12/آبان/1404
|
04:53
بررسی سیر سینمای کمدی ایران در چند دهه اخیربه بهانه سومین تجربه کارگردانی مهران احمدی

آقای هالو تا آقای زالو

آراز مطلب‌زاده: فیلم سینمایی «آقای زالو»، سومین تجربه کارگردانی مهران احمدی پس از «مصادره» و «سگ‌بند»، از چهارشنبه ۷ آبان امسال بر پرده سینماها رفته و پیش‌بینی می‌شود به یکی از پرفروش‌ترین آثار کمدی سال جاری تبدیل شود. این پیش‌بینی، بر پایه عناصری استوار است که فیلم را در چارچوب الگوهای موفق تجاری سال‌های اخیر قرار می‌دهد. در انتخاب بازیگران، از چهره‌هایی چون مهران مدیری، امین حیایی و سایر هنرمندان شناخته‌شده بهره گرفته شده که در جذب مخاطب گسترده سابقه خوبی دارند. این ترکیب، به عنوان یکی از عوامل کلیدی، نقش مهمی در ایجاد جذابیت عمومی ایفا می‌کند. از منظر مضمونی، «آقای زالو» از جریان کمدی متأثر از فضای دهه شصتی بهره می‌برد؛ جریانی که در سال‌های اخیر رواج یافته و با استفاده از عناصر نوستالژیک، مخاطب را به خنده وامی‌دارد. فیلم با به‌کارگیری شوخی، هجو و تمسخر نمادها و عناصری چون فضای جبهه، الگوهای حجاب زنان، محدودیت‌های فرهنگی آن دوران و موضوعاتی مانند موسیقی، رقص و آواز، تلاش می‌کند در دل روایت داستانی، مخاطب را همراه سازد. این عناصر به شکلی هماهنگ در ساختار روایی جا گرفته‌اند تا حس آشنایی و سرگرمی را برانگیزند. همزمان، فیلم از این چارچوب برای ورود به ارجاعات مستقیم و غیرمستقیم به مسائل روز بهره می‌گیرد. موضوعاتی چون فساد، فاصله میان مسؤولان و اقشار مختلف جامعه و معضلات اجتماعی معاصر، در دل داستان گنجانده شده‌اند تا لایه‌ای از بیان اجتماعی به اثر افزوده شود. این رویکرد ضمن حفظ فضای کمدی دهه 60، کوششی است برای ایجاد ارتباط میان گذشته و حال و ارائه موضعی نسبت به چالش‌های جاری. با این حال، «آقای زالو» به عنوان یک اثر تجاری، بر پایه فرمول‌هایی ساخته شده که اولویت اصلی آنها، خنداندن مخاطب، جذب تماشاگر و دستیابی به فروش بالا است. فیلم فاقد نقاط برجسته‌ای است که نیازمند تحلیلی عمیق باشد، بلکه نمونه‌ای از آثاری است که در چارچوب محافظه‌کارانه و ایمن عمل می‌کنند و از خلاقیت‌های نوین یا رویکردهای تازه در روایت یا پرداخت به فضای دهه 60 فاصله می‌گیرند. این ویژگی‌ها، فیلم را به محصولی تبدیل کرده که بیش از هر چیز، برای سرگرمی عمومی طراحی شده و استحقاقی فراتر از این ندارد. عنوان فیلم آقای زالو نیز که تداعی‌کننده ساخته مهم داریوش مهرجویی یعنی آقای هالو (۱۳۴۹) است، به همراه پیش‌بینی فروش بالای فیلم و حجم انبوه تولیدات این‌چنینی، فرصتی فراهم می‌آورد تا نگاهی به سیر تاریخی سینمای کمدی ایران در یک قرن اخیر داشته باشیم. 
بنابراین در این نوشتار بر آن هستیم با بررسی سینمای کمدی ایران در 4 دوره تاریخی یعنی سینمای کمدی پیش از انقلاب، سینمای کمدی دهه‌های 60 و 70، سینمای کمدی دهه 80 و سینمای کمدی سال‌های اخیر، مسیری را که از «آقای هالو» تا  «آقای زالو» طی شد مورد بررسی وتحلیل قرار دهیم.
* سینمای کمدی پیش از انقلاب؛ دوران ترک‌تازی فیلم‌ فارسی‌ها
سینمای کمدی ایران پیش از انقلاب اسلامی، که از سال ۱۳۰۹ با نخستین فیلم ناطق «آبی و رابی» ساخته آوانس اوگانیان آغاز شد، در بستری از تحولات فرهنگی و اجتماعی دوران پهلوی اول و دوم شکل گرفت. این دوره که تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت، شاهد تولید فیلم‌های کمدی زیادی بود و کمدی را به پرمخاطب‌ترین ژانر تبدیل کرد. علت اصلی بروز این فیلم‌ها، نیاز جامعه در حال مدرنیزاسیون به سرگرمی جمعی و جدید بود؛ جامعه‌ای که به سمت شهرنشینی و مصرف فرهنگی سوق داده شد. استودیوهای خصوصی مانند پارس فیلم، میثاقیه و عصر طلایی، با سرمایه‌گذاری روی ستاره‌سازی و موسیقی پاپ، کمدی را به ابزاری سودآور تبدیل کردند. اکثر این آثار در قالب جریان موسوم به فیلم‌‌فارسی تولید می‌شدند؛ جریانی تجاری که از اواسط دهه ۱۳۳۰ شکل گرفت و تا انقلاب ادامه یافت. فیلم‌فارسی که عمدتاً بر پایه فرمول‌های تکراری و سرگرمی سطحی بنا شده بود، ویژگی‌هایی چون داستان‌های ساده، موسیقی و رقص فراوان، ستاره‌پروری و پایان خوش داشت. این جریان اغلب فاقد عمق محتوایی بود و به جای کاوش مسائل اجتماعی، بر جذابیت‌های بصری و عاطفی تمرکز می‌کرد. با این حال، درون همین چارچوب، مضامینی مانند تضاد فقر و غنا، مهاجرت روستاییان به شهر و چالش‌های روابط خانوادگی به صورت سطحی اما ملموس مطرح می‌شدند. فیلم‌هایی مانند «گنج قارون» (۱۳۴۴، سیامک یاسمی) با بازی محمدعلی فردین نمونه بارز این رویکرد بودند؛ جایی که شخصیت فقیر اما پاک‌سرشت در برابر ثروتمند فاسد قرار می‌گرفت و با طنز خانوادگی، پیام اخلاقی ساده‌ای ارائه می‌شد. این فیلم با فروش بالا در زمان خود، نشان داد بی‌محتوایی ظاهری می‌تواند با جذب مخاطب عام، به موفقیت تجاری برسد. در کنار این جریان غالب، آثار قابل توجهی نیز پدید آمدند که فراتر از فرمول‌های فیلم‌فارسی عمل می‌کردند و طنز را به ابزاری برای تأمل اجتماعی تبدیل کردند. فیلم «آقای هالو» (۱۳۴۹، داریوش مهرجویی) با بازی علی نصیریان، عزت‌االه انتظامی و محمدعلی کشاورز، یکی از برجسته‌ترین نمونه‌هاست؛ اثری که مهاجرت روستایی به شهر، بروکراسی اداری و پیچیدگی‌های زندگی مدرن را با طنز هوشمندانه و لایه‌دار به تصویر کشید و بر حفظ اصالت و ارزش‌های سنتی تأکید داشت. این فیلم که بر اساس نمایشنامه‌ای از علی نصیریان ساخته شد، نه‌تنها از نظر روایی عمیق بود، بلکه در پرداخت شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها نیز نوآورانه عمل کرد و به یکی از نقاط اوج کمدی روشنفکرانه پیش از انقلاب تبدیل شد. مضامین پرداختی در فیلم‌فارسی عمدتاً بر پایه موضوعات روز، تقابل خیر و شر و ... را شامل می‌شدند. همچنین در اواخر دهه ۱۳۵۰، با تشدید چالش‌های اجتماعی، کمدی‌های روستایی مانند سری فیلم‌های «صمد» با بازی پرویز صیاد (از جمله «صمد و قالیچه حضرت سلیمان»، ۱۳۵۰) محبوبیت یافتند. بنابراین اجمالا می‌توان ابراز کرد سینمای کمدی پیش از انقلاب عرصه حکمرانی فیلم‌‌فارسی‌هاست؛ آثاری که چندان در آنها رنگ و بوی تامل و تفکر دیده نمی‌شود. غایت صرفا خوشی، خنده و رقص است و نمی‌توان آثار قابل اتکای چندانی از حیث قوت سینمای کمدی بازیافت. 
* سینمای کمدی دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰؛ احیای طنز خانوادگی در سایه انقلاب و دفاع مقدس
انقلاب اسلامی  و آغاز دفاع ‌مقدس (۱۳67–۱۳59) سینمای کمدی ایران را در موقعیتی دشوار قرار داد. تولید فیلم‌های کمدی در دهه ۱۳۶۰ کاهش یافت و این ژانر که پیش از انقلاب پرمخاطب‌ترین گونه سینمایی بود، به حاشیه رانده شد. علت اصلی این کاهش تحولات بنیادین فرهنگی و سیاسی پس از انقلاب بود: تأسیس معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۱، تأکید بر سینمای متعهد به ارزش‌های انقلاب و محوریت قرار گرفتن فیلم‌های دفاع مقدس. با این حال، کمدی در این فضا نه‌تنها از بین نرفت، بلکه با محوریت خانواده و کودکان، طرحی نو درانداخت و به ابزاری برای حفظ روحیه جمعی، انتقال پیام‌های اخلاقی و تقویت پیوندهای خانوادگی تبدیل شد. مضامین این دوره عمدتاً بر پایه کمدی خانوادگی - اخلاقی، طنز کودکان‌محور و هجو ملایم اجتماعی در چارچوب ارزشی شکل گرفت. فیلمسازان کوشیدند با پرهیز از عناصر پیش از انقلاب مانند رقص و آوازهای سطحی، طنزی پاکیزه و خانوادگی ارائه دهند که هم با سیاست‌های فرهنگی همخوانی داشته باشد و هم نیاز روانی جامعه جنگ‌زده به شادی را برآورده کند. فیلم «اجاره‌نشین‌ها» (۱۳۶۵، داریوش مهرجویی) نقطه عطفی در این مسیر بود؛ اثری که با بازی عزت‌الله انتظامی، اکبر عبدی و حمیده خیرآبادی، داستان ساکنان یک ساختمان فرسوده در حاشیه تهران را روایت می‌کند که برای تعمیر محل زندگی‌شان با مشکلات متعددی روبه‌رو می‌شوند. این فیلم با طنز ملایم و خانوادگی، چالش‌های اقتصادی و روابط همسایگی را به تصویر کشید و با جذب بیش از ۵ میلیون تماشاگر در شرایط سخت اکران، نشان داد کمدی می‌تواند بدون خروج از چارچوب‌های فرهنگی، نقدی نرم بر مسائل روزمره وارد کند و بر ارزش‌هایی مانند همدلی، عدالت اجتماعی و حفظ کانون خانواده تأکید ورزد. فیلم «روز باشکوه» (۱۳۶۷، کیانوش عیاری) نیز در همین چارچوب قرار می‌گیرد؛ اثری که قهرمان دوچرخه‌سواری به نام گل‌آقا را پس از کسب مدال قهرمانی آسیا نشان می‌دهد که در بازگشت به زادگاهش با استقبال پرشور همشهریان روبه‌رو می‌شود اما مقامات شهر او را به جلسه استقبال از یکی از اعضای خانواده سلطنتی می‌برند و از او می‌خواهند با استفاده از محبوبیتش، مردم را ترغیب کند قالی‌های منازل را برای فرش کردن مسیر در اختیار فرمانداری بگذارند. گل آقا به این همکاری تن نمی‌دهد. این فیلم با طنز موقعیت و خانوادگی، بر ارزش‌های اخلاقی مانند استقلال و صداقت تأکید کرد و نشان داد کمدی می‌تواند در فضای بسته، پیام‌های انسانی را منتقل کند. در حوزه کمدی کودک‌محور و خانوادگی، فیلم «دو نفر و نصفی» (۱۳۷۰، یدالله صمدی) نمونه‌ای درخشان بود. این فیلم که با نگاهی به داستان «سه مرد و یک سبد» اثر کولین سرو ساخته شد، داستان زن جوانی (آتنه فقیه‌نصیری) را روایت می‌کند که دختر ۱۱ ماهه‌اش، پریسا، را به پارک می‌برد اما کالسکه در سراشیبی به حرکت درمی‌آید و از پارک خارج می‌شود. کالسکه مقابل خانه 2 پسرعمو به نام‌های خسرو (فرامرز قریبیان) راننده تاکسی و علیرضا (علیرضا خمسه) عکاس دوره‌گرد متوقف می‌شود. آنها ابتدا سعی می‌کنند پریسا را به دیگران بسپارند اما کسی حاضر به نگهداری نمی‌شود و در نهایت مجبور می‌شوند خود از او مراقبت کنند. به‌تدریج، حضور پریسا زندگی این 2 مرد مجرد را تغییر می‌دهد و آنها به دختر کوچک علاقه‌مند می‌شوند. علیرضا خمسه برای بازی در این فیلم کاندیدای بهترین بازیگر نقش دوم مرد در جشنواره فجر ۱۳۷۰ شد. این اثر با طنز ساده و پاکیزه، بر اهمیت خانواده، مسؤولیت‌پذیری و تأثیر کودکان در زندگی بزرگسالان تأکید داشت. یکی دیگر از مهم‌ترین فیلم‌های این دوران «آدم برفی» است.  فیلم «آدم‌برفی» (۱۳۷۳، داوود میرباقری) با بازی اکبر عبدی و آزیتا حاجیان، 2‌داستان موازی را پیش می‌برد: مردی ایرانی به نام عباس خاکپور که برای گرفتن ویزای آمریکا به ترکیه رفته اما موفق نمی‌شود و زنی که در ترکیه زندگی می‌کند و نمی‌تواند به ایران بازگردد. عباس با لباس مبدل و به بهانه ازدواج با یک مرد آمریکایی ویزا می‌خواهد اما رفته‌رفته دلبسته زنی به نام دنیا می‌شود و تصمیم می‌گیرد به ظاهر سابق خود برگردد و به ایران بازگردد. این فیلم با ۲ سال اکران (۱۳۷8–۱۳۷6) بیش از ۵ میلیون و ۱۱۰ هزار مخاطب داشت و پرفروش‌ترین فیلم سال شد. با طنز خانوادگی و اخلاقی، بر اهمیت هویت فرهنگی، عشق واقعی و بازگشت به خانه تأکید کرد.
تحولات سیاسی و فرهنگی این 2 دهه، کمدی را به سمت حفظ چارچوب‌های خانوادگی و اخلاقی سوق داد. فیلمسازان با خلاقیت در استفاده از طنز موقعیت، دیالوگ‌های هوشمندانه و تمرکز بر کودکان و خانواده، موفق شدند مخاطب را سرگرم کنند. بازیگرانی چون اکبر عبدی، پرویز پرستویی، علیرضا خمسه و عزت‌الله انتظامی به ستاره‌های این دوره تبدیل شدند. این دوره با وجود محدودیت‌های ناشی از انقلاب و جنگ، طرحی نو در کمدی خانوادگی و کودک‌محور درانداخت و نشان داد طنز می‌تواند در سخت‌ترین شرایط، ابزاری برای انسجام اجتماعی، تقویت ارزش‌های خانوادگی و انتقال پیام‌های اخلاقی باشد.
* سینمای کمدی دهه ۱۳۸۰؛ وفور تنوع کمدی‌ها
 اواخر دهه۱۳۷۰و اوایل دهه ۱۳۸۰ سینمای کمدی ایران پوست‌اندازی مهمی کرد. تولید فیلم‌های کمدی بسیار افزایش یافت و این ژانر بخش عمده‌ای از گیشه را تصاحب کرد. همچنین افزایش تعداد سالن‌ها و فراغت جامعه از جنگ، امکانی فراهم آورد تا مخاطبان به سینما بیشتر بروند و گونه‌ها مختلفی از کمدی تولید شدند. این دهه شاهد 3 جریان اصلی بود: 
جریان اصلی با محوریت محمدحسین فرح‌بخش پیش می‌رفت؛ آثاری تجاری، گیشه‌پسند و مطابق با فرمول بازار. به نوعی می‌توان اذعان کرد این جنس کمدی‌ها به فرمول‌های موفق فیلم‌ فارسی در قالبی به‌روز بازگشت. این آثار، که اغلب توسط تهیه‌کنندگان تجاری حمایت می‌شدند، بر داستان‌های ساده، سوءتفاهم‌های عاطفی، موسیقی پاپ و پایان خوش تمرکز داشتند و مخاطب عام را هدف قرار می‌دادند. فیلم‌هایی چون شارلاتان (آرش معیریان)، آقای هفت‌رنگ (شهرام شاه‌حسینی) و دختر شاه پریون (کامران قدکچیان) نمونه‌های این جریان بودند که کمدی را به محصولی تجاری و مصرفی تبدیل کردند. 
جریان دوم که در اقلیت بود متأثر از فضای فضای سیاسی آن دوران قصه می‌گفت و تلاش می‌کرد موضوعات روز سیاسی را  با اتخاذ رویکرد کمیک بازنمایی روایت کند و رویکردی غالبا انتقادی به خود بگیرد. از نمونه این فیلم‌ها می‌توان به مارمولک (کمال تبریزی)، عشق، نان، موتور ۱۰۰۰ (ابوالحسن داوودی) و مکس (سامان مقدم) اشاره کرد. 
جریان سوم، کمدی دفاع مقدسی بود که با محوریت مسعود ده‌نمکی و سه‌گانه اخراجی‌ها به اوج رسید. این آثار با ترکیب طنز عامه‌پسند و تاریخ جنگ و ارزش‌های دفاع‌مقدس را در بستری خانوادگی روایت کردند و با فروش میلیاردی، رکوردهای گیشه را شکستند. 
رخداد‌های سیاسی این دوران، برآمدن دولت‌های مختلف و پویایی‌های جامعه این تنوع را ممکن ساخت و  دهه 80 را با این طیف فیلم‌های کمدی  در ذهن ما ماندگار کرد. در دهه 80 بازیگرانی چون پرویز پرستویی، اکبر عبدی و امین حیایی به ستاره‌های اصلی سینمای کمدی تبدیل شدند.
* سینمای کمدی سال‌های اخیر؛ جریان مسلط کمدی دهه ‌شصتی
سینمای کمدی ایران در سال‌های اخیر تحت تسلط 2 جریان بوده است. سینمای دهه شصتی و سینمای‌ توریستی. از سال ۱۳۹۰ تاکنون، کمدی به ژانر حاکم بر سینمای ایران بدل شده و بیش از ۶۰ درصد فروش سالانه را به خود اختصاص داده است. علت این تسلط، فشارهای اقتصادی، گسترش پلتفرم‌های خانگی، نیاز جامعه به فرار از سختی‌های واقعی روزمره و... است. در این میان، جریانی که از سال ۱۳۹۴ با فیلم نهنگ عنبر (۱۳۹۴) آغاز شد، به‌سرعت به جریان غالب تبدیل شد و الگویی یکنواخت برای آثار پرفروش ایجاد کرد. این جریان، معروف به «کمدی دهه شصتی»، بر پایه نوستالژی‌پروری بنا شده و با شوخی‌های سطحی با نمادها، ارزش‌ها و محدودیت‌های آن دوران - از فضای جبهه و حجاب تا موسیقی، رقص، آواز و کوپن - مخاطب را به خنده وامی‌دارد. فیلم‌هایی چون نهنگ عنبر (۱۳۹۴)، هزارپا (۱۳۹۷)، فسیل (۱۴۰۲)، زودپز (۱۴۰۳) و آقای زالو (۱۴۰۴) نمونه‌های بارز این جریان‌ هستند. همگی از یک فرمول پیروی می‌کنند: روایت ساده، کستینگ ستاره‌محور، شوخی‌های کلامی تکراری و ارجاعات نوستالژیک به دهه 60. هدف اصلی نه بیان پیام، نه نقد عمیق اجتماعی و نه تحول فرهنگی، بلکه صرفاً تخدیر مخاطب با خنده‌ای موقت و بی‌دردسر است. 
 از طرف دیگر فیلم‌هایی چون من سالوادور نیستم (۱۳۹۴)،  تگزاس (۱۳۹۵)، هاوایی (۱۴۰۳) و خط استوا (۱۴۰۲) نمونه‌های برجسته سینمای کمدی توریستی هستند. این آثار، با بهره‌گیری از فضاهای بصری خارج از کشور و شوخی با تعارض‌های فرهنگی، به موفقیت تجاری دست یافتند و مخاطب را با حس ماجراجویی و فرار از روزمرگی همراه کردند. با این حال، همچون جریان دهه شصتی، این سینما نیز فاقد عمق است و بیشتر به تخدیر موقت می‌پردازد. این 2 جریان با سلطه بر گیشه و تکرار بی‌وقفه فرمول‌های موفق، امکان ظهور کمدی‌های متنوع‌تر، خلاقانه‌تر و جسورانه‌تر را از بین برده است. جایی که می‌توانست کمدی از دل واقعیت‌های امروز برآید، اکنون نوستالژی یا تصاویر توریستی به ابزاری برای فرار از همین واقعیت‌ها تبدیل شده است. نتیجه، چرخه‌ای بسته از تولیدات یک‌شکل است که سینمای کمدی را به صنعتی بی‌روح و فاقد نوآوری تنزل داده و راه را بر آثار متفاوت و تأمل‌برانگیز بسته است. این سینما همچون دارویی آرام‌بخش عمل می‌کند؛ نه هدفی والا دارد، نه پیامی ماندگار و نه دغدغه‌ای جز پر کردن سالن‌ها و جیب تهیه‌کنندگان. به یک ‌معنا سینمای کمدی امروز، بیش از آنکه آیینه جامعه باشد، آیینه نیاز به فراموشی است؛ فراموشی‌ای که با خنده‌ای زودگذر همراه می‌شود اما در نهایت هیچ تغییری در نگاه مخاطب یا وضعیت فرهنگی ایجاد نمی‌کند. این مسیر اگر ادامه یابد، کمدی را از رسالت تاریخی‌اش - که نقد، تأمل و بیداری بود - دورتر و به ابزاری صرفاً سرگرم‌کننده و بی‌اثر تبدیل خواهد کرد. البته مسیر سینمای ایران و مخاطب‌شناسی این سینما نوید می‌دهد که با اشباع این فیلم‌ها وارد فصل جدیدی از کمدی خواهیم شد که تفاوتی آشکار با این جنس کمدی خواهد داشت. بنابراین می‌توان پیش‌بینی کرد از پس این ازدیاد هولناک، طلوعی امیدبخش را شاهد خواهیم بود.

ارسال نظر
پربیننده