|
در روز برد 5 گله سپاهان و 4 گله استقلال پرسپولیس از شکست مقابل استقلال خوزستان قعرنشین گریخت
افتضاح سرخ
پرسپولیس که امیدوار بود با پیروزی برابر قعرنشین لیگ بیستوسوم، خود را به عنوان یکی از مدعیان قهرمانی به بالای جدول برساند، با نمایشی ضعیف و دور از انتظار برابر این تیم متوقف شد؛ آن هم در روزی که سپاهان موفق شد با 5 گل از سد هوادار در تهران بگذرد. استقلال خوزستان و پرسپولیس روز گذشته در هفته سیزدهم لیگ برتر در ورزشگاه غدیر اهواز به مصاف هم رفتند که این دیدار در پایان با تساوی 2-2 به پایان رسید. جواد آقاییپور هر ۲ گل استقلال خوزستان و محمدحسین کنعانیزادگان و نبیل باهویی هم ۲ گل پرسپولیس را در این دیدار به ثمر رساندند. برخلاف تصور، استقلالیها بازی را بهتر از بازیکنان پرسپولیس آغاز کردند و دقیقه ۵، از سمت چپ به سمت دروازه پرسپولیس حملهور شدند و توپ را به سمت محوطه جریمه ارسال کردند که با واکنش ناقص بیرانوند همراه شد و در ریباند جواد آقاییپور توانست از غفلت مدافعان پرسپولیس نهایت استفاده را ببرد و با ضربه سر نخستین گل بازی را به نام خود و تیمش به ثبت برساند. یحیی گلمحمدی در این بازی تغییر سیستم داده و تیم خود را با ترکیب ۲-۵-۳ وارد زمین کرده بود و همین موضوع در نحوه بازی سرخپوشان کاملا مشهود بود و آشفتگی دفاعی را در ساختار پرسپولیس شاهد بودیم. دقیقه ۳۳ این بازی برای پرسپولیس کرنر به دست آمد و امید عالیشاه توپ را به سمت دروازه استقلال خوزستان ارسال کرد که در محوطه جریمه این تیم بازیکن استقلال روی میلاد سرلک مرتکب خطا شد و امیر عرببراقی نقطه پنالتی را برای پرسپولیس نشان داد. پس از اعلام پنالتی برای پرسپولیس، سیدسیروس پورموسوی، بازیکنان خود را به کنار زمین فراخواند و دیدار برای دقایقی با وقفه مواجه شد. پس از بازگشت بازیکنان استقلال به درون زمین، محمدحسین کنعانیزادگان پشت ضربه پنالتی قرار گرفت و برخلاف جهت گروسیان، توپ را به تور دروازه چسباند تا حساب کار یک - یک مساوی شود. جواد آقاییپور مهاجم تیم فوتبال استقلال خوزستان مانند نیمه اول در نیمه دوم هم خیلی زود توانست برای تیمش گلزنی کند. دقیقه ۴۸ بازیکنان استقلال از سمت راست حرکتی را به سمت دروازه پرسپولیس تدارک دیدند و توپ را به محوطه جریمه پرسپولیس سانتر کردند که با ضربه سر کاظمی همراه شد و در ادامه توپ به آقاییپور رسید و این مهاجم در محوطه ۶ قدم توانست روی اشتباه مدافعان پرسپولیس گل دوم خود و تیمش را به ثمر برساند.
* طلسمشکنی باهویی با گلزنی برابر استقلال
نبیل باهویی که از دقیقه ۶۴ به جای محمد عمری به ترکیب پرسپولیس اضافه شده بود توانست گل دوم تیم خود را در این دیدار به ثمر برساند و بالاخره برای پرسپولیس موفق به گلزنی شد تا به نوعی طلسمشکنی کند. دقیقه ۶۸ برای پرسپولیس کرنر شکل گرفت و سروش رفیعی پشت توپ ایستاد و آن را به محوطه جریمه استقلال سانتر کرد که با ضربه سر امید عالیشاه همراه شد و در گوشه سمت چپ دروازه توپ به نبیل باهویی رسید و او با یک شیرجه موفق شد گل تساوی را برای پرسپولیس در این دیدار به ثمر برساند. این دیدار در نهایت با نتیجه تساوی 2-2 به پایان رسید.
* توفان سپاهان به هوادار هم رحم نکرد
تیم فوتبال سپاهان در هفته سیزدهم لیگ برتر موفق شد با پیروزی پرگل برابر هوادار به صدر جدول صعود کند.
تیمهای فوتبال هوادار تهران و سپاهان اصفهان در هفته سیزدهم لیگ برتر در ورزشگاه پاس با قضاوت روحالله شریفی به مصاف هم رفتند که این بازی در پایان با برتری ۵ بر صفر تیم سپاهان به پایان رسید. رامین رضاییان، شهریار مغانلو (2 بار)، کاوه رضایی و رضا اسدی گلزنان سپاهان در این دیدار بودند.
* شروع توفانی سپاهان با گلزنی رضاییان
همان طور که انتظار میرفت، سپاهان پرقدرت بازی را آغاز کرد و خیلی زود در دقیقه ۹ توسط رامین رضاییان به گل رسید. بازیکنان سپاهان با پاسکاریهای منظم توپ را به رضاییان در محوطه جریمه رساندند که با دخالت فریبرز گرامی همراه شد و این بازیکن توپ را در اختیار گرفت اما توسط رضا اسدی و شهریار مغانلو محاصره و همین موضوع باعث شد توپ را لو دهد و در این میان توپ دوباره به رضاییان رسید و او توانست خیلی زود دروازه هوادار را باز کند. پس از این گل سپاهانیها باز به سمت دروازه هوادار حملهور شدند و از سمت راست رامین رضاییان توپ را در محوطه جریمه به مغانلو رساند اما شوت این بازیکن از قدرت کافی برخوردار نبود و حقیقی آن را مهار کرد. سپاهانیها که کاملاً توپ و میدان را در اختیار داشتند، دقیقه ۲۳ ضدحملهای را ترتیب دادند و برایان دابو توپ را به مغانلو رساند و او توانست گل دوم سپاهان را به ثمر برساند تا حساب کار 2 بر صفر شود. در دقایق پایانی نیمه اول مدافعان سپاهان روی مغانلو در محوطه جریمه مرتکب خطا شدند که داور پنالتی اعلام کرد و خود مغانلو با قرار گرفتن پشت توپ توانست گل سوم را برای سپاهان به ثمر برساند تا نیمه اول این بازی با برتری ۳ بر صفر زردپوشان به پایان برسد.
* تلاش نافرجام هوادار در نیمه دوم
در نیمه دوم این مسابقه تیم هوادار برای جبران نتیجه تلاش کرد اما این اتفاق رقم نخورد و سپاهان باز هم کنترل توپ و میدان را در اختیار گرفت و دقیقه ۶۶ موفق شد برای بار چهارم دروازه هوادار را باز کند که این گل با اعلام کمک داور آفساید اعلام شد. دقیقه ۷۹ حرکت رو به جلوی بازیکنان سپاهان و پاس در عمق دابو به کاوه رضایی رسید و او هم با یک ضربه دقیق موفق شد توپ را به تور دروازه هوادار برساند و نتیجه بازی را ۴ بر صفر کند. در هشتادوپنجمین دقیقه این مسابقه، پاس در عرض رامین رضاییان با دفع مدافع هوادار و سپس پاس عیسی آلکثیر به رضا اسدی رسید و او هم توانست با یک ضربه دقیق برای بار پنجم دروازه هوادار را باز کند. این دیدار در نهایت با نتیجه ۵ بر صفر به سود سپاهان به پایان رسید تا زردپوشان اصفهانی ۲۷ امتیازی شوند.
ارسال به دوستان
لایحه اصلاحی بودجه 1403 تقدیم مجلس شورای اسلامی شد
برای بازنشستهها
* کلیات لایحه بودجه در کمیسیون تلفیق تصویب شد و حالا در انتظار رأیگیری در صحن علنی است
صبح دیروز لایحه اصلاحیه بودجه 1403 از سوی دولت تقدیم مجلس شورای اسلامی شد و کمیسیون تلفیق هم عصر دیروز با کلیات آن موافقت کرد. به گزارش «وطن امروز»، سخنگوی کمیسیون تلفیق در این باره گفت: جلسه کمیسیون با حضور داوود منظور، رئیس سازمان برنامه و بودجه برگزار شد و موافقان، مخالفان و نمایندگان مرکز پژوهشها و دیوان محاسبات نظرات خود را درباره لایحه اصلاحی بودجه مطرح کردند.
رحیم زارع تصریح کرد: در نهایت اعضای کمیسیون تلفیق پس از بحث و بررسی، با کلیات لایحه اصلاحی بودجه سال ۱۴۰۳ با 25 رای موافقت کردند. پیش از این نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نشست علنی روز سهشنبه 21 آذرماه با کلیات لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ مخالفت کرده بودند. اصلیترین دلیل این مخالفت ناظر به عدم اطمینان نمایندگان مجلس نسبت به منابع همسانسازی حقوق بازنشستگان بود.
* اعتبارات حقوق بازنشستگان در لایحه بودجه اضافه شد
رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور با تشریح تغییرات انجام شده در لایحه بودجه ۱۴۰۳ دولت، از اضافه شدن اعتبارات مربوط به متناسبسازی حقوق بازنشستگان در بخش اول لایحه بودجه خبر داد و گفت: برآوردها از ارقام بودجه بسیار با دقت انجام شده است.
داوود منظور درباره تغییرات لایحه بودجه ۱۴۰۳ و اصلاح آن در دولت اظهار کرد: نمایندگان مجلس درباره بخش اول لایحه بودجه که ارائه شده بود، نظراتی داشتند که در نهایت جمعبندی مجلس این شد به لایحه دولت رای داده نشود.
وی با بیان اینکه بر اساس مصوبه خود مجلس لایحه بودجه امسال باید به صورت 2 قسمتی ارائه میشد، افزود: مهمترین دغدغه نمایندگان مجلس درباره متناسبسازی حقوق بازنشستگان بود که تاکید کردیم مساله هزینهها و انواع پرداختها شامل بازنشستگان، اصناف و اقشار، هزینههای جاری، هزینههای تملک دارایی و سرمایهای و... مربوط به بخش دوم لایحه بودجه است.
رئیس سازمان برنامه بودجه تاکید کرد: ابهام نمایندگان بیشتر درباره بخش دوم لایحه بودجه سال آینده بود که بخش مخارج و هزینهها بویژه اعتبارات مربوط به متناسبسازی حقوق بازنشستگان در این بخش است و در همان جلسه مجلس اعلام کردیم آمادگی داریم برای این موضوع منابع مالی لازم را تامین کنیم.
منظور ادامه داد: اصرار نمایندگان مجلس این بود موضوع اعتبارات مربوط به متناسبسازی حقوق بازنشستگان حتماً در لایحه به صورت صریح آورده شود که به این موضوع عمل کردیم و در بخش اول لایحه بودجه اضافه شد.
* ارائه جدول مربوط به مصارف در لایحه
وی با بیان اینکه تغییرات مختصر دیگری نیز در لایحه بودجه ۱۴۰۳ انجام شد، تصریح کرد: یکی از انتظارات نمایندگان این بود که فروض مربوط به مصارف را در این مرحله ارائه کنیم؛ طبیعتاً در لایحه بودجه جدولی اضافه شد که فروض مربوط به مصارف بودجه و مبنای تنظیم بخش دوم لایحه بودجه است که برای استحضار نمایندگان تنظیم کردیم.
معاون رئیسجمهور اضافه کرد: در این جدول به عنوان مثال متوسط رشد حقوق کارکنان و بازنشستگان، متوسط رشد سایر هزینهها جاری، رشد حق اولاد و عائلهمندی، رشد هزینههای مالی اوراق منتشره در سالهای قبل، رشد ردیفهای درآمد - هزینهای، رشد اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای در استانها و... را اضافه کردیم.
* تعیین سیاست ارزی و موضوع ناترازی انرژی فرابودجهای است
رئیس سازمان برنامه و بودجه در همین باره توضیح داد: این 2 تغییر مهمی بود که در لایحه بودجه انجام شد، البته نمایندگان مجلس انتظارات دیگری هم داشتند؛ از جمله اینکه سیاست ارزی دولت یا موضوعات مربوط به ناترازی انرژی را در بودجه اعلام کنیم اما در مذاکراتی که با رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس کمیسیون تلفیق داشتیم، تاکید کردیم این موضوع عملاً فرابودجهای است و باید در زمان دیگری و خارج از بودجه به آن پرداخته شود.
* تدوین لایحه بودجه با توجه به سیاستهای کلی برنامه هفتم
داوود منظور بیان کرد: در لایحه بودجهای که تقدیم مجلس کرده بودیم و در همین لایحهای که روز گذشته مجدداً در دولت با تغییرات کوچکی نهایی و برای مجلس ارسال شد، سعی کردیم سیاستهای کلی ناظر بر برنامه هفتم را عیناً لحاظ کنیم، البته هنوز این برنامه تصویب نشده و در شورای نگهبان و در هیات عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال رسیدگی است.
* ارقام بودجه بسیار با دقت دیده شده است
رئیس سازمان برنامه و بودجه با تاکید بر اینکه سعی کردیم موارد مورد اتفاق بین دولت و مجلس در برنامه هفتم را عینا لحاظ کنیم، گفت: برنامه هفتم ناظر بر برخی تکالیف، بویژه سیاستهای ابلاغی برای دولت است که در حوزه تامین مالی رشد اقتصادی و حمایت از اشتغال و تولید، اصلاح ساختار بودجه، مساله مدیریت آب و کشاورزی، موضوعات مربوط به بخش برق، نفت و گاز، صنعت و معدن، مسکن و حمل و نقل، ارتباطات، آموزش و فرهنگ و مساله نظام اداری را عیناً در لایحهای که تقدیم کردیم به طور کامل دیدیم و احکامی که در لایحه بودجه آوردیم، در راستای تحقق سیاستهای کلی برنامه هفتم در سال اول برنامه است.
منظور اظهار داشت: دولت تلاش کرد در نخستین برش از برنامه هفتم، اولاً یک بهبود قابل ملاحظهای در تراز عملیاتی بودجه ایجاد کند و سهم درآمدهای پایدار دولت را افزایش دادیم. همچنین سعی کردیم از کسری بودجه پنهان در لایحه اجتناب کنیم؛ برآوردهای ما از ارقام بودجه بسیار با دقت انجام شده است. در مجموع امیدواریم لایحه بودجه ۱۴۰۳ که به قانون تبدیل میشود، افقی را باز کند تا بتوانیم سیاستهای کلی برنامه هفتم را بخوبی اجرا کنیم.
ارسال به دوستان
عرضه سوخت به صورت آفلاین و دستی از ازدحام مردم برای سوختگیری کاست
آرامش باکها
* بیش از 60 درصد جایگاههای سوخت به شرایط عادی بازگشت
در زمان تنظیم این گزارش 30 ساعت از اختلال سامانه هوشمند عرضه سوخت کشور میگذشت. در کمتر از یک ساعت پس از این اختلال سراسری، وزارت نفت با ابتکار بهرهگیری از سوختگیری آفلاین یا دستی توانست مانع تعطیلی جایگاههای سوخت شود و تا بامداد دوشنبه تمام جایگاههای سوخت کشور به مدار بازگشت. پس از این، کارهای لازم برای بازگشت سوختگیری هوشمند شروع شد و در زمان تنظیم این گزارش بیش از 60 درصد جایگاههای سوخت در سراسر کشور قابلیت سوختگیری هوشمند را داشتند. این یعنی مردم میتوانند همچون قبل با قیمتهای 1500 و 3000 تومانی سوختگیری کنند. دیروز با توجه به اقدامات انجام شده برای سوختگیری آفلاین، دیگر خبری از صفوف طولانی مقابل پمپبنزینها نبود و سوختگیری با سرعت انجام میشد با این توضیح که دیگر امکان استفاده از کارت سوخت نبود و مردم باید با نرخ 3000 تومانی سوختگیری میکردند. عصر دیروز مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران با اشاره به اتصال ۶۰ درصد جایگاههای عرضه کشور به سامانه هوشمند سوخت پس از اختلال پیشآمده گفت: برای رفع این اختلال، کل شرکتهای زیرمجموعه وزارت نفت همکاری کردند و با توجه به دستور وزیر نفت برای رفع سریع مشکل، همبستگی بالایی در این وزارتخانه شکل گرفت. جعفر سالارینسب با اشاره به اینکه با توجه به اختلال پیشآمده در سامانه هوشمند سوخت از روز گذشته تلاش شد روند سوخترسانی در کشور متوقف نشود، اظهار کرد: در گام نخست تلاش کردیم همه جایگاههای سوخت برای عرضه بنزین با قیمت دوم فعال شوند تا بتوانند در روند عرضه سوخت ماموریت خود را انجام دهند که این کار تا ساعت ۹ شامگاه دوشنبه (۲۷ آذر) به طور کامل انجام شد و همه جایگاههای عرضه سوخت عملیاتی شدند. وی ادامه داد: در گام دوم اتصال جایگاههای سوخت به سامانه هوشمند برای استفاده از کارتهای سوخت در دستور کار قرار گرفت تا امکان استفاده از سوخت سهمیهای در کارت سوخت فراهم شود که این اقدام از شامگاه دوشنبه آغاز شد. مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی با بیان اینکه برای اتصال جایگاههای سوخت به سامانه هوشمند، بیش از ۸۰۰ تیم عملیاتی به سراسر کشور اعزام شد، گفت: اکنون (ساعت ۱۵ روز سهشنبه ۲۸ آذر) ۶۰ درصد جایگاههای سوخت به سامانه هوشمند متصل شدهاند و در تلاشیم تا پایان امشب (دیشب) به بالای ۹۰ درصد جایگاهها برسد. سالارینسب با تأکید بر اینکه اولویت این بود در جریان سوخترسانی وقفهای ایجاد نشود، افزود: ابتدا بنزین با نرخ ۳ هزار تومان عرضه شد اما با اتصال تدریجی پمپهای بنزین به سامانه هوشمند سوخت، امکان استفاده از بنزین ۱۵۰۰ تومانی نیز فراهم شده است. وی با تکذیب شایعه تکنرخیشدن بنزین و جمعآوری کارتهای سوخت گفت: به هیچ عنوان موضوع جمعآوری کارتهای سوخت مطرح نیست و همه تلاشها انجام شد تا این سامانه حفظ شود. مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی تصریح کرد: اکنون سامانه هوشمند سوخت فعال است و تغییری در قیمت و سهمیهبندی بنزین نیز نخواهیم داشت. سالارینسب با بیان اینکه اختلالی در سیستم پیش آمد اما توانستیم به سرعت مشکل را برطرف کنیم، ادامه داد: در تهران با توجه به جمعیت بیشتر و تقاضای بالاتر، اتصال جایگاهها به سامانه هوشمند سوخت بیشتر است. وی تأکید کرد: برای رفع این اختلال، کل دستگاههای وزارت نفت شامل شرکت ملی نفت، شرکت ملی گاز، شرکت ملی صنایع پتروشیمی و شرکتهای زیرمجموعه شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران شامل شرکت خطوط لوله و مخابرات، پالایشگاهها و... همکاری کردند و با توجه به دستور مقام وزارت نفت برای رفع سریع مشکل، همبستگی بالایی در این وزارتخانه شکل گرفت. ارسال به دوستان
دادگاه تجدیدنظر سوئد حکم حبس ابد دادگاه نمایشی «حمید نوری» را تأیید کرد
سوئد دنبال تبادل است؟
مجید نوری، فرزند حمید نوری: سوئد قطعا در پس این رویه نمایشی به دنبال اهدافی دیگر میگردد
گروه سیاسی: سرانجام روز گذشته دادگاه تجدیدنظر سوئد در اقدامی غیرقانونی حکم نهایی دادگاه نمایشی «حمید نوری» شهروند کشورمان را اعلام و وی را به تحمل حبس ابد محکوم کرد. این حکم در شرایطی صادر شد که برگزاری این دادگاه نمایشی از ابتدا با صحنهآرایی اعضای گروهک تروریست منافقین تدارک دیده شده بود و در همین صحنهآرایی نیز نوری از تمام حقوق بدیهی خود محروم بود.
به گزارش «وطن امروز»، صدور این حکم در حالی است که دولتهای اروپایی در این سالها به یک گروهک تروریست پناه و میدان دادهاند که پرونده طویلی از جنایات را در کارنامه خود ثبت کرده است. در این فضا تدارک دیدن چنین دادگاهی آن هم با بازیگری فعال منافقین را بهمثابه یک اقدام خصمانه علیه امنیت ملی کشورمان میتوان فهم کرد. سال گذشته در جریان برپا شدن آشوبهای خیابانی برخی پارلمانهای اروپایی به اعضای سازمان منافقین تریبون داده و آنها را به عنوان نماینده مردم ایران معرفی کرده بودند. برگزاری نشست سالانه این سازمان در پایتختهای اروپایی گواهی دیگر بر این واقعیت است که این کشورها به دنبال بهرهبرداری سیاسی و وارد کردن فشار به ایران در قالب به رسمیت شناختن روایتهای این گروهک تروریست هستند. از همین رو صدور حکم حبس ابد برای «حمید نوری» به جرم نقش داشتن در محاکمه اعضای سازمان منافقین را باید در متنی فراتر از یک دادگاه غیرقانونی فهم کرد.
با این حال روز گذشته همزمان با انتشار صدور حکم حبس ابد برای «حمید نوری» در دادگاه تجدیدنظر سوئد، مجید نوری فرزند وی در واکنش به این حکم گفت: دادگاه سوئد قصد ندارد پرونده در یک مسیر حقوقی پیگیری شود و قطعا در پس این رویه نمایشی و زورآزمایی به دنبال اهدافی دیگر میگردد. وی ادامه داد: تمام ادله متقن حقوقی ما در مدت برگزاری دادگاه ارائه شده است و بسیاری از این موارد را خودشان هم در دادگاه نتوانستند پاسخ بدهند. نوری با تاکید بر پیگیری این حکم از دادگاههایی بالاتر از دادگاه محلی سوئد گفت: قطعا با پیگیری در دادگاههای بینالمللی رسوایی بزرگی در انتظار نظام حقوقی سوئد خواهد بود. وی در پایان گفت: سوئد قطعا به اهدافی که انتظار دارد با فشار به پدر من نخواهد رسید.
* تراژدی ضدانسانی یک دادگاه نمایشی
4 سال پیش در آبان سال 98 بود که حمید نوری در فرودگاه استکهلم بازداشت و به سلول انفرادی منتقل شد که از آن زمان تاکنون همچنان در سلول انفرادی به سر میبرد. دستگیری نوری و انتقال وی به سلول انفرادی تا امروز ادامه داشته است و میتوان حبس 49 ماهه او در سلول انفرادی را به عنوان یک تراژدی ضدانسانی فهم کرد. طنز تلخ این تراژدی اما جایی بود که این اقدام خلاف قانون در پوشش یک دادخواهی حقوق بشری پیگیری شد.
بر اساس گزارش خبرگزاری میزان، دادگاه بدوی رسیدگی به اتهامهای ادعایی نوری از ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ آغاز و در ۹۲ جلسه پر از تناقض و ابهام برگزار شد و تیرماه سال ۱۴۰۱ در حکمی غیرقانونی، ناعادلانه و بدون شواهد متقن حکم حبس ابد حمید نوری از سوی این دادگاه صادر شد. دادگاه تجدیدنظر سوئد از ۱۱ ژانویه ۲۰۲۳ (۲۱ دی ۱۴۰۱) موضوع بررسی لوایح مربوط به پرونده حمید نوری را آغاز کرد که روند دادگاه تجدیدنظر آبانماه گذشته به پایان رسید. پرونده حمید نوری از زمان بازداشت تاکنون با تناقضات بسیاری همراه بوده است؛ نقض اصل دادرسی منصفانه، نقض اصل برابری سلاحها، نقض حقوق بشر و نقض قوانین بینالمللی از جمله موضوعات قابل ملاحظه در این پرونده به شمار میرود. در جریان دادگاه بدوی، ۹۲ جلسه برگزار شد که از این ۹۲ جلسه تنها ۷ جلسه به حمید نوری برای بیان دفاعیات اختصاص داده شد. 92 جلسه دادگاه نمایشی برای حمید نوری که صرفا متکی به شهادت متناقض عدهای از اعضای سابق و فعلی گروهک تروریست منافقین بود، برگزار شد و در مجموع حدود ۵۰۰ ساعت دادگاه حمید نوری، او کمتر از ۲۰ ساعت فرصت دفاع از خود را داشته و در جریان این پرونده نوری عملا از حق دفاع آزادانه از خود در برابر ادعاها و شهادتهای متناقض مطرح شده نیز محروم بوده است. در حالی که اردیبهشت ۱۴۰۱ همزمان با نودودومین جلسه دادگاه بدوی، قاضی پرونده دستور لغو تمام محدودیتهای اعمال شده درباره نوری را صادر کرد اما مقامات بازداشتگاه همچنان به این محدودیتها از جمله در زمینه ملاقات و تماس با خانواده یا نگهداری در سلول انفرادی ادامه میدهند و حتی آنها را تشدید نیز کردهاند. مهرماه گذشته پس از درخواست و اصرار وکلای حمید نوری، دادگاه سوئد پذیرفت شهود حمید نوری میتوانند در دادگاه شهادت دهند ولی در کمال تعجب دادستان هشدار داد اگر شهود حمید نوری بخواهند در دادگاه حاضر شوند ممکن است دستگیر شوند. نگاهی به نحوه بازداشت، محاکمه، رای بدوی و آنچه در این مدت گذشته، نشان میدهد حمید نوری قربانی سوءاستفاده شده است. سوءاستفاده پلیس، از بین بردن ادله، انجام ندادن تحقیقات از سوی دادستان، دسترسی نداشتن حمید نوری به ادله و تبلیغات رسانهای گسترده علیه حمید نوری از جمله موارد نقض دادرسی عادلانه در پرونده حمید نوری به شمار میرود. حمید نوری در روند برگزاری دادگاه چه در مرحله بدوی و چه در مرحله تجدیدنظر بارها در زندان هدف بازرسی و تفتیش قرار گرفت و نگهبانان زندان مدارکی را که او برای دفاع در دادگاه آماده کرده بود، از بین بردند. صدها صفحه یادداشت را از حمید نوری گرفتند، همچنین تبلت او را که دفاعیاتش در آن قرار داشت، از او گرفته، اطلاعات آن را تخلیه کرده و سپس به وی بازگرداندند.
در عجیبترین مورد، یک شب قبل از برگزاری جلسه یازدهم دادگاه تجدیدنظر، شبکه ۴ تلویزیون سوئد مستندی را پخش میکند و در آن مستند برای نخستین بار یک افسر پلیس سوئد که ایرانیالاصل است افشا میکند از ابتدا در تحقیقات مقدماتی بوده است. این امر برای وکلا به نوعی یک شگفتی است، چرا که در تمام اتفاقاتی که در روند تحقیقات میافتند وکلا باید در جریان قرار بگیرند و به عنوان مثال باید بدانند بازجوهای نوری چه کسانی هستند، مترجمان چه کسانی هستند، چه جلساتی برگزار میشود و در این جلسات چه چیزهایی گفته میشود اما اگر جلسهای وجود دارد که به دلایل امنیتی وکلا نمیتوانند حضور داشته باشند، صورتجلسه آن حتما باید در اختیار وکلا قرار بگیرد. وکلای حمید نوری بعد از دادگاه بدوی و ۱۱ جلسه از دادگاه تجدیدنظر به یکباره متوجه میشوند فردی از ابتدا در جریان پرونده و تحقیقات وجود داشته که آنها بیاطلاع بودهاند و این فرد تحقیقاتی «سرّی و موازی» انجام داده است. این افسر پلیس به نام «امید فرهند» که ادعا میشود عموی او در دهه ۶۰ در ایران اعدام شده است؛ به عنوان مترجم در پرونده حضور داشته و حتی برخی اسنادی را که شکات ارائه میدادند این فرد ترجمه میکرده است. اقدام دیگر این فرد، انجام بازجویی بوده و حتی از «ایرج مصداقی» و چند نفر دیگر از شکات این فرد بازجویی به عمل آورده است. موضوع سوءاستفاده از دادرسی چه در حقوق داخلی سوئد، چه در حقوق «کامن لو» انگلیس و آمریکا و حتی در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه و حتی در چارچوب دیوان اروپایی حقوق بشر مطرح است. اثر سوءاستفاده از دادرسی منصفانه این است که بدون اینکه کیفرخواست از نظر ماهیتی رسیدگی شود باید بهطور کلی رد و رسیدگی متوقف شود.
* مبادله دیگری در راه است؟
در چنین شرایطی سوای اینکه ذات برگزاری چنین دادگاهی غیرقانونی و در چارچوب یک بازی از پیش طراحی شده بوده است اما تایید این حکم از سوی دادگاه تجدیدنظر سوئد را میتوان بهمثابه تلاش دولت سوئد برای به جریان انداختن پرونده یک مبادله دانست.
هشتم مردادماه ۱۴۰۱ بود که وزارت اطلاعات با صدور بیانیهای، اعلام کرد یک تبعه سوئد را به اتهام جاسوسی، شناسایی و بازداشت کرده است. در آن اطلاعیه تاکید شده بود متهم که در سفرهای چندگانه پیشین به ایران، به دلیل برخی رفتارها و ارتباطات مشکوک در فهرست مظنونان واحد ضدجاسوسی وزارت اطلاعات قرار گرفته بود، همیشه از لحظه ورود به کشور، همه تحرکات، ارتباطات، سفرهایش به شهرهای مختلف کشور (که کلاً خارج از مقاصد و رویههای گردشگری انجام میشد) تا هنگام خروج از مرزهای ایران، دقیقاً تحت نظر مأموران ضدجاسوسی این وزارتخانه بوده است. در آن مقطع تاکید شد متهم با رعایت اصول حرفهای ارتباطی، حفاظتی و پنهانکاری، با تعدادی از عناصر مظنون اروپایی و غیراروپایی که در ایران تحت نظر بودهاند ارتباط برقرار کرده است. جاسوس دستگیرشده دارای سابقه سفر به اراضی اشغالی توسط رژیم غاصب صهیونیستی پیش از عزیمت به ایران نیز بود. فرد دستگیرشده «یوهان هنریک نیلز فلودروس» نام دارد که دولت سوئد در یک سال گذشته بارها متقاضی آزادسازی وی شده است. نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات فلودروس 10روز پیش(19آذر) آغاز شد. از جمله اقدامهای این متهم سوئدی که در کیفرخواست نماینده دادستان به آنها اشاره شد، میتوان به «ارتباط شبکهای با عوامل و عناصر اتحادیه اروپایی و نمایندگان مرتبط با گروهک تروریست منافقین»، «اجرای پروژههای مختلف با هدایت عناصر رژیمصهیونیستی و نقشآفرینی موسسات و سازمانهای فعال در حوزه براندازی»، «حضور در ایران در قالب هیات کمیسیون اروپا همزمان با همکاری با نهادها و سرویسهای اطلاعاتی اروپا و اسرائیل با پوشش کارمند اتحادیه اروپایی»، «برقراری ارتباط شبکهای در کشور با سایر عوامل سرویس اطلاعاتی سوئد»، «اقدام و فعالیت در پروژههای براندازی و انتقال پول به ایران در قالب پروژههای اشاره شده»، «همکاری و ارتباط اطلاعاتی در اتحادیه اروپایی»، «سفر به فلسطین اشغالی و ارتباط با عناصر و عوامل رژیم اشغالگر قدس» و «جمعآوری اطلاعات از برنامههای جمهوریاسلامی ایران که ارتباطی با حوزه حرفهای فعالیت متهم نداشته است» اشاره کرد.
البته این نخستین بار نیست نهادهای امنیتی ایران یک جاسوس سوئدی را شناسایی و بازداشت میکنند. اردیبهشت سال 1395 بود که یک فرد دوتابعیتی (ایرانی - سوئدی) به نام احمدرضا جلالی به جرم جاسوسی برای موساد توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات بازداشت شد. از جمله مأموریتهای جاسوسی جلالی این بود که اطلاعات برخی دانشمندان نخبه کشور چون شهیدان شهریاری و علیمحمدی را به دست آورده و در اختیار موساد قرار داده بود.
با مجموع این اوصاف و با توجه به تجربه مبادله «اولیویه واندکاستیل» زندانی امنیتی بلژیک در ایران با «اسدالله اسدی» که او هم با نمایش سازمان منافقین در بروکسل دستگیر شده بود، به نظر میرسد سوئدیها به دنبال آن هستند که کلید آزادی «یوهان هنریک نیلز فلودروس» را در بند زندان «حمید نوری» پیدا کنند.
ارسال به دوستان
اولویت کدامیک بیشتر است
جیب هنرمند یا بیمه حنجره؟
این روزها نباید فراموش کنیم که درگیر شدن مطلق در اقتصاد ممکن است ما را به مسیری ببرد که یادمان برود زیرساخت اقتصاد با فرهنگ ساخته میشود و اگر فرهنگ و هنر ضعیف و سست شود، آن وقت اقتصادی که روی این بستر سست ساخته شود، هرقدر هم حساب شده و منطقی باشد، بشدت آسیبپذیر خواهد بود.
اینکه در زمین و در جبهه امروز سربازهایی قدر و محکم میخواهیم چیزی نیست که کسی بخواهد منکرش شود. اینکه سربازان جبهه اقتصاد مهمترین بازیگران امروزند را هم هیچکس نفی نمیکند اما نمیشود از این موضوع هم ساده گذشت که فرهنگ و هنر 2 بازوی اقتصادند و اقتصاد بدون این 2 بازو نمیتواند دردی از مردم دوا کند.
حکایت اقتصاد بدون فرهنگ و هنر، حکایت «سرباز بیتفنگ» است و در نهایت هر قدر هم که قدرتمند باشد و شجاع، با شلیک چند گلوله و بمب زمینگیر خواهد شد.
یادمان نرود چطور در یکی از کشورهای همسایه، وقتی قیمت دلار را داشتند بالا میبردند، مردم آنجا - به واسطه کارکردن روی فرهنگ و با ابزار هنر – دلارهایشان را آنقدر جلوی دوربینها آتش زدند و تصاویرش را مخابره کردند که دلار چارهای نداشت جز آنکه پا پس بکشد. از این دست مثالها کم نیست که چطور فرهنگ میتواند به کمک اقتصاد بیاید. فرهنگ هم با فکری مشخص و منطبق بر ارزشها و تعاریف و مهمترینهای هر جامعهای تعریف و تبیین میشود که در غیر این صورت حتی ممکن است کارکردی عکس داشته باشد.
همه اینها را گفتیم تا برسیم به اینجا که در کشورمان گاهی بستر فرهنگ به شکل پیوستی منطقی برای سایر حوزهها از جمله اقتصاد دیده نمیشود و کمتر به دنبال این هستیم که این پیوست، کاملا هدفمند و درست به موفق شدن موضوعی که به آن الحاق شده، کمک کند.
به این بهانه که روز گذشته صندوق اعتباری هنر حنجره یک خواننده را بیمه کرد، سراغ این موضوع رفتیم.
اساسا هیچوقت نباید فراموش کنیم انقلاب اسلامی ایران یکی از کارکردهای مهمش در حوزه فرهنگ و هنر بود و آمد تا هنر و فرهنگ مصرفی و مطلقا در خدمت سرمایهداری را به سوی فرهنگ و هنر اخلاقی و انسانی و اسلامی هدایت کند. آمد تا فرهنگ و هنر، تمام هدفش پول و بیشترکردن سرمایه و منزلت و جایگاه سرمایهداران نباشد. با همین نگاه و همین تعریف هم بود که بعضی اتفاقات مهم زمان طاغوت به موضوعاتی کماهمیت و بیاهمیت تبدیل شد و مردم آنها را به عنوان موضوعاتی جدی نپذیرفتند.
یکی از این اتفاقات که روزگاری به شکل یک موضوع مهم و جدی مطرح میشد و به سرعت با شکل گرفتن و پیروزی انقلاب اسلامی مورد تشکیک قرار گرفت و مخالفان جامعه سرمایهداری غربی با آن مخالفت جدی داشتند، موضوع بیمه کردن اعضای بدن فلان خواننده و بهمان چهره بود؛ موضوعی که برای جامعه سرمایهداری مهم بود؛ اینکه فلان خواننده زن، حنجرهاش را بیمه میکرد و این کار مورد توجه حکومت قرار میگرفت و روشنفکرها برایش بهبه و چهچه میکردند. فلان فوتبالیست پایش را بیمه میکرد و جامعه روشنفکری متمایل به غرب سوت و کف میزد و کسی هم نمیگفت اصلا بیمه پای او چه دردی از ورزش یا فرهنگ یا اقتصاد و هر چیز دیگری دوا میکند. بعد هم که فضا عجیبتر شد و کار به بیمه اعضای بیربط بدن چهرهها کشید و ورود این ماجرا به فضای جنسی و... .
روی همین حساب هم بود که مشخصا این موضوع بعد از پیروزی انقلاب به صورت جدی در زمره خطوط قرمز قرار گرفت و خبری از آن نبود تا این روزها که ظاهرا بعضی مدیران، بدون هیچ تحقیق و بررسی و بدون مطالعه فرهنگی، ابزار بازگشت این قبیل موارد شدهاند.
شاید اینکه بها دادن به حوزهای مثل موسیقی اتفاق خوبی باشد و بتوان برایش امتیاز مثبتی قائل بود از نکات مثبت این اتفاقات باشد؛ با این همه نمیشود از این موضوع گذشت که این اتفاق اولویت چندم جامعه فرهنگ و هنر است و برای هنرمندان، وضعیت مالی و بهبود شرایط اقتصادیشان مهم است نه بیمه حنجره!
به گمان ما با وجود اینکه میدانیم تلاش مدیرعامل صندوق هنر بهبود جایگاه هنر و هنرمند نزد مردم بوده است اما شاید بهتر بود طیف گستردهتری از جامعه هنر و خالی نماندن سفره آنها را مورد توجه قرار میداد.
ایشان اعتقاد دارد یکی از مهمترین اهداف صندوق اعتباری هنر کاهش دغدغههای فعالان حوزه فرهنگ و هنر است. از این رو صندوق اعتباری هنر با توجه به نیازهای اعضای تحت پوشش تلاش میکند نسبت به توسعه کمی و کیفی خدمات خود اقدام کند و یکی از مهمترین حمایتهای صندوق اعتباری هنر را ارائه خدمات بیمهای مثل بیمه کردن حنجره فلان و دست و پای بهمان میداند و میگوید: با توجه به اینکه اعضای بدن اصحاب فرهنگ و هنر نقش مهمی در تولید آثار آنان دارد و این عضو خاص در معرض آسیب بیشتری قرار دارد، طی هماهنگی با بیمه، موضوع بیمه اعضای بدن هنرمندان مطرح شد تا یکی از دغدغههای مهم جامعه فرهنگ و هنر را در صورت حادثه یا بیماری کاهش دهیم. اصحاب فرهنگ و هنر یکی از بزرگترین سرمایههای کشور هستند و صیانت از آنان رسالت همه ما است. تمام تلاش ما این است با کاهش دغدغههای فعالان حوزه فرهنگ و هنر، فعالیت آنان تداوم یابد.
یا مدیر شرکتی که با تمرکز بر تلاش برای سلامت سوپراستارهای حوزههای مختلف میگوید: یکی از مواردی که احتمال مخاطره و آسیبپذیری در قشر هنرمندان بویژه اهالی موسیقی ایجاد میکند، موضوع حنجره و صدای آنهاست؛ ممکن است در این باره مشکلی برای هنرمندان این عرصه به وجود نیاید اما این مخاطره همواره متوجه هنرمندان موسیقی بویژه خوانندگان خواهد بود.
بعد هم با خوشحالی مدعی میشود با پیگیری مدیرعامل صندوق هنر برای بیمه کردن حنجره هنرمندان و با بررسیهای به عمل آمده، این مهم نیز در قالب محصولات خدمات بیمه برای نخستینبار همزمان با جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس این شرکت، ارائه میشود.
عجیبتر اینکه گویی فاصله بعضی مدیران با بدنه جامعه فرهنگ آنقدر زیاد شده که همه آنها را افرادی میدانند که وضع مالی خوبی دارند؛ همهشان هر روز میتوانند گوشت و غذاهای گران بخرند و ببرند سر سفره، هیچ کدام لنگ پول تحصیل بچههایشان نیستند و لابد مهمترین درگیری آنها بیمه حنجره و ابرو و دستشان است! پس این آمادگی را دارند که درباره همه هنرمندان با هماهنگی صندوق اعتباری هنر، کار بیمههای مختلف آنها را غیر از بیمه درمان انجام دهد.
البته شاید این بزرگواران میتوانستند حتی با یک جمله رنگ و بویی دیگر به این حرکت ببخشند. شاید اگر مثلا دلیل و معیار انتخاب این هنرمند را علاوه بر تخصص و خوب بودن صدا و... به واسطه خواندن صادقانه و درست نوحه برای اباعبدالله میدانستند و او را به واسطه اعطای یک بیمه در زمره خادمان اباعبدالله در میآوردند، آن وقت نه صاحب این متن و نه هیچکس دیگر به خود اجازه نمیداد از گذشته و آینده این کار بگوید و دلایل خوب یا بد بودنش.
ارسال به دوستان
نگاه
مزد قهر
چگونه کادر فنی پرسپولیس مسیر را برای سقوط تیم مهیا کرد؟
باربد بهراد: 8 بازی و تنها یک برد. این وضعیت نگرانکننده پرسپولیس در لیگ برتر بیستوسوم است؛ تیمی که از لیگ قهرمانان آسیا حذف شد و همه توان خود را روی بازگشت به لیگ برتر گذاشت اما اگر از برد 2 هفته قبل آنها مقابل هوادار فاکتور بگیریم، با تیمی مواجه هستیم که نهتنها راه برد را نمیشناسد بلکه تلاشش دستکم (آنچه تا امروز ارائه داده)، مسیر برونرفت از بحران را نشان نمیدهد.
شاید هم مزه کردن این روزها برای کادر فنی قرمزها لازم بود؛ آنها که به واسطه 3 قهرمانی در 4 فصل گذشته دچار نوعی تبختر و غرور شده بودند و نمیخواستند با واقعیات آن طور برخورد کنند که لازم است. خیالشان از وقوع هر اخراجی راحت بود، از این رو در مواجهه با کوچکترین مشکلی، راه قهر و طاقچهبالا گذاشتن را پیش میگرفتند. نه اینکه مدیریت پرسپولیس هیچ سهمی در بحران وسیع این روزهای پرسپولیس نداشته باشد اما همانطور که در روزهای پیروزی و برد، کادر فنی جلوتر از همه، سهمش از فتح را مطالبه میکرد، مسلما در چنین روزهایی هم باید در گام نخست، سراغ آنها را گرفت و پرسش اصلی را مطرح کرد: دلیل این سقوط چیست؟ قصد فنینویسی و ریز شدن در اتفاقات تاکتیکی پرسپولیس را نداریم اما آنچه از بعد داربی رخ داد، نشان میدهد یحیی گلمحمدی و دستیارانش به یک بنبست تاکتیکی رسیدهاند. تیمی که در طول همه این سالها با 4 مدافع بازی میکرد، ناگهان در اهواز تصمیم گرفت تنها با چند جلسه تمرین، به دفاع 3 نفره رجوع کند، نتیجه هم کاملا مشخص شد. استقلال خوزستان که در انتهای جدول حضور دارد و تا امروز نتوانسته هیچ تیمی را شکست دهد، با 2 حمله موفق شد 2 گل به پرسپولیس بزند. ایراد گرفتن از زمین، داوری و نوع بازی حریف، همه بهانه است چون چند هفته قبل سپاهان، به همین شهر آمد و از سد استقلال خوزستان گذشت اما این روزها پرسپولیسیها بیشتر سراغ بهانه میروند تا علت اصلی مشکل.
جامهای کسب شده در لیگهای قبل، نوعی ضمانت جعلی و خیالجمعی محض را به یحیی گلمحمدی داد و او که تصور نمیکرد قبل از نیمفصل، چنین بحرانی را ببیند، به راحتی برای مغلوب کردن مدیریت، سراغ همان کلیشه قهر رفت. آنقدر این روش نخنما را ادامه داد تا تیمش تنها طی 2 ماه به چنین وضعیت نگرانکنندهای برسد. پرسپولیس پیش از این اگر در گلزنی مشکل داشت حالا ضعف بزرگتری را از خود نشان میدهد.
چه کسی در این فوتبال اشتباهات متوالی علی بیرانوند را به یاد داشت؟ او در داربی چند اشتباه عجیب کرد و پیرو همان سلسله سوتیها، روز گذشته روی گل نخست دریافتی، عکسالعملی باور نکردنی از خود نشان داد.
باید از اشتباه بیرانوند به نتیجه بزرگتری رسید. این تیم آرامش روانی همیشگیاش را از دست داده است. کادر فنی جز بهانهگیری و پرداختن به داوری، گویا هیچ راهکار دیگری برای علاج این مشکل ندارد. بدون شک با ادامه این روند آنها با توجه به پیروزیهای پرگل دیروز سپاهان و استقلال با 5 و 4 گل برابر رقبا، نه تنها به صدر جدول نزدیک نمیشوند که حتی رنگ خانه دوم را هم نخواهند دید.
شاید این وضعیت برای هواداران دهه هشتادی این تیم کمی عجیب و تازه باشد اما آنهایی که دوره قبل از برانکو را به یاد دارند، میدانند همیشه راه سقوط قرمزها از یک روزنه کوچک شروع میشود؛ روزنهای که کادر فنی ابتدا آن را جدی نمیگیرد تا روزی که خبر اخراجشان تیتر یک همه رسانهها شود.
شاید قبل از پایان نیمفصل، پرداختن به چنین موضوعاتی کمی زود باشد اما تاریخ نشان داده یحیی و کادر فنیاش فرصت چندان زیادی ندارند. کاسه صبر آنهایی که باید پشت تیم باشند، لبریز شده و سخت است از هوادار بخواهید به تیمی اعتماد کند که سرمربیاش در روزهای سخت، قهر را به ماندن و جنگیدن ترجیح میدهد. هر دورهای یک روز به پایان میرسد و فارغ از اینکه در انتهای لیگ بیستوسوم چه خواهد شد، باید دوره این کادر فنی را در پرسپولیس تمامشده دانست. کادری که پاسکاری در زمین ناهموار غدیر اهواز را موجب فخر میداند، مسلما واقعیت را خودش بهتر از دیگران میداند اما میخواهد آدرس اشتباه به هواداران خود بدهد.
ارسال به دوستان
شهید زینالدین میهمان ویژه جشنواره فیلم فجرامسال
داستان مجنون خیبر
گروه فرهنگ و هنر: در حالی که حدود 5 هفته تا برگزاری چهلودومین جشنواره فیلم فجر زمان باقی مانده است، انتشار اخبار و اطلاعات آثار متقاضی در مهمترین هماورد سینمایی کشور پیشاپیش نشان از برپایی یکی از مهمترین و حساسترین ادوار فیلم فجر دارد. اما در این بین انتشار نخستین عکس از فیلم «مجنون» با محوریت شهید مهدی زینالدین به تهیهکنندگی عباس نادران و کارگردانی مهدی شاهمحمدی محصول سازمان هنری - رسانهای اوج در عملیات خیبر را میتوان یکی از مهمترین آثار حاضر در فجر 42 پیشبینی کرد. از یک سو موضوع و سوژه فیلم پیرامون عملیات بزرگ خیبر و از سوی دیگر حضور مهدی شاهمحمدی در نخستین اثر سینمایی با نقشآفرینی ویژه سجاد بابایی در نقش شهید زینالدین در فاصله 5 هفته مانده به برگزاری را میتوان ویژهترین خبر درباره جشنواره فجر دانست.
عملیات بزرگ خیبر یکی از 10 عملیات مهم 8 سال دفاعمقدس است؛ عملیاتی که در شرایط سخت و در آخرین ماه سال 1362 به گونهای پیش رفت که امام خمینی(ره) در پیامی به فرماندهان فرمودند: «جزایر حتما باید نگه داشته شوند، هر طور شده است»؛ پیامی که سرنوشت نبرد را تغییر داد و گویی همه چیز از نو شروع شده باشد، روحیه رزمندگان متحول شد و قدرت تهاجمیشان چند برابر. فرمانده سپاه به فرماندهان جنگ گفت از جزایر بیرون نمیرویم، حتی اگر سازمان سپاه از بین برود، در نتیجه حفظ جزایر هدف اصلی رزمندهها و فرماندهان بود. بسیاری از فرماندهان قرارگاه هم سلاح به دست گرفتند و به خط مقدم رفتند تا همراه بسیجیها از جزایر دفاع کنند.
در روزهای پایانی اسفند، عراق هر چه داشت، به میدان آورد تا جزایر را پس بگیرد؛ آتش سنگین، هواپیما، بالگرد، تانک، نیروهای پیاده و بمبهای شیمیایی. ۷۲ ساعت جنگ بیامان. همه متحد شدند تا حرف امام زمین نماند و در نهایت جزایر مجنون سمبل قدرت کشور و ضعف عراق شد.
حال و پس از گذشت 4 دهه برای نخستینبار در سینمای ایران قرار است این عملیات بزرگ را بر پرده نقرهای به نمایش درآید، آن هم توسط کارگردان کار اولی که آثارش در حوزه مستند طی چند سال گذشته جزو بهترین آثار تولید شده حوزه مستند به شمار رفته است. کارگردانی که در سایر کارها و آثارش همواره به نگاه و تفکر مخاطب احترام گذاشته و از سوگیری و ایجاد ذهنیت در تماشاگرانش پرهیز کرده است؛ مصداقی که در مجموعه مستند «ثبت با سند برابر نیست» کاملا واضح و مبرهن بود.
مهدی شاهمحمدی در حالی از سوی سازمان هنری - رسانهای اوج به عنوان کارگردان فیلم مجنون با موضوع یکی از عملیاتهای بزرگ جنگ انتخاب شد که پیشتر و در دهه 70 نیز سینمای ایران آثاری پیرامون سایر عملیاتهای بزرگ و مطرح دفاعمقدس تولید کرده بود؛ فیلمهایی که آنقدر سطح و کیفیتشان پایین و ضعیف بود که دیگر در دهههای 80 و 90 تمایل و رغبتی برای تولید آثار سینمایی با محوریت عملیاتهای بزرگ و مطرح وجود نداشت. بیتردید حضور شاهمحمدی برای ساخت چنین فیلمی با سابقه تولید فیلمهای مستندی چون «هجده هزارپا» با موضوع محاصره داعش بر شهر فوعه، مجموعه مستند «عملیات غیرممکن» با محوریت چگونگی آزادسازی خرمشهر و آثار دیگری چون «جای خالی یک عکس»، «مدار هفت درجه»، «جای خالی یک مرد»، و «قصه یک مرد» از دیگر مستندهای شاهمحمدی هستند.
اما در کنار ریسک برای تولید چنین اثری پس از ۲ دهه پیرامون یکی از عملیاتهای بزرگ دفاعمقدس، انتخاب مهدی شاهمحمدی به عنوان کارگردان نشان از جسارت تهیهکننده و سرمایهگذار برای معرفی یک پدیده در جشنواره 42 دارد. با توجه به آنچه بیان شد بدون شک از همین الان میتوان سیمرغ کارگردان کار اولی را برای مهدی شاهمحمدی کنار گذاشت؛ فیلمساز جوانی که در آینده سینما از او باید بسیار شنید و بسیار گفت.
ارسال به دوستان
ائتلاف آمریکا برای مقابله با ارتش یمن در دریای سرخ رونمایی شد؛ غیر از بحرین، هیچکدام از کشورهای منطقه در این ائتلاف حاضر نشدند
«نه» منطقه به ائتلاف آمریکا
* رسانههای صهیونیستی: ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا با شکست مواجه شد/ * سخنگوی انصارالله: حمله به یمن به جنگ منطقهای و بینالمللی منجر میشود
گروه بین الملل: روز گذشته لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا خبر از ایجاد ائتلافی به رهبری آمریکا برای مقابله با انصارالله یمن در دریای سرخ داد؛ ائتلافی که هیچ کشور عربی در آن شرکت نمیکند و تنها حکومت بحرین که میزبان پایگاه پنجم دریایی آمریکاست در این ائتلاف قصد شرکت دارد که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران این یک شکست بزرگ برای آمریکاست که هیچکدام از متحدان این کشور در منطقه مانند امارات و عربستان در این ائتلاف شرکت نمیکنند و کشورهایی مانند مصر و قطر هم جواب منفی قطعی به واشنگتن دادهاند که نشان میدهد آمریکا در ایجاد ائتلاف دریایی مدنظر خود ناکام و تنها مانده است.
به گزارش «وطن امروز»، کشورهای انگلیس، بحرین، کانادا، فرانسه، ایتالیا، هلند، نروژ، سیشل و اسپانیا قصد دارند در ائتلافی به رهبری آمریکا برای آنچه حمایت از «تجارت در دریای سرخ در پی حملات حوثیها (ارتش یمن)» خوانده میشود، شرکت کنند. وبگاه نشریه صهیونیستی Ynet در گزارشی با اشاره به تلاشهای گسترده دولت آمریکا جهت ایجاد ائتلاف دریایی در دریای سرخ و تنگه بابالمندب برای مقابله با آنچه اقدام یمن در هدف قرار دادن کشتیهایی که عازم اراضی اشغالی هستند عنوان شده، به طور خاص به این نکته میپردازد که این ائتلاف، به دلایل مختلف، از همان بدو مطرح شدن ایدهاش محکوم به شکست بوده و البته شانسهای موفقیت آن در عرصه میدانی نیز به هیچ عنوان بالا نیست؛ معادلهای که در کلیت خود حامل این پیام است: نه آمریکا و نه دیگر کنشگران منطقهای و فرامنطقهای متحد آن نمیتوانند با استفاده از زور و قوه قهریه، معادلات مطلوب خود را به حوثیهای یمنی دیکته کنند.
وبگاه صهیونیستی «وای نت» در گزارش خود مینویسد: «ایالات متحده آمریکا بتازگی تلاشهای گستردهای را جهت ایجاد یک ائتلاف دریایی در دریای سرخ برای مقابله با آنچه تهدید حوثیهای یمنی عنوان میشود، در پیش گرفته است. حوثیها از جمله نیروهای مورد حمایت ایران در چارچوب محور مقاومت در منطقه غرب آسیا هستند. حوثیهای یمنی در مدت اخیر در دفاع از نیروهای حماس در نوار غزه، در مسیر عبور کشتیهایی که از شرق دور و از طریق تنگه بابالمندب به دنبال رسیدن به دریای مدیترانه و سواحل اسرائیل بودهاند، ایجاد اختلال کرده و میکنند. با این همه، نکته مهم و محوری درباره ائتلاف دریایی مد نظر آمریکا جهت تقابل با رویکرد و سیاست حوثیها در هدف قرار دادن ناوگانهای دریایی که به سمت اسرائیل حرکت میکنند این است که ساختار بازیگران شرکتکننده در این ائتلاف چندان روشن و مستحکم نیست (به رغم شفافیت ظاهری که آمریکاییها در این زمینه مدعی آن هستند). فراموش نکنیم عربستان سعودی مدت زمان زیادی نیست که به جنگ 8 ساله خود با حوثیهای یمن در قالب یک ائتلاف عربی خاتمه داده است؛ جنگی که به معنای واقعی کلمه برای سعودیها یک شکست بود. محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان در ابتدای جنگ علیه حوثیهای یمنی، از حمایتهای گستردهای بهره میبرد و تا حدی توانست برَند خود را در عرصه بینالمللی در زمینه تقابل با ایران ارتقا دهد اما با گذشت زمان، بتدریج فجایع و شکستهای سعودیها در جنگ با یمنیها آشکار شد و عملا جنگ یمن را برای عربستان سعودی به یک بحران بزرگ تبدیل کرد. جالب اینکه با گذشت زمان، محمد بن سلمان مثابه یک «جنایتکار جنگی» در بحبوحه جنگ علیه یمن معرفی شد و اعتراضات گستردهای نیز به سمت وی روانه شد. حوثیها در نتیجه بمبارانهای سنگین عربستان سعودی علیه خاک یمن نه تنها نابود نشدند، بلکه رشد کردند و توانستند بر مناطق بیشتری در شمال و غرب یمن مسلط شوند. از زمانی هم که ساختار ائتلاف تحت رهبری عربستان در جنگ علیه حوثیهای یمن متلاشی شد، امارات در این جنگ، تک و تنها مانده است. اوایل سال 2023 میلادی، عربستان سعودی عملا تغییر جهت داد و رویهای متفاوت را در رابطه با حوثیهای یمن در پیش گرفت. در ابتدا سعودیها پیوندهای خود را با ایران ترمیم کردند و راه آشتی با این کشور را در پیش گرفتند و متعاقبا شاهد اجرای نوعی آتشبس میان عربستان سعودی و گروههای مورد حمایت ایران در منطقه بودیم. وقتی اندکی بعد، جنگ غزه آغاز شد، حوثیهای یمنی به نحوی فعال به حمایت از فلسطینیها پرداختند و کشتیهایی را که مقصد آنها اسرائیل بوده و هست در دریای سرخ و تنگه بابالمندب هدف قرار میدهند. حال در این شرایط، هم سعودیها و هم اماراتیها قویا نگرانند مبادا تلاشهای آنها جهت تنشزدایی با حوثیها، با شکست و ناکامی روبهرو شود. اندکی قبل، حوثیها به امارات و عربستان هشدار دادند از پیوستن به ائتلاف دریایی آمریکا خودداری کنند. حوثیهای یمنی پیشتر در بحبوحه جنگ با عربستان و امارات، حملات موشکی و پهپادی موثری علیه این 2 کشور و مراکز حساس آنها انجام دادهاند. تلاشهای آمریکا جهت تشکیل یک ائتلاف دریایی در دریای سرخ با چالشهای جدی روبهرو است. اسرائیل نمیتواند بخشی از چنین نیروی نظامیای باشد، زیرا حضور آن در این ائتلاف موجب خودداری دولتهای عربی از پیوستن به آن میشود. عربستان سعودی رسما اعلام کرده به ائتلاف مذکور نمیپیوندد و امارات هم اگر بخواهد به این ائتلاف بپیوندد، احتمالا با بحرانهای جدی و گستردهای در روابط خود با عربستان سعودی روبهرو خواهد شد. مصر میتوانست یکی از کنشگرانی باشد که در ائتلاف دریایی تحت رهبری آمریکا، حضور یابد. دلیل این مساله هم روشن است؛ زیرا مصر شدیدا از اخلال در روند کشتیرانی در دریای سرخ و کانال سوئز آسیب میبیند. مصر از سابقهای نیز در تقابل با ایران و نیروهای نزدیک به این کشور در سطح منطقه برخوردار است. اما قاهره صراحتا از پیوستن به ائتلاف خودداری کرد. آمریکا باید دلایل شکست و ناکامی سعودیها در قالب معادله جنگ یمن و ائتلافی را که علیه حوثیها تشکیل داده بودند بخوبی مطالعه کند. در شرایط فعلی، عربستان سعودی نگرانیهای جدی درباره شکست ائتلاف دریایی تحت رهبری آمریکا جهت تقابل با حوثیهای یمنی دارد؛ نگرانیهایی که کاملا قابل درک است. سعودیها میترسند جنگی فراگیر در منطقه ایجاد شود و درست به همین دلیل آنها معتقدند باید با ایران مذاکرات مستقیم شود. عربستان بر این باور است اگر غرب در تحقق این موضوع شکست بخورد، نه تنها وضعیت بهتر نخواهد شد، بلکه میتواند شرایط برای آنها و متحدان منطقهایشان، بدتر هم شود».
در همین رابطه سخنگوی انصارالله و رئیس هیات ملی مذاکرهکننده یمن در مصاحبه با رویترز گفت این جنبش موضع خود در قبال درگیریها در غزه را به دلیل تشکیل ائتلاف دریایی تحت رهبری آمریکا در دریای سرخ تغییر نخواهد داد. محمد عبدالسلام همچنین تصریح کرد هیچ ضرورتی برای ائتلاف دریایی آمریکا وجود نداشت. وی اضافه کرد آبهای یمن برای همه کشتیها غیر از کشتیهای اسرائیلی یا کشتیهای عازم اسرائیل امن هستند. محمد البخیتی، عضو شورای عالی سیاسی یمن نیز گفت: حتی اگر آمریکا موفق شود تمام جهان را بسیج کند، عملیات ما تا توقف کامل نسلکشی در غزه ادامه خواهد داشت. وی افزود: همانطور که خداوند به ما دستور داده است، از مسؤولیت خود در دفاع از مستضعفان (مظلومان) دست برنخواهیم داشت. سرلشکر «محمد ناصر العاطفی» وزیر دفاع دولت نجات ملی یمن در صنعا نیز به آمریکا درباره عواقب ماجراجویی در دریای سرخ هشدار داده است. العاطفی در واکنش به اظهارات لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا مبنی بر تشکیل ائتلاف دریایی تصریح کرد: ما امکاناتی در اختیار داریم که میتوانیم ناوگانها و کشتیها و زیردریاییها و ناوهای هواپیمابرتان را غرق کنیم. وزیر دفاع یمن خطاب به آمریکا و متحدانش تاکید کرد: دریای سرخ گورستان شما خواهد شد.
از سوی دیگر اندیشکده شورای آتلانتیک در گزارشی مینویسد: «شرکتهای بزرگ کشتیرانی جهان در پی حملات حوثیها به کشتیهایی که عازم اسرائیل هستند، تصمیم به توقف استفاده از ناوگان تجارت دریایی خود از مجرای دریای سرخ و تنگه بابالمندب گرفتهاند. از جمله این شرکتها میتوان به مرسک، Hapag Lloyd و MSC اشاره کرد. برخی کشتیها از اطراف «دماغه امیدنیک» در آفریقا تغییر مسیر داده و عملا هزینههای حملونقل و تاخیر در عملکرد برای آنها به نحو قابل توجهی افزایش یافته است. برای مثال، زمان سفر دریایی به اروپا 2 هفته بیشتر شده است که این مساله عملا هزینههای سوخت، دستمزد کارگران و همچنین هزینههای جانبی برای صادرکنندگان، واردکنندگان و دیگر فعالان تجاری را به نحو قابل ملاحظهای افزایش داده است. با توجه به اینکه 12 درصد تجارت جهانی از مجرای دریای سرخ میگذرد و در عین حال 30 درصد ترافیک حملونقل کانتینری جهان نیز در منطقه مذکور در جریان است (ارزش این تجارت، سالانه چیزی در حدود یک تریلیون دلار است)، تردیدی نیست ایجاد اختلال در روند کشتیرانی در منطقه مذکور، با تبعات منفی برای تجارت و اقتصاد جهانی همراه است. توجه داشته باشیم که در پی حملات اخیر حوثیها در دریای سرخ و تنگه بابالمندب، قیمت نفت افزایش یافته است. در عین حال، هزینههای بیمه برای شرکتهای دریانوردی که کشتیهایشان از منطقه مذکور میگذرند نیز بعضا تا 2 برابر افزایش یافته است. بسیاری از ناظران و تحلیلگران معتقدند اقتصاد جهانی در دوره بازیابی خود پس از بحران پاندمی کرونا و البته شوکهای ناشی از جنگ اوکراین است و حال، وضعیت نامساعد در دریای سرخ میتواند حامل شوکهای تازهای به اقتصاد جهانی باشد. برخی بر این باورند کشورهای واردکننده انرژی بیشترین آسیب و ضربه را از تحولات اخیر و جاری در دریای سرخ و تنگه باب المندب متحمل میشوند».
با توجه به همه این تحولات، ائتلاف آمریکا در دریای سرخ چند پیام مشخص و مهم برای واشنگتن دارد:
1- آمریکا در این ائتلاف تنهاست. هیچ کشور منطقهای و متحدان عرب آمریکا در این ائتلاف دریایی شرکت نکردند. بحرین هم کشوری کوچک است و ارتشی قوی ندارد و تنها به دلیل میزبانی از پایگاه پنجم دریایی آمریکا در این ائتلاف حضور دارد و هیچ نقش دیگری هم نمیتواند ایفا کند. بحرین در جنگ یمن ضربه بزرگی از یمن دریافت کرد و در همان ابتدای جنگ چند ده سرباز آلخلیفه کشته شدند و این کشور دیگر از پازل جنگ ناپدید شد. بنابراین آمریکا هیچ کشوری از منطقه را نتوانست با خود برای مقابله با انصارالله همراه کند، حتی عربستان و امارات را. از سوی دیگر کشورهای دیگر حاضر در این ائتلاف نقش زیادی ندارند و به نظر میرسد مثلث واشنگتن، پاریس و لندن این ائتلاف را تشکیل میدهد. بنابراین همراهی منطقهای در این موضوع وجود ندارد.
2- موضوع مهمتر آن است که پیام انصارالله به آمریکا روشن و واضح است: جنگ در غزه پایان یابد تا جنگ دریایی علیه اسرائیل هم خاتمه یابد. واشنگتن بارها به صنعا پیام ارسال کرده که به دنبال جنگ نیست اما از پایان جنگ در غزه هم حمایت نمیکند.
3- این ائتلاف دریایی نسخه ضعیفتر ائتلاف دریایی سال 2019 آمریکا و چند کشور منطقه است. در آن سال واشنگتن گروه ضربت 139 با حضور بیش از 34 کشور عربی و منطقهای را شکل داد که جز روی کاغذ هیچ دستاورد دیگری نداشت، بماند که ائتلاف جدید شامل هیچ کشور عربی و منطقهای نمیشود و پشتوانه منطقه را ندارد.
***
ریاکاری آمریکا در جنگ غزه
کاترین کولونا، وزیر خارجه فرانسه روز گذشته در کنفرانسی مطبوعاتی در بیروت گفت: «سفر من به لبنان برای جلوگیری از خطر گسترش جنگ انجام شده و مسؤولیت کارگروهها جلوگیری از شعلهور شدن منطقه است که اگر این حادثه روی دهد، هیچکس سود نخواهد کرد و تنها منجر به افزایش خطرات و دور شدن از امنیت و صلح خواهد شد». از طرفی بسیاری از مقامات ارشد آمریکایی از بایدن تا بلینکن اعلام کردهاند به ایران پیامهایی برای عدم ورود به جنگ ارسال کردهاند؛ موضوعی که با واکنش وزیر امور خارجه ایران همراه شد. حسین امیرعبداللهیان گفت: پیامهایی از طرف آمریکا دریافت کردیم مبنی بر اینکه خواهان توسعه دامنه جنگ نیستند. ما در پاسخ به آمریکاییها اعلام کردیم آنها با حمایت خود از اسرائیل و تجهیز تسلیحاتی آن، دامنه جنگ را گسترش میدهند. آمریکاییها یک طرف جنگ را دعوت به خویشتنداری میکنند و از طرف دیگر جنگ حمایت میکنند و دست آنها (صهیونیستها) را برای انجام جنایت علیه غیرنظامیان باز گذاشتهاند.
وی ادامه داد: از همینجا به رئیسجمهور آمریکا میگویم: آقای بایدن! ریاکاری را متوقف کنید. آیا این نتیجه شعار شما در رقابتهای انتخاباتی بود که صحبت از حقوق بشر میکردید ولی اکنون این چنین از جنایتهای صهیونیستها علیه غیرنظامیان در غزه حمایت میکنید؟!
ارسال به دوستان
مشاوره سیاستی در مهلکه ترندهای زرد
حکمرانی و تولید گفتار سیاسی و سیاستی بر اساس مد
رضا باقریپور*: مابهازای واژه ترند لااقل در این یادداشت مواردی از قبیل موجهای فضای مجازی یا افکار عمومی، مشهورات، کلیشهها و... مدنظر است؛ تمام آن چیزهایی که «باب» میشود و «سکه رایج» میشود. همان چیزی که «همه میگویند» و تقریبا «مد» شده است.
ترندها در اطراف ما در هر ساحتی وفور دارند. ما پدیده ترند را از اینستاگرام و تیکتاک شناختیم. ترند آنگونه که در این پلتفرمها بروز داشت، معنی خود را بخوبی برای ما محسوس میکرد. موسیقیای که یکباره ترند میشد. روی ویدئوها صداگذاری میشد، رقصهای مشابه، چالشهای فراگیر و... از مصادیق آن بود اما نه سابقه ترند و نه محدوده آن متوقف بر اینستاگرام و تیکتاک نبود.
روزنامهنگاری و کار رسانهای از نخستین محملهای ترند بود. اصلا ترند را رسانه میسازد. نوع پرداخت یکسان یا زاویه نگاهی مشترک که چنان پرقدرت شروع میشود که در بدو پیدایش بدیهی و ازلی تلقی میشود. چه کسی به خاطر دارد موج پربسامد «یوزپلنگ ایرانی» کی و از کجا شروع شد؟ چرا عدم انقراض این گونه جانوری اینقدر مهم شد؟ چرا بهرغم کثرت رسانهای در کشور اعم از رسمی و غیررسمی، نقطه نظر متفاوتی حول این ترند شکل نمیگیرد؟ آیا امروز جامعه تاب میآورد که کسی هم بگوید «انقراض این گونه جانوری نه چندان عجیب است و نه آنقدرها مهم؟» نیک و بد سرشت پدیده ترند یک قضیه مستقل است اما وقتی پای سیاست، اداره عمومی و مسائل حکومتداری به میان میآید، ترند و موجهای رسانهای و افکار عمومی چالشساز میشود، بویژه اگر به شرایط زمینهای کشور نیز التفاتی داشته باشیم و برد موثر زردنویسیهای اینستاگرامی، کلیشههای شبهعلمی و بافتههای ماهوارهای را که تا وسط جلسات تصمیمگیریهای مهم کشور میرسد نیز بدانیم و لحاظ کنیم.
* مشاوره سیاستی بحرانساز
ترندها تا بالاترین سطوح دولت (State) خود را امتداد میدهند. اصلا هدف اصلی هم همین بوده است. آنها از عرصه عمومی ایجاد میشوند تا تصمیماتی را در بالاترین سطوح تغییر دهند. شاید یکی از کارویژههایی که از یک واحد مشاوره سیاستی مانند اندیشکده یا مرکز پژوهشی یا یک فرد مشاور انتظار داریم همین است که بر گلوگاه شناختی و اطلاعاتی تصمیمگیرندگان بایستد و زنجیره فریب را قطع کند. همانگونه که از یک خبرنگار در رسانه همین انتظار را در قبال افکار عمومی داریم اما واضح است نه همه خبرنگاران و نه همه مشاوران آنی نیستند که باید باشند. ترند گاهی ترندبانها را نیز با خود میبرد.
اینجا درباره اینکه مشاوره سیاستی اعم از سیاستمداران، تصمیمگیرندگان، مشاوران و اندیشکدههای کشور دقیقا چقدر و چند درصد مبتلا به عارضه ترندسواری هستند، ادعایی طرح نمیشود. این ادعا حتی با انجام یک پژوهش و تحلیل محتوا و مضمون گسترده نیز به علت اختلاف در مصادیق ترند همواره محل مناقشه خواهد بود اما نمیشود این ادعا را نیز داشت که مطلقا به چنین چیزی دچار نیستیم. میشود با ذکر مثالهایی که احتمالا مصادیقش را در یادداشتها، مصاحبهها، سخنرانیها و خروجیهای مشاوران و مدیران و اندیشکدهها دیدهایم، به وجود آن، حال با هر کمیت و گسترهای، پی برد.
به عنوان مثال میشود حس کرد نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور حدودا 10 سال است از ناکجاآباد به «قدسیت استارتاپ» رسیده است. همه میخواهند همه چیز را با استارتاپ و آن هم با نازلترین گونه آن یعنی استارتاپ خدماتی حل کنند. فضا به نحوی است که همه در هر جایی کمک به توسعه این فضا را باید وظیفه خود بدانند. هیچ سعهصدری در مقابل هر تصمیمی که مانعی پیش پای این فضا تلقی شود، وجود ندارد.
اندیشکدهها و افراد صاحب نقش در فضای سیاستگذاری که تحت عناوینی چون پرهیز از رانت یا خاصهبخشی، اجتناب از رشد گلخانهای صنعت، رقابتآفرینی و... بخشهای مهم و زیربناییتری چون خودروسازی بومی، لوازم خانگی داخلی و... را آماج حمله قرار میدهند و نسبت به کمکهای نقدی بلاعوض، تسهیلات کم بهره، لجستیک و معافیتهای گاه انحصارآفرین برای استارتاپها خلق حمایت میکنند. دامنه این حمایتها گاه سیاسی نیز میشود.
مشاوران سیاست در مساله حجاب گرفتارند شدند. زمینه ایهام و گیجی فراگیر حاکمیت در مواجهه با بیحجابی و انفعال طولانیمدت آن به واسطه تسلیم ساختن فکر و تحلیل به ترندها فراهم شد. ترندهایی از قبیل «لزوم کار فرهنگی و ایجابی»، «پرهیز از ایجاد دوقطبی»، «کنترل شدن پوشش توسط استانداردهای عرفی»، «نظرسنجیهای مخالف حجاب الزامی» و... که از حیث فنی تقریبا خالی از بهره منطقی، علمی و دینی بودند. تمام این گزارهها تنها متکی به حس گوینده و شهود اینستاگرامی افراد است که در مقیاس و شرایط واقعی اساسا قابل دفاع نیست. چنانکه پس از گذشت یک سال و چند ماه از این مساله، شواهد، بیبنیادی ترندهایی که در فاهمه سیاستمداران و موجودیهای مشاورهای، قطعی تلقی میشد را نشان میدهد. لااقل نظرسنجیها از بازگشت افکار عمومی از ایده رهاسازی معیار پوشش توسط حاکمیت خبر میدهد و سهم اعتقاد به لزوم اعمال صلاحیت را رو به فزونی میداند. سطح شکاف در جامعه پس از رهاسازی و ایجاد وضع بیقانونی، حسی از کاهش به ما نمیدهد بلکه چهره شهرها بشدت دوگانه شده است و در نهایت اینکه معین شد اساسا عرف و کنترل اجتماعی تقریبا هیچ استاندارد معقول یا اجماعسازی برای پوشش ندارد یا لااقل قدرت آن برای اعمال این استاندارد ناچیز و غیرموثر است.
ترندها ظرفیت تحلیلی تصمیمسازان را بشدت کاهش میدهند؛ به شکلی که همین تصمیمسازان را در نهایت تبدیل به بحران میکند. معمولا مخالفت با ترندها برای سیاستمداران به سبب ایجاد هزینه اجتماعی کوتاهمدت مطلوب نیست. اینجا باید برای تصمیم صحیح چشم امید به تصمیمسازان دوخت اما اگر آنها نیز اسیر الگوریتمهای هدفدار توئیتر و اینستاگرام شوند، ما با مشاوران، اندیشکدهها و پژوهشگاههایی روبهرو هستیم که عملا پیوست سیاستیِ طراحیهای رسانهای خارجی شدهاند.
قطعیترین اثر ترند بر سیاستپژوهی و مشاوره سیاستی، اختلال در دستگاه مسالهشناسی آنها است. ترندها پاسخ یک مساله را از قبل ساختهاند. اساسا لازم به تفکر عمیقتر نیست. دیگر اینکه در راستای مسالهشناسی ترندها مقیاس مسائل را بشدت غیرواقعی میکنند. مسائلی که اساسا بنا به ماهیت امنیتی و سیاسی ایجاد شدهاند، اقتصادی یا فرهنگی فهم میشوند. حتی همین جمله که «مسائل را امنیتی تحلیل نکنید» نیز یکی از ترندهایی است که شوربختانه فراگیر و البته خطرناک است. کشوری مانند ایران با محیط امنیتی ویژه و سرشار از تهدید در منطقه، به علاوه صحنه انتقال قدرت در محیط بینالمللی که از قضا ایران نیز بازیگر برجسته آن است، در کنار روزانه صدها و هزاران ساعت پخش برنامه ماهوارهای و هدفدار بودن محتوا در شبکههای اجتماعی علیه ارزشهای ملی و دینی و... چگونه در عرصه تصمیمسازی خود، ولو در یک موضوع فرهنگی، امنیتاندیشی نکند؟ چگونه در طرحریزیهای فرهنگی، حضور گسترده گروههای معارض با هویت محوری کشور، از قبیل بهاییت یا بازماندگان و اعضای سابق و خانوادههای مجاهدین خلق یا ساواک را که تعداد آنها دهها و بلکه صدها هزار نفر برآورد میشود میتوان نادیده گرفت؟ نه اینکه اینگونه تصمیمسازیها اساسا از پایه دچار سادهاندیشی و فانتزیباوری هستند؟
برای فهم اینکه مشاوره سیاستی ترندمحور، خود چگونه میتواند تبدیل به یک آسیب جانکاه برای نظام تصمیمگیری شود میتوان به همین یک سال پیش نگریست. به عنوان مثال در همان هنگامه که فضای فکری بسیاری از تصمیمسازان، پرهیز از امنیتی کردن اغتشاشات سال 1401 بود، یکی از شهرهای مرزی کشور مورد هجوم و لشکرکشی نیروهای متجاوز تجزیهطلب قرار گرفت و وضعیتی شبهاشغال به وجود آورد!
اثرات اینگونه ترندسواریها البته در این مورد خاص خیلی سریع پدیدار شد اما توصیهسازی و تصمیمسازی با همین روش در عرصه فرهنگ، اقتصاد، رسانه و... تبعاتی از همین جنس دارد که در کوتاهمدت آنچنان قابل رهگیری نیست اما در میانمدت تبعات ویرانگری دارد.
شجاعت، تفکر ساختارشکن و بوممحور و پرهیز از فانتزی و گفتارهای همهپسند، لازمه کنش سیاسی و سیاستی چه در قامت سیاستمدار و تصمیمگیرنده و چه در قامت مشاوره سیاستی است.
پژوهشگر سیاستگذاری عمومی *
ارسال به دوستان
یک نظرسنجی و صدها پیام
حنیف غفاری: انتشار نتایج نظرسنجی اخیر دانشگاه هاروارد - هریس، شوک تازهای را به صاحبان سلطه و لابیهای صهیونیستی وارد کرده است. بر این اساس، جوانان آمریکایی خواهان پایان موجودیت اسرائیل و تشکیل یک نهاد واحد فلسطینی با حاکمیت حماس در سراسر اراضی اشغالی هستند. این نظرسنجی نشان میدهد 51 درصد جوانان بین 18 تا 24 سال آمریکایی معتقدند راهحل نهایی خاتمه دادن به درگیری رژیم اشغالگر قدس و فلسطین این است که اسرائیل پایان یابد و اراضی فلسطینی اشغال شده به حماس داده شود تا یک کشور واحد فلسطینی در آن تاسیس کند. در تفسیر نتایج این نظرسنجی، 2 نکته اساسی وجود دارد که باید به صورت همزمان و در همپوشانی با یکدیگر مورد توجه قرار گیرد.
نخست اینکه مخالفت جوانان آمریکایی معطوف به موجودیت رژیم اشغالگر و کودککش صهیونیستی بوده و ارتباطی با شخصیتها، احزاب و تاکتیکهای اتخاذ شده توسط اشغالگران ندارد. به عبارت بهتر، ما با خیزشی ماهوی در نسل جدید آمریکا مواجه هستیم که استراتژی کلان واشنگتن در حمایت مطلق و حتی نسبی از تلآویو را پس زده و در صدد ترسیم آمریکای منهای اسرائیل و فراتر از آن، جهان منهای صهیونیسم بر میآید. این مخالفت ماهوی در کشوری تجلی یافته که نهتنها خود را در سیاستهای رسمیاش حامی صهیونیسم قلمداد میکند، بلکه در عمل متغیری وابسته به تلآویو به شمار میآید. انتشار این نظرسنجی از سوی یک دانشگاه معتبر آمریکا، پرده از تحولات عمیق و بنیادینی برمیدارد که با گذر زمان و متعاقب جابهجایی نسلها در این کشور صورت گرفته است. قطعا مهار این روند، نه از عهده دموکراتها بر میآید و نه جمهوریخواهان! تنها راه تن دادن به خواسته جوانان آمریکایی مبنی بر انهدام و نابودی صهیونیسم، تغییر ساختار حکمرانی در این کشور است. روند و ضرباهنگ این تغییر ساختاری را قطعا نسل جدید و نسلهای بعد آمریکا هدایت خواهند کرد و اراده صاحبان زور و تزویر تاثیری در جلوگیری از این روند نخواهد داشت. نکته دوم، معطوف به راهکار عملیاتی مدنظر جوانان آمریکایی (در قبال مساله فلسطین) در دنیای پساصهیونیسم است: بازپسگیری کل اراضی اشغالی و حاکمیت مشروع فلسطینیان بر آنها. این خواسته و مطالبه جوانان آمریکایی در فضایی مطرح میشود که ایدهها و راهکارهایی تصنعی و انحرافی مانند «طرح ۲ دولتی» به صورت مستمر از سوی لابیهای قدرت و رسانههای آمریکایی در حال ترویج است. بدیهی است با گذار از صهیونیسم و ترسیم نظم نوین جهانی بر مبنای انهدام بنیان و موجودیت رژیم اشغالگر قدس، دیگر راهکارهای تصنعی نیز جایگاه خود را برای همیشه از دست خواهند داد. در اینجا نه پیمان آبراهام موضوعیتی خواهد داشت و نه سرنوشت فلسطین در اسلو، مادرید، کمپ دیوید و آناپولیس رقم خواهد خورد. هیات حاکمه آمریکا طی دهههای گذشته و اخیر، هزینههای هنگفت و غیرقابل تصوری را در راستای تثبیت جایگاه اسرائیل در حوزه سیاست خارجی واشنگتن صرف کرده و تلاش مضاعفی را با هدف تثبیت ذهنی این منظومه در ذهن نسلهای جدید صورت داده است. در دانشگاه هاروارد (که اتفاقا این نظرسنجی را انجام داده است) و دیگر محافل آکادمیک آمریکا، هر گونه اعتراضی علیه اسرائیل مترادف با یهودستیزی یا نقض آزادیهای اساسی تفسیر شده و مدافعان فلسطین به بدترین نحو ممکن مورد عتاب و خطاب قرار میگیرند. اخراج برخی اساتید دانشگاههای آمریکا در جریان جنگ اخیر غزه، صرفا به دلیل اعتراض نسبت به نسلکشی وقیح و رقتبار صهیونیستها در نوار غزه، شاهدی بر این مدعاست. دوگانه حاکمیت - ملت در آمریکا در فرامتن شکل گرفته در آن، از هیچگونه اقدامی در راستای توجیه سلطه صهیونیستها بر مناسبات اجتماعی، بینالمللی، علمی، اقتصادی و سیاسی آمریکا فروگذار نکرده است. از این رو میتوان قاطعانه ادعا کرد صهیونیسم، به اسم رمز سقوط حاکمیت آمریکا و مناسبات کلان قدرت در این کشور تبدیل شده است. اگر مقامات آمریکایی به خود نیایند ـ که نمیآیند ـ نسل جدید این کشور در آینده نهچندان دور سقوط همزمان صهیونیسم و لیبرال ـ دموکراسی آمریکایی و تنفس در فضایی بدون زور و ترور را جشن خواهد گرفت. مشاهده چهره دموکراتها و جمهوریخواهان حامی نسلکشی و جنایت در زمان بروز این رویداد مستمر اما محسوس، دیدنی خواهد بود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|