|
ارسال به دوستان
اخبار
اکران «باغ کیانوش» از ۹ آبان
در آستانه نمایش عمومی فیلم سینمایی «باغ کیانوش»، به نویسندگی و کارگردانی رضا کشاورزحداد و تهیهکنندگی محمدجواد موحد، از پوستر رسمی این اثر که طراحی آن برعهده محمد شکیبا بوده است، رونمایی شد.
به این ترتیب این اثر ماجراجویانه که نخستین محصول مشترک باشگاه فیلم سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است، از چهارشنبه ۹ آبان و همزمان با هفته نوجوان توسط پخش بهمن سبز به سرگروهی پردیس سینمایی هویزه مشهد در سینماهای سراسر کشور میزبان مخاطبان خود میشود. در خلاصه داستان «باغ کیانوش» آمده است: «روز عروسی در روستا، خبر عجیبی به گوش بچهها میرسد؛ در باغ کیانوش، درختانی شبیه «موز» دیده شده است. بچهها تصمیم میگیرند برای به دست آوردن آن، با یکدیگر مسابقه بدهند، غافل از اینکه باغ نفرینشده کیانوش، تلهای بزرگتر برای آنها پهن کرده است».
شهرام حقیقتدوست، علیرضا آرا، عباس جمشیدیفر و همچنین مجید پتکی، مهدیه نساج، لادن ژافهوند و هنرمندان نوجوانی از جمله امیرحسین بیات، ابوالفضل ایوانی، دانیال جعفری، ارغوان شعبانی، امیرعلی صحرایی، امیرمحمد صحرایی، اشکان اردستانی، رونیکا بهرامزاده، ابوالفضل حسنخانپور و گرشا نامورصدیق ترکیب بازیگران این فیلم سینمایی را تشکیل میدهند.
***
«روز خون» از ۱۲ آبان روی آنتن شبکه یک
سریال «روز خون» با توجه به تقارن آبان و حادثه تروریستی شاهچراغ شیراز، از شنبه آینده هر شب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه از شبکه یک سیما پخش و جایگزین سریال «هشتپا» میشود. این سریال درباره تلاش داعش برای حمله تروریستی و سوءاستفاده گروههای خرابکار از فضای ناامن است که پیگیری و تلاش نیروهای امنیتی برای کشف معمای حادثه تلخ شاهچراغ را به تصویر میکشد.
حمید ابراهیمی، اشکان هورسان، علیرضا مهران، مهدی صبایی، محمد فیلی، آزیتا ترکاشوند، بهروز تشکر، حدیثه تهرانی، محمدعلی سلیمانتاش، حبیب بختیاری و بهروز قادری بازیگران اصلی سریال «روز خون» هستند.
این سریال توسط حمیدرضا همتی، محسن دانشور، مجتبی رنجبر و قاسم عابدی نوشته شده و در صداوسیمای مرکز فارس تولید شده است. حضور بازیگران بومی، یکی از نکات حائز اهمیت در این سریال است.
***
برپایی نمایشگاه «سفر به دنیای انیمه» در لاهیجان
اولین نمایشگاه انیمه با عنوان «سفر به دنیای انیمه» در نگارخانه استاد محجوبی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لاهیجان برپا شده است. این نمایشگاه در سبک انیمه با عنوان «سفر به دنیای انیمه» از مجموعه آثار مریم پورشیخ تا ۱۰ آبانماه در نگارخانه استاد محجوبی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لاهیجان برپاست؛ نمایشگاه شامل ۵۱ نقاشی در قالب انیمه از شخصیتهای مختلف با تکنیکهای ترکیبی مدادرنگی، ماژیک و تعدادی هم آبرنگ است که مستقل و کپی نشده هستند.
مریم پورشیخ، دانشجوی رشته گرافیک در مقطع کارشناسی است که تاکنون در مسابقات بینالمللی طراحی و نقاشی کیوتو شرکت داشته و 2 اثر در قالب کمیک برای این مسابقات طراحی کرده است. این هنرمند جوان طراحی و نقاشی به این سبک را از نوجوانی آغاز و حدود 8 سال به صورت خودآموز تمرین کرده است. سبک کار و طراحی شخصیتهای انیمه این نمایشگاه منحصر به وی بوده و کپی یا برگرفته از سبک دیگری نیست.
علاقهمندان میتوانند صبحها از ساعت ۱۰ الی ۱۳ و عصرها از ساعت ۱۶ الی ۱۹ از این نمایشگاه بازدید کنند.
***
در بیانیه اندیشمندان و فرهیختگان تأکید شد
3 جزیره، ایرانی بوده و خواهد بود
۸۱ تن از اندیشمندان، فرهیختگان و هنرمندان نامدار ایرانی در بیانیهای تاکید کردند 3 جزیره «تنب کوچک»، «تنب بزرگ» و «بوموسی»، بخشهای جداناپذیری از آب و خاک ایران بوده و خواهد بود.
در این بیانیه که به امضای ۸۱ تن از نامداران، اندیشمندان و فرهیختگان ایرانی رسیده، آمده است:
ایران سرزمین یکپارچه و تاریخی همه ایرانیان در میانه انبوهی از دشواریها و مخاطرهها، در معرض نگرانی جدیدی قرار گرفته است. اتحادیه اروپایی با حمایت از ادعاهای بیپایه و بینتیجه دولت امارات، حاکمیت تاریخی و حقوقیمان بر جزایر همیشه ایرانی خلیجفارس را «اشغالگری» خوانده است. این اقدام تهدیدی است علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران و مغایر با قواعد بنیادین حقوق و روابط بینالملل. دلالتهای اسناد حقوقی، سوابق متقن تاریخی، مختصات روشن جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی بسیار محکمتر از آن است که تردیدی در حق حاکمیت ایران بر 3 جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی به وجود آید. دولتهای ایران نهتنها طی بیش از نیم قرن اخیر و پس از آخرین توافقهای بینالمللی و منطقهای، عملا حق بلامنازع حاکمیت ملی را بر این جزایر بهکار بستهاند، بلکه از دوران باستان این 3 جزیره بخشیهایی جداییناپذیر از آب و خاک ایران بوده و خواهند بود. اکنون و آینده ما نیز در حفظ این آب و خاک، جدا از دیروز و گذشته ما نیست. به گفته فردوسی بزرگ «همان است ایران که بود از نخست»؛ پس به عنوان فرزندان ایران از همه ایرانیان عزیز میخواهیم در وطن و دور از وطن به نام ایران، صدای بلند و رسای دفاع از یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران در همه ساحتهای اندیشهای، فرهنگی، تاریخی، هنری، اجتماعی، سیاسی، مدنی، حقوقی و ارتباطی آن باشند.
محمود فرشچیان، اسماعیل آذر، محمدعلی آذرشب، مجید انتظامی، حبیب احمدزاده، علیرضا زریندست، ساعد باقری، محمدعلی باشهآهنگر، حسن بلخاری، مرضیه برومند، فرهاد توحیدی، کمال تبریزی، ابراهیم حاتمیکیا، علیرضا خمسه، حسامالدین سراج، یونس شکرخواه، علیرضا شجاعنوری، بهروز شعیبی، مجید مجیدی، اردشیر صالحپور، حسین مسافرآستانه، افشین علا، عبدالجبار کاکایی و رضا کیانیان برخی چهرههای امضاکننده این بیانیه هستند.
ارسال به دوستان
نگاهی به جایگاه اقتباس در سینمای ایران به بهانه برپایی جشن امضای کتاب «باغ کیانوش»
سینما بر مدار اقتباس
گروه فرهنگ و هنر: اقتباس همواره در آثار هنری از جایگاه و اعتباری خاص و منحصر به فرد برخوردار بوده اما در سینما و هنرهای نمایشی سهم و نقش بیشتر و بسیار پررنگی ایفا کرده است، از همین رو است که همیشه فیلمها و تئاترهایی که با اقتباس از یک اثر مهم و شاخص تولید شده و روی پرده و صحنه رفتهاند، با استقبال مخاطبان و علاقهمندان مواجه شدهاند. سینمای ایران نیز طی 4 دهه گذشته آثار اقتباس پرشماری را تولید کرده است؛ آثاری که با گذشت سالیان سال از ساخت و اکران همچنان در اذهان مخاطبان و علاقهمندان ماندگارند و در کارنامه کاری سازنده نیز به نقطه عطفی بدل شدهاند. ژانر اقتباس در کشور ما بویژه در حوزه سینما با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است؛ چه در سالهای ابتدایی دهه 70 و 80 که شاهد تولیدات بسیاری با اقتباس از رمانها و کتابهای بزرگ بودیم و چه اواخر دهه 90 که گویی سینما هیچ بویی از این ژانر نبرده بود اما در هر صورت سهم سبد سینمای پس از انقلاب از ژانر اقتباس نه خیلی ایدهآل، بلکه مطلوب و قابل تحسین است.
در آخرین نمونه در چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر فیلم «باغ کیانوش» با اقتباس از رمان باغ کیانوش به قلم علیاصغر عزتیپاک به همت انتشارات کانون پرورش فکری از جمله آثاری بود که در حوزه کودک و نوجوان با استقبال منتقدان و کارشناسان و اهالی رسانه روبهرو شد؛ فیلمی که قرار است همزمان با اکران آن در سراسر کشور نیز جشن امضای آن در کانون پرورش فکری برگزار شود.
این در حالی است که در تئاتر وضعیت اقتباس به مراتب بهتر است و در حال حاضر از 90 نمایشی که به صورت روزانه در شهر تهران روی صحنه میرود، حداقل نیمی از آنها با اقتباس از آثار و نمایشنامههای بزرگ و شاخص تئاتر جهان نگارش شده است. به هر شکل از آنجا که سینما به دلیل گستره مخاطب همواره و همیشه از اقبال و بیشتری برخوردار بوده است، به بهانه همزمانی اکران فیلم «باغ کیانوش» و برگزاری جشن امضای این کتاب، مروری گذارا همراه با نقد منتقدان بر چند اثر اقتباس ماندگار سینمای ایران داشتهایم.
* «گاوخونی»؛ بهروز افخمی
«گاوخونی» به کارگردانی و نویسندگی بهروز افخمی و تهیهکنندگی علی معلم بر اساس رمان گاوخونی نوشته جعفر مدرسصادقی در سال 1382 ساخته شد.
«گاوخونی» داستان کابوسهای جوانی را حکایت میکند که خاطرات پدر مردهاش، شهر زادگاهش یعنی اصفهان و رودخانه زایندهرود او را به مرز پریشانی میرساند. تا نزدیک به اواخر، فیلم از نماهایی تشکیل شده است که همه نقطه دید راوی هستند. بهروز افخمی درباره اینکه چرا از رمان «گاوخونی» اقتباس کرده، گفته بود: «چون «گاوخونی» از نظر من داستان فوقالعادهای است. یکی از بهترین داستانهای تاریخ ادبیات داستانی ایران است. به نظر من بهترین داستان است در این زمینه، بویژه که شاید بشود به آن گفت فیلم پلیسی درباره خوابها؛ یعنی یک فیلم پلیسی که در خوابها و کابوسها اتفاق میافتد. من خیلی این داستان را دوست دارم. در واقع میشود گفت به نظر من داستانی است که در کل داستانهای فارسی بهترین است». در این میان برخی منتقدان این پرسش را مطرح میکنند: در فیلم چه تفسیر جدیدی از این متن ارائه میشود؟ تجربه تماشای این فیلم چه مزیتی نسبت به تجربه خواندن متن نوشتاری دارد؟
به عنوان مثال احمد طالبینژاد در یاداشتی پیرامون این فیلم در همان سال اکران فیلم نوشته بود: در اینکه رمان «گاوخونی» یکی از بهترین آثار جعفر مدرسصادقی است، شکی نیست. هر چند از نظر میزان تخیلی که در آن به کار رفته، اثر دیگر او «ناکجاآباد» نسبت به «گاوخونی» برتریهایی دارد اما در «گاوخونی» یک جور حدیث نفس ناب وجود دارد که در ادبیات معاصر ایران نمونهاش را کمتر دیده و خواندهایم. در این هم که فیلم «گاوخونی» در میان آثاری که از ادبیات اقتباس شدهاند، فیلم خوبی نیست، شک ندارم. اینکه چرا بهروز افخمی سراغ این رمان رفته، همیشه برایم جای پرسش و اما و اگر دارد، چون به استناد این فیلم او اصلا با مقوله اقتباس از ادبیات بیگانه است. او نمیداند در زمینه اقتباس ما 2 راه پیش رو داریم؛ نخست اقتباس وفادارانه که مختص داستانهای روایی است با زاویه دید سومشخص یا دانای کل که ساختار پیچیدهای ندارد و اقتباس خلاقانه یا آزاد که فیلمساز در آن به خود حق میدهد حتی شیوه روایی اثر را به هم بریزد و با نگرش خلاقانه و مطابق با سلیقه و سبک و سیاق خود با اثر روبهرو شود. نمونهها در هر دو شیوه فراوانند اما در اینجا تنها به «بینوایان» ویکتور هوگو اشاره میکنم و بیش از ۱۰ اقتباسی که از آن به عمل آمده که اکثرشان به داستان و سبک بیانی نویسنده وفادار بودهاند اما در نسخهای که روبرت حسین فرانسوی - ایرانی ساخته، داستان از انتها شروع میشود؛ یعنی زمانی که کوزت و نامزدش درگیر انقلاب فرانسه شدهاند و سپس بخشی از خاطرات کوزت در کودکی و نوجوانی را میبینیم. افخمی میتوانست برعکس عمل کند و بیان ذهنی اثر را به بیان عینی تبدیل کند تا از ملالی که بر فیلم حاکم شده، بکاهد.
* «سارا»؛ داریوش مهرجویی
«سارا» فیلم مشهور و محبوب داریوش مهرجویی، با اقتباس از نمایشنامه «خانه عروسک» هنریک ایبسن در سال 1371 ساخته شد. معضلات خانوادگی نمایشنامه ایبسن بسیار خوب در «سارا» نمود پیدا کرده بود. مهرجویی به نام شخصیتهای کتاب هم وفادار بود. «سارا» جایگزین «نورا» در کتاب ایبسن شد. گشتاسب جای کروگستاد نمایشنامه ایبسن را گرفت. حسام برای درمان بیماریاش مجبور است به خارج از کشور سفر کند. سارا همسر او مخارج سفر او را تامین میکند اما میگوید این پول را از محل ارثیه پدرش به دست آورده است. حسام بهبود مییابد اما گشتاسب، مردی که به سارا کمک مالی کرده است، متهم به جعل اسنادی شده که سارا امضای پدرش را در آنها جعل کرده بوده. وقتی حسام پی به واقعیت امر میبرد، در جریان یک نزاع لفظی میگوید او را لایق زندگی و معاشرت با خود و فرزندانش نمیداند. سارا آزرده از بیرحمی شوهرش در قبال رنجی که به خاطرش متحمل شده، ناگزیر خانه را ترک میکند. نیکی کریمی، امین تارخ و خسرو شکیبایی بازیگران این فیلم هستند. فیلم از ۳ شهریور ۱۳۷۲ بهطور عمومی به نمایش درآمد و اکران موفقی هم داشت به طوری که با بیش از یک میلیون و ۱۸۱ هزار مخاطب به نهمین فیلم پرمخاطب سال ۱۳۷۲ سینمای ایران تبدیل شد. در زمینه فروش هم «سارا» با بیش از ۶۲ میلیون تومان فروش (با میانگین قیمت بلیت ۵۳ تومان) ششمین فیلم پرفروش آن سال لقب گرفت.
فیلم سارا اقتباسی از نمایشنامه مشهور و بسیار ستایششده «خانه عروسک» بود. مقایسه فیلم مهرجویی با منبع اقتباسش یکی از مسائلی بود که تعدادی از منتقدان در زمان نمایش فیلم مورد توجه قرار دادند. در این زمینه، شاهد نظرات متفاوتی بودیم. به عنوان مثال بهزاد عشقی در شماره ۱۴۸ ماهنامه فیلم، کیفیت کار مهرجویی و توانایی او در تطبیق داستان قرن نوزدهمی با شرایط روز جامعه ایران را ستود. عشقی در ابتدا درباره شخصیتهای اصلی آثار ایبسن توضیح داد: «ایبسن بهترین آثارش را در عصری نوشت که مارکسیسم چهره بخشی از جهان را دگرگون کرد اما او ملهم از موقعیت تاریخی نروژ که صنعت عقبماندهای داشت و جامعه عمدتا خردهبورژوایی و ناآگاه بود، برخلاف مارکسیستها، به اکثریت به مثابه نیروهایی که میتوانند جامعهای به سامان به وجود آورند، ایمان نداشت. در نتیجه نمیتوانست عصیان فردی قهرمانانش را در بستر طغیانی انقلابی و جمعی بررسی کند. به همین دلیل شخصیتهای آثار او، نه به اتکای مردم، بلکه بیشتر به شیوهای فردی طغیان میکردند».
* «اینجا بدون من»؛ بهرام توکلی
«اینجا بدون من» فیلم محبوب و مشهور بهرام توکلی از نمایشنامه «باغوحش شیشهای» تنسی ویلیامز اقتباس شده بود. دست گذاشتن روی این نمایشنامه به اندازه کافی میتواند بار مثبتی برای یک اثر هنری باشد. توکلی هم با مهارت و تجربه توانست این فیلم را در شکلی ایرانیزهشده کارگردانی کند و داستان را باب میل مخاطب عام و خاص پیش ببرد. فیلم داستان خانوادهای است متشکل از مادر (فاطمه معتمدآریا) و ۲ فرزندش، احسان (صابر ابر) و یلدا (نگار جواهریان) که در آرزوی دستیابی به رویاهای خود هستند و امیدوارانه تحولی را انتظار میکشند. یلدا معلول است و تمام دغدغه مادر تامین آینده او است. ورود رضا دوست احسان با بازی (پارسا پیروزفر) به فیلم و عشق یلدای معلول به او، زندگی آنان را تغییر میدهد. نیما عباسپور در شماره ۴۲۴ ماهنامه فیلم (فروردین ۱۳۹۰) یکی از منتقدانی بود که مشکلاتی را در زمینه اقتباس از اثر ویلیامز در «اینجا بدون من» ردیابی کرد: «اینجا بدون من اقتباس خوبی از اثر ویلیامز است اما عالی نیست، چون چیزی بدان نیفزوده و حتی حداقل درباره شخصیتهای پارسا پیروزفر (جیم) و فاطمه معتمدآریا (آماندا یا مادر) نیز از آن کاسته است. در فیلم توکلی، شخصیت مادر مانند آنچه در نمایش خوانده یا دیدهایم آزاردهنده درنیامده، در نتیجه همین مانع میشود که ما با شخصیت صابر ابر یا همان پسر خانواده، همذاتپنداری کنیم. یا اصولا ایده باغوحش شیشهای لورا در نمایشنامه (که اینجا نگار جواهریان نقشش را بازی میکند) در فیلم جایگاه و کارکردی ندارد و تنها تبدیل شده به مجسمههای شیشهای که دختر آنها را دوست دارد و تمیزشان میکند، بدون آنکه در داستان نقش ویژهای داشته باشند، در صورتی که مثلا در نمایش، مجسمه اسب شاخدار اهمیت خاصی دارد و در صحنهای جیم و لورا درباره تنهایی آن اسب به دلیل شاخدار بودنش صحبت میکنند و لورا به جیم میگوید این اسب شاخدار با چند اسب بیشاخ در یک جا زندگی میکند اما شکایتی ندارد و ظاهرا خوب با آنها کنار میآید».
با این وجود عباسپور جسارت توکلی را ستود و اعتقاد داشت توکلی در ایرانیکردن نمایش ویلیامز موفق عمل کرده است: «باید جسارت بهرام توکلی را برای چنین تصمیمی ستود و اعتراف کرد او به هر حال موفق شده فضای نمایش ویلیامز را با فضای جایی که در آن زندگی میکنیم بخوبی تطبیق دهد و اگر فراموش کنیم که منبعی هم وجود دارد، آن وقت با فیلمی بدون نقص با بازیهای خوب بویژه از سوی نگار جواهریان طرف خواهیم بود».
ارسال به دوستان
نگاهی به دانش و سواد رسانهای در فضای مجازی
جنگ وجودی! یا ما هستیم یا آنها؟
محسن ذوالفقاری: بیخبری موج میزند. هیچکس هیچی نمیداند. فضای مجازی هم دریایی است به عمق یک بند انگشت. بیشترمان در آن داریم دست و بال میزنیم. در همین یک بند انگشت غرق شدهایم. موجسواری هم بلد نیستیم! به علت نبود آگاهی، خطر را مضحکه میکنیم. آنهایی هم که آگاهند به خاطر تزریق و ترویج نکردن ترس، قرص و آمپول امید تجویز میکنند. مخدر و مسکن! در کوتاهمدت خوب است! اما اگر به ندانستن دامن بزند کشنده است.
ما نمیدانیم ضاحیه کجاست و الان چه بلایی دارد سرش میآید؟ نمیدانیم حزبالله چیست و چه تعداد هستند؟ نمیدانیم چه میکنند و چگونه زندگی را به سر میبرند؟ از لبنان فقط همان عروس خاورمیانهاش را میدانیم اما نمیدانیم چند فرقه هستند و ارتباطشان با یکدیگر چگونه است. نمیدانیم آسمان پایتخت مورد تجاوز قرار گرفته است یعنی چه؟ نمیدانیم گذشتن از خطر قرمز چه معنا و عواقبی دارد؟ ما هیچی نمیدانیم! ای کاش بر ندانستن خود آگاه بودیم! اما همین هم نمیدانیم!
آن کس که نداند که نداند / در جهل مرکب تا ابدالدهر بماند
گاهی ندانستن ما از نچشیدن و نکشیدن است! ما تجربه گرسنگی کشیدن را نداشتیم! ما تنهایمان از سرما به لرزه درنیامده است! ما تنهایی نکشیدهایم! ما موج انفجار را درک نکردهایم! ما سختی را نچشیدهایم! ما تماما در رفاه بودیم ولو به صورت آزمایشی بر خودمان سخت نگرفتهایم!
بهشتی عزیز با زدن مثالی از سلاطین اتریش، طبق تجربه و خاطره شخصیاش، این رفتار ما را نکوهش میکند: «در اتریش به پایتخت آنجا یعنی وین رفتم. از مراکز دینی آن شهر، کاخ سلاطین اتریش بود. آخرین آنها که دوره حکومتش هم خیلی طولانی بود - 1848 تا 1916 میلادی - امپراتور «فرانتس یوزف اول» است. در آن کاخ، بخشی بود مربوط به حرمسرای او که در آن اتاقها، تخت و وسایل خواب قرار داشت. یک اتاق، اتاق اختصاصی این امپراتور بود. در بروشوری که برای راهنمایی بازدیدکنندگان تهیه شده بود، درباره این اتاق نوشته بود: «امپراتور در مواقعی که طبق برنامه به اندرون میرفت و در حرمسرا زندگی میکرد، بسیاری از اوقات و ساعاتش را اینجا میگذراند و اینجا اتاق زندگی او بود». آن اتاق خصوصیاتی داشت. در آن اتاق یک تخت فلزی و سیمی و یک آفتابه و لگن دستی گذاشته شده بود. آب لولهکشی گرم و سرد در آنجا نبود. با آنکه در اتاقهای دیگر بود. زندگی یک افسر در میدان جنگ در چادرش در قرن 19 را به این اتاق کاخ آورده بود و در این اتاق زندگی میکرد. چرا؟ علت آن را هم در آنجا نوشته بود. برای اینکه هر موقعی که در هر یک از میدانهای جنگ حضور امپراتور لازم بود، او سست نباشد و نگوید چگونه این کاخ و خانه و کاشانه را ول کنم و بروم در چادر زندگی کنم؟ دوست دارم زندگیام چادری باشد. این تمرین میخواهد. دقیقا اسلام هم همین را میخواهد. اسلام هم میخواهد مسلمانها عموما اینچنین تمرینی را لااقل کوتاهمدت در زندگی داشته باشند».
به نظر میرسید باید این جنگ را جدیتر بگیریم. آماده شویم برای دانایی، برای رزمیدن، برای ایستادگی در برابر ظالم، در برابر شر مطلق، در برابر شیطان بزرگ؛ هرکس به طریقی. از نان شبمان بزنیم تا لقمهای شود برای مردم مظلوم لبنان و فلسطین. از طلای روز مبادایمان بزنیم که دوای دردی شود برای زخمهای عمیق. روز مبادا الان است، فردا نیست. این را هم از سر لطف ندانیم، چرا که بر ما فرض است. میدانیم فرض یعنی چی؟ یعنی واجب فوری فوتی! یعنی همین الان هم دیر است. چرا فرض؟ و چرا الان هم دیر است؟ چون این جنگ، جنگ وجودی است. در آخرش یا ما هستیم یا آنها. اگر دیر بجنبیم دیگر هستی نداریم. نیستیم. در عالم نیستی دیگر طلا و نان به چه کار آید؟ شاید نامی ازمان باقی بماند که آن هم معلوم نیست!
حال جنگ وجودی چیست؟ رهبر انقلاب دوم خرداد 1403 به رئیس مجلس لبنان فرمودند: «شرایط کنونی منطقه به گونهای است که هم برای دشمن صهیونیست شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق». العربیه هم نیز به نقل از نتانیاهو اینگونه گفته است: «نخوض حربا وجودیاً». سخنگوی کابینهاش نیز اینگونه بیان کرده است: «ما وارد جنگی شدهایم که برای بقای اسرائیل است». این است جنگ وجودی! و در این آشفتهبازار، ادراک و فهم شرایط لبنان و غزه و اوضاع منطقه از هر چیزی لازمتر و مهمتر است و نبود مطالعه و شناخت زمین جنگ، مبارزه را پرهزینهتر و پیچیدهتر میکند و حتی خطراتی به بار میآورد غیرقابل جبران.
همه این متن میخواست بگوید: اگر از این اتفاقات روز دنیا ساده بگذریم، عاقبت خوشی نداریم. به قول بهشتی عزیز که میفرماید: «اگر ما به بیتفاوتی کشانده شویم، یعنی مرگ انقلاب».
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|