نبرد در بازار گیشه
مهرداد احمدی: با اکران فیلم «اسفند» در سینماهای ایران، بار دیگر توجهها به ژانر دفاعمقدس جلب شده است؛ ژانری که در طول ۴ دهه گذشته با فراز و نشیبهای فراوان، جایگاه ویژهای در سینمای ایران یافته است. در این گزارش به بررسی جامع پرفروشترین فیلمهای دفاعمقدس ایران، همراه با سال ساخت، میزان فروش، عوامل تولید و مقایسه پروداکشن با میزان اقبال مخاطبان میپردازیم.
یکی از نخستین و پرفروشترین فیلمهای دفاعمقدس، «عقابها» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان در سال ۱۳۶۴ بود. این فیلم با فروش ۱۶ میلیون تومان در تهران، توانست ۳۰ درصد جمعیت ۶ میلیونی تهران را به سینماها بکشاند و پرفروشترین فیلم سال شود. با وجود فقر امکانات و استفاده از فیلمهای مستند برای صحنههای پرواز، «عقابها» با بازی مرحوم سعید راد و فیلمنامه جذاب، توانست مخاطبان را جذب کند. در سال ۱۳۶۷، فیلم «کانیمانگا» به کارگردانی سیفالله داد، با فروش نزدیک به ۱۲ میلیون تومان، پرفروشترین فیلم سال شد. این فیلم با بازسازی صحنههای نبرد هلیکوپتر و استفاده از جلوههای ویژه، توانست نزدیک به یک میلیون نفر را به سینماها بکشاند. «افق» به کارگردانی مرحوم رسول ملاقلیپور در سال ۱۳۶۸، با فروش حدود ۱۶ میلیون تومان، دومین فیلم پرفروش تهران در آن سال بود. این فیلم با استفاده از انفجارهای پیاپی و جلوههای ویژه، توانست نزدیک به یک میلیون نفر را جذب کند. در سال ۱۳۷۷ فیلم «آژانس شیشهای» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، با فروش حدود ۱۷۰ میلیون تومان، دومین فیلم پرفروش سال شد. این فیلم با پرداختن به شکاف نسل جنگرفته و عامه مردم، توانست جایگاه حاتمیکیا را در سینمای ایران تثبیت کند. در دهه ۸۰ سهگانه «اخراجیها» به کارگردانی مسعود دهنمکی، با فروشهای 2.4 میلیارد تومان برای قسمت اول، 3.75 میلیارد تومان برای قسمت دوم و 5.9 میلیارد تومان برای قسمت سوم، رکورددار فروش سینمای ایران در ژانر دفاعمقدس شد. این فیلمها با نگاهی طنزآمیز به جنگ و استفاده از بازیگران محبوب، توانستند مخاطبان زیادی را جذب کنند. در سال ۱۳۹۶، فیلم «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی، با فروش 3.87 میلیارد تومان، توانست ۵ سیمرغ بلورین از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از جشنواره فیلم فجر دریافت کند. این فیلم با پرداختن به دفاع گردان عمار یاسر در برابر لشکرکشی رژیم بعث، توانست مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهد. فیلم «۲۳ نفر» به کارگردانی مهدی جعفری در سال ۱۳۹۷، با فروش 2.035 میلیارد تومان برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی در جشنواره فیلم فجر شد. این فیلم با اقتباس از خاطرات ۲۳ رزمنده نوجوان در اسارت نیروهای عراقی، توانست مخاطبان را جذب کند. در سال ۱۳۹۶، فیلم «بمب، یک عاشقانه» به کارگردانی پیمان معادی، با فروش 6.845 میلیارد تومان، توانست جایزه ویژه هیأت داوران و بهترین طراحی لباس را از جشنواره فیلم فجر دریافت کند. این فیلم با روایت زندگی یک زوج در بحبوحه جنگ، توانست مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین فیلم «آباجان» به کارگردانی هاتف علیمردانی در سال ۱۳۹۵ با فروش 1.53 میلیارد تومان، بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره فیلم فجر شد. این فیلم با روایت زندگی خانوادهای در دهه ۶۰ در زنجان، توانست مخاطبان را جذب کند.
در مجموع، بررسی پرفروشترین فیلمهای دفاعمقدس نشان میدهد ترکیب عوامل مختلف مانند زمان مناسب اکران، استفاده از بازیگران محبوب، فیلمنامه جذاب، جلوههای ویژه و پرداختن به موضوعات انسانی و اجتماعی، نقش مهمی در جذب مخاطبان داشتهاند. همچنین فیلمهایی که توانستهاند با نگاهی متفاوت به جنگ بپردازند، موفقیت بیشتری در گیشه داشتهاند. در نگاهی تحلیلی به روند فروش فیلمهای دفاع مقدسی، میتوان چند مؤلفه کلیدی را در موفقیت یا شکست این آثار شناسایی کرد؛ مؤلفههایی که گاه فراتر از فرم و روایت، به مسائل کلانتری چون سیاستگذاری فرهنگی وضعیت روانی جامعه و تحولات تکنولوژیک گره خوردهاند. نخستین عامل، زمان و بستر تاریخی تولید و اکران این فیلمهاست. در سالهای ابتدایی پس از جنگ، جامعه ایرانی همچنان در فضای احساسی و آرمانگرایانه دوران دفاعمقدس تنفس میکرد. فیلمهایی نظیر «عقابها»، «کانیمانگا» و «افق» محصول چنین بستری هستند؛ فیلمهایی که مخاطبان با آنها احساس همذاتپنداری مستقیم داشتند و حتی نقیصههای فرمی مانند ضعف جلوههای ویژه یا بازیگری غیرحرفهای را با چشمپوشی عاطفی میپذیرفتند اما به مرور، با فاصله گرفتن نسلی از آن تجربه زیسته، صرف بازنمایی جنگ دیگر برای جذب مخاطب کافی نبود.
عامل دوم، زبان روایت و نگاه به پدیده جنگ است. سینمای دفاعمقدس در ایران با ۲ تیپ روایی اصلی مواجه بوده است: نخست، نگاه حماسی - ایدئولوژیک که بیشتر در فیلمهای دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ برجسته بود و دوم، نگاه انتقادی یا رئالیستی که از میانه دهه ۷۰ به بعد در فیلمهایی چون «آژانس شیشهای»، «روبان قرمز» و بعدتر «تنگه ابوقریب» ظهور کرد. نکته اینجاست که مخاطب امروز، در بحبوحه بحرانهای پیچیده اقتصادی، اجتماعی و هویتی، بیشتر به روایتهایی گرایش دارد که جنگ را نه فقط به عنوان صحنهای از فداکاری، بلکه به عنوان موقعیتی انسانی، تراژیک و چندوجهی بازنمایی کند. موفقیت فیلمهایی چون «تنگه ابوقریب» و «۲۳ نفر» در سالهای اخیر دقیقا به دلیل همین رویکرد است: به جای روایتهای یکخطی از قهرمانسازی، تجربه زیسته و ملموس رزمندگان نوجوان، اضطراب درونی، ترس، دوگانگی و تناقضها را به تصویر میکشند.
عامل سوم، بازیگری و شناسایی با چهرههای محبوب است. فیلمهای موفق دفاعمقدس معمولا یا بر بازیگران حرفهای و تثبیتشده تکیه داشتهاند یا توانستهاند چهرههایی تازه اما مستعد را معرفی کنند. برای مثال، «آژانس شیشهای» با حضور پرویز پرستویی و رضا کیانیان و «تنگه ابوقریب» با بازیهای پخته و هدایتشده، به نقطه قوت اثر تبدیل شدند. در مقابل، برخی فیلمهایی که از حیث فنی پروداکشن قویای داشتهاند اما در انتخاب بازیگر و کارگردانی بازی ضعیف عمل کردهاند، با وجود تبلیغات وسیع، نتوانستهاند در گیشه موفق شوند. حتی سهگانه «اخراجیها» با وجود انتقادات متعدد، از چهرههای آشنا و محبوب برای بدنه اصلی جامعه بهره برد و همین امر نقش تعیینکنندهای در فروش میلیاردی آن داشت.
عامل چهارم، کیفیت تولید و پروداکشن است. برخلاف تصور رایج، پروداکشن پرهزینه لزوما به معنای موفقیت در گیشه نیست. فیلم «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با وجود هزینه سنگین تولید، نتوانست به فروش قابل توجهی دست یابد، زیرا نه روایت آن توانست حس درگیری درونی در مخاطب ایجاد کند و نه فرم سینمایی آن فراتر از انتظار رفت. در نقطه مقابل، فیلمهایی با بودجههای متوسط اما روایت خلاقانه یا حسبرانگیز، مانند «۲۳ نفر» یا «روز سوم»، توانستند در اکران مردمی موفق عمل کنند. بنابراین، در سینمای دفاعمقدس ایران، پروداکشن بیش از آنکه عامل تعیینکننده باشد، در کنار فیلمنامه و اجرا معنا پیدا میکند.
عامل پنجم، تحول در رسانه و روشهای پخش است. طی دهه اخیر، گسترش پلتفرمهای نمایش خانگی، فضای مجازی و پخش آنلاین باعث شده سینمای دفاعمقدس دیگر صرفاً متکی بر اکران عمومی نباشد. فیلمهایی چون «بیستوسه نفر» یا حتی «آبادان یازده ۶۰» توانستهاند از طریق پخش آنلاین یا تلویزیون به مخاطب گستردهتری برسند. همچنین ورود به بازار جشنوارهای یا نمایش در شبکههای برونمرزی، برخی آثار را فراتر از گیشه داخلی موفق کرده است. با این حال، بسیاری از این آثار هنوز درگیر فقدان استراتژی مشخص رسانهای برای معرفی مناسب و اثربخش هستند.
عامل ششم، نقش سیاستگذاری فرهنگی است. برخی فیلمهای دفاعمقدس عملا با هدف شرکت در جشنواره فجر و دریافت حمایتهای دولتی تولید میشوند، نه با هدف جذب تماشاگر. این امر موجب شده بخشی از این آثار حالتی نمایشی و بیجان پیدا کنند؛ نوعی بازنمایی رسمی، شعاری و تهی از پویایی درونی. در مقابل، آثاری که از دل دغدغه شخصی فیلمساز، تجربههای واقعی و پیوند عاطفی با مضمون جنگ خلق شدهاند، معمولا بیشتر مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفتهاند. فیلمهایی چون «روبان قرمز»، «تنگه ابوقریب» و «آخرین روزهای زمستان» (سریالی که بعدها در قالب فیلم نیز بازنشر شد) از این جنس هستند: خالص، متعهد و همدلانه، بیآنکه به دام شعار بیفتند.
در نهایت باید گفت سینمای دفاعمقدس زمانی میتواند دوباره به موتور پیشران سینمای ملی بدل شود که با نگاه به آینده، به بازآفرینی هنری تجربههای گذشته بپردازد، نه صرفاً تکرار مکررات یا بازتولید تمجیدهای رسمی. نسل جدید مخاطب، نه با کلیشه قهرمان که با واقعیت انسانی رزمنده ارتباط برقرار میکند؛ با ترسها، شکها، رنجها و انتخابهای دشوار. اگر سینمای دفاعمقدس بخواهد زنده بماند، باید از محافظهکاری زیباییشناسانه و محتوایی عبور کند و به جسارت در روایت، گشودگی در فرم و پیوند واقعی با حافظه جمعی بیندیشد. فیلم «اسفند» که اکنون در حال اکران است، شاید فرصتی باشد برای بازاندیشی در همین مسیر: آیا ما همچنان با یک الگوی تاریخمصرفگذشته از بازنمایی جنگ مواجهیم یا نشانههایی از روایت تازه و بازگشت مخاطب دیده میشود؟ آینده سینمای دفاعمقدس دقیقا به پاسخ همین سوال بستگی دارد.