها آفت این روزهای سینما
گروه فرهنگ و هنر: چند سال است سینمای ایران گرفتار نوعی ژورنالیسم بیهویت و تهاجمی شده که جز خرابی، فایده دیگری ندارد؛ شمار زیادی کانال تلگرامی بینام و نشان که صرفا در عنوان، کلمه «سینما» دارند و با ادبیات همسان، به دروغگویی و حاشیهسازی علیه سینما میپردازند؛ محتوایی بر پایه مناسبات مالی ناسالم که در آن، بیاخلاقی و برچسبزنی محوریت دارد.
معضل شبهرسانههای غیررسمی از حوزههای سیاسی، اجتماعی و ورزشی، به حوزه فرهنگی رسیده تا جایی که در سینما منابع مالی چشمگیری را نسبت به بقیه حوزههای فرهنگ جذب و خرج میکند. علاوه بر نام، ادبیات مشترک نیز در این کانالها به صورت عمده پخش میشود؛ افشاگری که شاید مدتها پیش یکی از کارکردهای رسانه برای مبارزه با مفاسد اقتصادی و در راستای نفع عمومی بود، این روزها تبدیل به دستمایه این فیکنیوزها شده تا انتشار هر مطلبی را افشاگری دانسته و به آبروبری از اهالی سینما دست بزنند.
در مقابل، رسانههای اصلی، شناسنامهدار و مسؤولیتپذیری که قواعد رایج عرصه رسانه را رعایت کرده و برای پیگیری هر مساله به اندازه اهمیت آن هزینه و زمان مصرف میکنند، در موج این اخبار دروغ افتاده و اخبارشان به حاشیه کشیده میشود، شاید همین هم دلیل علاقه برخی مدیران به این کانالهای تلگرامی باشد.
فیکنیوزها البته همواره به دروغگویی نمیپردازند ولی موثق و قابل اعتماد نیستند و پشت پرده هر محتوای آنها ممکن است جریان ناسالم مالی وجود داشته باشد. از همین رو است که نه تنها فضای اختصاصی آلودهای دارند، بلکه برای مجموعه اتمسفر رسانه نیز آفت به شمار میآیند و بیش از فایده، ضرر دارند. خدشه به رابطه سهطرفه حاکمیت، مردم و رسانه، آسیب واضح این جریان است، چرا که بسیاری از مردم ممکن است نتوانند این شبهرسانهها را از رسانههای اصلی تمییز دهند، در نتیجه حاکمیت و البته مردم را به کلیت رسانه بدبین میکنند و به ترویج جریان ناسالم پول در رسانه میپردازند.
صدمه دیگر این جریان، جابهجایی مسائل اصلی و فرعی است. در شرایطی که طبعا کشور در حوزههای مختلف مسائل گوناگونی دارد، جریان فیکنیوز تنها مواردی را برجسته میکند که توانایی فشار یا گروگانگیری شخصیتی داشته باشد، نه آنچه واقعا برای هنر کشور اهمیت دارد و لزوم پرداخت به آن حس میشود. به همین شکل، گاه حاشیههای زائد، بر متن قضایا غلبه میکند، چرا که اساسا برای این جریان، جذب مخاطب به هر قیمت، با هدف کسب سود بیشتر اولویت دارد و در این مسیر، طبعا بزرگنمایی حواشی کماهمیت و زرد بیش از پردازش مسائل مهم میتواند عامه مخاطب را جذب کند. این اصلی و فرعی شدن مسائل را میتوان در سینمای ایران بهوضوح دید، چنانچه مسائل اصلی سینمای ایران به حاشیه رانده میشود و صرفا این حواشی مدیریتی است که پررنگ میشود.
آنچه بیش از همه در مقوله اثر فیکنیوزها جالب است، تشبیه شدن اتفاق برای مدیران به مثابه داستان آش ملانصرالدین است؛ چنانکه پس از مدتی نامدیران تقویتکننده فیکنیوزها خودشان تحت توهم اثرگذاری این کانالها قرار میگیرند و بر اساس آنچه آنجا پختوپز میشود، دستفرمان مدیریتی خود را تغییر میدهند و جهتدهی میکنند، فارغ از اینکه یادشان بیاید این مسیر را خودشان باز کردهاند و نباید گول آن را بخورند.
شاید نقطه اوج این اتفاقات جایی مشخص شود که یک کانال جدیدالتاسیس مطلبی را منتشر میکند، مدیر یا سینماگری در راستای هدفش به آن ضریب میدهد و با همین ضریبی که خود اهالی سینما به این رسانهها دادهاند، اخبار دروغ برای هنر مسالهسازی کرده و جای اهم و مهم را تغییر میدهد. شاید حتی اینگونه آسیبشناسی سینما که باید کار اصلی رسانههای هنری باشد نیز دچار اشکال میشود.
همین چند وقت پیش انتشار خبر دروغ در یکی از رسانههای معروف اما پوشالی خبر از ورودی 100 هزار تومانی موزه سینما میداد، خبری که حداقل برای چند روز برخی رسانهها و اهالی هنر را به سمتی که اهمیتی ندارد کشاند.
حالا اگر خود اهالی سینما و البته رسانههای مهم این حوزه برای جمعآوری فیکنیوزها اقدام نکنند، آفت آنها میتواند درخت تنومند سینما را دچار ضربهای شدید کند.
مطمئنترین مسیر برای تعطیلی این جریان، بیتوجهی به آنهاست، چرا که این جریان مانند دیگر انواع کسبوکار، با قطع منابع مالی پس از مدتی از بین خواهد رفت. اگرچه در این راه، ممکن است مدتی سینماگران آماج تخریبهای شدیدی قرار گیرند اما بیتوجهی میتواند سینمای ایران را برای همیشه از شر این شبهرسانهها رها کند.
البته این مساله پیگیریهای دولتی معاونت مطبوعاتی را هم میطلبد اما عملا تقصیری متوجه نهاد نظارتی نیست، چرا که این معاونت قطعا با دروغ در رسانههای رسمی برخورد میکند اما احاطهای بر این فیکنیوزها ندارد، زیرا از اساس ادمین و تولیدکننده محتوای این شبههرسانهها مشخص نیست، مگر هنگام دریافت صورتحساب.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|