|
نگاهی به فیلم «مست عشق» که سقوط آزاد حسن فتحی در فیلمسازی به حساب میآید
مست گیشه، مشق ترکیه
صادق فرامرزی: 1- «هیاهوی فراوان برای هیچ»، این میتوانست تیتر مناسبی برای یک یادداشت درباره فیلم «مست عشق» باشد به شرط آنکه آخرین اثر سینمایی حسن فتحی تنها در پرداختن به سوژه مهم خود یعنی ماجرای شمس و مولانا ناکام میماند اما واقعیت آن است که این اثر عقبتر از یک اثر الکن ایستاده و مسیر اشتباهی را جلوی پای دیگر فیلمسازان برای تجارت با یکی از گنجینههای ادب پارسی گذاشته است. مسیری که در آن نه تنها شخصیت چندوجهی مولانا بیصورت مانده که این میراث غنی کمابیش در روایت مورد علاقه کشور همسایه یعنی ترکیه دفن میشود.
نخستین ایرادی که به «مست عشق» و روایت عقیمش از حکایت شمس و مولانا وارد است، نداشتن هیچ جای پای سفتی برای قصهگویی است. مخاطب میتواند به تماشای اثر بنشیند و سکانسهای متعددی را در پی همدیگر ببیند که هیچ منطق روایی روشنی در پس آنها وجود نداشته باشد. داستان ظاهرا از جای درستی آغاز میشود، لحظه ناپدید شدن شمس و حیرانی مولانا میتواند تعلیق خوبی برای ورود به داستانی درباره سرگذشت این دو و آشناییشان با یکدیگر باشد اما ورود به این رفت و برگشتهای روایی عملا بیننده را میان موج انبوهی از خردهروایتهای غیرموثر که متاثر از صنعت سریالسازی ترکیه است سرگردان میکند. این سرگردانی تا جایی پیش میرود که غیبت مولانا در کسر بزرگی از فیلم نه تنها عادی میشود که کسی نیز به دنبال آن نمیگردد، چرا که «جلالالدین محمد بلخی» اساسا موضوعیتی در میان عمده خردهروایتهای شلخته فیلم ندارد. این بلاموضوعی البته ریشهای عمیقتر دارد و آن هم به فقدان شخصیت مولانا در این «مست عشق» میگردد. مولانایی که در مقابل دیدگان مخاطب قرار گرفته است به ظاهر شخصیتی مهم دارد اما در عمل یک هیچ بزرگ است. او نه در قامت یک شاعر وزانت پیدا میکند (آنچنان که جز خواندن چند بیت در ابتدای فیلم هیچ ردی از شخصیت شاعر او به چشم نمیآید) نه یک فقیه است، نه یک عارف و نه حتی یک راز که تقلا برای فاش کردنش ما را در پی او بکشد. مولانای حسن فتحی حتی با یک قرارداد ادراکی پیشینی میان مخاطبان درباره اهمیت و جایگاه والایش هیچ نمود روشنی از یک شخصیت مهم ندارد. ممکن است این ایراد وارد شود که ماجرای «مست عشق» صرفا یک برش از نقطه عطف زندگی او در آشنایی با شمس تبریزی است. وصالی که او را بدان جا رساند که اقرار کرد: «شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم». با این فرض هم بنا به زاویه دید داستان، «مست عشق» قرار بوده تا شمس را آینهای برای شناسایی مولانا در خود نشان دهد و سرانجام پس از هویدا شدن راز مگوی خود به شکل پنهانی تبدیل به راز آتی زندگی «جلالالدین محمد بلخی» شود اما باید اقرار کرد که در این مزرعه عرفانی نیز فتحی بذری نکاشته است؛ آنچنان که مولانا در هیچ سیری تعریف نمیشود. او به ظاهر لنگان لنگان و حیرتزده در پی شمسی میرود که او را به کمال میرساند اما مولانای این چلهنشینی، آنقدر دکوری است که نه پیش و نه پس از آشنایی با شمس هیچ نشانی از تغییر در او پدیدار نشود. رندی فیلمساز در وارد کردن کرامات شبه اعجازی برای بالا کشیدن شمس از روی زمین و گنجاندن چند «ملت عشق» در گفتوگوهای مولانا با اطرافیان نیز به هیچ سرانجامی نمیرسد. «مست عشق» داستانی پراکنده است که در آن شمس و مولانایی نیز حضور دارند اما در این حضور سوژگی آنها بسیار عقبتر از آن است که بتوان از قِبَل تماشای اثر به شناسایی آنها پرداخت.
2- اگر نمایشنامه ظرف اندیشه یونانیها بوده و رمان ظرف اندیشه روسها، شعر چنین جایگاهی در تاریخ ایران زمین داشته است. اندیشه، معرفت و اخلاق ایرانی همواره در پیوند با شعر تقویت شده است. به همین خاطر بیشه شاعری در ایران تنها به قریحه و ذوق ادبی محدود نشده و فلسفه، عرفان، سیاست، حماسه، اخلاق و... همواره در ظرف شعر به دست جویندگان خویش رسیده است. تا جایی که بیراه نیست اگر ایران را با حذف شعرش سرزمینی بیمیراث معرفی کنیم. در این فضا مولانا در کنار نظامی گنجوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، حافظ و سعدی یکی از 5 نفر ادبیات فارسی به حساب میآید. سهم تقریبا هیچ ادبیات در سینمای ایران باعث یک ضعف معنایی در آثار تاریخی کشورمان شده است. «مست عشق» اما در این مسیر نه تنها یک فتح باب به حساب نمیآید که حتی میتواند با توجه به موفقیت تجاریاش تبدیل به بدعتی خطرناک برای معرفتزدایی از روایت ادبیات فارسی در سینمای ایران شود. مولانای «مست عشق» هر چند از ابتدا از زبان شعرش طرد میشود اما هیچ ردی از ادبیات فارسی را نیز در حاشیه فیلم حمل نمیکند. از این نظر این نگاه بدبینانه که اثر مشترک سینمای ایران و ترکیه بیشتر برای کشور غیرفارسیزبان دستاورد به حساب میآید، نگاهی دور از واقعیت نیست. «مست عشق» هم در فرم روایی و داستانی در قاعده حرمسرایی سریالهای ترکی ذوب شده و هم مولانا را در متن یک جامعه ترکی تثبیت میکند که بیش از زبان فارسی با رقص سماع به یاد آورده میشود. مولانایی که در قاب دوربین حسن فتحی نمایش داده میشود، نه تنها خرد تجسمیافته ایران در شعر را نمایندگی نمیکند که حتی گاه شخصیتی خردستیز نیز به چشم میآید که عرفانش عبور از کلمه است و کتابش حجابی برای چشم بصیر. اما در همین فقدان خرد، مولانا وجود و حضورش در داستان در پیوند با چند عشق ضربدری پررنگ میشود. کنار هم گذاشتن آن فقدان و این حضور اما استعارهای از خاستگاه اثر است. خاستگاه «مست عشق» نه شعر و خرد ایرانی که اقتضائات بازار و گیشه است. فیلمسازی که نمیتواند (یا شراکت با ترکیه به او اجازه نمیدهد) روایت خود را در نسبت با شعر مولانا یا عرفان او جلو ببرد، داستان خود را با آنچه در بازار عامهپسند خریدار دارد، میآمیزد و اثری را تحویل میدهد که جز برند و کاور شمس و مولانا، چیزی را از آنها نمیتوان روی پرده سینما یافت.
3- احتمالا بزرگترین نویسندگان تاریخ هم جایی بالاخره داستانی ضعیف مینویسند که همه خوانندگان خود را غافلگیر کنند اما به سختی میتوان پذیرفت که آن اثر ضعیف مملو از غلط املایی هم باشد! تخیل و ذوق یک نویسنده ممکن است روزی ضعیف شود اما هیچ نویسندهای حق ندارد از دستور زبان عبور کند. مثال حسن فتحی در آثار اخیرش حکایت نویسندهای بود که داستانی ضعیف و ناامیدکننده مینویسند اما در «مست عشق» آنچه به چشم میآید غلط املایی و ایرادهای دستوری بزرگ است.
عمده سابقه فیلمسازی حسن فتحی به تولید سریالهای تاریخی در تلویزیون بازمیگردد. او در این فضا تبدیل به یک مولف معتبر شد که بسیاری سعی در رونویسی از آثار و سبک روایتش را داشتند. ورود او به صنعت نمایش خانگی از اواسط دهه90 اما آغاز عصری بود که در آن بیش از مولف بودن باید به دنبال تضمین فروش آثارش میرفت. تا جایی که در نمونه آخر یکی از گرانترین سریالهای ایران را با پرداختی بسیار ضعیف، بدون ارزش تاریخی و در تقلید از سریالهای ترکیهای جلوی دوربین برد. «جیران» نزدیک به 50 قسمت به زندگی ناصرالدین شاه قاجار پرداخت و نهایتا جز ابداعات و اضافات تاریخی، ترویج خرافه و جادو و تقلیل 5 دهه سلطنت ناصرالدینشاه به چند عشق بازی، هیچ چیزی ارائه نکرد. «مست عشق» در امتداد «جیران» قدم برداشته و کارگردان موفق دهه80 را به جایی کشانده که حل شدن در مناسبات بازاری هنر به آنجا ختم میشود. حالا حسن فتحی آثاری تولید میکند که در تاریخ جریان دارند اما نه ارتباطی به تاریخ دارند و نه برای آن ارزشی بیش از یک ویترین فریبنده قائلند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد دختر بچه 4 ساله کلالهای ربوده شده بود یا گم شده بود؟
معمای یسنا
گروه اجتماعی: «یسنا» کودک 4 سالهای که عصر یکشنبه نهم اردیبهشت هنگام کار در مزارع روستای «یلی بدراق» از توابع کلاله استان گلستان گم شده بود، پس از 5 روز تلاش بیوقفه نیروهای امدادی، جهادی و مردمی، توسط هلالاحمر پیدا شد و پس از انجام معاینات پزشکی، صحیح و سالم به آغوش خانواده بازگشت. انتشار خبر پیدا شدن «یسنا» موجی از شادی را بین مردم منطقه به دنبال داشت. حس نوع دوستی ملت ایران و ابراز همدردی آنان با خانواده این کودک و تکاپوی خودجوش مردم باعث شد گمشدن «یسنا» مورد توجه و شبکههای اجتماعی و سپس رسانههای رسمی قرار گیرد و به اصطلاح ترند شود. گم شدن و پیدا شدن «یسنا» پس از 5 روز ابهاماتی را در اذهان عمومی ایجاد کرد که چگونه وی پس از 5 روز سالم پیدا شده است. البته دادستان کلاله - در شرق استان گلستان - از همان ابتدای گم شدن «یسنا» تحقیقات درباره شناسایی و دستگیری عوامل (احتمالی) دخیل در مفقودی این دختر 4 ساله را در دستور کار قرار داده بود. سیدجواد میردوستی دادستان کلاله در شرق استان گلستان اعلام کرده بود تحقیقات تا زمان شناسایی و دستگیری عوامل (احتمالی) دخیل در مفقودی «یسنا» دختر 4 ساله اهل این شهرستان ادامه دارد. این در حالی است که بلافاصله پس از اعلام مفقودی کودک کلالهای، عملیات جستوجو و اقدامات قضایی و پلیسی برای بررسی موضوع آغاز شد که در ادامه با توجه به ظن بازپرس پرونده مبنی بر ربوده شدن طفل، در پی تحقیقات، با دستور قضایی چند نفر به عنوان مظنون به پلیس آگاهی احضار شدند. دادستان کلاله با یادآوری پیدا شدن این کودک در یکی از مزارع کشاورزی نزدیک محل مفقودی گفت: یسنا در سلامت کامل به سر میبرد و تحقیقات قضایی پرونده نیز در حال تکمیل است. وی از تلاش شبانهروزی اهالی منطقه، هلالاحمر و پلیس برای بازگرداندن کودک به آغوش خانواده قدردانی کرد. عصر روز گذشته نیز دادستان کلاله از شناسایی و دستگیری عوامل اصلی ربایش و مفقودی کودک کلالهای خبر داد. به گزارش خبرگزاری صداوسیما، سیدجواد میردوستی گفت: متهمان 4 نفر هستند که یکی از آنها پس از بازجویی با صدور قرار بازداشت موقت، راهی زندان شد. میردوستی گفت: 3 متهم دیگر این پرونده فعلا در پلیس آگاهی برای بازجویی تحت نظر هستند و پس از تکمیل تحقیقات درباره آنها تصمیم قانونی اتخاذ خواهد شد. دادستان کلاله گفت: بعضی افراد بازداشتی جزو افرادی هستند که پیش از پیدا شدن یسنا، با دستور بازپرس پرونده به عنوان مظنون به پلیس آگاهی احضار شده بودند. دادستان کلاله تاکید کرد: انگیزه متهمان از ربودن این کودک پس از تکمیل تحقیقات اطلاعرسانی خواهد شد.
* 5 شبانهروز جستوجوی بیوقفه برای یافتن یسنا
مدیرعامل جمعیت هلالاحمر گلستان در گفتوگو با «وطن امروز» راجع به جزئیات حادثه مفقود شدن «یسنا» گفت: روز یکشنبه نهم اردیبهشت ساعت 5 عصر خبر گمشدن کودک 4 ساله اهل روستای «یلیبدراق» شهرستان کلاله از طریق سرشماره 112 به هلالاحمر اعلام شد و نیروها هلالاحمر در کنار مردم محلی، بسیج، نیروهای امدادی و انتظامی و بهداری جستوجوی خود را برای یافتن «یسنا» آغاز کردند. قاسم غریبآبادی افزود: ساعت 5 و نیم غروب همان روز 150 نیروی امدادی و مردمی تا ساعت 2 بامداد اقدام به جستوجو و گشتزنی در محل گم شدن این کودک کردند اما آثاری از وی پیدا نشد. روز بعد (دوشنبه) بر تعداد نیروهای جستوجوگر اضافه شد و 300 نفر به نیروها برای پیدا کردن «یسنا» اضافه شدند. جمعیت هلالاحمر نیز که با تمام ظرفیت پای کار بود به دلیل مطالبه مردمی درخواست یک فروند بالگرد برای گشتزنی را داد که یک فروند هلیکوپتر از سمنان به گلستان اعزام شد و از طریق هوایی اقدام به جستوجو کرد. مدیرعامل جمعیت هلالاحمر گلستان در ادامه افزود: چندین دستگاه پاراموتور و هلیشات نیز در کنار سگهای زندهیاب به صورت هوایی و زمینی کار گشتزنی شبانهروزی را انجام دادند به طوری که با تاریک شدن هوا نیز از طریق دوربینهای دید در شب جستوجو ادامه داشت. غریبآبادی گفت: نیروهای هلالاحمر در 3 روز نخست به صورت خطی متر به متر تا شعاع 5 تا ۶ کیلومتری را گشتزنی کردند. تا اینکه فرماندار کلاله نشست شورای مدیریت بحران را در همان روستا برگزار کرد و تصمیم گرفته شد پنجشنبه گشتزنی به صورت تخصصی با هلیشات و پاراموتورها و دستههای امنیتی و دوربینهای دید در شب انجام شود. طی 5 روز جستوجوی فشرده و با آنکه 4 تیم هلالاحمر همچنان در منطقه مستقر بودند و نیروهای تخصصی هم اقدامات لازم جستوجوی را انجام میدادند، اثری که نشاندهنده زنده بودن یا مرگ این کودک باشد، در منطقه پیدا نشد. جستوجو برای یافتن «یسنا» تا شعاع 5 کیلومتر ادامه داشت تا اینکه از یک کایتسوار از نیشابور که از نیروهای هلالاحمر است دعوت کردیم. وی صبح روز پنجشنبه یک سورتی پرواز انجام داد اما موفقیتی برای پیدا کردن این کودک حاصل نشد. با برگزاری جلسه شورای مدیریت استان بنده هم در آن شورا حضور داشتم و قرار بر این شد آقای کاهانی یک سورتی پرواز دیگر انجام دهد اما وی اعلام کرد با توجه به سنگینی هوا و نزدیک شدن به تاریکی هوا کار پرواز سخت است. بالاخره مجوز پرواز ساعت 5 عصر برای پرواز داده شد و وی از بالا بچه را در مزارع کلزا یک کیلومتری مکان گمشدن پیدا کرد و بچه پس از انجام معاینات پزشکی، سیتیاسکن و رادیولوژی صحیح و سالم تحویل نیروهای انتظامی شد. وی در پاسخ به اینکه به نظر شما سلامت کودک پس از 5 روز بدون آب و غذا دال بر ربوده شدن او نیست، گفت: وظیفه ما جستوجو و پیدا کردن کودک بود که بحمدالله موفقیتآمیز بود و او را سالم تحویل دادهایم. جزئیات این حادثه بیتردید از سوی مراجع قضایی، انتظامی و امنیتی اعلام میشود و ما در این باره وظیفهای نداریم. غریبآبادی در ادامه افزود: پیدا شدن این کودک پس از 5 روز بدون آب و غذا آن هم در مزارع کلزا که معمولا دارای گاز است، معجزه است. این در حالی است که قبل از پیدا شدن «یسنا»، نیروهای هلالاحمر و مردمی 4 بار آن منطقه را تفتیش کرده بودند. وی به دغدغه و حس نوعدوستی مردم طی 4 روز جستوجو برای یافتن این دختر 4 ساله اشاره کرد و اظهار داشت: پشتیبانی و دغدغه مردم برای پیدا کردن «یسنا» ستودنی بود، چرا که مردم از سراسر استان برای کمک با ما تماس میگرفتند. ملت شریف ایران نیز با پیگیریها از طریق شبکههای اجتماعی پای کار بودند و مردم محلی نیز اقدام به آوردن غذا و آب برای جستوجوگران کردند و از مال و جان خود برای پیدان شدن «یسنا» مایه گذاشتند که جا دارد از آنها تشکر کنم، چرا که مردم برای یافتن «یسنا» تا آخر کنار نیروهای امدادی ماندند.
* قدردانی وزیر کشور از مسؤولان برای یافتن «یسنا»ی 4 ساله
با پیدا شدن دختر 4 ساله گلستانی، وزیر کشور از امدادگران و نیروهای انتظامی برای یافتن «یسنا» قدردانی کرد. احمد وحیدی در پیامی از تلاشهای نیروهای امدادی بویژه هلالاحمر برای یافتن کودک گمشده گلستانی تشکر کرد. در متن این پیام آمده است: پیدا شدن «یسنا» دختر گمشده کلالهای پس از 5 روز جستوجوی نیروهای امدادی اعم از هلالاحمر و تیمهای امدادی محلی، دل همه مردم ایران را شاد کرد. ضمن تقدیر و تشکر از امدادگران و نیروهای انتظامی جهادگر و دلسوز ایران اسلامی که همواره دغدغه آسودگی مردم عزیز کشورمان را دارند، پیدا شدن دختر ایرانزمین را به خانواده «یسنا» و ملت شریف ایران تبریک میگویم. امیدوارم همه دختران، پسران، زنان و مردان ایران عزیزمان، همواره در امنیت و آسودگی خاطر و به دور از بلایا به سر برند.
ارسال به دوستان
مقاومت عراق برای نخستین بار تلآویو را هدف قرار داد؛ هدف: ساختمان متعلق به موساد
شلیک استراتژیک
* مقاومت عراق مرکز اطلاعاتی «گیلوت» را با موشک الارقب هدف قرار داد
* مقاومت بحرین مقر شرکت صهیونیستی تراکنت در ایلات را هدف قرارداد
* ایهود اولمرت: ما از این جنگ پیروز خارج نخواهیم شد
گروه بینالملل: تحولات جنگ غزه بعد از 211 روز حالا وارد عرصه تازهای شده است؛ گروههای مقاومت از اقصی نقاط خاورمیانه در حال نبرد با رژیم صهیونیستی هستند و اسرائیل هر روز با یک جبهه جدید روبهرو میشود که آخرین آن بحرین است. در این میان مقاومت عراق اعلام کرد در اقدامی بیسابقه تلآویو را هدف قرار داده است. مقاومت اسلامی عراق اعلام کرد که برای نخستینبار از خاک عراق یک هدف حیاتی را در تلآویو مورد حمله قرار داده است. مقاومت اسلامی عراق بامداد دیروز از حمله موشکی به تلآویو و بئرالسبع و همچنین بحرالمیت خبر داد و در بیانیهای گفت برای نخستینبار از خاک عراق، تلآویو را هدف قرار داده است. طبق اطلاعیه مقاومت اسلامی عراق، در این حمله از موشکهای کروز «الارقب» استفاده شده و مرکز اطلاعاتی «گیلوت» در تلآویو که متعلق به موساد است، هدف قرار گرفته است. در بئرالسبع واقع در اسرائیل نیز مقر اطلاعاتی «آبراهام» مورد هدف مقاومت اسلامی عراق قرار گرفت. مقاومت اسلامی عراق در اطلاعیه دیگری اعلام کرد یک هدف حیاتی متعلق به اسرائیل در «بحرالمیت» مابین اردن و فلسطین اشغالی را هم مورد هدف قرار داده است. مقاومت عراق در روزهای جنگ غزه همواره حملات موشکی و پهپادی علیه اسرائیلیها انجام داده و به شهرهای حیفا و امالرشراش حمله کرده بود اما حمله به تلآویو نشان میدهد عزم نیروهای مقاومت در این کشور برای مقابله همهجانبه با نیروهای اسرائیلی جزم شده است. یکی از دلایل این اقدام هم میتواند حمله شبانه نیروهای اسرائیلی به یکی از پایگاههای مقاومت عراق باشد که تلآویو مسؤولیت آن را قبول نکرد.
* عراق تلآویو را زد
حمله مقاومت عراق به تلآویو پیام مهم دیگری هم در بردارد و آن اینکه نیروهای مقاومت عراق توانایی هدف قرار دادن اهدافی در دریایی مدیترانه را دارند. همچنین آنها یک پیام قوی هم به طرف آمریکایی ارسال کردند که پیشتر یکبار پایگاه آنها در اردن را مورد هدف قرار داده و 3 نظامی این کشور را کشته بودند. بر اساس اینفوگرافی که بتازگی رسانه جنگ نیروهای مقاومت منتشر کرده، مقاومت اسلامی عراق در 211 روزی که از توفان الاقصی میگذرد، ۲۴۳ عملیات - حمله به ۹۰ هدف در خاک عراق، ۶۵ هدف در اراضی اشغالی و ۸۸ هدف در سوریه - انجام داده است. بعد از عملیات «وعده صادق» ایران که منجر به شلیک 300 موشک بالستیک، کروز و پهپاد به سرزمینهای اشغالی فلسطین شد، اسرائیلیها با یک سردرگمی راهبردی روبهرو شدهاند؛ از سویی توقع این پاسخ سخت تهران را نداشتند و از سوی دیگر خرابکاری بسیار ضعیف آنها در اصفهان خنثی شد که باعث تحقیر ارتش و کابینه اسرائیل شد.
* بحرین وارد نبرد با اسرائیل شد!
به نظر میرسد محور مقاومت دوباره وارد عرصه میدان خاکستری شده و گروههای مقاومت در کشورهای منطقه حمله به اسرائیل را شروع کردهاند و «جبهههای جدیدی» هم گشوده شده است. دیروز خبری مخابره شد که یک گروه مقاومت بحرینی پهپادی به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کرده است. مقاومت اسلامی بحرین (گردانهای الاشتر) با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد شنبه 27 آوریل در جریان حمله پهپادی خود، مقر شرکت حملونقل زمینی «تراک نت» رژیم صهیونیستی در بندر امالرشراش (ایلات) را در سرزمینهای اشغالی هدف قرار داده است. شرکت حملونقل زمینی تراک نت پس از محاصره رژیم صهیونیستی توسط ارتش یمن و ممانعت صنعا از حرکت کشتیهای بینالمللی به مقصد بنادر فلسطین اشغالی، با مجوز ارتش اسرائیل وظیفه تسهیل حملونقل از کشورهای خلیج فارس به سرزمینهای اشغالی را عهدهدار شده بود. مقاومت اسلامی بحرین تأکید کرده است به حملات خود در حمایت از مردم و مقاومت فلسطین در غزه در همه عرصهها تا زمان لغو محاصره علیه این منطقه و توقف جنگ علیه فلسطینیان ادامه خواهد داد. اینکه این حمله از کشور بحرین انجام شده است یا مکانی دیگر، کاملاً مشخص نیست اما نکته اساسی آن است که یک جبهه جدید که اسرائیل هم آن را باور ندارد، وارد میدان شده است. این در حالی است که دولت بحرین سال 2020 در جریان طرح معامله قرن به صورت کامل با اسرائیل عادیسازی کرد و این رژیم را به رسمیت شناخت. همچنین حکومت آلخلیفه در 13 سال گذشته فشار زیادی روی مردم مقاوم این کشور داشته است و هر گونه گروه مقاومتی را سرکوب میکند، از این رو ظهور این گروه مقاومت برای اسرائیل و حکومت بحرین دردآور است. گروه گردانهای اَشتر (سرایا الأشتر) اواخر سال ۲۰۱۴ میلادی تأسیس شده است. این گروه از شیعیان بحرینی تأکید کرده است تا «توقف جنگ علیه فلسطینیان» به حملات خود علیه اسرائیل ادامه خواهد داد. ۲۲ اسفند سال گذشته دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا، (اوفک) اعلام کرد با هماهنگی حکومت بحرین، علیه عوامل کلیدی گروه موسوم به «اَلاَشتر» تحریم وضع کرده است. وزارت خزانهداری آمریکا 3 عضو این گروه شامل عبدالله احمد حسین الدمامی، علی عبدالله احمد ابراهیم الشوفا و حسن احمد راضی حسین سرحان را که عضو گردانهای اشتر هستند تحریم کرد.
همچنین عیسی صالح عیسی محمد سلمان، سرمایهگذار مالی گردانهای اشتر هم تحریم شده است. حمله گروه مقاومت بحرین برای آمریکایی هم پیام زیادی دارد که باید مراقب باشند اگر جنگ در غزه تمام نشود، بحرین که محل حضور ناوگان پنجم دریایی آمریکاست، برای آنها جای امنی نخواهد بود.
واشنگتن باید این موضوع را در نظر بگیرد که اگر مقاومت بحرین قصد کند، میتواند با پهپاد محل حضور آمریکاییها در بحرین را هدف قرار دهد. اسرائیل با 2 جبهه دیگر هم درگیر است و روز به روز نبرد سختتری هم با آنها دارد. حزبالله لبنان و انصارالله یمن 2 نقطه قدرتمند دیگر هستند که اسرائیل چالش بزرگی با آنها دارد. حزبالله لبنان در چند روز اخیر سطح حملات خود را افزایش داده است. آخرین حمله قوی مقاومت لبنان هدف قرار دادن عکا، نهاریا و حیفا توسط موشک و پهپاد بود. حزبالله در چند روز اخیر حمله ترکیبی را هم به سبد عملیاتهای خود افزوده است. روز گذشته هم خبری منتشر شد مبنی بر اینکه رزمندگان حزبالله با ورود به اراضی اشغالی، کمینی را در منطقه مثلث یفتاح – راموت نفتالی طرحریزی کردند. بر این اساس رزمندگان مقاومت با نزدیک شدن دستگاههای زرهی دشمن و رسیدن آنها به نقطه مطلوب، دست به انفجار تلهها زده و باعث نابودی ادوات زرهی و کشته شدن خدمه آنها شدند. این نخستین عملیات نفوذ پس از پایان جنگ ۳۳ روزه بود و میتواند با تغییراتی جدی، جبهه شمال را دگرگون سازد. حزبالله لبنان از زمان حمله موشکی ایران به سرزمینهای اشغالی سطح راهبردی حملات خود را عمق بخشیده، همچنین میزان حملات را نیز افزایش داده و روزبهروز سلاحهای جدیدتری را رونمایی میکند.
در همین ارتباط اندیشکده الما در اسرائیل در معرفی پهپادهای حزبالله نوشت: «مقاومت لبنان هر بار سلاح جدیدی را رونمایی میکند. در حمله حزبالله به عرب العرامشه در الخلیل 18 صهیونیست کشته شدند». این اندیشکده مینویسد مهمترین پهپادی که تاکنون حزبالله از آن رونمایی کرده «ابابیل» است که برد آن 120 کیلومتر و با سرعت 370 کیلومتر بر ساعت است. یمن هم تکمیلکننده این پازل در چند روز گذشته بوده است. روز گذشته در جریان تجمع بزرگ مردم یمن در حمایت از مردم فلسطین، راهبرد جدید یمن اعلام شد. سخنگوی نیروهای مسلح یمن از تصمیم جدید ارتش این کشور در تبعیت از سیدعبدالملک الحوثی، رهبر انقلاب یمن پرده برداشت. سرلشکر یحیی سریع اعلام کرد: از زمان قرائت این بیانیه، کشتیهایی که به سمت بنادر رژیم صهیونیستی در دریای مدیترانه حرکت میکنند نیز جزو اهداف خواهند بود و در این دریا یا هر جای دیگری که در تیررس ما باشند، مورد هدف قرار خواهند گرفت. وی همچنین اعلام کرد: در مرحله جدید فشار بر رژیم صهیونیستی، کشتیهای دیگر شرکتهایی که به اسرائیل خدمات دهند مورد حمله قرار خواهند گرفت، حتی اگر این کشتیها به مقصد دیگری در حرکت باشند. این راهبرد انصارالله یمن به علاوه افزایش سطح حملات حزبالله، باز شدن جبهه جدید از بحرین و حمله موشکی بیسابقه مقاومت عراق به تلآویو نشان میدهد اضلاع دیگر محور مقاومت سطح حملات را افزایش دادهاند و حتی جبهه جدیدی از نبرد را گشودهاند.
همچنین یک پیام واضح هم در حال مخابره شدن به تلآویو و واشنگتن است که در صورت حمله زمینی اسرائیل به رفح که باعث ایجاد فاجعه انسانی خواهد شد، سطح نبرد از سوی گروههای مقاومت به بالاترین حد خود در طول جنگ خواهد رسید. این «وحدت الساحات» (یکپارچگی میدان نبرد) باعث میشود در نهایت اسرائیل بازنده این جنگ باشد.
***
ما از این جنگ پیروز خارج نخواهیم شد
نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی بشدت علیه نتانیاهو و جنگ غزه موضعگیری کرد. ایهود اولمرت در این باره گفت: «ما از این جنگ پیروز خارج نخواهیم شد و باید خیابانها را از تظاهراتکنندگان علیه نتانیاهو و همپیمانانش پر کنیم». ماه گذشته نیز نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی خواستار توقف فوری جنگ در غزه و بازگرداندن اسرای اسرائیلی بازداشتشده در غزه شد و تاکید کرد که در این صورت دستاورد اسرائیل بسیار بیشتر از ادامه این جنگ خواهد بود. وی تاکید کرد نتانیاهو برای نجات اسرای اسرائیلی جنگ را ادامه نمیدهد، بلکه میخواهد خودش را نجات دهد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد مزاحمتهای طرفداران زن، زندگی،آزادی برای معترضان ضد صهیونیست در دنیا
لکه ننگ علیه انسانیت
گروه سیاسی: «زندگی نرمال» یکی از همین روایتهای پرتکرار چند سال اخیر جریان ضدانقلاب است که این روزها رونمایی اعجابآوری داشته است. ماجرا از آنجا آغاز شد که جریان برانداز خارج از کشور عزم کرد در یک اقدام کاملا خودجوش و غیرسیستماتیک(!) علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تجمع شکل دهد. این گروه خودجوش در ادامه اما در اتفاقی کاملا غیرقابلپیشبینی و نادر در محلی جمع شد که «محل اعتراض به جنایتهای رژیم صهیونیستی و حمایت از مردم فلسطین بود» و این گروه خودجوش از آنجا که در یک شرایط غیرقابل پیشبینی قرار گرفته بودند، ناگهان در کنار پرچم منسوخ رژیم پهلوی، پرچم جعلی رژیم صهیونیستی را در دست گرفته و با حامیان فلسطین درگیر شدند. باور بفرمایید این تنها یک تجمع خودجوش خیلی اتفاقی بوده است که با حامیان فلسطین روبهرو شده و از آنجا که این افراد تصادفا پرچم رژیم صهیونیستی همراه خود داشتهاند، آن را بیرون آوردند و درگیر شدهاند. در ادامه این اتفاق تصادفی توسط دیگر گروههای خودجوش هم رقم خورد و در سایر نقاط دنیا هم شاهد درگیر شدن جریان ضدانقلاب با «معترضان نسلکشی مردم فلسطین» بودیم. این روزها اتفاقات ناگهانی کم نیستند! یکی از کاربران برانداز در شبکه مجازی ایکس درباره همین سلسله اتفاقات تصادفی نوشت: «گروه ما جلوی Saturn هامبورگ بدون هیچگونه پرچمی از اسرائیل در حال تظاهرات آرام بود. متاسفانه همزمان طرفداران حماس هم تظاهراتی داشتند که از جلوی ما رد میشدند و هنگام عبور شروع به فحاشی و شعار دادن shame on you کردند که ابتدا واکنش ما چیزی نبود اما بعد برای سوزش بیشترشون چندتا از پرچمهای اسرائیل را که همراه گروه در چمدانها بود درآوردیم و جلوی آنها گرفتیم و ما هم شعار متقابل دادیم.» دوباره به این جملات دقت کنید! نوشته شده که «چندتا از پرچمهای اسرائیل که همراه گروه در چمدانها بود» این همان اتفاقات ناگهانی است که به آن اشاره کردیم. کاربری در واکنش به این اظهارات با ادبیات کنایهآمیز نوشت: «از امروز هر وقت میرم بیرون، تو کیفم، پرچم 18-17 تا کشور رو برای احتیاط میبرم». کاربری دیگر هم نوشت: «چرا زود قضاوت میکنید؟ مگه پرچم اسرائیل تو کیف همه ایرانیها به صورت نرمال نیست؟»
حالا این وضعیت به ژانری در فضای مجازی تبدیل شده است. هر نقطهای از دنیا که علیه جنایتهای رژیم صهیونیستی جریانی شکل گرفته، جریان برانداز نیز در آنجا حاضر و با حامیان فلسطین درگیر میشود. برای نمونه ویدئویی از «حضور ایرانیان حامی رژیم صهیونیستی در تجمع دانشگاه مکگیل کانادا» منتشر شده است که نشان میدهد این افراد پرچم منسوخ رژیم پهلوی را به همراه پرچم جعلی رژیم صهیونیستی حمل میکنند و مقابل دانشجوهای معترض به نسلکشی رژیم صهیونیستی در حال شعار دادن هستند. از سوی دیگر ویدئویی نیز از سوی یک برانداز ضبط شده که در برابر یک ایرانی حامی مردم فلسطین در دانشگاه uoft تورنتو در حال فحاشی است. جالب اینجاست که در این ویدئو فرد برانداز در حال فحاشی به حامیان فلسطین است و میگوید من صدای «نیکا شاکرمی» هستم! یعنی کسانی که شعار آنها فحش به حامیان مردم فلسطین است و در قامت حمایت از رژیم صهیونستی حاضر شدهاند! خود را صدای یک فرد میدانند که خودکشی کرده است. این تناقض عجیبی است که چطور میشود یک جمع اندک خود را صدای یک فرد خودکشیکرده بدانند تا به معترضان علیه «40 هزار کودک هدف قرارگرفته توسط رژیم صهیونیستی» فحاشی کنند.
شاید شما هم به این سوال بدیهی اما مهم برخورده باشید که چرا پرچم رژیم صهیونیستی توسط جریان برانداز حمل میشود و این جریان اتفاقا در برابر حامیان رژیم صهیونیستی حاضر میشود؟ پاسخ به این سوال کلیدی از دو حالت خارج نیست: «ابتدا اینکه ضدانقلاب ماموریت جدید دارد برای اینکه بیرون از مرزهای سرزمین اشغالی حامی منافع رژیم صهیونیستی باشد»، «دوم اینها نیروهای رسمی رژیم صهیونیستی هستند و از آنجا که نمی توانند به صورت مستقیم با معترضان رژیم صهیونیستی درگیر شوند در پوشش معترض به جمهوری اسلامی ایران وارد و سپس درگیر میشوند».
ماجرا از سال 1401 آغاز شد؛ همان زمان که همه گروههای برانداز، ضدانقلاب، تجزیهطلب و معاند با وعده دریافت حمایت از آمریکا و رژیم صهیونیستی در یک تلاش مذبوحانه به این سمت رفتند که فروپاشی اجتماعی را در ایران رقم بزنند. تا پیش از آن جامعه براندازی با مدلهای مختلف اقتصادی و سیاسی را تجربه کرده بود اما این مدلی جدید علیه نظام بود. الگوی این اعترضات با بهره از ظرفیت طبقه متوسط و هجمه یکپارچه و پرفشار رسانههای ضدانقلاب علیه نظام آغاز شد. همه افراد و جریانها و همه سرمایههای داخلی و خارجی غرب برای تحقق این موضوع بسیج شدند تا علیه کشور دست به اقدام بزنند. این روزها برخی کارشناسها عنوان میکنند بیبیسی فارسی با نشر این خبر جعلی دست به خودکشی رسانهای زده است اما واقع امر این است که رسانههای ضدانقلاب در همان زمان با انتشار شایعات، اخبار کذب، تصاویر ساختگی و آمارهای دروغ خودکشی کردند و اعتبار رسانهای خود را زیر سوال بردند اما این جریان شکستی دیگر را متحمل شد. آن روزها که فروپاشی بدنه ضدانقلاب تقریبا قطعی شده بود، همان زمان 6 نفر از چهرههای برانداز و تجزیهطلب ایران در خارج از ایران متنی را با عنوان «منشور همبستگی و سازماندهی» منتشر و با این اقدام تلاش کردند این وضع را احیا کنند. اما خیلی زود اختلافات این جریان بروز کرد و خود عامل سرخوردگی دوم شد و گروه همبستگی از هم پاشید. بلافاصله بعد از آن پدرخوانده ضدانقلاب گمارده خود را به سرزمینهای اشغالی فراخواند تا این پیوند نامشروع را علنی کند. ربع پهلوی راهی سرزمینهای اشغالی شد و تصویری از تحقیر این فرد به همراه نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی منتشر میشود: «بهزودی روزی فرا خواهد رسید که دو ملت ایران و اسرائیل(!) از روابط عادی و تبادلات فرهنگی، علمی و اقتصادی غنی و سودمند برای هر دو ملت برخوردار شوند». این اظهارات بخشی از گزافهگویی ربع پهلوی بعد از دیدار با نتانیاهو بود. بهراستی که چقدر خوب بازندهها و قاتلان یکدیگر را پیدا و بر سر آیندهشان قمار میکنند. همان زمان گیلا گاملیاِل، وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی، در یک نشست خبری ایجاد پیوند دوستی با رضا پهلوی را در راه احیای منافع مشترک دانسته بود. «منافع مشترکی» که برآیند آن امروز در خیابانهای دنیا قابل مشاهده است؛ همان منافع مشترکی که ضدانقلاب را به صورت «سیستماتیک» و «هدفمند» در مقابل معترضان به نسلکشی رژیم صهیونیستی قرار میدهد. گروههای محدود و کمشمار اما پرسروصدا و درنده حالا در شهرهای اروپایی و آمریکا انگشتنما شدهاند و معترضان میدانند پلیس، حالا با این جریان به آنها حمله میکند و آنها را هدف قرار میدهد.
حالا پیوندی خاص در دنیا در حال برقرار شدن است. جریان برانداز به همراه رژیم صهیونیستی و دیگر کشورهای استکباری در یک سو جمع شدهاند و مردم ایران و مسلمانان منطقه و آزادیخواهان دنیا در سوی دیگر گرد هم آمدهاند. چنانکه مرحوم آیتالله حائریشیرازی(ره) در گفتوگویی در توصیف امام خمینی(ره) میگوید: «اسپینوزا با اینکه یهودی است، درباره صهیونیستها تعبیر جالبی دارد. میگوید فضایل آنها ریشه در رذایل آنها دارد. مثلا اتحاد قوم یهود با هم و کمک آنها به هم، فضیلت است اما ریشه در نفرتی دارد که اینها از نوع بشر دارند. همچنین در چشم و همچشمیها که بسیاری از افراد بخیل گذشت میکنند، این گذشت نیست، اخلاص نیست و فضیلت محسوب نمیشود، بلکه ریشه در کینهها و خودپرستیها دارد که رذیلت است. بسیاری از مقاومتها و ایستادگیهایی که در جنگ هم میشود، ریشه در کینه و خودبینی و رذیلت دارد. مثلا طرف آنقدر خودپسند و متکبر است که برای اینکه به کبریایی و غرورش لطمهای وارد نشود، حاضر است تکه تکه شود و دست از حرفش برندارد. این ناشی از فضیلت نیست، ناشی از شدت تعصب است. این شدت خودبینی و کینه و عداوت، گاهی شهادتطلبی به نظر میآید. عملیات انتحاری گروهکها هم که ائمه جمعه را شهید میکردند، ظاهرا ایثار به نظر میآمد ولی در واقع ریشه در کینه داشت. برای یافتن فضایل ما ناگزیریم انسان را معنا کنیم. تا انسان معنا نشود، خوبی معنا پیدا نمیکند. امام راحل میفرمودند بیچارگی دشمنان اسلام در این است که نه اسلام را شناختند و نه انسان را! از فضایل امام این بود که هرجا اسم اسلام را میبرد، از انسان هم اسم میبرد. این از ویژگیهای ایشان بود که روشنبین بود و به زبان عصر و نسل خود آشنا و میدانست که محل نزاع بین او و طرف مقابل، تفسیر انسان است و نزاع بر سر این است که انسان کیست. رسالت امام این بود که انسان را چنان که هست، به دنیا ارائه دهد».
ارسال به دوستان
بررسی دلایل برکناری شبانه علی خطیر از مدیریت استقلال
پرداختیهای دردسرساز
زهره فلاحزاده: سرانجام پس از کشوقوسهای فراوان، علی خطیر، مدیرعامل استقلال برکنار شد تا مبارزه او و سرمربی استقلال با ناک اوت خطیر به پایان برسد.
همه چیز از زمان انتخاب خطیر توسط حسین قربانزاده، رئیس سابق سازمان خصوصیسازی و معرفی او شروع شد. از همان ابتدا مشکلاتی بین خطیر و جواد نکونام، سرمربی استقلال به وجود آمد. دلیل آن هم دوستی خطیر با یک شخص بود که به «بچه» در جامعه فوتبال معروف است.
نکونام از همان ابتدا متوجه شیطنتهایی شد که نشان میداد قرار نیست در این فصل آب خوش از گلویش پایین رود. این حدس و گمان او هم بیراه نبود و علی خطیر در خرید بازیکن (نقلوانتقالات پیش از شروع فصل) بسیار بد عمل کرد و هر گزینهای که سرمربی پیشنهاد میداد، به بهانههای مختلف رد میشد یا به بنبست میخورد. این اتفاق در جایی بیشتر نمایان شد که گویی خطیر قصد بستن تیمی قوی در حد قهرمانی را ندارد و بارها اعلام کرد با توجه به قانون سقف بودجه امکان رقابت با تیمهای مدعی که هزینه گزاف کردهاند وجود ندارد. این در حالی بود که تیمهایی که سقف بودجه را رد کردند، تنها جریمه مالی شدند و ککشان هم پس از خریدهای پر سر و صدا نگزید.
استقلال با جواد نکونام و با تمام کمبودها و بحرانها قهرمان نیمفصل شد اما بیرون از زمین هنوز درگیر اختلافاتی بود که به نظر نمیرسید سهوی باشد. شاید یکی از دلایلی که آتش درگیری نکونام و خطیر هر روز شعلهورتر میشد، افراد نزدیک و به نوعی شلوغکن اطراف مدیرعامل بودند؛ از شیطنتهایی که در فضای مجازی و برخی رسانهها میشد تا پچپچهایی که اطرافیان زیر گوش او میخواندند؛ افرادی که برای ضربه زدن به سرمربیای که تیمش در صدر جدول قرار داشت و دارد، لحظهای درنگ نمیکردند و هر روز یک تیتر عجیب منتشر میکردند. استقلال قرار بود در نیمفصل تقویت شود و چون همگان متوجه شدند تنبیه رد شدن از سقف بودجه توسط باشگاهها تنها به جریمه مالی ختم میشود، حالا همه انتظار داشتند خطیر یک تیم قدرتمند برای حفظ جایگاهی که کادرفنی با دست خالی به دست آورده بود، ببندد اما این بار هم علی خطیر رفوزه شد و تیم نه تنها آماده نشد، بلکه پرداخت نشدن مطالبات صدای اعتراض بازیکنان را هم درآورد.
مشکل خطیر در استقلال یکی، دو تا و یا تنها نمره منفی در جذب بازیکنان نبود، او اسپانسرهای کوچک و ناآشنا را به استقلال آورد؛ از موبایل موسوی که شرکت فروش موبایل در شهر آمل است - که آنقدر حرف و حدیث داشت که در نهایت باشگاه مجبور به حذف نام این اسپانسر از روی پیراهن تیم شد - تا نخستین اسپانسری که در دوره علی خطیر روی پیراهن استقلال رفت، یعنی شرکت کاسکو که در حالی مرداد پارسال اسپانسر استقلال شد که تازه قرار بود شهریور افتتاح شود(!) این شرکت ناآشنا هم مشخص نشد برای چه انتخاب شد و پول تبلیغ آن چه شد. مابقی اسپانسرهایی هم که خطیر به استقلال آورد، چندان مطرح نبودند و در نهایت پول کافی هم دست استقلال را نگرفت. به این ترتیب بازیکنان همچنان مشکل دریافت پول داشتند و حتی بدهیهای خارجی استقلال از محل درآمد باشگاه در ایافسی و فیفا پرداخت شد.
دشمنیهایی که اطرافیان مدیرعامل استقلال میکردند، عرصه را برای کادر فنی و هواداران تنگ و تنگتر کرده بود تا جایی که اکثر آنها مخالف ماندن مدیری بودند که تلاشی برای کم کردن اختلاف نمیکرد.
کار به جایی رسید که قرار شد علی خطیر زمستان از سمتش کنار رود اما پیشنهاد داده شد تا واگذاری باشگاه به کارش ادامه دهد. حالا باشگاه مالک جدید دارد و واضح است مالک جدید حق انتخاب یا عزل مدیر را دارد و علی خطیر و نزدیکانش نمیتوانند روی این موضوع که آنها دائمی خواهند بود، زوم کنند. هر چند تلاش کردند با مالکان باشگاه جلسهای برگزار و راهی برای ماندن پیدا کنند اما پروندههایی از زمات مدیریت او به دست وزارت ورزش رسید که عامل برکناری او شد.
پیش از تقابل استقلال و تراکتور پیشنهاد میشود مالک باشگاه پولی را تزریق کند تا ۲۵ درصد مطالبات بازیکنان پرداخت شود اما از نماینده هلدینگ میخواهند کمی صبر کند تا نایبرئیس هیات مدیره لیست بازیکنان را بدهد، در این میان پیش از آنکه این لیست به دست نماینده هلدینگ خلیج فارس برسد، علی خطیر به دفتر مالی مالک رسیده و پول را از مسؤول مالی دریافت میکند که این موضوع باعث دلخوری نماینده مالک میشود. اما نکته مهم این ماجرا جایی است که جای ۲۵ درصد تنها ۱۵ درصد به بازیکنان پرداخت میشود و ۳۷ میلیارد تومان باقیمانده هنوز مشخص نیست کجای قصه گیر کرده است. همین ماجرا باعث شد اعضای هیات مدیره درنگ نکرده و ساعتی پس از دیدار این تیم با تراکتور نامه اخراج خطیر را امضا کنند.
البته طبق شنیدههای ما، طی ۲ مرحله (یک میلیارد و بار دیگر ۵۰۰ میلیون تومان) به کاپیتان سابق استقلال که ممنوعالفعالیت است، پرداخت شده و مشخص نیست چرا بین آن همه طلبکار او عزیز قصه شده و در این مقطع به او چنین پولی پرداخت شده است.
بنا به این گزارش، از زمان اخراج علی خطیر، مسؤولان هلدینگ خلیج فارس اجازه ورود کارمندان بخش مالی را به باشگاه ندادهاند تا امروز (یکشنبه) تمام پروندههای مالی را مورد بررسی قرار دهند. به نظر میرسد طی روزهای آینده تغییرات مهمی در باشگاه استقلال ایجاد شود که دلیل آن بینظمیهای مالی ۱۰ ماه مدیریت مدیر عزل شده باشد.
حالا استقلال با اتمام یک جنگ طولانیمدت، نیاز به آرامشی دارد که بتواند ۵ هفته باقیمانده را باصلابت به پایان برساند. شاید تیمی که انتظار قهرمانیاش را در ابتدای فصل نداشتند، با نکونام به این مهم دست یابد.
ارسال به دوستان
چرا تشکیل کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات پس از 10 سال مهم است
امارات، بارانداز تجارت ایران
بذرپاش در اتاق بازرگانی ابوظبی: امارات از فرصت بنادر لجستیکی ایران استفاده کند
گروه اقتصادی: امارات برای اقتصاد ایران همواره مهم بوده است؛ بعد از تشدید تحریمها در دهه 90 این جایگاه مهمتر از قبل هم شد. با وجود اینکه در برخی مواقع امارات و بخش خصوصی این کشور اقداماتی را در راستای نشان دادن تقید خود به تحریمها انجام میدهند اما برآیند رفتار ابوظبی با تهران مثبت ارزیابی میشود. هماکنون این کشور کوچک حاشیه خلیجفارس تبدیل به اسکلهای برای بخشی از تجارت کشورمان شده است؛ بازرگانان و تجار ایرانی نیز همواره نگاه مثبتی به این کشور دارند و طی سالهای اخیر سرمایهگذاری بزرگی در امارات انجام دادهاند. برآوردها حاکی از این است که ایرانیها 100 میلیارد دلار در اقتصاد این کشور سرمایهگذاری کردهاند.
به گزارش «وطن امروز»، دلیل اهمیت امارات برای ایران توان گسترده ترانزیت کالای این کشور است. امارات یک شریک مطمئن برای دور زدن تحریمها و صادرات کالاهای ایرانی به مقاصد ثالث است. از یک دهه پیش امارات خود را به عنوان شریک اول تا پنجم کشورمان تثبیت کرد و طبق آخرین آمار ارائهشده از سوی 2 گمرک، تجارت 2 کشور به 27 میلیارد دلار در سال میرسد.
یک سلسله اختلافنظرهای سیاسی در چند سال اخیر بین تهران و ابوظبی وجود داشت و تا حدودی بر روابط اقتصادی ۲ کشور نیز تاثیر گذاشته بود اما اینطور که پیداست پس از عملیات وعده صادق هر ۲ کشور جایگاه خود را در منطقه درک کردند و شاهد برگزاری نشست کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات پس از 10 سال هستیم.
* بذرپاش در ابوظبی دنبال چه بود؟
امارات عربی متحده به عنوان دومین شریک تجاری ایران ظرفیتهای قابلتوجهی برای رشد تجارت و همچنین انواع همکاریهای اقتصادی را برای کشور ایران در خود جای داده؛ امری که بدخواهان ایران نمیخواهند محقق شود ولی سفر وزیر راه و شهرسازی به ابوظبی و برگزاری نشست کمیسیون اقتصادی مشترک 2 کشور بعد از ۱۰ سال برخی سنگاندازیها را خنثی کرد.
مهرداد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی و رئیس طرف ایرانی کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات در راستای نشست این کمیسیون طی سفری به ابوظبی با بنالطوق الماری، وزیر اقتصاد امارات و هیاتی از مدیران اماراتی دیدار کرد؛ دیداری که در نخستین گام، با امضای ۲ سند همکاری به کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات رسمیت بخشید.
نشست این کمیسیون که پس از ۱۰ سال برگزار شد، حاصل سیاستهای دولت سیزدهم، مبنی بر رشد و توسعه تجارت با کشورهای همسایه است که به گفته وزیر راه و شهرسازی، با جدیت و عزمی که این نشست برای مدیران 2 کشور ایجاد کرده، میتوان به رشد تجارت بین 2 کشور تا سطح ۳۰ میلیارد دلار امیدوار بود.
همچنین طی این نشست، اسناد همکاریهای مختلفی که در نشستهای مختلف بین مسؤولان 2 کشور آماده شده بود امضا شد که نگاهی به محتوای این اسناد و گفتوگوها، خبر از آن میدهد که آینده روابط اقتصادی 2 کشور، بیش از پیش روشن خواهد بود و نیت بدخواهان تجارت پررونق در خاورمیانه به عمل منتهی نخواهد شد.
یکی از مهمترین تفاهمهایی که در این نشست انجام شد، موضوع تسریع در انجام مذاکرات و نهایی کردن اسناد همکاری مبادله شده در حوزههای مختلف اقتصادی بین 2 کشور بود. ایجاد کمیته اقتصادی و بازرگانی با مسؤولیت وزارت صمت ایران و وزارت تجارت خارجی امارات با عضویت سایر دستگاهها جهت تسهیل همکاریهای تولیدی و بازرگانی، دانشبنیان، تکنولوژیهای برتر در حوزه فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی از دیگر سرفصلهای گفتوگو در این نشست بود.
یکی دیگر از تفاهمهای نشست مذکور، ایجاد و تعیین تیم مشترک کاری در زمینه همکاریهای صنعتی و گازی بود که این مساله میتواند نقشی مهم در اقتصاد 2 کشور داشته باشد.
سرمایهگذاری نهادهای مالی و بانکهای معتبر اماراتی در بورس بینالملل مناطق آزاد ایران و سهامداری در این بورس از دیگر محورهای این نشست بود و به نظر میرسد این مساله، در صورت محقق شدن، بخشی از چالش کمبود سرمایه در ایران را جبران خواهد کرد.
همچنین در زمینه تجارت، تشکیل صندوق مشترک سرمایهگذاری با تعیین یک میلیارد دلار سرمایهگذاری اولیه از سوی هر کدام از طرفین، تشکیل کارگروه مشترک بانکی تحت نظارت بانکهای مرکزی 2 کشور و تشویق بانکهای تجاری به برقراری و گسترش روابط کارگزاری بانکی بین 2 کشور و تشکیل بانک مشترک بین 2 کشور که موضوعی مورد علاقهمندی و تأکید شیخ منصور بن زاید معاون و نخستوزیر امارات بود، مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
موضوع ایجاد همکاری بین صندوقهای ضمانت صادرات 2 کشور از دیگر محورهای گفتوگو با مقامات اماراتی بود که در صورت اجرایی شدن، زمینه را برای افزایش امنیت فعالیت تجار 2 کشور فراهم میکند.
ضرورت همکاری طرف اماراتی جهت افتتاح حساب بانکی اشخاص حقیقی ایرانی و نیز شرکتهای به ثبت رسیده در امارات با سهامداران ایرانی و همچنین ضرورت همکاری طرف اماراتی پیرامون امکان استفاده از خدمات بانکی بینالمللی نظیر اعتبار اسنادی در مناسبات تجاری بینالمللی از/ به امارات از دیگر زمینههای نشست مشترک بذرپاش با وزیر اقتصاد امارات بود.
سرمایهگذاری اماراتیها در حوزه نفت و گاز نیز در این نشست مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت و باید دید این مساله تا چه حد میتواند بازار انرژی منطقه و 2 کشور را تحت تاثیر قرار دهد.
ایجاد کنسرسیومهای مشترک اجرایی بین شرکتهای بزرگ مهندسی 2 کشور برای اجرای مشترک پروژههای عمرانی داخلی و بینالمللی به صورت 2 یا چندجانبه با توجه به شهرت شرکتهای ایرانی در کشورهای منطقه و پتانسیلهای فراوان جمهوری اسلامی ایران در زمینههای فنی و مهندسی بویژه در حوزه عمران و سرمایهگذاری مستقیم کشور امارات در حوزههای مختلف حملونقل و ترانزیت، احداث خطوط ریلی، تأمین لکوموتیو، ایجاد بنادر خشک، توسعه بنادر، ساخت و توسعه فرودگاهها (مهرآباد تهران و اصفهان و ساخت شهر فرودگاهی مشهد)، صنعت گردشگری، نفت، گاز، طرحهای پالایشگاهی، آب شیرینکن، صنایع معدنی و نوسازی صنایع ایران، انرژیهای نو و ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ، ایجاد نیروگاههای برقی و پارکهای ﺧﻮرﺷﻴﺪی، ایجاد و تولید محصولات گلخانهای، دامپروری و شیلات در استانهای همجوار نیز بخشی دیگر از موارد طرفین در گفتوگوها را به خود اختصاص داده بود.
در زمینه صادرات نیز، کاهش فرآیندهای طولانی اداری امارات بر سر راه کالاهای صادراتی ایرانی به امارات و نیز کالاهای وارداتی و ترانزیتی و ایجاد کمیته مشترک لجستیک به منظور برنامهریزی و تسهیل فرآیندهای صادرات و ترانزیت از طریق خاک 2 کشور و همچنین انجام مذاکرات فنی برای نهایی کردن این برنامهها و ارائه تضمینهای لازم به سرمایهگذاران اماراتی مورد بحث قرار گرفت.
در این نشست راهآهن ایران برای حمل هرگونه محموله ریل پسند در سطح منطقه با عبور از ایران به بنادر جنوب ایران اعلام آمادگی کرد؛ مسالهای که میتواند به صورت جدی مورد استقبال فعالان اقتصادی و دولت امارات قرار گیرد.
ایجاد و توسعه تبادل دیجیتال دادهها بویژه اسناد حمل و گمرکی به منظور کاهش تشریفات و ایستایی در مبادی ورودی و خروجی، درخواست رسیدگی به مشکل عدم صدور گواهی مبدا از اتاق بازرگانی و همچنین تاییدیه اسناد توسط وزارت خارجه امارات برای کالاهایی که صرفاً توسط امارات تحریم شده یا کاربری غیرنظامی دارند (ولو گمرک امارات تأییدیه غیرنظامی بودن کالاها را تأیید کرده باشد)؛ نظیر قطعات خودرو یا خودروی سواری که از امارات به ایران صادر یا از طریق بنادر امارات به ایران صادرات مجدد میشود و درخواست اجازه حضور و برپایی غرفه توسط بخش خصوصی ایران در برخی نمایشگاههای برگزار شده در مرکز تجارت بینالملل دوبی (WTC) و ضرورت همکاری این مرکز با طرفهای ایرانی برای انتخاب مجریان نمایشگاهها به منظور تسهیل حضور شرکتهای ایرانی از دیگر محورهای این گفتوگوها بود که میتواند راهگشای فعالان اقتصادی 2 کشور برای همکاریهای بیشتر باشد.
بر این اساس میتوان دریافت سفر وزیر راه و شهرسازی در راس هیاتی به امارات برای برگزاری نشست کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات، میتواند زمینه را برای رشد و توسعه تجارت و همکاریهای اقتصادی 2 کشور ایجاد کند و علاوه بر این فعالان بخش خصوصی در صورت اجرایی شدن تفاهمها میتوانند با سهولت بیشتری اقدام به تجارت با امارات عربی متحده کنند؛ موضوعی که بدون شک برخلاف نیات دشمنان و بدخواهان جمهوری اسلامی ایران خواهد بود و وزیر راه و شهرسازی طی این سفر توانست این نیات شوم را تا حدودی بیاثر کند؛ امری که بدون تردید، مهمترین دستاورد این سفر به شمار خواهد رفت.
* صندوق سرمایهگذاری مشترک ایران و امارات تشکیل شود
در همین حال وزیر راه و شهرسازی و رئیس کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات با تاکید بر ضرورت استفاده از فرصتهای موجود برای تجارت کالا میان ایران و امارات، گفت: تشکیل صندوق سرمایهگذاری مشترک میان 2 کشور لازم و مهم است.
مهرداد بذرپاش در سخنرانی خود در اتاق بازرگانی ابوظبی اظهار کرد: ایران و امارات سوابق و پیشینه و روابط اقتصادی و تجاری دیرینه دارند و حجم ۲۷ میلیارد دلار مراودات تجاری نشانه عمیق بودن این روابط است.
وی افزود: امارات دومین شریک تجاری بعد از چین است؛ اتاقهای بازرگانی و فعالان اقتصادی نقش ویژهای در این روابط دارند اما آنها باید شجاعت لازم را داشته باشند و البته باید حمایت هم شوند.
وزیر راه و شهرسازی تصریح کرد: ایران سرزمین و هاب ترانزیت و کریدور بینظیر شمال - جنوب است و اگر امارات از این فرصت و بنادر لجستیکی ایران استفاده کند و در بنادر جدید سرمایهگذاری کرده و آنها را توسعه دهد، قطعا اقتصادش رشد بیشتری کرده و به راحتی به اوراسیا دسترسی پیدا میکند.
وی گفت: رشد ۵۸ درصدی ترانزیت جادهای ایران در سال گذشته نشان میدهد عزم جدی برای این حوزه داریم.
بذرپاش اظهار کرد: درباره استفاده از فرصتهای موجود برای تجارت کالا و تشکیل کنسرسیومهای مشترک و سرمایهگذاری مشترک باید توسط 2 کشور تصمیمگیری شود.
وی افزود: تشکیل صندوق سرمایهگذاری مشترک لازم و مهم است؛ در هفته ۳۲۰ پرواز بین ایران و امارات انجام میشود، ارتقای خدمات فنی و مهندسی در 2 کشور و حتی در کشور ثالث میتواند فرصتهای جدیدی به وجود آورد و امتیازات زیادی در مناقصات برای طرفین دارد. بذرپاش گفت: تبادل هیاتهای تجاری بین 2 کشور میتواند آثار و برکات زیادی داشته باشد؛ اخیرا در تهران نمایشگاه ایراناکسپو برگزار شد که برخی مسؤولان اماراتی از آن بازدید کردند.
وی اظهار کرد: تمام تلاش دولتها باید برداشتن موانع از جلوی پای فعالان اقتصادی و افزایش مراودات تجاری باشد و رسیدن میزان تبادلات تجاری و اقتصادی به سالی ۳۰ میلیارد دلار حداقل خواسته تجار و فعالان است.
وزیر راه و شهرسازی تصریح کرد: دشمنان مشترک ایران و امارات تلاش میکنند بین 2 کشور اختلافافکنی کنند اما مسؤولان 2 کشور آن را خنثی کردهاند.
وی افزود: برگزاری اجلاس کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی بخشی از افق روشن توسعه روابط ایران و امارات است.
* گفتوگوهای دوجانبه برای ایجاد فصل جدیدی از روابط اقتصادی ایران و امارات
وزیر راه و شهرسازی همچنین از برگزاری جلسهای طولانی با تجار و فعالان اقتصادی ایرانی و اماراتی جهت ایجاد فصلی جدید از تعاملات اقتصادی 2 کشور خبر داد.
مهرداد بذرپاش در پیامی در صفحه شخصی خود در شبکههای اجتماعی نوشت: با توجه به اینکه امارات دومین شریک تجاری ایران است، روز گذشته در کنار انجام مذاکرات فشرده در کمیسیون مشترک اقتصادی، جلسهای طولانی با تجار و فعالان اقتصادی ایرانی و اماراتی داشتم تا با شنیدن نقطه نظرات این عزیزان بتوانیم فصل جدیدی از تعاملات اقتصادی 2 کشور را رقم بزنیم. گفتنی است بذرپاش سهشنبه گذشته به منظور شرکت در کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات و گفتوگوهای دوجانبه به ابوظبی سفر کرد. این کمیسیون بعد از ۱۰ سال وقفه برگزار شد.
***
دیدار مهرداد بذرپاش با نایبرئیس دولت امارات
وزیر راه و شهرسازی در حاشیه سفر خود برای حضور در نشست کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات با نایبرئیس دولت امارات دیدار کرد.
مهرداد بذرپاش که روز چهارشنبه به عنوان رئیس کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات در نشست این کمیسیون در ابوظبی حاضر شده بود، پس از برگزاری نشست مذکور و دیدار و گفتوگو با فعالان اقتصادی و اعضای اتاق بازرگانی ابوظبی، با شیخ منصور بن زاید آلنهیان، نایب رئیس دولت امارات دیدار کرد.
در این دیدار که در قصر الوطن ابوظبی برگزار شد، 2 طرف درباره روابط و همکاریها بویژه توسعه تجارت بین 2 کشور گفتوگو کردند. گفتنی است مهرداد بذرپاش در این سفر به گفتوگو با مقامات و فعالان اقتصادی امارات پرداخت تا موضوع توسعه تجارت بین 2 کشور با جدیت بیشتری دنبال شود.
وزیر راه و شهرسازی و رئیس کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و امارات در این سفر در جمع خبرنگاران اظهار کرد: با اقداماتی که در دستور کار قرار گرفته میتوان پیشبینی کرد تجارت بین 2 کشور به ۳۰ میلیارد
دلار برسد.
ارسال به دوستان
گسترش مأموریت سپاه به نیمکره جنوب
مهدی بختیاری: آنطور که دیروز در اخبار آمد، نخستین ماموریت اقیانوسی و دوربرد نیروی دریایی سپاه در نیمکره جنوب زمین با ناو «شهید نادر مهدوی» در حال انجام است.
شناورهای سپاه پیش از این نیز چند ماموریت در آب های آزاد از جمله خلیج عدن انجام داده بودند که همین ناو شهید مهدوی نیز در برخی از آنها حضور داشته اما ماموریت اخیر از چند منظر قابل توجه است. فارغ از محل و نوع انجام ماموریت، سپاه شناوری را به نیمکره جنوب فرستاده که به لحاظ تجهیز به تسلیحات تهاجمی، با همه شناورهای ایرانی - چه در ارتش و چه سپاه- متفاوت است. این شناور که اسفند 1401 به سازمان رزم ندسا ملحق شد، یکی از ۳ شناور اقیانوسپیما و دوربرد سپاه است که از میان آنها ۲ شناور (شهید مهدوی و شهید رودکی) تحویل شده و شناور دیگر (شهید باقری) نیز در آستانه تحویل قرار دارد. این شناورها در واقع شناورهایی هستند که با تغییر کاربرد و تسلیح به سامانههای رزمی، این امکان را به نیروی دریایی سپاه میدهند که ماموریتهای مختلف خود در آبهای دوردست و اقیانوسی را انجام دهد.
در این میان، برخی شناورها به لحاظ امکانات و تجهیزات با بقیه تفاوتهایی دارند. برای مثال، شناور شهید باقری قرار است یک شناور تخصصی «پهپادبر» باشد اما شناور مهدوی از لحاظ سامانههای موشکیای که روی آن نصب شده، با بقیه متفاوت است.
شناور شهید مهدوی با تُناژ 2100 تُن، طول 240 متر و عرض 27 متر را باید نخستین شناور رزمی ایران دانست که به موشکهای دوربرد بالستیک مجهز شده است.
بهمن سال گذشته برای نخستین بار، تصاویری از شلیک این موشکها -که گفته میشود بُرد آنها 1700 کیلومتر است- منتشر شد که از داخل کانتینرهای تعبیه شده روی این شناور به سمت هدف شلیک شدند. علاوه بر این، شناور شهید مهدوی به موشکهای کروز با بُردهای مختلف نیز تجهیز شده است؛ موشکهای 750 کیلومتری و البته 2 هزار کیلومتری که پیش از این، فرمانده نیروی دریایی سپاه از آنها با عنوان «قدر 474» نام برده بود.
در حوزه پدافند هوایی نیز در ابتدای رونمایی از این شناور، سامانه موشکی سوم خرداد (یکی از بهترین سامانههای موشکی پدافند هوایی سپاه) روی آن دیده شده بود.
نیروی دریایی سپاه پاسداران از اواخر دهه 80 خورشیدی با تفکیک ماموریت از نیروی دریایی ارتش، مسؤول اصلی حراست از خلیجفارس و تنگه هرمز است اما در سالهای اخیر، حضور در آبهای دوردست و اقیانوسی نیز به ماموریتهای این نیرو افزوده شده است و برای این منظور، طراحی، ساخت و بهکارگیری تجهیزات جدید از جمله شناورهای سطحی و زیرسطحی در دستور کار قرار گرفته است.
مهمترین اهداف این ماموریتها در کنار ایجاد سیادت دریایی، حراست از خطوط مواصلاتی کشتیرانی کشورمان در آب های دوردست است.
بیش از 70 درصد حجم تجارت جهان در دنیا از طریق دریا انجام میشود و کشور ما نیز با دارا بودن مرزهای طولانی دریایی، به عنوان یک کشور دریایی، برای حفظ امنیت شناورهای تجاری و نفتکشهای خود نیاز به تقویت نیروهای دریایی ارتش و سپاه دارد.
نیروی دریایی ارتش بیش از یک دهه است که ناوگروههای خود را به صورت مداوم و بدون وقفه با همین هدف به آبهای دوردست و خطرناکی نظیر خلیج عدن، تنگه بابالمندب و دریای سرخ اعزام میکند.
در طول سالهای گذشته، گسترش پدیده دزدان دریایی که منجر به ربایش بسیاری از کشتیهای تجاری (از جمله چند کشتی ایرانی) شد، موجب شد کشورهای مختلف، نیروهای نظامی خود را برای مقابله با این پدیده به آبهای بینالمللی گسیل کنند و کشور ما نیز نقش پررنگی در این پاسداری از امنیت خطوط کشتیرانی (نه فقط در قبال کشتیهای ایرانی) دارد.
علاوه بر این، در طول سالهای گذشته، بارها کشتیهای تجاری و نفتکشهای ایرانی توسط نیروی دریایی برخی کشورها از جمله آمریکا و انگلیس مورد تجاوز و ربایش قرار گرفتند که البته همه آنها با پاسخ متقابل ایران مواجه شده است.
حراست از این کشتیها در برابر دزدان دریایی کلاسیک و مدرن نیازمند تقویت و افزایش ماموریتهای دریایی ارتش و سپاه بود که به نظر میرسد در دستور کار جدی نیروهای مسلح قرار دارد.
ارسال به دوستان
بایدن اعتراضات دانشجویان آمریکایی علیه جنایتهای اسرائیل در غزه را به شدت محکوم کرد!
کدخدای استبداد
مجلس نمایندگان آمریکا طرحی در حمایت از صهیونیستها تصویب کرد که رهبران جنبش دانشجویی را تحت پیگرد قرار میدهد 2400 دانشجوی آمریکایی تاکنون توسط پلیس بازداشت شدهاند گاردین: 99 درصد تجمعات دانشجویان آمریکایی در حمایت از فلسطین مسالمتآمیز بوده است
گروه بینالملل: جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در سایه نگرانی از تظاهرات دانشجویان آمریکایی علیه سیاستهای این کشور و جنایتهای اسرائیل در غزه برای بار نخست نسبت به اعتراضات دانشجویان واکنش نشان داد و این تظاهراتها را مانند ترامپ و دیگر سیاستمداران آمریکا ضد اسرائیل و ضدصهیونیسم خواند؛ موضعی که نشان میدهد بایدن هم مانند جان اندرسون وارد باتلاق اعتراضات ضدجنگ شده است. رئیسجمهور آمریکا برای بار نخست نسبت به تظاهرات گسترده دانشجویان دانشگاههای مختلف آمریکا واکنش نشان داد. بایدن گفت: «تخریب اموال عمومی، وندالیسم، تجاوز به املاک، شکستن پنجرهها، اجبار به تعطیلی کلاسها، ارعاب مردم، اینها اعتراض مسالمتآمیز نیست و خلاف قانون است». روزهای قبل هم دونالد ترامپ رقیب انتخاباتی او این مواضع را بیان و انتقادهای زیادی هم از بایدن به دلیل این تظاهراتها کرده بود. دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق و کاندیدای جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا چندی قبل در رسانه اجتماعی خود با نام «تروث سوشال» به تجمعات اخیر حمایتی از فلسطین در دانشگاههای آمریکا پرداخت. به نقل از شبکه خبری فاکس نیوز، وی در یک مطلب که در این رسانه اجتماعی منتشر کرد، نوشت: «همین الان اعتراضات را متوقف کنید!» همچنین مجلس نمایندگان آمریکا طرحی به نفع صهیونیستها تصویب کرد. تعریف توسعهیافته یهودستیزی نخستین بار سال 2016 توسط «ائتلاف بینالمللی بزرگداشت هلوکاست» انجام شد که تاکید دارد: یهودستیزی هر تصور خاصی از یهودیان است که میتواند به عنوان نفرت از آنها بیان شود که از طریق بیان سخنان مختلف و حمایتهای مالی علیه یهود یا غیریهودیان یا املاک آنها و موسسات جامعه یهودی و نهادهای دینی آنها صورت پذیرد. موسسات حقوقی و مدنی سال گذشته میلادی نسبت به پذیرش تعریف یهودستیزی مورد تاکید ائتلاف بینالمللی بزرگداشت هلوکاست در سال 2016 به سازمان ملل متحد هشدار دادند و تاکید کردند چنین اقدامی انتقاد از سیاستهای رژیم صهیونیستی را تضعیف میکند. این قانون در صورت تصویب نهایی در مجلس نمایندگان باید در مجلس سنای آمریکا نیز به تصویب برسد و پس آن به دولت جو بایدن ارائه میشود تا به عنوان قانون لازمالاجرا به موسسات آموزشی و نهادهای مجری قانون ابلاغ شود. اگر این قانون اجرایی شود احتمالا رهبران جنبش دانشجویی در دانشگاههای آمریکا به اتهام یهودستیزی تحت پیگرد قرار میگیرند و ممکن است این آغازی برای مقابله با هرگونه جنبش دانشجویی همبستگی با فلسطین در آینده باشد. مواضع ترامپ و بایدن درباره تظاهرات ضداسرائیلی یکسان است. یعنی هر دو نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا از تظاهرات دانشجویان ضد جنگ غزه خشمگین هستند. بهترین راهکار برای مقابله با آن را هم ورود گارد ملی به دانشگاه و کتک زدن و بازداشت دانشجویان آمریکایی یافتند. از ابتدای خیزش دانشگاههای آمریکا علیه اسرائیل در 18 آوریل، پلیس آمریکا در دانشگاهها به کمپهای چادری دانشجویان حمله و شمار زیادی از دانشجویان معترض را بازداشت کرده است. به گفته گاردین، تاکنون 2 هزار و 400 دانشجوی آمریکایی توسط پلیس و گارد ملی بازداشت شدهاند که بسیاری از آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفته و با خشونت تمام بازداشت شدهاند. در میان بازداشتیها اساتید دانشگاه هم حضور دارند. گاردین در گزارشی اعلام کرده است بر خلاف سخنان بایدن، 99 درصد تجمعات دانشجویی حمایت از فلسطین در آمریکا صلحآمیز بوده است، البته تظاهرات دانشجویی حامیان فلسطین در برخی نقاط آمریکا با توافق مسؤولان دانشگاهها با دانشجویان به پایان رسیده است. مسؤولان برخی دانشگاهها از جمله «براون»، «نورثوسترن» و «راتگرز» برای جلوگیری از اختلال در آزمونهای نهایی و مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان، با معترضان توافق کردهاند تا دانشگاهها بتوانند فعالیت خود را از سر گیرند. از 18 آوریل تا امروز دانشجویان در ۴۶ دانشگاه و کالج آمریکا در اعتراض به همدستی واشنگتن و دانشگاههای خود با جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، تجمعات اعتراضی برپا کردهاند؛ تجمعاتی که با برخورد پلیس مواجه شده و تاکنون بیش از ۲۴۰۰ شرکتکننده بازداشت شدهاند. به گزارش «آسوشیتدپرس»، بعضی دانشگاهها به دانشجویان خود وعده دادهاند در سرمایهگذاری و روابط خود با رژیم صهیونیستی تجدیدنظر کنند و درخواست دانشجویان برای توقف روابط تجاری با این رژیم را به رسمیت بشناسند. بسیاری از دانشجویان معترض در خواستههای خود، روابط دانشگاههای آمریکا با ارتش رژیم صهیونیستی را هدف گرفتهاند. گرچه دانشگاهها تنها وعده بررسی خواسته دانشجویان، عدم تنبیه دانشجویان معترض و اختصاص بودجه به مطالعات خاورمیانه را مطرح کردهاند و در عمل وعدهای برای قطع سرمایهگذاریهای خود در رژیم صهیونیستی ندادهاند اما این امتیازها برای جریانات حامی فلسطین در ایالات متحده دستاورد بزرگی محسوب میشود، زیرا حامیان رژیم صهیونیستی در این کشور هر مخالفتی با اقدامات این رژیم را مصداق «یهودستیزی» دانسته و معترضان را مجازات میکنند. «فولکر تورک» کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، در بیانیهای گفت: آزادی بیان و حق تجمع مسالمتآمیز «از اصول یک جامعه» است، بویژه وقتی مانند جنگ غزه مخالفت سرسختانهای بر سر مسائل عمده وجود دارد. وبگاه سازمان ملل در این باره گزارش داد: فولکر اشاره کرد در هفتههای اخیر، هزاران دانشجو در آمریکا به این جنگ اعتراض کردهاند و تظاهرات زیادی بدون پیشامد حادثهای برگزار شد اما صدها مورد بازداشت نیز پس از دخالت نیروهای امنیتی در محوطه برخی دانشگاهها انجام شد. بسیاری از آنها بعدا آزاد شدند اما برخی دیگر هنوز با اتهامات یا مجازات آکادمیک روبهرو هستند. روزنامه «دی ولت» آلمان در مطلبی با اشاره به اعتراضات ضد اسرائیلی در دانشگاه هومبولت برلین و سر داده شدن شعارهای ضدصهیونیستی از طرف دهها معترض، نوشت: پس از اینکه تظاهراتکنندگان پیشنهاد مذاکره از سوی مدیریت دانشگاه را رد کردند، دهها افسر پلیس عملیات تخلیه را آغاز کردند. بر اساس گزارشهای رسانهها، تجمعکنندگان پیش از این بر سر رئیس دانشگاه فریاد زده و او را «صهیونیست» خطاب کرده بودند. پلیس اوایل صبح شنبه گفت حدود 150 نفر در این اعتراضات ثبتنام کردهاند که مشخصات شخصی 40 نفر نیز ثبت شد. به گزارش «تاگس اشپیگل»، شرکتکنندگان شعار ممنوعه «از رودخانه تا دریا» را سر دادند که به معنای نابودی اسرائیل است. ویدئویی نشان میدهد تظاهراتکنندگان در صحن دانشگاه، شعار «یالله، یالله، انتفاضه» سر دادند. شعارهای تظاهراتکنندگان فقط یک متجاوز را میشناسد: اسرائیل. آنها مکررا این ایده را مطرح میکنند که اسرائیل در حال نسلکشی در غزه است و عمدا میخواهد مردم ساکن غزه را به قتل برساند. در یک بروشور تظاهراتکنندگان به زبان انگلیسی آمده است: «ما از دانشگاهها میخواهیم همدستی آلمان در نسلکشی جاری را محکوم کنند» و دانشگاهها «دولت فلسطین» را به رسمیت بشناسند. در این شرایط فلیکس کلاین، کمیسر یهودستیزی دولت فدرال آلمان، از تشدید اعتراضات طرفدار فلسطین در دانشگاهها ابراز نگرانی کرد. کلاین به راینیشه پست گفت: «متاسفانه نگرش یهودستیزانه گسترده است و میتواند به سرعت منجر به تشدید تنش شود. با این حال، به آن ابعادی نرسیده است که در ایالات متحده میتوان از آن شکایت کرد». کلاین با نگرانی شدید روحیه تهاجمی ضداسرائیلی در دانشگاههای آلمان را مورد بررسی قرار میدهد. بسیاری در آمریکا اعتقاد دارند بایدن در حال تبدیل شدن به اندرسون رئیسجمهور اسبق دموکرات آمریکاست. او بعد از کندی به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب و با جنبش دانشجویی 1968 ضدجنگ ویتنام روبهرو شد. در یکی از تظاهراتها 4 نفر از دانشجویان به ضرب گلوله پلیس کشته شدند که باعث بیآبرویی اندرسون شد و چنان جنبش دانشجویی ادامه یافت که اندرسون با توجه به اینکه میتوانست در انتخابات ریاست جمهوری در دور دوم به پیروزی برسد از ادامه رقابتها کنارهگیری کرد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
زنان، انتخابات و حکمرانی خانواده
دکتر ابوالفضل اقبالی: * نسبت میان زنان و حکمرانی پرسش جدی سده اخیر کشور ماست. فلسفه سیاسیای که در سنت جامعه ایران قبل از انقلاب اسلامی رواج داشت بر امتناع حضور زنان در ساحت مدیریت اجتماعی و عدم تناسب میان قلمرو «زنانگی» و «سیاست» تاکید داشت. انقلاب اسلامی اما طرح دیگری را در حکمت سیاسی رقم زد که به لحاظ ماهوی «دینبنیاد»، در تحقق خود «مردمپایه»، در سطح راهبردی «عدالتمحور» و به لحاظ رویکردی «زوجیتباور» بود. اعتقاد به نقشآفرینی زنان در فرآیندهای حکمرانی و مدیریت جامعه نزد رهبران انقلاب اسلامی یک باور حقیقی و غیرقابل خدشه است. این نگاه هم ناظر به ظرفیتهای انسانی ویژه زنان و هم مبتنی بر زوجیتباوری در ساخت و تمهید لوازم حرکت جامعه اسلامی است. یعنی اگر قرار است عناصر و ساختارهای مختلف جامعه در مسیر تحقق نظام و تمدن توحیدی گام بردارند، ناگزیر از همافزایی تام و همهجانبه زن و مرد بر اساس ظرفیتها و مزیتهای ویژه خود در این مسیر هستیم. یکی از آن عناصر مهم جامعه، حاکمیت و مساله «اداره» است. اراده زنان عنصر مفقود اداره جامعه در 4 دهه اخیر بوده است. این فقدان ناشی از 2 عامل مهم بود. اول اینکه در تجربه 40 ساله گذشته ما این همافزایی زن و مرد و تشریک مساعی در فرآیندهای حکمرانی مبتنی بر رویکرد «زوجیتباوری» نبود و مشارکت بانوان در این عرصهها یا با الگو و کلیشههای مردانه و ذیل سایه اراده آقایان محقق میشد، مانند اداره امور بانوان فلان دستگاه یا به نحوی تشریفاتی و زینتبخش به ساختارهای از پیش تعیین شده و عینیت یافته پیوست میشد، مانند اسامی زنان در لیستهای سبیلوی انتخاباتی! عامل دوم اما مهمتر بود. ما در جمهوری اسلامی یا باور و عزمی برای بسط زوجیت در عرصه حکمرانی نداشتیم (و هنوز هم نداریم) یا طرحی برای تحقق آن روی زمین واقعیت ترسیم نکردهایم، لذا مجبور به اکتفا به همان کلیشههایی که گفته شد بودیم. شوربختانه این کلیشهها نه تنها ما را از ظرفیتهای ویژه زنان محروم کرد، بلکه حتی چالشهای جدی و غیرقابل جبرانی را در صحنه واقعیت برای ما رقم زد که «رقابتهای صنفی» در عرصه خانواده و جامعه یکی از آنها بود. واضح است وقتی رقابت جایگزین همافزایی شود، نتیجه چه خواهد بود. وقتی قرار است در وزارت جهاد کشاورزی یا وزارت فرهنگ یک پست سازمانی تحت عنوان امور بانوان تشکیل شود یا در فلان لیست انتخاباتی مجلس نامی هم از یک یا دو زن برده شود، معلوم است که رقابت به نحو سیستماتیک ایجاد و تقویت میشود. ساختارهای حکمرانی ما اینگونه مقوم «رقابت صنفی» هستند و در چنین فضایی صحبت از همافزایی یا «تقدیم و تقدم» بیمعناست. تقدیم و تقدم یعنی ترجیح داوطلبانه دیگری بر خود بر اساس «شایستهسالاری» که طرح انقلاب اسلامی برای حکمرانی بر اساس تصریح مقام معظم رهبری است. دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در بسیاری از شهرها به دور دوم کشیده شد و این در حالی است که تعداد کل بانوان راهیافته به مجلس در دور اول انگشتشمار بود. البته باید تاکید کنم که بنده به هیچ عنوان قائل به لزوم برابری یا حتی تعیین سهمیه کرسیهای مجلس براساس جنسیت نبوده و نیستم. معتقدم تکتک کرسیهای مجلس باید براساس صلاحیتها و نیازهای سیستم قانونگذاری کشور تخصیص یابد، لذا برای نگارنده به هیچ عنوان ترکیب جنسیتی مجلس آینده فینفسه اصالت ندارد. برخی سرفصلهای مهم در لیست بلند اولویتهای کشور و نیازهای سیستم قانونگذاری، مسائل زنان، خانواده، حجاب، جمعیت و... هستند که سطح تخصصی و پیچیدگیهای مواجهه با آنها به مراتب بیشتر و دقیقتر از بسیاری مسائل اقتصادی و سیاسی است زیرا صرفنظر از ذوابعاد بودن پدیدههای اجتماعی، مسالههای این حوزه واجد حساسیتها و ملاحظات عدیدهای نیز هستند و از این منظر تقنین و سیاستگذاری در این عرصهها حقیقتا موضوعی کارشناسی و نیازمند دانش تخصصی در کنار تعهد و مسؤولیتپذیری است. ورود و مداخله کارشناسان عمومی و غیرمستقر در این حوزه و پژوهشگران مقیم سایر عرصهها در این موضوعات قطعا به روند تصمیمسازی و تصمیمگیری ضربه خواهد زد و به این منجر خواهد شد که مسائل و موضوعات به وجوه عام و غیرتخصصی آنها تقلیل یابد و مداخلات پروژهای جایگزین راهکارهای فرآیندی در این حوزه شود. پس نخستین مساله مهم توجه به تخصص افراد در فرآیند تقنین و سیاستگذاری در عرصه زنان و خانواده و مسائل مرتبط با آن است که باید لحاظ شود. مساله دیگر و مهمتر، حضور زنان در جایگاه قانونگذاری در این عرصههاست. فارغ از تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب مبنی بر حق و تکلیف ایفای نقش زنان در این فرآیندها و لزوم واگذاری قلمرو مسائل زنان به فرهیختگانی از خودشان و...، حکمرانی زنان و خانواده بیش از پیش نیازمند بازسازی مفروضات، مناسبات، رویهها و ساختارها با محوریت نگاه، فهم، اراده و اقدامهای زنانه است. این سخن به معنای حذف کامل حضور آقایان متخصص در فرآیند حکمرانی زنان و خانواده نیست، بلکه ناظر به تعدیل سازههای موجود از رهگذر دخالت موثر بانوان در این فرآیند است. این نگاه نهتنها فمینیستی نیست، بلکه کاملا مبتنی بر رویکرد اسلامی و باورمندی به زوجیت و روابط متکامل زن و مرد است که قبلا توضیح دادهام. بر اساس ترکیب فعلی و تعیین شده و نیز آرایش کاندیداهای دور دوم انتخابات مجلس، یکی از مهمترین نگرانیها و دغدغههای موجود ناظر به همین مساله زنان و خانواده است. این ترکیب و آرایش حاکی از نحیفتر شدن و غیرتخصصیتر شدن بیش از پیش حکمرانی ما در عرصه زنان و خانواده است. گویی ایده واپسگرایانه و ارتجاعی «مجلس جای زنان نیست» در این انتخابات پیروز اصلی بوده است! در حالی که نمیتوان وجود بانوان متخصص، دلسوز، توانمند و دارای کارنامههای موفق را در همین رقابت انکار کرد. *مدیر اندیشکده زوج
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با محمدعلی فتحاللهی درباره جهانی شدن اندیشه انسان غزهای
تکثیر عناصر مقاومت در جهان
زینب اکبری: به لحاظ انسانی در غزه چه میگذرد؟ غزه از کدام انسان نمایندگی میکند و معرف چه معنایی از انسان است؟ وضع بشر متأثر از انسان غزه شاهد چه تحولی بود؟ همه پرسشها هنگامی طرح میشود که توجه کنیم انسان غزه بر خلاف دیگر نقاط جهان با شنیده شدن نخستین صدای گلوله صحنه را خالی نکرد. دیدن پایداری انسانها هنگامی که دهها نفر از عزیزان خود را یکشبه از دست دادهاند این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که انسان غزه به کدامین نقطه تکیه زده و به چه واسطهای دلگرم است؟ با دکتر محمدعلی فتح اللهی، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به گفتوگو نشستیم تا درباره ابعاد انسان به ظهور رسیده در غزه بحث و تبادل نظر کنیم. *** * روزهای اول جنگ غزه مقامات رژیم صهیونیستی مدعی شدند نبرد میان توحش و تمدن است. این دستهبندی از کجا میآید؟ چرا غرب خود را نماینده تمدن میداند؟ این نماینده تمدن بودن از کجا نشات میگیرد؟ در اینگونه مسائل باید به واقعیت توجه کنیم و پس از آن به بحث نظری و تئوریپردازی نزدیک شویم. الان تقریبا بیشتر نقاط جهان نهتنها با مردم غزه احساس همدردی دارند بلکه احساس میکنند بهنوعی خودشان هستند؛ یعنی دردها و مشکلات خودشان نیز شکافته میشود و در واقع به گونهای یاد دردها و غصهها و غمها و ناراحتیهای خودشان میافتند. اگر ظلمی در غزه صورت میگیرد در دیگر نقاط جهان نیز شاهد همدردی با این مردم مظلوم هستیم و هم اینکه یاد ظلمهایی که بر خودشان نیز رفته، میافتند؛ یعنی غزه برای مردم جهان یک نماد شده است. غزه چنین حالتی پیدا کرده که چه در مناطق فقیر جهان؛ آنهایی که تحت استعمار بوده یا هستند، و چه حتی کشورهایی که استعمارگر بوده یا هستند، مردم عادی در آن کشورها مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان احساس همسرنوشتی با آن میکنند و تظاهراتشان قطع نمیشود، برخلاف اینکه تصور میشد به یکی دو بار تظاهرات ختم شود اما سماجتی که در ادامه تظاهرات دارند واقعاً اتفاق بینظیری است. وقتی چنین پدیدهای وجود دارد آیا ما جایز نیستیم آن را نماد تمدن بدانیم و بگوییم اتفاقا غزه متمدن با توحش عیان غرب درگیر شده است؟ به هر حال واقعیت قصه این است که ظلم بسیار سنگینی در حال رخ دادن است؛ یعنی کیفیت جنایتها از نظر کشته شدن کودکان و زنان بیدفاع بیسابقه است و در یک محدوده جغرافیایی بسیارکم و محاصره، تمام زوایای زندگی از قبیل دارو، خوراک و از نظر تغذیه و دیگر مسائل تعطیل شده است که صحنه منحصربهفردی را در تاریخ بشر رقم زده است. با این وصف چگونه میشود این همه جنایت را مظهر تمدن بدانیم؟ این دیگر چه تمدنی است؟ در مرتبه بعد آیا این وسعت همدردی جهانی که با این مظلومان صورت میگیرد، میتواند مظهر توحش باشد؟ اگر همه جهان متوحشند و همه جهان طرفدار توحشند، نباید به دستگاه محاسباتیای که برای ما توحش و تمدن را معنا کرد شک کنیم؟ اگر حجم عظیم ابعاد کیفی و کمّی جنایت که بیسابقه است، نماد تمدن است، به نظرم معنای کلمات متفاوت شده و معنای جدیدی از کلمات شکل گرفته است! لذا این تعبیر به نظرم بسیار نخنما و مایه تمسخر است. الان عکس این قضیه رخ داده است. انسان غزه تبدیل شده به انسانیت درون همه آدمها در سرتاسر جهان. آنها هنگامی که ناراحت هستند یا مورد ستم واقع شدهاند، خودشان را در قالب انسان غزه میبینند. این پدیده، بسیار استثنایی است که در هر گوشهای از جهان، نمادی برای همه انسانها و آزادیخواهان و همه مظلومان جهان باشند و همه یک فلسطینی و یک غزهای در درون خود احساس کنند. به نظرم ابعاد روانشناسانه این قضیه باید در آینده بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد. نگاه به واقعیت صحنه به سرعت ما را از آن تعبیر بسیار گولزننده و انحرافی که «تمدن با توحش میجنگد» خارج و آن را به یک تعبیر مسخره تبدیل میکند. به نظرم اتفاقا تعبیر برعکس است و تمدن و مدنیت به مسلخ کشیده میشود و این قضیه بعدها بیشتر روشن خواهد شد. * در روزهایی که شاهد اعتراضات دانشجویی در غرب هستیم، اتفاقات عجیبی در حال رخ دادن است؛ یکی از این اتفاقات سرکوب دانشجوها آن هم توسط آمریکاست که اصل آزادی بیان را اصل 1 قانون اساسی خود قرار داده. چه اتفاقی رخ میدهد که خود غرب حاضر است به این سمت برود که این اصل را زیر پا بگذارد و وارد دانشگاه شود و اقدام به بازداشت دانشجویان کند؟ به طوری که طبق آخرین آمارها، بیش از ۲۰۰۰ نفر را بازداشت و برنامههای محرومیت را برای آنها لحاظ کردهاند در صورتی که این دانشجویان بنای براندازی دولتها و حکومتها را نداشتهاند، بلکه اعتراضی دارند به یک مساله حقوق بشری که کشتار کودکان و زنان در غزه است و حاضر نیستند چنین وضعی را تحمل کنند. حکومت آمریکاییها اصولاً بر خشونت بنا شده است. این برخورد خشن در آمریکا سابقه بارزی دارد. چند سال گذشته نیز در جنبش والاستریت که مردم آمریکا اعتراض داشتند به حکومت یک درصد از اقلیت بر همه مردم، پلیس فوقالعاده خشن عمل کرد و در سرکوب این اعتراضات هیچ حد و مرزی برای خودشان قائل نبودند. در واقع با ایجاد ترس فوقالعاده جامعه خود را اداره میکنند. حتی در اعتراضات چند سال قبل انگلیس، خود دولت انگلیس که نمیتوانست اعتراضات را اداره کند، از پلیس ویژه آمریکا کمک گرفت و آن اعتراضات را به نحو خشنی سرکوب کرد. در واقع آن آرامش ظاهری که ما در آمریکا میبینیم در پس پرده آن یک خشونت فوقالعاده است؛ دولتی است که بمب اتم را استفاده کرد و 2 شهر مهم ژاپن را با خاک یکسان و مردم را نابود کرد، این پیام را داد که چه در صحنه بینالمللی و چه در صحنه مدیریت داخلی با خشونت و به همین شکل عمل میکند. پلیس آمریکا از نشان دادن چهره خشن خود ابایی ندارد و با ترسی که در دلها ایجاد میکند میخواهد امنیت را برقرار کند لذا سرکوب فعلی یک موضوع جدید و بدون سابقه نیست اما بحث این است که اینها تبلیغات میکنند و که یکجوری این را بپوشانند. یعنی در مواقعی ترس ایجاد میکنند. وقتی سرکوب کردند شروع میکنند یکسری رفتارهای بهظاهر دموکراتیک از خودشان نشان میدهند، لذا در مواقعی مجبور میشوند آن چهره اصلی خود را نشان دهند. قضیه غزه اتفاقا از این دست رخدادهاست. با اینکه سیستم امنیتی آمریکا طوری است که با دوربین و کنترلهای عجیب و غریب لحظهبهلحظه زندگی افراد را کنترل میکنند اما نشان میدهد حادثه غزه بهقدری عجیب است که دانشجویان معترض از موانع و ترس که در سیستم آمریکا هست، عبور کردهاند و حاضرند آن فشارها را به جان بخرند. من میبینم در گزارشها کسانی که دستگیر میشوند عموما از ترس و وحشتی که آمریکا ایجاد کرده عبور کردهاند و وحشت آنها فروریخته و اصلاً میدانستند سرکوب خواهند شد و اینگونه نبود کسانی که در آمریکا تظاهرات میکردند فکر میکردند در یک جامعه باز و دموکراتیک، یک تظاهرات مسالمتآمیز میکنند بلکه کاملاً میدانستند سرکوب شدید خواهند شد و با وجود این به صحنه آمدند و در واقع ماهیت خشن آمریکا دوباره نشان داده شد. اما مهمتر از آن، شعوری است که در معترضان وجود دارد که با علم به سرکوبشدن از سوی دولت و پلیس کاملاً خشن آمریکا اما وارد این معرکه شدند و هنوز هم به اعتراضات خود ادامه میدهند که این نشان میدهد دستگیریها نهتنها تأثیر نداشته، بلکه آنها را مصممتر هم کرده است. این اولین بار است که خشونت فوقالعاده و سرکوب آمریکا جواب نمیدهد. آمریکاییها آخرین حد تصور خشونت را به کار میبرند که همه در مقابل آنها تسلیم شوند اما شاهدیم این خشونت دیگر جواب نمیدهد و فضای جدیدی باز شده است. به نظرم عملیات وعده صادق در این ماجرا بسیار مؤثر بود، چون خود آمریکا و اسرائیل فضایی را در دنیا ایجاد کرده بودند که کسی جرات مقابله با آنها را نداشت، حتی اگر میتوانست به اینها ضربهای بزند. از بس آمریکاییها خشن برخورد کرده بودند که کسی جرات مقابله به خود نمیداد. لذا این اقدام جمهوری اسلامی که صدها موشک و پهپاد را بفرستد و کاملا جرات کند با رژیمی که به هیچچیز پایبند نیست دربیفتد، فصل جدیدی را باز کرد که میشود با اینها مقابله کرد. جمهوری اسلامی نشان داد بهرغم قدرت فوقالعادهای که اینها نشان میدهند نقاط ضعفی دارند که میشود به واسطه آنها با اینها مقابله کرد. جالب است که بین دانشجویان و مردم عادی در داخل خود آمریکا نیز این مساله فهم شده و ترسشان از دولت آمریکا ریخته است. * امروز در غزه پدیدهای را شاهد هستیم که پیش از این دنیا تصویری نسبت به آن نداشت و میتوانیم ادعا کنیم که مقاومت، مردم غزه را از انزوا خارج کرد و آن چیز این است که رژیم صهیونیستی تصور میکرد با بمباران غزه میتواند یکسری مردم عاصی را علیه حماس شکل دهد و برخی از این جامعه به سمت مصر و گذرگاه رفح فرار کنند و مناطق آنجا را به هم بریزند و رژیم صهیونیستی به اهداف خود برسد اما عکس این شرایط را شاهد هستیم. مصاحبهها، رویدادها و تصاویری که از غزه بیرون میآید نهتنها فشاری بر گذرگاه وارد نمیشود، بلکه تا مجالی پیش میآید مردم وسط آن درگیریها به خانههایشان برمیگردند. مادرها یک چهره مقاوم دارند و پسران وعده میدهند آینده از آن ماست و قرار است نسل ما ادامهدهنده مقاومت باشد. ما پیش از این چندان تصوری از انسان با این مختصات نداشتیم، البته در دوران دفاعمقدس و صحنههایی از این دست ما شاهد ظهور این انسانها بودهایم ولی امروزه قضیه مقداری متفاوت است. تکنولوژی پیشرفت کرده و ما شاهد بیرحمانهتر شدن نبردها هستیم. توضیح شما از مختصات چنین انسانی چیست؟ این مسالهای نیز که ذکر میکنید برای نخستین بار شاهد آن هستیم. در 76 سال گذشته اسرائیل با حملههای مختلف مردم زیادی را به سمت اطراف کوچ داده است. یعنی کوچ به کشورهای اطراف مثل لبنان، سوریه، اردن، مصر و باقی کشورهای عربی شکل گرفت. ترفند اسرائیل این بود که با خشونتی فوقالعاده فلسطینیها را مجبور کند کوچ کنند. الان نیز در غزه چنین هدفی را دنبال میکردند و اصل این بود مردم را از غزه بکوچانند تا به صحرای سینا بروند و غزه کاملاً در اختیار اسرائیل قرار بگیرد و این تصمیمشان در یک برنامه بسیار خشن و جنایتهای فوقالعاده بود. اما این اولین بار است که فلسطینی وقتی این جنایتها را میبیند به جای اینکه فرار و تخلیه کند، مانده و این اتفاق برای اسرائیل غیرقابلپیشبینی بود و تمام نقشههای این رژیم را برهم زد. حالا این مقاومت آثار خود را در سراسر جهان نشان داده. هم وسعت جنایات صهیونیستها روشن و هم مقاومت مردم غزه نمادی شد برای همه مردم جهان که مقابل سیاستهای آمریکا و اسرائیل بایستند. حتی در داخل آمریکا یک اقلیت صهیونیستی بر اکثریت مردم آمریکا حکومت میکند و مردم آمریکا بیش از همه مردم جهان احساس ظلم میکنند اما غزه نمادی شد برای آنها که راه خود را پیدا کنند، بهطوری که احساس کردند مقاومت جواب میدهد. در جایی که بهراحتی با نخستین گلولهها مردم را از خانههایشان فراری میدادند، این بار مقاومت عجیبی شکل میگیرد که بینظیر است و در تاریخ بشریت ماندگار خواهد شد و به نظرم پشتوانه عظیمی برای شکلگیری نظم جدیدی در منطقه و سطح جهانی خواهد شد. * نکتهای که امروز باید به آن توجه کنیم ریشههای مقاومت است. یعنی ایدهای انقلاب کرده و تحول ایجاد میکند و آدمها را به یک خودآگاهی میرساند و آن آدمها را نسبت به دستیابی به موقعیتهایشان جلب میکند. اگر ممکن است کمی در این باره توضیح دهید که اساساً در تفکرات ما مقاومت چگونه شکل گرفت و الان بهعنوان یک نسخه مطلوب و کارآمد مقابل آن ایدههای غربی ایستاده و کار میکند. یعنی ما میبینیم آنها دم از حقوق بشر میزنند اما این طرف مقاومت بیشتر حواسش است چه اتفاقی میافتد که باید عملیات نظامی انجام دهد نه کشتار جمعی. واقعیت این است که بنیان اسلام بر مقاومت تودههای مردم استوار است؛ یعنی پیامبر اسلام زمانی که کار خود را شروع کرد روی فعالسازی و قوی کردن تودههای جامعه سرمایهگذاری کرد و وقتی بدنه اجتماع، دین را پذیرفت، مقاومت کرد اگرنه اسلام نمیتوانست بدون اینکه ایمان تودههای مردم سرمایه واقعی آن باشد دوام بیاورد. این گوهر اصلی اسلام در انقلاب اسلامی خود را نشان داد. در واقع انقلاب اسلامی قیام تودههای مردم علیه قدرتمندان، خواص و آنهایی بود که ستمکار بودند و این پیام چهلواندی سال است که توانسته دوام بیاورد، حتی توانسته در مقابل سختترین فشارها، مقاومت کند. خب! طبیعی است که این، آثار خود را در جهان میگذارد و از آن الگوبرداری میشود. مشاهده میکنیم ملتهای گوناگون به اتفاقی که در ایران رخ داده، نگاه میکنند و سعی میکنند این مسیر را طی کنند. غزه یکی از سختترین مناطقی بود که میتوانست الگوبرداری کند؛ فشارهای سیستماتیک و خشونت فوقالعاده که رژیم صهیونیستی بر مردم غزه اعمال میکرد و ابزارهای گوناگون رسانهای و تبلیغاتی و فرهنگیای که به کار میگرفت تا امکان هرگونه مقاومت را بخشکاند، میبینیم در سختترین جایی که امکان نفوذ این پیام تصور میشد، الان بسیار قویتر خود را نشان میدهد و این پیام دریافت شده و غزه اکنون نمونه فوقالعادهای است برای اینکه بتواند پیام مقاومت را به دنیا نشان دهد. غزه این پتانسیل را دارد که در سطح دنیا ایده شود و به تعبیر امام (ره)، که درباره جنگ فقر و غنا مطرح کرده، یک مظهری برای فقر و غناست؛ در واقع الان نمونه بارزی از آن را میبینیم که فقر با غنا میجنگد. مراد از فقر و غنا نه معنای اصطلاحی آن بلکه مراد نزاع کسانی است که خود را در برابر خداوند فقیر دیده و همه چیز را از خداوند میدانند، در برابر کسانی که همه چیز را از خودشان میدانند. به نظرم آن مکتبی که امام مطرح کرد؛ هم فرهنگ مقاومت و هم مبانی فکری آن را تنظیم و در واقع تعبیر جنگ فقر و غنا را مطرح کرد، الان خود را نشان میدهد و سازنده تاریخ جدید جهانی میشود. جنگ یمن و عربستان سعودی نوعی مظهر جنگ فقر و غنا بود و در قصه غزه نیز این پیام به جهان صادر شد که این جنگ یک جنگ واقعی است و اتفاقاً در نهایت به پیروزی جناح فقر منجر خواهد شد. * جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی این اجازه را نداد که مساله فلسطین فراموش شود و شاید اعتراضات دانشجویی دنیا را حاصل این مساله بدانیم که ایران اجازه نداد این موضوع فراموش شود. این ادعا چه میزان درست است که اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نبود، مساله فلسطین و غزه خیلی قبلتر تمام شده بود. یعنی رژیم صهیونیستی با همین مدلی که شاهد هستیم یا روشهای دیگر، مساله فلسطین را تمام میکرد و بر آن سرپوش میگذاشت. اگر ممکن است در این باره بفرمایید این مساله چگونه به آگاهی دانشجویان و مردم سراسر دنیا کمک کرد. البته بعید است جنایتهای رژیم صهیونیستی در این سطحی که نسبت به فلسطین رخ داده و باز تداوم دارد، بهراحتی فراموش شود. منتها بحث این است که ممکن بود فراموش نشود اما شاید صورتبندی روشنی پیدا نمیکرد و این پیروزیها و موفقیتهایی که الان کسب کرده را ممکن بود پیدا نکند و به عنوان یک درد کهنه باقی میماند. کمااینکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بحث فلسطین بود اما هیچگاه در این عمق و در این وسعت و با این پیروزیها توأم نبود. حتی مفهوم مقاومت قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کمابیش بین عنصر فلسطینی و جهان عرب حضور داشت اما این اتفاقی که الان افتاده به این شکل است که مسیر و افقها کاملاً روشن شده و برنامهریزیها دقیق شده است؛ به هدف خیلی نزدیکتر شدهایم. جمهوری اسلامی بستری را فراهم کرد که جایگاه آن زخم شدید و عمیق معلوم شود و راه درمان و ترمیم آن برای مردم روشن شود تا بتوانند برنامهریزی کنند و عنصر مقاومت سازماندهی درستی پیدا کند و ارتباطش با کشورها و ملتهای مختلف تنظیم شود. این بستر در واقع جهش فوقالعادهای را ایجاد کرد اما عمق زخم بهقدری بوده که هیچوقت کهنه نمیشود، مثل حادثه هیروشیما و ناگازاکی که هیچوقت فراموش نمیشود، هر چند دولت یا مردم ژاپن هیچوقت بهرهبرداری درستوحسابی از آن نمیکنند. غزه اما زخمی نیست که بگوییم از بین رفته است. زخم فلسطین از بین نمیرفت و فراموش نمیشد اما این صورتبندی روشنی که الان پیدا کرده و مردم دنیا بهخوبی پیام فلسطین را میفهمند و خودشان در واقع با فلسطین درون خود ارتباط میگیرند و فلسطین را نمادی از خودشان و مشکلات خودشان تلقی میکنند و راه مقاومت در زندگی خودشان را از فلسطین میآموزند؛ این صورتبندی روشن با تاریخچه 45ساله انقلاب اسلامی است که به وجود آمده است. در واقع بستر لازم پیدا شده و همه در آینه جمهوری اسلامی، راه خود را بهروشنی تشخیص میدهند، حتی فلسطینیها و مردم جهان میفهمند راه چیست و چه موضعی را باید بگیرند؛ لذا تعبیر فراموش شدن را شاید خیلی نپسندم ولی اینکه اگر جمهوری اسلامی نبود، میتوانست به بیراهه برود و هیچ نتیجه مشخصی را نتوانند از زحمات خودشان بگیرند، میتوان کاملاً متصور بود. ولی اینگونه که راه روشن است و دشمنان دچار سردرگمی شدند و روزبهروز به انحطاط میروند و در تمام برنامهریزیهایشان به شکست میرسند، این قطعاً نبود. * درباره حادثه هیروشیما و ناگازاکی که اشاره کردید، شاهد هستیم که نسبت به این حادثه بسیار عادی رفتار میشود؛ مثلاً رئیسجمهور آمریکا به ژاپن میرود، یک ادای احترامی میکند و میگوید ما بمب زدیم یا حتی فیلم برای آن ساخته میشود و در آن گفته میشود ما برای صلح(!) بمب اتم را ساختیم. مقاومت دارای چه شاخصههایی است که اجازه نمیدهد مسائل از حالت خود منحرف شوند و در عین حال کارکرد هم دارد؛ یعنی یک نسخهای است که برای منطقه کارکرد دارد. ما قبل از نظریه مقاومت اسلامی، ناسیونالیسم عربی را داشتیم که نتوانست از آرمان فلسطین حمایت کند. اولاً پیشبینی من این است که مساله فلسطین و غزه باعث خواهد شد حادثه هیروشیما و ناگازاکی دوباره زنده شود و مردم ژاپن به نظر میرسد از آن چیزی که برای آنها عادی شده و از آن عبور کردند، برگردند و دوباره این حادثه برای آنها زنده شود و عاملان این جنایت را به محاکمه بکشانند. حادثه غزه به این زودیها تمام نخواهد شد و آثار زیادتری خواهد داشت. از جمله در مناطق جنوب شرق آسیا که به نظر آمریکاییها، مسالهشان حل شده است، درحالی که در آن مناطق نیز انتظار این است که یک خودآگاهی شکل بگیرد. اما واقعیت این است بنیان مقاومت بر اساس یک اعتقاد عبور از مادیگرایی بنا شده است، یعنی اعتقاد به خداوند که خداوند کمک و یاور انسانهای مظلوم است و گشایشهایی ایجاد میکند در راه مقاومت و این اعتقاد به خداوند و حضور خداوند و اینکه خداوند مردم و مظلومان عالم را رها نکرده، باعث شده همیشه یک موتور محرکهای برای این قضیه باشد و هیچوقت خستگی و شکست را نپذیرند. این اعتقاد به خداوند تکمیل میشود با اعتقاد به قدرت مردم؛ به اینکه نیاز ندارند معطل برخی گروهها، دولتها و سازمانها یا آنهایی که مدعیاند، باشند بلکه خود تودههای مردم باید بار این مقاومت را به دوش بکشند و برعهده بگیرند و آن امکانات و احزاب و گروهها و تشکیلات بهجای خود میتواند بهرهبرداری شود ولی مردم منتظر اینکه احزاب و گروهها و برخی دولتها راجع به آنها تصمیم بگیرند و از حقوق آنها دفاع کنند، نمانند. بلکه خود مردم آنقدر امکانات بیپایانی دارند که میتوانند با تکیه بر آن راهشان را ادامه دهند و اتفاقاً این گروهها و احزاب و خواص را مدیریت کنند و آنها را نیز به مسیری که خودشان میخواهند، بکشانند. زنده شدن حرکت در بین تودههای مردم، آن اتفاق بزرگ است. درواقع ایمان به خداوند که آنها را رها نکرده و اینکه دنیا بهگونهای باشد که ظالمها هر کاری میخواهند انجام دهند و مظلومها هر ستمی بر آنها وارد میشود، هیچ اتفاقی نیفتد، اینگونه نیست بلکه دست خداوند در مدیریت زندگی وجود دارد و مردم باید به آن اعتماد پیدا کنند و خودشان حرکت کنند. این 2 عنصر در جمهوری اسلامی و پیام امام خمینی که برای جهانیان عرضه کرد، نقطه اصلی قوت است. نهضت دانشجویان در آمریکا را که میبینید؛ اینها منتظر احزاب و مراکز نیستند بلکه مردم عادی و دانشجویان عادی هستند و آنقدر به امکانات خود آگاه شدهاند که میتوانند در آن نظام پلیسی خشن آمریکا هم اقدام کرده و تظاهرات کنند و به این قدرت خودشان نیز پی بردهاند. از طرفی، یک ایمان به قدرت غیبی نیز در اینها میبینیم؛ یعنی در رفتار این نهضتها و حرکتها که در آمریکا و اروپا صورت میگیرد، نشانههایی وجود دارد مبنی بر آنکه اینها باوری پیدا کردهاند و توانستهاند فعالانه برخورد کنند و انفعال دستگاههای سرکوبگر را حس کردهاند و به توانمندیهای خودشان باور دارند. به نظرم این 2 عنصر که در مقاومت وجود دارد، 2 عنصر بنیادین است که خود را در قالب شیوههای جدید مبارزاتی بروز میدهد. جنبشها از هم آموزش میبینند، دائماً به روز میشود، شیوههای جدیدی با توجه به رشد تکنولوژی پیدا میشود و با استفاده از تکنولوژیهای جدید مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. از جریان مقاومت و ارتباطاتی که در سطح جهانی شکل گرفته در آینده نیز بیشتر خواهیم دید. در کنار این باز نیز تأکید میکنم اقداماتی مانند عملیات «وعده صادق» یک قدرتنمایی فوقالعاده بود و احساس قدرت و ابهت نظام سلطه را شکست. همچنین اقداماتی که در یمن انجام میشود که با آن وضعیت و شرایط موجود آنجا اما در مقابل حمله جهنمی آمریکا و اسرائیل ایستادهاند و با جرات فوقالعادهای برخورد میکنند و هیچ ترسی نیز ندارند و این صحنه دنیا را تغییر داده است. عملیات طوفان الاقصی در ١۵ مهرماه سال گذشته نیز یک قدرتنمایی فوقالعاده بود، بنابراین عنصر سوم نیز قدرتنماییهای نظامی است که در این عرصه اتفاق افتاد و مجموع این عناصر باعث شده مقاومت یک پدیده نوظهوری شود و قابل سرکوب برای آمریکا و اسرائیل یا باقی کشورهای غربی نباشد. * اگر به عنوان جمعبندی نکتهای دارید بفرمایید. فکر میکنم نظم نوین جهانی که مقام معظم رهبری در قصه اوکراین مطرح کردند که قصه اوکراین را باید مقدمهای برای شکلگیری نظم نوین جهانی تلقی کنیم، این در واقع با حادثه غزه جدیتر شد و صحنه سیاسی و نظم جدید جهانی دارد شکل میگیرد و کشورهای مختلف باید جایگاه خودشان را درست تشخیص دهند و شکل منطقی پیدا کند. هم آمریکاییها سعی میکنند در نظم جدید تأثیرگذار باشند و هم کشورهای دیگر نیز به همینگونه. به نظرم جریان مقاومت، بویژه با حادثه غزه خود را ثابت کرده که یکی از عناصر اصلی برای شکل دادن به نظم جدید جهانی است. جمهوری اسلامی نیز باید جایگاه شایسته خود را مطالعه کند و بداند در این نظم جدید چه جایگاهی باید داشته باشد، همه دولتها نیز همینگونه. فکر میکنم همه حوادث جهانی سلسلهوار به هم اتصال دارند و در مجموع اتفاق جدیدی خواهد افتاد و الان اتفاق حادثه اوکراین و حادثه غزه را بهخوبی مشاهده میکنیم. با اینکه 2 حادثه در 2 منطقه جغرافیایی جدا از هم است ولی دقیقاً تمام تحولات این 2 منطقه و برخی تحولات در مناطق دیگر نیز بهنوعی به هم وابسته و تحتتأثیر هم هستند. به هر حال اینکه نظم جدید جهانی چگونه خواهد شد آن چیزی است که همه باید در آن تامل کنند و آمادگی مواجهه با آن را داشته باشند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|