|
گفتوگوی «وطن امروز» با سیدمسعود شجاعیطباطبایی، مسؤول بخش هنری پویش «آیههای زندگی»
جاذبه هنری جذب مردمی
گروه فرهنگ وهنر: به گفته سیدمسعود شجاعیطباطبایی، پویش زندگی با آیهها و کارهای خلاقانه مشابه، حتی روی دشمن هم اثر وضعی میگذارد و حتی دشمنی که معاند اسلام است، اگر اثرات مثبت یک کار فرهنگی خلاق و موثر را ببیند، تأثیر میگیرد.
اسلامستیزی همواره یکی از تکنیکهای دولتمردان غربی در راستای جلوگیری از اشاعه اسلام در کشورهای اروپایی بوده و هست که اخیرا با شدت و حدت فزایندهای به آن پرداخته میشود. در ماههای گذشته شاهد افزایش هتاکیهای متعدد به قرآن و شعائر مسلمانان با هدف اسلامهراسی بودهایم. این اهانتهای بزدلانه غرب، نشانه ترس از قرآن و گسترش اسلام است. چنانچه سلوان مومیکا که چند ماه قبل اقدام به آتش زدن قرآن در حلقه امنیتی پلیس سوئد کرده بود، پس از این اقدام اسلامستیزانه صراحتا اعتراف کرد: «همه جهان باید بدانند که قرآن از هزاران سلاح هستهای خطرناکتر است...»
با این حال، تجربه نشان داده هتاکی به قرآن نهتنها منجر به کاهش گرایش به اسلام نمیشود، بلکه مردم را بیش از قبل به اسلام و قرآن متمایل میکند. چه بسیار غیرمسلمانانی که با حقانیت قرآن مسلمان شدند. جالب اینکه عدهای از آنها بعد از پذیرش دین اسلام اعلام میکنند مسلمانان خود از آموزههای قرآن فاصله گرفتهاند و این نشان از مهجوریت قرآن است.
* پویشی برای خارج کردن قرآن از مهجوریت
برای درک اهمیت قرآن در زندگی کافی است آن را بخوانیم، بفهمیم، حفظ کنیم و با آن زندگی کنیم؛ به همین منظور از ماه مبارک رمضان پویش «زندگی با آیهها» با هدف تبیین ۳۰ آیه زندگیساز قرآن کریم آغاز شده و بنا بر این است این طرح ملی برای مدتی طولانی در کشور به اجرا درآید و گام جدید این کار در تابستان با انتخاب آیههای زندگیساز جدید آغاز میشود.
سیدمسعود شجاعیطباطبایی، مدیر خانه کاریکاتور ایران و مدیر اسبق هنرهای تجسمی حوزه هنری، درباره اهمیت ورود قرآن به زندگی گفت: «ملتهای مسلمان برای دوری از شر مستکبران جهان باید به قرآن روی آورند، زیرا عزت، عظمت و عدالت در زیر سایه قرآن محقق میشود».
مدیر خانه کاریکاتور ایران پویش زندگی با آیهها را اتفاق بسیار خوبی برای وارد کردن قرآن به زندگی دانست و افزود: «بزرگان ما تأکید میکنند کاری کنید قرآن مهجور نماند، چرا که خواندن قرآن بسیار کارگشاست و آثار و برکات زیادی در زندگی میگذارد. متأسفانه در طول سال اندکی نسبت به قرآن کمتوجهی میشود و پویش زندگی با آیهها اتفاق بسیار مبارکی است تا مردم توفیق تلاوت و تدبر در قرآن را پیدا کنند».
او افزود: «در برنامه قرآنی «محفل» ما روزانه شاهد یک اعجاز قرآن بودیم. یکی از این موارد پسربچه مبتلا به اوتیسم بود که سوالات ساده را نمیتوانست پاسخ دهد اما بدون هیچ استاد و آموزشی حافظ کل قرآن بود».
شجاعیطباطبایی با اشاره به مسابقه قرآنی پویش زندگی با آیهها، گفت: «مسابقه قرآنی پویش زندگی با آیهها بسیار جذاب بود و باعث میشد افراد فارغ از انگیزه دریافت جایزه در مسابقه شرکت کنند و به سوالات پاسخ دهند تا میزان انس خود با قرآن را ارزیابی کنند، همچنین این مسابقه مفاهیم جدی قرآن را تعلیم میداد. لذا این پویش و فعالیتهای قرآنی از این دست، خیلی در انس مردم با قرآن اثرگذار است و میتواند قرآن را از مهجوریت خارج کند».
* جای خالی جاذبههای هنری برای جذب مردم به قرآن
این کاریکاتوریست ادامه داد: ایجاد انگیزه برای جذب جوانان به قرآن جای کار بسیاری دارد: «ما باید از راه درست هر کاری وارد شویم. اگر ما با قرآن دستوری و ابلاغی برخورد کنیم، تأثیر معکوسی خواهد داشت. در مدارس باید آموزش دروس قرآنی مثل عربی و دین و زندگی را برای دانشآموزان جذاب کنیم. نوع رفتار معلم، نحوه تدریس در این دروس و استفاده از شیوههای مختلف میتواند نقش بسیار موثری در جذب دانشآموزان به قرآن داشته باشد».
او یکی دیگر از راههای جذب مردم به قرآن را استفاده از هنرمندان و جاذبههای هنری دانست و افزود: «ما در حوزههای مختلف هنرمندان خوبی داریم و برای جذب مردم به قرآن باید از جاذبههای هنر بهره گیریم. جاذبههای هنر باید در خدمت قرآن قرار گیرد. ما برای جذابیت قرآن بویژه برای نسل جوان باید به شیوههای مختلفی متوسل شویم. مثلا علی وزیریان، گرافیست، نقاش و سینماگر کشور چند سال است که مسابقهای را تحت عنوان اسماءالحسنی برگزار میکند و اثرات هنری زیادی با مضمون اسما یا آیات الهی به تصویر کشیده میشود. لذا در حوزه قرآن باید از هنرمندان و ایدهپردازان بهره گرفت تا با تولید محصول هنری جذاب و زیبا قرآن را وارد زندگی ما کنند».
او به بیان برگزاری مسابقه هنری با مضامین قرآنی پرداخت و گفت: «ما تاکنون چند مسابقه قرآنی برگزار کردهایم؛ یکی از این مسابقات موضوع «وَیل لِّل مُطَفِّفِینَ؛ وای بر کمفروشان» بود. اغلب تصور میشود منظور از کمفروشی فروختن اجناس است، در حالی که مرد یا زن شاغلی که بعد از ساعت کاری، خسته و بداخلاق وارد خانه میشود و انرژیاش را صرف کار خود میکند، مصداق کمفروشی است. ما این موضوع را در قالب کاریکاتور ارائه کردیم و بسیار موثر واقع شد».
مدیر خانه کاریکاتور ایران تأکید کرد: «پویش زندگی با آیهها نیاز به این دارد تا ما طیفی از هنرمندان شاخههای مختلف هنری را کنار هم جمع کنیم و از ایدههای قرآنی آنها در این پویش بهره بگیریم. دستاندرکاران پویش زندگی با آیهها نباید این پویش را ساده تلقی کنند، چرا که این پویش در عین حال که ساده به نظر میآید، جای کار بسیاری دارد».
* پویش «زندگی با آیهها» کاری خلاقانه و اثرگذار
شجاعیطباطبایی انس مردم با قرآن را عاملی برای برملا شدن نقشه دشمنان دانست و گفت: «پویش زندگی با آیهها و کارهای خلاقانه مشابه حتی روی دشمن هم اثر وضعی میگذارد. حتی دشمنی که معاند اسلام است، اگر اثرات مثبت یک کار فرهنگی خلاق و مؤثر را ببیند، تأثیر میگیرد».
او تصریح کرد: «ما در یک جنگ ترکیبی قرار داریم که دشمن با تمام توان پای کار آمده است؛ بیش از 200 شبکه فارسیزبان وجود دارد که علیه اسلام، قرآن و خانواده شبانهروز کار میکنند. اگر ما با تمام وجود پای کار بیاییم، در جنگ ترکیبی برنده خواهیم شد؛ چون صحبت ما حرف خداست و کلام خدا قطعا اثرگذار است».
مدیر خانه کاریکاتور ایران در پایان تأکید کرد: «در حالی که دشمنان در بخشی از جنگ ترکیبی القا میکنند مردم از اعتقادات خود دست کشیدهاند، استقبال مردم از پویش زندگی با آیهها، برنامه محفل و اجتماع بزرگ امام حسنیها خط بطلانی بر نقشههای شوم دشمن بود و انشاءالله با ادامه این پویش و تدبر در قرآن به نتایج بهتری دست خواهیم یافت».
ارسال به دوستان
استقلال صدر را از پرسپولیس پس گرفت نکونام بیخیال نمیشود
آنها جام میخواهند
عبدالله دارابی: استقلال کممهره در روزی که مرادمند و سهرابیان را به خاطر مصدومیت و چشمی و حردانی را به دلیل محرومیت در اختیار نداشت، صدرنشینیاش را حفظ کرد و اجازه نداد بار دیگر عبدالله ویسی مثل پارسال، این تیم را از صدر دور کند. ویسی با توجه به نیاز توامان تیمش و استقلال به کسب ۳ امتیاز این بازی، نیمه اول تیمش را تدافعی به میدان فرستاد تا مانع رسیدن آبیپوشان به گل شود، آنگاه در نیمه دوم که شاگردان نکونام مجبور و محکوم به فتح سنگر فولاد برای تداوم صدرنشینی خود بودند و ناگزیر بیشتر و پرتعدادتر از نیمه نخست باید حمله میکردند و طبیعتا استرس هم چاشنی کارشان میشد، ضریب هجومی تیمش را بیشتر کرد تا شاید در این نیمه به گل برسد و مجددا به بازی کاملا تدافعی بازگردد؛ آنها در نیمه دوم ۲ موقعیت خطرناک را هم خلق کردند ولی به گل منجر نشد. استقلالیها که با توجه به نوع بازی و کمبود نفرات موقعیتهای انگشتشماری ایجاد میکنند، در هدر دادن آن نیز گشادهدستی به خرج میدهند! آبیپوشان که نیمه اول نتوانستند از ۲ فرصت خوب خود به گل برسند، بالاخره در نیمه دوم توسط سلیمی قفل دروازه گردان را گشودند اما باز در این نیمه هم ۳-۲ فرصت گلزنی را از دست دادند که اگر فولادیها موفق به زدن گل تساوی میشدند، چه بسا رسیدن به برتری مجدد برای میزبان، امری محال میشد. این نقیصه که کماکان همراه صدرنشین لیگ است، اگر رفع نشود میتواند تاوان سختی برای آنها در ۳ بازی پایانی بویژه در دیدار هفته بعد که میهمان نساجی هستند، به همراه داشته باشد. خلق موقعیتهای اندک، عدم استفاده از همان موقعیتها، تاخیرهای بیجا و تعللهای نابجا در فاز هجومی تیم و خودمحوری بازیکنی چون محمدی از جمله نقایص جدیای است که در نوع و روند بازی شاگردان نکونام وجود دارد و مسلما برطرف نخواهد شد مگر با کار و تمرین مضاعف و مکرر. استقلال بازی بعدیاش را در قائمشهر میهمان است، آن هم در برابر تیمی که برای فرار از سقوط نیازمند گرفتن امتیاز از صدرنشین لیگ است و تیمی است سختکوش. استراتژی نکونام تا اینجای فصل و در بازیهای خارج از خانه، کسب یک امتیاز بوده است اما این بار فرق میکند، چون استقلال برای رسیدن به قهرمانی محکوم به تغییر استراتژی و کسب پیروزی است. حال که سرنوشت استقلال در دستان خودش است، نباید زور را به التماس بدهد.
* آبیها کم نیاوردند
تیم فوتبال استقلال تهران در دیدار با فولاد آمار بهتری را نسبت به حریف داشت و بازیکنان این تیم بازی هجومیای از خود نشان دادند. تیمهای فوتبال استقلال تهران و فولاد در هفته بیستوهفتم لیگ برتر، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت در ورزشگاه آزادی رودرروی هم قرار گرفتند که این دیدار با برتری یک بر صفر شاگردان جواد نکونام به پایان رسید تا بار دیگر استقلال به صدر جدول ردهبندی بازگردد. بر خلاف دیدارهای گذشته، استقلالیها در این بازی فوتبال مالکانهای را از خود به نمایش گذاشتند و برای نخستینبار در فصل جاری بازیکنان این تیم ۷ شوت در چارچوب دروازه داشتند که در نوع خود رکوردشکنی برای این تیم به حساب میآید. بازیکنان استقلال چه در نیمه اول و چه نیمه دوم بیشتر مالکیت توپ را در اختیار داشتند و با پاسهایی که به یکدیگر میدادند باعث ایجاد خلق موقعیت میشدند. دقت بالای پاس استقلالیها در این بازی از نکات مثبت آنها در گردش توپ بود. یکی دیگر از نکات مثبت استقلال در این بازی قدرت بدنی بالای بازیکنان و موفقیت در نبردهای تن به تن بود که شاگردان نکونام دست بالاتر را نسبت به شاگردان عبدالله ویسی داشتند.
ارسال به دوستان
76 سال پس از «یومالنکبه» فلسطین موضوع اول جهان شده است
بومرنگ نکبت
* تظاهرات عربهای ساکن سرزمینهای ۱۹۴۸ در حمایت از تشکیل کشور فلسطین
گروه بینالملل: کمتر جایی در دنیا پیدا میشود که «کلید» نماد وطن باشد اما این ابزار برای فلسطینیها نماد خانه و کاشانه آنهاست که از سال 1948 میلادی تاکنون اشغال شده و تنها راه را هم مقاومت یافتهاند. همه چیز به روزی موسوم به اشغال بازمیگردد که به دلیل کارهای جنایتکارانه و نکبتی اسرائیلیها به روز نکبت یعنی روز اشغال فلسطین و ایجاد یک دولت مصنوعی به نام اسرائیل بدل شده است.
واژه «نکبت»، یادآور ۲ خاطره بسیار بد در حافظه فلسطینیها و افکار عمومی است: نخست تشکیل رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ و دوم اخراج بیش از ۸۰۰ هزار فلسطینی از وطن خود در آن مقطع زمانی. روز نکبت نهتنها نماد فاجعهای است که در آن سال بر سر سرزمین فلسطین آمد، بلکه نمایانگر سختیها و معضلاتی است که طی 8 دهه گذشته به این ملت تحمیل شده است. همچنین اکثر مردم غزه آوارگان یا نوادگان آوارگانی هستند که در طول جنگ ۱۹۴۸ در پی ایجاد رژیم نامشروع صهیونیستی از خانههای خود کوچ اجباری کردند و آواره شدند؛ رویدادی که برای فلسطینیان به عنوان «روز نکبت» شناخته میشود.
در واقع «یوم النکبه» روایت یک تراژدی انسانی است که تخریب بخش اعظمی از بنیانهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی فلسطینیها را درپی داشت تا راه برای اعلام موجودیت یک رژیم نامشروع گشوده شود. تخریب بیش از ۶۷۵ شهر و روستا، اشغال مناطق فلسطینینشین و تبدیل آنها به شهرکهای صهیونیستی، اخراج فلسطینیها، نابودی میراث و آثار هویت ملی فلسطین و جایگزینی نامهای عربی مکانها با نامهای عبری از جمله اقدامات رژیم اشغالگر از سال ۱۹۴۸ تاکنون بوده است.
جهان در حالی هفتادوششمین سالروز نکبت را میبیند که اشغالگران به تجاوزات خود به فلسطینیها در میان محکومیتها و مطالبات بینالمللی برای پایان دادن به این اشغالگری ادامه میدهند و طی ۷ ماه گذشته، هزاران فلسطینی در خونینترین کشتارهای تاریخ بشریت به شهادت رسیدهاند.
طبق گزارش خبرگزاری رویترز، کلید خانههایی که سال ۱۹۴۸ اشغال شدند، به نسلهای بعد برخی آوارگان فلسطینی تحویل شده است؛ نمادی از آنچه آنها حق بازگشت خود به خانه و کاشانهشان میدانند. اکنون با آغاز درگیریها میان رژیم صهیونیستی و جنبش حماس در ماه اکتبر، مجددا کلید خانههایی که در پی حملات تلآویو ویران شدهاند، معنایی نمادین پیدا کرده است.
«حاتم الفرانی» آواره فلسطینی که به همراه خانوادهاش در چادری در رفح واقع در جنوب غزه پناه گرفته است، گفت: «تاریخ در حال تکرار است. پدربزرگم به امید بازگشت به منزل، کلید را گرفت و اکنون من به امید بازگشت به آپارتمانم و سکونت در آن به همان شکلی که بوده، کلید را گرفتم».
در عوض، طی آتشبس یک هفتهای ماه نوامبر، الفرانی تصاویری دریافت کرد که نشان میداد منزلش در اردوگاه آوارگان جبالیا در شمال غزه، ویران شده است.
«محمد المجدلاوی» از آوارگان اردوگاه الشطی در شمال غزه نیز داستان و روایت پدربزرگش را بازگو میکند که کلیدی قدیمی را به او نشان داده بود و تجربیات مشابهی را در سال ۱۹۴۸ پشت سر گذاشته بود. وی گفت: «من با اسرائیل چه کردم که خانهام را ویران کرد؟ بچههای دنیا خوب زندگی میکنند در حالی که بچههای ما در سرما به سر میبرند و از سرما و گرسنگی بیمار میشوند و میمیرند». علاوه بر نوار غزه، در کرانه باختری نیز کلیدهایی را در اندازههای بزرگ میتوان دید که نه تنها قدمت آنها به سال ۱۹۴۸ بازمیگردد، بلکه بخشی از نماد آوارگی که معنی آن برای همه قابل لمس است، تلقی میشوند. «محمد سعید» رئیس دفتر رسانهای کمیته مدیریت اردوگاه آوارگان قلندیا - بین قدس و رامالله- گفت: «کلید نشاندهنده حق بازگشت است. کلید یک جسم فلزی است که میتوان آن را در هر جایی ساخت اما نگه داشتن این کلید بدین معناست که شما رویایی دارید که باید آن را برآورده کنید».
در همین راستا، اداره مرکزی آمار فلسطین اعلام کرد تعداد فلسطینیها در فلسطین و خارج از آن، از زمان نکبت ۱۹۴۸ حدود ۱۰ برابر شده است.
این اداره در بیانیهای اعلام کرد: با وجود آواره شدن حدود یک میلیون فلسطینی در سال ۱۹۴۸ و بیش از ۲۰۰ هزار فلسطینی پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷، تعداد کل فلسطینیها در جهان در پایان سال ۲۰۲۳ به 14.63 میلیون نفر رسید.
طبق این آمار، از این تعداد 5.55 میلیون نفر در داخل فلسطین و 1.75 میلیون فلسطینی در سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ ساکن هستند و تعداد فلسطینیهای مقیم در کشورهای عربی هم 6.56 میلیون ثبت شده و حدود ۷۷۲ هزار فلسطینی نیز در کشورهای دیگر دنیا به سر میبرند.
در ادامه بیانیه اداره آمار فلسطین آمده است: «بنابراین تعداد فلسطینیها در فلسطین به 7.3 میلیون نفر رسیده و این در حالی است که تعداد یهودیان تا پایان سال ۲۰۲۳ حدود 7.2 میلیون تخمین زده شده و این بدان معناست که تعداد فلسطینیها از تعداد یهودیان در فلسطین بیشتر است.
در این بیانیه درباره تعداد شهدای فلسطین طی درگیریهای ۷۶ ساله با رژیم صهیونیستی نیز آمده است: بیش از ۱۳۴ هزار نفر از زمان نکبت در ۱۹۴۸ تاکنون در دفاع از حق و حقوق ملت فلسطین به دست صهیونیستها به شهادت رسیدهاند.
طبق این گزارش، تعداد شهدا از ابتدای انتفاضه الاقصی در سال ۲۰۰۰ تا ۳۰ آوریل ۲۰۲۴ حدود ۴۶ هزار و ۵۰۰ شهید بوده است و در جریان تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ تا هفتم مه ۲۰۲۴ نیز بیش از ۳۵ هزار فلسطینی به شهادت رسیدهاند. سازمان آمار فلسطین در ادامه گزارش داد در میان قربانیان جنگ غزه بیش از ۱۴ هزار و ۸۷۳ کودک، ۹ هزار و ۸۰۱ زن و ۱۴۱ روزنامهنگار و خبرنگار حضور دارند و بیش از ۷۰۰۰ شهروند نیز مفقودند نیز که بیشتر آنها زن و کودک هستند. طبق این آمار، از آغاز تجاوزات رژیم اشغالگر به غزه تاکنون ۴۹۲ فلسطینی نیز در مناطق مختلف کرانه باختری به شهادت رسیدهاند. با وجود تمام این اتفاقات ناگوار برای ملت فلسطین اما تحولات اخیر در غزه و کرانه باختری به نحوی اتفاق افتاده است که بیش از پیش مساله فلسطین را در مرکز توجهات جهانی و بینالمللی قرار داده و به موازات آن شرایط را برای رژیم صهیونیستی بیش از پیش بحرانی کرده است.
رژیم صهیونیستی امروز با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند؛ از یک سو با اختلافات شدید داخلی مواجه است و از سوی دیگر دست آن برای جهانیان رو شده و همین مساله منجر به شکلگیری موج اعتراضات علیه جنایات آن در سراسر جهان و حتی در کشور همپیمان و حامی اصلی آن یعنی آمریکا شده است.
در نتیجه آنچه پس از ۷۶ سال نکبت، امور را برای رژیم صهیونیستی پیچیدهتر میکند این است که این رژیم در باتلاقی از شکاف و اختلافات بیسابقه از یک جهت میان اپوزیسیون و دولت و از جهت دیگر میان خود اعضای ائتلاف کابینه فرورفته است؛ بحرانی که فروپاشی اتحاد و توان بازدارندگی آن در مقابل مقاومت را به همراه داشته است.
هزاران فلسطینی ساکن اراضی اشغالی ۱۹۴۸ به مناسبت هفتادوششمین سالروز نکبت (یومالنکبه) در «راهپیمایی بازگشت» در روستاهای «هوشه» و «الکسایر» در شمال اراضی اشغالی شرکت کردند. انجمن دفاع از مهاجران فلسطینی در اراضی ۱۹۴۸ اعلام کرد: در این روز میگوییم روز تاسیس آنها، روز نکبت ما است. این روزی است که ما برای گرفتن حق خود برای بازگشت به روستاها و اراضیمان که سال ۱۹۴۸ با اجبار از آنجا بیرون شدیم، تلاش میکنیم. هیچ جایگزینی برای حق قانونی و انسانی ما برای بازگشت وجود ندارد.
همچنین یک نشریه آمریکایی در مطلبی نسبت به رقم خوردن یک «روز نکبت» دیگر بر اثر سیاستهای کنونی رژیم صهیونیستی در نوار غزه هشدار داد و خواستار آن شد که جامعه بینالملل برای جلوگیری از این اتفاق مداخله کند.
نشریه آمریکایی فارن پالسی با اشاره به اینکه شواهد و قرائن حاکی از برنامه رژیم صهیونیستی برای کوچاندن اجباری مردم از نوار غزه و رقم زدن یک روز نکبت دیگر (روز آوارگی دستهجمعی فلسطینیها از سرزمینشان به دلیل اعلام تشکیل رژیم صهیونیستی) در این باریکه است، هشدار داد زمان برای جلوگیری از اینکه صهیونیستها مردم غزه را به آوارگانی دائمی تبدیل کنند رو به پایان است.
***
تایمز: حماس شکستناپذیر است
روزنامه انگلیسی تایمز در گزارشی نوشت: «اگر چه ارتش اسرائیل از نظر تعداد نیرو، نحوه آموزش و تجهیزات برتر است اما نیروهای حماس، پستهای دیدهبانی نظامی، پایگاهها و حتی مقرهای منطقهای اسرائیل را با سرعت بالا تحت تاثیر قرار دادهاند». این روزنامه انگلیسی در ادامه تاکید کرد: «در هفتهها و ماههای اول جنگ، افراد کمی انتظار داشتند گردانهای عزالدین القسام، شاخه نظامی حماس از حمله اجتنابناپذیر اسرائیل جان سالم به در ببرد اما اکنون مشاهده میشود اسرائیل قادر به حذف حماس که با سرعت بالایی پیشروی میکند، نیست. برای مثال، کانال تلگرامی این گردان هر روز گزارشهایی را از نبرد و حملات علیه نیروهای اسرائیلی منتشر میکند و پیروزیهای آنها در سرتاسر جهان میلیونها بار با استفاده از برچسبهایی در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود». رژیم صهیونیستی در جریان حملات بیامانش علیه نوار غزه، بارها علنا گفته است یکی از اهداف مهمش «یحیی سنوار» رهبر جنبش حماس در غزه است اما روزنامه انگلیسی تایمز به این مساله اشاره میکند که هر قدر رژیم صهیونیستی افراد و رهبران جنبش حماس را هدف قرار دهد، رهبران و فرماندهان قدرتمند دیگری طبیعتا ظاهر میشوند.
مقامات صهیونیست که بارها در تلاشهای خود برای هدفگیری رهبران حماس از جمله سنوار ناکام ماندهاند، عمیقا از این شکست سرخورده هستند و با هر ترفندی به دنبال تلهسازی برای آنها هستند. «یوآو گالانت» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از مردم غزه خواسته سنوار را تحویل دهند و در عین حال تهدید کرده است: «ما او را ترور خواهیم کرد و اگر شما پیشقدم شوید و او را تحویل دهید، این جنگ کوتاهتر خواهد شد».
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
نرخ باروری در ۱۵ استان کشور افزایش یافت تخفیفهای ساخت مسکن به خانوادههای دارای ۳ فرزند به بالا
به امید «ایران» جوان
گروه اجتماعی: مطابق اعلام دبیر علمی جوانی جمعیت، نرخ باروری در ۱۵ استان کشور به دنبال ارائه مشوقهای قانونی در قالب پرداخت تسهیلات فرزندآوری به خانوارهایی که صاحب فرزند میشوند، افزایش یافته است؛ افزایشی که نویدبخش رشد جمعیت جوان کشور است. از طرفی گزارشهای رسمی حکایت از آن دارد نرخ رشد فرزندآوری مادران دارای ۳ فرزند نیز طی 3-2 سال اخیر بالا رفته و جمعیت در معرض باروری هم اکنون نسبت به سالهای گذشته، فرزندآوری بیشتری داشته است. تولد بیش از یک میلیون و 57 هزار نفر در کشور طی سال گذشته در حالی اتفاق افتاده است که طبق گفته کارشناسان جمعیت، این تعداد تولد در شرایطی که میزان جمعیت در معرض بارداری کشور نسبت به سنوات گذشته بسیار کاهش یافته است، نشان از امیدواری به رشد جمعیت کشور در سالهای آینده دارد.
دبیر ستاد ملی جمعیت دستاوردهای اجرای قانون جوانی جمعیت را تشریح و در این باره جزئیاتی از اعطای وامهای ازدواج، فرزندآوری، اعطای سهام بورسی به فرزندان، بیمه رایگان زنان روستایی دارای ۳ فرزند و بالاتر، تخفیفات خانوادههای دارای ۳ فرزند و بالاتر در ساخت مسکن و... را بیان کرد. شکیبا محبیتبار در نشست رسانهای دومین رویداد اهدای جایزه ملی جوانی جمعیت با بیان اینکه از جمله دستاوردهایی که کام مردم را شیرین کرده اهدای بالغ بر ۸۰ هزار قطعه زمین به خانوادههای دارای ۳ فرزند به بالاست که آخرین اهدا در سفر استانی رئیسجمهور به قم انجام شد، افزود: ماده چهارم قانون که بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفته مبنی بر اختیار نگهداری، ساخت و فروش این زمینهاست که به خود مردم واگذار شده؛ بازخوردی که از مردم دریافت میکنیم مبنی بر این است که در بسیاری از موارد خانوادهها به صورت جدی به فکر ساخت و سرمایهگذاری در این زمینها هستند. وی در ادامه به پوشش بیمهای رایگان مادران و زنان دارای ۳ فرزند و بالاتر روستایی و عشایر نیز اشاره و در این باره اظهار کرد: این امر عملیاتی شده و صندوق توسعه روستایی کار را آغاز کرده و ثبتنامها شروع شده و تعداد قابل توجهی از این زنان سهام خود را دریافت کردهاند. محبیتبار دستاورد دیگر را اجرای ماده ۵ قانون یعنی تخفیفات مربوط به ساخت مسکن خانوادههای دارای ۳ فرزند به بالا عنوان کرد و گفت: این تخفیفات سال ۱۴۰۲ آغاز و اعمال شد. همچنین تخفیف ۵۰ درصدی در واگذاری انشعابات آب و برق و خدمات ساخت مسکن توسط وزارت نیرو و شهرداریها عملیاتی شده است. وی در ادامه اشارهای نیز به اعطای وامهای فرزندآوری و ازدواج جوانان در سال گذشته داشت و در این باره اظهار کرد: سال گذشته 1.5 میلیون نفر وام ازدواج و فرزندآوری را دریافت کردند. در این باره انباشتی را در اوایل سال قبل داشتیم. از سال ۹۹ و قبل از دولت سیزدهم انباشتی از وامهای ازدواج باقی مانده بود که سال گذشته با همت رئیسجمهور و تاکیدات ایشان حجم زیادی از آنها پرداخت شد، به طوری که بالغ بر ۲۰۳ همت وام تقدیم خانوادهها شد.
* اداره سهام توسط فرزند بعد از سن قانونی
دبیر ستاد ملی جمعیت افزود: به ازای تولد هر نوزاد از سال ۱۴۰۰ اعطای سهام بورس را باید میداشتیم، البته این برای والدین نیست بلکه به اسم خود فرزند است که فرزند از زمان تولد صاحب این سهم میشود و سهامش باقی میماند تا به سن قانونی برسد و پس از آن اداره سهم بر عهده خود فرزند است که از سال 1400 با مبلغ یک میلیون تومان شروع و هر سال ۵۰۰ هزار تومان به آن اضافه شده است. وی ادامه داد: براساس قانون به ازای تولد هر نوزاد از سال ۱۴۰۰ اعطای سهام بورس به نوزاد را داریم تا فرزند به سن قانونی برسد و بعد از سن قانونی اداره آن به فرد واگذار میشود که ۶۵۷ هزار و ۶۴۷ نفر نیز ثبتنام کردهاند. مرخصی زایمان که از ۶ ماه به ۹ ماه ارتقا یافته بود به صورت کامل اجرایی شده است. بسته تغذیه و بهداشتی رایگان نیز با همت وزارت رفاه و وزارت بهداشت تعریف شده و کالابرگ ۶۰۰ هزار تومان شد که علاوه بر کمکهای وزارت رفاه نیز دهکهای یک تا ۵ از این حمایت برخوردار شدند. محبیتبار با اشاره به احیای تسهیلات دانشجویی و طرح نیروی انسانی گفت: وزارت بهداشت این طرح را بهرغم مشکلاتی که وجود داشت ابلاغ کرده و در حال اجراست. وی تصریح کرد: مراکز همسانگزینی نیز با همکاری سازمان تبلیغات اسلامی وزارت ورزش و بسیج ایجاد شده است و ۱۴۵ مرکز همسانگزینی در کل کشور فعال بوده و ازدواج آسان و بهنگام را ترویج میکند و ۴۸۰ گروه مردمی نیز در این حوزه فعال هستند و حدود ۲۰۰ سمن در این راستا ثبت شدهاند. البته از نظر ما این تعداد سمن قابل قبول نیست و در حال رایزنی با وزارت کشور هستیم تا تعداد این سمنها را افزایش دهیم. شبکه واسطه خیر تشکیل شده و ۱۶ هزار و ۶۰۰ نفر عضو آن هستند. همچنین گروههای فعال برای مبارزه با سقط غیرقانونی جنین نیز تشکیل شده و۲۱۶ گروه فعال داریم که در این زمینه فعالیت میکنند و ما از آنها حمایت کردهایم. وی افزود: ما در زمینه فرزند سوم و چهارم تسهیلات خوبی ارائه کردهایم که این باعث افزایش موالید فرزند سوم و چهارم شده است اما در همه مطالعات نشان داده شده است فرزندآوری بهنگام باعث تحکیم خانواده میشود، لذا فرهنگسازی در این زمینه بسیار موثر خواهد بود. دبیر ستاد ملی جمعیت همچنین از برگزاری دومین رویداد اهدای جایزه ملی جوانی جمعیت طی هفته آینده خبر داد. محبیتبار در ادامه با اشاره به عناوین هفته جوانی جمعیت ادامه داد: از ۲۹ اردیبهشت که روز اهدای جایزه ملی جوانی جمعیت با حضور رئیسجمهور برگزار خواهد شد، آغاز هفته جوانی جمعیت است. این مساله کاملا مردمی است و مردم با شناختی که دارند باید در صیانت از گنجینه خانواده نقش خود را پیدا کنند. در تمام جوامع انسانی یکی از مقولههای مهم تقویت ظرفیتهای علمی در حوزه جمعیت است و از همین رو ما هم یک روز در هفته جمعیت را به این موضوع اختصاص دادهایم.
* نرخ باروری در ۱۵ استان کشور افزایش یافت
دبیر علمی جوانی جمعیت با بیان اینکه ارزیابی قانون جوانی جمعیت به بیش از ۳ سال عبور از اجرای آن نیاز دارد، عنوان کرد: اکنون ما در ۱۵ استان با افزایش نرخ باروری مواجه هستیم.
محمدجواد محمودی افزود: از لحاظ میدانی مشوقهای قانونی توانسته اثرگذار باشد اما باید دامنه مشوقها گستردهتر و گروه فرزند نخست و دوم را نیز شامل شود. محمودی نرخ طبیعی رشد جمعیت کشور را ۷ دهم درصد عنوان کرد و افزود: این آمار از زنان ۱۵ تا ۴۹ سال است که اکنون نرخ باروری کشور ثابت مانده است. محمودی خاطرنشان کرد: آمارهای تولد فرزند سوم و چهارم در ۳ سال اخیر افزایش یافته و این آمار نشان میدهد مشوقهای قانونی برای فرزند سوم و چهارم توانسته اثرگذار باشد.
* حمایت از خانواده برای رشد جمعیت
شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: اقدامات دولت در راستای رشد جمعیت و حمایت از خانواده بر افزایش میزان موالید در کشور موثر است اما به نظر میرسد در کنار این مشوقها باید از بعد فرهنگی و اقتصادی اقداماتی انجام شود که مردم دغدغه آنچنانی برای فرزنددار شدن نداشته باشند، چرا که خیلیها به دلیل هزینههای بالای بچهدار شدن و بیم از آینده زندگی آنها با آنکه دوست دارند فرزند بیشتری داشته باشند ولی نسبت به این مساله بیانگیزه میشوند.
وی با بیان اینکه حمایت از خانوادهها در مواردی چون تامین مسکن، بهبود معیشت و تلاش برای کاهش هزینههای فرزندآوری باید در اولویت برنامهریزان قرار گیرد، اضافه کرد: مشوقهایی چون ارائه خودرو یا وام به کسانی که صاحب فرزند جدید میشوند، مقطعی است، در چنین شرایطی باید اقدامات به گونهای باشد که اگر کسی میخواهد صاحب فرزند شود، دغدغه چندانی برای آینده فرزندش نداشته باشد. در این میان اعطای سهام به نوزادان راهکار درستی است که میتواند تا حدی کارساز باشد.
این جمعیتشناس تصریح کرد: درمان کمهزینه و حتی رایگان ناباروری میتواند تاثیر زیادی بر رشد میزان موالید داشته باشد، چرا که ۲۰ درصد زوجین در کشور نابارورند که البته در این زمینه اقداماتی انجام شده است اما کافی نیست، چرا که این افراد مشتاق فرزندآوری هستند.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با دکتر حسن خجسته درباره انتخابات مجلس دوازدهم
مجادله باید معرفتی باشد
گروه سیاسی: جمعه گذشته (21 اردیبهشت) در پی برگزاری دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی، چهره تمام 290 نمایندهای که باید روی کرسیهای ساختمان هرمیشکل میدان بهارستان تهران بنشینند، مشخص شد.
درباره اتفاقات اخیر و بایستههای مجلس آینده با دکتر حسن خجستهباقرزاده گفتوگو کردیم. وی معتقد است پس از اتمام انتخابات و مشخص شدن ترکیب نهایی مجلس، مهم کار قوی برای مردم است و نباید به مسائل حاشیهای پرداخت. گفتوگوی «وطن امروز» با این استاد دانشگاه که سوابقی چون معاونت صدای سازمان صداوسیما را در پرونده کاری خود دارد، در ادامه میآید.
***
* درباره میزان مشارکت مردم در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی چه نظری دارید؟ منظورمان هر 2 دور است.
در دور اول شاهد یک مشارکت مطبوع و مناسب از سوی مردم بودیم. آن هم با توجه به مسائلی که پیش آمده بود و تبلیغاتی که علیه مشارکت مردم انجام میشد اما در دور دوم طبیعی است که غالبا مشارکت کمتر میشود، لذا ما نباید دور اول و دوم را با هم مقایسه کنیم. معمولا در دور دوم مشارکت کاهش مییابد.
در همین بحث مشارکت مردمی به نظر میرسد در این دوره مردم بیشتر به اشخاص رای دادند نه لیستها، چرا که از لیستهای مختلف نمایندگانی راهی مجلس شدند.
موردی که شما گفتید به اشخاص رای داده شد اگر همیشه اینطور باشد و در دورههای بعد هم شاهد چنین مسالهای باشیم، خوب است. در آن صورت متوجه میشویم مردم به بلوغ سیاسی رسیدهاند و دنبال انتخابهای ویژهای هستند که خود مد نظر دارند. البته لیست میتواند مردم را راهنمایی کند ولی به نظر من مطلوبتر آن است که مردم خودشان انتخاب کنند. یعنی با شناخت روی کاندیداها به آنها رای بدهند. این مساله در بلوغ سیاسی مردم فوقالعاده موثر است و باید آن را به فال نیک بگیریم. البته باز هم عرض میکنم که باید ببینیم این مساله در آینده تداوم دارد یا نه؟ آن وقت با قطعیت بیشتری میتوانیم نظر بدهیم که بلوغ سیاسی جامعه تا چه میزان رشد کرده است.
* در این دوره از انتخابات یکسری بداخلاقیهایی هم انجام شد که بخشی از آن بازمیگردد به موضوع تحریم انتخابات؛ بیشتر هم جریان اصلاحطلب و حداقل بخش قابل توجهی از آنها به تحریم انتخابات پرداختند؛ به نظر شما چنین رفتاری از کجا نشأت میگیرد؟
یکی از دوستان اصلاحطلب یک تعبیری داشت که میگفت «این جرزنی است». به نظر من تحریم در جمهوری اسلامی معنا ندارد. حالا به هر دلیل که باشد. گرایشات باید مختلف باشد و از احزاب و گرایشهای مختلف بیایند و مشارکت کنند. کشور به همه گرایشات احتیاج دارد و مواجهه اینها با هم، با مواضع و موضوعات مختلف و در نهایت حضور اقشار مختلف مردم، موجب رشد و ارتقا میشود. از مشارکت گرایشات گوناگون هم نباید نگران باشیم و باید استقبال کنیم.
* ترکیب مجلس دوازدهم را چطور میبینید؟
گرایشات گوناگون در مجلس حضور دارند و مسؤولیت هم خیلی سنگین است. کسی که نماینده مردم میشود، آن هم در نظام اسلامی، خیلی مسؤولیت سنگینی دارد. باید دعا کنیم آنچه در توان دارند انجام بدهند و شاهد یک مجلس قوی در جهت رفع مشکلات کشور و مردم باشیم.
* در کوران رقابتها شاهد بودیم تعدادی از چهرهها که اتفاقا در یک طیف یا جریان سیاسی هم قرار داشتند، دست به یکسری افشاگریهایی علیه یکدیگر زدند. این بحثها در چه چارچوبی جا میگیرد؟
اگر این بحثها برود روی مباحث معرفتی و دیدگاههای هر کدام از طرفین، جامعه بهره میبرد اما اگر به سمت فرم و شکل تبلیغات غربی برود، جامعه بهرهای نمیبرد. منظورمان این نیست که با فساد یا بیعدالتی یا ستم مبارزه نشود، نه! بلکه همه این مباحث باید در چارچوب معرفتی تحلیل شود و موجب ارتقای جامعه شود ولی این شیوهها نمیتواند به جامعه کمک کند و منفعتی در آن نیست.
* منظورتان از شیوهها برخوردی است که برخی چهرهها با هم داشتند و افشاگریهایی که انجام دادند؟
منظور من به شخص نیست، به شیوههاست. از شیوههای تبلیغاتی غربی یکی همین است که رقیب را متهم میکنند تا از این رهگذر، او را از میدان به در کنند. کتاب جنگ و ضد جنگ (اثر تافلر) را که نگاه میکنیم، در آن آمده آمریکاییها چطور به صدام برچسبهای گوناگون زدند تا زمینه حمله به عراق را آماده کنند. نه که صدام خوب باشد، منظور شیوههایی است که آنها دنبال میکردند تا زمینههای حمله خود به عراق را فراهم کنند. اینطور شیوهها مناسب جامعه ما نیست. بهتر است بگذاریم مجادله در چارچوبهای معرفتی باشد که مردم اگر ایرادی است، در چارچوب معرفتی و اندیشهای ببینند.
ببینند یک شخص چه تواناییهایی دارد. آیا مناسب مجلس است؟ توانایی دارد یا ندارد؟ در ادراک شرایط محیط چطور میخواهد عمل کند؟ اصلا توانایی عمل دارد؟ چارچوب معرفتیاش کفایت میکند برای امروز؟ هر گونه بحثی باید اینطور باشد. اگر بحث به بیراهه برود و در نهایت کسی که توانایی ندارد به مجلس برود، چه کسی میخواهد جواب خدا و پیغمبر را بدهد؟
* با توجه به مشخص شدن تمام نمایندگان مجلس دوازدهم، پیشبینیتان از عملکرد این مجلس چیست؟
من واقعا نمیدانم در این مجلس کدام جریان یا احزاب اکثریت را دارند. باید دعا کنیم کار مردم خوب پیش برود. چه فرقی میکند که چه گروهی باشد، مهم عملکرد خوب است. الان برای تحلیل آینده مجلس زود است و نمیشود گفت چطور عملکردی خواهد داشت. عرض کردم کسی که نماینده مردم میشود؛ آن هم در نظام اسلامی، خیلی مسؤولیت سنگینی دارد. امیدواریم هرچه در توان دارند انجام دهند.
ارسال به دوستان
کیمیا علیزاده زیر پرچم بلغارستان
بیوطنی و سقوط
کیمیا علیزاده که پیش از این با تیم پناهندگان IOC در المپیک 2020 توکیو شرکت کرده بود این بار به دلایل مادی ترجیح داد با پرچم بلغارستان پا به المپیک 2024 پاریس بگذارد. این تکواندوکار که به تازگی تابعیت بلغارستان را گرفته، چندی قبل موفق شد با قهرمانی در اروپا جواز حضور در المپیک پاریس را کسب کند. او پس از شکست رقیب انگلیسیاش در فینال، پرچم بلغارستان را بالای سر برد تا نشان دهد تغییر کشور و پرچم برایش برخلاف گفتههایش چندان سخت نیست. او از آنجا که نخستین مدالآور زن ایران در همه ادوار المپیک تابستانی است این فرصت را داشت تا دستکم ۲ المپیک دیگر را با پرچم کشور اصلی و زادگاهش تجربه کند اما یک تصمیم اشتباه و غلط که چندان بیارتباط با ازدواج و زندگی شخصیاش نبود، موجب شد وارد مسیر دیگری شود. کیمیا علیزاده در المپیک 2016 ریو موفق به کسب مدال برنز شد و اگر همان مسیر را با پرچم ایران دنبال میکرد قطعا در المپیک 2020 میتوانست مجددا به مدال المپیک دست یابد اما در المپیک قبلی با افت واضح و فاحش پا به میدان گذاشت و موفق به تکرار نمایشش در ریو با پرچم ایران نشد. پیشنهاد مالی بلغارستان موجب شد این بار ترجیح دهد عوض تیم پناهندگان با پرچم یک کشور دیگر پا به المپیک بگذارد. پیش از این سعید ملایی جودوکار که به بهانههای واهی ایران را ترک کرده بود با پرچم مغولستان به المپیک رفت و همانند علیزاده بدون هیچ عذاب وجدانی پرچم این کشور را بالای سرش برد، البته به واسطه قوانین جودو، این بار ملایی برای بار دوم تغییر تابعیت داد و به محض رسیدن پیشنهاد مالی بهتر، به تیم ملی جودوی جمهوری باکو پیوست. عوض کردن ملیت و زیر پرچم کشورهایی مثل مغولستان، بلغارستان و آذربایجان رفتن نشان میدهد این دست ورزشکاران بیش از آنکه دغدغه ملی و میهنی داشته باشند، همانند افراد مزدور تنها به پیشنهادهای رسیده از دیگر کشورها توجه میکنند و هر کشوری پول بیشتری بدهد، آنها به سادگی با پرچم آن کشور در المپیک و سایر میادین جهانی حاضر میشوند.
ارسال به دوستان
داشتههای انسجامآفرین جامعه ایرانی کدامند؟ گفتوگوی «وطن امروز» با میثم مهدیار
ایران زبان مشترک
شکاف اجتماعی از تهدیداتی است که میتواند موجودیت جامعه ایرانی را مورد خدشه قرار دهد از همین رو تحرکات نظری مختلفی از سوی اندیشمندان برای توضیح و راهحلیابی برای ترمیم این شکافها انجام شده است. با دکتر میثم مهدیار، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو پرداختیم تا پرسشهای این حوزه را طرح کنیم و صورتبندی وی درباره شکاف اجتماعی را بشنویم.
***
* موضوعی که میخواستیم در این مجال به بحث بگذاریم، مساله شکافهای اجتماعی است، موضوعی که بویژه پس از حوادث سال ۱۴۰۱ از سوی برخی کارشناسان طرح میشد این بود که ما امروز گویی دارای ۳ زیست جهان اجتماعی متفاوت از یکدیگر شدهایم. اینکه جامعه ایرانی به نحو تاریخی دارای تکثر بوده جای شکی ندارد اما مساله آن است که امروز برخی تکثرها اولا خلاف چارچوب تاریخی زیست جهان اجتماعی انسان ایرانی حرکت کردهاند و از طرف دیگر آنقدر شکاف میان زیست جهانها زیاد شده که امکان گفتوگو را از میان برده است. میخواستم ابتدا نظر خود را پیرامون این مساله بیان کنید تا بتوانیم به مسائل بعد بپردازیم.
اساسا جامعه ایران با همین تنوع و تکثرهایش شناخته میشود اما همانگونه که اشاره کردید و آمارها هم نشان میدهد طی این سالها در برخی قلمروهای اجتماعی به سمت قطبیدگی اجتماعی حرکت کردهایم، البته این به آن معنا نیست که جامعه به طور کلی قطبی شده است. برخی حوزههای اجتماعی وجود دارد که تفاهم اجتماعی در آن به نسبت به چشم میخورد و از همین رو نمیتوانیم بگوییم جامعه به طور کلی قطبیده شده است. با این همه یک نگرانی مشترک در این باره در نخبگان وجود دارد اگرچه توصیف این قطبیدگی و تحلیل آن و نحوه مواجهه با آن در میان رویکردهای مختلف سیاسی و نظری متفاوت است.
مثلا برخی رویکردهای سیاستزده چپ و راست در جامعهشناسی ایران وجود دارند که مانند دیگر مسائل اجتماعی معتقدند متهم اصلی در این شکافها صرفا حاکمیت سیاسی است. از این رو پیشنهادهایی هم که معمولا ارائه میدهند سیاسی است. مثلا به عنوان راهحل معتقدند حاکمیت برای کاهش قطبیدگی باید قلمرو حکومتمندیاش را کاهش دهد. در واقع همان ایده «بدیم بره»شان در مذاکرات هستهای را در حوزههای اجتماعی نیز تکرار میکنند. قبلا هم گفتهام این رویکردهای سیاستزده نه درک عمیقی از توصیف مساله در جامعه ایرانی دارند و صرفا متکی بر برخی شواهد خاص هستند و نه راهکارهایشان کمکی به حل ماجرا میکند. حتی معتقدم این بزرگواران هم از جهت نظری و هم از وجه فرهنگی آگاهانه یا ناآگاهانه خودشان بخشی از مشکل و از عوامل تعمیق شکافهای اجتماعیاند که در ادامه توضیح خواهم داد.
در مقابل دیگرانی هستند که معتقدند این قطبیدگی دلایل زیادی دارد. برای مثال معتقدند قطبیدگی صرفا مساله ما نیست، بلکه با ظهور شبکهها و رسانههای اجتماعی جدید این قطبیدگی تشدید شده است. مثلا «کاستلز» و دیگران اشاره کردهاند که رسانههای جدید که قرار بود به دموکراتیزاسیون سیاست و فرهنگ منجر شوند و مثلا کمک کند تا گفتوگو و تساهل و مدارا تسهیل شود، خود این رسانهها عکس فلسفه خویش عمل و شبکههای بسته و به قول ایرانیها گعدههایی را سبب شدهاند که قطبیدگی را تشدید کردهاند. در واقع تکنولوژیهای جدید ارتباطی بر خلاف آن خوشبینیهای اولیهای که نسبت به آنها وجود داشت، اکنون خود به شکافها و افزایش تعصبات گروهی دامن زدهاند و رادیکالیسم را افزایش دادهاند. این بیدلیل نیست که در همین یک دهه اخیر همزمان با رشد این رسانههای جدید ارتباطی، رادیکالیسم سیاسی، قومی و حتی مذهبی در غرب رشد کرده است و احزاب و جریانهای نژادی و دست راستی در اروپا قدرت گرفتهاند. در واقع همبسته با رشد شبکههای اجتماعی، رادیکالیسم نیز رشده کرده در حالی که از قرن 18 گفته میشد این شکل از تجدد و توسعه شکافها را کم کرده و به قول کانت ما کمکم به یک صلح پایدار جهانی خواهیم رسید.
یا مثلا یکی از کانونهای تولید این قطبیدگی بردارهای فشار بیرونی است. معمولا این عامل مهم در توصیف شرایط و تحلیل آن خیلی دیده نمیشود. در واقع یکی از مهمترین مشکلات تحلیلهای اجتماعی و جامعهشناختی ایرانی مساله «ملیگرایی روششناختی» است. یعنی عوامل و بردارهای بیرونی را که موجد شکاف یا تعمیق آن در ایران شدهاند نادیده میگیرند و سطح تحلیل آنها در سطح ملی باقی میماند. خب! خیلی واضح و آشکار است که ما آن بیرون دشمنانی داریم که برای ایجاد تغییر فرهنگی و اجتماعی در جامعه ما در حال هزینه کردن هستند. تلویزیونها و شبکههای مجازی بسیاری را حمایت و شبکه تبلیغاتی فربهی را گسترده کردهاند. در ضمن به تقویت این تبلیغات با سلاح تحریم و فشار سیاسی- امنیتی پرداختهاند. به هر حال در شرایط تحریم، سلاح تبلیغات کارگرتر میشود. عمده بحثهایی که درباره تبیین شکافهای اجتماعی طرح میشود این بردارهای بیرونی را نادیده میگیرند، برای همین از واقعیت فاصله میگیرند و سیاستزده میشوند.
یا یکی دیگر از کانونهای این شکافها کژکارکردهای حاکمیتی در مساله حکمرانی است. به هر حال ما در حال تاسیس یک ایده جدید یعنی دولت دینی بودهایم؛ ایدهای که جای دیگری تجربه نشده بود. شرایط تاسیس هم شرایط مطلوبی نبوده است. از سویی در چند دهه قبل از آن سیاستهای اجتماعی به همریزاننده مانند اصلاحات ارضی در ایران اتفاق افتاده که بافت فرهنگی - اجتماعی ایران را به هم زده و از سویی با فشارهایی مانند جنگ و ترور مواجه بودهایم و امکان تامل جدی در ابعاد پیوند دین و دولت را خیلی نداشتهایم، البته نمیخواهم کلا از حاکمیت فقهیمان سلب مسؤولیت کنم. حتما نگاه فقهی متعارفی که در جریان حاکمیت وجود دارد بخشی از ماجراست. در واقع روی دیگر سکه «بدیم بره» اصحاب «کن فیکون» هستند که تصور میکنند همه چیز به سرعت قابل حل و دستیابی است و فقط کافی است اینها دستور بدهند. مثلا دستور به رعایت حجاب بدهند یا افراد را جریمه کنند، مساله حل میشود. آن دسته «بدیم بره» و این دسته «کن فیکون» هر 2 فاقد اندیشه خاصی در حوزه سیاستگذاری فرهنگی هستند و «سیاست فرهنگ» را بسیار سادهانگارانه میپندارند.
پس به نحو خلاصه اگر بخواهیم از علل و عوامل قطبیدگی سخن بگوییم نخست روند فضای جهانی به سمت قطبیدگی است، در مرتبه دوم رسانههای جمعی نیز این قطبیدگی را ضریب میدهند، در مرتبه سوم هجمه همهجانبه غرب به جمهوری اسلامی بخشی از توان ما برای مقابله با این قطبیدگی را از بین برده است و در مرتبه چهارم نیز کژکارکردهای حاکمیتی و سیاسی ماست که بخشی از آن به ایده خاص نظام پیرامون پیوند دین و سیاست باز میگردد که حالا میشود بیشتر از آن سخن گفت. البته این عوامل به صورت خطی کنار هم قرار ندارند. مثلا برخی از آنها برخی دیگر از عوامل را تقویت و تشدید میکنند.
* ورود شما به مساله علل این پدیده و بیان انگیزه برخی برای فشار به نظام اسلامی از این طریق کاملا درست است اما قبل از آنکه بیشتر در این باره گفتوگو کنیم، میخواستم در تحلیل و توصیف این قطبیدگی نیز مطالبی را بیان کنید. من در اینجا ۲ اصطلاح را به کار میبرم و میخواهم نظر خود را در این باره بیان کنید؛ ظهور سوژه مدرن و جامعهبودگی، ۲ اصطلاح مذکور هستند. برخی کارشناسان در توصیف آنچه در صحنه میگذرد معتقدند ما در چند سال گذشته با ظهور سوژه مدرن روبهرو بودهایم. این سوژه مدرن در دینداری خود نیز دست به گزینش و تصرف میزند، لذا شاهد تولید الگوهای مختلف دینورزی هستیم که در نتیجه آن نوعی عبور از فقه به وجود آمده است. طبق این دیدگاه بسیاری از افراد جامعه دیندار هستند، یعنی زیارت میروند، دعا و توسل دارند، به لحاظ هستیشناسی به خدا اعتقاد دارند اما در عمل از فقه عبور کردهاند. حالا هنگامی که شما در سطح حاکمیتی به دنبال جامعهسازی فقهی هستید، یعنی میخواهید احکام فقهی را به سطح حاکمیت ببرید و بر گستره جامعه اجرا کنید، برخی معتقدند این در از همگسیختگی اجتماعی موثر است. دیدگاه شما نسبت به این تحلیل چیست؟
چیزی که من درک میکنم آن است که مقوله ظهور سوژه مدرن چندان خالی از حقیقت نیست اما این نیز وجود دارد که دین هسته مرکزی یا جوهره سخت فرهنگی ما ایرانیان است. نشانه این موضوع نیز آن است که وقتی رعایتهای فقهی افول کرده، مناسک دینی رشد کرده است. اربعین، جشن غدیر و مشارکت مردم در عزاداریها رشد کرده است. حالا این سوال پیش میآید: دین یا فقه چگونه میتواند با سوژه مدرن ارتباط برقرار کند؟ اتفاقی که در تجربه معاصر ما رخ داد این است که حرکت حضرت امام خمینی در فقه پویا، بعد از ایشان دنبال نشد. یعنی آن قشر سنتی حوزه با آن همراه نشده است و هنوز بر همان فقه پیش از امام خمینی(ره) تمرکز دارند. امام خمینی مساله موسیقی و شطرنج را حل کردند. اینها مسائل شبههناک تا پیش از ایشان است، اینها همگی در مرز بودند اما امام خمینی(ره) از اینها رد شدند و آنها را در فرهنگ هضم کردند اما پس از ایشان دیگر فقها نتوانستند خیلی این نگاه امام را پیش ببرند. حالا احترامی به امام خمینی(ره) گذاشته و چند موضوعی را که ایشان حل کردند، پذیرفتند اما دیگر موضوعات دچار تحول نشد.
برای مثال عرض میکنم مساله دوچرخهسواری زنان از آن مسائل مشکلساز است. ورود زنان به ورزشگاه، تکخوانی بانوان و دهها موضوع دیگر که میتوان ذکر کرد. اینها مسائل مرزی هستند که اتفاقا در فقه ما دلایل بسیار قوی برای حرمت آنها وجود ندارد و برخی از همان فقهای سنتی حوزه نجف یا قم یا دیگر بلاد آنها را پذیرفتهاند. به نظرم رویکرد امام حل این مسائل بود. وقتی شما بحثهای امام درباره مصلحت را میبینید به نظر میرسد از نظر ایشان این مسائل جزو متشابهات است، امام خمینی(ره) بر سر این متشابهات مسالهسازی نمیکردند.
این شاید برمیگردد به تجربیات سیاسی امام در کوران مبارزات ملیشدن صنعت نفت و 15 خرداد؛ شاید هم به مشرب عرفانی اجتماعی ایشان برمیگردد. به هر حال درباره مقوله مصلحت که امام در کنار فقه پویا مطرح میکردند خیلی بحث نشد و تعمیق پیدا نکرد. مثلا نسبت این پویایی با فرهنگ و حتی مثلا با بوم و اقلیم ایران خیلی مورد بحث قرار نگرفت. من چند سال قبل جایی عرض کردم بخشی از ماجرا به معرفتشناسی «نوصدرایی» معاصر بازمیگردد که امر اجتماعی را به نفع امر فرهنگی و ذهنی به محاق میبرد و بخشی از این بیتوجهی به فهم فرهنگ حتما ناشی از آن ناحیه است.
اینکه میگویم نگاه کن فیکونی غالب شده از این جهت است که فهمی از مفهوم دولت و فرهنگ و اقتضائات آن در شرایط حاضر فراهم نشده است. برخی هم که با نگاه «کن فیکونی» متبخترانه و از بالا به پایین نتوانستهاند همراهی کنند به روی دیگر سکه یعنی «بدیم بره» روی آوردهاند و همانطور که عرض کردم اینها هر دو، ۲ روی یک سکهاند. نگاه «کن فیکونی» در چنین شرایطی چون قدرت هضم مسائل را ندارد دچار انفعال میشود و از همین رو عجول است و بیشتر سلبی عمل میکند: نکن، نرو، نبین و... برای ساختن و تغییر آرام و درازمدت برنامهای ندارد. در این نگاه دولت به مثابه یک ابزار حکمرانی دیده میشود، در حالی که باید توجه داشت دولت خودش یک مفهوم خودبسنده است. خودش نیرو و منطق درونی خاصی دارد و نمیتوان نگاه ابزارگرایانه صرف به آن داشت.
به طور خلاصه ما رابطه میان دین و دولت را فهم نکردهایم. همانطور که گفتم دولت را به مثابه یک ابزار فهمیدهایم نه به معنای یک مفهوم. دولت، توسعه، سازمان، بروکراسی و... تنها یک ابزار نیستند، بلکه یک مفهوم هستند که در دل خود مناسبات و روح دارند. ما در فرآیند دولتسازی دینی خود درک درستی از موقعیت دولت نداریم لذا به ۲ سمت طیف گروییدهایم. برخی معتقدند باید تسلیم دولت سکولار و فضای جهانی شویم و دین را رها کنیم. سر دیگر طیف نیز معتقد است دولت ابزار است، من میتوانم آمرانه آن را در خدمت خود بگیرم؛ میتوانم سند بنویسم و بگویم بشود، آن نیز باید بشود. من اسم این نگاه را گذاشتم ایده «کن فیکون». این ۲ سر قطب هستند که نسبت میان دین و دولت را فهم نمیکنند. ما باید در این میانه تعادل ایجاد کنیم. این تعادل نیازمند فکر است. نخستین آن چنین است که ماهیت دولت، توسعه، بروکراسی و سازمان را فهم کنیم. در مرتبه بعد باید تعادلی ایجاد کنیم که هم بتواند به عرف روزمره مردم توجه کرده و هم تلاش کند آنها را تعالی ببخشد و این تعالی در یک پروسه بلندمدت نیازمند صبر و برنامهریزی است.
* ایدهای وجود دارد که حکومت به سکولاریسم اجتماعی دینی دامن میزند. یعنی ما در نهایت یک حاکمیت دینی و یک عرف سکولار خواهیم داشت، چرا که با افزایش مطالبات گروههای دینی برای یکدست کردن جامعه در نهایت گروههای مخالف فزونی گرفته و عرف سکولار میشود. نظر شما نسبت به این تحلیل چیست؟
همانطور که عرض کردم این تحلیلها از یک ملیگرایی روششناختی رنج میبرد. اولا شما باید ترندهای جهانی در حوزه دین را دنبال کنید؛ میبینید که اساسا مرجعیتهای سنتی در کل دنیا دچار افول شدهاند. در واقع اشتباه این است که مساله نسبت دین، سیاست و قدرت در ایران را محدود میکنند به یک چارچوب ملی. گویا فضای جهانی تغییر نکرده و ما هم در یک فضای ایزوله هستیم که هیچ تهاجم فرهنگی و رسانهای، تحریم و فشاری وجود ندارد، حالا چون حکومت دینی است مردم سکولار شدهاند. اصلا اینگونه نیست. از قضا حکومت دینی از وقتی شکل گرفت دینداری مردم در بسیاری از حوزهها ارتقا یافت. با ظهور انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، بر خلاف آن تصوری که برخی دارند، میانگین دینداری ما در دهه 60، 70 و 80 از دهههای پیش از انقلاب خیلی بالاتر است. دینداری ما با حکومت دینی رشد کرده و حوزهها و مساجد، حسینیهها، نماز جمعه و جماعت، زیارت و... در این سالها توسعه یافته است.
از آن طرف مساله دیگری وجود دارد که آیا اساسا دولت ما دینی بوده است؟ بسیاری از دانشوران مسلمان و حتی فقیه معتقدند ما در حال حرکت به سوی دولت دینی و اسلامی هستیم و دولت ما هیچگاه دینی به معنای خالص آن نبوده است. برای مثال آیا توسعه شهری ما مبتنی بر دین بوده است؟ آیا حکمرانی فرهنگی ما کاملا مبتنی بر دین بوده است؟ از طرف دیگر این حکومت اسلامی در شرایط ایزوله بوده است یا خیر؟ تا زمانی که به سوالها پاسخ ندهیم نمیشود راحت گفت دولت دینی منجر به رواج سکولاریسم میشود.
* حالا اگر بخواهیم به مبحث راهحل بپردازیم، برخی معتقدند دولت باید خود را از صحنه منازعه کنار بکشد تا از طریق شکلگیری گفتوگوهای اجتماعی، فرهنگ راه خود را باز کند و مسائل پاسخ بگیرند. در مقابل برخی معتقدند گفتوگوی اینچنینی به دلیل فقدان همزبانی خود مسالهساز است، لذا معتقدند ما باید برویم به سمت همزبانی. حالا نظر شما پیرامون ترمیم شکاف اجتماعی چیست؟
این حرف درستی است که باید گفتوگوی فرهنگی رخ دهد اما این فرهنگ نمیتواند سکولار باشد. ملیگرایی سکولار از قضا به واگرایی بیشتر دامن میزند. شما وقتی تأکید میکنید بر ملیگرایی باید مراقب باشید پان کردها، پان بلوچها، پان ترکها، پان عربها، پان ترکمنها و... نیز سر برمیآورند، چرا که مخالف ایده ملیگرایی سکولار شما هستند. مطالعه تحولات تاریخی به ما نشان میدهد از زمان مشروطه اندیشههای واگرایی در ایران به واسطه رسوخ ایدههای چپ وجود داشته است. آن نوع ملیگرایی میتواند برای ما انسجام ایجاد کند که خود مبتنی بر یک عامگرایی باشد و واکنش قومیتهای دیگر را برنینگیزد. برخی همچون موسی نجفی و حمید پارسانیا و تا حدی کچویان که من آنها را تکاملگرایان دینی و مذهبی نام گذاشتهام با ارجاع به تاریخ ایران از دوران باستان تا دوران معاصر معتقدند این عامگرایی را در ایران فقط اندیشه دینی میتواند رقم بزند.
در واقع این دانشوران میان مفهوم ملیگرایی سکولار و ملیگرایی بومی یا به زبان دیگر ایرانگرایی تفاوت قائل میشوند و ایرانگرایی را ترکیبی از دین و ملیت میدانند. این ایرانگرایی شاخصههای خاص خود را دارد. برای مثال همین مناسک دینی یا جمعی ما از اربعین گرفته تا نوروز و یلدا صبغه ملی و مذهبی دارند. اسطورههای ایرانی نسبت وثیقی با بوم ایران دارند و بسیاری از اساطیر ایرانی در آیینهای مذهبی بعد از اسلام بازتولید شدهاند. آیینهای قلندری و تصوف ریشه در ایران باستان دارند و خود یکی از زمینههای اصلی رشد مناسک عزاداری شیعه در ایران بودهاند. شیعه برای ما علاوه بر اینکه یک مذهب فقهی و کلامی اسلامی است، نوعی باطنیگرایی و تصوف عرفانی و ایرانی را نیز با خود حمل میکند.
یکی دیگر از این شاخصهها زبان و ادبیات کلاسیک فارسی است. شاعران بزرگ فارسی که قلههای جهانی نیز هستند در همه مناطق کشور جایگاه و پایگاه دارند. اینها میتوانند برای ما تفاهم ملی ایجاد کنند. ما ایرانیها در مشهد امام رضا را زیارت میکنیم، در شیراز حافظ را زیارت میکنیم، در اردبیل شیخ صفی را زیارت میکنیم.
یکی دیگر از این شاخصهها میراث فرهنگی غنی ماست. ما از جهت کمیت میراث فرهنگی در جهان نمونهایم و هیچ کشور دیگری این حجم از سایتهای تاریخی و فرهنگی را کنار هم ندارد.
از آن سو معماری تاریخی ما با دین و بوم پیوند خورده است. معماری ایرانی با معماری مسجد شناخته میشود. اندیشه توحیدی در ادبیات ما به اوج رسیده است. همه اینها میراث فرهنگی هستند که میتوانند برای ما انسجامآفرین شوند. از قضا در نظرسنجیهایی که انجام شده اکثر مردم سر این موضوعات تفاهم دارند و قطبیدگی در این مسائل نداریم، پس ادعای کلی قطبیدگی فضای اجتماعی خیلی صحت ندارد. شما از مردم درباره شاهنامه، درباره مسجد شیخ لطفالله، درباره تخت جمشید، درباره حافظ و درباره اربعین سوال کن. مطلقا هیچ قطبیدگی در این مقولات وجود ندارد. کسانی که دم از قطبیدگی میزنند صرفا برخی از شاخصهایی را که خودشان علاقه دارند برجسته میکنند تا نتایج مطلوب خودشان را بگیرند.
ارسال به دوستان
نگاه
نقش جنگ غزه در بیداری نسل جدید اروپا
نقش جنگ غزه در بیداری نسل جدید اروپا
محمدحسین مهدویزادگان: خشم جهانی نسبت به حمله صهیونیستها به رفح تمامی ندارد. کار به جایی رسیده است که گروهی از کارمندان نهادهای اتحادیه اروپایی در بروکسل به نشانه سوگواری برای جانباختگان غزه راهپیمایی سکوت برگزار کردند. تحلیل این موضوع که چگونه کارکنان یک نهاد دخیل در نسلکشی غزه، ساختاری که در آن مشغول فعالیت هستند را به چالش کشیدهاند، مجال گستردهای میطلبد اما در اینجا قصد داریم بر یکی از مهمترین آسیبهای حکمرانی غرب، یعنی «نهادگرایی» متمرکز شویم. پیمان ماستریخت با نام رسمی پیمان اتحادیه اروپایی، وظیفه همگرا کردن اروپا را به عهده داشت و فوریه ۱۹۹۲ توسط اعضای جامعه اروپا به امضا رسید. همگرایی در سایه یک نهاد مشترک اروپایی و فاصله گرفتن از هویت ملی و سرزمینی کشورها، شالوده این بنای تازهساز را تشکیل میداد.
اکنون با گذشت 32 سال از تشکیل اتحادیه اروپایی، این نهادگرایی تبدیل به دیکتاتوری جمعی شده است. نهادهای قدرت در اروپا، به جای آنکه متضمن همگرایی حول منافع عمومی قاره سبز باشند، تبدیل به کاتالیزور و مجرایی جهت تثبیت نظم یا همان بینظمی تحمیلی غرب در نظام بینالملل شدهاند. خطوط قرمز نهادهای قدرت در اروپای واحد، بر اساس همین انگارهها و پیشفرضها تعریف و تصدیق پیدا میکند و متعاقبا، هر فردی در جای جای اروپا این خطوط قرمز تحمیلی و غیرعقلانی را زیر پا بگذارد، با قوه قهریه مواجه خواهد بود. شعارهای رنگین و ایدهآلگرایانهای که در ابتدای تشکیل اتحادیه اروپایی سر داده شد، یکی پس از دیگری رنگ باخته است.
جنگ غزه و تحولات دهشتناک و غمبار آن، نقطه آشکارساز خیزش افکار عمومی اروپا علیه نهادگرایی مسموم در این مجموعه است. شهروندان اروپایی امروز دریافتهاند خطوط قرمزی که در سایه نهادگرایی و به بهانه تکیه بر عقل جمعی در اروپا تدوین و القا میشود، چیزی جز «ضدارزش» نیست و باید صراحتا از آنها عبور کرد. این نهادگرایی به اندازهای زننده است که از آلمان و فرانسه گرفته تا اسپانیا و هلند، خیزشهای دانشجویی علیه جنایات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه را بر نمیتابند. رسانههای غرب با استناد به انواع روشها و تاکتیکهای حرفهای اما دروغین و غیرانسانی، تلاش میکنند مانع مترادفسازی نهادگرایی اروپایی با دیکتاتوری شوند اما به نظر میرسد آنها نیز مانند صاحبان قدرت در غرب بسیار دیر به خود آمدهاند!
آگاهی جمعی در اروپا (که در برهه کنونی شاهد تبلور و تثبیت آن هستیم) انگارهها و مبانی حکمرانی غرب و نهادگرایی مذموم و خباثتآلود نهفته در بطن آن را به چالش کشیده و راهی برای احیای آن باقی نگذاشته است. در این نهادگرایی، شهروندان غرب صرفا در صورتی لایق ارزشهای ادعایی و متوهمانهای مانند دموکراسی، آزادی بیان و آزادی گردش اطلاعات هستند که به این نهادگرایی رسمی و دیکتاتوری غیررسمی تن دهند. همگان به یاد دارند سال 2007 میلادی، زمانی که شهروندان ایرلندی در یک همهپرسی، پیمان لیسبون (پیمان اصلاحات ساختاری در اروپا) را رد کردند، بلافاصله با تهدیدات مکرر سران غرب مبنی بر عواقب و تبعات رای منفی خود روبهرو شدند. کار به جایی رسید که ایرلندیها ناچار شدند سال 2009 میلادی در همهپرسی برگزار شده از سوی اتحادیه اروپایی شرکت کرده و این بار پیمان لیسبون را مورد تایید قرار دهند!
نسل جدید اتحادیه اروپایی برخلاف گذشتگان خود، از این نهادگرایی و دیکتاتوری به صورت توأمان بیزار است. خیزش دانشجویی اخیر در اروپا با وجود انبوه تهدیدات نهادهای قضایی، سیاسی و امنیتی غرب، لحظه به لحظه بر عمق این بیداری میافزاید. وقوع جنگ غزه، برای نخستین بار ماهیت اصلی نهادگرایی غرب را در معرض دید و قضاوت افکار عمومی قاره سبز، بویژه جوانان قرار داد. نتیجه این روند را امروز در تبلور غیرتی فراگیر و خشمی مقدس علیه رژیم غاصب صهیونیست و حامیان غربی آن مشاهده میکنیم.
ارسال به دوستان
گزارش روز
بنبست رفح برای نتانیاهو
ماهها پس از آنکه اسرائیلیها مدعی شکست نظامی حماس در شمال غزه شدند، تصاویر و اخبار نبرد نفسگیر جمعه، شنبه و یکشنبه گذشته مجاهدان فلسطینی در مقابل نیروهای متجاوز در محله الزیتون، همه دنیا از جمله خود صهیونیستها را شگفتزده کرد. ارتش کودککش که در شهر جبالیا در شمال نوار غزه مستقر شده بود، در دویستوهفدهمین روز جنگ، با تک غافلگیرکننده رزمندگان حماس مواجه و طی 3 روز زمینگیر شد، به طوری که منابع عبری نیز مجبور به این اعتراف شدند که نیروهای گردانهای عزالدین قسام مجددا سازماندهی شدهاند. سخنگوی ارتش صهیونیستی نیز روز شنبه در گفتوگو با رسانههای عبری فاش کرد نیروهایی که ابتدا برای عملیات در رفح آماده شده بودند حالا در عوض برای ورود به جبالیا آماده میشوند.
البته ادعای تجدید سازماندهی شاخه نظامی حماس نیز از این جهت از سوی اسرائیلیها صورت میگیرد تا لاف پیشین سران تلآویو درباره شکست حماس در شمال غزه را توجیه کنند؛ اگرنه حماس و جهاد اسلامی در 7 ماه اخیر، هیچگاه به لحاظ تشکیلات میدانی، دچار فروپاشی نشده بودند. یکی از فرماندهان میدانی مقاومت فلسطین روز شنبه در این باره به شبکه المیادین گفت که در الزیتون، تانکهای متجاوز بر اثر عملیات مجاهدان مجبور به عقبنشینی از مجاورت درمانگاه محله شدند. او گفت: «مقاومت در 2 روز گذشته نیروهای مستقر در منطقه را با گلولههای خمپاره و راکتهای ضدتانک هدف قرار داد... بمباران توپخانهای و هوایی در چند محور در الزیتون همچنان ادامه دارد».
هماوردی قهرمانانه مجاهدان فلسطینی روز یکشنبه نیز ادامه داشت. در آن روز که میتوان آن را یکی از حماسیترین روزهای نبرد توفان الاقصی خواند، ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیستی پس از ۸ ماه جنگ و محاصره و گرسنگی دادن به مردم غزه، همزمان در 3 محور جبالیا، الزیتون و رفح بدون اینکه بتواند به موفقیتی دست یابد، با انهدام بیش از ۲۰ زرهپوش و زخمی شدن ۷۵ نیرویش ناچار به عقبنشینی و فرار از میدان نبرد شد.
عرض اندام مجاهدان فلسطینی در هر 2 جبهه شمال و جنوب غزه طی روزهای اخیر باعث شد زیاد النخاله، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین هم ضمن تمجید از گردانهای القسام فرصتی برای تقویت روحیه مردم غزه به دست آورد. او این هفته در نشست گروههای مقاومت فلسطین در دمشق گفت: «ملت فلسطین و مقاومت در غزه در نبردی میجنگند که مانند آن را قبلا ندیده بودند. ما میجنگیم و میجنگیم تا زمانی که به پیروزی دست یابیم. از خداوند میخواهم قلبهای ملتمان را قوی کند».
این در حالی است که پیش از دستاورد جدید گردانهای قسام در الزیتون، ابوعماد الرفاعی، از اعضای ارشد دفتر جهاد اسلامی فلسطین در بیروت، در این مورد پیشاگهی داده بود. او در مصاحبهای مطبوعاتی که اوایل هفته گذشته داشت، متذکر شده بود که ارتش صهیونیستی با تجاوز اخیر به رفح در جنوب نوار غزه به دنبال دستاوردسازی برای کابینه افراطی لیکود و متحدانش است در حالی که آنها هنوز هم نتوانستهاند عملیات قبلی برای اشغال شمال باریکه را به اتمام برسانند. به گفته الرفاعی، هنوز موشکهای حماس از شمال غزه به داخل سرزمینهای اشغالی شلیک میشود و مقاومت همچنان در آنجا میجنگد؛ موضوعی که بعد از چند روز عینیت یافت. این مقام ارشد جهاد اسلامی، همچنین این پرسش مهم را از اسرائیلیها مطرح کرد: «آیا مطمئن هستید هیچ اسیری در شمال ندارید؟»
عملیات اخیر ارتش اشغالگر در مرز رفح، بسیار کماثرتر و متزلزلتر از چیزی بوده که صهیونیستها ادعا میکنند. نتانیاهو برای ورود به رفح نه فقط با مخالفت محافظهکارانه واشنگتن، بلکه با اختلاف داخلی مواجه بود. نهادهای نظامی و امنیتی رژیم با تجربه بدی که از 7 ماه ابتدایی جنگ غزه داشتند، درباره توانایی کابینه فعلی و وزیر جنگش یوآو گالانت برای دستیابی به اهداف نظامی مورد نظر تردید داشته و دارند. مضاف بر اینکه عملیات رفح از همان ابتدا با بمباران کور و قربانی گرفتن از غیرنظامیان فلسطینی آغاز شد، به طوری که تاکنون شهادت دهها غیرنظامی و آواره ساختن هزاران نفر گزارش شده است. کابینه جنگ نتانیاهو ابتدا مدعی بود اهمیت عملیات در مرز رفح از آن رو است که 2 گردان باقیمانده حماس به همراه یحیی سنوار و دیگر فرماندهان ارشدش در آن مستقرند و ممکن است بسیاری از اسرای 7 اکتبر نیز در رفح یافت شوند. در عمل اما نه تنها ارتش کودککش تا این لحظه چیز خاصی در بخشهای مرزی اشغالشده رفح نیافته، بلکه ضربات سختی از مجاهدان فلسطینی دریافت کرده است. گویی حماس و جهاد اسلامی، برای غافلگیری طرف متجاوز در صورت حمله به رفح برنامه از پیش طراحی شده داشتند، چرا که همان طور که گفته شد همزمان در جبهه خاموشتر شمال نیز فعال شدهاند.
ویدئوهایی که از نخستین لحظات درگیر شدن مجاهدان القسام در لحظات آغازین ورود متجازان اسرائیلی به شرق رفح در محور التقدم منتشر شده، گویای آن است که واقعیت عملیات جنوب با آنچه در چند روز اخیر توسط رسانههای شرکتی عبری و غربی منتشر شده متفاوت است.
در عین حال رگباری از راکتها نیز از رفح به سمت مواضع نیروهای اشغالگر و شهرکهای نزدیک به پرواز درآمده است.
آمریکاییها از ابتدا تلاش داشتند ضمن کنار کشیدن از عملیات رفح که مشخصا آخرین تیر نتانیاهو و بنگویر در تاریکی بود، موضعی منافقانه اتخاذ کنند. دولت بایدن میداند نتانیاهو و حلقه افراطی پیرامونش، وارد فاز خودکشی اسرائیل شدهاند. پس با شرط گذاشتن درباره مخالفت با یک عملیات زمینی بزرگ در رفح تلاش میکنند با این ادعا که عملیات اسرائیلیها علیه مرز جنوب غزه محدود بوده و نه بزرگ، به توجیه موضع خود و حمایت ضمنی از تلآویو بپردازند. این دقیقا همان موضعی است که از سوی جان کربی، سخنگوی کاخ سفید دنبال شده است، همچنین با آنکه کاخ سفید ابتدا با ارسال تسلیحات آمریکایی بویژه بمبهای با تخریب بالا به رژیم صهیونیستی مخالفت کرده بود اما در ادامه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه بایدن با این توجیه که رژیم صهیونیستی متعهد(!) شده در رفح غیرنظامیان را بمباران نکند، بلافاصله راه ارسال این تجهیزات را مجددا گشود.
در بیتالمقدس اشغالی، شمشیر داموکلس بالای سر نتانیاهو همچنان بران به نظر میرسد. سر باز زدن نمادین خانوادههای 400 تن از سربازان اسرائیلی از اعزام فرزندانشان به خدمت سربازی، هر چه بیشتر به یک نافرمانی بزرگ در بدنه نظامی صهیونیستها شباهت مییابد. این خانوادهها از نتانیاهو درباره بیهودگی عملیات نظامی 7 ماه اخیر سوال میپرسند و شعارشان این است: «آیا میخواهی فرزندان ما را هم به قتل برسانی تا به دادگاه نروی؟»
متحد شدن آنها با بدنه اجتماعی جنبش اعتراضات بزرگ ضد دولتی 4-3 سال اخیر، میتواند پدیده شکاف در بدنه نظامی رژیم را به مراحل خطرناکی برساند. همزمان با افزایش خشم جهانی نسبت به گسترش جنگ و نسلکشی توسط رژیم صهیونیستی، مقامات تلآویو روز شنبه این هفته تلاش کردند لحن پیشین خود را عوض کنند و مدعی شدند آغاز تجاوز به رفح با هدف تلاش برای دستیابی به توافق آتشبس با حماس بوده، آن هم در حالی که عملیات کذایی درست فردای پذیرش پیشنهاد آتشبس ارائهشده توسط مصر و قطر از سوی حماس انجام گرفته بود.
حماس حالا که بار دیگر اسرائیل را در میدان غافلگیر کرده، از موضع قدرت صحبت میکند و دیگر اصراری بر صحبت درباره توافق آتشبس لگدمالشده توسط نتانیاهو ندارد.
حماس جمعه گذشته در بیانیهای اعلام کرد: «رد پیشنهاد میانجیان توسط اسرائیل، وضعیت را به میدان اول بازگرداند. با توجه به رفتار نتانیاهو و رد سند میانجیان (مصر و قطر) و حمله به رفح و اشغال گذرگاه، رهبری جنبش با رهبران جناحهای برادر فلسطینی رایزنی خواهد کرد تا برنامهای جدید وضع کنند».
ارسال به دوستان
چرا طلافروشها از درج اطلاعات خرید و فروش و داراییهای خود در سامانه جامع تجارت هراس دارند؟
تاریکخانه طلایی
گروه اقتصادی: اعتصابات جسته و گریخته طلافروشان در روزهای اخیر بار دیگر شروع شده است. اصلیترین دلیل این موضوع اعتراض آنها به «ثبت اطلاعات در سامانه جامع تجارت» است.
به گزارش «وطن امروز»، موضوع اجرای سامانه جامع تجارت در روزهای اخیر همانند سال گذشته اعتراض و تعطیلی واحدهای صنفی در بازارهای بزرگ دادوستد طلا در شهرهایی نظیر تهران، تبریز و اصفهان را به همراه داشته است. نادر بذرافشان، رئیس اتحادیه طلا و جواهر تهران نیمهتعطیل شدن بازار طلا در پایتخت و برخی شهرها را در گفتوگو با رسانهها تایید کرد.
الزام به اجرای سامانه جامع تجارت از ابتدای سال گذشته، اعتراضهای جسته و گریخته این صنف را در سراسر کشور در برهههای زمانی مختلف به همراه داشت؛ در جریان راهاندازی و اجرای این سامانه در مقطعی از سال ۱۴۰۲ حسابهای بانکی برخی فعالان صنف طلا بسته شد.
بعد از کشمکشهای فراوان، فعالان این صنف ملزم به اجرای سامانه تجارت از هفتم فروردین امسال شدند که در روزهای اخیر بار دیگر اعتراضات و تعطیلی واحدهای صنفی در بازارهای طلا در شهرهای بزرگ را به دنبال داشته است. رئیس اتحادیه طلا و جواهر تهران با اشاره به اینکه به طور رسمی اعلام شده سامانه جامع تجارت بیکموکاست لازمالاجراست، اظهار کرد: «طلافروشها نیز نسبت به بیتوجهی به اعتراضاتشان و اصلاح نشدن مواردی از این سامانه واکنش نشان دادهاند».
بذرافشان تاکید کرد: «درباره شرایط صنف طلا و چرخه تولید و توزیع، جلسات متعددی برگزار شده زیرا در بسیاری از مسائل این سامانه برای صنف طلا قابل اجرا نیست».
وی موضوع ثبت سرمایه در سامانه جامع تجارت را غیرقابل اجرا دانست و افزود: «صنعت و صنف طلا و جواهر فرآیند خاصی در چرخه تولید و توزیع دارد. علاوه بر این، بسیاری از فعالان صنفی بابت دریافت احتمالی مالیات بر عایدی در آینده نگرانند و این موضوع باعث شده به اجرایی شدن مجدد این سامانه واکنش نشان دهند».
رئیس اتحادیه طلا خاطرنشان کرد: «طی جلساتی که برگزار شد، قرار بود یکسری اصلاحات انجام شود اما هیچگونه تغییری در این سامانه رخ نداده و از هفتم فروردین استفاده از این سامانه را لازمالاجرا کردهاند و اعتراضات کسبه این صنف به همین دلیل است».
* شروع اعتراضات از پاییز 1402
روز گذشته سیداحسان خاندوزی، وزیر امور اقتصاد و دارایی گفت: رئیسجمهور دستور داده است به دغدغه طلافروشان رسیدگی شود.
روزهای پایانی پاییز سال گذشته اتفاقی در بازار طلافروشان افتاد که باعث شد این صنف تیتر یک رسانهها شود. ماجرا از این قرار بود که کلیپی در فضای مجازی منتشر شد که قرار است مالیات 25 درصدی از فروش طلا اخذ شود، بنابراین از این پس طلافروشان هم 25 درصد قیمت طلا را افزایش خواهند داد! همین موضوع باعث شد برای چند روز بازار زرگران تهران و برخی شهرهای بزرگ تعطیل شود. این به اصطلاح اعتصاب طلافروشان در شرایطی اتفاق افتاد که اتحادیهها و انجمنهای مربوط به مصنوعات طلا هیچ توضیحی درباره اقدام خود نمیدادند و اساسا علاقهای هم به تشریح دلایل این موضوع نداشتند!
* اصل ماجرا
سازمان امور مالیاتی ابتدای دیماه سال گذشته را موعد ثبت معاملات در سامانه جامع تجارت و مؤدیان مالیاتی اعلام کرده بود و اساسا هیچ مالیات جدیدی برای طلافروشان طراحی نشده بود. این یعنی دلیل اعتراض طلافروشان صرفا به شفافیتی بود که قرار بود از این پس به آن دچار شوند. این موضوع باعث میشود طلافروشان مانند هر فعال اقتصادی، مالیات دهند و از سوی دیگر مالیاتی که تحت عنوان مالیات ارزش افزوده از مردم اخذ میکنند، شفاف شود و خریدار متوجه شود دقیقا بابت چه چیزی مالیات میدهد.
این موضوع را باید در نظر داشت که طبق مقررات قانون مالیات ارزش افزوده مصوب سال ۱۴۰۰، ارزش اصل طلا، جواهر و پلاتین به کار رفته در مصنوعات ساخته شده از فلزات مزبور، معاف از مالیات و عوارض ارزش افزوده بوده و صرفا اجرت ساخت، حقالعمل و سود فروشنده کالاهای مذکور مشمول مالیات است.
بر این مبنا نیز سازمان امور مالیاتی مکلف است فقط از اجرت و سود طلا مالیات اخذ کند و اصل طلا معاف است. بنابراین اجرای دقیق این قانون نیاز به شفافیت و اطلاعات دقیق دارد.
پیش از این نه تنها این حوزه شفافیت چندانی نداشت، بلکه طبق گزارشهایی، برخی طلافروشان متخلف از اصل طلا هم مالیات بر ارزش افزوده دریافت میکردند؛ در واقع طلافروش با اطلاع از اینکه فقط اجرت و حقالعمل مشمول مالیات است، از اصل طلا هم مالیات میگرفت.
سیدمحمدهادی سبحانیان، رئیس سازمان امور مالیاتی در این رابطه تاکید کرده: «این قانون هیچ پایه مالیاتی جدیدی نیست و به هیچ عنوان الزامی وجود ندارد که مصرفکننده نهایی بابت خرید کالا یا خدمات، کد ملی را به فروشنده ارائه کند، بلکه این قانون صرفا بستری برای محاسبه سیستمی است. بسیاری از مؤدیان از مراجعات مکرر به ادارات امور مالیاتی گلایه دارند. با اجرای این قانون بستری فراهم خواهد شد که هم محاسبه سیستمی شود و هم به عنوان سازمان امور مالیاتی کشور به صورت حداکثری و بدون رسیدگی، مالیات ابرازی مؤدیان را بپذیریم و در این بستر اصل بر صحت اظهارات مؤدیان خواهد بود».
* جلوگیری از سوداگری در بازار طلا با سامانه جامع تجارت
مهدی موحدی، سخنگوی سازمان امور مالیاتی ادعای متفاوتی در این باره دارد. وی در این باره گفت: واقعیت این است که مساله اصلی طلافروشان مالیات نبود، بلکه الزاماتی بود که به واسطه پیادهسازی سامانه جامع تجارت برقرار شده بود.
موحدی درباره شایعات منتشرشده در بازار طلا گفت: به نظر میرسد برای برخی افراد که در یک فضای غیرشفاف و تاریک در جهت منافع خود رفتار میکردند، ایجاد شفافیت سنگین آمده است و چه بسا بخشی از این شایعهسازیها به واسطه شفاف شدن شرایط مالیاتی باشد. بخشی از اتفاقات و شایعاتی که در چند روز گذشته رقم خورده، اساسا هیچ ارتباطی به سازمان امور مالیاتی و مالیات ندارد.
وی افزود: مالیات طلافروشان با همان روال قبل است و هیچ نرخ و پایه جدیدی برای مالیات طلافروشان و سایر کسبه و مشاغل تعیین نشده است.
موحدی ادامه داد: آنچه اتفاق میافتد این است که فاکتور کاغذی که طلافروشها به خریدار ارائه میدادند، حالا قرار شده است همان فاکتور به صورت الکترونیک در سامانه مؤدیان هم ثبت شود و اگر این اتفاق بیفتد، آن شفافیتی که به دنبال آن هستیم، رقم میخورد، یعنی مشخص شود چه میزان اصل طلاست، چه میزان سود و اجرت. همچنین مشخص میشود میزان مالیات بر ارزش افزوده که وضع میشود بر کل طلا اعمال نشده و صرفا بر اجرت و سود آن اعمال میشود.
سخنگوی سازمان امور مالیاتی در پایان تاکید کرد: واقعیت این است که مساله اصلی طلافروشان مالیات نبود، بلکه شأن الزاماتی بود که به واسطه پیادهسازی سامانه جامع تجارت برقرار شده بود. در واقع یکسری تکالیفی از آنها خواسته شده بود که مربوط به مالیات و سامانه مؤدیان و پیادهسازی قانون پایانههای فروشگاهی نبوده است. وی تاکید کرد: شایعاتی مبنی بر نرخ ۲۵ درصد مالیات بر طلا یا الزام به ثبت کد ملی مصرفکننده و الزام به ثبت همه سرمایه طلای هر طلا فروش در سامانه مؤدیان درست نیست. مثلا سازمان امور مالیاتی هیچ برنامهای برای دریافت مالیات ۲۵ درصد از افراد و خریداران ندارد. باز هم تاکید میکنم در طرح مالیات بر عایدی سرمایه هم دریافت چنین مالیاتی از افراد عادی و صنف طلافروشان مدنظر نیست، بلکه هدف مقابله با سفتهبازی و دلالی و سوداگری است.
* صورتحساب دردآور
شواهد نشان میدهد طلافروشان پیش از این نیز در مقابل هرگونه اقدام شفافیتزا از جمله اجرای قانون مالیات ارزش افزوده و ثبت موجودی کالا در سامانه جامع تجارت مقاومت نشان داده و از اجرای الزامات قانونی طفره رفتهاند. بررسی آمار و ارقام مربوط به درآمدهای مالیاتی سال ۱۴۰۱ نشان میدهد سرانه مالیات دریافتی از کارمندان در آن سال ۱۰ میلیون تومان بوده، این در حالی است که هر طلافروش در آن سال تنها 9.6 میلیون تومان مالیات پرداخت کرده است؛ رقمی که براحتی با سود حاصل از فروش یک سرویس طلا تأمین میشود!
* مشکل طلافروشان برای ثبت اطلاعات در سامانه جامع تجارت چیست؟
برخی طلافروشان ادعا میکنند موانع مهمی بر سر راه ثبت اطلاعات در سامانه جامع تجارت وجود دارد. موضوع «امنیت سامانه و به خطر افتادن اطلاعات موجودی طلافروشان در صورت ثبت امکان سرمایه اولیه» از جمله مطالبی است که به عنوان یکی از موانع یاد میشود. این در حالی است که در حال حاضر اطلاعات مربوط به بازرگانان و کالاهای استراتژیک کشور در سامانههای تجاری کشور تبادل میشود و با تمهیدات اندیشیدهشده از سوی وزارت صمت تاکنون کمترین خللی در این رابطه به وجود نیامده است.
موضوع دیگر مطرحشده توسط طلافروشان این است که بخشی از دارایی مغازه آنها به صورت امانی در اختیارشان قرار گرفته است و نمیتوانند آن را در سامانه ثبت کنند.
در این ارتباط رئیس اتحادیه طلا و جواهر تهران خاطرنشان کرد: یکی از اصلاحاتی که انجام شده این است که تاکید شده دیگر سرمایهای که در گردش و معاملات نیست و در حقیقت سرمایه شخصی افراد است، نیاز به ثبت در سامانه جامع تجارت ندارد اما نکته مهم این است که در صنف طلافروشی چندان سرمایه شخصی، موضوعیت ندارد و سرمایه طلافروش همانی است که در مغازه و پشت «ویترین» خود عرضه میکند.
نادر بذرافشان در ادامه تصریح کرد: این در حالی است که بعضا برخی طلافروشان مجبور به استفاده از طلای امانی (کالا/طلا را به صورت امانت دریافت میکنند) از دوست و آشنا و... میشوند تا ویترین خود را پر کنند یا برخی از این واحدهای طلافروشی حاضر هستند مستاجر باشند تا بتوانند ویترین مغازه خود را پر کنند تا بتواند فعالیت اقتصادی داشته باشند. 70-60 درصد سرمایه واحدهای طلافروشی به صورت اعتباری و امانی است؛ بر همین اساس هم اعلام میکنند این سرمایه متعلق به ما نیست که بخواهیم در سامانه ثبت کنیم، بنابراین واحدهای صنفی معتقدند نباید به طور کلی ثبت سرمایه انجام شود و تنها باید معاملات را ثبت کرد.
بذرافشان ضمن تاکید بر اینکه پیگیریها و جلسات همچنان در حال انجام است، گفت: ما به واحدها و همکاران خود توصیه و درخواست کردهایم واحدهای خود را بازگشایی کنند و فعالیت اقتصادی خود را ادامه دهند، ما نیز پیگیری را در جهت اصلاحات نهایی نسبت به رفع مشکلات انجام میدهیم اما لازمه آن این است که واحدها فعالیت خود را از سر بگیرند و طبق اعلام ارگانهای ذیربط باید واحدها نسبت به بازگشایی واحد صنفی خود اقدام کنند تا ما برای ادامه پیگیریها و دفاع از صنف اقدام کنیم.
وی در پاسخ به اینکه با توجه به بخشنامه وزارت صمت که بسیاری از نگرانی واحدها را رفع کرده است، واحدهای صنفی طلافروشی تا حدودی بهانهجویی برای فرار از ثبت معاملات و... ندارند، تصریح کرد: بحث مخالفت با شفافیت و ثبت معاملات در سامانه مطرح نیست، چرا که در حال حاضر هم تمام معاملات در سامانه جامع تجارت ثبت میشود و واحدها در این زمینه همکاری دارند. در حقیقت همکاران ما بیشتر نگران مالیات بر سرمایهای هستند که متعلق به خود این افراد هم بعضا نیست.
به اعتقاد این مقام صنفی، لازم است این موضوعات و موارد مشابه توسط مسؤولان و نهادهای ذیربط و بیشتر توسط رسانهها اطلاعرسانی و به صورت شفاف عنوان شود تا ابهامی برای واحدها و حتی مردم وجود نداشته باشد و نگرانیها برطرف شود.
این موضوع در حالی مطرح میشود که هماینک تمام اصناف مکلف به ثبت اطلاعات خود در سامانه جامع شدهاند و قید بخش امانی، تبعیض قائل شدن بین اصناف به حساب میآید. طلافروشان باید بپذیرند هیچ فرقی بین آنها و دیگر اصناف نیست و همه در برابر قانون یکسان هستند.
مساله اصلی اینجاست که این صنف نمیپذیرد طلای موجود در مغازه کالایی برای خرید و فروش است و نباید آن را سرمایه خود ببینند.
* طلای طلافروش سرمایه او نیست
سخنگوی ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز هم با اشاره به چرایی ثبت موجودی گفت: اگر موجودی طلافروشان در سامانه جامع تجارت ثبت نشود، عملا ادامه این روند ما را به نتیجه نمیرساند، لذا ثبت باید انجام شود ولی اینکه ثبت از ابتدا انجام شود یا بعد از ثبت اطلاعات اولیه، جای بررسی دارد. قاعدتا فعالان این صنف باید اول بر اساس قانون ابلاغی اقدام به ثبت اطلاعات اولیه کنند و سپس نسبت به موجودی بپردازند و مسیر را طی کنند اما برخی میگویند از ما ثبت موجودی طلب نکنید، زیرا این موجودی نسل به نسل به ما رسیده است!
ارسال به دوستان
داشتههای انسجامآفرین جامعه ایرانی کدامند؟ گفتوگوی «وطن امروز» با میثم مهدیار
ایران، زبان مشترک
شکاف اجتماعی از تهدیداتی است که میتواند موجودیت جامعه ایرانی را مورد خدشه قرار دهد از همین رو تحرکات نظری مختلفی از سوی اندیشمندان برای توضیح و راهحلیابی برای ترمیم این شکافها انجام شده است. با دکتر میثم مهدیار، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو پرداختیم تا پرسشهای این حوزه را طرح کنیم و صورتبندی وی درباره شکاف اجتماعی را بشنویم.
***
* موضوعی که میخواستیم در این مجال به بحث بگذاریم، مساله شکافهای اجتماعی است، موضوعی که بویژه پس از حوادث سال ۱۴۰۱ از سوی برخی کارشناسان طرح میشد این بود که ما امروز گویی دارای ۳ زیست جهان اجتماعی متفاوت از یکدیگر شدهایم. اینکه جامعه ایرانی به نحو تاریخی دارای تکثر بوده جای شکی ندارد اما مساله آن است که امروز برخی تکثرها اولا خلاف چارچوب تاریخی زیست جهان اجتماعی انسان ایرانی حرکت کردهاند و از طرف دیگر آنقدر شکاف میان زیست جهانها زیاد شده که امکان گفتوگو را از میان برده است. میخواستم ابتدا نظر خود را پیرامون این مساله بیان کنید تا بتوانیم به مسائل بعد بپردازیم.
اساسا جامعه ایران با همین تنوع و تکثرهایش شناخته میشود اما همانگونه که اشاره کردید و آمارها هم نشان میدهد طی این سالها در برخی قلمروهای اجتماعی به سمت قطبیدگی اجتماعی حرکت کردهایم، البته این به آن معنا نیست که جامعه به طور کلی قطبی شده است. برخی حوزههای اجتماعی وجود دارد که تفاهم اجتماعی در آن به نسبت به چشم میخورد و از همین رو نمیتوانیم بگوییم جامعه به طور کلی قطبیده شده است. با این همه یک نگرانی مشترک در این باره در نخبگان وجود دارد اگرچه توصیف این قطبیدگی و تحلیل آن و نحوه مواجهه با آن در میان رویکردهای مختلف سیاسی و نظری متفاوت است.
مثلا برخی رویکردهای سیاستزده چپ و راست در جامعهشناسی ایران وجود دارند که مانند دیگر مسائل اجتماعی معتقدند متهم اصلی در این شکافها صرفا حاکمیت سیاسی است. از این رو پیشنهادهایی هم که معمولا ارائه میدهند سیاسی است. مثلا به عنوان راهحل معتقدند حاکمیت برای کاهش قطبیدگی باید قلمرو حکومتمندیاش را کاهش دهد. در واقع همان ایده «بدیم بره»شان در مذاکرات هستهای را در حوزههای اجتماعی نیز تکرار میکنند. قبلا هم گفتهام این رویکردهای سیاستزده نه درک عمیقی از توصیف مساله در جامعه ایرانی دارند و صرفا متکی بر برخی شواهد خاص هستند و نه راهکارهایشان کمکی به حل ماجرا میکند. حتی معتقدم این بزرگواران هم از جهت نظری و هم از وجه فرهنگی آگاهانه یا ناآگاهانه خودشان بخشی از مشکل و از عوامل تعمیق شکافهای اجتماعیاند که در ادامه توضیح خواهم داد.
در مقابل دیگرانی هستند که معتقدند این قطبیدگی دلایل زیادی دارد. برای مثال معتقدند قطبیدگی صرفا مساله ما نیست، بلکه با ظهور شبکهها و رسانههای اجتماعی جدید این قطبیدگی تشدید شده است. مثلا «کاستلز» و دیگران اشاره کردهاند که رسانههای جدید که قرار بود به دموکراتیزاسیون سیاست و فرهنگ منجر شوند و مثلا کمک کند تا گفتوگو و تساهل و مدارا تسهیل شود، خود این رسانهها عکس فلسفه خویش عمل و شبکههای بسته و به قول ایرانیها گعدههایی را سبب شدهاند که قطبیدگی را تشدید کردهاند. در واقع تکنولوژیهای جدید ارتباطی بر خلاف آن خوشبینیهای اولیهای که نسبت به آنها وجود داشت، اکنون خود به شکافها و افزایش تعصبات گروهی دامن زدهاند و رادیکالیسم را افزایش دادهاند. این بیدلیل نیست که در همین یک دهه اخیر همزمان با رشد این رسانههای جدید ارتباطی، رادیکالیسم سیاسی، قومی و حتی مذهبی در غرب رشد کرده است و احزاب و جریانهای نژادی و دست راستی در اروپا قدرت گرفتهاند. در واقع همبسته با رشد شبکههای اجتماعی، رادیکالیسم نیز رشده کرده در حالی که از قرن 18 گفته میشد این شکل از تجدد و توسعه شکافها را کم کرده و به قول کانت ما کمکم به یک صلح پایدار جهانی خواهیم رسید.
یا مثلا یکی از کانونهای تولید این قطبیدگی بردارهای فشار بیرونی است. معمولا این عامل مهم در توصیف شرایط و تحلیل آن خیلی دیده نمیشود. در واقع یکی از مهمترین مشکلات تحلیلهای اجتماعی و جامعهشناختی ایرانی مساله «ملیگرایی روششناختی» است. یعنی عوامل و بردارهای بیرونی را که موجد شکاف یا تعمیق آن در ایران شدهاند نادیده میگیرند و سطح تحلیل آنها در سطح ملی باقی میماند. خب! خیلی واضح و آشکار است که ما آن بیرون دشمنانی داریم که برای ایجاد تغییر فرهنگی و اجتماعی در جامعه ما در حال هزینه کردن هستند. تلویزیونها و شبکههای مجازی بسیاری را حمایت و شبکه تبلیغاتی فربهی را گسترده کردهاند. در ضمن به تقویت این تبلیغات با سلاح تحریم و فشار سیاسی- امنیتی پرداختهاند. به هر حال در شرایط تحریم، سلاح تبلیغات کارگرتر میشود. عمده بحثهایی که درباره تبیین شکافهای اجتماعی طرح میشود این بردارهای بیرونی را نادیده میگیرند، برای همین از واقعیت فاصله میگیرند و سیاستزده میشوند.
یا یکی دیگر از کانونهای این شکافها کژکارکردهای حاکمیتی در مساله حکمرانی است. به هر حال ما در حال تاسیس یک ایده جدید یعنی دولت دینی بودهایم؛ ایدهای که جای دیگری تجربه نشده بود. شرایط تاسیس هم شرایط مطلوبی نبوده است. از سویی در چند دهه قبل از آن سیاستهای اجتماعی به همریزاننده مانند اصلاحات ارضی در ایران اتفاق افتاده که بافت فرهنگی - اجتماعی ایران را به هم زده و از سویی با فشارهایی مانند جنگ و ترور مواجه بودهایم و امکان تامل جدی در ابعاد پیوند دین و دولت را خیلی نداشتهایم، البته نمیخواهم کلا از حاکمیت فقهیمان سلب مسؤولیت کنم. حتما نگاه فقهی متعارفی که در جریان حاکمیت وجود دارد بخشی از ماجراست. در واقع روی دیگر سکه «بدیم بره» اصحاب «کن فیکون» هستند که تصور میکنند همه چیز به سرعت قابل حل و دستیابی است و فقط کافی است اینها دستور بدهند. مثلا دستور به رعایت حجاب بدهند یا افراد را جریمه کنند، مساله حل میشود. آن دسته «بدیم بره» و این دسته «کن فیکون» هر 2 فاقد اندیشه خاصی در حوزه سیاستگذاری فرهنگی هستند و «سیاست فرهنگ» را بسیار سادهانگارانه میپندارند.
پس به نحو خلاصه اگر بخواهیم از علل و عوامل قطبیدگی سخن بگوییم نخست روند فضای جهانی به سمت قطبیدگی است، در مرتبه دوم رسانههای جمعی نیز این قطبیدگی را ضریب میدهند، در مرتبه سوم هجمه همهجانبه غرب به جمهوری اسلامی بخشی از توان ما برای مقابله با این قطبیدگی را از بین برده است و در مرتبه چهارم نیز کژکارکردهای حاکمیتی و سیاسی ماست که بخشی از آن به ایده خاص نظام پیرامون پیوند دین و سیاست باز میگردد که حالا میشود بیشتر از آن سخن گفت. البته این عوامل به صورت خطی کنار هم قرار ندارند. مثلا برخی از آنها برخی دیگر از عوامل را تقویت و تشدید میکنند.
* ورود شما به مساله علل این پدیده و بیان انگیزه برخی برای فشار به نظام اسلامی از این طریق کاملا درست است اما قبل از آنکه بیشتر در این باره گفتوگو کنیم، میخواستم در تحلیل و توصیف این قطبیدگی نیز مطالبی را بیان کنید. من در اینجا ۲ اصطلاح را به کار میبرم و میخواهم نظر خود را در این باره بیان کنید؛ ظهور سوژه مدرن و جامعهبودگی، ۲ اصطلاح مذکور هستند. برخی کارشناسان در توصیف آنچه در صحنه میگذرد معتقدند ما در چند سال گذشته با ظهور سوژه مدرن روبهرو بودهایم. این سوژه مدرن در دینداری خود نیز دست به گزینش و تصرف میزند، لذا شاهد تولید الگوهای مختلف دینورزی هستیم که در نتیجه آن نوعی عبور از فقه به وجود آمده است. طبق این دیدگاه بسیاری از افراد جامعه دیندار هستند، یعنی زیارت میروند، دعا و توسل دارند، به لحاظ هستیشناسی به خدا اعتقاد دارند اما در عمل از فقه عبور کردهاند. حالا هنگامی که شما در سطح حاکمیتی به دنبال جامعهسازی فقهی هستید، یعنی میخواهید احکام فقهی را به سطح حاکمیت ببرید و بر گستره جامعه اجرا کنید، برخی معتقدند این در از همگسیختگی اجتماعی موثر است. دیدگاه شما نسبت به این تحلیل چیست؟
چیزی که من درک میکنم آن است که مقوله ظهور سوژه مدرن چندان خالی از حقیقت نیست اما این نیز وجود دارد که دین هسته مرکزی یا جوهره سخت فرهنگی ما ایرانیان است. نشانه این موضوع نیز آن است که وقتی رعایتهای فقهی افول کرده، مناسک دینی رشد کرده است. اربعین، جشن غدیر و مشارکت مردم در عزاداریها رشد کرده است. حالا این سوال پیش میآید: دین یا فقه چگونه میتواند با سوژه مدرن ارتباط برقرار کند؟ اتفاقی که در تجربه معاصر ما رخ داد این است که حرکت حضرت امام خمینی در فقه پویا، بعد از ایشان دنبال نشد. یعنی آن قشر سنتی حوزه با آن همراه نشده است و هنوز بر همان فقه پیش از امام خمینی(ره) تمرکز دارند. امام خمینی مساله موسیقی و شطرنج را حل کردند. اینها مسائل شبههناک تا پیش از ایشان است، اینها همگی در مرز بودند اما امام خمینی(ره) از اینها رد شدند و آنها را در فرهنگ هضم کردند اما پس از ایشان دیگر فقها نتوانستند خیلی این نگاه امام را پیش ببرند. حالا احترامی به امام خمینی(ره) گذاشته و چند موضوعی را که ایشان حل کردند، پذیرفتند اما دیگر موضوعات دچار تحول نشد.
برای مثال عرض میکنم مساله دوچرخهسواری زنان از آن مسائل مشکلساز است. ورود زنان به ورزشگاه، تکخوانی بانوان و دهها موضوع دیگر که میتوان ذکر کرد. اینها مسائل مرزی هستند که اتفاقا در فقه ما دلایل بسیار قوی برای حرمت آنها وجود ندارد و برخی از همان فقهای سنتی حوزه نجف یا قم یا دیگر بلاد آنها را پذیرفتهاند. به نظرم رویکرد امام حل این مسائل بود. وقتی شما بحثهای امام درباره مصلحت را میبینید به نظر میرسد از نظر ایشان این مسائل جزو متشابهات است، امام خمینی(ره) بر سر این متشابهات مسالهسازی نمیکردند.
این شاید برمیگردد به تجربیات سیاسی امام در کوران مبارزات ملیشدن صنعت نفت و 15 خرداد؛ شاید هم به مشرب عرفانی اجتماعی ایشان برمیگردد. به هر حال درباره مقوله مصلحت که امام در کنار فقه پویا مطرح میکردند خیلی بحث نشد و تعمیق پیدا نکرد. مثلا نسبت این پویایی با فرهنگ و حتی مثلا با بوم و اقلیم ایران خیلی مورد بحث قرار نگرفت. من چند سال قبل جایی عرض کردم بخشی از ماجرا به معرفتشناسی «نوصدرایی» معاصر بازمیگردد که امر اجتماعی را به نفع امر فرهنگی و ذهنی به محاق میبرد و بخشی از این بیتوجهی به فهم فرهنگ حتما ناشی از آن ناحیه است.
اینکه میگویم نگاه کن فیکونی غالب شده از این جهت است که فهمی از مفهوم دولت و فرهنگ و اقتضائات آن در شرایط حاضر فراهم نشده است. برخی هم که با نگاه «کن فیکونی» متبخترانه و از بالا به پایین نتوانستهاند همراهی کنند به روی دیگر سکه یعنی «بدیم بره» روی آوردهاند و همانطور که عرض کردم اینها هر دو، ۲ روی یک سکهاند. نگاه «کن فیکونی» در چنین شرایطی چون قدرت هضم مسائل را ندارد دچار انفعال میشود و از همین رو عجول است و بیشتر سلبی عمل میکند: نکن، نرو، نبین و... برای ساختن و تغییر آرام و درازمدت برنامهای ندارد. در این نگاه دولت به مثابه یک ابزار حکمرانی دیده میشود، در حالی که باید توجه داشت دولت خودش یک مفهوم خودبسنده است. خودش نیرو و منطق درونی خاصی دارد و نمیتوان نگاه ابزارگرایانه صرف به آن داشت.
به طور خلاصه ما رابطه میان دین و دولت را فهم نکردهایم. همانطور که گفتم دولت را به مثابه یک ابزار فهمیدهایم نه به معنای یک مفهوم. دولت، توسعه، سازمان، بروکراسی و... تنها یک ابزار نیستند، بلکه یک مفهوم هستند که در دل خود مناسبات و روح دارند. ما در فرآیند دولتسازی دینی خود درک درستی از موقعیت دولت نداریم لذا به ۲ سمت طیف گروییدهایم. برخی معتقدند باید تسلیم دولت سکولار و فضای جهانی شویم و دین را رها کنیم. سر دیگر طیف نیز معتقد است دولت ابزار است، من میتوانم آمرانه آن را در خدمت خود بگیرم؛ میتوانم سند بنویسم و بگویم بشود، آن نیز باید بشود. من اسم این نگاه را گذاشتم ایده «کن فیکون». این ۲ سر قطب هستند که نسبت میان دین و دولت را فهم نمیکنند. ما باید در این میانه تعادل ایجاد کنیم. این تعادل نیازمند فکر است. نخستین آن چنین است که ماهیت دولت، توسعه، بروکراسی و سازمان را فهم کنیم. در مرتبه بعد باید تعادلی ایجاد کنیم که هم بتواند به عرف روزمره مردم توجه کرده و هم تلاش کند آنها را تعالی ببخشد و این تعالی در یک پروسه بلندمدت نیازمند صبر و برنامهریزی است.
* ایدهای وجود دارد که حکومت به سکولاریسم اجتماعی دینی دامن میزند. یعنی ما در نهایت یک حاکمیت دینی و یک عرف سکولار خواهیم داشت، چرا که با افزایش مطالبات گروههای دینی برای یکدست کردن جامعه در نهایت گروههای مخالف فزونی گرفته و عرف سکولار میشود. نظر شما نسبت به این تحلیل چیست؟
همانطور که عرض کردم این تحلیلها از یک ملیگرایی روششناختی رنج میبرد. اولا شما باید ترندهای جهانی در حوزه دین را دنبال کنید؛ میبینید که اساسا مرجعیتهای سنتی در کل دنیا دچار افول شدهاند. در واقع اشتباه این است که مساله نسبت دین، سیاست و قدرت در ایران را محدود میکنند به یک چارچوب ملی. گویا فضای جهانی تغییر نکرده و ما هم در یک فضای ایزوله هستیم که هیچ تهاجم فرهنگی و رسانهای، تحریم و فشاری وجود ندارد، حالا چون حکومت دینی است مردم سکولار شدهاند. اصلا اینگونه نیست. از قضا حکومت دینی از وقتی شکل گرفت دینداری مردم در بسیاری از حوزهها ارتقا یافت. با ظهور انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، بر خلاف آن تصوری که برخی دارند، میانگین دینداری ما در دهه 60، 70 و 80 از دهههای پیش از انقلاب خیلی بالاتر است. دینداری ما با حکومت دینی رشد کرده و حوزهها و مساجد، حسینیهها، نماز جمعه و جماعت، زیارت و... در این سالها توسعه یافته است.
از آن طرف مساله دیگری وجود دارد که آیا اساسا دولت ما دینی بوده است؟ بسیاری از دانشوران مسلمان و حتی فقیه معتقدند ما در حال حرکت به سوی دولت دینی و اسلامی هستیم و دولت ما هیچگاه دینی به معنای خالص آن نبوده است. برای مثال آیا توسعه شهری ما مبتنی بر دین بوده است؟ آیا حکمرانی فرهنگی ما کاملا مبتنی بر دین بوده است؟ از طرف دیگر این حکومت اسلامی در شرایط ایزوله بوده است یا خیر؟ تا زمانی که به سوالها پاسخ ندهیم نمیشود راحت گفت دولت دینی منجر به رواج سکولاریسم میشود.
* حالا اگر بخواهیم به مبحث راهحل بپردازیم، برخی معتقدند دولت باید خود را از صحنه منازعه کنار بکشد تا از طریق شکلگیری گفتوگوهای اجتماعی، فرهنگ راه خود را باز کند و مسائل پاسخ بگیرند. در مقابل برخی معتقدند گفتوگوی اینچنینی به دلیل فقدان همزبانی خود مسالهساز است، لذا معتقدند ما باید برویم به سمت همزبانی. حالا نظر شما پیرامون ترمیم شکاف اجتماعی چیست؟
این حرف درستی است که باید گفتوگوی فرهنگی رخ دهد اما این فرهنگ نمیتواند سکولار باشد. ملیگرایی سکولار از قضا به واگرایی بیشتر دامن میزند. شما وقتی تأکید میکنید بر ملیگرایی باید مراقب باشید پان کردها، پان بلوچها، پان ترکها، پان عربها، پان ترکمنها و... نیز سر برمیآورند، چرا که مخالف ایده ملیگرایی سکولار شما هستند. مطالعه تحولات تاریخی به ما نشان میدهد از زمان مشروطه اندیشههای واگرایی در ایران به واسطه رسوخ ایدههای چپ وجود داشته است. آن نوع ملیگرایی میتواند برای ما انسجام ایجاد کند که خود مبتنی بر یک عامگرایی باشد و واکنش قومیتهای دیگر را برنینگیزد. برخی همچون موسی نجفی و حمید پارسانیا و تا حدی کچویان که من آنها را تکاملگرایان دینی و مذهبی نام گذاشتهام با ارجاع به تاریخ ایران از دوران باستان تا دوران معاصر معتقدند این عامگرایی را در ایران فقط اندیشه دینی میتواند رقم بزند.
در واقع این دانشوران میان مفهوم ملیگرایی سکولار و ملیگرایی بومی یا به زبان دیگر ایرانگرایی تفاوت قائل میشوند و ایرانگرایی را ترکیبی از دین و ملیت میدانند. این ایرانگرایی شاخصههای خاص خود را دارد. برای مثال همین مناسک دینی یا جمعی ما از اربعین گرفته تا نوروز و یلدا صبغه ملی و مذهبی دارند. اسطورههای ایرانی نسبت وثیقی با بوم ایران دارند و بسیاری از اساطیر ایرانی در آیینهای مذهبی بعد از اسلام بازتولید شدهاند. آیینهای قلندری و تصوف ریشه در ایران باستان دارند و خود یکی از زمینههای اصلی رشد مناسک عزاداری شیعه در ایران بودهاند. شیعه برای ما علاوه بر اینکه یک مذهب فقهی و کلامی اسلامی است، نوعی باطنیگرایی و تصوف عرفانی و ایرانی را نیز با خود حمل میکند.
یکی دیگر از این شاخصهها زبان و ادبیات کلاسیک فارسی است. شاعران بزرگ فارسی که قلههای جهانی نیز هستند در همه مناطق کشور جایگاه و پایگاه دارند. اینها میتوانند برای ما تفاهم ملی ایجاد کنند. ما ایرانیها در مشهد امام رضا را زیارت میکنیم، در شیراز حافظ را زیارت میکنیم، در اردبیل شیخ صفی را زیارت میکنیم.
یکی دیگر از این شاخصهها میراث فرهنگی غنی ماست. ما از جهت کمیت میراث فرهنگی در جهان نمونهایم و هیچ کشور دیگری این حجم از سایتهای تاریخی و فرهنگی را کنار هم ندارد.
از آن سو معماری تاریخی ما با دین و بوم پیوند خورده است. معماری ایرانی با معماری مسجد شناخته میشود. اندیشه توحیدی در ادبیات ما به اوج رسیده است. همه اینها میراث فرهنگی هستند که میتوانند برای ما انسجامآفرین شوند. از قضا در نظرسنجیهایی که انجام شده اکثر مردم سر این موضوعات تفاهم دارند و قطبیدگی در این مسائل نداریم، پس ادعای کلی قطبیدگی فضای اجتماعی خیلی صحت ندارد. شما از مردم درباره شاهنامه، درباره مسجد شیخ لطفالله، درباره تخت جمشید، درباره حافظ و درباره اربعین سوال کن. مطلقا هیچ قطبیدگی در این مقولات وجود ندارد. کسانی که دم از قطبیدگی میزنند صرفا برخی از شاخصهایی را که خودشان علاقه دارند برجسته میکنند تا نتایج مطلوب خودشان را بگیرند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|