|
بررسی داوری استقلال تهران - استقلال خوزستان
جنجال ۲ پنالتی
در هفته هجدهم لیگ برتر، دیدار پرحاشیه استقلال تهران و استقلال خوزستان در اهواز ۲ بر صفر به سود میزبان به پایان رسید. با این حال، حواشی داوری این بازی بیش از عملکرد تیمها مورد توجه قرار گرفت. در این مسابقه، ۳ صحنه جنجالی شامل ۲ پنالتی و ۲ اخراج بازیکنان استقلال خوزستان، موضوع بررسی کارشناسان داوری شد. در ادامه، تحلیل این صحنهها بر اساس نظرات ۷ کارشناس مطرح فوتبال ایران ارائه میشود.
* اخراج محمد آبشک (دقیقه ۲۳)
دقیقه ۲۳، محمد آبشک، مدافع استقلال خوزستان، با خطایی سنگین روی جوئل کوجو، مهاجم استقلال، خارج از محوطه جریمه، موجب اخراج خود شد. تمام کارشناسان موافق اخراج او بودند:
دلایل موافقان: این خطا مصداق بارز «سلب موقعیت آشکار گل» (DOGSO) بود. بر اساس قوانین فیفا، اگر مدافعی با خطای عمد، موقعیت مسلم گلزنی حریف را از بین ببرد، مستحق کارت قرمز است.
نکته قابل توجه؛ برخی کارشناسان مانند محمدحسین ترابیان اشاره کردند اگر چه خطای شدید (استفاده از استوک کفش) قابل اثبات نبود اما نفس سلب موقعیت گل، اخراج را توجیه میکرد.
پنالتی سبحان پسندیده (دقیقه ۶۹): ارسال رامین رضاییان به دست سبحان پسندیده برخورد کرد و داور پنالتی اعلام کرد. این تصمیم با اختلاف نظر کارشناسان مواجه شد:
موافقان: ابراهیم میرزابیگی و تورج حقوردی معتقدند دست بازیکن در حالت غیرطبیعی و داخل محوطه بود.
* مخالفان: نظرات میانی
حسین عسکری و مهدی عالیقدر با اشاره به نبود دوربین مناسب روی خط محوطه جریمه، تصمیم داور را حدسی خواندند. محمدرضا ابوالفضلی نیز تاکید کرد تشخیص داخل یا خارج بودن برخورد، با تصاویر موجود ناممکن بود.
- مساله کلیدی: ضعف سیستم VAR لیگ برتر در نمایش دقیق زوایای حیاتی، به ابهام این صحنه دامن زد.
* پنالتی و اخراج آرام عباسی (دقیقه ۸۶)
برخورد آرام عباسی با محمدحسین اسلامی در محوطه جریمه، به اعلام پنالتی و اخراج عباسی انجامید. این تصمیم بهشدت مورد مناقشه بود.
موافقان: برخی کارشناسان مانند تورج حقوردی معتقد بودند مدافع پشت پای مهاجم را زد.
مخالفان: حسین عسکری و محمدحسین ترابیان با استناد به تصاویر، عدم تماس واضح را مطرح کردند. مهدی عالیقدر نیز تاکید کرد سرنگونی مهاجم چند ثانیه پس از برخورد رخ داد.
اخراج جنجالی: اخراج آرام عباسی حتی بیش از پنالتی مورد اعتراض بود. اکثر کارشناسان اعلام کردند بر اساس قوانین جدید فیفا (۲۰۲۳)، اگر بازیکن برای توپ بازی کند، حتی با خطای شدید، تنها اخطار میگیرد. ابوالفضلی تنها موافق اخراج بود و آن را ناشی از «رقابت ناعادلانه» دانست.
* نتیجهگیری
این دیدار نشان داد ضعف فناوری VAR در لیگ برتر ایران (نبود دوربینهای کافی روی خطوط) چگونه به تشدید اختلافها دامن میزند. در صحنه پنالتی دقیقه ۶۹، نبود تصاویر واضح، قضاوت را به «حدس» داور واگذار کرد. از سوی دیگر، تفسیر متفاوت از قوانین توسط داوران (مانند اخراج آرام عباسی) نیاز به برگزاری دورههای تخصصی برای هماهنگی بیشتر را پررنگ میکند. هر چند استقلال با استفاده از این تصمیمها به پیروزی رسید اما حواشی این بازی میتواند پرسشهایی درباره «عدالت مسابقات» ایجاد کند. به نظر میرسد سازمان لیگ فوتبال ایران باید با ارتقای سامانه VAR و آموزش مستمر داوران، از تکرار چنین مواردی جلوگیری کند تا نتیجه بازیها بیش از پیش به شایستگی تیمها گره بخورد.
ارسال به دوستان
نگاه
شرم نمیکنید آقای دبیرکل؟!
نوید مومن: دبیرکل سازمان ملل متحد اخیرا در یک لفاظی آشکار، خواستار برطرف شدن نگرانیها درباره فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران شده و حتی از تهران خواسته در این روند، «اعتمادسازی» را از خود شروع کند! آنتونیو گوترش در حالی این مواضع وقیح را بر زبان رانده که خروج یکجانبه آمریکا از برجام، مستقیما قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد را به چالش کشید و اساسا چیزی از توافق برجام باقی نگذاشته است. گوترش به جای مطالبهگری درباره عدول واشنگتن از یک سند رسمی که اتفاقا از سوی سازمان متبوع وی (شورای امنیت سازمان ملل متحد) نیز قطعنامه شده است، در صدد معکوسسازی صورتمساله برآمده است! این رویکرد غیرحقوقی و کاملا سیاسی در طول تاریخ معاصر روابط بینالملل مسبوق به سابقه است و مهر تاییدی بر انحراف مطلق سازمان ملل متحد از اهداف و اساسنامه ادعایی خود به شمار میآید. در فصل ابتدایی منشور ملل متحد آمده است: «ما اعضای سازمان ملل متحد تعهد خود را به محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ بیان کرده و اعتقاد و ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و به حیثیت و ارزش شخصیت انسانی، تساوی حقوق مرد و زن و ایجاد شرایط لازم برای حفظ عدالت و احترام به الزامات ناشی از عهدنامهها و سایر منابع حقوق بینالملل ابراز میکنیم». کافی است آقای گوترش به همین یک سوال ساده پاسخ دهد: نسبت مواضع اخیر وی در قبال پرونده هستهای ایران با مفاد مندرج در منشور ملل متحد چیست؟ ماجرا به این نقطه ختم نمیشود. درست در حالی که دبیرکل سازمان ملل متحد مانند رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به جای تمرکز بر وظایف و مسؤولیتهای مسلم خود، بازی مستقیم و آشکار در زمین واشنگتن و اتحادیه اروپایی را در دستور کار قرار داده است، رژیم اشغالگر قدس رسما فعالیت آنروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی) را متوقف کرده و فراتر از آن، پاسخگوی بمباران مراکز وابسته به سازمان ملل متحد در غزه و دیگر نقاط فلسطین نیست. گوترش به جای بازخواست رسمی از صهیونیستها و آمریکا بابت کشتار سیستماتیک و عامدانه کارکنان سازمان ملل متحد، ترجیح داده تمرکززدایی از این جنایت آشکار و مستمر را در دستور کار قرار دهد. واقعیت تلخ این است که سازمان ملل پس از ۸ دهه، نقش و جایگاه حقوقی خود را در مناقشات بینالمللی نادیده گرفته و رسما به متغیری وابسته به جریان سلطه تبدیل شده است.
بخشی از این روند، منبعث از نحوه چینش ساختار سازمان ملل متحد و سلطهمحور بودن ماهیت آن (به جای جهانشمول بودن) است. هیچیک از دبیرکلهای سازمان ملل متحد از خاوریر پرز دکوئیار گرفته تا پطرس غالی، کوفی عنان، بانکیمون و گوترش در ذهنیت و پیشفرضهای انتزاعی خود، تلقی جهانشمول و صلحمحور از سازمان ملل متحد نداشته و بالعکس، تطبیق مطالبات بینالمللی با منافع جریان سلطه و در راس آن آمریکا را اصلیترین دغدغه خود در قبال بحرانهای گذشته، جاری و حتی آتی جهانی تلقی میکنند. استمرار ۱۶ ماهه نسلکشی غزه و گردنکشی آشکار رژیم اشغالگر قدس برای سازمان ملل متحد در چنین بستر و فرامتنی عینیت یافت و منجر به نارضایتی مطلق دولتهای مستقل و ملتهای آگاه از این ساختار نامتوازن و ناکارآمد شد. «مدیریت مدارامحور» در عرصه روابط بینالملل مدتهاست جای خود را به «مدارا با جریان سلطه» داده و روح جاری در کالبد سازمان ملل متحد را تشکیل داده است. خروجی و محصول ترکیب این «روح» و «کالبد» قطعا صلح و عدالت و برابری در دنیا نیست. در چنین فضایی اساسا نمیتوان سخن از مدیریت مدارامحور و حل و فصل بحرانهای حقوق بشری به میان آورد. حل یک بحران در مناسبات جهانی، در وهله اول مرهون نگاه برابر نسبت به ملتها و دولتها و تمرکز بر مفهوم «بشریت» و متعلقات آن است اما آیا چنین نگاه و تمرکزی بر سازمان ملل متحد حاکم است؟! پاسخ این سوال قطعا منفی است. گوترش مصداق و ترجمان همین ترکیب نامتجانس و آزاردهنده است؛ جایی که بازیگران سلطهگر نه تنها بر ساختارهای اجرایی و عملیاتی سازمان ملل متحد تسلط دارند، بلکه در بزنگاههای حساس و سرنوشتساز، این ساختارها را به استخدام مطلق خود درمیآورند. جایگاه دبیرکل سازمان ملل متحد به گونهای است که قاعدتا باید مانع تحقق چنین چرخه و دور باطلی شود اما سخن گفتن از قاعده، ساختار و ثوابت رفتاری و گفتاری در میان مقامات ارشد سازمان ملل بیهوده است. وارونهنمایی و سانسور نقش آمریکا و پس از آن اتحادیه اروپایی در انهدام توافق هستهای سال 2015 میلادی و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد و سکوت کرکننده گوترش درباره جنایات صهیونیستها علیه مراکز امن وابسته به سازمان ملل متحد در فلسطین، ۲ روی یک سکه و محصول یک روند است؛ روندی که تحت تاثیر بیداری جهانی، قطعا محکوم به تغییرات زیربنایی خواهد بود، حتی اگر جریان سلطه چنین تغییری را برنتابد.
ارسال به دوستان
علی دایی ادعایش درباره ساخت استادیوم در عراق، سوریه و لبنان را پس گرفت؛ اما با طلبکاری
لایی به دایی!
امیرعباس نوری: پنجشنبه هفته گذشته علی دایی در پاسخ سوال یک خبرنگار - که ظاهرا از قبل طراحی شده بود - حملات تندی را علیه علیرضا دبیر مطرح کرد. دایی در میانه صحبتهایش علیه دبیر، ناگهان به مدیریت در کشور حمله کرد و مدعی شد ایران در عراق، سوریه و لبنان استادیوم میسازد اما در همین استادیومها علیه ایران شعار میدهند و واژه مجعول خلیج ع رب ی را استفاده میکنند. این اظهارات دایی بلافاصله در رسانههای فارسیزبان ضدایرانی بازتاب پیدا کرد. این رسانهها با استناد به این بخش از صحبتهای دایی، بار دیگر این ادعا را مطرح کردند که جمهوری اسلامی با پول مردم ایران برای عراق، سوریه و لبنان استادیوم میسازد، در حالی که در این استادیومها علیه ایران شعار میدهند. روز گذشته وزیر ورزش و جوانان اما ادعای دایی را تکذیب کرد. احمد دنیامالی درباره ادعای دایی مبنی بر اینکه ایران در عراق، سوریه و لبنان استادیوم میسازد، اظهار داشت: «ایران در سوریه و لبنان که اصلا استادیومی نساخته است و این موضوع کذب است. درباره عراق هم ماجرا این است که شرکتی که برج میلاد را ساخته، در عراق یک استادیومی ساخته و پولش را هم از عراقیها گرفته است». اظهارات دنیامالی به معنی تکذیب ادعای دایی بود. البته دروغ بودن ادعای دایی درباره اینکه ایران در عراق، سوریه و لبنان استادیوم ساخته است، کاملا مشخص بود و طی روزهای پنجشنبه و جمعه نیز بسیاری از رسانهها، کذب بودن این ادعا را به دایی یادآور شده بودند. با این حال اظهارات احمد دنیامالی، وزیر ورزش و جوانان به معنی تکذیب رسمی ادعای دروغ علی دایی بود. اما اثبات دروغ بودن ادعای دایی، باعث وارد شدن ضربه به اعتبار او بود. بالاخره دایی ادعای سنگینی را مطرح کرد؛ ادعایی که دروغ بود و به حیثیت وی خدشه وارد کرد. از همین رو دایی بعدازظهر دیروز در مصاحبهای سعی کرد ماجرا را اصطلاحا جمع و جور کند. وی در مصاحبه با سایت تابناک، ادعایش را از اساس انکار کرد! دایی با نام آوردن از استادیوم بصره، مدعی شد منظورش این نبوده که پول ساخت این استادیوم را ایران پرداخت کرده است بلکه منظورش این بوده که چرا باید برای عراق استادیوم بسازیم! البته خبرنگار این سایت خبری در سوالات خود تلاش کرد به علی دایی برای انکار ادعای اولیهاش کمک کند. او از علی دایی پرسید: این موضوع را اینگونه بازتاب دادند که انگار منظور شما درباره ساخت استادیوم پرداخت هزینه بوده، در حالی که آن چیزی که شما گفتید درباره ساخت استادیوم بود؛ همانطور که ما در کشورمان چنین استادیومهایی نساختیم. دایی جواب داد: آفرین! من وقتی چنین صحبتهایی را میکنم به این دلیل است که ما چند ماه مضحکه همین کشورهای عربی و بازیکنان خارجی بودیم. آنها آمدند و از زمینهای چمن ما فیلم گرفتند و این تصاویر در فضای مجازی پخش شد. این یعنی آبروی ایران میرود و من هر چیزی گفتم بابت آبرو و بزرگی ایران بوده و باز هم میگویم.
* چه کسی به دایی لایی زد؟
کاملا مشخص است که واکنش دیروز علی دایی به صحبتهای وزیر با ادعای او در روز پنجشنبه هفته قبل کاملا متفاوت است و مخاطب بخوبی متوجه میشود علی دایی به نوعی از ادعای اولیهاش کوتاه آمده اما به سبک همیشگی خودش با طلبکاری!
درباره این ماجرا چند نکته قابل توجه است.
1- دایی در مصاحبه روز شنبه، چرا فقط درباره عراق صحبت کرد! چرا صحبتی از ادعایش درباره سوریه و لبنان به میان نیاورد. در حالی که روز پنجشنبه مدعی بود ایران در لبنان و سوریه نیز استادیوم ساخته است ولی روز گذشته، ترجیح داد درباره این بخش از ادعایش سکوت کند. البته خب! بهتر همان بود که سکوت کند. این سکوت به معنای اذعان دایی به دروغگوییاش تفسیر میشود.
2- دایی مدعی شده منظورش از اینکه ایران در عراق استادیوم ساخته، این نبوده که پول ساخت را ایران داده است بلکه منظورش این است در آن استادیوم یک جام با نام ضدایرانی برگزار شده. فرض کنیم او راست میگوید. هر چند همه میدانیم اینطور نبوده. با این حال بگذارید روی همین ادعای دیروزش صحبت کنیم. چه ایرادی دارد یک شرکت خصوصی ایرانی در عراق استادیوم بسازد و پولش را هم بگیرد؟ حالا اینکه در آن استادیوم قرار است چه شعاری داده شود به شرکت خصوصی ایرانی چه ربطی دارد؟ این چه استدلال غیرعقلانیای است که چون یک شرکت خصوصی ایرانی در عراق با پول عراق یک استادیوم ساخته و در آن استادیوم یک جام با اسم مجعول برگزار شده، پس ایراد از مدیریت کشور ایران است؟ کدام عقل سالمی چنین استدلالی را قبول میکند؟ البته آقای دایی که در امارات سالها پول روی پول گذاشته و بعید نیست همین الان هم در امارات کاسبی و بیزینس داشته باشد، قاعدتا نباید چنین استدلالهای سخیفی مطرح کند. خود او میلیونها دلار از حکام امارات گرفته است. همان اماراتی که نام مجعول درباره خلیجفارس زیر سر آنهاست و مدعی 3 جزیره ایرانی هم هستند. حالا که داستان به امارات رسید، لابد آقای دایی منطقی و عاقل میشود.
3- اینکه یک شرکت خصوصی ایرانی در عراق استادیوم ساخته و پولش را از دولت عراق گرفته، چه ارتباطی به این دارد که ایران چقدر استادیوم دارد؟ به شرکت خصوصی چه؟ یعنی اگر یک کشور خارجی به یک شرکت خصوصی ایرانی پیشنهاد ساخت استادیوم بدهد، شرکت خصوصی نباید بپذیرد چون مثلا در یک استان ایران استادیوم بزرگی ساخته نشده است؟ حقیقتا در ذهن دایی چه میگذرد؟ شاید خودش هم نمیداند اما به هر حال ادعای نبود استادیوم پیشرفته در ایران را فقط دروغگویان مطرح میکنند. دولت ایران استادیومهای پیشرفته بسیاری در سالهای اخیر ساخته است. استادیومهای فوقپیشرفته مشهد، اهواز، اصفهان، شیراز، خرمآباد، تبریز و... از استادیومهای درجه یک ایران هستند که برخی از آنها در سطح یک استانداردهای جهانی است. قطعا دایی هم این را میداند ولی خب! یک ادعای دروغ روی دستش مانده و الان قافیه برای او بسیار تنگ است!
4- حال و روز علی دایی واقعا تاسفآور است. کسی که تا دیروز همه فکر میکردند فرد تحصیلکرده و باهوشی است، الان در مظان اتهام بدی قرار گرفته است. یعنی باید باور کرد دایی همینی است که نشان میدهد؟! همینقدر سطحی، بیمنطق و... این باورکردنی نیست. شاید هم این حرفی است که دیگران در دهان او گذاشتهاند و دایی به آنها اعتماد کرده است. به هر حال آبرو، حیثیت و اعتبار دایی بهشدت آسیب دیده است. او حالا یک دروغگو یا یک فرد بیمنطق جلوه کرده است. هر کسی بود، لایی بدی به آقای دایی زد!
ارسال به دوستان
ماتزاری، نخستین گزینه رسمی جانشینی موسیمانه
استراماچونی دوم از ناپل میآید؟
مدیران باشگاه استقلال در حال رایزنی با والتر ماتزاری هستند و از سرمربی سابق ناپولی به عنوان نخستین گزینه رسمی جانشینی پیتسو موسیمانه در استقلال یاد میشود.
استقلال تاکنون نتوانسته فصل خوبی را پشت سر بگذارد و با وجود برد به دست آمده برابر استقلال خوزستان، همچنان عنوان ضعیفترین فصل تاریخ آبیپوشان پایتخت در لیگ برتر مقابل عملکرد استقلال لیگ بیستوچهارم به چشم میآید. بعد از عملکرد ضعیف جواد نکونام، پیتسو موسیمانه هم نتوانست در نقش ناجی استقلال خوش بدرخشد و با کسب عنوان ضعیفترین سرمربی تاریخ استقلال در ادوار رقابتهای لیگ برتر به همکاریاش با آبیپوشان پایتخت پایان داد.
آبیپوشان در موقعیتی استراتژیک قرار گرفتهاند و حالا بعد از تجربه نافرجام همکاری با نکونام و موسیمانه، به دنبال استخدام سومین سرمربی رسمی خود در فصل 04-1403 هستند؛ آن هم در حالی که سهراب بختیاریزاده هم در دوران پسانکونام و هم در دوران پساموسیمانه در قامت سرمربی موقت کارش را روی نیمکت استقلال پیش برده که بعد از کسب 3 تجربه در نوبت قبلی، او حالا آبیها را برابر استقلال خوزستان هدایت کرد و قرار است در مصاف با الشرطه عراق هم روی نیمکت استقلال بنشیند.
* جلسات مستمر و روزانه برای انتخاب جانشین پیتسو
اعضای هیاتمدیره باشگاه استقلال بعد از فسخ قرارداد انجامشده از سوی پیتسو موسیمانه، جلسات مستمر و روزانهای را برای خارج شدن وضعیت نیمکت استقلال از بلاتکلیفی دارند؛ هر چند هنوز روی کاغذ، لیگ بیستوچهارم برای آبیها تمام نشده اما بسیار بعید به نظر میرسد استقلالیها بتوانند به کورس قهرمانی بازگردند. البته آبیپوشان در جام حذفی و لیگ نخبگان آسیا شرایط متفاوت و نسبتا خوبی دارند و همین مساله باعث شده تا پروژه انتخاب جانشین موسیمانه با دقت و ظرافت خاصی پیش برود.
* انتخاب سرمربی ایرانی؟ فعلاً پاسخ منفی است
مدیران باشگاه استقلال برخلاف شایعات منتشره در فضای مجازی، فعلاً تمایلی به استخدام سرمربی ایرانی نشان ندادهاند و با وجود آنکه اسامی مختلفی از جمله علیرضا منصوریان، محرم نویدکیا، رضا عنایتی و مهدی رحمتی به صف شده و گفته میشود احتمال سرمربیگری این چهرهها در استقلال دور از ذهن نیست اما خبرهای واصله از بدنه مدیریتی باشگاه نشان از وضعیتی متفاوت دارد بهطوری که مدیران باشگاه استقلال به دنبال آن هستند تا پروژهای بلندمدت را با یک سرمربی مطرح خارجی تعریف کنند.
* پیش از پیشنهاد آبیها، استراماچونی خودش را عقب کشید!
هواداران آبیپوش در صفحه باشگاه استقلال پویش گستردهای را به راه انداختند و خواستار استخدام سرمربی خارجی شدند که در این میان، نام آندرهآ استراماچونی بیش از سایرین مطرح شد و پیش از آنکه استقلالیها رسماً سراغ استراماچونی بروند، وکیل او اعلام کرد در مقطع کنونی، امکان حضور آندرهآ در فوتبال ایران نیست. گفته میشود مدیران باشگاه استقلال در حال رصد و بررسی شرایط مربیان بدون تیم هستند تا با توجه به بودجه خود، انتخاب درستی داشته باشند و از تکرار تجربه ناموفق موسیمانه جلوگیری کنند.
* رایزنیها با ماتزاری آغاز شد
والتر ماتزاری، نخستین گزینه رسمی مورد بررسی قرار گرفته از جانب مدیران باشگاه استقلال است. او که نامش در حوالی نیمکت پرسپولیس هم مطرح شد اما سرانجام بعد از عدم توافق با مدیران این باشگاه، حضورش در جمع سرخپوشان منتفی شد و به جای او، پرسپولیسیها با اسماعیل کارتال توافق کردند، حالا فعلاً گزینه نخست جانشینی پیتسو موسیمانه است و رایزنیهای اولیه با ماتزاری برای دریافت برنامههای او و خواستههایی که دارد، آغاز شده تا وضعیت سرمربی سابق ناپولی برای حضور روی نیمکت استقلال ارزیابی شود.
* مدیران استقلال به دنبال تعریف پروژهای 2.5 ساله
ماتزاری 63 ساله تجربیات ارزندهای در فوتبال انگلیس و ایتالیا در نقش سرمربی دارد؛ قهرمانی کوپا ایتالیا همراه ناپولی و نایبقهرمانی سریآ همراه این تیم، مهمترین دستاوردهای او محسوب میشود. براساس آخرین خبرها، مدیران باشگاه استقلال بعد از بیثباتیهای ایجادشده روی نیمکت تیمشان به دنبال آن هستند تا پروژه 2.5 ساله و بلندمدت را برای سرمربی جدید خود تعریف کنند و در این راه با وسواس خاصی تلاش میکنند تا بتوانند جانشین مناسبی برای موسیمانه انتخاب کنند.
* نام ماتزاری روی میز است، گزینههای بعدی اضافه میشوند
سرمربی ایتالیایی بعد از انجام مذاکرات نافرجام با مدیران باشگاه پرسپولیس، هنوز پاسخ نهایی خود را در قبال پیشنهاد واصله از استقلال نداده و گفته میشود همزمان با تلاش برای انجام مذاکرات تکمیلی با ماتزاری و رایزنی با او برای پذیرش هدایت استقلال، اعضای هیاتمدیره این باشگاه در تلاش هستند تا گزینههای دیگری را هم به صف کنند.
آنچه از برآیند جلسات اخیر هیاتمدیره استقلال به نظر میرسد، کادر مدیریتی باشگاه تمایل به استخدام سرمربی خارجی دارد و فعلاً علاقهای به استخدام سرمربی ایرانی نشان نداده که باید دید در این مسیر، پاسخ ماتزاری به پیشنهاد آبیها چه خواهد بود و در کنار این سرمربی سرشناس ایتالیایی، مدیران باشگاه استقلال پیشنهاد هدایت تیم خود را روی میز کدام سرمربیان دیگر قرار خواهند داد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
محمد ضیف؛ میهمان خدا
مهدی بختیاری: «حُطَّ السّیف قِبال السّیف إحنا رجال محمد ضیف»؛ این یکی از پرتکرارترین شعارهای مردم فلسطین بویژه در غزه طی چند ماه اخیر است. معنای جمله این است: «شمشیر در برابر شمشیر، ما مردان محمد ضیف هستیم». «محمد ضیف» که بود که این همه جوان فلسطینی زیر بمبارانها و آتش سنگین اسرائیل در غزه طی 16 ماه، خودشان را شاگردان و نیروهای او میدانستند؟
«محمد دیاب مصری (ابوخالد)» چند سال در صدر لیست ترور گروههای اسرائیلی از جمله شاباک (مسؤول امنیت قومی رژیم اشغالگر) قرار داشت. محمد سال 1965 در اردوگاه پناهندگان فلسطینی در خانیونس (جنوب غزه) متولد شد و - به گفته یکی از مسؤولان حماس - از آنجا که هیچگاه در یک مکان آرام نمیگرفت، به ضیف (میهمان) شهرت یافت. خانوادهاش اهل «عسقلان» بودند و خود او در نوجوانی جذب اخوانالمسلمین شد و همزمان با تحصیل در دانشگاه اسلامی غزه، در فعالیتهای مبارزاتی نیز شرکت میکرد و در آغاز انتفاضه اول به صفوف جنبش حماس پیوست. ضیف از جمله افراد وابسته به حماس بود که سال 1989 دستگیر و به چند ماه زندان محکوم شد. سال 1993 پس از شهادت «عماد عقل»، ضیف فرماندهی شاخه نظامی حماس در غزه را بر عهده گرفت و اندکی بعد، با نظارت فرماندهاش (شهید یحیی عیاش) عملیاتهای بزرگی را در کرانه باختری نیز هدایت کرد.
* صدرنشین لیست ترور
در مقطع فرماندهی شهید یحیی عیاش (مهندس اول) بر گردانهای عزالدین قسام، ضیف از جمله شاگردان خاص او بود و آموزشهای مهم نظامی؛ از طراحی عملیات تا ساخت بمب را نزد او آموخت و وقتی عیاش سال 1996 به شهادت رسید، این ضیف بود که سلسله عملیاتهایی را برای انتقام خون فرمانده خود طراحی کرد و طی چند ماه، بیش از 60 کشته روی دست صهیونیستها گذاشت. با نقشآفرینی او در حماس - بویژه سال 1997 که اسرائیل او را به دست داشتن در هلاکت چند نظامی خود متهم کرد - در صدر لیست ترور نشست. سال 2002 پس از اینکه جنگندههای اسرائیل با پرتاب یک بمب یک تنی در محله پرجمعیت «الدرج» (یکی از محلات غزه) «صلاح شحاده» فرمانده وقت گردانهای عزالدین قسام را به شهادت رساندند، فرماندهی شاخه نظامی حماس بر عهده ضیف قرار گرفت. ارتقای توان نظامی حماس بویژه در حوزه موشکی در دوران فرماندهی ضیف و البته نقشآفرینی موثر معاونش شهید «عدنان الغول» (پدر موشکی فلسطین) عملی شد. به گفته یکی از نزدیکانش، محمد ضیف از هیچ وسیله فنی و تکنیکی جدید استفاده نمیکرد و فعالیتش کاملاً محرمانه بود. تا پیش از شهادت، از او فقط ۳-۲ عکس وجود داشت که لااقل مربوط به 30 سال پیش است و جز موارد بسیار اندک در رسانهها ظاهر نمیشد. با این حال ابوخالد 5 بار هدف ترور قرار گرفت و گفته میشود در جریان این ترورها به یک چشم و یک پای وی آسیب جدی رسید. ضیف یک بار هم جولای 1998 از کمین نیروهای گردان 50 «ناخال» ارتش اسرائیل گریخت. اما نخستین عملیات جدی صهیونیستها برای حذف ضیف 22 آگوست 2001 انجام شد؛ زمانی که وی به همراه برخی دیگر از فرماندهان حماس از جمله عدنان الغول و صلاح شحاده در یک ساختمان حضور داشتند. 26 سپتامبر 2002، بالگرد آپاچی اسرائیل ۲ موشک هلفایر به خودروی ضیف در محله «شیخ رضوان» غزه شلیک کرد اما پس از چند ساعت که سیستم امنیتی اسرائیل اطلاعات متناقضی درباره سرنوشت او دریافت کرد، مشخص شد ابوخالد زنده مانده اما بشدت مجروح شده است. یک سال بعد، باز هم صهیونیستها موشکی به یک ساختمان شلیک کردند که محل جلسه ضیف و برخی سران حماس نظیر شهیدان «اسماعیل هنیه»، «عدنان الغول» و «شیخ احمد یاسین» در طبقه پایین آن بود اما آسیبی به آنها نرسید. 12 جولای 2006 بر اثر حمله جنگندههای اسرائیلی به خانهای که ضیف در آن اقامت داشت، بار دیگر بشدت مجروح شد به طوری که «آوی دیختر» رئیس سابق شاباک گفت: «محمد ضیف دیگر کار نمیکند و از کار افتاده و فلج است». ضیف اما باز هم پس از طی مراحل درمان به غزه برگشت.
22 ژوئیه 2014 این بار ارتش اسرائیل منزل خود ضیف را هدف موشک قرار داد که علاوه بر مجروحیت وی و شهادت همسر و 2 فرزندش (ساره 3 ساله و علی 7 ماهه) منجر شد.
* شهید زنده
«ابوخالد» یک بار سال 1989 وقتی 24 ساله بود، به همراه برخی دیگر از نیروهای حماس دستگیر شد اما اندکی بعد او را رها کردند و نمیدانستند جوانی که هیچ نکته مشکوکی در پروندهاش ندارد، ۳۵ سال بعد به بزرگترین دشمن اشغالگران تبدیل خواهد شد و عملیاتی مانند «توفان الاقصی» را به همراه مجاهد بینظیر شهید «یحیی سنوار» طراحی و اجرا خواهد کرد که ارکان امنیت در ساختار رژیم صهیونیستی را منهدم میکند.
محمد ضیف مهمترین فرمانده فلسطینی تحت تعقیب جوخههای ترور ارتش رژیم بود که ارتباط زیادی با فرماندهان جبهه مقاومت بویژه سردار شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی داشت.
حاجقاسم چند ماه قبل از شهادتش در پاسخ به یکی از نامههای محمد ضیف، او را «برادری عزیز»، «شهید زنده» و «مقاومی شجاع» نامید و برای او نوشت: «دفاع از فلسطین افتخاری برای ما محسوب میشود و از این وظیفه در مقابل متاع دنیا چشمپوشی نخواهیم کرد. دوستان فلسطین دوستان ما هستند و دشمنان فلسطین دشمنان ما و این سیاست ما بوده و خواهد بود. دفاع از فلسطین مصداق دفاع از اسلام است و هر که ندای شما را بشنود و توجهی نکند، مسلمان نیست. فجر پیروزی به یاری پروردگار نزدیک خواهد بود. امیدواریم خداوند به ما توفیق حضور در کنار شما را بدهد و ما را به آرزویمان؛ شهادت در راه فلسطین برساند.»
* توفان 7 اکتبر
ضیف اگرچه در طول چند دهه توانست بخوبی گردانهای قسام را فرماندهی کند و خودش نیز طراح عملیاتهای موشکی، اسیرگیری و حفر تونل در نوار غزه بود اما شاهکارش را 7 اکتبر 2023 به نمایش گذاشت و با طراحی و اجرای عملیات توفان الاقصی، بزرگترین ضربه امنیتی- اطلاعاتی تاریخ نکبتبار صهیونیستها را به آنها وارد کرد.
در نخستین ساعات روز شنبه 15 مهر عملیات بزرگ توفان الاقصی با پیام صوتی محمد ضیف آغاز شد؛ فرمانی که در آن گفت: «حالا وقت جارو کردن اشغالگران است».
ابوخالد در همان روزهای اول جنگ، پیامی مهم صادر کرد و سران کشورهای عربی و اسلامی را به چالش کشید و به آنها یادآور شد هیچ کاری برای فلسطین نکردهاند و از همه مجاهدان، رزمندگان و آزادگان جهان خواست با هر چه دارند، بیرون بیایند و با اشغالگران بجنگند، چرا که «باید صهیونیستها را از فلسطین جارو کرد».
* میهمان خدا
13 جولای 2024 - 23 تیر 1403، جنگندههای ارتش اسرائیل 5 بمب یک تنی را روی محله «المواصی» ریختند و اعلام کردند این بمباران سنگین برای زدن محمد ضیف انجام شده است.
همان موقع میشد حدس زد ضیف در آن عملیات به شهادت رسیده است اما حماس چند ماه بعد ـ پریروز ـ خبر شهادت فرمانده شاخه نظامی خود را تایید کرد. پس از آن بمباران بیسابقه، از قول یکی از روزنامهنگاران اسرائیلی نقل شد «اگر ضیف از این انفجار بزرگ هم جان به در برده باشد، دیگر هرگز نخواهد مُرد» اما درستتر آن بود که بگوید محمد ضیف حتی اگر شهید هم شده باشد، هرگز در ذهن و قلب مبارزان فلسطینی نخواهد مُرد، همان طور که «یحیی سنوار» نمُرد، همان طور که فرماندهان دیگر نمُردند و هر کدام به صدها نفر مثل خود تبدیل شدند.
ارسال به دوستان
دیدگاه
بدترین لحظه عمر کمدین
حنیف غفاری: رئیسجمهور اوکراین تاب و توان خود را نسبت به سیاستها و رفتارهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید آمریکا از دست داده است. تصور اینکه روزی مذاکرات آتشبس روسیه و اوکراین بدون حضور نمایندگانی از بازیگر اصلی درگیر جنگ (کییف) برگزار شود، ولودیمیر زلنسکی را آزار میدهد اما اکنون چنین کابوسی به واقعیت تبدیل شده است. کییف نگران آن است که قدرتهای غربی بدون مشارکت دادن اوکراین، درباره آینده این کشور تصمیم بگیرند. زلنسکی تأکید کرده است تحقق وعده ترامپ برای خاتمه دادن به جنگ تنها در صورتی عملی است که کییف نیز مشارکت داده شود!
سقف خواستههای زلنسکی از مواردی مانند «عضویت اوکراین در ناتو»، « عضویت در اتحادیه اروپایی» و «خروج نیروهای روس از مناطق تسخیرشده» به «حضور در مذاکرات آتشبس» تقلیل یافته است! آیا سال 2022 میلادی در نقطه اوج جنگ اوکراین، زلنسکی اساسا تصور تنزل خواستههای اصلی و عبور 180 درجه از خطوط قرمز ادعایی خود و ناتو را میکرد؟! پاسخ این سوال قطعا مثبت نیست! زلنسکی حتی به جایی رسید که تصرف بخشهایی از روسیه را در دستور کار قرار داد و با حمایت مطلق آتلانتیکیها دامنه و جغرافیای جنگ را به مناطقی در خاک کشور همسایه خود گسترش داد. اما امروز از مذاکراتی سخن میگوییم که ابعاد، دستور کار و حتی جزئیات و پیشنهادات آن نه از سوی زلنسکی، بلکه در عرصه دیپلماسی پنهان مسکو - واشنگتن تعیین میشود. زلنسکی در این معادله، صرفا یک امضاکننده قرارداد است، نه تنظیمکننده یا درخواستکننده! او حتی در حدی اختیار ندارد که در جریان نحوه و شکل مذاکرات آتشبس که مربوط به خاک کشورش است تصمیمگیری کند! پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، زلنسکی مدعی بود هر گونه مذاکرهای باید بر مبنای طرحی که آن را «طرح صلح» گذاشته بود انجام شود؛ طرحی که شامل عضویت اوکراین در پیمان آتلانتیک شمالی و خروج روسها از تمام مناطق درگیر در شرق و جنوب این کشور بود اما امروز زلنسکی میگوید ترامپ میتواند به وعده خود مبنی بر پایان دادن به جنگ اوکراین عمل کند اما تنها در صورتی که کییف نیز در هر گفتوگویی شرکت داشته باشد. آمریکا در حال قربانی کردن یکی دیگر از مهرههای خود در تاریخ روابط بینالملل است؛ معاملهای که در عرصه سیاست خارجی واشنگتن تازگی نداشته و در آینده نیز نخواهد داشت. رئیسجمهور اوکراین به صورت کاملا خودخواسته، کشورش را تبدیل به زمین جنگ ناتو و روسیه کرد اما اکنون پس از ۳ سال تنها مطالبه دلقک، شرکت در مذاکرات آتشبس است. اگرچه برخی شرکای اروپایی واشنگتن درباره رویکرد متفاوت ترامپ نسبت به بایدن در قبال جنگ اوکراین هشدار داده بودند اما زلنسکی هرگز تصور حتی غیبت خود(!) در مذاکرات آتشبس را نمیکرد. مقامات اروپایی به کاخ سفید و کاخ کرملین هشدار دادهاند هر گونه مذاکره برای پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین ممکن است چند ماه به طول انجامد. با این حال حتی زلنسکی نمیداند نقشه راه ترامپ برای پایان دادن به این منازعه، حتی به لحاظ زمانبندی اجرای مراحل مدنظر واشنگتن و مسکو، چه حدود و ثغوری دارد. بهتر است در اینجا به مساله مهمتری اشاره کنیم. اینکه زلنسکی حتی از زمان و مکان برگزاری برخی جلسات پنهان میان آمریکا و روسیه درباره آتشبس اوکراین خبر ندارد! این ناآگاهی، مربوط به چارچوب و جزئیات مذاکرات بوده و بیانگر عمق فاجعه برای رئیسجمهور و دیگر مقامات کییف است. در این میان رئیسجمهور اوکراین همچنان سعی دارد به خود دلداری دهد!
آخرین اظهارات زلنسکی بیانگر همین حقیقت است: «معتقدم ترامپ خودش هم تمام جزئیات را نمیداند، زیرا میتوانم بگویم خیلی چیزها بستگی به این دارد که چه نوع صلحی را میتوانیم به دست آوریم و اینکه آیا پوتین اصولا میخواهد جنگ را متوقف کند یا خیر؟ من اعتقاد دارم او قصد این کار را ندارد».
در ماورای این اظهارات، نگرانی خاصی در چهره و کلام زلنسکی موج میزند. او به لحاظ روانی (و نه واقعی) هنوز بازی صاحبان و مالکان غربی خود و معاملهای را که با وی کردهاند باور نمیکند. او باور نمیکند به جای یک طرف قرارداد، باید به ماشین امضای رئیسجمهور آمریکا تبدیل شود اما در آینده نزدیک چارهای جز مواجهه با چنین واقعیتی ندارد. هر اندازه زمان میگذرد، زلنسکی با واقعیاتی مواجه میشود که هرگز تصور محاسبه و پیشبینی آنها را نداشته است. تحقیر اوکراینیها توسط ترامپ قطعا به نقطه کنونی ختم نمیشود. زلنسکی نهتنها بدترین لحظات عمر سیاسی خود، بلکه سختترین لحظات عمر خود را سپری میکند. زمانی که او در سخنرانیهایش به صورت مکرر و پیوسته از سوی نمایندگان پارلمان اروپا تشویق میشد، هرگز تصور نمیکرد روزی بابت حداقلی و بدیهیترین مطالبات خود به مستاجر کاخ سفید التماس کند!
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|