|
روی دیگر فوتبالیست بودن نان در خون خود زدن
باربد بهراد: تصور میکنید در جایی مثل دوحه ساعت ۲ شب چند نفر به خاطر حوادث مختلف در قسمت اورژانس - ترومای یک بیمارستان- باشند؟ آن شب فقط ۲ نفر بودند. یک دختر احتمالا ۱۸ ساله عرب که سرش خورده بود جایی و فقط حس گیجی میکرد و دومی یک فوتبالیست ایرانی که صورتش غرق خون بود با یک دندان شکسته. بعد از خروج از اتاق عکسبرداری، چهره باور نکردنیاش را میدیدی، حجم قفسه سینهات دیگر میزبان خوبی برای قلبت نبود.
2 رد اشک که از چشمهایش بیرون زده بود و مثل یک خط بیرنگ، از وسط گونه خونآلود رد میشد. دهان نیمه باز و دندانی که دیگر جایش نبود.
یک چشم کاملا بسته بود و با چشم دیگر به زور سعی میکرد ببیند چه کسانی اطرافش هستند و با صدایی ضعیف که مرتب میگفت: بازی یک - یک تمام شد؟
هنوز جواب سیتیاسکن نیامده بود که یک خبر در فضای مجازی منتشر شد دال بر احتمال ضربه مغزی. خیلی خیلی هنر میکردی، جلوی جاری شدن اشکت را میگرفتی اما خب! این قدرت را خدا به همه بندههایش نداده است.
در آن ۳۰ دقیقه جهنمی که جواب قطعی مشخص شود، بیمار مرتب در حال بالا آوردن خونابه بود. با صدایی ضعیف درخواست آب میکرد که خانم دکتر احتمالا هندی میگفت فعلا نه!
فوتبال فقط پول نیست، تمامش معروفیت و خوشی قطع ناشدنی نیست. آن شب در بیمارستان منطقه السد دوحه دیدم بعد دیگر قصه را. بینی شکسته، گونه ضربه خورده، سینوس آسیب دیده. تورم یک چشم و بالا آوردن خونابه هر ۲۰ ثانیه... .
بعد از ۳۰ دقیقه جواب آزمایش آمد و خطر بزرگ رفع شد اما خب! آن شکستگیها و حال بد آن فوتبالیست چیزی نبود که بتوانی بعد دیدنش با شنیدن خبر خوب عدم ضربه مغزی، خیلی آرام بگیری...
امید عالیشاه حالا سرپا شده، خودش پیام داده و از همه هم تشکر کرده است.
کاش دیدار شخصی آدمها دستکم برای بار اول هر جایی باشد جز بیمارستان.
قطعا او بازمیگردد خیلی زود و قویتر از قبل اما قصه محمد پارسا، لئوناردو پادوانی و کوین یامگا و خطری که از بیخ گوش امید عالیشاه گذشت، نشان داد فوتبالیستها نانشان را در خونشان میزنند و میخورند.
جام و پول و خوشی و معروفیت را همه میبینند اما ساعت ۲ شب در بیمارستان نه دوربینی بود، نه آدم غریبهای که با دیدن روی دیگر واقعیت 2 چشمش رود جیحون شود.
ارسال به دوستان
بنیامین فرجی به مدال برنز جهان رسید
نخستین مدال جهانی تنیس روی میز ایران
بنیامین فرجی با شکست در مرحله نیمهنهایی مسابقات تنیس روی میز قهرمانی نوجوانان جهان و کسب مدال برنز به کار خود در این رقابتها پایان داد. مسابقات تنیس روی میز قهرمانی نوجوانان و جوانان جهان جمعه ۹ آذر با برگزاری دیدارهای مرحله نیمهنهایی رده سنی زیر ۱۵ سال در هلسینبورگ سوئد پیگیری شد. در این مرحله از رقابتها، بنیامین فرجی نابغه ۱۴ ساله تنیس روی میز ایران به مصاف «لی هه چن» رفت و با نتیجه۴ به ۲ متحمل شکست شد. او پس از پیروزی در گیم نخست، نتیجه گیمهای دوم، سوم و چهارم را در رقابتی نزدیک واگذار کرد اما در ادامه گیم پنجم را با برتری تمام کرد و به پیروزی در این دیدار امیدوار شد. فرجی اما در نهایت با متحمل شدن شکست در گیم پایانی بازنده این دیدار حساس شد. به این ترتیب این نابغه ۱۴ ساله تنیس روی میز ایران از صعود به فینال مسابقات قهرمانی جهان بازماند اما موفق به کسب مدال برنز شد. این نخستین مدال تاریخ تنیس روی میز ایران در رده سنی نوجوانان در جهان به حساب میآید. بنیامین فرجی پیش از این با غلبه بر «شانتو ایوایدا» از ژاپن در جمع 8 بازیکن برتر قرار گرفت، سپس با غلبه بر «لین چین تینگ» از چین به مرحله نیمهنهایی راه یافت و مدال برنز خود را قطعی کرد. این پینگپنگباز کشورمان یک ماه پیش برای نخستین بار با تیم ملی تنیس روی میز در مسابقات قهرمانی آسیا شرکت کرد و موفق شد در جریان این رقابتها با غلبه بر «وانگ چوکین» نفر اول رنکینگ جهان و قهرمان المپیک پاریس از چین شگفتیساز جهان شود. مسابقات تنیس روی میز قهرمانی نوجوانان و جوانان جهان تا ۱۰ آذر در هلسینبورگ سوئد ادامه دارد.
ارسال به دوستان
رمزگشایی از گاریدو و سقوط مردی که هیچکس نمیداند عاقبتش چه خواهد شد
بندبازی سینیور
مهدی طاهرخانی - دوحه: تمرین پرسپولیس همچنان بر همان سبک همیشگی است؛ بدنسازی و اصرار به فوتبال 7 نفره. مرغ گاریدو یک پا دارد! او دقیقا همان سبک و سیاقی را دنبال میکند که پیشتر کلنگش را بر زمین کوبیده بود.
بیتوجه به شرایط تیم و کوران مسابقات، فشار بدنسازی را کماکان در بالاترین سطح حفظ کرده و چنان با شلاق تمرینات بر تن بازیکنان میکوبد که گویی قرار است «تکاور» تحویل هواداران دهد!
در اینکه این تمرینات، قدرت هوازی بازیکنان را افزایش میدهد جای هیچ شک و شبههای نیست، اما باید به المانهای دیگر هم توجه کرد؛ سبک زندگی بازیکنان ایرانی که بعضا خیلیهایشان در مدار دیگری زیست میکنند.
مصدومیتهای پرتعداد شاید یکی از دلایلش همین سبک زندگی و این تمرینات باشد. اشتباه نکنید، صرفا ایراد از گاریدو نیست؛ مشکل، عدم همخوانی آن سبک تمرینی و این فرهنگ «زیست شبانه» ما است.
قصه مصدومیت ارونوف
شاید بپرسید چرا بازیکنی مثل ارونوف نیمفصل قبل چندان مصدوم نشد اما این فصل بیش از آنکه باشد، کلا نیست! اوسمار میدانست اگر ستاره ازبک بدنی سالم و پاهایی پولادین داشت، همانند کوارتسخلیا باید در سری آ
در بالاترین سطح بازی میکرد.
او و این ستاره گرجی هر دو در آن برهه توسط استعدادیابهای روس کشف شدند اما همان تمرینات
پرفشار روسیه باعث شد قید او را خیلی زود بزنند و به او بگویند باید در لیگ سطح پایینتری بازی کنی، چرا که پاهایت توانایی این فشار را ندارند. در استعداد و تکنیک ارونوف تردیدی نیست اما او نمیتواند این تمرینات پرفشار را تاب بیاورد.
اوسمار این واقعیت را زود فهمید و فصل قبل وقتی به بازیکنان استراحت و ریکاوری یکروزه میداد، برای ارونوف و گولسیانی، استراحت 2 روزه تجویز میکرد؛ روشی که پیشتر امیر قلعهنویی در سپاهان روی نویدکیا پیاده کرد و کمی اینسوتر برای مجتبی جباری در استقلال. یعنی راه آمدن با فوق ستارهها به واسطه وضعیت خاص بدنیشان.
فصل قبل گل قهرمانی پرسپولیس در چه دقیقهای زده شد، خاطرتان هست؟ توسط چه کسی؟ در چه دقیقهای؟ چند بازی به عقبتر برگردید. گل چهارم پرسپولیس به استقلال خوزستان در چه دقیقهای زده شد؟ ارونوف در آن بازی نه درگیر شد و نه چندان فیزیکی بازی کرد اما در دقیقه ۹۴ آنجایی بود که باید؛ مقابل دروازه و یک تقه و مهمترین ۳ امتیاز فصل. اوسمار به ستاره ازبکش این فرصت را داد و شرایط را مهیا ساخت تا کاری را که تجربهاش را دارد انجام دهد. به این میگویند هنر مربیگری. راه آمدن با شرایط خاص بدنی یک ستاره. اینجا پادگان نظامی نیست که بگویی اگر مثل همه تمرین نکنی در میدان نبرد زود میمیری. مربی باهوش ضعف بازیکنش را خوب تشخیص میدهد و به او میگوید دیگران جای تو میدوند و درگیر میشوند، تو تنها باید زهرت را در وقتش بریزی. با مهندسی انرژی و حضور ۹۸ دقیقهای برای زدن گل قهرمانی. اما نگاه گاریدو متفاوت است و به همین راحتی از اوایل مهر تا اواسط آذر، 3 ماه مهمترین ستارهاش را از دست میدهد.
گاریدو هم حق دارد هم نه!
در عین اینکه او میتوانست یا میتواند خطمشی سرمربی قبلی را درباره ارونوف رعایت کند، کاملا وارونه پیش میرود. هم کارهایش درست است، هم غلط. چه میشود گفت؟ او میخواهد ارونوف همانند دیگران توان بدنی بالایی داشته باشد اما از سوی دیگر، پاهای ستاره ازبک یارای مقابله با این فشار را ندارد و نتیجه مشخص است: مصدومیت. چه میشود گفت؟ اصلا چه میتوان کرد؟
بازگردیم به تمرینات پرسپولیس. صبح روز پنجشنبه وزنه زدند آن هم با فشار تقریبا بالا. یا حتی متوسط. عصر هم تقریبا همان روش قبل را پیش گرفتند. او به فوتبال درونتیمی ۱۱ به ۱۱ اعتقاد ندارد و شاید به هر دلیلی اعتمادش را از دست داده تا دیگران ترکیب اصلی را متوجه نشوند.
شاید بپرسید چه بر سر پرسپولیس آمده که بازیکنانش هماهنگی فصل قبل را ندارند؟ یکی از دلایل اصلی همین است؛ آنچه باید در زمین اجرا شود، پیدا کردن بازیکنان با چشم بسته است، اتفاقی که حاصل نمیشود جز با تمرینات پرفشار 11 به 11. اما گاریدو روش دیگری را پیش گرفته؛ هر کس در تمرینات درون تیمی 7 نفره بهتر عمل کند، احتمالا فیکس بازی بعد است.
جابهجایی وینگرهای غیرتخصصی
همین موضوع سبب شده هر بازی پرسپولیس چندین تغییر داشته باشد. فرشاد احمدزاده ناگهان به وینگر چپ میرود و علی علیپور به وینگر راست. در صورتی که علیپور دیگر آن پسر جوان بیست و یکی دو ساله نیست که با توسل به قدرت بدنی و سرعتش جلو برود. علیپور در تمام این بازیها بهعنوان وینگر راست حتی یک بار هم توانایی عبور از مدافعان را نداشت. وینگری که نتواند یک برابر یک را رد کند، بسان رزمندهای است که تفنگش فشنگ ندارد، یا به کل تفنگی ندارد.
مشکل هر چه هست، ریشهاش به همین تمرینات، آن نوع تفکر و این دست مسائل بازمیگردد. تیم گاریدو خوب شروع کرد. از لحاظ بدنی فراتر از فوتبال ایران بود . داربی را سزاوارانه برد و حقیقتا شخصا از انتخابش لذت بردم و احساس کردم او یکی از بهترین انتخابهای پرسپولیس است.
با این وجود بارها نوشتم وقت قضاوت حالا نیست. پایان نیمفصل یا پایان فصل، وقت نمره دادن است. با یک جستوجوی ساده در فضای مجازی متوجه میشوید که این حرف را چند بار نوشتم.
6 بازی تا پایان نیمفصل باقی مانده و نتیجهاش به ما میگوید با چه مربیای طرف هستیم. آنچه در تمرینات پرسپولیس میگذرد، یک چرخه معیوب و نامطلوب است. به واسطه امانتداری از نوشتن جزئیات بیشتر معذورم اما خب! میدانم دقیقا موضوع از چه قرار است.
حقیقتا صدای زنگ خطر را هواداران میشنوند. هراس دارند از ادامه این روند. کدام پرسپولیسی است که از پیروزی و برد تیمش ناراحت شود؟ هواداران آرزو میکنند همانند ابتدای لیگ محبوبشان موفق و پیروزمندانه ادامه دهد، همانند داربی با اقتدار ببرد و به گونهای باشد که دلشان قرص قرص شود.
آنها ثانیهشماری میکنند برای تاجگذاری گاریدو و بنویسند: «گراسیاس سینیور!» «آقای گاریدو! حلالمان کن که اشتباه کردیم! ما این قهرمانی را از شما و تفکرتان داریم و عذر میخواهیم. تحلیل اشتباه داشتیم و حرف بیربط در آن مقطع زدیم».
پرسپولیس ببرد، پرسپولیس خوب بازی کند، با کمال میل و صدای بلند مینویسند؛ دم شما گرم و ما را حلال کنید. این موضوع کاملا کاری است و ربطی به نظر و کینه شخصی هیچ کس ندارد. بازی با الشرطه بسیار مهم است و سپس ادامه کار در لیگ خودمان. اگر گاریدو بتواند بخشی از آب رفته را به جوی بازگرداند، 2 دستش را میبوسند و اعتراف میکنند اشتباه کردیم. او ببرد، زیبا ببرد، چشمنواز بازی کند، قدرتمندانه کار را پیش ببرد؛ لعنت بر هر کسی که غرولند کند و ایراد بگیرد.
نمیدانم! حقیقتا نمیدانم ادامه این روند به کجا ختم میشود. فوتبال قابل پیشبینی نیست. شاید اگر علی علیپور در آخرین دقیقه آن توپ را گل میکرد، اینک قلمم جور دیگری روی کاغذ فرود میآمد، جوهر نوشتهام رنگ و بوی دیگری داشت و... . فقط نظر 2 گروه تا ابد عوض نمیشود؛ مردان و زنان مرده و مجسمههای در یکجا خفته.
ارسال به دوستان
به بهانه نمایش ناامیدکننده تیمهای ایرانی در آسیا
عقب گرد فوتبال
عبدالله دارابی: عملکرد باشگاههای ایرانی در رقابتهای آسیا (استقلال، پرسپولیس و سپاهان)، حکایت ضربالمثل معروف کوزه و محتویات درونی آن است. هر چند امیدهای آسیایی این ۳ باشگاه در معرض رنگ باختن جدی است ولی نمیتوان منکر شد که واقعیت فوتبال ما است که عریان و عیان شده است!
با بیخیالی جلو رفتیم و رفتیم و سالها را اینگونه سپری کردیم تا معلوم شد در چنته دیگر چیز ارزشمندی برای عرضه نداریم و این رقبا هستند که حتی «از ما ضعیفترشان» نیز گوی سبقت را ربودند و ما را عقب زدند. از دهه ۶۰ و روزگاری که فوتبال ما هنوز قدرت بزرگی در آسیا محسوب میشد و فوتبال امثال قطر، امارات و... برابر ما عددی نبودند کارشناسان و مربیان بزرگ فوتبال کشور و ۲ نشریه ورزشی مطرح آن دوران (کیهان ورزشی و دنیای ورزش) همواره میگفتند و مینوشتند؛ «سبقت رقبا نزدیک است، باید طرحی نو در فوتبالمان دراندازیم». امروز پس از گذشت سالها، هنوز همان جمله را تکرار یا گوشزد میکنیم بدون اینکه خبری از طرحی نو، بوده یا باشد. پس از قهرمانی تیم ملی فوتبال در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن، علی پروین (سرمربی وقت تیم ملی) سرعت حرکت فوتبال ما و رقبا را قیاس به موتور گازی و جت کرد و اگر آن روز چنین مقایسهای را خیلیها رد میکردند یا اغراق برمیشمردند، امروز (به بیان واقعیتر، سالهاست) حقیقتش را به عینه مشاهده و حتی لمس میکنیم.
روزگاری حضور در جمع ۴ تیم پایانی باشگاههای آسیا برای فوتبال ما امری عادی بود ولی سالهاست حضور در این مرحله آرزو و موفقیت تلقی میشود و امروز هم حضور در بین تیمهای صعودکننده از گروه برایمان آن ارزش را دارد که البته سخت و دشوار نیز مینماید!
در رقابتهای داخلی اما زبانها برای همدیگر تند و تیز، شمشیرها علیه یکدیگر آخته، زرنگبازیها از همه انواع فراوان، همواره طلبکار بودن روزافزون، ادعاها تا به عرش و خودبرترپنداری و منیتها کرکننده گوش فلک است و خروجیاش هم افتضاحی است که از نمایندگان مطرحمان در هر ۲ سطح لیگ آسیا تا به اینجا دیدهایم. کاش حداقل عملکردمان به قدر ادعا یا ادعایمان اندازه عملکردمان بود، کاش شجاعت استعفا و کنار رفتن نزد مدعیان پرطمطراق بود. لطفا از سکوی ادعا پایین بیایید دیگر، یا اگر هوس مدعی بازی به سرتان زد جدول گروهتان در آسیا و جایگاه خود را با دقت و طمانینه تماشا کنید.
رقابتهای باشگاهی آسیا هر چند با ناکامی تیمهای ما همراه است، این حسن بزرگ را دارد که کوزه تهی فوتبال ما را بخوبی نشانمان داد و نیاز به تغییرات و دگراندیشیهای لازم در فوتبال که تاکنون محقق نشده و شاید هرگز هم نشود را برملا کرد. عیار توانایی مدعیانی را که در داخل ژست مردان «متفکر خلاق بیجایگزین» میگیرند هم به وضوح نشان داد؛ همانهایی که این افتضاح ثمره تشعشات تفکرات و اقداماتشان است.
در لیگ قهرمانان آسیا تیم سپاهان از صعود حتی به عنوان تیم دوم در گروه ۴ تیمی خود باز میماند و از پس نماینده اردن بر نمیآید تا این شانس نصیب اردنیها شود. در لیگ نخبگان استقلال و پرسپولیس با ۴ و ۳ امتیاز در ردههای هفتم و نهم (پایین جدول) قرار دارند و برای قرار گرفتن در جمع ۸ تیم صعودکننده گروه خود کار دشواری دارند، حال آنکه در صورت صعود هم، شانس موفقیتشان در مرحله حذفی بسیار کم است مگر اینکه اتفاق خارقالعاده یا استثنائات فوتبالی رخ دهد که آن نیز قطعا دلیلی بر سداد و موفقیت حرکت و برنامه فوتبال ما نخواهد بود. فوتبال ما در لیگ نخبگان به اندازه عربستان و قطر نماینده ندارد و در تعداد نماینده فعلا با فوتبال امارات برابریم ولی از حیث عملکرد هر ۳ نماینده عربستان و الوصل امارات و السد قطر قاطعانه از استقلال و پرسپولیس جلوترند، چون در حرکت و برنامه از تیمهای ما پیشی محسوسی گرفتهاند.
این جایگاه و عملکرد نمایندگان ایران در رقابتهای قاره کهن، نماد دهها نقیصه بارز فوتبال ما از صدر تا ذیل آن است؛ نقایصی که نهتنها پایدارند و عزمی بر رفع آنها دیده نمیشود، بلکه مدام بر آنها افزوده میشود، تا جایی که باید گفت رفع نقایص موجود که در تار و پود فوتبال تنیده شده و چون خوره آن را نحیفتر از قبل مینماید، نیازمند اقدامی انقلابگونه و شجاعانه است تا ساختارها، جایگاهها و تفکرات نادرست پرشمار را ویران کند و از نو بنا نهد، با قاطعیت در خروجی را به افراد اشتباهی «موثر در این شرایط نابسامان» نشان دهد و بدون ملاحظه، مقاومت آنها برای بقا و ادامه حیات در جایگاه محبوب و دلپسندشان را در هم شکند.
آیا این کار هر کس و مسیر آسانی است؟
ارسال به دوستان
آتشبس شکننده ضامن بقای نتانیاهو خواهد شد؟
ابوالفضل ولایتی : 13 ژوئن 2021 و انتخاب نفتالی بنت به عنوان نخستوزیر رژیم صهیونیستی در پی پیروزی شکننده ائتلاف یامینا - یش عتید در انتخابات، از سوی ناظران بینالمللی به منزله خاتمه دوره سیاسی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر ادوار رژیم صهیونیستی قلمداد میشد. پروندههای مختلف قضایی و اتهامات مربوط به فساد مالی و نهایتا شکست سخت لیکود در انتخابات، به زعم ناظران منطقهای، خط پایانی بر حیات سیاسی نتانیاهو و آغاز فرآیند محاکمه وی به حساب میآمد، با این حال، نخستوزیر کارکشته سابق صهیونیستها (نتانیاهو) که به بندبازی در عرصه سیاسی و انعقاد ائتلافهای امکانناپذیر با اشخاص و احزاب سیاسی سرزمینهای اشغالی شهره است، توانست با کارشکنیهای گسترده، ائتلاف بنت - لاپید را به شکست کشانده و زمینه برگزاری انتخابات مجدد در سرزمینهای اشغالی را رقم زند. تکثر حاکم بر احزاب سیاسی و ناتوانی در کسب حد نصاب لازم در انتخابات از سوی هر یک از احزاب سیاسی رژیم صهیونیستی، موجبات برگزاری 5 انتخابات در سه و نیم سال را فراهم آورد. سرانجام پس از ناامیدی حاکم بر جامعه صهیونیستی، جناح راستگرا توانست در نوامبر 2022 و در انتخاباتی خیرهکننده 65 کرسی کنست را از آن خود کند؛ پیروزی چشمگیری که حزب لیکود به رهبری نتانیاهو را در ائتلاف با احزاب ارتدکس افراطی صهیونیسم مذهبی، شاس و یهودیت تورات، مجددا به اریکه قدرت در سرزمینهای اشغالی بازگرداند.
تکثر فکری و چندپارگی حاکم بر اسرائیل، موجب شده احزاب جهت تشکیل دولت، ناگزیر به تشکیل ائتلافهای گسترده شوند، همین مساله خود به پاشنه آشیل حیات دولتهای زودگذر در رژیم صهیونیستی منتهی شده، با این حال نتانیاهو در این زمینه استثنا به شمار رفته و تاکنون با حضور 16 ساله در رأس هرم تصمیمگیری در سرزمینهای اشغالی، موفق شده گوی سبقت را از دیوید بنگورین، بنیانگذار اسرائیل برباید.
وجود احزاب متعدد در دولت ائتلافی و تعارض منافع حاکم میان آنان از یک سو، در کنار تحرکات و کارشکنیهای گسترده احزاب اپوزیسیون درباره پیگیری پروندههای قضایی نتانیاهو، ممانعت از تصویب لوایح در کنست (بویژه لایحه مرتبط به کاهش اختیارات دستگاه قضایی) و پافشاری گسترده بر ضرورت خدمت نظام از سوی یهودیان حریدی، بر دامنه شکافها در سرزمینهای اشغالی افزوده؛ فرآیندی که با وقوع عملیات هفتم اکتبر سال گذشته و باز شدن پای صهیونیستها به نبردهای چندوجهی در جبهههای مختلف، در حکم کاتالیزوری، چالشهای پیش روی دولت شکننده حاکم بر تلآویو را دوچندان کرده است.
موجسواری نتانیاهو بر وضعیت اضطراری
از حمله هفتم اکتبر حماس به سرزمینهای اشغالی به عنوان بزرگترین غافلگیری تحمیل شده به صهیونیستها در خلال نیم قرن اخیر (پس از حمله غافلگیرانه ارتش در مصر در جنگ یوم کیپور در سال 1973) نام برده میشود؛ حملهای که به دلیل سرعت بالا و ضربات تحمیلی گسترده بر اسرائیل، جامعه سیاسی، اطلاعاتی و تودههای صهیونیست را در بهت و حیرت فرو برد. نخستوزیر اسرائیل در واکنش به حمله یاد شده، با تشکیل کابینه جنگی، سراسیمه به جنبش حماس اعلان جنگ کرده و با توسل به مشت آهنین، در پی برجا گذاردن زمینی سوخته در باریکه غزه برآمد. تشدید رویاروییها میان مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی، لاجرم پای دیگر اضلاع مقاومت را نیز به میان آورده و موجبات رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی ایران، حزبالله لبنان، انصارالله یمن و نیروهای مقاومت مستقر در عراق و سوریه را با دشمن صهیونیستی رقم زد؛ امری که به منزله دگرگونی معادلات سیاسی - امنیتی منطقه در فردای هفتم اکتبر ارزیابی شده است. برآیند تحولات حاکم بر میدان جنگ در طول 14 ماه اخیر نشان میدهد دکترین نظامی 70 ساله رژیم صهیونیستی در جنگ فوقالذکر به چالش کشیده شده و ارتش صهیونیستی بهرغم محدودیتهای جغرافیایی و فقدان عمق جغرافیایی و تاکید همواره بر نبردی برقآسا در کوتاهترین زمان ممکن، وارد نزاعی فراگیر و فرسایشی شده است؛ نبردی که ضربات سهمگینی را بر شمال و جنوب سرزمینهای اشغالی وارد آورده و چهره مظلومانه ترسیم شده از صهیونیسم بینالمللی را در خلال دهههای پس از جنگ دوم جهانی بشدت خدشهدار کرده است. معالوصف، نتانیاهو کوشید با اتکا به وضعیت اضطراری ناشی از وقوع جنگ، ضمن دعوت مخالفان خویش به خویشتنداری و ممانعت از لطمه زدن به منافع کلیدی دولت در حال جنگ، زمان مساعدی را برای تداوم بقا و حیات دولت خویش کسب کند.
با این حال با گذشت 14 ماه از جنگ و فقدان تابآوری لازم از سوی جامعه صهیونیستی، دولت اسرائیل زیر فشارهای شدید بینالمللی و داخلی ناگزیر شد برخلاف وعدههای ابتدایی مبنی بر از بین بردن کامل حزبالله و سلاحش در لبنان و ایجاد منطقهای حائل در جنوب، از ایدههای اولیه خود عقبنشینی کرده و با میانجیگری فرانسویها و آمریکاییها، ذیل قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل متحد تن به آتشبس با حزبالله دهد؛ آتشبسی که بهرغم تردیدها پیرامون پایداریاش، میتواند آغازی بر خاتمه جنگ خونین ماههای پس از هفتم اکتبر در منطقه باشد، فرآیندی که در صورت تحقق و خاتمه بخشیدن به وضعیت اضطراری در سرزمینهای اشغالی، نویدبخش خاتمه حضور 16 ساله نتانیاهو در راس هرم قدرت در رژیم صهیونیستی خواهد بود.
چالشهای لاینحل پیشروی نتانیاهو
از زمان آغاز ورود نظامی رژیم صهیونیستی به باریکه غزه، طرحهای متعددی از سوی دولتهای اروپایی، همچنین قطر، مصر، اردن، ایالات متحده و... برای برقراری آتشبس و گفتوگوی غیرمستقیم میان حماس و رژیم صهیونیستی مطرح شده است؛ پیشنهاداتی که عمدتا و بهرغم چراغ سبز برخی اعضای دولت اسرائیل، از سوی بنیامین نتانیاهو مورد پذیرش قرار نگرفته است. پافشاری نتانیاهو بر مطالباتی چون نابودی حماس و خلع سلاح این گروه و عدم پذیرش مشارکت دیگر گروههای فلسطینی همچون فتح در آینده سیاسی باریکه غزه تا بدان میزان به دور از واقعیتهای میدانی بوده که منجر به برکناری و استعفای 2 عضو (گالانت و بنیگانتس) از 3 عضو کابینه جنگ این رژیم شده است. به باور شماری از ناظران منطقهای، پافشاری مصرانه نتانیاهو بر خواستههای ناممکن، نه برگرفته از مواضع افراد تندروی حاضر در دولت ائتلافی نظیر اسموتریچ، بنگویر و... که عموما گره خورده با منافع شخصی نخستوزیر ارزیابی شده، چرا که با خاتمه جنگ، پرونده رسیدگی به خطاهای راهبردی دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی رژیم صهیونیستی و شخص نخستوزیر در ناتوانی از پیشبینی حمله هفتم اکتبر به عنوان مطالبه کلیدی شهروندان رژیم صهیونیستی در دستور کار دستگاه قضایی اسرائیل قرار خواهد گرفت، همین مساله موجب شده تا نتانیاهو با ممانعت از ایجاد آتشبس در غزه و تداوم جنگ در منطقه، در پی خریدن زمان و کسب دستاوردهای جدید در عرصه میدانی باشد. به زعم وی، ضربات وارده بر پیکر حزبالله در طول 3 ماه اخیر و از بین بردن رهبران سیاسی و نخبگان نظامی حزبالله و حماس (نظیر سیدحسن نصرالله، یحیی سنوار، سیدهاشم صفیالدین، محمد ضیف، اسماعیل هنیه، فواد شکر، ابراهیم عقیل و....) و متقاعد کردن حزبالله به عقبنشینی به شمال رود لیتانی، دستاوردهایی است که در فردای خاتمه جنگ، به کار نتانیاهو برای بقایش در اریکه قدرت خواهد آمد، لذا وی میکوشد با اتلاف وقت و فرصتهای پیش آمده نظیر روی کار آمدن ترامپ در کاخ سفید و رایزنی با احزاب و شخصیتهای بانفوذ در رژیم صهیونیستی، زمینه تداوم حضورش در اریکه قدرت و ممانعت از بازگشایی پروندههای قدیمی مالی و قضاییاش را فراهم آورد. معطوف به شخص شدن سیاستهای رژیم صهیونیستی، امری کمسابقه در تاریخ حیات نسبتا کوتاه این رژیم است؛ سیاستی که با هشدار شماری از شخصیتهای برجسته رژیم صهیونیستی نظیر ایهود اولمرت، ایهود باراک، بنالیعزر و حتی شخصیتی چون آویگدور لیبرمن همراه بوده است. آنها کرارا نتانیاهو را به گروگان گرفتن امنیت و آتیه اسرائیل در راستای تحقق مقاصد شخصی خویش متهم کردهاند.
آینده مبهم پیرامون باریکه غزه و شیوه مواجهه رژیم صهیونیستی با مساله فلسطینیهای آواره ساکن در این منطقه، تا بدان جا حائز اهمیت است که یوآو گالانت، وزیر جنگ پیشین و فرمانده نیروهای مسلح در حمله به این باریکه، صراحتا نخستوزیر را متهم به بیبرنامگی در قبال پیشبرد امور و فقدان سیاستی شفاف در قبال این باریکه کرده و اظهار داشته تداوم این روند (حضور بیبرنامه نظامیان اسرائیلی در غزه و برخوردهای ایذایی با هستههای مقاومت)، تدریجا لطمات سنگین انسانی و لجستیکی به ارتش صهیونیستی تحمیل خواهد کرد. سوی دیگر ماجرا به لاینحل ماندن مساله اسیران بازمیگردد. بر مبنای دادههای منتشره از سوی سرویسهای شینبت، سیا و سازمان اطلاعات مصر، بخش اعظم اسرا در حملات هوایی صهیونیستها کشته شدهاند. آزادی اسیران و نابودی حماس، 2 پیششرطی بوده که نتانیاهو ایجاد آتشبس در غزه را منوط به تحقق آنها کرده بود؛ شروطی که نهتنها تاکنون جنبه عینیت به خود نگرفته، بلکه با گذر زمان شانس تحقق آن به نحو چشمگیری کاهش یافته است. برآیند تحولات حاکم بر باریکه غزه در کنار بدبینیهای مفرط نسبت به بقای آتشبس شکننده در لبنان و ناامیدی روزمره شهروندان صهیونیست نسبت به سرنوشت اسرا موجب شده موقعیت نخستوزیر رژیم صهیونیستی بهرغم دستاوردهای محدودش در مقابله با حماس و حزبالله، بیش از هر زمانی متزلزل شود. در این میان وجود پروندههای گسترده مالی و قضایی و اختلافات عمیق حاکم میان همپیمانان مذهبی و سکولار او، توأمان با پیچیدگیها و تکثر جریانهای قدرت در سرزمینهای اشغالی و فشارهای بینالمللی بر رژیم صهیونیستی بویژه در پی صدور حکم جلب وی از سوی دیوان کیفری لاهه و بیمیلی رهبران اروپایی و اعراب به همکاری با شخص نتانیاهو جهت پیشبرد امور سازش در منطقه، دستاویزی شده و در آیندهای نزدیک موجبات فروپاشی ائتلاف شکننده تحت رهبری وی را فراهم خواهد آورد، امری که به زعم شماری از ناظران منطقهای به منزله آخرین میخ بر تابوت حیات سیاسی نخستوزیر رژیم صهیونیستی خواهد بود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|