|
کاظم نظری، مدیرکل هنرهای نمایشی کشور در گفتوگو با «وطن امروز»:
چراغ تئاتر روشن است
گروه فرهنگ و هنر: اسفند سال 1400 در حالی که 6 ماه از روی کار آمدن دولت سیزدهم میگذشت، کاظم نظری با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان چهاردهمین سکاندار تئاتر کشور انتخاب شد. محمدطاها عبدخدایی، علی منتظری، رحیم نجفیبرزگر، مهدی مسعودشاهی، حسین سلیمی، مجید شریفخدایی، خسرو نشان، حسین پارسایی، سیدحسین مسافرآستانه، قادر آشنا، حسین طاهری، مهدی شفیعی، شهرام کرمی، قادر آشنا (برای دومین بار) و کاظم نظری سکانداران تئاتر کشور از دهه 60 تاکنون به شمار میروند؛ مدیرانی که هر کدام نقش و سهم متفاوتی را در تئاتر ایران بر عهده داشتهاند. از محمدطاها عبدخدایی و علی منتظری به ترتیب به عنوان بنیانگذاران جشنواره تئاتر فجر و مرکز هنرهای نمایش در چارت سازمانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته تا مجید شریفخدایی که در نهایت تاسف، از دست دادن پارکینگ بزرگ و بدون حریم شدن تئاتر شهر در دوره مدیریتی او رخ داد، فراز و فرودهایی است که در تاریخ تئاتر ایران پس از انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است.
اما در دوره 2 ساله حضور کاظم نظری بر مسند تئاتر کشور، بیتردید توجه ویژه به تئاتر استانها همسو با شعار عدالت فرهنگی دولت از نکات و نقاط برجسته دوره مدیریتی وی به شمار میرود. از طرفی کاظم نظری در حالی سکان تئاتر کشور را در دست گرفت که شیوع ویروس کرونا یکی از بدترین و وخیمترین دوران تئاتری ایران را رقم زده بود و اساسا تئاتری وجود نداشت، بنابرین احیای تئاتر پس از کرونا را میتوان از جمله اقدامات مهم دوره 2 ساله او نیز برشمرد. به همین منظور و در روزهای پایانی چهلودومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با مدیرکل هنرهای نمایشی کشور به گفتوگو نشستیم.
***
* آقای نظری! اسفند 1400 در حالی شما به عنوان مسؤول تئاتر کشور منصوب شدید که تئاتر به دلیل شیوع کرونا وضعیت بسیار اسفباری را میگذراند و از طرفی برپایی دو دوره جشنواره تئاتر فجر با توجه به شرایط کشور نیز امری بسیار مهم بود؛ لطفا در این باره کمی توضیح بفرمایید؟
وقتی مسؤولیت اداره کل هنرهای نمایشی به بنده سپرده شد کرونا کل کشور را فرا گرفته و سالنهای تئاتر را به تعطیلی کشانده بود و بسیاری از هنرمندان حاضر نبودند در چنین شرایطی نمایشی را روی صحنه ببرند و عملا تئاتر کشور تعطیل شده بود. از طرفی جشنواره تئاتر فجر - به عنوان مهمترین رویداد تئاتری کشور - نیز به صورت محدود و مجازی برگزار میشد و در کل تئاتر کشور اوضاع و احوال بسیار ناخوشایندی را سپری میکرد اما ما تلاش کردیم تا در 2 دوره این جشنواره که بنده مسؤولیت اداره کل هنرهای نمایشی را بر عهده داشتم، از تمام هنرمندان دعوت کنیم در مهمترین رویداد تئاتری کشور شرکت کنند و حضور بسیار پررنگی داشته باشند. البته در جشنواره چهلویکم موضوع اغتشاشات هم مطرح شد که در گفتوگو و تعاملاتی که با هنرمندان تئاتر داشتیم، تلاش کردیم از اصحاب هنر صیانت کنیم تا دوستان از ورود به اغتشاشات اجتناب و دوری کنند که در نهایت نیز جشنواره چهلویکم بهرغم اینکه برخی هنرمندنماها با تماسهایی که از داخل کشور با گروههای خارجی گرفته بودند تا از حضور در جشنواره تئاتر فجر انصراف بدهند، با کمک دوستان از جمله شخص دبیر جشنواره جناب آقای زارعی به بهترین حالت ممکن برگزار شد و به نوعی در بین ادوار جزو ماندگارترین دورههای تئاتر فجر به شمار رفت.
* یکی از نقدها به دوران مدیریت شما، رویدادمحور بودن برنامهها در 2 سال گذشته است و از طرفی احیای جشنوارههایی چون مناطق، استقبال از اجراها در مهمترین مجموعه تئاتری کشور یعنی تئاترشهر و استقبال از جشنواره تئاتر فجر در دورههای 41 و 42، از جمله دستاوردهای شما نیز به شمار میرود؛ لطفا کمی درباره فعالیتها و برنامههای اداره کل هنرهای نمایشی بفرمایید؟
حوزه هنرهای نمایشی از ابتدای مسؤولیت بنده با 2 معضل مهم روبهرو بود؛ یکی شیوع کرونا و دیگری اغتشاشاتی که معدود افرادی تمام تلاششان را کردند تا چراغ هنر نمایش را خاموش کنند اما با همت و تلاش شبانهروزی همکارانم در اداره کل هنرهای نمایشی، هنرمندان را تشویق کردیم تا با مشارکت و حضورشان چراغ تئاتر را روشن نگه دارند. یکی از همین اقدامات احیای مجدد جشنواره مناطق پس از 8 سال تعطیلی بود تا به واسطه این مشارکت شور و نشاط اجتماعی به وجود بیایید؛ جشنوارهای که با برپایی در 4 منطقه کمک شایانی به جشنواره تئاتر فجر در هر دو دوره کرد تا هنرمندان در کنار پیدا کردن خودشان، با استانهای همجوار نیز آشنایی بیش از پیش پیدا کنند. به همین منظور ما جلسات متعددی را با مدیران کل ارشاد استانها برگزار کردیم تا برای نخستین بار جشنوارههای مناطق به صورت فراگیر برگزار شود. در این بین تمام دستگاههای استانی و استانداران پای کار آمدند و از ظرفیتهایشان استفاده شد که این یک اتفاق کمنظیر در مشارکت و همکاری سایر دستگاههای استانی با اداره کل هنرهای نمایشی و ارشاد استانها بود و مورد توجه هنرمندان قرار گرفت و به کیفیت و توسعه تئاتر کمک شایانی کرد.
* لطفا پیرامون موضوع حریم تئاتر شهر نیز توضیح دهید؛ مسالهای که به جرأت میتوان اذعان کرد به مهمترین چالش 30 سال اخیر حوزه هنرهای نمایشی کشور بدل شد و امروز بالاخره شاهد اجرایی شدنش هستیم؟
ما در این سالی که رو به پایان است 3 اتفاق مهم و بزرگ را رقم زدیم؛ موضوع اول همانطور که شما اشاره کردید بحث حریم تئاتر شهر بود، موردی که دوستان پیش از ما 3 دهه تلاش کردند ولی نتیجه نگرفتند اما با همت همکارانم در تئاتر شهر و اداره کل بیش از یکصد ساعت با مسؤولان شهری و میراث فرهنگی جلساتی را برگزار کردیم تا این حریم پس از 3 دهه به نتیجه برسد. شما مستحضر هستید وقتی حریم تئاتر شهر را برداشتند هیچ برنامهای برای پیوست فرهنگی آن نداشتند و در نتیجه شاهد آسیبهای شدید و جدی برای مجموعهای که نگین تئاتر کشور و نشان فرهنگ و هنر پایتخت است بودیم و چهره این فضای مهم مخدوش شد. البته بحمدالله حریم تئاتر شهر با حمایت شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاون هنری وزیر و رئیس مجموعه تئاترشهر به سرانجام رسید و امیدواریم بهزودی شاهد بهربرداری آن باشیم. نکته بعدی اما موضوع احصا و شفافسازی آمار متعلق به حوزه تئاتر است، شما مطلع هستید که در این حوزه هیچ گونه آمار و مستنداتی وجود ندارد به همین منظور سامانهای با عنوان سمتا را ایجاد کردیم تا تمام اطلاعات مربوط به نمایشها از جمله فروش، تعداد مخاطبان و بانک آماری هنرمندان در این سامانه بارگذاری شود و یک تیم متعهد، خلاق، جوان و حرفهای 6 ماه به صورت شبانهروزی تلاش کردند تا این جمعآوریها انجام شود و امروز شاهد هستیم که آمار فروش، مخاطب و هنرمندان فعال در سراسر کشور بهروز و بهلحظه در این سامانه قرار دارد و انشاءالله 12 بهمن نیز افتتاح خواهد شد. اما برنامه بعدی و موضوع سوم راهاندازی سامانه گیشه تئاتر است که پیش از این به صورت انحصاری توسط یک بخش خصوصی انجام میشد که با راهاندازی آن در 12 بهمن در کنار ارائه آمار بهروز از نمایشها، شاهد فروش بلیت آثار در این سامانه خواهیم بود؛ سامانهای که هزینهها و درآمدهای ناشی از فروش بلیتهای مستقیم به خود هنرمندان و گروهها در سراسر کشور برخواهد گشت.
* درباره وضعیت سند تحول تئاتر بفرمایید که در چه مرحلهای قرار دارد؟
درباره سند تحول تئاتر کشور باید بگویم در حال تنظیم آن هستیم و همکارانم در اداره کل هنرهای نمایشی با خبرگان و بزرگان تئاتر کشور در حال رایزنی هستند تا انشاءالله توسط هنرمندان و کارگروهی که از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شده. این سند تحول تا پایان سال به صحن شورای عالی هنر برود و در صورت تصویب به شورای عالی انقلاب فرهنگی تحویل داده شود تا در نهایت پس از تصویب در این شورا، شاهد اجرایی شدن این سند مهم و ملی باشیم که تمام دستگاهها از آن تبعیت کنند.
* در حوزه پرورش استعدادها با وجود فعال شدن بیش از پیش جوانان در استانهای مختلف چه برنامهای را مد نظر دارید؟
بببیند، در حوزه استعدادیابی و استفاده از ظرفیتها و جوانان مستعد حوزه هنرهای نمایشی، دورههای متعدد آموزشی را در سراسر کشور برگزار کردیم. به هر حال احیای جشنواره مناطق باعث شد بسیاری از جوانان مستعد استانها علاقهمند به حوزه تئاتر شوند و همانطور که میدانید نمایشنامه از ارکان مهم یک اثر نمایشی به شمار میرود، به همین منظور دورههای مختلف و متعدد نمایشنامهنویسی را در استانها با حضور اساتید بزرگ و خوشنام و سرشناس تئاتر برگزار کردیم تا جوانان علاقهمند در استانها بتوانند به صورت رایگان از این آموزشها استفاده کنند و بهره ببرند. به هر حال همانطور که در برنامههای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام شد، عدالت فرهنگی از سیاستهای کلان ما در وزارت ارشاد به شمار رفته و هیچ علاقمندی در تئاتر نباید به دلیل مشکلات مالی از یادگیری در حوزه هنر بویژه هنرهای نمایشی باز بماند، به همین منظور با اهتمام ویژه در حال برگزاری این دورهها هستیم و انشاءالله بهزودی شاهد به ثمر نشستن آن خواهیم شد.
ارسال به دوستان
دکتر ابراهیم فیاض در گفتوگو با «وطن امروز» از مبانی نظری جایگاه مردم در سیاست میگوید
درباره مردمگرایی
محمدمحسن راحمی: انقلاب اسلامی با حضور مردم در صحنه رقم خورد. از پیش از انقلاب تا امروز، مردم همواره در منظومه فکری رهبران انقلاب نقشی بیبدیل و بیجایگزین داشتهاند. به بهانه در پیش بودن انتخابات مجلس دوازدهم، حضرتآیتالله خامنهای در دیدارهای اخیرشان بار دیگر به این رکن اساسی نظام اسلامی پرداختند. از جمله در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور به صراحت عنوان کردند اهداف نظام اسلامی جز با حضور مردم قابل تحقق نیست: «روشن است که رسیدن به هدفهای اسلامی ـ حالا اسمش را بگذارید «نظام اسلامی»، در نهایت «تمدن اسلامی» ـ جز با حضور مردم، جز با توجه و مبادرت مردم امکانپذیر نیست؛ باید مردم بخواهند، مردم بیایند، مردم اقدام کنند». (1402/10/26)
ایشان حتی در بخش دیگری از بیاناتشان با اشاره به کلام امیرالمومنین علیهالسلام تاکید کردند در صورت عدم حضور مردم، تکلیف پیگیری حق ولو برای امام معصوم هم ساقط میشود: «لَو لا حضور الحاضر وَ قیام الحجه بوجود الناصر... لَاَلقَیت حَبلَها عَلی غاربها؛ هم نقش مردم مورد تذکر قرار گرفته است، هم حق مردم. «نقش مردم» یعنی اگر مردم نیایند سراغ آن کسی که خود را صاحب حق میداند و میخواهد مسؤولیتی قبول کند، بر او واجب نیست دنبال آن حق برود: لَاَلقَیت حَبلَها عَلى غاربها؛ مردم نبودند، من وظیفهای نداشتم، تکلیفی نداشتم. نقش مردم اینقدر مهم است. حتی کسی مثل امیرالمؤمنین علیبنابیطالب، اگر مردم با او نباشند، دور و برش نباشند، میگوید من تکلیفی ندارم».
اما این رکن اصلی نظام اسلامی چطور به صورت نهادینه میتواند در ساختار سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور نقش ایفا کرده و کارکردی بهینه داشته باشد؟ در گفتوگو با دکتر ابراهیم فیاض، مردمشناس و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران سعی کردیم مبنای حضور مردم در سیاست و نسبت حاکمیت با آن را به بحث بگذاریم و برخی ایدهها درباره سازوکارهای تقویت نقشآفرینی تودههای مردم در عرصههای مختلف را بررسی کنیم.
* با یک رویکرد تاریخی، بفرمایید مردم در سیاست چه جایگاهی داشتهاند؟
سیاست یک مقوله مقدس است. علم سیاست واقعاً علم مقدسی است. حتی ائمه(ع) نیز از «سیاستالعباد» یاد کردهاند که نشان میدهد سیاستگذاری عباد به عنوان یک امر اساسی مطرح است. اینکه ائمه ما سیاستگذاری عباد میکنند نشان میدهد سیاست امر مقدسی است. چون امر مقدس و مهمی بود در تمدن جدید غرب این را تبدیل به امری سکولار کردند. تمام دانشهای بشری اعم از فلسفه، ادبیات، هنر، دین و... جمع شده و سبب میشوند سیاست بهوجود آید. سیاست روی دانشهای بشری بنا میشود. در نتیجه پارادایم سیاست بهشدت تابع پارادایمهای دانشهای بشری است و بر همین اساس اگر انقلاب پارادایمی در دانشهای بشری رخ دهد، بلافاصله در سیاست هم پارادایم تغییر خواهد کرد.
منظور ما از پارادایم هم همان معرفت تطابقیافته با ساختار است. پارادایم کلمه مقدسی است. به آیههای کتاب مقدس هم پارادایم میگفتند و همانطور که آیهها نسخ میشوند، پارادایمها هم نسخ میشوند. در پارادایمها، انقلابها به وجود میآیند و عوض میشوند؛ در نتیجه سیاست هم که امری پارادایمی است، نسخ میشود و سیاستهای جدید بهوجود میآیند. با این ساختار باید انقلابهای پارادایمی را در جهان نگاه و بررسی کنیم. آیا دانشهای بشری اجازه میدهند این کار پیش برود؟ این بحث مهمی است. غرب و مدرنیته با اومانیسم شروع شد و قبل از آن انسان اینطور نبود. مدرنیته با اومانیسم فلسفی شروع شد که این ریشه در یهود دارد. اخیراً یکی از سران اسرائیل این را بیان کرد که خدای ما خدایی است که بیکار روی نیمکتی خارج از گود نشسته و کاری ندارد و جهان را به انسانها سپرده است؛ همان که در قرآن آمده است: «قالَت الْیَهود یَدالله مَغْلولَةٌ». یهود میگوید دست خدا بسته شده و در زنجیر است و خدا هیچ اختیاری ندارد و هر چه هست در اختیار خود ما است. در استعاره کشتی گرفتن خدا با حضرت یعقوب هم این هست که نزدیک صبح یعقوب سر خدا کلاه میگذارد و خدا را زمین میزند! یعنی انسان خدا را بر زمین میزند و مسلط میشود. این اومانیسم مسلط بود که ریشه در یهود داشت. با این ساختار، تمدن یهودی - مسیحی هم با تفسیر اومانیستی از دین مسیحیت به وجود آمد. از راه تفسیر یهودی دین مسیحیت، پروتستانتیسم به وجود آمد و به عبارت دیگر، پروتستانتیسم تفسیر یهودی دین مسیحیت بود و خدا را در مسیحیت کنار گذاشتند و تبدیل به انسان کردند. بر این اساس امانوئل کانت - که واقعا بزرگترین شیطان تاریخ است- در فلسفه خود انسان را جای خدا قرار داد و متافیزیک را کنار گذاشت و بر اساس معرفتشناسی، اومانیسم معرفتی و اومانیسم فلسفی را راه انداخت. قبل از این هم دکارت این کار را کرده بود؛ بر اساس اینکه به عنوان انسان شک میکنم پس هستم! یعنی چون من هستم، خدا هست. دکارت هم بحث معرفتی را مقدم بر بحث وجودی کرد یعنی از باب اینکه من شک میکنم و شک من عقل معرفتشناسی است، در خود این شک، شکی ندارم، در نتیجه پس هستم که شک میکنم؛ و در نتیجه وجود کاملتر از من هم خداست که وجود دارد.
کانت در بعد اخلاقی همین کار را کرد، نه فقط در بعد معرفتشناسی دکارتی، بلکه در بعد اخلاقی هم خدا را کنار گذاشت و اخلاق عملی را بر این گزاره بنیان گذارد که هر چه بر خود میپسندی بر دیگری بپسند و هر چه بر خود نمیپسندی بر دیگری نپسند. اخلاق را هم امری اومانیستی کرد و اینها خود بنای ساختارهای عجیب و غریب در جهان را آغاز کرد. از همان زمان جنگها شروع شد. یعنی بر اساس اومانیسم فلسفی جنگهای بشری شروع شد و بر اساس همین انسانگرایی، استعمار شروع شد. انسانهای سفیدپوست اروپایی سوژه شدند و همه جهان طبیعی، انسانی و مادی، ابژه شدند. یعنی انسانهای دیگر هم ابژهاند. البته به همین خلاصه نشد؛ در اروپا چه چیزی سوژه و عقل فاعلی است؟ اشراف! این قصه از اینجا شروع شد. رنسانس با کاری که کرد سبب شد انسان جای خدا بنشیند، بنابراین کلیساها هم کنار رفتند. حال که کلیسا کنار رفته است چه چیزی باید جای کلیسا و خدا بنشیند که سوژه باشد؟ آنها، انسانهای اشراف بودند. یعنی پادشاهانی بودند که در دوره رنسانس از رنسانس در مقابل کلیسا پشتیبانی کردند، بنابراین پادشاهان بر اروپا و غرب مسلط شدند و از آنجا دنیا را استعمار کردند. سیاهپوستان و نژادهای آسیایی ابژه بودند و فقط یک نژاد سفیدپوست از پادشاه و اشراف اروپا اعم از بارونها، لردها و... که امروز هم در قالب سناتورها و نمایندگان کنگره و پارلمان هستند، سوژه شدند که باز هم همان اشراف هستند. بر اساس انسانگرایی اومانیستی، اشراف سوژه شدند و بقیه ابژه. از تاریخ انگلستان و رمانهای زیادی که نوشته شده میتوانید این موضوع را درک کنید. کارهای آقای چارلز دیکنز اعم از الیور توئیست و... این را نشان میدهد. آن چیزی که چارلز دیکنز در رمانهای خود مطرح میکند قشر متوسط است. قشر متوسط دیگر مثل اشراف سوژه و ابژه نیستند و با مردم همراه میشوند. قشر متوسط را وسط میآورد تا از قشر لردها که در انگلیس همهکاره هستند، نجات پیدا کنند.
* یعنی وقتی متکفل امر سیاسی تغییر میکند مردم هم تکهتکه و طبقهطبقه میشوند؟
لردها سوژه میشوند و بقیه ابژه هستند؛ بارونها سوژه میشوند و کل اینها ابژه میشوند؛ این در فرانسه یا انگلیس باشد به این شکل است.
بنابراین چیزی که رنسانس ایجاد کرد تسلط اشرافیت بود به نام سوژه. دکارت تا کانت هم نوکران خانه اشراف هستند. یعنی دکارت معلم اشرافزادهها و پادشاهزادهها میشود؛ نه فقط در فرانسه بلکه تا اسکاندیناوی هم میرود. آقای کانت هم نوکر اشراف است و معلم سرخانه آنها میشود. کانت حتی مسؤول کتابخانه لردها و اشراف میشود. کانت چنین آدمی است. کلاً ساختار، حاکمیت اشراف بر روحانیت است و علم تجربیمحور هم ایجاد میشود. یعنی لردها که دین را کنار میگذارند جای آن علم را قرار میدهند. به جای دانش دینی، تقلیلیترین دانش بشر یعنی علم تجربی را قرار میدهند که در آن اصل اخلاقی مطرح نیست و کاملاً یک معرفتی است که در آن انسان، سوژه است و کل جهان ابژه او است. حال این جهان طبیعی یا جهان انسانهای دیگر باشد فرقی نمیکند. اینجاست که کاملاً مسائل اخلاقی روی هوا میرود و ظلم بهشدت حاکم میشود. از داخل رمانهای غربی میتوانید درک کنید که مردم داخل اروپا چه وضعیتی داشتند. مردم عادی همه نوکر و ذلیل لردها و بارونها و پادشاهانی هستند که وجود دارند. قصههای قرن نوزدهم را که میخوانید میبینید مردم چقدر بدبخت و بیچاره هستند. لردها و اشراف بعداً صاحب کارخانه میشوند و سرمایهداری هم از همین جا شروع میشود. برخی کشورها علیه اشراف قیام میکنند و به جای پادشاهی و اشرافیت که خون مردم را میمکیدند، جمهوریت بنا میکنند. جمهوریت ریشه در چپها دارد. درست است که فاشیستها راست هستند اما آنها هم ضد پادشاه اقدام میکنند و جمهوریت را بهوجود میآورند. هر کشوری که در آن فاشیستها یا نازیستها یا کمونیستها حاکم میشود، پادشاهیاش از بین میرود و تبدیل به جمهوری میشود. مثل جمهوری شوروی، جمهوری آلمان که با هیتلر پادشاهیاش از بین میرود و مثل فرانسه. در ایتالیا هم فاشیستها حاکم میشوند و جمهوری را بهوجود میآورند. تا امروز هم این ادامه دارد در حالی که بقیه اروپا پادشاهی دارند. اسپانیا، پرتغال، بلژیک، دانمارک، سوئد، فنلاند، نروژ و... هنوز پادشاه دارند. فقط قسمتهایی که چپ بودند مثل لهستان، چکسلواکی و رومانی پادشاه ندارند اما در بسیاری جاها که پادشاه دارند همچنان آن روند ادامه دارد و اشراف حاکم هستند. اینکه میگویند رنسانس و آزادی، فقط به این معناست که همه مستعمره پادشاهان شدند و بردگی آنها را پذیرفتند. چون این بردگی که در اروپا و غرب در جریان سرمایهداری انجام شد خیلی بدتر از دوره قرون وسطی بود! در دوره کلیسا مردم برده نبودند و آزاد زندگی میکردند. در اواخر قرون وسطی بود که کلیسا با دانشمندان درگیر شد و الا قبل از آن در آن هزار سال مردم زندگی میکردند و اصلا در اروپا جنگ اینطور نبود. با آمدن رنسانس، علم تجربی، اشرافیت و سوژهمحوری و اینهاست که جنگ این چنین شعلهور و پادشاهی حاکم میشود و بعد هم که بردگی در اروپا و سپس در کل جهان به نام مستعمرهها ایجاد میشود.
در هند که مستعمره بود 7 تا 9 میلیون نفر را کشتند، در ایران نیز با قحطی 7 میلیون نفر را کشتند. در واقع مسابقهای برای استعمار کشورهای دیگر بهوجود آمده بود که نتیجه اومانیسم و انسانگرایی بود. این بعد غربی ماجرا بود.
* مبنای معرفتی مردم در اسلام به چه صورت است؟
در جهان اسلام مبنای قرآن بر اساس «ناس» است. یعنی مبنای رویکرد پیامبر(ص) در مسائل اجتماعی هم ناس است و پیغمبر(ص) کاری که دنبال میکند این است که دنبال قراردادهاست. یعنی وقتی به مدینه میرسد قرارداد ایجاد میکند. ظاهراً در 10 سال حکومت پیغمبر در مدینه 300 قرارداد امضا شده است. یعنی فقه اجتماعی پیامبر(ص) که بر اساس مردم بنا میشود در قراردادها خود را ظاهر میکند و اساس آن صلحطلبی است. پیامبر(ص) هیچ جنگی را شروع نکرد، به جز جنگ بدر؛ آن هم برای اینکه اموالی از مسلمانان مهاجر در مدینه مصادره شد که میخواستند با پول آن با شام تجارت کنند؛ ابوسفیان میخواست آن اموال را بهدست بیاورد؛ پیامبر هم اموال مهاجران را برگرداند تا از فقری که در مدینه داشتند نجات پیدا کنند.
* این قراردادگرایی با آن قراردادگرایی در سنت روشنگری چه فرقی میکند؟
بحثی که درباره گمنشافت و گزلشافت مطرح میشود، در این چارچوب طرح پیغمبر(ص) گزلشافت بوده، چون اساس کارش را بر «ام القراء» گذاشت. اساس کار پیامبر(ص) شهرهای بزرگ بود. یعنی دنبال عشایر نبود. اعراب همان عشایر بیابانی بودند و تعرب بعد از هجرت، یکی از گناهان کبیره به شمار میرفت. یعنی بعد از هجرت نباید به عالم اعرابی (بیاباننشینی) بازگشت یثرب تبدیل به مدینه میشود؛ مدینهالرسول. تحول یثرب به مدینهالرسول طبق فقه قراردادی است. ناس در به وجود آمدن این ساختار و این قصه بهشدت مهم است.
* اینجا پارادایم سیاست هم تغییر میکند و وضعیت اعرابی با این قراردادگرایی به سمت مدنیت میآید و مدنیت شکل میگیرد.
دقیقاً! در قبل از اسلام هم به جای مردم، اشراف سوژه بودند و آنها همه چیز را تعیین میکردند؛ مثل خود ابوسفیان. ساختار مدینه را نگاه کنید، ساختار مکه را هم نگاه کنید. زمانی که پیامبر(ص) به مدینه رفت همه چیز قراردادی بود. در مکه هر چه ابوسفیان و اشراف میگفتند آن میشد و سوژهمحوری حاکم بود. در نتیجه وقتی پیامبر(ص) رحلت میکند با سقیفه به «انسانگرایی» بازمیگردیم که در مقابل «مردمگرایی» است. خلیفه و اشراف دوباره سوژه میشوند. بلافاصله همان اشراف قبل از اسلام در دوره خلفای راشدین اولیه بازتولید میشوند. نهتنها این برمیگردد، بلکه دهها برابر ثروت نیز برمیگردد چون ثروت از آفریقا، آسیا و خاورمیانه هم به مدینه میآید. جنگها را هم شروع میکنند در حالی که اگر پیامبر(ص) بود جنگ را شروع نمیکرد چون پیامبر(ص) در یکی دو سال آخر عمر خود در جنگ تبوک نشان داد اهل جنگ نیست؛ برای همین پیمان صلح امضا میکند، از آنها که مسلمان هستند زکات میگیرد و از آنها که مسلمان نشدند نیز جزیه میگیرد. این هم فقط برای بحث امنیت است، یعنی آنها باید پول در ازای امنیت پرداخت کنند. اما وقتی سقیفه را راه انداختند و اومانیسم اشرافی قبل از اسلام را برگرداندند، جنگها شروع شد و خلفای راشدین غیر از امام علی(ع) چه کشتاری که کردند. جنگها به راه انداختند برای مصادره ثروتی که برای مردم بود. بلافاصله نیز فاصله طبقاتی وحشتناکی شکل گرفت. هیچگاه این طور نبود که بنیامیه کل اطراف مکه را هم بگیرد اما در دوره عثمان کل مزارع و مراتع اطراف مدینه برای بنیامیه شد؛ آن هم بهخاطر اومانیسمی که ایجاد کردند؛ حتی میشود گفت عمر اومانیسم فلسفی ایجاد کرد. برای همین هم در فرهنگ غربی اینها (عمر و معاویه) تحسین شدهاند. همین اومانیسم است که کشتار داخلی و خارجی بهوجود میآورد. حضرت زهرا(س) هم در خطبه فدکیه میگوید چون این کار را کردید بعد از این بلایی به سر شما میآید؛ همچون شتری زخمی که پشتش پالان بگذارند، این پالان بهشدت زخم شتر را تحریک میکند و همینطور شتر باید بنالد. آنها با سقیفه جنگها را شروع کردند و در ادامه نیز جنگهای داخلی و خارجی شروع شد. این مساله همینطور ادامه پیدا کرد؛ اول بنیامیه و بعد در بنیعباس. بنیامیه یعنی پسران امیه و بنیعباس یعنی پسران عباس و همان ساختار قومیتی مجدداً احیا میشود و ناس کلاً کنار میرود. در جایی که ناس باشد، عدالت وجود دارد. جایی که اشرافیت باشد آزادی دنبال آن است، چون اشرافیت به دنبال این است که یک وسیله مشروع پیدا کند برای ارضای غرایز خود؛ میخواهد غریزه مالی یا جنسی باشد یا غریزه زیباییشناسی. از موقعی که این اختلاف طبقاتی را عمَر شروع کرد، در اواخر عمر خود متوجه شد چقدر فاصله و فساد فرهنگی و فاصله طبقاتی ایجاد کرده است؛ در کوفه، بصره، مکه، مدینه و غیره هم فسادها شروع شد. عمر خود شاهد این بود و در اواخر عمرش از این شرایط پشیمان میشود. مشهور است که عمَر پشیمان میشود ولی وقتی که دیگر کار از کار گذشته بود و همان اشراف عمر را ترور میکنند. اشراف بنیامیه هستند که عمر را ترور میکنند و قاتل هم فراری میشود و عثمان را جای او مینشانند؛ کاملاً هم سیستماتیک است. البته عمر هم در آمدن عثمان دخالت داشت. عثمان به فاصله طبقاتی رسمیت میدهد و اشراف کوفه و بصره و اشراف مکه و مدینه، تبدیل به سوژه و عقل حاکم میشوند. در نتیجه ناس و عدالت کنار میروند.
* این ساختار ضدمردمی چطور خود را در سیاست بازتولید میکند؟
سیستم پادشاهی برای قرنها وجود دارد تا زمان مغولها که نابود میشوند. بعد از این حکومت ملوکالطوایفی به وجود میآید و فروپاشی میکند. یعنی تا امروز کشورهای اسلامی دیگر وحدت پیدا نکردند و فقط فروپاشی کردند. وقتی هم که عثمانی سر کار میآید به عنوان قوم مسلمان نیست، بلکه به عنوان قوم ترک سر کار میآید و نتیجه هم همین میشود که مسلمانان دنبال راهی میگردند که از دست عثمانیها خلاص شوند. البته بعد در دام انگلیس و فرانسه میافتند و خاورمیانه بین این 2 تقسیم میشود. نتیجه همه این تقسیمات هم موجب به وجود آمدن اسرائیل شد. بر اسرائیل نیز اومانیسم دینی و یهودی حاکم است. تا امروز هم سعی کرده اومانیسم دینی یهودی و فلسفه یهودی را در کشورهای عربی حاکم کند و خود رهبر کل شود که در پیمان آبراهام قرار بود این قصه انجام شود.
این ساختاری بود که از نظر تاریخی توضیح دادم. بر اساس همین توصیفات، الان سوژه «سرمایهداری» است. یعنی سرمایهداران سوژه جهانی هستند و کل ثروت جهان را در اختیار دارند. ساختاری که این سوژگی اجرا میکند و کل جامعه را به فساد میکشاند هم بانک است. به کرانه باختری West Bank گفته میشود. این مرکز یهودیهایی بود که در آن ربا میدادند. محور اصلی معابد یهود در بیتالمقدس بانکداری و کارشان ارتشا و ربا بود. حضرت مسیح که ظهور کرد با اینها جنگید. به عقیده خود مسیحیان، حضرت مسیح را شهید کردند و از نظر ما عروج کرد اما کل این به دلیل برخورد مسیحیت با رباخواری بود چون بالاترین ظلم ربا است. محال است ربا و زنا خانواده را نابود نکند. ربا بلافاصله زنا میآورد و زنا خانواده را نابود میکند. در نتیجه جامعه هم دچار فروپاشی میشود. سوژگی بانکها همینطور است. ببینید! این مدتی که بانکهای خصوصی در ایران ایجاد شدند، چقدر خانوادهها بههم ریختند و چقدر خانوادهها بهخاطر ربا و غیره طلاق گرفتند. ارتشایی که در بانکهای ایرانی ایجاد شد خانواده را از بین برد و خانواده نابود شد و ازدواج کم و طلاق زیاد شد و همه از رباخواری است. رباخواری زنا را به وجود میآورد و ربا و زنا روی هم خشکسالی و زلزله به وجود میآورند. این فرمولی است که در احادیث ما هم ذکر شده است. بعد از اینکه حضرت مسیح با رباخواری جنگید، در قرون وسطی دیگر رباخواری نبود. در کل اروپا هیچگاه کلیسا رباخواری نمیکرد اما کالون در ژنو بعد از یهودی کردن دین مسیح توسط پروتستانتیسم، رباخواری و بانکداری را مجاز اعلام میکند. کالونیسم میگوید ربا در بعد فردی اشکال دارد اما در بعد اجتماعی که بانکداری است، مشکلی ندارد. یعنی همان مسیحیتی که با ربا جنگید تا معنویت به وجود بیاید و فساد را از بین ببرد با کالویسم تبدیل به ماشین رباخواری شد و کل تمدن غرب بر اساس رباخواری بانکها به وجود آمد. سرمایهدارها در بانکها سوژه و همه مردم اُبژه شدند. مرتبه بعدی این است که دانشگاهها را بر اساس بانکها به وجود آوردند. یعنی فساد اقتصاد رباخواری منجر به ایجاد دانشگاههایی شد که کاملا اقتصاد یهود و اقتصاد بانکداری و سرمایهداری را به وجود میآورد؛ روانشناسی و جامعهشناسی و هر چیزی که فکر کنید، حتی فیزیک و ریاضی بر این اساس است. در بحثهای اخیر به این توجه شده که چه وجوهی از ریاضیات نادیده انگاشته شده است. خیلی از مباحث فیزیکی که به مادیگرایی ختم شد از همین ساختار دانشگاه یهودی به وجود آمد. یعنی اومانیسمی که یهود مطرح کرد در فیزیک آمد و در آن نفی خدا هم کردند؛ مثل هاوکینگ. حتی درباره ریاضیات هم گفته میشود که این ریاضیات، ریاضیات تقلیلی است. ریاضیات بینهایت است که ساختار ایجاد میکند. حتی برخی گفتهاند مریم میرزاخانی که روی این ریاضیات بحث میکرد، اگر به ایران میآمد و با عرفان ایرانی قاطی میشد به احتمال زیاد میتوانست ابعاد معنوی ریاضیات که تاکنون آشکار نشده است را آشکارکند و به همین دلیل آمریکاییها او را ترور بیولوژیک کردند. یا آن جوانی که از هند و بستر عرفانی هندی به کمبریج میرود و در ریاضیات تحقیق میکند و کلی هم فحش میخورد و در نهایت آثار او میماند و در جوانی به خاطر سل از بین میرود. آثار او امروز در بحث «جهان بینهایت» و «نامتناهی» مطرح میشود. بر اساس اومانیسم در فیزیک از «جهان بسته» و «متناهی» بحث میکردند اما اخیرا از «جهان باز» یا نامتناهی بحث میشود.
بنابراین دانشگاه با ساختار سکولار به وجود آمد که تسلط علوم تجربی بر علوم انسانی بود. متاسفانه بعد از انقلاب، در جمهوری اسلامی هم همین مساله کاملا اجرا شد. یعنی قبل از انقلاب بیشتر متوجه بودند. بعد از انقلاب کاملا علم تجربی و دانشگاه علوم تجربی را بر علوم انسانی حاکم کردیم. از جمله دین بود که دین هم بشدت سکولاریزه شد. معنازدایی از دین و تبدیل شدن آن به مناسک و فرمالیسم دینی از همین تسلط علم تجربی بر علوم انسانی شروع شده است. اتفاقا این هم در دانشگاه یهودی انجام شد و بعد از انقلاب به نام پیشرفت، علم تجربی، فیزیک، شیمی یا علوم پایه و علوم فنی و علوم پزشکی حاکم شدند و دانشگاههای ایران را از مغز تهی کردند. این روند از دوره آقای رفسنجانی شروع شد که اسم وزارتخانه از وزارت فرهنگ و آموزش عالی که رویکردی علوم انسانیگرایانه داشت و اسم دینی هم داشت تبدیل به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شد. یعنی کاملا علوم تجربی را حتی در اسم هم بر علوم انسانی حاکم کردند و به همین دلیل دانشگاههای ما بشدت سکولاریزه شد. در نهایت ما را به نوکری رسمی برای آمریکاییها رساندند که در ISI متجلی شد. 20 سال است من در دانشگاه به طور رسمی درس میدهم و 6-5 سال هم غیررسمی تدریس کردم ولی هنوز استادتمام نشدهام! فقط به خاطر اینکه ISI نداشتم. کارمند کارگزینی هیات علمی دانشگاه تهران 20 سال پیش دست گردن من انداخت و گفت: فیاض! تا نوکر آمریکاییها نشوی استاد تمام نمیشوی. دانشگاه تهران به اسم مشارکت در علم جهانی و... نوکر آمریکاییها بود. با این چرندیات ما را سرگرم و دانشگاه ما را پوک کردند. نتیجه این شد؛ اینقدر دانشگاه ما پوک شده که سال گذشته 110 هزار نخبه ایرانی خارج شدند. البته در دولت قبلی که شدیدا غربگرا بود این را نفی میکردند. با ISI و اینکه شعبهای از دانشگاههای یهود جهانی شود، بچهها را به جایی سوق دادند که فورا از دانشگاه تهران و صنعتی شریف سکوی پرتابی به غرب درست کنند. اگر آن زمان کسی میخواست انرژی اتمی را رشد دهد، باید ترور میشد که کردند و همه متفکران ما را هم ترور کردند. آخرین دانشمند هم شهید فخریزاده بود. اینها همه دانشمند بودند و اینها را ترور کردند. اتحادیه اروپایی، آمریکا و اسرائیل، فخریزاده را ترور کردند. در این ترور هم آمریکا نقش داشت، هم اتحادیه اروپایی و هم اسرائیل.
بنابراین دانشگاهها را بر اساس ساختار بانکی سرمایهداری ایجاد کردند. اقتصاد مالیه و... عنوانهای محترمانهای بود ولی همان اقتصاد رباخواری است. یعنی سیستم دانشگاه ما هم بر اساس رباخواری است و همین باعث ایجاد فساد و فاصله طبقاتی شده است. برای همین بلافاصله بعد از آغاز کار رفسنجانی دانشگاههای خصوصی مثل دانشگاه آزاد راه افتاد که همین ساختار رباخواری را با آن شهریهها به وجود بیاورد. در دانشگاههای دولتی هم بخش خصوصی فعال شد. بیمارستانهای خصوصی که فساد پزشکی برای ما آورده، مدارس کلا خصوصی شدند و حتی برخی دولتیها هم خصوصی بودند و باید پول میدادید. هنوز هم این ادامه دارد.
اینجا بود که کلا آموزش را از بین بردند. به نام پژوهش با همین دانشگاههای خصوصی و مدارس خصوصی آموزش را از بین بردند. امروز آثار آن آشکار شده و میانگین و معدل بچهها در کشور 8 و خردهای بود یعنی زیر 10 است. کلا آموزش را از بین بردند و به نام پژوهش هم آموزش را از بین بردند. مثل همین مقالهنویسی و... که نتیجه آن هم این شده که دقیقا روبهروی دانشگاه تهران، زشتترین جلوه مقالهفروشی، پایاننامهفروشی، مقالهدزدی و پایاننامه دزدی الی ماشاءالله برقرار است. این اساسا همان رباخواری است. یعنی بنای دانشگاهها بر اساس بانکداری خصوصی و رباخواری است که نتیجه آن همین پایاننامهدزدی و مقالهدزدی است که به صورت رسمی و غیررسمی در برابر چشمان ما است. اگر غرب را نگاه کنید، یک اقتصاد رسمی سرمایهداری دارد که همان بانکهای یهودیهاست و یک اقتصاد حاشیهای سرمایهداری دارد که آن اقتصاد مافیایی، گانگسترها و... است و در فیلم پدرخوانده کامل این را توضیح میدهد. اقتصاد مکملی برای کاتولیسیستها، مافیا و گانگسترها است. اقتصاد یهودیهای بانکداری هم برای یهودیهاست. در «پدرخوانده 3» توضیح میدهد که چطور سر این مافیا در کلیسای روم است. پدرخوانده فیلمی یهودی علیه مسیحیت کاتولیسیستی است.
این ساختاری که الان در دانشگاه و مدارس میبینید که بحران ایجاد کرده به خاطر بانکداری خصوصی است. بیمارستان خصوصی، مدرسه خصوصی و همه فسادها از این امر شروع شده است. بانکداری خصوصی و دانشگاه خصوصی با این ساختار، گفتمانهایی تولید کردند که این گفتمانها در رسانههای یهودی جهانی ایجاد شد و تمام رسانهها این گفتمانهای قدرتافزا و مشروعیتایجادکن برای سرمایهداری را در جهان پخش کردند. گفتمانی که در آن سرمایهداری به نام دموکراسی کلک میزند. اسمش دموکراسی است ولی همهاش دیکتاتوری است. برای گماشتههای آمریکا کودتا میکند و اسم آن را هم دموکراسی و آزادی میگذارد. به عربستان میگوید دموکراسی! این خندهدار نیست؟
این همان کلک است که به نام دموکراسی، استبداد و دیکتاتوری ایجاد میکنند. به نام علم، جهل ایجاد میکنند. به نام عدالت، ظلم ایجاد میکنند. امام(ره) هم بارها بیان کردند که همه اسمها و معانی عوض شده است؛ یک چیزی میگویند و ضد آن عمل میکنند. پس در مبانی انسانشناسی در کل جهان، اقتصاد بر اساس بانکداری، علم و دانشگاه بر اساس سرمایهداری، ساختارهای جنگی ایجاد میکنند و کشتارها به راه میاندازند که تا امروز هم ادامه دارد.
* بحث از مردم در گفتمان چپ چقدر مطرح است؟
در مقابل این انسانگرایی، چپها غالبا مقوله مردم را مطرح میکردند؛ چپهایی مثل مارکسیستها، سوسیالیستها و... . مشکلی که آنها داشتند این بود که عدالتی به نام جمهوریت مطرح کردند ولی از جمهوریت و مردم به انسان رسیدند. اگر چه اینها اسم جمهوری بر مردم گذاشتند ولی ارادهشان، انسان و همان اومانیسم فلسفی بود. یعنی عملا یک مدرنیسم راست به نام سرمایهداری و یک مدرنیسم چپ به نام سوسیالیسم و کمونیسم برقرار شد. با این ساختار که خدمت شما بیان کردم، مردم مطرح نمیشد. این بحثهایی که میگویم در مارکس پر است، در فوئرباخ پر است. همه چپهای جهانی که بعد از هگل شروع به کار کردند به اینها پرداختند اما مقولهای به نام مردم نداشتند. مشکل فوئرباخ این است که مذهب انسانیت را جای مسیحیت میگذارد. انسانیت عدالت و حکمت است. آنچه در «گوهر مسیحیت» فوئرباخ دنبال میکنید این است که فطرت ندارد. میخواهد فطرت را پیدا کند اما ندارد چون فطرت برای مردم است؛ «فِطْرَتَالله الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا». لذا این ساختار ایجاد میشود و وقتی که این ساختار ایجاد میشود «ناس» و «مردم» ندارند. این انحراف تاریخی ایجاد شد، البته در ایران مارکسیستها به نوعی متوجه شدند و حزب توده آمد و اسم مجلهاش را «مردم» گذاشت. وقتی دوره روشنفکری شد به جای «مردم»، «خلق» گذاشتند. این هم در نوع خود جالب بود؛ چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق. خلق را جای مردم گذاشتند و به نوعی سوژگی به آن دادند. میگفتند «مردم» یا «خلق قهرمان» ولی محور اصلی حزب کمونیست بود که در ایران کیانوری و رجوی بالای سر آن بودند. همانطور که در اروپا هیتلر سر برآورد یا همانطور که در شوروی استالین ظهور کرد؛ یعنی سوژههایی وحشتناکتر از سوژههای سرمایهداری. اینجا بود که شکست خوردند.
* مبنای انقلاب اسلامی در بحث از مردم چیست؟
انقلاب اسلامی که پیروز شد نخستین جایی که شکست خورد، رقیب گفتمانی آن یعنی کمونیسم بود که بر اومانیسم افراطی بنا میشد. بعد هم شوروی دچار فروپاشی شد. بعد از انقلاب کمونیستها بیشترین ضربه را هم به انقلاب زدند که شکست خوردند. اوج آن در سال 1991 بود که باعث فروپاشی شوروی شد که وارد این بحثها نمیشوم.
انقلاب اسلامی ایران بر اساس مردم بنا شد. جمهوریت، فطرت، ناس و مردم محور بود. امام(ره) این را ایجاد کرد. بلافاصله بعد از انقلاب، اومانیسم چپ که در ایران حاکم بود سعی کرد سوژهمحوری کند. مثلا چپها باعث شدند حزب جمهوری به وجود بیاید که یک حزب تکواحدی بود، مثل احزاب کمونیست. این هم دچار فروپاشی شد چون انقلاب ما بر اساس جمهوریت و دموکراسی مشارکتی بنا شده است، نه دموکراسی حزبی. بلافاصله بعد از جنگ هم شروع به بازسازی کردند که بر اساس ایده آمریکاییها خواستند حزبی تاسیس شود که اینچنین شد. یک حزب تکنوکراتیک و آمریکایی به وجود آمد که اسم نمیبرم. این نیز بر اساس سوژه آمریکایی است و با یک روش دیکتاتورمآبانه نوسازی را پیش بردند. رسما قانون را زیرپا میگذاشتند. رسما خود رئیسجمهور قانون را زیرپا میگذاشت و این مشهور بود؛ بر اساس دیکتاتوری نوسازی را پیش میبرد و جامعه را ویران میکرد. کل ساختار اجتماعی ما را ویران کرد.
از دوم خرداد سوسیال - دموکراتها سرکار میآیند و آنجا سعی کردند یکسری مردم را وسط بیاورند ولی به سوژهگرایی دچار شدند. هم سوژهگرایی مارکسیستی چپ بود که برای ویرانسازی فرهنگ و دین مردم ایجاد شد و هم سوژهگرایی راست که سرمایهداری بود. اتفاقا همین ساختار درونی متشتت دوم خرداد باعث فروپاشیاش شد. دولت بعدی که سرکار آمد اول مردمی بود و شعار دولت مردمی میدادند و سعی میکردند مردمی فکر کنند و کاپشن بپوشند ولی بعد تبدیل شدند به غربگرا و سوسیالیست و لیبرالیست و هم سوژهگرایی برپا شد و به جای عدالت دم از آزادی زدند. نمونه اعلای اومانیسمی که ایجاد شد و غربگرایی و سوژگی در آن وجود داشت، دولت یازدهم و دوازدهم بود که کاملا غربگرا و سوژهمحور بود؛ سرمایهداری را حاکم و زندگی مردم را نابود کرد و چقدر هم شورش به وجود آورد. نکته جالب این است که از اول که دولت بعد از جنگ کارش را شروع کرد، مردم در مقابل آن ایستادند. شورشهای اسلامآباد، شیراز، مشهد و... شروع شد. خیلی هم جالب است که مردم در مقابل آن نوسازی آمرانه سوژهمحور انسانمحور ایستادند.
در حال حاضر، این دولتی که بر سر کار آمده میگوید هیچیک از اینها را قبول ندارم و میخواهد مردمگرایی کند ولی متاسفانه خودش هم وارد ساختار سرمایهداری شد و اقتصاد کلاسیک سرمایهداری بشدت اجرا میشود. اقتصاد درست، اقتصادی است که بر اساس مردمیگرایی است، بر اساس تعاونیهاست؛ تعاونی تولید، تعاونی توزیع و تعاونی مصرف. تعاونی بر اساس صنایع کوچک و صنایع بزرگ هم میتواند به دست دولت باشد.
* در بحث گذشته از جایگاه مردم در سیاست دینی و غیردینی صحبت کردیم و به لحاظ تاریخی هم سیر تطور آن در جهان غرب و جهان اسلام را هم دنبال کردیم و در نهایت به جایگاه مردم در انقلاب اسلامی رسیدیم. با توجه به طرح شما از مردم، به نظر میرسد میان انسان و مردم تفاوت معرفتی جدیای قائل هستید که بنیان اصلی ساختار بحث شما را شکل میدهد. اگر ممکن است آن را قدری توضیح دهید.
انسان و مردم با هم بسیار متفاوت هستند. انسان، شکل تقلیلیافته مردم است. وقتی چیزی را تقلیل میدهیم برای این است که قابل بحث و قابل شناخت باشد. وقتی قابل شناخت نباشد، تقلیلش میدهیم. پس از لحظهای که میخواهیم مردم را کنترل کنیم، آن را به انسان تقلیل دادهایم. چون از نظر مفهومی، مردم خیلی عامتر از انسان است. مردم را اینگونه تعریف میکنیم: «گروهی از انسانها که در یک جغرافیای خاص با یک فرهنگ خاص زندگی میکنند». مردم 5 عنصر دارد؛ گروه، انسانها، جغرافیای خاص، فرهنگ خاص و زندگی و انسان فقط یکی از این 5 عنصر است. تازه مردم، یک انسان تنها نیست بلکه جمع انسانهاست.
در نتیجه موقعی که میگوییم انسان، بشدت تقلیلگرا میشویم و این برای کنترل است. مطرح شدن اومانیسم هم برای همین کنترل بود؛ هم برای شناخت انسان و هم برای کنترل انسان. الان هم اومانیسم به سایبرنتیک رسیده است که همان کنترل انسان از نظر شبکه فکری و ذهنی است. اگر در هوش مصنوعی هم اعلام خطر میشود برای این مساله است که کاملا به یک نوع کنترل انسانی برسد و انسانها نابود شوند. فیلمهای سینمایی زیادی در این باره تهیه شده است.
در مردم نوعی رهایی و در انسان یک نوع اسارت و کنترلشدگی وجود دارد. انسان، سوژه انسان دیگر است. در بحث قبلی عنوان کردم که سرمایهدار، سوژه است و کل انسانهای دیگر اُبژه هستند. امروز صنعت دیجیتال میخواهد این کار را کند که بحث عمیقی دارد.
مردم از نظر معرفتشناسی هم یک ساختار خاص دارد که سوژه - اُبژه نیست یعنی در سیستم شناخت مردمی، سوژه - اُبژه وجود ندارد بلکه میانسوژه و میانذهنیت Intersubjectivity وجود دارد. اگر بخواهیم میانذهنیت را به مفهوم فارسی ترجمه کنیم به «تفاهم» میرسیم. معرفتشناسی انسانها بر اساس تفاهم به وجود میآید. موقعی که بر اساس تفاهم به وجود میآید دیگر هیچ کس سوژه نمیشود. هر کسی باید خود را جای دیگری قرار دهد تا طرف را بفهمد که به این «همدلی» (Empathy) گفته میشود. مثل روابطی که باید میان همسران برقرار باشد. بعدا خواهیم گفت که بر همین اساس نخستین عنصر مردم هم «خانواده» است که بحث مفصلی دارد.
بنابراین هر کس باید خودش را در جای خود قرار دهد، اینکه هر کسی خود را جای دیگری قرار دهد و دیگری را بفهمد و تفاهم ایجاد شود، باید ابتدا از جای خود درآید و خودش را در پرانتز بگذارد که در پدیدارشناسی به آن «اِپوخه» گفته میشود. در مفاهیم اسلامی ما «تقوا» را داریم که به این معناست که خود را از خود خارج کنید تا بتوانید دیگری را دریابید و بتوانید خود را جای او قرار دهید. بنابراین اینجا ساختار کاملا برعکس است و به جای سوژهمحوری، ضد سوژهمحوری است. باید کامل از خود خارج شوید؛ «تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز». از میان برخاستن همان اِپوخه است؛ یعنی خود، حجاب خودی. در پدیدارشناسی به آن اپوخه یا تعلیق گفته میشود. یعنی باید خود را تعلیق کنید تا امکان هم برای شما حاصل شود. پس در بعد معرفتشناسی، در مبنای مردم اصلا سوژهمحوری وجود ندارد و کاملا میانذهنیتی است. مبنا، تقوا و خارج شدن از مَنیت است تا امکان ادراک دیگری حاصل شود. پس مبنای معرفتشناختی مردم مبنای معرفتی عمیقی است. اگر این ساختار در جامعه محقق شود ما به مقام «صلح» یا عربی آن یعنی «سلام» نائل میشویم. مبنای معرفتشناسی مردمی کاملا صلحطلبی است و ضد فلسفه و ضد عرفان است که جنگطلبی را به همراه دارد. آنجا اومانیسم عرفانی و اومانیسم فلسفی حکمفرماست که نتیجهاش کشیده شدن به جنگطلبی است. الان شاهد هستید که چه در غرب که اومانیسم فلسفی حاکم است و چه در شرق که اومانیسم عرفانی حاکم است، همه اینها جنگطلبی کردند ولی در مردممحوری ما با حکمت مواجهیم نه عرفان و فلسفه. مبنای مردمگرایی معرفتی دانشی ایجاد میکند که حکمت است. حکمت هم کلا عملی است و حکمت نظری و ذوقی نداریم. حکمت یعنی عقل عملی و خود حکمت، عملی است. اینجا دیگر حکمت نظری نداریم که سوژهمحوری در آن راه پیدا کند. حتی خدا میگوید پیامبر(ص) از خود شما مردم است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَحِیمٌ». میگوید اینکه شما در رنج بیفتید بشدت برای او آزاردهنده است. یعنی پیامبر(ص) یا امام(ع)، مردمیتر از خود مردم هستند.
این ساختاری که بیان کردم تئوریای برمیسازد که به آن حفظ نظام اجتماعی میگوییم. «حفظ نظام» هم از همین جا نشأت میگیرد. مهمترین عنصر امامت، حفظ نظام اجتماعی است. مقام صلح و سلام هم همین است. مهمترین مقوله در بهشت هم سلام است که در قرآن نیز اشاره شده است. شهرهای بهشتی همه شهرالسلام هستند. اورشلیم به شهر صلح معروف است؛ اور به معنی شهر و شلیم هم یعنی سلیم؛ پس بیتالمقدس نیز شهر صلح است. در عربی به دارالسلام ترجمه شده که یکی از مقامات بهشت است.
ساختار صلح جهانی هم بر همین اساس مردم و تجلی بهشت شکل میگیرد و نظام امت - امامت هم بر اساس مقام صلح درست میشود. حفظ نظام اجتماعی، مبنای صلح است. استراتژی و راهبرد اجتماعی حفظ نظام هم جهاد نیست آنطور که افراطیها میگویند، بلکه امر به معروف و نهی از منکر است. نمیخواهم وارد این موضوعات شوم که بحثهای مفصلی دارد؛ کل امر به معروف و نهی از منکر هم بر اساس فطرت بنا میشود. «معروف» آن است که فطرت میگوید و «منکر» هم آن است که فطرت میگوید. امر به معروف هم کار امت است، نه امامت. یعنی امت باید امر به معروف و نهی از منکر کند. امامت فقط رهبری و هدایت میکند و این امت است که باید امر به معروف و نهی از منکر کند. امت از باب اضافه به امام است که امت میشود اما خود امت در بعد اجتماعی، «ناس» یا مردم است. پس متوجه میشویم که معرفتشناسی از اینجا شکل میگیرد و این، مبنای جمهوریت است. مبنای جمهوریت امر به معروف و نهی از منکر است که بر اساس فطرت بنا میشود و مردم هم، عقل سلیم و قلب سلیم دارند. اگر بخواهید در آن دنیا مقامی کسب کنید باید به قلب سلیم برسید. در غرب به عقل سلیم تعبیر شده و ما در مفهوم اسلامی به آن قلب سلیم میگوییم که طبق گفته قرآن شاخص بزرگ آن امام بزرگ، یعنی حضرت ابراهیم(ع) است. حضرت ابراهیم(ع) قلب سلیم دارد که از حکمت ابراهیمی بهدست آورده است؛ در قرآن تمام این مطالب عنوان شده است. پس مردم بماهو مردم که فطرت دارند، قلب سلیم یا در بعد غربی، عقل سلیم دارند و این مبنای جمهوریت است. در غرب و شرق فرقی ندارد و فرق تنها در این است که ما «قلب سلیم» تعبیر میکنیم و غربیها «عقل سلیم» یا «Common Sense» را مبنای دموکراسی قرار میدهند.
اتفاقاً اینجا انسان با همین شعور عمومی وارد ساختار معرفتی میشود و مهمترین چارچوب معرفتی مردم، چه در غرب و چه در شرق، «Common Sense» است. این بحث عمیقی است که ژاپنیها، چینیها تا آلمان بهشدت آن را دنبال کردهاند و از این نظر آمریکا در اوج است، یعنی آمریکا سعی کرده عقل سلیم را در دموکراسی خود وارد کند. منتها مشکلی که اینها دارند این است که خود عقل سلیم تقلیلیافته قلب سلیم است. قلب سلیم عمیقتر از عقل سلیم است؛ قلب سلیم مفهوم بزرگتر و گستردهتری است که در نهایت به ولایت میرسد. پس از این ساختار مردمگرایی که میگویم کاملاً جمهوریت بر آن بنا میشود.
اما سرمایهداری و لیبرالیسم بر اساس سوژهمحوری و ضدمردم است. یعنی لیبرالیسم مفهومی ضدمردمی است چون انسان در لیبرالیسم، خودمحور، خودپرست و شهوتپرست است و کارش شکستن کل هنجارها و قانونهاست. بنابراین کاملاً یک نظام الحادی و ضداخلاقی است. لیبرالیسم، ضداخلاق است. برخی این را حقوق طبیعی میدانند و آقای مطهری هم متاسفانه این را قبول کرده که نمیخواهم وارد این شوم. اگر بگوییم حقوق طبیعی، دیگر عدالت هم وجود ندارد. البته این را نیز باید گفت که قانون طبیعی یک حرف است و حقوق طبیعی حرفی دیگر. در حقوق طبیعی سوژهمحوری وحشتناکی وجود دارد، هنجارشکنی وجود دارد و سرمایهداری غرب این را مطرح میکند که اوج سوژهمحوری آن، همجنسگرایی است. این در حالی است که نخستین جایی که مردمگرایی با این ساختاری که توضیح دادم با جمهوریت متجلی میشود، خانواده است. لیبرالیسم و سوژهگرایی سرمایهداری کاری جز از بین بردن خانواده ندارند. یعنی اگر در ساختار اجتماعی به سوژهمحوری قائل شویم حتماً خانواده از بین میرود. الان در غرب این کار انجام شده است. نوسازی آمریکایی بعد از جنگ، به نام تعدیل اقتصادی لیبرالیسم به وجود آمد که خانواده را کامل از بین برد؛ متاسفانه با تصوف همراه شده و باعث فروپاشی خانواده شده است. اوج فروپاشی خانواده همان همجنسگرایی است. امروز در کشوری همچون فرانسه، نخستوزیر و وزیر خارجهای که روی کار آمدهاند همجنسگرا هستند. اینکه جنایت در غزه و خاورمیانه با یک انقلاب همجنسگرایی عظیم در فرانسه همراه میشود، بسیار معنادار است. همانطور که در قرآن آمده است ریختن خون همراه با فساد شده است. فرانسویها موجی ایجاد کردند که دیگر ته ندارد. این کاری که فرانسویها انجام دادند در یک کشور کاتولیک است؛ 83 درصد مردم کاتولیک هستند. اوج فروپاشی خانواده در همجنسگرایی است و اوج اومانیسم هم همجنسگرایی است. اوج اومانیسم در اومانیسم فلسفی همجنسگرایی است. اوج فلسفهای که در یونان بود نیز به همجنسگرایی میرسد؛ مثل همجنسگرایی سقراط که در رساله ضیافت این را بیان میکند. اینها مطرح شده و افلاطون این بحثها را گفته است. ارسطو که یونان را رها میکند و به غرب ترکیه (ایدون) میآید به دلیل همجنسگرایی است و بعد با یک زن ایرانی ازدواج میکند. در یونان هم همجنسگرایی است. اینها واضحات است و نمیخواهم وارد این مباحث شوم. اوج اومانیسم فلسفی اینچنین است؛ اینها همه مخالف خانواده هستند. پس سوژهمحوری به صورت معرفتی و ساختاری باعث نابودی خانواده میشود. اما اگر مبنا را مردم بگذاریم، در بعد سیاسی جمهوریت و در بعد اجتماعی، خانواده از آن منشعب میشود.
* بر اساس این مبنا عدالت چه شکل و شمایلی در طرح کلی جامعه پیدا میکند؟
بعد از این به ساختارهای بعدی اجتماعی که بهشدت ساختارهای مهمی است میرسیم و عدالت پیش میآید. آنچه مردممحوری اقتضا میکند، حتماً عدالتطلبی است اما نه عدالتطلبی سوژهمحور سوسیالیستی کمونیستی که نتیجه آن استالین میشود و این همه کشت و کشتار میکند. یا نتیجه آن کسی مثل هیتلر میشود که آن هم میگوید سوسیالیست هستم؛ نه! دیکتاتوری نمیشود. عدالتی که ما میگوییم بر اساس عدالت عرفی و عدالت مردمی است که مبنای آن در اصول فقه اسلامی حسن و قبح عقلی است؛ آرای مشهوره و آرای محموده. همین دموکراسی مردممحوری در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی آمده است.
مبنای عدالت ما حسن و قبح عقلی است و مردم هستند که حسن عدالت و قبح ظلم را متوجه میشوند. مصادیق این را هم خود مردم تعیین میکنند؛ همین که در فقه به آن عرف میگوییم. در قرآن هم گفته میشود «خذ الْعَفْوَ وَأْمرْ بالْعرْف»؛ امر به عرف کن و عفو کن. معنای معروف نیز از عرف گرفته شده است. پس این هم مصداق عدالتطلبی میشود.
آزادیای که میگویند هم غالباً آزادی نیست؛ آن آزادیای که در سرمایهداری و سوژگی مطرح میشود «رهایی» است، نه «آزادی». لیبرالیسم رهایی است و آزادی همان «Freedom» میشود که در ایران اینها با هم قاطی میشود. مبنای لیبرالیسم را که باطل است، با یک چیزی به نام حق یعنی«Freedom» توجیه میکنند با اینکه با هم تفاوت دارند. رهاییای که در لیبرالیسم مطرح است ضدعقلانیت است و منظور از رهایی، رهایی انسان در برابر شهوتهاست. بسیار خب تا کجا؟! تا همین جزیره «اپستین» که جزیرهای با دختران و پسران نابالغ برای رهبران سیاسی و اقتصادی آمریکا فراهم کرده بود و بعد خودکشی کرد! تا جایی که زن بیل گیتس هم به خاطر همین از او جدا شد. اپستین یک سوسیالیسم و سادیسم جنسی شدید بهوجود میآورد. این اومانیسم هم در نهایت به یک مازوخیسم جنسی میرسد که در همجنسگرایی است ولی سادیسم جنسی در بچههای کوچک و دختران نابالغ و پدوفیلیا است. این قصه چنین ساختاری ایجاد میکند که لیبرالیسم همین است.
از طرف دیگر اگر بخواهیم عدالتطلبی سوسیالیستی را پیش بگیریم حتماً تبدیل به دیکتاتوری میشود. بنابراین مبنای عدالتطلبی اسلام، مردممحوری عرف است. این عدالتطلبی به جز حسن و قبح عقلی با چه سیستمی اعمال کنترل میکند؟ بر اساس عدالت فردی. اسلام فقط عدالت اجتماعی که مشهور به قسط است را قبول ندارد. امام علی(ع) هم در نهجالبلاغه میفرماید حتماً در جایی که عدالتطلبی فقط قسط باشد، منجر به دیکتاتوری میشود. اسلام با یک نوع عدالتطلبی فردی که به آن تقوا میگوییم، جلوی دیکتاتوری عدالتگرایی اجتماعی یعنی قسط را میگیرد و اجازه نمیدهد دیکتاتوری ایجاد شود. از این رو ساختار عدالتطلبی عرفی ضددیکتاتوری است و جلوی لیبرالیسم که ضد مردم و ضداخلاق است را هم میگیرد.
* به لحاظ اقتصادی این عدالتمحوری مردمی به چه نحوی در ساختار اجتماعی قابل اجراست؟
وقتی این عدالتطلبی میآید و عرفی هم میشود، در بعد اقتصادی طوری مطرح میشود که تبدیل به تعاونیها میشود. اگر در اقتصاد بخواهیم از این منظر بحث کنیم اقتصاد تعاونی است؛ یعنی تعاونی در تولید، تعاونی در توزیع و تعاونی در مصرف. تا امروز هم لیبرالیسم و سرمایهداری و سوژهمحوری اجازه نداده در کشوری مثل کشور ما حتی تعاونی شکل بگیرد. تعاونیای که در ایران مشاهده میکنیم تعاونی دولتی نیست. تعاونی ما مثل تعاونیهای بزرگ متمرکز کشورهای سوسیالیستی یا کشورهای مارکسیستی نیست. حتی در دوره شاه که او خود را بزرگترین پادشاه سوسیالیست معرفی میکرد نیز تعاونی شکل نگرفت. شاه در فرانسه درس خوانده بود و فرح کنار او بود و همه اینها تعاونی را در ذهن داشتند اما تعاونی دولتی بزرگ. تعاونیای که ما میگوییم کاملاً عرفی و مردمی است؛ تعاونیای که در یک روستا تشکیل میشود، تعاونیای که در شهر در صنفها درست میشود، هر زمان میخواهند توی سر تعاونی بزنند، میگویند تعاونی شکستخورده، در حالی که دارند تعاونی بزرگ و سوسیالیستی را مطرح میکنند. منظور ما از تعاونی، تعاونی محلی چه در تولید، چه در توزیع و چه در مصرف است که در روستا تشکیل میشود و مردم خود این را تشکیل میدهند.
سوسیالیسم تخیلی این را متوجه شد؛ کسی مثل اوون متوجه شد تعاونی باید محلی شود ولی به اسم سوسیالیسم دولتی و سرمایهداری جهانی این را نابود کردند. متاسفانه تعاونی محلی تاکنون در ایران تبیین نشده و همواره میگویند شکستخورده است. به همین دلیل سرمایهداری در کشور ما هم به شدت رشد کرده و اجازه نداده تعاونیها رشد کنند. اگر به نتیجه این مساله نگاه کنیم، میبینیم دلالی بیشترین سود را دارد و کشاورزی را از بین میبرد. یعنی به جای اینکه تعاونی و تولید و توزیع باشد، بیشترین فضایی که ایجاد میکنند دلالی است. سوسیالیسم محلیای که من میگویم اول بر اساس دانش بومی و آموزش بومی شکل پیدا میکند. علوم بومی، دانش بومی و آموزش بومی است و بعد بر اساس همین، تعاونی شکل پیدا میکند. به این شکل تعاونیها بهشدت پیشرفته، علمی و تخصصی و کاملاً بومی هستند.
* یعنی مالکیت ابزار تولید باید در اختیار تعاونیهای محلی باشد؟ الان بیان میشود که برای اینکه تولید رونق بگیرد و کیک اقتصادی بزرگتر شود، ابزار تولید باید دست بخش خصوصی باشد تا رشد را محقق کند. پس از طی فرآیند رشد و در این اقتصاد، به هر کسی به تناسب، کیک بیشتری میرسد. گفته شما با این ایده متفاوت است. تقریبا در سطح محلی آن مشخص است که چه میشود اما در ابزار تولید در سطح کلان و صنایع بزرگ مثل پالایشگاهها، معادن، پتروشیمی، فولاد و... ساختارش چطور میشود؟
اگر بخواهیم بحث کشاورزی را هم بیان کنیم، الان یک نفر در روستا نمیتواند دستگاه کمپوتسازی درست کند ولی اگر تعاونی تشکیل شود، میتواند. در صورت تشکیل تعاونیها، ایجاد کارخانههای فرآوردههای غذایی نیز میتواند در روستا عملی شود. الان مگر صنایع بزرگ در بورس مطرح نمیشوند؟ حالا همین قصه نمیتواند با یک نوع تعاونی درست شود؟ فرودگاه کازرون را میگویند پول نداریم تکمیل کنیم. پولهای مردم هم تکهتکه است. میتوان تعاونی تشکیل داد و فرودگاه کازرون را ساخت و مردم مثل بانک در آن سرمایهگذاری کنند که فرودگاه تکمیل شود. بعد که به سوددهی رسید، بقیه کارها انجام شود. نمیتوان این کار را انجام داد؟ شدنی است. سرمایههای بومی پراکنده خیلی زیاد است. الان کازرونیها تا انگلستان هستند و حاضرند در فرودگاه کازرون سرمایهگذاری کنند. به راحتی میتوان این کار را انجام داد. درباره صنایع بزرگ هم میتوان این کار را انجام داد. قبلا میگفتند یا سرمایهداری شخصی یا تعاونی بزرگ دولتی؛ اینها اشتباه است. تعاونی به شدت بومی و محلی را میگویم. باید روی استراتژیهای اینها کار کرد. یک زمانی شرکتهای سهامی عام یا سهامی خاص گفته میشد که همه تعاونی هستند. اتفاقا موفقیت بسیاری داشتند ولی چون دولتی میشدند از این وضعیت خارجشان کردیم. بعد از انقلاب، تا پایان جنگ، سوسیالیسم افراطی داشتیم و بعد از جنگ سرمایهداری برقرار بود. باید اینها را از نو بازبینی کرد تا همه حل شود.
* در این وضع دولت هم کوچک میشود؟
بله! ولی نه آنطوری که سرمایهدار دولت را کوچک میکند. مردم به ماهو مردم دولت را کوچک میکنند. این همه دلالی و واسطهگری هم از بین میرود. شهرهای ما الان روی دلالی بورژوازی تجاری بنیان شدهاند. بورژوازی تجاری که دلالی است و اسم این را هم تجارت گذاشتهاند، بشدت شهرهای ما را متورم و بیخاصیت و بشدت آسیبزا کرده است. مثل تهران که پول نفت میرود و کالا میآید و الی آخر.
اگر شما این ساختن تعاونیهای تولید و توزیع و مصرف را شروع کنید، تهران و شهرهای بزرگ هم کوچک میشوند. شهرهای بزرگ در کشورهای جهان سوم مثل ما و آمریکای لاتین بر اساس بورژوازی تجاری و دلالی شکل گرفتند و این میزان فساد ایجاد کردند. فاصله طبقاتی، شمال شهر و جنوب شهر بر اساس بورژوازی تجاری و سرمایهداری تجاری و دلالی است. اگر تعاونی تولید و توزیع و مصرف ایجاد کنید کاملا این ساختار بههم میخورد.
* این موضوع چه اثری روی ریخت سیاسی و فرآیند دموکراتیک بهجا میگذارد؟ ریخت اقتصاد سیاسی چه تاثیری روی بحث مردمسالاری و دموکراسی میگذارد؟ از دموکراسی فاصله میگیریم و به جمهوری میرسیم؟
دموکراسی و جمهوری یکی است.
* منظور، معنای دموکراسی غربی و سرمایهدارانه است.
به این مطلب هم خواهیم رسید. در بعد سیاسی، دموکراسی مشارکتی میشود، نه دموکراسی نخبگی و حزبی. بزرگترین فساد و جنایتها در دموکراسی حزبی انجام میشود. کشتار مردم فلسطین، به خاطر دموکراسی حزبی اسرائیل و آمریکاست. آمریکا که بزرگترین کشور جنگطلب جهان است و این همه کشتار کرده، تنها کشوری است که بمب اتم را ساخته و منفجر کرده و این میزان آدم کشته؛ اینها مصادیق دموکراسی حزبی آمریکاست. دموکراسی حزبی کاملا ضدمردمی است، یک دموکراسی الیگارشی اشرافی است. اسم آن را حزب میگذارند. صاحبان ثروت، قدرت و سیاست کسانی هستند که وارد دموکراسی حزبی میشوند. اینکه در آمریکا تا الان ۲ حزب سر کار هستند، بر اساس دموکراسی حزبی است. دموکراسی ایران، دموکراسی مردمگرایی است؛ دموکراسی مشارکتی است. مردم در انتخابات وسط میآیند والا کل نخبگان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دنبال دموکراسی حزبی هستند چون مردم اینها را قبول ندارند. انقلاب ما انقلابی علیه دموکراسی حزبی بود که شاه داشت ایجاد میکرد. یعنی پادشاه باشد و سلطنت کند و نخستوزیر درست کند و بر اساس دموکراسی حزبی باشد که اول هویدا بود و بعد آموزگار شد. بعد اشتباهی که شاه کرد گفت حزب رستاخیز ایران باشد که خیلی معنادار است که در نوجوانی، در دبیرستان در آن دوره در جریانش بودم. ما را در سالنی که کنار مدرسه بود با کت و شلوار یکسان برای حزب رستاخیز برده بودند. شاه هم میگفت هر کس این را قبول ندارد از این مملکت برود که این اشتباه بود. بعد از انقلاب هم این اشتباه تکرار شد و شکست خورد. حزب جمهوری اسلامی تشکیل دادند. یک حزب تک در ایران که شکست خورد. تا امروز هم این شکست خورده و هزاران میلیارد هزینه کردند تا دموکراسی حزبی را در دوم خرداد ایجاد کنند که آن هم شکست خورد. میخواستند حزب درست کنند ولی فقط جیب یک عده پر شد. پس فساد، خشونت و جنگی که دموکراسی حزبی ایجاد میکند هیچگاه حتی دیکتاتوری هم این را ایجاد نمیکند. اینها ضد دموکراسی مشارکتی و مردمی است که بدون حزب تشکیل میشود. ایران از اول انقلاب تاکنون دموکراسی مشارکتی مردمی داشته و بشدت موفق بوده است، تا جایی که حتی اگر یک رئیسجمهور یا کسی که انتخاب میشود خطا کند، مردم او را ساقط میکنند. در ایران این کار را کردند. الان این همه شورش کردند، اغتشاش کردند و دوباره همین دموکراسی مردمی این را جمع کرده است که به نام 9 دی 88، به نام 23 تیر 78 و... ماندگار شده است. اینها دموکراسی است و دموکراسی غیر از این نیست که مشارکت عمومی مردم وسط میدان باشد و تمام خشونتها را بخواباند. تمام این ناامنیها را مردم خواباندند.
* این ۲ برهه را دعوای دموکراسی مشارکتی و دموکراسی حزبی میدانید؟
دقیقا همین است. شکست دموکراسی حزبی در مقابل دموکراسی مردمی و مشارکتی بود. امنیتی که دموکراسی مشارکتی ایجاد میکند، دموکراسی حزبی ایجاد نمیکند. در تمام کشورهایی که انقلاب رنگی شد، حزب وجود داشت. اتفاقا آمریکا از طریق احزاب باعث شد استقلال کشورها از بین برود و به کشت و کشتار بیفتند؛ مثل اوکراین. اگر دموکراسی عمومی باشد و مردم قلب سلیم داشته باشند یا به قول غربیها عقل سلیم داشته باشند، هرگز آمریکا نمیتواند در این دموکراسی نفوذ کند و استقلال مملکتها حفظ میشود. در ایران همواره همین بوده است.
اگر دموکراسی حزبی داشتیم تا الان 100 بار آمریکا بر ما مسلط شده بود. نمونه آن هم نهضت آزادی است که میخواست F14 ما را هم به آمریکا بدهد، میخواست قدرت نظامی را هم بفروشد. پس دموکراسی حزبی باعث شکست است و اشرافیت را در قدرت حاکم میکند. یک نوع دموکراسی اشرافی است و باعث نابودی است.
در بعد اجتماعی، اندیشههای اجتماعی که مردمیسازی پیش میکشد این است که به جای اینکه سوسیالیسم و اصالت جامعه باشد یا لیبرالیسم و اصالت فرد باشد، آنچه مطرح میشود «فرهنگ» است. اگر تمدنی هم مطرح میکند بر اساس فرهنگ مطرح میکند. پس اصالت مردم به اصالت فرهنگ میرسد. یعنی مردم با یک فرهنگ خاص در یک جغرافیای خاص زندگی میسازند. دموکراسی مشارکتی مردممحور و مبتنی بر فرهنگ در نهایت به زندگی میرسد. یعنی زندگیمحوری، نه پیشرفتی که زندگی آدم را نابود کند و انسانها را دچار بیگانگی از خود، بیگانگی از جامعه، بیگانگی از دیگری و بیگانگی از طبیعت کند.
* یعنی توسعه درنمیآید، آبادی و پیشرفت درمیآید.
دقیقا! تئوری ما آبادی و عمران است. پیشرفت برای اروپاییها و توسعه برای آمریکاییهاست. پیشرفت سابقه تاریخی دارد و در اروپا سابقهای تاریخی داشته که بر اساس پیشرفت، خود را بنیان گذاشت. آمریکا چون تاریخ نداشت توسعه ایجاد کرد که مبنای تاریخی ندارد ولی مبنای ایرانی و اسلامی پیشرفت، عمران و آبادی است. عمران عربی و آبادی فارسی است که ریشه قرآنی و اسلامی ما همین است. مبنای ما عشایرمحوری نیست که در عرفان مطرح میشود، فلسفهمحوری هم نیست که در شهر مطرح میشود. یعنی پیشرفتی که در عمران و آبادی میگوییم نه شهرمحور است که فلسفی باشد و نه عرفانمحور است که عشایری باشد، بلکه روستاپایه است.
یعنی عمران و آبادی در روستاها محقق شده است. به همین دلیل مرکز حکمت، روستاها هستند. کل متفکرانی که در این مملکت هستند از روستاها بلند شدهاند. حکمتمحوری در روستاهاست و شهر هم اگر بنا میکنیم، روستامحور بنایش میکنیم. نخستین مسالهای که در روستاست این است که در رابطه با جامعه و فرهنگ و طبیعت به یک توازن میرسد. نه طبیعت، فرهنگ و جامعه را منهدم میکند و نه روستا، طبیعت را نابود میکند. عشایر زیست کاملا طبیعی دارند و زندگی آنها تابع طبیعت است. شهر کاملا ضدطبیعت است. شهر به این معنا که در ایران داریم منظور نیست. در اروپا طبیعت از شهر رخت میبندد و بیگانگی ایجاد میشود که مبنای آن شهر اروپایی، فلسفه است و مبنای عشایری هم عرفان است. ما روستامحور هستیم؛ یک توازن بین انسان و طبیعت، بین فرهنگ و طبیعت، بین جامعه و طبیعت منظور ما است که روستامحور است.
* این مواردی که مطرح شد از مساله اقتصاد تا فرهنگ و سیاست و اجتماع، بین خود تاخر و تقدمی دارد؟ یعنی اول باید ریخت اقتصاد سیاسی در تعاونی اقتصادی محلی شکل گیرد و بعد بقیه مراحل انجام شود یا به نحوی توأمان این اتفاقات باید رخ دهد؟
این را در راهبرد بحث کنیم بهتر است. در اینجا باید متخصصان هم وسط بیایند. نکته اینجاست که اتفاقا تکنولوژی رسانههای اجتماعی کاملا پشت این قصه هستند. رسانههای دیجیتال و رسانههای اجتماعی و فناوری دیجیتال کاملا میتوانند این طرحی که ارائه کردم را محقق کنند. اتفاقا دنیای آینده بر اساس این چارچوبی است که بیان میکنم: دنیای آینده دنیای پیروزی مردم بر انسان و پیروزی مردمگرایی بر انسانگرایی خواهد بود. تمدن غرب که بر اساس اومانیسم فلسفی بنا شده و شرق که بر اساس اومانیسم عرفانی است، از بین میروند و حکمتمحوری پیش میآید. در آلمان این امر شروع شده است و دارند آن را مطرح میکنند و در جاهای دیگر نیز این مطرح شده است. Wisdom انگلیسی یا Weisheit آلمانی همین را مطرح میکند و به نوعی همینها ساختار آینده جهان را شکل میدهند. بحثی که ما گفتیم بحث رو به آینده است، نه رو به گذشته؛ یعنی بحث محافظهکارانه نیست، رادیکال هم نیست اما کاملا حرکتی رو به آینده و یک نوع آیندهگرایی و آیندهسازی بر این اساس است و بشدت هم واقعی است.
ارسال به دوستان
3 کشته و 25 نفر مجروح در حمله پهپادی به پایگاه نظامی آمریکا در مرز سوریه و اردن
آمریکا گرفتار توفان
گروه بینالملل: شکست اسرائیل در رسیدن به اهداف نظامی خود در غزه و همچنین محکومیت این رژیم در دادگاه بینالمللی دادگستری، باعث خشم فراوان کشورهای غربی بویژه آمریکا و بعضی دولتهای اروپایی شده است و به همین دلیل آنها کمکهای خود را به آنروا که مسؤول امدادرسانی به مردم آواره باریکه غزه است متوقف کردند.
در حالی که 113 روز از جنگ در غزه میگذرد و آوارگان فلسطینی در این باریکه در شرایط بسیار دشواری قرار دارند، برخی کشورهای حامی رژیم اشغالگر صهیونیستی در توطئهای تازه علیه فلسطینیان، کمک مالی به آژانس آنروا وابسته به سازمان ملل را متوقف کردند. آژانس آنروا مسؤول خدمترسانی به آوارگان فلسطینی است و اکنون در بحبوحه جنگ ادامه فعالیت آن بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. تاکنون بعد از آمریکا 8 کشور از جمله انگلیس، آلمان، ایتالیا، کانادا، استرالیا، فنلاند و هلند کمک مالی به این آژانس بینالمللی را متوقف کردهاند؛ اقدامی که با خوشحالی و استقبال صهیونیستهای اشغالگر و اعتراض فلسطینیان همراه بوده است. در همین حال، آژانس آنروا نیز تحت فشارهای رژیم صهیونیستی قرارداد شماری از کارکنان خود در نوار غزه را فسخ کرده است. صهیونیستها ادعا کردند شماری از کارکنان این نهاد بینالمللی در حوادث مربوط به هفتم اکتبر دست داشتهاند. کمیسر کل آژانس آنروا از کشورهایی که کمک مالی به این نهاد را متوقف کردند، خواست در تصمیم خود بازنگری کنند. فیلیپ لازارینی اظهار داشت توقف کمک مالی به آنروا، فعالیتهای بشردوستانه آن در مناطق خاص بویژه غزه را با خطر مواجه میکند. توقف کمک مالی به آنروا و متعاقبا توقف خدماترسانی این آژانس بینالمللی به آوارگان فلسطینی در شرایط سخت جنگ، وضعیت فلسطینیان را که بیش از هر زمانی به کمک نیاز دارند، بسیار سختتر خواهد کرد. «بالاکریشنان راجاگوپال» گزارشگر ویژه سازمان ملل توقف کمکهای مالی 8 کشور به آژانس کاریابی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی (آنروا) را مجازات جمعی اهالی غزه توصیف کرد. وی تصریح کرد: نمیتوان به خاطر خطاهای ادعایی افرادی در آنروا، یک ملت را مجازات کرد. وی اضافه کرد: تلآویو اشغالگر است و خود باید ملزومات اصلی را برای اهالی غزه فراهم کند. در همین راستا، «محمود بصل» سخنگوی سازمان دفاع مدنی غزه با ابراز نگرانی از وضعیت فاجعهبار در نوار غزه تاکید کرد: کودکان روی خاک و بدون هیچ رواندازی شب را صبح میکنند و در نتیجه نبود هیچیک از ملزومات زندگی، مرگ همه اهالی را تهدید میکند. وی با اشاره به وضعیت اسفبار مردم غزه افزود رژیم اشغالگر پیوسته برای آزار مردم فلسطین بهانه میتراشد.
آژانس بینالمللی کمک به آوارگان فلسطینی سازمان ملل متحد (آنروا) از سال ۱۹۴۹ کمکهای ضروری را برای آوارگان فلسطینی فراهم کرده است اما با ادامه جنگ رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، این رژیم در تازهترین اقدام خود با طرح اتهامات واهی و با حمایت متحدان غربی خود تلاش میکند فعالیت و حمایتهای تنها حامی بینالمللی و بشردوستانه مردم غزه را نیز متوقف کند. آنروا که تقریباً به طور کلی از طریق کمکهای داوطلبانه دولتی تأمین میشود، مدتها مورد انتقاد رژیم صهیونیستی بوده است. این آژانس روز جمعه اعلام کرد چندین کارمند خود را که رژیم صهیونیستی آنها را به دست داشتن در عملیات توفانالاقصی متهم کرده بود، اخراج کرده و وعده داده است تحقیقات کاملی درباره ادعاهای مطرح شده انجام دهد. پس از تحریم این آژانس حمایتی بیم آن میرود وضعیت انسانی در نوار غزه وخیمتر شود. بر اساس دادههای سازمان ملل در ماه آگوست، ۶۳ درصد مردم غزه از ناامنی غذایی رنج میبرند و به کمکهای بینالمللی وابسته هستند. از طرفی بیش از ۸۰ درصد مردم این باریکه زیر خط فقر زندگی میکنند و قطع کمکهای بینالمللی شرایط را برای مردم غزه بیش از پیش بحرانی خواهد کرد. این نخستینبار نیست که کمک به این سازمان حمایتی و بشردوستانه قطع میشود. سال ۲۰۱۸ دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده این سازمان را از کمکهای بشردوستانه محروم و بخش عمده کمکها به این سازمان را متوقف کرد. پس از آن بود که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که در آن دوره در قدرت بود، ترامپ را تحسین کرد و گفت «آنروا سازمانی است که مشکل پناهندگان فلسطینی را تداوم میبخشد». سال ۲۰۱۹ با دنبال کردن این سیاست، سایر مقامات وقت ایالات متحده نیز تلاش کردند از اقدامات ترامپ در راستای برچیدن و تحریم این سازمان حمایت کنند به طوری که مشاور ترامپ در خاورمیانه به شورای امنیت سازمان ملل گفت آنروا باید برچیده شود. در همان سال، به دنبال برخی گزارشات ادعایی مبنی بر سوءمدیریت و سوءاستفاده از قدرت در بالاترین سطوح آنروا، رئیس آژانس به دلیل تحقیقات سازمان ملل از سمت خود استعفا کرد. در نهایت نیز فیلیپ لازارینی، رئیس این سازمان روز جمعه اعلام کرد: «مقامات اسرائیل اطلاعاتی را درباره ادعای دخالت چند کارمند آنروا در حملات ۷ اکتبر به اسرائیل در اختیار آنروا قرار دادهاند». به گفته لازارینی، در نتیجه این ادعای رژیم صهیونیستی، کارکنان این آژانس اخراج شدهاند و تحقیقات آغاز شده است. در همین رابطه وزیر خارجه رژیم صهیونیستی روز شنبه مدعی شد آنروا نباید پس از جنگ اسرائیل علیه غزه، نقشی در غزه ایفا کند. وی مدعی شد این آژانس «باید با آژانسهایی که به صلح و توسعه واقعی اختصاص داده شدهاند، جایگزین شود». در همین ارتباط ایمن الصفدی، وزیر خارجه اردن تاکید کرد آنروا نباید بر اساس اتهامات علیه ۱۲ تن از مجموع ۱۳ هزار کارمندش به طور دستهجمعی مجازات شود. بر اساس گزارش شبکه الجزیره، وزیر خارجه اردن تصریح کرد: «ما از کشورهایی که تصمیم به تعلیق کمک مالی به آنروا گرفتند میخواهیم از تصمیم خود صرفنظر کنند». ایمن الصفدی در ادامه افزود: آنروا شریان زندگی بیش از 2 میلیون فلسطینی است که در غزه با خطر گرسنگی مواجهند. وزارت خارجه فلسطین با صدور بیانیهای مجددا از کشورهایی که حمایت مالی خود از آژانس امداد و کار آوارگان فلسطینی (آنروا) را تعلیق کردهاند خواست در تصمیم خود تجدیدنظر کنند. همچنین بر اساس گزارش الجزیره، وزارت خارجه فلسطین تاکید کرد این کشورها باید از تصمیم خود در حمایت از انسانیت و در راستای مواضع از پیش اتخاذ شده آنها درباره لزوم حمایت از غیرنظامیان و تأمین نیازهای اولیه آنها بازنگری کنند. این وزارتخانه همچنین اعلام کرد تصمیم این کشورها به معنی مجازات گروهی میلیونها فلسطینی بویژه در سایه فاجعه انسانی در نوار غزه است که از
7 اکتبر در معرض حملات پیاپی رژیم صهیونیستی قرار دارند. از سوی دیگر، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین مخالفت خود را با کمپین ظالمانه رژیم صهیونیستی علیه آژانس امداد و کار آوارگان فلسطینی (آنروا) اعلام کرد. ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین از کشورهایی که قبل از پایان تحقیقات درباره اتهامات وارده موضع گرفتهاند خواست از این مواضع خود صرفنظر کنند که میلیونها فلسطینی را به طور غیرمنصفانه و غیرانسانی مجازات میکند. محمد البرادعی، معاون رئیسجمهوری اسبق مصر در صفحه کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر سابق) نوشت: «تصمیم شماری از کشورهای غربی مبنی بر تعلیق کمک مالی به آنروا که مسؤول کمکهای انسانی به بیش از ۵ میلیون آواره فلسطینی است، به دلیل مشارکت ۱۲ نفر از کارکنان آن در نوار غزه در عملیات هفتم اکتبر مقاومت فلسطین، تصمیمی غیراخلاقی است». بر اساس گزارش عربی ۲۱، البرداعی افزود: «زمان تعلیق کمک مالی در بحبوحه تداوم کشتارها در غزه و دستور دیوان بینالمللی دادگستری مبنی بر اتخاذ اقدامات پیشگیرانه برای محافظت از ساکنان غزه در برابر جنایت نسلکشی، غیرقابل درک و غیرقابل توجیه است». وی از کشورهای عربی خواست فوراً بودجه لازم را در اختیار آنروا قرار دهند، چرا که به عقیده وی این کمترین اقدامی است که میتوانند انجام دهند. از سویی کمیسر آژانس امداد و کار آوارگان فلسطین (آنروا) در بیانیهای به مناسبت گذشت ۱۰۰ روز از حمله رژیم صهیونیستی به غزه گفت: ۱۰۰ روز گذشته برای ساکنان غزه به اندازه ۱۰۰ سال بود. فلسطینیها در معرض بزرگترین عملیات کوچاندن از سال ۱۹۴۸ به دلیل حملات اسرائیل قرار گرفتند. به گزارش الجزیره، وی گفت: بیشتر ساکنان غزه از جمله کودکان در طول زندگیشان آسیبهای جسمی و روانی ناشی از حملات را تحمل خواهند کرد. بیش از 1.4 میلیون نفر به پناهگاههای آنروا پناه برده و مجبور هستند در شرایط غیر انسانی زندگی کنند. لازارینی گفت: غزه طی ۱۰۰ روز گذشته شاهد مرگ جمعی، ویرانی، آوارگی، گرسنگی، خسارت و غم و اندوه بود.
ارسال به دوستان
سامانه بارشی جدید فردا وارد کشور میشود
بارش ۲ متر برف
با فعال شدن سامانه بارشی که اواخر هفته گذشته وارد کشور شد، اغلب استانهای کشور با بارش برف و باران مواجه شدند؛ بارشهایی که در استانهای غرب و شمال غرب کشور قابل توجه بود به طوری که این بارشها 12.5درصد وسعت کشور را پوشیده از برف کرد. طبق گزارشهای موجود بارش سنگین برف در مناطق سردسیر طی یک هفته اخیر از 30 سانتیمتر تا 2 متر گزارش شده است. سرپرست راهداری شهرستان خلخال میگوید ارتفاع برف در برخی روستاهای خلخال به بیش ۲ متر رسیده است. به گفته عباس حقی، تمام راههای روستایی شهرستان خلخال که به دلیل بارش سنگین برف بسته شده بود، بازگشایی شده و تنها به علت کولاک در چند روستا دوباره مجبور به بازگشایی راه روستایی هستیم که در این میان میتوان به روستای بفراجرد خلخال اشاره کرد. همچنین در محورهای ارتباطی شهرستان خلخال با تلاش شبانهروزی راهداران، اقدامات سریع بازگشایی در اولویت راهداران قرار دارد. بارشها در مناطق شمال غرب کشور که اغلب به صورت برف بوده، باعث شده ارتفاعات مناطق کوهستانی شمال غرب و غرب کشور پوشیده از برف شود. طبق گزارشهای رسانههای استانی و تصاویر منتشر شده از آذربایجان غربی، میزان بارش برف در ارتفاعات این استان به اندازهای است که با آب شدن آن حجم قابل توجهی آب روانه دریاچه ارومیه میشود به طوری که دومین بارش فراگیر برف در آذربایجان غربی و ارومیه در روزهای گذشته در کنار خوشحالی شهروندان و کشاورزان، امید به جان گرفتن دوباره نگین فیروزهای آذربایجان را در دل دوستداران طبیعت و محیط زیست زنده کرد.
کارشناسان هواشناسی پیشبینی میکنند با توجه به ورود سامانه بارشی جدید که از فردا وارد کشور میشود و استانهای غرب و شمال غربی کشور را فرا میگیرد، بارشهای جدید در این مناطق علاوه بر بهبود وضعیت ذخیره منابع آبی، بیتردید جان تازهای را به دریاچه ارومیه میبخشد. در این میان رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا نیز از تداوم بارش در نقاط مختلف کشور طی روزهای آینده خبر میدهد. صادق ضیاییان میگوید بر اساس تحلیل آخرین نقشههای هواشناسی سامانه بارشی دوشنبه (امروز) ابرناکی و بارش در سواحل شمالی همچنین در خراسان شمالی و شمال خراسان رضوی و اردبیل ادامه خواهد داشت. به گفته وی سهشنبه (فردا) با ورود سامانه بارشی جدیدی از شمال غرب کشور، ابرناکی و بارش برف و باران در شمال غرب و دامنههای جنوبی البرز واقع در قزوین، البرز و تهران شروع میشود. همچنین در نیمه غربی سواحل دریای خزر بارندگی تقویت میشود و در خراسان رضوی نیز بارش رخ میدهد. چهارشنبه و پنجشنبه نیز این وضعیت در غرب و مرکز کشور و سواحل غربی دریای خزر ادامه خواهد داشت.
ارسال به دوستان
راهکار امیر قلعهنویی برای بازی فیزیکی مقابل تیم ملی فوتبال سوریه
تمرین پشت درهای بسته
شیوه بازی فیزیکی و مرموزانه سوریها قبل از تقابل با تیم ملی فوتبال ایران باعث هشدار امیر قلعهنویی به بازیکنان شد. 2 سرمربی هم تلاش میکنند برنامههای تاکتیکیشان را مخفی نگه دارند. تیم ملی فوتبال ایران ساعت ۱۹:۳۰ روز چهارشنبه یازدهم بهمن در مرحله یکهشتم نهایی جام ملتهای ۲۰۲۳ آسیا به مصاف سوریه خواهد رفت. این دیدار در حالی برگزار میشود که هر 2 تیم دنبال مخفی نگه داشتن تمرینات خود برای مرور کارهای تاکتیکی هستند. هکتور کوپر، سرمربی سوریه حساسیت زیادی روی ورود رسانههای خارجی سر تمرینات تیمش دارد و تعدادی از جلسات تمرین را هم پشت درهای بسته برگزار کرده است. در سوی دیگر هم امیر قلعهنویی تصمیم گرفت تمرین روزهای شنبه و یکشنبه هفته جاری را پشت درهای بسته برگزار کند تا هیچ گزارشی از وضعیت تیمش منتشر نشود. سرمربی تیم ملی ایران با آگاهی از قدرت دفاعی سوریه و سرعت بالای حمل توپ آنها در ضدحمله هشدار جدی به بازیکنان خود در تیم ملی ایران داده است. قلعهنویی به همراه دستیارانش در طول چند روز اخیر بارها با بازیکنان درباره قدرت بالای سوریها صحبت کرده است و از آنها خواسته به هیچوجه حریف یکهشتم نهایی خود را دستکم نگیرند. آنالیز تیمی سوریه، همچنین توانایی چند بازیکن این تیم نظیر عمر خربین، آیهام اوسو، عبدالرحمان ویس، ازکوئل هام، المار آبراهام، ابراهیم حصار و پابلو صباغ برای بازیکنان روبهروی آنها تشریح شده است تا اهمیت این دیدار را برای آنها بیش از پیش کند.
* حضور بازیکنان تیم ملی در جلسه فنی
بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران دیروز یکشنبه در جلسه فنی پیش از دیدار با سوریه شرکت کردند. بر اساس برنامهریزی انجامشده، بازیکنان تیم ملی ظهر در جلسه فنی شرکت کردند. در این جلسه، امیر قلعهنویی بر اساس اطلاعات استخراجشده از سوی گروه آنالیز، درباره تمرینات روزهای گذشته ملیپوشان، عملکردشان در تمرینات و بازیهای گذشته و حریف روز چهارشنبه به آنها نکاتی را گوشزد کرد. ملیپوشان پس از حضور در این جلسه فنی و صرف ناهار و استراحت، تمرین دیگری را عصر دیروز برگزار کردند.
* راهکار تیم ملی برای عبور از دفاع اتوبوسی سوریه
پیشکسوت فوتبال میگوید سوریه حتی اگر با دفاع اتوبوسی مقابل ایران ظاهر شود، تیم ملی توانایی گلزنی به این تیم را دارد. سید ضیا عربشاهی در ارزیابی عملکرد تیم ملی فوتبال ایران برای بازی برابر سوریه در مرحله حذفی جام ملتهای آسیا اظهار کرد: زمانی که در تیم ملی بودم ۳ بازی با سوریه انجام دادم و بازیکنانش از نظر فیزیکی و تکنیکی شباهت زیادی با تیم ایران دارند. درست است تیم ما سرگروه شد و بازی بسیار خوبی برابر امارات به نمایش گذاشت اما نباید با این بردها تصور کنیم تیم ما از هر لحاظ عالی است و مشکل خاصی ندارد. ما هیچ تیمی را نباید دستکم بگیریم. او افزود: در بازی با فلسطین اگر در دقایق اول گل نمیزدیم قطعا در ادامه با مشکل مواجه میشدیم. در حال حاضر تمام تیمها نزدیک به هم فوتبال بازی میکنند. نباید فکر کنیم بازی راحتی برابر سوریه خواهیم داشت. سوریه تیم سرسختی است و باید با یک ارنج خوب برابر آنها بازی کنیم تا به نتیجه مطلوب دست یابیم. عربشاهی گفت: کنعانیزادگان به دلیل دواخطاره بودن برابر سوریه نمیتواند بازی کند و اکنون در عمق دفاع مشکل داریم، البته شجاع خلیلزاده خیلی زحمت میکشد اما در کنارش بازیکن خوب وجود ندارد و این مساله سبب میشود کادر فنی در چیدمان دچار مشکل شود. بازیکنان ما باید طوری برابر سوریه بازی کنند که دفاع این تیم را تحت فشار قرار دهند تا از عمق دفاع سوریه بهراحتی عبور کنیم. پیشکسوت فوتبال ایران تصریح کرد: سامان قدوس یکی از بهترینها در جام ملتهای آسیا بوده و تا امروز عملکرد خیلی خوبی داشته است. در حالی که سعید عزتاللهی کند و تا حدودی رو به عقب بازی میکند. ما باید رو به جلو بازی کنیم تا سوریه را تحت فشار قرار دهیم. حتی اگر سوریه اتوبوسی دفاع کند، ما 2 بازیکن مهاجم داریم که هم سرزن هستند و هم تکنیکی. ما از وجود این 2 بازیکن میتوانیم به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم، البته پیروزی برابر سوریه بهراحتی امکانپذیر نیست، همچنین بازی به بازی شرایط ایران برای پیروزی برابر رقبا سختتر خواهد شد.
عربشاهی با اشاره به این نکته که بیشترین ضعف تیم ما مربوط به ساختار دفاعی است، تصریح کرد: دفاع وسط ایران مشکل دارد و باید سعید عزتاللهی یا هر کسی که به عنوان هافبک دفاعی بازی میکند، جلوی دفاع بازی کند. زمانی که سوریه میخواهد حمله کند، هافبک وسط ایران باید رو به جلو حرکت کند تا از همان خط اول روی سوریه فشار گذاشته شود. وی گفت: ما باید سوریه را شکست دهیم و محکوم به برد هستیم و نباید این تیم را دستکم بگیریم. فوتبال سوریه از نظر فیزیکی و تکنیکی شبیه فوتبال عراق، اردن و نزدیک به فوتبال ماست. به اعتقاد من بازی با سوریه یکی از سختترین بازیهای ایران در مسیر رسیدن به فینال جام ملتهاست.
* سرمربی فلسطین: بازی با قطر برادرانه ولی تاریخی است
امروز دوشنبه در یکی از بازیهای حساس جام ملتهای آسیا دو تیم قطر و فلسطین به مصاف هم میروند. سرمربی فلسطین میگوید به دنبال تاریخسازی در مسابقات جام ملتهای آسیا هستند: «بازی ما با قطر برادرانه است ولی به دنبال تاریخسازی هستیم»، این اظهارات مکرم دبوب، سرمربی تونسی فلسطین در نشست خبری پیش از دیدار با قطر در مرحله یکهشتم نهایی جام ملتهای آسیا است. فلسطین مخصوصا نوار غزه این روزها با تجاوز بیسابقه رژیم اشغالگر قدس مواجه است و در 4 ماه گذشته بیش از 26 هزار فلسطینی به شهادت رسیدهاند. فلسطین در صورت پیروزی مقابل قطر و صعود به مرحله یک چهارم نهایی جام ملتهای آسیا تاریخساز میشود. دبوب میگوید مردم فلسطین در شرایط سختی قرار دارند ولی بازیکنان فلسطین «با فوتبال میخواهند کمی از دردهای آنها را کاهش دهند» و برای این هدف به دنبال پیروزی مقابل قطر مدافع عنوان قهرمانی هستند.
* سوریها زنگ خطر را برای ایران به صدا در آوردند
یک رسانه سوریهای ایران را تیم بهتری ارزیابی کرد اما معتقد است تیم ملی کشورش توانایی شکست دادن ایران را دارد. تیم ملی فوتبال ایران در مرحله یکهشتم نهایی جام ملتهای آسیا شامگاه چهارشنبه از ساعت ۱۹:۳۰ به مصاف سوریه خواهد رفت. پایگاه خبری «الوطن» سوریه در یادداشتی درباره این دیدار نوشت: از نظر تئوری، تیم ایران برتر از سوریه است اما در عمل، ما تیم ایران را بهتر از هر تیم دیگری میشناسیم و بارها برابر آنها به تساوی دست یافتهایم و راه تقابل با آنها را میشناسیم. از نگاه تیم ملی ایران، سوریه رقیب سرسختی است. ما هم خوب بازی میکنیم و آنها را در این دیدار شکنجه خواهیم کرد.
«الوطن» در ادامه نوشت: در این دیدار در صورتی پیروز خواهیم شد که مالکیت توپ را به دست بیاوریم و با آرامش و صبر بازی کنیم.
ارسال به دوستان
خبر
ترامپ: ما 9 تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم و میلیونها نفر را کشتیم
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در کمپین انتخاباتی خود با انتقاد جدی از بایدن و دموکراتها درباره کمک به اوکراین، گفت: فقط ۲۰۰ میلیارد دلار به اوکراین[یا ناتو؟] دادهایم و اگر به آمریکا حمله نظامی شود، ناتو و اروپاییها هیچوقت به کمک آمریکا نخواهند آمد.
هیچکس از آنها چنین چیزی نخواسته! این همان چیزی است که من در برابر ناتو انجام دادم، ما داریم برای ناتو هزینه میکنیم ولی چیز زیادی بابت آن به دست نمیآوریم، میدانید من متنفرم از اینکه این حرف را درباره ناتو بزنم ولی حتی اگر ما به کمک نیاز داشته باشیم، بگذارید اصلا اینجوری بگویم، اگر ما مورد حمله قرار بگیریم، من که باور نمیکنم آنها بیایند اینجا (و به آمریکا کمک کنند)؛ من که باور نمیکنم، من این آدمها را خوب میشناسم! به احتمال صددرصد یک حمله تروریستی بزرگ در ایالات متحده رخ خواهد داد. یا ممکن است حملات زیادی انجام شود و همه اینها به دلیل اتفاقات 3 سال گذشته است.
جو بایدن حقهباز با این جرائم هرگز قسر درنمیرود. او ماه نوامبر (زمان برگزاری انتخابات) در پای صندوق رای محاکمه میشود و شماها هم به وضعیت داشتن قویترین مرز برمیگردید... ما همه چیز را به دست میآوریم... و با رای شما جو بایدن دادگاهی و این جنایات توسط شما مردم آمریکا محکوم میشود.
ترامپ در میان هوادارانش در لاکونیای ایندیانا گفت: ما به خاورمیانه (غرب آسیا) بازگشتهایم! ما ۹ تریلیون دلار هزینه کردهایم و میلیونها نفر را نیز کشتهایم... آیا میدانید چه دستاوردی از آن داشتهایم؟
هیچ!
ترامپ گفت: ۴ سال دهانم را بستم اما الان و همیشه میگویم هیچ حملهای [مثل حمله] به برجهای مرکز تجارت جهانی [در دوره من] صورت نگرفت.
رئیس جمهور سابق آمریکا با اشاره به دوره ریاستجمهوری خود و تهدیدات بالقوه نسبت به آمریکا در آن زمان، گفت: ۴ سال دهانم را بسته نگه داشتم اما همیشه در موردش صحبت میکنم، هیچ حملهای اتفاق نیفتاد؛ هیچ حملهای مثل حمله به برجهای مرکز تجارت جهانی صورت نگرفت.
ارسال به دوستان
حقوق سربازان متأهل به ۹ میلیون تومان افزایش و مدت سربازی به 14 ماه کاهش مییابد
سربازی کمتر حقوق بیشتر
گروه اجتماعی: پس از کاهش خدمت سربازی به 21 ماه در اول آبان ماه سال جاری، روز گذشته خبر رسیدن میانگین مدت خدمت سربازی به 14 ماه، رسانهای شد که میتوان گفت بهترین و شیرینترین خبری بود که سربازان و مشمولان میتوانستند انتظارش را داشته باشند و شاید به نوعی یک عیدی زودهنگام برای سربازان بود. علاوه بر خبر کاهش 6 ماهه خدمت سربازی در طول 3 ماه، شنبه هفته جاری نیز مجلس مصوب کرد حداقل حقوق سربازان مجرد در سال آینده که در مناطق غیرعملیاتی در حال خدمت هستند 6 میلیون تومان و برای سربازانی که در مناطق عملیاتی هستند 7ونیم میلیون خواهد شد، همچنین حداقل حقوق سربازان متاهل نیز سال آینده 9 میلیون تومان تعیین شد؛ خبرهای مسرتبخشی که انگیزه مشمولان به خدمت را دوچندان کرده است.
در این باره عضو هیاترئیسه مجلس شورای اسلامی طی گفتوگویی با «وطن امروز» درباره جزئیات کاهش میزان مدت زمان خدمت سربازی اظهار داشت: مطابق توافق انجامشده بین ستاد کل نیروهای مسلح با رئیس مجلس شورای اسلامی، میانگین خدمت سربازی با احتساب دوره آموزشی به ۱۴ ماه خواهد رسید، یعنی حداقل ۳ ماه از خدمت تمام سربازان کاهش مییابد.
سیدمحسن دهنوی در پاسخ به اینکه آیا کاهش میزان خدمت سربازی مشکلی را برای تامین نیروی انسانی وظیفه برای انجام خدمت در نیروهای مسلح ایجاد نمیکند، افزود: در جلسات تصمیمگیری اعضای ستاد کل نیروهای مسلح با رئیس مجلس، مسؤولان بلندپایه این ستاد به عنوان متولی تامین امنیت به جمیع جهات طرح کاهش خدمت سربازی بخوبی اندیشیده بودند و از قبل محاسبات لازم را در این باره داشتند، بنابراین کاهش میزان خدمت سربازی نهتنها به کاهش نیروهای وظیفه نمیانجامد، بلکه جذابیت لازم را برای حضور گسترده مشمولان ایجاد میکند.
وی گفت: طی چند جلسه کارشناسی با حضور قالیباف و سردار باقری برای رفع ابهام از مصوبه مجلس شورای اسلامی مبنی بر اصلاح سربازی در برنامه هفتم توسعه تصمیماتی گرفتیم. طبق این توافق، میانگین خدمت سربازی با احتساب دوره آموزشی به ۱۴ ماه خواهد رسید، یعنی حداقل ۳ ماه از خدمت تمام سربازان کاهش پیدا میکند. نماینده مردم تهران تصریح کرد: ستاد کل نیروهای مسلح با تامین اعتبار دولت، نسبت به جایگزینی سرباز با سایر عضویتها در حد اعتبار تامینشده اقدام خواهد کرد. با این مصوبه، کاهش نیاز به سرباز، محقق شده و استفاده از سربازان در جایگاههای تخصصی افزایش مییابد. رئیس فراکسیون اقتصاد دانشبنیان متذکر شد: دانشجویان خارج از کشور، امکان معافیت تحصیلی خواهند داشت که این موجب تسهیل بازگشت نخبگان به کشور میشود. دهنوی توضیح داد: ستاد کل نیروهای مسلح، برنامهای جهت تعیین تکلیف مشمولان غایب تدوین و به مجلس ارائه خواهد کرد. وی تاکید کرد: مشمولان خدمت سربازی با ۳۵ سال سن و دارای 2 فرزند و بیشتر معاف خواهند شد. این معافیت در جهت حمایت از مشمولان سربازی که تشکیل خانواده دادهاند، وضع شد. دهنوی گفت: این تصمیمات در قالب حکم پیشنهادی برای رفع ابهام شورای نگهبان، امروز در سامانه قانونگذاری مجلس شورای اسلامی بارگذاری شد تا پس از تصویب در صحن مجلس و تایید شورای نگهبان، اجرایی شود. وی در پایان با تشکر از پیگیریها و همکاریهای قالیباف و سردار باقری گفت: آقای قالیباف و سردار باقری موجب شکلگیری یک کار موفق مشترک بین مجلس شورای اسلامی و ستاد کل نیروهای مسلح، پس از سالها شدند و انشاءالله این مسیر همکاری ادامه خواهد داشت.
بنا بر این گزارش انجام خدمت سربازی هم اکنون به سمت حرفهای شدن پیش میرود؛ آن طور که توجه به مهارت آموزی سربازان در حین خدمت و پرداخت وام خوداشتغالی به آنها رویکردی است که طی چند سال اخیر مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که برخی سربازان پس از انجام خدمت با حرفه و مهارت خاص پادگان را ترک میکنند.
ارسال به دوستان
۳ ماهواره ایرانی مهدا، کیهان ۲ و هاتف ۱ با ماهوارهبر سیمرغ به فضا پرتاب شدند
آزمایشگاه فضایی ایران
این ماهوارهها به ارتفاع کمینه تقریبی ۴۵۰ کیلومتری و ارتفاع بیشینه تقریبی ۱۱۰۰ کیلومتری زمین پرتاب شدند
گروه سیاسی: در آستانه دهه فجر و چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ماهوارههای «مهدا»، «کیهان ۲» و «هاتف ۱» با موفقیت در مدار قرار گرفتند.
به گزارش «وطن امروز»، 24 ساعت پس از بیانیه تروئیکای اروپا در محکومیت پرتاب ماهواره «ثریا» با ماهوارهبر «قائم ۱۰۰» به مدار ۷۵۰ کیلومتری زمین، روز گذشته کشورمان از جدیدترین تواناییهایش در عرصه فضایی رونمایی کرد. ماهوارهبر سیمرغ که توسط وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ساخته شده است، ماهواره مهدا و ۲ محموله تحقیقاتی را از پایگاه امام خمینی(ره) با موفقیت در مدار بیضوی با ارتفاع کمینه تقریبی ۴۵۰ کیلومتر و ارتفاع بیشینه تقریبی ۱۱۰۰ کیلومتری زمین تزریق کرد. ماهواره مهدا ماهوارهای تحقیقاتی است که مراحل طراحی، ساخت، تجمیع و آزمون آن در پژوهشگاه فضایی ایران انجام و آماده پرتاب شده است. ماهواره «مهدا» از ماهوارههای سبک وزن پژوهشگاه فضایی ایران است که برای آزمایش زیرسامانههای توسعهیافته ماهوارهای طراحی و ساخته شده است. این ماهواره از نوع ماهوارههای تحقیقاتی است که مراحل طراحی، ساخت، تجمیع و آزمون آن در پژوهشگاه فضایی ایران انجام شده است و نانوماهوارههای کیهان ۲ و هاتف ۱ نیز توسط شرکت صنایع الکترونیک (صاایران) وزارت دفاع طراحی و آماده پرتاب شدهاند. ماموریت اصلی این ماهواره، بررسی صحت عملکرد ماهوارهبر سیمرغ در تزریق چندگانه محمولههای فضایی در مدار پایین زمین و ارزیابی عملکرد برخی از طراحیهای جدید و قابلیت اطمینان فناوریهای بومی در فضا است. ماهواره مهدا، یک ماهواره ۳۲ کیلوگرمی از سری ماهوارههای سبکوزن پژوهشگاه فضایی ایران است که به منظور آزمایش زیرسامانههای توسعهیافته ماهوارهای طراحی و ساخته شدهاند. ماموریت اصلی این ماهواره، بررسی صحت عملکرد ماهوارهبر سیمرغ در تزریق چندگانه محمولههای فضایی در مدار پایین زمین و ارزیابی عملکرد برخی از طراحیهای جدید و قابلیت اطمینان فناوریهای بومی در فضاست. مدیر این پروژه مرحوم محمد ندافیپور بود که 2 سال پیش بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت و اسم دختر وی «مهدا» روی این ماهواره گذاشته شده است.
نانوماهواره «کیهان ۲» از ماهوارههای مکعبی شرکت صاایران برای اثبات فناوری موقعیتیابی فضاپایه طراحی شده است. نانوماهواره «کیهان ۲» امکان تعیین موقعیت را بهصورت بومی و مستقل از سامانههای موقعیتیابی جهانی، برای گیرندههای زمینی فراهم میکند. نانوماهواره کیهان ۲، از سری ماهوارههای مکعبی شرکت صاایران وزارت دفاع است که با وزن کمتر از ۱۰ کیلوگرم برای اثبات فناوری موقعیتیابی فضاپایه طراحی و ساخته شده است و امکان تعیین موقعیت را به صورت بومی و مستقل از سامانههای موقعیتیابی جهانی، برای گیرندههای زمینی فراهم میکند. در این ماهواره، از زیرسامانه تعیین و کنترل وضعیت به منظور نشانهروی پایدار و دقیق به سمت زمین استفاده شده است.
نانوماهواره «هاتف ۱» از نوع ماهوارههای مکعبی شرکت صاایران است و برای اثبات فناوری مخابرات باند باریک با کاربرد اینترنت اشیا ساخته شده است. نانوماهواره هاتف ۱ نیز از سری ماهوارههای مکعبی شرکت صاایران (صنایع الکترونیک وزارت دفاع) با وزن کمتر از ۱۰ کیلوگرم به منظور اثبات فناوری مخابرات باند باریک با کاربرد اینترنت اشیاست. این ماهواره به عنوان نسخه آزمایشی اول از مجموعه ماهوارههای منظومه ماهوارهای شهید سلیمانی، به فضا پرتاب شده است.
* ماهوارههای «هاتف 1» و «کیهان ۲» چه ویژگیهایی دارند؟
سخنگوی گروه فضایی وزارت دفاع درباره پرتاب همزمان ۳ ماهواره توسط ماهوارهبر سیمرغ، گفت: فناوری فضایی کاربردهای متنوعی در زندگی بشر دارد و ماهوارهبر سیمرغ، نسل جدید ماهوارهبرهای سوخت مایع جمهوری اسلامی ایران است. سیداحمد حسینی با بیان اینکه فناوری پرتاب فضایی جزو فناوریهای لبه تکنولوژی دنیاست و در مجموع حدود ۱۰ کشور به این فناوری دست یافتهاند، افزود: متخصصان کشورمان موفق شدند با استفاده از دانش بومی به این فناوری دست یابند و ماهوارهبر سیمرغ بعد از تستهای تحقیقاتی و زیرمداری توانست ۳ ماهواره را به طور همزمان در مدار قرار دهد. وی ادامه داد: با توجه به قابلیتهای بالایی که ماهوارهبر سیمرغ دارد، میتواند عمده نیازهای فضایی و ماهوارهای که در کشور توسعه داده میشود را برآورده کند و نگرانی در آینده برای پرتابها نباشد، چرا که با توانمندی داخلی میتوانیم این پرتابها را داشته باشیم.
حسینی با بیان اینکه ۲ نانوماهواره در ۲ حوزه فناوری به عنوان نخستین گامها برای اثبات فناوری تعریف شدهاند و با موفقیت در مدار قرار گرفتند، گفت: ماهواره هاتف ۱ نخستین قدم تحقیقاتی در راستای منظومه اینترنت اشیا در برنامه ۱۰ ساله فضایی کشور تعریف شده است. وی افزود: قراردادی در این زمینه با سازمان فضایی منعقد شده است که در آینده تعدادی ماهواره در قالب یک منظومه در فضا قرار بگیرد و ماهواره هاتف ۱ نخستین گام به عنوان گام تحقیقاتی برای شروع منظومه اینترنت اشیا و مخابرات باریک باند تعریف شد. سخنگوی فضایی وزارت دفاع ادامه داد: نانوماهواره کیهان ۲ در حوزه ناوبری فضاپایه و تعیین موقعیت گام اول تحقیقاتی در این حوزه است که متخصصان ما در وزارت دفاع این ماهواره را توسعه دادند و ایستگاههای زمینی هم توسعه داده شده و بعد از اینکه ارتباط برقرار شد و در حین مدارقرارگیری ماهواره تنظیمات لازم انجام شد قدمهای بعدی برای پرتاب ماهواره در این حوزه برداشته میشود.
رئیس سازمان فضایی ایران هم با اشاره به پرتاب موفق ماهواره ایرانی «مهدا» و ۲ محموله تحقیقاتی دیگر اظهار کرد: پرتابگرهای سوخت مایع به لحاظ جرمی که میتوانند حمل کنند بسیار استراتژیک هستند و برای رسیدن به اجرام بالا باید در این مسیر حرکت کنیم. حسن سالاریه افزود: ماموریت پرتاب ماهواره «مهدا» تا حد زیادی مشابه ثریا است، یعنی ما یک ماهواره تحقیقاتی و ۲ نانوماهواره که آنها نیز تحقیقاتی هستند، داریم و البته هر سه ماهواره مخابراتی و با کاربریهای خاص هستند.
وی تصریح کرد: در گام اول، تثبیت قابلیت پرتابگر و در مدار گذاشتن ماهوارهها اولویت ما بوده است و در این پرتاب خاص، پرتاب چندگانه و همچنین تست عملیاتی یک ماهوارهبر سوخت مایع در دستور کار بوده است؛ در گام دوم تثبیت فناوریهای خود ماهواره است. سالاریه ادامه داد: تجهیزات و زیرساختها و زیرسامانههای متعددی در صنعت فضایی ایران توسط پژوهشگاه فضایی ایران و بخشهای مختلف خصوصی و مجموعه صاایران ساخته شده و در آزمایشگاهها تست میشوند اما تا وقتی این تجهیزات در مدار و در شرایط فضایی قرار نگیرند، به هیچ وجه عملیات تست و آزمون به صورت کامل انجام نمیشود. رئیس سازمان فضایی ایران گفت: در ماهواره مهدا و ماهوارههای دیگر زیرسیستمهای مختلفی از جمله زیرسیستم تولید و توزیع توان، زیرسیستم تصمیمگیری، مدیریت داده و زیرسیستم مخابرات باند S توسعه پیدا کردهاند. وی ادامه داد: لازمه عملکرد درست این تجهیزات این است که در شرایط فضایی مورد آزمون قرار بگیرند؛ الحمدلله با استقرار این ماهوارهها در مدار، از امروز مانند ثریا ما یک آزمایشگاه فضایی داریم که در فضا قرار گرفته است و به شکل مرتب، دادههای این ماهوارهها در اختیار محققان ایرانی قرار میگیرد. سالاریه یادآور شد: روزانه چندین «رد» داریم که میتوانیم دادهها را دریافت کنیم، فرامین اصلاحی بدهیم و طراحیهای خود را اصلاح کنیم و یک گام مهم و عملی در راستای توسعه بومی دانش فضایی برداریم، چرا که دانش فضایی ایران یک دانش بومی و بدون وابستگی به کشورهای خاصی توسعه پیدا کرده است و برای رسیدن به ماهوارههای بزرگتر و عملیاتیتر باید این مراحل تحقیق و توسعه به شکل کامل طی شود. رئیس سازمان فضایی ایران گفت: حوزههای جدید فناوریهای ماهواره و ماهوارهبر در کشور در حال کار است، حتما پرتابهای تحقیقاتی دیگری نیز در آینده بسیار نزدیک خواهیم داشت.
وی تأکید کرد: امروز ضرورت دارد به سمت افزایش قابلیت اعتماد و افزایش ضریب اطمینان عملکرد محصولات فضایی برویم به همین دلیل مسیر تحقیق و توسعه خود را ادامه خواهیم داد. سالاریه گفت: مسیر بعدی، حرکت به سمت ماهوارههای عملیاتی است، چرا که این ماهوارههای عملیاتی را در سالهای گذشته و سال جاری توسعه دادیم، یعنی ماهوارههایی که به سرویس و خدمت میرسند و تصاویر و اطلاعات مخابراتی، داده و ارتباطات مورد استفاده قرار میگیرند که در آیندهای نزدیک با توجه به بلوغ خوبی که در صنعت پرتاب ماهوارهها در کشور شکل گرفته است، میتوانیم شاهد قرارگیری ماهوارههای عملیاتی ایران در مدار باشیم و عملا به ناوگان خدمات فضاپایه ما اضافه میشوند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
عزم عراق برای اخراج اشغالگران
مهدی گرگانی: اخراج اشغالگران آمریکایی یک مطالبه ملی و سیاسی در عراق است و طی ادوار مختلف نیز تلاشهای زیادی برای این مهم صورت گرفته است. مصوبه پارلمان عراق پس از ترور فرماندهان شهید مقاومت سردار سپهبد حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، دولت بغداد را ملزم کرد هر چه سریعتر زمینه پایان کار ائتلاف آمریکایی در عراق را فراهم کند و حاکمیت یکپارچه را به این کشور بازگرداند. هرچند این تلاشها به دلایل سیاسی تاکنون ناکام مانده است اما عملیات توفان الاقصی و تحولات پس از آن، فرصت تازهای برای اخراج اشغالگران آمریکایی از عراق به وجود آورده است.
1- اول از همه باید به این نکته اشاره کرد داعش که آمریکا به بهانه مقابله ادعایی با آن در عراق حضور یافته دیگر وجود خارجی ندارد و فلسفه مبارزه با داعش ماهیت خود را از دست داده است. حمایت همهجانبه از رژیم صهیونیستی در غزه، آمریکا را به بزرگترین حامی جنایات تروریستی صهیونیستها تبدیل کرده و پایگاههای آمریکایی در منطقه بویژه در عراق به مرکز فرماندهی پنتاگون در مدیریت جنگ غزه بدل شده است. این مساله نهتنها صبر راهبردی مقاومت عراق را به پایان رسانده، بلکه دولت بغداد هم به این نتیجه رسیده که مماشات با اشغالگران، حاکمیت و یکپارچگی ارضی عراق را با خطرات زیادی مواجه کرده است.
2- حضور نظامیان آمریکایی در عراق، نفوذ روزافزون صهیونیستها در اقلیم کردستان را به دنبال داشته است. رشد قارچگونه مقرهای جاسوسی موساد در اقلیم کردستان و توسعه روابط غیرقانونی اربیل با تلآویو که با طراحی و مدیریت پنتاگون و سیا در حال انجام است، لزوم اخراج نظامیان آمریکایی از عراق را دوچندان کرده است. دولت بغداد میداند حضور بیشتر اشغالگران در این کشور نهتنها نقض حاکمیت ملی عراق را در پی دارد، بلکه ممکن است تمامیت ارضی عراق را نیز در آینده نزدیک با چالش عمده مواجه کند. در همین راستا دولت بغداد طی هفتههای اخیر تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک خود را برای خروج نظامیان آمریکایی از این کشور شدت بخشیده است. وزارت خارجه عراق ۵ بهمن با صدور بیانیهای از توافق با دولت آمریکا در پی مذاکرات با این کشور برای کاهش تدریجی نیروهای ائتلاف ضد داعش خبر داد و گفت طبق این توافق، مأموریت «مبارزه با داعش» که این ائتلاف برای خود تعریف کرده است، بهزودی به پایان خواهد رسید.
3- علاوه بر اتحاد کمسابقه نیروهای سیاسی عراق (دولت، پارلمان و گروههای مقاومت) برای اخراج نظامیان آمریکایی که پس از عملیات توفان الاقصی و جنگ اخیر غزه به وجود آمده است، تضعیف موقعیت اشغالگران فرصت کمنظیری را برای این مهم فراهم کرده است. نیروهای مقاومت از زمان آغاز جنگ غزه برای کمک به مقاومت فلسطین پایگاههای آمریکایی را آماج حملات خود قرار دادهاند که بیشترین سهم مربوط به گروههای مقاومت عراق است. آمریکا دارای 11 پایگاه نظامی در خاک عراق است که اغلب آنها طی ماههای گذشته زیر حملات راکتی و پهپادی مقاومت قرار گرفته و علاوه بر خسارات مالی و نظامی هنگفت، دستکم 80 نظامی آمریکایی به طور جدی آسیب دیدهاند. مقاومت عراق حتی به پایگاههای آمریکا در سوریه نیز رحم نکرده و نظامیان آمریکایی در استانهای الحسکه و دیرالزور از حملات مقاومت در امان نبودهاند. حملات مقاومت عراق از یک سو باعث تضعیف توان رزمی آمریکا شده و از سوی دیگر به فرسوده شدن روحیه اشغالگران انجامیده است. در حالی که چند ماه دیگر شاهد برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هستیم، کیسه بوکس شدن آمریکا در منطقه برای جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا که به خاطر ضعفهایش همواره مورد تمسخر رقیبش دونالد ترامپ قرار داشته، نمیتواند خوشایند باشد.
4- بسیاری از تحلیلگران، بازگشت آمریکا به میز مذاکره با دولت عراق را نتیجه مستقیم حملات گروههای مقاومت به نظامیان آمریکایی میدانند و معتقدند حملات مقاومت، واشنگتن را مجبور به مذاکره برای تعیین زمانبندی خروج کرده است. عبدالباری عطوان، تحلیلگر برجسته فلسطینی با اشاره به توافق بغداد - واشنگتن درباره خروج نظامیان آمریکایی از عراق میگوید: پیشتر دولت ایالات متحده از عمل به خواستههای عراق جهت خروج نیروهای آمریکایی طفره میرفت و انجام هر مذاکرهای در این زمینه را مشروط به توقف همه حملات علیه پایگاههای آمریکا کرده بود اما با افزایش حملات مقاومت ضد این پایگاهها با موشک و پهپاد که خسارات زیادی به صفوف نظامیان آمریکایی وارد کرده، واشنگتن مجبور شد به خواستههای مقاومت اسلامی عراق در تخلیه همه پایگاههای نظامی واشنگتن در این کشور تن دهد. مقاومت عراق بار دیگر ثابت کرد آمریکا جز زبان زور نمیفهمد. دولت بغداد باید بداند تعلل در اخراج آمریکاییها از عراق اگر مشمول زمان شود مجددا با حیلهگری و دغلکاریهای سیاسی و دیپلماتیک آمریکا به حاشیه رانده خواهد شد، بنابراین نباید این فرصت طلایی را از دست بدهد.
ارسال به دوستان
کریدور نامرئی فیلادلفی، محور توسعه جنگ غزه به شبهجزیره سینا
اسرائیل به جنگ مصر میرود؟
شروین طاهری: نتانیاهو و شرکایش که در بنبست 114 روزه غزه گیر افتادهاند، آرزو میکردند لااقل محور ارتباطی 14 کیلومتری فیلادلفی در مرز جنوبی فلسطین با مصر هم تبدیل به یک بنبست شود. تونلهای نامرئی مقاومت اما در این نقطه باعث شدهاند حصر غزه قهرمان کامل نشده و ارتباط باریکه با جهان بیرون حفظ شود.
آنچه در هفتههای اخیر در محور فیلادلفی جریان داشته، مصداق عینی جنون صهیونیستهای افراطی کابینه قدس اشغالی است، چرا که ارتش جنایتکار عبری را پس از استیصال در قطع کردن خطوط پشتیبانی حماس و جهاد اسلامی از سمت سینا، در شرف آغاز جنگ مرزی با مصر قرار داده است. در این صورت اسرائیل وارد جنگ همزمان با پنجمین جبهه عربی پس از فلسطین، لبنان، سوریه و یمن خواهد شد. این میتواند نشانهای باشد از شکست سیاستهای منطقهای رژیمی که با وجود مدعای عادیسازی روابط با همسایگان عربی، روزبهروز روابطش با آنها خصمانهتر میشود. میتوان به کنایه گفت اسرائیل در حال عبور از توافق «آبراهام» به سوی تخاصم «شائول» است.
نتانیاهو و فاشیستهای لیکود در کابینه ائتلافیاش، 114 روز پیش جنگی وحشیانه را علیه غزه به راه انداختند با این ادعا که بزودی با تسلط کامل بر این باریکه بسیار کوچک ۴۵۰۰ هکتاری و 2.5 میلیون نفری، پرونده گروههای مقاومت اسلامی قدرتمند مستقر در آن یعنی گردانهای قسام (شاخه نظامی جنبش حماس) و گردانهای قدس (شاخه نظامی جهاد اسلامی) را خواهند بست.
امروز اما در حالی که تنها یک هفته به 4 ماهه شدن این جنگ یکطرفه باقی مانده، رژیم اشغالگر به زعم حکم اخیر دادگاه دیوان بینالمللی دادگستری لاهه، با وجود ارتکاب «کشتاری فجیع» که حالا دیگر حتی در اروپا و آمریکا هم آن را نسلکشی میخوانند، نه تنها به هدف اعلامی خود نزدیک هم نشده و در بنبست نظامی گیر افتاده، بلکه با آن جنایات عریان، حامیان غربی خود را هم زیر فشار جامعه بینالملل در بنبست دیپلماتیک قرار داده است.
در چنین شرایطی، نتانیاهو و شرکای صهیونیست تجدیدنظرطلبش، گیج و منگ از شکست راهبردی در غزه، به دنبال مقصران جدید میگردند تا افتضاحی را که به بار آوردهاند گردنشان بیندازند.
تنها محور مواصلاتی زمینی غزه که به سرزمینهای اشغالی ختم نمیشود، مرز 14 کیلومتری فیلادلفی در جنوب باریکه است.
با وجود چند عملیات مختلف از ۲ سوی مرز طی سالهای گذشته توسط رژیم صهیونیستی و مصر، همچنان چالش اصلی اسرائیلیها یعنی جریان مداوم انتقال کالا، تسلیحات، فناوری، پرسنل و پول به داخل غزه از بخش نامرئی این کریدور ادامه دارد.
رژیم بارها اقدام به هدف قراردادن اماکنی کرده که مدعی است دپوهای تسلیحاتی و بویژه موشکی حماس و جهاد اسلامی فلسطین بودهاند اما موج راکتهایی که از داخل غزه شلیک میشوند نامتناهی به نظر میرسد و این طرف اسرائیلی را به استیصال کشانده است. صهیونیستها انگشت اتهام را به سوی شبهجزیره سینا در آن سوی مرز مصر دراز کردهاند، آن هم در حالی که مواضع و منافع حیاتیشان زیر باران موشکها و پهپادهای مقاومت از سمت لبنان، سوریه، عراق، یمن و خود غزه قرار دارد.
اصطلاح دالان فیلادلفی سال 1982 پس از انعقاد پیمان صلح بین رژیم اسرائیل و دولت انور سادات و متعاقب آن تعیین مرزهای فلسطین اشغالی و مصر پدیدار شد. بر اساس این توافق، هر ۲ طرف نیروهای خود را در امتداد این خط 14 مستقر کردند اما سال 1987، در جریان انتفاضه اول، مجاهدان فلسطینیشروع به حفر تونلهایی در زیر این محور کردند که از طریق آن کالا، سلاحها، مبارزان و پول را به داخل غزه قاچاق میکردند.
سال 2005 زمانی که رژیم صهیونیستی 17 شهرک خود را از نوار غزه تخلیه و کنترل این محور را به تشکیلات خودگردان فلسطین واگذار میکرد، گروههای مقاومت اسلامی از قبل صدها تونل به سمت سینا در اختیار داشتند و تعداد آنها همچنان رو به افزایش گذاشت، بویژه پس از اینکه جنبش حماس در سال 2007 با یک انتخابات دموکراتیک قدرت قانونی را در این منطقه به دست گرفت.
دکتر الی کارمون، پژوهشگر اسرائیلی ارشد موسسه بینالمللی مبارزه با تروریسم، معتقد است در ابتدا دولت مصر - در زمان مبارک – هیچ تلاش قابل توجهی برای بستن توقف این کریدور زیرزمینی انجام نداد چون بازار غزه منافع اقتصادی زیادی برای هر ۲ طرف فلسطینی و مصری داشت.
او میگوید: «در آن زمان حماس زرادخانه تسلیحاتی خود را با ترافیک سلاح، پول و فناوری تقویت کرد، همچنین در همان زمان مستشاران و تکنیسینهای ایرانی و حزبالله لبنان از این کریدور وارد غزه شدند و به مهندسان حماس درباره چگونگی توسعه صنایع مختلف آموزش دادند».
سپس سال 2011، متعاقب انقلاب مصر و سرنگونی حکومت طولانی حسنی مبارک، فعالیتهای تکفیریها هم در شبهجزیره سینا رشد یافت. حملات تروریستی علیه نیروهای مصری به یک پدیده عادی تبدیل شده بود، بویژه پس از 2014، زمانی که داعش کنترل اکثر گروههای مسلح تکفیری را در این شبهجزیره به دست گرفت و به اصطلاح ولایت سینا را تاسیس کرد.
این گروهها علیه دولت تازهتاسیس ژنرال عبدالفتاح سیسی اقدام میکردند و ارتش مصر را هدف قرار میدادند. در نتیجه قاهره به مبارزه با آنها پرداخت و با تقویت نیروهایش در سینا، عملیات ضدتروریستی را آغاز کرد. دولت مصر به واسطه همکاری امنیتی با رژیم صهیونیستی، حماس و جهاد اسلامی را هم در زمره گروههای تروریستی شناسایی کرده و به صدها تونل که غزه را به مصر متصل میکردند، آب بست. با این حال کریدور نامرئی هیچگاه به طور کامل تعطیل نشد. در این میان انگیزههای ضدصهیونیستی و احساسات عربی فرماندهان و سربازان غیور مصری عاملی بود تا عملیاتی که از مرکز قاهره هدایت میشد به نتایج مطلوب نرسد. مصریها اینگونه دین خود را به مقاومت فلسطین ادا کردند. همان زمان که دولت سیسی، عملیات به آب بستن تونلهای حماس را در بوق و کرنا کرده بود، کارشناسان امنیتی اسرائیلی ابراز تردید میکردند که تمام تونلها از بین رفته باشد. حتی برآورد آنها این است که پس از عملیات توفان الاقصی، علاوه بر واردات نیازهای اولیه و اسلحه و نیرو به داخل غزه، اسرای اسرائیلی از طریق محور فیلادلفی به صحرای سینا فرستاده شدهاند. به همین دلیل است که در هفتههای اخیر، برخی سیاستمداران صهیونیست و در راس آنها نتانیاهو به خشم آمده و نظارت ارتش مصر بر این محور را نامطمئن خواندهاند. آنها با اعلام اینکه باید کنترل کامل مسیر فیلادلفی مجددا در اختیار رژیم اشغالگر قرار بگیرد، در واقع باب یک جنگ جدید مرزی با بزرگترین ملت عربی را باز کردهاند.
البته کارمون معتقد است رژیم صهیونیستی قصد اشغال این منطقه را ندارد و فقط میخواهد حضور نظامی خود را در این محور تقویت کند.
او معتقد است بازپسگیری این منطقه به خاطر توافق صلح میان رژیم و مصر بسیار دشوار خواهد بود اما در حالی که افراطیهای دست راستی موتلف نتانیاهو -امثال بن گویر- ایده اشغال غزه یا شهرکسازی مجدد در آنجا را عربده میکشند، به نظر نمیرسد رویکردی منطقی بر کابینه حاکم باشد.
این افراطیها درک نمیکنند به چالش کشیدن تمامیت ارضی مصر حتی به اندازه یک نوار 14 کیلومتری میتواند آتش خشم ملت مصر را شعلهور کند و راهبردیترین رابطه همسایگی اسرائیل خراب شود.
همزمان در مصر نیز برخی نگران میزان جنونآمیز بودن اقدامات بعدی حاکمان اسرائیل هستند. هانی سلیمان، مدیر اجرایی مرکز عربی تحقیقات و مطالعات (ACRS) در قاهره، میگوید سخنان نتانیاهو درباره محور فیلادلفی، به منزله زمینهسازی برای اقداماتی در نوار مرزی با غزه است. از جمله مذاکره با آمریکاییها برای تامین بودجه و ساخت دیوار زیرزمینی در سمت مصر به عمق یک کیلومتر و طول 13 کیلومتر که به حسگرها و سایر فناوریها مجهز بوده و امکان شناسایی حفاریهای زیرسطحی را فراهم آورد.
مشکل اینجاست که نه مصریها زیر بار چنین طرحی میروند، نه فلسطینیها و نه افکار عمومی منزجرشده جهان عرب.
اولا در سطوح سیاسی و امنیتی، مقامات قاهره چنین پروتکلی را امضا نخواهند کرد، چون جنایتهای اسرائیل در غزه تحت عنوان مبارزه با تروریسم، اعتماد اعراب به هرگونه اقدام شفاف از جانب آنها را زایل کرده است.
ثانیا تشکیلات خودگردان حق کامل برای اعتراض به این پروژه را دارد. آنها میتوانند ادعا کنند اشغال محور فیلادلفی با توافقنامه اسلو مغایرت دارد و حاکمیت آنها بر اراضی فلسطینی را به چالش میکشد. بویژه حالا که دوباره بحث 2 دولتی توسط کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته، بحث اراضی فلسطینی داغتر از قبل شده است.
ثالثا افکار عمومی مصر و جهان عرب علیه هر نوع همکاری با رژیم صهیونیستی حساس شده است. نظرسنجی اخیر مرکز عربی تحقیقات و مطالعات سیاسی در 16 کشور عربی نشان میدهد 92 درصد پرسششوندگان احساس همبستگی با فلسطینیها دارند و 89 درصد آنان مخالف عادیسازی روابط کشورشان با رژیم صهیونیستیاند. این یعنی مانعی روانی در مقابل امکان همکاری امنیتی نزدیکتر از قبل میان رژیم اشغالگر قدس و مصر در محور فیلادلفی.
با این حال رژیم صهیونیستی میخواهد به هر شکل از بنبست غزه خارج شود. ارتش عبری آذرماه مدعی شده بود مقادیر زیادی مهمات را که از سوریه به سینا و از آنجا از طریق محور فیلادلفی به داخل غزه برای استفاده حماس منتقل شده بود، ضبط کرده است. آنها همچنین مدعی استفاده حماس از این مهمات در عملیات توفان الاقصی هستند و بدین ترتیب در حال سندسازی برای اشغال مرز مصر با غزه!
هانی سلیمان، کارشناس مصری درباره عواقب استقرار اسرائیل در این خط هشدار میدهد. از نگاه مصریها این اقدام به عنوان یک حمله آشکار به توافقنامه صلح با اسرائیل تعبیر خواهد شد. در این صورت مصر به یک طرف مناقشه بر سر مرزهای فعلی تبدیل شده و توافقات بین قاهره و فتح - به عنوان مجری تشکیلات خودگردان - هم از بین میرود.
در شرایط فعلی، برهم خوردن صلح ممکن است به تنش دیپلماتیک محدود نشود. جنگ غزه بیش از یک میلیون فلسطینی را که در جنوب منطقه رفح در مرز با مصر پناه گرفتهاند، آواره کرده است. افزایش حضور اسرائیل در آنجا ممکن است ترس و وحشت بیشتری را میان تودهها ایجاد کند؛ چیزی که میتواند آنها را وادار کند چون سیلی موانع مرزی مصر را بشکنند.
ژنرال سیسی، رئیسجمهور مصر قبلا چنین سناریویی را «خط قرمز» کشورش خوانده و اشاره کرده بود در چنین شرایطی در استفاده از زور برای جلوگیری از تهدید مرزی تردیدی نخواهد کرد. اگر رژیم صهیونیستی با این حربه بخواهد مصر را در مقابل عمل انجامشده قرار دهد، برخورد نظامی متقابل و افزایش نیرو در سینا گریزناپذیر خواهد بود. این به منزله تشکیل رسمی جبهه درگیری میان مصر و اسرائیل پس از 4 دهه خواهد بود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|