30/ارديبهشت/1404
|
09:48
۲۱:۵۵
۱۴۰۴/۰۲/۲۹
درهم‌تنیدگی عقلانیت انقلابی با رئالیسم ژئوپلیتیک

راهبرد در تراز ملی

مهرداد احمدی: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت سیزدهم با هدایت شهید حسین امیرعبداللهیان، به مثابه تلفیقی از رئالیسم سیاسی و عقلانیت انقلابی، بازتعریفی سنجیده و در عین ‌حال راهبردی از جایگاه ایران در نظام بین‌الملل ارائه کرد؛ رویکردی که نه در پی تخیلات آرمان‌گرایانه‌ بی‌پشتوانه بود، نه در دام محافظه‌کاری منفعلانه‌ متداول در بخشی از نخبگان دیپلماتیک گرفتار شد، بلکه تلاشی برای صورت‌بندی سیاست خارجی بر مبنای قدرت، منافع و ارزش‌ها بود؛ آنگونه که در سنت واقع‌گرایی کلاسیک، نیز در خوانش‌های نوین از نظم پساغربی قابل مشاهده است. در این چارچوب، پیگیری عضویت در نهادهایی چون سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس نه صرفاً نشانه‌ای نمادین یا ژستی دیپلماتیک، بلکه ترجمان راهبردی از تغییر توازن قدرت در نظام جهانی و شکاف‌های در حال تعمیق در ساختار هژمونیک غربی بود. شهید امیرعبداللهیان با درک عمیق از این تحول، موفق شد سیاست خارجی ایران را به ‌گونه‌ای صورت‌بندی کند که هم در برابر فشارهای ساختاری ایالات متحده مقاومت کند و هم با بلوک قدرت‌های نوظهور وارد نوعی همگرایی تدریجی و سنجیده شود، بی‌آنکه دچار توهم واگذاری حاکمیت یا وابستگی سیاسی شود.
این چرخش راهبردی در سیاست خارجی ایران در حالی رخ داد که جهان با بحران‌های چندلایه‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کرد؛ از همه‌گیری جهانی کرونا که زنجیره‌های تأمین، مسیرهای انرژی و ارتباطات دیپلماتیک را مختل کرده بود، تا جنگ روسیه و اوکراین که به ‌یک‌باره مفاهیم حاکم بر امنیت اروپا، ناتو، انرژی و نظم پساجنگ سرد را دگرگون کرد. در چنین شرایطی، سیاست خارجی ایران نیازمند چابکی مفهومی و انسجام نهادی بود؛ امری که با حضور شهید امیرعبداللهیان در رأس دستگاه دیپلماسی و هماهنگی فعالانه او با نهادهای بالادستی و ساختارهای امنیت ملی، در حد بالایی تأمین شد. وی با بهره‌گیری از تجربیات میدانی خود در منطقه و با تکیه بر فهمی ژرف از موازنه‌های قدرت جهانی، تلاش کرد مسیر جدیدی را تعریف کند که در آن ایران بتواند از الگوی محاصره‌شده و صرفاً واکنشی دیپلماسی فاصله بگیرد و به سوی کنشگری مؤثر، چندجانبه‌گرا و مبتنی بر موازنه‌سازی هوشمند حرکت کند. از این منظر، آنچه در ادبیات سیاست بین‌الملل از آن به ‌عنوان «موازنه نرم» و «انعطاف اقتدارمحور» یاد می‌شود، در دستور کار دستگاه سیاست خارجی قرار گرفت و موجب شد دیپلماسی کشور، بویژه در قبال بازیگران غیرغربی، بر پایه احترام متقابل، نفع‌گرایی متوازن و درک موقعیت ژئوپلیتیک بازتعریف شود.
در عین حال، راهبرد اصلی دولت سیزدهم و شهید امیرعبداللهیان در قبال غرب، بویژه آمریکا، مبتنی بر گزاره‌ای روشن بود: ما با غرب وارد مذاکره می‌شویم اما نه برای تسلیم، بلکه برای تثبیت حقوق ملت ایران، کاهش فشارها و کسب منافع راهبردی متقابل. این رویکرد اگرچه از سوی برخی ناظران به ‌مثابه بازگشت به مذاکرات بدون تغییر جدی در ساختار مواجهه تعبیر شد اما در واقع بازتاب‌دهنده نوعی تثبیت عقلانیت راهبردی درون‌زای ایران در برابر غرب بود؛ عقلانیتی که نه مبتنی بر خوش‌بینی به ساختارهای بین‌المللی بود، نه قربانی بدبینی مطلق، بلکه بر پایه اصول تثبیت‌شده‌ای چون حفظ اقتدار ملی، بازدارندگی فعال و بهره‌گیری از زمان در چانه‌زنی‌های بلندمدت طراحی شده بود. پیگیری مذاکرات در چارچوب احیای برجام، با وجود تعلل و زیاده‌خواهی طرف غربی، از موضع ضعف نبود، بلکه با تکیه بر ارتقای توان داخلی، رشد صادرات انرژی، فعال‌سازی دیپلماسی منطقه‌ای و تثبیت قدرت بازدارنده ایران در منطقه، مذاکره به ابزار تکمیلی سیاست خارجی بدل شد، نه محور انحصاری آن.
بخش مهمی از عقلانیت انقلابی در سیاست خارجی دولت سیزدهم، در نسبت آن با مفهوم «اقتدار نرم» قابل تحلیل است؛ مفهومی که در ادبیات امنیت بین‌الملل، ناظر به ظرفیت‌های فرهنگی، تمدنی و ایدئولوژیک یک کشور برای تأثیرگذاری بر محیط پیرامونی و نظم‌بخشی به حوزه نفوذ خود است. شهید امیرعبداللهیان با درک ویژه‌ این مقوله، تلاش کرد پیوند استراتژیک ایران با محور مقاومت نه‌تنها حفظ، بلکه در سطوح مختلف امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک تعمیق یابد. او در قامت یک دیپلمات انقلابی، هرگز این خط تماس تاریخی و ژئوپلیتیک ایران را قربانی ژست‌های دیپلماتیک نکرد، بلکه از آن به ‌عنوان مؤلفه‌ای راهبردی برای موازنه‌سازی در سطح منطقه‌ای بهره گرفت. در نتیجه، مناسبات ایران با لبنان، سوریه، عراق و یمن در دوره او نه‌تنها تضعیف نشد، بلکه در برخی حوزه‌ها مانند اتصال خطوط تجاری و توسعه زیرساخت‌های همکاری، روندی افزایشی یافت. از منظر امنیت منطقه‌ای نیز ایران موفق شد با حفظ حضور مؤثر در تحولات منطقه و ایفای نقش فعال در فرآیندهای سیاسی، خود را به ‌عنوان بازیگری غیرقابل حذف در معادلات غرب آسیا تثبیت کند؛ آن هم در شرایطی که برخی کشورهای عرب با وساطت آمریکا و رژیم صهیونیستی در پی تغییر هندسه قدرت منطقه‌ای بودند.
در همین راستا، عادی‌سازی روابط با عربستان در چارچوب توافق تهران - ریاض که با میانجی‌گری چین به انجام رسید، نقطه عطفی مهم در سیاست خارجی دولت سیزدهم بود که بدون درک پیچیدگی‌های نظم جدید جهانی و ضرورت بازسازی برخی پیوندهای منطقه‌ای، قابل تحقق نبود. این توافق نه‌تنها به فروکش‌ کردن بخشی از تنش‌های مذهبی - سیاسی در منطقه کمک کرد، بلکه نوعی بازتعریف در نظم امنیتی خلیج‌فارس نیز به همراه داشت؛ نظمی که بتدریج از الگوی امنیت‌سازی مبتنی بر تقابل فرقه‌ای و اتکای کامل به غرب فاصله گرفت و به سمت الگوی همکاری‌های منطقه‌محور و مبتنی بر گفت‌وگوی درون‌زا حرکت کرد. شهید  امیرعبداللهیان با درک عمیق ضرورت توازن در سیاست منطقه‌ای کوشید از این فرصت برای تثبیت موقعیت ایران به ‌عنوان میانجی قدرتمند اما مستقل بهره‌برداری کند؛ میانجی‌ای که در عین تقابل با صهیونیسم، قادر به گفت‌وگو با قدرت‌های اسلامی متنوع و حتی متخاصم بود.
در حوزه دیپلماسی انرژی نیز دولت سیزدهم با رویکردی عمل‌گرا و در عین‌ حال استقلال‌محور، موفق شد صادرات نفت ایران را به سطوحی نزدیک به دوران پیشاتحریم بازگرداند؛ آن هم در شرایطی که تحریم‌های آمریکا نه‌تنها پابرجا بود، بلکه در برخی حوزه‌ها تشدید نیز شده بود. این موفقیت، بدون بهره‌گیری از سازوکارهای جدید مبادله مالی، تقویت روابط با قدرت‌های شرقی و فعال‌سازی ظرفیت‌های ترانزیتی کشور ممکن نبود. شهید امیرعبداللهیان با همراهی تیم اقتصادی دولت، در تلاش بود دیپلماسی انرژی را از بند وابستگی به مذاکرات غربی رها کرده و به یک مؤلفه مستقل و قدرتمند از قدرت ملی بدل کند؛ مؤلفه‌ای که هم در عرصه تأمین منابع ارزی کشور نقش ایفا کند، هم در چانه‌زنی‌های بین‌المللی ابزاری برای موازنه باشد. پیگیری مسیرهای صادراتی جدید و استفاده از ارزهای ملی در تبادلات با کشورهایی چون چین، روسیه و هند، نیز مشارکت فعال در پروژه‌هایی مانند کریدور شمال - جنوب، همه مؤید این راهبرد هوشمندانه بود که سیاست خارجی را به پیوندی بین‌حوزه‌ای میان اقتصاد، امنیت و ژئوپلیتیک تبدیل کرده بود.
نکته قابل توجه دیگر، تلاش شهید امیرعبداللهیان برای بازتعریف جایگاه ایران در سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای بود. عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای، پذیرش در گروه بریکس و مشارکت فعال در مجامع منطقه‌ای چون اکو، نه‌تنها از نظر نمادین دارای اهمیت بود، بلکه مسیرهایی برای تأمین منافع ملی در بسترهای چندجانبه‌گرایی غیرغربی فراهم کرد. این درک راهبردی از تغییر نظم جهانی و ضرورت تنوع‌بخشی به شرکای سیاسی و اقتصادی، موجب شد ایران از وضعیت «منزوی‌شده» در چارچوب سازمان‌های غرب‌محور فاصله بگیرد و به یک عضو فعال در شکل‌دهی به نظم نوین جهانی بدل شود. شهید امیرعبداللهیان، برخلاف برخی گرایش‌های تک‌بعدی در گذشته، از ظرفیت دیپلماسی چندسطحی بهره گرفت و کوشید میان سطوح رسمی، امنیتی، منطقه‌ای و حتی مردمی سیاست خارجی توازن برقرار کند. او بدرستی دریافته بود در نظم جهانی در حال تغییر، کشورها تنها زمانی می‌توانند نقش‌آفرین بمانند که درک عمیقی از قدرت، روایت و نهاد داشته باشند و دقیقا به همین دلیل، دیپلماسی فرهنگی، رسانه‌ای و علمی نیز در حاشیه‌ نگاه او قرار نداشت.
با این‌ حال، آنچه در متن سیاست خارجی دولت سیزدهم به‌مثابه عنصر پیشران عمل می‌کرد، همان ترکیب خاص  رئالیسم سیاسی و عقلانیت انقلابی بود که در سلوک و مشی شهید امیرعبداللهیان تبلور داشت. 
او نه صرفاً یک دیپلمات حرفه‌ای با تجربه منطقه‌ای بود، نه تنها یک مدیر اجرایی در سطح وزارت خارجه، بلکه شخصیتی بود که توانسته بود روحیه جهادی انقلاب را با درک مدرن از تحولات جهانی درآمیزد و از آن الگویی قابل دفاع برای نسل جدید سیاست‌گذاران خارجی بسازد. در برابر هر بحران، او به ‌جای فرافکنی، بر حل مساله تمرکز می‌کرد و در برابر هر فرصت، به‌ جای اغراق یا اتلاف زمان، آن را به بستری برای ارتقای قدرت ملی بدل می‌کرد. سیاست خارجی در دوره او به ‌جای آنکه تابعی از رخدادها و بحران‌ها باشد، به الگویی از کنش عقلانی و متوازن بدل شد که در عین ایستادگی بر اصول، از انعطاف در تاکتیک‌ها هراس نداشت.
در نهایت، سیاست خارجی دولت سیزدهم با هدایت شهید امیرعبداللهیان الگویی قابل مطالعه و بازتولید در مطالعات روابط بین‌الملل در جهان غیرغربی است؛ الگویی که نشان داد چگونه می‌توان میان قدرت، ارزش و عقلانیت، نسبتی نو برقرار کرد؛ چگونه می‌توان در متن تهدیدات جهانی، فرصت آفرید و چگونه می‌توان بدون از دست دادن استقلال، به همگرایی‌های هوشمند تن داد. فقدان او برای دستگاه سیاست خارجی نه‌تنها از منظر اجرایی که از حیث فقدان یک شخصیت مفهومی در درک نظم جهانی، ضایعه‌ای بزرگ است اما میراث او، بویژه در تثبیت سیاست خارجی متوازن، مقاوم و هوشیار می‌تواند راهنمای نسل آینده در مسیر دشوار سیاست‌ورزی در جهان آشوب‌زده کنونی باشد.

ارسال نظر
پربیننده