|
عملیاتهای موشکی یمن توهم و اعتماد به نفس رژیم صهیونیستی را در هم شکست
سیلی تأثیرگذار یمن
گروه بینالملل: طی هفتههای گذشته و پس از تحولات سوریه که بلافاصله پس از برقراری آتشبس در جنوب لبنان و شمال سرزمینهای اشغالی اتفاق افتاد، بسیاری از تحلیلگران غربی و مقامات رژیم صهیونیستی دچار خطای راهبردی درباره محور مقاومت شدند. سقوط دولت سوریه و روی کار آمدن تکفیریهای تحریرالشام در این کشور و عملیات ارتش رژیم صهیونیستی علیه تمامیت ارضی سوریه و زیرساختها و تجهیزات ارتش این کشور، اعتماد به نفس کاذبی را برای صهیونیستها فراهم آورد تا درباره حمله به سایر گروههای محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به صورت علنی صحبت و تهدیدهایی را در این راستا مطرح کنند. از حمله به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ایران گرفته تا نقض آتشبس در لبنان و اقدام علیه مقاومت در عراق و یمن از جمله اقداماتی بود که در دستور کار مقامات رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا قرار گرفته بود و این تحلیلها و سخنرانیها ناشی از این اعتماد به نفس کاذب بود؛ اعتماد به نفسی که چندان طولانی نشد و عملیاتهای موشکی یمن سیلی واقعیت میدان را به صورت رژیم صهیونیستی و مقامات نظامی و امنیتی آن وارد کرد.
نیروهای مسلح یمن و قوای موشکی و پهپادی آن طی چند هفته گذشته بویژه پس از سقوط دولت سوریه عملیاتهای پهپادی و موشکی متعددی را علیه رژیم صهیونیستی در قالب پنجمین مرحله از عملیاتهای نیروهای مسلح یمن در حمایت از مقاومت غزه انجام دادند؛ عملیاتهایی که به موازات محاصره بنادر جنوبی رژیم صهیونیستی در دریای سرخ ادامه دارد و ضربات متعددی را به اقتصاد و امنیت رژیم صهیونیستی وارد کرده است. دور جدید عملیاتهای موشکی و پهپادی یمن اما متفاوت از عملیاتهای سابق است؛ عملیاتهایی که با تعداد کمتری موشک انجام میشود اما قدرت و دقت بیشتری دارد. در دور جدید عملیاتهای موشکی یمن علیه رژیم صهیونیستی در حمایت از مقاومت غزه، موشکهای مافوق صوت «فلسطین 2» به صورت دو فروندی و حتی تک فروندی از خاک یمن علیه رژیم صهیونیستی شلیک شده است و این موشکها از سپرهای چند لایه پدافندی ارتش رژیم صهیونیستی بدون مشکل خاصی عبور میکنند و عمق سرزمینهای اشغالی را هدف قرار میدهند. ضربات سهمگین و کاری یمنیها به قدری تاثیرگذار بوده است که حتی دفاع هوایی ضد بالستیک آمریکا که استقرار آن در سرزمینهای اشغالی سر و صدای بسیاری به راه انداخته بود توانایی مقابله با آنها را ندارد و همین مساله نیز منجر به ایجاد وحشت و ناامنی در عمق سرزمینهای اشغالی شده است.
ضرباتی که تاکنون به سوی هدف قرار دادن تاسیسات استراتژیک صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی نرفته اما نشان داده است توان این کار را نیز دارد و پدافند هوایی چندلایه گرانقیمت و پرمدعای رژیم صهیونیستی توان مقابله با آن را ندارد.
عملیاتهای یمنیها و جنبش انصارالله علیه رژیم صهیونیستی بار دیگر رژیم صهیونیستی را در موضع ضعف قرار داده است و حملات متجاوزانه متعدد صهیونیستها و حملات نیابتی آمریکا و انگلیس نیز نتوانسته در مقابل این عملیاتها بازدارندگی ایجاد کند. مقاومت یمن و مردم مقاوم این کشور بارها بهرغم حملات و تجاوزات وحشیانه صهیونیستها و متحدان غربیشان دست از حمایت از فلسطین نکشیده و همچنان به عملیاتهای حمایتی خود از نوار غزه ادامه میدهند؛ عملیاتهایی که به تهدید جدی برای رژیم صهیونیستی تبدیل شده است و به رغم تسلط رژیم بر بلندیهای جبلالشیخ و سقوط دولت سوریه، همچنان منجر به تامین امنیت صهیونیستها و عادی شدن وضعیت در سرزمینهای اشغالی نشده است؛ مسالهای که به کابوس این روزهای رژیم صهیونیستی منجر شده است و شهرکنشینان را همچنان و پس از آتشبس لبنان به پناهگاهها میکشاند. همین مساله و ناتوانی صهیونیستها و متحدانش در ایجاد بازدارندگی برای رژیم صهیونیستی نیز منجر به شکست اعتماد بهنفس و ژست پیروز آنها شده است. پس از سقوط دولت سوریه برخلاف انتظار غربیها و صهیونیستها افزایش توان تهاجمی و نظامی یمن علیه رژیم صهیونیستی منجر به حفظ فشار محور مقاومت بر سرزمینهای اشغالی شد و از سوی دیگر عملیاتهای مجاهدان قسام در نوار غزه نیز برای صهیونیستها کشندهتر و مخربتر شده است. از سوی دیگر کرانه باختری نیز دستخوش تحولات مهمی شده است که امنیت صهیونیستهای شهرکنشین را بسیار بیشتر از نواحی نزدیک به نوار غزه تهدید میکند. مجموع این تحولات منجر به عقبنشینی مقامات صهیونیست مقابل محور مقاومت و ادعای پیروزی قاطع بر آن شده است، این در حالی است که تهدید مقامات یمنی علیه رژیم صهیونیستی همچنان وارد مرحله ششم عملیاتهای انصارالله یمن نشده است. در صورت ادامه تعرضات صهیونیستها و متحدان غربی آنها علیه یمن و غزه ورود به مرحله ششم عملیاتهای یمنیها علیه رژیم صهیونیستی بسیار محتمل است و مقاومت یمن در این مرحله از تسلیحات و عملیاتهای کوبنده جدیدی رونمایی خواهد کرد؛ عملیاتهایی که ناوگان دریایی و جنگندههای ائتلاف غربی نیز توان مقابله با آن را نخواهند داشت و مانند عملیات اخیر یمنیها علیه ناوگان آمریکایی منجر به آسیب جدی به آنها خواهد شد؛ مسالهای که چهره شکستناپذیر قدرتهای غربی را در هم خواهد شکست و اعتماد به نفس صهیونیستها را بیشتر از قبل کاهش میدهد. این رویکرد در سخنان رهبران و فرماندهان انصارالله یمن که اخیرا توسط مقامات رژیم و دولتهای غربی به ترور تهدید شدهاند نیز نمایان است و بعید است ترور فرماندهان و حملات هوایی به یمنی که در مسیر مبارزه با رژیم صهیونیستی آماده ایثار حداکثری است تاثیری بگذارد.
ارسال به دوستان
مروری بر وضعیت سینمای اجتماعی ایران که در سالهای اخیر به بیرمقترین وضعیتش رسیده است
آیینه شکستهای برابر اجتماع
میلاد جلیلزاده، خبرنگار: چندی پیش مجید توکلی، کارگردان سینما در یادداشتی سرگشاده نوشته بود «ما داریم زیر فشار کمدیها له میشویم» و منظور او از عبارت «ما» در این جمله، فیلمسازان سینمای اجتماعی بود. او نوشته بود: ما فیلم «عزیز» را با هزینه خصوصی ساختیم و با اینکه در چند فستیوال جهانی هم دیده شد، همه هدفمان اکران داخلی بود ولی الان چند ماه است به در و دیوار میزنیم که لابهلای انبوه کمدیها اکرانش کنیم اما نمیشود و نمیگذارند.
توکلی در ادامه متنش با اشاره تلویحی و سربسته به مدیریت دولتی حوزه سینما آورده بود: حمایت چشمبسته از سینمای کمدی و آدرس غلط دادن به فیلمسازان، نتیجهای بهتر از این ندارد که محسن امیریوسفی و کاوه سجادیحسینی هم کمدی بسازند. بالا و پایین اکرانت هم میشود از این کمدی به آن کمدی. داریم وسط این کمدیها له میشویم و قدرت هم که دست سینماداران است و براحتی سانس نمیدهند. اصلا چرا باید بدهند، وقتی ذائقه مخاطب را خیلی هدفمند تغییر دادهاند؟
استقبالی که از یادداشت این کارگردان جوان و نسبتا معمولی سینمای ایران شد، مقداری غافلگیرکننده بود و دلیلش را باید در وضعیتی دید که طناب را دور گلوی همه سینماییها (جز کمدیسازان و سالنداران) تنگتر میکند و وقتی صدای یکی بلند میشود، همه با او همنوا میشوند. بالاخره به فیلم «عزیز» هم از ۲۸ آذر اکران عمومی دادند اما تنها در ۶۵ سالن. اگر به فهرست ۱۵ فیلمی که از ابتدای امسال تا به حال در بیشتر از ۵۰۰ سالن نمایش اکران شدهاند نگاهی بیندازیم، فقط ۳ فیلم کودک و نوجوان میبینیم، یک فیلم تاریخی، یک فیلم اجتماعی و باقی همگی کمدی هستند. این وضعیت غیرطبیعی سوالاتی را در ذهن هر داور بیطرفی به وجود میآورد که ناظر است بر جامعهای که در کوران مسائل اجتماعی است و طبیعتا باید دوست داشته باشد تصویر دغدغهها و رویاهایش را روی پرده سینما ببیند اما معلوم نیست چرا سینمای اجتماعیاش باید اینقدر ضعیف ظاهر شود؟
سینمای اجتماعی ایران از دهه ۹۰ به این سو تقریبا منحصر شد به بیان دغدغههای طبقه متوسط مرکزنشین و از لایههای سنتی، طبقات فرودست و انواع گروههای اجتماعی دیگر فاصله گرفت. این اتفاق بویژه پس از موفقیت فیلم «جدایی نادر از سیمین» در مراسم اسکار و به راه افتادن موج پسافرهادی آغاز شد. در این شرایط حتی فیلمهایی که شخصیتهایشان از طبقات فرودست جامعه بودند هم با یک عینک طبقه متوسطی دیده میشدند و این فاصله گرفتن سینما از چشمانداز لایهها و طبقات مختلف اجتماعی به نفع یک جامعه کوچکتر و خاص، باعث شد مفهوم سینمای اجتماعی به سینمای بخشی از اجتماع تقلیل یابد. از سوی دیگر روابط ایران با کشورهای غربی بویژه پس از ماجرای جنگ اوکراین به شکلی درآمد که آنها دیگر تلاش برای جهتدهی به سینمای رسمی ایران توسط جشنوارهها را کنار گذاشتند و به مخاصمه علنی و عیان رو آوردند. اینها باعث شد سینمایی که به طور طبیعی از توده وسیع مخاطبان فاصله گرفته بود، حامیان خارجیاش را هم از دست بدهد و در مقابل کمدیهای سطح پایینی که حمایت ویژهای از آنها در اکران میشد، بیسلاح و بیسپر بماند. حالا در خلأ وجود یک سینمای اجتماعی قدرتمند، ایرانیها تنها با فیلمهایی در اکران سالانه کشورشان مواجهند که به درد تخدیر و فراموش کردن موقتی دردها میخورند اما دردها هم به قدری زیاد شدهاند که چنین مسکنی دیگر جواب نمیدهد و این شرایط، سینمای ایران را به لحاظ تجاری یک پله دیگر به سمت سقوط نزدیکتر کرده است. در ادامه یک بررسی اجمالی و گذرا بر تعاریف و مفاهیم مربوط به سینمای اجتماعی داشتهایم و مروری بر تاریخچه سینمای اجتماعی ایران کردهایم تا مشخص شود این پدیده چطور و تحت چه شرایطی شکل گرفت و رشد کرد و حالا چرا به این روز افتاده است.
* تولد یک ژانر
در ایران زیاد این جمله شنیده شده که سینمای اجتماعی ژانر نیست و در نهایت یک رویکرد است اما در واقع طبق تعاریف جهانی، چنین ژانری وجود دارد. البته اسم دقیقتر آن سینمای مسالهمحور اجتماعی است؛Social problem film.
مشکل تعریف سینمای اجتماعی به عنوان یک ژانر به جایی برمیگردد که خیلی از فیلمها به همین موضوعات میپردازند اما مشخصا فیلم اجتماعی نیستند. برای همین ۲ خصوصیت عمده تعیین شده که تا حدودی میتوانند این نوع فیلمها را از بقیه جدا کنند. اول اینکه فیلمهای اجتماعی فرزند زمانه خودشان هستند و به این شکل از هنر تعلیمی که ممکن است پیامهایش ازلی و ابدی باشد جدا میشوند. البته امکان دارد موضوعاتی که در یک فیلم اجتماعی مطرح میشوند، در دورههای دیگر و جاهای دیگر دنیا هم موضوعیت پیدا کنند اما هدف فیلمساز، ابلاغ یک پیام لازمان و لامکان نیست. مورد دوم به تمرکز فیلم روی موضوعی بازمیگردد که طرح کرده است. به عنوان مثال فیلمهای گانگستری یا بعضی فیلمهای ژانر زندان هم ممکن است یکسری مسائل اجتماعی را بازتاب دهند اما در واقع مشکل را به شکلی که واجد شرایط ژانر اجتماعی باشد بررسی نمیکنند و تمرکز اصلیشان روی آن مساله نیست. این جریان سینمایی از دهه ۳۰ در هالیوود به وجود آمد و از دهه ۴۰ به بعد بود که اسم و رسم پیدا کرد. بعد از جنگ دوم جهانی رئالیسم اجتماعی با جنبش نئورئالیسم ایتالیا تجلی خیلی قویتری پیدا کرد و پس از آن در جاهای مختلف دنیا، سینما دچار جریان موج نو شد؛ موجی نوی انگلستان، فرانسه، آلمان و... .
با اینکه بخشی از موج نو به ساختارشکنیهای فرمی مربوط میشود، از آنجا که این جریان ذاتا به مسائل روز جامعه توجه دارد، تمهای اجتماعی هم در آن بسامد بالایی مییابد. از دهه 70 میلادی که مصادف میشد با سال ۱۳۴۸، در سینمای ایران هم جریان موج نو به وجود آمد و این موج هرچند به خاطر سانسور، حدود 5 سالی بیشتر نتوانست به کارش ادامه دهد، پایهگذار جریان اجتماعی و مسالهمحور در سینمای ایران شد.
* سینمای اجتماعی ایران پس از انقلاب اسلامی
سینمای ایران کارش را به طور جدی از سال ۱۳۲۸ شروع کرد و مدتی طول کشید تا جرقه نخستین تمایلات به سمت سینمای اجتماعی زده شود. فرخ غفاری سال 1337 فیلم «جنوب شهر» را ساخت که چند شب بیشتر روی پرده دوام نیاورد و توقیف شد. بعد هم سانسور به قدری محتوای فیلم را تغییر داد که کارگردان دیگر حاضر نشد اسمش در تیتراژ باشد و فیلم، سال ۴۲ با اسم جدید «رقابت در شهر» روی پرده رفت. غفاری یک سال بعد از این جریان، در مقابل فشار جو موجود کاملا تسلیم شد و فیلم «عروس کدومه؟» را کارگردانی کرد. سال ۴۸ همزمان ۲ فیلم «قیصر» و «گاو» از مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی روی پرده رفتند که هر ۲ فیلم دورگه بودند. یکی هم ژن عامهپسند داشت و هم ژن سینمای اجتماعی و آن یکی، هم ژن روشنفکری داشت و هم مسالهای اجتماعی را طرح میکرد. این شروع جریان موج نو بود که در ادامه افراد دیگری هم به آن اضافه شدند و پرچمش را بالا بردند. در خیلی از فیلمهای این جریان درونمایه اجتماعی هم وجود داشت اما طناب سانسور از سالهای ۵۳ و ۵۴ به بعد به قدری دور گلویش تنگ شد که نفسش را بند آورد. بعد از انقلاب اکثر موجنوییها توانستند به صحنه بازگردند و به علاوه نسل جدیدی از فیلمسازان ایرانی وارد میدان شدند که به آنها میگفتند سینمای نوین. تا نیمههای دهه ۶۰ بحثهای جدی سینما یا مربوط به نقد رژیم قبل بود یا موضوع جنگ اما از جایی به بعد کمکم سینمای اجتماعی دوباره وارد گود شد. یکی از نخستین کسانی که در دهه ۶۰ سراغ سینمای اجتماعی رفت، کیانوش عیاری بود با «تنوره دیو» در سال ۶۴؛ البته با روایتی در فضای روستایی. بعد در سال ۶۶ دستیار او رخشان بنیاعتماد وارد کار فیلمسازی حرفهای شد و سهگانه «خارج از محدوده»، «زرد قناری» و «پول خارجی» را تا آخر آن دهه ساخت که کاملا به سینمای اجتماعی تعلق داشتند. در همان دهه فیلمهای دیگری مثل «اجارهنشینها» با اینکه کمدی بودند، به سینمای اجتماعی هم تعلق داشتند. در دهه ۷۰ سینمای اجتماعی با ۲ درونمایه اصلی کارش را جدیتر و قویتر پیش برد؛ یکی مساله زنان بود و دیگری تبعات جنگ. در نخستین سال از دهه ۷۰ مجید مجیدی نخستین فیلم بلندش را ساخت به اسم «بدوک» که خیلی تلخ بود و ظلمی که به دختران فقیر سیستانوبلوچستان میشد، در آن به نمایش درآمد. فیلمسازان دیگری هم وارد این فضا شدند و به مسائل اجتماعی مرتبط با موضوع زنان پرداختند. از طرف دیگر موضوع پایان جنگ و تبعات به جا مانده از آن هم دستمایه فیلمهای متعددی شد که «آبادانیها» و «از کرخه تا راین» با وجود اختلافات متعددی که در دیدگاهشان به مساله وجود داشت، ۲ نمونه مطرح این جریان تا قبل از سال ۷۶ هستند. فیلم «آدمبرفی» هم که داوود میرباقری کارگردانی کرد، اگرچه فرم رئالیستی نداشت، میتوانست در دستهبندی سینمای اجتماعی قرار بگیرد.
* از آژانس تا جدایی؛ دورانی پر از اوج و فرود
بهمن 1376 در جشنواره فجر، از فیلم «آژانس شیشهای» رونمایی شد که ترکیبی از اکثر مسائل اجتماعی روز به حساب میآمد. هم طعنه به سیستم اداری و بروکراسی فشل آن زمان میزد، هم به دغدغههای نسل جدید راجعبه آیندهشان نگاه داشت، هم به تعریف امنیت ملی ربط پیدا میکرد و هم تبعات به جا مانده از جنگ را نشان میداد. این فیلم حتی تضاربی را که بین گروههای اجتماعی مختلف مردم وجود داشت را هم در حد اعلا و نقطه جوش نمایش میداد. از آن سال به بعد سینمای ایران تا مدتی رفت به سمت فیلمهایی که سیاستزده بودند. دهه ۸۰ با فیلمهایی مثل «زیر پوست شهر»، «زیر نور ماه» و «ارتفاع پست» شروع شد و با «نفس عمیق» از پرویز شهبازی و «شهر زیبا» از اصغر فرهادی ادامه پیدا کرد. رسول صدرعاملی که سال ۷۷ در «دختری با کفشهای کتانی»، به مسائل دختران نوجوان جامعه پرداخته بود، سال ۸۰ با «من ترانه ۱۵ سال دارم» این سبک از آسیبشناسی را به محیط طبقات فرودست و آسیبپذیرتر جامعه برد و ۳ سال بعد با «دیشب باباتو دیدم آیدا» به این سهگانه پایان داد. 3-2 سال بعد «سنتوری» از داریوش مهرجویی که سرنوشت تلخی در اکران پیدا کرد، در دستگاههای پخش خانگی بیشتر از هر فیلم دیگری دیده شد و به جایگاه یکی از بهیادماندنیترین فیلمهای اجتماعی ایران رسید. در اواخر دهه ۸۰ «جدایی نادر از سیمین» روی پرده رفت که برنده اسکار هم شد و موج پسافرهادی که بخش عمدهای از سینمای دهه ۹۰ ایران را با خودش برد، با همین فیلم به راه افتاد. سینمای اجتماعی دهه ۹۰ هر چند نقاط درخشان یا لااقل قابل اعتنایی به خودش دید اما بیشتر درگیر دغدغههای بخش خاصی از طبقه متوسط بود که فیلم «جدایی نادر از سیمین» توجهات را به سمتشان جلب کرد.
* سینمای موج پسافرهادی
سعید روستایی که در دهه ۹۰ وارد فیلمسازی حرفهای شد، کاملا در چارچوب سینمای اجتماعی قرار میگرفت و اواخر این دهه محمد کارت با «شنای پروانه» وارد گود شد. در این میان فیلمهای اجتماعی پرتعداد دیگری هم ساخته شدند که تقریبا هیچکدام موفق نشدند نظر بخش قابل توجهی از مخاطبان سینما را به دست بیاورند و همین باعث شد این پیشفرض در ذهن خیلیها نقش ببندد که سینمای اجتماعی، یعنی سینمای نفروش. سال ۱۴۰۰ دو فیلم «علفزار» از کاظم دانشی و «ملاقات خصوصی» از امید شمس در جشنواره فجر نمایش داده شدند که هر دو کار اول کارگردانانشان بودند و هر دو درونمایه اجتماعی داشتند. مرتضی علیزاده هم سال ۱۴۰۲ با فیلمنامهای از کاظم دانشی «بیبدن» را ساخت که بهار 1403 روی پرده رفت و فروش خوبی داشت. در تمام این سالها سینمای اجتماعی ایران سوای مضمون هر فیلم و موضوعی که به آن میپرداخت، با ۲ مساله و برچسب کلان مواجه بود که باید تکلیفش را با آنها روشن میکرد؛ یکی مساله سیاهنمایی بود که اگر جشنوارههای خارجی یا به طور دقیقتر فستیوالهای غربی نبودند، اساسا میتوانست مطرح نشود و دیگری طیف و طبقهای از جامعه بود که معضلات و مسائلشان در سینما مطرح میشد یا سینما از چشمانداز آنها به موضوعات نگاه میکرد.
این مساله به طور خاص از دهه ۹۰ بغرنجتر شد و سینمای اجتماعی ایران را در چشمانداز بخشی از طبقه متوسط ایران محدود کرد، طوری که مسائلی مثل مهاجرت در آن خیلی پررنگ بود اما از مسائل دیگری مثل اجاره مسکن یا تلاش بیفرجام برای خانهدار شدن، عدالت آموزشی، چالش حداقل دستمزد، مشکلات بازنشستهها و خیلی از مسائل دیگری که جزو موضوعات متداول در سینمای اجتماعی تمام دنیا هستند و در ایران هم قبل از این، موضوع خیلی از فیلمها بود، دیگر کمتر میشد نشانههایی در فیلمهای ایرانی دید.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
تمرکز موشکهای یمن بر تلآویو
مهدی بختیاری: حملات مداوم و دقیق نیروهای مقاومت یمن به سرزمینهای اشغالی -بویژه تلآویو - به یکی از دردسرهای بزرگ صهیونیستها تبدیل شده است، خصوصا که فاصله زیاد یمن با سرزمینهای اشغالی (بیش از 2 هزار کیلومتر)، این امکان را هم از اسرائیل میگیرد که هر وقت دلش خواست بتواند براحتی به آنجا حمله کند (برخلاف آن چیزی که در غزه، لبنان و سوریه دیدیم).
انصارالله یمن به عنوان بخشی مهم از جبهه مقاومت، ۲۰ روز پس از شروع عملیات توفان الاقصی وارد میدان مقابله با رژیم صهیونیستی شد و طی این ۱۴ ماه نقشی اساسی در این مبارزه ایفا کرده است که مهمترین آن در دریای سرخ بوده که حملات زیادی با هدف مختل کردن توان اقتصادی رژیم صهیونیستی انجام داده است.
بندر ایلات به عنوان یکی از ۲ بندر مهم این رژیم (در کنار حیفا) در جنوبیترین نقطه سرزمینهای اشغالی در جوار دریای سرخ قرار دارد و بیشترین نقلوانتقالات اسرائیل از همین بندر انجام میشود و تمرکز یمنیها بر این نقطه، یکی از اصلیترین خطوط مواصلاتی و یکی از شریانهای اصلی حیات اقتصادی رژیم را تقریباً قطع کرده است. هیچ کشتی اسرائیلی یا متعلق به متحدان آن (نظیر آمریکا و کشورهای اروپایی) از کمند آتش یمنیها در این منطقه در امان نبوده و این موضوع اثر زیادی بر اقتصاد اسرائیل در حال جنگ گذاشته است. رژیم اشغالگر برای دور زدن بندر ایلات و انتقال این خط تجاری به بندر حیفا در شمال فلسطین اشغالی هم کار بسیار سختی دارد. طولانیتر شدن مسیر دریایی و انتقال از دریای سرخ به دریای مدیترانه کار آسانی نیست اما همین ایده هم با عملیات اخیر یمنیها در تلآویو از سمت مدیترانه با چالشهای بزرگی مواجه خواهد شد. مبارزه یمنیها با اشغالگران قدس البته تنها محدود به این مساله نبود. در ماههای گذشته، ارسال پهپاد انتحاری به سمت تلآویو و اصابت آن به هدف، صفحه جدیدی از مبارزات یمنیها را ورق زد و اسرائیل فهمید حالا با یک تهدید جدی، این بار از هوا و علیه نقاط بسیار حساس غصبی خود در روی زمین نیز مواجه است. این اقدام نشان داد یمنیها نه فقط در دریای سرخ، بلکه در دریای مدیترانه نیز توان مختل کردن اقتصاد اسرائیل را دارند.
در حالی که اسرائیل به دنبال پیدا کردن راهکاری برای متوقف کردن پهپادهای یمنی بود، انصارالله برگ برنده دیگری رو کرد: موشکهای بالستیک هایپرسونیک «فلسطین 2».
گروههای مقاومت یمنی طی چند روز گذشته چند حمله موفق موشکی به تلآویو داشتند و این عملیاتها آنقدر مهم بود که آمریکاییها این بار به نیابت از فرزند نامشروع خود وارد عمل شدند و اقدام به بمباران سنگین صنعا، پایتخت یمن کردند؛ اقدامی که البته برای آنها بسیار پرهزینه هم بود و یکی از جنگندههای «اف ۱۸» ارتش تروریست آمریکا (تحت فرماندهی سنتکام) حین برگشت هدف قرار گرفت و ساقط شد. اینکه این هواپیما چطور مورد اصابت قرار گرفته، چندان روشن نیست. یمنیها اعلام کردند آتش پدافند هوایی آنها این جنگنده را ساقط کرده و آمریکاییها (شاید برای فرار از ننگ این شکست بزرگ) مدعی شدند پدافند هوایی خودشان به این جنگنده شلیک کرده است (در واقع بین بد و بدتر، بد را عنوان کردند).
فارغ از این موضوع، حملات موشکی یمن به سرزمینهای اشغالی از چند جهت قابل توجه است. اول اینکه این موشکها در حالی به تلآویو اصابت میکنند که حملات به شکل شلیک انبوه (یکی از مهمترین راهکارهای مقابله با پدافند هوایی) صورت نگرفته است و در مواردی تنها با یک تیر موشک انجام شده و همان موشک هم توانسته از پدافند چندلایه اسرائیل عبور کرده و به هدف اصابت کند.
این در حالی است که رژیم صهیونیستی یکی از مدرنترین و در عین حال گرانترین سامانههای موشکی پدافند هوایی در دنیا را در اختیار دارد. گنبد آهنین، فلاخن داوود و پیکان مهمترین سامانههایی هستند که در سیستم پدافند هوایی اسرائیل هر کدام برای یک مامورت خاص تعریف شدهاند و علاوه بر این، پس از عملیات «وعده صادق 2» که ایران در آن با 200 فروند موشک به سرزمینهای اشغالی حمله کرد و عمده این موشکها نیز توانستند از کمند پدافند هوایی اسرائیل عبور کنند، صهیونیستها اقدام به خرید سامانه موشکی جدید «تاد» از ایالات متحده کردند و تحویل سریع آن به رژیم نیز بازخوردهای زیادی در رسانهها پیدا کرد. حالا موشک تنهای یمنیها از همه این سامانهها عبور میکند و این بزرگترین چالش ارتش صهیونیستی است و آنها بخوبی میدانند تداوم چنین وضعی، خصوصا اگر با حملات پرتعداد موشکی همراه شود، قطعاً آنها را دچار خسارات فراوانی خواهد کرد که تبعات آن میتواند تا مدتها دامنگیر صهیونیستها باشد.
این درحالی است که رژیم صهیونیستی سال 2022 حدود 23 میلیارد دلار هزینه ارتش خود کرده اما در مقابل، یمنیها با هزینه بسیار پایینتر توانستهاند علاوه بر غلبه بر پدافند اسرائیل از سد پدافند ضدموشکی تاد آمریکا هم بگذرند.
در حقیقت این عملیاتها که به صورت کمحجم اما مداوم، آن هم از فاصله بیش از 2 هزار کیلومتری انجام میشود، نشان میدهد ساختار پدافند هوایی رژیم صهیونیستی با ضعفهای جدی مواجه است و کمک گرفتن از کشورهای عضو ناتو، همپیمانان منطقهای و حتی استقرار سامانههای آمریکایی هم نتوانسته به آنها کمکی کند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از روند کاهش تحویل سوخت به نیروگاهها در دولت چهاردهم در مقایسه با دولت سیزدهم گزارش میدهد
بیتدبیری خاموش
متوسط ذخیرهسازی روزانه سوخت در دولت چهاردهم ۷.۲۱ میلیون لیتر کاهش یافت و همین مسأله منجر به تشدید خاموشیها در پاییز و زمستان شد
گروه اقتصادی: قطعی برق بیسابقه و افت فشار گاز در ۲ ماه گذشته مشکلات زیادی را برای مردم، صنعتگران و کشاورزان در پی داشته است. این موضوع تقریبا در کشور بیسابقه است، چرا که در این فصل از سال هیچگاه قطعی گسترده برق را نداشتیم. به عبارت دیگر مهرماه پایان قطعی برق بخش خانگی و سهمیهبندی برق صنایع بود اما امسال دلایلی همچون عدم ذخیرهسازی مناسب سوخت، بیتوجهی به افزایش تقاضای برق در کشور و همچنین استفاده غیرمجاز برق در مزارع رمزارز بعد از رشد قیمت بیت کوین از علل قطع برق بوده است.
بررسیهای کارشناسی اطلاعات وزارت نفت و وزارت نیرو درباره تامین برق نیروگاهها میتواند تا حدودی ابعاد خاموشیها در کشور را روشن کند.
تمام نیروگاههای حرارتی کشور بر مبنای مصرف گاز طبیعی طراحی شدهاند. با این حال، کمبود گاز طبیعی در سالهای اخیر سبب شده تا در دوره فصول سرد، همزمان با کاهش گاز تأمینشده برای نیروگاهها، جهت جلوگیری از قطع برق، سوخت مایع شامل گازوئیل و مازوت جایگزین گاز طبیعی شود، بنابراین وقتی کمبود سوخت گاز روی دهد نیروگاهها مجبور به استفاده از سوخت گازوئیل خواهند بود. حال در شرایطی که این نیروگاهها نتوانند گازوئیل مورد نیاز خود را تامین کنند به کاهش ظرفیت تولید آنها منجر میشود یا حتی به سمت استفاده از مازوت میروند. به همین دلیل در شرایط قطعی گاز نیروگاهها احتمال تشدید آلودگی هوا در کشور وجود دارد.
* علت اصلی بروز مشکلات در برق و گاز
طبق آمار تأییدشده توسط وزارت نیرو و وزارت نفت، متوسط روزانه پرشدگی ذخایر گازوئیل در ۵ ماه فعالیت دولت سیزدهم در سال ۱۴۰۳ معادل ۱۰ میلیون لیتر در روز بوده است. این در حالی که در ۳ ماه فعالیت دولت چهاردهم، از ابتدای شهریور تا ابتدای آذرماه سال جاری، نهتنها ذخایر راهبردی گازوئیل نیروگاهها پر نشد، بلکه به طور متوسط روزانه 7.21 میلیون لیتر از این ذخایر کاسته شد. این مساله به طور قطع در تشدید کاهش سوخت نیروگاهها موثر بود به طوری که در پاییز امسال میزان ذخیره نیروگاهها به جای 3.2 میلیارد لیتر نفتگازی که در پاییز سال گذشته ثبت شده بود به حدود 1.8 میلیارد لیتر ذخیره رسید.
این کاهش ذخایر گازوئیل و کمبود گاز طبیعی، علت اصلی قطع برق و گاز در روزهای اخیر بوده است. برای جلوگیری از بروز چنین مشکلاتی در آینده، لازم است مدیریت بهینه منابع انرژی و تدوین برنامههای بلندمدت برای تأمین پایدار انرژی مورد توجه قرار گیرد. البته اخیرا وزارت نفت اعلام کرده میزان تحویل سوخت در پاییز امسال نسبت به تابستان جاری افزایش یافته است اما آمار دقیقی از میزان ذخیره کنونی نیروگاهها در دسترس نیست. از آنجا که هنوز خاموشی و آلودگی هوا وجود دارد، نشان میدهد برخی نیروگاهها هنوز از مازوت استفاده میکنند. به طور کلی حدود 8 درصد آلایندگی کشور مربوط به نیروگاهها و استفاده از مازوت است.
* بررسی مصرف مازوت در نیروگاهها و کاهش ذخایر گازوئیل
یکی از ابهامات مطرح شده در زمینه تامین سوخت، استناد به مصوبه بالادستی مبنی بر عدم مصرف مازوت در نیروگاهها در فصول گرم است. لازم به ذکر است که این مصوبه ۱۰ مرداد امسال صادر شد و به موجب آن، چند برابر متوسط سالهای قبل، مازوت مصرف شده است. این مصوبه الزامی برای نهاد قضایی جهت فکپلمپ مخازن تعدادی از نیروگاههای مازوتسوز کشور نداشت اما با این وجود از حداکثر ظرفیت مصوبه استفاده شد.
شهریور ۱۴۰۰، زمانی که دولت سیزدهم امور را از دولت دوازدهم تحویل گرفت، میزان ذخایر گازوئیل ۱۵۰ میلیون لیتر کمتر از شهریور ۱۴۰۳ بود اما در دوره شهریور تا آذرماه، افزایش ۱۱۲۰ میلیون لیتری ذخایر، زمینه تأمین انرژی پایدار را فراهم کرد. بر این مبنا، در سالهای ۱۴۰۰، ۱۴۰۱، ۱۴۰۲ و سنوات قبل، همواره حدفاصل شهریور تا آذر هر سال، ذخایر گازوئیل نیروگاهها افزایش پیدا کرده است. حالا سوال این است که چرا دولت سوخت کافی به نیروگاهها نداده است. آیا سوخت گازوئیل تولیدشده از کشور صادر شده است؟ به طور قطع دولت برای تنویر افکار عمومی باید در این باره شفافسازی کند.
محمد طلا مظلومی، عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «وطن امروز» ضمن تاکید بر اینکه میزان آلایندگی مازوت تولیدی ایران بسیار بالاست، گفت: در مقطع کنونی وزارت نفت باید برنامهای برای حل این مشکل داشته باشد، در غیر این صورت استفاده از مازوت میتواند تبعاتی برای سلامت مردم داشته باشد.
وی افزود: دولت همچنین باید در راستای افزایش ساخت نیروگاه و افزایش تولید برق در کشور تدابیری اتخاذ کند. مظلومی گفت: با توجه به افزایش تقاضای برق در کشور باید حمایت از سرمایهگذاران داخلی در دستور کار قرار بگیرد، چرا که در مقطع کنونی دولت باید در مسیر حرکت به سمت خصوصیسازی نیروگاهها حرکت کند، از این رو به جای ساخت نیروگاه باید از سرمایهگذاران حمایت کند و مشوقهایی را در این زمینه پیشبینی و اعطا کند.
* کاهش نامتعارف ذخایر گازوئیل در سال جاری
کاهش ذخایر گازوئیل نیروگاهها امسال در شرایطی رقم خورد که تحویل گازوئیل توسط شرکت پخش فرآوردههای نفتی بیشتر از سال گذشته بود. با این حال، کاهش قابل توجه گاز طبیعی سبب شد تحویل گازوئیل کافی نباشد و نیروگاهها مجبور به برداشت سوخت مایع از مخازن راهبردی خود در فصول غیرسرد شوند.
بر این اساس، وزارت نفت به عنوان متولی تأمین انرژی کشور، از جمله نیروگاهها، باید در صورت ضرورت کاهش گاز طبیعی به هر دلیل فنی و غیرفنی، اقدامات لازم را جهت تحویل مناسب سوخت مایع انجام میداد. به این ترتیب، با تأمین حداکثری گازوئیل، از قطع برق در این بازه زمانی جلوگیری میشد.
* اهمیت تأمین سوخت مایع پایدار
اگر روند تأمین سوخت مایع مشابه ۵ ماه ابتدای سال در دولت چهاردهم ادامه پیدا میکرد، ذخایر سوخت مایع به حد قابل اتکا برای گذر از زمستان بدون خاموشی میرسید. این اقدام میتوانست تأمین انرژی پایدار را فراهم کرده و مشکلات ناشی از قطع برق را به حداقل برساند.
با توجه به بحرانهای موجود در تأمین سوخت نیروگاهها و پیامدهای ناشی از آن، لازم است تدابیر لازم برای مدیریت بهتر منابع انرژی و جلوگیری از خاموشیها و تعطیلیهای بیشتر اتخاذ شود. ادغام وزارت نیرو و وزارت نفت یکی از راهکارهایی است که تاکنون پیشنهاد شده و این موضوع توسط کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس در دست بررسی است.
* جلوگیری از خاموشیها با مدیریت واحد
در سال جاری، نهتنها شاهد افزایش ظرفیت مخازن راهبردی نیروگاهها نبودیم، بلکه در دوره غیرسرد سال، برخلاف سنوات قبل، به طور نامتعارف ۶۵۰ میلیون لیتر از این ذخایر راهبردی تخلیه شد. این کاهش ذخایر گازوئیل و کمبود گاز طبیعی، منجر به مشکلات در بخش برق و گاز کشور در روزهای اخیر شده است.
برای جلوگیری از بروز مشکلات مشابه در آینده، لازم است مدیریت بهینه منابع انرژی و تدوین برنامههای بلندمدت برای تأمین پایدار انرژی مورد توجه قرار گیرد. استفاده از ظرفیتهای موجود بهصورت بهینه و صرفهجویی در مصرف خانگی، میتواند به تأمین نیاز نیروگاهها و کاهش بحرانهای انرژی کمک کند اما تاکنونی دولت سیاست شفافی نیز در زمینه بهینهسازی مصرف سوخت ارائه نکرده است.
تقسیم وظایف در حوزه انرژی بین ۲ وزارتخانه، هزینههای مختلفی را به دولت و کشور تحمیل کرده است. به عنوان مثال، در پرداخت حق ارتفاع اگر کابل برق و لولههای نفت و گاز از یک زمین کشاورزی منتقل شود، هر وزارتخانه باید جداگانه حق ارتفاع پرداخت کند، در حالی که این نوع پرداختها در صورت تجمیع فقط یک بار پرداخت میشود، بنابراین میتوان بخشی از مشکلات به وجود آمده در حوزه برق را ناشی از سوءمدیریت دانست که منجر شده علاوه بر اینکه اقتصاد کشور تحت تاثیر خاموشیها قرار بگیرد، تبعات ناشی از آلودگی هوا نیز جامعه را متاثر کند به طوری که هر هفته چند روز مدارس و ادارات تعطیل میشود.
با توجه به اینکه وظیفه تأمین سوخت نیروگاهها با وزارت نیرو نیست، این وزارتخانه کمتر دغدغه کاهش مصرف سوخت را دارد. ابتدای امسال، ۵۳ درصد ظرفیت نیروگاهی کشور متعلق به نیروگاههای گازی و بخاری بوده است. با تبدیل این نیروگاهها به سیکل ترکیبی، امکان تولید برق بیشتر با مصرف سوخت کمتر فراهم میشد.
یکی دیگر از نکات مطرحشده این است که سبد سوختی متنوع بویژه در حوزه نیروگاهی وجود ندارد. بیش از ۸۰ درصد سوخت نیروگاههای حرارتی کشور گاز طبیعی است ولی وزارت نیرو بدون توجه به اهمیت گاز طبیعی و مشکلات تولید آن در کشور، نیروگاهها را گازپایه کرده است.
در صورت یکپارچگی مدیریت، وزارت نفت با احساس مسؤولیت میتوانست با افزایش کیفیت سوخت نیروگاهها به افزایش راندمان آنها کمک کند. کیفیت سوخت میتواند بر میزان احتراق کامل تأثیر بگذارد. سوختهای خالص و با کیفیت بالا معمولا احتراق بهتری دارند و منجر به کاهش سوختهای زاید و افزایش راندمان انرژی میشوند. همچنین سوختهای با ناخالصی بالا ممکن است باعث ساییدگی و آسیب به تجهیزات نیروگاهها شود و هزینههای تعمیر و نگهداری را افزایش دهد.
وجود مدیریت واحد در حوزه انرژی میتوانست از خاموشیهای اخیر جلوگیری کند. در این صورت، وزیر نیرو به جای اینکه توپ را به زمین وزارت نفت بیندازد، پاسخگو میبود.
ارسال به دوستان
دیدگاه
از پیشبینیهای عادی تا بصیرت الهی
سلمان مالکی: رهبر معظم انقلاب در دیدار مداحان در دوم دیماه جاری جمله کمسابقه و چه بسا بیسابقهای داشتند و فرمودند: «..و من پیشبینی میکنم این حادثه، [یعنی] سر برآوردن یک مجموعه شرافتمند قوی در سوریه هم اتفاق خواهد افتاد». لذا در ادامه به نکاتی درباره این جنس بیان ایشان اشاره میشود.
در نگاه انسان، همیشه میل و نیازی عمیق به دانستن آینده وجود داشته است. از پیشبینی وضع هوا گرفته تا پیشبینی تحولات سیاسی یا اقتصادی، مردم تلاش میکنند عدم قطعیت آینده را مدیریت کنند. در کنار این قبیل پیشبینیهای عادی و رایج، ۲ گروه دیگر از پیشبینان یا به تعبیر درستتر، آگاهان به آینده وجود دارند که به دلایل و شیوههایی متفاوت سخن از آینده میگویند: عارفان و حکمای بزرگی که در سنت اسلامی، بویژه در مکتب تشیع، با بصیرت الهی و عقل برهانی، پرده از بعضی حقایق آینده برمیدارند. این دست پیشبینیها نهتنها در محدوده محدودیتهای مادی رایج قرار نمیگیرد، بلکه عمق و گسترهای متفاوت داشته و به دلیل اتصال با حقیقت قدسی، حاوی پیامهای اخلاقی و تربیتی برای انسانند.
انواع پیشبینیهای علمی و متعارف اغلب مبتنی بر دادههای قابل اندازهگیری و آزمونپذیر است. به عنوان نمونه در سیاست کارشناسان، آمارهای نظرسنجی و تحولات اخیر و روندها را کنار هم میگذارند تا احتمال پیروزی فلان جناح یا سیاستمدار را برآورد کنند، بنابراین جوهره این نوع پیشبینیهای عادی و رایج تکیه بر تجربه، اندازهگیری و استخراج الگوهای تکرارشونده است. اگر چه چنین پیشبینیهایی برای زندگی روزمره، برنامهریزی و اتخاذ راهبرد مناسب ضروری است اما محدودیتشان در این است که تنها به لایههای ظاهری و فرآیندهای کمیشده میپردازند و درکی متافیزیکی یا روحانی از وقایع آینده ارائه نمیدهند. علما و عرفا در مکتب تشیع، جهان را فراتر از پدیدههای حسی دیده، به لایههای باطنی هستی توجه میکنند. از دیدگاه آنها، راز اصلی شناخت آینده در پیوند با منبع وحی و فیض الهی نهفته است. این پیوند از طریق تزکیه درونی، تهذیب نفس و اتصال قلب به عالم بالا حاصل میشود.
در سلوک عرفانی، انسان مرحله به مرحله از محدودیتهای عالم مادی فراتر میرود و به مقام کشف و شهود میرسد. در چنین حالتی، گاه رخدادهایی از آینده در آیینه دل عارف منعکس میشود. این انعکاس البته همیشه شکل یک پیشبینی خام و صریح ندارد، بلکه ممکن است در قالب اشارات یا رموز عرفانی آشکار شود و نیاز به تأویل و تعبیر داشته باشد. مهمتر از همه، این مشاهدهها یا اخبار از آینده، در صورت اصالت، همراستا با سنتهای الهی و قوانین کلی حاکم بر هستی است، چرا که در عرفان اصیل، هیچ پدیدهای از مسیر حکمت خداوند خارج نیست. بدینترتیب، آنچه عارف بیان میکند، انعکاسی از قابلیتهای معنوی و معرفتی است که به اذن الهی در جان او نهاده شده است.
بنابراین وقتی حکیم از آینده رویدادی مانند فروپاشی تمدنی سخن میگوید، سخنش ریشه در فهم قوانین کلان دارد که فراتر از تجربههای زودگذر بشری است. البته باید در نظر داشت که بینش عقلی حکیم، اگر با اشراق معنوی نیز همراه شود، دریچهای به بصیرتی گشوده میشود که میتواند رنگی عرفانی به این نوع پیشبینی ببخشد. از منظر تاریخی، بنیانگذار کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) یکی از چهرههای برجستهای هستند که به دلیل صفای باطن، ارتباط معنوی قوی و در عین حال فهم عمیق از تحولات زمانه، توانستند حقایقی را پیش از وقوع آنها بیان کنند. رهبر معظم انقلاب درباره این خصوصیت امام(ره) در 6 آذر 1393 میفرمایند: «رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار که همه این چیزها را فکر کرد؛ آن چشم تیزبین و روشنبین، آن بصیرت الهى، بدون اینکه درس سیاست در جایى خوانده باشد یا از کسى فراگرفته باشد، همه آن چیزهایى را که در این زمینه لازم بود، از خداى متعال الهام گرفت؛ به آن قلب پاکیزه الهام شد». این بیان، گواهی است بر اینکه امام خمینی(ره)، فراتر از محاسبات مرسوم سیاسی یا آموزشهای آکادمیک، از دریچه قلبی پاک و الهامیافته از فیض الهی، آینده را میدیدند. در حقیقت، نگاه ایشان صرفا یک نگرش عرفانی شخصی نبود، بلکه با تحولات اجتماعی و سیاسی روز نیز منطبق و درگیر بود و توانست مسیر تاریخی ملتی را دگرگون کند.
یکی از نمونههای بارز پیشبینی الهامشده از قلب پاک امام(ره)، نامه تاریخی ایشان به میخائیل گورباچف در سال ۱۳۶۷ است. در آن نامه، امام با صراحت و به شکلی شگفتانگیز به رهبر اتحاد جماهیر شوروی هشدار دادند مکتب مارکسیسم دیگر جوابی برای نیازهای انسان ندارد و دیر یا زود، این نظام از هم فرو خواهد پاشید. ایشان همچنین دعوت کردند سران شوروی به حقیقت معنوی اسلام توجه کنند. کمتر از ۳ سال پس از این نامه، اتحاد جماهیر شوروی که اغلب اندیشمندان سیاسی آن را یکی از ابرقدرتهای شکستناپذیر میدانستند، فروپاشید و جهان شاهد تحقق دقیق پیشبینی امام شد. آنچه در نگاه عرفی، امری محال یا دور از ذهن بهنظر میآمد، برای آن قلب متصل به سرچشمه وحی، کاملا آشکار بود. از این رو، وقتی رهبر انقلاب از «بصیرت الهی» امام سخن میگویند، اشاره به همین واقعه و موارد مشابه دارد که خارج از الگوهای رایج سیاسی و اجتماعی، پیشبینی شد. آنچه در پیشبینیهای عارفان و حکمای تشیع اهمیت ویژه دارد، جنبه اخلاقی و تربیتی آن است. آنان صرفا قصد ندارند خبری عجیب از آینده بدهند، بلکه میخواهند انسان را به مسیر درست هدایت کنند. بسیاری از آیات قرآن نیز جنبه پیشگویی تاریخی دارند اما هدفشان عبرتآموزی و هدایت مردم است. عارف در خلال پیشبینی خود، انسانها را به اخلاق نیک و پیراستگی از رذایل فرا میخواند؛ حکیم هم با تحلیل عقلانی و برهانی، نشان میدهد کدام مسیر به صلاح بشر منتهی میشود.
در مقابل، پیشبینیهای رایج عموما فاقد چنین بار معنوی هستند و بیشترین دغدغهشان تعیین احتمالات است؛ در حالی که عرفا و حکما برآنند تا از طریق تبیین قانونمندیهای هستی، نقش انسان در تحولات آینده را تبیین و مسؤولیت فردی و جمعی را گوشزد کنند. به همین دلیل، سخن آنان اغلب پیامی در خود دارد که فرد یا جامعه باید در جهت بهتر شدن گام بردارد.
مروری بر نوع نگاه و شیوه پیشبینی عارفان و حکمای تشیع نشان میدهد این فرآیند، تنها خبر دادن از رخدادی در آینده نیست. در اینجا، پیشبینی با بصیرت الهی و عقل برهانی گره میخورد؛ بصیرتی که در بعد اجتماعی نیز نقشآفرین است. چنین پیشبینیای افزون بر اطلاع از رخدادهای احتمالی آینده، انسان را متذکر میشود که از دل تهدیدها، فرصتها سر برمیآورند. در نهایت، میتوان گفت پیشبینی عرفانی و حکمی، امتدادی از شناخت حضوری و عقلانی در سایه فیض الهی است. همین ویژگی است که باعث میشود کلام عارف و حکیم، آنگاه که از آینده سخن میگوید از مرز پیشبینیهای رایج فراتر رود و به انسان، امید، هشدار و هدایتی ژرف عرضه کند.
ارسال به دوستان
یادداشت
رئیس دولت و همچنان مسأله سخنوری
حمید ملکزاده: در دموکراسیهای مختلف، موضوع رقابتهای انتخاباتی، کسب قدرت برای پیشبردن سیاستهایی خاص است، یا آنطور که در ادبیات جمهوری اسلامی ایران مرسوم است موضوع رقابتهای انتخاباتی به دست آوردن فرصتی برای خدمت به مردم است. خدمت کردن در این معنا مستلزم عمل کردن است. درباره قوه مجریه برخی مسائل است که به امور جاری کشور مربوط است. در موضوعاتی مانند این معمولا رویههای ثابتی وجود دارد که توسط سازمان بروکراتیک دولت انجام میشود؛ موضوعاتی که حتی ممکن است تصور کنیم میشود روزی آنها را به یکجور هوش مصنوعی سپرد. این دسته از امور بیشتر به اجرای مقررات معلوم و از پیشنوشتهشده، نظارت بر اجرای دقیق این قوانین در سازمانهای دولتی و مسائلی مانند این مربوط میشود. از این جهت نمیتوانیم بگوییم موضوع اصلی رقابتهای انتخاباتی برای رسیدن به کرسی ریاست قوه مجریه صرفا قرار گرفتن در رأس چنین سازمان اداری و اجرایی باشد. در این یادداشت تلاش خواهم کرد درباره چیزی که فکر میکنم رؤسای جمهور مختلف باید به سازمان بروکراتیک اداره کشور اضافه کنند، صحبت کرده و نکاتی را درباره آنچه تا امروز در دولت چهاردهم جریان دارد یادآور شوم.
* ریاستجمهوری و مسأله سخنوری
بحث درباره توانایی سیاستمداران به طور عام و رؤسای جمهور به طور خاص در امر سخنوری همواره مورد تأکید و توجه کسانی بوده است که به نحوی درباره سیاست اندیشیده یا صحبت کردهاند. با وجود این نباید فراموش کرد سخنوری برای سیاستمداران ارزشی درخور نیست، یعنی سخنوری را نباید به عنوان اصل اساسی سیاست فهمید. سخنوری تنها یکی از مجموعه متنوعی از ابزار است که سیاستمداران در اختیار دارند، هر چند در برخی دورههای تاریخی خاص ممکن است ضعف در سخنوری به عنوان عاملی برای استقبال توده مردم از یک رهبر سیاسی پوپولیست عمل کرده باشد. مساله دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که هر سخنوری ضرورتا نباید مدام در حال سخنرانی باشد. درباره سیاستمداران به طور عام و درباره رؤسای دولت به طور خاص سخنرانی باید دلیلی سیاسی و مخصوصاً دلیلی ملی داشته باشد، یعنی هم آن بهانهای که رؤسای دولت را برای صحبتکردن به یک جلسه یا برنامه خاص میکشاند و هم آن چیزی که در آن برنامه یا جلسه خاص گفته میشود باید سیاسی و از جنس مسائل ملی باشد. موضوع مهمی که باید در اینجا متذکر شوم این است که رئیس دولت نه عالم دینی و نه مبلغ اخلاقی است، یعنی در میانه مستمعان او کمتر کسی انتظار دارد با گزارشی درباره حقایق دینی یا اصول اخلاقی خاص روبهرو شود. در عین حال رؤسای دولت در سخنرانیهای خود نباید در مقام کارشناس مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ظاهر شوند. کار تبیین مشکلات و مسائل جاری در کشور برعهده روزنامهنگاران، احزاب، کارشناسان و متخصصان بیرون از دولت است. چیزی که از رئیسجمهور انتظار میرود این است که پاسخ درخوری به مسائل ایرادشده در سطح جامعه عمومی را با مخاطبان خود در میان بگذارد؛ پاسخی که نشان دهد تیم کارشناسی دولت دغدغههای موجود در جامعه مدنی و مسائلی که کشور با آنها دستبهگریبان است را شنیده، درباره آن صحبت کرده و برنامه خاصی برای پاسخ دادن به آنها را تنظیم کرده است، لذا انتظار میرود سخنرانیهای محدود، هدفمند و خاص رؤسای دولت بهجای اینکه با جملاتی مثل «باید انجام شود»، «نباید اینطور باشد» و مانند اینها با جملاتی مثل «در حال انجام دادن هستیم»، «در حال برنامهریزیکردن هستیم» و «انجام دادیم» تنظیم شده باشد. یعنی مخاطبان بیشتر از اینکه علاقهمند باشند نظر دولت درباره مشکلات موجود در کشور را بدانند، اطلاعاتی درباره آنچه دولت برای رفع این مسائل انجام داده یا به طور قطع بنا دارد انجام دهد بشنوند. موضوع اول را میشود از طریق سخنگوی دولت، یا از مجرای ابزارهای دیگری که در اختیار دولت هست مطرح کرده و با جامعه در میان گذاشت.
* آنچه در سخنرانیها به زبان نمیآید
در سخنرانیهای مختلفی که رؤسای دولت ارائه میکنند چیزهای زیادی وجود دارد که بعضاً به زبان نمیآید. باوجود این میشود آنها را از لابهلای کلمات، مکثها، تأکیدات و سکوتها فهمید. به هر تقدیر چه وقتی صحبت از پیامهای آشکار بیان شده در متون سخنرانی باشد و چه وقتی درباره پیامهای پنهان نهفته در آنها صحبت میکنیم، مساله مهمی که باید در هر متن سخنرانی وجود داشته باشد مسالهای سیاستی و ملی است. من در این بخش با عنایت به همین مساله به روشن کردن تصویری از متن سخنرانیهای اخیر رئیس دولت چهاردهم در جمهوری اسلامی ایران میپردازم. موضوع مهمی که قبل از هر چیز باید آن را متذکر شوم این است که تصدی هر پست یا مقامی مستلزم رعایت آدابی است که با شئون ویژه آن جایگاه و نه شخص کسی که کرسی مربوط به آن را تصاحب کرده است متناسب باشد. از این جهت برای رئیس دولت لازم است بتواند بخوبی میان خود، به عنوان یک شخص حقیقی و نقشی که به عنوان رئیس دولت بر عهده گرفته تمایز قائل شده و مسائل مربوط به این دو را در خطابهایی که نسبت به مردم دارد خلط نکند. سیاستمداران حرفهای که در سازمان آموزشی و ترتیبات نهادمند دموکراسیهای ریشهدار تربیت شده باشند بخوبی برای انجام دادن این امر آموزش دیدهاند، لذا مراجعه به خودشان در مقام شخص حقیقی در گفتارهای سیاسی و عمومیشان یا به ندرت اتفاق میافتد یا تنها برای روشن کردن موضوعی که به سیاست و امر ملی مربوط میشود میتوانیم آن را مشاهده کنیم. از این جهت من اینطور فکر میکنم که در عباراتی و تظاهراتی که در سخنرانیهای اخیر دکتر مسعود پزشکیان میبینیم با یکجور سردرگمی و کلافگی ناشی از تداخل میان این دو ساحت از زندگی آقای رئیسجمهور مواجه هستیم.
مساله دیگری که در این مجموعه از سخنرانیها وجود دارد را میتوان در قالب فقدان یکجور دورنمای سیاستی واحد در دولت نشان داد. اینطور به نظر میرسد که آقای رئیسجمهور در میانه کثرت قابلتوجهی از نظرات کارشناسانه و راهحلهای پیشنهادی برای فهمیدن و صورتبندی کردن موضوعات اساسی کشور هنوز نتوانستهاند به جمعبندی نهایی دست پیدا کنند؛ مساله مهمی که تصمیم سیاسی برای مواجه شدن با مشکلات کشور را به تأخیر انداخته و از این جهت خسارات قابلتوجهی را به دولت و میراث ایشان وارد خواهد کرد. این نکته بنیادین را نباید از خاطر دور داشت که کار اصلی سیاستمداران دست پیدا کردن به تصمیم سیاسی مناسب است. دولتهای مختلف را نه بر اساس صحبتهایی که رؤسای آنها ایراد کردهاند، بلکه به اعتبار تصمیماتی که اتخاذ میکنند میشناسند.
ارسال به دوستان
با رأی مثبت اعضای شورای عالی فضای مجازی صورت گرفت
رفع فیلتر واتساپ و گوگلپلی
واتساپ و گوگلپلی با رای مثبت اعضای شورای عالی فضای مجازی رفع فیلتر شدند. سومین جلسه شورای عالی فضای مجازی در دولت چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان، رئیسجمهور و با حضور سران قوای مقننه و قضائیه و همچنین اعضای حقوقی و حقیقی شورای عالی فضای مجازی برگزار شد. در این جلسه، موضوع بازنگری در سیاستهای مسدودسازی، پس از ارائه نظرات دستگاهها که پیشتر مورد بررسی قرار گرفته بود، در جلسه مطرح شد. پس از بحث و بررسی، اعضا ضمن تاکید بر اهمیت حکمرانی قانونمند در فضای مجازی، به رفع محدودیتهای دسترسی به برخی سکوهای پرکاربرد خارجی شامل واتساپ و گوگلپلی، با اجماع رای مثبت دادند. همچنین در این جلسه، اعضا بر حمایت از سکوهای داخلی تاکید کردند.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات پس از اعلام تصویب رفع فیلتر از گوگلپلی و واتساپ نوشت: امروز گام اول رفع محدودیت از اینترنت را با همدلی و وفاق برداشتیم. ستار هاشمی پس از جلسه شورای عالی فضای مجازی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «امروز گام اول رفع محدودیت از اینترنت را با همدلی و وفاق برداشتیم؛ از پیگیری رئیسجمهور و همراهی رسانهها و فعالان ممنونم و بیش از پیش به این همراهی و همدلی نیازمندیم. این مسیر ادامه دارد...».
ارسال به دوستان
بحرانها و چالشهای احتمالی امنیتی، اقتصادی و سیاسی دمشق برای آنکارا
جعبه پاندورای سوریه برای ترکیه
پس از سقوط دولت افغانستان و مسلط شدن مجدد طالبان پس از 20 سال بر این کشور، بسیاری از تحلیلگران حوزه بینالملل و منطقه پیروز اصلی روی کار آمدن طالبان در افغانستان را دولت پاکستان و سرویس امنیتی این کشور معرفی میکردند و بسیاری درباره تاثیر نقش دولت و ارتش پاکستان در روی کار آمدن دوباره طالبان در افغانستان مباحث مختلفی را مطرح کردند، هرچند با گذشت زمان بسیاری از ادعاها درباره پیروزی پاکستان خلاف واقع از آب در آمد. تنها یک سال پس از قدرتگیری مجدد طالبان در افغانستان، مشکلات امنیتی، اقتصادی و حتی اجتماعی حکومت طالبان در همسایه جنوبی افغانستان نمایان شد و دولت اسلامآباد را با مسائل و بحرانهای متعددی روبهرو کرد. چالشهای امنیتی متعدد از جانب گروههای جداییطلب پاکستانی متحد افغانستان که به دلیل مبارزه در کنار طالبان در خاک افغانستان پایگاه به دست آوردهاند و عملیاتهای تروریستی بسیاری که طی چند سال گذشته در خاک پاکستان انجام دادهاند تنها یک مورد از این بحرانها به حساب میآید. در کنار این چالش، مطرح شدن مساله خط مرزی دیورند بین ۲ کشور و اتحاد پشتونهای ۲ سوی مرز که از سوی گروههایی مانند تحریک طالبان پاکستان مطرح شده است، همچنین مناقشات مرزی بیپایان طالبان با پاکستان از جمله چالشهای امنیتی قدرتگیری طالبان برای پاکستان بوده است؛ چالشهایی که محدود به بخش امنیتی و تمامیت ارضی پاکستان نیست و به بخش اقتصاد و حتی جامعه پاکستان نیز ضربات متعددی وارد کرده است. پاکستان نخستین مقصد بسیاری از مهاجران افغان بوده و بحران مهاجران افغان ضربات بسیاری را به اقتصاد بحرانزده پاکستان وارد کرده و همین مساله نیز منجر به اجرای طرحهای اخراج گسترده مهاجران افغان از این کشور شده است. اما بزرگترین زیان روی کار آمدن طالبان در این کشور هممرز پاکستان بر خلاف تصورات بسیاری بروز چالشهای امنیتی برای اسلامآباد بوده است، به شکلی که این کشور را به محلی ناامن تبدیل کرده و درصد حملات تروریستی در خاک پاکستان چند صد درصد افزایش یافته است؛ حملاتی که در بسیاری از بخشهای پاکستان پروژههای سرمایهگذاری چینیها را هدف قرار داده و منجر به ضربات اقتصادی به دولت و ملت پاکستان نیز شده است، آن هم در شرایطی که تورم بالای این کشور و بدهیهای گسترده خارجی آن تشدید شده و به بحرانهای سیاسی در پاکستان دامن زده است.
پس از عملیات ردعالعدوان از سوی تکفیریهای تحریرالشام و سایر گروههای متحد آن مانند جیشالوطنی در شمال سوریه شاید این تصور در مرکز فرماندهی این اتاق عملیات و حامیان آنها در ترکیه و قطر وجود نداشت که در کمتر از ۲ هفته دولت و ارتش سوریه دچار فروپاشی شوند و اندک مقاومتی نیز برابر آنها نشود. طبق برخی اخبار و تحلیلها نیز عملیات ابتدایی تکفیریها برای محدوده اطراف ادلب و ریف حلب طراحی شده بود اما زمان زیادی نگذشت که تکفیریهای سوریه مانند طالبان بر کشور مسلط شدند و مسائلی مشابه مسائل طالبان برای آنها به وجود آمد؛ مردمی منفعل که نظارهگر تحولات بودند و ارتشی که دچار فروپاشی شد و در مقابل شبهنظامیان مقاومت نکرد و از سوی دیگر ایجاد فرصتی برای قدرتگیری جریانات تروریستی تندروتر مانند داعش که در افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان نیز مساله قدرتگیری آنها مطرح بود. البته تفاوتهای بسیاری بین سوریه و افغانستان وجود دارد اما تجربه افغانستان منجر به شکلگیری این دیدگاه در مقامات کشورهای همسایه سوریه شده است که احتمال انتقال ناامنی از سوریه به خاک آنها وجود دارد، بویژه پس از تجربه داعش در سوریه که ناامنی را به کشورهای همسایه گسترش داد و منجر به حوادث تلخ و فراموشنشدنیای شد. در دور جدید ناآرامیهای سوریه اما مهمترین تهدیدات متوجه کشورهایی است که مرز مشترک گستردهای با این کشور عربی دارند. در حال حاضر شاید بسیاری دولت ترکیه و دستگاه امنیتی این کشور را پیروز اصلی تحولات سوریه بدانند و آنها نیز ژست پیروز میدان را تکذیب نکرده و آن را پس نزدهاند اما این احتمال را نباید دور از واقعیت دانست که خود مقامات ترکیه نیز دلهرههای فراوانی از آینده سوریه دارند و سفرهای متعدد مقامات ترکیه بویژه هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه به سوریه نیز به همین دلیل است. درباره آینده حکومت در سوریه و تنشهای احتمالی در این کشور جنگزده صحبتهای فراوانی مطرح است اما آن چیزی که برای بسیاری از جمله دولت ترکیه مشخص است، این واقعیت است که فرمانده شورشیان تحریرالشام نمیتواند نمایندگی اکثریت ملت سوریه را بر عهده بگیرد و حتی کراوات زدن او نیز تاثیری بر افزایش تظاهرات و نگرانیها در این کشور ندارد.
از سوی دیگر چالشهای امنیتی ناتمام ترکیه با کردهای سوریه در مرزهای ۲ کشور نیز همچنان پابرجاست و با توجه به حمایت دولت آمریکا و حتی رژیم صهیونیستی از این گروهها امکان بر طرف شدن فوری این نگرانی برای ترکها وجود ندارد. از سوی دیگر جمعیت علوی ترکیه و برخوردهای خشن تکفیریها با علویان سوریه از دیگر چالشهای امنیتی در کنار کردها برای امنیت ترکیه است؛ چالشی که با توجه به افزایش برخورد نامناسب شورشیان با علویان و کردها در سوریه منجر به سرریز ناامنی به ترکیه خواهد شد و افزایش ناامنی و عملیاتهای تروریستی در جنوب ترکیه بسیار محتمل است. از سوی دیگر بسیاری از مردم سوریه به وعدههای معیشتی و اقتصادی تکفیریها با توجه به الگوی ادلب دلخوش کرده بودند ولی با توجه به شرایط اقتصادی ترکیه تحقق این وعدههای رویایی برای ملت سوریه در کوتاهمدت امکانپذیر نخواهد بود. برق 24 ساعته برای مردم سوریه، همچنین زیرساختهای دیگر مانند اینترنت، آب و فاضلاب و بازسازی خانههای مخروبه که به دلیل جنگ داخلی از بین رفته بودند، سالها زمان خواهد برد و این در صورتی رخ میدهد که تمام طرفین قصد بازیگری و سهمخواهی بیشتر در خاک سوریه را نداشته باشند و این مساله با توجه به تحرکات رژیم صهیونیستی در خاک سوریه و آغاز تحرکات سایر همسایگان سوریه و کشورهای حاشیه خلیجفارس، دور از واقعیت و تجربه منطقه است.
این روزها ژست فاتح میدان بودن و روایتهای نوعثمانی بشدت در فضای رسانهای ترکیه و متحدانش مطرح است اما واقعیت میدان و تجربه منطقه نشان داده باز کردن جعبه پاندورا و ایجاد بیثباتی در کشوری مانند سوریه در منطقه غرب آسیا بدون هزینه نخواهد بود و با توجه به گسترده شدن مرزهای تروریستها و تکفیریهای ریبرندینگ شده در سوریه و خروج آنها از انحصار ترکیه در ارتباطگیری با سایر قدرتها و کشورهای منطقه و حتی جهان ممکن است شرایطی مانند پاکستان امروز یا حتی بسیار بدتر از آن برای ترکیه به وجود آید.
ارسال به دوستان
نگاهی به تبعات خطرناک و مرگبار مصرف داروهای موسوم به داروی شب امتحان
سم شب امتحان!
گروه اجتماعی: برخی دانشجویان و دانشآموزان به منظور حفظ تمرکز در شب امتحان در حالی اقدام به مصرف برخی داروها نظیر ریتالین یا مواد مخدر و روانگردان میکنند که نمیدانند چنین عملی نهتنها مغز آنها را دچار آسیب شدید میکند، بلکه احتمال دارد به زندگی آنها نیز پایان دهد. بعضی دانشآموزان و دانشجویان شایعاتی درباره برخی داروهای محرک شنیدهاند مبنی بر اینکه میتواند به آنها در تمرکز حواس و عملکرد بهتر ذهن کمک کند، به شکلی که به این داروها «قرصهای شب امتحان» نیز گفته میشود. برخی جوانان و نوجوانان دچار این اشتباه هستند که چون این داروها به دستور پزشک تجویز میشوند، پس عوارضی ندارند در حالی که مصرف خودسرانه این داروها عواقبی جدی برای فرد مصرفکننده دارد و فقط در صورت تجویز پزشک باید مصرف شوند.
* پیامدهای مصرف محرکها؛ دیوانگی، ترس و جنون
به گفته کارشناسان بهداشت، محرکها تعداد پیامرسانهای عصبی آلی طبیعی مغز را افزایش میدهند که به آنها «نوراپی نفرین» و «دوپامین» در مغز میگویند. با افزایش تعداد این پیامرسانهای عصبی به ترتیب فشار خون و ضربان قلب، گلوکز خون و سپس تنفس فرد بالا میرود و همچنین انقباض رگهای خونی را به همراه دارد که این اتفاق میتواند به تپش سریع یا نامنظم قلب، دیوانگی، ترس، جنون، پارانویا و نارسایی قلبی منجر شود. همچنین این داروها دارای پتانسیلی هستند که ممکن است نارسایی قلبی - عروقی (حمله قلبی) یا تشنجهای مرگباری را به وجود آورند. محرکها میتوانند اعتیادآور باشند؛ به عبارتی فرد مصرفکننده پس از مدتی مصرف، مجبور به مصرف مجدد خواهد شد. در این میان داروی معروف به داروی «شب امتحان» یا داروی محرک متیلفنیدات یا همان «ریتالین» که در دسته محرکها قرار دارد، دارویی است که طی چند سال گذشته متخصصان نسبت به مصرف خودسرانه آن هشدار دادهاند.
* هشدار پزشکی قانونی به مصرفکنندگان ریتالین
رئیس کنترل کیفی امور آزمایشگاهی سازمان پزشکی قانونی کشور با هشدار درباره مصرف داروی ریتالین توسط دانشجویان و دانشآموزان گفت: متاسفانه برخی دانشآموزان و دانشجویان برای حفظ تمرکز در شب امتحان داروی ریتالین را از بازار غیررسمی تهیه و مصرف میکنند، در حالی که از عوارض خطرناک آن مطلع نیستند. مریم اخگری افزود: داروی ریتالین تنها با نسخه پزشک برای افراد بیشفعال و در موارد کاهش تمرکز تجویز میشود، در حالی که متاسفانه برخی دانشجویان یا دانشآموزان این دارو را از بازارغیررسمی تهیه و برای حفظ تمرکز در شب امتحان استفاده میکنند، بیخبر از آنکه این دارو در مغز آنان ایجاد عارضه برگشتناپذیر میکند و موجب اختلال در یادآوری خاطرات و حافظه میشود.
عضو هیات علمی سازمان پزشکی قانونی کشور همچنین گفت: یکی از آلودگیهای موجود در مواد مخدر و محرک، سرب است که تولیدکنندگان برای سنگین شدن مواد و دستیابی به سود بیشتر این فلز سنگین را به ترکیبات خود اضافه کرده و آلودگی با سم فلزی سرب را برای مصرفکنندگان رقم میزنند. اخگری با بیان اینکه آزمایشگاههای سازمان پزشکی قانونی کشور برای نخستینبار ماده مخدر کرک را در ایران آزمایش و ترکیبات آن را مشخص کردند، گفت: این ماده دارای ترکیبات هروئین، مواد خوابآور، سم استریکنین و سرب است که همگی از مواد خطرناک و ایجادکننده عارضه در بدن افراد هستند. وی با اشاره به بررسی ماده مخدر کرک در آزمایشگاه پزشکی قانونی اظهار کرد: در آزمایشهای انجام شده مشخص شد این ماده حاوی هروئین، داروهای آرامبخش- خوابآور و آلودگیهای میکروبی فراوان و میکروارگانیسمهای موجود در خاک است و از آنجا که در بیشتر موارد به صورت تزریقی استفاده میشود، منجر به ایجاد آبسههای پوستی و بافتی و انتشار عفونت در کل بدن فرد مصرفکننده میشود. عضو هیات علمی سازمان پزشکی قانونی تصریح کرد: گزارشاتی مبنی بر جدا شدن عضوی از بدن فرد مصرفکننده مواد اعتیادآور آلوده مانند کرک بعد از فوت او و هنگام شست و شوی پیکر منتشر میشود که به دلیل ایجاد عفونت و نکروز بافتی حادث میشود.
* خواب ابدی
وی با هشدار درباره مصرف همزمان برخی مواد مخدر و محرک توسط جوانان، به نمونههایی از پروندههای ارجاعی به سازمان اشاره کرد و گفت: در پروندهای مربوط به یک فوتی ارجاعی به تالار تشریح، عنوان شده بود این فرد شب پیش از آن در یک میهمانی شرکت کرده و بعد از بازگشت به خانه به خواب رفته بود و فردای آن روز خانواده با پیکر بیجان او مواجه شده بودند. به گفته اخگری، در نتیجه آزمایشهای سمشناسی این فرد فوت شده، ترکیبات مواد محرک و مواد مخدر مثل متابولیت هروئین و تریاک، شیشه و الکل اتیلیک به صورت توأمان یافت شد. وی ادامه داد: در پروندهای دیگر یک مرد جوان حدودا ۴۰ ساله بدون هیچ سابقه قلبی دچار ایست قلبی شده و فوت کرده بود. آزمایشهای سمشناسی او نشان داد این فرد الکل اتیلیک با ترکیبات محرک مصرف کرده بود و همین موضوع باعث ایست قلبی و مرگ فرد شده بود.
عضو هیات علمی سازمان پزشکی قانونی با اشاره به اینکه مصرف ماده محرک شیشه موجب آزادسازی میانجیهای شیمیایی در سیستم اعصاب مرکزی شده و باعث افزایش فشار خون و پارگی عروق میشود، گفت: متاسفانه در پروندهای پیکر جوان ۳۰ ساله به تالار تشریح پزشکی قانونی ارجاع شد، در حالی که بدون هیچ سابقهای دچار سکته مغزی شده بود. بررسیهای آزمایشگاهی وجود ترکیبات از خانواده شیشه را در نمونههای اخذ شده از این فرد تأیید کرد. وی حالات توهمی خطرناک را یکی از عوارض رایج مصرف شیشه عنوان کرد و گفت: در پروندهای فردی به واحد روانپزشکی سازمان ارجاع شد که همسر خود را به قتل رسانده بود. او مصرفکننده شیشه بود و پس از ورود به خانه در توهمات خود فردی را در خانه مشاهده میکرد. در خیال خود ابتدا آن فرد را با ابزاری تیز به قتل رسانده و بعد از آن متاسفانه دست به قتل همسرش زده بود. به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پزشکی قانونی کشور، وی ادامه داد: همچین عارضه بیاشتهایی موجب شده برخی افراد سودجود از ترکیبات شیشه به عنوان داروی لاغری استفاده کرده و آن را در اختیار متقاضیان قرار دهند، بنابراین باید نسبت به کاهش وزن غیرطبیعی در صورت مصرف دارو حساس بود و اساساً در انتخاب و مصرف داروها، ضمن رجوع به افراد صاحب صلاحیت در امر درمان، از داروهای استاندارد و دارای تاییدیه وزارت بهداشت استفاده کرد.
ارسال به دوستان
رئیس شورای راهبردی روابط خارجی با اشاره به سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران تشریح کرد
سیاست مقاومت و مذاکره
گروه سیاسی: رئیس شورای راهبردی روابط خارجی اخیرا در مصاحبه با شبکه المیادین بر آمادگی همزمان ایران برای گفتوگو و نیز مقابله با فشارها تاکید کرد. سیدکمال خرازی که همواره سخنانش مورد توجه رسانهها قرار میگیرد، معمولا در مصاحبههایش نکات خاصی را مطرح میکند. او نخستین نفری بود که از احتمال تغییر دکترین هستهای کشورمان سخن گفت و راه را برای بحث و تفسیر پیرامون این موضوع باز کرد.
حالا خرازی در مصاحبه اخیر خود با المیادین، به صراحت برای آمریکاییها روشن کرده که ایران در عین حال که آماده مذاکره است اما همزمان آماده مقاومت نیز است و کسی نباید خیال کند ایران از اصول خود عقبنشینی خواهد کرد. وی گفت: سیاست ترامپ تا الان روشن نیست و در عین حال ما آماده مذاکره هستیم، همچنان که آماده مقاومت مقابل فشارهاییم. البته این بستگی دارد به نوع سیاستی که اتخاذ میکنند. قبلا سیاست فشار حداکثری را آزمودند و شکست مفتضحانهای خوردند.
* تحولات سوریه؛ پروژهای آمریکایی - اسرائیلی
کمال خرازی که در سابقه کاری خود تصدی وزارت امور خارجه کشورمان را نیز دارد، در گفتوگوی مفصلی که با المیادین انجام داده است، به تشریح وضعیت منطقه و بویژه سوریه نیز پرداخت. وی پیرامون تحولات سوریه گفت: طبعا آنچه رخ داد پروژهای آمریکایی - اسرائیلی بود. گواه این مدعا هم این است که مسؤولان آمریکایی فورا راهی دمشق شدند و با سران مخالفان دیدار کردند. آنها حتی جایزهای را که برای بازداشت الجولانی تعیین کرده بودند، لغو کردند. این دلیلی است بر اینکه آنچه رخ داد، یک پروژه آمریکایی بود و البته که گروهها و کشورهای متعددی در این اتفاقات نقش ایفا کردند، از جمله ترکیه و در آینده سوریه هم نقش ایفا خواهند کرد.
خرازی در این باره که هدف اصلی ایران از حمایت از نظام بشار اسد، مبارزه با گروههای تکفیری بود؟ اظهار داشت: تکفیریها خطری برای همه در کل منطقه بودند؛ نه فقط برای امنیت سوریه، بلکه برای امنیت عراق و ایران و باید با تکفیریها مقابله میشد. این هدف اصلی ایران بود و ما از دولت سوریه حمایت کردیم چون عضو محور مقاومت علیه اسرائیل بود اگر نه هیچ وجه تشابهی میان نظام ما و نظام سوریه نبود.
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه تاریخ منطقه مملو از دخالتهای خارجی، اتفاقات، ترورها و انقلابها و کودتاهاست، گفت: قضاوت درباره وضعیت و سرنوشت سوریه به شکل صریح هنوز امکان ندارد و باید صبر کرد و البته خطر درگیری گروههای مسلح در سوریه هنوز بالاست، همچنانکه احتمال خطر تقسیم سوریه بالاست چون رویکردهای متفاوتی وجود دارد و نیروهای متعددی در امور سوریه مداخله میکنند.
خرازی افزود: نکته دیگری هم وجود دارد و آن اینکه دولت جدید سوریه اگر بتواند مشکلات داخلی خود را حل کند، آیا به طرفهایی که از آن حمایت کردند وفادار میماند یا خیر؟ مثلا ببینید چه کسانی از طالبان حمایت کردند و البته عمدتا پاکستان بود اما طالبان امروز به پاکستان وفادار نیست و با پاکستان مشکل دارد، بنابراین تحولات منطقه بشدت پیچیده است. ما در فارسی مثلی داریم که میگوید جوجه را آخر پاییز میشمارند، لذا به دلیل سرعت تحولات، نمیشود نتیجه نهایی را در زمان فعلی تعیین کرد.
* ایران آماده مقابله با هر تهدیدی است
رئیس شورای راهبردی روابط خارجی همچنین اشارهای هم به نیروهای معارض داشت و عنوان کرد: «آنها که زمام حکومت سوریه را در دست گرفتهاند تا امروز هیچ رفتاری ضد ایران انجام ندادهاند. هر چند شاید مواضعشان در قبال جمهوری اسلامی ایران مثبت نباشد اما از حیث عملی هم تا الان کاری علیه ما مرتکب نشدهاند. لذا رفتار و مواضع ما در قبال آنها، بر پایه رفتار و مواضعشان در آینده است. مهم برای ما استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه است و امیدواریم جوانان سوریه در آینده بتوانند از خاک کشورشان در مقابل تجاوزهای اسرائیل حفاظت کنند».
خرازی درباره تجاوزهای اسرائیل به سوریه هم گفت: این تجاوزها امر جدیدی نیست. ارتفاعات جولان سالهاست که تحت اشغال اسرائیل است اما اسرائیل در مدت اخیر از فقدان حکومت در سوریه سوءاستفاده کرد و تجاوزاتش را وسعت بخشید. لذا شاهدیم بخش جدیدی از خاک سوریه را اشغال کرده و اقدام به حملات وسیع هوایی روزانه به مواضع نظامی و مدنی سوریه میکند. این اتفاقات قبلا هم بوده اما امروز گسترده شده است.
وی در ادامه تصریح کرد: درباره تهدید ایران هم اسرائیل همیشه برای تهدید ایران تلاش کرده است. اسرائیل تلاش میکند از فضای سوریه، اردن و عراق برای ضربه زدن از راه دور به ایران استفاده کند، لذا این تهدیدها تفاوتی نکرده است. ما باید مقاومت کنیم و توان رویارویی با این تهدیدها و پاسخ به آنها را داریم.
خرازی در پاسخ به سوالی دیگر درباره تهدید به براندازی در ایران نیز گفت: «طرح براندازی نظام در ایران موضوع جدیدی نیست، بلکه یک پروژه آمریکایی - اسرائیلی است که از ابتدا و از زمان پیروزی انقلاب مبارک اسلامی در ایران مطرح بوده و ما شیوههای خصمانه و متعدد آمریکا را که هدفش تغییر نظام بوده تجربه کردهایم. آنها تلاش کردند نظام را ساقط کنند. سپس از دشمن ما صدام برای سرنگونی نظام ایران حمایت کردند، بعد ایران را تحت تحریم قرار دادند؛ همه راههای خصمانه را آزمودند و طبعا تحریمهای حداکثری آنها شکست مفتضحانهای خورد، لذا این ادعاها در مقابل توطئههایی که کردهاند چیز جدیدی نیست. ما باید قوی باشیم. آنچه مقابل دسیسههای آنها بازدارندگی ایجاد میکند، اقتدار است... ما توانمندیهای زیادی داریم و دشمنان نیز امکانات، پتانسیل و توان عملی ما را میدانند».
* تأکید بر حمایت ایران از مقاومت
خرازی در پاسخ به سوالی دیگر درباره تهدیدهای اسرائیل علیه یمن و ابعاد و آثار آن بر منطقه گفت: یمنیها تا به امروز شرافتمندانه از خود و فلسطین دفاع کردهاند و از زیرکی و هوشمندی برخوردارند. از نظر عملی، آنها موفق شدند بنادر اسرائیل در (ساحل) دریای سرخ را از خدمت خارج کنند و آنها را در نتیجه هدف قرار دادن کشتیهایی که به سمت بنادر رژیم صهیونیستی حرکت میکنند، در معرض ورشکستگی قرار دهند.
وی افزود: فراتر از این، تلآویو امروز در معرض خطر موشکهای مافوق صوت یمن قرار گرفته است. یمنیها چند روز پیش، یک موشک مافوق صوت شلیک کردند که به تلآویو اصابت کرد و خسارات زیادی به بار آورد. بنابراین آنها ثابتقدم هستند و از جنگ و حملات اسرائیل و آمریکا هراسی ندارند و از هویت خود و آرمان فلسطین به بهترین شکل ممکن دفاع میکنند.
در ادامه خرازی با بیان اینکه ایران از هیچ تلاشی برای حمایت از مردم و مقاومت لبنان دریغ نمیکند، تأکید کرد: مقاومت برای مشارکت در دفاع از فلسطین با تصمیم خود وارد شده و مقاومت لبنان، فلسطین، یمن یا عراق، تصمیماتشان را بر اساس دستور از ایران اتخاذ نمیکنند. آنها طبق تصمیم و منافع مخصوص خود به تجاوزات اسرائیل پاسخ میدهند. ما هم نفعی در توسعه یافتن جنگ در منطقه نمیبینیم چون در آن صورت همه متضرر خواهند شد و فضا را برای دخالت دیگران در امور منطقه باز میکند اما اگر تجاوزی به ایران شود طبیعی است که پاسخ خواهیم داد، کما اینکه تاکنون پاسخ دادهایم.
وی در پایان گفتوگوی خود با المیادین به موضوع امکان تغییر دکترین هستهای ایران اشاره کرد و در این باره گفت: اساسا ما با در اختیار داشتن انواع سلاح اتمی مخالفیم اما اگر آنها بخواهند اقداماتی علیه ما اتخاذ کنند، طبیعی است که اقدامات متقابلی را به تناسب آن و در زمان لازم انجام خواهیم داد.
***
عراقچی: ایران همیشه از جبهه مقاومت حمایت خواهد کرد
وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به مقاومت یمن و حمایت این کشور از فلسطین گفت: ایران از همه اعضای جبهه مقاومت همیشه حمایت کرده و خواهد کرد، در رابطه با یمن هم همینطور است.
سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه روز گذشته در چهاردهمین همایش سراسری مسؤولان و هادیان سیاسی نیروهای مسلح با شعار «بصیرت، تداوم مقاومت، ایران قویتر» به میزبانی سازمان عقیدتی - سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران شرکت کرد.
وی پس از این نشست درباره مقاومت یمن گفت: مردم یمن با اتکا به موشکها و تجهیزات دفاعی بومیشان از زمان شروع توفان الاقصی نقش بیسابقهای در دفاع از مردم فلسطین داشتهاند.
عراقچی ادامه داد: یمنیها بیش از حد انتظار خیلیها ظاهر شدند و کارهایی را در حمایت از مقاومت، حماس و آرمان فلسطین انجام دادند که بیسابقه و خارج از انتظار خیلیها بوده است.
وزیر امور خارجه تصریح کرد: ایران از همه اعضای جبهه مقاومت همیشه حمایت کرده و خواهد کرد. در رابطه با یمن هم همینطور است. اگر چه یمنیها نشان دادند که احتیاج به هیچ کمکی ندارند و با وجود شرایط سخت اقتصادی و نظامی روی پای خودشان ایستادهاند.
ارسال به دوستان
روزهای سرنوشتساز چند استقلالی
بپا خط نخوری!
مهدی مرسلی: به پایان نیمفصل اول لیگ برتر ایران ۲ هفته باقی است و استقلال در حالی آماده 2 رویارویی سرنوشتساز مقابل چادرملو و سپاهان میشود که نه فقط برای جایگاه تیم در جدول، بلکه برای آینده برخی بازیکنان هم این بازیها اهمیتی دوچندان یافته است. این روزها در اردوگاه آبیپوشان، نام ۷ بازیکن بیشتر از دیگران شنیده میشود؛ بازیکنانی که هر کدام به دلایل متفاوت در آستانه جدایی از تیم قرار گرفتهاند. شاید این ۲ هفته، آخرین فرصتی باشد که آنها برای حفظ جایگاهشان در استقلال دارند.
* مدافعان در آستانه سقوط
در خط دفاع، سامان فلاح و ایمان سلیمی بیش از همه زیر ذرهبین هستند. در حالی که روزبه چشمی، رافائل داسیلوا و محمدحسین مرادمند به مهرههای مورد اعتماد پیتسو موسیمانه تبدیل شدهاند، فلاح و سلیمی خود را در حاشیه میبینند.
سامان فلاح، مدافعی که با قیمت بالا به استقلال پیوست، هنوز نتوانسته انتظارات را برآورده کند. مصدومیتهای پیدرپی او را از ترکیب اصلی دور کرده و نمایش موفق سایر مدافعان کار را برای بازگشتش سخت کرده است. آیا او میتواند از آخرین فرصتهایش برای بازگشت به ترکیب استفاده کند یا باید زودتر از انتظار، لباس آبی را از تن دربیاورد؟
ایمان سلیمی هم که در بازیهای اخیر تنها دقایقی فرصت بازی پیدا کرده، در موقعیتی مشابه قرار دارد و اگر نتواند در این ۲ هفته نمایش قابل قبولی ارائه دهد، ممکن است مجبور به ترک استقلال شود؛ چیزی که تا همین چند ماه پیش به نظر نمیرسید.
* هافبکهای در مرز خروج
در میانه میدان هم، اوضاع برای آرش رضاوند و زبیر نیکنفس چندان بهتر نیست. رضاوند که در دورههای گذشته هم بارها مورد انتقاد شدید هواداران قرار گرفته بود، حالا دوباره همان مسیر را طی میکند. او با وجود حضور ثابت در ترکیب، نتوانسته تأثیرگذاری لازم را داشته باشد و این احتمال وجود دارد که نیمفصل دوم را در تیمی دیگر به پایان برساند.
از سوی دیگر، زبیر نیکنفس مدتهاست نتوانسته کیفیت گذشته خود را نشان دهد. سبک بازی او که شباهت زیادی به دیدیه اندونگ، هافبک گابنی استقلال دارد، باعث شده حضورش در زمین به کاهش خلاقیت تیم منجر شود. در شرایطی که موسیمانه بهوضوح به اندونگ اعتماد بیشتری دارد، آینده نیکنفس در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
* وینگری که در تاریکی گم شد
علیرضا کوشکی، خریدی که ابتدای فصل با امیدهای زیادی به استقلال پیوست، هنوز نتوانسته جایگاهی در ترکیب تیم پیدا کند. حضور در ۱۳ دیدار و تنها ۳۴۰ دقیقه بازی بدون حتی یک گل یا پاس گل، آمار ضعیفی است که کوشکی را به یکی از گزینههای جدی خروج در زمستان تبدیل کرده است. او در هفتههای اخیر فرصتهایی برای اثبات تواناییهایش داشت اما نتوانست نظر مساعد کادر فنی را جلب کند.
* ۲ مهاجم، یک سرنوشت مبهم
در خط حمله، ماجرای گوستاوو بلانکو و آرمان رمضانی پیچیدگی بیشتری دارد. استقلال اخیرا مسعود جمعه و جوئل کوجو را به خدمت گرفته و حالا باید یکی از مهاجمان فعلی را از لیست خارج کند.
بلانکو، مهاجم آرژانتینی، که فصل گذشته نمایشهای درخشانی داشت، این فصل از دوران اوج خود فاصله زیادی گرفته است. اما اگر سهمیه بازیکنان خارجی افزایش یابد، شاید همچنان شانس ماندن داشته باشد. در این صورت، آرمان رمضانی که هفتههاست از ترکیب دور است، نخستین گزینه خروج خواهد بود. حتی اگر بلانکو هم از تیم جدا شود، احتمال جدایی رمضانی همچنان بالاست.
* پایانی که دست خودشان است
۲ هفته آینده، سرنوشت این ۷ بازیکن را تعیین میکند. آنها یا باید با نمایشهایی قانعکننده، جایگاه خود را در تیم تثبیت کنند یا در همین زمستان راه خروج از استقلال را در پیش بگیرند. در این روزهای پرتنش، موسیمانه و کادر فنی تصمیمهای دشواری پیش رو دارند؛ تصمیمهایی که میتواند شکل جدیدی به استقلال بدهد و مسیر این باشگاه را در نیمفصل دوم دگرگون کند. برای این ۷ نفر، هر دقیقهای که در زمین میگذرانند، فرصتی است که نباید از دست برود. شاید این آخرین شانس آنها برای حفظ پیراهن استقلال باشد.
ارسال به دوستان
نگاه
چرا اظهارات وزیر اقتصاد نادرست است؟
میثم مهرپور: وزیر اقتصاد این هفته در نشست ارزی کمیسیون اقتصادی مجلس اظهاراتی را مطرح کرد که هم منجر به تشدید انتظارات تورمی در کشور شد و بازار ارز و طلا را با افزایش قیمت مواجه کرد و هم پالس ضعف و ناتوانی را به دشمنان مخابره کرد.
محور کلیدی صحبتهای وزیر اقتصاد را میتوان در ۲ بخش لزوم افزایش نرخ ارز به دلیل وجود تورم و رشد شاخص قیمتها و تاثیرپذیری نرخ ارز از اتفاقات سیاسی و امنیتی دانست؛ ۲ موضوعی که در این نوشته به اختصار به دلایل برداشت اشتباه آقای وزیر از این موضوعات پرداختهام.
1- عبدالناصر همتی در نشست ارزی کمیسیون اقتصادی مجلس افزایش 2.7 برابری شاخص قیمتها از ابتدای سال 1401 تا آذر 1403 را دلیلی بر افزایش نرخ ارز دانست و بر اساس این محاسبه مدعی شد از آنجا که بدون توجه به سایر مسائل اقتصادی و سیاسی - امنیتی شاخص قیمتها طی این مدت 2.7 برابر شده است، لذا نرخ ارز که در ابتدای سال 1401 حدود 27 هزار تومان بوده نیز باید 2.7 برابر شود و با این استدلال نتیجه گرفت طبق یک حساب سرانگشتی نرخ ارز در حال حاضر و صرفا بر اساس این شاخص و بدون در نظر گرفتن سایر مسائل اقتصادی ـ سیاسی باید حداقل 73 هزار تومان باشد. در رد این ادعای آقای وزیر باید به ۲ موضوع مهم توجه کرد.
الف- افزایش یا کاهش نرخ ارز موضوعی تکبعدی و تکوجهی نیست که به صرف پارامتر رشد شاخص قیمتها، دقیقا و لزوما باید به همان میزان رشد داشته باشد! طبیعتا تعیین نرخ ارز ولو به صورت دستوری متاثر از عوامل مختلف است و نمیتوان اینچنین ساده و به صرف افزایش 2.7 برابری شاخص قیمتها، حکم به افزایش متناسب نرخ ارز با شاخص قیمتها داد.
ب- مساله بعد و مهمتر آن است که متاسفانه نرخ ارز در اقتصاد ایران بر تمام بازارها و قیمت کالاها تاثیرگذار است. به عبارتی، افزایش شاخص قیمتها را باید معلول رشد نرخ ارز و نه علت آن دانست.
در واقع بخش قابل توجهی از رشد 2.7 برابری شاخص قیمتها طی سالهای 1401 تا آذر 1403 به دلیل افزایش نرخ ارز از 27 هزار تومان تا بیش از 60 هزار تومان است، لذا این استدلال که چون شاخص قیمتها 2.7 برابر شده پس نرخ ارز هم حداقل باید چنین رشدی داشته باشد، استدلالی مطلقا اشتباه و سطحی است.
2- وزیر اقتصاد هم در آن جلسه و هم قبلتر بر کنترل انتظارات تورمی تاکید داشته و موضوعاتی چون حوادث سوریه، آمدن و تهدیدهای ترامپ، تهدیدات تروئیکای اروپا و فعال شدن اسنپ بک، تهدیدات رژیم صهیونیستی، انتظارات تورمی و محدودیتهای بانک مرکزی را دلیل اصلی افزایش قیمت ارز معرفی کرده است. حال ۲ ابهام و سوال وجود دارد؛ اگر نگاه آقای وزیر کنترل انتظارات تورمی است، چرا در این نشست عملا تهدیدات رژیم صهیونیستی و حتی تهدید برآمدن ترامپ را دلیلی برای بیثباتی بازار ارز و عامل افزایش نرخ ارز معرفی کرد. آیا طرح این موضوع ارسال پالس ضعف به دشمنان نیست؟ نکته بعد اینکه اگرچه منطقه آبستن حوادثی است که میتواند انتظارات تورمی را تشدید کند اما آیا این اتفاقات صرفا مربوط به ماههای اخیر است که همه مشکلات کشور را مربوط به آن بدانیم؟
از اسفند 1401 تا قبل از وزارت همتی و اعمال سیاستهای دستوری درباره افزایش نرخ ارز نیما، اتفاقاتی چون توفان الاقصی، حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق، «وعده صادق یک»، شهادت اسماعیل هنیه در تهران و از همه مهمتر شهادت آیتالله رئیسی رئیسجمهور و اداره کشور به مدت ۲ ماه با کفیل ریاستجمهوری را شاهد بودیم اما عملا مشاهده کردیم نرخ ارز در محدوده 60 هزار تومان نوسان داشت و خبری از رشد 17 هزار تومانی ارز طی کمتر از ۲ ماه نبود، لذا منصفانه نیست دلیل افزایش نرخ ارز را اتفاقات سیاسی و منطقهای بدانیم، بلکه بهتر است به دلیل اصلی آن یعنی سیاستهای وزارت اقتصاد مبنی بر محاسبه نرخ ارز بر اساس شاخص قیمتها و افزایش دستوری نرخ ارز نیما معترف باشیم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|