|
علیرضا یوسفی، پدیدهای که یادآور روزهای درخشان رضازاده و سلیمی است
سلطان وزنهها
بهراد رشوند: وزنهای که فقط تالاخادزه میتوانست آن را بالای سر ببرد، حالا توسط یک ایرانی جوان فتح شده است؛ علیرضا یوسفی، پدیدهای که یادآور روزهای درخشان حسین رضازاده و بهداد سلیمی است.
شبی بهیادماندنی برای وزنهبرداری ایران در مسابقات جهانی منامه رقم خورد؛ جایی که علیرضا یوسفی با نمایش خیرهکنندهاش، تاریخسازی و بار دیگر نگاهها را به ایران معطوف کرد. دسته فوقسنگین وزنهبرداری جهان، پس از سالها سلطه بیچونوچرای لاشا تالاخادزه، طعم رقابتی متفاوت را چشید. این بار دیگر تالاخادزه در میدان نبود و چشمها به رقابتهای نزدیک بین مدعیان جدید، بویژه ۲ وزنهبردار جوان و پرانگیزه ایران، دوخته شده بود.
ایران که سالها با رضازاده و سلیمی در این دسته حکمرانی کرده بود، حالا با ۲ نمایندهاش، بار دیگر امیدها را زنده کرده بود. از یکسو علی داوودی، مدالآور باتجربه و پرافتخار و از سوی دیگر علیرضا یوسفی، ستاره نوظهور، آماده بودند تا بار دیگر پرچم ایران را بالای وزنهبرداری سنگینوزن جهان برافرازند.
* آغاز رقابت در یکضرب
مسابقه با حرکت یکضرب آغاز شد؛ جایی که علیرضا یوسفی با مهار وزنه ۱۹۴ کیلوگرمی، جایگاه پنجم را از آن خود کرد. در این میان، علی داوودی با وزنه ۲۰۶ کیلوگرمی موفق شد مدال برنز را به دست آورد اما درخشش این مرحله متعلق به لالایان از ارمنستان بود که با مهار وزنه ۲۱۵ کیلوگرمی، طلای یکضرب را از آن خود کرد.
* شگفتی در دوضرب؛ طلوع یوسفی
اما آنچه این رقابتها را به یادماندنی کرد، مرحله دوضرب بود. در این بخش، ۲ وزنهبردار ایرانی برنامهای متفاوت داشتند و رکوردهای ورودی آنها نشان از آمادگی برای نمایش بزرگتر داشت.
ابتدا گورمنسیان از بحرین که در برابر تماشاگران خودی رقابت میکرد، پس از ۲ بار ناکامی، سرانجام موفق شد وزنه ۲۴۵ کیلوگرمی را مهار کند اما این تنها آغاز داستان بود. علی داوودی که حرکت خود را با وزنه ۲۵۰ کیلوگرمی آغاز کرده بود، در حرکت نخست با چراغ قرمز داوران مواجه شد و در حرکت دوم نیز نتوانست موفقیتی کسب کند. همه چیز به حرکت سوم او بستگی داشت؛ جایی که او با مهار وزنه ۲۵۳ کیلوگرمی، مدال نقره دوضرب و مجموع را از آن خود کرد.
اما صحنه اصلی این رقابتها متعلق به علیرضا یوسفی بود. او که در حرکت نخست وزنه ۲۴۸ کیلوگرمی را مهار کرده بود، در حرکت دوم با قدرت وزنه ۲۵۸ کیلوگرمی را بالای سر برد و طلای دوضرب را قطعی کرد اما این پایان کار نبود. یوسفی برای حرکت سوم خود وزنه ۲۶۲ کیلوگرمی را انتخاب کرد؛ وزنهای که پیش از او تنها تالاخادزه توانسته بود در سالهای اخیر به آن نزدیک شود.
علیرضا یوسفی با اقتدار کامل، وزنه را بالای سر برد و رکوردی شگفتانگیز به جا گذاشت. این حرکت، نهتنها طلای دوضرب را برای او به ارمغان آورد، بلکه او را به مدال برنز مجموع نیز رساند. مهمتر از همه، این حرکت نشان از بازگشت ایران به روزهای اوج دسته فوقسنگین داشت.
* نتایج پایانی؛ سنگینوزنهای ایرانی درخشان ظاهر شدند
در نهایت، مسابقات با توزیع مدالها به پایان رسید. لالایان از ارمنستان با مجموع ۴۶۷ کیلوگرم، قهرمان این رقابتها شد و مدالهای طلای یکضرب و مجموع را به گردن آویخت. علی داوودی با ۴۵۹ کیلوگرم، 2 مدال نقره دوضرب و مجموع و برنز یکضرب را کسب کرد. علیرضا یوسفی نیز با مجموع ۴۵۶ کیلوگرم، مدال طلای دوضرب و برنز مجموع را از آن خود کرد.
این نتایج نهتنها دستاوردی بزرگ برای وزنهبرداری ایران به شمار میرود، بلکه نشان از ظهور نسلی جدید دارد که میتوانند بار دیگر ایران را به جایگاههای برتر وزنهبرداری جهان بازگردانند.
* آیندهای روشن در انتظار ایران
علیرضا یوسفی با این عملکرد استثنایی نشان داد وزنهبرداری سنگینوزن ایران همچنان پتانسیل درخشش در بالاترین سطح جهان را دارد. او با ثبت رکوردی که تنها یک اسطوره مانند تالاخادزه به آن رسیده بود، پیامی روشن به رقبا ارسال کرد: ایران به دوران طلایی خود بازخواهد گشت.
این شب تاریخی در بحرین، نهتنها یادآور روزهای پرافتخار رضازاده و سلیمی بود، بلکه نوید روزهایی روشنتر را نیز میداد. با علیرضا یوسفی و علی داوودی، وزنهبرداری ایران میتواند بار دیگر رؤیای تسلط بر سنگینوزن جهان را زنده کند.
***
وزنهبرداری ایران نخستین بار نایبقهرمان جهان شد
تیم ملی وزنهبرداری ایران در اتفاقی تاریخی توانست نخستین بار در ۷۵ سال حضور خود در رقابتهای جهانی، عنوان نایبقهرمانی دنیا را کسب کند.
در پایان رقابتهای قهرمانی جهان، تیم ملی ایران با عملکردی درخشان و امتیاز ۵۴۷، به مقام دوم جهان رسید. چین با امتیاز ۵۶۳ قهرمان این دوره شد و کرهشمالی با ۴۹۵ امتیاز جایگاه سوم را به خود اختصاص داد. این افتخار بزرگ برای وزنهبرداری ایران، نتیجه تلاش و همدلی تیمی و هدایت هدفمند کادر فنی به رهبری نواب نصیرشلال بود.
* افتخارآفرینان ایران در جهانی بحرین
وزنهبرداران تیم ملی ایران در این مسابقات با کسب مدالهای ارزشمند، توانستند نقش مهمی در ثبت این افتخار ایفا کنند:
- علی عالیپور: برنز دوضرب و برنز مجموع در دسته ۹۶ کیلوگرم
- مهدی کرمی: برنز یکضرب و برنز مجموع در دسته ۱۰۹ کیلوگرم
- علیرضا یوسفی: طلای دوضرب و برنز مجموع در دسته فوقسنگین
- علی داوودی: برنز یکضرب، نقره دوضرب و نقره مجموع در دسته فوقسنگین
- علیرضا معینی: نقره یکضرب در دسته ۹۶ کیلوگرم
این درخشش نشان داد ایران نهتنها در وزنهای سنگین، بلکه در اوزان میانی نیز مدعی و قدرتمند شده است.
* رکوردشکنی در ترکیب تیمی
یکی از نکات برجسته این رقابتها، حضور ۵ وزنهبردار ایرانی روی سکوی جهانی بود. این اتفاق، دومین بار در تاریخ وزنهبرداری ایران رخ داد که تعداد مدالآوران کشورمان در یک دوره رقابتهای جهانی از ۴ نفر فراتر میرود. این در حالی است که تیم ملی ایران با میانگین سنی ۲۲ سال و ۱۰ ماه، جوانترین ترکیب تاریخ خود را در رقابتهای جهانی به میدان فرستاد.
ارسال به دوستان
درباره فیلم «گوبلز و پیشوا» که مخاطب را به یاد بزکهای رسانهای جنایتکاران جنگی امروز انداخت
شبیهترین هیتلر به نتانیاهو
معصومه حسنخانی: در حالی که از پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به ۸۰ سال گذشته است، طی تمام این مدت، سالی نبوده لااقل چند فیلم سینمایی درباره آن اتفاق ساخته نشده باشد و به طور واضحی میشود دید سهم ارتش آلمان نازی از این فیلمها، خیلی بیشتر از باقی کشورهای محور متحدان مثل ژاپن و ایتالیاست. تفاوت اصلی هیتلر با بنیتو موسولینی، رئیسجمهور ایتالیا و هیروهیتو، امپراتور ژاپن این بود که پیشوای آلمان کاملا با یک روند دموکراتیک روی کار آمد و میلیونها نفر طرفدار سرسخت داشت و برای همین حملهها به اسم و رسم هیتلر و تولید محتوا علیه او لحظهای متوقف نشده تا آن اقبال عمومی دوباره بازنگردد.
لزوما در تمام فیلمهایی که درباره جنگ بینالملل دوم ساخته شده، تصویری از خود هیتلر یا افراد ردهبالای حزب نازی دیده نمیشود اما در همین مواردی هم که هست، معمولا یک هیولای وحشی و عصبی را از دور نمایش دادهاند و کسی به این شخصیت چندان نزدیک نشده است. فیلم «گوبلز و پیشوا» یا به قول خود آلمانها «اغواگران و پیشوایان» که با مشارکت اسلواکی ساخته شده، از این جهت نمونه خاص و منحصربهفردی محسوب میشود که به جای دورنمای شیطان با هالهای از آتش جهنم بهدور صورتش، نمای نزدیکتر و زمینیتری از هیتلر و وزیر تبلیغات او نشان داده است. به قول یوآخیم لانگ، کارگردان این فیلم، دوربین روی شانه گوبلز، وزیر تبلیغات افسانهای هیتلر گذاشته شده و از منظر او به وقایع نگاه میشود تا مخاطب بتواند بفهمد و حس کند عوامل این کشتار بزرگ، مثل خود ما موجوداتی از جنس گوشت و استخون بودند. این فیلم تاریخچه حزب نازی را در ردههای بالای حاکمیتی بین سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵ نشان میدهد و غیر از روایت جنگ و پروپاگاندای جنگی، سرکی هم به بعضی مسائل زندگی شخصی این افراد بویژه جوزف گوبلز کشیده است. از صدای خود هیتلر و تصاویر قدیمی مستند هم در کار استفاده شده و به علاوه، عدهای از باقیماندههای هولوکاست در فیلم صحبت میکنند.
در حقیقت این فیلم بیشتر از هیتلر، درباره گوبلز است و پیشوای نازیها را مخلوق وزیر تبلیغاتش نشان میدهد. یعنی هیتلری که ملت آلمان او را سر کار آورد، واقعی نبود و همه آنها هیتلری را دیدند که گوبلز برایشان ساخته بود. اوایل فیلم سکانسی هست که گوبلز در تاریکخانهای نشسته و به پرده نمایش فیلم چشم دوخته تا مستندی را که در آن تعدادی از سربازان نازی، از هیتلر نشان افتخار دریافت میکنند، بازبینی کند. ناگهان چشمش در گوشهای از تصویر به دستان پیشوا میافتد که در حال لرزیدن است و از جا میپرد و دستور بیرون کشیدن این نما را از فیلم میدهد و حتی هنگام جر و بحث با یکی از زیردستانش که میگوید این لرزش واقعی است، تأکید میکند «دست پیشوا هرگز نمیلرزد!» یعنی آنچه اهمیت دارد، خود واقعیت نیست، بلکه چیزی است که ما صلاح میدانیم مردم ببینند.
در تمام مطالبی که به زبان آلمانی درباره این فیلم نوشته شده، اشارههایی به این وجود دارد که «اغواگر و پیشوا» در واکنش به قدرت گرفتن احزاب پوپولیست راستگرا در آلمان و باقی اروپا تولید شده است. به عبارتی آنها این فیلم را ساختند تا هیتلر یک استثنا به حساب نیاید و معلوم شود فرق چندانی با لیدرهای راست افراطی در دوره معاصر ندارد. نمایش چهرهای از هیتلر که او را همتای خود ابلیس نشان میداد و لااقل ۸۰ سال ادامه داشت، به مرور کاری کرده که تطبیق او با معادلهای امروزیاش برای عموم مردم، از جمله اروپاییها سخت باشد و حالا تولیدکنندگان این فیلم خواستهاند با نزدیک شدن به هیتلر و نمایش یک چهره زمینی از او، کاری کنند مخاطب اروپایی بتواند بین پیشوا و راستهای امروزی به اینهمانی برسد. با همه این اوصاف، فیلم با گارد بستهای از طرف رسانههای جریان غالب در بلوک غرب مواجه شد که دلایل این برخورد سرد و منفی، خودش میتواند راهنمای جالبی برای فهم دنیای رسانه در عصر حاضر باشد. رسانههای جریان اصلی با این فیلم برخورد خوبی نکردند و حتیالامکان آن را نادیده گرفتند، چون داشت چیزی را نشان میداد که از نظر مخاطباش معلوم نبود امروز کاملا بساطش جمع شده باشد و اغواگری رسانهای و روتوش کردن جنگ و تجاوز، لااقل در این زمانه چیزی نیست که مخاطب را فقط به یاد وزیر تبلیغات حزب نازی بیندازد.
وقتی گوبلز را نشان دادید که توانسته هیتلر را یک فاتح صلحطلب و مقتدر نشان دهد، ذهن مخاطب ناخودآگاه میتواند گوبلزهای امروزی را در سالهای ۲۰۲۳، ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ سراغ بگیرد که این بار نه علیه یهودیها، بلکه علیه بخش دیگری از مردم دنیا به همان شکل رفتار میکنند. به طور واضح، نخستین گزینهای که برای همانندسازی با هیتلر در روزگار ما به ذهن هر کس میرسد، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی است و از این جهت نمایش فیلم «گوبلز و پیشوا» در این شرایط بینالمللی، اگرچه با هدفگیری سیاست داخلی اروپا ساخته شده بود اما میتواند عوارض جانبی دیگری در پی داشته باشد که مهمترینشان یادآوری ناخودآگاه این هیتلر امروزی است.
برای همین سیستم رسانههای جریان اصلی، به «اغواگر و پیشوا» چندان خوشبین نبود و از این فیلم حمایت خاصی نشد. این فیلم در فستیوال برلیناله نمایش داده شد اما نصیب خاصی از فصل جوایز نداشت. در چهلویکمین جشنواره فیلم مونیخ هم فقط تماشاگران بودند که به «اغواگر و پیشوا» توجه کردند و باعث شدند جایزه بهترین فیلم از نگاه مخاطبان به کارگردانش برسد.
* تمام بازآفرینیهای گوبلز روی پرده سینما
هیچ دایرهالمعارفی نمیتواند به طور دقیق بشمارد که از ۸۰ سال پیش تا به حال چند فیلم درباره جنگ دوم جهانی و علیه ارتش نازیها ساخته شده و چند بار بازیگران مختلف نقش آدولف هیتلر یا مقامات ردهبالای حزب نازی را بازی کردهاند. حتی در ایران که نازیها یک گلوله هم به سمتش شلیک نکردند و در عوض به دست ارتش متفقین اشغال شد، هیتلر در 2 فیلم سینمایی با تصویری منفی و شرور نمایش داده شد (سمفونی نهم و جنگ سوم جهانی).
اما بعد از خود هیتلر، از بین باقی سران حزب نازی هم هیچ شخصیتی را نمیشود پیدا کرد که به اندازه جوزف گوبلز چهرهاش در سینما بازسازی شده باشد و این فیلمها چه آمریکایی بوده باشند و چه آلمانی، به هر حال فقط بازیگران آلمانی نقش گوبلز را بازی کردهاند. پاول جوزف گوبلز، وزیر اطلاعرسانی رایش سوم از 1933 که تا آخرین لحظه زندگیاش به هیتلر وفادار بود و بعد از ورود ارتش سرخ شوروی به برلین، در ۴۷ سالگی خودکشی کرد، به نوعی پایهگذار شیوه مدرن پروپاگاندا به حساب میآمد و شخصیت مرموز و کنجکاوکنندهای داشت. تا حالا تعداد زیادی از هنرپیشههای سینما و تلویزیون نقش گوبلز را بازی کردهاند که البته اکثر این موارد مختصر و دورنما بوده و از هاله اسرارآمیز حول این شخصیت رد نشده است.
تنها هنرپیشهای که نقش جوزف گوبلز را وقتی که خودش هنوز زنده بود بازی کرد، مارتین کاستلک بود. کاستلک سال ۱۹۳۹ میلادی در فیلم آمریکایی «اعترافات جاسوس نازی» به کارگردانی آناتول لیتاک نقش جوزف گوبلز را بازی کرد؛ هرچند مثل باقی بازیگران آلمانی این فیلم برای اینکه خانوادهاش در آلمان اذیت نشوند، نخواست اسمش در تیتراژ اصلی آورده شود. این نخستین فیلمی بود که علنا علیه نازیها ساخته شد و تاریخ تولیدش به ۲ سال قبل از حمله ژاپنیها به بندر پرلهاربر و ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی برمیگشت. مارتین کاستلک سال ۱۹۴۴ در حالی که هیتلر و گوبلز هر دو هنوز زنده بودند، برای بار دوم نقش وزیر تبلیغات حزب نازی را بازی کرد؛ این بار در فیلم شبهمستند «باند هیتلر» به کارگردانی جان فارو که روایتی از ظهور و قدرتگیری پیشوا بود و غیر از هیتلر و گوبلز، شخصیتهای دیگر حزب نازی مثل ارنست روم، رودولف هس و هانریش هیملر را هم نمایش میداد. هنرپیشه دیگری که بعد از کاسلک نقش گوبلز را بازی کرد و خیلی به یادها ماند، اولریش ماتز بود که سال ۲۰۰۴ در فیلم «سقوط» به کارگردانی الیور هیرشبیگل حاضر شد و هنوز هم بیشتر از تمام نقشهایی که بازی کرده، برای همین فیلم به یاد آورده میشود. 3 سال بعد سیلوستر گروت در فیلم طنز «پیشوای من» که یک فیلم آلمانی به کارگردانی دنی لوی بود، نقش هیتلر را بازی کرد و کوئنتین تارانتینوی آمریکایی که این فیلم را دیده بود، ۳ سال بعد گروت را برای بازی در نقش گوبلز به فیلم «پستفطرتهای لعنتی» دعوت کرد. در همان سال ۲۰۱۰ که پستفطرتهای لعنتی ساخته شد، آلمانها فیلم دیگری ساختند که باز هم شخصیت گوبلز را نمایش میداد و البته خود این فیلم درباره یک فیلم معروف دیگر به نام «زوس یهودی» بود؛ فیلمی که سال ۱۹۴۰ به سفارش جوزف گوبلز ساخته شد و یکی از 3 فیلم یهودستیزانهای بود که آن سالها به سفارش حزب نازی جلوی دوربین رفت. اسکار رولر سال ۲۰۱۰ درباره ظهور و سقوط فردیناند ماریان، بازیگری که از فرصت استفاده کرد و در «زوس یهودی» بازی کرد، فیلمی ساخت که در آن موریتز بلیبترئو نقش جوزف گوبلز را بازی کرد. آخرین کسی که نقش جوزف گوبلز را بازی کرده، رابرت استادلوبر، بازیگر فیلم «گوبلز و پیشوا» است؛ به کارگردانی یوآخیم لانگ که سال ۲۰۲۴ منتشر شد و در آن برای اولینبار، نقش اصلی و محوری به شخصیت گوبلز داده شده است.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
منطق بیمنطقی!
محمدکاظم انبارلویی: 1- مفروض ما در اعمال سیاست خارجی و تعامل با رقبای جهانی و دشمنان ایران و اسلام این است: حریف منطقی یا عقلایی عمل میکند. فکر میکنیم سیاست رفتاری رقبا بر اساس یک روششناسی علمی است.
اما رصد رفتار آمریکا و ۳ کشور شرور اروپایی نشان میدهد حریف از منطق «بیمنطقی» رنج و به تعبیر واقعیتر سود میبرد.
مثلا در دوران «بوش کوچک» یک دوره تعامل با آمریکا ذیل «گفتوگوی تمدنها» را طی کردیم اما از طرف مقابل جز فحش و ناسزا و بدگویی و بدعهدی چیزی ندیدیم و نشنیدیم. در دوران اوباما هم یک دوره گفتوگو را تجربه کردیم که از دل آن توافق برجام درآمد. اما نه در دوران اوباما و نه در دوران ترامپ با برجام هم به نتیجه نرسیدیم.
رصد رفتار دیپلماتیک غرب نشان میدهد آنها میخواهند به ما القا کنند، نمیتوانید منطق ما را کشف کنید. ما پیشبینیناپذیر هستیم! حتی القا میکنند در سیستم تصمیمگیری حاکمیت در آمریکا کسی نیست با شما توافقی کند؛ ممکن است شما با یک ضلع از اضلاع حاکمیت مثل کاخ سفید یا وزارت خارجه توافق کنید ولی کنگره و سیا آن را وتو میکنند به همین دلیل بخشی از تحریمها، تحریمهای دولت، برخی تحریمها برای کنگره و برخی مربوط به جاهای دیگر است. شما باید با همه این اضلاع گفتوگو کنید و تازه اگر گفتوگو کردید و به توافق رسیدید، نهایتا ممکن است جلوی شما همان پشت میز، توافق را پاره کنند و بگویند توافق چی؟ کشک چی؟!
2- اگر فرضیه فوق را بپذیریم کار دیپلماسی ما دشوار میشود.
چه باید کرد؟ گفتوگو را تعطیل کنیم یا ادامه بدهیم، اگر ادامه بدهیم با کدام منطق؟!
بیمنطقی امروز خود یک «منطق» است. پژوهشکدهها و اندیشکدهها در واشنگتن در حال تئوریزه کردن این «منطق» هستند.
3- جهان در دوران جنگ سرد دارای یک منطق در روابط بینالملل بود که نخبگان، ۲ سوی قدرت و رقابت آن را خوب میفهمیدند. جهان با ورود به هزاره سوم و پس از فروپاشی شوروی؛ آن منطق را باطل کرد و جنگ سرد وارد یک جنگ گرم شد که مردم دنیا حرارت آن را در غرب آسیا و بخشی از اروپا؛ در قصه جنگ اوکراین حس میکنند.
4- حضرت امام خامنهای در دیدار هفته گذشتهشان یک تصویر درست از میدان و یک نگاه واقعی از «تهدیدها» و «فرصتها» به دست دادند و فرمودند:
- بزرگترین درس حادثه سوریه این بود: نباید از دشمن غافل شد، آن را حقیر شمرد و به تبسم او اعتماد کرد.
- آنچه در سوریه اتفاق افتاد یک نقشه آمریکایی – صهیونیستی بود.
غفلت ما از راهبردهای دشمن و اعتماد به تبسم او در گفتوگوها ما را در لبه پرتگاه و نابودی قرار میدهد. ارتش سوریه و اسد اگر میایستادند، میفهمیدند هزینه مقاومت کمتر از هزینه تسلیم و سازش است. اگر آنها نیمی از خسارتهایی که رژیم صهیونیستی در چند روز بعد از فتح دمشق روی دست ملت سوریه گذاشته است، هزینه میکردند امروز از حیفا و تلآویو چیزی باقی نمانده بود.
صهیونیستها پس از نابودی زیرساختهای سوریه به سوی نابودی زیرساختهای نیروی انسانی و نخبگان سوری در ارتش و سازمان اداری خواهند رفت و همه آنها را زیر تیغ ترور خواهند برد.
5- چه باید کرد؟ منطق ما در برابر راهبرد «بیمنطقی» دشمن چه باید باشد؟
الف- به نظر میرسد رفتار ما برای دشمن باید پیشبینیپذیر نباشد. اگر به چاله پیشبینیپذیری بیفتیم، آنها ما را در چاه «بیمنطقی» خود دفن خواهند کرد.
ب- نباید «فرصت» 7 اکتبر تبدیل به یک «تهدید» شود. راهی که حماس در غزه میرود درستترین و بهترین راه است.
6- پایگاههای آمریکا در منطقه باید از سوی مقاومت مورد هدف قرار گیرد. آمریکا باید هزینه خود را در سرزمینهای اشغالی بپردازد. این هزینه خارج از این قلمرو باید به ماشین جنگی و اقتصاد جنگی آمریکا تحمیل شود. ترامپ با همه بیمنطقی زیر بار منطق هزینه جنگ نمیرود. او حتی اخیرا اعلام کرده اگر اعضای ناتو هزینه ندهند از ناتو خارج میشود. ترامپ را باید به چاه یک جنگ ویتنام و افغانستان در غرب آسیا کشاند تا بدانند یک من شیر (بخوانید اسد) در دمشق چند کیلو کره دارد!
7- حضرت امام خامنهای فرمودند: سوریه به دست جوانان سوری آزاد خواهد شد. آن ظرفیت عظیمی که در سوریه در جریان سرکوب داعش در کنار ارتش سازماندهی شدند هنوز هستند. گردوخاک تروریستها در دمشق از بین برود این ظرفیت سر برون خواهد آورد. جبهه مقاومت باید در تجهیز این ظرفیت به میدان بیاید.
خواهید دید در سوریه، آمریکا و صهیونیستها با شگفتانههای زیادی روبهرو خواهند شد.
این ظرفیت، بیمنطقی صهیونیستها و آمریکاییها را تا سرحد التماس به آتشبس با منطق مقاومت آشنا و آشکار خواهد ساخت.
۸- منطق مبارزه با بیمنطقی آمریکاییها را فقط باید در منطق مقاومت جستوجو کرد. آنجا که یحیی سنوار گفت: کار را شروع میکنیم؛ یا شهید میشویم و کربلا رخ خواهد داد یا پیروز میشویم به گونهای که نتانیاهو ۱۰۰ بار مادرش را لعنت خواهد کرد که او را به دنیا آورده است. «بیمنطقی» یک بازی جدید است که «بازیساز» آن آمریکا و رژیم اشغالگر قدس هستند و در واقع بازیگران آن در منطقه مشخصند. اگر بدل آن را نزنیم، «بازیخورده» محسوب میشویم.
ارسال به دوستان
خالد نبهان، پدربزرگ معروف غزهای شامگاه یکشنبه در حملات رژیم صهیونیستی به اردوگاه النصیرات شهید شد و به نوههای شهیدش پیوست
بازگشت روح
طی هفتههای اخیر اخبار جنگ لبنان و پس از آن سقوط دولت سوریه به دست مخالفان تحت حمایت ترکیه تمام توجهات را به خود جلب کرده؛ مسائلی که هر کدام از آنها پیوست و ارتباطی با جنگی مهمتر در نزدیکی مناطق درگیری در باریکه غزه دارند و همین مساله نیز منجر به حاشیه رفتن جنگ غزه و محاصره شمال این باریکه شده است. در این میان رژیم صهیونیستی در سایه سکوت مجامع بینالمللی و بسیاری از کشورهای منطقه جنایات خود را با شدت تمام علیه نوار غزه و کرانه باختری ادامه میدهد و اوج این جنایات در شمال نوار غزه در حال رقم خوردن است؛ منطقهای که بیش از ۲ ماه در محاصره کامل قرار داشته و طرح پاکسازی قومی و نژادی در آن با شدت و بیرحمی تمام ادامه دارد. اوج این جنایات طی هفتههای گذشته در اردوگاههای جبالیا و بیت لاهیا بوده است. طی 2 ماه گذشته این منطقه شاهد گرسنگی وحشتناک و قطع کمکهای امدادی از سوی ارتش رژیم صهیونیستی بوده است؛ اقداماتی که منجر به شهادت بیش از 4 هزار فلسطینی در شمال نوار غزه در ۲ ماه گذشته شده است و تعداد بسیار بیشتری نیز زخمی و مفقود شدهاند. بسیاری از مراکز بهداشتی و درمانی شمال غزه از کار افتاده و تعداد زیادی از پزشکان و پرستاران شمال غزه ربوده شده یا به صورت هدفمند ترور شدهاند؛ اقداماتی که هیچکدام از آنها توجهات جهان را به شمال نوار غزه جلب نکرده و تمام توجهات به لبنان و سوریه است. در این شرایط خبر شهادت مردی که در جنگ غزه تصویر در آغوش کشیدن نوه شهیدش به نمادی از مظلومیت فلسطین تبدیل شده بود، بار دیگر وجدان خفته بسیاری را بیدار کرد. خالد نبهان، پیرمردی که پیکر نوه کوچکش «ریم» را در آغوش کشیده و او را «روحالروح» نامیده بود، در حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به اردوگاه النصیرات در جنوب نوار غزه در نزدیکی شهر رفح به شهادت رسید. حملات رژیم صهیونیستی طی روزهای اخیر به اردوگاه النصیرات افزایش یافته و شهدای زیادی در این منطقه بر جا گذاشته است اما شهادت خالد نبهان به عنوان نمادی از مبارزه مردم فلسطین خبری بود که بسیاری را تحت تاثیر قرار داد و آنها را متوجه این مساله کرد که طی هفتهها و ماههای گذشته توجه آنها به نوار غزه نبوده است و در نزدیکی شهر رفح که تا چند ماه قبل تمام چشمها بر آن متمرکز بود و همین توجه مانع جنایات بیشتر رژیم صهیونیستی در این منطقه شده بود، جنایات صهیونیستها همچنان جان انسانهای شریف فلسطینی را میگیرد. خالد نبهان ملقب به ابو ضیاء پیش از این در مصاحبهای پس از پخش گسترده تصاویر به آغوش کشیدن نوه شهیدش که در بمباران صهیونیستها به شهادت رسیده بود، گفته بود ریم و برادرش طارق، روح و جان او بودند و او در حال تمیز کردن سر و صورت آنها از گرد و خاک ناشی از بمباران صهیونیستها بود که آن تصاویر معروف از وی ضبط شده است. او در این مصاحبه گفته بود هنگام تمیز کردن صورت ریم متوجه شده یک لنگه گوشواره ریم گم شده است و لنگه دیگر را به عنوان یادگاری از نوه خود نگه داشته است. او در هنگام مصاحبه آن گوشواره را رو به دوربین گرفت و گفت این یادگاری از نوهاش همیشه همراه او است و با نگاه کردن به آن همیشه به یاد نوه شهیدش میافتد و از آن به عنوان سنجاق سینه استفاده میکند. بازپخش تصاویر این مصاحبه و لحظات در آغوش کشیدن ریم و طارق توسط خالد نیهان پس از شهادتش در فضای مجازی قلب بسیاری را به درد آورد. ارسال به دوستان
دلنوشت
روح الروح
زهرا محسنیفر: عاطفهاش میجنبید و دلش غنج میرفت. شیرینزبانی دخترک، روان مرد بزرگ را به بازی گرفته بود. پیرمرد در سویدای دلش، حسی غریب را تجربه میکرد. نوه، انگار سطح عمیقتری از جانش را درگیر میکرد؛ جایی که کنه محبت فرزند هم به آن نمیرسید و آنجا همانجاست که قریحه و ذوق میجوشد و غلیان میکند. شیخ نبهان شاعر نبود اما باید تعبیری شاعرانه خلق میکرد؛ چیزی که حق احساسش را ادا میکرد؛ واژهای که میتوانست بغض سنگین گلویش را کنار بزند و بیرون بریزد.
ریم، نور دیدگان ابوضیاء بود. شیرینی این ۳ بهار زندگانی ریم، تلخی یک عمر آوارگی را از کامش میبرد. پیرمرد تا چشم باز کرده بود، اردوگاه و شهرک و کمپ آوارگان دیده بود. انگار کام کودکان غزه را با باروت برمیدارند و ناف آنها را در جنگ میبرند. صدای غرش طیاره و مهیب انفجار بمب، به دنیا آمدنشان را خوشامد میگوید. کودکان، یکی در میان بیبابا میشوند و اگر عمرشان به دنیا باشد و بزرگ شوند، یکی در میان بیدست و پا میشوند. زندگی، اینجا یکی در میان است!
ابوضیاء اینطور بزرگ شده بود و حالا یکی در میانه دستهایش بود که دستان سرد و چشمان بستهای داشت. آسمان، چیزی شبیه این تصویر را جایی در دل تاریخ دیده بود. همانجا که زمین سرد خجالت میکشید دهان باز کند. پدری ابرو در هم کشیده و چهره کبود کرده و قنداقه دختری را به دست گرفته و در دوراهی مانده بود. آیا سرافکنده ایام بگذراند یا نورسیده در دل خاک بگذارد؟ انقلاب اسلام، جاهلیت اولی را زدود و ارزشها را دگرگون کرد اما جاهلیت مدرن، صنعت زندهبهگور کردن را ابداع و روی جاهلیت اول را سفید کرد. حالا شیخ نبهان زیر آسمان خدا داشت به خاک غبطه میخورد و زیر لب زمزمه میکرد که ریم 3 بهار در آغوش من بود و الیالابد روزگار در آغوش تو جا خوش میکند، بیانصاف! و سعی میکرد با خودش این معادله سخت را حل و در خودش این معامله روزگار را هضم کند. به خاکی رشک میبرد که برای وطن ماندنش جنگیده بود و برایش تا مرز جان دادن رفته بود. و حالا باید جان خود را به خاک میداد. برایش عجیب بود که زنده است و جان میدهد. خودش داشت خودش را دفن میکرد. ابوضیاء چشمان ریم را با دستان لرزانش باز کرد و آنها را برای آخرین بار بوسید. دخترک معصومانه نگاهش کرد. مرد دنبال واژه میگشت؛ مثل شاعری که قافیه را باخته. باید چیزی گوشنواز میگفت. آخرین نغمه دنیا را باید در گوش بچه میخواند. باید خیالش را راحت میکرد که کسی اینجا انتظار میکشد تا دوباره او را ببیند. کسی از جنس خودش. خود خودش. ابوضیاء واژه را خلق کرد. معنا آفریده شد: «روح الروح؛ جان جانان»!
شیخ خالد نبهان معروف به ابوضیاء، مرد اهل غزه ۲ بار جان داد؛ یک بار وقتی ریم را از آغوش خودش به آغوش کفن سپرد و به دنیای بعد از او خندید، بار دیگر همین دیروز که در اردوگاه نصیرات غزه، غرش طیارهها و مهیب انفجار بمبها، مرد را تا سرای شهادت بدرقه کرد. ریم حالا بار دیگر در آغوش پدربزرگ است و این قصه پرغصه هزاران ریم و ابوضیاء فلسطینی است که یکی در میان زندگی میکنند و شهید میشوند. به روح ریم که روح مقاومت است، قسم که انقلاب اسلام، یک بار دیگر جاهلیت را خواهد زدود و ارزشها را دگرگون خواهد کرد.
ارسال به دوستان
پیرامون مستند جاذبه که گزیدههایی از دیدارهای خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب را نمایش میدهد
به نام پدر
میلاد جلیلزاده: از میان تمام محافلی که رهبر معظم انقلاب در آنها میزبان نمایندگانی از اقشار مختلف جامعه هستند، ۲ گروه را میتوان نسبت به بقیه صمیمیتر و خودمانیتر دید. مورد اول دیدارهای ایشان با هنرمندان بویژه ادباست که انگار در آنها آیتالله خامنهای را در جمع دوستانشان میبینیم و مورد دوم دیدارهایی است که با خانواده شهدا انجام میشود و در این قبیل موارد، انگار رهبر معظم انقلاب را در جمع خانواده و بستگان نزدیکشان میبینیم. به نظر میرسد در دیدار هر کدام از این ۲ گروه که تصاویر خصوصیتری از رهبر انقلاب ثبت و ضبط شده و از میان مستندهای متعددی که متشکل از گزیده دیدارهای رهبری با اقشار مختلف و گاهی گفتوگو با شرکتکنندگان در آن است، معمولا مواردی که به دیدار ایشان با هنرمندان یا خانواده شهدا مربوط میشود، بیشتر از باقی موارد به چشم آمده و جذاب شده است. البته نفس این موضوع که چرا دیدارهای یک رهبر سیاسی با گروههای اجتماعی مختلف وقتی گلچین میشود و به شکل مستند در میآید، تا این اندازه دیدنی میشود، خودش بحث جداگانهای است که به رغم سادگی ظاهریاش به نظر میرسد اگر در جستوجوی چرایی و دلیل آن باشیم، به نکات ویژهای درباره لایههای عمیقتر باورهای دینیمان به عنوان عناصر تشکیلدهنده این نظام سیاسی برسیم. اما سوای این بحثها که در ادمه به تفصیل دربارهاش سخن گفته شده، بد نیست به این هم اشاره شود که پخش چنین مستندهایی در این مقطع از تاریخ تحولات منطقه، چه تاثیر قابل توجهی در روحیه باورمندان به مقاومت خواهد داشت. ممکن است برنامهریزیها برای پخش مستند «جاذبه» که گزیدههایی از دیدار خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب است، از مدتها قبل انجام شده باشد، چرا که ۲۵ آذرماه روز ملی بزرگداشت مادران و همسران شهدا است اما همزمانی نمایش این مستند با اتفاقات غافلگیرکنندهای که در سوریه در همین آذرماه رخ داد، خود به خود معنا و حال و هوای دیگری هم به تماشای این کار میبخشید. مستند جاذبه بیشتر از اینکه وصفکردنی باشد، دیدنی است اما میتوان در چرایی اینکه چنین دیدارهای ساده و صمیمانهای اینقدر دیدنی از آب درمیآیند تامل کرد و به پاسخهایی رسید که شناخت ما از بعضی مسائل دیگر را هم بهتر و دقیقتر میکند.
تا به حال مستندهای متعددی از دیدار اقشار مختلف جامعه با رهبر معظم انقلاب منتشر شده و اکثر این کارها بدون صدای راوی یا توضیحاتی از قبیل میاننوشتههایی که در بعضی مستندها رایج هستند، خود به خود جذاب و دیدنی بودهاند و ارتباط برقرار کردن با هیچکدامشان توضیح اضافی نمیخواست، مگر گاهی که یکی از دیدارکنندگان بخشی از آنچه در آن محفل رخ داده بود را توضیح میداد و ادامه توضیحش را میشد در تصاویر خود دیدار دید. مستند «جاذبه» که شامگاه ۲۵ آذرماه از شبکه اول سیما پخش شد و مشتمل بر تصاویری گلچینشده از دیدار آیتالله خامنهای با خانواده شهدای مدافع حرم بود، سومین بخش از مجموعه مستند «این ستارهها» است که بخش اول آن با عنوان «لشکر زینبی» در فروردین ۱۴۰۰ منتشر شد و بخش بعدی آن به نام «آرمان روحالله» در بهمن ۱۴۰۲ به انتشار رسید. اینکه پخش گزیدههایی تصویری از دیدار یک رهبر سیاسی و اعتقادی با اقشار مختلف مردم بتواند بدون اضافه کردن هیچ عنصر نمایشی و بصری دیگری، خود به خود اینقدر جذابیت داشته باشد، حتما دلایل ویژهای دارد که کمتر به آن توجه شده است. تا به حال بارها و بارها محتوای چنین دیدارهایی و مکالماتی که در آنها رد و بدل شده، مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفته و حتی گاهی بعضی از این مکالمات در بوته تحلیلهای جدی گذاشته میشود اما کمتر پیش آمده که اصل خود این ملاقاتها و کیفیتشان مورد تحلیل قرار بگیرد و کسی بپرسد این دیدارهای صمیمانه و این گفتوگوهای معمولی که چندان تفاوتی با غالب گفتوگوهای روزمره مردم عادی ندارد، چرا اینقدر جالب و دیدنی میشود؟ مردم ممکن است گاهی حرفهای سیاستمداران را با دقت گوش کنند به این دلیل که خبر از تصمیمات تاثیرگذار روی زندگی روزمرهشان میدهد اما این قبیل ملاقاتهای رهبر معظم انقلاب چنین خصوصیتی ندارد و حتی خیلیهایشان که حالا منتشر میشود، برای چند سال پیش است. این به نظر سوال سادهای است اما بهواقع تلاش برای فهمیدن همین نکته میتواند ما را تا حدودی به فهم شمایل حکومت دینی شیعه برساند.
* کلیشههایی که شکست
مردان سیاست سوای آنچه در زندگی عادیشان هستند، یک چهره عمومی هم دارند که غالب مردم همان چهره را میبینند و میشناسند؛ یک چهره رسمی. بعضی از این سیاستمداران سعی میکنند گاهی این چهره همیشگی را بشکنند تا بیش از حد تکراری و کسلکننده نشوند. مثلا لباس غیررسمی میپوشند و ورزش میکنند یا تصاویری از اندرونی منزلشان بیرون میآید. آنها گاهی میان مردم عادی هم میروند و با بعضیشان گپ و گفتی میکنند تا معمولیتر، صمیمیتر و خودمانیتر به نظر برسند اما به واقع چند بار تا به حال دیدهایم که یکی از سیاستمداران حتی اگر شده به شکل نمایشی، برای اینکه نشان بدهد با مردمش صمیمی است و بخواهد تصویر همیشگی و رسمیاش را بشکند، خود میزبان عدهای از مردم باشد؟ ما ایرانیها با این تصویر آشنا هستیم، هر چند مردم باقی مناطق دنیا ممکن است هیچگاه طعم آن را نچشیده باشند یا حتی از دور هم چنین صحنهای به چشمشان نخورده باشد. یکی از اصلیترین دلایل جذابیت چنین دیدارهایی همین میزانسن بدیع و کمنظیر است؛ اینکه یک سیاستمدار را در خانهاش میزبان مردم معمولی ببینیم. اما سوال بعدی این است که چرا و به چه دلیل و انگیزهای برخلاف اکثر کشورهای دنیا چنین میزانسنی در نظام سیاسی ایران شکل میگیرد؟
مردم ما با این صحنهها نخستین بار پس از پیروزی انقلاب مواجه شدند؛ جایی که امام(ره) ابتدا در قم و پس از آن در جماران میزبان گروهها و اقشار مختلف مردم میشدند. عمومیترین جلوه این دیدارها در مراسم عزاداری بود که بنیانگذار جمهوری اسلامی مثل خیلی از مردمی که از قدیم داخل منازلشان روضه میگرفتند و در خانه را روی همه باز میکردند، میزبان جمعی از مردم میشدند، در کنار اینها دیدارهای خصوصیتری هم در بیت حضرت امام برگزار میشد که فضای ساده و صمیمی آن به دور از تمام تجملات معمول فضای سیاسی، چشم همه مردم دنیا را گرفته بود. امام دیدارهای خصوصیترشان را در اتاقی ساده و محقر با یک صندلی سفید و در فضایی خالی از تکلف برگزار میکردند اما این تنها تفاوت دیدارهای رهبر انقلاب با سایر رهبران سیاسی دنیا نبود. شاید در کاخهای ریاستجمهوری یا مقر نخستوزیران ممالک دیگر دنیا هم بارها میهمانیهایی با حضور هنرمندان یا سایر اقشار برجسته جامعه دیده شده باشد اما غیر از اینکه میزانسن این دیدارها هیچوقت اینقدر ساده و صمیمی نبوده، این نکته هم قابل توجه است که مردم کاملا عادی به این نوع ملاقاتها راه نداشتهاند. دیدار با خانواده شهدا از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون بهانهای بوده برای برگزاری صمیمانهترین ملاقاتها بین مردم عادی با رهبر انقلاب و این سنت از زمان حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی تا دوره زعامت آیتالله خامنهای امتداد داشته است. اینکه رهبر انقلاب در همان میزانسنی که با میهمانان سیاسی خارجی دیدار میکنند با خانواده شهدا هم دیدار کنند و حتی درباره خانواده شهدا بتوان صمیمیت بیشتری در فضای ملاقات دید، نکته برجستهای است که فقط در ایران پس از انقلاب میتوان نمونهاش را مشاهده کرد. وقتی مردم میبینند رهبرشان روی همان صندلی نشستهاند که هنگام دیدار همزمان با ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان روی آن نشسته بودند و در همین فضا با یک فرزند شهید یا پدر و مادر شهید روبهرو میشوند، احساس میکنند کسی که برایشان بیشترین اهمیت را دارد، خودش هم برای آنها ارزش قائل است.
یکی از چیزهایی که باعث میشود چنین دیدارهایی با چنین چینش ساده و صمیمانهای برگزار شود، نگاهی است که در مکتب شیعه به منزلت انسانی و اجتماعی افراد وجود دارد. جایگاه انسانها در این مکتب قبل از اینکه به موقعیت مالی یا سیاسیشان مربوط باشد، به میزان تقوای الهی آنها بستگی دارد و همین است که در دوران دفاعمقدس، فرمانده لشکری که شهید نشده بود، خود را از بسیجی ۱۵ سالهاش که به این مقام رسیده بود در جایگاهی پایینتر میدید. حتی در مقطعی از جنگ کار به آنجا رسید که امام(ره) درباره حسین فهمیده فرمودند: «رهبر ما آن طفل ۱۳ سالهای است که نارنجک به کمر میبندد و زیر تانک میرود». در تمام دنیا سعی میشود به سربازانی که جانشان را برای وطنشان اهدا کردهاند احترام گذاشته شود اما اینجا مساله فراتر از احترام میرود و بحث بر سر مقام و منزلت است. ما از آنجا که اگر الهی و دینی به موضوع نگاه کنیم، مقام اخروی شهید را سوای از درجه نظامی و سیاسیاش در این دنیا بسیار بالا میبینیم، بعضی از این تشریفات دنیوی برایمان بیمعنی میشود و در حد تعارف نزول میکند. در همین مستند «جاذبه» بارها دیده شد که رهبر معظم انقلاب در پایان مکالمهشان با والدین شهدا به آنها میگفتند انشاءالله فرزندتان با رسولالله محشور شود. پیامبر اکرم اسلام بالاترین مقام را نهتنها در مناسبات سیاسی امروز، بلکه در تاریخ بشریت دارند و وقتی جوانی ۲۲ یا 23 ساله در معرض چنین توفیقی قرار بگیرد که با پیامبر اسلام محشور شود، آنگاه دیگر تعجبآمیز نخواهد بود اگر والدین یا فرزندان او اینقدر صمیمانه با نایب امام عصر محشور باشند. پس به واقع این میزانسن صمیمانه نوعی از نمایش سیاسی نیست که مخلوق و مخصوص نظام سیاسی فعلی ایران باشد، بلکه یک خروجی طبیعی از باورهای عجین شده با ایده تشکیل این نظام سیاسی است و میشود گفت اگر در باقی دیدارهای رهبر انقلاب هم مقابل ایشان به جای مردان سیاست، سرو و صنوبرهایی اینچنین نشسته بودند، تصویر بیرونی دیدارها به همین شکل، پر از هوای تازه بود.
ارسال به دوستان
رژیم صهیونیستی همچنان زیرساختهای نظامی سوریه را هدف قرار میدهد
سور دشمن در خرابه شام
گروه بینالملل: طی روزهای گذشته با تسلط کامل تکفیریهای مخالف دولت سوریه بر اکثر نقاط این کشور، صحبتهای بسیاری درباره آینده این کشور عربی مطرح شده است. فرماندهان سیاسی تحریرالشام در کنار نیروهای سلفی و جهادی خود پس از چند روز جشن و پایکوبی، وعده تثبیت وضعیت سیاسی و توسعه و پیشرفت سوریه را به مردم این کشور میدهند اما به موازات این وعدههای رویاگونه، رژیم صهیونیستی مشغول تخریب و نابودی زیرساختهای دفاعی، نظامی و حتی مدنی کشور سوریه است. ارتش رژیم صهیونیستی پس از آنکه با بمباران بدون دردسر توانست نیروی هوایی، پدافند هوایی و نیروی دریایی ارتش سوریه را به شکلی بیسابقه نابود کند، به بمباران و نابودی باقیمانده توان نظامی و تسلیحاتی ارتش سوریه پرداخت. اسرائیل در حملاتی بیسابقه و متجاوزانه به شهرهای طرطوس، لاذقیه، حماه، حمص، دیرالزور و حومه دمشق، انبارهای مهمات و موشک و سایر تسلیحات توپخانهای و زرهی ارتش سوریه را هدف قرار داد تا این کشور نیز مانند سایر کشورهای هممرز با رژیم صهیونیستی توان تهدید اشغالگران منطقه را از دست بدهد.
به گزارش ارتش رژیم صهیونیستی، اهدافی که این رژیم تاکنون در سوریه مورد حمله قرار داده شامل جنگندهها، بالگردهای رزمی، موشکهای اسکاد، پهپادها، موشکهای کروز، موشکهای ساحل به دریا، موشکهای زمین به هوا، موشکهای زمین به زمین، رادارها، راکتها و سایر سلاحها است. ارتش اسرائیل همچنین اعلام کرد حملات چند روز گذشته، به سامانههای پدافند هوایی سوریه آسیب جدی وارد کرده است و بیش از 90 درصد موشکهای زمینبههوای سوریه منهدم شده است. طبق گزارشات میدانی، رژیم صهیونیستی تنها به هدف قرار دادن تسلیحات استراتژیک ارتش سوریه اکتفا نکرده و تسلیحات نیمهسنگین سوریها را نیز بمباران میکند. اوج حملات اخیر رژیم صهیونیستی در شب یکشنبه نیز حمله به انبار تسلیحاتی بندر طرطوس بود که توسط نیروهای دریایی و هوایی ارتش این رژیم هدف قرار گرفت و منجر به انفجاری مهیب در این بندر شد؛ حملات بیامانی که به رغم انفجار دپوی تسلیحات ارتش سوریه به شکل دیوانهواری همچنان ادامه داشت و شلیکهای ممتد از کشتیهای نظامی ارتش رژیم اشغالگر و نیروی هوایی این رژیم منجر به ایجاد زمینلرزهای به بزرگی 3 ریشتر در طرطوس سوریه شد. رسانههای رژیم صهیونیستی با اشاره به این حملات، آن را هیروشیما در طرطوس نامیدند. این حملات همچنین منجر به شهادت شماری از شهروندان سوریه شد. این حملات به موازات اقدامات تجاوزکارانه ارتش رژیم صهیونیستی در جنوب سوریه و اشغال بخش مهمی از خاک این کشور در نقطه استراتژیک کوه جبلالشیخ انجام شده است که منجر به تسلط رژیم صهیونیستی بر جاده دمشق - بیروت و همچنین تسلط کامل بر شهر دمشق و نواحی هممرز سوریه با اردن میشود. علاوه بر این ارتش رژیم صهیونیستی با پیشروی در خاک سوریه در محور یرموک به اشغالگری بیشتر در جنوب خاک سوریه ادامه داده و نواحی جولان و قنیطره را نیز بیش از پیش اشغال کرده است.
ابومحمد الجولانی و سایر فرماندهان تحریرالشام که در دوران فعلی به دنبال تثبیت وضعیت و نشستن روی صندلی قدرت هستند نیز در این شرایط مشغول رویافروشی به ملت سوریه و دعوت آنها به عدم واکنش به تجاوزات رژیم صهیونیستی به تمامیت ارضی و تسلیحات ملت سوریه هستند. تا قبل از حملات یکشنبه شب که منجر به نگرانی و وحشت شهروندان سوری در بندر طرطوس، همچنین شهرهای حماه و حمص در سوریه شد، جولانی در واکنش به سوال خبرنگاران درباره پاسخ احتمالی تحریرالشام و سایر گروههای تکفیری و معارض سوری به تجاوزات رژیم صهیونیستی، شرایط اقتصادی و جنگ طولانیمدت داخلی سوریه را بهانه قرار داده و شرایط سوریه را برای ورود به جنگی دیگر نامساعد معرفی کرده بود. اما جنگ بدون توجه به مواضع رهبران گروههای تکفیری سوریه در این کشور جریان دارد و قدرتهای منطقه و جهان پس از خلأ قدرت ایجادشده در سوریه، این کشور را به میدان جنگ و منافع خود تبدیل خواهند کرد. رژیم صهیونیستی پس از سقوط دولت و ارتش سوریه از فرصت پیشآمده نهایت استفاده را برده و کشور سوریه را که تا پیش از سقوط دولت بعث به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات علیه موجودیت رژیم صهیونیستی به حساب میآمد با حملات اخیر خود بیش از پیش تضعیف کرده است. ترکیه نیز در بخش شمالی این کشور حضور خود و نیروهای نیابتی تکفیری خود در این مناطق را بیش از گذشته تقویت کرده تا درگیری با گروههای شبهنظامی کرد را با قدرت بیشتری ادامه دهد. در این شرایط و در حاشیه اخبار سقوط دولت و ارتش سوریه و جولان نیروهای جولانی در سوریه و حملات ارتش رژیم صهیونیستی، ناامنیها و درگیریهای قومی و مذهبی در این کشور فرصت ظهور و بروز پیدا کردهاند.
طی روزهای گذشته حملاتی به نیروهای تحریرالشام در مناطق مختلف سوریه از سوی نیروهای ناشناس گزارش شده است. در یکی از این حملات گروهی از مسلحان هیات تحریرالشام را در روستای المزیرعه شهر جبله واقع در استان لاذقیه مورد حمله قرار دادند که طی آن تعدادی از عناصر تحریرالشام کشته و زخمی شدند. برخی منابع تعداد تلفات مسلحان را ۲۱ نفر عنوان کردهاند. علاوه بر جبله، شهر المیادین واقع در استان دیرالزور نیز شاهد عملیاتی مشابه بوده است و در نتیجه آن ۲ نفر از عناصر تحریرالشام کشته شدند؛ حملاتی که هیچ گروهی مسؤولیت آن را برعهده نگرفته است اما متهمان بسیاری برای آنها وجود دارد. از نظامیان سابق ارتش سوریه تا گروههای تکفیری رقیب تحریرالشام را میتوان عامل این حملات دانست؛ حملاتی که با توجه به اقدامات خودسرانه مسلحان تحریرالشام مانند غارت اموال مردم و بازداشت و اعدامهای گسترده تا برخوردهای سلیقهای با اقوام و مذاهب این کشور، احتمال افزایش آنها طی روزهای آینده بسیار بالاست. در کنار این ناامنی و هرج و مرج، افزایش فعالیت گروه تروریستی داعش در بیابانهای سوریه نیز از دیگر خطرهای احتمالی برای آینده سوریه است. طبق گزارش دیدهبان حقوق بشر سوریه، داعش از خلأ امنیتی و تنشهایی که با عملیات نظامی اخیر در منطقه و تغییر نقشهها و ترک پایگاهها در صحرای سوریه توسط نیروهای نظام سابق به وجود آمده است، سوءاستفاده میکند و از زمان سقوط نظام سوریه در هشتم ماه میلادی جاری، در صحرای سوریه دست به ۶ حمله زده که به اعدام ۵۲ نظامی سوری و ۱۸ غیرنظامی انجامیده است. گروه تروریستی داعش همچنین ۹ چوپان را طی ۲ روز در حومه حمص در صحرای سوریه اعدام کرد.
گفتنی است افزایش درگیری نیروهای تحریرالشام و جیشالوطنی سوریه با گروههای کرد در مناطق شرقی این کشور و شروع اعتراضات و درگیریهای داخلی در شهرهای تحت کنترل نیروهای کرد قسد بین اعراب و کردها این شرایط وخیم را تشدید خواهد کرد و با توجه به حضور هزاران تروریست داعشی در زندانهای مناطق تحت کنترل قسد و حملات تکفیریها به این مناطق و آشوبهای داخلی در شهرهایی همچون رقه، احتمال قدرتگیری مجدد گروه تروریستی داعش در مناطق هممرز با عراق بسیار بالاست. آزادی مجرمان داعشی از زندانهای سوریه و بازگشت آنها به جامعه این کشور آن هم در شرایط خلأ قدرت، سناریوی بازگشت داعش به سوریه و عراق را قوت بخشیده است؛ سناریویی که بار دیگر سوریه، عراق، اردن و حتی ترکیه را نیز ناامن خواهد کرد.
ارسال به دوستان
رئیسجمهور با اشاره به وضعیت انرژی و کمبود گاز از مردم عذرخواهی کرد
پوزش پزشکیان
گروه سیاسی: مسعود پزشکیان دیروز در حاشیه مراسم تجلیل از مدالآوران المپیک و پارالمپیک، گریزی هم به وضعیت انرژی بویژه کمبود گاز در کشور زد و بابت مسائل پیشآمده از مردم عذرخواهی کرد. پزشکیان گفت: «باید از مردم عذرخواهی کنیم که در وضعیتی قرار داریم که مجبوریم مردم مراعات کنند و انشاءالله سال آینده تلاش میکنیم این اتفاقات نیفتد».
مسعود پزشکیان در کمتر از 5 ماهی که سکان قوه مجریه کشور را به دست گرفته است، با دید واقعبینانهتری با مسائل و مشکلات کشور روبهرو میشود. هنوز از روزهای گرم تابستان و مساله کمبود انرژی و قطع برنامهریزی شده برق منازل فاصله نگرفته بودیم که زمستان سرد و مساله کمبود گاز خودش را نشان داد. هر چند در کنار کمبود گاز، همچنان مشکل تامین برق کافی برای منازل، صنایع و مشاغل به قوت خود باقی است اما باید اذعان کرد این مشکلات مربوط به حالا نیست و در دورههای قبل نیز به تناوب وجود داشته است.
با توجه به سرمایی که اکنون در اغلب نقاط کشور با آن روبهرو هستیم، رئیسجمهور ۲۲ آذرماه در پیامی ویدئویی از مردم خواست با کاهش ٢ درجهای دمای محیط، زمینه سوخترسانی به همه مردم را فراهم کنند. رئیس دولت چهاردهم که همواره از وفاق سخن گفته است، اکنون از مردم میخواهد دولت را در شرایط پیشآمده یاری برسانند.
پزشکیان پیشتر در نشستی با مدیران وزارت نیرو و نفت، ضمن استماع گزارش سوخت نیروگاههای حرارتی کشور گفت: شرایط ناترازی انرژی کشور را صادقانه با مردم مطرح کنیم و از آنها بخواهیم برای عبور از شرایط بحرانی فعلی قدم اول صرفهجویی است و برای هر پروژهای که برای کاهش مصرف طراحی میکنید، پیوست رسانهای لازم را در نظر بگیرید.
رئیسجمهور ضمن اشاره به مصرف بالای انرژی در کشور افزود: این منطقی نیست که ۳ برابر کشورهای اروپایی در کشور ما برق مصرف میشود. باید تمام مسیرهایی که میتوان مصرف را کاهش داد، بررسی و کمهزینهترینها را اجرا کنیم. میتوان با کاهش دمای هوای ادارات دولتی به صرفهجویی انرژی در کشور کمک کرد.
مدتی است گفتن از مشکل ناترازیها و کمبود انرژی تقریبا در اغلب سخنان مسعود پزشکیان جای ثابتی برای خود پیدا کرده است. او چند روز پیش نیز در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف با بیان اینکه با وجود نیروی انسانی باکیفیت در کشور نباید با مشکلاتی که امروز با آنها درگیریم، مواجه باشیم، تصریح کرد: امروز یکی از مشکلات اساسی ما ناترازی در حوزه انرژی است. معتقدم به جای قطع برق کارخانهها، میتوانیم برق برخی ادارات را قطع کنیم و کارمندان آن ادارهها را به دورکاری بفرستیم. زیانی که از این طریق به اقتصاد کشور وارد میشود احتمالا کمتر از زیان قطع برق صنایع است.
به هر رو از 5 روز پیش و تقریبا از آغاز تعطیلیهایی که در استانهای مختلف به صورت مجزا اعلام میشود، رئیسجمهور کمپین کاهش ۲ درجهای دمای محیط را به عنوان راهکاری برای برونرفت از مشکلات به وجود آمده اعلام کرد و اعضای دولت او نیز این کمپین را به اشتراک گذاشتند و مردم را به پیوستن به آن دعوت کردند اما بهرغم مسائل طرح شده، چند روز است استانها بنا به شرایطی که دارند، ادارات، مدارس و دانشگاهها را تعطیل اعلام میکنند؛ وضعیتی که باعث شد نهایتا رئیسجمهور دیروز از مردم بابت کاستیها و کمبودها در این زمینه عذرخواهی کند.
* یا راه پیدا میکنیم یا میسازیم
دیروز رئیسجمهور در دنباله سخنان خود پیرامون کمبود انرژی و گاز، با اشاره به استقبال مردم از کمپین «کاهش ٢ درجهای دمای محیط»، گفت: یا راه پیدا میکنیم یا راه میسازیم و نمیگذاریم مردم کشورمان مشکل داشته باشند. وی افزود: انشاءالله سال آینده تلاش خواهیم کرد این اتفاقات نیفتد.
رئیسجمهور تاکید کرد: امسال در وضعیتی قرار گرفتهایم که مجبور هستیم کمی مراعات کنیم.
پزشکیان با بیان اینکه «یا راه پیدا میکنیم یا راه میسازیم و نمیگذاریم مردم کشورمان مشکل داشته باشند»، گفت: کمک کنیم و دست به دست هم دهیم تا ایران را آباد کنیم.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: نباید تصور کرد «من»، نه، بلکه «ما» میتوانیم مشکلات را رفع کنیم و باید همگی دست به دست هم بدهیم.
رئیس دولت چهاردهم تصریح کرد: برای هیچ مشکلی در کشور ما، مانعی وجود ندارد، بلکه مانع، نگاههای ما است و اگر نگاهمان را اصلاح کنیم یا راه را مییابیم یا راهی میسازیم تا بتوانیم کشورمان را بسازیم.
وی افزود: مقام معظم رهبری در سند چشمانداز فرمودند ما باید در منطقه در جایگاه نخست و الهامبخش باشیم؛ دست یافتن به این مهم، سختی دارد ولی شدنی است. با اختلاف نمیتوان پیشرفت کرد؛ هر کس در این کشور زندگی میکند، میتواند بهترین باشد و رشد کند. اگر به همه مردم، کشور، ظرفیتها و جامعه باور داشته باشیم، هیچ کسی نمیتواند ما را از مسیر خارج کند.
رئیسجمهور خاطرنشان کرد: اگر دانشمندان، تجار، نخبگان و جوانان به میدان وارد شوند، خواهیم دید چه پیشرفتی حاصل خواهد شد. نباید در این مسیر سنگاندازی کنیم و نباید به انسانها طبق قوم، دین و مذهبشان نگریست.
وی در پایان این مراسم هم گفت: ما به ورزشکارانمان که در عرصههای جهانی حضور مییابند و برای ملتمان افتخارآفرینی میکنند، مینازیم و امیدواریم در این مسیر، بیش از پیش بدرخشند.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از آخرین وضعیت رمزارزها و خطر ورود سرمایه به بازار رمزارزهای غیرمعتبر
هر کوینی بیتکوین نیست
گروه اقتصادی: افزایش قیمت ارزهای دیجیتال در هفتههای گذشته بویژه پس از پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا موجب شده بخشی از سرمایههای سرگردان به طرف این بازار متمایل شود اما سرمایهگذاران این حوزه باید خطر شتکوینها را هم مد نظر داشته باشند.
شتکوین یکی از اصطلاحات رایج در حوزه ارز دیجیتال است که برای ارزهای دیجیتالی بدون هدف خاص و نوآوری جدید به کار میرود. این اصطلاح در واقع به پروژههایی اطلاق میشود که هیچ ارزشی به دنیای کریپتوکارنسی اضافه نمیکنند و برای بیارزش نشان دادن یک پروژه ارز دیجیتال از این اصطلاح استفاده میشود.
قیمت بیتکوین در هفته اخیر از رکورد تاریخی ۱۰۰ هزار دلار گذشت و همچنان بالای این سطح در حال نوسان است. بررسیها نشان میدهد بازار ارزهای دیجیتال روز دوشنبه ۲۶ آذر شاهد شکستن رکورد قیمت بیتکوین بوده است. محبوبترین ارز دیجیتال جهان با عبور از مرز مقاومتی ۱۰۴ هزار دلار، به سقف جدید ۱۰۶ هزار دلار دست یافته و حتی به سطح سوم این کانال نیز پیشروی کرده است.
تحلیلگران بازار بر این باورند روند صعودی قیمت بیتکوین به دنبال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شدت گرفته است. آنها معتقدند موضع ترامپ و اعضای دولت او در حمایت از ارزهای دیجیتال تأثیر زیادی بر افزایش قیمت بیتکوین داشته است.
در ماه جولای، دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه، در کنفرانس بیتکوین ۲۰۲۴ اعلام کرد قصد دارد «ذخایر استراتژیک ملی بیتکوین» را ایجاد کند و پیشبینی کرد بیتکوین میتواند بر ارزش بازار ۱۶ تریلیون دلاری طلا تأثیر بگذارد. احتمال اینکه ترامپ برنامههای ذخیره بیتکوین خود را دنبال کند، پیشبینیهای بزرگی را درباره قیمت بیتکوین از سوی معاملهگران به همراه داشته است.
برخی تحلیلگران معتقدند قیمت بیتکوین در نزدیکی ۱۰۰ هزار دلار به حالت تثبیت رسیده و احتمال ادامه صعود آن به ۱۲۵ هزار دلار و حتی ۱۵۰ هزار دلار وجود دارد. گروهی دیگر بر این عقیدهاند در صورت از دست رفتن مرز ۱۰۰ هزار دلار، احتمال کاهش قیمت تا حدود ۸۸ هزار دلار نیز وجود دارد.
* وضعیت اتریوم و سایر رمزارزها در بازار
در کنار قیمت بیتکوین، روز دوشنبه قیمت اتریوم در بازار به ۳ هزار و ۹۷۵ دلار رسید. طبق گفته تحلیلگران، اتریوم در محدوده مقاومتی ۴ هزار دلار با فشار فروش مواجه شده است. اگر اتریوم بتواند در سطح ۴ هزار دلار تثبیت شود، ممکن است در مرحله بعدی به سمت نیمه کانال مذکور حرکت کند. در غیر این صورت، اگر سطح ۳ هزار و ۸۰۰ دلار شکسته شود، این امر میتواند قیمت را به سمت نزول بازگرداند و شیب نزولی اتریوم را تشدید کند. با توجه به ابنکه بازار ارزهای دیجیتال همچنان در حال نوسان است و تحلیلگران نظرات متفاوتی درباره آینده قیمت بیتکوین و اتریوم دارند، در ایران هم بانک مرکزی برای اینکه بتواند این بازار را در داخل کشور سامان بخشد، در هفتههای اخیر پیشنویسی از سندی را درباره ساماندهی این بازار مصوب کرد تا بتواند از منافع آن بهرهبرداری کند و این معاملات به نوعی در کشور قانونی شود ولی نکته اینجاست که حتی در این سند نیز مسؤولیت ریسک افزایش یا کاهش قیمت آن بر عهده سرمایهگذار گذاشته شده و تضمینی برای بازگشت زیان سرمایهگذاران در این روند وجود ندارد.
***
تحلیل و توصیههای مربوط به شتکوینها و میمکوینها
خدایار سعیدوزیری، کارشناس ارز دیجیتال درباره شتکوینها به «وطن امروز» گفت: «شتکوینها به ارزهای دیجیتالی اطلاق میشود که برخلاف بیتکوین و سایر ارزهای معروف، هدف و پروژه مشخصی ندارند. این توکنها بیشتر برای کلاهبرداری ساخته میشوند. به عنوان مثال، کینگ مانی که در ایران ساخته و فروخته شد، هیچ پروژه واقعی پشت آن نبود و ارزش آن به سرعت صفر شد».
* دلیل معروف شدن برخی شتکوینها
وی درباره اینکه چرا برخی شتکوینها همچون دوجکوین و شیبا توانستند ارزش بیابند، گفت: «برخی شتکوینها به دلایل مختلف معروف شدند. برای مثال، دوجکوین که ابرپروژه خاصی نداشت، به دلیل جذابیت تصویری و حمایت شخصیتها به ارزش بالایی دست یافت. در واقع به دلیل اینکه افراد زیادی آن را خریدند، قیمتش افزایش یافت. چنین مواردی استثنایی است و به طور معمول توصیه میشود وارد این بازارها نشوید، مگر اینکه دقیق بدانید چه چیزی میخرید».
* آینده شتکوینها
کارشناس ارز دیجیتال با توجه به نقش ایلان ماسک در دولت آمریکا، درباره آینده شتکوینها تصریح کرد: «پیشبینیها میگوید برخی شتکوینها ممکن است به رشد خود ادامه دهند. بهترین شتکوینها در سال ۲۰۲۴ بر اساس گردش مالی و تعداد افرادی که آنها را دارند، ارزش بیشتری خواهند یافت. اما باید دقت کرد که احتمال از بین رفتن سرمایه در این بازارها بسیار زیاد است».
* عرضه شتکوینها در صرافیهای معتبر
سعیدوزیری با اشاره به اینکه صرافیهای معتبری برای عرضه شتکوینها وجود دارد، افزود: «برخی صرافیهای معتبر شتکوینها را عرضه میکنند اما باید دقت داشت ناشناس بودن یا شناس بودن این توکنها میتواند بر ارزش آنها تأثیر بگذارد. بسیاری از صرافیهای ایرانی و خارجی این توکنها را ارائه میدهند».
***
جزئیات سند جدید بانک مرکزی ایران درباره رمزارزها
بانک مرکزی ایران اخیرا سندی در حوزه رمزارزها منتشر کرده که هرچند با تأخیر انجام شده اما میتوان آن را گامی مثبت در جهت مقرراتگذاری این صنعت تلقی کرد. با این حال، برخی نکات این سند نیازمند اصلاح و بازبینی است تا بتواند به قوام و رشد بهتر صنعت رمزارز در کشور کمک کند. به هر حال، پیش از هر گونه تصمیمگیری احتمالی برای ورود به این نوع سرمایهگذاری جدید، باید نکات زیر را حتما مد نظر قرار داد.
1- اظهارنظر بانک مرکزی درباره تمام رمزارزها
بانک مرکزی با استناد به اختیارات خود به عنوان نهاد قانونگذار در حوزه پولی وارد این عرصه شده است اما بسیاری از توکنهای موجود در بازار، کاربرد پولی ندارند و بیشتر به عنوان ابزار سرمایهگذاری یا داراییهای دیجیتال مطرح هستند. بنابراین اظهارنظر بانک مرکزی درباره تمام رمزارزها (حتی آنهایی که به بازار سرمایه مرتبط هستند) ممکن است خارج از حوزه این نهاد باشد.
2- تعریف رمزپول
در سند مذکور، رمزپول به این شکل تعریف شده است: «نوعی پول دیجیتال رمزنگاری شده که در بستر پایگاه داده اشتراکی به صورت متمرکز با بانک مرکزی یا غیرمتمرکز ایجاد و مبادله میشود». با این تعریف، رمزارزی مانند تتر که در بستر غیرمتمرکز ایجاد میشود و تحت کنترل یک بنیاد خاص است، به عنوان رمزپول تلقی نمیشود. این موضوع نشان میدهد تعریف رمزپول در سند کامل و جامع نیست و نیازمند بازنگری دقیقتری است.
3- تعریف توکن اوراق بهادار
سند در تعریف توکن اوراق بهادار ذکر کرده است: «نوعی رمزدارایی که دارای پشتوانه مشخص از یک دارایی یا مجموعهای از داراییها جز ارز پول رایج، طلا و فلزات گرانبهاست». این تعریف این سوال را مطرح میکند که آیا توکنهای اوراق بهادار با پشتوانه پول رایج (ریال) به عنوان رمزدارایی شناخته نمیشوند؟ به طور معمول، پول رایج نباید پشتوانه توکن اوراق بهادار قرار گیرد اما این تعریف ممکن است ابهاماتی را درباره برخی از انواع توکنها ایجاد کند.
4- تعریف کاربر
کاربر در این سند به این صورت تعریف شده است: «هر شخص حقیقی یا حقوقی که به هر نحوی از خدمات ارائهشده توسط کارگزار، کارگزار رمزپول یا نهاد امین استفاده میکند». این تعریف شامل کسانی که رمزارز استخراج میکنند، رمزارز را از فرد دیگری دریافت میکنند، یا از صرافیهای بینالمللی خرید میکنند، نمیشود. این تعریف نیاز به بازبینی دارد تا تمام مصادیق کاربران صنعت رمزارز را دربرگیرد.
5- ممنوعیت استفاده از رمزدارایی به عنوان ابزار پرداخت
در سند ذکر شده است: «استفاده از هرگونه رمزدارایی به عنوان ابزار پرداخت ممنوع است». این بند نیازمند استثنائاتی است. به عنوان مثال، رمزداراییهایی با پشتوانه ریال یا توکنهای اوراق بهادار که ممکن است در آینده منتشر شوند و قابلیت پرداخت داشته باشند، باید در این بخش تعریف و مستثنا شوند.
6- لزوم دریافت مجوز برای فعالیتها
سند اشاره کرده است: «هرگونه فعالیت در زمینه خرید، مبادله، یا نگهداری رمزدارایی نیازمند اخذ مجوز از بانک مرکزی است». این بند بهتر است زماندار باشد و مشخص کند این مجوزها چه زمانی و با چه شرایطی منتشر خواهد شد. اگر این مقررات زمان مشخصی نداشته باشد، ممکن است عملا تفاوتی با ممنوعیت کامل فعالیت در این حوزه نداشته باشد.
7- محدودیت در مبادله و انتشار اولیه توکنها (ICO)
در بخش چهارم بند 14 سند، مبادله P2P بین کاربران و توسعه بازارگاههای مبادلاتی ممنوع شده است. این امر مفهوم ICOها را زیر سوال میبرد، زیرا در نبود بازارگاه و امکان انتقال، ارزش و کاربرد یک توکن از بین خواهد رفت. از این رو این بند نیاز به بازبینی جدی دارد.
8- لزوم شفافسازی مقررات و زمانبندی آنها
سند به فعالیتهای غیرقانونی بدون مجوز اشاره کرده است اما تا زمانی که مجوزها صادر نشود، عملا تمام فعالیتها ممنوع تلقی میشود. این موضوع میتواند باعث ابهام و کاهش اعتماد فعالان بازار شود.
با همه این اوصاف سند جدید بانک مرکزی ایران در حوزه رمزارزها گامی مثبت در جهت مقرراتگذاری این صنعت است. با این حال، نیازمند بازنگری و اصلاحاتی است تا بتواند به رشد و توسعه بهتر این صنعت در کشور کمک کند. شفافسازی مقررات و ارائه زمانبندی دقیق برای صدور مجوزها نیز از اهمیت بالایی برخوردار است تا مردم بتوانند روی رمزارزهای تاییدشده و قابل پشتیبانی و معامله سرمایهگذاری کنند و از رو آوردن به رمزارزهای شناخته نشده و نامعتبر دوری کنند.
***
تاریخچه رواج شتکوینها
با پیدایش بیتکوین و رواج یافتن رویدادهای عرضه اولیه سکه (ICO)، تعداد زیادی شتکوین وارد بازار شد و هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود. بسیاری از سرمایهگذاران ناآگاه، سرمایه خود را به خاطر خرید این شتکوینها و اعتماد به پروژههای آنها از دست دادهاند.
شتکوینها ارزش، هدف و کاربردی در دنیای واقعی ندارند و بیشتر به عنوان طرحهای پامپ و دامپ شناخته میشوند. این دسته از رمزارزها در مدت کوتاهی صعود و سقوط میکنند و کسانی که بیشترین سود را از آنها میبرند، سرمایهگذاران اولیه و سازندگان آنها هستند. با این حال، بسیاری از مردم وسوسه میشوند تا در آنها سرمایهگذاری و سود کسب کنند.
* تشخیص شتکوین از ارزهای دیجیتال معتبر
برای تشخیص شتکوینها از ارزهای دیجیتال معتبر، باید به عواملی مانند هدف پروژه، تیم توسعهدهنده، میزان نوآوری و کاربرد واقعی آن توجه کرد. شتکوینها اغلب ویژگیهای مبهم و ناپایداری دارند که آنها را از ارزهای دیجیتال معتبر متمایز میکند. قیمت شتکوینها معمولا دستخوش نوسانات شدید شده و توسط سفتهبازی (Speculation) تعیین میشود. سفتهبازی در بازار کریپتو به این معناست که معاملهگران سودجو از نوسانات کوتاهمدت یک ارز دیجیتال استفاده کرده و از خرید و فروش مجدد آن سود کسب میکنند. با توجه به ویژگیهای شتکوینها و نوسانات شدید قیمتی آنها، سرمایهگذاران باید با دقت و آگاهی کامل اقدام به سرمایهگذاری در این ارزهای دیجیتال کنند. شناخت و تشخیص صحیح شتکوینها میتواند از نابودی سرمایه جلوگیری کند و به تصمیمگیریهای هوشمندانهتری در بازار کریپتوکارنسی منجر شود.
***
شتکوینها و میمکوینها: 2 روی یک سکه در دنیای ارزهای دیجیتال
در دنیای پیچیده و همیشه در حال تغییر ارزهای دیجیتال، مفاهیمی همچون شتکوینها (Shitcoins) و میمکوینها (Meme Coins) توجه بسیاری را به خود جلب کردهاند.
شتکوینها؛ ارزهای بیهدف و پرخطر: شتکوینها به عنوان ارزهای دیجیتالی تعریف میشوند که هدف و پروژهای مشخص ندارند و بیشتر برای اهداف کلاهبرداری ایجاد میشوند. این ارزها به طور معمول فاقد ارزش واقعی و پایدار هستند و سرمایهگذاری در آنها میتواند بسیار پرخطر باشد. شتکوینها به دلیل نبود برنامه مشخص و مشروع، معمولا برای جلب توجه کوتاهمدت و سودجویی سریع به کار میروند.
میمکوینها؛ از شوخی تا محبوبیت: از سوی دیگر، میمکوینها همچون دوجکوین و شیبا در ابتدا به عنوان شوخی و بدون هدف خاصی ایجاد شدند اما به دلیل عوامل مختلف از جمله حمایت شخصیتهای معروف و جذابیتهای تصویری توانستند به ارزشهای بالایی دست یابند. این کوینها به دلیل فرهنگ میم و استفاده گسترده در فضای مجازی، جذابیت بسیاری یافتهاند.
***
کلاهبرداریهای مرتبط با شتکوینها
در سالهای اخیر، گزارشهایی از کلاهبرداریهای مرتبط با شتکوینها در ایران منتشر شده که موجب نگرانیهای بسیاری شده است. برخی از این شتکوینها با ادعای داشتن پروژههای معتبر و در قالب سایتهای جعلی به فروش میرسند اما در نهایت ارزش آنها به سرعت صفر میشود و سرمایهگذاران متضرر میشوند.
به طور معمول، شتکوینها فاقد پشتیبانی فنی قوی و تیم توسعهدهنده معتبر هستند. این ارزها با هدف جذب سرمایهگذاران ناآگاه و کسب سود سریع ایجاد میشوند. سرمایهگذاری در شتکوینها میتواند منجر به از دست رفتن تمام سرمایه شود، زیرا این ارزها به سرعت ارزش خود را از دست میدهند.
* چگونه از کلاهبرداریهای شتکوینها جلوگیری کنیم؟
برای جلوگیری از افتادن در دام کلاهبرداریهای مرتبط با شتکوینها باید به تحقیق دقیق درباره پروژهها و تیمهای توسعهدهنده آنها پرداخت. همچنین سرمایهگذاران باید از منابع معتبر و مورد اعتماد برای خرید ارزهای دیجیتال استفاده و از پروژههایی که وعدههای غیرواقعی و سودهای بینهایت بالا میدهند، دوری کنند.
***
اهمیت تحقیق و توصیههایی برای سرمایهگذاری
با بررسی شتکوینها و میمکوینها مشخص شد این نوع ارزهای دیجیتال با اهداف و پروژههای متفاوتی وارد بازار میشوند. شتکوینها بیشتر فاقد پروژههای مشخص و پایدار هستند و بسیاری از آنها برای کلاهبرداری ایجاد میشوند.
رشد برخی از این ارزها و تجربههای موفق آنها موجب شده سرمایهگذاران بسیاری به این بازارها جذب شوند اما باید توجه داشت ریسک سرمایهگذاری در این نوع ارزها بسیار بالاست.
توصیه میشود قبل از سرمایهگذاری در هر نوع ارز دیجیتال، تحقیق کافی انجام و از اهداف و پروژههای پشت آنها اطمینان حاصل شود. با توجه به افزایش کلاهبرداریها در این حوزه، آگاهیبخشی و افزایش دانش عمومی درباره شتکوینها و میمکوینها میتواند به کاهش ریسکهای سرمایهگذاری کمک کند. همچنین نظارتهای بیشتر و تقویت قوانین میتواند از گسترش کلاهبرداریهای مرتبط با این ارزها جلوگیری کند.
* اهمیت همکاری بخشهای مختلف
در نهایت، همکاری بخشهای مختلف از جمله دولت، صرافیها و کارشناسان میتواند به ایجاد یک بازار امنتر و پایدارتر کمک کند. این همکاریها میتواند به تقویت اعتماد سرمایهگذاران و کاهش ریسکهای مرتبط با سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال کمک کند.
***
مزایا و معایب شتکوینها
* مزایای شتکوینها
1- پتانسیل افزایش سریع قیمت: شتکوینها ممکن است در مدت زمان کوتاهی افزایش قیمت داشته باشند.
2- فرصت کسب سود سریع: سرمایهگذاران میتوانند در طول افزایش قیمت شتکوینها سود کسب کنند.
* معایب شتکوینها
1- ریسک بالای از دست دادن سرمایه: سرمایهگذاری در شتکوینها بسیار پرخطر بوده و ممکن است سرمایهگذار تمام سرمایه خود را از دست دهد.
2- عدم ارزش اساسی: شتکوینها فاقد ارزش اساسی یا کاربرد واقعی هستند و بیشتر به عنوان ابزار کلاهبرداری شناخته میشوند.
* آیا خرید شتکوین سرمایهگذاری خوبی است؟
کسب سود از معاملات و سرمایهگذاری در شتکوینها ممکن است اما ریسکهای مربوط به آن بسیار بالاست. شتکوینها به طور کلی سرمایهگذاری خوبی در نظر گرفته نمیشوند. شما باید تحمل ریسک بالایی داشته و در نظر داشته باشید که شتکوینها به ندرت پاداش و سود میدهند.
***
طرحهای پامپ و دامپ
اکثر پروژههای شتکوین از طرحهای پامپ و دامپ پیروی میکنند. در این طرحها، تنها تعداد کمی از «خودیها» یعنی سازندگان و سرمایهگذاران اولیه واقعا میدانند نوسانات قیمت شتکوین چگونه خواهد بود. پس از اتمام طرح پامپ و دامپ، سایر سرمایهگذاران که به این ارز اعتماد کردهاند، تنها مقداری توکن بیارزش خواهند داشت.
* سرمایهگذاری در کوینهای با سرمایه کم
نمیتوان انکار کرد در برخی موارد سرمایهگذاری در کوینها با سرمایه کم میتواند بازده خوبی داشته باشد اما تنها در صورتی که سرمایهگذار بسیار خوششانس باشد و در زمان مناسب آن را بفروشد. احتمال زیادی وجود دارد که سرمایهگذار تمام سرمایه اولیه خود را از دست بدهد.
شتکوینها اغلب هدف و ارزش واقعی ندارند، تیمهای توسعه و وایت پیپر مشکوک دارند و به عنوان طرحهای پامپ و دامپ شناخته میشوند. قیمت شتکوینها با سفتهبازی تعیین میشود و سرمایهگذاری در آنها ریسک بالایی دارد.
بازار ارزهای دیجیتال گسترده و متنوع است و پروژههای بسیاری با هدف ایجاد نوآوری و ارزش واقعی در این فضا وجود دارند. با این حال، تمایز بین یک پروژه معتبر و یک شتکوین نیاز به دقت، تحقیق کامل و درک نشانههای هشداردهنده شتکوینها دارد. سرمایهگذاران با توجه به تیم توسعه پروژه، کاربرد و هدف پروژه، وایت پیپر آن، مشارکت جامعه آن و موارد دیگر میتوانند شتکوینها را تشخیص دهند و آگاهانه تصمیم بگیرند.
در حالی که جذابیت بازده بالای شتکوینها در کوتاهمدت ممکن است وسوسهانگیز باشد، بسیار مهم است با احتیاط به سرمایهگذاری روی شتکوینها نزدیک شوید. معمولا تنها سرمایهگذاران اولیه و سازندگان پروژه میدانند سقوط قیمت شتکوین چه زمانی اتفاق میافتد. اگر خوششانس باشید و بموقع بفروشید، میتوانید مقداری سود کسب کنید. در غیر این صورت امکان دارد سرمایه خود را از دست بدهید.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد سیاستهای ارزی دولت فاصله بین درآمدها و هزینهها را بیشتر کرد
این دستمزد زورش به تورم نمیرسد
گروه اقتصادی: دولت در حالی مجوز افزایش قیمت ارز در بازار آزاد را با اجرای نرخگذاری ارز توافقی اجرا کرده است که همچنان بسیاری از کارگران نسبت به فاصله بین درآمدها و هزینهها نگرانند. با از سرگیری معاملات ارز توافقی، قیمت دلار بازار آزاد روز 26 آذر به محدوده 76 هزار تومان رسید که با در نظر گرفتن قیمت 57 هزار تومان ارز در مردادماه، نرخ دلار تاکنون رشدی 25 درصدی داشته است و به نظر میرسد در صورتی که این روند افزایش قیمت اصلاح نشود، دلار به طور قطع به قیمتهای بالاتر نیز میرسد و این موضوع میتواند انتظارات تورمی ایجاد کند. احسان خاندوزی، وزیر سابق امور اقتصادی و دارایی نیز با تاکید بر اینکه اگر قیمت ارز بازار آزاد کنترل نشود، معاملات ارز توافقی منجر به بروز تورم میشود، در این باره هشدار داده است.
بر همین اساس در صورتی که دولت همچنان به تغییر قیمت ارز در بازار آزاد بیتوجه باشد، حتما باید برنامههایی برای حمایت از دهکهای پایین جامعه بویژه کارگران داشته باشد. البته تاکنون دولت در این زمینه هیچ اظهار نظری نکرده است. از طرف دیگر برخی کارفرمایان با چالشهای جدیدی مانند قطع برق و سهمیهبندی گاز مواجه شدهاند که این مساله میتواند چالشهای بیشتری را در بحث اشتغال و افزایش حقوق کارگران ایجاد کند.
تاثیر سیاستهای ارزی دولت بر وضعیت معیشت کارگران کاملا محسوس است، چرا که بسیاری از کالاهای اساسی ایران وارداتی هستند، به همین دلیل با رشد قیمت ارز تحت تاثیر قرار میگیرند. به همین دلیل در دولت قبل زمانی که قیمت ارز تخصیصی به واردات کالاهای اساسی از 4200 به 28500 تومان رسید، موضوع حمایت از دهکهای پایین جامعه در دستور کار قرار گرفت. همچنین در همان مقطع میزان افزایش حقوق کارگران 39 درصد در نظر گرفته شد. این مساله باعث شد تا حدودی فشار تغییر قیمت ارز کاهش یابد. هر چند در همان مقطع تورم عمومی به بالای 45 درصد رسید که البته در ادامه به صورت تدریجی کاهش یافت.
البته دولت چهاردهم وعده داده سال آینده حقوق و دستمزد در یک دامنه بین 20 تا 40 درصد افزایش یابد اما بخش عمده افزایش حقوق در محدوده بین 25 تا 30 درصد است که کمتر از تورم 33 درصدی ماههای اخیر است. البته نباید نادیده گرفت که رشد اخیر قیمت ارز هنوز اثر خود را روی تورم نشان نداده است. به همین دلیل میتوان نتیجه گرفت افزایش حقوق و دستمزد با تورم تناسب دارد، چرا که پیشبینی خود سازمان برنامه و بودجه برای تورم سال آینده 35 درصد است.
از سویی احتمال اینکه دوباره تورم به بالای 40 درصد برسد نیز وجود دارد. از طرف دیگر با توجه به اینکه مسعود پزشکیان از مردم درباره شرایط کنونی اقتصاد عذرخواهی کرده است، میتوان آن را نوعی اعتراف به ضعف سیاستهای اخیر اقتصادی برای مهار تورم دانست، چرا که رئیسجمهور در دوران کاندیداتوری خود وعده کاهش شکاف طبقاتی را داده بود اما در شرایط کنونی سیاستهای تیم اقتصادی او تورمزا و افزایشدهنده فشار بر معیشت دهکهای پایین جامعه است.
به بیان دیگر، در بودجه 1404 نرخ ارز کالاهای اساسی از 28500 تومان به 38500 تومان خواهد رسید. این تغییر قیمت که حدود 35 درصد است، میتواند به همان میزان بر قیمت کالاهای اساسی اثر تورمی داشته باشد و پرسش این است: آیا در چنین شرایطی دولت نباید برنامهای برای افزایش حقوق و دستمزد کارگران داشته باشد؟
در این میان کمتر از 3 ماه مانده به پایان سال ۱۴۰۳ هنوز خبری از جلسات شورای عالی کار برای تصمیمگیری درباره دستمزد سال آینده کارگران نیست. همچنین هیچ اظهار نظری درباره «ترمیم مزد» کنونی کارگران نشده است. بررسیها نشان میدهد به دلیل نوسانات نرخ ارز، دستمزد تعیین شده برای یک سال کارگران با کاهش ارزش واقعی مواجه شده است. به عنوان مثال، حداقل دستمزد در آغاز سال برابر ۱۱۳ دلار بود که اکنون در ماههای پایانی سال با توجه به شوکهای مداوم نرخ ارز به ۱۰0 دلار رسیده است. در واقع، ارزش واقعی دستمزد همزمان با شوکهای ارزی و کاهش ارزش ریال، در طول سال کاهش یافته است.
اولین نشست شورای عالی کار در دولت چهاردهم ۲۲ آبان برگزار شد اما در آن جلسه به جزئیات ترمیم دستمزد و حق مسکن کارگران اشارهای نشد. محسن باقری، نماینده کارگران در شورای عالی کار در حالی با افتخار اعلام کرد در این جلسه به بحث ترمیم دستمزد و حق مسکن کارگران پرداخته نشده است که توضیح نداد بررسی حقوق کارگران چه زمانی آغاز خواهد شد. آیا قرار است همانند گذشته، این موضوع تا روز آخر سال کشیده شود و در تعطیلات و نبود رسانهها، صدای کارگران شنیده نشود؟
نگاهی به روند حداقل دستمزد در چند سال اخیر نشان میدهد حداقل دستمزد کارگران برای سال ۱۴۰۱ پس از افزایش ۵۷ درصدی نسبت به سال ۱۴۰۰، حدود ۴ میلیون و ۱۸۰ هزار تومان تعیین شد اما نوسان نرخ دلار در پایان سال این افزایش را بیاثر کرد. سال ۱۴۰۲ مخالفت دولت با افزایش مشابه دستمزد، موجب افزایش ۲۰ درصدی دستمزد شد و نوسانات نرخ دلار در ۳ ماه آخر سال بار دیگر دستمزد واقعی کارگران را کاهش داد. در نتیجه، ارزش واقعی دستمزد کارگران در ۲ سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ به پایینترین سطح خود در یک دهه اخیر رسید.
روند افزایشی قیمت دلار معمولا باعث افزایش قیمت تمام کالاها میشود. با این حال، تصمیمگیری برای حداقل دستمزد تا پایان اسفند به تعویق میافتد و در نهایت رقمی برای حداقل دستمزد تصویب میشود که هدف آن جبران افزایش قیمت ارز در ۱۲ ماه پیش از آن است، نه ۱۲ ماه آینده. این روش که حداقل دستمزد بر اساس معیار دلاری تعیین نمیشود، مشکلاتی را برای خانوارهای کارگری به وجود میآورد.
به نظر میرسد الگوبرداری از سازوکارهای تعیین حداقل حقوق در سایر کشورها و اصلاح مکانیزم فعلی میتواند به بهبود وضعیت کمک کند. در شرایط کنونی، مسؤولان اقتصادی دولت باید این پیشنهاد را مورد بررسی قرار دهند تا راهکاری مناسب برای تعیین حداقل دستمزد پیدا کنند. این اقدام میتواند به کاهش فشارهای اقتصادی بر خانوادهها و بهبود معیشت کارگران کمک کند.
برای نمونه میتوان به ترکیه اشاره کرد. در این کشور نیز شاهد افزایش تورم بودیم، اگرچه سرعت آن کمتر از ایران بود. از جمله سیاستهای در نظر گرفته شده توسط دولت ترکیه این بود که ارزش حداقل حقوق را با دلار تعیین کردند، بنابراین احتمال دارد حداقل دستمزد ۲ یا ۳ مرتبه در سال افزایش یابد.
این سیاستها میتواند به کاهش فشارهای اقتصادی و بهبود معیشت کارگران کمک کند. الگوگیری از چنین سیاستهایی در ایران نیز میتواند به تنظیم بهتر دستمزدها و کاهش اثرات منفی نوسانات ارزی منجر شود. بررسی و اجرای این پیشنهادات توسط مسؤولان اقتصادی دولت میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی کارگران کمک کند.
* ناترازی انرژی دستمزد کارگران را ناپایدار میکند؟
مشکل کارگران در سال آینده تنها نرخ ارز نیست، چرا که شرکتهای تولیدی به دلیل قطعیهای مکرر برق و گاز با چالشهایی مواجه شدهاند و وقتی صنایع کاهش تولید ناشی از این قطعیها را تجربه میکنند با کاهش درآمد مواجه میشوند.
از این رو تأمین دستمزد کارگران نیز با مشکل مواجه میشود. به طور کلی، بحران ناترازی انرژی با تورم کالاها و چالش تأمین دستمزد کارگران مرتبط است. قطع برق نهتنها صنایع را تحت تأثیر قرار داده، بلکه ارسال سفارشات را نیز دشوارتر کرده و قیمت کالاها را افزایش داده است. بنابراین فعالان کارگری نگرانند که با کاهش درآمد صنایع، مشکلاتی مانند تأمین دستمزد کارگران و تعدیل نیرو ایجاد شود.
حمید باقریان، رئیس هیاتمدیره یک شرکت فولاد درباره تاثیر قطعی برق بر فعالیت شرکتها گفت:«در کارخانهای با ۱۰۰ نفر نیرو و 3 شیفت کاری، کمبود برق در تابستان و کمبود گاز در زمستان، مشکلات زیادی ایجاد کرده است. به دلیل کمبود برق، ما با نیمی از ظرفیت موجود کار میکنیم و در برخی روزها به دلیل نبود برق، کل مجموعه تعطیل میشود. هزینههای سربار ماهانه، دستمزد کارگران، بیمه و مالیات به طور کامل محاسبه میشود اما ما مجبور به استفاده از ۵۰ درصد ظرفیت خود هستیم که به تولیدکننده خسارتهای بزرگی وارد میکند. مشکل ناترازی برق ملی است و سهم شهرکهای صنعتی ۲ روز در هفته است که به تولید آسیب زیادی میزند».
در این میان کارگران نیز گلایه دارند که با قطعی برق و تعطیلی کارخانهها و کارگاهها حقوقشان محاسبه نمیشود. این مساله باعث شده درآمد ماهانه آنها کاهش یابد. به عبارت دیگر با تعطیلی ۲ روز در هفته، برخی کارخانهها حقوق کارگران خود را تا 30 درصد کاهش دادهاند، در حالی که طبق قانون شرکتها باید حقوق کارمندان را به صورت کامل پرداخت کنند. از طرف دیگر نگرانیهایی درباره میزان حقوق کارگران در سال 1404 نیز وجود دارد، چرا که قانون به صراحت اعلام نکرده است حقوق باید بر مبنای تورم تعیین شود.
محمدصالح جوکار، نماینده مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «وطن امروز» تاکید کرد: «به طور قطع حقوق پرداختی کارگران نباید تحت تاثیر تغییر شیفت کارگران یا تعطیلی موقت کارخانهها قرار بگیرد، هر چند موضوع قطعی برق و سهمیهبندی گاز مشکلات جدیای را برای تولیدکنندهها به وجود آورده است و باید برای حل پایدار این مشکل راهکارهایی را دنبال کرد که صنایع و اقتصاد کشور تحت تاثیر قرار نگیرند».
وی درباره سیاستهای دولت و مجلس برای تعیین حقوق و دستمزد کارگران در سال 1404 تصریح کرد: «در حال حاضر اصلاح ماده ۴۱ قانون کار در دستور کار نیست، به همین دلیل حقوق و دستمزد کارگران در جلسات شورای عالی کار تعیین میشود که بر مبنای چانهزنی نمایندگان کارگری و کارفرمایی است».
در همین رابطه نیما پرتوی، کارشناس ارشد روابط کار درباره این مشکل بیان کرد: «پرداخت مزد در همه ایام تکلیف کارفرماست، مگر اینکه قطع رابطه کاری رخ داده باشد. نبود برق و مواد اولیه ارتباطی به کارگر ندارد، زیرا تهیه و تجهیز کارگاه از مسؤولیتهای کارفرماست. تعطیلی کارگاه به علت نبود برق مشمول قانون کار است و باید با پرداخت فوقالعادههای تعیینشده مطابقت داشته باشد».
با این اوصاف آنچه نمایان است اینکه بار دیگر سایه خاموشیها چرخ صنعت را از کار انداخته است. در حالی که به گفته مسؤولان تامین سوخت نیروگاهها افزایش یافته اما شواهد گویای این است که این اتفاق تاثیری در ناترازی انرژی نداشته است. حالا شرکتهای صنعتی باید فشار بیشتری را تحمل کنند. به عبارت دیگر برخی صنایع انرژیبر در طول هفته مجبورند ۲ روز را به طور کامل تعطیل کنند. این مساله موجب میشود حداقل در ماه 30 درصد از تولید خود را از دست بدهند. از آنجا که هزینهها شرکتها همچنان پایدار میماند، عملا میزان سود شرکتها بشدت کاهش مییابد. به عبارت دیگر درآمدی که در نتیجه تولید چند روز در هفته به دست میآورند، صرف حقوق کارکنان و هزینه نگهداری و... میشود. فتحالله بیات، رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی در این باره اظهار داشت: «کارگران کارگاههای کوچک قرارداد موقت هستند یا قرارداد بسیاری از آنها سفیدامضاست. در شرایطی که برق قطع میشود، امنیت شغلی این افراد بیش از پیش تهدید میشود. در همه بخشهای تولید، قطعی برق میتواند آسیبهای جدی وارد کند، بویژه در کارگاههای کوچک که با ضرر مواجه میشوند و تعدیل نیرو رایج است که به بیکاری بسیاری از کارگران منجر میشود».
یکی از مهمترین مسائل در قطع مکرر برق، آسیب دیدن مشاغل است؛ مشاغلی مانند سوپرمارکتها و تولیدیهای پوشاک تا صنایع خرد و کلان تحت تأثیر این وضعیت هستند و در این میان کارگران متضرر اصلی هستند. حال پرسش این است: آیا دولت به عنوان عامل اصلی این بحران، پاسخگوی خسارات خواهد بود یا قرار است کارگران هزینه آن را بپردازند؟
***
چالش حقوق و دستمزد کارگران پایان مییابد؟
نماینده کارفرمایان در شورای عالی کار، در گفتوگو با «وطن امروز» درباره زمان آغاز نشستهای مشترک برای تصمیمگیری درباره میزان حقوق و دستمزد و نظر نمایندگان کارفرمایی درباره دستمزد اظهار داشت: چند هفتهای است که در مرکز پژوهشها در رابطه با بحث دستمزد و آثار تبعات و مدلهای مختلف مشغول بحث و تبادلنظر هستند. تمام شرکای اجتماعی نیز در این جلسات شرکت دارند. جلسات شورای عالی کار طبق روال سالهای گذشته برگزار خواهد شد و کارگروه مزد تشکیل میشود. علیاصغر آهنیها افزود: معمولا تصمیمات مربوط به میزان حقوق و دستمزد بر اساس دادههای بهمنماه اتخاذ میشود. در جلسه قبلی شورای عالی کار که با حضور وزیر کار برگزار شد، صحبتهای خوبی مطرح شد و امیدواریم در جلسات آینده این مسیر را طبق برنامه پیش ببریم.
* بررسی و تصویب مصوبات
نماینده کارفرمایان در شورای عالی کار توضیح داد در جلسات شورای عالی کار، بحثهای مختلفی ممکن است مطرح شود اما مهمترین موضوع این است که این مباحث با دلایل مختلف مورد بحث قرار گیرند و تأیید یا رد شوند. در نهایت باید تصمیمی اتخاذ شود که تمام زیرساختها برای اجرای آن آماده باشد.
آهنیها بیان کرد: در این جلسات درباره همه موارد بحث خواهد شد و با توجه به آخرین اطلاعاتی که از پژوهشها استخراج میشود، جمعبندیهایی صورت میگیرد؛ دیدگاههای مختلف مطرح میشود و با نظر جمع بهترین تصمیمات اتخاذ خواهد شد.
آهنیها با اشاره به ماده ۴۱ قانون کار توضیح داد: بر اساس این ماده، سالانه یکبار جلسه شورای عالی کار تشکیل میشود. در این جلسه با توجه به پیشبینیهای مربوط به تورم برای سال آینده، یک جمعبندی صورت میگیرد. بر اساس تورم موجود، افزایش نرخ دستمزدها اتفاق خواهد افتاد. این فرآیند در سالهای گذشته نیز انجام شده و افزایش دستمزدها به دلیل تورم موجود بوده است.
* برنامههای دولت در تصمیمات شورای عالی کار
علیاصغر آهنیها افزود: امسال نیز باید در جلسات شرکت کنیم تا برنامههای دولت، سازمان برنامهوبودجه و بانک مرکزی را بررسی کنیم و ببینیم چه تصمیماتی اتخاذ کردهاند و تا چه اندازه پیشرفت داشتهاند. این موارد در تصمیمگیریهای شورای عالی کار تأثیرگذار است و نمیتوان بدون اطلاع از برنامهها و تصمیمات دولت، تصمیمگیری کرد.
آهنیها اظهار داشت: باید بخش زیادی از اطلاعات به جلسات ارائه شود، بحث و بررسیهای لازم صورت گیرد و نظر نهادهای مختلف گرفته شود. این امر ضروری است و قطعاً بحثهای مختلفی خواهیم داشت. با توجه به این مسائل، تلاش خواهیم کرد تصمیماتی اتخاذ کنیم که نهتنها به منافع ملی و بازار کار کشور توجه داشته باشد، بلکه بتوانیم گامهای مثبتی در جهت بهبود وضعیت کارفرمایان و کارگران برداریم.
آهنیها درباره تأثیر افزایش دستمزدها بر تورم گفت: نگاه به این موضوع از زاویهای که فقط افزایش دستمزدها را عامل تورم بدانیم، اشتباه است. با وجود تورم در کشور، طبیعتا باید این مساله را در فرآیند افزایش دستمزدها لحاظ کنیم. حفظ قدرت خرید مردم و اطمینان از اینکه آنها بتوانند زندگی خود را با آرامش بیشتری ادامه دهند، از جمله اهدافی است که باید در نظر گرفته شود.
* نقش کارفرما و کارگر به عنوان اجزای مکمل
نماینده کارفرمایان در شورای عالی کار در ادامه بیان کرد: کارفرما و کارگر 2 جزء لاینفک و مکمل یکدیگر هستند. بسیاری از مشکلات کسبوکارها یا توسط کارفرمایان با کمک کارگران حل میشود و یا برعکس. این 2 گروه مانند یک خانواده هستند که روزانه با هم زندگی میکنند و آرامش خاطر یکدیگر را تأمین میکنند. این آرامش همان نیرویی است که موجب حرکت رو به جلو میشود و این 2 قشر از هم جدا نیستند و مکمل یکدیگرند.
تصمیمات مربوط به حقوق و دستمزد در شورای عالی کار با توجه به اطلاعات پژوهشی و پیشبینیهای تورمی اتخاذ میشود. این روند هر ساله در بهمنماه انجام میشود و امیدواریم بهترین تصمیمات برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی کارگران و کارفرمایان اتخاذ شود. با توجه به مشکلات عدیدهای که کشور با آنها روبهرو است، ضروری است برنامهریزیها به دقت انجام شود و اطلاعات جامع و دقیق در جلسات شورای عالی کار مطرح شود. بدون در نظر گرفتن این موضوع، برنامهریزیها به خطا خواهند رفت و نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.
ارسال به دوستان
نگاه
طرح آمریکایی - صهیونی - ترکی
مهدی گرگانی: دولت سوریه پس از ناکامی تروریستها در جنگ داخلی طی سالهای گذشته به ثبات نسبی دست یافته بود و در حال تقویت توان داخلی و خارجی خود بود تا جایی که بسیاری از کشورهای منطقه که خواستار سرنگونی نظام این کشور بودند به سوی دمشق دست دوستی دراز کردند و حتی از بشار اسد برای حضور دوباره در نشست اتحادیه عرب دعوت به عمل آوردند و سفارتهای خود را یکی پس از دیگری در دمشق بازگشایی کردند.
در این راستا، سقوط حکومت بشار اسد در سوریه در ۱۰ روز باعث حیرت بسیاری از ناظران و تحلیلگران سیاسی در منطقه و جهان شد و از سوی دیگر غافلگیری بسیاری از کشورهای منطقه را در پی داشت. این غافلگیری حتی در محافل سیاسی - رسانهای کشورمان نیز مشهود بود و تا قبل از سخنرانی رهبر حکیم انقلاب درباره تحولات منطقه و به مناسبت سقوط دولت دمشق بسیاری اصلا نمیدانستند چه اتفاقی افتاده یا اینکه جمهوری اسلامی ایران باید چه راهبردی را در مواجهه با این تحولات اتخاذ کند.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای با اشاره به نقش آشکار یک دولت همسایه سوریه در حوادث این کشور، فرمودند: «با وجود این، قرائن متعددی وجود دارد که نشان میدهد توطئهگر، نقشهکش و اتاق فرمان اصلی، آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند». اگر چه ایشان در همان زمان کوتاه بعد از سقوط دولت سوریه، شواهد و قرائن متقنی برای مواضعشان در این زمینه بیان کردند اما طی روزهای گذشته شواهد بیشتری نیز در تایید مواضع معظمله در زمینه تحولات سوریه آشکار و مبرهن شد.
1- اگر چه باور عمومی این است که ترکیه طراح و اجراکننده اصلی سناریوی سقوط حکومت سوریه است اما مواضع مقامات این کشور در روزهای گذشته نشان میدهد آنکارا بیشتر نقش واسط و تسهیلگر امور را برعهده داشته است. هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه دیروز (دوشنبه) در مصاحبه با شبکه سعودی العربیه کدهای مهمی را در این زمینه ارائه کرد.
وی گفت: آنکارا آماده میانجیگری میان آمریکا و رهبران شورشی حاکم بر سوریه است. فیدان همچنین اذعان کرد مقامات این کشور در سطوح بالا در حال هماهنگی با رهبران سعودی در ارتباط با سوریه هستند. آمریکا تاکنون تلاش کرده از نقش رسمی در تحولات سوریه دور بماند اما با پیروزی شورشیان و سقوط بشار اسد در حال خروج از پشت پرده است و به نظر میرسد ترکیه در حال عادیسازی آن و دادن نقش رسمی به ایالات متحده درباره آینده سوریه است.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز اگر چه تلاش میکند خود را پیروز واقعی تحولات سوریه نشان دهد اما هنوز یادمان نرفته تا همین ۶ ماه پیش برای دیدار و گفتوگو با بشار اسد رئیسجمهور مخلوع سوریه به التماس افتاده بود!
به باور بسیاری از کارشناسان، ترکیه بهتنهایی توانایی ساقط کردن حکومت سوریه را نداشت و نقش آنکارا را نباید بیشتر از یک هماهنگکننده و بسترساز، آن هم به بهانه بیاعتنایی بشار اسد و دست رد او به درخواست اردوغان برای عادیسازی روابط ۲ کشور خواند.
2- البته دولت آمریکا پیش از این نیز نقش خود را در حمایت از تروریستهای سوری لو داده بود. ایالات متحده آمریکا سال ۲۰۱۷، احمد شرع یا همان ابومحمد جولانی سرکرده تحریرالشام را در لیست سیاه تروریستی خود قرار داده و ضمن تعیین جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای سر وی، تاکید کرده بود تحریرالشام همان جبهه النصره (شاخه القاعده سوریه) است و با تغییر اسم نمیتواند فرار کند اما تنها یک روز پس از سقوط بشار اسد رسما اعلام کرد گزینه خارج کردن جولانی از لیست تروریستی را بررسی خواهد کرد! از سوی دیگر گفته میشود سفارت سوریه در آمریکا قرار است بزودی بازگشایی شود! چنین سرعت عملی در قبال یک تروریست شناختهشده بینالمللی و بازگشایی سفارت از سوی گروه حاکم بر دمشق که در لیست تروریستی آمریکا قرار دارند نمیتواند یک تصمیم یکشبه باشد، بلکه باید آن را در چارچوب یک پروسه درازمدت و داد و ستدی بزرگ جستوجو کرد.
3- رژیم صهیونیستی در کنار آمریکا حامی و پشتیبان اصلی تروریستها در پیشروی زمینی بود. نیروی هوایی ارتش صهیونیستی از هفتهها قبل از شروع تحرکات زمینی تروریستها به سمت حلب، حماه، حمص و دمشق با بمباران گسترده مواضع ارتش سوریه توان آن را تحلیل برد و نقش اساسی در پیشروی تروریستها در میدان نبرد داشت. در واقع صهیونیستها و آمریکا نقش نیروی هوایی تحریرالشام را ایفا کردند و با بمباران عقبه ارتش سوریه امکان حرکت سریع تروریستها به سمت دمشق را تسهیل کردند.
رهبر معظم انقلاب درباره کمک آمریکاییها و صهیونیستها به تروریستهای سوری فرمودند: اگر اینها نقشهکش حوادث سوریه نبودهاند، چرا برخلاف دیگر کشورها ساکت ننشستند و با بمباران صدها مرکز زیرساختی، فرودگاه، مراکز تحقیقاتی، مراکز تربیت دانشمند و نقاط دیگر سوریه، عملاً در حوادث جاری دخالت کردند؟
نکته جالب توجه دیگر اینکه شورشیان حاکم بر دمشق تاکنون هیچ اعتراضی به حملات گسترده رژیم صهیونیستی به سوریه نداشته و درباره اشغالگریهای جدید این رژیم در منطقه جولان هم سکوت کردهاند که میتواند دلیل دیگری بر هماهنگیهای خاص میان مسؤولان تروریست ۲طرف باشد. علاوه بر آن سران رژیم صهیونیستی نیز کمکم در حال آشکار کردن مواضع واقعی خود در حمایت از تروریستهای حاکم بر دمشق هستند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم بامداد دیروز (دوشنبه) تاکید کرد اسرائیل علاقهای به تقابل با دولت جدید سوریه ندارد و سیاست خود در قبال دمشق را بر اساس شرایط جدید میدانی تدوین خواهد کرد.
4- تحولات سوریه یک بار دیگر مداخله گسترده آمریکاییها در منطقه غرب آسیا را آشکار کرد؛ تحولاتی که این بار با استفاده از بازوی عثمانی-صهیونیستی رقم خورد. دلایل زیادی وجود دارد که باید نگران سوریه باشیم که نخستین آنها توطئه قدیمی آمریکا در ایجاد بهاصطلاح خاورمیانه جدید در قالب طرح خاورمیانه بزرگ است که میتواند به تجزیه سوریه منجر شود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|