حکمت و تجربه
آمریکا و شرارتی که ادامه دارد
یکی از مهمترین اصول در هر مذاکرهای، تغییر رفتار طرف مقابل است. مذاکره زمانی معنا دارد که ۲ طرف از موضع برابر وارد گفتوگو شوند، نه زمانی که یکی همچنان به اعمال فشار، تهدید و شرارت علیه دیگری ادامه میدهد. در چنین شرایطی، مذاکره نه راهحلی دیپلماتیک، بلکه تسلیم در برابر فشارها خواهد بود. برای نمونه، اگر آتشبسی میان اوکراین و روسیه برقرار شود، نمیتوان گفت کییف در این جنگ به پیروزی رسیده است، چرا که جنگ همچنان ادامه دارد و یکی از طرفین تنها برای کاهش فشارها و مدیریت بحران، پای میز مذاکره نشسته است. مذاکرهای که در سایه تهدید و فشار انجام شود، بیش از آنکه یک توافق باشد، نوعی عقبنشینی است. رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند نمیتوان همزمان در معرض تهدیدهای خصمانه بود و از داخل، سخن از مذاکره به میان آورد. چنین اقدامی نهتنها دستاوردی ندارد، بلکه به تعبیر ایشان، مصداق «خسارت محض» است. از این رو، پیششرط هر مذاکرهای، عقبنشینی طرف مقابل از سیاستهای خصمانه و ایجاد شرایطی برابر برای گفتوگو است، نه پذیرش تحمیلی که در پوشش دیپلماسی ارائه میشود.
در ادامه متن بیانات رهبر انقلاب پیرامون این مساله با نقل مستقیم و به تاریخ بیانات آمده است:
۱۳۶۸/۵/۳۱: ما از آمریکا طلبکاریم که باید آن را به ما پس بدهد. شکی نیست که اموال ما در آنجا مسدود است و باید آنها را باز کند و حق را به حقدار بدهد. طلب ما از آمریکا و مسدود بودن اموالمان در آنجا، ربطی به ارتباط سیاسی ندارد. باید حق را به صاحبش بدهند.
۱۳۷۱/۱/۷: آنها هم میخواهند با اسلام مبارزه کنند. تشخیصشان این است که یکی از راههای مبارزه با اسلام، مبارزه با جمهوری اسلامی ایران است. میگویند «ما میخواهیم با جمهوری اسلامی رابطه داشته باشیم» اما این حرف دروغ است؛ یعنی رابطه سالم نمیخواهند؛ رابطه توأم با تحمیل میخواهند؛ رابطه همراه با استکبار میخواهند؛ رابطه به معنای رابطه آمریکا با رژیمهای منحط و فاسد میخواهند. امروز رژیم آمریکا چارهای ندارد که این مطلب را اظهار کند.
۱۳۷۸/۸/۵: در جریان این قضایا، یکی از مسؤولان آمریکایی اظهار ناراحتی کرده و گفته بود ما در ایران سفارتخانه نداریم تا بر قضایای آنجا درست اشراف داشته باشیم! پس معلوم شد اصراری که اینها در این مدت داشتهاند که رابطه برقرار کنیم، برای چه بوده و سفارتخانه در تهران را برای چه میخواهند! معلوم میشود میخواستند کار آن سفارتخانه را نیز همین جاسوسها و امثال اینها برایشان انجام دهند!
۱۳۷۹/۱/۶: گفتند بیایید دیوار بیاعتمادی را برداریم. آن جناب در آنجا گفت؛ در اینجا هم بعضی قلمبهدستها فورا از خدا خواستند! همینهایی که به احتمال زیاد بعضیشان وابسته به همان مراکز هم هستند و از آنجا پشتیبانی میشوند؛ فورا این مساله را دنبال کردند! مساله اعتماد و عدم اعتماد نیست؛ مساله این است که ملت ایران به گذشته خود که نگاه میکند، تا اول انقلاب، از دولت آمریکا یکسره دشمنی نسبت به خودش مشاهده میکند. بعد، از اول انقلاب هم تا امروز، یکسره دشمنیهای آمریکا را نسبت به خودش، نسبت به مصالح ملی و نسبت به حکومت مورد علاقه خودش ملاحظه میکند.
۱۳۸۱/۳/۱: مساله آمریکا این است که هویت اسلامی و ملی ما را قبول ندارد و این را به زبان میآورد. چرا عدهای از مدعیان سیاست و فهم، نمیفهمند؟! واقعا جای تأسف است. حکومتی که اینور صریحا میگوید میخواهم علیه نظام اسلامی و خواست ملت ایران عمل کنم و برای براندازی این نظام بودجه میگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است!
۱۳۸۲/۲/۲۲: تقابل عملی، یعنی اقدام برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی از راههای مختلف. تقابل عملی از همین قطعنامه سنای آمریکا شروع شد. در اینجا کودتای نظامی راه انداختند. کودتای پایگاه شهید نوژه معروف است که حتما شنیدهاید و شاید اطلاعاتی هم داشته باشید. البته ما در جریان ریز قضایا بودیم. کودتای نظامی بسیار خطرناکی بود که مقدماتش را هم چیده بودند اما نتوانستند آن را به جایی برسانند. مسدود کردن حسابهای بانکی کشور ما در هر جایی که اینها میتوانستند دخالت کنند، تقابل عملی دیگری بود. در بانکهای آمریکا پولهای زیادی متعلق به ملت ایران وجود داشت - از جمله، پولهای دولت ایران در معاملاتی که انجام میداد - اما آنها همه حسابها را مسدود کردند. ضدانقلاب را به انواع مختلف تحریک کردند؛ نه فقط ضدانقلاب راست - یعنی سلطنتطلبها - بلکه غیرمستقیم ضدانقلابها و گروههایی را هم که وابسته به جریان چپ آن روز بودند، تحریک میکردند که مدارک و نشانههایی در اختیار هست. حمله نظامی به طبس، تحریم اقتصادی، قطع رابطه، قطع خرید نفت و تشویق عراق به جنگ، از دیگر اقدامات عملی آمریکا بود. ما یک وقت به عنوان تحلیل میگفتیم آمریکاییها حتما به عراقیها چراغ سبز نشان دادهاند؛ بعد هم خودشان کمک کردهاند و گفتهاند حمله کنید. پس از گذشت چند سال، اسناد و مدارکی به دست آمد و معلوم شد تحلیلهای ما کاملا درست و منطبق با واقعیات بوده و مدارکش روشن است! اقدام عملی دیگر آمریکا، سرنگونی هواپیمای مسافری ما در خلیجفارس بود که نزدیک به ۳۰۰ نفر از هموطنان ما در آن حادثه کشته شدند. همچنین کشتی «ایران اجر» ما را قلدرانه در دریا توقیف کردند. اینها برخوردهای عملی آمریکا، آن هم در آن موقعیت حساس بود. زمان ریاستجمهوری، بنده به سازمان ملل رفتم و در مجمع عمومی سخنرانی بسیار پرشوری کردم؛ چند کانال تلویزیونی اروپایی هم مستقیم این سخنرانی را پخش کردند. چون ممکن بود این سخنرانی تأثیرات زیادی بگذارد، در همان روز یا فردای روز سخنرانی، کشتی «ایران اجر» را در خلیجفارس توقیف کردند! در نیویورک بودیم و هر کانال تلویزیونی را میگرفتیم، ماجرای کشتی «ایران اجر» و اقدام به مینگذاریاش در خلیج فارس، تمام فضای تبلیغاتی آمریکا و بلکه دنیا را پر کرده بود. این کار برای این بود که آن سخنرانی را تحتالشعاع قرار دهند. حمله به سکوهای نفتی و امثال این اقدامات، نوع دیگر تقابل عملی آمریکا بود. در طول این سالها، بیشتر تکیه روی تقابل عملی بود؛ اقدام سیاسی و اقتصادی یا نیمهنظامی و حتی نظامی.
۱۳۸۶/۴/۹: در زمینه سیاست خارجی هم - همانطور که آقای رئیسجمهور توضیح دادند - موضع جمهوری اسلامی از اول موضع تهاجمی بود. تبدیل موضع تهاجمی به موضع تدافعی، یک خطاست. و این خطا بعضاً اتفاق افتاده است! چرا موضع تهاجمی؟ یعنی ما با دنیا جنگ داریم؟ نه! معنایش این نیست؛ ما طلبکاریم.
۱۳۸۷/۲/۱۳: بعضیها میگویند آقا! چرا دشمنی آمریکا را تحریک میکنید؟ خب! اگر بخواهیم دشمنی آمریکا را تحریک نکنیم، باید بگیریم بخوابیم، از کار و تلاش دست برداریم و افتخارات خودمان را فراموش کنیم! آن وقت آمریکا از ما ممنون خواهد شد؛ آمریکا این است. آیا ملت ایران به این راضی است؟! آنها به خاطر اینکه فلان مسؤول در کشور فلان حرف را زده است یا سیاست ما فلان جور حرکت کرده است، با ما دشمن نیستند؛ نه! آنها به خاطر بیداری ملت ایران با ما دشمنند.
۱۳۸۹/۸/۱۲: رؤسای جمهور آمریکا در دورههای مختلف بعد از پیروزی انقلاب خیلی دولا راست شدند، خیلی حرفهای چرب و نرم زدند، شاید بتوانند این راه بسته را دوباره باز کنند. ظاهراً حرفهایی میزنند اما باطن قضیه همان پنجه چدنی است که من گفتم در زیر دستکش مخملی پنهان شده است.
۱۳۹۱/۱۱/۱۹: مذاکره از روی حسننیت، با شرایط برابر، میان 2 طرفی که نمیخواهند به یکدیگر کلک بزنند، معنا پیدا میکند. مذاکره به صورت یک تاکتیک، مذاکره برای مذاکره، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی بیشتر به دنیا، این مذاکره یک حرکت حیلهگرانه است؛ این حرکت واقعی نیست. من دیپلمات نیستم، من انقلابیام، حرف را صریح و صادقانه میگویم.
۱۳۹۲/۶/۲۶: عالم دیپلماسی، عالم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاکره هم میکنند، درخواست مذاکره هم میکنند، خودشان هم میگویند. به یکی از این سیاستمداران غربی چند روز پیش از این گفته بودند شما که میخواهید مذاکره بکنید با ایران، خب! دشمن است ایران؛ گفته بود خب! آدم با دشمن مذاکره میکند دیگر! یعنی اقرار به دشمنی با ایران؛ صریح میگویند.
۱۳۹۳/۵/۲۲: رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد، بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بیمنفعت برود؟!
۱۳۹۴/۲/۱۶: من نمیفهمم مذاکره در زیر شبح تهدید چه معنایی دارد؟ مذاکره کنیم زیر شبح تهدید! مثل اینکه یک شمشیری بالای سر [ما باشد]. ملت ایران اینجوری نیست؛ ملت ایران مذاکره زیر سایه تهدید را برنمیتابد. چرا تهدید میکنند؟ چرا غلط زیادی میکنند؟
۱۳۹۵/۳/۱۴: جمهوری اسلامی تعهدات خودش را انجام داد [ولی] آن طرف بدقول بدعهد بدحساب دارد دبه میکند؛ تا الان دبه کرده است. بسیار خب! این یک تجربه است، این شد تجربه.
***
آمریکا و پیروانش غلط میکنند
یکی از مسائل بنیادینی که نباید از آن غافل شد، نوع مواجهه آمریکا با مردم ایران است. واشنگتن همواره گمان میکند که میتواند همان الگوی فشار و سلطهای را بر بسیاری از کشورهای جهان تحمیل کرده، درباره ایران نیز به کار ببرد اما آنچه آمریکا نادیده میگیرد، خودآگاهی عمیق و فرهنگ مقاوم ملت ایران است. نمونه اخیر این مساله را میتوان در واکنش مردم ایران به تحولات کاخ سفید مشاهده کرد؛ جایی که ایرانیان با نیشخند، نمایش قدرت آمریکاییها را تماشا کردند. این واکنش نه از روی بیتفاوتی، بلکه ناشی از درک دقیق سیاستهای فریبکارانه واشنگتن و تجربه تاریخی تعامل با آنهاست. رهبر انقلاب بارها بر این موضوع تأکید کردهاند که مردم ایران با شناختی که از رفتار آمریکا دارند، دچار خطای محاسباتی نمیشوند. این خودآگاهی، محصول تاریخ، فرهنگ و تجربه جمعی ایرانیان است؛ سرمایهای که بارها کشور را از افتادن در دام فریبهای غربی نجات داده است. ایران، نه اوکراین است و نه کشورهای وابسته دیگر؛ اینجا، تاریخ ملتها را خودآگاهی مردم میسازد، نه دیکتههای قدرتهای خارجی.
در ادامه متن بیانات رهبر انقلاب پیرامون این مساله با نقل مستقیم و به تاریخ بیانات آمده است:
۱۳۶۸/۵/۳۱: آنها بحمدالله هیچ چیز از مسائل داخلی ما را درست تشخیص ندادهاند. این را هم درست تشخیص نمیدهند. در ایران، هیچکس طرفدار و متمایل به مذاکره و ارتباط با آمریکا نیست. این حرفهایی که گفته میشود، حرفهای دیگری است که اصلاً ربطی به رابطه و مذاکره ندارد.
۱۳۷۵/۸/۹: اشتباه آمریکاییها در این است که میخواهند همان روشی را که در آزمایش با یک دولت ضعیف - که اتکایی هم به مردمش ندارد و اصلاً در آن کشور، با مردم سر و کاری نیست - به کار میبرند، با یک موجود عظیم با اراده مستحکم ریشهدار در تاریخ و ریشهدار در سرزمین فطرت - مثل ملت ایران - به کار ببرند. ملت ما، ملتی قوی و بافرهنگ و بااراده است و نظامی که متکی به چنین ملتی است - نظام جمهوری اسلامی - به اشخاص و دولتها متکی نیست.
۱۳۷۷/۸/۱۲: سیاست استکباری آمریکا از روز اول انقلاب اسلامی، توطئهها و دشمنیهای خود را علیه این انقلاب شروع کرد. البته آنها یقین داشتند به مدت کوتاهی خواهند توانست نظام اسلامی و انقلاب را از بین ببرند! مطمئن بودند این کار را خواهند کرد؛ منتها بد فهمیده بودند و ملت و اسلام و مسؤولان کشور و انقلاب را نشناخته بودند. امروز هم بد میفهمند. امروز هم لحن مسؤولان آمریکایی علیالظاهر ملایم شده است و به ظاهر تفاوت پیدا کرده است اما باطن قضیه همان است. آنها به کمتر از تسلط بر منابع سیاسی و اقتصادی این کشور، به چیزی قانع نیستند. آنها میخواهند همان بساط قبل از انقلاب تکرار شود.
۱۳۸۴/۵/۱۲: این را همه قدرتمداران و مستکبران عالم - بویژه شیطان بزرگ، آمریکا - بدانند؛ ملت ایران به هیچ قدرتی باج نخواهد داد. مسؤولان کشور حق ندارند از حقوق ملت صرفنظر کنند. ما چنین حقی نداریم. جایگاه ما، جایگاه دفاع از حقوق ملت است؛ بنابراین از حقوق سیاسی و اقتصادیشان باید دفاع کنیم؛ جایگاه شایسته آنها را باید در دنیای امروز و در روابط بینالملل حفظ کنیم.
۱۳۸۵/۵/۳۰: یک کشور اسلامیای که نشان داده تسلیم سیاستهای آمریکا نیست؛ نشان داده از آمریکا نمیترسد. این کشور اسلامی باید به پیشرفت مهمترین تکنولوژی امروز دنیا - یعنی تکنولوژی هستهای - مجهز نباشد. آنها به خاطر این، فشار را وارد میکنند. البته ما تصمیم خودمان را گرفتهایم. ملت ایران در طول 27 سال بعد از انقلاب، با تجربه فهمیده است تنها راه خلاصی از کید دشمنان، توکل به خدا و صبر در میدان و مجاهدت است.
۱۳۹۲/۱۰/۱۹: وقتی دشمن نگاه کرد، دید یک ملتی عازم است، ایستاده است، تصمیم دارد کار خودش را پیش ببرد، آن دشمن ناچار به عقبنشینی میشود؛ همین هم هست. این اشتباه آنها را ملت ایران به هم خواهند زد؛ اینکه خیال میکنند، میگویند ما تحریم کردیم، ایران مجبور شد بیاید پای میز مذاکره، نه! [اینطور نیست].
۱۳۹۴/۱/۱: آنچه ملت ایران در مقابل آن مقاومت میکند قبول زورگوییهای طرف مقابل است. طرف مقابل میگوید بیایید مذاکره کنیم و شما حرفهای ما را موبهمو قبول کنید؛ این را میگوید. ملت ایران در مقابل این ایستاده است و یقیناً نه مسؤولان ما، نه هیات مذاکرهکننده و پشت سر آنها ملت ایران، مطلقاً این را قبول نخواهد کرد.
۱۳۹۴/۲/۳۰: دشمنان ما بد فهمیدند، ملت ایران را بد شناختند، مسؤولان جمهوری اسلامی را درست نشناختند که حرف زور میزنند. در همین قضایای مذاکرات مربوط به مسائل هستهای زورگویی میکنند، حرف میزنند؛ این نشانه آن است که ملت را نشناختهاند.
***
ما در برابر ابزارهای نفوذ و امتیازگیری ایستادهایم
رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند مخالفت آمریکا با ایران، صرفاً یک اختلاف تاکتیکی یا سیاسی نیست، بلکه تضادی عمیق و ایدئولوژیک است. آمریکا نمیتواند هویت مستقل و اسلامی جمهوری اسلامی را بپذیرد و از این رو، تلاش مستمر برای تغییر ساختار حاکمیتی ایران دارد. هدف واشنگتن، نه صرفاً تغییر یک سیاست یا رویکرد، بلکه تحمیل یک الگوی وابستگی و کنترل است که در تضاد کامل با مسیر استقلالطلبانه ایران قرار دارد. در برابر این فشارها، راهکار جمهوری اسلامی، نه تسلیم، بلکه تقویت خوداتکایی است. رهبر انقلاب همواره بر اقتصاد مقاومتی و کاهش وابستگی به خارج تأکید داشتهاند و معتقدند تحریمها اگر با مدیریت صحیح همراه شود، میتواند موتور پیشرفت کشور باشد. تجربه چند دهه اخیر این واقعیت را ثابت کرده است «هرگاه کشور بر توان داخلی متمرکز شده، پیشرفت کرده است؛ هرگاه نگاه به خارج برای حل مشکلات پررنگ شده، کشور دچار عقبماندگی شده است». به همین دلیل، تقابل ایران و آمریکا، نه درباره یک توافق یا اختلاف مقطعی، بلکه درباره مسیر آینده کشور و حفظ استقلال آن است.
در ادامه متن بیانات رهبر انقلاب پیرامون این مساله با نقل مستقیم و به تاریخ بیانات آمده است:
۱۳۶۹/۲/۱۲: الان آمریکا طوری با ملتهای جهان سوم - حتی این اواخر، با ملتهای ثروتمند و قوی - حرف میزند که انگار اگر او نخواهد، اینها نمیتوانند نفس بکشند! اصلاً امروز آمریکا، با شوروی و اروپا هم اینگونه حرف میزند؛ با کشورهای جهان سوم در آفریقا و آسیا که جای خود. سردمداران این کشورها هم متأسفانه باور میکنند.
۱۳۷۱/۳/۱۴: رابطه با آمریکا مردود است؛ به سبب اینکه آمریکا یک دولت استکباری و متجاوز و ظالم است و با اسلام و جمهوری اسلامی در حال معارضه و محاربه است. ارتباط با رژیم صهیونیستی، نیز ارتباط با رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی مردود است اما رابطه با بقیه دولتها، بسته به مصالح نظام جمهوری اسلامی است و اصل بر ایجاد ارتباط است.
۱۳۷۳/۱/۱: به ظاهر میگویند «ما آمادهایم روابط برقرار کنیم» و متعاقب آن عنوان میکنند «مشروط بر اینکه ایران از حرفهای افراطی خود صرف نظر کند». حرفهای افراطی ما چیست؟ یکی از حرفهای افراطی نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران همین است که میگوییم «نمیخواهیم دولتهای استکباری در کار ما دخالت کنند». این حرف، افراطی است؟! این حرف، به نظر سردمداران استکبار، حرفی نگفتنی است! میگویند چرا عنوان میکنید که «در کار ما دخالت نکنید»؟! در همین منطقه خاورمیانه و منطقه اسلامی خودمان، دولتهایی را میشناسیم که اگر بخواهند با دولتی دیگر رابطه برقرار کنند، از آمریکا اجازه میگیرند!
۱۳۷۴/۲/۳۱: اگر آن ملتی که طرف آمریکاست، دارای عزم و اراده سیاسی و زنده، با نشاط، اهل کار، تلاش و جدیت باشد، آمریکا نمیتواند اما اگر ملتی اهل کار، تلاش و نشاط نباشد، باز هم آمریکا نمیتواند تسلط پیدا کند؟! چرا! میتواند. این همه که بر کشورها تسلط پیدا کردند، برای چه بود؟ اگر سردمداران کشوری اهل معامله با آمریکا باشند و مردم آن کشور هم افراد بیهوش و حواس بیکارهای باشند، میتواند. اگر دولتی اهل معامله و مذاکره با آمریکا نباشد اما مردمش تنبل باشند، اینجا هم آمریکا میتواند تسلط پیدا کند. چرا؟ برای اینکه آن دولت، مستأصل میشود. مردمی که کار نکنند، مردمی که ابتکار نداشته باشند، مردمی که خود را موظف به اداره کشور و تولید نیازهای خودشان ندانند، مردمی که فقط مصرف را بلد باشند و تولید را بلد نباشند، کشور و کسانی را که در رأس کارند در وضعیتی بدی قرار خواهند داد. ملتی میتواند در مقابل پرروها، پرتوقعها، گردنهبگیرها و زیادهطلبهای دنیا - مثل آمریکا - بایستد و مقاومت و از حق خود دفاع کند که بگوید: «آقا! ما خودمان، خودمان را اداره میکنیم».
۱۳۷۶/۱۰/۲۶: اینها میخواهند با شایعه مذاکره جمهوری اسلامی - که بگویند جمهوری اسلامی تسلیم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد کنار بیاید و با ما مذاکره کند - اینطور وانمود کنند که در این مصاف، بالاخره قطب اسلامی شکست خورد و مجبور به عقبنشینی شد و قطب استکبار در این مصاف پیروز شد.
۱۳۷۸/۸/۱۲: هدف آنها از این ارتباط [مذاکره با ایران] چیست؟ این را پوشیده نگه میداشتند؛ تا این اواخر که یکی از دولتمردانشان سادهلوحی به خرج داد و چیزی را که آنها نمیگفتند، او در کلماتش افشا کرد! گفت ما با ایران رابطه برقرار میکنیم؛ لیکن شرط این رابطه این است که ایران اول باید مسألهاش را با اسرائیل حل کند! بله! اصلاً قضیه همین است. این را همیشه ما میگفتیم اما بعضیها ملتفت نبودند! مسأله اصلی آمریکا در رابطه با هر کشوری بویژه در رابطه با ایران اسلامی - که امروز بلندترین پایگاه مبارزه با اسرائیل اینجاست - همین مسأله است. صهیونیستها گردانندگان سیاست آمریکایند.
۱۳۷۹/۵/۵: اینکه بعضی بردارند طبق میل دل کارشناسان سیای آمریکا، دم از نزدیکی و مذاکره و ارتباط بزنند و فضا را عادیسازی کنند، این بزرگترین توهین و خیانت به این مردم است. اگر قرار است سخن از رفع دشمنی دشمنان سوگندخورده بر زبان آورند، باید آن روزی باشد که این کشور از لحاظ اقتصادی پایههای خودش را مستحکم کرده باشد.
۱۳۸۰/۱۰/۱۹: امروز هدف سیاستهای استکباری و در رأس همه شیاطین عالم آمریکا این است که نگذارند نظام اسلامی - که به اراده و اختیار و میل مردم متکی است - به اهداف خود برسد. از این طرف مانع کارایی نظام بشوند، از آن طرف هم وسوسه کنند که مشکل شما این است که با آمریکا رابطه ندارید و اگر رابطه برقرار کنید، همه مشکلات شما حل خواهد شد! با این کار، میخواهند راه را برای سلطه مجدد بر این کشور باز کنند.
۱۳۸۵/۱/۱: مساله مذاکره با آمریکا که سوژه تبلیغاتی مستکبران و اقتدارطلبان شد، ما از اول اعلان کردیم و الان هم اعلان میکنیم، در هیچ یک از مسائل مورد اختلاف خودمان با آمریکا، ما با آمریکا مذاکره نمیکنیم. دلیل آن هم یک امر واضحی است؛ دلیل این است که مذاکره برای آمریکاییها یک ابزاری است برای تحمیل خواستههای خودشان به طرف مذاکره. مذاکره مفهوم واقعی خودش را در مذاکرات آمریکا با طرفهای خودش ندارد و از دست داده است.
۱۳۸۶/۶/۸: ما میگوییم یک ملت و یک کشور، نمیخواهد اجازه دهد که یک قدرت، یک امپراتوری متجاوز، مدعی و طلبکار از همه دنیا، به منابع او دست بیندازد، به منابع انسانی او دست بیندازد، سیاست او را تعیین کند و از او سلب اختیارات کند. میگویند: فلان کار را بکنید، فلان کار را نکنید، فلان چیز را بفروشید، فلان چیز را بخرید، این کار را برای حکومتتان بپذیرید، آن را نپذیرید! این کاری است که الان آمریکاییها در خیلی از جاهای دنیا دارند میکنند.
۱۳۸۷/۸/۸: مساله ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر 2 تا موضوع جهانی یا بینالمللی یا منطقهای با هم اختلاف نظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مساله مثل مساله مرگ و زندگی است؛ مساله هست و نیست است.
۱۳۸۹/۱۱/۱۵: خیلیها بودند از همان اوایل انقلاب میگفتند آقا حالا که انقلاب پیروز شد، دیگر بس است؛ برویم با آمریکاییها مسائل را تمام کنیم! این معنایش این بود که شعار ظلمستیزی انقلاب تخطئه شود. این را تشویق میکردند. در طول زمان، بودند کسانی که دنبال این بودند؛ یعنی برویم با آمریکا همراه شویم؛ آن کسی که دشمن اصلی ما است، برویم زیر بال او؛ به دامن او پناه ببریم.
۱۳۹۲/۴/۳۰: آمریکاییها میگویند ما میخواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب! سالهاست که میگویند میخواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتی نیست که برای ما به وجود آوردند. من اول سال گفتم خوشبین نیستم.
۱۳۹۴/۲/۳۰: دشمن پررو و وقیح توقع دارد اجازه بدهند راه را باز کنند و بیایند با دانشمندان ما، با اساتید ما، با محققان ما گفتوگو کنند، مذاکره کنند. درباره چه؟ درباره یک پیشرفت اساسی بومی علمی در کشور. این اجازه مطلقاً داده نخواهد شد؛ این را هم دشمنان بدانند، هم کسانی که منتظرند ببینند تصمیم نظام جمهوری اسلامی چه میشود، بدانند.
***
چماق و هویج؛ ترفند قدیمی واشنگتن
آمریکا سالهاست از مذاکره به عنوان اهرمی برای اعمال فشار و تحمیل خواستههای خود استفاده میکند مانند همین ماجرای اوکراین. رهبر انقلاب بارها هشدار دادهاند هدف واشنگتن از مذاکره، حل اختلافات نیست، بلکه گرفتن امتیازات یکطرفه و وابستهسازی طرف مقابل است. این سیاست، نه یک رویکرد جدید، بلکه ترفندی آزمودهشده است که در نقاط مختلف جهان بارها تکرار شده است. تجربههای گذشته نشان داده در مواردی که یک طرف مذاکره امتیاز داده، طرف مقابل نهتنها به تعهداتش پایبند نبوده، بلکه خواستههای جدیدی را نیز مطرح کرده است؛ نتیجه؟ مذاکرهای که در آن طرف مقابل فقط میگیرد و تعهداتش را زیر پا میگذارد، عملاً نوعی باجخواهی است، نه دیپلماسی.
در ادامه متن بیانات رهبر انقلاب پیرامون این مساله با نقل مستقیم و به تاریخ بیانات آمده است:
۱۳۷۵/۸/۹: از یک طرف، فشار سیاسی و اقتصادی و علمی و تبلیغاتی وارد میآورند و هر طور که بتوانند، بدگویی و جوسازی میکنند و از طرف دیگر، وقتی به نظرشان رسید که حالا دیگر آن دولت خسته شده است، برای ارتباط گرفتن، چراغ سبز نشان میدهند و میگویند ما حاضریم با شما مذاکره و کار کنیم! معمولاً دولتهایی که مسؤولان آن، دچار ضعف باشند، در چنین موقعی، پاها و زانوهایشان میلرزد. بنابراین از یک طرف، فشار فراوان وارد میآورند و از طرف دیگر، چهره باز و آغوش گشاده نشان میدهند!
۱۳۸۴/۸/۱۳: این را هم همه باید بدانیم و بفهمیم که عقبنشینی در مقابل قدرتهای استکباری، آنها را جریتر میکند اما ایستادگی، به ناکامی آنها میانجامد. قدرت ابرقدرتهای دنیا یک قدرت بیتخلف و بیمنتها نیست. میبینید که در همین منطقه - در عراق - آنچه که آمریکاییها میخواستند، تحقق پیدا نکرد و آنچه امروز در عراق میگذرد، آن چیزی نیست که آمریکاییها میخواستند.
۱۳۸۸/۱/۱: تحریم همیشه ما را وادار کرده به خود بیاییم، به خود فکر کنیم، از درون خود بجوشیم ولی آنها قصدشان این خدمت نبود، آنها میخواستند دشمنی کنند. 30 سال با ملت ایران اینجوری رفتار کردند. حالا دولت جدید آمریکا میگوید ما مایلیم با ایران مذاکره کنیم، بیایید گذشته را فراموش کنیم. میگویند ما به سمت ایران دست دراز کردیم. خب! این چه جور دستی است؟ اگر دستی دراز شده باشد که یک دستکش مخمل رویش باشد اما زیرش یک دست چدنی باشد، این هیچ معنای خوبی ندارد.
۱۳۸۸/۸/۱۲: صورت قضیه این است که بیایید مذاکره کنیم اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجه مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطه گرگ و میش است که امام گفت رابطه گرگ و میش را ما نمیخواهیم. بیایید بنشینید با ما سر میز، مذاکره کنید بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هستهای، لیکن شرطش این است که این مذاکره، به فلان نتیجه معین برسد!
۱۳۸۹/۵/۲۷: از قبل هم دولتهای آمریکا به ما پیشنهاد میدادند برای مذاکره؛ ما هم همیشه این پیشنهاد را رد کردهایم. البته دلایلی وجود دارد اما یک دلیل واضح این است که مذاکره در سایه تهدید و فشار، مذاکره نیست. یک طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهدید کند و فشاری بیاورد و تحریمی کند و یک دست آهنیای را نشان دهد و از آن طرف هم بگوید بسیار خب! بنشینیم پشت میز مذاکره! این مذاکره، مذاکره نیست. اینجور مذاکرهای را ما با هیچکس نمیکنیم. لذا آمریکا همیشه با این چهره برای مذاکره وارد میدان شده است.
۱۳۹۱/۱۱/۲۸: میگویند بیایید مذاکره کنیم تا ایران حرف ما را قبول کند! خب! این مذاکره که به درد نمیخورد؛ این مذاکره که به جایی نمیرسد. حالا گیرم دولت ایران قبول کرد، رفتند نشستند با آمریکاییها مذاکره کردند. وقتی هدف این است، این چه مذاکرهای است؟ خب! معلوم است که ایران از حقوق خودش دستبردار نیست. هر جایی که در اثنای مذاکره ببینند طرف مقابل یک حرف منطقیای میزند و آنها کم میآورند، در مقابل ایران همانجا مذاکره را قطع میکنند؛ میگویند ایران حاضر نیست حرف بزند!
۱۳۹۲/۱/۱: مسؤولان بلندپایه و مسؤولان میانی آمریکا بارها و بارها میگویند بیایید در کنار گفتوگوهای 1+5 که درباره مسائل هستهای بحث میکنند، آمریکا و جمهوری اسلامی دو به دو، درباره مساله هستهای ایران بحث کنند. من به این گفتوگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربههای گذشته ما نشان میدهد گفتوگو در منطق حضرات آمریکایی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راهحل منطقی دست پیدا کنیم ــ منظورشان از گفتوگو این نیست ــ منظورشان از گفتوگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید!
۱۳۹۲/۸/۱۲: مسؤولان ما توجه داشته باشند، حرفها را ببینند؛ از آن طرف لبخند میزنند، اظهار علاقه میکنند، اظهار میل به مذاکره میکنند، از این طرف بلافاصله میآیند میگویند همه گزینهها روی میز است! خب! مثلاً چه؟ چه حرکتی، چه غلطی ممکن است نسبت به جمهوری اسلامی انجام بدهند؟ اگر جدی هستند در کار، باید خودشان را کنترل کنند، باید جلوی آن کسانی را که زبان به حرفهای یاوهای از این قبیل میگشایند بگیرند.
۱۳۹۵/۵/۱۱: اینکه ما مدام میگوییم مذاکره نمیکنیم [ولی] بعضیها میگویند آقا مذاکره که اشکالی ندارد، اشکال مذاکره این است: شما را از راه صحیح خودت منحرف میکند، امتیاز را از شما میگیرد و آنچه را باید بدهی از شما میگیرد [اما] آنچه را باید بدهد، به شما نمیدهد؛ زورگویی میکند.
***
گاهی تاریخ ابتدا آزمون میگیرد بعد درس میدهد!
تاریخ عادت عجیبی دارد؛ معلم سختگیری است که به برخی، با هزینههای سنگین، درسهای بزرگ میدهد. اوکراین هم یکی از همان کشورهایی بود که فکر کرد میتواند روی تخته شطرنج سیاست، مهرهای مستقل باشد، غافل از اینکه واشنگتن فقط تا جایی با تو بازی میکند که به نفع خودش باشد. در مقابل اما ایران، بازی را جور دیگری یاد گرفته است. نه فریب لبخندهای دیپلماتیک را خورده و نه در دالان تاریک وعدههای توخالی سرگردان شده است.
در نهایت و با توجه به همه آنچه گفته شد، به نظر میرسد اوکراین نیز «شد تجربه» و در مقابل «سیاست نه به مذاکره با آمریکا»، همچنان آن الگوی موفق جمهوری اسلامی ایران خواهد بود که تداوم خواهد یافت. رهبر انقلاب از همان ابتدا تاکنون مساله «بیاعتمادی به آمریکا به دلیل تجربههای مستند از بدعهدی و خیانت»، «ضرورت حفظ استقلال و مقاومت در برابر فشارهای غرب»، «لزوم تقویت درونی و عدم وابستگی به مذاکرات برای حل مشکلات کشور»، «شناخت استراتژی آمریکا در بهرهگیری از مذاکره به عنوان ابزار سلطه» و «درس گرفتن از تجربه کشورهای دیگر که به آمریکا اعتماد کردند و ضربه خوردند» را بخوبی تبیین و آن را نسبت به موقعیت زمانی استدلال کردهاند. از سوی دیگر تجربه کشورهای شکستخورده نیز در برابر ما قرار دارد. آنچه موجب شد ایران امروز در برابر «سادهلوحان مرعوب آمریکا نشود» و «بدعهدی آمریکا» آن را غالفگیر نکند، همین الگوی کنش در سیاست خارجی است که مبتنی بر «تجربه کشورهای وابسته به آمریکا»، نه فریب وعدهها را خورد، نه امتیازاتش را رایگان روی میز گذاشت، چون آگاه بود آمریکا همان آمریکاست، فقط اسم قربانیانش عوض میشود و این مساله برآمده از یک حقیقت ساده است: «آمریکا قابل اعتماد نیست»؛ درسی که از تاریخ گرفته شده است. بیاعتمادی به آمریکا، یک شعار نیست، بلکه یک واقعیت اثباتشده است.