01/خرداد/1404
|
14:26
۲۲:۱۹
۱۴۰۴/۰۲/۳۱
به بهانه صعود فجر و پیکان؛ نگاهی به اهمیت عملگرایی در مربیگری

قربانی دیروز، پیروز امروز

عبدالله دارابی: دهه‌های پیشین که این حجم از ارتباطات و کلاس‌های آموزشی نبود، بازیکنان مستعد یا علاقه‌مند مربیگری که به پایان دوران حرفه‌ای خویش می‌رسیدند، به اتکای تجارب دوران بازی خود رو به مربیگری می‌آوردند و در دوران فعالیت نیز اگر کلاسی برگزار می‌شد جهت افزایش دانش‌شان در آن حضور می‌یافتند؛ برخی نیز اصلا وقعی به این معدود کلاس‌ها نمی‌نهادند ولی ذاتا جوهره این کار را داشتند، مثل علی پروین.
با علمی شدن فوتبال، پیچیده‌تر شدن آن، طرق مختلف آماده‌سازی تیم‌ها، ظهور روش‌ها و تاکتیک‌های نوین، اهمیت بدنسازی و مباحث روحی - روانی در فوتبال، دیگر نمی‌شد صرفا به اتکای تجارب دوران بازی و علاقه‌مندی و استعداد، مربی خوب و موفقی شد. لازم بود علاقه‌مندان به این حرفه، کلاس‌های آموزشی را طی کنند و حتی برای افزایش دانش و میزان کارایی خویش به دنبال علم روز هم باشند. تاکتیک‌ها، روش‌ها و سیستم‌های فوتبال مدام تغییر می‌کرد، یکی منسوخ و دیگری ابداع می‌شد، حتی پس از پایان تورنمنت‌های بین‌المللی مهم مثل جام‌ جهانی، نهادهای ذی‌ربط چون فیفا دستاوردها و روش‌های فنی تیم‌ها و مربیان موفق را بررسی کرده، به عنوان علم روز فوتبال در اختیار مدرسان و مربیان قرار می‌دادند و آنانی که طالب موفقیت در کارشان بودند باید به نحوی خود را بدین سلاح مجهز می‌کردند. در کشور ما نیز کلاس‌های آموزش مربیان توسعه یافت، مدرسان خارجی جهت تدریس به ایران ‌آمدند و از این طریق فوتبال ما صاحب مدرسان متعددی نیز شد، حتی برخی مربیان مشتاق، برای افزایش دانش خود در دوره‌های آموزشی خارج از کشور نیز شرکت کردند.
القصه! دایره مربیان آموزش‌دیده فوتبال ما وسیع و وسیع‌تر شد و لاجرم همینان طالب کار در تیم‌های فوتبال شدند و به نوعی خود را محق نیز می‌دانستند. در این میان پیشکسوتان مطرح فوتبال بویژه ۲ تیم استقلال و پرسپولیس شوق، توقع و داعیه بیشتری برای سکانداری در سطح اول فوتبال کشور و خصوصا تیم‌های مذکور را داشته و دارند و حتی برای رسیدن بدان نیز به  اهرم‌های مختلف متوسل شده و می‌شوند.
در بین نسل کنونی و جوان‌تر پیشکسوت، این توقع و داعیه حتی بیشتر نیز شده است اما متاسفانه بیشترشان انتظار دارند از تیم بزرگ دوران بازی‌شان، حرفه جدید خود را شروع کنند! نگاهی به مصاحبه‌ها و تحلیل‌های فنی این دسته از مربیان در رسانه‌ها بویژه برنامه‌های فوتبالی رسانه ملی بیندازید؛ غالبا حتی سعی می‌کنند با به‌کار‌گیری الفاظ و اصطلاحات لاتین فوتبالی، خود را صاحب دانش و فهم برتر جلوه دهند اما کمتر حاضر می‌شوند برای محک عملی داشته‌ها و سیر اصولی مسیر کار خویش از تیم‌های پایه یا رده‌های پایین‌تر شروع کنند. گویی به واسطه سال‌ها حضور در یکی از ۲ تیم مطرح کشور و داشتن اسم و رسم، دون ‌شأن خود می‌دانند در سطوح پایین‌تر به کار بپردازند و متوقعند از سطح اول فوتبال کشور و مخصوصا تیم مطرح دوران بازی شروع کنند! باز هم تاکید می‌شود به گفتار و رفتار متوقعانه و بعضا ادعاهای گزاف برخی از این مربیان جوان در برنامه‌های فوتبالی صداوسیما در چند سال اخیر رجوع کنید، حال آنکه کارنامه عملی‌ای جهت ارائه ندارند، جز انتقاد و حتی تخریب مربیان شاغل به عنوان سلاح اثبات خویشتن!
یکی از افرادی که در این حیطه جا داشت و همین روش را برای اثبات خود در پیش گرفته بود و حتی به دلیل داشتن مدرک تحصیلی در رشته مدیریت، زمانی نیز ادعای مدیریت باشگاه بزرگ زمان بازی‌اش را می‌کرد، وقتی  به درستی به این فهم و آگاهی رسید که از این نمد کلاهی بافته نمی‌شود و این شیوه درست، مقبول، معقول و سودمندی نیست بلکه باید آستین همت را بالا زد و برای رسیدن به هدف، از سخنرانی‌های بی‌ثمر کم کرد و به وادی عمل پا نهاد و خاک میدان را خورد، توقعش را به حد معقول رساند و از تیم‌های کوچک‌تر، گمنام‌تر و سطوح پایین‌تر فعالیت مربیگری‌اش را شروع کرد. شکست‌ها خورد و تجربه‌ها آموخت تا به مرور سوار کار شد و مرد میدان. وی امسال موفق شد در قامت سرمربی تیم فجر شهید سپاسی شیراز، این تیم را از لیگ آزادگان که بعضا از لیگ برتر نیز سخت‌تر و جان‌فرساتر است به لیگ برتر رهنمون سازد، آن هم چند هفته قبل از پایان بازی‌های لیگ یک. آری! سخن از پیروز قربانی است که روزگاری بدون تجربه کاری ولو ناموفق، در تلویزیون منتقد و حتی مخالف سرسخت مربیان و مدیران مختلف استقلال بود و با هجمه به ایشان، تلویحا و علنا خود را یکی از افراد لایق این مسؤولیت‌ها معرفی می‌کرد اما در پی بلوغ، آگاهی، خود شکستن، مهار غرور کاذب و حضور در میدان، صاحب توفیق و جایگاهی شد که محصول تلاش و توانش است و دیگر نیازی نیست برای اثبات خویش، به تبلیغ بدون مایه و پشتوانه خویش با روش‌های منسوخ و مذموم بپردازد.
او امروز صاحب رزومه است و خود را به سطح سرمربیان صاحب توفیق رسانده است، هر چند راهی بس طولانی هم در پیش دارد. امروز بی‌آنکه خودش بگوید و تبلیغ خودش را بنماید، می‌توان وی را یکی از سرمایه‌های مربیگری کشور دانست که البته باید همواره و سفت و سخت نیز به دنبال الزامات آن باشد تا از مسیر خارج نشود.
دیگری نیز سیروس دین‌محمدی است که موفق شد با پیکان به لیگ برتر صعود کند. هر چند وی آن مقدمات مطروحه مذکور درباره پیروز قربانی را نداشت یا بسیار کمتر داشت، لیکن او نیز به لطف کار در میدان توانسته خود را از راه درست مطرح کند.
اگر  آن دسته از همدوره‌ای‌های پیروز و سیروس بویژه در ۲ تیم استقلال و پرسپولیس که به رغم پشت سر گذراندن کلاس‌های مختلف مربیگری و به جای شوق کار در هر رده و سطحی از فوتبال کشور فقط ذوق و  مهم‌تر از آن «توقع» کار در کادر فنی یکی از این ۲ تیم را منزلت خود(!) می‌پندارند چونان پیروز قربانی از غرور کاذب و خودبرترپنداری بی‌اساس دست بکشند و پا در وادی عمل، تلاش و همت بگذارند و در این راه، اسباب بزرگی خود را نیز فراهم سازند، چه بسا بتوانند هم خود را بهتر اثبات کنند و هم از دل آنها استعداد و سرمایه چشمگیر مربیگری ظهور کند.
قصد این مقال تمجید یا بزرگ‌نمایی شخص پیروز قربانی نیست، زیرا وی برای تبدیل شدن به مربی‌ای بزرگ مسیری طولانی در پیش دارد، بلکه پرداختن به مربی و استعدادی است که روش ناصحیح و بی‌مصرف و بی‌ثمر مبارزه را با رسیدن به شعور و آگاهی کنار نهاد و روش درست و حقیقی مبارزه را انتخاب کرد تا امروز در عمل نه با ادعای تهی حرفی برای اثبات خویش داشته باشد. منظور پرداختن به آن پختگی، بلوغ و ادراکی است که یک مربی جوان را از وادی ادعا و توقع به وادی حرکت فعالانه، کار و تلاش عملی سوق داد تا به واسطه آن پس از کسب تجربه‌ها در ورای شکست‌ها و پیروزی‌ها، بتواند صاحب نخستین موفقیت چشمگیر مربیگری خود شود. مقصود پرداختن به آن تغییر صحیح دیدگاه و حصول آن بلوغ و آگاهی مورد نیاز است و لاجرم وی نیز به عنوان مصداق کنونی آن در بین مربیان و پیشکسوتان جوان مذکور، مورد اشاره قرار گرفت.
کاش سایرین نیز عملا به این درک برسند که «به عمل کار برآید» و در این درک و شناخت  نیز پایدار بمانند.

ارسال نظر