|
ارسال به دوستان
اخبار
«هشت پا» مهر به تلویزیون میآید
پیشتولید سریال «هشت پا» از خرداد سال ۱۴۰۲ آغاز شد و پس از حدود ۶ ماه تصویربرداری، تولید آن در بهمنماه سال گذشته به پایان رسید. پستولید این سریال به دلیل صحنههای متعدد اکشن و پلیسی، پروسه طولانی جلوههای بصری را به دنبال داشت و قرار است از هفته اول مهرماه پخش آن از یکی از شبکههای سیما آغاز شود. در آستانه پخش و در نخستین واکنش رسانهای این پروژه، از لوگوی سریال که توسط محمد روحالامین طراحی شده رونمایی شد. احمد معظمی پس از کارگردانی سریال «بازپرس» که قدردانی رئیس سازمان صداوسیما و رئیس قوهقضائیه را به دنبال داشت، حالا با سریال «هشت پا» که سال گذشته در سکوت خبری تولید شده است راهی آنتن میشود. «هشت پا» در ۲۰ قسمت به نویسندگی علی طالبآبادی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی به سفارش مرکز سیما فیلم و معاونت فرهنگی - اجتماعی فراجا (ناجی هنر) تولید شده و موسسه فرهنگی - هنری وصف صبا مجری طرح سریال است.
***
استودیوی «خانه پدری» در سامرا راهاندازی شد
استودیوی «خانه پدری» برای نخستین بار در ایام اربعین توسط قرارگاه اربعین سامرا و بلد با همکاری ستاد اربعین سیما و عتبه امامین عسکریین(ع)، در پشت بام حرم امامین عسکریین(ع) راهاندازی شد و آغاز به کار کرد.
این استودیو، پوشش خبری و رسانهای فعالیتهای مربوط به مواکب و حضور زائران اربعین در شهرهای سامرا و بلد را پوشش داده و اطلاعیههای جدید را در اختیار زائران قرار میدهد. این استودیو که فعالیت رسمی خود را از عصر روز یکشنبه ۲۸ مرداد آغاز کرده است تا ۹ شهریورماه جاری (5 روز پس از پایان اربعین) ادامه خواهد داد.
استودیوی خانه پدری که برای نخستین بار است در ایام اربعین راهاندازی شده برنامههای متنوعی را از شبکههای مختلف صداوسیما به صورت زنده پخش خواهد کرد.
***
حامد بهداد صداپیشه مادر ناصرالدین شاه شد
حامد بهداد در انیمیشن سینمایی «ژولیت و شاه» به جای شخصیت مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه قاجار صداپیشگی کرد. این انیمیشن سینمایی که توسط اشکان رهگذر نویسندگی و کارگردانی شده و آرمان رهگذر تهیهکنندگی آن را برعهده دارد، در ژانر کمدی - رمانتیک و موزیکال تولید شده و به وقایع تاریخی شکلگیری تئاتر غربی در ایران میپردازد. بهداد علاوه بر صداپیشگی این شخصیت، ترانه مرتبط با مهد علیا را نیز اجرا کرده است. این دومین همکاری او با استودیوی هورخش است؛ پیش از این، او در انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» به جای شخصیت ضحاک صداپیشگی کرده بود. در این انیمیشن، بهنام جلیلیان به عنوان آهنگساز و میثم یوسفی به عنوان ترانهسرا حضور دارند. همچنین بهزاد عمرانی، خواننده گروه بمرانی و امید نعمتی، خواننده گروه پالت، از دیگر صداپیشگان این اثر هستند. داستان «ژولیت و شاه» درباره جولی، بازیگر جوان و تازهکار تئاتر است که به دعوت ناصرالدین شاه برای بازی در نقش ژولیت به ایران میآید اما نقشه شاه برای او چیزی فراتر از یک اجرای ساده است.
امین قاضی به عنوان مدیر دوبلاژ و سام استودیو برای ضبط صدای صداپیشگان این پروژه همکاری دارند. نصرالله مدقالچی، دوبلور پیشکسوت، نقش میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم دربار ناصرالدین شاه را صداپیشگی کرده است. این انیمیشن سینمایی برای نخستین بار در جشنواره بینالمللی فانتازیا ۲۰۲۱ و سپس در جشنواره بینالمللی انیمیشن انسی ۲۰۲۲ به مخاطبان معرفی شد. همچنین «ژولیت و شاه» در بخش انتقال تجربه (Work in Progress) جشنواره بینالمللی انیمیشن انسی ۲۰۲۳ حضور داشته است.
***
مستند «روایت نهضت» جلوی دوربین رفت
مستند «روایت نهضت» در شهرهای مختلف ایران جلوی دوربین رفته است و تصویربرداری آن همچنان ادامه دارد. این مستند درباره طلبههایی است که در گوشه و کنار ایران برای ساختن کشور تلاش میکنند.
زهره نجفزاده، تهیهکننده مستند روایت نهضت درباره این مستند گفت: موضوع مستند روایت یک نهضت درباره طلابی است که در گوشه و کنار ایران در حد بضاعت خود برای ساختن ایران تلاش میکنند تا بتوانند منشأ اثرات بزرگ باشند؛ طلابی که برای رسالت اول خود یعنی تبلیغ اسلام آستین بالا زدند. وی اضافه کرد: این مجموعه مستند ۱۴ قسمتی پرتره مینیمال از طلابی است که زندگی خود را وقف مردم کردهاند و مشکلات بزرگ آن منطقه مثل طلاق، اعتیاد، سرقت، عدم اشتغال، بحران جمعیت و مشکلاتی از این دست را تا مرحله خوبی حل کردهاند.
***
فیلم کوتاه «گوسفند» در جشنواره فیلم کلگری کانادا
فیلم کوتاه «گوسفند» به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی هادی باباییفر در دومین حضور جهانی خود به بیستوپنجمین جشنواره فیلم کلگری کانادا راه یافت. این فیلم در نخستین حضور جهانی خود، در هفتادوچهارمین جشنواره فیلم برلین حضور یافته است. جشنواره فیلم کلگری یکی از رویدادهای سینمایی مورد تایید آکادمی اسکار و هنرهای تصویری کانادا است که هرساله بهترین فیلم کوتاه داستانی آن به آکادمی اسکار معرفی میشود. بیستوپنجمین جشنواره فیلم کلگری از ۱۹ تا ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴ مصادف با ۲۹ شهریور تا ۸ مهر سال جاری، به مدت ۱۰ شبانهروز در شهر کلگری، آلبرتای کشور کانادا برگزار میشود. رز طباطبایی و گلاویژ علم ۲ بازیگری هستند که در فیلم کوتاه «گوسفند» به ایفای نقش پرداختند. هادی باباییفر پیش از این، فیلم کوتاه «گوزن» را ساخته که در هفتادودومین جشنواره فیلم برلین برنده جایزه ویژه بهترین فیلم کوتاه در بخش نسل این رویداد سینمایی شده است.
ارسال به دوستان
به بهانه دهمین سالگرد درگذشت اکبر خواجویی خالق برخی از ماندگارترین سریالهای سیما
نوستالژی پدرسالاری
گروه فرهنگ و هنر: بیتردید سریال «پدرسالار» را باید یکی از ماندگارترین مجموعههای نمایشی دهه 70 دانست؛ مجموعهای که سال 1374 روی آنتن رفت و در آن سال به عنوان یکی از پرمخاطبترین مجموعههای نمایشی، علاقهمندان بسیاری را به خود اختصاص داده بود اما در کنار حضور بازیگران سرشناسی چون محمدعلی کشاور، حمیده خیرآبادی، جمیله شیخی، سیامک اطلسی، آزیتا لاچینی، خسرو شجاعزاده و بسیاری دیگر، بدون شک یکی از مهمترین پارامترهای موفقیت و ماندگاری این مجموعه را باید کارگردانی بینقص آن دانست.
در کنار داستان منسجم، کارگردانی بسیار خوب «پدرسالار» باعث شد این مجموعه به اصطلاح آن سالها به عنوان یکی از سریالهای «خیابان خلوتکن» معروف شود.
همانطور که بیان شد یکی از پارامترهای موفقیت این مجموعه حضور اکبر خواجویی به عنوان کارگردان بود؛ فیلمسازی که در 48 سالگی و پس از ساخت مجموعههای نمایشی چون عکاسباشی، هشت بهشت، با سلسله حکمت و فیلمهای سینمایی خانه ابری و سیرک بزرگ، نخستین سریال پربیننده خود را ساخت؛ سریالی که اکبر خواجویی را به یکی از مطرحترین سریالسازهای آن سالها بدل کرد؛ کارگردانی که بعد از موفقیت چشمگیر «پدرسالار» مجموعه نمایشی «دبیرستان خضرا» و پس از آن مجموعه «کهنه سوار» را برای شبکه سوم سیما تولید کرد؛ مجموعههایی که نه تنها برای اکبر خواجویی یک حرکت رو به جلو به شمار میرفت، بلکه برای سیما نیز یک سبک جدید و پربیننده به حساب میآمد.
سریال «دبیرستان خضرا» با اشاره به معضلات دختران نوجوان در سال 76 و مجموعه «کهنه سوار» با هدف اشاعه فرهنگ و منش پهلوانی در ورزش کشتی در سال 77 فرای موفقیت، جریان و رویکرد متفاوت و عامهپسندی را در مدیوم سیما تعریف کردند.
اکبر خواجویی سال 1326 چشم به جهان گشود. وی از سال 1352 (26 سالگی) با سریال «آقای مطالعه» به عنوان کارگردان فعالیت خود را آغاز کرد. اگرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیاش مانند سریال «پدرسالار» زیاد نبود اما تجربه خوبی برای خواجویی محسوب میشد و همکاری با هنرمندانی همچون محمدعلی میاندار، شهلا پوردل، حشمت افشاری و محسن خواجویی را تجربه کرد.
با اینکه اکبر خواجویی را بیشتر به عنوان کارگردان میشناسیم اما در حرفههای دیگر نیز فعال بوده است. او علاوه بر کارگردان به عنوان نویسنده، بازیگر و تهیهکننده نیز در سینما و تلویزیون فعالیت داشت. مهمترین آثار اکبر خواجویی در حرفه نویسندگی، فیلمهای محیا، سیرک بزرگ، آخرین مهلت و خانه ابری، سریالهای با سلسله حکمت، عکاسباشی و آقای مطالعه بود. مهمترین آثار اکبر خواجویی در حرفه بازیگری نیز فیلمهای مبارزه با شیطان، دالاهو، هاشمخان، گنجینه سلیمان، همه سر حریف و شهر بزرگ بود، همچنین مهمترین آثار اکبر خواجویی در حرفه تهیهکنندگی هم محیا و سیرک بزرگ و سریالهای برگبار، کهنهسوار و پدرسالار بود.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد اکبر خواجویی آن بود که در مدتزمان فعالیت خود، هم در تلویزیون و هم در سینما حضور داشت، هرچند او را باید بیشتر کارگردان تلویزیون بدانیم، چرا که اغلب آثارش تلویزیونی و تعداد محدودی سینمایی بود. از مجموع 12 اثر موجود در کارنامه خواجویی 9 اثر تلویزیونی بود؛ سریالهای پس از سالها، برگبار، کهنهسوار، دبیرستان خضرا، پدرسالار، هشت بهشت، با سلسله حکمت، عکاسباشی و آقای مطالعه و 3 اثر هم سینمایی؛ فیلمهای محیا، سیرک بزرگ و خانه ابری.
اکبر خواجویی سرانجام با کولهباری از تجربه، 30 مرداد 1393 در 67 سالگی پس از سالها فعالیت در سینما و تلویزیون، چشم از جهان فرو بست. گروه فرهنگ و هنر: بیتردید سریال «پدرسالار» را باید یکی از ماندگارترین مجموعههای نمایشی دهه 70 دانست؛ مجموعهای که سال 1374 روی آنتن رفت و در آن سال به عنوان یکی از پرمخاطبترین مجموعههای نمایشی، علاقهمندان بسیاری را به خود اختصاص داده بود اما در کنار حضور بازیگران سرشناسی چون محمدعلی کشاور، حمیده خیرآبادی، جمیله شیخی، سیامک اطلسی، آزیتا لاچینی، خسرو شجاعزاده و بسیاری دیگر، بدون شک یکی از مهمترین پارامترهای موفقیت و ماندگاری این مجموعه را باید کارگردانی بینقص آن دانست.
در کنار داستان منسجم، کارگردانی بسیار خوب «پدرسالار» باعث شد این مجموعه به اصطلاح آن سالها به عنوان یکی از سریالهای «خیابان خلوتکن» معروف شود.
همانطور که بیان شد یکی از پارامترهای موفقیت این مجموعه حضور اکبر خواجویی به عنوان کارگردان بود؛ فیلمسازی که در 48 سالگی و پس از ساخت مجموعههای نمایشی چون عکاسباشی، هشت بهشت، با سلسله حکمت و فیلمهای سینمایی خانه ابری و سیرک بزرگ، نخستین سریال پربیننده خود را ساخت؛ سریالی که اکبر خواجویی را به یکی از مطرحترین سریالسازهای آن سالها بدل کرد؛ کارگردانی که بعد از موفقیت چشمگیر «پدرسالار» مجموعه نمایشی «دبیرستان خضرا» و پس از آن مجموعه «کهنه سوار» را برای شبکه سوم سیما تولید کرد؛ مجموعههایی که نه تنها برای اکبر خواجویی یک حرکت رو به جلو به شمار میرفت، بلکه برای سیما نیز یک سبک جدید و پربیننده به حساب میآمد.
سریال «دبیرستان خضرا» با اشاره به معضلات دختران نوجوان در سال 76 و مجموعه «کهنه سوار» با هدف اشاعه فرهنگ و منش پهلوانی در ورزش کشتی در سال 77 فرای موفقیت، جریان و رویکرد متفاوت و عامهپسندی را در مدیوم سیما تعریف کردند.
اکبر خواجویی سال 1326 چشم به جهان گشود. وی از سال 1352 (26 سالگی) با سریال «آقای مطالعه» به عنوان کارگردان فعالیت خود را آغاز کرد. اگرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیاش مانند سریال «پدرسالار» زیاد نبود اما تجربه خوبی برای خواجویی محسوب میشد و همکاری با هنرمندانی همچون محمدعلی میاندار، شهلا پوردل، حشمت افشاری و محسن خواجویی را تجربه کرد.
با اینکه اکبر خواجویی را بیشتر به عنوان کارگردان میشناسیم اما در حرفههای دیگر نیز فعال بوده است. او علاوه بر کارگردان به عنوان نویسنده، بازیگر و تهیهکننده نیز در سینما و تلویزیون فعالیت داشت. مهمترین آثار اکبر خواجویی در حرفه نویسندگی، فیلمهای محیا، سیرک بزرگ، آخرین مهلت و خانه ابری، سریالهای با سلسله حکمت، عکاسباشی و آقای مطالعه بود. مهمترین آثار اکبر خواجویی در حرفه بازیگری نیز فیلمهای مبارزه با شیطان، دالاهو، هاشمخان، گنجینه سلیمان، همه سر حریف و شهر بزرگ بود، همچنین مهمترین آثار اکبر خواجویی در حرفه تهیهکنندگی هم محیا و سیرک بزرگ و سریالهای برگبار، کهنهسوار و پدرسالار بود.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد اکبر خواجویی آن بود که در مدتزمان فعالیت خود، هم در تلویزیون و هم در سینما حضور داشت، هرچند او را باید بیشتر کارگردان تلویزیون بدانیم، چرا که اغلب آثارش تلویزیونی و تعداد محدودی سینمایی بود. از مجموع 12 اثر موجود در کارنامه خواجویی 9 اثر تلویزیونی بود؛ سریالهای پس از سالها، برگبار، کهنهسوار، دبیرستان خضرا، پدرسالار، هشت بهشت، با سلسله حکمت، عکاسباشی و آقای مطالعه و 3 اثر هم سینمایی؛ فیلمهای محیا، سیرک بزرگ و خانه ابری.
اکبر خواجویی سرانجام با کولهباری از تجربه، 30 مرداد 1393 در 67 سالگی پس از سالها فعالیت در سینما و تلویزیون، چشم از جهان فرو بست.
ارسال به دوستان
رونمایی از تندیس بیتا فرهی و نبود تشابه در مجسمه و چهره این هنرمند
این من نیستم
گروه فرهنگ و هنر: 9 ماه پس از درگذشت بیتا فرهی در حالی 24 مرداد تندیس این بازیگر زن سینما و تلویزیون ایران در موزه سینما به همراه خانوادهاش رونمایی شد که در کمال ناباوری تندیس رونمایی شده چندان شباهتی به آن مرحوم نداشت، تا جایی که بسیاری از هنرمندان و حتی کارشناسان حوزه تجسمی و مجسمهسازی از این نبود تشابه چهره این تندیس را از زنانگی خارج دانسته و آن را شبیه مردان دانستند.
هرچند دختر بیتا فرهی در پاسخ به این انتقادها گفته است: «این تندیس واکنشهای متفاوتی را برانگیخت؛ برخی با دیدنش، حضور مادر را حس کردند و دلشان به تپش افتاد، برخی دیگر از ترس زندهنماییاش نزدیک نمیشدند و عدهای نیز به شباهتش انتقاد داشتند و از اینکه چرا چنین خلق شده است برایشان سوالبرانگیز شده بود اما آنچه برای من به عنوان بازمانده این هنرمند ارزشمند است، زنده نگه داشتن یاد او است. باید مفهوم واژه تندیس را بدرستی فهمید؛ اهمیت تندیس در شباهتش نیست، بلکه در شمایل و نمادی است که از آن هنرمند به جا میماند. اگر بخواهیم هدف ساخت تندیسها را تنها به شباهت محدود کنیم، شاید امروز موزههایی چون «مادام توسو» و «گرون» به وجود نمیآمدند، چرا که در این موزهها نیز هنرمندان بیشتر روی شمایل کار کردهاند تا شباهت».
موضوع این مطلب صرفا این تندیس نیست، بلکه معضلی است که چند سال یا حتی چند دهه است که در ساخت تندیس هنرمندان و افراد سرشناس بسیار نمود پیدا کرده و آن عدم تشابه با سوژه است.
شاید نخستین موضعگیری جدی پیرامون این موضوع را مرحوم حمید سمندریان از اساتید حوزه هنرهای نمایشی داشت آن هم زمانی که به احترام جایگاه و مقام ایشان از سوی مدیر عامل وقت خانه هنرمندان قرار شد سالن شماره ۲ تماشاخانه ایرانشهر به نام این هنرمند بزرگ نامگذاری شود، به همین دلیل تعدادی از شاگردان استاد تصمیم گرفتند در روز نامگذاری که با حضور شهردار وقت تهران افتتاح شد، از مجسمه ایشان نیز رونمایی شود اما در آن روز حمید سمندریان نسبت به مجسمه ساخته شده خود ابراز نارضایتی کرد، این در حالی بود که شباهت تندیس ساخته شده به نسبت وضعیت فعلی و مجسمههایی که طی سالهای اخیر برای برخی از چهرهها ساخته میشود بسیار بیشتر بود و در نهایت نیز با اصرار شاگردان استاد سمندریان باقی ماند و هم اکنون نیز در ورودی سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر قرار دارد. به هر شکل اما نکته مهم این است که اساسا چرا بسیاری از تندیسها شباهتی به اصل سوژه ندارند؟
نمونه دیگر، سردیسی از جمشید مشایخی بود که اردیبهشت ۹۸ در یکی از خیابانهای منطقه یک تهران نصب شد؛ سردیسی که به گفته احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر وقت تهران هیچ شباهتی به مشایخی نداشت. او گفته بود: «به نظر میرسد بر اساس یک عکس پرسنلی مربوط به روزهای آخر حیات او ساخته شده است. این سردیس درخور مشایخی نیست و بهتر است از شهرداری بخواهیم درباره چهرههای ملی فکر ملی کند».
تندیس به قدری ناشیانه و بیهیچ شباهت به مشایخی ساخته شده بود که خرداد همان سال به کارگاه برگردانده شد تا بازسازی شود و سازندهاش هم نقایص آن را پذیرفت. رضا حسنزاده در پاسخ به این انتقادات گفته بود: «زمانی که کار ساخت یک مجسمه هنوز تمام نشده و از آن رونمایی میشود، باید انتظار انتقاد هم داشت. مردم درباره بیشباهت بودن مجسمه اشتباه نمیگویند، زیرا خود من هم قبول دارم این مجسمه شباهت لازم را با آقای مشایخی ندارد. از ابتدا قرار بود بعد از رونمایی مجسمه آن را بازگردانیم و کارش را به اتمام برسانیم، چون هنوز تکمیل نشده است. زمانی که پیشنهاد ساخت مجسمه را به من دادند، بیمار بودم و حتی در دوره ساخت مجسمه هم خیلی حال خوشی نداشتم ولی با این حال دوست داشتم برای افتتاحیه خیابان نامگذاری شده به اسم آقای مشایخی چیزی برای ارائه به مردم داشته باشم و دست خالی نروم، چرا که دوست داشتم مردم بدانند اگر خیابانی به اسم این هنرمند نامگذاری شده، شهرداری مجسمهای هم از چهره او ساخته و در محل خیابان قرار خواهد داد. به همین دلیل کار را نیمهکاره در محل قرار دادیم تا بعدا آن را تکمیل کنیم».
مجسمه اول بر اساس عکسی از جمشید مشایخی با محاسن و بدون عینک ساخته شده بود اما در نسخه بعدی تصویری از او بدون محاسن و با عینک بازسازی شد.
آبان ۹۹ در باغ هنر خانه هنرمندان تعدادی مجسمه از بزرگان سینما رونمایی شد. یکی از تندیسها متعلق به علی نصیریان بود که حتی اگر مقابل آن هم میایستاد هیچ شباهتی نمیشد بین او و سردیسش یافت! مجسمه آنقدر دور از علی نصیریان بود که مورد اعتراض او قرار گرفت. نصیریان در واکنش به سردیسش گفت: «این غلطه. اگر بخواهند از خودشان شخصیت بسازند باید آگاه باشند که شخصیت من نصیریان چه جور خصوصیاتی دارد و در صورت و عکس من چه میبینند و باید آن را منعکس کنند. نه اینکه با تخیل خودشان یک صورت تقریبا نزدیک یا شبیه به من بسازند».
سردیس علی نصیریان تنها مجسمه در باغ هنرمندان نبود که واکنشهای منفی را به دنبال داشت. مجسمه داوود رشیدی هم که در همین مجموعه به نمایش درآمد، انتقادهای زیادی به دنبال داشت. از جمله همسرش، احترام برومند که گفت: «توجه به چهرههای نامآور کشورمان اتفاقی شایسته است ولی برای انجام چنین کاری که نیت خیری پشت آن است و فکر و بودجه و انرژی هم صرف آن میشود، باید پروسهای درست و حرفهای طی شود تا نتیجهای قابل قبول داشته باشد. درباره سردیس هنرمند خاصی صحبت نمیکنم ولی به طور کلی برخی از این سردیسها به صاحبانشان شباهتی ندارند. در حالی که لازم است شخصیت آن چهره در سردیس او کاملا مشهود باشد، چرا که هر شخصیتی ویژگیهایی دارد که در چهرهاش نمایان است و میتواند نگاه، لبخند یا اخم آن چهره خاص باشد. برای اینکه ساخت سردیسها بدرستی رخ دهد، سازنده یا باید با آن چهره آشنایی و نزدیکی زیادی داشته باشد یا اینکه درباره او تحقیق و پژوهش کافی انجام دهد، به بررسی آثار او بپردازد و از همه مهمتر اینکه از روز نخست با خانواده یا یکی از نزدیکان آن شخصیت در ارتباط باشد، چون وقتی ساخت سردیس به نقطه خاصی رسید، دیگر امکان تغییر عمدهای در آن نیست».
ساخت مجسمه و تندیس و سردیس از بازیگران و هنرمندان همیشه جذاب بوده و معروفترین و شناختهشدهترین این دست تندیسها از شخصیتهای مشهور در موزه مادام توسو وجود دارد که جذابیتشان در بازنمایی فوق واقعی سوژه است و حتی از نزدیکترین فاصله هم نمیتوان ایرادی از آنها گرفت. بنابراین اگر قرار است ساخت این مجسمهها در ایران ادامه داشته باشد و برای بیننده هم جذابیت ایجاد کند، تنها راهش ساخت دقیقتر، مطالعهشدهتر و حرفهایتر آنهاست. در غیر این صورت با ساخت هر تندیسی تنها واکنش منفی مخاطب را شاهد خواهیم بود نه هیجانزده شدن او را. ضمن اینکه ساخت و پردازش حرفهای این تندیسها احترام به شخصی است که تندیسش ساخته شده است.
ارسال به دوستان
نگاهی به چرایی و چگونگی ثبت روز جهانی عکاسی
داگرئوتایپی که باعث ثبت روز جهانی عکاسی شد
گروه فرهنگ و هنر: 19 آگوست در تقویم بسیاری از کشورهای جهان به عنوان روز جهانی عکاسی نامگذاری شده است. همین باعث شده افراد بسیاری از جمله عکاسان و دیگر هنرمندان، این روز را در شبکههای اجتماعی با اشتراک پستهایشان تبریک بگویند.
واقعیت این است که ایده نامگذاری این روز به عنوان روز جهانی عکاسی قدمت زیادی نداشته و به سال 2010 باز میگردد. جوانی استرالیایی به نام کرسکه آرا
(Korske Ara) در روز 19 آگوست آن سال، وبسایتی با عنوان روز جهانی عکاسی ( worldphotographyday.com ) را راهاندازی کرده و پیشنهاد میدهد این روز به عنوان روز جهانی عکاسی گرامی داشته شود.
اما در اصل و سالها قبل از کرسکه عکاس، شورای عکاسی بینالمللی هند در سال 1991 نخستین نهادی بود که این روز را رسما به عنوان روز جهانی عکاسی جشن گرفت و از آن هنگام تا امروز هر سال کشورهای بیشتری این تاریخ را به عنوان روز جهانی عکاسی در تقویمهای خود گنجاندهاند به طوری که هر سال این رویداد نسبت به سال گذشته در گستره بزرگتری برگزار شده است.
اما اصلا چرا 19 آگوست؟ این روز به علت اختراع داگرئوتایپ، روز جهانی عکاسی لقب گرفته است. داگرئوتایپ یا داگرئوتیپ (daguerréotype) نخستین روش موفق در ثبت عکسهای دائمی و استفاده تجاری از عکاسی است. این روش را لوئی داگر مخترع و عکاس فرانسوی به همراه ژوزف نیسه فور نیپس در سال 1837 میلادی اختراع کرد.
۲ سال بعد از این ماجرا و در روز 9 ژانویه سال 1839، آکادمی علوم فرانسه این اختراع را به رسمیت شناخت و آن را به مردم جهان معرفی کرد. با این وجود 19 آگوست روزی بود که پتنت روش ۲ مخترع یاد شده توسط دولت فرانسه خریداری شد.
البته برخلاف آنچه تصور میکنید، نخستین تصویر دائمی جهان توسط داگرئوتایپ ثبت نشده است. قدیمیترین عکس ثبت شده در تاریخ عکاسی، تصویری است که نیسه فور نیپس، اشرافزاده فرانسوی سال 1826 با فرآیندی که خود آن را هلیوگرافی نامید از چشمانداز پنجره اتاقش گرفت.
نخستین دستگاههای عکاسی به روش داگرئوتیپ، به درخواست محمد شاه قاجار از کشورهای روسیه و انگلیس به دربار ایران وارد شد. دستگاههای عکاسی روسیه که توسط نیکلای یکم روسیه، تزار روسیه هدیه داده شده بود، زودتر رسید و نیکلای پاولوف دیپلمات جوان روس که به این منظور تعلیم عکاسی دیده بود، این دستگاهها را به تهران آورد و در اواسط دسامبر 1842 (مصادف با پایان آذر 1221) نخستین عکسها را ثبت کرد.
ملکقاسم میرزا شاهزاده ایرانی و ژول ریشار فرانسوی نیز از جمله پیشروانی هستند که در ایران، به شیوه داگرئوتیپ، عکاسی کردهاند. با اطلاعاتی که از کتاب مقالات گوناگون تألیف دکتر خلیل خان اعلمالدولهثقفی از یادداشتهای ریشار خان، نخستین عکاسی که اعتمادالسلطنه از او نام برده حاصل میشود، این است که نخستین عکاسی روی صفحه نقره در سال 1260 هجری قمری در تبریز، زمانی که ناصرالدین میرزا ولیعهد بود انجام شده است.
به جز یک عکس که توسط ملکقاسم میرزا فرزند فتحعلی شاه ثبت شده است، هیچ کدام از عکسهای داگرئوتیپ ایرانی، باقی نماندهاند.
اختراع سلفی هم داستان جالبی دارد، سال 1839 رابرت کارنلیس آمریکایی دوربینش را در اتاق پشتی مغازه پدرش در شهر فیلادلفیا تنظیم کرد، درپوش لنز دوربین را برداشت، به جلوی دوربین دوید و برای 5 دقیقه کاملا ساکن سر جای خود نشست. سپس دوباره به سوی دوربین شتافت تا درپوش لنز را بگذارد. این مساله موجب شد نخستین سلفی تاریخ ثبت شود!
سال 1839 شیمیدان و ستارهشناس انگلیسی، جان هرشل با استفاده از سدیم تیو سولفات، روشی را برای تهیه نسخه نگاتیو روی شیشه ابداع کرد که بهمرور جایگزین نگاتیوهای کاغذی شد.
تئوری عکس ۳ رنگ، توسط جیمز کلرک ماکسول، فیزیکدان انگلیسی در سال 1855 پیشنهاد شده بود. بر اساس نظریه او، نور مرئی از ۳ رنگ اساسی قرمز، سبز و آبی، تشکیل شده است. پس فیلمی از ۳ لایه ساخت که هر لایه آن نسبت به یکی از ۳ رنگهای اولیه حساس بود و توانست نخستین عکس رنگی را در سال 1861 به ثبت برساند.
این عکس در واقع ۳ تصویر سیاه و سفید بود که با استفاده از فیلترهای قرمز، سبز و آبی عکاسی شده بود اما امولسیون فتوگرافیک آن زمان نتوانسته بود طیف رنگی مناسبی برای ظاهر کردن عکس بیافریند. این مساله موجب شد تصاویر رنگی تا مدتها فراموش شوند.
بالاخره سال 1874، یک شرکت انگلیسی نخستین شیشههای خشک عکاسی را به بازار عرضه کرد و عکاسی جنبه عملی به خود گرفت. اما حملونقل مقدار زیادی شیشه، از لحاظ سنگینی و شکنندگی، یکی از مشکلات پیش رو بود؛ تا اینکه سال 1871 ریچارد مادوکس، فیزیکدان و عکاس انگلیسی با ابداع فیلم عکاسی ژلاتینی، زمان عکاسی را کوتاه و جابهجایی فیلمهای عکاسی را راحت کرد که نقطه عطفی در تاریخ عکاسی محسوب میشود.
از آن زمان به بعد علم عکاسی دستخوش تغییرات زیادی شد تا اینکه نخستین تصویر دیجیتال سال 1957 میلادی ثبت شد؛ تقریبا 20 سال بعد از آنکه راسل اِی. کریش مهندس شرکت کداک موفق شده بود نخستین دوربین دیجیتال را اختراع کند. راسل نخستین عکس دیجیتال را به پسر خود اختصاص داد و به این ترتیب تصویر رنگی او با رزولوشن 176 در 176 پیکسل جاودانه شد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|