|
استقلال - الشرطه؛ آبیها در جستوجوی راه نجات از توفان
پیروزی با رمز آزادی
زهره فلاحزاده: استقلال امروز، همان استقلال همیشه نیست. تیمی که روزگاری سایهاش هم در آسیا هراس میانداخت، حالا در مسیری پرپیچوخم افتاده؛ مسیری که 3 سرمربی را در 6 هفته بلعیده است! اما فوتبال، مثل زندگی، بالا و پایین دارد. حالا آبیهای تهران باید در ورزشگاه آزادی، با نگاهی پر از امید و چشمانی خسته، به مصاف تیم الشرطه عراق بروند. دوشنبه ساعت ۱۹:۳۰، دوباره ورزشگاه آزادی منتظر نفسهای داغ تماشاگرانی است که عاشقانه تیمشان را دوست دارند.
* تلاطم نیمکت استقلال؛ از نکونام تا موسیمانه و بازگشت به سهراب
داستان این فصل استقلال مثل یک فیلمنامه پرفراز و نشیب است. جواد نکونام آمد، با یک پیروزی قاطع برابر الغرافه در ورزشگاه شهدای شهر قدس امیدها را زنده کرد اما به سرعت، در برابر السد شکست خورد و رفت. بعد نوبت به سهراب بختیاریزاده رسید، کسی که خودش هم نمیدانست در این هیاهو چقدر دوام میآورد. او در مصاف با النصر و کریستیانو رونالدو تیم را هدایت کرد، تیمی که با برنامه بازی کرد اما یک بر صفر شکست خورد.
پیتسو موسیمانه، مربی پرادعای آفریقای جنوبی آمد تا اوضاع را تغییر دهد اما ۳ بازی و ۲ نتیجه متفاوت داشت: باخت 3 بر صفر به الهلال، تساوی بدون گل برابر پاختاکور و در نهایت، تساوی 2-2 مقابل الاهلی عربستان صدرنشین. همین بازی با الاهلی کافی بود تا برخی هیجانزده و خواستار تمدید ۳ ساله قرارداد با وی شوند! اما موسیمانه رفت، همراه با ارتشی از دستیاران خارجی و استقلال ماند و دوباره سهراب!
* سهراب و یک جنگ نابرابر با سرنوشت
بختیاریزاده خودش هم میداند نیمکت استقلال بیشتر از آنکه برای او باشد، یک صندلی داغ است که هر لحظه ممکن است فرد دیگری روی آن بنشیند. خودش صادقانه گفت در استقلال حتی حاضر است جاروکشی کند! اما فعلاً این اوست که باید تیم را جمع کند، روحیه بدهد و استقلال را از بحرانی که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد.
برد مقابل استقلال خوزستان شاید کمی از فشارها را کم کرده باشد اما بازی برابر الشرطه چیز دیگری است. این مسابقه نهتنها یک نبرد برای ۳ امتیاز، بلکه جنگی برای بازگرداندن امید است. ورزشگاه آزادی، هوادارانی که بیوقفه تشویق میکنند و تیمی که اگر بخواهد، میتواند… همه اینها کنار هم یعنی استقلال فرصت دارد، فقط باید از آن استفاده کند.
* جدول، امتیازها و شانس صعود
استقلال با ۵ امتیاز در رده هشتم جدول لیگ نخبگان آسیا ایستاده است. برد برابر الشرطه میتواند آنها را موقتاً به رده ششم برساند، البته به شرطی که بازی العین - الریان برنده نداشته باشد. اما حریفشان، الشرطه عراق، تیمی است که قعر جدول را اشغال کرده. آنها با ۴ گلزده ضعیفترین خط حمله را دارند و با دریافت ۱۶ گل، بدترین خط دفاع را نیز از آن خود کردهاند. اگر استقلال میخواهد در آسیا بماند، باید برابر این تیم بدون تردید پیروز شود. فرصت چنین بازیهایی هر روز پیش نمیآید.
* آسیا؛ تخصص استقلال؟
هواداران استقلال همیشه میگویند: «آسیا تخصص ماست!» اما این شعار زمانی ارزش دارد که در زمین اثبات شود. پرسپولیس همین چند هفته پیش الشرطه را ۲ بر یک شکست داد. حالا نوبت استقلال است.
این مسابقه فقط ۳ امتیاز ساده نیست. این بازی میتواند مرهمی باشد بر زخمهای یک فصل سخت. پیروزی در آزادی یعنی امید دوباره، یعنی بازگشت اعتماد به نفس، یعنی قدمی محکم برای عبور از بحران. استقلالیها باید نشان دهند هنوز تیمی هستند که آسیا را میشناسند؛ هنوز میتوانند دست به کارهای بزرگ بزنند. امشب، همه چیز در آزادی مشخص میشود. آیا آبیها میتوانند از بحران عبور کنند؟ آیا استقلال دوباره همان تیمی میشود که آسیا را میترساند؟ پاسخ این سوالها در ۹۰ دقیقه بازی با الشرطه نهفته است.
***
استقلال پیشدستی کرد؛ شکایت به فیفا، قبل از موسیمانه!
قصه این روزهای استقلال و موسیمانه چیزی شبیه یک شطرنج حقوقی است؛ هر طرف میخواهد قبل از حریف، مهرهای را در جای درست بگذارد. هنوز جوهر فسخ قرارداد سرمربی آفریقایی خشک نشده که مدیران استقلال زودتر از وی، چمدان مستندات را بستند و مستقیم راهی کمیته انضباطی فیفا شدند. این بار دیگر قرار نیست مثل گذشته استقلال قربانی یک شکایت حقوقی شود و بعد از ماهها دوندگی، مجبور به پرداخت غرامتی سنگین باشد. چند روز بود شایعاتی از اطراف کمپ آبیها به گوش میرسید؛ زمزمههایی درباره شکایت قریبالوقوع پیتسو موسیمانه برای دریافت تمام مبلغ قراردادش؛ موضوعی که استقلال را در خطر یک محکومیت دیگر قرار میداد اما گویا این بار، مدیران استقلال تصمیم گرفتهاند قبل از اینکه حریف نخستین ضربه را بزند، خودشان دست به کار شوند. شنیدهها حاکی از آن است که طی 3-2 روز گذشته، اتاق جلسات باشگاه استقلال شبیه یک دادگاه شده؛ پروندهها باز شده، اسناد روی میز ریخته شده و وکلای باشگاه در حال بررسی تمام مدارک لازم برای دفاع در این پرونده هستند. استقلالیها ادعا میکنند طی این مدت، تمام پرداختیهایشان را با در نظر گرفتن تحریمها انجام دادهاند و هیچ کوتاهیای در واریز مطالبات موسیمانه نشده است. باشگاه در این مدت، اسناد پرداختیها، مکاتبات مربوط به محدودیتهای بانکی، نامههای رسمی ارسالشده به موسیمانه و حتی مدرک واریز مبلغ قرارداد بلافاصله بعد از فسخ یکطرفه قرارداد را جمعآوری کرده و قصد دارد با اتکا به این مستندات، خود را از محکومیت احتمالی نجات دهد. استقلالیها باور دارند از نظر حقوقی، راه فراری دارند و در این بازی میتوانند برگ برنده را در اختیار بگیرند. حالا همه چیز به کمیته انضباطی فیفا و واکنش موسیمانه بستگی دارد. آیا این شکایت پیشگیرانه استقلال را از یک پرونده مالی دیگر نجات میدهد؟ یا سرمربی آفریقایی با یک حرکت حسابشده، بازی را به نفع خودش برمیگرداند؟ سرنوشت این پرونده، مثل یک دوئل حقوقی جذاب میتواند تأثیر زیادی بر وضعیت مالی و اعتباری باشگاه استقلال داشته باشد. حال باید دید این حرکت تهاجمی باشگاه جواب میدهد یا در نهایت، یک پرونده حقوقی دیگر به لیست دردسرهای استقلال اضافه خواهد شد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
برخورد اتمی با هوش مصنوعی
مصطفی نصری: چند روزی است هوش مصنوعی چینی DeepSeek مورد توجه جهانی قرار گرفته و در همین مدت کوتاه، کشورهای مختلف، از جمله آمریکا، محدودیتهایی را علیه آن اعمال کردهاند. این اقدام تأییدکننده آن هشدار است که اگر در توسعه هوش مصنوعی عقب بمانیم، کشورهای غربی همانند انرژی اتمی، این فناوری را نیز محدود خواهند کرد و تنها به کشورهایی که خودشان میخواهند، اجازه دسترسی خواهند داد. رهبر انقلاب در نخستین دیدار اعضای هیات دولت چهاردهم چنین سوءاستفادهای را اینگونه گوشزد کرده بودند: «اگر کشور ما نتواند به لایههای زیرساختی هوش مصنوعی دست یابد، ممکن است در آینده، سازمانی مشابه آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نظارت بر هوش مصنوعی تشکیل شود که مانع از پیشرفت کشورهای مستقل شود». این هشدار، اکنون با توجه به محدودیتهایی که علیه DeepSeek اعمال شده، بیش از پیش اهمیت یافته است. اقدام هماهنگ کشورهای غربی در اعمال محدودیت علیه هوش مصنوعی چینی، تشکیل یک سازمان غیر رسمی غربی برای مهار رشد کشورهای جهان در حوزه هوش مصنوعی را علنی میکند؛ سازمانی که با گسترش حضور فناوریهای غیرغربی احتمالا بزودی رسمیت مییابد. این مساله در کنار تهدیدات دونالد ترامپ علیه کشورهای عضو بریکس درباره ایجاد ارز جایگزین دلار، نشاندهنده تلاش قدرتهای غربی برای حفظ برتری خود در حوزههای اقتصادی و فناوری است. از آنجا که رقابت در حوزههای فناوری و اقتصاد جهانی بشدت افزایش یافته است، کشورهای غربی تلاش میکنند با محدودسازی فناوریهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی، از پیشرفت سایر کشورها جلوگیری کنند. در همین راستا، اقدامات آنها برای جلوگیری از ایجاد ارز بریکس نیز نشاندهنده نگرانی از کاهش نفوذ دلار در تجارت جهانی است. این دو موضوع بخوبی نشان میدهد اگر کشورها نتوانند در حوزههای کلیدی فناوری و اقتصاد پیشرفت کنند، در آینده با محدودیتها و فشارهای بینالمللی بیشتری مواجه خواهند شد. از این رو، سرمایهگذاری در توسعه هوش مصنوعی و استقلال اقتصادی بیش از پیش اهمیت یافته است.
* هوش مصنوعی خوب است اما فقط از نوع آمریکاییاش!
پس از ورود DeepSeek به بازار، چندین کشور آن را ممنوع کرده یا محدودیتهایی برای استفاده از آن وضع کردهاند. رگولاتور ملی ایتالیا DeepSeek را به دلیل نگرانیهای مربوط به حفاظت از اطلاعات کاربران ممنوع کرده است. این هوش مصنوعی با توجیه خطرات امنیتی برای سازمانهای دولتی تایوان در این جزیره نیز غیرمجاز اعلام شده است. وزارتخانههای مختلف آمریکا از جمله پنتاگون، نیروی دریایی و ستاد کنگره، استفاده از این چتبات را برای کارمندان خود ممنوع کردهاند. بزرگترین شرکت امنیت سایبری استرالیا نیز از سازمانهای مهم این کشور خواسته است استفاده از محصولات DeepSeek را متوقف کنند. علاوه بر این، برخی کشورها اگرچه هنوز تصمیمی مبنی بر ممنوعیت آن اتخاذ نکردهاند اما همچنان در حال بررسی آن هستند. مقامات بریتانیا در حال بررسی خطرات امنیتی احتمالی این چتبات هستند. ایرلند نیز از DeepSeek درخواست کرده درباره نحوه جمعآوری دادههای کاربران شفافسازی کند.
* اعمال فشار برای حفظ امپراتوری دلار
علاوه بر موضوع هوش مصنوعی، آمریکا نگرانیهایی جدی درباره برنامه کشورهای عضو بریکس برای ایجاد یک ارز جایگزین دلار دارد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید آمریکا مستقیماً کشورهای بریکس را تهدید کرده و گفته است: «نه اقدام به ایجاد ارز بریکس کنید و نه از هیچ ارز دیگری برای جایگزین شدن به جای دلار حمایت کنید. هر کشوری چنین کند، با تعرفه ۱۰۰ درصدی مواجه شده و باید منتظر خداحافظی با تجارت در اقتصاد شگفتانگیز آمریکا باشد».
این تهدید نشان میدهد آمریکا بشدت نگران کاهش نفوذ اقتصادی خود در جهان است. دلار آمریکا سالها به عنوان ارز ذخیره جهانی استفاده شده و جایگزینی آن میتواند ضربه بزرگی به اقتصاد این کشور وارد کند. بریکس که شامل قدرتهای نوظهور اقتصادی مانند چین، روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی است، در تلاش است یک نظام مالی مستقل از سلطه دلار ایجاد کند. این اقدام، در صورت موفقیت، میتواند قدرت آمریکا در اقتصاد جهانی را تضعیف کند.
ترامپ نفس تیکتاک را به ثانیه کشاند
پس از آنکه تیکتاک به طور موقت از دسترس کاربران آمریکایی خارج شد، دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در بیانیهای اعلام کرد به این شرکت مهلت میدهد ۵۰ درصد از مالکیت خود را به ایالات متحده واگذار کند و به این ترتیب، به فعالیت خود در آمریکا ادامه دهد.
ترامپ تأکید کرد این اقدام برای حفظ امنیت ملی و منافع اقتصادی آمریکا ضروری است. به دنبال این اعلام، فعالیتهای تیکتاک در آمریکا از سر گرفته شد.
ترامپ در ادامه با امضای یک فرمان اجرایی، مهلت تیکتاک برای فروش سهام خود را تمدید کرد و به سرویسدهندگان آمریکایی دستور داد دسترسی به این پلتفرم را مجدداً ممکن کنند. وی همچنین اعلام کرد شرکتهایی که از این دستور پیروی کنند، با جریمهای مواجه نخواهند شد. ترامپ در بیانیه خود اشاره کرد این تصمیم به کاربران اجازه میدهد در جریان اخبار مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید قرار بگیرند و از محتوای تیکتاک استفاده کنند.
ترامپ همچنین در پلتفرم تیکتاک برنامه خود برای نجات این اپلیکیشن در آمریکا را تشریح کرد. او یادآوری کرد این نخستینبار است که یک کاندیدای جمهوریخواه توانسته نظر رأیدهندگان جوان را جلب کند و بسیاری از این کاربران در تیکتاک فعال هستند. به همین دلیل، او تلاش میکند این شبکه اجتماعی را حفظ و از ممنوعیت کامل آن جلوگیری کند.
بر اساس پیشنهاد ترامپ، تیکتاک باید تحت یک شرکت مشارکتی (Joint Venture) به فعالیت خود ادامه دهد تا از ممنوعیت در امان بماند و ارزش آن به صفر نرسد. در این طرح، ۵۰ درصد سهام تیکتاک در اختیار ایالات متحده قرار خواهد گرفت. ترامپ تأکید کرد این طرح هیچ ریسکی برای آمریکا ندارد و هیچ هزینهای نیز برای دولت به همراه نخواهد داشت. به گفته او، این اقدام تنها به آمریکا اجازه میدهد نیمی از مالکیت تیکتاک را در اختیار بگیرد و به این پلتفرم اجازه دهد به فعالیت خود در آمریکا ادامه دهد.
آمریکا در حالی هرگونه نفوذ پلتفرمهای خارجی در خاک خود را بلافاصله محدود کرده و برای آن شروط تعیین میکند که کاخ سفید به واسطه همین ابزار در حال توسعه نفوذ نرم خود در کشورهای جهان بوده و قویترین بیگدیتاهای جاسوسی را نیز تشکیل داده است.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار شرکتکنندگان مسابقات بینالمللی قرآن کریم تبیین کردند
شرط حل مشکلات و پیشرفت اعتماد به خدا و ورود به میدان
گروه سیاسی: رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار اساتید، قاریان و حافظان برتر شرکتکننده در چهلویکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن و قشرهایی از مردم، قرآن را معجزه جاودانه نبی مکرم اسلام خواندند و تأکید کردند: توکل حقیقی به پروردگار، هر امر محالی را هم محقق میکند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای با تبریک میلاد اباعبدالله الحسین(ع)، استمرار اعجاز قرآنی و نبوی را برکت عظیمی برای انسان و عالم وجود برشمردند و گفتند: هنگام مراجعه و تلاوت قرآن باید توجه کامل داشت که با معجزه رسول خاتم روبهرو هستیم. ایشان لفظ، نظم، مفاهیم، بیان سنتهای الهی و همه چیز قرآن را معجزه خواندند و گفتند: اگر از این معجزه عظیم بهرهگیری شود، همه مشکلات بشر برطرف میشود و زندگی جوامع بشری سامان مییابد.
رهبر انقلاب با اشاره به دسترسی اولیا، علما و بزرگان به معارف بلند قرآنی، گفتند: برای آحاد بشر نیز همین تعابیر ظاهری و درسهای مشهود قرآن راهگشاست.
حضرت آیتالله خامنهای در تبیین مفهوم قرآنی «توکل» گفتند: به فرموده کلامالله مجید، هرکس به خدا توکل کند خدا برای او کافی است، بنابراین اگر شروط توکل رعایت شود، این وعده الهی حتما تحقق مییابد.
ایشان اعتماد و یقین به وعدههای صادق الهی را شرط ذهنی توکل خواندند و افزودند: باید بدون هیچگونه سوءظن، یقین داشت که به اذن پروردگار، هر امر محالی ممکن خواهد شد.
رهبر انقلاب پیروزی مردم غزه بر رژیم صهیونیستی و رژیم آمریکا را نمونهای از تحقق امر محال دانستند و گفتند: اگر گفته میشد مردم منطقه کوچک غزه با قدرت بزرگی مثل آمریکا میجنگند و بر آن پیروز میشوند، هیچکس باور نمیکرد اما این امر محال به اذن پروردگار محقق شد.
حضرت آیتالله خامنهای شرط دوم برای تحقق آیه «مَن یَتَوَکّل عَلیالله فَهُوَ حَسبُه» را حضور در میدان عمل برشمردند و گفتند: خداوند در هر کاری، بخشی را بر عهده انسان گذاشته است و اگر علاوه بر یقین ذهنی به وعدههای پروردگار، این وظایف هم انجام شود، بدون تردید هر کاری حتی اگر محال باشد، ممکن خواهد شد.
ایشان با اشاره به رویارویی استکبار با بسیاری از ملتهای دنیا و نه فقط ملت ایران گفتند: فرق ملت ایران با دیگران این است که جرأت گفتن این واقعیت را دارد که آمریکا متجاوز، دروغگو، فریبکار و استعمارگر است و به هیچ اصلی از اصول انسانی پایبند نیست، بنابراین «مرگ بر آمریکا» میگوید اما دیگران جرأت بیان این حقایق و ایستادگی در مقابل آمریکا و ادای سهم خود در مبارزه با استکبار را ندارند، بنابراین به نتیجهای هم نمیرسند.
رهبر انقلاب با تأکید بر ضرورت صبر و مجاهدت برای حصول نتیجه، صبر و تلاش ۴۶ ساله ملت ایران در مقابل صفآرایی همه مستکبران جهان را باعث رشد همهجانبه کشور خواندند و افزودند: ملت ایران نهتنها در این رویارویی ضربه ندید بلکه در همه زمینهها رشد و پیشرفت کرد.
ایشان تربیت هزاران جوان و نوجوان قاری و حافظ قرآن در سراسر کشور را نمونهای از پیشرفتهای معنوی کشور برشمردند و افزودند: در جهات مادی نیز کشور رشد کرده و کارهای گوناگون و بزرگی به دست جوانان انجام شده که این پیشرفتها با توکل به پروردگار تا رسیدن ملت به نقطه اوج و مطلوب خود ادامه خواهد یافت.
در ابتدای این دیدار رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه، گزارشی از برگزاری چهلویکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم با حضور قاریانی از ۲۶ کشور اسلامی در مشهد مقدس بیان کرد.
برپایی دورههای حفظ و تلاوت، تفسیر و آموزش، مدیریت دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و فعالیتهای متنوع در زمینه ترویج معارف و فرهنگ قرآنی در کشور از محورهای گزارش حجتالاسلاموالمسلمین خاموشی بود.
در این مراسم همچنین برخی شرکتکنندگان برتر مسابقات بینالمللی اخیر قرآن کریم در مشهد مقدس، آقایان:
- سیدمحمد حسینیپور، نفر اول رشته قرائت
- استاد محمد علی جابین، داور بینالمللی از کشور مصر
- محمد خاکپور، نفر اول رشته حفظ کل
- محمدحسین محمد، نفر دوم رشته قرائت از کشور مصر
- هاشم روغنی، قاری ممتاز بینالمللی
و جمعی از نوجوانان ممتاز قرآنی به قرائت فرازهایی از کلامالله مجید و اجرای ابتهال پرداختند.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با دانش اقباشاوی، کارگردان فیلم «اسفند» که روایتگر رشادتهای شهید علی هاشمی است
قهرمان هور
میلاد جلیلزاده: سردار شهید سرلشکر علی هاشمی یکی از اسرارآمیزترین فرماندهان جنگ ایران و عراق بود که حتی نامش تا سالها سر زبانها نیفتاد. البته مردم خوزستان خیلی خوب او را میشناختند. او عربزبان و اهل خوزستان بود و با مردم بومی آن منطقه که از طیفهای مختلف فکری و تیپهای متفاوت اجتماعی بودند، قرارگاهی تأسیس کرد که ارتش کلاسیک و منظم عراق را در دامچاله یک نبرد نامتقارن به باتلاق غافلگیری فرو برد.
از آنجا که فعالیت شهید هاشمی امنیتی بود و خیلیها سر از کارش درنمیآوردند، همان زمانی هم که زنده بود، حرف و حدیثهایی دربارهاش زمزمه میشد. او از روز اول جنگ تا چند روز مانده به پایان آن به همین ترتیب فعالیتش را ادامه داد و وقتی به شهادت رسید پیکرش مفقود شد که همین مفقودیت هم دامنه بعضی شایعات را گسترش داد؛ تا اینکه سال ۸۹، در جریان تفحص، پیکر شهید علی هاشمی به میهن بازگشت. فیلم «اسفند» به مقطعی از زندگی شهید هاشمی میپردازد که او تصمیم میگیرد در یک طراحی خلاقانه و مبتکرانه، از باتلاق هور به عراق حمله کند. یعنی از جایی که هیچ عقل نظامیای حتی آن را حدس هم نمیزد. با دانش اقباشاوی، کارگردان فیلم اسفند که خود هم اهل خوزستان است و ارتباط عاطفی عمیقی با آن فضا و شخص شهید علی هاشمی دارد، در این باره گفتوگو کردیم.
***
* ابتدا بفرمایید ایده و انگیزه اولیه فیلم و پرداختن به شخصیت شهید هاشمی از کجا شکل گرفت؟
در مورد اینکه چه شد ما سراغ شهید علی هاشمی رفتیم، ذکر این مقدمه لازم است که من به هر حال از ۱۸-۱۷ سالگی فیلمساز فیلم کوتاه بودم و بعد هم دستیار کارگردانهای بزرگی مثل آقای درویش و آقای حاتمیکیا و در عین حال، من خوزستانی و عرب هستم. پس بدیهی بود که میتوانستم نخستین فیلم سینماییام را یک فیلم جنگی بسازم اما نخستین فیلم سینمایی من فیلم «تاجمحل» بود که یک فیلم اجتماعی بود و در سال 91 ساخته شد. چرا نخستین فیلم من جنگی نبود؟ به این دلیل که احساس میکردم سالهاست جنگ تمام شده و ضرورتی ندارد مجددا به بحث جنگ ایران و عراق بپردازیم، چرا که الان دیگر ۲ کشور با هم دوستند، مردمان آنها با هم رفتوآمد دارند و اصلا در یک جبهه قرار دارند. سالها گذشت و دوستان و عزیزانی مدام توصیه میکردند که تو تجربیات و شناخت خوبی نسبت به جبهه و جنگ داری. زیستگاه تو و عرب بودن تو خیلی به ماجرا کمک میکند. لذا همیشه از من سوال میشد چرا در حوزه جنگ فیلم نمیسازی؟
اما در جواب سوال شما باید بگویم من در همین فضای عمومی متوجه شدم یک فرماندهای وجود داشته که توانسته ایرانی و عراقی را با هم هماهنگ کند و در یک لشکر کنار هم قرار دهد و علیه دیکتاتوری گسترشطلب صدام، آنها را به جنگ بیاورد. یعنی تنها فرمانده ایرانی که لشکریانش متشکل از عربهای ایران، فارسهای ایران و شیعیان عراق بودند، شهید علی هاشمی بود. تقید من برای نساختن فیلم جنگی از این جهت بود که ممکن است تضادها را بیشتر و بین ۲ ملت شکاف ایجاد کند اما شخصیت علی هاشمی، به عنوان یک شخصیت وحدتبخش بین اقوام ایرانی و وحدتبخش بین ایران و عراق، این گسل را ترمیم میکند. علی هاشمی یعنی وحدت و به همین دلیل برایم خیلی جذاب شد و به دنبال ماجرا رفتم.
* در خانواده و اطرافیان خود کسانی را داشتید که با شهید علی هاشمی آشنایی داشته باشند؟
بله، از طریق چند نفر شناخت خوبی پیدا کردیم. برخی بودند که با آقای هاشمی و سپاه سوسنگرد کار میکردند، البته خود من در دوران کودکی، مثلا اردیبهشت ۶۲ به آنجا رفتم. البته شخص شهید علی هاشمی را به خاطر ندارم اما خوب یادم هست که بسیار نیروهای پرنشاط، مردمی، دوستداشتنی و ایثارگری بودند.
این نکته را مجدد میگویم که علی هاشمی ۳ ویژگی مهم دارد؛ اول اینکه علی هاشمی فرماندهی بوده که از اول جنگ، یعنی سال ۱۳۵۹ تا ۲۲ روز قبل از پایان جنگ، یعنی چهارم تیر ۱۳۶۷، در جنگ بوده و فرماندهی میکرده است. یعنی تا ۲۲ روز قبل از پایان جنگ، در منطقه بوده و کار میکرده و میجنگیده و بعد به شهادت رسیده است. لذا علی هاشمی تنها سردار شهیدی است که از اول جنگ تا آخر جنگ حضور داشته است.
دوم اینکه او تنها فرماندهی است که ایرانی و عراقی را یعنی ۲ ملت را به یکدیگر وصل کرده و اصطلاحا زلفشان را به هم گره زده است.
سوم هم اینکه علی هاشمی خصلتی دارد که مثل یک حلقه واسط بین مردم و نظام عمل میکند؛ مردم که عرض میکنم اعم از مردم عادی، پابرهنگان، قاچاقچیها، کشاورزها، صیادها و... است. بین همه اینها و سیستم نظام، سپاه یا دولت جمهوری اسلامی ایران، به عنوان حلقه واسط کار میکرد؛ یعنی یک حلقهای بوده بین مردم و نظام.
نکته چهارم این است که علی هاشمی جغرافیای جنگ را عوض کرد. جغرافیای جنگ را چگونه عوض کرد؟ به تعبیر بزرگان و همچنین اسناد ناطق جنگ، جغرافیای جنگ را از خاک و کوه و دشت، برای نخستین بار آورد در یک منطقه محالی به نام هور، که یک مرداب بزرگ و یک مانع طبیعی برای همه ارتشهای کلاسیک جهان تلقی میشود. ماهر عبدالرشید، رئیس ستاد صدام، میگوید هیچ عقل سلیمی تصور نمیکرد که کسی از هور به ما حمله بکند.
علی هاشمی طراح نخستین عملیات آبی - خاکی ایران است و جغرافیای جنگ را برای نخستین بار از زمین به آب میبرد. نه داخل دریا بلکه به داخل هور میبرد. هور چیست؟ یک جنگل دریایی. یعنی آبراههای باریک که در آن گم میشوید. در دریا امکان استفاده از قطبنما هست اما در هور گم میشوید. یک چیزهایی در هور وجود دارد به نام تحل که مدام تغییر میکنند. در واقع نیهای بدون ریشهای هستند که به شکل افقی، آبراهها را میبندند، بعد حرکت میکنند و آبراهها دوباره باز میشوند. یعنی شما ساعت ۴ بعدازظهر که به آنجا بروید، میبینید آبراه باز است اما مثلا ۲ ساعت بعد برمیگردید میبینید این نیهای افقی آب را بستهاند.
علی هاشمی طرح جنگ از طریق هور را داد و توانست آن را با نیروهای خود نیز اجرا کند. خب همینها چیزهای جذابی برای من بود که بروم سراغ شهید علی هاشمی.
* بعد از خیبر هم دوباره میشد از هور استفاده کرد؟ چون دیگر آن اصل غافلگیری از بین رفته بود و عراق میدانست که ما ممکن است از این موضع وارد شویم.
بله، عملیات بدر هم بود. بهعلاوه زیرساخت نیروی دریایی سپاه، عملیاتهای آبی سپاه مثل والفجر ۸، فتح فاو، همه زیرساختهایش توسط علی هاشمی فراهم شد. قرارگاه سری نصرت، بخش مهندسیاش، بخش شناسایی و اطلاعاتش و بخش عملیاتش نتیجه عملیات پربار خیبر است. بعد از آن است که سپاه شروع میکند به رشد کردن در بخش دریایی و آبی که میرسد به آن پیروزی ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ در والفجر ۸ و فتح فاو. یعنی ۲ سال بعد از خیبر، والفجر ۸ گرچه به اهداف کاملش نمیرسد ولی خیلی مهم است، خیلی دستاورد بزرگی دارد. فاو پالایشگاه دارد و بچههای ما تنها راه دسترسی عراق به خلیجفارس را فتح میکنند؛ اینها همه از دستاوردهای خیبر است.
* اگر اول فیلم «اسفند» را میساختید و بعد «تاج محل» را، باز هم اسفند به این کیفیت امروز درمیآمد؟
ما بعد از تاج محل یک فیلم شهری اجتماعی ساختیم به نام «زاپاتا»، مینیسریال هم ساختیم اما فیلمسازی همیشه دست خود کارگردان نیست، بلکه دست فضای عمومی، تاریخ مملکت، اقتصاد مملکت و خیلی چیزهای دیگر هم هست. بله، تجربیات بعد این سالهای من روی ساخت اسفند تأثیر داشته اما فضای عمومی آن موقع نمیطلبید که فیلم اینگونه بسازیم. من نمیدانم الان این فیلم خوب است یا بد. میدانم که تمام تلاش و قریحه و استعداد و انرژیام را خودم و گروهم گذاشتیم که فیلم با آبرو شود و قابل ارائه باشد.
* چند درصد آن چیزی که میخواستید و در ذهنتان بود محقق شد؟
من خودم راضیام. ۸۰ درصد اهداف اصلیام را انجام دادم. قصهای با این گستردگی و با این در واقع وسعت که در زمان ۱۳ ماه و در شعاع ۵۰۰ کیلومتر با ۶۸ شخصیت تعریف میشود، به نظر من زمان بیشتری میطلبید و مثلا برایش یک فیلم 3 ساعته لازم بود که قشنگ مسائل جا بیفتد. بر اساس تحقیقات و پژوهشها احساس میکردم این حسی که قرار است به مخاطب انتقال داده شود، روی پرده احتیاج به زمان بیشتری دارد. به همین دلیل هم پرده عریض را انتخاب کردیم و لوکیشنهای زیادی طبق قصه درست کردیم چون پرده عریض چشم را خسته نمیکند و وقتی قابمان اسکوپ باشد، تماشاگر اگر فیلم طولانی را با زمان بالا ببیند هم کمتر خسته میشود. وقتی دوربین زیاد روی دست نباشد و پایدار باشد و استیبل باشد، باز کمتر خسته میشود. وقتی تنوع لوکیشن داشته باشیم، باز کمتر خسته میشود. وقتی تنوع رویداد داستانی داشته باشیم، باز کمتر خسته میشود. وقتی تنوع شخصیتی داشته باشیم، یعنی شخصیتهای مختلف، باز کمتر خسته میشود. تمام این مسائل را طراحی و اجرا کردیم که بتوانیم این قصه پرماجرا را در زمان بیشتری به مخاطب نشان دهیم. الان البته فیلم ۱۱۲ دقیقه است. امیدوارم تماشاگر حوصله ارتباط با آن را داشته باشد، چون اینگونه فیلمها، فیلمهای بزرگی هستند. در تمام دنیا فیلمهای جنگی، ژانر جنگ و جاسوسی، طچلانیاند. چون فیلم اسفند ترکیب ۳ چیز است، یعنی در واقع هم جنگی، هم پرتره و هم جاسوسی، این حوصله میخواهد. الان داخل تاریخ سینمای جهان ببینید، فیلمهای این شکلی ۳ ساعته است. مثلا «وزارت جنگ ناجوانمردانه» از گای ریچی که جدیدا ساخته، تا فیلمهای کلاسیکتری مثل لورنس عربستان. هم بحث معمایی - پلیسی و هم جنگ فرصت میخواهد. برای فرصت داشتن، تماشاگرمان باید حوصله کند و سازندگان اثر باید چه کار کنند؟ همین عرایضی که کردم.
* فیلم گای ریچی از این جهت موضوعش شبیه شماست که چرچیل به گروهی دستور خاصی میدهد که اجازه دارند یک کارهایی بکنند. اینها با چرچیل بستند و از نظر بقیه غیرقانونی هستند. البته فرق زیادی هم با فیلم شما دارد، چون برای سرگرمی فقط در آنجا خون ریخته میشود.
بله! دقیقا برای ما دیگر برعکس است. این بچهها سفید میجنگند.
* چطور شد از بازیگر چهره استفاده نکردید؟
برای اینکه برای ما اصالت فیلم مهم بود. اینها باید عربی حرف میزدند. هم در انتخاب بازیگران، هم در انتخاب لوکیشنها اصرار داشتیم نگاه راهبردی و کلان و استراتژیکمان به طراحی پروژه طوری باشد که هم محل فیلمبرداری لوکیشنهای تقریبا واقعی و صعبالعبور و سخت خوزستان و مناطق جنگی باشد و هم از بازیگران توانمندی استفاده بکنیم که به اصل جنس نزدیکتر باشند؛ کسانی که هم درونیاتشان و هم باورها و حتی شیوه فکریشان به آن آدمها شبیه باشد. یعنی مثلا رضا مسعودی که نقش علی هاشمی را بازی میکند، خودش کاراکتری است که بسیار کمحرف است و مثل سیدعلی درویش بوده و از لحاظ شخصیتی و روحی، بر اساس تحقیقاتی که انجام دادم، رضا به درونیات و روحیات علی هاشمی نزدیک است. او خودش عرب است و به راحتی عربی صحبت میکند. همچنین به عنوان دستیار کارگردانهای برجستهای در سینمای ایران، سینما و لنز را بخوبی میشناسد. وقتی این طراحی را انجام دادیم، برای لوکیشن، لباس و بازیگران، به تبع همین موضوع، رضا مسعودی را تدبیر کردیم. انتخاب او خیلی سخت بود، چون معمولا حساب ویژهای روی حضور ستارهها در فیلمها میشود و از طرفی هزینههای بالایی برای ستارهها نیاز است. طبیعی است که بقیه بازیگرها هم که در واقع بازیگرهای مکمل اطرافش هستند، از جنس خودش انتخاب شدند. بازیگرانی مانند پیام کاشانی، محمد عسکری، یاسین مسعودی، سعید آلعبادی و طاهر نیکآزاد، همه بازیگران توانمند تئاتر و تلویزیون هستند که کمتر شناخته شدهاند اما خوزستانیاند و به شخصیتها نزدیکترند.
* چقدر غیر از خود هاشمی باقی شخصیتها رویدادها واقعی است؟
ما ۷۰ درصد کل داستان وقایع و رویدادها و لوکیشنها را بر اساس واقعیت و پژوهش شکل دادیم. در نهایت ۳۰ درصد تخیل و درام است که به خاطر سینما سعی کردیم با واقعیت ترکیب کنیم. یعنی این فیلم ترکیبی از تحقیقات و تخیل است که تحقیقات و خاطرات ۷۰ درصد آن را تشکیل میدهند و ۳۰ درصدش به هر حال درام است.
* فکر میکنید مخاطبان فیلم شما چه کسانی باشند؟ یعنی بدون ستاره میشود چنین فیلمی را به عموم مردم معرفی کرد؟
فکر میکنم مخاطب فیلم ما تماشاگرانی هستند که باید به سالن بیایند. چون ستاره نداریم سخت است پایشان را به سالن بکشانیم اما اگر بیایند راضی بیرون خواهند رفت. تصور میکنم با توجه به تنوع داستانی، لوکیشنی و بصری فیلم و نو بودن داستان، چون از دل پژوهش بیرون آمده، جذابیتهایی برای خیلی از مخاطبان دارد. این داستان هنوز لو نرفته است. به هر حال اینها اسنادی بوده که هنوز سر زبانها نیفتاده و مردم چیزی از محتوای آن نمیدانند. اگر بتوانیم تماشاچیان را به سالن سینما بکشانیم و آنها بتوانند با فیلم ارتباط برقرار کنند و حتی سرگرم شوند، خواهند دید که این روایت چقدر تازه است.
* یعنی فیلم اطلاعاتی ارائه میدهد که تاکنون اصلاً کسی به آنها دسترسی نداشته است؟
این نخستین بار است که مسائل و چگونگی راهاندازی یک جنگ و به قول من، پیشتولید یک عملیات بزرگ را با جزئیات، به کمک زحماتی که بچههای تحقیق و پژوهش و خودم کشیدیم و همکاریای که یاران شهید و بویژه خانواده شهید کردند به تصویر میکشیم. جا دارد تشکر کنم از یاران شهید، از فرماندهان بالادستیاش تا نیروهای زیردستش و خانوادهاش که خیلی من و فیلم را یاری کردند تا بتوانیم مسائل را برای نخستین بار در سینما نشان دهیم.
* بد نیست یادی هم کنیم از مرحوم جلیل شعبانی که تهیهکننده فیلم شما بود و حالا موقع نمایش اثرش در جشنواره، دیگر بین ما نیست.
این فیلم ساخته نمیشد مگر با انگیزه و اراده مرحوم جلیل شعبانی که چند ماه پیش به رحمت خدا رفت. انشاءالله خداوند او را با علی هاشمی محشور کند. آقای شعبانی خودش تحصیلکرده سینما بود و تهیهکنندهای بسیار فرهیخته و سینمایی بود. فیلمبرداری خوانده بود و متأسفانه قبل از جشنواره ایشان را از دست دادیم.
ارسال به دوستان
ترامپ دستور اعمال تعرفههای تنبیهی علیه کانادا مکزیک و چین را صادر کرد
مرافعه تعرفه
کانادا اعلام کرد متقابلا بر محصولات آمریکایی ۲۵ درصد تعرفه وضع خواهد کرد
گروه بینالملل: رئیسجمهور جدید ایالات متحده با عملی کردن تهدیدهای خود در زمینه افزایش شدید تعرفه بر کالاهای وارداتی از 2 همسایه شمالی و جنوبی این کشور، رسما جنگ تجاری را در آمریکای شمالی و در درون اتحادیه نفتا کلید زد. دونالد ترامپ روز شنبه در واکنش به وضعیت اضطراری ملی ناشی از قاچاق ماده مخدر فنتانیل و ورود مهاجران غیرقانونی به ایالات متحده، دستور اعمال تعرفههای ۲۵ درصدی بر کالاهای وارداتی از کانادا و مکزیک، همچنین تعرفه ۱۰ درصدی بر کالاهای چینی را صادر کرد؛ دستوری که از فردا سهشنبه ۱۶ بهمن اجرا خواهد شد. به گزارش فاکسنیوز به موجب این دستور، محصولات انرژی صادره از کانادا مشمول تعرفه ۱۰ درصدی اما واردات انرژی آمریکا از مکزیک شامل تعرفه کامل ۲۵ درصدی خواهد شد. ترامپ پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، برای همسایگان شمالی و جنوبی آمریکا به علاوه چین، ضربالاجل اول فوریه (۱۳ بهمن) را تعیین کرده بود تا به قاچاق ماده مخدر فنتانیل و ورود مهاجران غیرقانونی به ایالات متحده پایان دهند؛ مادهای که طبق ادعای مقامات دولتی آمریکا از چین قاچاق شده و سپس از طریق مکزیک و کانادا به ایالات متحده میرسد. او همچنین ادعا میکند شرکتهای چینی با سرمایهگذاری در مکزیک و صادرات از آنجا به ایالات متحده تعرفهها را دور میزنند. ترامپ برای اعمال تعرفهها با استناد به «قانون اختیارات اقتصادی اضطراری بینالمللی»، وضعیت اضطراری ملی اعلام کرده است که به رئیسجمهور اختیارات ویژهای برای حل بحرانها میدهد.
مقامات کاخ سفید اعلام کردند هیچ استثنایی برای تعرفهها وجود نخواهد داشت. علاوه بر این، درباره کانادا نیز به طور خاص، معافیت تعرفهای ایالات متحده برای محمولههای کمتر از ۸۰۰ دلار لغو خواهد شد.
به گزارش دویچهوله، ناظران بر این باورند اقدامات ترامپ بیشتر به عنوان ابزاری برای فشار به منظور تغییر قراردادهای موجود و انعقاد توافقات تجاری جدید انجام میگیرد.
با این حال طبق تحلیل رسانههای آمریکایی، با صدور این دستور احتمال میرود کانادا، مکزیک و چین نیز دست به اقدامات متقابل بزنند؛ امری که خطر وقوع یک جنگ اقتصادی بزرگ را افزایش میدهد که علاوه بر منطقه نفتا بر رابطه اقتصادی چین با آمریکای شمالی که بیشترین سهم را از گردش مالی در اقتصاد بینالمللی دارد نیز سایه خواهد افکند.
همچنین این جنگ میتواند بزودی دیگر شرکای اقتصادی ایالات متحده از جمله اتحادیه اروپایی را نیز به چالش بکشد.
* واکنشها و مقابله به مثلها
طبیعتا دستور ترامپ، واکنش رهبران کانادا و مکزیک را به دنبال داشت که وعده تلافی دادند.
جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا که آخرین روزهای کاریاش را در اتاوا سپری میکند، شامگاه شنبه اعلام کرد کشورش متقابلا بر محصولات آمریکایی ۲۵ درصد تعرفه وضع خواهد کرد. وی همچنین به مردم آمریکا هشدار داد اقدامات ترامپ برای آنها عواقبی منفی خواهد داشت.
ترودو که در یک نشست خبری حضور یافته بود، گفت اتاوا بر کالاهای آمریکایی به ارزش ۱۰۷ میلیارد دلار آمریکا تعرفه وضع میکند.
به گفته وی، تعرفههای ۲۵ درصدی بر کالاهای آمریکایی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار کانادا از روز سهشنبه اعمال میشود، یعنی همان روز آغاز اعمال تعرفههای ترامپ بر واردات از کانادا. ترودو همچنین افزود تعرفههای مربوط به باقیمانده کالاهای آمریکایی به ارزش ۱۲۵ میلیارد دلار کانادا نیز در ۲۱ روز آینده وضع خواهد شد.
کلودیا شینباوم، رئیسجمهور مکزیک نیز پیشتر اعلام کرده بود بدون اینکه هیجانی در کار باشد، منتظر تصمیم واشنگتن قبل از ضربالاجل روز شنبه برای اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات کانادا و مکزیک باقی خواهد ماند.
وی همچنین به وزیر اقتصاد کابینه خود دستور داد در جهت دفاع از منافع مکزیک، دست به اقدامات متقابل از جمله وضع تعرفه بزند.
خانم شینباوم در این مورد در شبکه اجتماعی ایکس نوشت اتهامات نادرست کاخ سفید مبنی بر همکاری دولت مکزیک با گروههای جنایتکار سازمانیافته را به طور قاطع رد میکند. با این حال اعلام کرد به دنبال مقابله نیست و به همکاری و گفتوگو با واشنگتن تمایل دارد. البته خبرگزاری رویترز گزارش داده مکزیکوسیتی تعرفههایی را آماده کرده است که بین ۵ تا ۲۰ درصد خواهد بود و کالاهای وارداتی آمریکایی مانند گوشت خوک و پنیر، همچنین فولاد و آلومینیوم را شامل میشود. طبق این گزارش صنعت خودروسازی مکزیک که کاملا وابسته به خودروسازان آمریکایی بوده و بزرگترین جهش را در میان صنایع این کشور داشته، از ابتدا از تعرفههای ترامپ مستثنا بود.
* چین: جنگ تجاری برنده ندارد
سخنگوی سفارت چین در واشنگتن نیز اعلام کرد افزایش تعرفههای یکجانبه آمریکا بر واردات کالاهای چینی، قوانین سازمان تجارت جهانی را بشدت نقض میکند. او با استفاده از عبارت «جنگ تجاری» برای وضعیت فعلی تاکید کرد: «جنگهای تجاری برندهای ندارند».
در همین زمینه وزارت بازرگانی چین اعلام کرده هم به اقدامات مربوطه برای مقابله به مثل با آمریکا دست خواهد زد و هم شکایتی را به سازمان تجارت جهانی خواهد فرستاد.
پکن علاوه بر این در واکنش به اقدامات یکجانبه ترامپ با سلب مسؤولیت از خود درباره قاچاق فنتانیل، آن را «مشکل آمریکا» خوانده، نه مشکلی که با تعرفه بستن بر چین قابل حل باشد.
* احتمال افزایش بهای سوخت
دستور اخیر ترامپ، احتمال افزایش بهای سوخت در آمریکا را بالا برده است.
انجمن تولیدکنندگان سوخت و پتروشیمی آمریکا ابراز امیدواری کرد تعرفههایی که ترامپ بر نفت و انرژی مکزیک و کانادا وضع کرده است به درازا نکشد.
این انجمن در بیانیهای گفت: «امیدواریم قبل از آنکه مشتریان تاثیراتش را احساس کنند، با همسایگان آمریکاییمان به راهحل سریعی برسیم که نفت خام، محصولات پالایششده و پتروشیمی از تعرفههای مقرر معاف شوند».
ارسال به دوستان
انقلاب اسلامی چگونه با بسط علم و دانشگاه، سوژه انبوه تولید کرد
سوژه ایرانی و انقلاب زنده
مهرداد احمدی: بعد از انقلاب اسلامی، علم و دانشگاه در ایران به نوعی جایگاه جدیدی یافتند؛ نه تنها به مثابه عرصهای برای تولید دانش، بلکه به عنوان فضای خلق هویتهای تازه و آزاد. در این تحولات، میتوان گفت انقلاب اسلامی در ایران به نوعی مبادرت به تولید انبوه سوژههایی کرد که در دل نظام دانشگاهی و علمی نوین جا گرفتند. دانشگاهها به محلی بدل شدند که نه تنها در آنها علم تولید میشد، بلکه زیست آگاهیهای جدید نیز در آنها جریان مییافت. این تحولات، به خودی خود نمادی از یک حرکت دیالکتیکی بود؛ حرکتی که در آن، شکافهای گذشته در قالب بحرانهای سیاسی و اجتماعی بازتولید میشد اما همین بحرانها در عمق خود نشانهای از تکامل و پیشرفت بود.
* تولد سوژههای دانشگاهی
قبل از انقلاب اسلامی، دانشگاهها در ایران بیشتر در اختیار نخبگان بویژه طبقهای خاص از روشنفکران و متفکران غربگرا بودند. دانشگاههای آن دوران، به معنای واقعی کلمه، مراکز فرهنگی و علمی وارداتی بودند که نمیتوانستند از نظر هویتی، با سرنوشت واقعی مردم ایران همراستا باشند اما پس از انقلاب، دانشگاهها بتدریج به محلی برای تولید سوژههای جدید بدل شدند؛ سوژههایی که در جستوجوی معنا، هویت و جایگاه خود در دنیای پس از انقلاب بودند. این تغییر در ذات و کارکرد دانشگاه، به نوعی فرآیند «ظهور آگاهی» بود؛ آگاهیای که پیش از انقلاب در بسیاری از افراد و نهادها وجود نداشت. انقلاب اسلامی به دانشگاهها یک اهرم نوین داد: قدرت خودآگاهی و مسؤولیت در برابر جامعه. در این فضا بود که دانشجویان، اساتید و پژوهشگران بتدریج تبدیل به سوژههایی شدند که خود را در این حرکت دیالکتیکی بازمییافتند. آنها نه تنها به دنبال یادگیری و تولید علم بودند، بلکه در این فرآیند به درک تازهای از هویت جمعی و فردی خود دست یافتند. این گسترش علم و دانشگاه در جامعه، در واقع فرآیند بازسازی هویتی بود که با نگاه به گذشته اما با تأکید بر نیازهای زمانه، در حال شکلگیری بود. به عبارت دیگر، دانشگاهها به محلی برای پرورش اندیشههای جدید بدل شدند که از دل آنها سوژههایی برمیخاستند که میتوانستند از زوایای مختلف به چالشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پاسخ دهند.
* بحرانها به مثابه نشانههایی از تکامل
اما این فرآیند رشد و تحول در دانشگاهها بدون چالش و بحران نبود. همان زمانی که دانشگاهها در حال گسترش و تولید سوژههای جدید بودند، جامعه ایران با بحرانهای سیاسی و اجتماعی مختلفی روبهرو شد. این بحرانها که در ابتدا به نظر میرسید به عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی و سیاسی کشور مطرح باشند، در واقع نشانههایی از حرکت به سوی تکامل بودند، چرا که این بحرانها، همانطور که در تاریخ بشر دیدهایم، میتوانند نقاط عطفی در فرآیند رشد و بلوغ یک جامعه باشند. در نگاه دیالکتیکی، بحرانهای اجتماعی و سیاسی نه تهدید، بلکه فرصتی برای رشد و تحول به حساب میآیند. در این معنا، بحرانها به منزله نوعی تنش و تضاد میان نیروهای قدیم و جدید هستند که در نتیجه آن، یک ترکیب جدید شکل میگیرد. انقلاب اسلامی به طور مستقیم این تضادها را در جامعه به نمایش گذاشت و با ایجاد فضایی که در آن آزادیهای فردی و جمعی مطرح بود، نشان داد این بحرانها در واقع بخشی از فرآیند شکوفایی جامعه ایرانیاند. این بحرانها نه تنها به چالشهای سیاسی دامن میزدند، بلکه به طور غیرمستقیم نقش مهمی در شکلدهی به هویت سوژههای دانشگاهی ایفا میکردند. جوانان و دانشجویان ایرانی که به نوعی در این بحرانها گرفتار شده بودند، در جستوجوی راهحل و معنا بودند. این جستوجو، به آنها این فرصت را میداد که درک بهتری از خود و از جهانی که در آن زندگی میکنند، پیدا کنند.
به همین ترتیب، در مسیر انقلاب اسلامی، علم و دانشگاه تبدیل به عرصهای شدند که آزادی را به معنای حقیقی آن، یعنی آزادی از قید و بندهای کهنه و غیرضروری، تجربه میکردند. این آزادی نه تنها به معنای رهایی از استبداد سیاسی بود، بلکه به معنای رهایی از ساختارهای فکری و علمی که تحت تأثیر استعمار و سلطه خارجی بودند نیز محسوب میشد. دانشگاهها در این دوران نه تنها به تولید علم میپرداختند، بلکه به نوعی به تربیت سوژههایی در حوزههای مختلف فرهنگی و اجتماعی پرداختند که آزادانه میاندیشند و در برابر معضلات اجتماعی و سیاسی موضع میگیرند. در این میان، بحرانهای سیاسی بویژه در سالهای بعد از انقلاب، خود به نوعی بخشی از فرآیند آزادسازی بودند. آزادیای که انقلاب اسلامی در ایران آغاز کرده بود، هیچگاه از مسیر سادهای نگذشت، بلکه همواره با چالشهای سیاسی و اجتماعی همراه بود اما این چالشها خود به نوعی گواهی بر صحت و ضرورت حرکت انفلاب اسلامی به سمت آزادی و خودآگاهی بودند. جامعهای که در آن تضادها و بحرانها به چشم میخورند، جامعهای است که در حال مبارزه برای دستیابی به آزادی است و این مبارزه، گاه از دل همین بحرانها بیرون میآید.
* انقلاب اسلامی و شکافهای اجتماعی؛ بحران به عنوان نشانهای از تکامل
گسترش علم و دانشگاه در جمهوری اسلامی ایران که پیشتر به آن اشاره شد، به عنوان یکی از ثمرات انقلاب اسلامی، به خودی خود تأثیرات عمیقی در تغییر شکل جامعه ایرانی داشت اما در این مسیر، یکی از مسائلی که به طور مداوم در دل تحولات پس از انقلاب خود را نمایان کرد، بحرانهای سیاسی و اجتماعی بود. این بحرانها که در نگاه اول شاید به نظر برسد در تضاد با فرآیند آزادسازی و تکامل جامعهاند، در واقع خود بخشی از این تکامل دیالکتیکی محسوب میشوند.
هرچند به طور آشکار میتوان به این بحرانها به عنوان چالشهای پیش روی انقلاب و حرکت جامعه نگریست اما در سطحی عمیقتر، این بحرانها خود زمینهساز بروز آگاهیهای جدید و شکلگیری هویتهای اجتماعی و سیاسی تازهای هستند که میتوانند در نهایت به تحولی اساسی در ساختارهای اجتماعی منتهی شوند. این بحرانها نه تنها در سطح سیاسی، بلکه در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و حتی علمی نیز به ظهور رسیدند و در این میان دانشگاهها، به ویژه از دهه ۱۹۸۰ به بعد، نقش مهمی در ایجاد بسترهای لازم برای درک این بحرانها ایفا کردند. در این فضای پرتنش، دانشگاهها به محلی تبدیل شدند که در آنجا افراد و گروههای مختلف در مواجهه با بحرانها و چالشهای مختلف اجتماعی و سیاسی، به تحلیل و بازبینی هویت خود و جامعهشان پرداختند و از دل این فرآیند، سوژههایی جدید به وجود آمدند. این سوژهها که همواره در تقابل با وضعیت موجود به دنبال تعریف دوباره خود و جامعه بودند، در همین بحرانها به نوعی به درک تازهای از آزادی و نقش خود در نظام اجتماعی رسیدند. از این منظر، بحرانهای موجود در جامعه ایران نه تنها به معنای تهدید و آشوب نبودند، بلکه نشانگر تلاشی مستمر برای یافتن تعادل و تجدید ساختار در فضای اجتماعی و سیاسی بودند. در همین فضا بود که دانشگاهها به عنوان یکی از محورهای اصلی تولید فکر و آگاهی در جامعه، نه تنها علم را گسترش میدادند، بلکه به کانونهایی تبدیل شدند که در آن افراد به جستوجو و نقد وضعیت خود میپرداختند و به گونهای خود را از قید و بندهای سنتی و استبدادی رها میکردند.
* نقش دانشگاهها در آزادسازی فکری و اجتماعی
در ایران پس از انقلاب اسلامی، دانشگاهها نقشی محوری در آزادسازی فکری و اجتماعی ایفا کردند. این امر، برخلاف آنچه که ممکن است از یک نگاه سطحی به نظر برسد، به معنای ایجاد فضایی برای آزاداندیشی و تقابل با سیستمهای فکری قدیمی و استبدادی بود که پیش از انقلاب حاکمیت داشتند. دانشگاهها در جمهوری اسلامی به کانونهایی برای نقد و تولید علم تبدیل شدند که در آن دانشجویان و اساتید به تحلیل مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میپرداختند و در تلاش بودند درک بهتری از جامعه خود پیدا کنند. این امر در واقع گواهی بر حرکتی دیالکتیکی است که در آن 2 نیروی متضاد، یعنی گذشته و آینده، در تقابل با یکدیگر قرار دارند. در این تضاد و تنش، نه تنها علم و آگاهی توسعه مییابد، بلکه افراد و گروههای مختلف به نوعی درک عمیقتری از خود و از جایی که در آن زندگی میکنند، پیدا میکنند. در این میان، دانشگاهها به محلی تبدیل شدند که تضادها و بحرانها به عرصههایی برای تولید اندیشه و تحلیل مسائل اجتماعی بدل میشدند. در این فرآیند، علم دیگر تنها در قالب یک ابزار فنی و تخصصی دیده نمیشد، بلکه به عرصهای برای فهم عمق مسائل اجتماعی، فرهنگی و فلسفی تبدیل شد. علم در دانشگاههای ایران پس از انقلاب، به ابزاری برای نگریستن به خود و جامعه، برای ایجاد آگاهی جمعی و برای فهم رابطه انسان با جهان پیرامون تبدیل شد. این وضعیت خود میتواند نمود بارزی از حرکتی دیالکتیکی باشد که در آن علم به عنوان یک پدیده انسانی و اجتماعی از سادگی و کلیشههای گذشته عبور کرده و به فرآیند پیچیدهای از تولید اندیشه و خودآگاهی تبدیل میشود.
در طول تاریخ، جوامع مختلف همواره در مواجهه با بحرانهای سیاسی و اجتماعی، به نحوی به سوی بازتعریف و بازسازی خود پیش رفتهاند. ایران پس از انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نبود. بحرانها که در نگاه اول ممکن است نشانهای از بیثباتی و آشفتگی به نظر برسند، در واقع جزئی از فرآیند تحولی بودند که در نهایت به شکلدهی به یک نظم اجتماعی جدید و جامعهای آزادتر و آگاهتر از گذشته کمک کردند. در واقع، این بحرانها از آن جهت که به شکافهای اجتماعی و تضادهای داخلی جامعه اشاره دارند، میتوانند به عنوان نشانههایی از تکامل و حرکت به سوی مرحلهای بالاتر از آگاهی اجتماعی و سیاسی دیده شوند.
در این فرآیند، دانشگاهها به عنوان کانونهای اصلی تولید و بازتولید اندیشه، وظیفه سنگینی را بر دوش داشتند. آنها نه تنها علم را گسترش میدادند، بلکه نقش مهمی در تربیت سوژههای آزاد، مستقل و منتقد ایفا میکردند. در همین فضا بود که مفاهیم آزادی و آگاهی در دانشگاهها به نحوی جدید و پویا تفسیر میشد و دانشجویان و اساتید به دنبال تحلیل عمیقتر و متفاوتتری از بحرانها و تضادهای موجود در جامعه بودند. از این جهت، میتوان گفت دانشگاهها در ایران پس از انقلاب اسلامی، نه تنها محل تولید علم و دانش، بلکه فضای تقابل با بحرانها، چالشها و در عین حال، رشد و تحول به سوی آزادسازی اجتماعی و سیاسی بودند.
در نهایت، باید اشاره کرد بحرانهای اجتماعی و سیاسی ایران، هرچند که در ابتدا به نظر میرسید تهدیدی برای نظم جامعه هستند اما در واقع بخشی از فرآیند تحولی بودند که در آن جامعه ایران در حال شکستن مرزهای گذشته و حرکت به سوی ساختارهای جدید و آگاهانهتر بود. این بحرانها به عنوان فرصتی برای نقد، بازسازی و بازآفرینی جامعه عمل میکردند و به نوعی، دانشگاهها کانونهایی برای ایجاد سوژههای فکری و آگاهانهای شدند که میتوانستند به تحلیل و درک عمیقتری از مشکلات اجتماعی بپردازند و در نهایت به راهحلهایی برای آن بحرانها دست یابند. در این میان، تولید سوژههای دانشگاهی به معنای ایجاد افرادی بود که نه تنها در جستوجوی علم و دانش بودند، بلکه در پی درک و تحقق آزادیهای فردی و اجتماعی نیز بودند. این سوژهها در دل دانشگاهها به نوعی به مواجهه با بحرانهای اجتماعی پرداخته و خود را در این فرآیند شکلدهی به جامعهای آزادتر و آگاهتر بازمییافتند.
به این ترتیب، دانشگاهها در ایران پس از انقلاب اسلامی به عنوان یکی از فضاهای اصلی تولید اندیشه و آگاهی، نقشی اساسی در شکلدهی به جامعهای آزادتر و پویا ایفا کردند و در همین مسیر، بحرانها و چالشهای پیش رو نیز به نقاط عطفی در این حرکت تبدیل شدند.
با نگاهی جامعتر به روند تحولات علمی و اجتماعی در ایران پس از انقلاب اسلامی، میتوان گفت دانشگاهها نه تنها به تولید علم و دانش پرداختهاند، بلکه به کانونهایی برای تولید آگاهی و آزادی تبدیل شدهاند. در این فرآیند، بحرانهای سیاسی و اجتماعی که به نظر میرسید تهدیدی برای نظم اجتماعی باشند، در حقیقت به بخشی از حرکت دیالکتیکی تحول و پیشرفت جامعه ایرانی تبدیل شدند. از این منظر، دانشگاهها به نهادهایی تبدیل شدند که در آنها افراد نه تنها در پی یادگیری و تولید علم بودند، بلکه در پی درک عمیقتر از خود و جامعهشان نیز بودند. این فرآیند تولید سوژههای دانشگاهی نه تنها به معنای توسعه علم بود، بلکه به معنای توسعه آزادی، آگاهی و مسؤولیت اجتماعی در جامعه ایران بود. دانشگاهها به عنوان کانونهای اصلی تولید علم و اندیشه، در نهایت به تحقق آزادی و تحول در جامعه ایرانی کمک کردند و این تحول، از دل بحرانها و چالشها بیرون آمد. در پایان باید گفت انقلاب اسلامی ایران با گسترش دانشگاهها و علم، به نوعی فرآیند تولید انبوه سوژههای دانشگاهی را آغاز کرد. این سوژهها در تلاش برای درک خود و جایگاهشان در جامعه جدید بودند و در این مسیر، دانشگاهها به کانونهایی برای تحول و خودآگاهی تبدیل شدند اما این تحول به هیچوجه بیدردسر نبود. بحرانهای سیاسی که در پی انقلاب به وقوع پیوستند، نه تنها تهدیدی برای جامعه نبودند، بلکه خود جزئی از فرآیند تکاملی بودند که نشان از تحقق آزادی و حرکت به سوی آیندهای بهتر داشتند. بنابراین درک این بحرانها به عنوان گامهایی در مسیر پیشرفت و تحول، میتواند راه را برای فهم عمیقتر حرکت دیالکتیکی انقلاب اسلامی در ایران هموار کند.
ارسال به دوستان
رونمایی از تسلیحات راهبردی جدید در نمایشگاه دستاوردهای دفاعی و فضایی وزارت دفاع
هدف: اسرائیل و...
* رونمایی از موشک 1700 کیلومتری«اعتماد» نسل جدید پدافند هوایی «باور373»، موشک «آل 360» و نسخه جدید موشک «خرمشهر 4»
گروه سیاسی: رئیسجمهور دیروز از نمایشگاه جدیدترین دستاوردهای دفاعی و فضایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بازدید کرد. با توجه به پیشرفتهای شگرف صنایع نظامی کشورمان در ساخت انوع تسلیحات دفاعی و تهاجمی، هرگاه سخن از صنایع نظامی پیش میآید، ناخودآگاه همگان منتظر معرفی یا رونمایی از سلاحهای راهبردی جدید هستند.
این بار نیز با حضور مسعود پزشکیان در نمایشگاه دستاوردهای دفاعی و فضایی وزارت دفاع، از سلاحهای جدیدی مثل موشک «اعتماد» همچنین نسل جدید سامانه پدافند هوایی «باور373» رونمایی شد اما خبر رونمایی از موشک اعتماد با 16 متر طول، 1.25 متر قطر و 1700 کیلومتر متر برد، به آن میزان برای صهیونیستها اهمیت داشت که برخی کانالهای اسرائیلی به پوشش خبر رونمایی اعتماد پرداخته و آن را بازتاب دادند.
خبرگزاری فرانسه نیز در مطلبی که در وبگاه صهیونیستی تایمز اسرائیل هم بازتاب یافت، نوشت: ایران از موشکهای بالستیک جدید با قابلیت حمله به اسرائیل رونمایی کرد.
این خبرگزاری ادامه داد: ایران روز یکشنبه در مراسمی با حضور مسعود پزشکیان، رئیسجمهور و دیگر مقامات کشوری از موشک بالستیک جدید با برد 1700 کیلومتر رونمایی کرد. این موشک «اعتماد» نام دارد.
برنامه موشکی ایران توان حمله به اسرائیل را دارد. ایران در جریان نبرد غزه 2 بار اسرائیل را هدف قرار داد.
خبرگزاری فرانسه نوشت: رونمایی از این موشک جدید، بعد از رونمایی از شهرهای موشکی ایران در جنوب این کشور در هفتههای اخیر انجام شد. موشک اعتماد به عنوان جدیدترین موشک بالستیک وزارت دفاع، دارای کلاهک هدایتشونده تا لحظه اصابت است و خطای اصابت آن نیز زیر 70 متر عنوان شده است. مشخصات اعتماد تا حد زیادی شبیه موشک نقطهزن «عماد» با برد 1700 کیلومتر است. عماد موشکی است که گفته میشود در هر ۲ عملیات «وعده صادق 1و2» از آن استفاده شد، چنانکه بوستر جداشونده این موشک که البته شباهتی نیز به موشک «قدر» دارد، در صحرای نقب اردن پیدا شد. عماد یک موشک نقطهزن است و همانطور که در معرفی تواناییهای موشک اعتماد نیز عنوان شده است، یکی از قابلیتهای کلیدی آن کلاهک هدایتشونده است که تا لحظه اصابت، قابلیت هدایت و کنترل دقیق را حفظ میکند. این ویژگی به معنای افزایش دقت و اثربخشی موشک در مقابله با تهدیدات مختلف است و توانایی دفاعی ایران را در برابر هرگونه تهدید خارجی به سطحی جدید ارتقا میدهد.
اما سامانه پدافند هوایی «باور ۲-۳۷۳» که نسخه ارتقایافته سامانه باور 373 است نیز دیروز در حضور رئیسجمهور رونمایی شد. گفته میشود در این نسخه پرتابگرهای سامانه باور به رادار رهگیری و کنترل آتش مجهز شدهاند.
باور373 همان سامانه هوایی است که در زمان تجاوز هوایی رژیم صهیونیستی به مناطقی از کشورمان، عملکرد فوقالعادهای از خود به نمایش گذاشت. چنانکه کانال تحلیلی - نظامی AITELLY در این رابطه گفته بود: «سامانه پدافندی باور۳۷۳ ایران در مقابل حمله اخیر اسرائیل، فراتر از انتظار عمل کرد». حالا وزارت دفاع از نسخه پیشرفتهتر سامانه پدافند هوایی باور 373 رونمایی کرده است. پیشتر نیز سردار رضا طلایینیک، سخنگوی وزارت دفاع از دستیابی وزارت دفاع به نسخه ارتقایافته سامانه باور373 خبر داده بود.
همانطور که گفته شد در سامانه جدید، پرتابگرهای سامانه باور به رادار رهگیری و کنترل آتش مجهز شدهاند. همچنین بر اساس تصاویر متنشر شده در سامانه جدید، هر آتشبار باور 2-373 از یک رادار کشف به همراه 6 پرتابگر تلار (سکوی موشکی مجهز به رادار) تشکیل شده است که به احتمال زیاد هر پرتابگر قادر خواهد بود به صورت مستقل با اهداف متخاصم درگیر شود. در صورت بهرهمندی سامانه جدید از پرتابگرهای تل (سکوی موشکی بدون رادار) توان درگیری این سامانه به صورت چشمگیری افزایش خواهد یافت.
* پزشکیان: از تقویت صنعت دفاعی پشتیبانی میکنیم
رئیسجمهور صبح دیروز در حاشیه بازدید از دستاوردهای دفاعی و موشکی وزارت دفاع، طی سخنانی با تأکید بر لزوم پشتیبانی از صنعت دفاعی کشور بیان کرد: راهی که در این مسیر طی میکنیم، باید ادامه یابد و هنوز تا قلههایی که باید برسیم، راه داریم. مسعود پزشکیان اظهار داشت: این دستاوردهای برای دفاع از نظام اسلامی است و نه یورش به جایی. این توسعه ادامه خواهد یافت، نه با این نگاه که بخواهیم به کشوری تجاوز کنیم، بلکه با این نگاه که هیچ کشوری جرأت نکند به خاک ما تجاوز کند. وی با قدردانی از فعالان صنعت دفاعی، موشکی و فضایی کشور اظهار داشت: آنچه در حال وقوع است، ما را در ردیف کشورهایی قرار میدهد که پروازهایی در حد خارج از جو داشته باشند و این قدرت علمی و کارشناسی کشور را نشان میدهد و همچنین بیانگر این است که آن اقداماتی که دشمنان انجام دادند تا به این دستاوردها نرسیم، نتیجه نداده و اتفاقا به این دستاوردهای مهم و غرورآفرین رسیدهایم. رئیسجمهور عنوان کرد: امروز با افتخار تولید میکنیم و صادرات داریم و میتوانیم این توانمندی علمی را گسترش دهیم، همچنین میتوانیم معضلاتی را که مردم ما با آن مواجه هستند، با توان جوانانمان رفع کنیم و امیدواریم این علم و فناوری به کمک حل مسائل مختلف بیاید.
پزشکیان با تأکید بر لزوم پشتیبانی از صنعت دفاعی کشور بیان کرد: راهی که در این مسیر طی میکنیم، باید ادامه یابد و هنوز تا قلههایی که باید برسیم، راه داریم.
وی اضافه کرد: نباید در این مسیر خسته شویم و لازم است از عزیزانی که در این عرصه فعالیت میکنند، پشتیبانی و بستر را برای توسعه آماده کنیم.
رئیسجمهور گفت: این جوانان و عزیزان ما قادرند به تمام آنچه نیاز داریم دست یابند که این باعث افتخار است.
* از موشک «آل 360» تا نسخه جدید «خرمشهر 4»
در کنار رونمایی از تسلیحات جدیدی چون موشک اعتماد و سامانه پدافند هوایی باور 2-737، سلاحهای دیگری نیز در نمایشگاه دفاعی و فضایی وزارت دفاع ارائه شده است. سامانه سلاح پدافند هوایی بردبلند شهید آرمان با برد ردگیری 180 کیلومتر و برد درگیری 120 کیلومتر به عنوان سامانه کاملا تاکتیکی و خودکششی از این جمله است.
همچنین سامانه سلاح موشک بالستیک سوخت جامد آل360 با برد 180 کیلومتر و دقت نقطهزنی، قابلیت شلیک همزمان ۶ موشک به عنوان سامانه تاکتیکی متحرک، سامانه سلاح موشک بالستیک سوخت جامد شهید قاسم با برد 1400 کیلومتر، دارای دقت نقطهزنی و مقاوم در برابر جنگ الکترونیک و سامانه سلاح موشک کروز شهید ابومهدی با برد 1000 کیلومتر، وزن سرجنگی 270 کیلوگرم و قابلیت شلیک از انواع لانچرهای زمینی و دریایی با قابلیت عبور از نقاط میانی از دیگر تسلیحات ارائه شده است.
اما در نمایشگاه جدیدترین دستاوردهای دفاعی و فضایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، نسخه جدید موشک بالستیک راهبردی خرمشهر4 نیز ارائه شده است. خرمشهر 4 همان موشکی است که سردار حاجیزاده، فرمانده هوافضای سپاه درباره آن گفته بود که با شلیک هر فروند از این موشک، همزمان 80 هدف با دقت بالا مورد اصابت قرار میگیرد. یعنی اگر همزمان 100 فروند خرمشهر 4 شلیک شود، 8 هزار هدف مورد اصابت قرار خواهد گرفت.
سامانه سلاح موشک بالستیک سوخت مایع خرمشهر 4 پیشتر با حداکثر برد 2000 کیلومتر و وزن سرجنگی 1500 کیلوگرم رونمایی و معرفی شده بود اما در نسخه جدید با سرجنگی 2000 کیلوگرمی، دارای انواع سرجنگی با ماموریتهای مختلف، همچنین دارای سنگینترین سرجنگی در بین موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی ایران است. ضمنا خرمشهر 4 در لحظه برخورد، سرعت خود را به 8 ماخ میرساند که باعث میشود رهگیری آن برای دشمن بسیار دشوار باشد. از دیگر تسلیحات ارائه شده در نمایشگاه وزارت دفاع میتوان به سامانه سلاح موشک بالستیک سوخت مایع جهاد با برد 1000 کیلومتر، وزن سرجنگی 650 کیلوگرم و دارای دقت نقطهزنی، سامانه سلاح موشک بالستیک سوخت مایع عماد با برد 1700 کیلومتر، وزن سرجنگی 800 کیلوگرم و دقت نقطهزنی، سامانه سلاح پدافند هوایی برد کوتاه شهید مجید با برد کشف 15 کیلومتر، برد درگیری 8 کیلومتر و دارای قابلیت شلیککن و فراموشکن و توانایی مقابله با پهپاد، بالگرد و اهداف ارتفاع پایین، سامانه سلاح پدافند هوایی برد کوتاه دزفول با برد کشف 27 کیلومتر، برد درگیری 12 کیلومتر، سامانه عمودپرتاب ضد کروز، پهپاد و اهداف پروازی با ارتفاع و برد پست، قابلیت شلیک ۲ موشک همزمان علیه ۲ هدف مختلف، سامانه سلاح پدافند هوایی برد کوتاه زوبین با حداکثر برد 25 کیلومتر، قابلیت شلیک ۸موشک به صورت عمودپرتاب، دارای رادار آرایه فازی و قابلیت درگیری در 360 درجه و سامانه سلاح پدافند هوایی برد بلند 15 خرداد، با برد کشف 200 کیلومتر، برد درگیری 120 کیلومتر و ارتفاع کشف و درگیری 27 کیلومتر اشاره کرد.
***
وزیر دفاع: بهمن ماه ۲ پرتاب فضایی خواهیم داشت
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان اینکه «در بهمن 2 پرتاب فضایی خواهیم داشت»، گفت: امروز در حوزه پرتاب ماهواره به بلوغ رسیدهایم و برنامههای خوبی برای آینده داریم.
امیر عزیز نصیرزاده در جریان بازدید رئیسجمهور از نمایشگاه دستاوردهای وزارت دفاع در حوزه هوافضا عنوان کرد: در آینده فضا، محور همه علوم خواهد بود و نیاز است عقبماندگیهایمان را با سرعت بیشتر جبران کنیم.
وی افزود: ارتباط خیلی خوبی بین وزارت دفاع و وزارت ارتباطات در حوزه فضایی برقرار است و در این حوزه شرکتهای خصوصی هم به کار گرفته شدهاند و امروز وزارت دفاع با بیش از 7 هزار شرکت خصوصی و 300 شرکت دانشبنیان در ارتباط است.
امیر نصیرزاده گفت: ما فعالیت فضایی را با ساخت ماهواره آغاز کردیم و زمانی که با مشکلات در حوزه پرتاب ماهواره مواجه شدیم، سراغ ساخت ماهوارهبر رفتیم و امروز در این حوزه به بلوغ رسیدهایم و برنامههای خوبی برای آینده داریم. این امکان هم وجود دارد تا در آینده خدماتی به کشورهایی که با آنها روابط خوبی داریم، ارائه کنیم. وزیر دفاع با بیان اینکه «در بهمن ۲ پرتاب فضایی خواهیم داشت»، گفت: در حوزه بلوک انتقال مداری، کارهای خوبی انجام شده است و اگر این اقدامات به نتیجه برسد، به مدار ژئو دست مییابیم. کار روی ماهوارهبر سریر آغاز شده است و سنگینترین محمولهها را با این ماهوارهبر به فضا میفرستیم؛ این کار مقدمهای بر ایجاد منظومه فضایی خواهد بود.
***
سلامی: سامانههای ساحل به دریا در تونلهای زیرزمینی ذخیرهسازی شد
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی سخنانی گفت: نیروی دریایی سپاه موفق شده است تمام سامانههای ساحل به دریای خودش را در سازههای امن و مستحکم در تونلهای زیرزمینی ذخیرهسازی کند.
سرلشکر حسین سلامی با اشاره به اینکه تعداد این سازههای امن در نقاط مختلفی از خط ساحلی و عمق کشورمان گسترش یافته است، اظهار کرد: هر کدام از این پایگاهها و سازههای امن زیرزمینی که به اصطلاح شهرهای موشکی نامگذاری شدهاند، تعداد بسیار کثیری از سامانهها و موشکها را درون خود جای داده است.
وی با بیان اینکه موشکهای جدید برد بیش از هزار کیلومتر را دارا هستند، گفت: امروز نیروی دریایی سپاه به این توانایی رسیده است که سامانههای موشکی خود را از موقعیتهای مختلف در اعماق خاک کشورمان شلیک کند و اهداف خود را چه در دریاها و چه در خشکی با دقت بالا مورد اصابت قرار دهد.
سرلشکر سلامی با اشاره به برد این موشکها که دقت و قدرت تخریب آنها همگی با هم یک جهش و یک پیشرفت و ارتقای قابل توجهی یافته است، بیان کرد: به فضل الهی طی سالهای دور و نزدیک نیروی دریایی سپاه پیشرفتهای زیادی هم در کمیت و هم در کیفیت سامانههای تهاجمی خود حاصل کرده است. در واقع برد واقعی موشکهای این نیرو همچنین جمع برد دریانوردی شناورها به اضافه برد خالص سامانههای موشکی هم در جنگ ایستا و هم جنگ سیال روی سامانههای موشکی شناوری و ساحل به دریا ارتقای قابل ملاحظهای داشته و به مدرنترین تکنولوژی مجهز شده است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ چرا متفکران غربی از فهم پدیده انقلاب اسلامی ناتوانند؟
انقلاب از دریچه فکر غربی
با وجود آنکه 4۶ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد، تحلیل و تبیین این پدیده شگرف همچنان یکی از موضوعاتی است که اذهان طیفی از پژوهشگران داخلی و خارجی را به خود معطوف ساخته است.
پژوهشگران یاد شده سعی کردهاند با استفاده از نظریههای موجود در تبیین انقلابها، علل، عوامل، ریشهها، فرآیندها و پیامدهای این انقلاب را توضیح دهند اما ظاهرا هیچ یک تاکنون تبیینی جامع و مانع از انقلاب اسلامی ارائه نکردهاند. علت عمده این مساله آن است که انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک رخداد منحصربهفرد اجتماعی - تاریخی از ویژگیهای ممتاز و متفاوتی نسبت به سایر انقلابها برخوردار است که تلاشهای نظری پیرامون این واقعه را با چالش روبهرو میکند. از طرف دیگر ضعف نظریههای انقلاب نیز که هر یک بر ابعاد خاصی از پدیده انقلاب تاکید دارند، باعث شده با به کارگیری این تئوریها، عناصری از علل و عوامل انقلاب اسلامی که برخی از آنها جزئی کلیدی و تعیینکننده بودهاند از دایره شمول این نظریات کنار بمانند. با این همه به نظر میرسد چالش اصلی پیش روی نظریهپردازان انقلاب را باید با اندکی ژرفنگری مورد بازکاوی قرار داد. تئوریهایی که تا امروز از دامان گفتمان مدرن سر بر آورده است و قصد تبیین انقلاب اسلامی را دارند، هیچگاه نخواهند توانست بعد الهی و قدسی چنین پدیدهای را درک و فهم کنند، چرا که از یک سو منکر تاثیر و نقشآفرینی چنین عواملی در صحنه اجتماع و تاریخ بوده و از سوی دیگر ابزار لازم برای شناخت این گونه عوامل فرامادی را در دست ندارند.
علوم سیاسی و اجتماعی رایج که خود را در دایره معنایی مدرنیته محصور ساختهاند، تنها رسالت خود را تبیین دروندنیایی رویدادهای اجتماعی تعریف کردهاند و البته بیش از این نیز محصول دیگری را نمیتوانند ارائه دهند و این همان نقطهای است که گویای میزان نارسایی چنین تئوریهایی است.
انقلاب اسلامی اما با ساحتی قدسی و الهی پدیدهای منحصربهفرد است که معمار کبیرش آن را تحفهای الهی معرفی کرده و با همه انقلابها متفاوتش دانسته است. چنین رویدادی با این پشتوانه تئوریک از انگارههای دینی را تنها با ابزاری از همین جنس میتوان فهم کرد.
به نظر میرسد برای فهم انقلاب اسلامی لازم است به سطح عمیقتری نسبت به تئوریهای پیشگفته روی آورد و با عبور از آنها و گذار از مبانی هستیشناختی این قبیل نظریهها، به نوعی ساختارشکنی و در نتیجه پیریزی بنای تازهای برای فهم این موضوع اقدام کرد.
به نظر میرسد بستری که یارای ارائه فهمی عمیق و البته دقیق از انقلاب اسلامی خواهد بود، فلسفه تاریخی است که از جنس همین انقلاب باشد و زبان زمان آن را درک کند.
آن گونه که صاحبنظران این عرصه عنوان کردهاند، بستر بروز و ظهور هر نحله و مکتبی در علوم اجتماعی و سیاسی، فلسفه تاریخی است که بر مبانی هستیشناختی خاص خود استوار است. از همین رو این رهگذر محمل خوبی است تا بتوانیم برای عبور از نظریات رایج در گفتمان مدرن و جبران کاستیها و ناراستیهای آنها، به سطحی عمیقتر توجه کنیم که همانا فلسفه تاریخی است، غیر از آنچه امروز دنیای غرب را به خود مشغول ساخته است.
انقلاب اسلامی با درونمایه معرفتی شیعی هم در علل موجد و هم در نحوه پیدایش و سنخ کنشگران واجد وجهی الهی و فرامادی است که آن را میتوان در نوع نگاه متفاوتی که در قالب فلسفه تاریخ دینی ارائه میشود. فهم کرد. فلسفه این انقلاب همچنین ضمن پیوند با عقبه هویتی حاملان این اندیشه، غایتی قدسی را برای فرجام نهایی تاریخ در افق خود دارد که هم محرک تاریخ و هم تعیینکننده مسیر این تاریخ تا رسیدن به هدف نهایی است.
آمیختگی و نقش مذهب و تفکرات دینی با پیروزی انقلاب اسلامی و ماهیت آن به حدی زیاد است که ناظران در برابر این سؤال اساسی که آموزههای مذهبی و بویژه شیعی از پیششرطها و مقدمات انقلاب بودهاند یا محصول آن، نظر واحدی ندارند. بنیانگذار انقلاب اسلامی اما در مقابل همه تحلیلها و علل واسطهای انقلاب، آن را یک تحفه الهی معرفی کرده و میفرمایند: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست؛ هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان به این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است».
***
فوکو و روح جهان بیروح
حمید ملکزاده: هر سال با نزدیک شدن به میانههای بهمنماه، بحث و گفتوگو درباره انقلاب اسلامی ایران شدت میگیرد؛ گفتوگوهایی که در قالب مستندهای خبری، یادداشتهای روزنامهای، مصاحبه و نشستهای عمومی یا تخصصی در اختیار مخاطبان مختلف قرار میگیرد. در حالی که به نظر میرسد موضوع انقلاب اسلامی ایران باید به عنوان نقطه عطف و عزیمت بخشی از تاریخ سیاسی معاصر ایران، در سطح عمومی، به موضوعی برای پاسداشت قدرت تأسیس مردم در نظر گرفته شده و پاس داشته شود، بعضاً در محافل مختلف رسانهای یا تخصصی، اصل تأسیس سیاسی صورت گرفته در جریان انقلاب سال 1357 را به چالش کشیده و طوری درباره آن صحبت میکنند که گویی با یک جور پدیده عرضی در سیاست معاصر ایران سر و کار دارند. این رویکرد از جهتی ناشی از رقابتهای سیاسی مخالفان رسانهای و سیاسی جمهوری اسلامی ایران است؛ مخالفانی که یا به نحوی با بازماندگان سیاسی رژیم پهلوی در ارتباط بوده و دل در گروی سلطنت خاندان پهلوی دارند یا به دلایل مختلف هویت سیاسی خود را در مخالفت با جمهوری اسلامی ایران تعریف میکنند. این گروه دوم تلاش میکنند با زیر سوال بردن اصل دقیقه تأسیس، از جمهوری اسلامی ایران بهعنوان نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی ایران اعتبارزدایی کنند. بحث درباره این 2 گروه از مخالفان انقلاب مردم ایران در سال 57 را باید به طور مفصل و در جای دیگری مطرح کرد. من در این یادداشت تلاش میکنم به برخی تردیدهای ناشی از مواجهه نظری با انقلاب اسلامی ایران بپردازم.
* انقلاب اسلامی ایران؛ روح جهان بیروح
این عبارات تقریباً برای هر کسی که به نحوی با مواجهه اذهان غیرایرانی با انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 سر و کار داشته، آشناست. برای فهمیدن این عبارات قبل از هر چیز باید به فضایی در محیط بینالملل بازگردیم که انقلاب ایران در آن اتفاق افتاده بود: امکان واقعی جنگ هستهای آخرالزمانی در جنگ سرد.
جنگ سرد را از جنبههای زیادی میتوان مورد مطالعه قرار داد. در روایتهای مختلفی که از این پدیده تاریخی در محیط بینالملل ارائه میشود، عموماً عنصر تخاصم حل ناشدنی میان بلوکهای شرق و غرب، برجستگی قابلتوجهی دارند. با وجود این چیزی در پس این تخاصم واقعی وجود دارد که هنوز و تا حد زیادی مغفول مانده است: جنگ سرد نزاع 2 قطب رادیکال چپ و راست از یک ادعای تمدنی واحد بود. یعنی برخلاف آنچه ممکن است در ظاهر امر به نظر بیاید، جنگ سرد بر 2 بنیان متفاوت استوار نشده بود، بلکه نزاعی بود که میان 2 سر از یک هیولای واحد درگرفته بود. یکی از سرها بر شانه راست و سر دیگر بر شانه چپ هیولای مادیگرایی خامی قرار گرفته بودند که از علمباوری مادیگرای دولت - پایه نیرو میگرفت. این هیولای چند سر و تک پیکر با ظهور باورهای علمگرایانه و تسلط آنها بر همه ساحتهای زندگی بشر ظهور پیدا کرد. فاشیسم و نازیسم نتایج منطقی دنبال کردن دعاوی بنیادین آن بودند و لیبرالیسم و کمونیسم شوروی صورتهای وساطتشدهتر آن به حساب میآمدند. در جهانی که روح از آن رخت بربسته بود، پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، ر ابتدای امر به عنوان بازگشت روح به سیاست در نظر گرفته شده بود؛ شورشی علیه دعاوی موجود از انسان و نهادهای کنترلگری که به اعتبار آن ساخته شده بودند.
* روح در زندان زمانه
ذهن آشفته از ملال ناشی از تسلط هیولای مادیگرایی بر ساحتهای مختلف از زندگی انسان غربی وقتی با شکوه انقلابی مردمی در ایران روبهرو شد به استقبال آن رفت؛ باوجود این بعد از به پایان رسیدن دوران حیرت نتوانست به طور کامل با آن همراهی کند. انسان غربی در انقلاب ایران چیزی را دنبال میکرد که پیشتر در جهان خود کشته بود، و با صدای بلند، در حالی که فانوسی کمرمق در دست داشت، مرگ آن را فریاد کشیده بود. شاید به همین دلیل بود که نمیتوانست خروش انقلابی آن را تحمل کند. اتفاقی در ایران افتاده بود که به شکل بنیادینی با همه آنچه جهان غرب را ساخته و اداره میکرد متفاوت بود. مردمی بیسلاح در مقابل گلوله ارتشی مسلح قرار گرفته بودند که یا آنها را سرکوب شده میخواست یا مرده؛ و حاضر بود به سادگی برای بهسامان کردن «جزیره ثبات» جهان غربی در منطقه غرب آسیا هزاران نفر را به مسلخ بفرستد. این تقابل، نیروی ویرانگری را علیه نظام سرکوب و دستگاه کشتار تولید کرده بود که نمیشد انتظار داشت به آسانی مهار شود. یعنی بنا نبود به سادگی آن را در اختیار گرفت. در کنار همه اینها، نفرت انباشت شده در طول سالهای سرکوب و استبداد در برخی نقاط مربوط به جغرافیای انقلاب در فردای پیروزی علیه عاملان و آمران سرکوب و استبداد فعال شده بود و این چیزی بود که ذهن ترسان غربی نمیتوانست آن را بهخوبی فهم کند؛ انسان غربی بر این باور بود که دوره انقلابهای بزرگ به پایان رسیده است و شاید فکر نمیکرد مردمی از شرق «حق داشته باشد» عصیان عمومی علیه زنجیرهایی تاریخی را به نمایش دربیاورد. این رویکرد دوگانه یکی از قابل تأملترین مواجهههای ذهن غربی با انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بود؛ انقلابی که در مرحله اول از نگاه اندیشمندانی مانند میشل فوکو میشد به استقبال آن رفت اما نمیشد نتایج منطقی آن را پذیرفت؛ مواجههای که انگار تنها تا جایی میتوانست با موضوع خشونت انقلابی همراهی کند که مانند اسباب آتشبازی چینیها آسمان تاریک انسان غربی را روشن کند. یعنی از پیش حدی داشته باشد؛ حدی که از جایی بیرون از تاریخ و توسط عاملانی غیر از کسانی که در میدان مبارزه حاضر بودند تعیین میشد، حدی که در حصار تنگ نوعی مقاومت محلی با قدرتی محلی تعیین شده بود و انگار وقتی بنا داشت چیزی فراتر از این تنگنای پوچانگارانه ناشی از ناامیدی ذهن نظریهپرداز غربی را محقق کند، به چیزی ترسناک تبدیل میشد.
***
سیاست نامتوازن آبراهامیان
پروفسور یرواند آبراهامیان به سال ۱۹۴۰/۱۳۱۹ در تهران دیده به جهان گشود. تا سال ۱۹۵۰/۱۳۳۰ در همین شهر به تحصیل پرداخت و سپس روانه انگلستان شد. در سال ۱۹۶۳/۱۳۴۲ از دانشگاه آکسفورد درجه کارشناسی ارشد گرفت و سال ۱۹۶۹/ ۱۳۴۸ از دانشگاه کلمبیا موفق به اخذ درجه دکترا شد.
آبراهامیان در دانشگاههای پرینستون و آکسفورد به تدریس تاریخ ایران پرداخت و هماکنون استاد تاریخ عمومی بویژه تاریخ اروپای جدید و جهان سوم در کالج باروک دانشگاه نیویورک است. آبراهامیان علاوه بر کتب تألیفی، مقالات بسیاری درباره تاریخ معاصر ایران نوشته است. عمدهترین آثار وی عبارتند از: «ایران بین 2 انقلاب»، «کودتا»، «مردم در سیاست ایران»، «تاریخ ایران مدرن»، «مقالاتی در جامعهشناسی ایران»، «پارانوید در سیاست ایران»، «آنارشیسم در انقلاب روسیه»، «یک آنارشیست آمریکایی، زندگی والترین کلیر»، «خمینیسم، مقالاتی درباره جمهوری اسلامی»، «اعترافات شکنجهشدگان: زندانها و ابراز ندامتهای علنی در ایران مدرن».
* نیمنگاهی به نظریه
آبراهامیان تبیین تئوریک از وقوع انقلاب اسلامی را از طریق ترکیب 2 تبیین متفاوت که از سوی موافقان و مخالفان رژیم پهلوی عنوان شده صورتبندی کرده است. از نظر او، موافقان رژیم پهلوی سرعت فوقالعاده رژیم برای ایجاد نوسازی اقتصادی و اجتماعی برای ملتی سنتگرا و عقبافتاده را علت وقوع انقلاب میدانستند و در مقابل مخالفان این استدلال را نپذیرفته و معتقد بودند انقلاب ناشی از ناتوانی رژیم در نوسازی سریع برای سرپوشگذاری بر حکومت استبدادی و وابسته رژیم بوده است.
آبراهامیان هر یک از نظریههای مطرح شده از سوی مخالفان و موافقان رژیم پهلوی را در بخشی واقعی و در بخشی دیگر غیرواقعی دانسته، آنگاه به پندار خود با ضمیمه کردن بخشهای صحیح هر یک از این 2 نظریه، دیدگاه جدیدی را تحت عنوان سیاست توسعه ناموزون مطرح کرده است.
به این ترتیب آبراهامیان نوسازی اقتصادی سریع در حکومت پهلوی در نظریه اول را با ویژگی استبدادی بودن آن که در نظریه دوم مطرح شده است ترکیب کرده و معتقد شده است: انقلاب ایران بدان سبب روی داد که شاه در سطوح اجتماعی و اقتصادی نوسازی کرد و به این گونه طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد اما نتوانست در سطح دیگر یعنی سطح سیاسی دست به نوسازی بزند.
از نظر آبراهامیان، انقلاب ایران حاصل این سیاست نامتوازن یعنی شکاف میان 2 نظام اجتماعی و اقتصادی توسعهیافته از یک طرف و نظام سیاسی توسعهنیافته از طرف دیگر بود. این شکاف باعث شد پیوندهای میان حکومت و ساختار اجتماعی ایران آسیب جدی ببیند و از فراهم شدن هرگونه زمینه برای ایجاد مجاری ارتباطی بین نظام سیاسی و توده مردم جلوگیری کند. البته ظهور انقلاب با ابعاد اسلامی برای آبراهامیان امری متناقض و استثنایی جلوه میکند. از نظر او انقلاب اسلامی، برخلاف مقتضای دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی، علمای سنتی را به عرصه آورد که از صدر اسلام الهام میگرفتند و مصمم بودند با طرح قوانینی سراسر مذهبی و تشکیل محاکم شرعی به جای نظام قضایی دولتی و انکار تمام انگارههای غربی همچون دموکراسی، حکومتی مذهبی بنا کنند. آبراهامیان ظهور انقلاب اسلامی را در پایانههای قرن بیستم نهتنها برای ایران، بلکه برای جهان امروز یک نقیضه و استثنا میداند.
* شرح و ارزیابی نظریه
مطرح کردن انقلاب اسلامی به عنوان یک نقیض و استثنا در تاریخ معاصر ایران از سوی آبراهامیان میتواند یکی از بحثبرانگیزترین مفاهیم مطروحه در تبیین انقلاب اسلامی از سوی ایشان باشد. سنتی بودن انقلاب اسلامی و ضدیت آن با مدرنیسم غربی به صورت طبیعی ایجاب میکرد تا آبراهامیان برای این پدیده بدیع مفهومسازی ریشهیابی و نظریهپردازی کند ولی او با چشم بستن به روی روند رو به رشد اسلامگرایی در تاریخ معاصر ایران و عدم توجه به هویت دینی انقلاب، پدیده نوسازی و روند سکولاریزه شدن جامعه ایران را که از سوی رژیم پهلوی تعقیب میشد، محور تحلیلهای جامعهشناختی خود قرار میدهد و بر اساس آن، نظریه سیاست ناموزون را برای انقلابی سکولار، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیشنهاد میدهد و این امر به معنای نظریهپردازی برای انقلابی است که هرگز اتفاق نیفتاد.
* نقش تعیینکننده امام خمینی
عجیبتر آنکه آبراهامیان به جای اینکه پس از برخورد با واقعیت و هویت انقلاب اسلامی که از نظرگاه او پدیدهای عجیب و غیرمنتظره مینمود، نظریهای متناسب و تبیینی سزاوار ارائه دهد، برای تبیین انقلاب اسلامی رویکردی روانشناسانه مبتنی بر شخصیت رهبر کبیر انقلاب را انتخاب کرده و مرکز ثقل مباحث خود قرار میدهد. از نظر آبراهامیان، بدون نقش تعیینکنندهای که امام خمینی(ره) داشتند، نمیتوان به این پرسش پاسخ داد که «چرا انقلاب ۱۳۵۶ تا ۱۳۵7 که مضمون آن عمدتاً اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود، شکلی عقیدتی که بیشک مذهبی بود به خود گرفت؟»
از نظر آبراهامیان، نقش تعیینکننده امام خمینی(ره) را با 2 عامل میتوان توضیح داد: عامل اول «شخصیت ایشان بویژه زندگی ساده و سازشناپذیری با طاغوت» و دومین عامل «هوشمندی و موقعشناسی و بویژه توانایی ایشان در گرد آوردن طیف وسیعی از نیروهای سیاسی و اجتماعی در پشت سر خود». از این تحلیل بخوبی به دست میآید که آبراهامیان انقلاب اسلامی را که به وضوح پدیدهای عظیم و مبتنی بر لایههای اسلامی و دینی مردم و انقلابی عمیقا فرهنگی و اجتماعی بود، در حد تحلیلی روانی از شخصیت امام خمینی(ره)، آن هم با ویژگیهایی از قبیل سادهزیستی یا هوشمندی و موقعشناسی، تقلیل میدهد. تأثیر ویژگیهای فوق اگرچه بزرگ بود ولی همه اشتباه آبراهامیان به این جمله خلاصه میشود که «انقلابی که او برای آن نظریهپردازی کرده است اساسا تحقق نیافت و آنچه واقعاً اتفاق افتاد، او برای آن نظریهپردازی نکرده است».
* سرگردانی در برخورد با پدیده انقلاب
تئوری سیاست نامتوازن در کنار سایر تبیینهایی که آبراهامیان مطرح میکند مصداق روشنی از گیجشدگی است. او برای تبیین انقلاب ایران پس از تأکید بر تئوری سیاست نامتوازن، به مناسبت وقایع انقلاب اسلامی تبیینهای دیگری درباره کلیت انقلاب اسلامی مطرح میکند که حاکی از سرگردانی نویسنده در برخورد با پدیده انقلاب اسلامی است. اگر تبیینهای متعدد آبراهامیان، در یک راستا و در تأیید یکدیگر قرار میگرفت یا این تبیینها، تبیینهایی از علل بلندمدت و کوتاهمدت انقلاب شمرده میشد، توجیه آن قدری آسانتر مینمود، ولی غیر از آخرین تبیین که میتوان آن را علتی تشدید شده در راستای تئوری سیاست ناموزون محسوب کرد، بقیه تئوریها با یکدیگر متعارض و منافی یکدیگرند.
تعارضی آشکار میان آغاز و فرجام سخن آبراهامیان وجود دارد. آغاز کلام میگوید مردم ایران به لحاظ اقتصادی و اجتماعی به جامعهای جدید تبدیل شدند. نیروهای اجتماعی در این جامعه به شاخصهای قابل توجهی در ابعاد اجتماعی و اقتصادی دست یافتند و همین شاخصها ظرفیت حرص و اشتهای آنان را در رسیدن به آزادی و دموکراسی که نیاز نیروها و طبقات اجتماعی جدید است تحریک کرد ولی با وجود این تمام راهها برای دستیابی به آزادی و دموکراسی مسدود شده بود؛ این عدم توازن راه را برای انقلاب هموار کرد. آبراهامیان اما در فرجام سخن موضوع را به گونه دیگری منعکس میکند: رکود اقتصادی از یک طرف و فراهم شدن زمینههای توسعه سیاسی از طرف دیگر، باعث شد مردم یعنی نیروهای متوسط و طبقه کارگر در مقابل رکود اقتصادی اقدام کنند.
* نقیض یا استثنایی بودن انقلاب
آنچه آبراهامیان را به ورطه «نقیض» انقلاب اسلامی یا استثنایی بودن انقلاب اسلامی کشانده است، تحلیل شرقشناسانه او از انقلاب با بهرهگیری از ابزارهای تحلیل طبقاتی و مارکسیستی است. تحلیل او از رژیم حاکم بهمنزله یک رژیم استبدادی و تحلیل احزاب مخالف که به دنبال کسب آزادی سیاسی بودند، نگارش دوگانه و قطبی استبدادی - جمهوری او را میرساند. آبراهامیان در تمام بحثهای خود هیچگاه از بررسیهای طبقاتی و ابزارهای مفهومی طبقات جدید سنتی، کارگر، بورژوا، کشاورز و بیرون نمیآید. از این جهت اسلامگرایی مردم ایران جز در طبقه بورژوا و روحانیت برای او چشمگیر نیست و به نحو بارزی در بحثهای او مغفول میماند.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از دلایل نارضایتی نمایندگان کارگری از تصمیمات کمیته مزد
نمایش دستمزد
گروه اقتصادی: عدم تطابق حقوق و دستمزد کارگران با تورم همچنان به عنوان یک مشکل جدی مطرح است. از یک سو کارگران با این حقوق تمایلی به فعالیت در مشاغل صنعتی ندارند و از سوی دیگر صنعت کشور به نیروی توانمند و متخصص نیاز دارد. گزارشها نیز حکایت از این دارد که قراردادهای کوتاهمدت به دلیل عدم کفایت دستمزد در حال افزایش است و همین مساله به کمبود نیرو در بازار کار دامن زده است. در این شرایط بسیاری از فعالان کارگری معتقدند دستهبندی مشاغل و تعیین حقوق و دستمزد بر مبنای تورم میتواند به مشکلات کارگران و بنگاههای اقتصادی خاتمه دهد.
برخی کارشناسان، کارفرمایان و کارگران معتقدند دستمزدها باید حداقل به اندازه تورم و حتی بیش از آن افزایش یابد. دلیل مطرح شده از سوی آنها برای این امر نیز کاهش قدرت خرید کارگران در سالهای گذشته است که دستمزدها کمتر از نرخ تورم افزایش یافته است. به اعتقاد این گروه، این افزایش میتواند قدرت خرید کارگران را حفظ کند و در نتیجه تقاضا برای کالاهای اساسی را افزایش دهد و موجب رونق اقتصادی شود. در مقابل، گروهی دیگر معتقدند افزایش دستمزدها به اندازه تورم یا بیشتر، هزینه کارفرمایان را افزایش میدهد و ممکن است به تعطیلی کارخانهها یا انتقال کارگران به بخشهای غیررسمی منجر شود که این امر به زیان کارگران خواهد بود.
احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با تاکید بر اینکه کارفرمایان در بخشهای مختلف موظف به رعایت میزان دستمزدی هستند که توسط شورای عالی کار تعیین میشود، گفته است: «از کارشناسان مختلف درباره دستمزد سال 1404 نظرخواهی کردیم تا بر اساس آن، رابطه مزدی کارفرمایان و کارگران مشخص شود. با توجه به اهمیت این موضوع، تصمیم گرفتیم با فراخوانی عمومی، از کارشناسان، کارفرمایان و کارگران دعوت کنیم پیشنهادهای خود را در این زمینه از سراسر کشور ارسال کنند».
* در سالهای اخیردستمزد از تورم جا مانده است
این فراخوان زمینه آسیبشناسی بیشتر حقوق و دستمزد کارگران را فراهم میکند. در سالهای اخیر موضوع حقوق و دستمزد کارگران بر مبنای تورم تعیین نشده است. هر چند در برخی سالها نیز دولتها وعده دادهاند با افزایش تورم میزان حقوق و دستمزد را ترمیم خواهند کرد اما در عمل این اتفاق نیفتاده است. حال باید دید دولت چهاردهم به خواسته جامعه کارگری تن میدهد یا اینکه با فراخوان، به دنبال وعده جدید برای دلخوش کردن کارگران است و در نهایت آنچه را تصویب میکند که به نوعی خواسته خود است.
در همین ارتباط علیرضا میرغفاری، عضو کانون عالی انجمن صنفی کارگران ایران به «وطن امروز» گفت: «در شرایط کنونی در کمیته مزد، دولت و کارفرما در یک جبهه قرار دارند، به همین دلیل کارگران نیز نمیتوانند مطالبات خود را دریافت کنند. به طور قطع تعیین نیاز کارگران باید بر مبنای سبد معیشت باشد تا تمام هزینهها را پوشش دهد. سال گذشته سبد معیشت 21 میلیون و 866 هزار تومان از سمت کارگری تعیین شد، در حالی که حداقل دستمزد 1403 هفت میلیون و ۱۶۶ هزار تومان تعیین شد که 30 درصد سبد هزینه کارگری را پوشش میدهد. این موضوع نشان میدهد در کمیته مزد در نهایت اتفاقی میافتد دولت بخواهد. به همین دلیل راهکارهایی که مطابق میل دولت نباشد، عملا اجرا نخواهد شد».
برای بهبود وضعیت امنیت شغلی کارگران و کاهش مشکلات ناشی از قراردادهای کوتاهمدت، مواردی مانند اصلاح قوانین کار، نظارت و بازرسی موثر و تقویت تشکلهای کارگری میتواند راهگشا باشد. در بحث اصلاح قوانین کار، بازنگری در قوانین کار و تعیین دقیقتر ماهیت مشاغل مستمر و غیرمستمر میتواند از سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری کند. از سویی افزایش نظارتها و بازرسیهای دورهای توسط نهادهای مسؤول هم میتواند به شناسایی و برخورد با تخلفات کارفرمایان کمک کند. همچنین حمایت از تشکیل و فعالیت تشکلهای کارگری میتواند به افزایش قدرت چانهزنی کارگران و دفاع از حقوق آنها منجر شود.
* نمایندگان شورای عالی کار بر اساس نص قانون دستمزد را تعیین کنند
احسان سهرابی، نماینده سابق کارگران در شورای عالی کار به «وطن امروز» گفت: «یکی از مشکلاتی که در شورای عالی کار وجود دارد این است که تصمیمگیری به نفع کارگران نیست. به طور قطع نماینده شورای عالی کار باید طبق قانون کار از طریق کانون کارگران کشور انتخاب شود. در واقع این کانون باید ۲ نفر از صنعت و یک نفر از کشاورزی را به شورای عالی به نمایندگی معرفی کند. شورای عالی کار باید تعیین کند نمایندگان واقعی در این شورا حضور داشته باشند، در حالی که در برخی دورهها نماینده کارگران در شورا بازنشسته بودهاند که این خلاف قانون است. این مساله به این دلیل اتفاق افتاده بود که فرد مورد نظر به دولت نزدیک بوده و به نوعی مطابق رویکرد دولت در تصمیمات شورا مشارکت داشته است. بنابراین نماینده قوه قضائیه نیز باید در شورای عالی کار حضور داشته باشد تا این موضوع را مطرح کند که تعیین حقوق و دستمزد پایین میتواند چه تبعات اجتماعی داشته باشد».
همچنین محمدرضا تاجیک، نماینده مجمع عالی نمایندگان کارگری در شورای عالی کار گفت: «اجرای قانون اساسی یکی از خواستههای اصلی کارگران است. مسکن و آموزش رایگان برای جامعه کارگری مهم است. زمانی که قانون اساسی بدرستی اجرا شود، وضعیت زندگی و رفاه کارگران هم بهبود مییابد. حقوق کارگران باید با توجه به هزینههای زندگی آنها تعیین شود. تورمهایی که همواره اعلام میشود، به اعتقاد صاحبنظران با تورم واقعی زندگی مردم فاصله دارد، در حالی که تورمی برای کارگران ملاک است که آن را لمس کنند».
وی افزود: «امنیت شغلی کارگران باید با اصلاح تبصره 2 ماده 7 تأمین شود. از سویی برخی مواد قانون کار هم اجرا نمیشود و بعضی مواد هم ضمانت اجرایی ندارد. متأسفانه در زمان حاضر بیش از 95 درصد قراردادهای کار موقت است که با اصلاح تبصره 2 ماده 7 میتواند درست شود. یکی از ظلمهایی که به کارگران میشود، مرتبط با شرکتهای پیمانکاری است. در این شرکتها زحمت را کارگران میکشند ولی پیمانکاران استفاده میکنند».
* اکثر قراردادهای کارگران موقت است
بر اساس آمارهای موجود، بیش از 96 درصد قراردادهای کاری در ایران به صورت موقت است، این وضعیت حتی در مشاغلی با ماهیت مستمر نیز مشاهده میشود که نشاندهنده عدم اجرای صحیح قوانین کار در تفکیک بین کارهای دائم و موقت است.
قراردادهای کوتاهمدت پیامدهای منفی متعددی برای کارگران به همراه دارد، چرا که کارگران با عدم اطمینان از تمدید قرارداد خود مواجهند که این امر میتواند به استرس و نگرانیهای مداوم منجر شود. از سوی دیگر عدم دسترسی به مزایا از دیگر پیامدهای منفی قراردادهای موقت است. بسیاری از این قراردادها شامل مزایای قانونی مانند بیمههای اجتماعی، سنوات و مرخصیهای استحقاقی نمیشود. نبود امنیت شغلی میتواند تعهد و انگیزه کارگران را کاهش دهد و در نتیجه بهرهوری آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
در حال حاضر یکی از معضلات جدید در این حوزه، قراردادهای سفیدامضا و زیرپلهای است. در این نوع قراردادها، کارگران بدون داشتن حق اعتراض، مجبور به امضای قراردادهایی میشوند که در آنها حقوق و مزایای قانونی نادیده گرفته میشود، این مساله بویژه بین زنان کارگر بیشتر مشاهده میشود. از سوی دیگر گسترش قراردادهای کوتاهمدت و موقت در بازار کار ایران، امنیت شغلی کارگران را بشدت تحت تأثیر قرار داده و ضروری است با اصلاح قوانین، افزایش نظارتها و حمایت از حقوق کارگران، به بهبود این وضعیت پرداخت تا کارگران بتوانند با اطمینان و انگیزه بیشتری به فعالیتهای خود ادامه دهند.
بسیاری از کارشناسان بازار کار معتقدند در شرایط فعلی که شاهد رشد قراردادهای موقت هستیم، قراردادهای سفیدامضا در بنگاههای کوچک و خرد افزایش یافته است و در واحدهای زیرپلهای توافقات اجباری برای عدم اجرای قانون در تمام بخشها از جمله حداقل دستمزد شکل میگیرد؛ بنابراین قانون کار باید به نفع کارگران «قرارداد موقت» اصلاح شود.
ارسال به دوستان
نگاه
۴ ضربه به «قدرت» اسرائیل
رضا رحمتی: جنگ اسرائیل و غزه تمام و توافق تبادل اسرا امضا شد اما بر اساس منطق قدرت موجود در ادبیات رئالیستی روابط بینالملل، جنگ بین اسرائیل و غزه و به طور کلی روابط اسرائیل و غزه را باید چگونه تحلیل کرد که درسهایی برای ادبیات قدرت که استخوانبندی روابط بینالملل محسوب میشود، داشته باشد؟ در این یادداشت تلاش میکنم بر اساس الگوی روابط مبتنی بر قدرت، درک از قدرت، موازنه قدرت، اسطوره قدرت و مناسبات میان 2 طرف، به ارزیابی وضعیت 2 طرف بپردازم.
1- سازماندهی قدرت
شاید مهمترین عامل در شکلدهی به رهیافت موازنه قدرت را بتوان عنصر «ثبات» و «قدرت» در نظر گرفت. ثبات محور کانونی قدرتجویی است. بعد از 7 اکتبر 2023، اسرائیل برداشت میکرد سازماندهی قدرت در مناطق اشغالی بر اساس خواست اسرائیل خواهد بود، به همین دلیل بعد از بمباران هوایی که منجر به کوچ گسترده فلسطینیها از شمال به سمت رفح شد، غزه را به چند منطقه تقسیم کرده و با 4 لشکر وارد غزه شد. تصور اسرائیل این بود این حجم از گسیل نیروها میتواند سازماندهی قدرت را در اطراف اسرائیل به کلی از بین ببرد. بهرغم ویرانی بسیار زیاد و تغییر تاکتیکهای نبرد از هوایی به زمینی و زرهی و تلاش اسرائیل برای استقرار نظامی دائمی در غزه، در نهایت اسرائیل حتی نتوانست اسرای خود را با عملیات نظامی پس بگیرد و ناچار به توافق با نیروهای مقاومت فلسطینی شد. این در حالی است که یکی از اهداف ارتش اسرائیل این بود که تاسیسات نظامی ثابتی در نوار غزه ایجاد کند تا بتواند حضور دائمی و همیشگی خود را در این منطقه تثبیت کند. روزنامه یدیعوت آحارانوت 20 آبان 1403 نوشت: «محور نتساریم با استقرار تاسیسات نظامی ثابت، بازداشتگاهها و مراکز فرماندهی به کانون نظامی گسترده اسرائیل تبدیل خواهد شد». این موضوع در محافل امنیتی اسرائیل نیز مورد تاکید قرار گرفته بود که اسرائیل بدون حضور دائمی در غزه نمیتواند بر تهدیدات دائمی ناشی از غزه مسلط شود. پیش از شکستهای اطلاعاتی، اسرائیل در تلاش بود غزه را به 3 محور تقسیم کند. افراطگرایان اسرائیلی مدعی بودند «ارتش اسرائیل یک محور جدیدی را ایجاد خواهد کرد که مناطق شمال غزه را از سایر این باریکه جدا کند» و بر همین اساس محور سومی در جنوب نوار غزه برای تسلط دائمی بر این باریکه فلسطینی ایجاد میکند.
2- تولید اعتبار از قدرت
«سازماندهی توازن قدرت منطقهای نیازمند آن است که کشورها از ابزارهای متنوعی برای تولید قدرت خود استفاده کنند.
تاکتیکهای دفاعی و امنیتی را میتوان در زمره ابزارهایی دانست که دولتها برای رسیدن به اهداف خود از آن بهره میگیرند. موضوعاتی شبیه نمایش قدرت و تولید اعتبار برای تامین قدرت استنادی در زمره موضوعاتی محسوب میشود که توازن منطقهای را حفظ میکند. رئالیسم در روابط بینالملل، شرط موازنه قدرت را «تولید اعتبار قدرت» از دسترفته یا تنزلیافته میداند. قدرت موضوعی رتوریک نیست. قدرت باید بتواند خود را بازتولید کند. بعد از 7 اکتبر، بیشتر از ضربه اطلاعاتی که به اسرائیل وارد شد، ضربهای بود که به اعتبار تولید و بازتولید قدرت اسرائیل وارد شد. مستقل از موفقیت اسرائیل در حملات هوایی، اسرائیل هیچگاه نتوانست در عملیات زمینی قدرتی را که به صورت لفاظانه از آن حرف میزد، به رخ نیروهای مقاومت فلسطینی بکشد.
3- شکست در اهداف قدرت
در شرایط بحران و جنگ، دستگاه سیاسی باید بتواند برای نیروهای میدان یا نیروهای نظامی، اهداف در دسترس تعریف کند؛ اهدافی که این نیروها بتوانند با استفاده از آنها صحنه نبرد را تغییر دهند. اهداف در دسترس میتواند به نیروهای رزم انگیزه دهد و آنها را برای اهداف دیگر بلندپروازانهتر متقاعد کند. اسرائیل از همان روز نخست بعد از حملات 7 اکتبر، مجموعهای از اهداف دور از دسترس را برای نیروهای میدان نظامی خود تعریف کرد. روی دیگر شکست در بازگرداندن موازنه به شرایط قبل از 7 اکتبر اینکه اسرائیل به صورت واضح در همه اهدافش درباره باریکه غزه شکست خورد. اسرائیل در رسیدن به اهدافی شبیه نابودی حماس، از بین بردن مقاومت فلسطین و آزادی اسرا بر اساس عملیات نظامی شکست خورد و این شکستها همه شکست در «قدرت نظامی» اسرائیل محسوب شد. اسرائیل از جمله اهداف خود از تجاوز به غزه را از بین بردن حماس اعلام کرده بود اما نهتنها حماس از بین نرفت، بلکه در اوج اقتدار است و بنا به گزارش منابع اطلاعاتی اسرائیلی نزدیک 20 هزار نیروی فعال جدید را به خود جذب کرده است. اسرائیل به دنبال تبدیل کردن نوار غزه به منطقهای امن برای خود بود اما نهتنها غزه به چنین وضعیتی تبدیل نشد، بلکه شرایط برای تولید یک نیروی فعال ضد اسرائیلی با انگیزهای بسیار مضاعف، با تجربه جنگی 470 روزه، با تجربه شکست زمینی اسرائیل و تجربههای دیگری مهیا شد.
4- فرسایش اسطوره قدرت
در ادبیات نظامی ایدهای وجود دارد مبنی بر اسطورهسازی از قدرت. منظور از اسطورهسازی این است که کشورها تا جایی که میتوانند دیگران را نسبت به قدرت «افسانهای» و «رمزآلود» خود بترسانند تا دست به اقدام تجاوزکارانه یا توسطهطلبانهای نزنند. این وضعیت، یک وضعیت ذهنی را ایجاد میکند که در پرتو آن تنها با استفاده از بخشی از توانمندیها به صورت نمایشی میتواند قدرت ادراکی به وجود آورد. منظور از قدرت ادراکی، سطحی از قدرت است که توسط بازیگران رقیب و دشمن «درک میشود». این نوع قدرت الزاما قدرت واقعی نیست. میتواند ریشهای در واقعیت نیز نداشته باشد اما به هر حال قدرت است. به این قدرت، اسطوره قدرت یا افسانه قدرت نیز گفته میشود. دولتها در عرصه روابط بینالملل تلاش میکنند تا میتوانند از این وضعیت روانی استفاده کنند. این وضعیت روانی کمترین هزینه را برای آنها دارد. هم منابع نظامی را به هدر نمیدهد، هم میزان آسیبهایی را که قدرت واقعی دارد، ندارد و کشورها را وارد مسابقه تسلیحاتی با هم نمیکند. پیش از نبرد تن به تن اخیر اسرائیل با غزه، اسرائیل در چنین وضعیتی قرار داشت. جنگ توانست توان اسرائیل برای نمایش قدرت را از بین ببرد. جنگ قدرتی را که «تصور میشد»، به قدرتی که «واقعیت یافت» تنزل داد. برخلاف این وضعیت در اسرائیل، جنگ برای نیروهای مقاومت توانست «قدرتی را که تصور میشد» به «قدرتی که واقعیت یافت» ارتقا دهد. یک بازی دو سره در جنگ اتفاق افتاد. 470 روز و نزدیک 16 ماه نبرد بین اسرائیل و حماس، وضعیتی را در سرزمینهای اشغالی به وجود آورد که منجر به فرسایش اسطوره قدرت اسرائیل شد. شاید این موضوع مهمترین شکستی بود که اسرائیل متحمل شد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|