27/ارديبهشت/1404
|
04:08
۲۲:۵۰
۱۴۰۴/۰۲/۲۶
روایت لیگی که شبیه خودش نبود

مرور بی‌رحمانه‌ترین فصل فوتبال ایران؛ از گور جمعی مدعیان تا رستاخیز تیمی که همیشه حسرت خورده بود

زهره فلاح‌زاده: وقتی لیگ بیست‌وچهارم با آن همه هیاهو و وعده آغاز شد، کسی گمان نمی‌برد پایانش اینقدر بی‌رحم باشد؛ برای نامداران، برای مدعیان سنتی، برای تیم‌هایی که سال‌ها نام‌شان کافی بود تا همه به آنها احترام بگذارند اما نه… این لیگ، به‌ مثابه آینه‌ای بود که حقایق را بی‌فیلتر به رخ فوتبال ایران کشید.
* تبریز؛ جایی که زمین لرزید و جام از دست‌ها لغزید
قهرمان فصل، تیمی بود که سال‌ها جز حسرت و تیترهای کاسبکارانه چیزی درو نکرد. تراکتور – با دندان‌قروچه‌های هوادارانی که یک‌ عمر «قهرمانی» را به رؤیا بخشیده بودند – امسال نقشه‌ تقدیر را پاره کرد. تیمی که با حضور اسکوچیچ به ناگاه متحول شد. تهاجمی، منظم، مسلط.
۵۷ گل، یعنی نیمی از آنچه همه تیم‌های انتهای جدول با هم زدند. ۲۱ برد، ۳۸ امتیاز در خانه حریف و اقتداری که در سطر سطر جدول فریاد می‌کشید: «این لیگ، دیگر مال پایتخت نیست».
* سپاهان و مردی که با دست خالی جنگید
پاتریس کارترون، مرد کم‌حرف فرانسوی، شاید جام را نبرد اما با جوان‌هایی که هنوز بوی آکادمی می‌دادند، تا آستانه قهرمانی رفت. سپاهان، تیمی که در سکوت تغییر کرد، بدون هیاهوی خریدهای پرزرق ‌و برق، با کمترین شکست (تنها ۲ باخت) نشان داد تیم بودن با ستاره بودن فرق دارد.
طلایی‌پوشان اصفهان در خانه جهنم ساختند. ۳۵ امتیاز خانگی یعنی آنها هیچ‌کس را به‌راحتی میهمان نکردند. با این حال، همین تیم مستحق، در آخر خط تنها دستاوردش سوپرجامی شد که زیر سایه‌ تراکتور رنگ باخت.
* سقوط تهران؛ جایی که هوادار صدای خودش را نشنید
هوادار از همان ابتدا بازی را باخته بود. تیمی که بدون نقشه، بدون استراتژی و با انتخاب‌هایی عجولانه وارد معرکه شد. شجاعی رفت؛ رحمتی آمد؛ روانخواه هم آمد ولی خروجی یکی بود: تیمی که در خانه فقط ۸ امتیاز گرفت و ۴۸ بار دروازه‌اش را گشوده دید. سقوطش نه مثل برق بود، نه مثل باد؛ بلکه فرسایشی، بی‌رحم و از جنس دردهایی بود که آخرش عادی می‌شود.
* نساجی؛ در ستایش یک مرگ آرام
قائمشهر، شهری که زمانی با «آخ مازرون» به لیگ سلام داد، این فصل آه کشید. نساجی شاید زودتر از دیگران مرد اما مردنش باوقار بود؛ نه با داد، نه با فریاد، بلکه با سکوتی سرد. تیمی که در نیم‌فصل دوم فقط ۸ امتیاز گرفت، ۱۵ گل زد و تنها 3 بار پیروز شد. حریفان اگر می‌خواستند نوار ناکامی‌شان را پاره کنند، سراغ نساجی می‌رفتند. قرعه‌ آسانی که یک روز نامش ترس می‌آورد.
* گل‌گهر؛ مرز میان منطق و رؤیا
تیم مهدی تارتار، شاید شبیه قهرمان‌ها نبود اما عقل فوتبال ایران را به بازی گرفت. ۱۶ گل خورده در ۳۰ بازی، یعنی ساختار دفاعی‌ای که می‌شد درباره آن کتاب نوشت. آنها هرچند پنجم شدند اما هوش دفاعی‌شان لایق تحسین بود. زیاد گل نزدند اما چندان هم گل نخوردند. این در فوتبال ایران، یک ارزش گمشده است.
* حسین‌زاده؛ ظهور یک شبح قدیمی
آمار فصل پیشش ۳ گل بود و امسال؟ ۱۴ گل. امیرحسین حسین‌زاده، بازیکنی که انگار از خاکستر خودش برخاست. با ۶ پاس گل و حضور مؤثر در بیش از نیمی از گل‌های تراکتور، او فقط آقای گل نبود، بلکه بازوی تهاجمی تمام‌عیار تیم قهرمان بود. روزهایی که استقلال و پرسپولیس  دنبال مهاجم خارجی می‌گشتند، قهرمان لیگ ستاره‌اش را از خاک فوتبال ایران برداشت.
* یک - صفر؛ نتیجه‌ای که ترسید، نترسید
۶۲ بار تکرار شد. نتیجه‌ای ساده، خشک، بی‌مزه. «یک - صفر» حالا دیگر صرفاً یک رقم نیست، بلکه نماد تفکری است که فوتبال ایران را احاطه کرده. مربیانی که بعد از زدن گل، عقب می‌کشند. تیم‌هایی که گل نخوردن را به گل زدن ترجیح می‌دهند. این نتیجه، تلنگر نبود؛ اعلام رسمی یک بیماری مزمن بود: «ما به برد فکر می‌کنیم، نه بازی خوب و زیبا».
* استقلال، پرسپولیس؛ فقط یک نام!
از این ۲ تیم فقط نامی باقی ماند. استقلال درگیر هیات‌مدیره و سوءتدبیر، پرسپولیس گرفتار بحران و خالی از انگیزه. هیچ‌کدام نه قهرمان شدند، نه سهمیه گرفتند، نه دل هوادار را گرم کردند. اگر روزی فوتبال ایران بر دوش این ۲ غول حرکت می‌کرد، حالا لیگ بی‌آنها هم پیش می‌رود!
* پایان فصلی که آغاز خیلی چیزهاست
لیگ بیست‌وچهارم نه پرگل بود، نه پرستاره، نه حتی پرشور اما راستگو بود. تمام ضعف‌ها را نشان داد. از سردرگمی تاکتیکی گرفته تا فقر گلزن، از مدیریت آشفته تا تیم‌های تازه‌واردی که جسورتر از مدعیان سنتی بازی کردند. تراکتور قهرمان شد اما قهرمان اصلی شاید «حقیقت» بود!

ارسال نظر
پربیننده