|
دوپینگ بانوی ملیپوش وزنهبرداری مثبت شد
نمونه دوپینگ ورزشکار تیم ملی وزنهبرداری بانوان ایران مثبت شد. نمونه دوپینگ ورزشکار تیم ملی وزنهبرداری بانوان ایران که خارج از مسابقات و در زمان اردوی تیم ملی اخذ شده بود، مثبت شد تا احتمالا به مدت ۴ سال از تمام فعالیتهای ورزشی محروم شود. نمونه اخذ شده از این ورزشکار ادرار بود و در صورتی که او دوپینگ را بپذیرد، محرومیت احتمالی ۴ ساله وی به ۳ سال کاهش خواهد یافت.
ارسال به دوستان
یادداشت
قهرمانان سقوط نمیکنند
بنیا ابراهیمنژاد: در نبردی نابرابر، استقلال و پرسپولیس، ۲ قله همیشه رفیع فوتبال ایران، بار دیگر زیر سنگینی ثروت و امکانات رقبای خود پا پس کشیدند. تیمهای رقیب سبکبار، با سرمایههای سرشار و دستهای پر، در میدان آسیا میتازند و هر رقیبی را از سر راه برمیدارند. آنها با خرید ستارگان روز فوتبال جهان و تجهیز زیرساختهایی که از دل نفت برمیخیزد، فوتبال را از حالت یک ورزش ساده به صنعتی عظیم و جذاب بدل کردهاند. در حالی که فوتبال ایران، گرفتار دام مشکلات و کمبودها، از چمنهای خشک و امکانات فرسوده، تا نداشتن حق پخش تلویزیونی، از دور شاهد این قدرتنماییهاست، روان جوان ما این تفاوتها را میبیند و باید مدیران زنگ خطر را بشنوند. برانکو ایوانکوویچ زمانی گفت: «فوتبال ایران در سراشیبی آماتور شدن است» و چه راست گفت! در حالی که رقبای آسیایی به قلههای حرفهایگری نزدیکتر میشوند، فوتبال ایران با چالشهای ابتدایی روبهرو است. ما اینجا حتی زمین تمرین مناسب نداریم، چمنی که بازیکنانمان بر آن گام بگذارند و توان خود را به رخ بکشند، زیر پایشان خشک و بیروح است. اینجاست که تفاوتها آشکار میشود و زخمهای کهنه فوتبال ایران نمایان میشود؛ زخمی که هر روز عمیقتر میشود و رقبای ما را به اوج میرساند. حق پخش تلویزیونی، گمشده بزرگ فوتبال ایران، کلیدی است که میتواند درهای رونق را بگشاید، اما آن هم از دسترس دور است. این در حالی است که رقبای ما، با درآمدهای کلان از پخش تلویزیونی و حمایتهای مالی وسیع، همچون عقابان آسمان، در صحنه رقابت پرواز میکنند. استقلال و پرسپولیس، ۲ بال پرتوان فوتبال ایران، زیر سایه این امکانات و ثروت رقبا به زمین کشیده شدهاند. امروز ما تنها با قلبهای پرشور و افتخار به گذشتهای که روزی غرورمان بود، در برابر تیمهایی میایستیم که هر روز قویتر میشوند. البته از حیث جمعیت و کثرت استعداد، ما دست بالا را داریم اما این کافی نیست. اگر مدیران این خاک، به فکر نجات فوتبال ایران هستند، باید زیرساختها را دوباره برپا کنند، حق پخش تلویزیونی را به جریان بیندازند و فوتبال را از اسارت کمبودها رها کنند. این فوتبال به درختی خشک در دل کویر میماند که در انتظار جرعهای آب است؛ جرعهای که میتواند او را بار دیگر به شکوه و سرزندگی بازگرداند. در میان توفان سرمایههای عظیم رقبای جنوب خلیج فارس، اگر زیرساختها، چمنها، استادیومها و امکانات ابتدایی فراهم نشود، استقلال و پرسپولیس همچنان سقوط خواهند کرد و این ۲ غول، زیر سایه سنگین ابرقدرتهای جدید منطقه، افول خواهند کرد. آنچه در زمین الهلال رخ داد برای ما درد داشت. کاش مدیران بالادستی موضوع فوتبال را جدی بگیرند. لازم نیست همانند سعودی گردش مالی یک میلیارد دلاری داشته باشیم اما شما زیرساخت اولیه را بساز، تا ببینی چطور دهها طارمی و آزمون از شن شمالی خزر تا خاک داغ خلیج فارس همچون مروارید در دل صدف متولد میشود. ما یک نقطه برتر داریم؛ جمعیت ۹۰ میلیون نفری. قدر این داشته را بدانید. ما هم ثروت داریم هم استعداد. فقط مدیریت کنید و بگذارید با گسیل بحث حق پخش تلویزیونی این فریبنده زیبا ققنوسوار از دل خاکستر خویشتن پرواز کند.
ارسال به دوستان
گزارش
تمجید گاردین از مهدی
طناز احدیمقدم: روزنامه گاردین در تحلیلی مفصل و جامع، نقش تعیینکننده مهدی طارمی و هاکان چالهاناوغلو در پیروزی اینتر مقابل آرسنال را بررسی کرد. این روزنامه با تیتر «پنالتی چالشبرانگیز چالهاناوغلو تضمینکننده پیروزی اینتر»، نگاه دقیقی به این دیدار داشته و جزئیات این بازی مهم را مورد ارزیابی قرار داده است.گاردین از این شکست به عنوان نخستین ناکامی اروپایی آرسنال در فصل جاری یاد کرده و به چالشهای میکل آرتتا، سرمربی آرسنال پرداخته است. این روزنامه اشاره کرده پس از استعفای غیرمنتظره ادو، مدیر ورزشی باشگاه، فشارها بر آرتتا بیشتر شده است. اینتر با عملکردی قاطع، توانست زنجیره شکستناپذیری آرسنال را در لیگ قهرمانان اروپا متوقف کند. چالهان اوغلو با زدن تنها گل بازی از روی نقطه پنالتی، در شرایطی که یک بازی پرتنش در جریان بود، پیروزی اینتر را قطعی کرد. این دیدار برای آرتتا ناامیدکننده بود، زیرا علاوه بر شکست، در نیمه اول کارت زرد دریافت کرد و در آستانه اخراج قرار گرفت. در نیمه دوم، بهرغم تلاشهای تهاجمی آرسنال و کسب ۱۴ کرنر، این تیم از گلزنی بازماند و دومین شکست پیاپی ۱- صفر در بازیهای خارج از خانه را تجربه کرد. ۲۱ سال پیش، آرسنال در همین ورزشگاه به مصاف اینتر رفته بود و با پیروزی صفر - ۱، یکی از شبهای فراموشنشدنی خود را رقم زد. در آن بازی، بازیکنانی چون ادو و ری پارلور در خط میانی حضور داشتند و تیم آرسن ونگر با کمک گل زیبا و انفرادی تیری آنری به پیروزی رسید. اما این بار، با وجود تلاشهای تیم آرتتا، تکرار چنین نتیجهای ممکن نشد و اینتر توانست بازی را به نفع خود پایان دهد. بازگشت کاپیتان مارتین اودگارد به ترکیب پس از ۱۲ بازی دوری به دلیل مصدومیت مچ پا، تنها نکته امیدوارکننده برای آرسنال بود. همچنین، در غیاب دکلان رایس، توماس پارتی به عنوان هافبک مرکزی و بن وایت در خط دفاع حضور داشتند. اینتر با ثبت چهارمین کلینشیت، به جمع تیمهای برتر لیگ قهرمانان پیوست، در حالی که آرسنال با شکستهای اخیر خود جایگاه دوازدهم را به دست آورد. سیمونه اینزاگی، سرمربی اینتر، ۵ بازیکن کلیدی خود از جمله چالهان اوغلو و طارمی را برای این بازی حساس استراحت داده بود. او تاکید داشت تیمش بر مالکیت توپ مسلط باشد تا حملات آرسنال را کنترل کند. اینتر در همان دقایق ابتدایی فشار خود را بر آرسنال آغاز کرد و تنها چند دقیقه پس از شروع بازی، دنزل دومفریس با شوتی محکم تیرک دروازه آرسنال را لرزاند. چالهان اوغلو نیز با شوتی از راه دور به دنبال افزایش این فشار بود. آرسنال در ایجاد ریتم بازی دچار مشکل شد و مدافعان اینتر بارها حملات خطرناک این تیم را خنثی کردند. در لحظات پایانی نیمه اول، داور به دلیل برخورد توپ با دست بازیکن آرسنال پنالتی اعلام کرد و چالهان اوغلو با اعتماد به نفس آن را به گل تبدیل کرد. در نیمه دوم، آرسنال برای بازگشت به بازی تلاش کرد و بازیکنانی چون گابریل و هاورتز فرصتهای گلزنی داشتند، اما دفاع قوی اینتر مانع رسیدن آنها به گل شد. در نهایت، اینتر با حفظ نتیجه و کسب کلینشیت، از میدان پیروز خارج شد. در پایان، اینتر توانست با دفاعی مستحکم و استفاده از فرصتهای پیشآمده، آرسنال را شکست دهد و آماده دیدار حساس آخر هفته مقابل ناپولی شود. این باخت برای آرسنال که یکشنبه باید به مصاف چلسی برود، ناامیدی دیگری به همراه داشت.
ارسال به دوستان
ضعف بزرگی که در فوتبال باشگاهی ایران در آسیا به چشم آمد
فقر گلزن
باربد بهراد: فوتبال ایران در زمینه پرورش و تولید مهاجمان تمامکننده در سالهای اخیر بخوبی عمل نکرده است. بر خلاف دهههای گذشته که بازیکنانی مانند دایی، مجیدی، عنایتی، هاشمیان و خداداد عزیزی و دهها بازیکن دیگر در سطح باشگاهی و ملی میدرخشیدند و تهدید جدی برای دفاع تیمهای حریف محسوب میشدند، امروز فوتبال ایران از تولید مهاجمان برجسته و گلزن بیبهره است.
با وجود استعدادهای جوان در فوتبال ایران، برنامهریزی و زیرساختهای مناسب برای رشد این بازیکنان در بخش هجومی بهشدت ناکافی بوده است. لیگ برتر ایران و تیمهای پایهای که انتظار میرود مهاجمان قدرتمند و گلزن تربیت کنند، نتوانستهاند نیازهای تیمهای ملی و باشگاهی را در بخش حمله تأمین کنند. این مساله در رقابتهای داخلی و بینالمللی به وضوح دیده میشود؛ جایی که باشگاهها در تمامکنندههای خود ضعف دارند و فرصتهای گلزنی بسیاری را از دست میدهند.
این کمبود نه تنها به کاهش کیفیت بازیهای داخلی منجر شده، بلکه تیمهای ایرانی را در رقابتهای آسیایی به چالش کشیده است. در واقع، ناتوانی تیمهای باشگاهی در یافتن مهاجمان برجسته باعث شده عملکرد آنها در برابر رقبای قدرتمند آسیایی با افت مواجه شود و نتایج ناامیدکنندهای را رقم بزند.
* این شیر دندان ندارد!
تیم ملی ما با بهرهمندی از مهاجمان برجستهای مانند سردار آزمون و مهدی طارمی، توانسته نتایج خوبی را رقم بزند. این بازیکنان در هر شرایطی، حتی در روزهایی که مدافعان تیم ملی عملکردی مطلوب نداشتهاند، خیال هواداران را با درخشش خود در خط حمله راحت کردهاند اما وضعیت در سطح باشگاهی کاملا متفاوت است و فقدان مهاجمان تراز اول در تیمهای لیگ برتر ایران به وضوح دیده میشود. جدایی شهریار مغانلو از تیم سپاهان، ضربه بزرگی به قدرت هجومی سپاهان زد و این کمبود به وضوح در رقابتهای آسیایی دیده میشود. برای مثال، تراکتور با اتکا به امیرحسین حسینزاده، تومیسلاو اشترکالی و سوکول چیکالشی، در لیگ برتر و لیگ قهرمانان آسیا توانسته مجموعاً ۲۸ بار گل بزند. در عین حال، ۲ تیم مطرح استقلال و پرسپولیس در لیگ نخبگان آسیا تنها موفق به زدن ۵ گل شدهاند که آماری ناامیدکننده است.
استقلال به تازگی مقابل الهلال عربستان به میدان رفت و با شکست سنگینی روبهرو شد. الهلال که با هتتریک الکساندر میتروویچ بازی را برد، مانند استقلال ۱۳ شوت به سمت دروازه زد، اما ۸ ضربهاش در چارچوب بود، در حالی که استقلال فقط ۴ ضربه در چارچوب ثبت کرد. در دیدار با السد قطر نیز استقلال بهرغم ایجاد موقعیتهای فراوان، نتوانست نتیجه مطلوبی بگیرد و با نتیجه ۲ بر صفر مغلوب شد. از ۱۳ موقعیت گلزنی استقلال، تنها ۳ ضربه به چارچوب رسید، در حالی که السد از ۱۱ فرصت خود ۸ شوت در چارچوب داشت.
استقلال مقابل النصر نیز شانس چندانی نداشت. از ۷ موقعیت گلزنی، تنها یک ضربه در چارچوب بود، در حالی که النصر از ۱۸ شوت خود ۱۰ ضربه به چارچوب زد. حتی در بهترین روز استقلال مقابل الغرافه که به پیروزی ۳ بر صفر دست یافت، از ۲۰ شوت زده شده تنها ۴ ضربه در چارچوب قرار داشت. پرسپولیس هم از مشکلات هجومی بینصیب نیست. این تیم در هفته نخست لیگ نخبگان آسیا مقابل الاهلی عربستان با شکست روبهرو شد. پرسپولیس از ۱۴ موقعیت خود نتوانست بهرهای ببرد، در حالی که الاهلی با ۱۱ شوت موفق به پیروزی شد. در بازی مقابل السد نیز پرسپولیس از ۲۴ شوت خود تنها ۶ ضربه را در چارچوب زد اما السد با ۵ شوت در چارچوب از ۱۱ ضربه، پیروزی را از آن خود کرد.
از نظر آماری، پرسپولیس با ۲ گل زده دومین خط حمله ضعیف لیگ نخبگان و استقلال با ۳ گل زده چهارمین خط حمله ضعیف این رقابتها را دارند. این ضعف نه تنها به سرخابیها محدود نمیشود، بلکه در جدول گلزنان لیگ برتر نیز به چشم میخورد. تنها ۵ بازیکن با ۴ گل صدرنشین هستند که فقط ۲ نفر مهاجماند. امیرحسین حسینزاده و اشترکالی در خط حمله تراکتور بازی میکنند اما دیگر گلزنان برتر شامل رامین رضاییان در دفاع راست و مهرداد قنبری و امین کاظمیان در پست هافبک حضور دارند.
نبود مهاجمان تمامکننده در تیمهای ایرانی، این باشگاهها را از بهرهگیری کامل از موقعیتها و کسب نتایج بهتر محروم کرده است.
ارسال به دوستان
پرسپولیس در سیرجان در روزی که چندان خوب نبود برنده شد
همه چیز فدای امتیاز
پرسپولیس با کسب پیروزی برابر گلگهر سیرجان در بازی معوقه هفته چهارم لیگ برتر، رکورد بدون شکست بودن خود برابر این تیم را حفظ کرد. این مسابقه که از ساعت ۱۶:۱۵ در ورزشگاه شهید سلیمانی سیرجان آغاز شد، با برتری یک بر صفر پرسپولیس به پایان رسید و این تیم به امتیاز ۲۰ رسید و همچنان در رقابت برای قهرمانی پیشتاز باقی ماند. تکگل این بازی را وحید امیری دقیقه ۵۲ به ثمر رساند.
در این دیدار، خوان کارلوس گاریدو، سرمربی پرسپولیس با تغییراتی در ترکیب تیم خود، تصمیم گرفت برخی بازیکنان کلیدی همچون سروش رفیعی و لوکاس ژوائو را روی نیمکت نگه دارد اما مصدومیت زودهنگام میلاد سرلک از ناحیه همسترینگ باعث شد ترکیب پرسپولیس به سرعت تغییر کند و بازیکن دیگری جای او را بگیرد.
در نیمه اول، ۲ تیم تلاش کردند با استفاده از پاسهای بلند و سرعت وینگرها موقعیتسازی کنند. پرسپولیس دقیقه ۵ یک موقعیت مسلم گلزنی را توسط عیسی آلکثیر از دست داد. در این صحنه شوت آرام آلکثیر توسط فرزین گروسیان، دروازهبان گلگهر مهار شد. همچنین علی علیپور دقیقه ۱۹ فرصت دیگری را از دست داد و نیمه اول بدون گل به پایان رسید.
پرسپولیس نیمه دوم را با یک تعویض آغاز کرد و با ورود اوستون ارونوف به جای عیسی آلکثیر، توانست با استفاده از سرعت و خلاقیت در حمله، جریان بازی را به سود خود تغییر دهد. دقیقه ۵۲ فرشاد فرجی با پاس دقیق خود، وحید امیری را در موقعیت گل قرار داد و امیری با یک ضربه فنی دروازه گلگهر را باز کرد.
پس از این گل، شاگردان مهدی تارتار سعی کردند با حملات پیدرپی فشار بیشتری به خط دفاعی پرسپولیس وارد کنند اما با وجود تلاشهای آنها، دفاع مستحکم پرسپولیس مانع تغییر نتیجه شد و بازی با همان تکگل به پایان رسید.
* گلگهر؛ بازنده سربلند
تیم گلگهر سیرجان با وجود شکست مقابل پرسپولیس نمایش خوبی ارائه کرد. شاگردان مهدی تارتار در روزی که میتوانستند با استفاده از فرصتهای گلزنی به پیروزی برسند، بعد از فرصتسوزیهای متوالی، سرانجام دروازه خود را روی یک ضدحمله سریع بازشده دیدند و مقابل پرسپولیس شکست خوردند. این نهمین شکست گلگهر مقابل پرسپولیس بود و آنها همچون سالهای گذشته مقابل این تیم تهرانی از رسیدن به کسب پیروزی ناکام ماندند، هرچند این بار فرصت خوبی داشتند با استفاده از موقعیتهای خود بتوانند زخم کاری را به حریف بزنند. مهمترین موقعیت گلگهر در نیمه اول بود که ضربه علیاصغر عاشوری از یک قدمی با واکنش بسیار خوب الکسیس گندوز همراه شد. او چند مورد دیگر هم با خروج و سیوهای خود توانست دروازه تیمش را نجات دهد. گلگهر اگرچه در این بازی شکست خورد اما در بسیاری از دقایق نبض بازی را در اختیار داشت و حتی بعد از گل پرسپولیس هم اجازه حمله و هجوم را به حریف نداد و میتوانست حداقل یک امتیاز را از این بازی بیرون بکشد. حالا تیم سیرجانی که یک بازی معوقه دیگر دارد، باید امیدوار باشد بعد از بازگشت ۲ مهره تاثیرگذار خود یعنی اخباری و بابایی که در بازی دیروز حضور نداشتند، بتواند تراکتور را شکست دهد و به جمع تیمهای بالای جدول بپیوندد.
ارسال به دوستان
نگاه
از گنجینه دل تا سفره اجتماع
مجتبی عرب: یکی از غلطهای رایج درباره انفاق، معادل دانستن این ادبیات مهم دینی با صرف کمکهای مالی است. در حالی که در ادبیات قرآنی، مثلا سوره مبارکه حدید، انفاق را بال دیگر ایمان برای تصویر انسان مومن معرفی میکند و به عنوان آسیب اصلی فرهنگی در جامعه ایمانی ارائه میدهد که میتواند ریشههای نفاق را بین حزباللهیها پرورش دهد. انفاق در سوره حدید مفهومی اعم از صدقه، قرض و حتی نصرت امام جامعه و حکومت دینی را در بر میگیرد. یا در سوره آلعمران، آیه معروفی که در ذهن داریم «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبّونَ» است که سخن از انفاق پول نیست، بلکه شرط رسیدن به مقام نیکی، انفاق از دوستداشتنیهاست، نه لزوما پول. در آیات مشهوری که میفرماید از تو راجع به این میپرسند که چه چیز انفاق کنند، قرآن ۲ جواب میدهد: خیر و عفو. اگرچه هر دو میتوانند مصادیق مالی نیز داشته باشند اما در ادبیات قرآن هر دو مفاهیمی اعم از پرداختهای مالی یا گذشتهای مالی هستند.
بسیاری از آیات کلیدی انفاق در سیاق یا همان کانتکست جهاد حضور دارند، همچون آیه: «وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّالله وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ الله یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فِی سَبِیلِالله یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ» (سوره انفال، آیه ۶۰). مسأله انفاق «من شیء» یعنی هر چیزی. به این شکل، مفهوم انفاق به معنای نفق و تونلی برای گذشتن از سرمایههای خود و پر کردن خلأیی در جامعه دینی است. شاید بهترین ترجمان فارسی برای مفهوم انفاق، کلمه «هزینه دادن» باشد.
انفاق، هزینهای واجب بر عهده هر مومن از سرمایههای خود در مسیر مبارزه، جهاد و نصرت حکومت دینی و جامعه مومنان است. این هزینه از همه سرمایههای مهم و اصیل جامعه مومنان است. شاید کمتر به انفاق از دوستداشتنیهایمان فکر کردهایم، مثل وقت، استعداد، کاری که خوب بلدیم، مهارت ویژه، توان فکری، نیروی جوانی، علاقه به خانواده و وقتگذاری برای ایشان. اینها همه در واقع از دوستداشتنیهای ما است. رسیدن به مقام «بر» شرطی دارد و آن، هزینه دادن از دوستداشتنیهاست. ممکن است دوستداشتنیهای همه ما پول و طلا نباشد.
همه اینها تازه صورتهایی از انفاق فردی هر یک از ما است. آیا درباره انفاقهای جمعی و اجتماعی اندیشیدهایم؟ آیا یک خاندان، یک مجموعه رفاقتی، یک گروه، یک هسته، یک شرکت، یک هلدینگ، یا حتی یک جامعه بزرگ هم انفاق متناسب خود را دارد؟
آیا باید از سرمایهها و دوستداشتنیهایش برای پر کردن یک خلأ بزرگتر و نصرت حق فداکاری و گذشت کند؟ آیا او هم در مقیاس جبهه حق وظایفی بر دوش دارد؟
بحث اینجا فقهی نیست که آیا شخصیت حقوقی را به رسمیت میشناسیم و مکلف میدانیم یا نه؛ بحث در همان لایه معارفی است که خطابات جمعی قرآن صورت میپذیرد. مثل اینکه آیا خطابات تکلیف قرآن به شخصیتی به نام مردم است یا برای تکتک آدمها جداگانه است؟ این بحثها را به نقطه مناسبش واگذار میکنیم اما آنچه روشن است، از بحثهای فنی فلسفی درباره نحوه وجودهای جمعی و «من»های بزرگ شده در قالب یک «ما»ی بزرگ، خطابهای قرآن درباره نامه اعمال اجتماعی و سرنوشتهای جمعی و همه و همه که تفصیلی مهم در جای خود دارد، اینگونه متوجه میشویم که این اندازه مسلم است: نصرت جبهه حق و هزینه دادن از سرمایهها روش زیست مومنانه تمام یک جامعه پویا در مسیر حق است.
یک شرکت فناورانه سهمی از مسائل نوآوری تا فناوری جبهه مقاومت دارد و نقشی در مبارزه ایفا میکند. یک کسب و کار اقتصادی یا یک گروه دانشبنیان در خلق زنجیرههای ارزشی تولیدی همبسته در کمربند دفاعی از پاکستان تا لبنان نقشآفرینی میکند. آیا او نیز در مسیر مبارزه هزینه میدهد؟ در اندیشگاهها و اندیشکدههای ما، حل مسائل فکری و طراحیهای راهبردی برای این ائتلاف بزرگ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جبهه مقاومت سهمی وجود دارد؟ تشکلهای مردمنهاد، انجمنها، انجیاوها و گروههای مختلف در زمینه حقوق بینالملل، کادر درمان و پزشکان، متخصصان ارتباطات، متخصصان علومشناختی و هوش مصنوعی، توانمندان عرصه سایبر و اثرگذاران سیاسی و اجتماعی، آیا انفاق مجموعی و هزینه دادن در مسیر آرمان بشری فلسطین را در سبد کارهای خود میبینند؟ سهم یک تشکل دانشجویی یا یک تشکل طلبگی، انفاقهای مالی کوچک و بزرگ افراد آن یا در نهایت جمعآوری چند قلم کالای مورد نیاز است یا انفاقی بزرگتر به صورت جمعی در خلق ارتباطهای بینالمللی مابین دانشگاهها و جوانان آزاده جهان و مستضعفان بر دوش آنهاست؟
از ما پیرامون مبارزه و جهاد و هزینه دادن در راه دین خدا و آرمانهای بزرگ پرسیده خواهد شد: «ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِالله والمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والولدانِ».
نقشآفرینی و میدانداری نخبگان، جمعهای تخصصی و شرکتها و هزینه دادن در راه مبارزه و آرمان مقدس فلسطین و خلق نظمی نوین در جهان مبتنی بر نظام ولایی و جهان مقاومت، یک انفاق جمعی لازم در نبرد بزرگ حق و باطل در جهان امروز است و اینگونه هستههای مقاومت حقیقی در ایران و سراسر جهان مستضعفان برای رویارویی با استکبار شکل خواهد گرفت.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
رسانه نصرالله
مهدی افراز: جناب سیدحسن نصرالله تابستان سال ۱۴۰۰ پس از پایان نبرد سیفالقدس، بر اساس بازخوردهایی که از آخرین وضعیت میدان و جامعه مقاومت داشت، در افتتاحیه کنفرانس «نوسازی گفتمان رسانهای و مدیریت نبرد» توصیههای قابل تأملی را درباره راهبردهای گفتمانی و رسانهای ایراد فرمود که مرور آن برای این روزهای نبرد میتواند الهامبخش باشد.
راهبرد اول: مخاطب قرار دادن بیطرفها
در ارائه منطق و اندیشه مقاومت نباید از هیچ طبقه و جریان اجتماعیای به عنوان مخاطب مأیوس شد و اساسا مسؤولیت رسانه این است که بتواند با در نظر گرفتن اقتضائات، افراد بیطرف و حتی کسانی را که به جبهه دشمن تعلق دارند به جریان مقاومت ملحق کرده و سرمایه اجتماعی آن را افزایش دهد: «مسؤولیت رسانه آن است که بقیه را هم که هنوز بیطرف هستند، خطاب قرار دهد تا این پایگاه مردمی گسترش یابد. همچنین باید مخاطب رسانههای آنها را که در جبهه دشمن ایستادهاند و از دشمن حمایت میکنند یا روابطشان را با دشمن عادیسازی کردهاند یا به دنبال توطئهچینی علیه مقاومت هستند، خطاب قرار دهد. نباید از هیچ کسی چه بیطرف و چه از کسانی که در جبهه دشمن قرار گرفتهاند مأیوس شد. وقایع تاریخی در بسیاری از جنگها به ما نشان داده چطور ممکن است پیام واقعی، صادقانه و منطقی تعداد زیادی از افراد جبهه دشمن را بیطرف و حتی به جبهه دوست ملحق کند».
راهبرد دوم: اذعان به نقاط قدرت دشمن
باید ضمن آنکه برای عبور از قابلیتهای نظامی دشمن برنامهریزی داریم، واقعیت داراییها، امکانات و تجهیزات دشمن را برای مخاطبان تشریح کنیم: «این از نقاط قدرت گفتمان رسانهای و رسانههای محور مقاومت است، استناد به واقعیتها و حقایق عینی میدانی، سیاسی، فرهنگی، عاطفی و وجدانی نزد امت، حقایق و واقعیتها نزد دشمن. ما از نقاط قدرت دشمن اطلاع داریم و به آن اذعان میکنیم و برای مقابله با این نقاط قوت، مهار آنها، عبور از این نقاط قدرت و تضعیف آنها تلاش میکنیم و از نقاط ضعف دشمن نیز مطلع هستیم تا با اتکا به آنها پیروزی بسازیم. مهمترین چیز در گفتمان رسانهای در ۴۰ سال گذشته آن است که به واقعیتها مستند بوده و به اوهام، تخیلات، اختراعات ذهنی، رؤیاها و دروغها مبتنی نبوده و همینطور هم باید ادامه یابد».
راهبرد سوم: استناد به حقوق طبیعی و انسانی مقاومت
مهمترین برگ برنده مقاومت تلاش آن برای احقاق حقوق طبیعی و انسانی خود است، لذا برای بیان منطق مقاومت، اصلیترین نقطه قدرتآفرین تکیه بر همین حقوق انسانی، اخلاقی و دینی مسلم است: «زمانی که میخواهیم این گفتمان را ارتقا دهیم یا احیا کنیم، باید آن را با استناد به عناصر اصلی قدرت ارتقا دهیم و احیا کنیم که بیشتر رسانههای دیگر یا رسانههای دشمن فاقد این عناصر هستند. اول استناد به حق؛ رسانههای محور مقاومت و گفتمان رسانهای اینجا بیانگر حق است، حق ملت فلسطین در سرزمین آن از دریا تا رودخانه، حق سوریه در جولان، حق لبنان در باقیمانده سرزمینهای اشغالی آن. امروز اگر به سراسر کره زمین نگاه بیندازیم، مهمترین و روشنترین حق قانونی، دینی، شرعی، انسانی و اخلاقی، حق فلسطین را در بالاترین درجات وضوح میبینیم؛ شما بیانگر حق هستید اما رسانههای مقابل شما بیانگر باطلند و بر اساس همه معیارهای قانونی، شرعی، دینی، اخلاقی و انسانی باطل هستند. این حق است که ملتهایمان سرنوشتشان را خودشان به دور از سلطهگری آمریکا تعیین کنند. این حق است که ملتها از ثروتهایشان در مقابل غارتگری آمریکا و کشورهای همسو با آن بهرهبرداری کنند».
راهبرد چهارم: اعتماد به عملکرد گروههای مقاومت
در جریان درگیری، گروههای مقاومت حتما دچار اشتباهات و خطاهایی خواهند شد اما نباید اجازه داد این موارد برجسته شده و زمینه سستی و از بین بردن اعتماد به نفس جنبش مقاومت را فراهم بیاورد: «این یک نبرد سخت است که به برنامهریزی و پیگیری نیاز دارد اما در وهله نخست، به اعتماد به نفس هم نیاز داریم. نباید در مقابل این تخریبها و بدنام کردنها سست شویم. ما باید به خودمان، مردم و جنبشهای مقاومت اعتماد بالایی داشته باشیم. جنبشهای مقاومت معصوم نیستند و ممکن است مرتکب اشتباه شوند اما این جنبشها از اعتبار، اخلاص و آمادگی بالا برای فداکاری و وفاداری برخودارند. هر چند این مساله، وجود خطاکاران و حتی گناهکاران را در میان آنها نفی نمیکند. ما در واکنش به خطاها و گناهان موجود، باید برای درمان و حل آن تلاش کنیم. دشمنان بر بزرگ جلوه دادن اشتباهات تمرکز میکنند».
راهبرد پنجم: اعتبارآفرینی بر مبنای صداقت با مخاطب
برخلاف سیاستهای مدرن، نه زیادی رسانه و مهارتهای رسانهای و نه پولپاشیها نمیتواند برای رسانه مقاومت اعتبارآفرینی کند، بلکه آنچه موجب موفقیت است حرکت بر مدار راستی و صداقت با مخاطبان است: «از مهمترین عناصر قدرت در گفتمان و رسانههای محور مقاومت، صداقت و راستی است که اعتبار آورده است. اعتبار را با پول نمیتوان ساخت و با زیادی رسانهها و زیاد کردن مهارتهای رسانهها به دست نمیآید. اعتبار واقعی را راستی به ارمغان میآورد، آنچه رسانههای مقاومت به مردم میگویند، صداقت و راستی در نقل حقایق است و این باید ادامه یابد. امروز شهرکنشینان دشمن صهیونیست، به رسانههای مقاومت بیشتر از سران و رسانههایشان اعتماد دارند، چگونه ما به این رسیدیم؟ این نتیجه صداقت، راستی و تجربه طولانی است».
راهبرد ششم: توجه به تنوع سلایق در پایگاه مردمی مقاومت
جریان مردمی مقاومت شامل طیف گستردهای از سلایق و دیدگاههای مختلف است، لذا باید با در نظر داشتن تنوعات فرهنگی و ایدئولوژیک برای آنها گفتارسازی و تصویرسازی صورت داد: «طرفدارانی که رسانهها و گفتمان مقاومت به آنها متکی هستند، از عامه مردمی است که در جهان عرب و جهان اسلام و نیز در کل جهان طیف بزرگی را تشکیل میدهند. از جمله ویژگیهای این پایگاه مردمی آن است که از نظر دینی، فکری، فرهنگی، اعتقادی و ایدئولوژیک متنوع است. از نظر قومیتی و نژادی هم تنوع دارد و در امتداد منطقه و جهان هستند و نقطه مشترک آنها قدس، مقدسات آن و مظلومیت ملت فلسطین است».
راهبرد هفتم: استفاده حداکثری از شبکههای اجتماعی
شبکههای اجتماعی به دلیل برخورداری از بستر مردمپایهتر، شرایط مساعدتری را برای شکستن انحصارهای رسانهای جریان سلطه پدید آوردهاند، به همین جهت این شبکهها فرصت بزرگی برای انتقال حقایق به سراسر جهان هستند: «آنچه ما امروز به آن نیاز داریم، استفاده حداکثری از شبکههای اجتماعی است. من اخیرا برخی آمارها را مطالعه میکردم که در آنها این سوال مطرح شده بود: چرا ابراز همبستگی جهانی با نبرد سیفالقدس بیشتر از هر نبرد دیگری بود؟ برخی تحقیقات این مساله را به وجود شبکههای اجتماعی و اثرگذاری آن مرتبط دانستهاند، چرا که دشمنان ممکن است بتوانند یک شبکه ماهوارهای را مسدود و یک شبکه رادیویی را تحریم و ساکت کنند و جلوی انتشار یک روزنامه را بگیرند ولی انتشار شبکههای اجتماعی در سطح جهان به حدی رسیده است که میتواند تحولات را منتقل کند، در حالی که سابقه نداشته است نبرد یا تقابل و مظلومیت و کشتار در فلسطین اشغالی اینگونه منتقل شود. این یک فرصت بسیار بزرگ است که در آن هر انسان و شخصی در این امت میتواند برای انتقال تصاویر، حوادث و موضعگیریها به جهان وارد عمل شود».
راهبرد هشتم: تکیه بر مقابله با سلطهگری آمریکا در منطقه
در طرح مقاومت برای رهایی منطقه، اصل اول مبارزه با سلطهگری آمریکاست و آزادسازی فلسطین بدون درهم شکستن سلطه آمریکا در منطقه ممکن نیست، بر همین اساس لازم است ضمن تعمیق دشمنیها با صهیونیسم، توجهات را بر نشان دادن نقش محوری آمریکا متمرکز کنیم و مانع تفکیک نقش اسرائیل از ایالات متحده در اذهان شویم: «نمیتوان فلسطین را بدون رویارویی با سلطهگری آمریکا در منطقه آزاد کرد، زیرا همین سلطهگری نظامها و ارتشها را به ساختارهای مردهای تبدیل کرده است که تحرک و ارادهای ندارند و کاری از دستشان برنمیآید. سلطه آمریکا پایه و اساس و خطرناکترین است، زیرا این سلطه اولا به خودی خود مشکلی برای کشورها و ملتهای ما است از این جهت که سلطهگری مبتنی بر سلب تصمیمات، غارت ثروتها، تحمیل نظامها و منع ملتهای ما از تعیین سرنوشت خود در همه عرصههاست و ثانیا همین آمریکا حامی اسرائیل است».
ارسال به دوستان
یادداشت
ادعای ترور ترامپ و چند تحلیل
مصطفی نصری: ایالات متحده از گذشته تاکنون رویکردی تهاجمی در برابر ایران اتخاذ و به دفعات تلاش کرده ایران را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی خود و امنیت غرب آسیا معرفی کند. در تازهترین مورد، وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد فردی به نام فرهاد شاکری، تبعه افغانستان، با همکاری احتمالی ایران درصدد ترور دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا بوده و این طرح به کمک «افبیآی» خنثی شده است. بر اساس این ادعا، شاکری هنگام بازجویی ادعا کرده ایران به او مأموریت داده ترامپ را تحت نظر بگیرد و طرحی برای ترور او آماده کند. این ادعا توسط ایران رد شده و سخنگوی وزارت امور خارجه آن را بیاساس خوانده است. اسماعیل بقایی در واکنش به ادعای آمریکا درباره تلاش ایران برای ترور ترامپ گفت: «این موضوع توطئه محافل صهیونیست است». سابقه پروندهسازیها علیه ایران نشان میدهد آمریکا در پی اتهامات ضدایرانی اهداف دیگری را دنبال میکند که در این باره نیز همین اصل، قابل توجه است.
* وجود دشمن ساختگی و تقویت نظامی اسرائیل
یکی از اهداف مطرح کردن اتهاماتی از این دست علیه ایران، ایجاد یک تهدید ساختگی خارجی علیه منافع ملی آمریکاست. چنین تهدیدی بویژه در شرایط فعلی که آمریکا از جانب افکار عمومی خود برای حمایتها از رژیم صهیونیستی تحت فشار است، میتواند به عنوان توجیهی برای تداوم حمایتهای مالی و تسلیحاتی و تقویت نظامی رژیم عمل کند. این کمکها معمولا با این توجیه انجام میشود که ایران به عنوان بزرگترین تهدید منطقه، باید با ائتلافی قدرتمند از همپیمانان آمریکا مهار شود. ردپای چنین نیتی را به وضوح در اظهارات دادستان کل آمریکا نیز میتوان دید. دادستان کل آمریکا با انتشار بیانیهای در این باره ایران را جزو معدود بازیگران دنیا دانست که میتوانند عامل خطر جدی علیه امنیت ملی آمریکا باشند.
* درآمدزایی با تهدیدسازی
ایجاد چنین پروندههایی علیه ایران میتواند به افزایش ترس از نفوذ ایران در غرب آسیا کمک کند. با ایجاد چنین تصویری، آمریکا میتواند به کشورهای عرب منطقه مانند عربستان و امارات این پیام را بدهد که ایران همچنان به دنبال بیثباتسازی منطقه است. از این طریق، آمریکا میتواند فروش تسلیحات به این کشورها را افزایش دهد و سرمایهگذاریهای نظامی خود را در منطقه توجیه کند. این مساله در شرایطی که روابط ایران با برخی کشورهای عرب منطقه در حال بهبود است و احتمال کاهش تنشها وجود دارد، اهمیت بیشتری مییابد، چرا که با مطرح کردن اتهاماتی علیه ایران، تنشها در غرب آسیا زنده نگاه داشته میشود.
* تشدید تنشهای شخصی بین ایران و ترامپ
هدف سومی که به نظر میرسد آمریکا در پی آن باشد، افزایش فشار بر ایران از طریق تحریک دونالد ترامپ، رئیسجمهور برگزیده ایالات متحده به تشدید اقدامات ضدایرانی است. از آنجا که ترامپ در دوران ریاست جمهوریاش سختترین سیاستها را علیه ایران اتخاذ کرد، دولت آمریکا ممکن است با این ادعاها سعی کند او را در بدو آغاز به کار مجدد به عنوان رئیسجمهور آمریکا درگیر یک فضای ضدایرانی کند. ترامپ با خارج شدن از برجام و اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران، یکی از تهاجمیترین رویکردها را در قبال تهران در پیش گرفت. ایجاد پروندهای مبنی بر تلاش برای ترور ترامپ، میتواند وی را به موضعگیریهای تندتر علیه ایران دعوت کند.
* زمینهچینی برای ترور ترامپ
سناریویی پیچیدهتر نیز در راهبرد متهمسازی ایران وجود دارد. جریانهای مخالف ترامپ با ایجاد چنین پروندهای ممکن است به دنبال آسیبرسانی به او باشند؛ انگیزهای که پس از شکست در انتخابات بیشتر هم شده است اما بدون مقدمهسازی، در صورت بروز چنین رخدادی، انگشت اتهام بلافاصله به سمت رقبای انتخاباتی ترامپ خواهد رفت.
به همین دلیل، آنها نیاز دارند با آمادهسازی افکار عمومی و ایجاد یک پیشزمینه، این اتفاق را گردن یک دشمن خارجی بیندازند. این ادعا اگرچه تاکنون در سطح تئوری و تحلیلهای سیاسی مطرح شده اما با توجه به سابقه اقدامات آمریکا در زمینه پروندهسازی علیه ایران و کشورهایی که منافعش را به چالش میکشند، نمیتوان چنین احتمالی را به کلی رد کرد.
* دوباره 11 سپتامبر؟
هدف قرار گرفتن برجهای دوقلو در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به نقطه عطفی در سیاست خارجی ایالات متحده و سیاستهای امنیت داخلی این کشور تبدیل شد. پس از این حملات، دولت ایالات متحده به ریاست جورج بوش پسر، سیاستهای جدیدی را تحت عنوان «جنگ با تروریسم» اتخاذ کرد که به واسطه آن آمریکا فرصت یافت در کشورهای غرب آسیا مداخله کند. بلافاصله پس از حملات ۱۱ سپتامبر، آمریکا افغانستان را به عنوان پایگاه القاعده معرفی کرد و اکتبر ۲۰۰۱ با هدف سرنگونی حکومت طالبان و نابودی القاعده، حمله نظامی گستردهای را آغاز کرد. این عملیات به دلیل حضور القاعده در افغانستان توجیه شد و آمریکا به مدت ۲ دهه در این کشور حضور نظامی داشت که در نتیجه آن، تعداد زیادی از مردم افغانستان کشته شدند و آسیبهای فراوان اقتصادی، اجتماعی و امنیتی به این کشور وارد شد. در نهایت نیز آمریکا دست از پا درازتر این کشور را ترک و آن را باز به طالبان واگذار کرد! مشابه این رویکرد درباره عراق نیز به کار گرفته شد و سال ۲۰۰۳ آمریکا و متحدانش به بهانه وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق و ارتباط این کشور با تروریسم به بغداد حمله کردند، با اینکه هیچ مدرکی مبنی بر وجود تسلیحات کشتار جمعی یا ارتباط واقعی عراق با حملات ۱۱ سپتامبر پیدا نشد. آمریکا همچنین پس از ۱۱ سپتامبر شبکههای جاسوسی و پایگاههای نظامی خود را در کشورهای مختلف غرب آسیا افزایش داد و پیمانهای نظامی و امنیتی جدیدی با دولتهای منطقه امضا کرد. حضور نظامی آمریکا در کشورهای منطقه همچنان برقرار است و این مساله به تعمیق بیاعتمادی و افزایش تنشها در غرب آسیا منجر شده است. یکی دیگر از نتایج سیاسی ـ اجتماعی حملات ۱۱ سپتامبر، گسترش اسلامهراسی و بدبینی به مسلمانان در کشورهای غرب بود. این روند به شکلگیری سیاستهای سختگیرانهتری علیه مهاجران مسلمان و افزایش تبعیض علیه آنان منجر شد و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی گستردهای به همراه داشت. به طور کلی، حادثه ۱۱ سپتامبر بهانهای برای آمریکا شد تا سیاستهای خود را در غرب آسیا توسعه دهد و منافع استراتژیک خود را پیگیری کند. در پی حملات ۱۱ سپتامبر، آمریکا همچنین قوانین امنیتی سختگیرانهای برای شهروندان خود تصویب کرد که از جمله آنها میتوان به «Patriot Act» اشاره کرد. این قانون به دولت واشنگتن اجازه میداد به شکل گستردهای بر ارتباطات مردم آمریکا و حتی افراد خارج از آن کشور نظارت داشته باشد. این نظارتها با انتقادات زیادی از سوی فعالان حقوق بشر روبهرو و بهعنوان نقض حریم خصوصی افراد شناخته شد اما تاکنون ادامه دارد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|