|
تحلیل و بررسی فیلم «برف آخر» و آثار مشابه آن در سینمای ایران
برف سیاه سینمایی
میلاد جلیلزاده: یوسف، یک مرد دامپزشک که در کیاسر مازندران زندگی میکند، هر روز صبح به گاوداری میرود و شبها به شکار گرگها میپردازد؛ دامپزشکی که خودش حیوانات را میکشد! او از گرگها نفرت دارد و جالب اینجاست که اسمش هم یوسف است. اهالی روستا از خساراتی که گرگها به دام و طیورشان وارد میکنند شاکی هستند اما نظر سازمان حفاظت از محیطزیست متفاوت است. این سازمان حتی خود تعدادی گرگ را برای برقراری تعادل در زنجیره غذایی آزاد کرده است.
یک روز یوسف در شرایطی با یک گرگ زخمی مواجه میشود که خاص است و این تجربه باعث تغییر نگاهش به طبیعت و حیوانات میشود. او با دامپزشک دیگری که لادن مستوفی نقش آن را بازی کرده، روبهرو میشود و این شخصیت تأثیر زیادی بر دیدگاه یوسف نسبت به شکار گرگها میگذارد. داستان فیلم «برف آخر» اما به همین جا ختم نمیشود و ماجراهای دیگری هم در آن وجود دارد. دختر یکی از اهالی روستا به نام خورشید، که نامش با فضای برفی فیلم تضاد نمادین دارد، گم شده و حالا همه اهالی روستا بسیج میشوند تا او را پیدا کنند. هیچکس نمیداند چرا خورشید گم شده و این موضوع به یک راز تبدیل میشود تا اینکه در نهایت این ماجرا و داستان یوسف با هم تلاقی پیدا میکنند.
«برف آخر» بعد از فیلم «بدون مرز» که سال 1393 ساخته شد، دومین کار بلند سینمایی امیرحسین عسکری است. این فیلم سال ۱۴۰۰ به جشنواره چهلم فجر راه یافت و با نامزدی در ۱۲ رشته، بعد از «موقعیت مهدی» و «علفزار»، بیشترین تعداد نامزدی را در آن دوره داشت. جلوههای بصری، چهرهپردازی، طراحی صحنه، طراحی لباس، فیلمبرداری و فیلمنامه، بهعلاوه نقشهای مکمل و اصلی زن و مرد و بهترین فیلم، رشتههایی بودند که «برف آخر» برای آنها نامزد شد و در نهایت، غیر از جایزه ویژه هیات داوران، برای بهترین چهرهپردازی، بهترین فیلمبرداری و بهترین نقش اول مرد که به امین حیایی تعلق داشت، سیمرغ گرفت.
عسکری علاوه بر کارگردانی، در نوشتن فیلمنامه برف آخر که بر اساس داستان کوتاه «جلالآباد» اثر محمد صالحعلا نوشته شده هم با امیرمحمد عبدی و سیدحسن حسینی همکاری کرده است. تهیهکننده کار حسن مصطفوی بود که در کنار خود امیرحسین عسکری و احسان علیخانی یکی از سرمایهگذاران فیلم هم به حساب میآید.
امین حیایی، مجید صالحی و لادن مستوفی بازیگران اصلی این فیلماند و نوشین مسعودیان، صادق ملک، امیر مشهدیعباس، امیرعباس رودگرصفاری و مهدی مهربان هم از دیگر هنرپیشههای فیلم هستند.
این فیلم با وجود اینکه در جشنواره فجر موفق بود و طبیعتا باید زمان و سالنهای مناسبی برای اکران پیدا میکرد، با وقفهای ۲ ساله از ۲۸ آذرماه در 100 سالن سینما به نمایش عمومی درآمد که به مرور تعداد آنها افزایش یافت و تاکنون حدود ۱۳۰۰ سانس داشته است و با میانگین حدود 13 بلیت برای هر سانس، تا اینجای کار به عدد یک میلیارد و 80 میلیون تومان فروش نزدیک شده است. برف آخر از آن فیلمهایی است که به طور تیپیکال به عنوان «فیلم هنری» شناخته میشوند؛ فیلمهایی که مخاطب عام چندانی ندارند و بخشی از جامعه منتقدان یا علاقهمندان حرفهای سینما ممکن است آنها را بپسندند. البته در دوران جدید طغیان گستردهای علیه این معیارهای قدیمی انجام شده و دیگر به راحتی نمیتوان به طور کلی حتی حرفهایهای سینما را جزو علاقهمندان این تیپ بویژه از سینما دانست. این نوع فیلمها در میانههای قرن بیستم، ساختار متداول قصهگویی را در فیلمها به چالش کشیده بودند و همین شوک میتوانست به گسترش دستور زبان سینما کمک کند اما اولاً امروز چیزهایی که با آزمون و خطا و تجربهگرایی، از رهگذر خلق چنین آثاری قرار بود کشف شوند به نقطه اشباع رسیده است و ثانیاً همین فیلمها که قرار بود روزگاری کلیشهها را به چالش بکشند، با تکرار مؤلفههای یکسانی که اصطلاحا به آنها جشنوارهپسند گفته میشود، تبدیل به یک ژانر قابل حدس و پیشبینی شدهاند.
«برف آخر» هم فیلمی است که نمیتوان در آن بداعت و تازگی خاصی دید و تمام عناصر تشکیلدهنده ساختار آن چیزهایی هستند که در قالب فیلمهای اینچنینی دیگر هم دیده شدهاند. برف آخر از آن دست فیلمهایی است که تماشا کردنشان «حوصله» میخواهد نه «دقت» و اگر هم کسی بخواهد اندکی در جزئیات آن دقیق شود، احتمالا به این نکته خواهد رسید که کارگردانش با اینکه در دل طبیعت و مجاور با فضای روستا فیلم ساخته، ذهنیت خودش برخاسته از آن فضا نبوده و صرفا با یک عینک توریستی که هندسه اصطلاحا هنری و خاص دارد آن فضا را دیده است. اینها همگی باعث میشوند فیلمی که چهرههایی مثل امین حیایی، مجید صالحی و لادن مستوفی را در فهرست بازیگرانش دارد و توماری از نامزدیها و جوایز فجر هم در عقبهاش قرار میگیرد، در نهایت نتواند با عموم مخاطبان ارتباط چندانی برقرار کند. در این میان تنها یک نکته خاص برای گفتن باقی میماند که آن هم خود برف است. یکی از اصلیترین مؤلفههایی که برف آخر به عنوان یک فیلم هنری دور از فضای شلوغ شهری سراغ آن رفته، جغرافیای روایت و محیط برفی است. این فیلم میتواند بهانهای دست و پا کند تا تفاوت نگاه نمادین سینماگران ایرانی به برف را با سایر فیلمسازان جهان بررسی کنیم.
برفهای غمگین و مأیوسانه سینمای ایران
برف یکی از جدیترین عناصر بصری در سینماست که معانی و تفاسیر مختلفی برای آن تعریف شده و از این میان ۳ عنصر، جاافتادهتر و عمومیتر هستند. یکی از این معانی نمادین، شروع دوباره است که ریشه آن به سال نوی میلادی در کشورهای غربی بازمیگردد، چون معمولا کریسمس با بارش برف همراه است. همچنین برف نماد بیگناهی، پاکی و حتی شادی کودکانه است و در نهایت، میتواند نماد مرگ و پایان یک سفر یا زندگی باشد. هر ۳ مورد از این معانی نمادین و القائات حسی برف را میتوان در فیلم «برف آخر» هم دید؛ هم شروع دوباره و تحول، هم بیگناهی و معصومیت که شامل کودک فیلم و حیوانات میشود و هم مفهوم «پایان» که در نام فیلم هم دیده میشود.
اما میتوان پرسید آیا به طور کلی برف در سینمای ایران همان حال و احوال و معناهایی را دارد که در سینمای سایر کشورهای دنیا دارد؟ بهرغم بعضی همپوشانیها، به نظر نمیرسد کاملا چنین باشد.
در سینمای ایران، فیلمهای زیادی با فضای برفی وجود دارند که بعضی از آنها به ضرورتهای روایی در این فضا قرار گرفتهاند، مثل تعدادی از آثار دفاعمقدس که داستان آنها در زمستان جبهههای غربی میگذرد؛ از جمله «اشک سرما» اثر عزیزالله حمیدنژاد. در بعضی دیگر از فیلمها، برف به عنوان یک مانع طبیعی برای شخصیتهای داستان عمل میکند، مانند «جادههای سرد» از مسعود جعفریجوزانی. همچنین بعضی فیلمها که در نامشان واژه برف وجود دارد، خودشان به این فضا ارتباطی ندارند، مثل «آدمبرفی» از داوود میرباقری.
به طور کلی، فضای برفی در سینمای ایران با کشورهای غربی تفاوت دارد. برفهای سینمای ایران معمولاً غمگینتر و همراه با حس سردی، سکون، تنهایی و یخزدگی هستند. در هنر ایرانی آنچه از دیرباز نماد رهایی، رستگاری، تحول و طراوت بوده، نور است و سبزی. حتی ایرانیها از دیرباز در شب یلدا که زمان آن نزدیک کریسمس است و بلندترین شب سال به حساب میآید، به پشت بامها میرفتند و بر ظروفشان با قاشق میکوبیدند تا در نبرد بین سرما و خورشید، از خورشید هواداری کنند. طبیعی است که با این پیشینه فکری، نگاه نمادین به برف بین اروپاییها و ایرانیها تفاوتی معنادار داشته باشد.
در سال ۸۱، فیلم «باران» مجید مجیدی، فضای برفی را با مصیبتهای یک دختر افغانستانی موازی کرد که مجبور است مانند پسرها لباس بپوشد، خودش را پسر جا بزند و کار کند.
در همان سال نخستین قسمت از سهگانه برفی خسرو معصومی با عنوان «رسم عاشقکشی» ساخته شد که موقعیت دراماتیک تلخ و گزندهای داشت. یک مرد روستایی موقع قطع یکی از درختان جنگلی در شمال دستگیر میشود و به زندان میافتد. بعد از این اتفاق، ارهای که او برای این کار قرض گرفته بود ضبط میشود و اعضای خانواده در غیاب پدر مجبور میشوند هزینه اره را بپردازند.
سال ۸۵ در فیلم «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین»، به کارگردانی سامان سالور، تنهایی و دورافتادگی شخصیتها را برفی شدن فضا و سیاه و سفید شدن تصویر تقویت میکرد. سال بعد خسرو معصومی دومین فیلم برفی خود را با عنوان «باد در علفزار میپیچد» ساخت و داستان دختر فقیری را روایت کرد که به دلیل مشکلات مالی خانوادهاش مجبور است به ازدواج با یک پسر عقبافتاده تن بدهد.
امیرحسین ثقفی در سال ۸۹ نخستین فیلم سینمایی خود را با عنوان «مرگ کسبوکار من است» کارگردانی کرد که حرکت تراژیک چند شخصیت بیچاره را به سمت مرگ نشان میداد؛ آدمهایی که از شدت فقر و بیچارگی ناچار به دزدی کابل از دکلهای فشار قوی برق میشوند.
در سال ۹۰، آخرین قسمت از سهگانه برفی خسرو معصومی با نام «خرس» تولید شد. داستان این فیلم درباره مردی است که پس از بازگشت از جنگ متوجه میشود همسرش ازدواج کرده است. قصه این فیلم به قدری تلخ است که شاید دیدنش برای همه مناسب نباشد.
در همان سال، «پذیرایی ساده» به کارگردانی مانی حقیقی و با بازی خودش ساخته شد که به دلیل سیاهی و تلخیاش در سالنهای نمایش جشنواره فیلم فجر حاشیهساز شد و واکنش تندی از مخاطبان گرفت. سال ۹۱، پیمان معادی «برف روی کاجها» را ساخت که آن هم سیاه و سفید بود و تنهایی و تحمل خیانت را به تصویر میکشید. بسیاری از این فیلمها قابل توجه و حتی قابل تحسین هستند اما نکته مشترک آنها استفاده از فضای برفی برای نمایش تلخی و مصیبت است. حتی پس از ساخت «برف آخر»، فضای برفی در سینمای ایران همچنان همین حال و هوا را حفظ کرده است، مانند فیلم «آه سرد» به کارگردانی ناهید عزیزی که در سال 1401 به جشنواره فجر آمد و عصاره تلخترین اتفاقات زندگی ۲ شخصیت را روایت میکند؛ مردی که زنش را سالها پیش کشته، پس از مدتها از زندان آزاد میشود و در مسیری سراسر برفی و یخبندان با پسر خودش همسفر میشود؛ پسری که طبیعتا تمام وجودش لبریز از کینه است.
ارسال به دوستان
چرا آتشبس به معنای پیروزی جبهه مقاومت است؟
۸ دلیل پیروزی مقاومت
مرتضی علیزاده: توافق آتشبس میان رژیم صهیونیستی و گروههای مقاومت در غزه، به وضوح نشاندهنده معادلات جدید در منطقه و تأثیرات آن بر طرفهای درگیر است. در این یادداشت، به تحلیل تحولات به وجود آمده پس از 7 اکتبر 2023 میپردازم و با ذکر 8 دلیل به این پرسش پاسخ میدهم که چرا این آتشبس برای جبهه مقاومت پیروزی و برای رژیم اسرائیل شکست محسوب میشود.
1- ناتوانی اسرائیل در دستیابی به اهداف نظامی: یکی از بزرگترین شکستهای رژیم صهیونیستی در این جنگ نابرابر، عدم دستیابی به اهداف نظامی خود بود. تلآویو نتوانست زیرساختهای نظامی جبهه مقاومت را نابود کند و این موضوع به طور مستقیم بر اعتبار نظامی این رژیم تأثیر منفی گذاشت.
2- تضعیف مشروعیت بینالمللی اسرائیل: اقدامات نظامی رژیم اسرائیل، هم مشروعیت داخلی آنها را تحت تأثیر قرار داد و هم موجب تضعیف مشروعیت بینالمللی آنها شد. در طول بیش از یک سال گذشته بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی بشدت به این اقدامات واکنش نشان دادند و خواستار پایان خشونتها شدند؛ تا جایی که حکم تعقیب قضایی برای نخستوزیر این رژیم صادر شد و بسیاری از کشورها از منع ورود او به سرزمینهای خود خبر دادند.
3- تقویت حمایتهای مردمی: این آتشبس نشان داد گروههای مقاومت در داخل غزه و سراسر سرزمینهای اشغالی از حمایتهای کامل مردمی برخوردارند و بهرغم برخی سوءتبلیغات دشمنان و با وجود همه دشواریهایی که رژیم غاصب بر مردم مظلوم فلسطین تحمیل کرده است، آنها همچنان از مقاومت حمایت میکنند و در این مسیر از وحشیگریهای رژیم صهیونیستی ابایی ندارند.
4- تقویت دیپلماسی عمومی مقاومت: پس از 7 اکتبر، رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش بسزایی در شکلدهی به افکار عمومی ایفا کردند. تصاویر و گزارشهای مربوط به حملات اسرائیل به غیرنظامیان فلسطینی، موجی از انتقادات را در سطح جهانی ایجاد و به نفع جبهه مقاومت عمل کرد.
5- توسعه توان نظامی جبهه مقاومت: یکی از نکات کلیدی که به پیروزی جبهه مقاومت کمک کرد، حفظ توان نظامی و آمادگی آنها برای ادامه نبرد بود. گروههای مقاومت مانند حماس و جهاد اسلامی توانستند با استفاده از تاکتیکهای جنگی مدرن و به کارگیری سلاحهای پیشرفته، به رژیم صهیونیستی آسیبهای جدی وارد کنند. این موضوع باعث شد تلآویو نتواند به اهداف خود در نابودی زیرساختهای نظامی جبهه مقاومت دست یابد.
6- گسترش بحرانهای داخلی رژیم صهیونیستی: پس از یک دوره نسبتا طولانی درگیری میان اسرائیل و گروههای مقاومت، اکنون رژیم صهیونیستی با چالشهای داخلی متعددی روبهرو است. نارضایتیهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی، همچنین فشارهای بینالمللی بر تلآویو باعث شد این رژیم نتواند به طور کامل بر اهداف نظامی خود متمرکز شود. این چالشها نشان داد رژیم اسرائیل در وضعیتی نیست که بتواند به جنگ ادامه دهد.
7- تغییر در معادلات منطقهای: توافق آتشبس نشاندهنده تغییر توازن قدرت در منطقه به نفع گروههای مقاومت است. فشارهای محور مقاومت بر برخی کشورهای منطقه و تلاشهای دیپلماتیک در سطح جهانی منجر به این شد رژیم صهیونیستی برخلاف اهداف اولیه خود وادار به پذیرش آتشبس شود و این خود حاکی از تغییر وزن محور مقاومت در منطقه است.
8- تقویت روابط میان گروههای مقاومت: یکی از دستاوردهای عملیات 7 اکتبر، تقویت روابط میان گروههای مختلف مقاومت است. اقدامات گسترده حوثیها در یمن و حزبالله در لبنان و گروههای مقاومت در عراق و... در حمایت از گروههای مقاومت فلسطین در نهایت منجر به این شد که غزه در برقراری آتشبس دست بالا را داشته باشد و این خود یکی از عوامل مهم پذیرش شکست از سوی رژیم صهیونیستی بود.
با توجه به دلایلی که ذکر شد، آتشبس اخیر میان رژیم صهیونیستی و گروههای مقاومت در غزه یک نقطه عطف در معادلات منطقهای محسوب میشود. جبهه مقاومت با حمایتهای مردمی و بینالمللی توانست یک آتشبس دیگر را بر رژیم صهیونیستی تحمیل کند و با توجه به اهدافی که این رژیم برای خود ترسیم کرده بود، این آتشبس برای آنها یک شکست قطعی است.
علاوه بر این افق پیش روی این توافق نیز دست بالای جبهه مقاومت را نشان میدهد؛ چه اینکه با توجه به پایان درگیریها افکار عمومی داخلی این رژیم بیش از پیش بر هزینههای جنگ و تبعات اقتصادی و سیاسی آن متمرکز خواهد شد و گسترش نارضایتی و به تبع آن بحرانهای اجتماعی متعددی را برای این رژیم به دنبال خواهد داشت. از طرفی گروههای مقاومت نیز با توفیقهای حاصل از عملیات توفانالاقصی با روحیه بالاتری ادامه مسیر خود در مبارزه با رژیم غاصب را طراحی میکنند. مجموعه این موارد به وضوح نشان میدهد توافق آتشبس نه یک توقف موقت، بلکه یک پیروزی استراتژیک برای گروههای مقاومت و شکست برای رژیم اسرائیل تلقی میشود.
ارسال به دوستان
درباره جراحی پیچیده پزشکان ایرانی روی مغز یک جنین در رحم مادر
پیشرفت فراطبیعی
عضو تیم جراح در گفتوگو با «وطن امروز»: میتوان سالانه تا 4 میلیارد دلار از توریسم سلامت ارزآوری کرد
گروه اجتماعی: جراحی خارقالعاده و حساس پزشکان ایرانی روی مغز یک جنین در رحم مادر که اخیرا در بیمارستان امام خمینی(ره) با موفقیت انجام شد، دانش پزشکی و توان و تخصص پزشکان ایرانی را جهانی کرد. آنها برای نخستین بار در منطقه توانستند مغز جنین را در رحم مادر درمان کنند. خبرنگار شبکه العالم ۱۹ دی امسال به بیمارستان امام خمینی(ره) رفته و گزارشی درباره عمل جراحی نوزاد در رحم مادر تهیه کرد. این نوع عمل جراحی توسط پزشکان ایرانی آن هم در یکی از بیمارستانهای ایران، آنقدر افتخارآمیز بود که حتی رسانههای غیرایرانی نیز با آب و تاب از آن سخن میگویند. تخصص و تبحر پزشکان ایرانی با انجام عملهای سخت و پیچیده در حالی است که قبل از انقلاب، ایران به دلیل کمبود پزشک، مجبور بود از هند، پاکستان و بنگلادش پزشک وارد کند ولی اکنون طبق گزارشهای موجود، ایران نهتنها قطب پزشکی منطقه شده است بلکه صادرکننده پزشک به دنیاست بهطوری که بیماران از کشورهای دور و نزدیک برای درمان به ایران سفر میکنند.
عمل جراحی حساس توسط پزشکان ایرانی برای نخستینبار به روشی پیچیده روی مغز یک جنین که اکنون در دنیا رسانهای شده است به منظور پیشگیری از خطر سکته مغزی جنین 34 هفتهای مبتلا به آنوریسم مغزی (نوعی ناهنجاری عروق مغزی) بود که خوشبختانه با موفقیت انجام شد. این جراحی نخستین بار در آمریکا انجام شده بود. دکتر علیرضا شمشیرساز، جراح جنین همراه با دکتر صدیقه برنا، مسؤول بخش پریناتولوژی بیمارستان امام خمینی(ره) و دکتر حسین قناعتی، متخصص رادیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان اعضای اصلی تیم جراحی توانستند این جراحی مهم را در ایران انجام دهند.
دکتر شمشیرساز درباره این جراحی میگوید: جنین در 34 هفتگی قرار داشت و دچار عروق ناهنجار مغزی (آنوریسم) شده بود که تحت جراحی قرار گرفت. آنوریسم باعث میشود نوزاد بعد از تولد به دلیل بالا بودن جریان خون مغزی در معرض خونریزی و سکته مغزی قرار بگیرد.
* با ورود هوش مصنوعی به عرصه پزشکی نباید عقب بمانیم
دکتر حسین قناعتی، متخصص رادیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران و عضو تیم درمان مغز جنین در رحم مادر که اخیرا با موفقیت انجام شد در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: این جراحی مهم کار بزرگی بود که توسط تیم مشترک بین گروه پزشکی زنان شامل سرکار خانم دکتر برنا و آقای دکتر شمشیرساز از آمریکا همراه با تیم جراحی بسته عروق مغز به سرپرستی اینجانب در بیمارستان امام خمینی انجام شد؛ عمل پیچیدهای که توان و تخصص بالایی میخواهد و خوشبختانه به صورت گروهی با موفقیت صورت گرفت. در این عمل تیم جراحی از طریق یک سوزن توانستند از قسمتهای نرم و شیارهای جمجمه جنین داخل قسمت مرکزی مغز شده و این ضایعه عروقی را با موفقیت کامل قبل از تولد جراحی کنند.
با این وجود اگر بتوانیم برخی بیماریها را در زمان جنینی درمان و جراحی کنیم، بسیاری از آسیبهای ناشی از جراحی میتواند در دوران جنینی ترمیم شود و این نوع جراحیها فصل نوینی برای درمان را ایجاد کرده است. وی افزود: جراحی انجامشده برای این جنین باعث میشود نارسایی قلب شدید ناشی از آنوریسم گالن بسیار کاهش یابد و احتمال زنده ماندن پس از تولد نیز افزایش یابد.
دکتر قناعتی در ادامه افزود: قلب جنین پیش از انجام این جراحی تحت فشار شدید بود و این آنوریسم میتوانست با خونریزی مغزی باعث مرگ در دوران جنینی یا پس از تولد او شود. استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران درباره نحوه انجام این جراحی در دوران بارداری مادر بیان کرد: با استفاده از «آمبولیزاسیون» هدایتشده با سونوگرافی، مسیرهای غیرطبیعی گردش خون در مغز جنین اصلاح شد. در این روش جراحی، یک سوزن از شکم مادر باردار، وارد رحم او میشود و سوزن را تا داخل مغز جنین ادامه میدهیم و به این روش، آنوریسم مغز او جراحی میشود. منظور از آنوریسم مغزی به زبان ساده، تشکیل بادکنکهایی در جداره رگهای مغز است که در بسیاری از موارد منجر به مرگ به دلیل خونریزیهای ناگهانی مغز میشود.
متخصص رادیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران با بیان اینکه مادر در هفته سیوچهارم بارداری خود قرار داشت، گفت: هم مادر و هم جنین پس از انجام عمل جراحی جنین در شرایط مساعدی قرار دارند. وی در پاسخ به این سوال «وطن امروز» که آیا با توجه به دانش و تخصص پزشکان ایرانی و جهانی شدن انجام موفقیتآمیز مغز جنین در رحم مادر، ایران چنین ظرفیتی را دارد که پذیرای چنین بیمارانی از کشورهای دنیا باشد؟ گفت: ظرفیت ایران در برخورداری از پزشکان متخصص بسیار بالاست به شرط اینکه در این مسیر موانع و مشکلات سد راه برداشته و از طرفی زیرساختها نیز فراهم شود.
قناعتی افزود: به طور مثال قیمت جراحیها در ایران هماکنون حداقل یکچهارم کشور ترکیه است، این یک فرصت بسیار بزرگ برای جذب توریسم است و بیماران خارجی به دلیل تامین نبودن زیرساختها و مشکلات سد راه در ایران ترجیح میدهند ترکیه را برای درمان برگزینند، چرا که در ایران شرکتهای خصوصی قوی که بتوانند توریسم سلامت را به ایران بیاورند وجود ندارد. همچنین زیرساختهای حکمرانی شامل پروازها، فرودگاهها، هتلها و نبودن مدیریت درست در ایران و مشکلات ویزا سد راه است.
وی ادامه داد: به نظر میرسد با توجه به ظرفیتی که ایران در عرصه پزشکی دارد و در دنیا شناخته شده است، دولت باید فقط وظیفه تولیت خود را داشته باشد و اگر خود مجری باشد پیشرفتی در این زمینه حاصل نخواهد شد. به جرات میتوان گفت موفقیتهای کنونی پزشکان ایرانی نتیجه زحمات و سرمایهگذاریهای دهههای گذشته در عرصه پزشکی است و چنانچه کمتوجهی به پزشکان و بیتوجهی در آموزش و پژوهش و جذب دانشجو و نگاهداشت آنها ادامه یابد بیتردید در آینده از رقبا در منطقه عقب خواهیم ماند، زیرا دنیا در همه بخشها بویژه بخش پزشکی در حال پیشرفت است، کما اینکه با ورود هوش مصنوعی معادلات عوض شده است و تغییراتی در حال انجام است که باید خود را با پیشرفتهای روز دنیا در این زمینه تطبیق دهیم. قناعتی با بیان اینکه ایران توان پزشکی بالقوه و بالفعلی در این زمینه دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، اضافه کرد: وقتی بیماری برای درمان به ایران میآید به دلیل نبود زیرساختها و نظارت و کنترل دقیق همچنین عدم موسسات قوی از همان ابتدای ورود با مشکلات جدی مواجه میشود، چرا که سازماندهی خاصی در این زمینه وجود ندارد. مثلا از دلالان گرفته تا مترجمان و خدماتدهندگان، سعی میکنند از بیمار یا همراه او منتفع شوند، به طوری که پزشک معالج گاهی دستمزد کمتری از مترجم یا دیگر خدماترسانها در این بخش میگیرد. در چنین شرایطی باید اقدامات لازم برای تسهیل امور و تشدید نظارتها بیشتر شود.
وی تصریح کرد: دولت باید تسهیلکننده امور باشد و مشکلات را در این زمینه به درستی حل کند؛ باید شرکتها و موسسات بخش خصوصی را تشویق کند تا بیماران برای درمان از سایر کشورها به ایران بیایند. چنین اقدامی بیتردید باعث خواهد شد ایران بتواند سالانه بین 3 تا 4 میلیارد دلار فقط از طریق توریسم سلامت ارزآوری کند. از طرفی پزشکان نیز از لحاظ تامین مالی با توجه به تغییرات نرخ ارز باید مورد توجه قرار گیرند تا برای آنها انگیزه ایجاد شود. به طور مثال هماکنون در کشور عراق هزینه درمانی که به پزشک میرسد حداقل 6 برابر در ایران است.
ارسال به دوستان
بررسی ابعاد مختلف آتشبس حماس و رژیم صهیونیستی و نتایج ۱۶ ماه جنگ خونین در غزه
اینک پیروزی
گروه بینالملل: سرانجام خبر توافق آتشبس جنگ غزه به رسانههای جهان مخابره شد؛ خبری که نوید آتشبس را برای مردم غزه به ارمغان آورد و رژیم صهیونیستی را مجبور به پذیرش توافقی کرد که حداکثر آوردهاش برای آن رژیم رهایی اسرای صهیونیست است؛ اسرایی که اسرائیل با هدف آزاد کردن آنها به نوار غزه لشکرکشی کرد و 16 ماه گذشته را در این کرانه باریک و پرتراکم دست به جنایات جنگی زد اما سرانجام آنها از همان مسیری آزاد خواهند شد که حماس تعیین کرده بود. دفتر نخستوزیر رژیمصهیونیستی از تصویب توافق آتشبس در روز جمعه خبر داد. آتشبس توافق شده به معنای صلح نیست و تا زمانی که انسان فلسطینی حقوق خود را به دست نیاورده باشد این جنگ پایانی نخواهد داشت اما این آتشبس به معنای یک پیروزی بزرگ برای مقاومت غزه است؛ مقاومتی که با آغاز عملیات توفان الاقصی نخستین ضربه را به چهره امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی وارد کرد و تمام توجهات در جهان را به خود جلب کرد و در مراحل بعدی ضربات خود را به اقتصاد، سیاست و جامعه رژیم اشغالگر وارد کرد و در نهایت چهره رژیم غاصب را در جهان نابود کرد. نقابی که برای ساخت آن چند دهه و صدها میلیارد دلار هزینه شده بود در 16 ماه گذشته فروریخت و اکنون اسرائیل در جهان منفور است.
* پیروزی حماس و مقاومت
نخستین روزهای پسا 7 اکتبر سران رژیم صهیونیستی و فرماندهان جنایتکار این رژیم اشغالگر جنایات خود را در نوار غزه آغاز کردند و هدف آنها نیز به زانو در آوردن جنبش حماس و مقاومت اسلامی فلسطین بود؛ هدفی که با اجرای دکترین ژنرالها در باریکه پرتراکم غزه پیگیری شد. این اقدام جنایتکارانه و خونبار ارتش رژیم صهیونیستی ناشی از ضعف و توان اطلاعاتی و عملیاتی آنها در نوار غزه بود که حتی پس از اشغال و تجاوز زمینی به این باریکه ساحلی نیز برطرف نشد. ضعفی که تنها به حوزه اطلاعاتی و نظامی محدود نبود و مقاومت در قلوب مردم غزه نیز حضور داشت. برای نابودی این حضور و شکست آن صهیونیستها تصمیم به هدف قرار دادن غیرنظامیان گرفتند؛ جنایتی که هدف آن ایجاد یأس، ناامیدی، ضدیت با ایده مقاومت و تسلیم در برابر خواستههای رژیم صهیونیستی در نوار غزه بود.
اوج این جنایات طرح ژنرالها بود که هدف از آن خالی کردن شمال نوار غزه از سکنه با هدف قرار دادن مراکز درمانی و قطع امدادرسانی به این منطقه با ایجاد محاصره زمینی بود؛ محاصرهای که اجازه ورود آب، سوخت، غذا و دارو را به شمال نوار غزه نمیداد و هزاران فلسطینی را شهید و زخمی کرد. رژیم صهیونیستی با اجرای این طرحهای ضدانسانی و زیر پا گذاشتن تمام اصول انسانی قصد داشت مقاومت را تسلیم خواستههای خود کند و چهره شکستناپذیر خود را با شکست مقاومت مردم غزه بازسازی کند؛ اقداماتی که در نهایت موفق نبود و دولت صهیونیست مجبور به پذیرش توافقی شد که اهداف تعیینشده ارتش اشغالگر این رژیم در آن جایی ندارد. ارتش اسرائیل در روزهای ابتدایی یورش وحشیانه هوایی، دریایی و زمینی به نوار غزه اهدافی را برای خود تعیین کرده بود. از جمله این اهداف نابودی حماس و تشکیلات مقاومت در نوار غزه بود. آنها این اهداف را به شیوههای گوناگونی امتحان کردند. از جمله هدف قرار دادن غیرنظامیان، زیرساختها، بیمارستانها، مدارس و چادرهای پناهندگان و گرسنگی دادن به آنها یا ایجاد پروپاگاندای رسانهای علیه مقاومت غزه که هیچکدام از اقدامات شیادانه و جنایتکارانه رژیم صهیونیستی نتوانست ضعف نظامی و اطلاعاتی آنها را جبران کند. ارتش رژیم صهیونیستی همچنین با وجود تسلط طولانیمدت بر بسیاری از نواحی نوار غزه نتواست شبکه تونلهای مقاومت در این باریکه کوچک را کشف و نابود کند و طرحهایی مانند انتقال آب دریا به درون شبکه تونلی حماس نیز با شکست مواجه شد و تنها در مرحله رسانهای باقی ماند.
جنبش حماس همچنین به رغم دریافت ضربات متعدد از سوی رژیم صهیونیستی و ترور فرماندهان و رهبران سیاسی این جنبش توانست ساختار و تشکیلات خود را حفظ کند؛ اقدامی که مشابه آن در لبنان نیز رخ داد اما جنبش حماس تحت حملات و فشار بیشتری توانست این پیروزی را به دست آورد که قابل توجه است. شاید بتوان اهمیت بالای حفظ ساختار حماس را در نحوه نگهداری اسیران صهیونیست فهم کرد. سربازان رژیم صهیونیستی با وجود تجهیزات پیشرفته ماهوارهای، نظارتی و همچنین اجرای عملیاتهای جستوجوی متعدد و تلاش فراوان سرانجام نتوانستند اسرای صهیونیست را پیدا کنند و نیروهای محافظ اسرای صهیونیست نیز فوقالعاده عمل کردند؛ به نحوی که دهها تیم نگهداری اسیران صهیونیست همچنان در محل اختفای خود باقی مانده و وظیفه خود را اجرا میکنند. این قدرت نشان از توان بالای ساختار حماس بویژه در بخش اطلاعاتی است. از سوی دیگر نحوه شهادت شهید یحیی سنوار نیز نشاندهنده این حقیقت است که تمام پروپاگاندای صهیونیستها درباره خروج وی از نوار غزه یا پنهان شدن وی در تونلها دروغ محض است و وی در درگیری اتفاقی و بر روی زمین به شهادت رسید. البته مابقی فرماندهان مقاومت مانند محمد سنوار و محمد ضیف همچنان در نوار غزه حضور دارند و رژیم نتوانسته است به آنها دست پیدا کند و این فرماندهان پس از شهادت یحیی سنوار تعداد زیادی نیرو جذب کردهاند که منجر به نگرانی رژیم صهیونیستی شده است و تمام این موارد نشاندهنده پیروزی مقاومت و شکست رژیم صهیونیستی در نابودی حماس است.
* شکاف سیاسی در داخل اسرائیل
یکی دیگر از نشانههای پیروزی مقاومت پس از توافق آتشبس، شکست سیاسی کابینه رژیم صهیونیستی است. کابینهای که قرار بود با اقدامات قاطع یا به عبارت دیگر با جنایات بیحد و حصر خود علیه مردم غزه، لبنان و کرانه باختری، شکست اطلاعاتی و نظامیاش در 7 اکتبر 2023 را جبران کند، سرانجام مجبور به پذیرش توافقی شد که حماس از ابتدا تعیین کرده بود. آتشبس در ازای آزادی اسرای صهیونیست، معادلهای بود که در ابتدای جنگ مطرح شد اما مخالفت وزرای به اصطلاح فوق مذهبی صهیونیست کابینه نتانیاهو با هر گونه آتشبس و از سوی دیگر حمایتهای بیچون و چرای غرب از صهیونیستها منجر به طولانی شدن جنگ و باز شدن دست صهیونیستها برای ادامه جنایاتشان شد. کابینه رژیم صهیونیستی و وضعیت آن، بزرگترین اعتراف به شکست رژیم در توافق آتشبس با حماس است. ایتامار بنگویر، وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی و متحد نتانیاهو بیشترین واکنش منفی را به توافق آتشبس نشان داده و آن را ننگ و خیانت برای رژیم نامیده است. وی همچنین اعلام کرده است در دولتی که چنین توافقی را امضا کند، باقی نخواهد ماند. البته به احتمال بسیار زیاد منظور وی از این جملات به شخص خود او و حزبش محدود میشود، زیرا وی در روزهای گذشته و با مطرح شدن نزدیکی توافق آتشبس تلاشهای خود را برای جلوگیری از اجرای آن افزایش داده بود و تلاش داشت دیگر چهره افراطی کابینه رژیم صهیونیستی یعنی اسموتریچ را نیز با خود همراه کند تا با استعفای ۲ حزب «قدرت یهودی» و «صهیونیسم مذهبی» دولت را ساقط کند؛ اقدامی که به تنهایی ممکن نیست زیرا با پیوستن یسرائیل کاتس، وزیر جنگ جدید رژیم صهیونیستی به کابینه و همچنین حضور گیدئون ساعر به عنوان وزیر خارجه رژیم صهیونیستی، وضعیت به گونهای رقم خورده که تعداد کرسیهای طرفدار دولت از 64 به 68 کرسی رسیده است و تنها در صورتی کابینه ساقط خواهد شد که هر ۲ حزب راستگرای افراطی با 14 کرسی خود در پارلمان استعفا دهند؛ اقدامی که تاکنون محقق نشده و بنگویر نتوانسته است حمایت و همراهی یار قدیمی خود یعنی اسموتریچ را به دست بیاورد.
به همین دلیل نیز مواضع بنگویر پس از شکست تلاشهایش و به در بسته خوردن معتدلتر شد و اعلام کرد در صورت تصویب توافق - اعضای حزب قدرت یهودیت استعفای خود را ارائه خواهند داد و اگر جنگ برای شکست حماس از سر گرفته شود - پیشنهاد میکنیم به دولت بازگردیم. وی همچنین اعلام کرد: «حزب قدرت یهودی به رهبری من دولت نتانیاهو را سرنگون نخواهد کرد و با اهداف چپگرایان علیه دولت همکاری نخواهد کرد اما نمیتواند بخشی از دولتی باشد که توافقی را تصویب کند که پاداش بزرگی برای حماس محسوب میشود و ممکن است فاجعهای مانند ۷ اکتبر را بار دیگر بر سر ما بیاورد». بنابراین وی و حزبش از این دولت خارج خواهند شد.
بنگویر همچنین درباره توافق آتشبس بین رژیم صهیونیستی و حماس گفت: وقتی شادیهای حامیان حماس، ایمن عوده (نماینده عرب اسرائیلی)، رقصها در غزه و جشنها در روستاهای کرانه را میبینیم، متوجه میشویم کدام طرف در این توافق تسلیم شده است. اشاره او به شادی و جشن پیروزی فلسطینیان بویژه در نوار غزه بود که پس از 467 روز مقاومت در برابر جنایات ارتش رژیم صهیونیستی، رژیم را مجبور به پذیرش آتشبس کردند و همین مساله منجر به شرایطی شد که دیگر وزرای افراطی کابینه نتانیاهو نتوانستند به مانند 16 ماه گذشته در مسیر توافق آتشبس مانعتراشی کنند. فلسطینیان در فضای مجازی به استقبال توافق آتشبس با هشتگ اتفاق الکرامه (توافق کرامت) رفتند و در سوی دیگر صهیونیستها با چهرههایی درهم رفته بندهای توافق آتشبس را پذیرفتند؛ بندهایی که به گفته خبرنگاران و تحلیلگران و حتی برخی سیاسیون صهیونیست شامل آزادسازی هزاران یحیی سنوار خواهد شد. جنبش حماس در نخستین بیانیه خود درباره این توافق اعلام کرد: «توافق آتشبس نتیجه مقاومت افسانهای مردم فلسطین و مقاومت قهرمان ما در نوار غزه طی بیش از ۱۵ ماه گذشته است. توافق آتشبس و توقف جنگ در غزه دستاوردی برای مردم ما، مقاومت، امت اسلامی و آزادیخواهان جهان و نقطه عطفی در مسیر مبارزه با دشمن برای تحقق اهداف ملت در مسیر رسیدن به آزادی و بازگشت به وطن است. این توافق از مسؤولیت ما در قبال مردم صبور و مقاوم غزه برای توقف تهاجم و جنگ دشمن صهیونیستی علیه این ملت و پایان دادن به سیل خونریزیها، کشتارها و جنگ نسلکشی که علیه آنها اعمال میشود، نشأت میگیرد. ما از همه مواضع شرافتمندانه رسمی و مردمی در عرصه عربی، اسلامی و بینالمللی که با غزه ابراز همبستگی کردند، از مردم ما حمایت کردند و در برملا کردن دشمن اشغالگر و جنایات ان و توقف جنگ نقش داشتند، قدردانی و تشکر میکنیم». در مقابل مقامات رژیم صهیونیستی و شهرکنشینان صهیونیست با دلهره، نگرانی و یاس به توافق پرداخته و شاید تنها افرادی که از این آتشبس خوشحال باشند خانواده اسرای زنده صهیونیست هستند.
البته احزاب اپوزیسیون دولت نیز از این توافق استقبال کردند و تنها به دیرهنگام بودن آن اشاره کرده و تضمینهایی را نیز به نتانیاهو دادند. یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون کابینه نیز در واکنش به توافق آتشبس گفت: من به نتانیاهو میگویم: نترس، امنیتی را که برای تکمیل توافق مبادله اسرا نیاز داری دریافت خواهی کرد. وی در ادامه گفت: این توافق از هر اختلافی که قبلا بین ما وجود داشته، مهمتر است. به نظر میرسد در کوتاهمدت توافق آتشبس منجر به سقوط دولت نخواهد شد و علاوه بر تضمین مخالفان دولت، اسموتریچ نیز علاقهای به خروج از دولت ندارد و بنگویر نیز آمادگی خود را برای پیوستن مجدد به دولت در صورت نقض آتشبس اعلام کرده است. البته وضعیت برای نتانیاهو برای همیشه به این شکل باقی نخواهد ماند و تبعات اقدامات وی در 16 ماه گذشته و پیش از آن سراغ وی و متحدانش خواهد آمد. از شکست در 7 اکتبر 2023 تا جلوگیری از توافق آتشبس در 80 مرحله گرفته تا پروندههای فساد و رشوه، همگی در انتظار وی هستند. در سطح بینالملل نیز مشکلات جدیدی برای وی ایجاد شده است؛ از حکم بازداشت وی تا افزایش بیسابقه نفرت از رژیم صهیونیستی در سطح بینالمللی، همگی از شکستهای متعدد سیاسی دولت نتانیاهو و رژیم صهیونیستی است.
***
بایدن: نتانیاهو گفت باید آدم کشت!
رئیسجمهور در حال کنارهگیری آمریکا در آخرین مصاحبه خود قبل از ترک کاخ سفید به بیان جزئیاتی از مذاکراتش با نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای پایان دادن به جنگ غزه پرداخت.
جو بایدن در این گفتوگو با شبکه اماسانبیسی به افشای جملاتی از بنیامین نتانیاهو پرداخت. وی در تشریح مکالمهاش با نتانیاهو گفت: «من به او گفتم نمیتواند محلههای غزه را «بمباران فرشی» کند. او در پاسخ گفت بسیار خب! شما هم همین کار را کردید. دقیقاً نه با این کلمات اما با همین مضمون. او گفت شما برلین را [در جریان جنگ دوم جهانی] بمباران فرشی کردید. بمب هستهای انداختید. هزاران انسان بیگناه را کشتید، چون مجبور بودید در جنگ پیروز شوید». اظهارات بایدن بعد از آن مطرح شد که رژیم صهیونیستی و حماس به توافقی برای آتشبس و تبادل اسرا دست پیدا کردند. این توافق قرار است به جنگی که از بیش از 15 ماه پیش توسط رژیم صهیونیستی علیه غزه آغاز شده است، پایان دهد.
***
شهادت 70 فلسطینی پس از آتشبس غزه
به رغم اعلام رسمی توافق آتشبس در نوار غزه در شامگاه چهارشنبه گذشته، رژیم صهیونیستی با از سرگیری حملات وحشیانه خود علیه مناطق مختلف این باریکه از ساعات بامداد پنجشنبه تا ظهر همان روز دستکم ۷۰ فلسطینی را به شهادت رساند و بیش از ۲۰۰ نفر را مجروح کرد. به گزارش تسنیم، در حالی که شامگاه چهارشنبه رسماً توافق آتشبس در غزه اعلام شد، رژیم اشغالگر از زمان اعلام این توافق، بیش از 70 فلسطینی را که اغلبشان زن و کودک هستند قتل عام کرده و در تجاوزات وحشیانه صهیونیستها بیش از 200 نفر هم زخمی شدهاند.
در این حملات سنگین، یک منطقه مسکونی در خان یونس در شمال نوار غزه، 2 آپارتمان یکی در مرکز و دیگری در منطقه الرمال در غرب باریکه تخریب شدند.
***
اسرائیل شکستخورده پسا 7 اکتبر
رژیم صهیونیستی در طول 16 ماه جنگ غزه به دنبال احیای چهره خود بود؛ چهرهای که تا پیش از این در نبردهای مختلف با مقاومت لبنان و غزه مخدوش شده بود اما 7 اکتبر ضربهای را به رژیم وارد کرد که جنگ «یوم کیپور» نیز وارد نکرده بود و برای نخستینبار تمام توجهات جهان به نوار غزه و غلاف غزه متمرکز شد. اهمیت این ضربه در زمان وارد کردن آن نیز قابل مشاهده است. درست زمانی که توافق آبراهام در اوج قرار داشت و رژیم صهیونیستی مشغول گسترش نفوذ سیاسی، اقتصادی و منطقهای خود بود، چهره جهانی رژیم دچار خدشه شد. عملیات توفان الاقصی از آن جهت اهمیت دارد که توانست معادلات منطقهای را بر هم زند و رژیم را در محاصره افکار عمومی جهان، ناامنی و نارضایتی شهرکنشینان و آتش مقاومت از چند جهت قرار دهد و سرمایهگذاریهای کلان روی مناطق اشغال شده را بر باد دهد، به نحوی که با گذشت چند ماه از آتشبس با مقاومت لبنان هنوز بسیاری از شهرکنشینان شمال به این منطقه بازنگشتهاند و آتشبس با غزه نیز به مثابه شکست برای رژیم صهیونیستی در نظر گرفته میشود. در این میان از بین رفتن مشروعیت رژیم صهیونیستی و زیر سوال رفتن حاکمیت آنها بر سرزمینهای اشغالی بزرگترین ضربه به رژیم صهیونیستی بود که اثرات بیش از 7 دهه اشغالگری را بر باد داد و پروپاگاندای رژیم نیز نتوانست مقابله به مثل کند. از بین رفتن امنیت، تضعیف اقتصادی، نابودی وجهه صهیونیستها و صدور احکام بینالمللی در چند ماه گذشته از جمله اثرات 7 اکتبر بر رژیم صهیونیستی بوده است و نکته قابل توجه این است که مقاومت در غزه پس از این جنگ به بازسازی توان خود خواهد پرداخت اما رژیم صهیونیستی دیگر هیچوقت توان بازگشت به شرایط قبل از 7 اکتبر را نخواهد داشت.
***
نقش دولت آمریکا و کشورهای منطقه در ادامه نسلکشی
پس از توافق آتشبس و اجرای آن مساله ارزیابی نقش کشورهای جهان، سازمانهای بینالمللی و کشورهای مسلمان منطقه در جنایات رژیم صهیونیستی در 16 ماه گذشته حائز اهمیت است. سازمانهای بینالمللی بویژه شورای امنیت سازمان ملل متحد بارها در آزمون غزه مردود شدند و نتوانستند بیطرف به مساله غزه بپردازند و جنایات رژیم صهیونیستی را متوقف کنند و حتی برخی اعضای دائم شورای امنیت بارها به نفع رژیم صهیونیستی عمل کرده و از صدور قطعنامههای متعددی علیه جنایات این رژیم جلوگیری کردند.
علاوه بر این دست اقدامات حقوقی و بینالمللی، کشورهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان بارها با ارسال سلاح، تجهیزات و حتی نفرات خود به نوار غزه رژیم صهیونیستی را احیا کرده و به تداوم جنایات آن کمک کردند. در این میان شاید بیشترین نقش را ایالات متحده آمریکا و دولت بایدن بر عهده داشتند و دست آنها شاید بیشتر از مقامات صهیونیستی به خون کودکان غزه آلوده باشد. دولت بایدن طی 16 ماه گذشته از آغاز جنگ از 7 اکتبر 2023 تاکنون برای حملات اسرائیل و عملیاتهای مربوط به آن در منطقه بالغ بر 22.76 میلیارد دلار هزینه کرده است که 17.9 میلیارد دلار در قالب بستههای کمکی ایالات متحده آمریکا به دولت غاصب بوده است؛ کمکهایی که بیش از هر دوره دیگری بوده و منجر به تداوم جنایات رژیم صهیونیستی شده است؛ جنایاتی که اگر کمکهای آمریکا نبود شاید 2 تا 3 ماه بیشتر دوام نمیآورد اما با کمکهای اروپاییها و آمریکایی 16 ماه دوام آورد و دامنه آن حتی به لبنان، سوریه و یمن کشیده شد.
در طرف دیگر این ماجرا کشورهای عربی و اسلامی منطقه بودند که به رغم تمام جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم مسلمان غزه، انفعال را در پیش گرفته و حتی در برخی موارد با رژیم همکاری کردند. کشورهایی مانند امارات، ترکیه و جمهوری آذربایجان با رژیم صهیونیستی همکاریهای اقتصادی خود را ادامه داده و سوخت و انرژی صهیونیستها را تامین کردند و برخی کشورهای دیگر مانند اردن و مصر نیز با تداوم همکاریهای امنیتی خود با رژیم صهیونیستی فضا را برای مقاومت فلسطین تنگ کردند؛ اقداماتی که منجر به طولانیتر شدن جنایات رژیم صهیونیستی و کشتار بیشتر مردم غزه شد. عملکرد کشورهای منطقه، قدرتهای جهان و سازمانهای بینالمللی در 16 ماه گذشته به هیچوجه قابل قبول نیست و شکستی بزرگ برای آنها به حساب میآید.
ارسال به دوستان
چرا آسیاییها کمتر دلواپس «ترامپ 2» هستند؟
آسیا با ترامپ چه میکند؟
علی محمولی: با نزدیک شدن به مراسم تحلیف دوم دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده، نگرانی کشورهای جهان بویژه متحدان غربی آمریکا از بازگشت سیاستهای غیرلیبرال او افزایش یافته است. از زمان اعلام کاندیداتوری ترامپ، اندیشکدههای مختلف به بررسی عواقب احتمالی روی کار آمدن دوباره او پرداختند و این تحلیلها با نزدیک شدن به مراسم تحلیف، جنبه عملی به خود گرفته است. بسیاری از کشورهای غربی پیشبینی میکنند اصطکاکهای بیشتری با ایالات متحده بویژه در بخش خصوصی ایجاد خواهد شد. این نگرانیها با واکنشهای تهاجمی مدیران شرکتهای آمریکایی مانند ایلان ماسک تشدید شده است. در داخل ایالات متحده نیز واکنشهایی به این وضعیت نشان داده شده و راهحلهایی ارائه شده است. نشریه فارنافرز وابسته به اندیشکده شورای روابط خارجی، با بررسی تاریخچه روابط ایالات متحده و کشورهای آسیایی، پیشنهاد میکند کشورهای غربی از رویکرد آسیاییها درس بگیرند. به اعتقاد این نشریه، سیاست مداخلهگری حداقلی ایالات متحده در آسیا که منجر به بازتعریف روابط اقتصادی و سیاسی بر مبنای منافع و نه ارزشهای مشترک شده، میتواند الگویی برای کشورهای غربی باشد.
* هژمون مردد
برای بسیاری از کشورهای آسیایی، رویکرد «اول آمریکا»ی ترامپ، ادامه راهبردی است که ایالات متحده بیش از ۵ دهه در منطقه اعمال کرده است. سال ۱۹۶۹ ریچارد نیکسون با اعلام دکترین خود، از کشورهای آسیایی خواست مسؤولیت دفاع از خود را بپذیرند و اینکه واشنگتن تنها در صورت تهدید هستهای از آنها حمایت میکند. این رویکرد که پس از جنگ ویتنام شکل گرفت، به ایالات متحده اجازه داد بدون درگیر شدن مستقیم در بحرانهای منطقه، به عنوان یک قدرت موازنهگر عمل کند. از آن زمان، این استراتژی تقریبا همواره سیاست آمریکا در آسیا بوده است. جنگهای افغانستان و عراق پس از ۱۱ سپتامبر، استثنائاتی در این روند بودند. از این رو، آسیاییها آمریکا را قدرتی محتاط میبینند که تمایلی به استقرار نیروهای نظامی ندارد و منافع خود را پیش از هر اقدام محاسبه میکند. با این حال، تصمیمات واشنگتن همواره عامل تردید بوده، چرا که مداخله ممکن است به کشمکشهای بزرگتر بینجامد و عدم مداخله، احساس رها شدن را ایجاد کند. از اوایل قرن ۲۱، ایالات متحده این رویکرد را به دیگر نقاط جهان نیز گسترش داد. جو بایدن سال ۲۰۲۱ با خروج از افغانستان، گره کور بوش را گشود و در جنگهای اوکراین و خاورمیانه، بدون اعزام نیرو، به بازدارندگی و حمایت از متحدان پرداخت. بایدن همچنین با تشکیل اتحادهای جدید (مانند کواد و اوکاس)، گامهایی در حمایت از متحدان آسیایی برداشت اما تضامین امنیتی مستقیمی ارائه نکرد.
آسیا بیش از هر منطقهای، رویکرد ترامپ را خواهد پذیرفت، زیرا سالها با این نوع آمریکا تعامل داشته است. برای آسیاییها تفاوت بین ترامپ و رؤسای جمهور پیشین، بیشتر در شدت سیاست اعمالی است تا ماهیت آن. ترامپ ممکن است کمتر مشاورهپذیر و قابل پیشبینی باشد اما نتیجه نهایی برای آسیا چندان متفاوت نخواهد بود. از این جهت، مثلا تفاوتهای ترامپ و اوباما قابل توجه است. اوباما با وجود سخنرانیهای فصیح درباره تعهدات آمریکا به آسیا، در مقابل چین ضعیف عمل کرد. در عوض، ترامپ با اقداماتی مانند حمله موشکی به سوریه و نمایش بازدارندگی در برابر کرهشمالی، نشان داد رویکرد او با غرایز بسیاری از دولتهای آسیایی همخوانی دارد. رهبران آسیایی دلیلی برای ترس از ترامپ ندارند، چون سیاستهای اصلی آمریکا برایشان از پیش معلوم است. هرچند تغییرات حاشیهای ممکن است اختلالآفرین باشد اما بعید است جهتگیریهای کلی تغییر کند و تنها مسائل نگرانکننده، موضوعاتی مانند تایوان، تعرفهها و رهبری منطقهای است که نیازمند نظارت دقیق است.
* معمای تایوان
بایدن با شکست سیاست «ابهام راهبردی» چند دههای، 4 بار اعلام کرد آمریکا از تایوان در برابر تجاوز چین دفاع خواهد کرد ولی ترامپ چنین اظهاری نخواهد کرد. در طول انتخابات ۲۰۲۴، نظرات او درباره تایوان نشان داد این موضوع در چارچوب دیدگاههای کلی او درباره متحدان و تجارت قرار میگیرد. او تایوان را دور از دسترس دانسته و گفته است باید هزینه بیشتری برای حمایت آمریکا بپردازد. او تایپه را به دزدی صنعت نیمههادی آمریکا متهم کرده است اما اینکه ترامپ، تایوان را صرفا به عنوان یک مهره در بازی بزرگتری با چین ببیند، یک خطر است. اگر او تجارت و امنیت را با گنجاندن تایوان در هر معامله احتمالی با چین در هم بیامیزد، خطرات را بشدت افزایش خواهد داد. ترامپ وعده داده جنگ اوکراین را به پایان خواهد رساند؛ امری که توسط کشورهای آسیایی بویژه چین با دقت رصد میشود. با این حال، شرایط «جغراسیاسی» اوکراین و تایوان مشابه نیست و چین این موضوع را شفاف کرده است. تایوان در قلب روایت مشروعیتبخش حزب کمونیست چین قرار دارد و هر اقدام نظامی ناموفق یا متوقف شده علیه تایوان، برای حاکمیت حزب مهلک است. این موضوع برای رهبران چین بسیار حیاتی است، بالاخص با توجه به رسواییهای فساد در ارتش که توانایی حزب را زیر سوال برده است. از سوی دیگر، حمایت صریح بایدن از تایوان، حس حق به جانب بودن را در تایپه ایجاد کرده و این ایده را تقویت کرده که ایالات متحده و متحدانش راهی جز دفاع از تایوان ندارند. همچنین این موضوع سبب شده تایوان جایگاه راهبردی خود در اقتصاد جهانی را اغراقآمیز ارزیابی کند و نقش شرکت TSMC را در تولید تراشهها بیش از حد در نظر بگیرد. هر چند این شرکت نقش مهمی در صنعت نیمههادی دارد اما تنها یک پیمانکار است و دیگرانی هم هستند. البته این شرکت بخشی از فعالیتهای خود را به ایالات متحده، ژاپن و دیگر مناطق منتقل کرده که ممکن است از اهمیت اقتصادی تایوان در بلندمدت بکاهد. اگر ترامپ از اوکراین عقبنشینی کند یا اقداماتی برای بهبود تولید نیمههادی در آمریکا انجام دهد، تایپه میفهمد نمیتواند بر حمایت نامحدود واشنگتن تکیه کند. چنین اقداماتی ممکن است از حرکت سیاست داخلی تایوان به سمت استقلالطلبی بیثباتکننده جلوگیری کند؛ اقدامی که افزایش رزمایشهای نظامی چین در اطراف آن یا اقدامات تهاجمی در جزیره تایپینگ را محتمل میکند. البته اثر منطقهای جنگ اوکراین نیز نباید بزرگنمایی شود. کشورهایی مانند استرالیا، ژاپن، سنگاپور و کرهجنوبی موضعی قوی در برابر روسیه گرفتهاند اما بیشتر منطقه، بویژه کشورهای مسلمان جنوب شرق آسیا، دودل هستند. این کشورها شاهد استاندارد دوگانه واشنگتن بودهاند که چگونه جنگ روسیه را محکوم میکند اما حامی یا عامل جنگهای افغانستان، عراق و غزه است. بسیاری از دولتهای آسیایی سعی میکنند هزینه و فایده را برای حفظ منافع ملی خود مقابل آمریکا محاسبه کنند ولی در این میان، چین بزرگترین مشکل است.
حتی کشورهای غیرمتعهد به آمریکا، مانند هند، اندونزی و ویتنام به دلیل نگرانی از چین، به واشنگتن نزدیکتر شدهاند. این روند از دوره اول ترامپ آغاز شد و در دوران بایدن گسترش یافت.
* در جستوجوی یک رهبر
مهمترین نگرانی آسیا از بازگشت ترامپ، سیاست تجاری او است. ترامپ بارها اعلام کرده «تعرفه» عبارت محبوبش است و دولتهای خارجی باید این موضوع را جدی بگیرند، بویژه اگر افرادی تندرو (مانند جیمیسون گریر) به نقشهای کلیدی در سیاست تجاری آمریکا دست یابند. ترامپ احتمالا تعرفههای جدیدی علیه چین اعمال خواهد کرد و این تعرفهها ممکن است شامل کشورهایی مانند مالزی، تایلند و ویتنام نیز شود. پکن به طریقی تلافی خواهد کرد اما مشکلات اقتصادی داخلی، از جمله کاهش اعتماد به مدیریت اقتصادی و بحران املاک، توانایی چین را برای پاسخگویی محدود میکند. این شرایط میتواند چرخه معیوبی ایجاد کند که رشد اقتصادی چین را بیشتر تضعیف کرده و تنشهای تجاری با غرب را افزایش دهد. در کنار این چالشها، رقابت فزاینده بین ایالات متحده و چین ادامه خواهد داشت، اگرچه بازدارندگی هستهای، درگیری نظامی را تقریبا ناممکن میکند. بسیاری از دولتهای آسیایی سعی خواهند کرد با همکاریهای نزدیکتر، خود را در برابر ابهامات ناشی از سیاستهای اقتصادی چین و بازگشت ترامپ بیمه کنند. با این حال، فقدان رهبری قوی در منطقه یک چالش بزرگ است. تصمیم ترامپ در سال ۲۰۱۷ برای خروج از پیمان تجاری اقیانوس آرام، شوک بزرگی به متحدان آمریکا وارد کرد اما ژاپن تحت رهبری آبه شینزو توانست این پیمان را حفظ کند. امروز رهبران استرالیا، ژاپن و کرهجنوبی از پایگاه سیاسی ضعیفی برخوردارند و رئیسجمهور اندونزی نیز هنوز نتوانسته خود را در منطقه تثبیت کند، منطقهای که به وضوح نیازمند رهبری قوی است اما هیچ نامزد آشکاری برای این نقش وجود ندارد.
* اول، همیشه آمریکا بوده
تجربه طولانی آسیا با واشنگتن نشان میدهد ترامپ پدیدهای منحصربهفرد نیست. کشورهای بزرگ مانند ایالات متحده تمایل دارند بیشتر به درون خود نگاه کنند تا بیرون. بیمیلی ترامپ به درگیر شدن در تعهدات خارجی، بازتابی از جریانی فکری است که از زمان جرج واشنگتن و هشدار او درباره پیمانهای دائمی در سال ۱۷۹۶ در سیاست خارجی آمریکا وجود داشته است. پیش از جنگ دوم جهانی، ایالات متحده تنها به صورت مقطعی در امور خارجی درگیر میشد و حمله به پرل هاربر و تهدید شوروی پس از جنگ بود که واشنگتن را به درگیری پایدار خارجی کشاند. با این حال، از زمان فروپاشی شوروی و بهرغم وجود چین و روسیه، با تهدیدی مشابه شوروی مواجه نشده. بنابراین به جای جستوجوی ارزشهای مشترک خیالی، متحدان و شرکای ایالات متحده باید سیاست خارجی دولت دوم ترامپ را بازگشتی به موقعیت طبیعی این کشور بدانند. آنها باید بیاموزند با واشنگتن نه به عنوان ابرقدرتی با تمایل نامحدود برای دفاع از آنها، بلکه به عنوان موازنهگری فرامرزی برخورد کنند که نیرویش را گزینشی و برای پیشبرد منافع خود به کار میگیرد.
ارسال به دوستان
امضای توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه؛ آغاز فصل جدید همکاریهای راهبردی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی
راهبرد آیندهسازی
* این معاهده ۲۰ ساله شامل ۴۷ ماده است و بر همکاری در پروژههای کلیدی مانند کریدور شمال-جنوب، فناوریهای نوین
و مبارزه با تروریسم تأکید دارد/ * پس از عملیاتی شدن موافقتنامه جامع حجم معاملات از 5 میلیارد دلار به 30 میلیارد دلار در سال افزایش مییابد/ * همکاری در حوزههای دفاعی و نظامی از جمله انرژی صلحآمیز هستهای، در این توافق پیشبینی شده است؛ همکاری در زمینه امنیت و دفاع میتواند به افزایش توان دفاعی 2 کشور کمک کند/* بزودی جزئیات کامل موافقتنامه به مجلس ارائه خواهد شد
گروه سیاسی: دیروز ۲۸ دی ۱۴۰۳ توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه با عنوان «معاهده مشارکت جامع راهبردی» در جریان سفر مسعود پزشکیان به مسکو، با حضور رؤسای جمهور 2 کشور، مسعود پزشکیان و ولادیمیر پوتین به امضا رسید. این توافق که شامل یک مقدمه و ۴۷ ماده است، به عنوان یک سند مهم دیپلماتیک و اقتصادی، روابط 2 کشور را برای 2 دهه آینده تعریف و تقویت میکند. این معاهده نهتنها نشاندهنده ارتقای روابط ایران و روسیه به سطح مشارکت راهبردی است، بلکه تأکید میکند این همکاریها علیه هیچ کشور ثالثی نیست و هدف آن تضمین امنیت و توسعه متوازن 2 کشور است.
اولین موافقتنامه جامع همکاری بین ایران و روسیه سال ۱۳۸۱ (۲۰۰۱ میلادی) به امضا رسید و به مدت ۲۰ سال اجرایی شد. این موافقتنامه، اساس روابط متقابل و اصول همکاری بین 2 کشور را تعیین کرد و زمینهساز همکاریهای گسترده در حوزههای اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و فناوری شد. در طول این سالها 2 کشور در پروژههای مشترک متعددی از جمله در حوزه انرژی، حملونقل و دفاعی مشارکت کردهاند.
با توجه به تحولات جهانی، بویژه تغییرات در نظم بینالمللی و افزایش رقابتهای ژئوپلیتیکی، نیاز به بهروزرسانی و تقویت این موافقتنامه احساس شد. ایران و روسیه با درک این ضرورت، مذاکراتی را برای تدوین یک معاهده جدید آغاز کردند. پیشنویس این معاهده توسط ایران تهیه شد و پس از چندین دور مذاکره و اصلاحات، نهایی شد. این مذاکرات با هدف ایجاد یک چارچوب جامع و بلندمدت برای همکاریهای دوجانبه و چندجانبه انجام شد.
در این فرآیند، 2 کشور بر اهمیت تقویت همکاریهای اقتصادی، توسعه زیرساختها، افزایش مبادلات تجاری و سرمایهگذاریهای مشترک تأکید کردند. همچنین همکاری در حوزههای امنیتی، دفاعی و مبارزه با تروریسم نیز به عنوان بخشهای کلیدی این معاهده مورد توجه قرار گرفت. علاوه بر این، همکاری در سازمانهای بینالمللی و منطقهای مانند سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس نیز در این توافق گنجانده شد.
این معاهده جدید نه تنها نشاندهنده اراده 2 کشور برای تقویت روابط دوجانبه است، بلکه بیانگر تمایل آنها برای ایفای نقش مؤثرتر در صحنه بینالمللی و ایجاد تعادل در نظم جهانی است. با امضای این توافق، ایران و روسیه گامی بلند به سوی تحکیم همکاریهای راهبردی برداشتهاند که میتواند تأثیرات مثبتی بر ثبات منطقهای و جهانی داشته باشد.
در همین رابطه کاظم جلالی، سفیر ایران در روسیه، درباره روند نگارش و تأیید این معاهده اظهار داشت: پیش از این، ایران و روسیه توافقنامه جامع همکاریها را امضا کردند که سال ۲۰۰۱ در مجلس شورای اسلامی نیز تصویب شد. این موافقتنامه عملاً ۲۰ ساله بود و سال ۲۰۲۱ میلادی، مدت زمان اجرای آن به پایان رسید. جلالی اضافه کرد: در این معاهده، فرآیند تمدید خودکار به مدت 5 سال پیشبینی شده بود که اگر طرفین قبل از اتمام مهلت پایان اجرای آن نقطهنظری نداشتند، خود به خود تمدید میشود، از این رو این موافقتنامه تا ۲۰۲۶ تمدید شده است.
وی افزود: با این حال، رهبران 2 کشور به این نتیجه رسیدند موافقتنامه کنونی به روز نیست و مسائل امروز روابط را نمیتواند پوشش دهد. روابط امروز ایران و روسیه نسبت به ۲۴ سال پیش بسیار گسترش یافته و از این رو، مقرر شد با توافق رهبران، این موافقتنامه بهروزرسانی شود.
* محورهای اصلی توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه
1- تقویت همکاریهای اقتصادی
این توافق بر توسعه روابط اقتصادی، تجاری و سرمایهگذاری تأکید دارد. پروژههای کلیدی مانند کریدور شمال-جنوب که ایران را به روسیه و اروپا متصل میکند، در این معاهده مورد توجه قرار گرفته است. رشد ۱۵ درصدی تجارت بین 2 کشور در سال گذشته نشاندهنده پتانسیل بالای همکاریهای اقتصادی است. همچنین همکاری در حوزههای انرژی و حملونقل به عنوان بخشهای کلیدی این توافق میتواند به رشد اقتصادی 2 کشور کمک کند.
کریدور شمال - جنوب یکی از مهمترین پروژههای حملونقل بینالمللی است که ایران را به روسیه و از آنجا به اروپا و آسیا متصل میکند. با تکمیل این کریدور، مسیرهای تجاری بین 2 کشور کوتاهتر شده و هزینهها کاهش مییابد. این پروژه نهتنها به نفع ایران و روسیه است، بلکه میتواند به عنوان یک مسیر تجاری مهم برای سایر کشورهای منطقه نیز عمل کند.
2- همکاریهای علمی و فناوری
2 کشور در زمینههای فناوری نانو، هوافضا، هوش مصنوعی و علوم پزشکی همکاری خواهند کرد. این همکاریها نه تنها در سطح دولتی، بلکه بین دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی نیز گسترش خواهد یافت. این بخش از توافق، بویژه در حوزههای فناوریهای نوین و امنیت سایبری، اهمیت ویژهای دارد.
همکاری در حوزه فناوریهای نوین از جمله هوش مصنوعی و امنیت سایبری میتواند به پیشرفت علمی و فناوری 2 کشور کمک کند. همچنین همکاری در زمینه علوم پزشکی میتواند به بهبود سطح سلامت و بهداشت در 2 کشور منجر شود.
3- همکاریهای فرهنگی و گردشگری
این توافق به تقویت مبادلات فرهنگی و تسهیل سفر گردشگران بین 2 کشور کمک میکند. برنامههای فرهنگی مشترک نیز برای افزایش درک متقابل طراحی شدهاند. این بخش از توافق میتواند به افزایش تعاملات مردم با مردم و تقویت روابط بشردوستانه بین 2 کشور منجر شود.
تقویت روابط فرهنگی و گردشگری بین ایران و روسیه میتواند به افزایش آگاهی و درک متقابل بین مردم 2 کشور کمک کند. همچنین این همکاریها میتواند به توسعه صنعت گردشگری در 2 کشور منجر شود و به رشد اقتصادی کمک کند.
4- همکاریهای امنیتی و دفاعی
معاهده شامل همکاری در زمینههای امنیتی، دفاعی و مبارزه با تروریسم است. 2 کشور تجربیات ارزشمندی در این زمینهها دارند و این همکاریها به ثبات منطقهای و جهانی کمک خواهد کرد. همچنین همکاری در حوزههای دفاعی و نظامی، از جمله انرژی صلحآمیز هستهای، در این توافق پیشبینی شده است.
همکاری در زمینه امنیت و دفاع میتواند به افزایش توان دفاعی 2 کشور کمک کند. همچنین این همکاریها میتواند به مبارزه با تروریسم و جرائم سازمانیافته در سطح منطقهای و جهانی کمک کند.
5- همکاری در سازمانهای بینالمللی
ایران و روسیه در چارچوب سازمانهایی مانند سازمان همکاری شانگهای، گروه بریکس و اتحادیه اقتصادی اوراسیا همکاری خواهند کرد. این همکاریها به تقویت جایگاه 2 کشور در نظم جهانی کمک و مدل جدیدی از همکاریهای منطقهای و جهانی را تعریف میکند.
همکاری در سازمانهای بینالمللی میتواند به افزایش نفوذ و تأثیر ایران و روسیه در صحنه جهانی کمک کند. همچنین این همکاریها میتواند به تقویت همکاریهای منطقهای و جهانی در زمینههای مختلف منجر شود.
* فرصتها و چالشهای توافقنامه
* فرصتها:
- افزایش تجارت و سرمایهگذاری: این توافق میتواند به رشد تجارت بین 2 کشور و جذب سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی منجر شود.
- توسعه فناوری: همکاری در حوزه فناوریهای نوین میتواند به پیشرفت علمی و فناوری هر 2 کشور کمک کند.
- تقویت زیرساختها: پروژههایی مانند کریدور شمال – جنوب میتواند به بهبود زیرساختهای حملونقل و کاهش هزینههای تجاری بین 2 کشور منجر شود.
* چالشها:
- هماهنگی اجرایی: اجرای موفق این توافق نیازمند هماهنگی دقیق بین دستگاههای اجرایی 2 کشور است.
- رفع موانع تجاری و بانکی: برخی موانع تجاری و بانکی ممکن است اجرای توافق را با مشکل مواجه کند.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه تأکید کرد این معاهده علیه هیچ کشور دیگری نیست و هدف آن تضمین امنیت و توسعه 2 کشور است. وی همچنین خاطرنشان کرد این توافق به شتاببخشی به مبادلات اقتصادی و حل مسائل اجتماعی در روابط دوجانبه کمک خواهد کرد.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران نیز در یادداشتی برای رسانههای روسیه اعلام کرد این معاهده تنها یک سند سیاسی نیست، بلکه نقشه راه آینده روابط 2 کشور است. وی بر اهمیت همکاریهای اقتصادی، علمی و فرهنگی در این توافق تأکید کرد.
پس از امضای این معاهده توسط رؤسای جمهور 2 کشور، این سند باید به تصویب مجالس ایران و روسیه برسد. با توجه به اعلام سفیر ایران در روسیه، این سند محرمانه نیست و متن آن پس از تقدیم به مجلس شورای اسلامی، در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.
توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه یک گام مهم در جهت تقویت روابط دوجانبه و ارتقای جایگاه 2 کشور در صحنه بینالمللی است. این معاهده نهتنها به نفع ایران و روسیه است، بلکه در راستای صلح و ثبات منطقهای و جهانی عمل میکند. موفقیت این توافق به اجرای دقیق و هماهنگ مفاد آن وابسته است و میتواند به عنوان الگویی برای همکاریهای راهبردی بین کشورها در سطح جهانی مطرح شود.
این توافق نشاندهنده اراده 2 کشور برای تقویت روابط در تمام حوزههاست و میتواند به عنوان یک مدل موفق از همکاریهای بینالمللی در نظر گرفته شود. با این حال، اجرای موفق این توافق نیازمند هماهنگی دقیق و رفع موانع احتمالی است. در صورت اجرای صحیح، این معاهده میتواند به رشد اقتصادی، توسعه فناوری و تقویت امنیت 2 کشور کمک کند و به عنوان یک الگوی موفق از همکاریهای بینالمللی در نظر گرفته شود.
***
پزشکیان: ارتباط با روسیه را حیاتی و راهبردی میدانیم
رئیسجمهور کشورمان در دیدار رئیسجمهور روسیه با بیان اینکه سعی کردهایم تمام مشکلات موجود در گسترش روابط ۲ کشور را در کشور خود از بین ببریم، تاکید کرد: ارتباط خود با روسیه را حیاتی، حساس و راهبردی میدانیم و در این مسیر محکم ایستادهایم.
مسعود پزشکیان در دیدار با ولادیمیر پوتین که دیروز در کاخ کرملیــن انجـام شد، اظهــار کـرد: قبل از این سفر، خدمت رهبر انقلاب رسیدم. ایشان سلام ویژهای داشتند و تاکید داشتند ارتباطات ایران و روسیه عمیقتر شود. ارتباطات ما درباره منطقه و مسائل دوجانبه بیشتر میشود و روابط اقتصادی، تجاری و فرهنگی مستحکمتر میشود. وی ادامه داد: طرح جامع راهبردی ۲ کشور امروز امضا خواهد شد و در زمینه اقتصادی، تجاری، فرهنگی و امنیتی روابط خود را گسترش میدهیم. مصمم هستیم توافقات قبلی را اجرایی کنیم. موانع تحقق آن توافقاتها را رفع کردهایم. پزشکیان افزود: مراحل اجرایی نیروگاه هستهای بخوبی پیش میرود. توافقات در این باره امروز امضا خواهد شد. سعی کردهایم تمام مشکلات موجود در گسترش روابط ۲ کشور را در کشور خود از بین ببریم. ارتباط خود با روسیه را حیاتی، حساس و راهبردی میدانیم و در این مسیر محکم ایستادهایم. رئیسجمهور ادامه داد: این نگاه و توصیه رهبری و باور ما این است که منطقه را باید دولتهای منطقه اداره کنند. نیازی نیست از آن طرف دنیا به این منطقه آمده و منطقه را بهم بریزند و سیاستهای خود را اعمال کنند. این ارتباطات، نقشه آنها را خنثی میکند.
***
پوتین: مسائل دوجانبه تحت کنترل رهبر عالی ایران است
رئیسجمهور روسیه نیز در این دیدار ضمن ابراز خرسندی از سفر پزشکیان و هیات همراه گفت: سفر جنابعالی به روسیه اهمیت ویژهای دارد، چرا که نه تنها تمام مسائل مربوط به همکاریهای دوجانبه را بررسی خواهیم کرد، بلکه معاهده جامع همکاریهای راهبردی 2 کشور را به امضا خواهیم رساند.
ولادیمیر پوتین ضمن تشریح ابعاد این معاهده راهبردی و نقش آن در توسعه همکاریهای میان ۲ کشور بویژه در حوزه تجاری و اقتصادی افزود: روند توسعه روابط ۲ کشور در حال حاضر از سرعت قابل قبولی برخوردار است و ما توانستهایم طی 10 ماه گذشته بیش از 15 درصد بر حجم مبادلات تجاری ۲ کشور بیفزاییم و مطمئن هستیم این معاهده به سرعت بخشیدن توسعه روابط در تمام ابعاد کمک خواهد کرد.
پوتین تصریح کرد: ما بر مبنای این معاهده در پروژههای مهم و بزرگ مشترک از جمله در توسعه طرحهای نیروگاه هستهای و انرژی همکاری خواهیم کرد، همکاریها در گردشگری و توریسم 21 درصد افزایش پیدا خواهد کرد، همکاری در بخش حملونقل و توسعه مسیرهای مواصلاتی توسعه مییابد و در بخش بشردوستانه نیز پیشرفت خواهیم داشت.
رئیس جمهور روسیه همچنین به توسعه همکاریهای فرهنگی و همچنین هماهنگیهای بیشتر منطقهای و بینالمللی بر پایه این معاهده راهبردی میان ۲ کشور تأکید کرد و گفت: از حضور جنابعالی در روسیه خوشحالیم و آرزوی بهترینها را برای رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران داریم.
آنچه در مسائل دوجانبه روسیه و ایران انجام میشود، تحت ملاحظات و کنترل ایشان است.
******
بررسی جزئیات اقتصادی توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه
نقشه راهی به افق ۲۰۴۵
گروه اقتصادی: روز گذشته - جمعه ۲۸ دیماه - مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران در ادامه نخستین سفر خود به منطقه اوراسیا، پس از یک سفر دیپلماتیک ۲ روزه و دیدار از تاجیکستان، به دعوت همتای روس خود به مسکو رفت. در این سفر، هیات اقتصادی همراه رئیسجمهور، متشکل از وزرای اقتصاد، انرژی، کشاورزی، رئیس کل بانک مرکزی، رئیس کل سازمان انرژی هستهای و دیگر مقامات، با همتایان روس خود رایزنیهایی خواهند داشت. رئیسجمهور در بدو ورود به روسیه، با نثار گل به بنای یادبود سرباز گمنام روسیه ادای احترام کرد و در همان ساعات اولیه سفر ابتدا با «میشوستین»، نخستوزیر و در ادامه با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه دیدار کرد. از دیگر برنامههای این سفر حضور رئیسجمهور در جمع تجار و صنعتگران ایران و روسیه بود.
یکی از مهمترین برنامههای سفر پزشکیان به روسیه، امضای موافقتنامه جامع همکاری بلندمدت ۲۰ ساله میان ایران و روسیه است. روسیه و ایران این توافقنامه را ۳ روز قبل از مراسم تحلیف دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا امضا میکنند. این معاهده جایگزین قرارداد بلندمدت قبلی بین روسیه و ایران که به سال ۲۰۰۱ بازمیگردد، خواهد شد. این موافقتنامه به ۳۰ حوزه همکاری بین ۲ کشور با اولویت همکاریهای اقتصادی، تجاری، حملونقل، نفت و گاز، دریای خزر، قضایی، همکاری در سازمانهای بینالمللی و منطقهای، همکاری پارلمانی، استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای، بهداشت و درمان، علمی و فناوری، محیط زیست، ورزش، امنیتی، دفاعی، نظامی و انتظامی اشاره دارد.
این موافقتنامه دارای یک مقدمه و ۴۷ ماده است که پیشنویس آن توسط ایران تهیه شده و در تابستان سال جاری نهایی شد. رئیسجمهور پیش از سفر به تاجیکستان و روسیه اعلام کرد که در سفر به مسکو، سند جامع راهبردی با این کشور امضا خواهد شد. وی همچنین بیان کرد: «پیگیر امضای این اسناد با اکثر کشورهای همسایه از جمله عراق هستیم. جهتگیری دولت در سیاستهای اقتصادی و امنیتی بر اساس افزایش ارتباطات و انتقال تجربیات و همکاری با کشورهای منطقه است». پزشکیان همچنین اشاره کرد: «اگر بتوانیم این روند را ادامه داده و ارتباطات علمی، کارشناسی، صنعتی، حملونقل و انرژی را افزایش دهیم، منطقه میتواند مشکلات خود را حل کند و فشارهای آمریکا و سایر کشورهایی که میخواهند در منطقه اعمال نفوذ کنند، خودبهخود خنثی میشود.
* آخرین آمار موجود مراودات صادراتی و وارداتی ایران و روسیه
همزمان با سفر رئیسجمهور ایران به روسیه، سخنگوی کمیسیون روابط بینالملل و توسعه تجارت خانه صنعت، معدن و تجارت ایران اعلام کرد: صادرات ایران به روسیه در ۹ ماهه امسال به بیش از یک میلیون ۹۵۶ هزار تن کالا به ارزش ۸۰۲ میلیون و ۵۷۸ هزار دلار رسیده که نشاندهنده رشد ۱۴ درصدی نسبت به مدت مشابه سال گذشته است. بیش از ۵۰ درصد تجارت ایران و روسیه از لحاظ وزنی و 45.5 درصد از لحاظ ارزش به محصولات دامی، کشاورزی و غذایی مربوط بوده که نقش کلیدی در امنیت غذایی و اقتصاد کشاورزی ۲ کشور دارد. در این مدت، ۵۷۰ هزار و ۱۳ تن کالای مرتبط با محصولات دامی، شیلاتی، زراعی، گیاهی و غذایی به روسیه صادر شده که 29.1 درصد از کل وزن و ۵۰ درصد از کل ارزش صادرات ایران به روسیه را شامل میشود. همچنین در ۹ ماهه امسال ۲۳۱ هزار تن کالا بیشتر به روسیه صادر شده که این افزایش صادرات حدود ۱۰۰ میلیون دلار ارزآوری بیشتر نسبت به سال گذشته داشته است. از جمله عمدهترین کالاهای صادراتی ایران به روسیه میتوان به فلفل گلخانهای، میگو، پلیاستیرن، الیاف نخ، سیمان سفید، پسته، نارنگی، کیوی، گوجهفرنگی، آبمیوه، هلو، آلبالو، پلیاتیلن و کشمش اشاره کرد.
همچنین در ۹ ماهه امسال بیش از یک میلیون و ۴۹۱ هزار تن کالا به ارزش یک میلیارد و ۹۵ میلیون دلار از روسیه به ایران وارد شده که 78.4 درصد وزن و 43.2 درصد ارزش آن مربوط به محصولات غذایی و نهادههای دامی و کشاورزی بوده است. واردات ایران از روسیه به دلیل افزایش تولید نهادهها در کشور کاهش یافته و شامل گندم، ذرت دامی و جو بوده است. عمدهترین کالاهای وارداتی ایران از روسیه شامل طلای خام، گندم معمولی، چوب و تخته، روغن آفتابگردان، ذرت دامی و جو بوده و پیشبینی میشود مراودات تجاری دوجانبه پس از عملیاتی شدن موافقتنامه جامع همکاری بلندمدت ۲۰ ساله از 5 میلیارد دلار به 30میلیارد دلار در سال افزایش یابد.
* محتوای سند همکاری ایران و روسیه
سفیر ایران در مسکو روز گذشته درباره محتوای سند همکاری ایران و روسیه اعلام کرد: این موافقتنامه همکاری پس از امضا به صورت علنی منتشر و به مجلس شورای اسلامی ارائه میشود.
فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت نیز روز گذشته ابراز امیدواری کرد همکاریهای ۲ کشور در کریدور شمال - جنوب و طرح انتقال گاز روسیه به ایران پس از این توافق با سرعت بیشتری پیش برود. همچنین موسسه مطالعاتی «جیمز تاون» در همین روز گزارش داد با وجود اینکه همکاری نظامی ایران و روسیه در سال ۲۰۲۲ ارتقا یافته، ۲ کشور با توافق جاری به دنبال مشارکت استراتژیک جامع وسیعتر هستند.
مسکو تایمز نیز در گزارشی به چالشهای توافقنامه مشارکت راهبردی ایران و روسیه پرداخت و نوشت: کلید موفقیت این اتحاد در ایجاد تعادل بین اولویتها و تمرکز بر اهداف استراتژیک بلندمدت نهفته است. این گزارش همچنین به نقش حیاتی کریدور حملونقل شمال به جنوب و همکاری در حوزه انرژی هستهای اشاره کرد. همچنین باید متذکر شد مسؤولان ایرانی با امضای این توافق راهبردی به افزایش سرمایهگذاریهای روسیه در بخش انرژی ایران خوشبین هستند و ۲ کشور در تلاشند با تقویت یکپارچگی اقتصادی و همکاری نظامی، چالش تحریمهای غرب را پشت سر بگذارند.
* امتناع ایران از به رسمیت شناختن الحاق کریمه به روسیه
نشریه «میدل ایستآی» نیز درباره جزئیات سند راهبردی بین ایران و روسیه گزارش داد ایران در معاهده جدید با روسیه که قرار است بزودی امضا شود، الحاق کریمه به روسیه را به رسمیت نخواهد شناخت.
نشریه آمریکایی نیوزویک نیز در این باره با اشاره به گزارش میدل ایستآی نوشت: امتناع ایران از به رسمیت شناختن کریمه به عنوان سرزمین روسیه نشان میدهد تهران ممکن است به برخی سیاستهای روسیه ورود نکند و بر اساس مصالح ملی خود عمل کند.
* اهمیت ایران در سیاست خارجی روسیه و تأثیر تحریمها
مراد صادیقزاد، رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه روسیه درباره تحلیل این توافق اظهار کرد: مسکو، ایران را شریک کلیدی در ایجاد یک نظم نوین جهانی میبیند. وی بیان داشت: روابط ایران و روسیه در سال ۲۰۱۵ با هماهنگی در بحران سوریه آغاز شد و پس از آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین به سطح بیسابقهای رسید. این همکاریها در زمینههای تجاری، اقتصادی، نظامی و سیاسی ادامه دارد و ایران و روسیه به شرکای راهبردی تبدیل شدهاند.
وی همچنین به اهمیت حضور ایران در سازمانهایی مانند شانگهای و بریکس اشاره کرد و گفت: پروژههای اقتصادی مشترکی میان 2 کشور در حال اجراست. وی تأکید کرد که در روسیه نگاه مثبتی به ایران وجود دارد و همکاریهای فرهنگی و اقتصادی در حال گسترش است.
صادیقزاد درباره تأثیر تحریمهای اقتصادی اظهار کرد که ذینفع اصلی تحریمها علیه روسیه و ایران، ایالاتمتحده است و همکاری بین این 2 کشور میتواند به کاهش اثرات منفی تحریمها منجر شود. وی پیشنهاد کرد که کشورهای غیرغربی باید هماهنگی سیاستهای انرژی خود را تقویت کنند.
این کارشناس اقتصاد بینالملل در پایان گفت: رسانههای غربی تلاش میکنند اختلافات میان ایران و روسیه را برجسته و این همکاری استراتژیک را تضعیف کنند. بنابراین تعامل بین ایران و روسیه برای هر 2 طرف سودمند است و نباید به دلیل مداخله خارجی آسیب ببیند.
* اهمیت معاهده جامع همکاری در شرایط سیاسی و اقتصادی 2 کشور
شعیب بهمن، کارشناس اقتصاد بینالملل نیز در این باره به خبرنگار « وطن امروز» گفت: سفر رئیسجمهور ایران به روسیه از جنبه روابط دوجانبه اهمیت بسیاری دارد. وی تاکید کرد در جریان این سفر، معاهده جامع همکاریهای ایران و روسیه به تصویب خواهد رسید که نقشه راهی برای روابط 2 کشور طی ۲۰ سال آینده است. بهمن همچنین تأکید کرد این معاهده میتواند نقش مهمی در ارتقای روابط راهبردی ایران و روسیه ایفا کند. ایران و روسیه همواره درباره مسائل منطقهای و بینالمللی تبادل نظر دارند. وی افزود یکی از موضوعات رایزنیهای ۲ طرف در این سفر، آخرین تحولات سوریه است. این کارشناس همچنین به برگزاری مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید آمریکا در ۲۰ ژانویه اشاره کرد و گفت: موضوع ترامپ و ایجاد هماهنگی بین ایران و روسیه از مسائل مهم بینالمللی مورد بحث خواهد بود.
بهمن در ادامه خاطرنشان کرد: معاهده جامع همکاری بین ایران و روسیه نشاندهنده توسعه مناسبات بین 2 کشور و حوزههای تعامل و همکاری آنها است. این معاهده باید به تصویب مجلس و تأیید شورای نگهبان برسد و دستگاههای اجرایی برای اجرای بندهای مختلف آن توافقهای دوجانبه و جداگانهای با طرفهای روس خود داشته باشند.
* قراردادی که هر 5 سال یک بار تمدید شد
حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل بینالملل نیز در گفتوگویی درباره توافق جامع ایران و روسیه اظهار کرد: سفر رئیسجمهور ایران به روسیه از اهمیت بسیاری برخوردار است. وی بیان کرد در جریان این سفر، معاهده جامع همکاری دوجانبه به مدت ۲۰ سال امضا خواهد شد که شامل موضوعات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی است.
بهشتیپور افزود: سابقه این معاهده به اسفند سال ۱۳۷۹ و زمان ریاستجمهوری حجتالاسلام خاتمی برمیگردد و این قرارداد هر 5 سال یک بار تمدید شده است. وی همچنین بیان کرد سال ۱۴۰۰ در جریان سفر حجتالاسلام رئیسی به روسیه مقرر شد یک معاهده جدید امضا شود که کار آن حدود 3 سال طول کشید. وی تأکید کرد: سفر پزشکیان به مسکو به توسعه روابط دوجانبه و همکاریهای منطقهای کمک میکند و همکاریهای 2 کشور در زمینههای مختلف از جمله نیروگاه حرارتی، راههای ارتباطی و انرژی از جمله نفت و گاز است. بهشتیپور ضمن تصریح بر اینکه امضای توافقات کافی نیست و باید اجرایی شود، تأکید کرد: ایران باید سیاست موازنهسازی را ادامه دهد و با کشورهای مختلف ارتباط برقرار کند. مهم این است که منافع ملی ایران چگونه تأمین میشود و متناسب با آن عمل کنیم.
* آینده روابط ایران و روسیه
به گزارش «وطن امروز»، در شرایط کنونی اکونومیک و اقتصادی، هر 2 کشور با چالشهای اقتصادی روبهرو هستند که میتواند پایداری درازمدت مشارکت آنها را مختل کند. تحریمهای اقتصادی بر توانایی روسیه برای سرمایهگذاری در ذخایر انرژی تاثیر گذاشته است، در حالی که اتکای ایران به صادرات انرژی، اقتصاد این کشور را در برابر نوسانات قیمتهای جهانی نفت آسیبپذیر کرده است. همچنین ایران با تورم ۳۵ درصدی مواجه است که از توانایی کشور برای توسعه قدرت اقتصادی کاسته است.
با نیمنگاهی به آینده، احتمالا مشارکتهای اقتصادی و نظامی ایران و روسیه با تاکید بر تلاشهای متقابل ضد تروریسم، تضمین ثبات منطقهای و همکاری بیشتر در زمینه تجارت، انرژی، ترانزیت و همکاریهای 2 جانبه نظامی تقویت خواهد شد. این امر نقشی اساسی در تقویت امنیت هر 2 کشور و توانایی آنها برای اعمال نفوذ ژئوپلیتیکی بر خاورمیانه و فراتر از آن ایفا خواهد کرد. با این حال، آینده این رابطه در برابر روندهای بینالمللی گستردهتر، از جمله پویایی قدرت در حال تحول بین ایالاتمتحده، روسیه و چین آسیبپذیر است.
کلید موفقیت اتحاد 2 کشور در نهایت در ایجاد تعادل بین اولویتهای متنوع و اغلب متضاد، غلبه بر موانع داخلی و خارجی و تمرکز بر اهداف راهبردی بلندمدت نهفته است.
در حاشیه این توافق، سند اقدام مشترک میان بانکهای مرکزی ایران و روسیه در ۳ سرفصل اصلی «استفاده از پولهای ملی در تجارت میان ۲ کشور»، «امکان اتصال پیامرسانهای بانکی و بومی ۲ کشور موسم به سپام و SPFS» و «امکان اتصال شبکه پرداخت کارتی ۲ کشور» عملیاتی شد و طرح ساخت واحدهای دوم و سوم نیروگاه اتمی بوشهر نیز توسط محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی و همتای روس دنبال شد.
ارسال به دوستان
نگاه
عملیات ناامیدسازی؛ محور اصلی جنگ سایبری آمریکا علیه ایران
سیدپویان حسینپور: در سالهای اخیر، جنگ سایبری و عملیات شناختی به عنوان یکی از اصلیترین ابزارهای آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران شناخته شده است. این جنگها که با استفاده از فناوریهای پیشرفته و استراتژیهای دقیق روانی انجام میشود، هدفی جز ایجاد تزلزل در باورهای مردم و ناکارآمدنمایی نظام ندارد و در این میان، یکی از مهمترین محورهای این عملیات، پروژههای ناامیدسازی است که با تمرکز بر محیط سایبری اجرا میشود.
عملیات ناامیدسازی به طور مستقیم بر روان جامعه اثر میگذارد و میتواند به تضعیف سرمایه اجتماعی و کاهش انگیزه عمومی برای مشارکت در امور ملی منجر شود. از جمله تأثیرات این عملیات میتوان به کاهش اعتماد به نهادهای حکومتی، ترویج حس انفعال و بیتفاوتی در میان مردم و کاهش امید به آینده و توانایی جامعه برای مقابله با چالشها اشاره کرد.
* محورهای اصلی عملیات ناامیدسازی
عملیات ناامیدسازی علیه ایران را میتوان به چند محور کلی تقسیم کرد: یکی از این محورها، برجستهسازی مشکلات داخلی ایران است. از جمله این مشکلات میتوان به مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اشاره کرد که با هدف القای حس بیثباتی و ناکارآمدی انجام میشود. این برجستهسازی غالبا با استفاده از دادههای ناقص یا تحریفشده انجام میشود.
محور دیگر، تضعیف اعتماد عمومی است که با ایجاد شکاف میان مردم و مسؤولان همراه است. شایعات درباره فساد یا بزرگنمایی اختلافات درونی نظام، نمونههایی از این تلاشهاست. همچنین تحریف دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران و تلاش برای نادیده گرفتن یا کماهمیت جلوه دادن آنها از جمله اقدامات کلیدی این عملیات به شمار میرود. در نهایت، انتشار محتوای ناامیدکننده درباره آینده در حوزههایی نظیر وضعیت جوانان، اشتغال و اقتصاد، هدف دیگری است که آمریکا در این جنگ دنبال میکند.
* نهادهای آمریکایی متولی اجرای عملیات ناامیدسازی را بشناسیم
نهادهای متعددی در آمریکا در پروژههای ناامیدسازی و جنگ سایبری علیه ایران فعالیت میکنند که در ادامه مروری اجمالی بر هر یک از این نهادها خواهیم داشت.
* آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده
(USAID) یکی از این نهادهاست که از طریق حمایت مالی از سازمانهای غیرانتفاعی و کمپینهای رسانهای، در این پروژهها مشارکت دارد.
صندوق ملی برای دموکراسی (NED) نیز نهاد دیگری است که پروژههایی را برای حمایت از گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی و تولید محتوای انتقادی علیه ایران تأمین مالی میکند. همچنین مرکز مشارکت جهانی (GEC) که زیر نظر وزارت امور خارجه آمریکا فعالیت میکند نیز نقش مهمی در هماهنگی و اجرای کمپینهای جنگ روانی علیه ایران دارد. علاوه بر این نهادها، آژانس امنیت ملی (NSA) در عملیات پیشرفته سایبری، از جمله هک سیستمهای اطلاعاتی و ایجاد اختلال در سامانههای حیاتی ایران دخیل است. در این میان، از نقش اندیشکدههایی مانند شورای آتلانتیک و رسانههایی نظیر صدای آمریکا (VOA) نیز در ایجاد روایتهای منفی علیه ایران نباید غافل شد.
* مروری بر پروژههای اجراشده در عملیات ناامیدسازی
از جمله پروژههای کلیدی در حوزه ناامیدسازی میتوان به ناکارآمدنمایی اقتصادی اشاره کرد. کمپینهایی که تورم، بیکاری و بحرانهای ارزی ایران را برجسته میکنند و از محتوای تصویری، نمودارهای آماری و گزارشهای تحلیلمحور برای متقاعدسازی افکار عمومی بهره میبرند. تحریک نارضایتیهای اجتماعی از طریق بزرگنمایی شکافهای طبقاتی، اعتراضات و نارضایتیهای مردمی نیز تلاش دیگری است که حس بیاعتمادی و ناامیدی را در جامعه افزایش میدهد. در حوزه سیاست خارجی هم تخریب موفقیتهای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران، نظیر توسعه روابط منطقهای و مقابله با تروریسم، به گونهای بازنمایی میشود که کماهمیت یا ناپایدار جلوه کند. ایجاد بحرانهای مصنوعی از طریق پخش اخبار جعلی یا تحریفشده نیز بخشی از این پروژههاست که این بحرانها عمدتا در حوزههایی مانند کمبود آب، انرژی یا حتی سلامت عمومی برجستهسازی میشود.
* نقش رسانههای اجتماعی در عملیات ناامیدسازی
رسانههای اجتماعی یکی از ابزارهای کلیدی در این جنگ هستند. پلتفرمهایی نظیر ایکس، اینستاگرام و فیسبوک به عنوان میدانهای اصلی جنگ سایبری عمل میکنند و در آنها از حسابهای جعلی و رباتها برای ترویج محتواهای ناامیدکننده استفاده میشود. تولید محتوای تصویری و ویدئویی احساسی و تحریککننده با هدف ایجاد حس سرخوردگی و بیاعتمادی در میان مخاطبان نیز نقش مهمی ایفا میکند. عملیاتهایی که با هدف افشای اطلاعات حساس یا تخریب وجهه سازمانها و نهادهای ایرانی انجام میشود، نمونهای از هک و نشت اطلاعات در این حوزه است. علاوه بر این، اینفلوئنسرهای فارسیزبان، چه در داخل و چه در خارج کشور، برای انتشار پیامهای ناامیدکننده و ایجاد حس یأس به کار گرفته میشوند. از دیگر ابعاد این عملیات، تلاش برای بهرهگیری از الگوریتمهای پلتفرمهای دیجیتال برای افزایش دیده شدن پیامهای ناامیدکننده و کاهش دسترسی مخاطبان به محتوای امیدآفرین است. این عملیات شامل تعامل با شرکتهای فناوری، همچنین استفاده از تکنیکهای پیشرفته در زمینه دستکاری محتوا و ایجاد تعامل مصنوعی با پستهای خاص میشود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|