|
آب در لانه مورچگان!
رضا رحمتی*: 1- تصمیمگیران اسرائیل با همراهی دوستان آمریکاییشان یک برداشت بسیار خطرناک (از نقطه نظر من ایرانی) نسبت به شرایط اجتماعی ایران دارند که این برداشت در ذهنیت آنها رسوب پیدا کرده است و آن اینکه «امکان فروپاشی از درون برای ایران» بهترین گزینه برای مواجهه یا رویارویی با ایران است. برای از بین بردن این برداشت خطرناک (نه برای جمهوری اسلامی، بلکه برای کلیت و تمامیت ارضی ایران)، چگونه باید رفتار شود تا «آب در لانه مورچگان» روانه شود؟
2- آیا ما در شرایط جنگی هستیم؟ به برداشت من این عبارت بیش از حد بزرگنمایی شده است. آیا این وضعیت پینگپنگی بین ایران و اسرائیل به سمت تقابل تمامعیار حرکت میکند؟ این هم با توجه به توانایی و آمادگی که در میدان نبرد وجود دارد، اغراقآمیز است. آیا اسرائیل بعد از «وعده صادق 2»، به ایران حمله میکند؟ از نظر ارزیابی توان پاسخ ایران به حمله اسرائیل، جمعبندی اسرائیل به این سادگی نیست. به همین دلیل بعد از مدت 3 هفته از عملیات «وعده صادق 2» هنوز به اراده منسجمی نرسیده است. با این حال آرایش فضای رسانهای و روانی در حال ایجاد فضایی از «انتظار حمله» از جانب اسرائیل است. جملاتی شبیه اینکه «اسرائیل به کدام هدف حمله میکند» یا «در صورت حمله اسرائیل پاسخ ایران چه خواهد بود» و...، همه برای تقویت همان «فضای انتظار» است. این ادبیات بیشتر نتیجه آمادگی ذهنی و در یک هماهنگی رسانهای است. در فضای نخبگانی و تصمیمگیری آنچه مشخص است این است که اگر اسرائیل به اهدافی در ایران حمله کند، سطح پاسخ ایران مشخص و تعریف شده است. سابقه رفتار خارجی ایران خصوصا در سالهای بعد از ظهور داعش، نشاندهنده این است که ایران تمایلی به استفاده از «خویشتنداری» در قبال تجاوز ندارد. ایران در یک دهه گذشته متاثر از برداشت نخبگان سیاسی و نظامی دکترین «پاسخ متقابل» خود را تغییر داده است. به این برداشت رسیده که «پاسخ دهد؛ متناسب یا فراتر از تناسب». نیز اگر ایران توانمندی کافی برای پاسخ (هم یا بیش سطح) به تهاجم خارجی را نداشت، سطح تنش را تا این اندازه بالا نگه نمیداشت. میتوان چند مورد را مربوط به پیش از این دوره مثال زد که ایران از سیاست «خویشتنداری» استفاده کرده به این دلیل که ارزیابی دقیقی نسبت به توانمندیهای خود در قبال دشمن خارجی نداشته است اما عبور ایران از این سیاست، نشانهای است از این برداشت که بازیگر ایرانی نسبت به توانمندیهای نظامی داخلی از یک سو و میزان توان خصم از دیگر سو اشراف کامل دارد. در این بین مهمترین مساله این است که رفتار سیاست خارجی ایران چگونه باشد که «آب را در لانه مورچگان»
روانه کند؟
3- سیاست خارجی، مکمل سیاست داخلی است. این معادله برعکس هم هست. کشوری که پشتوانه اجتماعی محکمی دارد، در تصمیمگیری خارجی تردید به خرج نمیدهد، برعکس بازیگری که نسبت به پشتوانه اجتماعی تصمیماتش مردد است، سیاست خارجیاش هم سست و لق خواهد بود. سیاست خارجی همواره در شایعترین تعریف خود، پلی میان سیاست داخلی و رفتار بینالمللی یک کشور است. مهمترین ملات و مصالح مورد نیاز برای ساخت این پل، «منافع ملی» است. منافع ملی بر اساس قدرت ملی تعریف میشود. به همین دلیل است که منافع ملی موضوعی گنگ و مبهم نیست، شفاف است که هر دسته سیاسی نمیتواند منافع ملی را آنگونه که خود به آن تمایل دارد، تعریف کند. منافع ملی عمدتا روح تمنا و خواست «یک ملت» است. از سوی دیگر «منافع» همان «ملت» است. رفتار سیاست خارجی ایران چگونه باشد که «آب را به لانه مورچگان» روانه کند؟
4- اقتصاد، بخش گسستناپذیری از توانمندی یک سیستم سیاسی برای بازیگری در صحنه بینالمللی است. رفاه، آسایش، برخورداری از امکانات، نظام تامین اجتماعی قدرتمند، سیستم شفاف اقتصادی، نظام مالیاتگیری قدرتمند، تثبیت شرایط اقتصادی، پایداری شرایط زندگی، مبارزه با فقر، از بین بردن بیکاری، سیاستهای رشد و توسعه اقتصادی، صنعتیشدن، حمایت از بنگاههای خرد و زودبازده، حمایت از صنایع سنگین و بنگاههای بزرگ، جلوگیری از ورشکستگی اقتصادی صنایع، حمایت از اقشار کم برخوردار، اصلاح الگوی غیرمتعارف مصرف، افزایش درآمد سرانه شهروندان، بهبود شاخص تولید ناخالص داخلی، افزایش توان رقابت بینالمللی، تسهیل وضعیت اقتصادی برای سرمایهگذاری، نظام توزیعی عادلانه، قرار گرفتن در زمره کشورهای مهم از نظر اقتصادی در سطح بینالمللی، قرار گرفتن در زنجیره رقابت صنعت، تکنولوژی، هوش مصنوعی، فضا، دریا و همه و همه از ویژگیها و مولفههای قدرت است. با این زمینههای توسعه و با توجه به سطح و عمق رفتار دشمنانه خارجی خصم، رفتار سیاست خارجی ایران چگونه باشد که «آب را به لانه مورچگان» روانه کند؟
5- ایران باید در هوشمندانهترین وضعیت از تفکیک وظایف قرار داشته باشد. همانقدر که «امورات نظامی ایران کار میکند»، «اقتصاد هم باید کار کند». «نظامیان سر پستهای خود هستند»، «وظیفه دولت هم این است که سر پست خود باشد». «صنایع نظامی با قدرت در حال تولید موشک و پهپاد و سیستمهای پدافند هوایی، دریایی و زمینی و الکترونیک هستند»، «صنایع اقتصادی، غذایی، زیرساختی، عمرانی، توسعهای و بانکی هم باید به صورت شبانهروزی در حال تولید موشکها و پهپادهای مورد نیاز ایران در اقتصاد باشند». توسعه کشور همهجانبه است، توسعه یک موجود عقیم یا عجیبالخلقه نیست که دستانی بزرگ و سری کوچک داشته باشد. در توسعه باید توازن وجود داشته باشد. تقویت امور و اصلاح سیستمها و سیاستهای اقتصادی، وظیفه دولت است، اختیارات دولت هم برای اصلاح این امور در قانون اساسی فراوان است. دولت به صورت اجتنابناپذیری باید در راستای تقویت سیاست اقتصادی کشور گام بردارد. حال چگونه ایران «آب در لانه مورچگان» روانه کند؟
6- موشک باید درست کار کند، درست هم کار میکند و ملت ایران قدردان زحمات و تلاشهای خستگیناپذیر فرزندانش است، کلاه از سر بر میدارد و به عنوان معلمی در دانشگاه همیشه از غروری که با واسطه تلاشتان به من دادهاید میگویم و مینویسم. شما فرزندان ایران سبب شدید بتوانیم با آسایش درباره این مسائل بنویسیم و برای نخستینبار در تاریخ این ملت زخم خورده، خیالمان راحت باشد که شما نمیگذارید در بدترین حالتش هم یک وجب از خاکمان را وجهالمصالحه قرار دهند. اما چگونه حاصل این تلاش فرزندان ایران «آب را در لانه مورچگان» روانه کند؟
7- اما این را هم میدانیم تا اقتصاد درست کار نکند، غرش موشکها از فراز آسمان ایران و عبور در 8 دقیقه در فاصله نزدیک به 1500 کیلومتری نمیتواند آلام قلبهای جریحهدار شده یک ملت حامی مظلومان را برای حمایت از آرمانهای انسانی التیام بخشد. تا اقتصاد درست کار نکند، غرور فرود موشکها به پایگاه نواتیم و دیگران، تبدیل به یک حس درازمدت «افتخار»، «عزتطلب» و «شرافتجویی» برای تاریخیترین ملت این گسترده خاکی نخواهد شد. تا اقتصاد درست کار نکند، منافع ملی بهدرستی تعریف نمیشود و در «برداشت مردمی» تبدیل به منافع یک گروه یا دسته خاص (اصلاحطلب یا اصولگرا یا انقلابی) خواهد شد. تا اقتصاد درست کار نکند، «وفاق» ایدهای نه از آن یک ملت که برآمده از دستکاری سیاسی و انتخاباتی تعبیر خواهد شد. اقتصاد باید درست کار کند. پیوست فرهنگی ضربات موشکی چه قبلی و چه احتمالا بعدی و در واکنش به اقدامات خصمانه دشمن، اصلاحات اقتصادی برای تاثیر مستقیم بر معیشت مردمی است. اقتصاد که درست کار کند، وحدت هم پیرامون تصمیمات سخت سیاست خارجی در مواقع بحرانی تسهیل میشود.
8- اقتصاد که درست کار کند، «آب در لانه مورچگان» روانه خواهد شد و دشمنان ایران که همیشه بودهاند و همیشه خواهند بود، طمع به درون کشور نخواهند کرد. اقتصاد که درست کار کند و درون خانه که وحدت داشته باشند، محجورین، صغار و سفیهانی شبیه به نتانیاهو به طمع نخواهند نشست که میتوانند از شرایط داخلی ایران علیه نظام سیاسی بهره ببرند. آب را باید در لانه مورچگان روانه کرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلی سینا *
ارسال به دوستان
اسرائیل پیشران سقوط تمدن غرب
سلمان مالکی: در ادبیات آیندهپژوهی، مفهوم «پیشران» به عوامل یا روندهایی اطلاق میشود که میتوانند به طور قابل توجهی بر توسعه و تحول جامعه و تمدن تأثیر بگذارند. پیشرانها میتوانند در زمینههای مختلف مانند اقتصاد، فناوری، فرهنگ، سیاست و محیطزیست ظاهر شوند و به عنوان محرکهایی برای تغییرات اساسی عمل کنند.
پیشرانها عواملی شناخته میشوند که به توسعه و تغییر در سطوح مختلف اجتماعی و اقتصادی کمک میکنند. آنها میتوانند شامل روندهای اجتماعی و سیاسی، فناوریهای نوین، تغییرات زیستمحیطی و تغییرات سیاسی باشند. در این راستا، آیندهپژوهان معمولا به شناسایی این پیشرانها و تجزیه و تحلیل تأثیرات آنها بر آینده میپردازند.
شناسایی و تحلیل پیشرانها از منظر آیندهپژوهی میتواند به ما کمک کند به درک بهتری از تحولات آینده و چالشهای پیش رو دست یابیم. این تحلیلها نهتنها به تصمیمگیرندگان در ایجاد سیاستهای مؤثر کمک میکند بلکه به جامعه نیز کمک میکند در مواجهه با تغییرات بزرگ و غیرمنتظره آماده باشد.
حمایت غرب از رژیم صهیونیستی به عنوان یک موضوع پیچیده و چندبعدی، نهتنها بر سیاستهای بینالمللی و امنیت جهانی تأثیر میگذارد، بلکه به عنوان یکی از عوامل پیشران در سقوط تمدن غرب نیز در نظر گرفته میشود.
افول تمدن غرب در نتیجه حمایت بیچون و چرا از رژیم صهیونیستی میتواند از منظر قرآن کریم، به عنوان سقوطی تمدنی تعبیر شود که در آن مفاهیم اخلاقی، عدالت اجتماعی و انسانی زیر پا گذاشته شدهاند. آیات قرآن بارها به عوامل و دلایل سقوط تمدنهای گذشته اشاره کردهاند و میتوان از این آموزهها برای درک چرایی و چگونگی افول تمدن غرب با توجه به حمایت از رژیم صهیونیستی بهره برد.
1- ظلم و تجاوز به حقوق دیگران
از دیدگاه قرآن کریم، یکی از مهمترین دلایل سقوط تمدنها، گسترش ظلم و تجاوز به حقوق دیگران است. تمدنی که به حمایت از ظلم بپردازد، در نهایت به سقوط دچار خواهد شد. اسرائیل غاصب با اشغال سرزمینهای فلسطینی و عملیاتهای نظامی و شهرکسازیهای غیرقانونی، به طور گسترده حقوق مردم فلسطین را نقض کرده است و در یک سال گذشته به جنایاتی بیسابقه و حتی نسلکشی رو آورده است. غرب نیز با حمایت از این رژیم، بویژه با جلوگیری از اقدامات بینالمللیای که به دنبال متوقف کردن این تجاوزات است، در این ظلم شریک شده است.
در آیه 41 سوره روم آمده است:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ فساد در خشکی و دریا به سبب کارهایی که مردم با دستان خود انجام دادهاند، ظاهر شده است تا خداوند به آنها نتیجه برخی اعمالشان را بچشاند؛ شاید بازگردند».
بر اساس این آیه، فساد و تجاوز به حقوق دیگران نتیجه اعمال ظالمانه است و در نهایت به نابودی آن تمدن میانجامد.
2- دوگانگی در عدالت و حقوق بشر
تمدن غرب همواره مدعی حمایت از حقوق بشر و عدالت است اما حمایت از رژیمی که به طور مداوم حقوق فلسطینیها را نقض میکند، تناقض بزرگی در این ادعاها ایجاد کرده است. در قرآن کریم، عدالت و انصاف به عنوان پایههای اساسی هر تمدن موفق معرفی شدهاند. عدم اجرای عدالت و رواج دوگانگی در رفتار با ملتها و قومیتهای مختلف، از دلایل سقوط تمدنها محسوب میشود.
در آیه 135 سوره نساء آمده است:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! به عدالت و انصاف قیام کنید و شاهدان حق باشید، حتی اگر این امر علیه خودتان، والدینتان یا نزدیکانتان باشد».
این آیه تأکید میکند عدالت نباید در خدمت منافع شخصی یا قومی باشد. غرب با اعمال سیاستهای دوگانه در حمایت از رژیم صهیونیستی و سکوت در برابر جنایات آن، به بیعدالتی دامن زده است.
3- فساد اخلاقی و اجتماعی
قرآن کریم سقوط تمدنها را به گسترش فساد اخلاقی و اجتماعی نیز نسبت میدهد. صهیونیسم بهعنوان یک رژیم اشغالگر که مرتکب جنایات جنگی میشود، الگویی برای فساد و انحراف در منطقه است و غرب با حمایت از این رفتارها، به ترویج چنین الگوهایی در جهان کمک کرده است. این گونه فساد نهتنها به سرکوب ملتهای دیگر منجر میشود، بلکه تمدن حامی خود را نیز دچار زوال میکند.
آیه 85 سوره هود اشاره به عذاب قوم شعیب دارد که به دلیل فساد اقتصادی و اجتماعی دچار عذاب الهی شدند:
«وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛ و اموال مردم را کم نگذارید و در زمین فساد نکنید».
حمایت غرب از رژیم و سکوت در برابر تجاوزات آن، در واقع تأییدی بر گسترش فساد در جهان است و این رفتارها باعث تضعیف اخلاقیات در تمدن غرب شده است.
4- سرکشی و تکبر
سرکشی و تکبر از دیگر دلایل سقوط تمدنها در قرآن کریم ذکر شده است. رژیم صهیونیستی با سیاستهای تجاوزکارانه خود، نوعی سرکشی و تکبر در برابر حقوق بینالمللی و حقوق انسانی از خود نشان داده است. غرب نیز با حمایت از این رژیم در این تکبر شریک شده است. قرآن کریم به وضوح هشدار میدهد تکبر و سرکشی در نهایت به سقوط تمدنها میانجامد.
آیه 146 سوره اعراف به این نکته اشاره دارد:
«سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ؛ کسانی را که در زمین به ناحق تکبر میورزند، از آیات خود بازمیدارم».
حمایت غربیها از رژیم صهیونیستی و چشمپوشی از تکبر و سرکشی این رژیم، نشاندهنده آن است که تمدن غرب نیز از این خصوصیت ناپسند تأثیر پذیرفته و به سمت زوال حرکت میکند.
5- انکار حقیقت و پیروی از طاغوت
رژیم صهیونیستی، در طول تاریخ همواره با سیاستهای تهاجمی و سرکوبگرانه خود به انکار حقیقت و عدالت پرداخته است. حمایت غرب از چنین رژیمی به معنای پیروی از طاغوت و انکار حقایق الهی است. قرآن کریم انکار حقایق و پیروی از طاغوت را از مهمترین دلایل سقوط تمدنها میداند.
در آیه 36 سوره نحل آمده است:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُواالله وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛ و بهراستی در هر امتی پیامبری فرستادیم [که بگوید] خدا را عبادت کنید و از طاغوت دوری کنید.»
تمدن غرب که به دنبال حمایت از رژیم صهیونیستی و سیاستهای طاغوتی آن است، در حقیقت از مسیر حق منحرف شده و به سوی زوال پیش میرود.
* جمعبندی
تمدن غرب در حمایت از رژیم صهیونیستی، با چالشهای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و حتی دینی مواجه شده است که بر اساس آموزههای قرآن، عواملی مانند ظلم، فساد، تکبر و انکار حقیقت میتوانند از دلایل مهم افول این تمدن باشند. حمایت غرب از رژیم صهیونیستی میتواند به عنوان یک عامل پیشران در سقوط تمدن غرب در نظر گرفته شود. با توجه به نارضایتیهای عمومی، خطرات امنیتی و تأثیرات منفی این حمایتها بر سیاستهای بینالمللی، این نتیجهگیری میتواند به عنوان یک هشدار برای آینده محسوب شود.
از منظر قرآن، وحدت مسلمانان و پرهیز از وابستگی به بیگانگان و تحکیم کمربند دفاعی تنها راه نجات از این بحرانها و تداوم تمدن اسلامی است.
ارسال به دوستان
آوارگی مدعیان حل بحران آوارگان!
حنیف غفاری: شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی با استناد به یک نظرسنجی جدید، اذعان کرد نیمی از صهیونیستهای ساکن جنوب فلسطین اشغالی و ۷۰ درصد ساکنان مناطق شمال سرزمینهای اشغالی تصمیمی برای بازگشت به خانههای [غصبی] خود در این مناطق ندارند. این نظرسنجی در حالی منتشر میشود که نتانیاهو پس از شهادت مظلومانه سیدالشهدای مقاومت، مدعی شد بزودی ساکنان شمال اراضی اشغالی به مناطق قبلی سکونت خود بازمیگردند و بحران آوارگان دیگر برای همیشه از بین خواهد رفت اما اکنون نه تنها شاهد حل بحران آوارگان در اراضی اشغالی نیستیم، بلکه شاهد بسط آن به دیگر نقاط این سرزمین غصب شده هستیم! به عبارتی گویاتر، نتانیاهو با حماقتی که در بیروت نشان داد، دامنه بحران را عمیقتر و آینده آن را به ضرر صهیونیستها هولناکتر کرد.
صورتبندی بحران آوارگان در اراضی اشغالی تا حدود زیادی پیچیده است. واقعیت امر این است که مثلث «ارتش - کابینه – موساد» ابتدا تصور میکرد شهادت آیتالله سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان موجب دفرمه شدن معادلات فرماندهی میدانی و راهبردی در حزبالله خواهد شد. آنها برای محکمکاری، ۶ روز پس از ترور ناجوانمردانه شهید نصرالله، علامه «سیدهاشم صفیالدین» جانشین محتمل سیدحسن را نیز ترور کردند تا به زعم احمقانه خود، کار حزبالله عملا یکسره شود. از این رو صهیونیستها بلافاصله پس از ۲ جنایت ضاحیه و به شهادت رساندن نصرالله و صفیالدین، جنگ زمینی در جنوب لبنان را کلید زدند اما نتایجی که صهیونیستها در میدان جنگ زمینی علیه حزبالله به دست آوردند، بدترین شوک ممکن را به مثلث شیطانی قدرت در تلآویو وارد کرد. کشته و زخمی شدن صدها صهیونیست و ناتوانی مطلق تیپ گولانی و دیگر نیروهای ارتش رژیم اشغالگر قدس در تسخیر مناطق هدفگذاری شده در خاک لبنان، سبب شد ژنرالها و مقامات امنیتی رژیم با صحنهای غیرقابل مدیریت و نبردی نامتقارن در برابر خونخواهان شهید سیدحسن نصرالله مواجه شوند. ماجرا به این نقطه ختم نشد. عملیات پهپادی موفقیتآمیز و ناگهانی حزبالله در عکا منجر به هلاکت و جراحت بیش از یکصد نفر از اعضای تیپ ویژه گولانی شد و پس از آن نیز اقامتگاه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر جلاد و کودککش رژیم صهیونیستی مورد اصابت پهپاد مقاومت قرار گرفت.
درست در شرایطی که دشمن به دنبال مصادیق «از هم پاشیدگی ساختاری» حزبالله بود، رزمندگان و فرماندهان مقاومت سختترین غافلگیریهای میدانی و تاکتیکی را علیه دشمن صهیونیست طراحی و اجرا کردند. این اقدامات متبحرانه مقاومت لبنان ۲ پیام اساسی برای تلآویو و واشنگتن داشت:
نخست - بر خلاف تصورات و پیشفرضهای ذهنی صهیونیستها، حزبالله لبنان پس از شهادت سیدالشهدای مقاومت قدرت رصد و اقدام خود را از دست نداده و انسجام ساختاری خود را حفظ کرده است.
دوم - حزبالله حتی به حفظ وضع موجود در جبهه نبرد نیز اکتفا نکرده و «خلاقیت میدانی» خود را در ابعاد گوناگون جنگ به نمایش گذاشته است. تحلیلگران مسائل امنیتی به وضوح آگاهند خلاقیتهای تاکتیکی از بطن بحرانهای مدیریتی خلق نمیشود، بلکه منبعث از تسلط همهجانبه بر میدان است.
نکته مهم دیگری که در این برهه زمانی حساس به ذهن خطور میکند، معطوف به تبعات سوء محاسبه دشمن در قبال جبهه مقاومت (خصوصا مقاومت لبنان) است. ابطال پیشفرضهای ذهنی، محاسباتی و استراتژی نتانیاهو و گالانت در قبال حزب الله، سبب شده بحران آوارگان از یک «بحران نظامی» تبدیل به یک «بحران مزمن روانی» شود. بسیاری از تحلیلگران میگویند حتی اگر جنگ در همین نقطه به پایان برسد و آتشبس در جنوب لبنان برقرار شود، اکثر ساکنان شمال اراضی اشغالی دیگر تمایلی به بازگشت به این منطقه ندارند. گزارهای که در ذهن ساکنان شمال اراضی اشغالی تثبیت شده این است: در شرایطی که حزبالله به کورترین و صیانتشدهترین نقاط در عمق اراضی اشغالی دسترسی دارد و حتی اقامتگاه نتانیاهو و محل اسکان تیپ گولانی را هدف قرار میدهد، چه تضمینی برای استمرار زندگی ساکنان بخش شمالی اراضی اشغالی در دوران پساجنگ وجود دارد؟!
مشاوران نظامی و امنیتی نتانیاهو به وی تاکید کرده بودند تنها راهحل بحران آوارگان شمال اراضی اشغالی، اثبات عدم توانایی مقاومت لبنان در دسترسی به این مناطق است. با این حال نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس اکنون باید اذعان کند حزبالله نهتنها به مناطق شمال، بلکه به حیفا و تلآویو و حتی اقامتگاههای وی(!) و هر نقطه دیگری از اراضی اشغالی دسترسی دارد. این دسترسی، متاثر از ترکیب توان موشکی و توان تاکتیکی حزبالله در دور زدن ساختار پدافندی پیچیده صهیونیستهاست. حتی استقرار سامانه تاد نیز قابلیت مهار این توانمندی هیبریدی را ندارد.
معضل آوارگان اراضی اشغالی هم به لحاظ تعداد نفرات (یکصد هزار صهیونیست غاصب) و هم به لحاظ مناطقی که مشمول این بحران شدهاند، گسترش پیدا کرده است. این گستردگی کمی و کیفی، جایی برای استمرار راهبردهای پیشین نتانیاهو در قبال این بحران باقی نگذاشته و در عین حال، قدرت تدوین مدل راهبردی - تاکتیکی جدید در قبال این بحران را از نخستوزیر مفلوک و شکستخورده رژیم اشغالگر سلب کرده است. بحران آوارگان، دیگر محدود در فرامتن جنگ غزه و لبنان نبوده و تبدیل به معضلی دائمی، تا زمان سقوط نهایی و مطلق رژیم اشغالگر قدس خواهد شد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|