04/خرداد/1404
|
05:49
۲۳:۰۹
۱۴۰۴/۰۳/۰۳
وقتی خداحافظی رینا با دنیای فوتبال با اخراج همراه شد

وداع تلخ با هنرمندی طارمی

وداع بعضی‌ها شبیه خاموش شدن آرام یک شمع است. بی‌صدا، بی‌درد. بعضی‌ها اما با انفجار به پایان می‌رسند؛ با صحنه‌ای که سال‌ها در ذهن می‌ماند. وداع په‌په رینا از آن دسته دوم بود؛ پرسر و صدا، تلخ اما پرشکوه. شبی که یک اسطوره دروازه‌بانی با خطا روی مهدی طارمی از زمین رفت؛ نه با تعویض، نه با دست‌ تکان‌ دادن، بلکه با کارت قرمز.
در فوتبال، گاهی یک لحظه همه چیز را عوض می‌کند. لحظه‌ای که به ‌نظر می‌رسید نیمه نخست در حال تمام‌ شدن است، این مهدی طارمی بود که معادله را بر هم زد. حرکتی سریع، هوشمند و با استارتی که نشان می‌داد هنوز چقدر برای گل‌ زدن حریص است اما در سوی دیگر، گلری ایستاده بود که خودش یک تاریخ زنده است. په‌په رینا در ۴۲ سالگی، با آن موهای سفید و لبخند آرامش آماده بود تا آخرین بار دستانش را جلوی توپ دراز کند.
اما فوتبال برای قصه‌گویی وقت نمی‌گذارد. رینا بیرون از محوطه آمد، آنقدر دیر که طارمی رسیده بود و آنقدر زود که طارمی هنوز تعادلش را از دست نداده بود. تقابل ۲ نسل. ۲ بازیکن از ۲ دهه متفاوت. رینا تکل زد. نه با امید نجات که با غرور بازیکنی که هنوز نمی‌خواهد ببازد. تکل تمام شد. توپ نرفت توی دروازه. طارمی ایستاد اما لق زد، افتاد. داور ادامه داد، بعد پشیمان شد. و رینا؟ مستقیم رفت. نه به سمت دروازه که به بیرون. برای همیشه.
* جادوی احترام در شکست
صحنه‌ای شبیه فیلم بود. وقتی بازیکنان اینتر دست روی شانه‌هایش می‌گذاشتند. وقتی حتی مهدی طارمی، همان کسی که بی‌آن تکل شاید گل ‌زده بود، نزدیک آمد، دلداری داد. لبخندی بی‌جان روی صورت رینا، با نگاه‌هایی که به سکوهای کومو دوخته شده بود. چقدر تماشاگر داشت این وداع؛ چقدر سکوت در صدای سوت‌ها پیچیده بود. رینا بعد از ۲ دهه، دستکش‌هایش را آویخت. مردی که از بارسلونا آغاز کرد، در لیورپول افسانه شد، در ناپولی، بایرن و میلان چرخید و حالا در کومو - جایی که حتی در نقشه هم باید زوم کنی تا پیدایش کنی - بازی‌اش تمام شد. اما چرا کومو؟ چون فوتبال فقط درباره افتخار نیست؛ گاهی درباره رفاقت است. سسک فابرگاس را داشتند، او را آوردند. برای پروژه‌ای تازه اما رینا خوب می‌دانست این آخرین ایستگاه است. انتخاب کرده بود که پایانش در هیاهوی رسانه‌ای نباشد. در ورزشگاه خانگی کومو باشد. با تماشاگرانی که نه به خاطر نامش، بلکه به خاطر تعهدش تشویقش می‌کردند.
* یک پایان باشکوه، حتی با اخراج
می‌شد انتظار داشت وداع رینا با تشویق، در حالی که تعویضش می‌کنند یا با سوت پایان بازی باشد. اما فوتبال، همان‌قدر که ظالمانه است، شاعرانه هم هست. یک کارت قرمز، روی نامی مثل رینا، بیشتر شبیه امضا پای یک بیوگرافی فوتبالی بود. نه به خاطر خشونت، نه به خاطر خطا. به خاطر اینکه این بازی همیشه همین است: تو تا آخر می‌جنگی؛ حتی اگر قرار است با شکست تمام شود. و مهدی طارمی؟ برای او هم این لحظه می‌ماند. نه به ‌عنوان کسی که گل زد، نه به ‌عنوان کسی که برنده شد، بلکه به ‌عنوان بازیکنی که پایان یک نسل، یک دوران و یک افسانه را از نزدیک دید. شاید سال‌ها بعد، وقتی خودش کفش‌ها را آویخت، این صحنه را به خاطر بیاورد. وقتی یک دروازه‌بان بزرگ، در برابرش برای آخرین بار ایستاد و افتاد!

ارسال نظر
پربیننده